بیانات امام خمینی در مورد اهمیت و نتایج قیام الله در پاریس
تاریخ: 1357/09/11
شاه، بر باد دهنده نیروهای مادی و معنوی ملت
بسم الله الرحمن الرحیم
ما که سال های طولانی با حکومت شاه مخالفیم و باز بعضی ها خودشان را به نفهمی می زنند و در گوش خودشان را می گیرند، ما یک چنین عنصری را شناخته بودیم، یک همچو موجودی که هر روز برای ملت ایران مصیبت درست می کند و جوان های ما را به خاک و خون می کشد. از اول که مخالفت شد، البته مخالفت اینطور درجه به درجه بالا آمد، هی هر چه ظلمش زیادتر شد مخالفت زیادتر شد تا اینکه رسید به جائی که دیدیم همه چیز ما را به باد داد، همه مخازن ملی ما را به دیگران داد، همه نیروهای فعال ما را نگذاشت ترقی بکند، فرهنگ ما را عقب راند، همه چیز ما را به باد داد. حالا که اوج گرفته است مخالفت ملت و همه برخلاف او قیام کرده اند، حالا یک دیوانه ای شده است که هیچ انسان نمی تواند تصور کند که چه وضعی از برای حکومت او، از برای خود او یک دسته سرباز را آورده است و دولت تشکیل داده، یک عده اشخاص جانی دولت تشکیل داده اند که همه شان شبیه به خودش هستند و اینها را مسلط کرده است بر مملکت ما و در این بیست و چهار ساعت که از ماه محرم می گذرد اعداد کشته ها را بعضی ها قلم های درشت می گویند. (من که حالا نمی توانم بفهمم) .
از دو مبدا تاکنون خبر رسیده است که حدود بیست هزار نفر کشته های این بیست و چهار ساعت بوده است که حالا بعدش چه خواهد شد، من نمی دانم. من نمی توانم باور بکنم که یک چنین عددی باشد لکن از دو مبدا تا حالا یک همچو اطلاع رسیده است، البته کمتر هم گفته شده است.
چه جرمی بوده؟ چه کرده است این ملت ؟ جز اینکه خوب یک حرف صحیح می زنند و آن اینکه ما یک حکومت عادل می خواهیم، یک حکومتی می خواهیم که منافع مملکتمان خرج خود مملکت بشود. ما مرتب می گوئیم حکومت اسلامی، آقایان خیال می کنند حکومت اسلامی از آن طرف دنیا می آید، یک چیزی است که هیچ کس نمی تواند تصورش را بکند، ما می گوییم که یک دزدی را بردارید یک صحیح العملی را جای او بگذارید این خیلی مهم است؟!
اسلام برای حکومت شرط قرار داده، باید عادل باشد، باید امین باشد، یک حکومت امینی سرکار بیاید، احکام اسلام باقیش را همه می دانند. ما که می گوییم حکومت اسلامی، برای اینکه یک همچو چیزی در کار نباشد، یک همچو موجودی تمام سرنوشت یک ملت را در دست نگیرد. اینها قریب
صحیفه نور جلد 4 صفحه 14
پنجاه سال است که این مملکت را همه چیزش را از بین بردند، اینها را آمریکایی ها آوردند سرکار و الان دیگر در مشت آنهاست برای اینکه همه جهاتی که در ایران هست، چه از نیروهای فعاله آدمی و چه از مخازن زیرزمینی و چه آن اموال روی زمینی، همه اینها به باد فنا می رود یا در جیب آنها می رود یا در جیب همین طایفه می رود. حالا که چندین میلیون پول را از ایران خارج کرده اند که صورت هایش را آوردند و ما دیدیم (لابد شماها هم دیدید) حالا تازه به فکر این افتادند که بعد از اینکه بردند و خوردند و از بین بردند به فکر اینکه: (نه دیگر نباید بیرون ببریم) کدام را نباید بیرون ببرید؟ بردند، تمام شد. آنکه مربوط به شاه و مربوط به کسانی که از دارودسته شاه بود این خائن ها بردند. هشتصد میلیون هر کدامشان، دویست میلیون، سیصد میلیون دلار، دویست میلیون دلار، پانصد میلیون دلار، چقدر دلار بردند. یک صورت خیلی بلندی آوردند ما هم دیدیم که چه اشخاصی بردند، از نظامی گرفته، از درباری گرفته، از وزرا گرفته تا اجزاء سازمان امنیت گرفته، همین هائی که همه حول و حوش خودش بودند و این ملت را غارت کردند، پول هایشان را در بانک ها گذاشتند، حالائی که می بینند احتمال این است که یک وقتی جلویشان را بگیرند پول هایشان را نقل کردند به خارج.
