0

صحیفه نور امام خمینی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

سخنرانی امام خمینی در مورد ضرورت قیام بر علیه ظلم به عنوان یک فرضیه و عمل بی چون و چرا به تکالیف مقدس الهی

تاریخ: 1357/08/27

 

تکالیف ما، نتایج و احتمالات پیروزی

بسم الله الرحمن الرحیم
در این مسائلی که ما و شما وارد هستیم، در آن که اصولش سه تا مسأله است: یکی نبودن محمدرضا خان و این سلسله، سلسله پهلوی و یکی نبودن اصل رژیم سلطنتی و یکی هم استقرار حکومت عدل اسلامی، جمهوری اسلامی. در همه مسائلی که انسان اقدام می کند یک جورش اینطور است که، یک قسم از مسائل اینطور است که انسان باید ملاحظه کند که در این عملی که می کند نتیجه حاصل می شود؟ نمی شود؟ آیا می رسد به این مقصدی که دارد؟ نمی رسد؟ اگر مطمئن شد که به آن مقصد می رسد، اقدام می کند، اگر مطمئن نشد، اقدام نمی کند. یک قسم از مسائل اینطوری است. یک قسم از مسائل هم هست انسان تکلیف دارد از طرف خدا که اصل مطلب یک تکلیفی هست و نتایجی هم احتمال رود حاصل بشود و احتمال هم می رود حاصل نشود. در این مسائل که آدم تکلیف دارد که اقدام بکند، دیگر نباید ما در آن مسائل علم به اینکه یک نتیجه ای، یک مطلبی را که ما می خواهیم حاصل می شود، این لازم نیست علم پیدا کند، انسان دنبال این است که آن تکلیفی که به انسان شده است، به آن تکلیف عمل بکند.
 

جلوگیری از ظلم یک تکلیف شرعی است

حضرت امیر (سلام الله علیه) که قیام کردند بر ضد معاویه البته می خواستند به اینکه معاویه را از مقام خودش کنار بزنند و یک حکومت آدم عادلی را، آدمی که فاسق است و مال مردم خور است آن را بزنند کنار و یک آدم صحیحی را به جای او بگذارند در شامات و سوریه و آنجاها. لکن جلوگیری از ظلم معاویه یک تکلیف شرعی بود که باید قیام کنند به این امر و به مردم بفهمانند که این ظالم است و باید اینطور اشخاص دفع بشوند و ایشان قیام کردند و منتهی به این شد که موفق نشدند به اینکه او را از آن مقامی که داشت منحطش کنند. حضرت سیدالشهدا قیام کردند بر ضد یزید و شاید (همانطور هم بود که) خوب، اطمینان به این بود که موفق به اینکه یزید را از سلطنت بیندازند نشوند، این اخبارش هم اینطور است که ایشان مطلع بودند بر این مطلب، در عین حال برای همین معنا که بر ضد یک رژیم

صحیفه نور جلد 3 صفحه 183

ظالم قیام کنند ولو اینکه کشته بشوند، قیام کردند و کشته دادند و کشتند و خودشان هم کشته شدند. الان وضع حاضر دولت ایران و شاه این وضع است که همانطوری که، یعنی همانطور هم نه، معاویه، هم امام جماعت بوده است هم امام جمعه، آنطور نبوده است که معاویه اصلاً نه نماز بخواند و نه روزه بگیرد، خیر هم نماز می خواند و هم روزه می گرفته و هم امام جماعت بوده، می رفته مسجد و عقبش نماز می خواندند مسلمان ها، هم روز جمعه می رفته نماز جمعه می خوانده، همه این مسائل شرعیه ای که بوده است، به حسب صورت عمل می کرده است لکن از باب اینکه یک آدم قاچاقی بوده و یک آدم ظالمی بوده و مال مردم را می گرفته و اگر چنانچه هر جور دستش می رسیده ظلم و آدم کشی و همه اینها را داشته، حضرت امیر نه اینکه این چون نماز نمی خوانده، چون کافر بود قیام کردند بر ضد او؟ نخیر، کافر نبود و مسلمان هم بود و اظهار اسلام هم می کرد و لکن بر خلاف موازین این مسند را گرفته بود. یک حکومت جائر بود که برخلاف موازین الهی مسندی را گرفته بود و در آن مسند هم به طور ظالمانه عمل می کرد، از این جهت حضرت امیر قیام کرد و ولو نرسید به نتیجه لکن تکلیف را ادا کرد، تکلیف این بود که باید با یک چنین آدمی معارضه و مبارزه بکند.
 

سلطنت غاصب پهلوی، مخالف قانون اساسی و حکم شرع است

الان وضع این حکومت این است برای اینکه غاصبانه مسندی را گرفته است و یک سلطنت غاصبانه دارد می کند. همانطوری که معاویه سلطنت غاصبانه می کرد، این هم سلطنت غاصبانه است، بلکه تذکر دادم مکرر که ما اگر چنانچه ملتزم به قانون اساسی هم باشیم، روی این فرض هم سلطنت ایشان برخلاف قانون اساسی است و این قانون اساسی آن چیزی را که گفته است،این است که سلطنت یک موهبت الهی است که مردم می دهند به شخص سلطان و ما می دانیم که این مردم اصلاً یک همچنین سلطنتی را نه به ایشان دادند و نه به پدر ایشان دادند لکن این یک سلطنتی نبوده است که مردم داده باشند به ایشان. بنابراین روی فرض قانون اساسی هم این مقام را غصب کرده است این، یعنی الان یاغی است به حسب قانون. به حسب قانون اساسی این آدم یک آدم یاغی است که مثل سایر دزدها که یک وقت بیایند یک جائی را بگیرند و یک حکومتی را غصب کنند، این هم همان است بر حسب حکم شرع هم که اصلاً لیاقت اینها ندارند برای حکومت شرع. آن که لایق است برای اینکه حاکم بر مسلمین باشد، آن شرایطی دارد که در اینها اصلاً آن شرایط موجود نیست. بنابراین، هم به حسب قانون اساسی، این سلسله غاصب این مقام هستند، پدرش و خودش و بعد از آن هم اگر بچه اش و هم بر حسب حکم شرعی اینها لایق از برای این مقام نیستند و غاصب این مقام هستند، حالا هر چه هم می خواهد زیارت برود و هر چه هم می خواهد عذر بخواهد و هر چه هم می خواهد قرآن طبع بکند و هر چه از این حقه بازی ها می خواهد بکند لکن اصل مقام غصب است. یک آدم غاصب هر چه هم عذر بخواهد، این مقام را تا دست از آن برندارد غاصب است.

صحیفه نور جلد 3 صفحه 183

 

ما مکلفیم به ادای شرع مقدس

وقتی که یک شخصی غاصب یک مقامی شد و همانطوری که ائمه جور اینطور بودند، مثل معاویه و امثال اینها و تکلیف مسلمین بود بر اینکه این را از آن مقامی که دارد کنار بزنند و حکومت را دست آن کسی که باید و شرع مقدس تعیین کرده است تسلیم بکنند، الان هم بر مسلمین این مطلب واجب است، لازم است. ما هم یکی از افراد مسلمین هستیم که بر ما هم واجب است که جدیت کنیم و این را از این مقام پائین بیاوریم، احتمالش را هم می دهیم که موفق بشویم، لازم نیست یقین بکنیم، ما احتمال این معنی را می دهیم بلکه بیشتر از احتمال الان هست در کار که با این نهضتی که مسلمین کرده اند و همه با هم فریاد می زنند که ما نمی خواهیم این را، این مطلب درست بشود و سقوط پیدا بکند انشاءالله و بر فرض اینکه حالا ما نتوانیم، زورمان به او نرسد همان است که حضرت امیر هم نتوانست، یعنی جنگ کرد و 18 ماه هم جنگ خونین که از طرفین عده زیادی، همه اینها مسلم بودند، از طرفین، هم آنها مسلم بودند و هم اینها مسلم بودند، آنها مسلم فاسق بودند، اینها مسلم عدالتخواه بودند، اینها با هم جنگ کردند و - عرض می کنم که - موفق نشدند به اینکه معاویه را از حکومت کنار بزنند. ما از اینکه یک عده ای از ما کشته بشود یا ما یک عده ای از آنها را بکشیم باکی نداریم برای اینکه ما روی تکلیف داریم عمل می کنیم. خدای تبارک و تعالی ما را مکلف کرده که با اینطور اشخاص، با اینطور ظلمه، با اینهائی که اساس اسلام را دارند متزلزل می کنند و همه مصالح مسلمین را دارند به باد می دهند، ما مکلفیم که با اینها معارضه و مبارزه بکنیم، اگر یک وقتی هم دستمان برسد، دست به تفنگ می کنیم و معارضه می کنیم خودمان تفنگ به دوشمان می کنیم و معارضه می کنیم. هر وقت مقتضی بشود و دستمان هم به مقتضیاتش موفق بشود ما باک از این نداریم که ده نفر، بیست نفر، صدنفر، البته هم بیشتر از ده هزار نفر، بیشتر از بیست هزار نفر تقریباً در این جنگ ها در این 18 ماه کشته شد لکن زمان پیغمبر هم این طور بود. پیغمبر هم وقتی که یک حکومتی را می خواست کنار بزند، این کفار قریش را می خواست کنار بزند، خوب جنگ ها را کرد و در یک جنگ هائی موفق شد و در یک جنگ هائی هم شکست خورد و آدم کشته شد و اشخاص بزرگ مثل عموی پیغمبر مثلاً کشته شد،، در جنگ چیز عمار یاسر کشته شد، آن مرد بزرگوار، آنقدر کشته دادند. در این اصل هیچ اشکالی برای ما نیست که ما کشته دهیم.
 

ملت، متحول شده است

بعضی ها نق می زنند که خوب کشته دادید چرا؟ ما تکلیفمان این است. چه شد؟ اولا شد خیلی از چیزها. یک ملتی که یک پاسبان اگر توی بازارش می آمد و می گفت ببندید، بستند، با یک امر پاسبان توی بازار تهران، بزرگترین بازارهای ایران، یک پاسبان، چند تا پاسبان می رفت به آنها می گفت که ببندید، امروز روز چهارم آبان است، مثلاً چه شده، باید ببندید، باید بیرق بزنید، تخلف نمی کردند، اصلاً توی ذهنشان نمی آمد که می شود تخلف از پاسبان کرد. اگر یک صاحب منصبی با

صحیفه نور جلد 3 صفحه 185

چهار تا ستاره، با سه تا ستاره می آمد تو بازار و هر غلط کاری می خواست بکند کسی (چرا) به او نمی گفت.
این نهضت مقدس اسلامی باعث این شد که بچه های کوچک هم فریاد بزنند توی خیابان ها که مرگ بر این سلطنت پهلوی. این یک تحولی حاصل شد بین مردم که الان پاسبان را مردم هیچ چیزی بارش نمی کنند، صاحب منصبش هم نمی کنند، حکومت نظامیش هم نمی کنند. آنوقت ها که حکومت نظامی می شد، به مجرد اینکه می گفتند این حکومت نظامی است، دیگر مردم می رفتند سراغ کارشان اصلاً دیگر دنبال اینکه یک معارضه ای، مبارزه ای بشود توی ذهنشان هم نمی آمد. امروز حکومت نظامی است، قانون حکومت نظامی خودشان می گویند که، اعلامشان این است به اینکه بیشتر از دو نفر نباید با هم باشند، هفتاد هزار نفر، صد هزار نفر، پانصد هزار نفر مردم می آیند بیرون و فریاد می زنند و همه فریادشان هم ضد شاه است. این یک تحولی است در یک ملت حاصل شده است، این یک چیز کمی نیست.
 

اثرات مقاومت مردم در پیشروی نهضت

از آنطرف هم ملاحظه می کنید که اینها پله پله (ما باید این را به مرگ بگیریم) پله پله دارند پایین می آیند دیگر. این حزب رستاخیر، یک چیز آسانی بود که اینها دست از آن بردارند؟ شما دیدید که چقدر مداحی اینها کردند. خود این مردیکه چقدر حرف ها راجع به، - حرف نامربوط راجع به - حزب رستاخیز زد (همه مردم - این باید - همه باید وارد بشوند، هر کس وارد این حزب نشود باید از این مملکت برود، این اصلاً اینجائی نیست) و از این حرف هائی که زدند. یک دفعه با همین نهضت مردم، با همین مشت خالی، آنها توپ و تانک دارند، اینها مشت دارند، همین مشت غلبه کرد بر آن که یک وقتی حزب رستاخیز معلوم شد خبری نیست اعلام کردند (نه این چیزی نیست بیخود است اصلاً، اصلاً دولت هم قبولش ندارد) (خنده حضار) مطلب این بود که بله، دولت هم قبولش نکرد با اینکه دولت از خودشان بود. تاریخ را تغییر داده بودند برگشتند از آن.
یک آدمی که حاضر نبود که به این ملت یک کلمه تعارف بکند، آمد ایستاد و همه طبقات ملت را خطاب کرد و عذرخواهی کرد که ما اشتباهاتی کردیم اشتباهات و غلطهائی بوده است و واقع شده است و حالا هم دیگر از این به بعد ما از این کارها دیگر نمی کنیم. این یک آدمی که شما در 15 سال پیش از این، بیست سال پیش از این دیده بودید وضعش چه جوری است، در چند سال پیش از این هم همین طور بود، در این ایام فترت بین 15 خرداد تا حالا که اصلاً کسی را به حساب نمی آورد، یک آدمی بود که هر چه بود خودش کرد، هر کاری بود خودش می کرد و اینکه می گوید اشتباه، دروغ می گوید، همه کارها را خودش ملتفت بود و عالم و عامد بود و نوکر مردم بود. عالم و عامد بود که کرد کارها را، اشتباه تو کار نبوده، همه اش کارهای غلط بوده است و عمداً هم کرده است و بعد از این هم اگر مهلتش بدهید، این اشتباهات زیاد خواهد کرد.

صحیفه نور جلد 3 صفحه 185

 

مقصد اعلی، تشکیل حکومت اسلامی

در هر صورت اینها یک کارهائی است که شده است تا حالا که پله پله است البته، ما نباید جلوی آن را بگیریم بگوئیم مثلاً ما همین قدر راضی هستیم، نه. ما آن معنائی را که دنبالش آمدیم این است که آن مطلب آخری حاصل بشود یعنی این مقدمات را طی بکنیم، این نباشد و سلسله پهلوی نباشد و رژیم شاهنشاهی نباشد و دست آمریکا و انگلستان و روسیه قطع بشود از این مملکت و مملکت برای خودمان باشد و حکومت اسلامی هم انشاءالله برقرار بشود.
ما دنبال این مطلب هستیم و آنقدر هم که از قوه مان می آید ما دنبال این می دویم. اگر توانستیم که کار را انجام بدهیم که الحمدلله توانستیم و یک خدمتی به این ملت کردیم، اگر نتوانستیم، تکلیفمان را ادا کردیم یعنی پیش خدا دیگر چیزی نیست که ما بگوئیم ما نکردیم این کار را، عذر تراشی نکردیم، واقعاً یک مطلبی را عمل کردیم و دستمان نرسیده نتوانستیم این کار را بکنیم، پیش خدا آبرومندیم. بنابراین ما این مراتبی که اصلش که عبارت از رفتن این آدم و به هم خوردن این سلسله و - عرض می کنم - کوتاه کردن دست اینها، اینها همه شان جزء مقاصد است منتهی مقصد اعلی عبارت از این است که یک حکومت عدلی، یک حکومت اسلامی عدلی، مبتنی بر قواعد اسلامی حاصل بشود، آن مقصد اعلای ماست و الا اینها همه اش جزو مقاصد شده حالا دیگر، ولو این هم مقدمه آن است و لیکن خود اینها الان جز و مقاصد هستند و ما همانطوری که حکومت اسلامی را خواهیم حکومت این را هم نمی خواهیم، البته توی حکومت اسلامی همه اینها هست. ما اگر می گفتیم ما حکومت اسلامی خواهیم معنایش این بود که این سلسله نباید باشد و این رژیم نباید باشد و آنها هم دستشان کوتاه باید باشد چون اسلام حکومتش اینجوری است که نباید کسی در مملکت اسلامی تصرفی داشته باشد، کفار، هیچ کس نباید تصرفی داشته باشد.
بنابراین ولو اینکه این اجمال این مطلب را داشت لکن ما تفصیل مطلب را گفتیم که ما این سه تا اصل - را عرض می کنم که - آمال و آرزویمان است.
 

مسأله، یک مسأله ای شرعی است

و حالا اینکه می خواستم عرض بکنم این است که شما خیال نکنید که اگر یک وقت ما نرسیدیم به مقصد، گفته بشود که، خوب چه شد؟ خون ها ریخت و از بین رفت و چه شد؟ اولا شده است خیلی چیزها، اینها الان از آن خر شیطان پایین آمده اند یک قدری و ثانیاً (چه شد) نیست، تکلیف را ادا کردیم. این همان است که خوارج ممکن بود به حضرت امیر بگویند، خوب چه شد؟ شما 18 ماه جنگ کردید. چه شد؟ (چه شد) یعنی چه؟ خوب - من - تکلیف ماست. ما حالا نماز داریم می خوانیم، یک کسی بگوید خوب شما بیست سی سال نماز خواندید چه شد؟ خوب من بیست سال نماز، اطاعت خدا را کردم. (چه شد) کدام است؟ من اطاعت خدا را کردم. خدا گفت: بکن، من هم کردم. (چه شد) مال این است که یک مسأله ای باشد که تکلیف شرعی نباشد و یک مسأله خودمانی باشد، آدم بخواهد روی

صحیفه نور جلد 3 صفحه 187

مقصد یک کاری بکند وقتی نشد می گوئیم چه شد. اما وقتی که جلوگیری از یک بنگاه ظلمی، یک بنگاهی که می خواهد اصلاً اساس اسلام را از بین ببرد، اساس روحانیت را از بین ببرد، اساس ملیت را از بین ببرد، مصالح مردم و مسلمین را به خطر انداخته است و از بین برده است، تکلیف مسلمین این است که قیام کنند و این را برش گردانند از این حرف هائی که می زند یعنی این را بیرونش کنند از این مملکت و اگر دست هم رسید بگیرندش و محاکمه اش کنند و پول های مردم را که برده از او بگیرند اگر هم ندارد و چیز کرده است، ظلمی را که کرده آن را مجازاتش بکنند.
این یک چیزی است که لازم است بر ما، بر مسلمین است که این کار را بکنند منتهی توانستیم این کار را انجام بدهیم که الحمدلله، هم تکلیفمان را ادا کردیم هم به مقصد رسیدیم. نتوانستیم عمل کنیم، به تکلیفمان عمل کردیم، نماز خواندیم. حالا (چه شد) یعنی چه؟ خوب، نماز خواندیم، مبارزه و معارضه ای با ظلم کردیم، با ظالم کردیم، با کسی که می خواسته یک مملکتی را خراب کند و خراب کرده است و همه مصالح مسلمین را زیر پا گذاشته و به کفار داده است، با این جنگ و نزاع کردیم، خون دادیم، خون گرفتیم همه این کارها را کردیم اما تکلیف بوده است که کردیم، رسیدیم به مقصد الحمدلله، نرسیدیم به مقصد، تکلیفمان را ادا کردیم. هیچ باکی از این مطلب نداریم و انشاءالله می رسیم. انشاءالله.
 

عکس العمل ما در مقابله با تبلیغات

من از خدای تبارک و تعالی سلامت همه شما را خواهم و این مطلب را من هر شب تقریباً تکرار می کنم که همه ما مکلف هستیم، این قضیه تکلیف، مال یک نفر، یکی باشد، یکی دیگر نباشد، نیست، من مکلفم، آقا مکلف است، همه، همه که این نهضتی که در ایران شده است و الان همه جوان هایشان را توی دست گرفتند و دارند می دهند، پیرزن چند تا جوانش از بین رفته و ایستاده و گفته است که من حاضرم همه چیز از بین برود. ما به این نهضت باید کمک بکنیم، اینجا می توانید کمک بکنید، باید کمک بکنید یعنی کمک شما در اینجا تبلیغات است مقابل تبلیغاتی که شاه و دستگاه شاه و روزنامه نویس هایی که از شاه چیز می گیرند و اجیر او هستند و تبلیغات کردند به اینکه این مردم هرج و مرج طلب هستند، اینها - عرض می کنم که - یک مردم وحشی هستند، اینها چه هستند، از این حرف ها زیاد زدند. وقتی تماس می گیرید با رفقایتان، با اشخاصی که هستند تماس می گیرید، تظاهرات می توانید بکنید، تظاهر باید بکنید، تماس با اشخاصی که غفلت کرده اند از این امور دارید می گیرید، هر جا یک عده ای را از همین اروپائی ها دیدید یا از آمریکائی دیدید، چند نفر بلند شوید فوراً بگوئید با مسأله ایران اینطوری است، مردم ایران این را می گویند، مردم ایران وحشی نیستند، مردم ایران مردم مترقی هستند که می گویند ما آزادی می خواهیم، ما نمی خواهیم که آمریکا مالمان را ببرد. کسی که می گویید آمریکا مالمان را نبرد، این آدم وحشی است؟ یا آدم - عرض کنم که - بر خلاف موازین عمل کرده است می گوید که ما آزادی می خواهیم و استقلال می خواهیم؟ این یک مسأله ای است که همه

صحیفه نور جلد 3 صفحه 188

مردم از او می پذیرند و به هر کس بگویند می پذیرند از او که اینها یک ملتی هستند قیام کردند برای استقلال خودشان، برای آزادی خودشان، نمی خواهند که سایر ممالک سلطنت بر اینها داشته باشند، تا حالا اینها خیانت کردند، این خائنین را می خواهند رد کنند بروند سراغ کارشان و مملکت را بسپارند دست یک دسته از اشخاصی که امین باشند، لااقل جیب هاشان را پر نکنند اینقدر.
 

ویژگی های حاکم اسلامی

ما البته نمی توانیم یک حاکمی مثل حضرت امیر (ع) پیدا کنیم که حکومت کند، که وضع زندگیش آنطور باشد اما خوب ما توقع نداریم که برسیم به یک حاکمی که زندگیش آنطور باشد که وقتی شب آخری که شبی است که (خوب سلطنت دارد بر، حالا من جسارت می کنم بگویم سلطنت، خلافت دارد بر یک همچو ممالک طویل و عریضی) می خواهد که شهید بشود حضرت، یعنی ضربت خورد، مهمان بود به منزل یکی از دخترها، دخترهای خودشان، وقتی که برایش به حسب تاریخ نمک آوردند و شیر آورند رو کرد که تو چه وقت دیده بودی که من دو تا چیز داشته باشم، می آید نمک را بردارد، می فرماید که نه شیر را بردار، من همان نمک را می خورم. البته ما نمی توانیم یک همچنین حکومتی پیدا بکنیم اما می توانیم که یک حکومتی که دزد نباشد پیدا کنیم، یک حکومتی که مال مردم را اینقدر نخورد، اینقدر نچاپد، اینقدر ندهد به مردم. ما دنبال این هستیم که حالا یک حکومتی پیدا کنیم که اینطور نباشد که اموال مسلمین را خرج خودش و عائله اش بکند و یک مقداریش را، زیادترش را هم بدهد به آمریکا بدهد به شوروی و بدهد به سایر ممالک دیگر تا آنکه تخت و تاجش محفوظ بماند.
 

میزان و تخمین خیانت ها بعدها معلوم می شود

اینهمه خیانت، ما اصلاً - ما - مطلع نیستیم، بعدها شما خواهید فهمید که اینها چه خیانت هائی کرده اند، نه من مطلع هستم نه شماها، لکن اشخاصی هستند که مطلع اند، نوشته اند این مسائل را، محفوظ است پیششان و بعدها انشاءالله خواهید دید که اینها چه کارهائی کرده اند، چه خیانت هائی به این اسلام و به مسلمین و به ممالک اسلامی و به ایران و اینها کرده اند، اینها بعدها انشاءالله معلوم میشود. خوب ما می خواهیم که این حکومت خائن برود، یک حکومتی که خائن نباشد (نه آنطور باشد، ما نمی توانیم آنطور پیدا بکنیم) یک حاکمی که خائن نباشد، مال ملت را اینطور تفریط نکند، اینطور نفت ما را ندهد همین طوری به آمریکا و عوضش آن پایگاه برای آمریکا در اینجا درست کند به صورت اینکه ما می خواهیم اسلحه بگیریم، این اسلحه، پایگاه درست کردن از برای آمریکا در ایران، عوض نفت پایگاه برایشان درست می کنند، می خواهیم اینطوری نباشد، یک همچو حکومتی خیلی زیاد هم پیدا می شود. یک همچو اشخاص شریفی در ایران زیاد است، در اروپا ایرانیانی که آمده اند اینجا، زیادند اینطور اشخاص و ما اینها را برای حکومت انشاءالله انتخاب می کنیم، درست می کنیم مسائل را.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در مورد تأثیر جو اختناق در مهاجرات نیروهای عظیم انسانی.

تاریخ: 1357/08/27

 

خودکامگی رژیم پهلوی، سبب مهاجرت نیروهای انسانی

بسم الله الرحمن الرحیم
... خدا همه شما را حفظ کند انشاءالله. ما امیدواریم که این نیروهائی که الان دارد در خارج از ایران مصرف می شود، نیروهای انسانی که مهمترین نیروهای مملکت است بسیاریش الان در خارج ایران مصرف میشود و تقریباً از جیب ایران بیرون می رود و هدر می رود، این یکی از ضررهائی است که از شاه به ملت ما می رسد، علاوه بر ضررهای مادی ضرر معنوی است که دست شخص به آن رسد، چنانچه محیط ایران را جوری کردند که خود ایرانی ها، آن اشخاصی که موثر هستند نمی توانند در ایران باقی باشند. بسیاری از اطبا - عرض می کنم که - از دکترها، از مهندسین، از اشخاصی که می توانند در ایران خدمت بکنند، اداره بکنند ایران را، - برای خاطر این دشوارهایی که درایران هست و شاه پیش آورده است، اینها مع الاسف در خارج ایران به سر برند. همین امروز که دو نفر از آمریکا آمده بودند، طبیب بودند، گفتند که اطبائی که از ایران در آمریکا هستند با خانواده هاشان حدود بیست هزار هستند و بچه های اینها (طولانی است که اینها رفتند آنجا) بچه های اینها خوب فارسی را نمی دانند که در آنجا تربیت شدند و اینها یک گروه هائی هستند که باید در ایران باشند و صرف مصالح ایران بشوند و برای خاطر این که ایران اختناق است و مردم از وضع ایران به تنگ آمده اند، هر کس توانسته از ایران بیرون رفته است و الان از ممالک خارجه بسیار از نیروهای ما به هدر می رود در صورتی که باید اینها در مملکت خودشان خدمت کنند، به مملکت خودشان خدمت بکنند و ما امیدواریم که این نهضتی که در ایران پیدا شده است و تمام اهالی ایران که بپا خاسته اند و آزادی و استقلال می خواهند انشاءالله حاصل بشود و نیروهای عظیمی که از ایران در خارج هست برگردند به مملکت خودشان و در آنجا به آب و خاک خودشان خدمت بکنند.
 

