بیانات امام خمینی درباره دلائل اعتصابات سراسری و اهداف قیام ملت ایران
تاریخ: 1357/08/29
براندازی سلطنت پهلوی خواست صریح و بی ابهام ملت
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
این چند مطلبی که مردم ایران همه خواستار هستند و ما هم که یکی از این افراد هستیم ما هم خواستار هستیم، اشکالاتی بر هر یک از این امور گاهی می شود، یک امری که همه مردم می گویند این است که ما این سلسله پهلوی را نمی خواهیم، همه مردم. الان شما در دهستان های ایران هم بروید و در شهرستان ها همین مطلب هست که ما این را نمی خواهیم. گاهی تعبیر از شاه می کنند، گاهی تعبیر به سلسله می کنند که ما این سلسله را نمی خواهیم. این یک خواست ملت ایران است البته به استثنای آنهائی که نوکر هستند و نوکر آمریکا هستند یا نوکر شاه هستند و از او ارتزاق می کنند که اینها حسابشان از حساب ملت جداست. ملت ایران، آن که ملت است و بازارهای ایران را پر کرده و مزارع ایران را پر کرده و صنعت های ایران را دست دارد، آنها گفته شان این است که ما نمی خواهیم. این یک اصلی که ما هم همیشه صحبتش را داشتیم و در این اصل هیچ ابهامی نیست که کسی بگوید که مراد مثلاً مردم چیست؟ یا مراد فلانی چیست؟ هیچ ابهامی ندارد، صریح در این است که ما سلسله پهلوی را که اولش رضاشاه بوده و حالا نوبت محمدرضاشاه است و اگر چنانچه خدای نخواسته برقرار بماند بعدش نوبت رضا پهلوی است، ما اینها را نمی خواهیم. این هیچ ابهامی ندارد تا محتاج به شرح باشد و اگر کسی غیر از این بگوید، غیر خواست ملت ایران است، غیر خواست من هم که یکی از افراد ملت ایران هستم هست و کسی بگوید که ما قانون اساسی را می خواهیم، ما انتخابات آزاد می خواهیم، ما حکومت مردم بر مردم می خواهیم، حرف این را بزند غیر از این مطلبی است که ما می گوئیم. این یک مسأله ابهام داری است یا خیر مقصود این است که باید این سلسله باشد، قانون اساسی باید باشد و قانون اساسی معنایش این است که این سلسله باید باشند و انتخابات آزاد معنایش این است که امر انتخابات با شاه است که امر به اجرای انتخابات بکند و این برخلاف آن چیزی است که ما می گوئیم؛ ما می گوئیم اینها را نمی خواهیم، هیچ ابهامی ندارد. آن که می گوید که ما قانون اساسی را می خواهیم، آن لابد می گوید که ما آنها را می خواهیم پس ما بین این دو تا قول هیچ سازشی نیست که کسی بگوید که این دو تا قول یک مطلب است، نه خیر این دو تا مطلب است. مطلب ملت ایران هم، ما از
صحیفه نور جلد 3 صفحه 210
مردم باید بفهمیم که ملت چه می گوید و همه دیدید که ملت در آن تظاهراتی که کردند در شهرها، الان هم تظاهراتی که می کنند در همه شهرها، آن که فریاد می زند همین فریاد است که ما این سلسله را نمی خواهیم، گاهی هم می گویند ما این شاه را نمی خواهیم. بنابراین ابهام در این اصل هیچ نیست.
طرح خطر تجزیه مملکت، توطئه ای برای حفظ دستگاه شاه
بله یک اشکالاتی شاه کرده است به این طرح و به تبع او هم مرتب این اشکالات را گاهی اشخاص می کنند و گاهی هم کاغذ از ایران بعضی از کسانی که با همین دستگاه مربوطند و میل دارند که این دستگاه محفوظ بماند و میل هم دارند که بعضی هایشان خودشان بیایند در دستگاه و وزارتی و نخست وزیری و چیزی بگیرند، گاهی اینها هم یک کاغذهائی نوشته اند و همین حرفی که شاه مکرر می زند همین را تکرار کرده اند. در عبارت بعضی از اشخاص محترم هم همین اشکال اشعار می شود و آن این است که شاه می گوید که اگر من بروم، استقلال مملکت به هم می خورد!! آن که استقلال مملکت را حفظ کرده است آن عبارت از من هستم که حفظ کرده ام!! گاهی تعبیر به اینطور میشود، گاهی تعبیر می شود به اینکه اگر من بروم این مملکت تجزیه می شود یک مقداریش را روس ها می برند، یک مقداریش را انگلیس ها می برند و ایران می شود ایرانستان! نظیر مثلاً ازبکستان! که یک چیزی می شود از، یک تکه ای می شود از یک مملکت دیگری و بنابراین باید من باشم تا استقلال ایران محفوظ بماند و ایران تکه تکه نشود! گاهی هم می گوید چهار قسمت، خود ایشان می فرمایند چهار قسمت می شود ایران، خوب یک قسمتش را لابد شوروی و یک قسمتش هم آمریکا و یک قسمتش هم انگلستان و یک قسمت هم مثلاً برای خود ایران باقی می ماند!! تهرانش مال خود ایران، دیگر از این طرف آن طرف هر کدام مال یک طایفه ای می شود!! این اشکالاتی است به اصل اول که ما می گوئیم که نباید این سلسله باشد آنها می گویند که بسیار خوب همه این حرف ها درست که خلاصه چیزهای دیگر هم گفته اند که من مکرر در صحبت هایم گفته ام.