استمداد و توبه شاه حربه ای برای حفظ سلطنت
ملت ایران نباید بگذارند که خود اینها بروند، خود اینها را باید بیخ گلویشان را بگیرند پول ها را از آن ها درآورند. اینها همه اش از ملک ملت ماست که به جیب اینها رفته. شاه اگر کنار هم برود باید بیخ گلویش را بگیرند، آنکه خورده است بگیرند از او، این جنایاتی که کرده باید عوضش را از او بگیرند و تلافی کنند. اینهمه آدم کشته اند، حالا اعلیحضرت دیگر توبه کرده اند! این توبه آقاست! این توبه ای که چند روز پیش از این برای بازی دادن مردم، یک دسته هم خودشان را به بازی خوردن می زنند نه اینکه نمی فهمند از باب اینکه یا مسامحه کارند یا منافعی دارند آنها، خودشان را به بازی خوردن می زنند یک وقتی و لهذا پیشنهاد می کنند که خوب، آخر ایشان می گوید من توبه کردم خوب دیگر چه می گوئید شماها؟ این توبه کرده، آمد به پیشگاه ملت و از علماء اعلام عذر خواست و گفت: (ما اشتباهات دیگر بعد از این نمی کنیم) این آقایی که می گوید ما دیگر اشتباهات نمی کنیم و ما دیگر تکرار نمی کنیم اعمال سابق را، این است که الان می بینیم که در این بیست و چهار ساعت اینها چه کردند با ملت ما و الان چه می کنند را، من دیگر نمی دانم. بدانید که حتماً که الان مشغولند، هر روز تلفن از خارج می آید و آقایان که تلفن را می گیرند این است که جاهای مختلف گفته اند کشتار هست در آنها، در شهرستان ها و همه خیابان های تهران الان پر است از اینها و بسیاری از شهرهای ایران الان همه منقلب هستند. این کماندوها و این کولی ها را که همین سازمان امنیت بپا کرد و امثال اینها را آوردند در شهرها و ریختند و این همان کلمه ای است که خود او هم گفته که من اگر بخواهم بروم، ایران را به یک تل خاک در می آورم می روم.این الان فهمیده که باید برود، الان دارد همان مطلب را عمل می کند.