تبلیغ اهداف ملت بر عهده ایرانیان مقیم خارج

و ما امیدواریم که شما جوان ها که در خارج هستید با ایرانی ها همصدا بشوید و مسائل ایران را به خارج ایران (که هستید) ، برسانید. تبلیغاتی که از طرف شاه و دار و دسته اش شده است زیاد است و

صحیفه نور جلد 3 صفحه 190

ایران را بد معرفی می کنند و خواسته های ایرانی ها را بد معرفی می کنند و شاید بسیاری از خارجی ها خیال کنند که ایرانی ها به قول کارتر از باب اینکه آزادی همچو وسیعی به آنها دادند به صدا در آمده اند و شاید بسیاریشان هم خیال کنند که مردم ایران آشوب طلب و وحشی هستند در صورتی که اینها آزادی می خواهند که همه بشر خواهد، استقلال می خواهند که هر کس می خواهد و می خواهند که دست اجانب از مملکتشان کوتاه باشد، می خواهند که اقتصاد مملکتشان به دست خودشان اداره شود، می خواهند فرهنگ مملکتشان را خودشان مستقلاً اداره بکنند، می خواهند ارتش را دیگران اداره نکنند، مستشارهای آمریکائی نیایند و ارتش را قبضه نکنند، می خواهند پایگاه های آمریکا از مملکتشان برداشته بشود، یک مملکت آزاد و مستقل باشد. فریاد ملت ایران این است که حکومت عدل اسلامی می خواهند که همه این مفسده ها را از بین ببرد و ما امیدواریم که شما جوان ها هم در خارج از مملکت که هستید این مطالب ایرانی ها را برسانید به یک رفقای آمریکائی تان، ایتالیائی تان، انگلیسی تان، فرانسوی تان و به آنها حالی کنید که مملکت ایران، ملت ایران یک همچو چیزهائی می خواهند، نه آن طوری که از بس که آزادی به آنها دادند صدایشان درآمده، خیر از باب اختناقی که در ایران هست.
الان هم که فریاد هی می زند این مردی که (آزادی ما دادیم و چه) الان هم همه روزنامه ها در اختناق هستند، رادیو در دست نظامی هست، مملکت اصلاً در حال غیر عادی الان هست و همه اش نظامی شد و سرنیزه الان حکمفرماست در ایران. هیچ آرامشی در ایران الان نیست و هر روز کشتار هست، هر روز گرفتاری هست. همین الان که تلفن آمده است از ایران، در مشهد تظاهرات برای قتل دیروز هست، قتل دیروز را من الان نمی دانم چی بوده و چقدر بوده.
به هر صورت خداوند انشاءالله به همه شما توفیق بدهد، خداوند همه تان را به مملکت خودتان به سلامت و با استقلال و آزادی برگرداند، موفق باشید انشاءالله.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

مصاحبه امام خمینی با خبرنگاران البیرق

تاریخ: 1357/08/22

 

مصاحبه امام خمینی با خبرنگاران البیرق

سؤال: حضرت آیت الله! جنبشی که شما معرفی می فرمائید و ارزش های روحی و مردمی که از آن برخوردار است آیا به تنهائی می تواند به اسم اکثریت ایرانی و بدون چپی ها و بدون مخالفین سنتی، حکومت را در دست بگیرد و اگر امروز بر اساس شعارهائی که شما مطرح می فرمائید رفراندمی در ایران صورت گیرد، نسبت درصد آرائی را که ممکن است به دست آورید چقدر خواهد بود؟
جواب: اکثریت قاطع ملت ایران مسلمان است و به آنچه که ما بخواهیم رأی می دهد. همه ملت ایران شاه را نمی خواهند. آیا90 درصد مردم ایران که مسلمانند، به عنوان اکثریت یک جامعه نمی توانند یک جمهوری اسلامی تشکیل دهند؟
سؤال: آیا امکان دارد که شوروی به جنبش شما کمک کند؟ آیا حضرت آیت الله به طور کلی از آمریکا مأیوس هستند یا اینکه معتقدید اگر روزی برای آمریکا مسلم شود که ایام حکومت شاه رو به پایان است، مصلحت خود را بر خواهد گزید؟
جواب: اما راجع به شوروی، ما احتیاجی به کمک او نداریم و همانطور که از آمریکا کمک قبول نمی کنیم از شوروی هم کمک قبول نخواهیم کرد. اما راجع به آمریکا، آمریکا البته همیشه مصالح خودش را ملاحظه می کند و لیکن ملت دیگر به آمریکا اعتنا نمی کند و شاه باید برود و غیر از این هیچ راهی نیست، چه آمریکا و شوروی بخواهند یا نخواهند.
سؤال: آیا امکان دارد ارتش ایران به نفع جنبش شما تحول یابد؟ یا اینکه ارتش دوستدار شاه باقی خواهد ماند؟ یا اینکه از برگشتن ارتش به راه درست مأیوس شده اید؟ یا اینکه معتقدید شهوت حکومت بر نظامیان غالب آید و آنان خود زمام حکومت را به دست گیرند و سربازهای آنها به ملت بپیوندند؟

صحیفه نور جلد 3 صفحه 147


جواب: آیا سران جیره خوار ارتشی که پنجاه سال است توسط آمریکا خریداری شده اند به این سرعت قابل تغییر هستند؟ ارتش شاه را نمی خواهد و لکن قدرت دست سران ارتش است. ارتش، خصوصاً افسران و درجه داران جوان آن با ملت هستند ولی فعلا قدرت یک انقلاب را ندارد، فعلا حکومت را نظامیان آمریکا در دست گرفته اند ولی باید دانست که اداره این حکومت بسیار مشکل است، اصولاً نظامی نمی تواند حکومت کند.
سؤال: شوروی ها می گویند که علت انقلاب دینی بر ضد شاه این است که اصلاحات ارضی امتیاز املاکی را که روحانیون داشته اند از آنها گرفته است، جواب شما به چنین اتهامی چیست؟
جواب: اگر کسی از وضع زندگی روحانیون مطلع باشد خوب می داند که روحانیون املاکی نداشته و ندارند، روحانیون از طبقه سوم می باشند. مسأله، مسأله اصلاحات ارضی نیست، مبارزات ملت ایران معلول جنایات و خیانات 35 ساله شاه است که توسط روحانیون برملا گردید و برای درهم کوبیدن رژیم شاه است.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در مورد مغایرت رژیم پهلوی با اصول انسانی و اهمیت تبلیغات گسترده جهت معرفی نهضت

تاریخ: 1357/08/27

 

کشتار و حکومت نظامی تاثیری در قیام استقلال طلبانه ملت ندارد

بسم الله الرحمن الرحیم
مطلبی که ما مکرر گفته بودیم، وزیر خارجه انگلستان فاش کرد. ما از اول گفته بودیم که آن شاه سابق به دستور انگلیس ها کودتا کردند و آمدند و منافع آنها را می خواستند حفظ بکنند و وقتی که او یک خطائی کرد، یک تخلفی کرد بیرونش کردند و بردنش به جزیره موریس و رفت سراغ کارش و شاه فعلی هم برای منافع متفقین، در ایران هستند و برای منفعت متفقین (شوروی - و اتحاد جماهیر - آمریکا و بریتانیا) مشغول کارند و وزیر خارجه بریتانیا همین مطلب را در چند روز پیش از این گفت که ما نمی توانیم که ساکت باشیم و کسی که برای منفعت ما در ایران هست و حافظ منافع ماست اینطور باشد. ملت ایران هم که الان قیام کرده است روی همین معناست که وزیر خارجه انگلستان گفته است.
ملت ایران که الان اینقدر در خاک و خون کشیده شده است، جوانانشان را آنقدر کشته اند، تمام شهرهای ایران، شهرهای مهم ایران، قصبات ایران الان انقلاب است، زنجان را نوشته است تمام زنجان در آتش دارد می سوزد، تهران هر گوشه اش انقلاب است، قم، سایر شهرها، همه جا این مسائل هست و یک قیام همه جانبه و منتهی به یک انقلابی من می ترسم بشود که دیگر نشود جلویش را بگیرند و عقل وزیر خارجه انگلستان و همین طور وزرای خارجه این ممالک استفاده جو سرجای خودش نیامده (عقلشان) که بفهمند با یک ملت نمی شود اینطور رفتار کرد. سران کشورهای ابرقدرت خیال می کنند که به واسطه همین که ابرقدرت شدند باید همه عالم را بخورند. اگر یک ملتی همگی قیام کردند و همه چیزشان را دارند می دهند برای اینکه آزادی و استقلال خودشان را به دست بیاورند، نمی شود این را با سرنیزه و حکومت نظامی و دولت نظامی این آتش را خواباند. این جزء اشتباهاتی است که اینها می کنند. اگر چنانچه بخواهند اینها فرض کنید که یک حکومت نظامی پیش کار بیاورند، خوب الان دوازده تا شهر رسماً نظامی است، همه ایران هم به غیر رسم نظامی است. الان حکومت ایران حکومت نظامی است لکن معذالک مردم زیر بار حکومت نظامی نمی روند، کسی که گذشته از همه چیزش، دیگر اعتناء به حکومت نظامی نمی کند. فرضاً که یک کودتای نظامی بشود یک نظامی سرکار می آید مثل این آدم، این آدم با نظامی سر کار آمدن فرقی ندارد. الان هم حکومت ایران حکومت نظامی است. مردم ایستادند و حق خودشان را می خواهند، یک چیزی نمی خواهند که غیر مشروع

صحیفه نور جلد 3 صفحه 192

باشد، مردم حق مشروع خودشان را می خواهند، مردم می گویند که ما پنجاه سال با اختناق زندگی کردیم و خسته شدیم. پنجاه سال است، بیشتر از پنجاه سال است این جوانهای چهل، پنجاه ساله ما، چهل ساله ما، چشم که باز کردند در حال اختناق بودند.
 

اصل رژیم پهلوی و سلطنت شاه مغایر با قانون اساسی است

مردم دو حرف دارند یکی اینکه این شاه، شاه مشروطه نیست، استبداد است و جنایاتی که کرده است قابل عفو نیست. بر فرض اینکه ایشان آنطوری که حالا دارد توبه می کند و قول می دهد به اینکه من دیگر از این به بعد از این کارها نمی کنم و دیگر مطابق قانون اساسی رفتار کنم، فرضاً که راست بگوید (راست که نمی گوید لکن فرضاً که راست بگوید) یک کسی که اینهمه جنایت کرده و اینهمه کشتار از مردم کرده حالا می گوید توبه کردم، مگر می پذیرند از تو؟ کسی که امر می کند به کشتن غیر، ولو خودش نکشد، امر می کند به کشتن غیر - یک نفر - به کشتن یک نفر، این در اسلام محکوم به حبس ابد است. کسی که امر کرده است یک ملتی را فوج فوج کشته اند، حالا می گوید که من همین سلطنت می کنم و حکومت نمی کنم!! تو غلط می کنی سلطنت می کنی، سلطنت مال آن است که قانونی باشد سلطنتش، آنوقت مطابق قانون اساسی سلطنت بکند و حکومت نکند. ما همه اطلاع داریم که اصلاً روی قوانین نیست سلطنت پهلوی و سلسله پهلوی اولی که رضاشاه آمد به ایران و کودتا کرد، اولش به شکل یک صاحب منصب بود و بعد وزیر جنگ شد و بعدش حکومت موقت شد و با سرنیزه تمام اینها شد. ملت ایران ابتدائاً ملتفت نبودند که این چه آدمی است، صحبتی نمی کردند لکن بعد کم کم آن روی واقعیش را نشان داد که یک آدمی است که از هیچ چیز نمی گذرد. تمام حیثیات ایران را از دست داد این آدم و با زور، با سرنیزه مجلسی درست کرده آن مجلسی که او درست کرد برای اینکه خلع قاجاریه را بکند و خودش به سلطنت برسد، یک مجلسی نبود که به مردم ارتباط داشته باشد، مردم اطلاعی از آن نداشتند، کاری به آن نداشتند و لکن خود آنها، خود سرنیزه مجلس درست کرد، خود سرنیزه اینهایی که در مجلس بودند برای او رای دادند، همه اش قضیه رای بود. این موادی که از قانون اساسی برداشتند و جایش یک مواد دیگر گذاشتند یعنی سلطنت قاجاریه را گفتند نه و سلطنت اینها را گفتند آره، آن همه اش روی سرنیزه بود، قانونی نبود اینها. اصلاً این موادی که الان هست از مواد قانون اساسی نیست، قانون اساسی این مواد را نداشت، این با سرنیزه آمد، مردم هم هیچ اطلاع نداشتند. بر خلاف میل یک ملت، با سرنیزه ایشان، رضاشاه آمد سر کار، بر خلاف قانون اساسی، سلطنت بعد از او منتقل شد به پسرش و خود پسرش هم گفت که من را متفقین گفتند که باید باشی سر سلطنت. یک سلطنت غیر قانونی، از اول یک سلطنت غیر قانونی، یاغی است این شاه، نه اینکه شاه است. پدرش یاغی بود، خودش هم یاغی است منتها مردم نمی توانستند حرف بزنند، حالا بحمدالله می توانند حرف بزنند، حالا کشته می دهند و حرف می زنند. همه حرف ملت ما این است که این آدم یک آدمی است که خیانت کرده، بر فرض اینکه یک سلطنت قانونی، فرض کنید، فرض کنید که خیر

صحیفه نور جلد 3 صفحه 193

سلطنت قانونی و به قانون صحیح هم که همه اش باطل است، لکن ما حالا فرض می کنیم یک نفر آدمی که سلطنت قانونی داشته باشد به حسب قانون اساسی اگر به یک ملتی خیانت کرد، اگر تخلف از قوانین اساسی کرد، این عزل است، این دیگر سلطان نیست. این آدم در تمام دوره سلطنتش - مردم را از آزادی - آزادی را از مردم سلب کرده، این را خودش هم قبول دارد، اینکه می گوید من آزادی می دهم دلیل بر این است که آزادی را گرفته بوده، تو جیبشان بود حالا می خواهد بدهد!! این اقرار جرم است و اگر در محاکم این محاکمه بشود که انشاءالله بشود، اینکه می گوید (من آزادی به ملت دادم، آزادی به ملت دادم) این ملت آزاد هست به حسب قانون اساسی، به حسب شرع ملت آزاد است، قانون اساسی ملت را آزاد کرده، حالا شما آزادی دادید!! معلوم می شود که آزادی را گرفته بودید حالا می خواهید بدهید، این اقرار به جرم است . یک صدای مردم و فریاد مردم این است که ما آزادی نداشتیم در زمان سلطنت این و پدرش. از اول تا حالا آزادی را به چشم خودشان جوان های ماندیدند، نمی دانند مزه آزادی چیست، هر جا چشمشان را باز کردند یک پاسبان بالای سرشان بوده یک نظامی بالا سرشان بوده، یک مأمور دولت بالا سرشان بوده یک چپاولگر بالا سرشان بوده، ندیدند اینها، یک روز آزاد ندیدند، ما هم ندیدیم برای اینکه ما هم از زمان رضاشاه تا حالا هیچ مسأله آزادی در کار نبوده، یک داد (فریاد) مردم این است که ما آزادی می خواهیم، بچه های کوچولو داد می زنند آزادی، مردهای بزرگ هم داد می زنند آزادی، دانشگاهی هم - داد - فریاد می زند، غیر دانشگاهی هم فریاد می زند، همه آزادی می خواهند. ایشان سلب آزادی یک ملت را کرده، کسی که سلب آزادی ملت را کرده صالح نیست از برای سلطنت و بر فرض اینکه سلطنت این قانونی بوده، الان دیگر سلطان نیست ایشان.
 

دلایل محکم بر اثبات عدم صلاحیت شاه

علاوه بر این ما همه اینها را فرض می کنیم که واقعیتی داشته و ایشان هم سلطان بوده و ایشان هم چه، الان تمام ملت می گویند ما نمی خواهیم، الان گویند ما نمی خواهیم، الان می گویند که مرگ بر این سلطنت پهلوی، این رفراندومی است که همه مردم، همه مردم در همه بلاد ایران دارند فریاد می زنند که ما نمی خواهیم، بازارها را می بندند - عرض کنم که - موسسه های دولتی را تعرضی به آن می کنند، نمی خواهند او را. شاه به حسب قانون اساسی به حسب رای ملت شاه هست، اگر ملت رای بر شاه ندهد، شاه نیست. الان ملت ما می گوید که ما نمی خواهیم این را و یک جهتش هم این است که سلب آزادی ما را کرده، پنجاه سال پدرش و خودش سلب آزادی کرده و ما او را نمی خواهیم. یک جهت دیگر این است که منافع ما را فروخته به غیر، ما هر چه داشتیم اینها دادند به غیر. خدا نکند که دوام پیدا کند سلطنت این چند سال دیگر، اگر یک چند دیگر سلطنتش دوام پیدا کند تمام این نفت ما را می دهد به آمریکا و انگلستان و سایر ممالک دیگر. تمام نفت ما را دارد همین طوری دهد بدون اینکه معلوم باشد که این برای چه - این - خرج می شود، چه جور هست. خوب، بله می دانیم این را که از آمریکا اسلحه می خرند، اسلحه هایی که فقط برای این است که پایگاه آمریکائی درست بشود. نفت ما

صحیفه نور جلد 3 صفحه 194

را می گیرند می دهند به آمریکا. آمریکا می خواهد یک پایگاه نظامی درست کند در ایران در مقابل شوروی، نفت ما را می گیرد پایگاه برای خودش اینجا درست می کند، هم خود نفت را می برد هم عوضش را می برد، عوضش هم به نفع خود او هست. مگر، چه احتیاجی ایران دارد به اینطور اسلحه های بزرگی که بی اطلاع است اصلش لشکر ایران، ارتش ایران بی اطلاع هست از اینکه اینها چه جوری اصلاً برای چی، به چه درد می خورد، این را خود کارشناس های آنها می دانند. یک آدمی است که اقتصاد مملکت ما را به هم زده است، از آن طرف نفت ما را دارد می دهد به غیر و ما بعد از چند سال دیگر نه نفت داریم و نه مخازن دیگر اگر این بماند. از آن طرف زراعت ایران را به اسم اصلاحات ارضی از بین برده است و بازار درست کرده است برای آمریکا که ما همه چیزمان احتیاج به خارج دارد که اگر یکدفعه جلوی این را گرفتند، بگیرند، ایران می ماند بدون آذوقه، اگر از خارج نیاورند. این اگر چند سال دیگر بماند، نفت تمامش برود، زراعت هم که از بین برده، از این بین برده تر بشود، این نسل آتیه به چه زندگی باید بکنند؟ چه چیزدارند که زندگی بکنند؟ هیچ چیز ندارند. این راجع به اقتصاد مملکت ما. راجع به فرهنگ ما، یک فرهنگی که نمی گذارند، دست غیر نمی گذارد که این اولاد، این اولادهای ما تحصیل بکنند و خوب تحصیل بکنند، مانع هستند از اینکه تحصیل بکنند. الان داد همه معلم ها و شاگردها و همه در آمده که ما می خواهیم مستقل باشیم، ما خواهیم خودمان اداره بکنیم کار خودمان را، نمی گذارید شما که ما زندگی بکنیم. فرهنگ هم مامورند که عقب نگه دارند، نگذارند انسان پیدا بشود، نگذارند یک آدم های تحصیل کرده صحیح مستقل پیدا شود که مستقل فکر کند، می خواهند نگذارند که یک نسلی پیدا بشود که مستقل فکر بکند و زمام مملکت را آنها بخواهند دست بگیرند، باید حتماً یک اشخاصی باشند انگل، مربوط به سیاست آمریکا و انگلستان و شوروی تا اینکه اینها بتوانند استفاده های خودشان را بکنند. پس ما فرهنگ هم الان نداریم، هم فرهنگ ما را از بین برده، هم اقتصاد ما را از بین برده، ما چه داریم دیگر؟ وقتی که به ارتش نگاه می کنیم یک ارتشی است تحت فرمان مستشارهای آمریکا. ما ارتش داریم؟ ارتشی که استقلال ندارد خودش نمی تواند یک کاری را انجام بدهد، مستقل نیست در کارش، شصت هزار مفتخوار آمریکائی آمده به اسم مستشار، حالا دیگر چه می کنند من نمی دانم اما ارتش ما تحت نظر آنهاست پس ما ارتش هم نداریم. چه چیزما داریم دیگر؟ ایران چه چیزدارد؟ این ایرانی که ایشان می فرمایند که به تمدن بزرگ، دروازه تمدن بزرگ، این تمدنش، این تمدن بزرگش است؟!
 

مفهوم آزادی در قاموس کارتر

آن آزادی که کارتر می گوید که چون شاه یک آزادی خیلی صریح و خیلی تندی به مردم داده، از این جهت با او اختلاف می کنند. به منطق کارتر اینهمه فریادی که دارند مردم می زنند از این است که تخمه کردند برای آزادی، آزادی اینقدر به آنها دادند که آنها دیگر نمی توانند هضمش بکنند فریاد

صحیفه نور جلد 3 صفحه 195

می زنند. این حرف ها، حرف های آنهاست دیگر. کارتر در چند روز پیش از این همین را گفت، در روزنامه هم اینها نقل کردند، می گوید یک آزادی تندی به مردم داده است و از این جهت - از این جهت - منشأ اختلاف مردم با او این است، اینهمه داد کنند آزادی، برای این است. الان که شما اینجا نشستید من نمی دانم دقیقاً، می دانم که خبرهاست اما حالا کدام نقطه است، کشتارچی است، امشب چند نفر را کشته اند، امروز چقدر کشتار شده است، اینها را ما الان اطلاع نداریم اما هر روزنامه ای که از ایران می آید با اینکه روزنامه ها معلوم نیست بتوانند تمامش را بنویسند، هی چند تا کشته کجا بوده، چند تا کشته کجا. در کبوتر آهنگ، یک دهی است در اطراف همدان، یک دهی است در اطراف کبوتر آهنگ، نوشته است که 5 نفر کشته آنجا داشته، در یک ده! این آتشی که الان در ایران روشن شده، زبانه کشیده و دهات ایران را - عرض می کنم که - قصبات ایران را، شهرهای بزرگ و کوچک ایران را فرا گرفته و این مژده ای است برای ما که همه ناراضی ها صدا در آورده اند، کشته دادند، بیخود که نیست، برای فریادی است که می زنند که ما می خواهیم. تا فریاد مرگ بر شاه نکنند، نمی زنند آنها را. امرشان این است که هر وقت اسم شاه آمد و نگفتند که اعلیحضرت آریا مهر!! یالله بزنید. الان همه ایران از آن بچه های کوچک تا آن پیرمردهای بزرگ با یک کلام، یک کلام حرفشان است که ما نمی خواهیم این را، این برود و یک همچو ملتی نمی شود که پیروز نشود شما بدانید که پیروز است این ملت (انشاءالله) .
 

خروج شاه از ایران کلید حل بن بست و ایجاد آرامش در مملکت

با یک ملت نمی شود بازی کرد. شما نترسید از اینکه کارتر از آن طرف می گوید ما پشتیبانی می کنیم و وزیر خارجه انگلستان از آن طرف می گوید که ما پشتیبانی می کنیم و نمی دانم کرملین از آن طرف می گوید ما پشتیبانی می کنیم، اینها همه حرف است که می زنند، هیچ از این معنا نترسید، یک ملت هر چه هم که ضعیف باشد، وقتی همه گفتند نه، این نه است، نمی شود آره بشود. نه می تواند نظامی این کار را بکند نه می تواند ارتش آمریکا و روسیه این کارها بکند، این یک چیزی است (نشد) . چاره حل آن بن بستی که الان هست نه وزیر می تواند این را حلش کند نه وکیل می تواند حلش کند، حلش دست شاه هست و آن این است که بگذارد و برود، بگذارد و برود، بگذارد مردم را به حال خودشان، بن بستش این است که الان دولت ها بن بست آوردند شاه این بن بست را پیدا کرده است و بن بست به دست شاه واقع شده است هی می گویند بن بست است بیایید بنشینیم حلش کنیم حل چی و حل کی هیچ کس نمی تواند حلش کند این آتش را هیچ کس نمی تواند خاموش کند، فقط کلیدش دست خود ایشان است که گورش را گم کند و برود. وقتی که رفت یک آرامشی هست، وقتی دنباله هایش هم رفتند یعنی آنهائی که پشتوانه او بودند، آنها هم قدرت هایشان را جمع کردند و رفتند مملکت آرام می شود. مملکت ایران چرا آرام نباشد؟ مردم ایران، مردم آرامی هستند لکن وقتی اینقدر فشار به آنها می آید آنوقت صدایشان در می آید و الا مردم نجیب آرامی هستند، الان از نجابتشان هست که این داد را دارند می زنند، از اصالت ایران

صحیفه نور جلد 3 صفحه 196

است که دارند این داد را می زنند.
 