ارتش شاهنشاهی حربه ای برای تامین مقاصد اجانب
این مطلب که اگر ایشان نباشد استقلال مملکت به هم می خورد، این مردم دارند همین مطلب را می گویند، می گویند که با بودن شما استقلال نیست. باید ما حساب بکنیم که ببینیم استقلال یک مملکت عبارت از چیست، بعد ببینیم که آیا با بودن ایشان استقلال هست و اگر نباشد به هم می خورد؟! یا با بودن ایشان استقلال نیست و اگر برود استقلال پیدا می شود؟ الان کدام دستگاه اساسی دولت ایران استقلال دارد؟ خوب مهمتر از همه که ایشان خیلی به آن مثلاً می نازند قضیه ارتش است که یک ارتشی است که گاهی ایشان تعبیر می کند که دیگر ما در مقابل همه ممالک و ابرقدرت ها، خودمان قدرت کذا هستیم و اینکه یکی از چیزهائی که در یک مملکتی اصلاً باید مستقل باشد و دنباله غیر نباشد و دست غیر در آن نباشد عبارت از ارتش است. استقلال ارتش به این است که ارتش در تحت نظام خود مملکت باشد و
صحیفه نور جلد 3 صفحه 211
اجانب و کسانی که خارج از مملکت هستند در آن دخالت نداشته باشند، پیوند به آنها نباشد. مستقل مقابل این است که پیوند به یک جای دیگری باشد، تحت نفوذ یک قدرت دیگری باشد. ارتش ما مستقل است؟ یعنی تحت نفوذ نیست؟! یا ارتش ما را الان به قولی چهل و پنج هزار مستشار آمریکائی در ایران دارد اداره می کند.
الان ما یک ارتشی داریم که همه تحت فرمان حکومت ایران باشند؟! ما حالا یک حکومت مستقلی، فرض بکنیم خود حکومت یک حکومتی است که اراده اش مستقل است می خواهیم حالا ارتشش را حساب بکنیم ارتش ایران جوری است که مال خود ایران است و برای خود ایران است و برای این ملت است و خدمتگزار این ملت است؟! (ارتش اصولاً مال ملت است، ارتشی است برای حفاظت مملکت و برای خدمت به ملت، چنانچه هر حکومتی در هر مملکتی باشد، خدمتگزار ملت است و از ملت) خوب ما این ارتش ایران را حساب می کنیم ببینیم که یک ارتش مستقلی است و ارتش ملی است و برای ملت است و به نفع ملت است یا یک ارتش بسته به غیر است و در خدمت غیر است و برخلاف مصلحت مملکت و ملت است.