صحیفه نور جلد 4 صفحه 14
مطالعه و تحقیق در تاریخ اسلام راهگشای ملت در پیشبرد انقلاب
در هر صورت ماها که الان اینجا هستیم باید خودمان را بسازیم. اگر یک ملتی بخواهد مقاومت کند برای یک حرف حقی، باید از تاریخ استفاده کند، از تاریخ اسلام استفاده کند ببیند که در تاریخ اسلام چه گذشته و اینکه گذشته سرمشق است از برای ما. حضرت سیدالشهدا با یک عدد کمی حرکت کردند و مقابل یزید که خوب یک حکومت قلدری بود، یک حکومت مقتدری بود و اظهار اسلام هم می کرد و از قوم و خویشهای خود اینها هم بود، در عین حالی که اظهار اسلام می کرد و حکومتش به خیال خودش حکومت اسلامی بوده، خلیفه رسول الله به خیال خودش بود لکن اشکال این بود که یک آدم ظالمی است که بر مقدرات یک مملکت بدون حق تسلط پیدا کرده است. اینکه حضرت ابی عبدالله علیه السلام نهضت کرد و قیام کرد با عدد کم در مقابل این، برای اینکه گفتند تکلیف من این است که استنکار کنم، نهی از منکر کنم. اگر یک حاکم ظالمی بر مردم مسلط شد، علماء ملت، دانشمندان ملت باید استنکار کنند، باید نهی از منکر کنند. در عین حالی که دانست، یعنی به حسب قواعد هم معلوم بود، به حسب قواعد هم یک عده کمی که آنوقتی که همراه ایشان همه با هم بودند، می گویند چهار هزار نفر بودند لکن شب آنها رفتند، یک عدد بسیار کم هفتاد، هشتاد نفری، هفتاد و دو نفری ماندند، در عین حال او تکلیف می دید برای خودش که باید او با این قدرت مقاومت کند و کشته بشود تا به هم بخورد این اوضاع، تا رسوا بکند این قدرت را با فداکاری خودش و این عده ای که همراه خودش بود. او دید که یک حکومت جائری است که بر مقدرات مملکت او سلطه پیدا کرده است، تکلیف خودش را، تکلیف الهی خودش را تشخیص داد که باید نهضت کند و راه بیفتد برود و مخالفت بکند و اظهار مخالفت و استنکار بکند، هر چه خواهد شد. در عین حالی که به حسب قواعد معلوم بود که یک عدد اینقدری نمی تواند با آن عده ای که آنها دارند مقابله کند لکن تکلیف بود.این یک سرمشقی است که از برای شما و ما، که اگر عددمان هم کم بود باید باز استنکار کنیم برای اینکه یک کسی آمده است و سلطنت اسلامی ایران را گرفته است. جایی که باید امیر المومنین بنشیند این نشسته، جائی که باید امام حسین بنشیند این نشسته، سلطنت دارد می کند به خیال خودش و اظهار اسلام هم می کند، یزید هم می کرد، معاویه هم می کرد، آنوقت جماعت هم خواندند، امام جماعت هم بودند. در مقابل یک کسی که مسند اسلام را غصب کرده است، حکومت اسلامی را غصب کرده، بر مقدرات مسلمین حکومت می خواهد بکند...اگر این خیانتکار هم نبود غاصب بود، غصب کرده بود مقام را، این مقام برای اشخاصی است که شرائطی دارد، اسلام شرائط معین کرده برای آن کسی که باید تکفل امور مسلمین را بکند. اگر این نفت های ما را به باد نداده بود و مراتع ما هم از بین نبرده بود و زراعت ایران را هم از بین نبرده بود و فرهنگ ایران را هم از بین نبرده بود و ارتش ایران را هم ضایع نکرده بود و اقتصاد ایران را هم به هم نزده بود و همه جهات ایران را هم به هم نزده بود باز هم یک آدم غاصبی بود که استنکار لازم داشت که شما نباید به او حکومت بدهید، حالا که همه این صفات را دارد و همه این کارها را هم کرده، همه جهات ایران را به هم زده است.
صحیفه نور جلد 4 صفحه 16
همانطوری که سیدالشهدا (سلام الله علیه) تکلیف شرعی الهی می خواست عمل بکند، غلبه بکند تکلیف شرعیش را عمل کرده، مغلوب هم بشود تکلیف شرعیش را عمل کرده، قضیه تکلیف است، قضیه این است که مقابل یک نفری که دارد همه حیثیات اسلام و مسلمین را می برد و سلطه پیدا کرده است بر مقدرات مسلمین و سلطه می دهد کفار را بر بلاد مسلمین، ارتش ایران را به دست مستشارهای آمریکا می سپارد، مخازن ایران را به جیب این و آن می کند، فرهنگ ایران را ضایع کرده، ایران به یک شکل نمونه درآمده یک همچو آدمی که بر مسندی نشسته است که باید مثل امام حسین (سلام الله علیه) بنشیند، این استنکار لازم دارد، یعنی بر همه مردم لازم است که این را به او بگویند که بیا پایین از این مسند، همه مکلف هستند.