تکلیف ایرانیان مقیم خارج، تبلیغ نهضت و مقابله با تبلیغات سوء رژیم شاه

انشاءالله خداوند تایید کند همه شما را، همه اهالی مملکت ما را و این را هر شب من دارم عرض می کنم که ماها تکلیف داریم آقا. شما الان که اینجا ایستادید یا نشستید تکلیف دارید یعنی ملت ایران الان یک دینی به عهده ما دارد. اینهائی که در ایران هستند بچه هایشان کشته شده است، مادرها داغ پسر دیدند، پدرها داغ جوان ها را دیدند، آنها الان به ما یک دینی پیدا کردند یعنی ما مدیون آنها هستیم. آنها برای نفع همه ملت است که قیام کردند، خودشان تنها نیستند، برای ملت قیام کردند، ما هم از ملت ایران هستیم پس برای ما هم قیام کردند، ما باید در اینجا که هستیم یا در هر جا، آمریکا هستید، اروپا هستید، انگلستان، هر جا هستید، شماها باید خدمت کنید به این مملکت، خدمتتان به این است که تبلیغ کنید. شما می توانید، هر کدام می توانید با چند نفر تماس که پیدا می کنید مسائل ایران را طرح کنید، مسائل ایران را به واسطه تبلیغات سوئی که شده اشتباه به مردم می گویند، خلاف به مردم گفتند، گفتند به اینکه، نه، اینها می خواهند - ارتجاع است - برگردانند مملکت را به حال نمی دانم هزار و چند صدسال پیش از این. نخیر ارتجاع نیست، شما -ارتجاع - مرتجع هستید که تاریخ فعلی ما را برگرداندید به تاریخ دو هزار و پانصد سال قبل و تاریخ گبرها، این ارتجاع است، نه ارتجاعی که ما می گوئیم ما تاریخ مان را می خواهیم، تاریخ زنده اسلام خودمان را می خواهیم. گویند اینها مرتجع هستند، نخیر مرتجع نیستند و مترقی هم هستند و می خواهند که آزادی داشته باشند و استقلال. کسی که آزادی و استقلال می خواهد مرتجع است؟! مرتجع آن است که آزادی را سلب می کند، برگشته به حال سلاطین قلدر و مرتجع آن است که آزادی را سلب می کند. مرتجع آن است که خیانت می کند به یک مملکتی و به یک ملتی، نه مرتجع مردمی هستند که می گویند چرا خیانت می کنی، چرا آزادی را به ما نمی دهی. انشاءالله امیدوارم که همه تان خدمت کنید و همه تان مسائل را، در دانشگاه هستید دانشگاهی ها را وقتی چند نفرشان جمع شدند به آنها بگوئید ایران اینطور است، اینطور است، اینطور و مسائل ایران این است، به ما اینطور ظلم کرده این مرد. وقتی ده هزار نفر ایرانی که فرض کنید که (اینجاها بیشتر از اینها هست) هر کدام به ده نفر بگویند، یک جمعیت زیادی مطلع می شوند، اطلاع هم دارند اما مطلع تر می شوند، مطالب روشن می شود پیششان که این ملت، یک همچو گرفتاری دارد و می خواهد آزاد باشد. انشاءالله موج در اینجا هم پیدا بشود و بلکه نتیجه اش زود حاصل شود، نتیجه حاصل می شود لکن انشاءالله زود حاصل بشود، انشاءالله خدا همه تان را حفظ کند.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:35 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در تشریح کیفیت خلافت از دیدگاه اسلام

تاریخ: 1357/08/28

 

کیفیت ولایت و برنامه حضرت امیر سلام الله علیه نمونه ای برای تشکیل حکومت اسلامی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
روز عید غدیر روزی است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وظیفه حکومت را معین فرمود و الگوی حکومت اسلامی را تا آخر تعیین فرمود و حکومت اسلام نمونه اش عبارت است از یک همچو شخصیتی که در همه جهات مهذب، بر همه جهات معجزه است و البته پیغمبر اکرم این را می دانستند که به تمام معنا کسی مثل حضرت امیر سلام الله علیه نمی تواند باشد لکن نمونه را که باید نزدیک به یک همچو وضعی باشد از حکومت ها تا آخر تعیین فرمودند، چنانچه حضرت امیر خودش هم برنامه اش را در آن عهدنامه مالک اشتر بیان فرموده است که حکومت و آن اشخاصی که از طرف ایشان حاکم بر بلاد بودند تکلیفشان در این جهات چه هست.
به حسب آن تعیین رسول اکرم الگوی خلافت را و برنامه حضرت، کیفیت ولایت ولات بر افراد را آنطور که بیان فرموده اند، تمام این حکومت ها که سرکار آمده اند تا حالا، از بعد از حضرت امیر و یک چند روزی هم امام حسن سلام الله علیه، تمام حکومت هایی که تا حالا سرکار آمده اند چه حکومت هایی باشد که تا حدودی - مثلاً اگر هم که چیزی پیدا بشود - تا حدودی مودب به آداب حکومت ها بوده است و آن الگوی رسول الله بوده است و چه اینهائی که اصلاً نبوده اند، هیچ کدام این حکومت ها لیاقت حکومت نداشته اند و خود حضرت امیر سلام الله علیه قیام کردند بر ضد معاویه، در صورتی که معاویه هم تشرف به اسلام داشت و کارهای اسلامی را می کرد و شاید اعتقادات اسلامی هم داشته است، شاید، شاید هم نه.
معذالک حتی آنهایی که حضرت امیر را به خیال خودشان نصیحت می کردند که شما یک مدتی معاویه را بگذارید در حکومت شما باشد و بعد که پایه حکومت شما قوی شد، آنوقت او را رد می کنید، به هیچ یک از آن حرف ها اعتنا نکردند و حجتشان هم این بود که یک نفر آدمی که برخلاف موازین الهی رفتار می کند و ظلم را در بلاد راه می اندازد، من حتی برای یک آن هم نمی توانم که او را حاکمش قرار بدهم، بلکه اگر حاکمش قرار می دادند این حجت می شد بر اینکه شود یک فاسقی هم از طرف

صحیفه نور جلد 3 صفحه 198

ولی امر حاکم باشد و حضرت امیر مضایقه کردند از اینکه حتی اگر مصالحی هم آنوقت مثلاً بود که اگر پایشان محکم می شد ممکن بود مثلاً معاویه می شد ممکن بود مثلاً معاویه را کنار بزنند، معذالک برای خودشان اجازه نمی دیدند که معاویه را حتی یک روز در سلطنت خودش باقی بگذارند و این حجتی است بر ماها که اگر بتوانیم، باید این حکومت هایی که حکومت جور است کنار بزنیم و اگر چنانچه خدای نخواسته نتوانیم، رضایت بر حکومت آنها ولو یک روز، ولو یک ساعت این رضایت بر ظلم است، رضایت بر تعدی است، رضایت بر غارتگری مال مردم است و هیچ مسلمی حق ندارد که رضایت بدهد به حکومت ظالمی ولو یک ساعت و همه ما مکلفیم که این حکومت هایی که روی کار آمده اند و برخلاف موازین الهی و موازین قانونی (حتی قانونی خودشان) هستند، همه ما مکلفیم که با آنها مبارزه بکنیم، هر کس به هر مقدار که می تواند باید با اینها معارضه و مبارزه بکند و هیچ عذری پذیرفته نیست.
 

بیداری و فریاد حکومت اسلامی ملت ایران، لبیکی به فرمایش رسول اکرم

امروز که ملت ایران قیام کرده اند و به طور آشنایی بر مسائل و بیداری قیام کرده اند و از شهرستان ها گرفته تا دهات، تا کوره دهات یک مسأله را عنوان کنند و آن اینکه این حکومت جبار را نمی خواهند و حکومت اسلامی خواهند، می خواهند که آزاد باشند، می خواهند که مستقل باشند، می خواهند که حکومتشان حکومت اسلامی باشد، این همان لبیکی است که مردم به فرمایش رسول الله (ص) گفته اند. آن صفاتی که در حکومت، آن حکومتی که پیغمبر اکرم قرار دادند، آن صفاتی که در کلیات حکومت، کلیات صفاتی که در حکومت معتبر است، ما باید از کیفیت حکومت حضرت امیر سلام الله علیه اقتباس بکنیم و یاد بگیریم منتهی ما نمی توانیم تمام آن جهات را، کسی نمی تواند همه آن جهات را مراعات بکند یعنی یک مقدار زیادش زاید بر اصل قضیه حکومت بوده است، یک کارهای نمونه ای مخصوص به خود آن بزرگوار بوده است لکن اصل مسأله ای که حکومت باید یک حکومت عادل باشد و بین مردم هم ظلم نکند، در حکومت اسلامی اگر یک نفر مثلاً یک شخصی را کشت، این را می گیرند و قصاص می کنند لکن یک سیلی اگر به او بزند کسی، آن یک سیلی را باید انتقامش را بدهد برای اینکه آن زائد بر آن مقدار است. یک روز حبس، اگر کسی را حبس بکنند برخلاف نظام اسلام است، موارد خاصی دارد، گاهی حبس می شود، اینطور نیست که هر کسی آوردند از اول (مثل این حکومت هائی که روی کار هستند) هر کس را گرفتند، اول یک مدتی کتکش بزنند و مدت هایی کتک بزنند و حبس بکنند و زجر بکنند و اینها بعدها که تفتیش کردند، فهمیدند که اشتباه کردند، آنوقت بگویند ما اشتباه کردیم.
 

توبه بدون جبران شاه، حربه ای برای تحکیم حکومت جور

مردک که سی و چند سال بر مردم حکومت کرده است و مردم را زجر داده، سلب آسایش از همه کرده، سلب آزادی از همه کرده، مطبوعات را سلب آزادی کرده، فرهنگ را عقب زده، مصالح مسلمین

صحیفه نور جلد 3 صفحه 199

را به کفار داده است، به اجانب داده است، اموال مسلمین را تاراج کرده و کسانی که همراه او بودند و رفقایش بودند تاراج کردند، حالا تازه آمده است به مردم رو می کند که، به علما رو می کند که (مراجع عظام و علماء اعلام، من معذرت می خواهم و من اشتباه کردم، بیائید بسازید و این اسلام را همراهی کنید) یا به سوی سایر مردم دست دراز کرده معنا ندارد یک همچنین مطلبی، اصلاً غلط است این. معذرت خواستن حتی در درگاه خدای تبارک و تعالی که ارحم الراحمین است، شرائط دارد. اگر یک کسی به مردم تعدی کرد و مال مردم را برد یا خورد یا ظلم به مردم کرد، مردم را زجر کرد، حبس کرد، از این کارهائی که اینها کرده اند و می کنند، حالا بیاید بگوید خدایا من توبه کردم!! غلط کردی توبه کردی، توبه وقتی است که تمام آن کارهائی که تا حالا انجام دادی جبران بکنی، بعد از اینکه جبران کردی آن کارها را آنوقت بگو توبه کردم. خوب این مسأله ای است. اما اینهمه کارها که کرد، هیچ!! ده سال اشخاص محترم را در حبس نگه داشت، کمتر، بیشتر، هزاران نفر را در حبس ها آنطور زجر کردند، پاها را اره کردند، سوزاندند، آنهمه فضاحت را بار آوردند، حالا بیاید بگوید که من توبه کردم و ما هم بگوئیم که خوب، بسیار خوب، گوش بدهید، آقا توبه کردند و توبه هم مقبول است!! کجا توبه مقبول است؟ باید اینها را جبران بکند تا توبه را خدا بپذیرد و توبه باشد.
ما فرض می کنیم که ایشان صادق هم باشند در این حرف و نخواهند که مردم را بازی بدهند و حال آنکه مطلب اینها نیست، این حرف هایی که این آدم زده است، همان وقتی که زده شاهد برخلافش هست برای اینکه همان وقتی که آمده است و ایستاده است و گفته است که من معذرت می خواهم، من اشتباه کردم و از این وقت اشتباه نمی شود همان وقت مشغول شده حکومت نظامی را، دولت نظامی را روی کار آورد و مردم را آنطور زجر کردند و آنطور کشتند. پریروز بود باز در مشهد کشتار بوده است که نمی دانم حالا چقدر هم کشتار بوده است. کشتار دیگر یک امر عادی الان شده است در ایران. حکومت ها امر عادی شان این است که مردم را بکشند و جوان های ما را از بین ببرند، آنوقت یک نفر که بیاید بگوید که من توبه کردم، حالا کسی هم بیاید بگوید که خوب ایشان توبه کردند، بس است! بس است! دیگر کارها بس شد!! تمام شد کارها!! خیر، ایشان برای این است که مردم را بازی بدهد و پایش محکم بشود و اگر محکم شد، این دفعه بدتر از اول، صد درجه بدتر از اول چیز بکنند، برای اینکه حالا دشمن هایش را شناخته و بعد، بعد از شناختن دشمن وقتی پایش محکم شد بسیار بدتر عمل خواهد کرد.
 

اسلام، تدوین کننده برنامه حکومتی

علی ایحال اسلام کیفیت حکومت را و برنامه حکومت را تعیین کرده، اینطور نیست که برنامه ای در کار نباشد، این حرف های مفتی که زده می شود، خیر، هم اوصاف حاکم معلوم است در اسلام و مدون است و هم برنامه حکومت را حضرت امیر معین کرده است که -باید- چه جور حکومت باید باشد، باید عدلیه اش چه باشد، باید - عرض می کنم که - قضاتش چه وضعی داشته باشند، باید

صحیفه نور جلد 3 صفحه 200

دیگران و جناح حکومت - باید - چه جور باشند. یک مسأله معلوم واضحی است که معین کرده است و این آقا که می گوید اگر من نباشم، یا رفقای او می گویند اگر او نباشد خلاء پیدا می شود، یک حرف نامربوطی است که الان خلاء هست، بودن ایشان موجب خلا هست برای اینکه همه چیز از واقعیتش تهی شده است، هیچ واقعیتی الان ما نداریم، هر چه هست صورت است و حرف است و خالی است و تو خالی است همه حرف ها.
 

مفهوم استقلال و آزادی مملکت در تمدن وابسته!

آن همه داد و قال راجع به اینکه ما در دروازه تمدن وارد شدیم و می خواهیم وارد بشویم در دروازه تمدن، خوب دروازه تمدن که همه می دانند که هیچ خبری در کار نیست، از تمدن هیچ خبری نیست. اول مرتبه تمدن آزادی ملت است -تمدن - یک مملکتی که آزادی ندارد تمدن ندارد. یک مملکتی که استقلال ندارد و وابسته به غیر است و همه اش با عمل ایشان وابسته به غیر شده، این نمی شود گفت یک مملکت متمدن. مملکت متمدن آن است که آزاد باشد، مطبوعاتش آزاد باشد، مردم آزاد باشند در اظهار عقائد و رأیشان و هیچ کس آزادی ندارد که تو می گویی خیر، ما به دروازه تمدن رسیدیم، فلان یا هر چیزی که هر روز می آمد و فریاد می زد و چه می کرد و یک حزب بازی و خیر حزب فراگیر و این حرف ها همه معلوم شد که الفاظ است و معنی ندارد. الان همه چیزهائی که ما داریم میانش تهی است، خالی است، یک صورتی بیشتر نیست.
 

افراد صالح متخصص، عهده دار اجرای برنامه های مدون اسلام

و الان است که خلاء در کار هست، اگر این آدم برود هیچ خلایی نیست در کار برای اینکه کارمندهای صحیح هستند، اشخاصی که درس خوانده هستند، هم در خارج کشور هستند که نمی توانند وارد بشوند در کشور و هم در خود کشور در انزوا هستند. به مجرد اینکه ایشان برود، برنامه اسلام یک برنامه مدون معلوم است که حاکم باید چه جور وضعی داشته باشد، چه جور آدمی باشد و - عرض بکنم که - ما به مردم می گوئیم که یک همچو حاکمی را باید تعیین بکنید و تعیین بکنید و مردم هم به اختیار خودشان تعیین می کنند و عرض می کنم که وکلائی هم که می خواهند، با اختیار خودشان است، همه چیز به اختیار خودشان و هیچ خلایی در کار نیست. ایشان بروند، خلاها از بین می رود، نه که ایشان اگر بروند یک خلایی پیدا می شود، اینها حرف شعر است که می گویند، می خواهند بگویند.
 

برقراری حکومت اسلامی در ایران، عامل شناسایی اسلام به جهانیان

در هر صورت ما امیدواریم که خداوند در این روز به ما رحمت نازل بفرماید و ما را توفیق بدهد بر این مبارزه ای که داریم و مسلمین را پیروز کند در این مبارزه ای که دارند و اسلام را تقویت کند و حکومت اسلامی را برقرار کند تا دنیا ببیند وضع حکومت چه هست، معنای حکومت چه هست، حاکم

صحیفه نور جلد 3 صفحه 201

چه جور رفتار می کند، حاکم با رعیت چه جور رفتار می کند، با - عرض می کنم که - سایر مردم چه جور رفتار می کند، معلوم بشود چه جوری است، یا کارمندان دولت چه جور اشخاصی باید باشند، قضات چه جور اشخاصی باید باشند، فرهنگی ها چه جور اشخاصی باید باشند، اینها همه تعیین شده است و انشاءالله اگر حکومتی اسلامی بپا بشود همه امور بر طبق دلخواه ملت انشاءالله حاصل می شود.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:35 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی درباره دلائل اعتصابات سراسری و اهداف قیام ملت ایران

تاریخ: 1357/08/29

 

براندازی سلطنت پهلوی خواست صریح و بی ابهام ملت

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
این چند مطلبی که مردم ایران همه خواستار هستند و ما هم که یکی از این افراد هستیم ما هم خواستار هستیم، اشکالاتی بر هر یک از این امور گاهی می شود، یک امری که همه مردم می گویند این است که ما این سلسله پهلوی را نمی خواهیم، همه مردم. الان شما در دهستان های ایران هم بروید و در شهرستان ها همین مطلب هست که ما این را نمی خواهیم. گاهی تعبیر از شاه می کنند، گاهی تعبیر به سلسله می کنند که ما این سلسله را نمی خواهیم. این یک خواست ملت ایران است البته به استثنای آنهائی که نوکر هستند و نوکر آمریکا هستند یا نوکر شاه هستند و از او ارتزاق می کنند که اینها حسابشان از حساب ملت جداست. ملت ایران، آن که ملت است و بازارهای ایران را پر کرده و مزارع ایران را پر کرده و صنعت های ایران را دست دارد، آنها گفته شان این است که ما نمی خواهیم. این یک اصلی که ما هم همیشه صحبتش را داشتیم و در این اصل هیچ ابهامی نیست که کسی بگوید که مراد مثلاً مردم چیست؟ یا مراد فلانی چیست؟ هیچ ابهامی ندارد، صریح در این است که ما سلسله پهلوی را که اولش رضاشاه بوده و حالا نوبت محمدرضاشاه است و اگر چنانچه خدای نخواسته برقرار بماند بعدش نوبت رضا پهلوی است، ما اینها را نمی خواهیم. این هیچ ابهامی ندارد تا محتاج به شرح باشد و اگر کسی غیر از این بگوید، غیر خواست ملت ایران است، غیر خواست من هم که یکی از افراد ملت ایران هستم هست و کسی بگوید که ما قانون اساسی را می خواهیم، ما انتخابات آزاد می خواهیم، ما حکومت مردم بر مردم می خواهیم، حرف این را بزند غیر از این مطلبی است که ما می گوئیم. این یک مسأله ابهام داری است یا خیر مقصود این است که باید این سلسله باشد، قانون اساسی باید باشد و قانون اساسی معنایش این است که این سلسله باید باشند و انتخابات آزاد معنایش این است که امر انتخابات با شاه است که امر به اجرای انتخابات بکند و این برخلاف آن چیزی است که ما می گوئیم؛ ما می گوئیم اینها را نمی خواهیم، هیچ ابهامی ندارد. آن که می گوید که ما قانون اساسی را می خواهیم، آن لابد می گوید که ما آنها را می خواهیم پس ما بین این دو تا قول هیچ سازشی نیست که کسی بگوید که این دو تا قول یک مطلب است، نه خیر این دو تا مطلب است. مطلب ملت ایران هم، ما از

صحیفه نور جلد 3 صفحه 210

مردم باید بفهمیم که ملت چه می گوید و همه دیدید که ملت در آن تظاهراتی که کردند در شهرها، الان هم تظاهراتی که می کنند در همه شهرها، آن که فریاد می زند همین فریاد است که ما این سلسله را نمی خواهیم، گاهی هم می گویند ما این شاه را نمی خواهیم. بنابراین ابهام در این اصل هیچ نیست.
 

طرح خطر تجزیه مملکت، توطئه ای برای حفظ دستگاه شاه

بله یک اشکالاتی شاه کرده است به این طرح و به تبع او هم مرتب این اشکالات را گاهی اشخاص می کنند و گاهی هم کاغذ از ایران بعضی از کسانی که با همین دستگاه مربوطند و میل دارند که این دستگاه محفوظ بماند و میل هم دارند که بعضی هایشان خودشان بیایند در دستگاه و وزارتی و نخست وزیری و چیزی بگیرند، گاهی اینها هم یک کاغذهائی نوشته اند و همین حرفی که شاه مکرر می زند همین را تکرار کرده اند. در عبارت بعضی از اشخاص محترم هم همین اشکال اشعار می شود و آن این است که شاه می گوید که اگر من بروم، استقلال مملکت به هم می خورد!! آن که استقلال مملکت را حفظ کرده است آن عبارت از من هستم که حفظ کرده ام!! گاهی تعبیر به اینطور میشود، گاهی تعبیر می شود به اینکه اگر من بروم این مملکت تجزیه می شود یک مقداریش را روس ها می برند، یک مقداریش را انگلیس ها می برند و ایران می شود ایرانستان! نظیر مثلاً ازبکستان! که یک چیزی می شود از، یک تکه ای می شود از یک مملکت دیگری و بنابراین باید من باشم تا استقلال ایران محفوظ بماند و ایران تکه تکه نشود! گاهی هم می گوید چهار قسمت، خود ایشان می فرمایند چهار قسمت می شود ایران، خوب یک قسمتش را لابد شوروی و یک قسمتش هم آمریکا و یک قسمتش هم انگلستان و یک قسمت هم مثلاً برای خود ایران باقی می ماند!! تهرانش مال خود ایران، دیگر از این طرف آن طرف هر کدام مال یک طایفه ای می شود!! این اشکالاتی است به اصل اول که ما می گوئیم که نباید این سلسله باشد آنها می گویند که بسیار خوب همه این حرف ها درست که خلاصه چیزهای دیگر هم گفته اند که من مکرر در صحبت هایم گفته ام.
 

ارتش شاهنشاهی حربه ای برای تامین مقاصد اجانب

این مطلب که اگر ایشان نباشد استقلال مملکت به هم می خورد، این مردم دارند همین مطلب را می گویند، می گویند که با بودن شما استقلال نیست. باید ما حساب بکنیم که ببینیم استقلال یک مملکت عبارت از چیست، بعد ببینیم که آیا با بودن ایشان استقلال هست و اگر نباشد به هم می خورد؟! یا با بودن ایشان استقلال نیست و اگر برود استقلال پیدا می شود؟ الان کدام دستگاه اساسی دولت ایران استقلال دارد؟ خوب مهمتر از همه که ایشان خیلی به آن مثلاً می نازند قضیه ارتش است که یک ارتشی است که گاهی ایشان تعبیر می کند که دیگر ما در مقابل همه ممالک و ابرقدرت ها، خودمان قدرت کذا هستیم و اینکه یکی از چیزهائی که در یک مملکتی اصلاً باید مستقل باشد و دنباله غیر نباشد و دست غیر در آن نباشد عبارت از ارتش است. استقلال ارتش به این است که ارتش در تحت نظام خود مملکت باشد و

صحیفه نور جلد 3 صفحه 211

اجانب و کسانی که خارج از مملکت هستند در آن دخالت نداشته باشند، پیوند به آنها نباشد. مستقل مقابل این است که پیوند به یک جای دیگری باشد، تحت نفوذ یک قدرت دیگری باشد. ارتش ما مستقل است؟ یعنی تحت نفوذ نیست؟! یا ارتش ما را الان به قولی چهل و پنج هزار مستشار آمریکائی در ایران دارد اداره می کند.
الان ما یک ارتشی داریم که همه تحت فرمان حکومت ایران باشند؟! ما حالا یک حکومت مستقلی، فرض بکنیم خود حکومت یک حکومتی است که اراده اش مستقل است می خواهیم حالا ارتشش را حساب بکنیم ارتش ایران جوری است که مال خود ایران است و برای خود ایران است و برای این ملت است و خدمتگزار این ملت است؟! (ارتش اصولاً مال ملت است، ارتشی است برای حفاظت مملکت و برای خدمت به ملت، چنانچه هر حکومتی در هر مملکتی باشد، خدمتگزار ملت است و از ملت) خوب ما این ارتش ایران را حساب می کنیم ببینیم که یک ارتش مستقلی است و ارتش ملی است و برای ملت است و به نفع ملت است یا یک ارتش بسته به غیر است و در خدمت غیر است و برخلاف مصلحت مملکت و ملت است.
این نفتی که از ما دارد می رود و هدر دارد می رود و دیگر این را همه کس می داند که این نفت زیادتر از این اندازه ای که احتیاج خود مملکت است خارج می شود و میرود به جیب آمریکا و سایر کسانی که می برند و در مقابلش هم آمریکا آنچه به ما می دهد عبارت از اسلحه است. به قول خودشان هیجده بیلیون دلار اسلحه، این اسلحه هایی که ما اصلاً نمی توانیم استعمال کنیم و نمی فهمند در ایران که این چیست، باید چه جور کرد تا کار بکند و حتما باید مستشارهای آمریکائی باشند تا بتوانند این کار را انجام بدهند، این اسلحه آمده است به ایران، نه برای مصلحت ایران بلکه برای پایگاه درست کردن برای آمریکا منتهی آن عوضی که آمریکا به ما می دهد در مقابل این پایگاه، این است که نفت مان را ببرد. هم نفت ما را می برد و هم آن چیزی که در مقابلش به ما می دهد این است که پایگاه برای خودش درست می کند یعنی اگر چنانچه ابتدا آمریکا می گفت که من خیال دارم پایگاهی در ایران درست کنم در مقابل شوروی، آن ایستاده بود در مقابلش و می گفت غلط نکن. اینها با این صورت که نفت می برد و می خواهد مملکتش یک مملکت قدرتمند باشد، از این جهت هیجده بیلیون دلار تاکنون در مقابل نفت، ایشان اسلحه خریده است به حسب آنطوری که کارتر گفته است و این هیجده بیلیون دلاری که اسلحه خریده اند و اسلحه هائی که ما نمی توانیم، ایران نمی توانند استعمال کنند، جز برای این است که اینها می خواستند یک پایگاه هائی درست کنند، با این صورت درست کردند؟ الان هم در کوهستان های ایران، پایگاه های اینها، پایگاه های زیر زمینی شان موجود است. این نفت ما را که کارگرهایش دست از کار برداشتند و گفتند نمی خواهیم نفت مان را بدهیم، کی فشار آورد به این کارگر که باید سر کار باشید و چرا فشار آورد؟ چرا با سرنیزه می خواهند وادار کنند، (یعنی ارتش) چرا این ارتش با سرنیزه می خواهد وادار کند به اینکه این کارگرها سر کار بروند؟ این کارگرها سر کار بروند و این نفت را و این طلای سیاه را جریان بدهند برای ممالک دیگر، برای آمریکا؟ برای اینکه ارتش، ارتش ما نیست،

صحیفه نور جلد 3 صفحه 212

ارتش استقلال ندارد. اگر ارتش استقلال داشت نمی شد ما بگوئیم که ارتش مستقل خودش پیش خودی می خواهد به آمریکا نفت برساند. ارتش یک ارتش وابسته به آمریکا هست و تحت فرمان مستشارهای آمریکائی هست، از این جهت همین ارتش را استعمال می کنند برخلاف چیزی که ملت می خواهد. ملت می گوید نفت مال خودمان، ارتش می گوید نفت مال آمریکاست.
عمل ارتش این است که با سرنیزه، الان در آبادان و آنجا با سرنیزه مردم را می خواهند وادار کنند و کارگرهای شرکت نفت را می خواهند وادار کنند به اینکه بروید مشغول بشوید برای نفت، نفت را صادر بکنید. این کارهایی است که ارتش دارد به ملت ایران، خیانتی است که دارد به ملت ایران به دست ارتش، یعنی بزرگ های ارتش این خیانت را به مملکت ایران دارند می کنند. اینها هم تحت نظارت کس دیگری هستند و خود آمریکاست که در اینجا این کار را دارد انجام می دهد. پس ما که ادعا می کنیم که اگر تو بروی مستقل می شویم، یعنی اگر تو بروی دیگر ارتش همچنین نیست که تحت فرمان آمریکا باشد و مردم را وادار کند که، یعنی کارگرها را وادار کند که نفت را بدهید. حالا وادار می کنند کارگرها را که نفت را به آمریکا باید جاری بکنید و از جیب ملت ایران در هر روز چقدر نفت بیرون بکنید بدون اینکه به این ملت ایران یک نفعی برسد. این همین طوری این اموال ایران دارد از بین می رود و یک مقداری از آن توی جیب شاه و این شصت هزار نفری که می گویند که اتباع خورنده این قضیه هست، یک مقدار زیادترش هم توی جیب آمریکا و انگلستان و گازش را هم شوروی می برد و حالا مردم می خواهند ندهند این را، ارتش می گوید بدهید. ارتش اگر مستقل بود نمی گفت بدهید، چون وابسته است می گوید. پس ما ارتشمان که یکی از اموری است که ایشان می گوید همیشه که ما استقلال داریم، استقلال داریم و ارتش داریم و ارتش داریم، ارتش ما به این صورت است، الان وضع ارتش ما این است، این ارتش ما در خدمت خلق است؟! در خدمت مردم است و ملت است؟! یا اینکه بر ضد ملت است؟ ملت کی هستند؟ ملت همین بازاری و همین - عرض می کنم که - زارع و همین کشاورز و همین صنعتکار و همین اداری و همین چیز است، اینها که همه ایستاده اند و می گویند ما نمی خواهیم. ادارات دولتی یکی پس از دیگری اعتصاب می کنند و فریاد می زنند که نمی خواهیم سر این کارها برویم که نفعش به دیگران برسد، ما کارها را رها می کنیم. دانشگاه ما الان تعطیل است دانشگاه های ما تعطیل است، مدارس علمی ما الان همه تعطیل است، همه بساط الان معطل است، تمام قشرهای ایران، هر جا بروی، دست روی هر کدام بگذاری تعطیل است الان. این تعطیلات، اینها روی چه مقصد تعطیل کردند و اینها روی چه مقصدی می شکنند این تعطیلات را؟ مردم که تعطیلات را و اعتصابات را می کنند، به چه مقصد اعتصاب می کنند؟ باید دید که چه می گویند، خواسته هایشان چیست. خواسته هایشان یکی این است که ما نمی خواهیم این سلسله را. این یکی از خواسته هاست که حتی در شرکت نفت همین یکی از خواسته هایشان بود که ما شاه نمی خواهیم، این شاهی که به ما اینقدر دارد خیانت می کند و ما، وجدانی این است که ما داریم چقدر نفت خارج می کنیم به ممالک دیگر.
ملت قیام کرده است که استقلال و آزادی بگیرد، ارتش قیام کرده است که نگذارد استقلال،