این نفتی که از ما دارد می رود و هدر دارد می رود و دیگر این را همه کس می داند که این نفت زیادتر از این اندازه ای که احتیاج خود مملکت است خارج می شود و میرود به جیب آمریکا و سایر کسانی که می برند و در مقابلش هم آمریکا آنچه به ما می دهد عبارت از اسلحه است. به قول خودشان هیجده بیلیون دلار اسلحه، این اسلحه هایی که ما اصلاً نمی توانیم استعمال کنیم و نمی فهمند در ایران که این چیست، باید چه جور کرد تا کار بکند و حتما باید مستشارهای آمریکائی باشند تا بتوانند این کار را انجام بدهند، این اسلحه آمده است به ایران، نه برای مصلحت ایران بلکه برای پایگاه درست کردن برای آمریکا منتهی آن عوضی که آمریکا به ما می دهد در مقابل این پایگاه، این است که نفت مان را ببرد. هم نفت ما را می برد و هم آن چیزی که در مقابلش به ما می دهد این است که پایگاه برای خودش درست می کند یعنی اگر چنانچه ابتدا آمریکا می گفت که من خیال دارم پایگاهی در ایران درست کنم در مقابل شوروی، آن ایستاده بود در مقابلش و می گفت غلط نکن. اینها با این صورت که نفت می برد و می خواهد مملکتش یک مملکت قدرتمند باشد، از این جهت هیجده بیلیون دلار تاکنون در مقابل نفت، ایشان اسلحه خریده است به حسب آنطوری که کارتر گفته است و این هیجده بیلیون دلاری که اسلحه خریده اند و اسلحه هائی که ما نمی توانیم، ایران نمی توانند استعمال کنند، جز برای این است که اینها می خواستند یک پایگاه هائی درست کنند، با این صورت درست کردند؟ الان هم در کوهستان های ایران، پایگاه های اینها، پایگاه های زیر زمینی شان موجود است. این نفت ما را که کارگرهایش دست از کار برداشتند و گفتند نمی خواهیم نفت مان را بدهیم، کی فشار آورد به این کارگر که باید سر کار باشید و چرا فشار آورد؟ چرا با سرنیزه می خواهند وادار کنند، (یعنی ارتش) چرا این ارتش با سرنیزه می خواهد وادار کند به اینکه این کارگرها سر کار بروند؟ این کارگرها سر کار بروند و این نفت را و این طلای سیاه را جریان بدهند برای ممالک دیگر، برای آمریکا؟ برای اینکه ارتش، ارتش ما نیست،
صحیفه نور جلد 3 صفحه 212
ارتش استقلال ندارد. اگر ارتش استقلال داشت نمی شد ما بگوئیم که ارتش مستقل خودش پیش خودی می خواهد به آمریکا نفت برساند. ارتش یک ارتش وابسته به آمریکا هست و تحت فرمان مستشارهای آمریکائی هست، از این جهت همین ارتش را استعمال می کنند برخلاف چیزی که ملت می خواهد. ملت می گوید نفت مال خودمان، ارتش می گوید نفت مال آمریکاست.
عمل ارتش این است که با سرنیزه، الان در آبادان و آنجا با سرنیزه مردم را می خواهند وادار کنند و کارگرهای شرکت نفت را می خواهند وادار کنند به اینکه بروید مشغول بشوید برای نفت، نفت را صادر بکنید. این کارهایی است که ارتش دارد به ملت ایران، خیانتی است که دارد به ملت ایران به دست ارتش، یعنی بزرگ های ارتش این خیانت را به مملکت ایران دارند می کنند. اینها هم تحت نظارت کس دیگری هستند و خود آمریکاست که در اینجا این کار را دارد انجام می دهد. پس ما که ادعا می کنیم که اگر تو بروی مستقل می شویم، یعنی اگر تو بروی دیگر ارتش همچنین نیست که تحت فرمان آمریکا باشد و مردم را وادار کند که، یعنی کارگرها را وادار کند که نفت را بدهید. حالا وادار می کنند کارگرها را که نفت را به آمریکا باید جاری بکنید و از جیب ملت ایران در هر روز چقدر نفت بیرون بکنید بدون اینکه به این ملت ایران یک نفعی برسد. این همین طوری این اموال ایران دارد از بین می رود و یک مقداری از آن توی جیب شاه و این شصت هزار نفری که می گویند که اتباع خورنده این قضیه هست، یک مقدار زیادترش هم توی جیب آمریکا و انگلستان و گازش را هم شوروی می برد و حالا مردم می خواهند ندهند این را، ارتش می گوید بدهید. ارتش اگر مستقل بود نمی گفت بدهید، چون وابسته است می گوید. پس ما ارتشمان که یکی از اموری است که ایشان می گوید همیشه که ما استقلال داریم، استقلال داریم و ارتش داریم و ارتش داریم، ارتش ما به این صورت است، الان وضع ارتش ما این است، این ارتش ما در خدمت خلق است؟! در خدمت مردم است و ملت است؟! یا اینکه بر ضد ملت است؟ ملت کی هستند؟ ملت همین بازاری و همین - عرض می کنم که - زارع و همین کشاورز و همین صنعتکار و همین اداری و همین چیز است، اینها که همه ایستاده اند و می گویند ما نمی خواهیم. ادارات دولتی یکی پس از دیگری اعتصاب می کنند و فریاد می زنند که نمی خواهیم سر این کارها برویم که نفعش به دیگران برسد، ما کارها را رها می کنیم. دانشگاه ما الان تعطیل است دانشگاه های ما تعطیل است، مدارس علمی ما الان همه تعطیل است، همه بساط الان معطل است، تمام قشرهای ایران، هر جا بروی، دست روی هر کدام بگذاری تعطیل است الان. این تعطیلات، اینها روی چه مقصد تعطیل کردند و اینها روی چه مقصدی می شکنند این تعطیلات را؟ مردم که تعطیلات را و اعتصابات را می کنند، به چه مقصد اعتصاب می کنند؟ باید دید که چه می گویند، خواسته هایشان چیست. خواسته هایشان یکی این است که ما نمی خواهیم این سلسله را. این یکی از خواسته هاست که حتی در شرکت نفت همین یکی از خواسته هایشان بود که ما شاه نمی خواهیم، این شاهی که به ما اینقدر دارد خیانت می کند و ما، وجدانی این است که ما داریم چقدر نفت خارج می کنیم به ممالک دیگر.