سستی در نهضت، خیانت به اسلام و مسلمین است
الان که ملت ایران قیام کرده است و در مقابلش ایستاده،الان بر همه ما، بر همه علما، بر همه مراجع، بر همه کسبه و تجار، بر همه روشنفکران، بر همه احزاب لازم است که همراه این سیل حرکت بکنند تا اینکه این آشغال ها را از بین ببرند. اگر یکی تباهی بکند در این امر، سستی بکند، هرکس می خواهد باشد، سستی بکند، این خیانتکار است، این به مسلمان ها خیانت کرده، به اسلام خیانت کرده. اگر یکی یک کلمه همراهی با این آدم بکند، این خائن است، به اسلام خیانت کرده است برای اینکه یک آدمی است که به اسلام دارد خیانت می کند، یک آدمی که دارد همه حیثیات اسلام را می برد، یک آدمی که همه مخازن ما را و این ملت را فقیر کرده است.
مخازن و اموال مسلمین در اختیار اسرائیل غاصب.
این را شما بدانید که اگر این چند سال دیگر باشد، نفت شما را که دارد می دهد به آمریکا همین طوری، در مقابلش چه می گیرد؟ در مقابلش هیچ چیز، چیزی که به درد مملکت ما بخورد نمی گیرد، بلکه چیزی است که مضر است به حال مملکت ما، پایگاه درست می کند برای آمریکا، این مخزن را که از بین برد، مخازن دیگر را هم یکی بعد از دیگری از بین می برد، مراتع را به یک دسته ای داده، جنگل ها را به یک دسته ای داده به اسم ملیت، آب ها را خشک کرده یک جاهائی، ماهی را به دست کسی دیگر داده، همه چیزی که داشتیم ما، ایشان تحویل دیگران داده. یک زراعت داشت ایران، آن زراعتش را هم از بین برد، ایشان به اسم اصلاحات ارضی زراعتش را هم از بین برد. الان کشاورزی ما نداریم در ایران. آن که کشاورزی صحیح می کند در ایران، در بعضی از نقاط عبارت از اسرائیلی ها هستند که زمین های خوب را به دست آنها داده است و حالا هم از قراری که گفتند اسرائیلی ها هستند که آمده اند ایران و دارند این کشتار را می کنند. اینها از اسرائیلی ها هستند، در ازاء خدمت هایی که شاه به آنها کرده است، یعنی نفت را شاه به آنها داده است در مقابل مسلمین که در جنگ اسلام هستند با یهودی ها، ایشان نفتش را کمک می کند، حالا در ازاء کمکی که ایشان کرده، آنها هم درازایش، کماندوهای
صحیفه نور جلد 4 صفحه 17
اسرائیل، آنهائی که فنون آدمکشی را خوب می دانند الان در ایران می گویند آنها آمدند، این آدم هائی که می کشند جرات نمی کنند به سربازهای خودشان بگویند، از آنها آدم گذاشتند برای کشتن. الان یک آدمی است که هر چه را دست بگذاری خیانت است یا جنایت.
مخالفت با شاه، یک تکلیف شرعی است.