صحیفه نور جلد 3 صفحه 213

نگذارد آزادی، ارتش اگر یک ارتش در خدمت مردم بود، یک ارتش مستقل بود که ارتش بود برای ایران و تحت فرمان یک ملت، یک ملتی بود، و ملتی که همه چیز باید در دست او باشد، ارتش هم تحت فرمان او بود، استقلال داشت این ارتش، در مقابل ملت نمی ایستاد که یک ملت اعتصاب می کند ارتش اعتصاب را می خواهد بشکند، رؤسای ارتش فرمان می دهند و - عرض می کنم که - نخست وزیر ارتشی فرمان می دهد و اینها هم میریزند و می زنند می کشند، چه می کنند که اعتصابات را بشکنند. اعتصابات مردم روی این است که ما استقلال می خواهیم، ما آزادی می خواهیم و ما حکومت اسلام می خواهیم کسی که اعتصاب را می شکند این در مقابل این خواست ملت است که او می گوید آزادی می خواهم این می گوید نه نباید آزادی بشود، مقابلش است دیگر، اگر او هم با ملت همصدا بود که دیگر نمی آمد بشکند این اعتصاب را این اعتصابات را که می شکنند برای این است که مخالفند با این خواست ملت. خواست ملت استقلال است، اینها با آن مخالفند، ارتش خود مملکت با استقلال مخالف است، ارتش خود مملکت هم فرمانده اولش عبارت از شاه است به حسب قواعد ارتشی و به حسب واقع فرماندهش عبارت از کارتر است، واقع مطلب این است، با مستشارهائی که حالا آمده اند. ما استقلال داریم؟ مگر استقلال با یک لفظ درست می شود؟ عرض کردم که الفاظ در زمان ما معانی خودش را از دست داده است، اصلاً الفاظ خیلی الفاظ خوشگل است، خیلی بزک کرده است لکن محتوی ندارد - الفاظ - (استقلال) ، محتوی ندارد، (ما استقلال داریم، اگر من بروم استقلال مملکت از دست می رود! مملکت تجزیه می شود!) آن مردک هم می گوید که از باب اینکه آزادی تندی به مردم داده، سریع آزادی داده است، از این جهت صدای مردم درآمده است!! اصلاً الفاظ معنای خودش را از دست داده است. لفظ یک لفظی است، معنا معلوم نیست این باشد، یک چیز دیگر معنایش است. ما استقلال داریم؟! هر جا که دست بگذاری استقلال - نداریم، وابسته ایم. این ارتش که در راس همه چیزهاست نسبت به مقاصد شاه که همیشه به ارتش، این می نازد، این ارتشش که اینطور است، نه در خدمت مردم است و ملت است و در خدمت آمریکاست برای اینکه - منافع او را - می کشد ملت خودش را که منافع او چیز بشود تحقق پیدا بکند.
 

دانشگاه استعماری، تامین کننده منافع اجانب

خوب می آئیم سراغ فرهنگ، یک فرهنگ مستقل ما داریم؟ یک فرهنگی که دخالت غیر در او نباشد؟ یک دانشگاه هائی که مستقل باشد و خودش فکر کند، تحت فرمان خود رئیس های دانشگاه باشد، ما همچو چیزی داریم؟ ما همچو فرهنگی خواب دیدیم؟ از آنوقتی که فرهنگ، از اول مشروطه تا حالا، از اول مشروطه تا حالا ما یک فرهنگی که فرهنگ صحیحی باشد داشتیم؟ یا یک فرهنگ وابسته بوده یعنی یک فرهنگی بوده است که دیگران برای ما درست کردند، دلیل این است که اگر لوزه شاهزاده زهر ماری - چیز بشود - ورم بکند و مرض لوزه پیدا بکند از آمریکا و اروپا برایش طبیب می آورند یا می برند آنجا. اگر ما یک فرهنگ صحیحی داشتیم، خوب آنوقت ما دانشگاه مستقل صحیح

صحیفه نور جلد 3 صفحه 214

داشتیم، اگر دانشگاه مستقل صحیح داشتیم، طبیب صحیح مستقل داشتیم، ما یک اسفالت وقتی که می خواهیم درست بکنیم دستمان را دراز می کنیم که از یک جای دیگر بیایند برای ما اسفالت کنند زمین هایمان را، آنهم با آن فضاحت ها. محیر العقول است قضیه اسفالت های ایران، قضیه آن افراط کاری هائی که در آنجا می شود و از بین بردن مال ملت به اسم اسفالت کردن یک جاده ای - ما اسفالتمان را هم - ما یک بنا می خواهیم و یک مریضخانه می خواهیم درست کنیم باید حتماً از خارج بیاوریم یک کسی نقشه بدهد برایش که چه جوری درست کنیم. اگر ما یک فرهنگی داشتیم، الان بیشتر از هفتاد سال است که ما مدارس جدید داریم، از آنوقتی که دارالفنون درست شده است، چقدر سال هاست که ما دانشگاه داریم، اگر این دانشگاه ها یک دانشگاه هائی بود که به نفع این ملت بود یعنی این جوان های ما را گذاشته بودند تحصیل کرده بودند درست، برنامه، برنامه استعماری اگر نبود، آدم درست شده بود حالا، حالا جوان های ما جوان هائی بودند که در مقابل دولت می ایستادند. اگر ما یک دانشگاه مستقل داشتیم کار مملکت ما نمی رسید به اینجائی که هر جایش دست بگذاری خراب است. این نیروی مهم مملکت ما که عبارت از نیروی جوان است، این را از بین بردند، دیگر این نیروها را همه را به هدر داده اند. این جوان هائی که در خارج آمدند در همین قضیه نیروی اتمی و انرژی نمی دانم کذا، اینجا کار می کنند در خارج، اینها پیش من آمدند دو تا دسته شان آمد، یک دسته شان هم زیاد بود، جمعیت شان آمدند، یک دسته شان می گفتند (که همه در آن متفق بودند) که این کار، کار لغوی است که دارند می کنند کار بیخودی است برای اینکه این معنا را می گویند درست می کنیم برای اینکه اگر نفت باشد کذا، بعد از آن نفت تا بیست سال دیگر فرض کنید هست بعد از بیست سال دیگر نیاز دیگر نیست، اصلاً این کار، کار غلطی است و مهم این است که اینها می گفتند به اینکه ما را نمی گذارند تحصیل کنیم، ما را در یک حد پائین نگه داشته اند نمی گذارند بالا برویم، تحصیلات ما در ایران زیادتر از این مقداری است که حالا به ما اینجا چیز می کنند، ما را آورده اند اینجا در یک سطح پائینی نگه داشته اند برای اینکه ترقی نکنیم، نمی گذارند جوان های ما تحصیل بکنند. در داخل ایران و دانشگاه های ایران نمی گذارند که، یعنی برنامه یک جور برنامه ای است که اینها را در یک حد معین نگه دارند، برنامه استعماری است. یک فرهنگ وابسته ما داریم، ما یک فرهنگ مستقل نداریم. آن فرهنگ - مستقله - وابسته به دولت های استعماری می خواهند که اینها را همین طور عقب مانده نگه دارند آن آقا که می گوید که من دروازه تمدن بزرگ!! به دست این آقا این جوان های ما در مرتبه پائین قرار گرفته اند و هیچ نمی گذارند اینها ترقی بکنند. این هم فرهنگ ما که فرهنگ استعماری است و عقب نگه داشته شده که نگذارند جلو برود، نه طبیب یک طبیب تام و تمامی باشد نه یک مهندس درستی از کار در آید یا نمی دانم نه یک چیز دیگری، تمام اینها را. اصلاً مملکت را از حیث قوه نیروی جوان فلج کرده اند، الان ما نیروی جوان نداریم. این فرهنگ ما، جزء فرهنگ ما که الان خیلی رواج دارد، این فسادهایی که در ایران هست، اینها را جزء فرهنگ حساب می کنند! سینماها جزء فرهنگ است!! اینها از ثبات فرهنگ است! کدام سینماها؟ همین هایی که همه جوان ها، نیروی جوان ما را از بین برده است یعنی

صحیفه نور جلد 3 صفحه 215

جوریش کرده، همچو فلجش کرده که هر چه، هر چه واقع بشود به نظر او چیزی نیست، او مشغول عیش و عشرتش باشد کافی است، اینطور دارند درست می کنند. ریشه این مملکت را اینها از بین بردند و دارند می برند. هر مملکتی به نیروی انسانیش مملکت است. اگر نیروی انسانی در کار نباشد مملکت دیگر مملکت نیست. اینها نیروی انسانی دارند از بین می برند. همه جا نیروی انسانی از بین رفته است و خشکیده است تقریباً، پس ایشان اگر بروند استقلال فرهنگی از بین می رود! کدام استقلال داریم که از بین برود؟ حالا شما بروید، استقلال می رود! این چه جور می شود دیگر، مملکت ما چه می شود، استقلالش از بین می رود و ما استقلال می خواهیم.
 

اصلاحات ارضی و صنایع مونتاژ حربه ای برای استعمار اقتصادی

درد مملکت ما این است که استقلال ندارد، نه استقلال فرهنگ دارد، نه استقلال ارتش دارد، نه استقلال اقتصاد دارد. اقتصادش وابسته است، یک کار صحیح نمی کنند اینها، یک اقتصاد وابسته ای که مونتاژ است به اصطلاح خودشان، باید از خارج بیاورند، بخرند، ما مصرف هستیم، بیاوریم مصرف کنیم، یک مملکت مصرفی هستیم. یک زراعتی این ایران داشت، یک زراعت و کشاورزی ایران داشت که محتاج نبود به خارج یعنی صادر می کرد صادر کننده بود یعنی یک ناحیه آذربایجانش ممکن بود ایران را اداره بکند، یک ناحیه خراسانش یا فارسش ممکن بود که ایران را اداره بکند، حالا رسیده به آنجائی که خود اینها در حساب می گویند که 30 روز یا 33 روز ما برای مملکت مان چیز داریم بقیه اش را باید دستمان را دراز کنیم به غیر.
تمام این جهاتی که این مملکت ما ممکن الاستفاده بوده است، تمامش را به غیر داده اند، ملی کرده اند مراتع را. اینهائی که من عرض می کنم، به من اشخاص با سند نوشته اند، من الان پیشم نیست مع الاسف آن را به نجف فرستاده بودند، آنجاها هست (حالا گم شده یا چیز شده، نمی دانم) که بهترین مراتع (مرتع یک طرفی بود که نوشته بود مراتع کجا) ، بهترین مراتع که وقتی کارشناس های انگلستان آمدند آنجا گفته بودند بهترین مراتع، مرتع فلان جای ایران است که در آن همه چیز دامداری می شود کرد و این را به ملکه انگلستان و یک دسته دیگری دادند. این مراتع. جنگل های ما ملی شده است. جنگل را هم دادند به یک دسته دیگر. اصلاً دارند، همین طور ریخته اند سر این سفره و همه دارند می چاپند، یک قدری از آن هم به جیب ایشان می رود و برای حفظ ایشان است. اینکه می بینید که از هر گوشه صدا در می آید به اینکه ما طرفدار هستیم، عاشق چشم و ابروی کسی نیستند آنها آنها نفت ما را می خواهند، بهتر از این کسی نیست که نفت ما را به آنها بدهد. اینها می خواهند که یک مملکتی به اسم اصلاحات ارضی یک بازار بشود برای آمریکا. آمریکا گندم هایش را می ریخت دور، توی دریا می ریخت، حالا بهتر از این چی که بدهد به ایران و از آن نفت بگیرد، از آن پول بگیرد. یک مملکتی را دامداریش را بکلی از بین بردند، زراعتش را بکلی از بین بردند، مراتعش را به غیر دادند، همه چیز آن را از بین بردند و الان شما برای همه چیز محتاجید که اگر یک وقت جلویش را بگیرند، مملکت ایران

صحیفه نور جلد 3 صفحه 216

بعد از 33 روز دیگر باید همه گرسنه بمانند. این مملکتی است که اگر ایشان نباشد دنیا به هم می خورد!! مملکت، دیگر مملکت نیست!! (ما مملکت که می خواهیم، پس بگذارید من باشم که این مملکت باشد!!) در نطق چند روز پیش از این گفت که: (بیائید همه فکر کنیم برای مملکت) ما هم همین را می گوئیم، همه ملت روی همین فکر است که دادشان بلند است. مردم به فکر مملکتشان نبوده اند، حالا افتاده اند به فکر مملکتشان، حالا دارند فکر می کنند برای مملکتشان که دادشان بلند شده است که آقا چه خبر است اینقدر می خورید؟ ورم کرده اند و خدا می داند، نمی دانید اینها چه جوری می چاپند، ما هم نمی دانیم، شما هم نمی دانید بعدها اینها کشف می شود که چه کردند به روزگار این ملت و این مملکت. ما چه چیز داریم؟ چه استقلالی داریم که اگر شما نباشید استقلالمان می رود؟ استقلال فرهنگی داریم - که برود از دستمان؟ استقلال - نمی دانم - اقتصادی داریم که از دستمان برود؟ استقلال ارتشی داریم که از دستمان برود؟ چه استقلالی داریم که شما اگر نباشید آن استقلال از دست ما می رود؟ حالا شما برو ما امتحان کنیم ببینیم که (خنده حضار) این منطق اینهاست برای همان حرف اولی که ما عرض کردیم که ملت ایران خواهانش هستند، که رفتن ایشان است، خواهان این هستیم، این هم اشکالش به اینکه اگر من نروم چیست، حالا خود اینکه همیشه از این حرف ها می زند.
 

قیام مردم ایران، قیامی بی نظیر در طول تاریخ

حالا یک دسته دیگری هم هستند که می خواهند او را نگه دارند، دیگر حالا چه مقاصدی آنها دارند، خوب بعضی از آنها معلوم است، دلشان می خواهد وزیری بشوند و چه بشوند و می بینند که ملت اگر روی کار بیایند آنها دیگر باید بروند سراغ کارشان، از این جهت آنها هم دست و پا می زنند به اینکه بلکه او را نگه دارند و این ملت دیگر زیر بار اینها انشاءالله نمی رود و این را بدانید که سرنیزه نمی تواند حکومت کند. یک وقت این است که مردم بیدار نشده اند و هر کس مشغول کار خودش - است، آنوقت بله، این سرنیزه هم لازم ندارد، همان بدون سرنیزه، همان با ارعاب، همان با ترساندن چند تا ستاره که اینجا باشد، مردم می ترسند. یک وقت تحول پیدا شده و حالا شده، حالا یک نمونه است یعنی شما در طول تاریخ در هر جا نگاه کنید مثل این نمونه ایران پیدا نمی کنید، در تاریخ ایران که نیست در تاریخ های دیگر هم معلوم نیست پیدا بکنید که یک مملکتی ملتش یک جور بودند، در یک مدت کوتاهی شدند یک جور دیگری، اصلاً عکس آن شده اند. یک روز بود که چهارم آبان را ابداً ممکن نبود که تخلف کنند از اینکه بیرق بزنند، میل باطنی نبود، نه اینکه برای خاطر مثلاً میل باطنی شان این کار را کردند لکن پاسبان می گفت، دیگر با پاسبان که نمی شود در افتاد. اینطور بود مسأله. در ظرف مدتی این ملت تبدیل شد به یک ملت دیگری، حالا یک ملت دیگری شده که بچه کوچک و پیرمردش هر دو فریاد می کنند، توی خیابانها داد می زنند به اینکه مرگ بر این کذا و شاه و بر این سلطنت پهلوی. آن تبدیل الان شده است یعنی یک مملکتی سر تا پایش عوض شده است، یک وقت یک جوری بوده حالا شده یک جور دیگر، این را نمی شود با سرنیزه خاموشش کرد، سرنیزه هم

صحیفه نور جلد 3 صفحه 217

چنین قدرتی ندارد و لهذا ما دیدیم حکومت نظامی کردند - باید دو نفر بیشتر - بر حسب حکومت نظامی، اعلام حکومت نظامی از دو نفر بیشتر نباید با هم باشند، مردم هم گوش کردند به این حرف!! 50 هزار، 100 هزار، 200 هزار، 300 هزار هر گوشه مملکت تظاهرات کردند، همان جائی که حکومت نظامی بود بعد از آن حکومت نظامی را بالاترش کردند (اگر بالاتری داشت) و نخست وزیر نظامی آوردند و دولت شد دولت نظامی، باز همان مسأله است. دیگر نظامی را مردم دیدند و سنجیدند و شکستند نظامی را، قدرت ملت یعنی قدرت مشت بر تانک غلبه کرد. قدرت دین، قدرت ایمان غلبه کرد بر تانک و توپ. این قدرت، قدرت الهی است. قدرت الهی با همین مشت ها غلبه کرد بر تانک ها و بر توپ ها و بر مسلسل ها و اینها و لهذا نظامی اش، حکومت نظامی اش شکست و دولت نظامی آمد. دولت نظامی اش هم همین حرف است، چیز تازه ای نیست، آن وقت نخست وزیرش یک نفر آدم چه بود، حالا نخست وزیرش یک نفر آدم نظامی است، هر دو، دو تا پیرمردند که به درد نمی خورند (خنده حضار) و ما فرض می کنیم که اینهم که بگذرد، خوب پله بعدش اگر عقلشان باز به همین قدر باشد، این هم که بگذرد یک کودتای نظامی که شاه برود و یک نظامی روی کار بیاید، باز همان نظامی است و یک چیز تازه ای نیست، همان نظامی که آن روز حکومت نظامی بود و مردم شکستند، او را و الان شکسته است. فردا همین است، یک چیز تازه ای نیست، مردم همه چیز را دیده اند، یک چیز غریبه ای نمی بینند که بترسند از آن، همین نظامی است، اسمش را می گذارد کودتای نظامی، این هم شکسته می شود. نمی شود یک مملکتی که همه ایستاده اند و مشت ها را گره کرده اند و می گویند بزنید و ما استقلال می خواهیم، ما رد نمی شویم، مرد و زنش یک مطلب دارند آن زنی که چهار تا بچه اش را کشتند، در بهشت زهرا آنطور فریاد می زند و داد می زند و مردم را دعوت می کند به اینکه دست بزنید، بچه های مرا زدند گریه نکنید، دست بزنید که آن شخص می گفت که مردم گریه کردند و دست زدند. این چیز تازه ای است که مردم برای خاطر آن که کشته شده است گریه می کردند و آن زن می گفت که نه گریه نکنید دست بزنید، مردم، هم دست می زدند برای خاطر این و هم گریه می کردند برای مصیبتی که وارد شده، یک همچنین مملکتی را نمی شود با سرنیزه عقبش زد.
 

زنده نگه داشتن نهضت، تکلیفی بر تمام اقشار ملت

این نهضت را نگه دارید آقایان، تکلیف همه است، تکلیف من آخوند است، تکلیف آن آقاست، تکلیف شمای بازاری یا کارگر یا دانشمند است، همه، همه تکلیف داریم که این نهضتی که در ایران پیدا شده دامن به آن بزنیم. با این نهضت شما می توانید استقلال خودتان را بگیرد و می توانید آزادی برای خودتان تهیه کنید و شما و ما الان مسؤول خدای تبارک و تعالی هستیم و مسؤول نسل های آتیه هستیم که یک چنین نهضتی پیدا شده و نتوانستید و عرضه اش را نداشتید که از آن استفاده بکنید. عرضه داشته باشید که استفاده کنید از این نهضت. این نهضت را نگذارید بخوابد، نگذارند آنهائی که رؤسای امور هستند، احزاب هستند، علما هستند طلاب هستند، بازاری هست، دانشگاهی هست،-

صحیفه نور جلد 3 صفحه 218

عرض می کنم که - دادگستری هست، وکلای دادگستری هست، این قشرهائی که در مملکت هستند نگذارند که بخوابد این اعتصابات و نگذارند بخوابد این نهضت زنده ای که الان در ایران هست. اگر خدای نخواسته این نهضت بخوابد تا آخر الابد زیر بار ظلم هستیم و این دفعه اگر این شمشیر این مرد کشیده بشود تمام نسل هایتان را قطع خواهد کرد.
 

سیاست قدم به قدم، عاملی برای خاموشی نهضت

من به این بعضی از این آقایان که آمده بودند و می گفتند که سیاست قدم به قدم، خوب حالا یک قدم بردارید و بعدش صبر کنید یک مدتی بگذرد بعد قدم دوم را بردارید، گفتم آقا اگر شما این قدم را سست کنید، قدم دوم قدم های شما را می شکنند، اینطور نیست که اینقدر صبر کنید که شما قدم اول برداشتید حالا ایشان سلطنت کنند، نه حکومت. (بعد از اینهمه جنایات حالا دیگر بیایند آقا سلطنت کنند نه حکومت!) این اگر پایش مستقر بشود، دنبال این هستند که این نهضت را بخوابانند به هر شکل که می توانند اینها دنبال این هستند و اگر این نهضت بخوابد، این آتشی که در دل مردم روشن شده است اگر این بخوابد و این آتش خاموش بشود دیگر امکان ندارد که این نهضت پیدا بشود یا شبیه آن پیدا بشود و من از خدای تبارک و تعالی می خواهم که انشاءالله کمک کند به این نهضت و کمک می کند انشاءالله به شرط اینکه شماها همه برای خدا، برای اقامه دین خدا قیامتان باشد. خداوند تأیید می کند شما را انشاءالله.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:35 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در مورد اقدامات خلاف قانون اساسی و خائنانه رژیم رسوای پهلوی

تاریخ: 1357/08/30

 

اصل اول این است که ملت رژیم پهلوی را نمی خواهد

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
راجع به این مطلبی که ما می خواهیم و ملت خواست، که آن اصل اول که ملت می گویند که ما رژیم پهلوی را نمی خواهیم ما شاه را نمی خواهیم، این سلسله پهلوی را نفی می کنند، اینها تشبثاتی کردند و دست و پاهائی هم دارند می کنند. در زمان آن نخست وزیر جلوتری تعبیرش این بود که مردم چون شعار برخلاف قانون اساسی می دادند از این جهت مردم را کشتند. مقصودش این بود که مردم می گفتند که مرگ بر شاه، ما شاه را نمی خواهیم و این خلاف قانون اساسی بود!
خوب، اول یک جهت را باید بگوئیم بعد هم یک بررسی بکنیم و ببینیم خلاف قانون بوده یا نه. یک جهت اینکه خوب حالا اگر یک کسی شعار برخلاف قانون اساسی داد او باید به مسلسل بسته بشود و کشته بشود؟ یا خوب قوانین دارد، یک کسی برخلاف قانون اساسی فرض کنید که مخالفتی کرد، روی قوانین باید چه بشود و ثانیاً ببینیم که، بررسی در این موضوع که ملت برخلاف قانون اساسی شعار می داده یا شاه برخلاف قانون اساسی شاه بوده است ؟ اگر یک شاهی بود که (حالا روی قوانین اساسی مابحث می کنیم) اگر یک شاهی بود، یک سلسله ای بود که به حسب قانون اساسی این سلسله روی کار آمده بود که قانون اساسی این است که ملت باید یک کسی را رأی بدهند تا اینکه شاه بشود، خود همین آقای شاه هم گفتند که در قانون اینطور است که سلطنت یک موهبت الهی است که مردم می دهند به شخص سلطان، خوب باید ببینیم که آیا مردم این را اعطاء کردند به ایشان تا اینکه اگر شعاری برخلاف داده شد، شعار برخلاف قانون اساسی باشد؟ یا مردم اصلاً اطلاعی از این مسائل نداشتند؟
 

حکومت رضاخان نیز بر اساس سرنیزه و کودتا بود

اول که رضاخان آمد روی کار با کودتا آمد و تهران را گرفت و همه کارهائی که رضاخان کرد، کارهای سرنیزه ای بود اصلاً به ملت کسی اعتناء نداشت چنانچه حالا هم به ملت اینها اعتناء ندارند. از اول که او آمد روی کار، آن را من یادم هست از وقتی که او آمد، شماها شاید هیچ کدام یادتان نباشد،

صحیفه نور جلد 3 صفحه 220

(اکثراً البته) لکن خوب، من شاهد قضایا بودم، من یادم است همه را، ایشان کودتا کرد و آمد تهران و ابتدای امر خیلی اظهار دیانت و اظهار اسلامیت و در ماه محرم، در شبهای ماه محرم گاهی می گفتند پابرهنه این طرف آن طرف می رود برای عزاداری و همه این تکیه هائی که در تهران برپا بود ایشان می رفت این تکیه ها و پیش صاحب تکیه ها اظهار اسلامیت و اظهار ایمان می کرد تا وقتی که پایش یک قدری مستقر شد (ابتدائش اینطور بود) تا وقتی که حکومتش یک حکومت مستقری شد، آنوقت که حکومت، حکومت مستقر شد، دست به نیزه برد و سرنیزه برد و کوبید همه اقشار ملت را، آنوقت هم مثل حالا نبود که، یعنی مثل این یک سال که ملت یک تحولی درش پیدا شده باشد که مطالب را (چرا) بگوید و قیام برخلاف بکند، هیچ ابداً صحبت از اینکه یک مطلبی برخلاف رای رضاخان بگویند هیچ این مسائل نبود، با سرنیزه آمد و با سرنیزه مجلس درست کرد بدون اینکه ملت اصلاً اطلاعی از وکلایش داشته باشد و اطلاعی از مسائل اصلاً داشته باشد. رضاخان هم معلوم نبود که خودش یک همچو کاری کرده باشد، لیست هائی از طرف (به طوری که شاه می گوید) سفارتخانه ها آوردند و می دادند و همین لیست تعیین می کرد که کی وکیل کجا، کی وکیل کجا، اینها را هم مامورها می رفتند و وکیل می کردند یک عده ای از وکلایی که انتصاب ابتدایی از سفارتخانه ها بود (زمان رضاخان سفارت انگلستان مهم بود و زمان ایشان هم سفارت آمریکا حالا مهم است) لیست ها را آنها می دادند، افراد را آنها تعیین می کردند، منصوب از قبل آنها به حسب واقع بود و منصوب از قبل رضاخان و محمدرضاخان در آن زمان در دست دوم و به حسب ظاهر بود، اما مردم چه دخالتی داشتند؟
 

وکلای مجلس فرمایشی شاه یا انتصاب دولت بودند یا سفارت آمریکا

اصلاً در تمام دوره مشروطیت یک مجلس قانونی ما نداشتیم، یک مجلسی که همان قانون اساسی این مجلس را قبول بکند، حالا دوره اول مشروطیت همان دوره اولش چی بود آن را من نمی دانم اما آنقدری که ما در نظرمان هست، نبوده است یک مجلس قانونی. خوب یکی از چیزهائی که در متمم قانون اساسی است این است که باید پنج نفر از مجتهدین به تعیین مراجع تقلید، پنج نفر مجتهد در مجلس نظارت کند، اگر نباشد قانونی نیست مجلس، و در طول تاریخ مشروطیت شاید همان اول یک همچو چیزی شده است (حالا تمام یا نیمه تمام نمی دانم) لکن در این مدتی که ما خاطر داریم که تقریباً حدود شصت سالش را من یادم است این مسائل نبوده است، نه این پنج نفر اصلاً در مجلس رفتند و نه مردم اطلاع داشتند از اینکه کسی را وکیل بکنند و اگر هم چنانچه در بعضی از جاها مثلاً تهران گاهی وقت ها یک نفر را وکیل می کردند، مردم وکیل می کردند، اما در سایر جاها و تهران هم خوب بیشترش شاید وکلایش هیچ ارتباطی به مردم نداشتند، همه تعیینش از طرف خود دستگاه بود و در این زمان هم که همه ما می دانیم همه شما هم می دانید که هیچ ابداً وکیل ملی ما نداشتیم که یک نفر، یک نفر از اینهائی که الان در مجلس هستند یا بودند اینها از طرف ملت نبودند، هیچ کدامشان از طرف ملت نبودند، اینها همه - را - از طرف دولت بود و نصب دولت بود و حالا یا لیستش را از سفارت

صحیفه نور جلد 3 صفحه 221

آمریکا می آوردند و می دادند که اینها وارد کنند یا به قول شاه، زمان پدرش لیست را آنها می دادند لکن زمان ایشان دیگر خیر، ایشان دیگر همچو چیزها نیست! علی ایحال یک مجلس رسمی ما نداشتیم که اگر قانونی در آن مجلس تمام بشود و به رای اکثریت واقع بشود قانون باشد. پس بنابراین آن مجلسی که در زمان رضاشاه تاسیس شد، مجلس فرمایشی بود که یا لیستش را سفارت انگلستان داده بود یا خود رضاشاه با سرنیزه مردم را، یک عده ای را وکیل کرده بود و مردم هم هیچ ابداً دخالتی در مسأله نداشتند. پس آن مجلسی که او درست کرد یک مجلس غیر قانونی، غیر ملی، برخلاف قانون اساسی بود، آن مجلس برخلاف قانون اساسی آمد رضاشاه را نصب کرد به سلطنت و خلع کرد، یعنی مجلس مؤسسان درست کردند آنهم با سرنیزه نصب کرد او را به سلطنت و سلسله پهلوی را و خلع کرد سلطنت سابق را.
این طرز آمدن سلسله پهلوی روی کار و اصل اساس سلطنت پهلوی.
 