ملت قیام کرده است که استقلال و آزادی بگیرد، ارتش قیام کرده است که نگذارد استقلال،
صحیفه نور جلد 3 صفحه 213
نگذارد آزادی، ارتش اگر یک ارتش در خدمت مردم بود، یک ارتش مستقل بود که ارتش بود برای ایران و تحت فرمان یک ملت، یک ملتی بود، و ملتی که همه چیز باید در دست او باشد، ارتش هم تحت فرمان او بود، استقلال داشت این ارتش، در مقابل ملت نمی ایستاد که یک ملت اعتصاب می کند ارتش اعتصاب را می خواهد بشکند، رؤسای ارتش فرمان می دهند و - عرض می کنم که - نخست وزیر ارتشی فرمان می دهد و اینها هم میریزند و می زنند می کشند، چه می کنند که اعتصابات را بشکنند. اعتصابات مردم روی این است که ما استقلال می خواهیم، ما آزادی می خواهیم و ما حکومت اسلام می خواهیم کسی که اعتصاب را می شکند این در مقابل این خواست ملت است که او می گوید آزادی می خواهم این می گوید نه نباید آزادی بشود، مقابلش است دیگر، اگر او هم با ملت همصدا بود که دیگر نمی آمد بشکند این اعتصاب را این اعتصابات را که می شکنند برای این است که مخالفند با این خواست ملت. خواست ملت استقلال است، اینها با آن مخالفند، ارتش خود مملکت با استقلال مخالف است، ارتش خود مملکت هم فرمانده اولش عبارت از شاه است به حسب قواعد ارتشی و به حسب واقع فرماندهش عبارت از کارتر است، واقع مطلب این است، با مستشارهائی که حالا آمده اند. ما استقلال داریم؟ مگر استقلال با یک لفظ درست می شود؟ عرض کردم که الفاظ در زمان ما معانی خودش را از دست داده است، اصلاً الفاظ خیلی الفاظ خوشگل است، خیلی بزک کرده است لکن محتوی ندارد - الفاظ - (استقلال) ، محتوی ندارد، (ما استقلال داریم، اگر من بروم استقلال مملکت از دست می رود! مملکت تجزیه می شود!) آن مردک هم می گوید که از باب اینکه آزادی تندی به مردم داده، سریع آزادی داده است، از این جهت صدای مردم درآمده است!! اصلاً الفاظ معنای خودش را از دست داده است. لفظ یک لفظی است، معنا معلوم نیست این باشد، یک چیز دیگر معنایش است. ما استقلال داریم؟! هر جا که دست بگذاری استقلال - نداریم، وابسته ایم. این ارتش که در راس همه چیزهاست نسبت به مقاصد شاه که همیشه به ارتش، این می نازد، این ارتشش که اینطور است، نه در خدمت مردم است و ملت است و در خدمت آمریکاست برای اینکه - منافع او را - می کشد ملت خودش را که منافع او چیز بشود تحقق پیدا بکند.