همه ما، همه مسلمین، همه علما، همه روشنفکرها، همه سیاسیون، هر کس هست تکلیف شرعی الهیش این است که با این مخالفت کند. هر کس مخالفت نکند، برخلاف تکلیف شرعی الهی عمل کرده، برخلاف شرافت عمل کرده، آدم شریف دیگر نمی توانیم بگوئیم او را، آدم پست و رذل است. هر کس کمک کند به این، مثل کارتر و امثال اینها، اینها هم خیانتکار هستند، به یک ملت خیانت دارند می کنند. یک ملت است الان که ایستاده و می گوید که ما آزادی می خواهیم، ما چه می خواهیم، در مقابلش اینطور کشتار می کنند. یک آدم جانی را نمی خواهند، می گویند نمی خواهیم، باز با مسلسل می گویند نه حتماً باید بخواهید. سلطنتی که باید اگر صحیحش هم باشد (صحیح که نیست، اگر صحیحش هم باشد) به حسب قانون باید ملت اعطاء کند، ملت می گوید نه، حالا با سرنیزه می گویند باید بگویی آری.
قیام برای خدا پشتوانه ای الهی دارد.
ماها باید خودمان را بسازیم یعنی توجه کنیم به اینکه بزرگ های ما، پیشواهای ما چه کرده اند، برای اسلام چه کرده اند، برای مسلمین چه کرده اند، چه می خواستند بکنند. پیغمبر اکرم که سیزده سال در مکه رنج کشید، حبس بود، زجر کشید، توهین شد، هزار جور فشار بود، در آنجا صبر کرد، صبر کرد و دعوت کرد اشخاصی را، بعد هم که ملاحظه فرمود که نمی شود در آنجا کار را پیش برد هجرت کردند به مدینه. در آنجا خوب، افرادشان یک سری آمدند جمع شدند، ده سال هم که در آنجا بودند تمام همشان بر این بود که با این قلدرها جنگ بکنند و اینهائی که ظالم بودند، اینهائی که منافع ملتها را می خواستند بخورند، با اینها جنگ کرد تا اینها را آن مقداری که شد ساقط کرد ولی صبر می کرد. این مسلمین که در آنوقت جنگ می کردند، جنگ هایشان جنگ هائی بود که وقتی انسان تاریخ را می بیند تعجب می کند چطور اینها با این عدد کم آنطور شهامت داشتند.
در یکی از جنگ ها یکی از صاحب منصب ها گفت که در آن طلایه جنگ که پیشقدم هایشان بودند، پیشقراول ها بودند، شصت هزار نفر بودند، گفت که ما سی نفر می شویم، یکی من، بیست و نه نفر دیگر با من همراهی کنید تا برویم سراغ اینها، ما سی نفری این شصت هزار را بزنیم تا بفهمند. هشتصد هزار نفر هم اصل اردوی روم بود، گفتند: آخر با سی نفر نمی شود. بالاخره باز چک و چاک کردند تا حاضرش کردند که شصت نفر باشند، برای هر هزار نفر یک نفر رفتند و شکستند، شبیخون زدند و شکستند برای اینکه قوه داشتند، یک قوه ای بود در آنها، قوه اعتقاد به خدا. اعتقاد به خدا پیدا
صحیفه نور جلد 4 صفحه 18
بکنید قوه پیدا می کنید. اگر چنانچه ما پشتوانه مان عبارت از خدا باشد دیگر ترس ندارد، اگر برای دنیا باشد باید خیلی هم بترسیم. خوب، برای دنیا می خواهم دست بیاورم، چرا دنیایم را بدهم برای دنیا؟ آن کسی که جوانش را می دهد، اگر پشتوانه اش خدا باشد چیزی از جیبش نرفته برای اینکه رضای خدا را به دست آورده، زندگی بالاتر پیدا کرده. آن کسی که جانش را می دهد، اگر برای خدا باشد، پشتوانه اش خدا باشد از جیبش چیزی نرفته اما اگر دنیا باشد این حیاتش داده است، تمام شد، تمام شد نه اینکه تمام شد، نخیر اگر چنانچه برای دنیا باشد، آنجا برایش چیزهای دیگر هم هست.