شعار (مرگ برشاه) ملت موافق قانون اساسی است

بنابراین شعار به اینکه (من سلطان هستم) خلاف قانون است، نه شعار به اینکه تو سلطان نیستی. اینکه آن مرد سابق، مردک سابق می گفت اینکه مردم را کشتم برای اینکه شعار خلاف ملی می دادند، شعار خلاف قانون اساسی می دادند! و مقصودش این معنا بود که شعار خلاف ملی، شعار خلاف قانون اساسی یعنی می گفتند مرگ بر شاه، دیگر مسائل دیگری را آنها ذکر نمی کردند، آنها داد می کردند مرگ بر شاه، ما شاه را نمی خواهیم، ما سلسله پهلوی را نمی خواهیم. این شعار برخلاف ملت، خلاف ملی بود، یعنی این ملت، ملت ایران چون همه شاهدوستند از این جهت کسی بگوید که ما شاه را نمی خواهیم شعار خلاف ملی است! با این که همه ملت گفتند، کدام ملت بوده است که این برخلاف او بوده است؟ خوب ملت، اکثریت ملت بلااشکال الان و سابق در دوماه پیش از این و در بعد از ماه رمضان و روز عید، این مردم، اکثر مردم بودند که می گفتند که ما نمی خواهیم شاه را و مرگ بر شاه، این شعار ملی است، ملی بوده است شعار ملت، نه شعار خلاف ملی بود، و شعارشان مخالف قانون اساسی نبوده است بلکه موافق قانون اساسی بوده برای اینکه قانون اساسی ایشان را به سلطنت نمی شناسد، ایشان سلطان نیستند به حسب قانون اساسی، مردم هم همین معنائی را که - ایشان - قانون اساسی گفته، گفتند. پس شعارهای مردم شعار موافق قانون اساسی بوده است که شاه، نیست شاه، ما نمی خواهیم این شاه را و این شعاری که بگوید من سلطنت دارم و من سلطان هستم، من کذا هستم و این اعمالی که ایشان می کنند به عنوان سلطنت، علاوه بر اینکه اعمالش برخلاف قوانین اساسی است، قانون اساسی است حالا علاوه بر این اصل این نشستنش به سلام به عنوان سلطنت، تاجگذاری به عنوان سلطنت، همه اینها برخلاف قانون اساسی است قانون اساسی ایشان را به سلطنت نشناخته، وقتی نشناخت تمام این و تمام فروعی که متفرع بر اوست برخلاف قانون اساسی است.

صحیفه نور جلد 3 صفحه 221

 

اگر سرنیزه و حکومت نظامی را بردارید، با انجام یک رفراندم حقیقت آشکار می شود

در این دولت بعد از آن دولت هم این صحبت را هی پیش می آوردند که هر کس قانون اساسی را قبول دارد این اشخاصی که در خارج مملکت هستند و زندگی می کنند، آنهائی که در اروپا هستند، اینهائی که در جاهای دیگر هستند، اینهائی که قانون اساسی را قبول دارند بیایند، هر که قانون اساسی را قبول ندارد نیاید و مقصودشان همین بود، یعنی هر که قبول دارد که این شاه، شاه است بیاید و هر کس قبول ندارد نیاید. این هم روی این ترتیبی که من عرض کردم این هم صحیح نبوده حرف اینها برای اینکه آن کسی که شاه را قبول ندارد او موافق قانون اساسی هست حرفش، نه آن کسی که می گوید شاه باید باشد. این یکی از تشبثاتشان بوده است که از اول (حالا هم باز همین مسائل را می گویند، همین مطلب را می گویند) از اول هم اینها می گفتند که اینکه گفته بشود و ملت بگوید که ما شاه را نمی خواهیم این خلاف قانون اساسی است، خوب حالا ما فرض می کنیم که این قانون اساسی بوده و همه این اشکالات رفع و ایشان موافق با قانون اساسی آمده است و به اریکه سلطنت نشسته است، از چند جهت باز اشکال است. یک جهت اینکه خوب همین مردمی که شما را رای دادند و قانون اساسی شده است برای خاطر رای مردم و ماده قانون اساسی که این یک موهبت الهی است که مردم می دهند به شخص سلطان، همین مردم حالا می گویند (نه) ، اگر می گویید درست نیست این حرف رفراندم کن، رفراندم کن، یعنی سرنیزه را بردارید، حکومت نظامی و دولت نظامی را بردارید و مردم را آزاد بگذارید بعد بگویید که آقا هر کس که این سلطنت را قبول دارد بیاید در شمال شهر، هر کس قبول ندارد برود در جنوب شهر، ببینید شمال شهر بیشتر جمعیت پیدا می شود یا جنوب شهر. اینها امتحان کنند، اگر راست می گویند که می خواهند اینها مطابق قانون اساسی عمل کنند و عمل به قانون اساسی یک اصلی است پیش اینها، ما ادعای این را داریم که الان - ملت قانون اساسی - قبول می کنیم این ماده قانون اساسی را که قانون اساسی گفته است که سلطنت یک موهبتی است الهی که مردم به شخص شاه می دهند (حالا اشکالات دیگری که بعضی شب های دیگر کردم، آنها را ما همه را کنار می گذاریم قبول می کنیم این مطلب را از ایشان) لکن ملت باید این را هبه کنند و بدهند به شخص سلطان، حالا اگر ملت آمدند گفتند که بابا نمی خواهیم این شاه را، همان ملتی که اعطا کرده بودند حالا بگویند (نه) ، به حسب قانون اساسی (نه) صحیح است، آن (آره) درست است یعنی آره تا حالا، از حالا به بعدش دیگر سلطنت نه. بنابراین به حسب قانون اساسی روی فرض ما قبول کردن اینکه از اول سلسله پهلوی صحیح بوده است سلطنتشان، موافق قانون اساسی هم بوده است، همه جهات را قبول کنیم، الان که مردم می گویند (نه) ، الان دیگر ایشان سلطنت ندارند. پس الان ادعای سلطنت، قرار دادن نخست وزیر برای یک مملکت - نمی دانم - هر کاری که انجام می دهد که از شؤون سلطنت است، ایشان حق ندارد قرار بدهد، حق ندارد که نخست وزیر قرار بدهد. پس نخست وزیر هم برخلاف قانون است، برخلاف قانون اساسی است.

صحیفه نور جلد 3 صفحه 222

 

سلطانی که به سوگند خود وفا نکند خائن و متخلف است

علاوه بر اشکالاتی که در خود اینها هست، علاوه اگر چنانچه ما یک سلطانی را، مردم یک سلطانی را قرار دادند و همه شان رای به او دادند، این سلطان (چنانچه خود ایشان هم این کار را کرده) آمده است و قسم خورده است به اینکه من خیانت نمی کنم و مذهب را حفظ می کنم، خدمت می کنم، وفادارم به مذهب و به ملت خیانت نمی کنم، این چیزی است که قسم خورده است، ایشان به این قسمش وفا کرده است؟! اگر یک سلطان قسم خورد که من خیانت نمی کنم و بعد خیانت کرد، این دیگر سلطان نیست این تخلف کرده پس سلطان نیست.
ایشان خیانت نکرده است به این مملکت؟! ایشان نفت ما را همین طوری نداده است به آمریکا؟! ایشان نظام ما را تحت نظر مستشارهای آمریکائی قرار نداده است؟! ایشان در خدمت آمریکا نیست؟! در خدمت شوروی نیست؟! اگر نیست چرا تاییدش می کنند؟ چطور شد که اینقدر یقه درانی می کند کارتر برای ایشان؟ قوم و خویشش که نیست. فرض هم این است که ایشان خدمتی برای آنها نمی کند، اگر ایشان خدمتگزار نیست، خوب فرق ما بین این و دیگری نیست. چطور شد که الان از هر گوشه ای اینهائی که منافع در ایران دارند و دارند مال مفت این مملکت را مفت می خورند، نفتش را می برند و پایگاه برای خودشان درست می کنند عوض پول نفت، نفت ما را می خورند و می برند و به اسرائیل که دشمن سر سخت مسلمین و اسلام است می دهند، اگر بنا باشد که اینها خدمتگزار به خارجی نباشند و خائن به مملکت نباشند، تسلط ندهند آنها را بر مملکت، چطور شد صدا در آمده حالا؟ چرا، چرا نخست وزیر انگلستان می گوید (ما آنجا منافع داریم، ایشان به ما خدمت کرده است، حالا باید ما عوضش کمک بکنیم به او) پس چرا تکذیب نکرد این حرف را؟
چطور کارتر می گوید که (ما هیجده میلیارد اسلحه دادیم به اینجا و خطر است برای ما، ما چطور هستیم، اینجا برای ما منافع دارد) . شما هیجده میلیارد اسلحه ای که به درد ما نخورد به ایشان تحمیل کردید و ایشان به شما خدمتگزاری کرده است این خیانت نیست به یک مملکتی؟! خوب ایشان خیانت کرده، بعد از اینکه خیانت کرده است بر فرض اینکه مردم هم نگویند نه، اینکه خودش ساقط است.
 

تمام قراردادها در زمان رضاشاه و محمدرضا برخلاف قانون و باطل است

تمام قراردادهائی که تا حالا بسته شده است در ایران، اگر از صدر مشروطه نگوییم، در زمان این دو تا سلطان که عبارت از رضاشاه و محمدرضا شاه باشد، تمام قراردادها برخلاف قانون است و قراردادها همه باطل است برای اینکه مجلس، مجلس قانونی نیست تا تصویب کند، سلطان، سلطان قانونی نیست تا مثلاً عرضه بدارد به مجلس تا نخست وزیر تعیین کند، تا امر به فتح مجلس بکند. اینها همه - روی قوانین - باید روی قواعد باشد، نه، هیچ کدام روی قواعد نبوده، روی قوانین نبوده. همه این قراردادهائی که کردند، قرارداد اسلحه کردند باطل بوده این قرارداد، بیایند پول ما را بدهند و آهن هایشان راببرند. نفت ما را بردید پولش را بدهید آهن هایشان را ببرید مال خودتان.

صحیفه نور جلد 3 صفحه 223

 

اصلاحات ارضی شاه یکی از بزرگترین خیانت ها

هر قراردادی که اینها کردند، مراتع سر سبز بسیار غنی ایران را دادند (آنطور که به من نوشته بودند) به یک هیأتی که یکی از آنها ملکه انگلستان است، مراتعی که متخصصین، آنهائی که آمدند دیدند، گفتند بهترین مراتع در دنیاست از حیث دامداری، اینها دادند به او و خود مملکت ایران مانده حالا گوشتش را باید گوشت یخ کرده های، کثافت کاری های آنها را بیاورند و اینجا خودش ندارد. اینها خیانت نیست بر یک مملکتی؟! این اصلاحات ارضی از بزرگترین خیانت ها نیست بر این مملکت که زراعت مملکت را بکلی از بین بردید و دهقان های بیچاره را همچو کردید که هجوم آوردند به شهرستان ها! تهران الان پر است از این بیچاره هایی که، دهقان های بیچاره ای که از اطراف آمدند توی این زاغه ها و توی این چادرها و توی این کثافت کاری ها بیچاره ها دارند زندگی کنند با عائله در زمستان سخت، اینها خیانت به یک ملتی نیست؟! خیانت کردی، وقتی خیانت کردی دیگر سلطان نیستی، سلطان اگر خائن باشد سلطان نیست.
پس این اتخاذ این تخت و تاج را امروز، قرار دادن نخست وزیر را امروز امر به فتح - نمی دانم - مجلس و بستن مجلس، همه اینها چیزهایی برخلاف قانون اساسی است و این فریاد ملت که می گویند که (شاه را نمی خواهیم) موافق قانون اساسی است، این شعار برخلاف قانون اساسی نیست نخیر، شعار بر وفق قانون اساسی است، شعار شما، شمای نخست وزیر که می گویید (اعلیحضرت همایونی) ، این شعار خلاف قانون اساسی است، ایشان اعلیحضرت نیستند، ایشان سلطان مملکت نیستند. این یکی از مسائلی است که اینها هی گفتند و دنبال کردند و اینها. یکی از مسائل هم قضیه این است که (اگر ما نباشیم ثبات منطقه از بین می رود) این هم باید بعد ببینیم چه می شود. اگر ایشان نباشند چه ثباتی از بین می رود و حالا چه ثباتی ما داریم؟! انشاءالله خداوند همه تان را توفیق بدهد، موفق باشید.
 

باید با مصاحبه و تبلیغات نهضت را معرفی کنید

شما هم خدمت کنید به این نهضتی که ایران هست، هر جور خدمتی می توانید بکنید، در داخل هستید خدمت های داخلی، در خارج هستید خدمت هائی که در خارج امکان دارد مثل تبلیغات، مثل مصاحبه با مطبوعات، نوشتن مقاله در مطبوعات. اینها بد معرفی کردند ایران را و اهالی ایران را و شما موظفید، همه ما موظفیم به اینکه مسائل را برای اینجاها هم روشن کنیم.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:35 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در مورد تأثیر سازنده (اعتقاد به خدا) و بررسی حقیقت اصیل نهضت استقلال طلبانه ایران

تاریخ: 1357/08/28

 

قیام لله کنید که هیچ خسرانی ندارد

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قل انما اعظکم بواحده ان تقومو الله مثنی و فرادی خدای تبارک و تعالی در این آیه می فرماید که یک موعظه، فقط من یک موعظه به شما می کنم، یک موعظه ای که واعظش خداست و آورنده موعظه پیغمبر اکرم است و می فرماید، فقط یک موعظه است، این موعظه باید اهمیتش خیلی زیاد باشد که در این تعبیر می فرماید و آن موعظه این است که (ان تقوموالله مثنی و فرادی) . اینکه قیام کنید برای خدا، برای اقامه حق قیام کنید. لازم نیست که اول یک اجتماعاتی باشد که من می خواهم بعد از اجتماعات قیام کنم. یکی یکی هم این تکلیف هست (مثنی و فرادی) فرادی هم هست، دو تا دو تا هم هست. این دیگر اقل جمعش است، یعنی تنهائی تکلیف به قیام لله هست و اجتماعی هم که اقلش دوتاست، از دو تا شروع می شود به بالا، هر چه بالا رفت، میزان این است که انسان تشخیص بدهد که لله هست این قیام، برای خدا هست این قیام، دیگر اگر لله شد و برای خدا شد، از اینکه تنها هستیم، از اینکه جمعیتمان کم هست، دیگر وحشتی نیست قیام اگر لله هست، برای خداست، قیام لله هیچ خسران ندارد، هیچ ضرر توی آن نیست. قیام های برای دنیا دو رو دارد، یک رویش ضرر است، یک رویش نفع است. تجارت انسان می کند، سایر کسب ها را می کند، این یک طرفش ضرر است، یک طرفش نفع است، گاهی انسان ضرر برد از این تجارت، گاهی نفع می برد و هر کاری که انسان برای دنیا بکند، خدا در کار نباشد و همان جهت دنیوی باشد، اینها صد درصد نفع نیست، گاهی نفع است، نفع مادی دارد، گاهی ضرر مادی دارد. اما اگر چنانچه قیام برای خدا باشد، انسان کاری را برای خدا بکند، این هیچ توی آن ضرر نیست. ممکن است که انسان تخیل بکند که ما رفتیم به جنگ با کفار مثلاً و کشته شدیم، خیال بکند که این ضرر است، لکن این ضرر نیست، کشته ها پیش خدا زنده اند، اجرهائی که آنجا هست ربطی به این عالم ندارد. اینکه برای خداست، همیشه نفع دارد، همیشه از خسارت محفوظ است. مردهای تاریخ بسیارشان تنها ایستادند در مقابل قدرت ها، حضرت ابراهیم تنهائی ایستاد و بت ها را شکست که وقتی آمدند گفتند که چه کسی بود، ابراهیم را می گفتند این کارها را کرده، تنهائی قیام کرد در مقابل بت پرست ها و در مقابل شیطان وقت و از تنهائی نترسید برای اینکه این قیام، قیام لله

صحیفه نور جلد 3 صفحه 203

بود، برای خدا بود و چون قیام برای خدا بود، هر دو طرفش نفع است، چه پیش ببرد، نفع برده است و چه پیش نبرد، باز هم نفع برده است، یکی از دو خوبی ها را دارد یا خوبی دنیائی دارد یا اگر دنیائی گیریش نیامد، خوبی آخرتی بلااشکال است و هست. حضرت موسی یک شبانی بود، شبان حضرت شعیب بود مدت ها و تنهائی مأمور شد که برود و قیام کند منتهی ایشان یک توقعی از خدای تبارک و تعالی کرد که برادرم هم باشد، آنوقت شد مثنی، اول خودش بود قیام کرد، بعد برادرش هم همراهش شد، شدند دو نفر، اما در مقابل چه دستگاهی؟ در مقابل دستگاه فراعنه که الان هم آثارشان در مصر و آنجاها، در قاهره و مصر و آنجاها هست، آن آثار عجیب و غربیشان، ایستاد در مقابلشان تنهائی، بعد هم که اضافه شد، یک نفر دیگر اضافه شد و آن عبارت از برادرش بود، بنی اسرائیل هم کاری از آنها نمی آمد جز شلوغکاری، چنانچه حالا هم همین، جز شلوغکاری کاری از آنها نمی آید. پیغمبر اکرم (ص) از اول که قیام کرد، تنها، تنها قیام کرد و دعوت کرد مردم را، قومش را دعوت کرد به حق تعالی و به توحید و هیچ کس همراهش نبود، تنهائی قیام کرد اول، مثلاً زنش که در خانه شوهرش منزل بود، حضرت خدیجه به او ایمان آورد و حضرت امیر که بچه ای بود آنوقت، ایمان آورد و بعد کم کم در مکه هم که بودند در 13 سال، نشد یک کاری انجام بدهند، برای اینکه مکی ها همه مقتدر و پولدار بودند و می دیدند که اگر این رشد بکند، با منافعشان مخالف است، از این جهت با او مخالفت می کردند از خوف اینکه این رشد پیدا بکند و با منافعشان چه بشود، این بت ها هم آلت بود پیش آنها، همچو نبود که بت پرست ها خیلی به بت هم پابند باشند، منافع مادیشان بود که آنها در مقابلش می دیدند که پیغمبر اکرم است و منافع مادی شان در ضرر است. تا در مکه بودند تقریباً می شود گفت تنها بودند، یکی دوتا، چند نفر مختصری به ایشان گرویدند و اینها، فعالیت هم در مکه، جز اینکه دعوت می کردند و دعوت زیرزمینی به اصطلاح می کردند، چیزی نبود تا وقتی که مقتضیات جور شد و رفتند به مدینه، آنوقت از مدینه شروع کردند و در مقابل قدرت های بزرگ.
 

خوف از قدرت ها کسانی باید داشته باشند که اعتقاد به خدا ندارند

وقتی که مطالب الهی شد دیگر خوف از قدرت ها، هیچ قدرتی مثل قدرت خدا نیست. خوف از قدرت ها کسانی باید داشته باشند که اعتقاد به خدای تبارک و تعالی ندارند، مسلمین، مؤمنین که اعتقاد دارند به مبداء قدرت، اینها از قدرت ها نباید بترسند. پیغمبر اکرم که ایمان به قدرت مطلق خدای تبارک و تعالی داشت، در صورتی که عددشان کم بود و چیزی نبود و فقیر هم بودند و از همین فقیرهای بیچاره بودند لکن قدرت ایمان داشتند و قیام کردند و قدرت ها را یکی بعد از دیگری شکستند و همه را دعوت به توحید کردند، توحید را در جامعه رشد دادند و در یک زمان کمی، مسلمین که در جنگ وقتی که می رفتند، چند نفرشان یک شتر داشتند، در یک جنگ مثلاً مهمی شاید ده تا اسب داشتند، نداشتند چیزی، ده تا شمشیر داشتند، چند نفرشان یک شتر داشتند معذالک چون قوت ایمان داشتند، دو تا امپراطوری را در یک صف کمی، یکی امپراطوری روم را که آنوقت مهم بود و یکی هم

صحیفه نور جلد 3 صفحه 204

ایران که مهم بود (این دو تا امپراطوری آنوقت در دنیا مقدم بر همه بودند) آنها را شکستند و غلبه بر آنها کردند و اسلام را بردند تا روم و تا - عرض بکنم که - اروپا هم رساندند. عمده همان روح ایمان است که بر انسان باید چه باشد. این قدرت هائی که الان ما مواجه با آنها هستیم، هی می ترسانند آدم را از اینکه ابرقدرت ها هستند، شوروی هست، آمریکا هست، انگلستان هست. صحیح است، اینها قدرت هایشان زیاد است لکن قدرت یک ملتی که حق می گوید، که برای خدا قیام کرده است، می خواهد که مملکتش، مملکت اسلامی باشد نه اینکه مملکت، مملکتی باشد که صورتش، صورت اسلام و واقعیتش بر خلاف. (بیشتر از آنهاست) .
 