دانشگاه استعماری، تامین کننده منافع اجانب
خوب می آئیم سراغ فرهنگ، یک فرهنگ مستقل ما داریم؟ یک فرهنگی که دخالت غیر در او نباشد؟ یک دانشگاه هائی که مستقل باشد و خودش فکر کند، تحت فرمان خود رئیس های دانشگاه باشد، ما همچو چیزی داریم؟ ما همچو فرهنگی خواب دیدیم؟ از آنوقتی که فرهنگ، از اول مشروطه تا حالا، از اول مشروطه تا حالا ما یک فرهنگی که فرهنگ صحیحی باشد داشتیم؟ یا یک فرهنگ وابسته بوده یعنی یک فرهنگی بوده است که دیگران برای ما درست کردند، دلیل این است که اگر لوزه شاهزاده زهر ماری - چیز بشود - ورم بکند و مرض لوزه پیدا بکند از آمریکا و اروپا برایش طبیب می آورند یا می برند آنجا. اگر ما یک فرهنگ صحیحی داشتیم، خوب آنوقت ما دانشگاه مستقل صحیح
صحیفه نور جلد 3 صفحه 214
داشتیم، اگر دانشگاه مستقل صحیح داشتیم، طبیب صحیح مستقل داشتیم، ما یک اسفالت وقتی که می خواهیم درست بکنیم دستمان را دراز می کنیم که از یک جای دیگر بیایند برای ما اسفالت کنند زمین هایمان را، آنهم با آن فضاحت ها. محیر العقول است قضیه اسفالت های ایران، قضیه آن افراط کاری هائی که در آنجا می شود و از بین بردن مال ملت به اسم اسفالت کردن یک جاده ای - ما اسفالتمان را هم - ما یک بنا می خواهیم و یک مریضخانه می خواهیم درست کنیم باید حتماً از خارج بیاوریم یک کسی نقشه بدهد برایش که چه جوری درست کنیم. اگر ما یک فرهنگی داشتیم، الان بیشتر از هفتاد سال است که ما مدارس جدید داریم، از آنوقتی که دارالفنون درست شده است، چقدر سال هاست که ما دانشگاه داریم، اگر این دانشگاه ها یک دانشگاه هائی بود که به نفع این ملت بود یعنی این جوان های ما را گذاشته بودند تحصیل کرده بودند درست، برنامه، برنامه استعماری اگر نبود، آدم درست شده بود حالا، حالا جوان های ما جوان هائی بودند که در مقابل دولت می ایستادند. اگر ما یک دانشگاه مستقل داشتیم کار مملکت ما نمی رسید به اینجائی که هر جایش دست بگذاری خراب است. این نیروی مهم مملکت ما که عبارت از نیروی جوان است، این را از بین بردند، دیگر این نیروها را همه را به هدر داده اند. این جوان هائی که در خارج آمدند در همین قضیه نیروی اتمی و انرژی نمی دانم کذا، اینجا کار می کنند در خارج، اینها پیش من آمدند دو تا دسته شان آمد، یک دسته شان هم زیاد بود، جمعیت شان آمدند، یک دسته شان می گفتند (که همه در آن متفق بودند) که این کار، کار لغوی است که دارند می کنند کار بیخودی است برای اینکه این معنا را می گویند درست می کنیم برای اینکه اگر نفت باشد کذا، بعد از آن نفت تا بیست سال دیگر فرض کنید هست بعد از بیست سال دیگر نیاز دیگر نیست، اصلاً این کار، کار غلطی است و مهم این است که اینها می گفتند به اینکه ما را نمی گذارند تحصیل کنیم، ما را در یک حد پائین نگه داشته اند نمی گذارند بالا برویم، تحصیلات ما در ایران زیادتر از این مقداری است که حالا به ما اینجا چیز می کنند، ما را آورده اند اینجا در یک سطح پائینی نگه داشته اند برای اینکه ترقی نکنیم، نمی گذارند جوان های ما تحصیل بکنند. در داخل ایران و دانشگاه های ایران نمی گذارند که، یعنی برنامه یک جور برنامه ای است که اینها را در یک حد معین نگه دارند، برنامه استعماری است. یک فرهنگ وابسته ما داریم، ما یک فرهنگ مستقل نداریم. آن فرهنگ - مستقله - وابسته به دولت های استعماری می خواهند که اینها را همین طور عقب مانده نگه دارند آن آقا که می گوید که من دروازه تمدن بزرگ!! به دست این آقا این جوان های ما در مرتبه پائین قرار گرفته اند و هیچ نمی گذارند اینها ترقی بکنند. این هم فرهنگ ما که فرهنگ استعماری است و عقب نگه داشته شده که نگذارند جلو برود، نه طبیب یک طبیب تام و تمامی باشد نه یک مهندس درستی از کار در آید یا نمی دانم نه یک چیز دیگری، تمام اینها را. اصلاً مملکت را از حیث قوه نیروی جوان فلج کرده اند، الان ما نیروی جوان نداریم. این فرهنگ ما، جزء فرهنگ ما که الان خیلی رواج دارد، این فسادهایی که در ایران هست، اینها را جزء فرهنگ حساب می کنند! سینماها جزء فرهنگ است!! اینها از ثبات فرهنگ است! کدام سینماها؟ همین هایی که همه جوان ها، نیروی جوان ما را از بین برده است یعنی
صحیفه نور جلد 3 صفحه 215
جوریش کرده، همچو فلجش کرده که هر چه، هر چه واقع بشود به نظر او چیزی نیست، او مشغول عیش و عشرتش باشد کافی است، اینطور دارند درست می کنند. ریشه این مملکت را اینها از بین بردند و دارند می برند. هر مملکتی به نیروی انسانیش مملکت است. اگر نیروی انسانی در کار نباشد مملکت دیگر مملکت نیست. اینها نیروی انسانی دارند از بین می برند. همه جا نیروی انسانی از بین رفته است و خشکیده است تقریباً، پس ایشان اگر بروند استقلال فرهنگی از بین می رود! کدام استقلال داریم که از بین برود؟ حالا شما بروید، استقلال می رود! این چه جور می شود دیگر، مملکت ما چه می شود، استقلالش از بین می رود و ما استقلال می خواهیم.
اصلاحات ارضی و صنایع مونتاژ حربه ای برای استعمار اقتصادی
درد مملکت ما این است که استقلال ندارد، نه استقلال فرهنگ دارد، نه استقلال ارتش دارد، نه استقلال اقتصاد دارد. اقتصادش وابسته است، یک کار صحیح نمی کنند اینها، یک اقتصاد وابسته ای که مونتاژ است به اصطلاح خودشان، باید از خارج بیاورند، بخرند، ما مصرف هستیم، بیاوریم مصرف کنیم، یک مملکت مصرفی هستیم. یک زراعتی این ایران داشت، یک زراعت و کشاورزی ایران داشت که محتاج نبود به خارج یعنی صادر می کرد صادر کننده بود یعنی یک ناحیه آذربایجانش ممکن بود ایران را اداره بکند، یک ناحیه خراسانش یا فارسش ممکن بود که ایران را اداره بکند، حالا رسیده به آنجائی که خود اینها در حساب می گویند که 30 روز یا 33 روز ما برای مملکت مان چیز داریم بقیه اش را باید دستمان را دراز کنیم به غیر.
تمام این جهاتی که این مملکت ما ممکن الاستفاده بوده است، تمامش را به غیر داده اند، ملی کرده اند مراتع را. اینهائی که من عرض می کنم، به من اشخاص با سند نوشته اند، من الان پیشم نیست مع الاسف آن را به نجف فرستاده بودند، آنجاها هست (حالا گم شده یا چیز شده، نمی دانم) که بهترین مراتع (مرتع یک طرفی بود که نوشته بود مراتع کجا) ، بهترین مراتع که وقتی کارشناس های انگلستان آمدند آنجا گفته بودند بهترین مراتع، مرتع فلان جای ایران است که در آن همه چیز دامداری می شود کرد و این را به ملکه انگلستان و یک دسته دیگری دادند. این مراتع. جنگل های ما ملی شده است. جنگل را هم دادند به یک دسته دیگر. اصلاً دارند، همین طور ریخته اند سر این سفره و همه دارند می چاپند، یک قدری از آن هم به جیب ایشان می رود و برای حفظ ایشان است. اینکه می بینید که از هر گوشه صدا در می آید به اینکه ما طرفدار هستیم، عاشق چشم و ابروی کسی نیستند آنها آنها نفت ما را می خواهند، بهتر از این کسی نیست که نفت ما را به آنها بدهد. اینها می خواهند که یک مملکتی به اسم اصلاحات ارضی یک بازار بشود برای آمریکا. آمریکا گندم هایش را می ریخت دور، توی دریا می ریخت، حالا بهتر از این چی که بدهد به ایران و از آن نفت بگیرد، از آن پول بگیرد. یک مملکتی را دامداریش را بکلی از بین بردند، زراعتش را بکلی از بین بردند، مراتعش را به غیر دادند، همه چیز آن را از بین بردند و الان شما برای همه چیز محتاجید که اگر یک وقت جلویش را بگیرند، مملکت ایران
صحیفه نور جلد 3 صفحه 216
بعد از 33 روز دیگر باید همه گرسنه بمانند. این مملکتی است که اگر ایشان نباشد دنیا به هم می خورد!! مملکت، دیگر مملکت نیست!! (ما مملکت که می خواهیم، پس بگذارید من باشم که این مملکت باشد!!) در نطق چند روز پیش از این گفت که: (بیائید همه فکر کنیم برای مملکت) ما هم همین را می گوئیم، همه ملت روی همین فکر است که دادشان بلند است. مردم به فکر مملکتشان نبوده اند، حالا افتاده اند به فکر مملکتشان، حالا دارند فکر می کنند برای مملکتشان که دادشان بلند شده است که آقا چه خبر است اینقدر می خورید؟ ورم کرده اند و خدا می داند، نمی دانید اینها چه جوری می چاپند، ما هم نمی دانیم، شما هم نمی دانید بعدها اینها کشف می شود که چه کردند به روزگار این ملت و این مملکت. ما چه چیز داریم؟ چه استقلالی داریم که اگر شما نباشید استقلالمان می رود؟ استقلال فرهنگی داریم - که برود از دستمان؟ استقلال - نمی دانم - اقتصادی داریم که از دستمان برود؟ استقلال ارتشی داریم که از دستمان برود؟ چه استقلالی داریم که شما اگر نباشید آن استقلال از دست ما می رود؟ حالا شما برو ما امتحان کنیم ببینیم که (خنده حضار) این منطق اینهاست برای همان حرف اولی که ما عرض کردیم که ملت ایران خواهانش هستند، که رفتن ایشان است، خواهان این هستیم، این هم اشکالش به اینکه اگر من نروم چیست، حالا خود اینکه همیشه از این حرف ها می زند.
قیام مردم ایران، قیامی بی نظیر در طول تاریخ
حالا یک دسته دیگری هم هستند که می خواهند او را نگه دارند، دیگر حالا چه مقاصدی آنها دارند، خوب بعضی از آنها معلوم است، دلشان می خواهد وزیری بشوند و چه بشوند و می بینند که ملت اگر روی کار بیایند آنها دیگر باید بروند سراغ کارشان، از این جهت آنها هم دست و پا می زنند به اینکه بلکه او را نگه دارند و این ملت دیگر زیر بار اینها انشاءالله نمی رود و این را بدانید که سرنیزه نمی تواند حکومت کند. یک وقت این است که مردم بیدار نشده اند و هر کس مشغول کار خودش - است، آنوقت بله، این سرنیزه هم لازم ندارد، همان بدون سرنیزه، همان با ارعاب، همان با ترساندن چند تا ستاره که اینجا باشد، مردم می ترسند. یک وقت تحول پیدا شده و حالا شده، حالا یک نمونه است یعنی شما در طول تاریخ در هر جا نگاه کنید مثل این نمونه ایران پیدا نمی کنید، در تاریخ ایران که نیست در تاریخ های دیگر هم معلوم نیست پیدا بکنید که یک مملکتی ملتش یک جور بودند، در یک مدت کوتاهی شدند یک جور دیگری، اصلاً عکس آن شده اند. یک روز بود که چهارم آبان را ابداً ممکن نبود که تخلف کنند از اینکه بیرق بزنند، میل باطنی نبود، نه اینکه برای خاطر مثلاً میل باطنی شان این کار را کردند لکن پاسبان می گفت، دیگر با پاسبان که نمی شود در افتاد. اینطور بود مسأله. در ظرف مدتی این ملت تبدیل شد به یک ملت دیگری، حالا یک ملت دیگری شده که بچه کوچک و پیرمردش هر دو فریاد می کنند، توی خیابانها داد می زنند به اینکه مرگ بر این کذا و شاه و بر این سلطنت پهلوی. آن تبدیل الان شده است یعنی یک مملکتی سر تا پایش عوض شده است، یک وقت یک جوری بوده حالا شده یک جور دیگر، این را نمی شود با سرنیزه خاموشش کرد، سرنیزه هم
صحیفه نور جلد 3 صفحه 217
چنین قدرتی ندارد و لهذا ما دیدیم حکومت نظامی کردند - باید دو نفر بیشتر - بر حسب حکومت نظامی، اعلام حکومت نظامی از دو نفر بیشتر نباید با هم باشند، مردم هم گوش کردند به این حرف!! 50 هزار، 100 هزار، 200 هزار، 300 هزار هر گوشه مملکت تظاهرات کردند، همان جائی که حکومت نظامی بود بعد از آن حکومت نظامی را بالاترش کردند (اگر بالاتری داشت) و نخست وزیر نظامی آوردند و دولت شد دولت نظامی، باز همان مسأله است. دیگر نظامی را مردم دیدند و سنجیدند و شکستند نظامی را، قدرت ملت یعنی قدرت مشت بر تانک غلبه کرد. قدرت دین، قدرت ایمان غلبه کرد بر تانک و توپ. این قدرت، قدرت الهی است. قدرت الهی با همین مشت ها غلبه کرد بر تانک ها و بر توپ ها و بر مسلسل ها و اینها و لهذا نظامی اش، حکومت نظامی اش شکست و دولت نظامی آمد. دولت نظامی اش هم همین حرف است، چیز تازه ای نیست، آن وقت نخست وزیرش یک نفر آدم چه بود، حالا نخست وزیرش یک نفر آدم نظامی است، هر دو، دو تا پیرمردند که به درد نمی خورند (خنده حضار) و ما فرض می کنیم که اینهم که بگذرد، خوب پله بعدش اگر عقلشان باز به همین قدر باشد، این هم که بگذرد یک کودتای نظامی که شاه برود و یک نظامی روی کار بیاید، باز همان نظامی است و یک چیز تازه ای نیست، همان نظامی که آن روز حکومت نظامی بود و مردم شکستند، او را و الان شکسته است. فردا همین است، یک چیز تازه ای نیست، مردم همه چیز را دیده اند، یک چیز غریبه ای نمی بینند که بترسند از آن، همین نظامی است، اسمش را می گذارد کودتای نظامی، این هم شکسته می شود. نمی شود یک مملکتی که همه ایستاده اند و مشت ها را گره کرده اند و می گویند بزنید و ما استقلال می خواهیم، ما رد نمی شویم، مرد و زنش یک مطلب دارند آن زنی که چهار تا بچه اش را کشتند، در بهشت زهرا آنطور فریاد می زند و داد می زند و مردم را دعوت می کند به اینکه دست بزنید، بچه های مرا زدند گریه نکنید، دست بزنید که آن شخص می گفت که مردم گریه کردند و دست زدند. این چیز تازه ای است که مردم برای خاطر آن که کشته شده است گریه می کردند و آن زن می گفت که نه گریه نکنید دست بزنید، مردم، هم دست می زدند برای خاطر این و هم گریه می کردند برای مصیبتی که وارد شده، یک همچنین مملکتی را نمی شود با سرنیزه عقبش زد.
زنده نگه داشتن نهضت، تکلیفی بر تمام اقشار ملت
این نهضت را نگه دارید آقایان، تکلیف همه است، تکلیف من آخوند است، تکلیف آن آقاست، تکلیف شمای بازاری یا کارگر یا دانشمند است، همه، همه تکلیف داریم که این نهضتی که در ایران پیدا شده دامن به آن بزنیم. با این نهضت شما می توانید استقلال خودتان را بگیرد و می توانید آزادی برای خودتان تهیه کنید و شما و ما الان مسؤول خدای تبارک و تعالی هستیم و مسؤول نسل های آتیه هستیم که یک چنین نهضتی پیدا شده و نتوانستید و عرضه اش را نداشتید که از آن استفاده بکنید. عرضه داشته باشید که استفاده کنید از این نهضت. این نهضت را نگذارید بخوابد، نگذارند آنهائی که رؤسای امور هستند، احزاب هستند، علما هستند طلاب هستند، بازاری هست، دانشگاهی هست،-
صحیفه نور جلد 3 صفحه 218
عرض می کنم که - دادگستری هست، وکلای دادگستری هست، این قشرهائی که در مملکت هستند نگذارند که بخوابد این اعتصابات و نگذارند بخوابد این نهضت زنده ای که الان در ایران هست. اگر خدای نخواسته این نهضت بخوابد تا آخر الابد زیر بار ظلم هستیم و این دفعه اگر این شمشیر این مرد کشیده بشود تمام نسل هایتان را قطع خواهد کرد.
سیاست قدم به قدم، عاملی برای خاموشی نهضت
من به این بعضی از این آقایان که آمده بودند و می گفتند که سیاست قدم به قدم، خوب حالا یک قدم بردارید و بعدش صبر کنید یک مدتی بگذرد بعد قدم دوم را بردارید، گفتم آقا اگر شما این قدم را سست کنید، قدم دوم قدم های شما را می شکنند، اینطور نیست که اینقدر صبر کنید که شما قدم اول برداشتید حالا ایشان سلطنت کنند، نه حکومت. (بعد از اینهمه جنایات حالا دیگر بیایند آقا سلطنت کنند نه حکومت!) این اگر پایش مستقر بشود، دنبال این هستند که این نهضت را بخوابانند به هر شکل که می توانند اینها دنبال این هستند و اگر این نهضت بخوابد، این آتشی که در دل مردم روشن شده است اگر این بخوابد و این آتش خاموش بشود دیگر امکان ندارد که این نهضت پیدا بشود یا شبیه آن پیدا بشود و من از خدای تبارک و تعالی می خواهم که انشاءالله کمک کند به این نهضت و کمک می کند انشاءالله به شرط اینکه شماها همه برای خدا، برای اقامه دین خدا قیامتان باشد. خداوند تأیید می کند شما را انشاءالله.