جدیت کنید که کارهایتان برای خدا باشد، قیامتان لله باشد (اعظکم بواحده ان تقوموالله مثنی و فرادی)
موعظه یک موعظه است، یک موعظه، می فرماید که به آنها بگو که یک موعظه من دارم یعنی خدا یک موعظه دارد به شما، این است که قیام کنید برای خدا، قیامتان برای خدا باشد، نه قیامتان برای پیدا کردن یک عنوانی - نمی دانم یک جاهی، یک مقامی یا یک پولی، یک چه، نه اینطور نباشد. اگر قیام برای خدا باشد، پشتوانه خدا باشد یک طمانینه ای در نفس پیدا می شود که دیگر شکست توی آن نیست، یک حالت نفسانی در انسان پیدا می شود برای اینکه به یک قدرت لایزال متصل شده است. آن کسی که برای تبعیت از ذات مقدس حق تعالی حرکت می کند، این مثل یک قطره ای که پشتوانه اش دریا، دریای غیرمتناهی، ماها چیزی نیستیم خودمان، قطره، از قطره هم کوچکتر هستیم اما اگر چنانچه متصل بشویم به آن دریا، دریای غیر متناهی، حکم همان دریا را پیدا می کنیم. (و مارمیت اذرمیت و لکن الله رمی) خدا به پیغمبر می فرماید که تو آنوقتی تیر انداختی، تیر تو انداختی لکن تو نینداختی خدا انداخت یعنی دست تو دست خداست، البته تیر انداختن تو تیر انداختن خداست برای اینکه تو خودت را متصل کردی به او تو دیگر خودت چیزی نیستی، هر چه هست اوست، وقتی هر چه هست او باشد دیگر (مارمیت اذرمیت) . (رمیت) لکن (مارمیت) تو انداختی و تو نینداختی. تو انداختی، خوب به حسب صورت من انداختم اما این دست، دست خدا بوده است. آنهایی که با تو بیعت کردند (انما یبایعون الله) بیعت با او بیعت با خداست برای اینکه متصل شده به یک قدرت لایزال، متصل شده به خدا، حالا که اینطور شده است که دست او را با آن بیعت می کنند، خدای تبارک و تعالی می فرماید که: آنهائی که با تو بیعت کردند با خدا بیعت کردند، با همین دست با خدا بیعت می شود برای اینکه این دست دیگر دست خود نیست این دست، دست اوست. خوب البته این یک مقامی است که برای من و شما میسور نیست (اما برای خدا کار کردن) که میسور است و یک وقت همه چیز نمی بیند مگر خدا، حرکت نمی کند مگر لله، اراده نمی کند مگر آن اراده خدا باشد، سیر نمی کند مگر سیر الله باشد، راه، راه اوست نه خودش، خودش هیچ، خودش هیچ، همه او، خودش را از بین می برد، جای او یک قدرت لایزال می نشیند. یک وقت اینطور است این (مارمیت اذرمیت ولکن الله رمی) یا یک مرتبه ای بالاتر از این هم هست. یک وقت نه، اینطور نیست لکن باز برای خداست. شما برای خدا قیام می کنید. شما نهضت تان برای خداست، برای این است که احکام خدا جریان پیدا بکند. مقصد ندارید که حالا به یک نوائی
صحیفه نور جلد 4 صفحه 19
برسید و در اینجا یک مثلاً فرصت طلبی باشد حالا به یک نوایی برسید، این نیست لکن می بینید که دین خدا در معرض خطر است، بندگان خدا که خدا عنایت به آنها دارد، بندگان خدا در معرض خطر هستند، بندگان خدا در عذاب هستند از دست یک ظالم، شما برای نجات بندگان خدا، نه نجات عمو و پسر عمو، نجات بندگان خدا، بندگان خدا الان در عذاب هستند، الان در معرض خطر هستند، شما کمک کنید به آنها، به کمک تبلیغاتی در اینجا، الان می توانید تبلیغات