قیام ملت ایران، یک قیام الهی است

این قیامی که الان ملت ایران کرده اند در مقابل همه این ابرقدرت هاست و این ابرقدرت ها را شما اطمینان داشته باشید که نمی توانند کاری انجام بدهند یعنی خدای تبارک و تعالی اینها را مقابل هم قرار داده است که اگر او بخواهد حرکت کند آن یکی تشرش می زند. تازگی شوروی تشر زد به آمریکا که اگر بخواهی دخالت کنی در امر ایران، ما چه خواهیم کرد. نمی توانند بکنند. و باز از شوروی گفته اند که گفته است سران شوروی که ایران باید سرنوشتش را خود ملتش تعیین بکند. البته اینها هم حالا حرف می زنند اما مسأله همین هست. مسأله این است که هر ملتی باید سرنوشت خودش را خودش معین کند و اگر یک ملتی قیام کند اینطوری که الان ملت ایران قیام کرده است، این قیام یک قیام الهی است یعنی اینکه من اعتقاد دارم و همین طور هم هست، این است که یک همچو قیامی را نمی شود با تبلیغات بشری، با این حرف های ماها، نمی شود یک همچو قیامی درست کرد. ماها یک حوزه کوچکی را، یک فرض کنید موج کوچکی ما می توانیم تهیه کنیم، آن که این قیام را درست کرده است و در سرتاسر ایران، ایلاتی که اصلاً کاری به این کارها نداشتند، نه آنها کار نداشتند، بازار تهران هم کار نداشت، بازار تهران هم که اصل بازارهاست، در این امور دخالت نداشت، کار نداشت به این کارها، سایر بازارها هم کار به این کارها نداشتند، خیر دانشگاه ها هم کاری نداشتند. ما می دیدیم که این جناح های سیاسی، چندین سال است الان هیچ ابداً از این حرف ها دیگر نمی زنند، هیچ کاری به این کارها ندارند، جناح روحانی هم دستش بسته بود و دهنش بسته بود و جرات حرف زدن نداشت، این جناح هایی که از آنها یک کاری می آمد، در این 50 سال سلطنت سیاه، همه اینها را خفه کرده بودند. در زمان رضاشاه، جناح روحانی را همچو به آن صدمه زده بودند که خود ملت در مقابل روحانیت ایستاده بود، خود ملت روحانیت را سوار اتومبیل، روحانی را سوار اتومبیل نمی کرد و می گفت که ما این طایفه را نمی خواهیم، من خودم سوار اتومبیل بودم و اتومبیل ظاهراً بنزینش تمام شده بود یا آب آن تمام شد، یک شیخی هم همراه من بود، می گفت که چون این شیخ سوار اتومبیل است از این جهت اتومبیل ایستاد، با اینکه ایستاندنش، نشکسته بود (خنده حضار) یا آبش تمام شده بود یا بنزینش، حالا یادم نیست اما یکی از اینها تمام شده بود، معذالک تبلیغات زمان رضاخان و

صحیفه نور جلد 3 صفحه 205

مأمورین رضاخان، دژخیمان رضاخان همچو کرده بود که این طبقه شوفری که الان شما ملاحظه می کنید یکی از طبقاتی است که در ایران فعالیت می کند و فلج می کند گاهی وقت ها کارهای دولتی را، آنوقت اینطور بود که اگر چنانچه بنزینش تمام می شد، می گفت شیخ، تازه تفأل به او می زد، می گفت شیخ چون اینجا بوده، و همین طور سایر طبقات اینطور شده بود. در تمام ایران یک مجلس خطابه علنی نبود، اگر بود، بین نصف شب که یک مجلسی بود آن هم قاچاق، تمام تبلیغات، تبلیغات از هر طبقه باشد، درش بسته شده بود. سیاسیون هم همه در انزوا بودند و هیچ کاری از آنها بر نمی آمد و نمی توانستند کاری بکنند، صدائی از کسی در نمی آمد، چند دفعه روحانیون قیام کردند لکن شکسته شد. از آذربایجان قیام کردند شکسته شد، گرفتند همه را بردند به سنقر ظاهراً. از اصفهان قیام شد باز هم شکستند قیام را و متفرقشان کردند. قیام هائی شد اما قیام هائی بود که نتیجه ای نتوانست بدهد و ملت آنوقت بیدار نبود، درست توجه نداشت به مسائل خودش. می خواهم عرض بکنم که نه جناح سیاسی الان تواند بگوید که من کردم این کار را، تمام ایران را من به جنبش درآوردم، نه جناح روحانی، جنود خداست که این کار را کرده، امر خداست این کار و لهذا امید به آن است، مال بشر نیست که انسان بگوید پشتوانه ندارد. این کار، کار خداست که یک ملتی که در چند سال پیش از این، اگر چنانچه بازارش را می خواستند ببندند، یک پاسبان کافی بود، حالا ایستاده در مقابل همه قدرت ها، مشتش را گره کرده در مقابل همه قدرت ها ایستاده و نه می گوید، می گوید که ما نمی خواهیم این را. این حکومت نظامی که در سابق، همچو که اسم حکومت نظامی می آمد، دیگر نفس ها قطع می شد و هیچ کس حرفی نمی زد و نمی شکست، اصلاً معقول نبود که حکومت نظامی را کسی بتواند بشکند، الان حکومت نظامی یک امر توخالی است که مردم به آن اعتناء نمی کنند. هی، بله هی هیاهو می کنند و هی اعلامیه می دهند لکن دنبال سراعلامیه (آنها می گویند 2 نفر بیشتر حق ندارند که اجتماع کند) دنبال سر این، صدهزار نفر جمعیت، دویست هزار نفر جمعیت قیام می کنند، می شکنند. در همان اصفهانی که حکومت نظامی است، در همان تهرانی که حکومت نظامی است و قمی که حکومت نظامی است، هر روز دارند می شکنند این حکومت نظامی ها را، هیچ اعتنائی بدان نمی کنند، بعد دولت نظامی را آوردند، دولت نظامی هم همان حکومت نظامی است دیگر، فرقی ندارد هر دو نظامی اند و هر دو از این پیرمردهای مفتخورند که مدتی ملت را دوشیدند و هیچ کاری هم از آنها برنمی آید، قابل آدم نیستند، جز اینکه بگویند بکشید. این تمام شد، تمام می شود این حرف ها، دولت نظامی هم دیگر کاری از آن نمی آید و میان تهی است، حالا ما فرض می کنیم که بعد از این هم که این تیر آخری کودتای نظامی باشد که دولت شوروی هم گفته که (همچون خیالی را دارند اینها و اگر بکنند، من چه خواهم کرد) . ما احتیاج نداریم شما کاری بکنید، ما خودمان خواهیم کرد، بعد از این ممکن است که باز این قضیه کودتای نظامی در کار بیاید ولی آخرش همین نظامی است و همین پیرمردهایند و همین تفنگ ها، بیشتر از اینها چیزی نیست که این ملت از آن رقمی که الان چند ماه هست که حکومت نظامی اش را دیده است و شکسته است حکومت نظامی را، دولت نظامی اش هم که حالا هست و می بیند کاری از آن برنمی آید، شکسته او را، بعد هم کودتای

صحیفه نور جلد 3 صفحه 206

نظامی با یک نظام دیگر می آید، چیز تازه ای نیست، مردم دیگر آشنا شدند، یعنی یک قدرت الهی در ایران دارد حکومت می کند. این را بیدار باشید یک قدرت بشری نیست، بشر نمی تواند که همه مملکتی که سی و چند میلیون جمعیت دارد و بزرگی اش هم چند مقابل فرانسه هست، یک مملکتی را نمی تواند بشر چیز بکند که این بچه کوچولوی هفت هشت ساله اش، این بچه ای که در دبستان می رود بلکه قبل از اینکه در دبستان هم برود، تازه زبان باز کرده است، تا آن پیرمردهائی که خوابیدند در توی خانه و نمی توانند بیرون بیایند، همه با هم بگویند که مرگ بر این سلطنت پهلوی، این زبان خداست، این القای الهی است، این یک چیزی نیست که بشود بشر این را درستش کند، یکدفعه مثلاً متحول کند یک مملکتی، تمام یک مملکت سی و چند میلیونی را که دیروز از یک پاسبان می ترسیدند، می آمد توی بازار می گفت، بیرق بزنید، روز چندم آبان است باید بیرق بزنید، هیچ تخلفی نبود در کار، حالا اگر خود اعلیحضرت هم تشریف بیاورند توی بازار، مردم با مشت خردش می کنند، جرأت هم نمی کند که بیاید بیرون، (خنده حضار) الان وضع، این چیز چین آمد در ایران، جرات نکردند این رئیس چین را - عرض می کنم که - بیاورند از توی خیابان ها ببرند، برای اینکه مردم ایستاده بودند و نمی شد همچنین چیزی عبور بکند و از بالای سرشان با هلیکوپتر بردند به فرودگاه و از آنجا رفت سراغ کارش. الان یک همچو تحولی در ایران پیدا شده است که تمام قشرهایش، شما خیال می کنید که این نظامی ها همه شان نظامی ای هستند که شاه را می خواهند، این نظامی ها پیش من تا حالا چندین افراد آمدند و پیغام آوردند که ما حاضریم، هم نیروی هوائی شان و هم نیروی زمینی شان، منتهی الان آمریکا هست و مستشارهای آمریکا هست و نظامی های اسرائیل هست و از این مسائل الان در کار است و ما هم نمی ترسیم از اینها ما همین نظامی های آمریکا را بیرون می کنیم از ایران مستشارها را بیرون می کنیم از ایران و همان نظامی های اسرائیل و اینها که دارند زمین های مردم را می بلعند و از بین می برند منافع مسلمین را، اینها را ما بیرونشان می کنیم انشاءالله و این دست خداست که این کار را دارد می کند، دست بشر نیست که ما بترسیم که بشر از او نمی آید و بشری که سی میلیون فرض کنید هست - و چیز هم - و اسلحه هم خیلی ندارد در مقابل آن قدرت هائی که مثلاً یک میلیارد جمعیت چین و یک میلیون، چندین میلیون جمعیت کذا و چند صد میلیون جمعیت نمی توانند، البته ما به اینکه یک بشری هستیم، قدرتمان ناقص است، اما وقتی که قیام لله شد، موعظه می کند خدا که (اعظکم بواحده) یکی، یک مطلبی را من موعظه می کنم، این است که (ان تقومو الله) برای خدا قیام کنید، اگر برای خدا قیام کردید، دیگر ترس از بشر نیست، تمام بشر چی هست؟ تمام بشر را شما در مقابل قدرت خدا، تمام این منظومه شمسی شما، اگر گم بشود توی این منظومه های شمسی، باید جبرئیل بگردد تا پیدایش بکند از بس که بزرگ است اینجا، آنقدری که تا حالا کشف کرده اند، محیرالعقول است نسبت به عقل های کوچک ما، آنقدری که کشف کرده اند، بعضی ستاره ها از زمین آنقدر دور است که در شش بیلیون سال نورش می رسد به اینجا، نور با آن قدرت حرکت در 6 بیلیون سال - نور - می رسد از آنجا به ما، یک همچو وسعت دایره ای هست، این قدرت قدرت الهی است، قدرت خداست، با این قدرت خدا دیگر بشر و

صحیفه نور جلد 3 صفحه 207

اینها چیزی نیستند تا بتوانند چه بکنند. کارتر نمی تواند یک ملتی را که برای خدا قیام کرده و برای حق قیام کرده، نمی تواند این ملت را خفه کند و بگوید که ما پشتیبانش هستیم. پشتیبانش باش، شما پشتیبانش باشید، آن یکی هم پشتیبانش باشد نمی توانید، قدرت خداست، با قدرت خدا نمی شود بازی کرد. مردم مردم الهی هستند، مسلم هستند. قیام لله کردند، برای خاطر حق قیام کردند، بچه کوچک و بزرگ دارد می گوید ما حکومت اسلام را می خواهیم، ما اسلام را می خواهیم، یک همچو قدرتی را نمی توانند بشکنند با مسلسل و با اینطور چیزها، بالاخره اینها خاضع خواهند شد و بالاخره این مرد خواهد رفت انشاءالله (انشاءالله) منتهی زود و دیرش چیز است والا رفتنی، مسلم هم رفتنی است، یک هل دیگر می خواهد ایشان (خنده حضار) انشاءالله خداوند شماها را توفیق بدهد که این هل آخر را هم بدهید انشاءالله (انشاءالله) و همه شماها، شماها و ما موظف هستیم وظیفه خدائی داریم، وظیفه خدائی ما این است که به این قیامی که الان ایران کرده و نهضتی که کرده است ایران و هر روز دارد کشته می دهد، همین امروز در این چیزی که برای ما آوردند که تلفن کرده بودند، در یکی از شهرها را 100 نفر کشتند، 100 نفر در یکی از شهرهای ایران بر حسب آنطوری که برای ما آورده اند، گفتند 100 نفر کشته شده اند، در یکی 30 نفر کشته، در یکی 16 نفر کشته، همین مال دیروز و امروز و پریروز است. اینها الان افتادند به جان مردم به کشتن لکن اطمینان بر این معنا هست که انشاءالله این قدرت، این قدرت ها در مقابل قدرت ملت که قدرت الهی است، هیچ نخواهند کاری کرد.
 

وظیفه ایرانیان مقیم خارج، کمک تبلیغاتی به نهضت ایران

ما الان موظفیم که برادرهای ما الان در خون دارند می غلطند، ما باید به آنها کمک بکنیم. الان کمکی که شما که در اروپا هستید و هر کدامتان در ممالک دیگری هستند، کمکتان این است که تبلیغ کنید، یعنی این جنایت هائی را که این سلسله کرده اند و خصوصاً این شخص کرده است، این شاه کرده است، این جنایات را به مردم بگوئید، به رفقایتان که در دانشگاه ها هستند، در کارخانه ها هستند، هر جا که هستید به این رفقائی که دارید - اروپائی - بگوئید به اینها که مسأله این است، او این خیانت ها را کرده است و مردم که قیام کرده اند، آزادی می خواهند، فریادشان این است که ما آزادی می خواهیم و استقلال می خواهیم، این مردمی که آزادی و استقلال می خواهند، اینها وحشی نیستند، اینها متمدنند که آزادی و استقلال می خواهند، وحشی ها آنها هستند که استقلال و آزادی را از آنها گرفته اند، نه اینها که آزادی و استقلال را می خواهند. استقلال و آزادی دو تا چیزی است که همه بشر، از حقوق اولیه بشر است و همه بشر این را مطلع هستند، آن که سلب می کند این را از مردم، او وحشی است، آن کسی که این حق را می خواهد، او متمدن است. ملت ایران، ملت متمدن است، گرفتار دولت های وحشی شده است. بنابراین بر ما همه است که به اندازه قدرتمان، هر کس هر مقدار قدرت دارد همراهی کند با ملت ایران. تبلیغ بکنید شما اینجا هستید، هر طوری که می توانید، جوان ها، هر جا که هستید، در دانشگاه ها که هستید، جاهای دیگر که هستید، مسائل را برای اینها روشن کنید، اینها از بس تبلیغات سوء شده

صحیفه نور جلد 3 صفحه 208

است نمی توانند باور کنند که این ملت یک ملتی است که برای حق ایستاده است و ملت متمدنی است که در مقابل وحشی ها ایستاده است، آنها می گویند که اینها وحشی هستند لکن اینها متمدن هائی هستند که در مقابل وحشی ها ایستاده اند. خداوند انشاءالله همه را سلامت بدارد و حفظ کند. موفق باشید. (انشاءالله) .

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:35 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

پیام امام خمینی به ملت شجاع ایران به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم

تاریخ: 1357/09/01

 

محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر

بسم الله الرحمن الرحیم
با حلول ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاری آغاز شد، ماهی که خون بر شمشیر پیروز شد، ماهی که قدرت حق، باطل را تا ابد محکوم و داغ باطله بر جبهه ستمکاران و حکومت های شیطانی زد، ماهی که به نسل ها در طول تاریخ، راه پیروزی بر سرنیزه را آموخت، ماهی که شکست ابرقدرت ها را در مقابل کلمه حق به ثبت رساند، ماهی که امام مسلمین، راه مبارزه با ستمکاران تاریخ را به ما آموخت، ماهی که باید مشت گره کرده آزادیخواهان و استقلال طلبان و حق گویان بر تانک ها و مسلسل ها و جنود ابلیس غلبه کند و کلمه حق، باطل را محو نماید. امام مسلمین به ما آموخت که در حالی که ستمگر زمان بر مسلمین حکومت جابرانه می کند، در مقابل او اگر چه قوای شما ناهماهنگ باشد بپا خیزید و استنکار کنید، اگر کیان اسلام را در خطر دیدید، فداکاری کنید و خون نثار نمائید.
 

بر عموم است که با دولت نظامی مخالفت کنند

امروز رژیم شاه حکومت جائرانه بر ملت مستضعف می کند و برخلاف شرع اسلام و خواست ملت که در سراسر ایران علیه او قیام نموده اند مقام حکومت را اشغال نموده و مصالح عالیه مسلمین و احکام اسلام را به نفع سلطه شیطانی خود و اربابان مفتخوارش به نابودی کشیده است. بر عموم ملت بپا خاسته است که با تمام قدرت مخالفت خود را با شاه، گسترش و ادامه دهند و او را از سلطه خطرناکش به زیر کشند.
دولت نظامی، دولت یاغی و برخلاف قانون و شرع است و بر عموم است که با آن مخالفت کنند و از اعانت به آن احتراز نمایند و از دادن مالیات و آنچه به این دستگاه ظلم و طغیان کمک می کند سرپیچی نمایند و بر کارمندان و کارکنان شرکت نفت است که از خروج این ثروت حیاتبخش جلوگیری نمایند. آیا کارگران و کارمندان می دانند که اسلحه ای که سینه جوانان عزیز ما را می شکافد و زنان و مردان و کودکان ما را به خاک و خون کشد، از پول همین نفتی است که با زحمت جانفرسای آنان خارج می شود؟ آیا آنان میدانند که قسمت مهم نفت اسرائیل، دشمن سرسخت اسلام و غاصب حقوق مسلمین را شاه تامین می کند؟ اگر دولت یاغی با فشار به کارکنان نفت بخواهد این خیانت را ادامه

صحیفه نور جلد 3 صفحه 226

دهد، ممکن است تکلیف نفت برای همیشه معین شود.
بر اشخاص مطلع از اوضاع کشور است که لیستی از وزرای دولت یاغی و از خائنین به کشور و از صاحب منصبان که در سراسر کشور، امر به جنایات و آدمکشی ها می کنند، تهیه کنند تا در موقع خود، تکلیف ملت با آنان معلوم شود.
دولت و صاحب منصبان ارشد بدانند که اگر دست از حمایت شاه جانی و خائن به اسلام و کشور اسلامی بر ندارند، در آتیه نزدیک به سزای اعمال خود خواهند رسید.
 

افشاگری جرائم رژیم شاه، یک تکلیف الهی است

اکنون که ماه محرم چون شمشیر الهی در دست سربازان اسلام و روحانیون معظم و خطبای محترم و شیعیان عالیمقام سیدالشهداء علیه الصلوة والسلام است، باید حد اعلای استفاده از آن را بنمایند و با اتکاء به قدرت الهی، ریشه های باقیمانده این درخت ستمکاری و خیانت را قطع نمایند که ماه محرم، ماه شکست قدرت های یزیدی و حیله های شیطانی است.
مجالس بزرگداشت سید مظلومان و سرور آزادگان که مجالس غلبه سپاه عقل بر جهل و عدل بر ظلم و امانت بر خیانت و حکومت اسلامی بر حکومت طاغوت است، هر چه باشکوهتر و فشرده تر بر پا شود و بیرق های خونین عاشورا به علامت حلول روز انتقام مظلوم از ظالم، هر چه بیشتر افراشته شود.
خطبای محترم و گویندگان عزیز، بیش از پیش به تکلیف الهی خود که افشاگری جرائم رژیم است عمل فرمایند و خود را در پیشگاه خداوند تعالی و ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف سرافراز و روسفید نمایند. طلاب و فضلای حوزه های علمیه که در این ایام برای روشنگری به قراء و قصبات می روند لازم است دهقانان محروم و محترم را از فجایع شاه و کشتارهای مردم بی دفاع، آگاه گردانند، به آنان تذکر دهند که برخلاف تبلیغات مسموم شاه و بستگانش، دولت اسلامی، طرفدار سرمایه دارها و مالکین بزرگ نمی باشد، این حرف های بی معنی برای انحراف از راه حق است. این شاه است که به طرفداری از آمریکا کشاورزی را به تباهی کشانده است. این شاه است که به طرفداری از سرمایه دارها ذخائر ملت مستضعف را به نفع آنان از بین برده است. شما آنان را مطمئن کنید که در دولت حق، از شما به بهترین وجه حمایت خواهد شد.
جوانان عزیز حوزه های علمیه و دانشگاه ها و مدارس و دانشسراها و نویسندگان مطبوعات و کارگران و کشاورزان محروم و بازاریان و اصناف مبارز و آگاه و کارمندان محترم و سایر اقشار، از ایلات و عشایر غیور گرفته تا چادرنشینان و زاغه مسکنان محروم، همه و همه، همصدا و پشت بر پشت هم به سوی هدف مقدس اسلام یعنی برچیده شدن سلسله ستمگر پهلوی و هدم نظام منحط شاهنشاهی و برقراری جمهوری اسلام مبتنی بر احکام مترقی اسلام، به پیش که پیروزی از آن ملت بپاخاسته است.
لازم به تذکر نیست که اقامه مجالس سوگواری باید مستقل بوده و منوط به اجازه شهربانی یا

صحیفه نور جلد 3 صفحه 227

سازمان خرابکار به اصطلاح امنیت نباشد. شما ملت عزیز، مجالس را بدون مراجعه به مقامات برپا نمائید و در صورت جلوگیری در میادین و خیابانها و کوچه ها اجتماع کنید و مصائب اسلام و مسلمین و خیانت های رژیم شاه را برملا نمائید.
امروز تاریخ ایران شاهد حساسترین روزهائی است که بر اسلام و مسلمین عزیز یا گذشته و می گذرد. امروز شما ملت، بر سر دو راهی عزت و عصمت همیشگی و خدای نخواسته ذلت و خواری ابدی واقع هستید. امروز احدی از اقشار ملت، معذور نیست و سکوت و انزوا در حکم انتحار و کمک به دستگاه جبار است. امروز خروج از مسیر بی ابهام ملت و اسلام، خیانت به اسلام و ملت و حمایت از مخالفین اسلام و ملت است. خائنین که با سکوت خود و یا احیاناً با گرایش خود به دستگاه طاغوتی شاه گمان کرده اند این نهضت اسلامی را می شکنند و شاه را نجات می دهند، در اشتباهند. اول آنکه دیگر کار گذشته است و شاه رفتنی و با این خودفریبی ها شاه را نمی توان نجات داد و دیگر آنکه اگر نجات پیدا کند، به آنان که او را نجات داده اند وفادار نخواهد ماند، چنانچه دیدیم و دیدید.
من به ملت عظیم الشان ایران که با قدرت اسلامی خویش، مشت محکم بر دهان شاه و هواخواهان او زدند و می زنند، دست صمیمیت و ارادت می دهم. من شهادت در راه حق و اهداف الهی را افتخار جاودانی می دانم. من به مادران و پدران جوانانی که در راه اسلام و آزاد منشی خون داده اند، تبریک عرض می کنم. من به جوانان عزیز و غیوری که جان خود را نثار راه دوست کرده اند، حسرت می برم. آوای انقلاب بزرگ ایران در کشورهای اسلامی و دیگر کشورها طنین انداز و افتخار ساز است. شما ملت شریف، به جوانان غیور ملت های اسلامی هشدار داده اید. امید است با دست توانای شما، پرچم پر افتخار حکومت اسلامی در تمام اقطار به اهتزاز درآید، این است مسئلت من از خداوند تعالی.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
روح الله الموسوی الخمینی

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:35 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در مورد توبه مفتضح شاه پس از مشاهده قهر و انتقام الهی

تاریخ: 1357/09/02

 

توبه شاه و استمداد او از علماء اعلام و مراجع عظام بعد از نزول عذاب الهی

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
صحبت در این اصل اول بود که ملت ایران می خواهد، ملت ایران چند تا مطلب خواست که اولیش این بود که این شخص نباشد بلکه این سلسله نباشد. اینها تشبثاتی کردند که بسیاریش را من ذکر کردم، من جمله از تشبثاتی که کرد شبیه آن تشبثی بود که فرعون کرد. فرعون بعد از اینکه عذاب نازل شد و غرق را دید که الان دارد غرق می شود، آنوقت گفت که من هم آنطوری که بنی اسرائیل می گویند من هم به همان ایمان آوردم. جواب بود که حالا دیگر ایمان آوردی؟ تو قبلاً معصیت کردی (الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین) .
ایشان هم بعد از اینکه بیست و چند سال، بیست و هفت سال خیانت ها را کرد و جنایت ها را کرد، آنوقت که عذاب نازل شد، عذاب عبارت از همین مشت های گره کرده ملت ایران و فریادهای ملت ایران که من عرض کردم که این یک مسأله الهی بود، نه یک مسأله بشری، اینکه همه ایران در مقابل این قدرتی که اینها دارند بلکه در مقابل همه قدرت ها ایستاد و با دست خالی مشت ها را گره کردند و نه به حکومت نظامی و نه به دولت نظامی و نه به پشتیبانی های آمریکا و شوروی اعتنا نکردند و همه با هم در همه ابعاد کشور فریاد زدند که ما نمی خواهیم، مرگ بر این شاه، مرگ بر این سلسله، حالا که غرق را دیده، الان این موج که در ایران پیدا شده است، موج استنکار، موج اینکه ما نمی خواهیم، موج نفی سلطنت محمدرضا خان و سلسله او، حالا که خودش را در این موج دیده و غرق دیده است، حالا - می گوید که - در مقابل ملت می ایستد و اظهار ندامت می کند و می گوید که من تا حالا اشتباه کردم، خطاب به مراجع عظام و علمای اعلام که (بیائید من دیگر توبه کردم و شما بیائید نجات بدهید) . حاصل حرفش این است که (نجات بدهید من را، نجات بدهید وطن را) ، مقصودش خودش هست در مقابل ملت هم باز همین امر را تکرار کرده است، به طبقات مختلف، به جوان ها، به اینها و آخرش هم می گوید که بیائید یک فکری بکنیم برای وطن، ما خوب است به وطنمان فکر کنیم.
این شبیه همان مسأله فرعون است با یک اختلاف، فرعون بعد از اینکه دید که حالا دیگر دارد غرق می شود گفت که: امنت به بنو اسرائیل. جوابش هم این بود که نه، دیگر گذشت - دیگر - مطلب، تو

صحیفه نور جلد 3 صفحه 230

تا حالا معصیت کردی تا حالا طغیان کردی، بنی اسرائیل را به بند کشیدی ظلم کردی، حالا که می بینی عذاب نازل شده و غرق توی کار است، حالا می گوئی که من معصیت کردم. حالا که عذاب نازل شده می گوئی من معصیت کردم، من توبه کردم، این مثل توبه ای می ماند که بعد از اینکه مرد و عذاب جهنم را دارد می بیند بگوید من توبه کردم این توبه نیست، اصلش توبه نیست.
ایشان هم بعد از اینکه عذاب را نازل دید و آن چیزی که خداوند به دست این ملت اجرا فرمود و آن استنکار و مقابله با مشت در مقابل مسلسل ها، حالا دیگر می بیند که غرق شده است و عذاب نازل شده است حالا می گوید که من اشتباه کردم و از این به بعد دیگر اشتباه نمی کنم. یک فرق هم با توبه، اظهار توبه فرعون دارد و آن اینکه از این ور اظهار توبه، از آن ور دولت نظامی. این دو تا را با هم به میدان آورده، دیگر فرعون این کار را نکرده بود، همان می گفت توبه کردم، دیگر اینطور نبود که از آن ور چماق دستش بگیرد، از آن ور توبه بکند. این از توبه گرگ هم بدتر است برای اینکه گرگ هم می گوید توبه کردم مثلاً، اما اینطور، اینطور نیست که در همان حالی که اظهار توبه می کند، اظهار ندامت می کند، توسل به علمای اعلام و مراجع عظام به اصطلاح خودش پیدا می کند، توسل به قشرهای دیگر ملت پیدا می کند، در همان حال یک کسی هم مأمور می کند که بکش.
 