بکنید، مصاحبه بکنید، اگر هر کدام می توانید، مصاحبه مطبوعاتی بکنید، مسایل ایران را بگویید اما نظرتان، پشتوانه تان خدا باشد، برای خدا قیام کنید. یک نفری هم که باشید قیامتان قیام لله وقتی باشد، قیام برای خدا باشد، آنوقت ارزش دارد یعنی ارزش الهی دارد، فرادی باشد یا مثنی (انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی) خودتان را متصل کنید به آن دریای لایزال و کارهایتان را کارهای الهی کنید، توجه به احکام خدای تبارک و تعالی داشته باشید. این نهضت ها برای این است که احکام خدا جاری بشود. اینهمه نهضتی که هست که حالا سال هایی است که نهضت شده است، این برای این است که حکم خدا در دنیا جاری بشود، حکم شیطان از این دنیا بیرون برود. در ایران حکم شیطان جاری است، می خواهند حکم خدا جاری باشد. شما کوشش کنید که در خودتان احکام خدا را جاری کنید، تعبد داشته باشید، اعمالی که خدای تبارک و تعالی فرموده است انجام بدهید، خودتان را الهی کنید. یعنی تابع، چون و چرا ندارد، فرموده است بکن، می کنیم. خداست، فرموده است بکن، می کنم. چرا؟ به من ربطی ندارد، (چرا) مال این است که یک کسی عادی باشد آدم نداند که صحیح است یا نه، (چرا) می گوید. شما وقتی پیش یک طبیبی که تشخیص دادید طبیب است، وقتی می گوید فلان کار را بکن، نمی گویی (چرا) نسخه که می دهد نمی گویی (چرا) با اینکه طبیب است و یک بشر است.
خودتان را بسازید تا بتوانید قیام کنید
باید خودتان را بسازید تا بتوانید قیام کنید. خود ساختن به اینکه تبعیت از احکام خدا کنید، هر چه فرموده است اطاعت کن، هر چه فرمود نه، نه. هر چه فرمود آره، آره. وقتی اینطور شد، یک مرتبه، یک مرتبتی دارد.یک مرتبه ای که از برای انسان باید باشد.اگر این فرد اینطور بشود که هر چه فرمود نه، نه و هر چه فرمود آره، آره شد و این تابع اراده حق تعالی شد که هر چه فرموده است می کنم، هر چه فرموده است نکن، نمی کنم، این از انسانیت (یک مرتبه) پیدا شده، مراتب دیگر هم زیاد است و اگر این مرتبه از انسانیت هم پیدا شد که من کارم کاری شد که برای خدا این کار را می کنم، شکست دیگر در آن نیست، کارهائی که برای خداست شکست در آن نیست.
ایرانی ها اگر غیر مسلح برای خدا قیام کردند شکست در آن نیست یعنی اگر چنانچه این مرد ادامه ظلم خودش را هم تا آخر بدهد و ما موفق نشویم به اینکه او را خلعش کنیم از این سلاح باطل، باز هم ما غم نداریم برای اینکه ما اطاعت خدا کردیم، چون اطاعت، اطاعت خدا بوده است شکست بخوریم اطاعت الله است. پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در بعضی از جنگ شکست می خورد، شکست خورد در بعضی جنگ ها. حضرت امیر در جنگ با معاویه شکست خورد، حضرت سید الشهدا را کشتند، اما
صحیفه نور جلد 4 صفحه 20
اطاعت خدا بود، برای خدا بود، تمام حیثیت برای او بود از این جهت، هیچ شکستی در کار نبود، اطاعت کرد، تمام شد با اینکه خوب شکست هم داد همه را، همه سلطنت معاویه و اینها را، به هم زد همه اوضاع را، تا حالا هم الان هست.
ان شاءالله همه تان موفق باشید و همه تان به این نهضت کمک بکنید (لله تعالی.)