نظارت مستقیم شاه در کشتار و سرکوبی مردم توسط مأمورینش

همه این کشتارهائی که واقع می شود با امر ایشان است. هیچ وقت باور نکنید اینهائی که می گویند مامورین چه کردند، اینهائی که می گویند نخست وزیر چه کرده، اینهائی که می گویند سازمان امنیت چه کرده، اینها همه برای حفظ شاه است، اینها همه از عمال شاهند، گاهی وقت ها فهمیده و گاهی نفهمیده. در کشتن و قتل و مقابله با ملت با آتش - هیچ اقدامی - هیچ کس اقدام نمی کند مگر اینکه به امر خود ایشان باشد، خود ایشان مستقیماً امر می کند. حالا بعضی هم که می گویند که شاهد قضیه بودند که در جمعه سیاه از اشخاصی که شلیک کردند به طرف ملت، خود ایشان مستقیماً بودند با هلیکوپتر. حالا من این را نمی دانم اما بعضی از اجزای خودش، از اعضای خودش که رفتند به انگلستان می گویند که او اینطور گفته است که ایشان خودش مباشر بود، نه عامل ولی آنکه مسلم است این است که بدون امر ایشان هیچ یک از این وقایع واقع نشده است یعنی تبریز اگر قتل عام شده است، اصفهان اگر قتل عام شده است، شیراز اگر قتل عام شده است (آدم هر شهری را که اسمش را می برد قتل عام هم باید دنبالش باشد) شما در تمام طول تاریخ، یک قضایایی که الان در ایران در جریان است و بوده است که در تمام طول تاریخ نبوده است اینطور وحشیگری که ایشان دارد می کند، در تمام طول تاریخ نبوده است که هر روز در نقاط مختلف یک مملکت اسلامی، با آلات مختلفه، با ارتش یک طرف، با کولی ها به اصطلاح خودشان یک طرف، با رها کردن یک دزد آدمکشی که از سرهای بعضی از عشایر بوده است، او را می گویند رها کرده است و یک پول فراوانی هم به اختیارش گذاشته است که برود جمعیت جمع کند و حمله کند به مردم، اینها هم از یک طرف، همچو چیزی در طول تاریخ نبوده

صحیفه نور جلد 3 صفحه 231

که یک کسی که مدعی سلطنت هست و دیروز آنطور فریاد می زد و برای خودش مدیحه خوانی می کرد و روزنامه ها را واداشته بودند و رادیو و هر چه هر کس می گفت جز شأن ایشان نبود، حالا متوسل بشود به کولی ها که در زیر پناه چماق کولی ها خودش را نجات بدهد، متوسل بشود به مثلاً کسانی که از اشرار بودند و آنها را اجیر کند که نجاتش بدهند از دست این ملت و نجات هم نمی دهند آنها، نه نجات آنها می دهند، نه ملت دیگر به این حرف ها اعتنا می کند.
 

ادای حق الناس و جبران خیانت های گذشته شرط پذیرش توبه شاه

فرق ایشان با فرعون این است که فرعون می گفت توبه کردم، دیگر در آن حالی که می گفت توبه کردم شمشیر را نکشیده بود به جان مردم. ایشان می گوید، خودش وقتی خطابه می خواند، خطابه می خواند که: ای علما! ای مردم! من اشتباه کردم، حالا دیگر از این اشتباه گذشتم و برگشتم. از آن طرف هم اینطور تشبثات را، حکومت نظامی می گذارد همه اش برخلاف قواعد، برخلاف قوانین همه اش برخلاف. از آن طرف هم مأمور می کند، چیزها را، ارتش را به اینکه بریزند به جان مردم و دیگران را، عشایر را مثلاً، بعضی از عشایر را البته عشایر خیلی گوش نمی دهند به حرف اینها، عده ای شان هم رفتند پیش علما و گفتند ما حاضریم برای موافقت کردن با شما. حالا دیگر مست آمدی و توبه می کنی آنهم اینجور توبه؟! بعد از بیست و چند سال جنایت، بعد از بیست و چند سال خیانت به یک ملتی - به یک - به اسلام، حالا هم جبران نکرده، خیانت ها سر جایش باقی، جنایت ها سر جایش باقی، حالا آمدی در مقابل علما ایستادی می گوئی که من توبه کردم! از توبه فرعون این بدتر است. جبران باید بکنی این چیزها را. اگر توانستی همه این جنایات بیست و چند سال را جبران بکنی، آنقدری که به جیب آمریکا ریختی برگردانی این پایگاه هایی که برای آمریکا در مملکت ما درست کردی، اینها را خراب کنی و برگردانی، آنهمه که آدم کشتی، اینها را زنده بکنی، آنوقت بگوئی که من توبه کردم. اما با اینکه جنایات را تو کردی و این جنایات ثبت هست در تاریخ، همه ماها دیدیم که تو چه کردی و با این ملت داری چه می کنی و چه کردی. آن مردیکه می گویند در رادیو و تلویزیون گفته است که من خواهم همه را کشت، می گویند همچنین کلمه ای هم گفته. اینطور آدم است ولی موفق نخواهند شد انشاءالله.
یک آدمی که یک روز می گوید به علما که اینها را مثل حیوانات نجس ازشان اجتناب کنید، به روحانیون اینطور گفت: مثل حیوان نجس از اینها اجتناب کنید. یک روز گفت که اینها مثل یک کرم هائی می مانند که در نجاست می لولند، یک روز هم می آید می ایستد می گوید مراجع عظام و آیات عظام و مراجع کذا، علمای اعلام، آن دستش هم چماق! چطور باور کند کسی از تو این حرف ها را؟ که لااقل اگر در پیشگاه ملت، در پیشگاه علمای ملت، تو توبه می خواهی بکنی لااقل یک توبه ظاهر الصلاحی بکن. تو عقلت اینقدر نمی رسد که این توبه را هیچ بچه ای قبول نمی تواند بکند! خوب لااقل توبه می خواهی بکنی خوب بگو که من توبه کردم، برو کنار یا فرض کن لااقل بدنت را نجات بده

صحیفه نور جلد 3 صفحه 232

(فالیوم ننجیک ببدنک) تو نمی توانی بدنت را هم نجات بدهی. تو دیگر نتوانی، نمی توانی نجات بدهی خودت را. لااقل اگر چنانچه اظهار ندامت می کنی و راست می گویی که نادم هستی لااقل دیگر شمشیر نکش، در همان حالی که داری میگویی که من نادم هستم، لااقل حکومت نظامی را بردار، دولت نظامی نیاور روی کار، بگو - دولت - مردم بیایید، خودتان بیایید یک کسی را تعیین کنید، دولت، تا مردم احتمال بدهند که تو توبه کردی. آنوقت هم قبول نیست، نه آنکه - توبه - هر که هر غلطی کرد و آخرش هم بگوید که توبه کردم، خوب این چه منطقی است؟ توبه شرایط دارد. مگر خدا توبه هر کس را قبول می کند. یک کسی که بیست و چند سال به مردم ظلم کرده است حالا بگوید توبه کردم، عفو کردم این چیزهای سیاسی را، زندانی های سیاسی را! زندانی سیاسی که ده سال عمرش را اینجا گذرانده و آن وقت جوان بوده حالا پیر شده است و بیرون آمده است آن وقت ریشش سیاه بود و حالا ریش سفید بیرون آمده است، آن وقت بدن سالم رفته و حالا بدن مریض از این چال های سیاه بیرون آمده، ده سال، پانزده سال کمتر، بیشتر. من یکی از همین جوان هایی که الان در اینجا هست و سابقاً من سابقه دارم با او، آن وقت وقتی دست من را می گرفت دست من توی دست او غرق می شد، یک قوه ای داشت من دستم که تو دستش می رفت می فهمیدم که چه جور قوه ایست و حالا وقتی با من مصافحه می کند یک آدم ضعیفی است ده سال یک کسی را تو می بری حبس می کنی، پانزده سال می بری حبس می کنی، جوان ها را پیر می کنی، سالم ها را مریض می کنی، اینها دیگر جبران ندارد؟ همین عفو کردم؟! غلط کردی عفو کردی، عفو چیه؟ چه حقی داشتی که بگیری که حالا عفو کردی؟ عفو مال این است که یک کسی گناهی داشته باشد، چه گناهی اینها کرده بودند که تو اینها را حبس کردی، پانزده سال عمر اینها را تلف کردی، حالا می گویی که عفو کردم، عفو کردم، این چه غلطی است که تو می کنی؟ عفو کردم چیه؟ از اول چرا کردی؟ نه اینکه عفو کردم، اول کار غلط کردی، نه اینکه یک کار صحیحی بود حالا عفو کردند، گناهکار بودند، گناهشان چی بوده؟ گناهشان این بوده است که می دیدند تو خطرناکی، یک کلمه ای گفتند. بعضی از این آقایان که چندین سال حبس بودند گناهشان این بوده است که به این، از قراری که می گویند گناهشان این بوده است که به عائله بعضی از این حبس ها رسیدگی کرده و نگذاشته این عائله زحمت ببیند، بعضی شان را. گناه آنها، گناه این اشخاصی که به قول شما مجرم سیاسی هستند این است که در مقابل ظلم تو، در مقابل اختناق همه جانبه تو گفتند که آقا چرا، چرا مردم را اینطور اسیر می کنی؟ در مقابل خیانت های تو میگویند چرا - به چیز- به آمریکا تو همه چیزها را دادی؟ کسی که این چرا را دارد می گوید، میگوید آزادی به ما بدهید، می گوید استقلال ما می خواهیم، مملکت می خواهیم مال خودمان باشد، نمی خواهیم مملکت مال دیگران باشد، می خواهیم آزاد باشیم، خواهیم مطبوعاتمان آزاد باشد، می خواهیم رادیو و چیزهای آلات تبلیغی مان آزاد باشد، این جرم است که اینها را گرفتید و حبس کردید و از زندگی اینها را انداختید، حالا جوانی شان را از بین بردید، سلامتی شان را از بین بردید، حالا اسمش را عفو می گذارید؟! توبه هم بکنید دیگر فایده ندارد. توبه باید با موازین باشد، مگر خدای تبارک و تعالی همین طوری توبه قبول می کند؟! حق الناس را خدا

صحیفه نور جلد 3 صفحه 233

قبول نمی کند تا ادا نشود تا اینکه ادا نکنید. تو حق الناست را تو قدرت داری که ادا بکنی؟! قدرت این را داری که یک دانه حبسی را که ده سال در حبس بوده و جوانیش از بین رفته در حبس، تو قدرت این را داری که جبران این را بکنی تا توبه بکنی؟! توبه یعنی چه؟ نمی توانی توبه کنی. قابل این نیست قبول بکند خدای تبارک و تعالی توبه تو را، توبه حق الناس است دیگر، حق ناس را خدا نمی بخشد به مردم. اگر شما توانستی که یکی از اینهائی که آنطور زجر کردی، آنطور اره کردی پایشان را، سوزاندی پایشان را، پایشان را توی روغن داغ کردی، روی صفحه نمی دانم فلزی خواباندی و برق را متصل کردی، کباب کردی مردم را، اگر تو توانستی جبران بکنی، یکی از اینها را جبران بکنی، آنوقت بگویی که اشتباه کردم بیائید دیگر ببخشید. تو بعدها دیگر از این اشتباه ها نمی کنی؟ راست می گوئی این را حالا؟ ما قطع نظر از این هم کردیم، تو درست می گوئی؟ صحیح می گوئی؟ دیگر از این اشتباهات نمی کنی؟ یا حرف است، صحبت است. (الان و قد عصیت قبل و کنت من المفسدین) تو از مفسدین هستی، تو آدم مفسدی هستی، تو فاسدی، تو مفسدی، یک مملکت را به هم زدی، یک ملت را از بین بردی.
مگر شوخی است اینطور جنایات، تو همه قوای این مملکت، این جوان های ما که یکی از ذخائر این مملکت هست، اینها را به هدر دادی همه را، حالا آمده می گوید که من اشتباه کردم، بله، حالا دیگر ما به منطق بعضی از اشخاص، اینکه عجیب است این حرف ها، عجیب آدم به نظرش می آید، یک مردی که من نمی دانم کیست روی کاغذ هفت، هشت، ده ورقی نوشته است، اول خودش را معرفی کرده است که من کی بودم و پسرکی بودم و کی، آخرش هم نوشته خوب ما شاه از این بهتر از کجا پیدا کنیم؟! (خنده حضار) انسان یک همچو حرفی می نویسد؟ شما بیائید رها کنید و بیائید شما هم با فلان آقا همصدا بشوید و این را حفظش کنید و ما بهتر از این از کجا پیدا بکنیم!! چقدر انسان باید نفهم باشد. در هر صورت این توبه ها یکی از تشبثاتشان است و اینهم پذیرفته نیست، ملت دیگر این حرف ها را نمی پذیرد. آن که جوانش، آن پیرزنی که جوانش از دستش رفته، پیرزن هائی هستند که چهار تا بچه شان یعنی یک پدر بوده، یک مادر بوده، چهار تا جوان، امشب اینها سر سفره نشسته بودند پنج نفری، شش نفری، فردا شب سر سفره نشستند دو نفری، چهار تا جوانش از بین رفته، حالا از ما می پذیرد اینکه عذر بخواهی؟! فقط به عذرخواهی، آنهم بایستید و عذر بخواهید، آنوقت ما هم بیائیم، آخوند هم بیاید یا غیر آخوند و مثلاً روشنفکر یا تاریک فکر هم بیاید بگوید که خوب ایشان سلطنت بکنند، حکومت نکنند، سلطنت کنند، درست شد همین؟! همین تمام شد؟! جواب این پیرزن چی؟ جواب این پدری که چند روز پیش از این اینجا بود، پدری که چند تا جوانش کشته شده بود، ما جواب اینها را چی بدهیم؟ - بگوئیم شماها- بگویند شماها ساختید با یک آدمی که جوان های ما را کشت، از بین برد، حالا سلطنت بکنند، حالا بالا بنشینند و در ایام عید هم بروند سلام بدهند و تعریف بکنند و که تو آنی که چه کردی، تو آنی که حفظ کردی همه چیز را، اسلام پناهی تو، نمی دانم ظل اللهی تو!! این حرفهای نامربوط چیه؟ اینها خیانت به یک ملت، به یک مملکت، به اسلام است. کسی که تاریخ اسلام را تغییر داد و هیچ حیا نکرد، مگر این یک چیز آسانی بود و چیز کمی بود که تو یک چنین اهانتی به پیامبر

صحیفه نور جلد 3 صفحه 234

اسلام کردی بعد به مجرد اینکه بگوئی نخیر دیگر غلط کردم، چیزی، مگر فایده دارد این حرف ها؟
 

قیام برای خدا شکست و انحراف ندارد

بحمدالله الان ملت ایستاده است و ما امیدواریم که این ایستادگیش باقی باشد و عمده این است که توجه به خدا باشد. باید همه شما، همه ما، همه ملت وجهه نفسشان خدای تبارک و تعالی باشد، انحراف پیدا نشود، از قیام الهی باشد. (ان تقومو الله مثنی و فرادی، قل انما اعظکم بواحده ان تقومو الله مثنی و فرادی) برای خدا قیام کنید، این نهضت الهی باشد انشاءالله، انحراف از آن نباشد که خدای نخواسته با انحراف شکست بیاید، الهی باشد و اگر الهی باشد پیروزی است انشاءالله. همه توجه به این معنا داشته باشید که مقصد، مقصد الهی، برای خاطر خدا و برای خاطر نجات یک ملتی که بندگان خدا هستند، قیام کنید و مطمئن باشید که انشاءالله با این وضع پیش خواهید برد.
 

کمک و ادای تکلیف به نهضت، با تبلیغ و انعکاس خواسته های ملت

و شما هم که در خارج ایران به سر می برید مکلفید، همه مان مکلفیم که کمک کنیم به ایران به هر طور که می توانیم. اینجا هر که می تواند تبلیغات بکند به مردم اینجاها بفهماند که این ملت ایران چی می خواهند، چی می گفتند. گوش نکنند به تبلیغاتی که بعضی روزنامه نویس ها پول گرفتند و یک حرف هایی می زنند، بعضی - عرض می کنم که - تبلیغ چی ها تبلیغ می کنند برخلاف. ملت ایران داد دارد می زند که آزادی من می خواهم، داد دارد می زند که من استقلال می خواهم، او داد می زند آزادی می خواهم آن مردیکه می گوید که آزادی داده، چون آزادی داده مردم صدایشان در آمده! یک ملتی که قیام کرده و همه قیام کردند، نه اینکه یک کسی باشد قیام کرده باشد، یکی نه، در باطن ارتش هم این مطلب هست. شما مطمئن باشید آن روزی که ایشان بروند، باطن ارتش هم همراه با ملت است، نمی شود نباشد، به ما پیغام می دهند هر شب.
ما از خدای تبارک و تعالی پیروزی این ملت را و اینکه ما بتوانیم خدمت کنیم بر این جامعه، ما همه مکلفیم و بتوانیم تکلیفمان را ادا کنیم در مقابل خدای تبارک و تعالی و در مقابل ملت مسلمان و بتوانیم این مقدار از قدرتی که داریم صرف کنیم در راه خدای تبارک و تعالی برای نجات بندگان خدای تبارک و تعالی، نجات مستضعفین. از خدای تبارک و تعالی توفیق همه تان را می خواهم.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:35 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

پیام امام خمینی به ملت ایران به مناسبت کشتار مردم در حرم امام رضا (ع)

تاریخ: 1357/09/02

 

پیام امام خمینی به ملت ایران به مناسبت کشتار مردم در حرم امام رضا (ع)

بسم الله الرحمن الرحیم
جنایات رژیم منحط شاه روز به روز پر اوج تر می گردد. افزایش حجم جنایات به قدری است که قدرت بیان را سلب می نماید. ضایعات این چند هفته اخیر سرتاسر ایران را به سوگ نشانده است و قدرت تفکر را از شاه سلب کرده است.
دولت یاغی نظامی به امر شاه تر و خشک را به آتش کشیده و یکی از بزرگترین ضربه های این جنایتکار به اسلام، به مسلسل بستن بارگاه قدس حضرت علی بن موسی الرضا صلوة الله علیه است. این بارگاه مقدس در زمان رضاخان به مسلسل بسته شد و قتل عام مسجد گوهرشاد به وجود آمد و در زمان محمدرضاخان آن جنایت تجدید و دژخیمان شاه در صحن و حریم آن حضرت ریخته و کشتار کردند.
ملت مسلمان باید از این شاه و دولت یاغی غاصب تبری کنند و مخالفت با آن لازم است. تمام اقشار ملت خصوصاً اهالی قراء و قصبات باید بدانند که شاه غاصب و دولت یاغی او کمر به هدم مقدسات اسلام بسته اند و اگر مهلت پیدا کنند به محو آثار شریعت برمی خیزند.
بر تمام طبقات ملت لازم است با هر وسیله ممکن به سقوط این دستگاه جبار قیام کنند. اطاعت این دستگاه، اطاعت طاغوت و حرام است. خداوند مسلمین را از شر آنان حفظ فرماید. در این عزای بزرگ و جسارت به مقام امام امت، روز یکشنبه 25 ذیحجه عزای عمومی اعلام می شود.
انالله و اناالیه راجعون
روح الله الموسوی الخمینی

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:35 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

مصاحبه امام خمینی با بولتن خبری خاورمیانه و مجله الاقتصاد العربی

تاریخ: 1357/08/26

 

مصاحبه امام خمینی با بولتن خبری خاورمیانه و مجله الاقتصاد العربی

سؤال: در مصاحبه با خبرنگار فرانس پرس اظهار داشتید که یک حکومت انقلابی باید با سقوط شاه تشکیل شود و اینکه شما پیش از سقوط شاه به ایران باز نخواهید گشت. به نظر می رسد که در اثر مذاکرات شاه با افراد سازشکاری مانند آقای سنجابی و همچنین در اثر فشار آمریکا به شاه، امکان این باشد که شاه ایران را ترک کند و حکومتی انتقالی متشکل از همین سازشکاران تشکیل شود، آیا در چنین شرایطی شما این دولت را به عنوان دولت انتقالی خواهید پذیرفت و به ایران باز خواهید گشت؟
جواب: اولین چیزی که درخواسته های ما آمده است و عموم ملت خواهان آنند برکناری شاه است و لکن مسأله شخص شاه نیست، ما هر حکومتی را که از طرف خود مردم نباشد و تکیه به جهان قدرتی که شاه را سرکار آورد و حفظ کرد و قدرتی دیگر، به شدت طرد می کنیم و با او همان رفتاری را خواهیم کرد که با شاه کرده و می کنیم و مسأله رفتن من به ایران یا بودن در خارج از ایران، تابع این است که در کجا بهتر بتوانم به ملتم بیشتر خدمت کنم.
سؤال: اظهار داشتید کسانی که چه با عنوان موافق و چه با فرصت طلبی به عنوان مخالف، دم از قانون اساسی و انتخابات آزاد می زنند باید از تصدی امور برکنار شوند، آیا این بدان معنی است که قانون اساسی فعلی به نظر شما از اعتبار برخوردار نیست؟ اگر چنین است به نظر شما چه قانون اساسی ای باید برای اداره امور کشور تهیه شود؟
جواب: شاه و دار و دسته اش که دم از قانون اساسی می زنند شکی نیست که نه برای احترام به قانون است زیرا 50 سال است قانون را زیر پا گذاشته اند بلکه برای آن است که با این فریب، مقام سلطنت و شخص شاه را در این مقام حفظ کنند و من به دلیل همین توطئه شاه، مکرر به عموم ملت ایران و سران قوم تذکر داده ام که دم از قانون اساسی نزنند که ندانسته گرفتار توطئه شاه می شوند و قانون اساسی فعلی بدون اصلاحات از نظر من اعتباری ندارد.

صحیفه نور جلد 3 صفحه 178


سؤال: در یکی از بیانیه هایتان از کارگران ایران خواسته اید که بدون توجه بر وعده های رژیم به اعتصابات خود ادامه دهند، یکی از خواست های مطرح شده در این اعتصابات تشکیل اتحادیه های آزاد کارگری است، نظرتان درباره این اتحادیه ها چیست؟ اگر با تشکیل آنها موافقید، این اتحادیه ها در چهارچوب حکومت جمهوری اسلامی مورد پیشنهاد شما چه نقش و اهمیتی خواهند داشت؟
جواب: کارگران محروم و متدین ایران که آنان همان کشاورزان و زارعین فقیر و گرسنه می باشند حق دارند برای به دست آوردن حقوق حقه خود به مبارزه از هر طریق ممکن و مشروع بپردازند و در جمهوری اسلامی به آنها حق داده می شود که به هر شکل ممکن به دور هم جمع شوند و مسائل و مشکلات خود را بررسی کنند و در نتیجه دولت را در جریان مسائل خود قرار دهند و نیز از حقوق صنفی خود دفاع کنند.
سؤال: نظرتان درباره فعالیت احزاب سیاسی چپ بودن اتکاء به هیچ قدرت خارجی در چهارچوب حکومت جمهوری اسلامی چیست؟
جواب: در جمهوری اسلامی هر فردی از حق آزادی عقیده و بیان برخوردار خواهد بود و لکن هیچ فرد و یا گروه وابسته به قدرت های خارجی را اجازه خیانت نمی دهیم.
سؤال: نظرتان در مورد مبارزه مردم فلسطین چیست؟ با توجه به اینکه بیش از نیمی از نفت اسرائیل از ایران تامین می شود، چه اقداماتی باید از سوی ایران در این زمینه صورت گیرد؟
جواب: یکی از علل قیام مردم مسلمان ایران علیه شاه، حمایت بیدریغ او از اسرائیل غاصب است، نفت اسرائیل را تامین می کند، ایران را بازار مصرف کالاهای اسرائیل کرده است و حمایت های معنوی دیگر و برای فریب افکار جهانی، صرفاً به محکوم کردن اسرائیل می پردازد. ملت مسلمان ایران و هیچ مسلمانی و اصولاً هیچ آزاده ای اسرائیل را به رسمیت نمی شناسد و ما همواره حامی برادران فلسطینی و عرب خود خواهیم بود.
سؤال: در پیام هایتان بکرات نقش نیروهای بزرگ: آمریکا، شوروی، انگلستان و چین را در صحنه جهانی محکوم کرده اید، نظرتان درباره فروش گاز و نفت ایران به این کشورها و وابستگان برخی از آنها مثلاً دولت آفریقای جنوبی چیست؟ به طور کلی چه مرامی برای اداره صنعت نفت پیشنهاد می کنید؟

صحیفه نور جلد 3 صفحه 179


جواب: من همیشه به ملت ایران گوشزد کرده ام که گول تبلیغات غلط را نخورند. آمریکا و انگلستان که دم از تمدن و پیشرفت می زنند و نیز شوروی و چین که دم از انقلاب و حمایت از انقلابیون می زنند، هر کدام به نحوی با شاه، این جنایتکار حرفه ای همکاری می کنند، شاهی که در هر کجای عالم، فردی و یا دولتی جنایتکار و ستمگر است، شاه از آن حمایت می کند و به آن کمک می دهد. ملت ایران تصمیم گرفته است برای نجات از چنگال این آدمخواران به مبارزه ادامه دهد و بر مبنای همین استقلال، سیاست های خود را تنظیم کند و در مورد نفت چه کسی به خود حق می دهد که به ما دستور بدهد که ما همیشه باید نفت خود را سخاوتمندانه تاراج کنیم و به دیگران بدهیم و خود از آن استفاده نکنیم؟ و ما به دشمنان بشریت و انسانیت نفت نمی دهیم.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:35 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

مصاحبه امام خمینی با روزنامه لبنانی السفیر

تاریخ: 1357/09/02

 

مصاحبه امام خمینی با روزنامه لبنانی السفیر

سؤال: واشنگتن، انقلاب ایران را حرکتی بر ضد مدرنیزه کردن به حساب آورده و با آن مخالفت دارد، موضع شما در مورد فعالیت های آمریکا بر ضد انقلاب چیست؟
جواب: آمریکا با کودتای نظامی، مجدداً شاه را بر ایران تحمیل کرد و به نام مدرنیزه کردن مملکت، انقلاب آمریکائی شاه را به راه انداخت و دیدیم که نتیجه تمام این انقلاب به سود آمریکا و خرابی ایران بود. کشاورزی مملکت نابود شد و ایران بازار مصرف مواد غذائی آمریکا شد، مخازن زیرزمینی از نفت گرفته تا مس و سایر مخازن، همه به نفع آمریکا تاراج شده و می شود و در عوض سلاح هائی به ایران داده شد که به درد مملکت نمی خورد و زیان دیگرش هم تحمیل بیش از چهار هزار مستشار نظامی با هزینه های سرسام آور آن است که گذشته از اینکه ارتش ما را از حیثیت انداخته است، تمامی مقدرات کشور را هم به دست آنها سپرده است و به دست همین شاه، ایران را پایگاه نظامی آمریکا کرده و نیز با پول همین ملت، شاه را مامور و ژاندارم منطقه در خلیج کرده و اینها همه بخشی از ظلم هائی است که آمریکا به ملت ما کرده است، بنابراین چرا واشنگتن بر ضد انقلاب ملت ایران فعالیت نکند.
سؤال: آیا دخالت مستقیم آمریکا را بعید می دانید؟
جواب: هم اکنون هم چیزی کمتر از دخالت مستقیم نیست.
سؤال: جوهای بین المللی امپریالیستی دشمن با انقلاب وجود دارد انقلاب چگونه برای رویاروئی با این جوها عمل خواهد کرد؟ آیا شما برای دستیابی به کمک نیروهای مترقی و اسلامی در جهان، کوشش می کنید؟
جواب: دشمنان انقلاب اسلامی در امپریالیست ها خلاصه نمی شود، ولی اوضاع در سطح جهانی به نفع این نهضت است و به تدریج این انقلاب، هواداران خود را جذب و راه را برای

صحیفه نور جلد 3 صفحه 236

پیشرفت باز می کند.
سؤال: اکنون موضع اتحاد شوروی به عنوان دولت چیست؟
جواب: تاکنون دولت اتحاد شوروی بسیار بد عمل کرده است، آخر شوروی هم گاز ایران را می بلعد و آیا کسی بهتر از شاه را دارد؟ ما روی پای خود می ایستیم و مطمئناً پیروزیم.
سؤال: موضع فعالیت های ارتجاعی و در پیشاپیش آن سعودی، بر ضد انقلاب چیست؟
جواب: بدیهی است که نهضت مقدس اسلامی همچنان که رژیم شاه را در ایران به خطر انداخته و به نابودی می کشاند، همچنین رژیم های ارتجاعی در سایر کشورهای اسلامی را نیز تهدید می کند، از این رو طبیعی است که آنها از شاه حمایت کنند.
سؤال: آیا توقع آن را دارید که در جهان عرب و جهان اسلام، مشکلاتی برای انقلاب اسلامی ایران پدید آورند؟
جواب: دشمنان اسلام از هیچ کوششی برای نابودی این نهضت فروگذار نمی کنند و لیکن به یاری خدای تعالی، نهضت مقدس اسلامی راه خود را به سرعت باز می کند و پیش می رود.
سؤال: پیمان های خارجی که انقلاب کوشش دارد برقرار نماید چیست؟
جواب: ما هرگز داخل درهای بسته زندگی نمی کنیم ولی این درها را نیز برای استعمارگران باز نمی نمائیم که اکنون شاه چنین کرده است. روابط خارجی ما بر اساس حفظ آزادی، استقلال و حفظ مصالح و منافع اسلام و مسلمین است و بر این اساس، هر کشوری که مایل باشد، با احترام متقابل عمل می کنیم.
سؤال: شما نداهای متعددی برای ارتش داشته اید ولی ظاهراً ارتش هنوز وحدت خود را حفظ کرده است، آیا این درست است؟
جواب: طبق اخباری که به ما می رسد حوادثی در ارتش اتفاق افتاده و می افتد که نشانه بیداری آنهاست و ما مطمئنیم که دیر یا زود به ندای ملت پاسخ برادرانه خواهند داد.

صحیفه نور جلد 3 صفحه 237


سؤال: آیا اعتقاد دارید که شاه، کارت اقلیت ها و طایفه گری را در ایران به کار خواهد گرفت تا توده های ایرانی را متشتت سازد؟
جواب: اولا بیش از 90 درصد مردم ایران مسلمان هستند و اقلیت ها در برابر یکپارچگی آنان نمی توانند اخلال کنند و ثانیاً چه کسی از ظلم شاه در امان بوده است که امروز به ندای او پاسخ بگوید، خواه مسلمان و یا غیر مسلمان.
سؤال: شایعاتی غربی وجود دارد مبنی بر اینکه انقلاب ایران بر نیروی روحی امام یعنی فرد تکیه دارد، آیا این درست است؟
جواب: اگر در گذشته نهضت ایران متکی به فرد یا گروه هائی بوده است، امروز این انقلاب از درون می جوشد و از فطرت آنان برمی خیزد، لذا ما معتقدیم با نبودن فرد خاصی نهضت خاموش نمی شود.
سؤال: در اذهان مردم، درباره برنامه انقلاب به عنوان یک انقلاب اسلامی، اشتباهی وجود دارد، مضامین فکری، اقتصادی و بین المللی انقلاب اسلامی ایران چیست؟
جواب: انقلاب اسلامی بر منای اصل توحید استوار است که محتوای این اصل در همه شؤون جامعه سایه می افکند. در اسلام، تنها معبود انسان و بلکه کل جهان، خداست که همه انسان ها باید برای او یعنی برای رضای او عمل کنند، هیچ چیز و هیچ کس را نپرستند. در جامعه ای که شخص پرستی ها و شخصیت پرستی ها، نفع پرستی ها، لذت پرستی ها و هر نوع پرستش محکوم می شود و فقط انسان ها دعوت شوند به پرستش خدا، در آن صورت همه روابط بین انسان ها، چه اقتصادی و یا غیر اقتصادی در داخل چنین جامعه ای و در رابطه این جامعه با خارج تغییر می کند و ضوابط عوض می شود، همه امتیازات لغو می شود، فقط تقوا و پاکی ملاک برتری است، زمامدار با پائین ترین فرد جامعه برابر است و ضوابط و معیارهای متعالی الهی و انسانی مبنای پیمان ها و یا قطع روابط است.
سؤال: آیا شعار رویاروئی مسلحانه با شاه، یک شعار واقعی و قابل تحقق است؟
جواب:برای ما در راه رسیدن به خواست های اسلامی، هیچ چیز غیر ممکن نیست.

صحیفه نور جلد 3 صفحه 238


سؤال: آیا خبر جدیدی در مورد امام صدر هست؟
جواب: اقداماتی شده است، امیدواریم سودمند باشد و ایشان که مورد علاقه من و نیز شیعیان بلکه مسلمین لبنان است، هر چه زودتر به وطن خویش برگشته و به کار خود مشغول شوند.
سؤال: آثار قراردادهای (کمپ دیوید) و خیانت سادات، بر انقلاب ایران چیست؟
جواب: قرارداد (کمپ دیوید) و یا هر اقدامی که موقعیت اسرائیل را محکمتر می کند، اصولاً نه تنها به ضرر فلسطینی ها و اعراب بلکه به ضرر همه کشورهای منطقه و در نتیجه تقویت همه نیروهای ارتجاعی منطقه است.
سؤال: آیا از طرف خود پیامی برای ملت عرب دارید؟
جواب: پیام من برای برادران عرب و مسلمان این است که بیائید اختلافات را کنار بگذارید و دست برادری به یکدیگر بدهید و همگام و هم پیمان با همه برادران مسلمان و غیر عرب، تنها اسلام را تکیه گاه خود قرار دهید. تنها با داشتن ذخائر مادی که از حساب افزون است و از همه آنها مهمتر ذخیره الهی و معنوی که اسلام است، می توانید قدرتی باشید که هرگز ابرقدرت ها هوس تسلط بر شما را نکنند و اینگونه شما را از چپ و راست مورد حمله قرار ندهند و همه چیزتان را غارت نکنند.
سؤال: نظر شما در مورد سرنوشت قدس چیست؟
جواب: قدس متعلق به مسلمین است و باید به آنان برگردد.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:40 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی پیرامون عمق جنایات و خیانت های شاه در ابعاد مختلف

تاریخ: 1357/09/04

 

مقصد نجات امت است

بسم الله الرحمن الرحیم
مقصد هر چه بزرگتر باشد، رنج در راه آن هر چه زیاد باشد، باید انسان تحمل کند و آسان تر است. اگر مقصد شما آقایان همین امور دنیائی باشد، رنج هایتان به هدر می رود و اگر مقصد خدا باشد، نجات بندگان خدا باشد، نجات یک ملت ضعیف مظلوم باشد، رنج ها هر چه زیادتر باشد هدر نمیرود، یک چیزی که برای خداست هدر نمی رود. این قوه هائی که صرف در راه این ملت مظلوم می شود، برای نجات خلق خدا هست، برای رفع ظلم هست، برای قطع ید اجانب از بلاد مسلمین هست. این قوایی که در این راه صرف می شود یا صرف شده است خیال نشود که هدر رفته است، اینها محفوظ هستند. الان شما مواجهید، ملت ایران، ملت اسلام مواجهند با یک قوای شیطانی که بر مقدرات آنها سال های طولانی است که تسلط پیدا کردند و بلاد مسلمین کم کم به فکر افتاده اند که خودشان را نجات بدهند و منجمله ایران است که حالا مدتی است در فکر این است که نجات بدهد خودش را از دست اجانب، از دست قوای شیطانی و در این راه رنج ها برده است و چون مقصد بسیار بزرگ است، مقصد نجات یک امت است، مقصد آن است که این بیچاره ها که زیر بار ستم و ظلم اجانب با توسط حکومت های جائرانه، با وساطت سلسله پهلوی جائر در رنج بودند و در عذاب بودند، مقصود این است که نجات اینها حاصل بشود و مملکت از دست کفار نجات پیدا بکند، از دست اجانب نجات پیدا بکند و مملکت بشود از خود شما و ذخائر مملکت از خود شما.
 

ایجاد پایگاه تسلیحاتی برای آمریکا در ازای ذخائر ملت

اینکه می بینید هی فریاد می زنند از اینکه بودجه کم است، کسر آمد، نه این است که درآمد ایران کم است، درآمد ایران زیاداست لکن دست هایی در کار است که نمی گذارد تأمین بشود، خورنده هایش زیادند. نفت الان یک بودجه بسیار زیادی است و یکی از خیانت هایی که الان شاه بر ملت ما می کند این است که این ذخیره ای که باید برای سال های بسیار طولانی برای نسل های آتیه محفوظ بماند و زندگی بکنند با همین ذخائر، این آدم خواهد که در ظرف 20 سال، 30 سال، همه اش را به حلقوم آمریکا بکند و در ازایش هم چیزی دریافت برای منفعت ملت نکند. اینکه کسر می آید بودجه، یکی اش

صحیفه نور جلد 3 صفحه 252

برای همین معناست که این بودجه خورده شود. شما ملاحظه می کنید که 18 میلیارد دلار پول نفت را اسلحه خریدند 18 میلیارد دلار اینها اسلحه خریدند و باز هم خرند، اگر مهلتشان بدهند باز هم خواهند خرید، و این اسلحه ها چی هستند؟ خیال می کنید که ما محتاج به 18 میلیارد اسلحه هستیم برای تنظیم امورمان؟ خیر مسأله اینها نیست، چون رقیب آمریکا که شوروی است توجه دارد به مسائل، اینها به عنوان اینکه ما پول نفت را داریم تحویل می دهیم، به این عنوان همین اسلحه هایی که هیچ به درد ایران نمی خورد می آورند در ایران و پایگاه برای خود آمریکا درست می کنند یعنی نفت ما را می خورند و به جای آن برای خودشان پایگاه درست می کنند، به اسم دادن پول نفت برای خودشان پایگاه درست می کنند. اگر پول نفت را به ما ارز می دادند و پولش را می دادند، زیادتر بود از اداره دولت و اداره ملت. این پول ها برای ملت ما کافی است منتهی آنقدر خورده می شود، آنقدرش که آمریکا می آورد و عوضش آهن به ما می دهد، آهنی برای خودش، نه برای ما، یک مقداری هم که داده شود به حلقوم آقای محمدرضا خان و عائله و آن کسانی که به او مربوط هستند و آنهایی که می خواهند خدمت به او بکنند و مردم را می کشند برای حفظ او، که می گویند 60 هزار نفر (اینطور نوشته بودند) 60 هزار نفر اینهائی اند که مربوط به عائله سلطنتی هستند، مربوط به عائله سلطنتی یعنی آنهایی که باید از این سفره بخورند، بخورند و کار نکنند، بخورند و بیعاری کنند. خورنده خیلی زیاد است نه اینکه عائدات کم است.
 

شاه، مجری طرح آمریکایی اصلاحات ارضی

این عائدات نفت که باید صرف خود مملکت بشود، صرف این فقرایی که در مملکت هستند بشود، اینها برای اصلاً برق و اسفالت و اینها در خود تهران تمام نشده، برق و آسفالت و آب که یک چیزهای اولی است حالا، باز خود تهران ندارد. خود تهران بعضی محله هایش چیزی ندارد، آب ندارند، باید بیایند سر این شیرهایی که هست. این زاغه نشین هایی که الان در تهران هستند یا چادرنشین هایی که در تهران هستند و حدود بیست، سی محله هستند که صورتشان را برای من داده بودند و الان پیش من نیست، اینها زندگیشان عجیب است، آنطوری که نوشته بودند برای من، اینها همان ها هستند که آقا گفتند: (مادهقان ها را از زیر بار - نمی دانم - آزاد می کنیم، ارباب و رعیتی به هم خورد و دیگر دهقان شدند همه و همه چه شدند) . این زاغه نشین هایی که در اطراف تهران و در خود تهران و محلات تهران الان ساکن هستند و یا آن که حالش خیلی خوب است یک خانه گلی درست کرده است خودش با 10 نفر، 15، 5 نفر، 6 نفر عائله، باقی دیگر با چوب و با نمی دانم از نی و با اینطور چیزهایی که تا حالا برای ما تفصیلش را نوشته بودند، حدود 20، 30 تا محل را اسم برده بودند، فلان جا، فلان جا، فلان جا، اینها زاغه نشین هستند و یا چادرنشین هستند یا یک خانه هایی اینطوری درست کرده اند. نوشته بود که - در این - اینها در اینطور شرایط هستند که بعضی شان منزل هایشان در یک گودالی واقع هست که باید تا لب خیابان که خواهد بیاید، نمی دانم پنجاه تا، صدتا (خیلی زیاد

صحیفه نور جلد 3 صفحه 253

نوشته بود من یادم نیست الان) باید پله طی بکنند تا بیایند به لب خیابان، آنجا یک جایی که شیر آب است بیایند آب بردارند. این زن بیچاره ای که می خواهد برای بچه هایش آب ببرد باید کوزه را بردارد از این گودال در این زمستان، در این برف، در این سرما از این پله ها برود بالا برسد به خیابان به آن شیر آب و یک کوزه آب را پر کند و ببرد برای بچه هایش. زندگی، خیال نکنید که حالا زندگی ایرانی ها مرفه است آنطوری که در بوق هایشان می گویند، یک دسته خاصی هستند که یا نور چشمی ها هستند یا اشخاصی هستند که وابسته اند، اینها هستند که یک قدری مرفه هستند، باقی مردم اینطور نیست که خود تهران اینطور است که 20، 30 محله دارد اینطور اشخاص ضعفا، همین هایی که در دهات مشغول زراعت بودند، زراعتشان را به اسم اصلاحات ارضی به هم زدند، دیدند که نمی توانند زندگی کنند آنجا، کوچ کردند بیچاره ها آمدند به اطراف تهران برای اینکه با کاری، با - نمی دانم - کسبی، یک کاری، یک حمالی بکنند، یک چیزی پیدا کنند که بچه هایشان نمیرند، اصلاحات ارضی که ایشان کردند این بود یعنی آمریکایی که می خواست، این نقشه آمریکایی بود برای ملت های این طرف که یکی آن هم ایران بود، یک نقشه ای بود برای اینکه بازار درست کند برای آمریکا. آمریکا گندمش زیاد بود، گاهی وقت ها آتش می زدند، گاهی وقت ها به دریا می ریختند، بهتر از این چی بود که زندگی ایرانی ها را به هم بزنند و زراعت ایران را به هم بزنند و کشاورزی بکلی از بین برود. حالا یک مملکتی که یک استانش کافی بود برای تمامش و باقیش بایست به فروش برود، یک آذربایجان اگر چنانچه سابقاً بوده زراعت می شد کافی بود برای همه ایران، ما بقیش باید به فروش برود، به خارج برود، صادر بشود، حالا اینطور که ملاحظه می کنید همه چیزش وارد می شود از خارج. دامداریش را به هم زدند، کشاورزیش را به هم زدند، همه زندگی را به هم زدند. مراتع ما را، مراتع سرسبز خوب ما که بعضی مراتعش را اشخاص کارشناس که آمدند دیدند، گفتند بهترین مراتع برای دامداری است، در دنیا از این مرتع بهتر نیست، این را به یک دسته ای دادند که یکی اش ملکه انگلستان است از قراری که به من نوشته بودند و یک عده دیگری از آن مفتخورها، به آنها داده اند، اجاره دادند به اصطلاح خودشان. دامداری را از بین بردند، حالا ملت ایران با گوشت های - عرض می کنم که - یخ زده نجس دارند زندگی می کنند که از بلاد دیگری می آورند برایشان، یخ زده، خراب، فاسد و حرام میت است در صورتی که ایران یک ناحیه اش وقتی که دامداری حسابی بود کافی بود برای همه ایران و مابقی اش باید صادر بشود.
 

همکاری شاه با اسرائیل دشمن اسلام و مسلمین

حالا شما همه چیز را از خارج وارد می کنید، هر چه هست یا از اسرائیل می آید، (دشمن اسلام) ، خدا می داند که این مرد نسبت به اسلام چه خیانت ها کرده است، اسرائیل که دشمن اسلام است، با مسلمین الان در جنگ است، این از همان اول این را شناختند، از اول، از بیست و چند سال پیش از این، حدود سی سال، بیست و پنج سال پیش از این اسرائیل را که در جنگ بود با مسلمین، اینها به رسمیت شناختند و ابتدایش بروز ندادند و آخرش هم حالا که می بینید که الان یکی از افرادی که سینه

صحیفه نور جلد 3 صفحه 254

می زند برای محمدرضا خان، برای بقایش، اسرائیل است که می گوید نفت ما را از بین می رود، برای اینکه نفت او را اینها دارند می دهند، یعنی نفت بلاد مسلمین را می دهند به دشمن مسلمین که جنگ کند با مسلمین. یک همچو خائنی است این مردک، نفت ما را با تانکرهای خودشان، با وضع خودشان می رسانند به آنها، آنهایی که با همین نفت جنگ می کنند با مسلمین و غصب کردند زمین های مسلمین را - عرض بکنم - همه چیز مسلمین را از بین بردند، فلسطین را چه کردند، بیت المقدس را غصب کردند. این یکی از خیانت هایی است که این مرد به اسلام و مسلمین کرده است که در ایران هم همین طور اینطوری که به من اطلاع داده اند، بهترین زمین ایران دست اسرائیلی هاست. بهترین زمین دست این یهودی های اسرائیلی است که آنها کار می کنند لکن منافعشان را آنها دارند می برند.
 

شاه، کهنه نوکری برای حفظ منافع اجانب

دهقان های ما باید بیایند در تهران، زندگیشان آنطور باشد که گفته اند و انسان تا نبیند، هر که را نبیند، مطلب را نرود بررسی کند نمی فهمد چه خبر است اینها چه کرده اند. این مال خود تهران که پایتخت است، از اینجا وقتی بیرون بروید و در شهرهای دیگر و در دهات دیگر بروید، آنجا چه خبر است خدا می داند چه خبر است، آب ندارند، بهداری نیست، در خود روزنامه ها نوشتند بیست تا ده هست که یک بهداری در آن نیست، یک طبیب ندارد، آب ندارند. در روزنامه اطلاعات یک کیهان یک وقت دیدم در چند سال پیش از این که اینها از بی آبی اینقدر بی آب هستند که صبح وقتی این بچه از خواب بیدار می شود تراخم دارد، چشمش بسته است و چشمش را که به هم بسته است می خواهند چشمش را باز کنند، مادرش را با بول آن را، این چیزش می کند تا چشمش باز بشود. یک همچو زندگی ملت ما در دست این آدم دارد. پول ها رامی برند و در خارج برای خودشان ویلا درست می کنند و این کلمه را مکرر گفتم ولی باز هم عرض می کنم که (نوشته بود به من، حالا در یک مجله ای بوده است که یادم نیست اینها نوشته بود که من خواندم این را یا در یک چیزی بود که برای من خواندند آن را) یک ویلایی برای خواهر این شاه، یک کدام از این خواهرانش یک ویلایی خریده اند (به چه قیمت، آن را من یادم نیست اما نوشته بود) که 6 میلیون دلار یعنی 35 میلیون تومان خرج، 6 میلیون دلار خرج گلکاری آنجا شده است، یک همچو ویلایی از پول کی؟ ما که رضاخان را می شناختیم وقتی که آمد اینجا یک آدم لختی بود، یک سرهنگی بود که آمد اینجا. یک نفر از آقایان که نوارهایش را برای من فرستاده بود و من گوش کردم که چه کردند در این اسفالت که قرارداد کردند، نوشته بود که هر متری نمی دانم چقدر، چند صد دلار خرجش کردند یعنی خوردند و درست نکردند. ما الان هیچ نداریم، ما لختیم، بیچاره اگر این هم برود تا مدت های زیاد باید زحمت بکشند که این خرابی هایی که این کرده جبران بکنند، اگر بتوانند. (اگر ایشان برود زمین و زمان به هم می خورد! زمین و آسمان به هم می خورد! اگر ایشان برود ثبات ناحیه به هم می خورد!) کدام ثبات ناحیه به هم می خورد؟ بله اگر ایشان بروند ژاندارم نیستند برای خلیج و اینها، چون با پول ملت ما برای حفظ منافع آمریکا لشکر می فرستد، حفظ

صحیفه نور جلد 3 صفحه 255

کنند آن خلیج و امثال ذالک را. اگر ایشان برود مملکت ما درست می شود، اداره می شود، صحیح اداره می شود، هر کس بیاید صحیح تر از آن اداره می کند. اگر ایشان برود خلاء می شود؟! چه خلایی می شود؟ خوب یک دزدی برود، یک نفرآدم صحیح تر بیاید سر جایش، این خلاءاست؟! یک آدم صحیح تر می آید جایش، ما نداریم آدم صحیح؟! ایران اصلاً دیگر ندارد کسی را که جای آقای محمدرضا خان را بگیرد؟! ایشان چه می کند که دیگران نمی کنند؟ ایشان دزدی می کند، دیگری نمی کند. خلاء چیست؟ اینها همه تبلیغاتی است که اینها می کنند. با هر زبانی که بتوانند تبلیغ می کنند که این را نگهش دارند و نگه داشتنش برای این است که یک دسته داخلی می خواهند از قبل او بخورند، یک دسته بیشترش هم خارجی ها خواهند به توسط او منافع مملکت ما را ببرند و غارت کنند. ما را بهتر از او کسی نیست که غارت کند زیرا این نوکری است که از همه نوکرها بهتر است، اگر یک نوکر بهتر پیدا کنند فوراً این را کنارش می زنند لکن بهتر از این کسی نیست، نوکری کرده و کهنه نوکر است این.
 

تکلیف ما، تبلیغ و روشنگری بر علیه دستگاه های تبلیغاتی اجانب

البته کار بزرگ است، مشکل است لکن اهمیتش زیاد است یعنی یک ملتی با یک قدرت هایی می خواهد مقابله کند کار بزرگ است، مشکل هم است لکن برای این است که اسیر است در دست دیگران، می خواهد که این اسارت، قید اسارت را بشکند. کار مهم است، وقتی مهم است ولو طولانی باشد، ولو مشکل باشد باید درست بشود. تو باران شما هستید، خوب با شدید، دیگر بالاخره باید یک کار بشود. شما اگر یک تظاهری هم میکنید، یک روشنگری می کنید، خداوند توفیق تان بدهد، حالا باران هم می خورید، خوب بالاخره برای خداست، برای نجات ملت ایران است و همه تان مکلفید، مکلفیم به اینکه این تبلیغاتی که در خارج شده و دارد می شود و بعضی از این روزنامه های خارجی از آنها ارتزاق می کنند و بر ضد ملت ایران و بر وفق آقای محمدرضا خان چیز می نویسند، روشنگری کنید شماها در مقابل آنها، شما هم روشنگری کنید، شما هم به هر کسی رسیدید بگوئید مسائل را که ایران وضعش اینطوری است، صدای ایران نه از باب اینکه خیلی آزادی دارند بلند است صدایشان بلند است که ما آزادی می خواهیم، از باب اینکه آزادی ندارند. کی آزادی دارد؟ مطبوعات ما الان تعطیل است چندین وقت است که تعطیل است، چرا تعطیل است؟ برای اینکه سانسور است، آنها می گویند سانسور نباید باشد. هر جا را می روی الان تعطیل است، هر جا را می روی اعتصاب است برای اینکه مردم می بینند که دارد از بین می رود یک مملکتی در دست اینها. ادارات مطلعند که چه می گذرد منتها بیچاره ها نمی توانستند صحبت کنند، حالا، حالا اعتصاب کنند. هر جا بروی اعتصاب است، مریض خانه اعتصاب است، طبیب اعتصاب است، در دادگستری نمی دانم وکیل اعتصاب می کند، قاضی اعتصاب می کند، هر جا بروی اعتصاب است، برق اعتصاب است، همه چیز اعتصاب است، چرا؟ خیلی در رفاه هستند که اعتصاب کنند؟! خیلی کارشان خوب است و آزاد هستند؟! آزادی زیاد به ایشان دادند به قول کارتر که اینها همه در اعتصاب هستند و در زحمت هستند؟! یا نه می بینند که

صحیفه نور جلد 3 صفحه 256

اعتصاب بکنند یک مدتی، یک مدتی فلج کنند این کارها را بهتر از این است که اعتصاب نکنند و همیشه گرفتار باشند. باید اعتصاب بکنند تا اینکه رفع بشود این گرفتاری ها. ما مکلف هستیم مثل همه یعنی باید همه ما دنبال مطلب باشیم و اگر بتوانیم با روزنامه نگارها مصاحبه کنیم ، مسائل ایران را بگوئیم، نتوانیم مصاحبه کنیم، رفقا داریم در آمریکا، در اینجا، در انگلستان، در هر جا رفقا داریم، آشنایان داریم، در بین آشنایان به ایشان بگوئیم، چند نفر ایستاده اند توی مدرسه دارند با هم صحبت می کنند، شما هم بگویید آقا مسأله ایران این است درد ایرانی هائی که الان قیام کرده اند این است، خیانت هایی که این مردمک کرده است به مردم، این است، نه آن روزنامه ها یا مجلاتی که در خارج بعضی وقت ها منتشر می شود و بر ضد ایران صحبت می کند، این مسائل نیست مسائل نیست، مسائل این است که این - دارد - همه حیثیت ایران را به باد داده است.
 

استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، خواسته همه ملت

- ایران آزادی - همه مردم دارند داد می کنند ما آزادی می خواهیم، ما استقلال می خواهیم، ما حکومت عدل می خواهیم حکومت اسلامی می خواهیم. حکومت اسلامی حکومت عدل است، دیگر این دزدی ها تویش نیست، اگر یک حکومت عادل صحیح پیدا بشود، همه چیز ما اداره می شود. ان شاءالله خداوند همه تان را توفیق بدهد، موفق باشید، سلامت باشید. من باز تکرار می کنم از اینکه آقایان می آیند اینجا از راه های دور و ما جایی که آنها را پذیرایی کنیم نداریم معذرت می خواهم. خدا همه تان را حفظ کند، موفق باشید انشاءالله.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:40 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در مورد نتایج سلطه دست های جنایتکار بر ذخائر ملت

تاریخ: 1357/09/05

 

مقدرات مملکت ما همه به دست دیگران (اجانب) است

بسم الله الرحمن الرحیم
عذر می خواهم که منزل ما کوچک است و شما بحمدالله جمعیت زیاد هستید و ما نمی توانیم که از شما پذیرایی کنیم. من از خدای تعالی توفیق شما را می خواهم و امیدوارم که شما جوان ها یک روزی به ایران برگردید پیروز و سلامت که ذخائر شما از خود شما باشد و حکومت به دست خود ما باشد. ما امیدواریم این سلسه به زودی منقطع بشود و دست جنایتکار اجانب از ذخائر ما قطع بشود و شما آقایان با سلامت و سعادت مقدرات مملکت خودتان را خودتان دست بگیرید. الان چنانچه ملاحظه می کنید مقدرات مملکت ما همه به دست دیگران است. دیگران با دست های جنایتکار خودشان این سلسله را آوردند و با دست های جنایتکار خودشان بر ما مسلط کردند و این سلسله در تمام طول تاریخ، از پنجاه و چند سال پیش از این تا حالا بر ما ظلم کرده اند، بر ملت ما خیانت کرده اند، ذخائر ما را به دیگران دادند، مملکت ما را پایگاه ظلم قرار دادند، پایگاه از برای آمریکا قرار دادند. من از خدای تبارک و تعالی خواهم که شما را حفظ کند، موفق باشید و اهالی مملکت ایران را موفق و پیروز کند. انشاءالله خداوند به همه شما سعادت و سلامت عنایت کند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:40 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها