0

صحیفه نور امام خمینی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در جمع گروهی از ایرانیان در پاریس

تاریخ: 1357/08/21

 

شکست شاه در توسل به حکومت نظامی و سرنیزه برای برقراری آرامش

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
از یک طرف گرفتاری ملت ایران تقریباً به اوجش رسیده است، حکومت نظامی، دولت نظامی، در تمام خیابان ها آنطور که گفته اند توپ و تانک مستقر است، مقابل همه مساجد لوله توپ ها قراول می روند و مردم را در مضیقه قرار دادند، در مضیقه ارزاق قرار دادند، حتی بعضی گفته اند که در مضیقه آب هم هستند، من نمی دانم صحیح است یا نه. با همه قوا شاه دارد با مردم مبارزه می کند، تقریباً مبارزه به اوجش رسیده و از طرفی شاه هم سقوطش نزدیک شده است برای اینکه تقریباً این تیر آخری است که اینها در ترکش داشتند و قبلاً هم این معنا حدس زده می شد که اینها بفهمند که اثری ندارد این کارها برای اینکه دولت نظامی هم غیر از آن نظامی که سابق بود نیست، خوب همان نظام است و همان نظامی است و بر فرض اینکه حالا این دولت هم یک قدری شقی تر و شدیدتر باشد لکن با این سرنیزه ها نمی شود آرام کرد ملت را، با سرکوبی نمی شود راضی کرد مردم را. اینها دنبال این هستند که راضی کنند مردم را، آرام کنند مردم را. مگر امکان دارد که به زور راضی بکنند کسی را؟ یا با سرنیزه آرام کنند؟ با سرنیزه موقتاً میتوانند سرکوبی کنند که مثلاً موقتاً صدایی در نیاید لکن فایده ندارد. بر فرض اینکه صداها در نیاید، اعتصابات را چه می کنند؟ الان ایران به شکل تعطیل درآمده یعنی در همه چیز الان اعتصاب هست، با سرنیزه می توانند که مردم را، همه را سرکار ببرند و همه چرخ ها را راه بیندازند؟! اینها دیگر شکست خورده اند. این دولت نظامی از اول معلوم بود شکست خورده است لکن حالا همه فهمیدند که شکست خورده است. حالا دارند با تفنگ و مسلسل و اینها می خواهند مردم را آرام کنند اعتصابات را مثلاً بشکنند، این امکان ندارد.
 

تا دست اجانب دخیل در امور کشور است از آرامش خبری نخواهد بود

ما که می گوئیم شاه تا نرود آرامش برای مردم پیدا نمی شود، ما مطالعه اوضاع ایران را کرده ایم. کارهائی که شاه برای خارجی ها کرده و به نفع خارجی ها کرده است، خوب مطالعه شده است این مسائل، معلوم است که دیگر نمی شود با این حرف ها کار را درست کرد. حالا این تیر آخری را هم

صحیفه نور جلد 3 صفحه 111

به ترکش گذاشتند. آن قدم بعد از این این است که یک کودتای نظامی بشود و شاه را ببرند و یک نوکر دیگری بیاید، آن هم فایده ندارد. تا دست دیگران مثل آمریکا و شوروی و اینها در ایران کار می کند نه آرامش برای مردم هست و نه این اعتصابات را می توانند ختمش کنند. باید آنها دست بردارند از ایران. ایران، ملت ایران می خواهد مستقل باشد، می خواهد آزاد باشد، باید آزادی بدهند به و ملت را رها کنند به حال خودش، فشار نیاورند روی ملت که با سرنیزه و توپ و تانک و اینها فشار بیاورند که مردم راضی بشوند، مردم دلخوش بشوند، امکان ندارد یک همچو مطلبی.
 

برچیده شدن حکومت شیطانی پهلوی و برقراری حکومتی بر اساس قانون الهی خواست واحد اقشار ملت

ما هم که حکومت اسلامی می گوئیم، می خواهیم یک حکومتی باشد که هم دلخواه ملت باشد و هم حکومتی باشد که خدای تبارک و تعالی نسبت به او گاهی بگوید که اینهایی که با تو بیعت کردند، با خدا بیعت کردند (انما یبایعون الله) یک همچو دستی حاکم باشد که بیعت با او بیعت با خدا باشد. در جنگ هم وقتی که تیری انداخته است و رمیی کرده است باز خدا بفرماید که (و مارمیت اذرمیت و لکن الله رمی) تو تیر نینداختی، خدا تیر انداخت، دست او را دست خدا بداند ظل الله باشد، یدالله باشد حکومت، حکومت الهی باشد. ما حکومتی را که می خواهیم، یک همچو حکومتی می خواهیم. آرزوی ما این است که یک همچو حکومتی سرکار بیاید که تخلف از قانون الهی نکند. پیغمبر اکرم از باب اینکه دستش دستی بود که تخلف در تمام عمرش از کارهائی که خدا فرموده بود نکرده بود، این دست دست خدا می شود، بیعت، بیعت با خداست. از آنجائی که کارهائی را که کرده بود اراده اش تابع اراده خدا کارش تابع کارهای خدا، حکومتش حکومت الهی است به او گفته می شود که تو تیر نینداختی، وقتی که تیر انداختی تو نبودی، خدا تیر انداخت. با اینکه پیغمبر تیر انداخته بود اما ظل خدا بود، هیچ حرکتی از خود نداشت، هر چه داشت تبع قانون بود، قرآن مجسم بود پیغمبر، قانون مجسم بود پیغمبر. ما یک حکومتی می خواهیم که قانون باشد، تبع قانون باشد، نه یک حکومتی که تبع شیطان باشد و شیطان مجسم باشد، ابلیس مجسم باشد در بین مردم مثل محمدرضا خان. اینها ابلیسند، اینها لشکر ابلیسند. این دولت ابلیس است، تابع ابلیس است، شیطان است، تابع شیطان است، حکومتی نظامی، همان حکومت شیطانی است، یک حکومتی است که بر خلاف رضایت خدا و بر خلاف رضایت ملت است، یک همچو حکومتی شیطانی است.
 

ملت دیگر فریب توبه شاه را نخواهد خورد

ما می خواهیم یک حکومت الهی باشد، موافق میل مردم، رای مردم و موافق حکم خدا. آن چیزی که موافق با اراده خداست موافق میل مردم هم هست. مردم مسلمانند، الهی هستند، وقتی ببینند عدالت را می خواهد اجرا بکند، خدا می خواهد عدالت در بین مردم اجرا بشود، خدا می خواهد که

صحیفه نور جلد 3 صفحه 112

به حال این ضعفا و طبقه سوم یک فکری بشود، نه مثل حالا که همه قدرت ها را روی هم گذاشتند، یک عده ای می خورند تا تخمه می کنند، یک عده ای از گرسنگی ریختند اطراف تهران و نه آب دارند و نه برق دارند و نه نان دارند و نه چیزی دارند (می خواهد عدالت باشد) بله اینها مرتب صدای عدالت اجتماعی و احکام مبین اسلام را می گویند، این حرف ها را می زنند اما ادعاست. می آیند در مقابل ملت و توبه می کنند لکن فریب است این. فریب نباید بخورد این ملت و نمی خورد (تا حالا ما اشتباه کرده بودیم و از این به بعد دیگر اشتباه نمی کنیم) کی همچو التزامی داده که شما اشتباه نکنید. اشتباه که نبوده، عمداً این مال ملت را دادید به آمریکا و شوروی خورده است، عمدی است این کارها، اشتباهی نیست. می دانید دارید چه می کنید، عالم عامد با همه توجه به اینکه این مال، مال ملت است و این آمریکا دشمن این ملت است و این مال ملت را به این دشمن ملت مجانی دادید. شما عالمید، نه اینکه اشتباه بوده. بعد از این هم همین کارها را می کنید و ممکن است که بعد از این باز بیائید بگوئید من اشتباه کردم. شما اشتباه نکردید، شما عمداً مال این ملت را به دیگران دادید برخلاف مصلحت ملت و ما یک حکومتی می خواهیم که روی مصالح این ملت کار بکند.
 

اشخاص صالح، مجری قوانین شرع الهی بعد از سرنگونی حکومت شاه

البته ما دستمان به حکومتی که مثل پیغمبر باشد که دیگر نمی رسد تمام شد. دستمان به یک حاکمی مثل علی بن ابیطالب که نمی رسد. اینها را ما حالا نمی خواهیم بگوئیم که ما می خواهیم علی بن ابیطالب (سلام الله علیه) ما از کجا پیدا کنیم یک همچو چیزی اما ما می خواهیم یک حکومتی باشد که لااقل تبع قانون باشد، تبع قانون اسلام باشد، تبع قوانین مجعوله صحیح باشد.اینها از اول که آمدند برخلاف قانون آمدند و تا آخر هم برخلاف قوانین رفتار می کنند. از اول نه شرع مقدس با اینها موافق بود نه قوانین جاری مملکت موافق با اینها بود، تا حالا هم هر چه کردند، بر خلاف قوانین کردند، برخلاف شرع مقدس کردند، بر خلاف رضای خدا کردند، برخلاف رضای مردم کردند، ما می خواهیم یک دولتی تشکیل بدهیم، دولتش مشکل نیست که خیال می کنند که این را ما از آسمان می خواهیم یک دولتی بیاوریم، نخیر توی همین زمین اشخاصی هستند که می توانند به عدالت رفتار کنند، اشخاصی هستند که شریف هستند، در همین زمین، در همین ایران، در همین خارج، در همین داخل ما داریم اشخاصی که اینها می توانند اداره بکنند مملکتشان را، می توانند که عدالت کنند بین مردم، می توانند مردم را به عدالت وادار کنند، می توانند تنظیم کنند امور مملکت را (نه به این اختلاف و این به هم خوردگی که الان هست) می توانند اقتصاد مملکت را مهار کنند.
ما داریم چیز، خوردن ها زیاد است، حلقوم ها خیلی گشاد است. تمام نفت را در یک حلقوم، دو تا حلقوم فرو می برند، البته مملکت دیگر ورشکست می شود. آنقدر بخور هست که هر چه در آید از این مملکت، این بخورها زیادتر دهانشان باز است و حلقومشان باز است. ما می خواهیم این حلقوم ها را ببندیم، این مردمی که حلقوم هایشان خیلی کوچک است، به اینها یک تقسیمی بشود، یک چیزی به اینها

صحیفه نور جلد 3 صفحه 113

برسد. ما یک همچو حکومتی می خواهیم، نه حکومتی که همه اش را خودش و عائله اش ببلعد و بخورد و برود، حالا ادعا بکند (بیائید محاکمه کنید اینها را، بیائید این اموال اینها را صورت بگیرید محاکمه کنید) آخر برای کی این حرف ها را مردک می زنی؟ مگر مردم نمی شناسند تو را؟! نشناختند تو را؟! تو واقعاً می خواهی محاکمه کنی عائله خودت و خواهرهای خودت را؟! تو خودت را بنشین محاکمه کن، اجازه بده خودت را محاکمه کنند، ببینیم خودت چقدر خوردی، تو راس دزدها و سارق ها هستی، تمام خیانت ها را تو کردی، خواهرهایت هم دنبال تو هستند، آنها هم مثل تو. برادر و خواهر و عمو و عموزاده و هر چه دارد، دیگر هر چی هست. می گویند 60 هزار نفر همین عائله و بسط آنهائی که با او هستند هست. می گویند 60 هزار نفرند، شاید هم بیشتر باشد. همه منافع مملکت ما توی این حلقوم ها دارد فرو می رود، آنوقت می گویند اقتصاد ما اقتصاد کذاست. (فکر اقتصاد را کرده اید؟) ما فکر این را کردیم که وقتی این منها بشود، این خوراک حلقوم ها منها بشود، منافع مملکت ما به قدر خودش بیشتر هست. ما غنی هستیم، دزدی ها زیاد است، خوراک زیاد است، حلقوم های گشاد است، ویلاهای خارجی باید اداره بشود، باید به اشخاص خارج، به مطبوعات خارجی سالی نمی دانم صد میلیون دلار بدهند که از آقا تعریف بکنند و بگویند که ایشان عدالت اجتماعی دارد و ملت ایران نرسیدند به این حدی که آزاد بشوند. یعنی چه نرسیدند به این حد؟ ملت ایران نمی خواهند آزاد بشوند؟! نرسیدند به آن حد که آزاد بشوند؟! شماها نرسیدید به آن حد که آدم بشوید، کارترها نرسیدند به آنجا که فکر آدمی بکنند، انسان باشند، نه ملت ایران نرسیده که می گویند نمی خواهیم مالمان را بدهیم به تو.
 

ضرورت بیداری و تبلیغ در قبال تبلیغات سوء اجانب

بیدار بشوید آقایان. این تبلیغات در خارج زیاد شده است، حالا هم دارند تبلیغات می کنند، از هر طرف تبلیغات که (نمی توانند اینها مملکت را اداره کنند) اگر اداره کردن، کشتن مردم است، همه حیوانات هم می توانند اداره کنند، اگر گرگ ها هم بریزند توی مملکت ما بهتر از این اداره می کنند مملکت را. نمی توانند کدام است؟ مگر مملکت ایران رجال ندارد؟ مگر محصلین نداریم ما؟ آنها یا در خارج از کشور به سر می برند و جرات نمی کنند بیایند در ایران یا در خود ایران در انزوا هستند، وقتی که تو بروی و این رژیم برچیده بشود اشخاص لایق صحیح می آیند اداره می کنند مملکت را، نمی توانند کدام است؟ شماها نمی توانید که آن قدر سروصدا بلند شده است و نمی توانید هم الان بخوابانید. الان شما نمی توانید اداره کنید مملکتتان را، خوب بروید وقتی نمی توانید، ما خودمان را اداره می کنیم.
تبلیغات زیاد است، شما هم توجه بکنید، شماها هم تبلیغ بکنید، در مقابل این تبلیغات تبلیغ بکنید، بگوئید اینها نمی توانند اداره کنند، بهتر از این چه دیگر که الان نمی توانند، همه کارهای مملکت الان لنگ است، الان همه در اعتصابند از باب اینکه همه ناراضی هستند. شما یک عده ناراضی، یک مملکت ناراضی درست کرده اید. اگر کسی بتواند یک مملکتی را اداره کند که اینقدر ناراضی پیدا

صحیفه نور جلد 3 صفحه 114

نمی کند. شما نمی توانید اداره کنید، وقتی نتوانستید همه ناراضی، تاجر بروی ناراضی، کاسب بروی ناراضی، اداری بروی ناراضی،ارتش بروی ناراضی. شما خیال کردید که همه ارتش مثل این چند تا الدنگ هستند که به جان مردم افتادند؟ نه همه اینطور نیستند، آنها به ما پیغام داده اند (ما حاضریم، چه) پیغام دادند، اگر وقتش شد آنها هم حاضرند برای کارها. کی را شما راضی قرار دادید، شما چهار نفر را راضی کردید که به جان مردم افتاده اند دارند مال و جان مردم را از بین می برند. این چهار نفر را با پول راضی کردید، یا پول نفت ما را به اینها خوراندید یا چیزهای دیگر منافع مملکت ما را به جان مردم ریختند، ما می خواهیم اینها را بیرون بریزیم از مملکت مان، اینها بروند سراغ کارشان. تا حالا چاپیدند بس است. بعد بروند جای دیگر بچاپند.
 

وظیفه ایرانیان مقیم خارج آگاه کردن دنیاازخیانت هاوجنایات شاه واجانب درایران

شما همه موظفید که مطالب ایران را بگوئید برای مردم، بگوئید برای این اروپائی ها، برای این آمریکائی ها، مطالب را به آنها بگوئید، حالیشان کنید که مملکت ایران وضعش این است، یک مملکت ناراضی الان پیدا شده است و این مملکت ناراضی با دست آمریکا و شوروی و با نوکری محمدرضا خان پیدا شده است - اینها - و پدرش که مثل این بود، یا یک خرده بهتر از این شاید، شاید. بگوئید آقا، با هر کس ملاقات می کنید بگوئید مسائل ایران را. اینها بد معرفی کرده اند ایران را، اینها معرفی کرده اند که اینها یک مردم وحشی هستند که نمی گذارند اداره بشود مملکت. شماها وحشی هستید که نگذاشتید این مملکت ما دست خود ما باشد تا اداره اش بکنیم - شما - هر جا شما دست می گذارید دست آمریکا آنجاست - این مملکت - ارتش را دست می گذاریم 60 هزار نفر یا 45 هزار نفر مستشار آنجا هست، حالا دارند کم کم می روند، فرهنگش را دست بگذاریم دست اینها تویش بوده، مجلسش، مجلس از خود اینهاست، افرادش با لیست اینها تعیین شده، شاهش با دست خود اینهاست، همه اش با دست اینهاست. ما چه چیز داریم دیگر؟ ما هیچ چیز نداریم الان، اقتصاد ما داریم؟ همه اش دست اینهاست، همه اش با خیانت این مرد و جنایات آنها، ارباب ها دارد می شود. ما می خواهیم یک مملکتی باشد دست خود شماها، دست این سروپا برهنه هائی که دارند گرسنگی می خورند. برای اینها فکر بکنید شماها، می خواهیم دست یک دسته ای بیفتد که اینها شرافت انسانیت داشته باشند، اعتقاد به یک خدائی و یک روزی که حساب ها کشیده می شود داشته باشند (نه مثل اینها که اصلاً خدا نشناسند) تا برای این فقرا یک کاری بشود، برای خود مملکت یک کاری بشود، از دست این نفتخورهای مفتخور یک قدری نجات پیدا کنیم ما. شما موظفید که به هر جا می روید، با هر کس تماس پیدا می کنید، این درد این مملکت را بگوئید و درمانش را هم که رفتن این مردک و - عرض کنم - به هم خوردن این رژیم باطل و دست برداشتن اجانب از سر ما، این هم درمانش است. اگر این درد برود آن درمان پیدا بشود که آنها بروند و این هم برود (همه شان دردند و مثل یک غده سرطانی می باشند) و اینها را ما قطع شان

صحیفه نور جلد 3 صفحه 115

بکنیم، مملکت یک مملکت خوبی است، هم وسعتش خیلی زیاد است هم نعمتش خیلی زیاد است، همه چیزش هست اما یک دسته خائن دارد به همش می زند اوضاعش را، این دسته خائن بروند، یک مملکت خوبی داریم هم خودمان اداره اش می کنیم. انشاءالله خدا همه تان را توفیق بدهد، موفق باشید.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

مصاحبه امام خمینی با خبرنگار مصری

تاریخ: 1357/08/21

 

مصاحبه امام خمینی با خبرنگار مصری

سؤال: چگونگی شروع جنبش اسلامی و خواست های اساسی این جنبش را توضیح دهید، جنبش اخیر چگونه شروع شده و چرا؟
جواب: فکر حکومت اسلامی، اینکه باید اسلام حکومت کند و نه غیر اسلام، یک فکری نیست که تازگی داشته باشد. در ابتداء اسلام، برنامه اسلام این بوده است که حکومت الهی همه جا باشد. نهایت اینکه، غفلت مسلمین از مصالح خودشان و اخیرا هم دست های استعمار از چند صد سال پیش به این طرف موجب شد که حتی طرح همچون آرمانی نشود. جنبش اسلامی اخیر بیش از 15 سال است که به رهبری علمای ایران با مخالفت با طرح های شاه شروع شده است، طرح هایی که مخالف اسلام و ایران بوده و دنباله خیانت های گذشته او نیز بود. مردم از علما طرفداری کردند. اختلافات زیاد واقع شد که این مطلبی است طولانی.
آنچه تقریباً در این یک سال واقع شد، اینکه کم کم خواسته های ملت به صورت طرحی درآمد و منتهی به این شد که همان خواست های صدر اسلام بایستی طرحش ریخته شود و در این طرح نه فقط ایران از زیر بار استعمار و ظلم بیرون می رود، بلکه سرمشقی باشد برای همه کشورهای اسلامی، چه ایران و چه سایر کشورهائی که زیر فشار و استبداد هستند. نظر ما که ملت هم با آن موافق است این است که پس از از بین رفتن حکومت قلدری و خلاف اسلامی شاه، یک دولت اسلامی و یک جمهوری اسلامی متکی به قوانین اسلامی و آراء مردم که اکثریت قریب به اتفاق مسلم هستند، در ایران مستقر بشود و احکام اسلام آنطور که هست اجرا گردد و همه مطالب ایران و نظام آن بر طبق خواست های اسلامی جریان پیدا کند.
سؤال: به نظر حضرت آیت الله، کیفیت و ماهیت حکومت اسلامی که مطرح فرموده اید چیست؟ و وجه تمایزش با آن اسلامی که در قانون اساسی منظور شده است چیست؟ آیا در طرح مسأله حکومت اسلامی، بیشتر نظر به مسائل اجتماعی اسلام است یا مسائل سیاسی اسلام؟ آیا منظور از اجرای دقیق احکام اسلام این است که فی المثل دست دزد را از این به بعد قطع کنید؟ چگونه برداشتی دارید؟

صحیفه نور جلد 3 صفحه 117


جواب: مطلب مورد نظر این است که نظامی که مخالف نظام اسلام است، در همه چیز، هم فرهنگش برخلاف اسلام است، هم ارتشش و هم اقتصادش و هم سیاستش، بایستی منقلب شود و نظام اسلامی تحقق پیدا کند. پس از اینکه نظام اسلامی تحقق پیدا کرد، آنوقت مجلس هست، آراء وکلاء مجلس هست، تمام اینها هست. ما می خواهیم همه احکام اسلامی را جاری کنیم و عملا ثابت خواهیم کرد که احکام اسلام مترقی است و بهتر از این است که دزد را ببرند و دزد بیرون بیاورند.
سؤال: می خواهیم بفهمیم درباره بعضی ها که می گویند حضرت آیت الله برنامه واضحی ندارند و آنچه که طرح می کنند یک سری شعار است و شاید اختلافات شخصی بین شاه و ایشان است، می خواهم درباره تمام اینها صحبت بفرمائید، آیا اختلاف شخصی وجود دارد؟ چرا یک برنامه اقتصادی واضحی ندارید؟
جواب: اما برنامه، خیال می کنند برنامه در کار نیست، خیر، برنامه هست، اسلام برنامه دارد، ما خودمان هم برنامه داریم لکن برنامه اسلام است و مترقی و بهتر از برنامه هائی است که به دست استعمارگران پیاده شده است. اما اینکه اختلاف شخصی در کار باشد، ابدا من اختلاف شخصی با کسی ندارم، اگر اختلاف شخصی می بود، ممکن بود من بگذرم و می گذشتم. اختلاف، اختلاف اسلامی است و این شخص با مصالح اسلام و مصالح کشور مسلمین مخالفت و خیانت کرده است و بنابراین مسأله چیزی نیست که کسی بتواند از آن بگذرد.
سؤال: آیا شما برنامه اقتصادی معینی دارید؟ من پاسخ خصومت شخصی را فهمیدم و لیکن آیا حضرتعالی برنامه واضح و مشخصی دارید؟
جواب: بلی، برنامه مشخص و واضحی داریم. برنامه اسلام مشخص و واضح است.
سؤال: آیا ما می توانیم خطوط اصلی آن را بفهمیم؟
جواب: فعلا خیر، باید بروید مطالعه کنید و خطوط اصلی را دریابید. در آینده، ما تمام خطوط سیاسی، اقتصادی و فرهنگ خود را بیان می کنیم.
سؤال: اگر چنانچه ارتش همواره در تأیید شاه باقی بماند، آیا حضرتعالی وسیله دیگری برای رسیدن

صحیفه نور جلد 3 صفحه 118

به اهدافتان دارید؟
جواب: وسائلی چون وسائل نظامی که شاه به آن متوسل شده است، دیگر تاثیری ندارد، اینها شکست خورده و نمی توانند کاری انجام دهند و این ملت را خاموش کنند و قهراً خودشان تسلیم خواهند شد اما اگر شاه پافشاری کند ما شیوه های مبارزاتی را متناسب با آن تغییر خواهیم داد.
سؤال: نسبت به مسائل اقتصادی و اینکه شاید برنامه نباشد، حضرتعالی درخواست بیرون رفتن شاه را از سلطنت خواستارید، آیا اگر شاه سلطنت را رها کرد و اوضاع اقتصادی به همین شکل باقی بماند، آیا وضع عوض شده است؟
جواب: نه، اوضاع اقتصادی عوض خواهد شد و یک اقتصاد صحیح و سالم ما عرضه می کنیم و الان اینها اقتصاد ما را ورشکست کرده و از بین برده اند. اینها خرج هایی کرده اند که خلاف مصلحت بوده است، دزدی هایی کرده اند که خیانت بوده است و برای حفظ خود به اشخاصی پول هائی بسیار گزاف داده است و ما تمام اینها را از بین می بریم و اطمینان داریم که دیگر اقتصاد عقب مانده نخواهیم داشت و به نیازهای مردم محروممان جواب مثبت خواهیم داد.
سؤال: چرا حضرتعالی نیروهای سیاسی مخالف دیگر را از همکاری با خود در مبارزه برای رسیدن به هدف هایتان دور می کنید؟ مثل کمونیست ها که همان هدف را دارند.
جواب: نه، ما نمی توانیم کمونیست ها را بپذیریم برای اینکه خطر آنان برای کشور ما کمتر از خطر شاه نیست، ما آنها را نمی توانیم بپذیریم.
سؤال: راجع به کشورهای عربی، آیا از بعضی از آنها حق پناهندگی سیاسی در خواست کرده اید و موضع آنها چیست؟ انتقادات شما نسبت به عراق چیست؟ و بودن شما در عراق؟ برداشت شما از موضع گیری حکومت فرانسه نسبت به بودن شما در پاریس چیست؟
جواب: اما نظر من نسبت به دول عربی نظر خوبی نیست. دولت های عربی نه توانسته اند استقلال خودشان را حفظ کنند و نه توانسته اند یک وحدتی بین خودشان ایجاد نمایند که اسرائیل را از بین ببرند. اختلافات بین خودشان و خیانت بعضی از سران دولت های عربی باعث این شده است که صهیونیست ها در اینجا باشند و خودشان را تثبیت کنند و اخیرا هم متأسفانه

صحیفه نور جلد 3 صفحه 119

رئیس مصر این کار را دارد انجام می دهد، البته ممکن است بعضی ها نسبتاً بد نباشند لکن رویهمرفته نتوانسته اند یک اتحادی بین خودشان ایجاد کنند که به واسطه آن اتحاد، هم از استعمار نجات پیدا کنند و هم از اذناب استعمار که از آن جمله اسرائیل است. و اما نسبت به ملت عرب، همه برادر ما هستند و ما با آنها مثل برادر رفتار می کنیم. اما اینجا دولت فرانسه فعلا رفتاری مسالمت آمیز دارد.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی پیرامون ابعاد سیاسی - عبادی اسلام

تاریخ: 1357/08/21

 

آخرین دسیسه های حکومت نظامی

اعوذ بالله من الشطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
من از اینکه آقایان به واسطه تنگی جا در زحمت هستند معذرت می خواهم. انشاءالله خداوند همه تان را حفظ کند. امروز روز عید بود و در ایران خواستند نماز عید را انجام بدهند لکن در خیلی جاها مانع شدند از این که این مراسم مذهبی بجا بیاید. در قم با گاز اشک آور مردم را متفرق کردند که نماز نخوانند، در بعضی جاها هم ریختند و خیلی وحشیگری کردند. بالاخره این تیر آخری است که شاه در ترکش داشت و با کمال وحشیگری در تمام ایران با مردم معامله کردند و بنا دارند معامله کنند. حکومت نظامی، نخست وزیر نظامی و بی خبر از خدای تبارک و تعالی لکن فایده ندارد، این دست و پا زدن ها فایده ندارد. شاه دیگر در بین ملت پایگاهی ندارد. سلطنت رضا شاه که از اول هم قانونی نبود حالا دیگر اگر قانونی هم بود، یک سلطنت یاغیگری است و مردم با فریاد در همه جا خط بطلان کشیدند بر این سلطنت. الان یاغی است شاه و با یاغیگری دارد یغما می کند، هم بیت المال را و قتل عام می کند مردم را.
 

اسلام دیانتی عبادی - سیاسی است

این مواقفی که در اسلام هست مثل عید فطر، عید اضحی (قربان) و حج، مواقف حج، نماز جمعه و جماعات که در شب و روز انجام می گیرد، این مواقف جنبه های عبادی دارد و جنبه های سیاسی اجتماعی هم دارد یعنی جنبه عبادیش در جنبه سیاسیش، اینها مدغمند، منضم به همند. دیانت اسلام یک دیانت عبادی تنها نیست و فقط وظیفه بین عبد و خدای تبارک و تعالی، وظیفه روحانی تنها نیست و همین طور یک مذهب و دیانت سیاسی تنها نیست، عبادی است و سیاسی، سیاستش در عبادات مدغم است و عبادتش در سیاسات مدغم است یعنی همان جنبه عبادی یک جنبه سیاسی دارد، همین اجتماع در اعیاد برای نماز، این عبادت است لکن آن اجتماع خودش جنبه سیاست دارد. مسلمان ها باید از این اجتماعاتی که هست، از این اجتماعات استفاده های زیاد بکنند مثلاً مسجدها در صدر اسلام به این صورتی که بعدش به توسط اشخاص منحرف به این صورت های مبتذل در آمد، در صدر اسلام اینطور

صحیفه نور جلد 3 صفحه 121

نبوده است، مسجدها محلی بوده است که از همان مسجد ارتش راه می افتاد برای جنگ با کفار و با قلدرها، از همان توی مسجد. آنجا خطبه خوانده می شد، دعوت می شدند مردم به اینکه فلان مثلاً آدم متعدی در فلان جا قیام کرده بر ضد مسلمین یا مال مردم را چپاول می کند، قلدری می کند، انحرافات دارد و از همان مسجد راه می افتادند و می رفتند طرف دشمن، از همان جا قراردادها حاصل می شد.
 

مسائل مطروحه در نماز جمعه

در خطبه نماز جمعه مقدرات مملکت باید بیان بشود، مسائل سیاسی که در مملکت جریان باید پیدا کند، مسائل اجتماعی که در مملکت باید جریان پیدا کند، گرفتاری های مسلمان ها، اختلافات مسلمان ها در آن خطبه ها باید طرح بشود و رفع بشود. جنایات امثال محمدرضا خان باید در این خطبه های جمعه گفته بشود و انتقاد بشود. راه هایی که ممکن است با آن راه ها این جانی ها را از بین برد، در نماز جمعه باید گفته بشود. نماز جمعه عبادت است لکن عبادتی که مدغم در سیاست است، سیاست، در عبادت مدغم است.
 

اختلاط در مذهب مسیحیت

مثل مذهب مسیح یعنی این مذهبی که حالا در دست مسیحی ها هست و من گمان ندارم که مسیح علیه السلام مذهبش این بوده است که اینها الان می گویند که هیچ کاری نداشته باشند به زندگی مردم و هیچ کاری به وضع سیاسی نداشته باشند و همین بروند یک زنگی بزنند و دنبال آن زنگ هم یک عبادت مختصری بکنند و تمام بشود برود تا آخر، نیست. من گمان نکنم که در دنیا همچو مذهبی، مذهب مسیحی باشد. منحرف شده است این مذاهب، مذهب یهود و همین طور مذهب نصاری انحرافات پیدا کرده است، دست در این وارد شده است.
 

قرآن کتابی جامع الاطراف است

مذهب اسلام که سندش قرآن است و محفوظ است، حتی یک کلمه تغییر نکرده است. اینطور است که قرآن مشتمل بر همه چیز است یعنی یک کتاب آدم سازی است، همین طور که آدم همه چیز است، معنویت دارد، مادیت دارد، ظاهر دارد، باطن دارد. قرآن کریم هم که آمده است این انسان را بسازد، همه ابعاد انسان را می سازد یعنی کلیه احتیاجاتی که انسان دارد، چه احتیاجاتی که شخص دارد و چیزهایی که مربوط به شخص است، روابط بین شخص و خالق تبارک و تعالی و مسائل توحید، مسائل صفات حق تعالی، مسائل قیامت، اینها هست، مسائل سیاسی و اجتماعی و قضیه جنگ با کفار و اینها. قرآن پر است از این آیاتی که این آیات مردم را وادار کرده است و پیغمبر را مامور کرده است که جنگ کنند با کسانی که متعدی هستند، با ظالم ها جنگ بکنند. یک کتابی است که تحرک آورده است یعنی عربی که در آنوقت در زمانی که وارد شد قرآن کریم، یک مردم متفرق و یک مردمی بودند

صحیفه نور جلد 3 صفحه 122

که با خودشان همان هی ور می رفتند، در بین خودشان یک جنگ و جدالی بود و هیچ فکر امور سیاسی نبودند و همان بین خودشان مثل یک طوایف وحشی بودند در قبل از یک نیم قرن، قبل از یک نیم قرن در حدود سی سال این امپراطوری ها را همین عده عرب کمی که ابتدا دور رسول اکرم بودند و اینها را ساخت پیغمبر اکرم، در یک مدت کمی دو تا امپراطوری که آنوقت تقریباً تمام دنیا زیر بیرق این امپراطوری ها بوده، یکی امپراطوری ایران بود و یکی هم روم بود، هر دو را آنها فتح کردند. همچو تحرکی در اینها آورد که از جزیرة العرب راه افتادند آمدند ایران را گرفتند و رفتند روم را گرفتند و رفتند تا اروپا همه جا را تسخیر کردند.
 

هدف از جهاد در اسلام

و تسخیرها تسخیری نبود که مثلاً فرض کنید مثل ناپلئون باشد که بخواهد یک مملکتی را بگیرد، تسخیرهای اسلامی برای این بود که مردم را بسازد، مردم را موحد کند، مردم را عادل کند، مردم را روشن کند به مسائل. اینطور بوده است، نه این است که می خواستند کشور گشائی کنند، نه مسائل کشور گشائی نبوده، مسائل این بوده است که می خواستند مردم را روبراه کنند یعنی وحشی ها را متمدن کنند، یعنی کسانی که همدیگر را می خوردند. قرآن کریم در نیم قرن، این جمعیتی که - هم را - همیشه جنگ می کردند و یکدیگر را می خوردند، به یک صورت عادلانه در آورد که با هم آنطور رفتار می کردند که ممالک متمدنه رفتار می کردند و بالاتر از این.
 

اسلام مکتب انسان ساز است

در هر صورت اسلام مثل مذاهب دیگر یعنی مذاهبی که حالا ظاهرش به ما رسیده است، آنطور نیست. همه چیزهای انسان را می سازد، هم انسان را از حیث عقل می سازد، هم انسان را از حیث اخلاق و تهذیب اخلاق می سازد، هم انسان را از حیث ظاهر و آداب ظاهری می سازد، هم در همه اموری که انسان به آن احتیاج دارد، اسلام دخالت دارد. مثل حکومت ها نیست که فقط در امور مثلاً اجتماعیشان، سیاسیشان دخالت داشته باشند اما کاری به این نداشته باشند که خودش توی خانه چه می کند، به اینها ربطی ندارد هر کس توی خانه خودش هر کاری می کند، حکومت ها به او کاری ندارند، اگر در خانه خودش هم قمار بازی بکند حکومت چکار دارد، اگر بله بیاید خلاف مثلاً نظم بجا بیاورد آنوقت حکومت ها می آیند سراغش. اسلام، همان در منزل خودتان که خلوت هستید آنجا با شما کار دارد، در توی عائله تان که چند نفر هستید باز کار دارد به شما، می آئید توی همسایه تان، با شما نسبت به همسایه هایتان کار دارد، با همشهری تان باز کار دارد، با هم مذهبی های تان کار دارد، با خلاف مذهبی های تان هم همه، همه اینها را آداب دارد یعنی اسلام اینطور نیست که مثل حکومت اسلامی فقط حکومت باشد، اسلام یک صورتش حکومت است، یک ورقش باب حکومت است و باب سیاسات است، یک طرف دیگرش باب ساختن این انسان است از حیث معنویات که به خودش کار دارد، تو باید

صحیفه نور جلد 3 صفحه 123

در اعتقادات چه باشی، در اخلاق چه باشی، در آداب عملی چه باشی، باید چه باشد اینطور چیزها، اسلام کار دارد به همه، اینها را سایر دول و اجتماعات کاری به اینها ندارند. یعنی هیچ دولتی نمی آید به شما بگوید که شما توی خانه تان وقتی که هستید فلان کار را نباید بکنید، به آن کار ندارد، هر کس توی خانه اش هر کاری بکند اما اسلام توی خانه، تنهائی شما باشید با شما کار دارد یعنی می گوید باید چه جور باشی، اخلاقت چه جور باشد، ادراکات عقلی ات چه جور باشد، اعمالت، خودت با بچه ات باید چه جور آدابی داشته باشی، بچه با پدرش چه جور باشد، پدر با فرزندش چه باشد، بچه با مادرش چه جور باشد، مادر با فرزندش چطور باشد، برادر با برادرش چطور باشد، همه این عائله با هم چطور باشند. این عائله با عائله دیگر چطور باشد، تمام اینها را آداب دارد اسلام برایش، نظر دارد به آنها.
 

اسلام دینی الهی و جهانگیر است

راجع به اجتماع هم نظر دارد، مسائلی دارد که مربوط به همه بشر است، هیچ مملکتی دون مملکتی نیست، اسلام اینطور نیست که یک مملکت داشته باشد به اسم ایران مثلاً یا به اسم عراق یا به اسم کذا، اینجورها نیست، تمام عالم تحت نظرش هست یعنی نظر اسلام به این بوده است که بشر بسازد، تمام بشر را، هیچ قوم و خویشی با یک قطبی، دون قطبی ندارد، با شرق یا غرب، با شمال و جنوب، با جائی هیچ قوم و خویشی ندارد، یک دین الهی است همانطوری که خدای تبارک و تعالی خدای همه است، نه خدای شرقی ها و مسلمان ها یا غربی ها یا مسیحی ها یا یهودی ها، اینطور نیست، خدای همه است و نسبت به همه رازق است و - عرض می کنم - خالق است و اینها، اسلام هم یک دینی است مال همه، یعنی آمده است که همه بشر را به این صورتی که می خواهد در آورد، به یک صورت عادلانه در آورد، به صورتی که یک بشر به بشر دیگر یک قطره، به قدر یک سر سوزن تعدی نکند، یک بشر با بچه خودش تعدی نکند، با زن خودش تعدی نکند، یک زن با شوهر خودش تعدی نکند، دو تا برادر با هم تعدی نکنند، اینها با رفقای دیگرشان تعدی نکنند، می خواهد یک انسان عادل به تمام معنا که انسان باشد، هم عقلیتش عقلیت انسان باشد، هم نفسیتش نفسیت انسان باشد، هم ظاهرش ظاهر انسان و مؤدب به آداب انسانی باشد، می خواهد این مطلب را اجرا بکند.
 

اجتماعات اسلامی مظهر همبستگی و اخوت است

یک شعبه از اسلام هم عبارت از حکومتش هست که همین حکومت هم در همین آداب شرعیه مسائل حکومتی هم هست مثلاً در حج، این مواقفی که در حج هست و مردم را دعوت کرده است ذات مقدس حق تعالی که بروند به حج و آنجا مواقف دارد. مسلمین نتوانستند آنطوری که حج باید استفاده ازش بشود، استفاده کنند. این یک مجمع عمومی است از همه طوائف مسلمین، یک دعوتی است از تمام طوائف که هر جوری هستند، در شرق اقصی هستند یا در غرب ابعد هستند، هر جائی می خواهند باشند، شمال، جنوب، هر جا، در هر مملکتی که هستند دعوت شده اند مردم، آن هم ناس دعوت شده اند،

صحیفه نور جلد 3 صفحه 124

نه اینکه فقط مسلمین، همه باید مسلم بشوند و همه باید بروند یعنی کسانی که مستطیع هستند، اشخاص مستطیع که بتوانند خودشان را به مکه برسانند، اینها را دعوت کرده که بروند در آنجا هر سال یک دفعه. یک مجمع عمومی می خواسته است تشکیل بدهد در آنجا، در مجمع عمومی اگر مسلمین قدر بدانند حل مسائلی که، مشکلاتی که از برای طوائف مسلمین است در آنجا باید بشود مثلاً اگر مسلمین ایران بروند در آنجا و مسائلشان را برای مردم دیگر بگویند بر مسلمین دیگر لازم است که در این مسائل و مشکلات با اینها همراهی بکنند و همه اینهائی که آمدند به حج وقتی فهمیدند که مثلاً ایران چه می خواهد، چه می کند، دولت ایران با مردم چه می کند، همه اینها وقتی که می روند به بلاد خودشان تبلیغ کنند که چه و همین طور اگر آنها هم یک چیزی دیدند از حکومت خودشان یا از مردم خودشان دیدند و اینجا آمدند و به آنها عرضه داشتند اینها هم مکلفند که از آنها همراهی بکنند. اینطور است اسلام که اجتماعاتش اجتماعات سیاسی است در عین حالی که عبادت است. نماز جماعت را انسان خیال می کند خوب یک عبادتی است که با هم جمع می شوند یک نمازی را می خوانند لکن در این جماعت ها مسائل سیاسی باید طرح بشود یعنی آن کسی که هفته ای یک دفعه در منبر می رود و نماز جمعه می خواند و منبر می رود و خطبه می خواند باید مسائل سیاسی مسلمین را در آنجا طرح بکند و بگوید و آن چیزهائی که، مثلاً اشتباهاتی که از دولت ها واقع می شود، در آنجا طرح بشود و مردم را هدایت کند به، هم زندگیشان و هم مبدأشان و هم معادشان و هم چیزهائی که در زندگی لازم دارند.
 

جنایات رژیم شاه و وظایف مردم

و در هر صورت حالا که مملکت ایران جوری شده است که از عبادات مردم هم حالا با سرنیزه جلو می گیرند، امروز نگذاشتند که در قم این فریضه الهی بجا بیاید، در جاهای دیگر هم همین طور - اشتباه اینها - حالا تمام اخبار به ما نرسیده است لکن خیلی، در بسیاری از جاها کشتار بوده است و مردم را با سرنیزه جواب داده اند و جواب اشخاصی که می گویند که آقا مخازن ما را نده به دیگران، جواب اشخاصی که می گویند ما آزادی می خواهیم اینقدر اختناق پنجاه ساله ما را خفه کرد، جواب اشخاصی که می گویند که ما استقلال می خواهیم تو همه مملکت ما را به دیگران دادی، جوابش حالا این است که نخست وزیر نظامی و وزرای نظامی و حکومت نظامی و با نظام می خواهد خودش را نگه دارد. از آن طرف چماق به دست ها را می ریزد به جان مردم، از آن طرف حکومت نظامی را درست می کند. از این طرف می گوید باید نظم باشد، از آن طرف خودش شلوغکاری، دستور می دهد که چماق به دستها را بریزند توی شهر و شهرها را آتش بزنند و چه بکنند. این وضع مملکت ما و این وضع حکومت شاه و این وضع زندگی آخر نکبت بار این مرد خبیث است و بر همه ماها هست که به این مسلمین که در ایران هستند کمک بکنیم لااقل کمک تبلیغاتی بکنیم که به اشخاصی که در اینجا ملاقات می کنید یا مثلاً این اروپائی ها را که ملاقات می کنید به اینها بفهمانید که مسأله این است، اینطور نیست که مردم ایران یک مردم - عرض می کنم که - وحشی هستند و اینها می خواهند تأدیبشان کنند و نمی شود، چنانچه شاه

صحیفه نور جلد 3 صفحه 125

اینطور معرفی می کند شما را. شما به مردم بگوئید که مردم ایران یک مردمی هستند که می خواهند از دست این ظلم نجات پیدا بکنند، می خواهند آزاد بشوند، می خواهند مستقل بشوند، می خواهند زندگی انسانی بکنند و این مرد نمی گذارد این کار را بکنند.
خداوند انشاءالله همه تان را حفظ کند، موفق باشید انشاءالله.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در مورد ابعاد مختلف وابستگی رژیم پهلوی

تاریخ: 1357/08/21

 

عدم برنامه در نظام جمهوری اسلامی، از تبلیغات رژیم بر علیه نهضت اسلامی ایران

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
باز یک رشته تبلیغاتی اینها دارند که بله این نهضت اسلامی یک امر روشنی دارد و مابقی ابعادش غیر معلوم و نیست دیگر چیزی. آن امر روشنی که دارد این است که همه مردم می گویند که باید این رژیم برود و این شاه برود و حکومت اسلامی تشکیل بشود. این در لسان همه مردم است لکن اینها برنامه ای ندارند، همین طور می گویند حکومت اسلامی، حکومت اسلامی یک چیز غیر معلومی است، برنامه ندارد. یا در لسان بعض اشخاص بی اطلاع این که اساس ندارد، اصلاً جمهوری اسلامی بی اساس است و از این سنخ حرف ها.
 

پافشاری رژیم و وابستگانش مبنی بر ضروری بودن سلطنت شاه

خوب، حالا ما دو قدم داریم، قدم اول، قدم اینکه باید این اساسی که الان هست، این وضعی که الان هست، اینها باید برداشته بشود. اینکه می گویند که روشن است، در این معنا اشکال دارند؟ اینهائی که با اساس این نهضت خیلی به خیال خودشان موافقت ندارند، در کدام قدم موافق نیستند؟ در این قدم اول که باید این بساط که تا حالا هست و این رژیم باید به هم بخورد، این وضعی که الان ایران دارد و در ظرف این پنجاه سال اوج گرفته است و سابق هم بد بوده است، بوده است اینطورها، در این اشکال دارند که می گویند نه همین اوضاع باید باشد؟
خوب اینها که (مثلاً اگر کسی پیدا بشود، خوب، هستند اشخاصی که طرفدار شاه و رژیم شاه، آنهائی که یا وابستگی به خود شاه دارند یا وابستگی به آمریکا دارند) می گویند که نه، این اوضاع حالا باید باشد و به تعبیر بعضی ها شاه غیبت کند (که حالا فکر آن را کردند) اینها معتقدند که این اوضاع خوب است و باید باشد؟ یا اوضاع بد است لکن لازم است باشد از باب اینکه دیگر چاره ای نیست؟ اگر معتقدند که این اوضاع خوب است، معنایش این است که اختناق پنجاه ساله همه خوب است. در همه روزنامه ها و مراکز تبلیغی، اختیاری در کار نباشد و در تحت نظر سازمان امنیت باشد،

صحیفه نور جلد 3 صفحه 127

این یک چیز خوبی است! می توانند، جرأت دارند بگویند که در عین حالی که این دستگاه تبلیغاتی در تحت نظر سازمان امنیت تنظیم می شود و هیچ روزنامه نگاری حق ندارد که تخلف کند از مطالبی که آن القاء می کند و دستگاه تبلیغاتی رادیو حق ندارد که غیر از آن چیزی که آنها برنامه می دهند پخش کند، در عین حالی که اینطور است، معذالک این کار خوبی است؟ این را می تواند یک نفر مسلمان یا یک نفر انسان یک چنین مطلبی را اظهار کند؟ اگر می تواند، خوب یکی از اینهائی که با این حرف ها مخالفند بیاید این را اعلام کند. هر کس، هر کدام را اینها انتخاب کنند که خود شاه یا هر کس که از دوستان شاه هست بیایند این را اقرار کنند به اینکه دستگاه های تبلیغاتی ما، دستگاه های مطبوعاتی ما، همه آنها بی اختیار هستند و هیچ اراده ای از خودشان در پخش اخبار ندارند و همه را سازمان امنیت تنظیم می کند و اینها باید حتماً حرف او را پخش کنند و این خوب است. یکی از اینهائی که می گویند شاه باید باشد، بیایند این مطلب را خوب، در یک روزنامه ای، در یک ورقه علیحده ای خودشان طبع کنند و منتشر کنند و امضاء هم بکنند، نه اینکه همین طوری بنویسند. بنویسند که من که فلان آدم هستم قبول دارم که اینطور چیزها می شود لکن من می گویم این کار خوبی است. یا مثلاً فرهنگ ما که عقب افتاده است قبول می کنند که عقب افتاده است و نمی گذارند یک فرهنگ مستقلی ما داشته باشیم، فرهنگ تبع است، تبع اراده سفارتخانه هاست، بیایند این را بگویند که نه، ما که می خواهیم شاه بماند برای اینکه فرهنگ ما باید اینطور باشد و این کار خوبی هم هست، نه اینکه بگویند ملزمیم، بگویند نه، کار خوب است، خیلی خوب است که فرهنگ ما یک فرهنگ عقب افتاده ای باشد و نگذارند که جوان های ما تربیت بشوند، تربیت علمی بشوند، جوری بشوند که خودشان سازنده باشند. آن کس می گوید که ما با بقاء شاه موافقیم، این مطلب را اگر قبول دارد که اینطور هست لکن می گوید که (صحیح است لکن باید اینجور باشد خوب است اینطور باشد) خوب بیایند این را منتشر کنند این مطلب را با امضاء یک نفر در همه ایران پیدا کنید که این را بگوید و منتشرش هم بکند و خودش را هم معرفی کند که من کی، پسر کی، یک چنین مطلبی را می گویم. گمان ندارم پیدا بشود یک کسی که این حرف را بزند. یا قبول دارم که مستشارهای خارجه این ارتش ما را در تحت نظر دارد و ارتش ما تحت قیادت مستشارهای خارجی هستند لکن این چیز خوبی است، تحت قیادت آنها بودن چیز خوبی است. و هکذا همه ابعادی که الان ما به آن مبتلا هستیم، چه در ناحیه اصلاً نظام فرهنگی یا نظام ارتشی و چه در ناحیه اقتصاد قبول بکنند به اینکه نفت ما را بی حساب دارند به آمریکا می دهند و به جای آن پایگاه برای آمریکا در ایران درست می کنند، این را قبول کنند لکن بگویند این کار خوبی است که ما می کنیم، انساندوستی است و محبت به همنوع است و مهمان پروری است و اینطور چیزها که ما نفتمان را بدهیم، خوب یک هدیه ای است به یک مملکتی، خوب هدیه می خواهیم بدهیم نفتمان را، آنها هم بیایند به جای اینکه به ما پول بدهند اسلحه بدهند، اما نه اسلحه به ما بدهند،این اسلحه ای که اینها خیال دارند که بیاورند در ایران و پایگاه درست کنند در مقابل شوروی، بی بهانه نمی شود آورد، به بهانه اینکه پول نفت را ما داریم می دهیم منتها پول نفت را اسلحه می دهیم. اسلحه احتیاج دارد ایران. این اسلحه های

صحیفه نور جلد 3 صفحه 128

بسیار هنگفت و زیادی که ایرانی اصلاً نمی داند که چکارش بکند تا راه بیفتد و به این ایرانی هم نشان نمی دهند این مطلب را که این را چکار بکن که به راه بیفتد، اینها در اینجا می خواستند پایگاه درست کنند در مقابل شوروی. اگر همین طوری بگویند ما می خواهیم پایگاه درست کنیم، خوب صدایش در می آید، این هم، این قارداش هم صدایش در می آید می گوید من هم باید اینجا یک گوشه دیگر شروع بکنم. آنها نمی خواهند اینجور بشود، می گویند که ما نفت داریم می خریم و عوض داریم می دهیم. عوض چیست؟ عوض این است که اسلحه می دهیم و لیکن واقع مطلب پایگاه درست کردن برای آمریکاست و الان ایران خیلی از جاهای آن این پایگاه ها را دارد و مهیاست. خوب، این را می گویند که یک کاری است که شده است و می شود لکن کار خوبی هست انسان چنین انساندوست باشد. خوب اگر این را هم خوب می دانند، این هم یک نفر پیدا بشود از دوستان شاه یا از رفقای آمریکا که این مطلب را تصدیق کند به همین طوری که من طرح می کنم و امضاء کند. پس این مطلب را که نمی تواند کسی بگوید که اینها کار خوبی است و چی.
 

پایگاه های عظیم تسلیحاتی آمریکا در ایران، شواهدی بر وابستگی رژیم

باقی می ماند در این زمینه اینکه یک مطلب دیگر بگویند این رفقای شاه و - عرض می کنم - چاکرها و غلامزاده ها که نه، اینطور نیست، چنانچه خود اعلیحضرت می فرمایند که خیر، ما مستقلیم و ما احتیاج به چیزی نداریم و ارتش ما الان جلوی روس را می تواند بگیرد، جلو انگلستان را می تواند بگیرد و جلو آمریکا را می تواند بگیرد و خیر (با تعبیر خود اینکه) پدربزرگ ما نیست که هر چه او بگوید ما بشنویم و از این حرف ها، این مطلب را می خواهند بگویند که پایگاه ندارد آمریکا در ایران؟ خوب بروند ببینند، اینها پایگاهشان معلوم است در کوهستان کجا، در کوهستان کجا، در کجا، این پایگاه ها معلوم است الان، ساخته شده و زیر زمین هایش همه درست و مجهز. می گویند نفت نمی دهیم ما به آمریکا، انکار دارند این را، نه اینکه می گویند می دهیم و خوب است، می گویند ما نفت نمی دهیم به آمریکا، من خوب، آن هم که همه عالم می دانند که شما دارید نفت می دهید. می گویند نفت را به اندازه می دهیم، آنها هم همه می دانند که این نفتی که شما می دهید و خودتان می گوئید تا بیست سال دیگر، سی سال دیگر تمام می شود، این برای این است که بی اندازه می دهید.
 

عدم استفاده آمریکا از منابع نفتی خویش و خریداری نفت ایران در قبال سلاح

آمریکا نفت دارد نه اینکه احتیاج به نفت دارد آمریکا، آمریکا چاه های نفت زیاد دارد و استخراج نمی کند یعنی به این معنی که رسیده اند به چاه ها و آنجاهائی که نفت زیرزمین دارند، آنها هم هست. چاه ها را، سر آنها را بسته اند برای آتیه خودشان و از این هدیه ناقابل اعلیحضرت دارند. می گیرند ولی همه نفت های خودشان زیرزمین مانده است. الان چاه ها را کنده اند رسیده اند به نفت و در آن را بسته اند و نشسته اند روی آن و دستشان را دراز کرده اند که بابا نفت بده.اینها که می گویند ما

صحیفه نور جلد 3 صفحه 129

نفت نمی دهیم، نداده ایم به آمریکا یا به اندازه دادیم، خوب شما از این پولی که دارید می گیرید و از این اسلحه ای که وارد کرده اید و از این بیلیون ها اسلحه هائی که وارد کردید معلوم است که چقدر داده اید و الان هم معلوم است که چقدر دارید می دهید به آمریکا و سایر ممالک دیگر و می گویند بله ما می دهیم، این را مدعی هستند که ما می دهیم لکن ارز می گیریم، خوب اینها یکی شان بنویسد که ما پول می گیریم از آمریکا. همه شان قبول دارند که ما می دهیم و اسلحه می گیریم. خوب این اسلحه را قائلند به اینکه برای مملکت ما اینهمه اسلحه و اینهمه تجهیزات لازم است؟ و ما می خواهیم یک قدرت مثل شوروی پیدا بکنیم، یک قدرتی مثل آمریکا پیدا بکنیم؟ اینطوری است که ما لازم داریم اینطور چیزها را و متخصص داریم نسبت به اینطور مسائل و خود ما داریم اداره می کنیم؟!
خوب، همه می دانند که چهل و پنج هزار، بعضی هم می گویند شصت هزار مستشار آمریکائی هست، کارشناس های آمریکائی هست در ایران با مصونیت، نه مصونیت فقط اینها، مصونیت هر چه آمریکائی هست که اینها مصون کردند آمریکائی ها را، اینها قصه هائی است که تاریخ باید ثبت کند، بعدها بفهمند که وضع ایران چه بوده است.
 

هیاهو و تبلیغات ساختگی رضاشاه برای لغو کاپیتولاسیون

در زمان رضاشاه وقتی که کاپیتولاسیون به اصطلاح خودشان لغو شد (آن هم لغویتش حرف بود، اما حالا لغو شد) چه بساطی درست کردند در تبلیغات که بله دیگر اعلیحضرت به آنجا رسیدند که لغو کردند کاپیتولاسیون را، چه کردند و فلان. مدت ها روزنامه ها و رادیو بساط جشن این را گرفتند که اعلیحضرت رضاشاه کاپیتولاسیون را لغو کرد. یک وقت آنطور هیاهو کردند و جشن گرفتند. آن روزی که اعلیحضرت محمدرضا شاه خلف صدق اعلیحضرت رضاشاه آمد کاپیتولاسیون را برای اینها درست کرد باز همین بساط بلند، شد که ای چه خدمت بزرگی، چه خدمت بزرگی کردند، این بیچاره مطبوعات، خوب اسیر سازمان امنیت بودند باید بنویسند، آنها دیکته کنند اینها بنویسند که چه خدمت بزرگی، دیگر از این خدمت بزرگتر نمی شد که اعلیحضرت کردند! چه کردند؟ اینکه او لغو کرد، ایشان اثبات کردند. در لغوش ما جشن باید بگیریم در اثباتش هم باید جشن بگیریم. وضع یک مملکتی اینطوری است که می گویند خروس می گوید که من بیچاره را در عزاخانه سر می برند، در عروسی خانه هم سر می برند (خنده حضار) .
 

تصویب قرارداد کاپیتولاسیون خلاف روح انسانیت است

وضع ایران اینجور است که آن طرف قصه را هیاهو می کنند، این طرف قصه هم هیاهو می کنند. اینها چیزهائی است که ما حالا می شنویم و داریم می بینیم. بعدها آیا باورشان بیاید یک همچو رژیم هائی را ما گذارندیم. آخر من در سن خودم این قضیه را دیدم. شماها یادتان نیست، هیچ کدامتان یادتان نیست اما من در سن خودم بوده این قضیه. آن قضیه جشن های آنجای او در سن ما بوده. این

صحیفه نور جلد 3 صفحه 130

قضیه جشن ها و بساط اینجای او هم، هیاهوی اینجای او هم در همان وقتی بوده که ما بودیم. هر دوی آنها را، وضع اینطوری است که طرفین قضیه را باید - عرض می کنم که - برای آن جشن بگیریم و پایکوبی کنیم که اعلیحضرت آنجا آنطور کردند و اینجااینطور کردند. می گویند نشده است؟ خوب، شده است منتهی می گویند خوب شده است. خوب شده یعنی چه؟ یعنی اینکه این آشپز مثلاً سفارت آمریکا، آن کاسب خیابان مثلاً فلان جا که آمریکایی است، اگر این یک شخص محترمی، یک شخص عالیمقامی، یک فیلسوفی، یک عالمی، یک کسی را بگیرد زیر، عمداً هم بگیرد زیر، دولت ایران حق ندارد، هیچ حق ندارد که این را بخواهد، این باید رجوع شود به سفارت، سفارت خودشان بلدند چه بکنند.
معنی اثباتش این است که (ایشان برای آن آنقدر چیز کردند و آن شخصی هم که در مجلس آورد آنقدر برای آن نوحه خوانی کرد) هر فردی از افراد آمریکائی در اینجا مصون است، کسی حق ندارد، دادگستری حق ندارد که اگر این کاری کرد بخواهد او را - عرض بکنم که - ارتش حق ندارد در این امر دخالت کند، هیچ کس حق ندارد در این امر دخالت کند، این باید مستقیماً در پیش خود آمریکائی ها و در سفارتخانه یا در فرض کنید که خود مملکت آمریکا این قضیه باید حل بشود، آن هم که معلوم است راه حلش چیست. این را می گویند که یک چیز خوبی است؟! خیلی خوب واقع شده که مصونند اینها و - عرض می کنم که - هیچ کس حق ندارد به آنها چیزی بکند اما اگر شخص اول این مملکت (هر کس هست، هر زهرماری اگر هست به اصطلاح شما) اگر چنانچه یک فراشی از آنها را زیر بگیرد این باید محاکمه بشود؟! از آن طرف هیچ شما حق ندارید انتقاد کنید اما از آن طرف خیر باید محاکمه بشود. خوب این را می گویند که یک چیز خوبی است؟! و آن کسی که می گوید نظام شاهنشاهی ایشان باید باقی بماند و شاه باید باشد و سلطنت بکند و چطور، می گوید این وضع تا حالا خوب بوده و باید شاه باشد؟! یا خیر این وضع را قبول ندارد و می گوید نه این وضع خوب نیست؟ اگر می گوید خوب است این وضع، خوب یک چیز بنویسد امضاء کند که: (این وضع را ما قبول داریم، خیلی هم خوب است، یک فراشی از آنها را اگر ما اذیت کردیم باید آنطور بشود، یک کس بزرگی از ما را اگر چه کردند آنها نباید در آنها چه بشود.) این هم گمان ندارم که یک آدم، یک انسانی بتواند بنویسد.
بله اینکه بعضی از اینها اصلاً از وضع انسانیت خارج شدند مثل خود اعلیحضرت که اصلاً روح انسانیت از او رفته است، یک روح دیگری است الان در او، نه روح انسان، لهذا حرف ها هم همین طوری چرت و پرت خیلی گفته می شود، می گوید. این هم که کسی نمی تواند اینطور بگوید.
 

التزام رژیم برای انجام مأموریتی از طرف اجانب!!

پس این طرف صفحه را که ما نگاه می کنیم که قضیه رفتن ایشان است، از این راه که نمی توانید بگوئید که نه، این کارها همه خوب است، تا حالا هر چه واقع شده، فرهنگ ما عقب است خوب است، اقتصاد ما شکست خورده است و انگل است خوب است، نظام ما تحت نظارت - عرض می کنم که -

صحیفه نور جلد 3 صفحه 131

مستشاران آمریکائی است این هم خوب است، این را که نمی توانید بگوئید، باقی می ماند اینکه نه، این طرف را قبول داریم که اینها خوب نیست لکن چه کنیم چاره نداریم باید اینطور باشد، ما موافقیم با اعلیحضرت و با بقاء اعلیحضرت برای اینکه ملزمیم که اینطور باشد، ما، التزام داریم، ملتزم هستیم به اینکه باید فرهنگمان تا یک حد معینی باشد، از اینجا بالا نرود، ما را ملزم کردند به اینکه ارتش شما باید تحت نظر اینها باشد، ما را ملتزم کردند به اینکه وکلای شما را باید ما تعیین کنیم، شما خودتان نباید دخالت داشته باشید، ملت هم نباید دخالت داشته باشند، ملتزمیم به این معنا، چون ملتزمیم پس باید باشد. اگر این مطلب را می گویند، خوب الان ملت ایران پا شدند می گویند که ما این التزام ها را قبول نداریم، تا حالا هم هیچی نشده، حالا هم دارند می روند، دارند دنبال می کنند این را. خوب اینها اگر قبول دارند که این یک چیز بدی است لکن ما را الزام کردند، حالا ملت ایران تمامی پا شدند که این التزامی که می گویید ما دادیم یا شاه که مأموریت برای وطنش داشته است و خودش نوشته مأموریت برای وطنم و من هم می گویم مأموریت برای وطنش داشته لکن او می گوید مأموریت داشتم که چه کنم و چه کنم، برسانم آن را به نمی دانم دروازه بزرگ تمدن! من می گویم نخیر مأموریت داشتید برای وطنتان که نفتتان را بدهید و - عرض می کنم - فرهنگتان را به زمین بزنید و وطنتان را بیاورید به حالی که الان هست، خرابه ای که الان اسمش را ما وطن گذاشتیم. اگر اینها قبول دارند که این رژیم تا حالا خیانت کرده است منتهی می گویند ملزم است، ملزم است که خیانت بکند، این را ما می توانیم بپذیریم از وکیل، از وزیر، از شاه، از همه اینها که (من ملزمم خیانت بکنم) ؟! خوب برو کنار، کی ترا ملزم کرده که نخست وزیر بشوی؟ کی ترا ملتزم کرده که وکیل بشوی؟ کی ترا ملتزم کرده وزیر بشوی؟ کی ترا التزام کرده که شاه باشی؟ استعفا بده، آدمی که این عرضه را ندارد که در مقابل اجنبی بایستد و مصالح مملکتش را تأمین کند، آدمی که در تحت اسارت غیر است و باید حتماً مصالح مملکتش را فدای آنها بکند، ما فرض می کنیم که شما اگر بخواهید سلطنت محفوظ باشد، باید این خیانت ها را بکنی؟ لکن تو معذوری؟! کی گفت باید سلطنت شما محفوظ باشد؟ تو اگر یک آدمی هستی، انسان هستی، اگر یک آدمی هستی که خائن نیستی بیا اعلام کن بگو که من نتوانستم این مملکت شما را، مصالح مملکت شما را حفظ کنم من استعفا کردم. ملت آنقدر به سر تو گل می ریختند که تا عرش برین بود، نه مثل حالا که همه داد بزنند (مرگ بر این سلطنت پهلوی) برای اینکه از تو خیر ندیدند. کی ترا ملتزم کرده که به سلطنت باقی باشی تا خیانت بکنی؟ مگر می شود که انسان عذر بیاورد که وکیل بوده، ده سال، پانزده سال به اینجا وکیل بوده و وکیل مردم هم نبوده وکیل شاه بوده، نخیر وکیل سفارتخانه بوده، همه را هم خودشان می دانند، رفتند توی این خراب شده و هر چه خواستند، هر کار زشتی خواستند کردند، هر خیانتی را خواستند بکنند، حالا ازشان می شود پذیرفت که من ملزم بودم، مجبور بودم؟! کی گفت تو وکیل بشوی؟ مگر کسی آمد به تو الزام کرد ترا که حتماً بیا وکیل بشو؟! تو برو پشت آن تریبون و بگو، قصه را بگو که من را از طرف سفارتخانه آوردند اینجا و من وکیل رسمی این مملکت نیستم از این جهت من از این مجلس می روم بیرون، آنوقت ببین با تو چه معامله می کنند. مگر می شود اینها عذر باشد که

صحیفه نور جلد 3 صفحه 132

وزیر بگوید من معذورم برای اینکه من ملزم بودم، شاه بگوید من معذورم برای اینکه سفارتخانه من را الزام کرده، نمی دانم کی بگوید من معذورم، این حرف ها چیست؟
 

خیانت و خلافکاری های شاه و دیگر صاحب منصبان برای احراز پست و مقام

اینها معذور نیستند، اینها خائن هستند و تعمداً هم خیانت کردند و برای خاطر ریاست خیانت کردند. می خواستند چند روزی، او می خواسته سلطان باشد او می خواسته - عرض می کنم - وزیر باشد، او می خواسته وکیل باشد، او می خواسته سناتور باشد و اینها، اینها عمداً به این مملکت ما خیانت کردند و تمام اینهائی که در این دستگاه وارد بودند و خدمت کردند به این دستگاه، اینها همه خائنند و هیچ لیاقت اینکه به اینها یک کاری ولو حمالی را رجوع کنند ندارد. نمی شود آقا که یک مملکتی که اینها دارند، اینها مستشارهای آنها هستند و اینها مشیر و مشارهای آنها هستند و تمامشان واضح است خیانتشان.
من می گویم حالا ما فرض می کنیم که شما رأی هم بر خلاف ندادید، شما آدمی بودید که مثلاً خلاف آنها را می خواستید بگوئید، ما اینها را فرض می کنیم لکن می توانید این را انکار کنید که شما وکیل ملت نبودید و رفتید در این مجلس و حقوق گرفتید؟ این را می توانید انکار کنید؟ اگر می توانید، بنویسید که ما وکیل مجلس نبودیم، اینجا همین جوری رفتیم و خیر اینجا که می رفتیم هیچی نبود و نگرفتیم، تا به شما بگویند که نخیر آقا شما در مجلس حقوق گرفتی از این ملت، حقوق ملت را گرفتی، وکیل ملت هم نبودی، خلاف قانون اساسی کردید و خیانت کردید به این مردم و پول این مردم را گرفتید در صورتی که وکیل نبودید شما. اگر وکیل را سفارتخانه تعیین کند یا شاه تعیین کند که وکیل نیست، این که قانونی نیست وکالتش، وکالت باید هر جائی در هر حوزه ای همان اهالی آن حوزه چیز بکنند. خوب، بگویند ما را تعیین کردند، وکیل مثلاً تهران بیاید بگوید من را تهرانی ها چه کردند تا همه تهرانی ها بگویند ما اطلاع نداشتیم، آن که وکیل آذربایجان است بیاید بگوید من وکیل آذربایجانم تا مردم بگویند که نه آقا ما اطلاعی از این نداریم. کجا اطلاع داشتند مردم از این وکلا؟ کی می شناسد اینها را؟
 

عدم رشد فرهنگی و بی علاقگی رژیم به دین و کشور، موجبات وابستگی کشور به استعمارگران

نمی شود اینها را عذر حساب بکند کسی بگوید من معذورم، ما مجبور بودیم که این فرهنگ را در این حد نگه داریم، ما مجبور بودیم که این ارتش را تحت چیز قرار بدهیم، ما مجبور شدیم. خوب اینهمه صاحب منصب توی ارتش وقتی دیدند که صاحب منصب های آمریکا آمدند چه کردند، همه استعفا بدهند. مگر آقا می شد آنوقت، اگر همه صاحب منصب های ما وقتی که دیدند آمریکائی ها دارند اینها را، مستشار دارد آمریکا در اینجا و اینها باید تحت نظارت آنها باشند، اگر همه اینها یک روز

صحیفه نور جلد 3 صفحه 133

استعفای خودشان را می فرستادند در مجلس یا پیش شاه که ما نمی خواهیم با این وضع، مگر امکان داشت آنوقت مستشار بیاید؟ اینکه مستشار می آید برای اینکه شما رشد ندارید، چون رشد ندارید از این جهت مستشارها می آیند - که - بالای سر شما و شما را می خواهند اداره کنند. اگر شماها رشد داشتید، اگر شما یک انسانی بودید که علاقه به این مملکت داشتید، علاقه به این آب و خاک داشتید، اگر یک انسان متدین بودید که اساس مسائل است این، همچو چیزی امکان نداشت برایتان که بنشینید آنجا و بخواهید صاحب منصب باشید لکن صاحب منصبی که یک مردیکه از آمریکا آمده هر چه بگوید، باید اطلاعتش بکنید، خوب استعفا می کردید، کی به شما الزام کرد که آقا بیا تو سپهبد باش یا بیا تو ارتشبد باشد، استعفا می کردی، حالا استعفا کنید، الان که می بینید که همه مسائل واضح شده است و خیانت شاه واضح شده و خود شاه آمده پشت - عرض می کنم که - رادیو و اقرار به ذنب و گناه خودش کرده، اسمش را اشتباه گذاشته (تا حالا من کارهایم اشتباه بود از این جهت از اینجا به بعد این اشتباهات را نمی کنم) شمائی که یک شاهی را می بینید که خیانت های خودش را اقرار کرده، پشت رادیو اعلام کرده، دستش را پیش ملت دراز کرده که (ببخشید مرا، من اشتباه کردم) خوب همین حالا همه تان بروید آن کنار یا بروید کنار از ارتش یا متصل بشوید به مردم، باز نریزید به جان مردم و مردم را بکشید. پس شما همه خیانتکارید، شما را نمی توانیم بگوئیم یک انسانی هستید که امین این مملکت هستید، شما خائنید در این مملکت، شما لیاقت هیچ چیز را ندارید. بله صاحب منصب های جزء نمی توانند، آنها چیز کردند، آنها می گویند ما حاضریم به اینکه کارهائی را انجام بدهیم. ان شاءالله بلکه انجام بدهند.
 

سلطنت شاه غده ای سرطانی برای نابودی همه شؤونات مملکت

پس این ورق مطلب که قضیه این است که این رژیم باید از بین برود، این فاسد است، یک غده فاسد را اگر در نیاورند یک انسان را از بین می برد، هلاک می کند. نمی تواند یک نفر آدمی که مریض است، غده مثلاً فرض کنید سرطانی دارد حاضر نشود که این غده را بیائید در آورید، این خوب، می کشد غده اگر در نیاورید، این سلطنت یک غده ای است در این مملکت که اگر در نیاید فاسد می کند مملکت، این غده باید در بیاید چاره نیست، این غده، سرطانی و بدتر از سرطان است، این باید بیرون بیاید. باقی می ماند آن طرف قضیه که من حالا خسته هستم برای ادامه گفتن آنها، ان شاءالله خداوند همه تان را موفق کند، توفیق به همه تان بدهد. یک روز انشاءالله بروید به ایران که ایران وضعش عوض شده باشد.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

مصاحبه امام خمینی با خبرنگار آلمانی

تاریخ: 1357/08/22

 

مصاحبه امام خمینی با خبرنگار آلمانی

سؤال: بر سر آلمانی های مقیم ایران در صورتی که اوضاع ایران عوض شود و حکومت اسلامی به روی کار آید، چه خواهد آمد؟
جواب: با آنها به طور انسانی رفتار می شود و در صورتی که مصالح ملت را مراعات کنند، ابداً ضرری بر آنها وارد نخواهد شد.
سؤال: بر سر سرمایه های صنعتی آلمانی ها در ایران چه خواهد آمد؟
جواب: اگر سرمایه ها از خودشان باشد، آن هم محفوظ خواهد ماند و ظلمی بر کسی وارد نخواهد شد.
سؤال: همانطوری که حضرت آیت الله اطلاع دارید، شاه به نام ملت ایران قراردادهائی را با آلمانی ها و خارجی ها بسته است. آیا یک دولت جدید به رهبری حضرت آیت الله این قراردادها را ادامه می دهد؟ و چه اتفاقی بر سر این قراردادها رخ خواهد داد؟
جواب: قراردادهائی که موافق مصالح ملت است، به قوت خود باقی می ماند.
سؤال: همانطور که مسبوق هستید، سرمایه هائی به نام ایران در آلمان سرمایه گذاری شده است. این سرمایه ها، چه سرنوشتی پیدا خواهد کرد؟
جواب: این سرمایه ها مال کشور و ملت است و دولتی که می آید به مصلحت ملت عمل خواهد کرد.
سؤال: در حکومت آینده، آزادی زنان چگونه خواهد بود؟ آیا اینها باید مدارس را رها کرده و به منازل بروند، یا اینکه بر ایشان امکان خواهد داشت به تحصیلات خود ادامه دهند؟

صحیفه نور جلد 3 صفحه 144


جواب: این حرف هائی که راجع به زنان و یا مسائل دیگر شنیده اید، اینها همه تبلیغات شاه و اشخاص مغرض است. زن ها آزاد هستند و در تحصیل هم آزاد هستند، در کارهای دیگر هم آزادند، همانطور که مردها آزادند. حالاست که نه زن آزاد می باشد و نه مرد.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در مورد خواسته های ملت

تاریخ: 1357/08/22

 

غیر قابل باور بودن اظهارات شاه مبنی بر عدم اطلاع از خیانت ها و جنایت ها

اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
ما سه اصل پیشنهاد کردیم که حالا می خواهیم ببینیم که آیا آنهائی که محتمل است مخالفت بکنند با این اصول با کدام یک از اینها مخالفت می کنند.
یک اصل این بود که ملت ایران چنانچه در این مدت از تظاهراتشان، از شعارشان ظاهر شد این سلطنت سلسله پهلوی را نمی خواهند و این یک رفراندمی بود که سرتاسر کشور به آن رأی دادند، با فریاد به آن رای دادند که ما نمی خواهیم این سلسله پهلوی را. خوب اگر کسی با این مخالف است و در مقابل ملت ایران می گوید که ما می خواهیم که سلسله پهلوی همین طوری که بودند باز باشند عرض کردیم که یک دفعه می گوید که این کارهائی که شاه کرده است ما تصدیق داریم که این کارها را کرده لکن این کارها خوب است؛ اینکه نفت ما را داده است به آمریکا در مقابلش یک مقدار آهن خریده است که به درد ما نمی خورد، اینکه فرهنگ ما را به عقب رانده است، اینکه اینهمه جوان های ما را کشته است، اینهمه حبس ها، اینهمه زجرها، این اختناق ها، اینها را قبول دارد که اینها کرده اند لکن می گوید اینها کار خوبی است. اگر کسی این مطلب را بگوید، خوب است که اعلام کند و امضاء کند که من آن آدمی هستم که این کارها را می گویم خوب است. من گمان ندارم کسی در تمام ایران پیدا بشود که یک همچو اعلامی بکند. و یا این است که می گوید که نه، این کارها را نکردند اینها و اینها را کسان دیگری کردند. چنانچه بعضی همچو چیزی گفته اند که اعلیحضرت بی اطلاع بودند از این مسائل، اصلا هر چه گذشته بر این مملکت و هر چه ظلم شده است و هر چه خیانت شده، دیگران کردند و شاه اصلا اطلاع از این مسائل ندارد. همه افراد ایران اطلاع دارند، الا شاه!! شاه توی این جمعیت نبوده است؟! در بین این مردم نبوده است؟! ایشان که در فرمایشات خودشان همیشه می گویند که همه کارها به دست من انجام می گیرد و دیگران هم همین طور می گویند که هر چه عمل می شود به دست شاه است. در قضیه مدرسه فیضیه که ریختند و در مدرسه فیضیه آن کارها را کردند، ما آنوقت می دیدیم که به هر کس مراجعه می شد، می گفتند که اعلیحضرت فرموده است. چنانچه ما آن روز در یکی از اعلامیه ها همین مطلب را نوشتیم که به هر جا مراجعه می شود، می گویند که اعلیحضرت فرموده اند، اعلیحضرت

صحیفه نور جلد 3 صفحه 135

فرموده اند که بروید مدرسه فیضیه را به هم بریزید و چه بکنید. و راست هم می گفتند، کسان دیگر یک چنین کارهائی را اجازه - نمی داد - نمی توانستند بدهند بدون اطلاع شاه، شاه که تمام نظام ایران در تحت رهبری ایشان هست (ایشان هم خودشان قبول دارند این را) و در نظام نمی شود حکم قتل کسی را یا حکم غارت یک جائی را یا حکم قتل عام یک ناحیه ای را یک رئیس شهربانی بدهد یا یک ارتشبد بدهد، هیچ کدام نمی توانند. همه اینها باید با امر خود شاه یا اجازه او باشد .اینها باید اجازه بخواهند از او و او اجازه بدهد. همه این قراردادهائی که در مجلس واقع شده و مجلس نوشته و گذرانده و اینها همه، بگوئیم که شاه اصلاً اطلاع نداشته است؟ ایشان در حال غش بوده در این مدتی که سلطنت کرده است؟! خوب، اگر در حال غش نباشد، آدم بیدار باشد و شاه یک مملکتی هم باشد آن هم یک شاهی که همه می دانند که همه کارها دست خود این است و همه دیکتاتوری ها را این دارد می کند، آنوقت کسی بگوید که (چنانچه گفتند، اینهائی که طرفداران شاه و آمریکا، این حرف ها را گفتند که) گناهی گردن ایشان نیست، ایشان هیچ اطلاعی از این مسائل نداشتند. شاه که آمد در قم و در حضور اینهمه جمعیت ایستاد و نطق کرد و بدگوئی کرد به علمای اسلام و بدگوئی کرد به طبقات مردم، این گناهش گردن دیگران است!! ایشان اطلاع اصلاً نداشته از این مسائل!! شاهی که پشت رادیو می گوید که این ملاها، این فلان، اینها ارتجاعی هستند، اینها چه هستند، به مردم امر می کند که از اینها مثل حیوان نجس احتراز بکنید، ایشان اطلاعی نداشته است!! این چه گناهی شد، گناهش گردن دیگران است که چیز کرده اند!! ایشان اطلاعی نداشته است!! به ایشان دیکته کرده اند، ایشان هم ندانسته اند اینها چه نوشته اند اینجا، از رو خوانده است مثل بچه هائی که یک چیزی می خوانند و متوجه نمی شوند مفادش چیست، ایشان هم خوانده و نفهمیده است که مفاد این چه هست!! قضیه اصلاحات ارضی به اصطلاح خودشان و این بساطی که درست کردند و ایشان خودش می گوید (انقلاب شاه و ملت، انقلاب سفید) ایشان که می گوید انقلاب (شاه و ملت) ، نه این انقلاب شاه و ملت نبوده است، شاه بی اطلاع از این مسائل بوده است!! خودش که می گوید (انقلاب شاه و ملت) روی کاغذی این را نوشته اند که این را بخوان و این آنقدر ادراک نمی کند که بفهمد انقلاب شاه و ملت یعنی شاه هم دخالت دارد!! این همین این عبارت را می خواند و نمی داند چه چیز نوشته است روی اینجا!! (به منطق این آقائی که می گوید شاه بی اطلاع بوده است، از همه امور بی اطلاع است) پس اینکه نمی شود کسی باورش بیایید. حالا فرضاً یکی هم این حرف را بزند اما ماها می توانیم باور بکنیم که این شاه که همه کارها را خودش می گوید که باید به نظر من باشد و منم که همه کارها را انجام می دهم و دیگران را هیچ حساب نمی کرد، تا چند وقت پیش از این اصلا نه وزیری و نه وکیل و نه چیزی، هر چه او می گوید، آن باید بشود، چیزهای دیگر چه است! پس این مطلب را نمی شود گفت که، نمی توانیم بگوئیم که این کارها همه خوب بوده است و این که کرده است، خوب کاری کرده است. این را که نمی توانیم بگوئیم. نمی توانیم بگوئیم که این کارها بد بوده است لکن شاه بی اطلاع بوده است از این مسائل و اینها همین طور خودبخود دیگران کرده اند و نسبت به شاه داده اند. چنانچه حالا دارند یک

صحیفه نور جلد 3 صفحه 136

دسته ای را که از رفقای ایشان بوده و - عرض می کنم که - با هم در جرم ها شریک بودند، حالا این دسته را گرفته اند. حالا من هم نمی دانم چه جوری گرفته اند یعنی واقعاً یک حقیقتی است این یا اینکه می خواهند مردم را بازی بدهند، آنها باز رفاقت خودشان باقی است و اینها را به صورت مثلاً از مردم مخفی کرده اند، یک جائی هم برایشان، جای خوبی هم درست کردند، این را ما اطلاع نداریم. حالا ما فرض می کنیم که ایشان با آنها دیگر وفا نکرده و شریک ها را گرفته اند. اینها البته می خواهند همچو صورتی را، ایشان هم خیال دارد یک همچو صورتی را به ذهن مردم بیاورد که حالا که من فهمیدم که اینها خیانت کرده اند، حالا همه اینها را دیگر من می گیرم. معلوم شد که اینها خیانتکارند. 12، 13 سال، 14 سال کسی وزیر او بوده و - عرض می کنم - با هم همه کارها را انجام داده اند، حالا تازه ایشان این چند روزی که مردم مقابلش ایستاده اند، حالا فهمیده است که اینها کارهای بدی کرده اند که این مردم دارند اینطور هیاهو می کنند و حالا اینها را گرفتند برای اینکه مردم بفهمند که نخیر، اعلیحضرت می خواهند اصلاحات کنند، همانطور که اصلاحات ارضی کردند و انقلاب سفید درست کردند، حالا می خواهند انقلاب اداری کنند و می خواهند مسائل را درست کنند و وزراء را بگیرند و وزرای زمان کذا و زمان کذا و می خواهند کارها را درست کنند. دیگر مردم چه حرفی دارند!! این هم که کسی باورشان دیگر از ایشان نمی آید که اینطور کارها بدون اطلاع ایشان شده است.
 

شرط قبولی توبه شاه، جبران حقوق بر باد رفته ملت

خوب یک صحبت دیگر هم ممکن است کسی بکند که نخیر، این همه بد بوده است و ایشان هم کرده اند لکن توبه قبول است. آمده است می گوید من توبه کردم، توبه پیش خلق و خالق قبول است و هر که یک کاری بکند توبه بکند ولو هر چه کار بدی باشد، این را باید از او قبول بکنیم. این هم یک راه است که کسی بگوید که حالا دیگر شاه سلطنت بکند و حکومت نکند و توبه هم کرده است و کارهائی هم که تا حالا کرده است تمام، هیچی دیگر، حالا توبه کرده. در توبه هم این مطلب هست. (حالا اگر ما فرض کنیم توبه هم بکند) توبه پیش خدا هم قبول نیست مگر اینکه آن چیزهائی که مربوط به حقوق مردم است رد بشود. اگر یک کسی را کشت و بعد بگوید من توبه کردم، این توبه قبول نیست باید این را که کشته است جبران بکند، وقتی جبران کرد آنوقت پیش خدا هم وقتی توبه بکند، قبول است. ایشان بدون جبران، چون شخص اول مملکت است، خدا یک حساب دیگری برایش باز می کند؟! شخص اول مملکت را دیگر خدا حساب این را نمی کند که این بیست و چند سال جرم مرتکب شده است، اموال مردم را خورده است، نفوس مردم را تلف کرده است، امر به خرابی ها کرده است، خیانت ها کرده است، جنایت ها کرده است!! خدا از باب اینکه ایشان شاهند، (معلوم می شود که پیش خدا مثلاً به منطق اینها شاه و غیر شاه فرق دارد) چون شاه است، از این جهت می گوید که نه این دیگر قبول است!! مردم که جوان هایشان از بین رفته اند، بروند گم بشوند اینها چه هستند، مقابل شاه که نمی شود این حرف ها را زد!! بگوئیم که توبه ایشان قبول است بدون اینکه شرایط توبه قبول باشد؟ اگر

صحیفه نور جلد 3 صفحه 137

مردم عادی مال مردم را خورده اند، بگوید توبه کردم، مال مردم را باید بدهد تا توبه باشد والا این همان توبه گرگ می شود و ایشان خوب، بیایند حالا اگر واقعاً توبه کرده اند، بسم الله بیایند در بانک های خارجه را اول باز بکنند و این اموالی که در این بانک ها هست، اینها را برگردانند به ملت. این یک راهش، تا برسیم به کشته ها، حالا راه مالی اش. اینهمه اموال مردم را اتلاف کرده است و اینهمه نفت را داده به غیر و در مقابلش یک چیزی که به درد ملت نمی خورد بلکه ضرر برای ملت دارد، بیاید اول اینها را جبران کند، اعلام کند که من می خواهم جبران کنم. ایشان اعلام کرده است، می گویند که اعلام کرده است به اینکه این خاندان من هم، این کسانی که مربوط به من هستند اینها هم باید رسیدگی بشود، ببینیم که آیا اینها خلافی کرده اند؟ نکرده اند؟ اگر خلافی کرده اند خوب اینها هم باید محاکمه بشوند! ایشان باز... که خاندان ایشان خلافی کردند یا نکردند؟ معلوم می شود این هم از آن مسائلی است که مخفی است برایشان و اطلاع ندارند!! حالا می خواهند ببینند که آیا این خاندان به کسی خلافی کرده اند، یک جرمی کرده اند!، اگر مرتکب شده اند. خوب حالا خود ایشان که می گوید که توبه کردم و مقابل ملت می ایستد و می گوید که خوب، من یک اشتباهاتی کرده ام و حالا تعهد می کنم که نکنم و حالا ملتزمم که دیگر نکنم، ضمانت می کنم و اینها را مکرر می کند. خوب یک کسی می ایستد، یک ملت می ایستند مقابل او، می گویند که تا حالا این کارها را که کردی، خوب جبران بکن، آنوقت بگو که ضمانت می کنم. مساله یک مساله حقوقی است، همچو نیست که یک مسأله ای بین تو و خدا باشد، خدا بین تو و خودش را ممکن است که بیامرزد. ما وکیل عمومی خدا نیستیم، اما خدا قبول نمی کند مگر که مسائل حقوقی حل بشود. حق مردم به عهده تو است الان، تو الان حق یک ملت در عهده ات است. تو مال هائی که مال این ملت است به باد داده ای، تو ده سال جوان های ما را در توی محبس با آن وضع با آنها رفتار کردی و امر کردی که اینطور بکنند. خوب اینها را باید جبران بکنی تا بعد بگوئی (استغفرالله) ، تو جبران نکرده می گوئی که من توبه کردم، ما باورمان می آید که تو توبه کار هستی؟! ملت نشناخته اند تو را؟! مگر شما آن اولی هم که آمدی سلطنت کردی همه این التزامات (اول قانوناً باید التزام بدهی) همه این التزام ها را دادی و بعد آمدی (به قول خودت) این اشتباه ها را کردی. تو از این به بعد دیگر اشتباه بکن نیستی؟! یا اینکه باز این را می گوئی که مردم را به غفلت بیاندازی و باز مشغول بشوی به این کارهای اشتباهی که می گوئی کردم؟
پس آنکه موافق با ایشان است و اصل اول ما را که عبارت از رفتن شاه و این سلسله است می گوید قبول ندارم، باید یکی از این مسائل را قائل بشود به اینکه نه همه کارهای ایشان خوب بوده و شماها ملتفت نیستید، مردم ملتفت نیستند که اختناق یک چیز خوبی است، نه خوب است و ایشان کارهای خوبی کرده اند، همه اش اختناق و اینطور چیزهاست، اینها هم خوب است. یا خیر، نکرده است ایشان با بی اطلاع بوده است یا توبه کرده ایشان. وقتی این راه ها همه بسته باشد، خوب باید ایشان نباشد.

صحیفه نور جلد 3 صفحه 137

 

شاه و شورای سلطنت هر دو آلت دستی برای تامین مقاصد اجانب

یک مطلب دیگر هم هست که خوب ایشان نباشند، ایشان بروند و بعد آقازاده ایشان بیایند و عیال محترم ایشان بیایند و شورای سلطنتی تشکیل بشود و اداره بکنند. آنها که کاری نکرده اند دیگر، آنها دیگر خوب و صحیح هستند!! ملت ایران نمی تواند اینها را بپذیرد. یک ملتی که از یک شخصی این همه رنج برده و از پدرش آن همه رنج برده است، آن همه خیانت دیده است، این احتمال را می دهد که این پسر هم پسر همان پدر است، چنانچه این پدر هم پسر همان پدر بود. و از خطاهای ملت ما این بود که گذاشتند این پسر بعد از آن پدر بیاید سلطنت بکند و بسیار آسان بود آن وقت اگر پیشنهاد می کردند به این متفقین و آن وقت می ایستادند و می گفتند: ما این را نمی خواهیم آن وقت بسیار آسان بود که ایشان نباشند. خوب، این پسر، پسر همین پدر است. شنیدم گفته است که این پدر من بی خود این حبسی ها را نگه داشته و اینها خرج دارند، اینها را بکشد، از بین ببرید اینها. می گویند اینطور ایشان گفته است که این حبسی ها را برای چه خرجشان را می دهند، بکشدشان. اگر احتمال این معنا را بدهند ملت، یک مسأله مهمی است. مسائل مهمه را احتمال هم وقتی که انسان بدهد، باید احتیاط کند او را. اگر شما یک احتمال صحیحی بدهید که از این اطاق وقتی که می روید بیرون، یک حیوان، یک سبعی در اینجا هست که شما را می کشد، نخواهید رفت از اینجا بیرون همان احتمالش را بدهید. خوب حالا ما این احتمال را نمی دهیم اما اگر من احتمال این معنا را بدهم که یک، شما احتمال این معنا را بدهید که بیرون اینجا یک سبعی است آدمکش، احتیاط می کنید، نمی روید بیرون. ما احتمال این معنی را می دهیم که این خانواده سبعی هستند که اینها ملت را خواهند به باد داد. همانطوری که تا حالا کرده اند بعد از این هم خواهند کرد. یک آلت دستی هستند از غیر (مسأله این حرف ها نیست که، ما حالا روی احتمال داریم صحبت می کنیم والا مسأله احتمال نیست) ایشان یک آلت دستی است، پدر ایشان هم یک آلت دستی بود. آنها می خواهند حالا آن آلت دست دیگری آن بعدی را آلت دست قرار بدهند برای خودشان و چطور ملت می تواند قبول بکند که اینها باز باشند و - عرض می کنم که - آقائی بکنند بر ملتی در صورتی که آنطور خیانت ها را کرده اند. بنابراین اصل اول ما را گمان ندارم که بتواند کسی انکار کند که این اصل نباید باشد.
 

سلب اختیار از مردم، اساس رژیم تحمیلی سلطنتی

یکی هم قضیه اصل دوم این است که اصل رژیم سلطنتی بی ربط است. رژیم سلطنتی رژیم کهنه ارتجاعی است، در وقت خودش هم بی ربط بوده است. اینکه ارتجاع می گوئیم، یک وقت این است که یک چیزی در وقت خودش خوب بوده است ولی حالا دیگر کهنه شده است، سلطنت اگر چنانچه در وقت خودش هم یک چیزی بوده، حالا دیگر کهنه شده است، دیگر سلطنت یک مسأله ارتجاعی است لکن سلطنت از اول چیز مزخرفی بوده است، یک آدم سلطان بر یک مردم بدون اینکه مردم اختیاری داشته باشند! حالا آن شخص اول و سلطان اولش که همیشه با زور آمده اند به مردم

صحیفه نور جلد 3 صفحه 139

تحمیل شده اند، هیچ وقت نبوده است که مردم اراده داشته باشند در تعیین یک سلطان، همیشه با قلدری و زور آمده اند و تحمیل کرده اند بر مردم و ظلم خودشان را بر مردم تحمیل کرده اند و هر کاری خواسته اند به سر ملت ها آورده اند و بعد هم که یک سلسله ای، اولی دزد بود و همه کارهای زشت را می کرد. حالا اصلا در رژیم های دنیا این جزو مضحکه هاست، یک کسی می آید برخلاف مثلاً یک رژیمی قیام می کند، این حالا که قیام کرد، این قیام غلط است، این مجرم است، قیام کرده است بر ضد یک رژیمی، آمد و غلبه کرد و کشت و زد و همه کار زشت را کرد و غالب شد، حالا که غالب شد همه می شناسند او را، حالا شد اعلیحضرت، تا حالا دزد بود، یک راهزنی آمد و زد و مثلاً سلسله قاجاریه را می خواهد به هم بزند، تا حالا اسمش این بود که این آدم قیام برخلاف سلطنت کرده و چطور است و این دزد است و این خائن است و همه این حرف ها را و لقب ها را به او می دادند، حالا زورش زیاد شده و زد و آنها را بیرون کرد، تا بیرون کرد آقای آمریکا از آن طرف ایشان را می شناسد و آقای انگلستان هم از آن طرف می شناسد و حالا شد اعلیحضرت و هر که بر ضد این قیام کند مجرم است. تا حالا ایشان مجرم بوده است، حالا که به زور به مردم غلبه کرد و او را زد و بیرون کرد، همین دزد شد (اعلیحضرت) ! بنای دولت ها این است همین دزدی که تا حالا دزد بود و اگر گرفته بودند او را، می گشتند او را و همه هم می گفتند صحیح است این کشتن، حالا که زور شد و غلبه کرد، حالا دیگر می شناسند او را یکی بعد از دیگری. همین پریروز افغانستان همین طور شد دیگر. همین پریروز افغانستان بعد از اینکه اینها آمدند، اول هی اینها آمدند و چه، هی حرف ها می زدند برایشان، وقتی که غلبه کردند او از آن طرف شناختش، او از آن ور شناختش، او از آن طرف شناختش.
بنابراین است که همه دیگر این دزد سر گردنه را حالا دیگر از این به بعد القاب تغییر کرد، شد (اعلیحضرت) و هر کس بر خلافش بگوید، خلاف رژیم سلطنتی او چیزی بگوید یا اهانتی بر او بکند چند سال هم حبس باید برود. اصل رژیم سلطنتی از اول یک چیز غلطی بوده. چه معنی دارد که یک نفر آدم که مثل همه ماهاست، اکثر آنها هم از همه این جمعیت ها کمتر بوده اند. ادراکاتشان هم کمتر بوده است، اکثراً اینجوری بوده اند، خوب بله قلدری را داشتند، قلدری ها را داشتند خیلی زورمند بودند اما ادراکاتشان مثل یک آدم متعارف هم خیلی هایشان نبوده، آنوقت این شد شخص اول و شد شاه، بعدش دیگر به مردم هیچ ارتباط ندارد. خوب، حالا فرض ما می کنیم که آن مجلسی که رضا شاه با سرنیزه درست کرد و همه دیدیم، نه یک مجلس ملی بود و ملت آمد و دید که قاجاریه مثلا خلاف هستند، آنها را کنار گذاشت و شد ایشان، بعد دیگر از اختیار مردم شد بیرون برای اینکه حالا ایشان با اختیار مردم شد بعد هر کاری بکند، مردم هر چه فریاد بزنند که آقا تو با اختیار ما، با انتخاب ما شاه شدی ما نمی خواهیم دیگر، برو سراغ کارت، دیگر گوش نمی دهند، دیگر سرنیزه است. مثل همین حالایی که پیش آمده، آنها قرار دادند، یک کسی را انتخاب کردند، آن طبقه جلو انتخاب کردند حالا ما باید جرم این پسره را هم بکشیم. ما انتخاب کردیم این را؟! آخر این عقلایی است که در 50 سال قبل یک طبقه دیگر، یک جمعیت دیگر یک کسی را انتخاب کنند به سلطنت بعد پسر او بی انتخاب این مردم و با

صحیفه نور جلد 3 صفحه 140

مخالفت این مردم باز سلطان باشد بر این مردم؟ یعنی هر کاری که بخواهد بکند (نخیر، سلطان مشروطه باشد) ، بی انتخاب مردم چراباشد؟ چه معنا دارد؟ هر کسی، هر جمعیتی، هر اجتماعی حق اولیش این است که خودش انتخاب بکند یک چیزی را که راجع به مقدرات مملکت خودش است. کدام یک از این ملت ما، الان این طبقه اگر در تمام ایران شما بگردید یک نفر را پیدا بکنید که بگوید من دخالت داشتم در انتخاب محمدرضا خان به سلطنت، پیدا نمی کنید. هیچ کس، هیچ کس دخالت نداشت است. موهبت الهی بوده است (به قول خودشان) بدون اینکه مردم دخالت داشته باشند. خوب، در قانون اساسی غلط ما این است که سلطنت یک موهبت الهی است که ملت می دهند به یک شخصی. خوب ما حالا قبول کردیم، یک موهبت الهی است که ملت می دهند، کی ملت دادند این را؟ کی ملت اصلاً اختیار در این باب داشتند؟ ایشان کودتا کرد و آمد ایران، آمد تهران - را - از قزوین آمد تهران را گرفت و کودتا کرد و یک عده ای را گرفت و حبس کرد و کم کم ماند. اولش نمی دانم رئیس قشون بود و بعد کم کم شد وزیر جنگ و بعد کم کم شد نخست وزیر و بعد هم با سرنیزه مجلس درست کرد و با سرنیزه الزام کرد اینها را که باید قاجاریه را خلع بکنید و باید من سلطنت کنم، همه اش سرنیزه بود. موهبت الهی که مردم می دهند، فرض کنیم که مطلبش این است که این موهبت الهی است و مردم می دهند به یک کسی، مردم می دهند، آخر مردم کجا دادند؟ کی مردم همچو کاری کردند؟ و من عرض کردم که حالا ما فرض می کنیم که این مردم هم دادند به پدر ایشان و خوب حالا بعدش چه؟ آن جمعیتی که آنجا بوده اند یک کسی را وکیل کرده، وکیل من که نبوده است پدر من. شما همه تان آن زمان هیچ یادتان نیست، هیچ کدامتان رای آن وقت نداشتید، نبودید تا رای بدهید. هیچ کدام شما آن وقت نبودید، ما هم که بودیم که رای نداشتیم، خوب، رای که به او ندادند. حالا ما فرض می کنیم که یک جمعیت رای دادند به او، الان که ما می خواهیم زندگی بکنیم، مقدرات مملکت مان را تحت نظر یک کسی قرار بدهیم یک کسی بخواهد دخالت در امور مملکتی ما بکند بدون اینکه ما اصلاً اطلاعی داشته باشیم و بدون اینکه اختیاری داشته باشیم ایشان باید هر کاری دلش می خواهد بکند؟
 

مخالفت مردم با سلطه خاندان پهلوی و اصل رژیم سلطنتی

بنابراین اصلاً رژیم سلطنتی یک چیز غلطی است. رژیم سلطنتی چیست؟ باید مردم خودشان یک کسی را تعیین کنند. مثلاً فرض کنید که یک وکیلی را تعیین می کنند برایشان کار بکند، باید مردم خودشان یکی را تعیین کنند که او دخالت کند در امورشان، هر وقت او را نخواستند، بگویند برو گم شو! یک رژیمی که اینطور استقرار دارد اگر انسان فهمید به اینکه، هر آدمی بفهمد که هر کاری بکند دیگر از دست مردم خارج است که بگویند برو، دیگر او هست تا آخر، سلطنت اینطوری است که یک کسی که سلطان شد دیگر او هست، بیخ ریش مردم هست، یک همچو آدمی هر چه خلاف بخواهد بکند دستش باز است، خوف این را ندارد که عزلش بکنند، عزلی توی کار نیست، او هست تا آخر (همه هم شاهدوست اند) ! اما اگر بنا باشد که یک نفر آدم را پنج سال، ده سال، هشت سال بگویند که شما بیا در

صحیفه نور جلد 3 صفحه 141

این مملکت رئیس جمهور مثلاً باش، کارهای این مملکت را اداره بکن، خود مردم آزاد یکی را تعیین بکنند، این آدم هر چه هم بد باشد به فکر خودش هست لااقل، برای اینکه می گوید خوب من پنج سال دیگر رئیس جمهور افتاده ام، وقتی افتادم پدر مرا مردم در می آورند، اگر به یک کسی ظلم کرده باشم اینها پدر من را در می آورند، حالا قدرت دست من است بعد از پنج سال دیگر یک آدمی هستم عادی، مثل سایر مردم. نمی کند قهراً. اصلا از اول رژیم سلطنتی یک چیز غلطی بوده است و تحمیل شده است به مردم. اصل دوم ما هم این است که رژیم سلطنتی یک اصلی است بی ربط، باید اختیار دست مردم باشد. این یک مسأله عقلی است، هر عاقلی این مطلب را قبول دارد که مقدرات هر کسی باید دست خودش باشد، مائی که، یک جمعیتی که مملکت مال خودشان است، چیزهائی که در مملکت است باید به صرفه خودشان خرج بشود، باید همه چیز این مملکت در راه صلاح خود این مملکت باشد یک کسی که اصلش با مردم جداست و می گوید که مردم چکاره هستند من خودم هر کاری دلم می خواهد بکنم، چطور می شود مقدراتش را مردم دست یک همچو آدمی بدهند که هر کاری دلش می خواهد بکند و به مردم دیگر دخالت نباشد؟ به خلاف اینکه مردم امسال یک کسی را قرار بدهند، همه جمع بشوند با هم قرار بدهند که این آقا رئیس جمهور ما، پنج سال هم ایشان رئیس جمهور. ما فرض می کنیم که یک آدمی باشد که خیلی جلب باشد، این آدم خیلی جلب نمی تواند، عقل اجازه اش نمی دهد که در این پنج سال تو هر کاری داری بکن، هر چه هم می خواهی ظلم بکن و - عرض می کنم که - چه می شود. ما فرض می کنیم نه دیگر حقی برای مردم نباشد و حال آنکه در جمهوری حق است و مردم می توانند بگویند نه، تو غلط کردی برو دنبال کارت، اگر جمهوری اسلامی باشد که دیگر واضح است برای اینکه اسلام برای آن کس که سرپرستی برای مردم می خواهد بکند ولایت بر مردم دارد یک شرایطی قرار داده است که وقتی یک شرطش نباشد، خود به خود ساقط است، تمام است، دیگر لازم نیست که مردم جمع بشود، اصلاً خودش هیچ است اگر بیجا اگر - یک سیلی بزند، رئیس جمهور اسلام اگر یک سیلی بیجا به یک نفر بزند ساقط است، تمام شد ریاست جمهوریش دیگر و باید برود سراغ کارش آن سیلی را هم عوضش باید بیاید بزند توی صورتش. ما یک همچو چیزی می خواهیم.
بنابراین اصل اول که عبارت از اینکه ما این خاندان را نمی خواهیم این واضح است، باید همین طور باشد، مردم هم با ما موافقند. مسأله مردمی است. مسأله به حسب حق مردم، مردمی است همه مردم فریاد کردند توی خیابان ها، حالا هم دارند فریاد می کنند. همین امروز هم گفتند پنجاه هزار نفر در اصفهان قیام کرده اند و - عرض می کنم - نهضت کرده اند و تظاهر کرده اند و از این حرف ها. الان هم همان حرف ها را دارند می زنند. اصل دوم هم که سلطنت رژیم سلطنتی اصلش غلط است این هم هر عاقلی اگر تصور مطلب را بکند. تصدیقش هم می کند که یک همچو رژیمی اصلاً درست نیست. باید اختیار دست خود مردم باشد و چه بکنند. یک کس دیگری یکی را سلطان بکند، این سلطان بر یکی دیگر باشد، این مقدرات این دست آنهاست. هر کس مقدراتش دست خودش است. این نسل حالا مقدراتشان دست خودشان باید باشد، نه دست یک کسی که هفتصد سال پیش از این بوده و حالا رفته

صحیفه نور جلد 3 صفحه 142

سراغ کارش. رئیس جمهور معنایش این است که مقدرات دست خود مردم است. مردم الان می خواهند قرار دهند یک کسی را رئیس جمهور، بعد از پنج سال دیگر تمام می شود عملش، یکی دیگر را قرار می دهند بعدیش را می آورند. این بهتر از اوست و آن غلط بوده است و این صحیح، این ممکن است صحیح باشد منتهی ما جمهور به آن معنائی که هر کس را بخواهند قرار بدهند، در سایر جاها هم اینطور نیست که هر کس یک شرایطی در آن هست، در رئیسی که باید حکومت کند بر مردم، حاکم مردم یک شرایطی در اسلام دارد که اگر آن شرایط ملاحظه بشود، یک حکومت عدل و صحیح منعقد می شود.
 

تحقق جمهوری اسلامی مبنی بر رجوع به آراء مردم

اصل سوم ما این است که ما حکومت اسلامی می خواهیم. یک جمهوری اسلامی که به آراء مردم رجوع می کنیم و شرایط را هم می گوئیم، آن شرایط در اسلام هست - برای - هر کس که می خواهید تعیین کنید، هر که این شرایط را دارد این را بخواهند، شرایطش نباشد که هر دزدی را بخواهند قرار بدهند هیچ عاقلی این را نمی پذیرد که هر دزدی را بخواهند قرار بدهند و قرار هم نمی دهند. این شرط سوم را هم، این اصل سوم را هم حالا من خسته شده ام بعد عرض می کنم. و بعضی از حرف هائی که گفته شده است و نطقی که امروز باز اعلیحضرت فرموده اند و حرف هائی که زده اند، اینها دیگر بعد یک تأملی در آن بکنیم ببینیم چه ایشان گفته است و ما باید چه بگوئیم.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در مورد حق مسلم و مشروع ملت ها در تعیین سرنوشت و اشاره به هدف نهائی ملت ایران

تاریخ: 1357/08/24

 

تحقق جمهوری اسلامی، آرمان نهائی ملت

بسم الله الرحمن الرحیم
ما عرض کردیم که ملت ایران (که ما هم دنبال ملت ایران هستیم) آنها سه تا اصل را تقاضا دارند و در تظاهراتی که سرتاسر ایران کردند و حالا هم می کنند این سه تا اصل را ذکر می کنند و مقصودشان تحقق این سه تا اصل است، البته آن که مقصود اصلی و هدف اصلی است آن اصل سوم است که حکومت اسلامی، جمهوری اسلامی، آن که هدف نهائی و اصل است آن است لکن دو اصل دیگر هم در آن منضم است یعنی اگر همان اصل هم فقط می گفتند، این دو تا اصل هم لازمه آن هست. آنها که می گویند ما حکومت اسلامی می خواهیم یا جمهوری اسلامی می خواهیم، تحقق جمهوری اسلامی نفی رژیم سلطنتی است و نفی رژیم سلطنتی نفی شاه است در صورتی که شاه هم قانونی بوده باشد حکومتش والا از اول دیگر بی اساس است. این دو تا اصل اگر چه هدف اصلی نیست لکن دو تا اصل مهم است که به یک وجهی اینها هم هدف هستند، البته هدف نهائی عبارت از همان تاسیس یک حکومت عدل اسلامی است لکن خود همین معنا که باید این شخص و این سلسله بروند سراغ کارشان این هم خودش یک هدفی است، هدفی شده است از برای ایرانی ها برای اینکه بعد از آنکه ایرانی ها تمام جنایاتی که تا حالا برایشان شده است در این 50 سال و تمام بدبختی هائی که اینها داشته اند، چه از اینکه نگذاشته اند رشد فکری بکنند جوان ها و از آن طرف به واسطه زیادی مراکز فساد - که مراکز فحشا و فساد و اشاعه این مراکز، چه از ناحیه اینکه مثلاً مشروب فروشی چقدر هست این کازینوها و این بساط چقدر هست، مجلاتی که اسباب فساد می شود و جوان ها را فاسد می کند چقدر در این 50 سال بوده است و ترویج از آنها کرده اند و رادیوها چه حالی داشتند، سینماها چه حالی داشتند، تلویزیون ها چه حالی داشتند همه اینها به واسطه این است که این رژیم و این حکومت، حکومتی است که می خواهد که این جوان های ما را فاسد کند و این مراکز زیاد فحشا و همه اطراف و همه جوانب فحشا را رواج دادن برای این است که جوان ها را از دانشگاه ها بکشند به میخانه ها و به کارهای زشت و بد. پس این جنبه که عبارت از فاسد کردن جوان های ماست، این هم زیر سر همین حکومت فاسد است که اگر حکومت، حکومت صالح بود و مصالح مسلمین را و مصالح ملت را در نظر می گرفت، نمی گذاشت که این قوه بزرگ و این نیروی عظیم ملی فاسد بشود و کار از آن نیاید. این را مردم از

صحیفه نور جلد 3 صفحه 149

چشم همین هیأت حاکمه ای که شاه اینجا درست کرده، همین رژیم فاسد می دانند و از آن طرف هم اینکه راجع به فرهنگمان، راجع به اقتصادمان، هر چه بدبختی در ایران تحقق پیدا کرده، ملت ایران از دست اینها می دانند و واقع هم همین است که حکومت فاسد موجب همه فسادهائی است که از همه اطراف به ما احاطه کرده است. بنابراین خود این الان یک هدفی شده است برای مردم که این آدم نباید باشد و این رژیم نباید باشد، این خودش یک هدف کانه اصیلی الان از برای مردم است ولو اینکه وقتی که ما آن هدف اصلی را ملاحظه کنیم، این مقدمه اوست و لازمه اوست. نبودن این رژیم لازمه بودن رژیم صحیح اسلامی است. بنابراین، این دو تا اصل به آنطوری که عرض کردم اشکالی در آن نیست و کسی نمی تواند، یک کسی که بخواهد درست فکر کند، عاقلانه فکر کند، بستگی نداشته باشد به آمریکا یا به شاه، نمی تواند دیگر تصدیق کند که این رژیم باید باشد، با این فسادهائی که مترتب بر آن هست معذالک باید باشد و نمی تواند انکار کند که فساد در کار بوده و اینقدر هم قضیه شور بوده که خود خان هم فهمیده است برای اینکه خوب چند روز پیش از این پشت رادیو دیدید که اقرار کرد به همه اشتباهات منتهی اسمش را اشتباهات گذاشت لکن اقرار به این کرد که تا حالا هر چه شده است کارهای خلاف بوده و از این به بعد نمی شود.
بنابراین یک مساله ای است که خود ایشان هم، حالا گاهی وقت ها یک کاسه هائی که از آش داغ تر هم هست داریم، ممکن است که در بین مردم که به اثر فکر عقب افتاده اند یا اینکه خیر، طمع دارند و باز میل دارند که شاه باشد و آمریکائی ها باشند، اینها باز شاه را بخواهند تنزیهش کنند و بگویند چه هست، ممکن است باشد ولی خود ایشان هم تصدیق کرده به اینکه در این مدت اشتباهات بوده است و ما هم عرض کردیم که قضیه اشتباهات نبوده، تعمدها بوده است و از آنوقت تا حال هر چه کار کردید شما بر ضد ملت کردید و سلطانی (اگر چنانچه ما فرض هم بکنیم که یک سلطانی باشد که روی قوانین درست آمده باشد روی کار) اگر چنانچه خیانت به یک ملتی کرد، این دیگر لیاقت سلطنت ندارد و ساقط است.
 

تکیه بر استقلال اقوام در تعیین سرنوشت

بنابراین اصل اول و دوم که این نباید باشد و رژیم سلطنتی یعنی یک رژیم کهنه غلطی از اول بوده و بر حسب عقل هم یک مطلب غلطی است که مثلاً در 700 سال پیش از این یک جمعیتی، ما فرض کنیم که اگر هم اینجور بوده، با اینکه اینجور که نبوده است این، این را ما می دانیم که از اول اینطور نبوده است که با تصویب ملت روی کار آمده باشد، سر سلسله قاجاریه را همه می دانند که آمد و زد و گرفت و زدند و به هم زدند اوضاع را، خود رضاشاه را همه ما دیدیم او را دیگر، آن شنیدنی است، و آن هم دیدنی است که ما که یادمان هست اینکه ایشان هم آمد و گرفت و زد و چه کرد و با زور و با سر - نیزه سلطه پیدا کرد و سلطنت پیدا کرد که هیچ ابداً به ملت ارتباط نداشت، حالا ما فرض کنیم که نه، یک سلطنتی را ملت آورده است روی کار، در 700 سال پیش از این ملت ایران جمع شد و یک

صحیفه نور جلد 3 صفحه 150

سلطانی را، خودش را و اعقابش را سلطان کردند. راجع به آن سلطانی که در زمان خودشان است و سر و کار خودشان با آنهاست بسیار خوب، خوب شما خواهید مقدرات مملکت خودتان را، مملکت از شماست و مقدرات مملکت هم باید به دست شماها باشد و شما هم یک نفر را منتخب کردید، خوب ما از این پیرمردهای 70 سال پیش از این، 700 سال پیش از این می پرسیم شما نسبت به ما چکاره هستید؟ شما به چه دلیل یک کسی را سلطان برای ما قرار دادید؟ ما خودمان در این زمان باید انتخاب کنیم. به مجرد اینکه در 700 سال پیش از این یک اشخاصی آمدند و یک کسی را یا یک سلسله ای را سلطان کردند، این اسباب این می شود که نسبت به ما هم یک وضع عقلی قانونی داشته باشد؟ به چه دلیل؟ هر قانونی این را بگوید، غلط است که باید حتماً شما تسلیم بشوید به آنی که 700 سال پیش از این به عقل خودش یک چیزی را گفته است و یک کسی سلطان کرده است. بنابر این اگر هم ما فرض می کردیم که سلطنت مثلاً رضاشاه یک سلطنتی بوده است که روی تصویب مردم بوده و آن مجلسی که درست کرده اند، آن قلابی که درست کردند نه یک مجلس صحیحی ما فرض کردیم بوده است، آنها هم موکل هایشان یک طایفه ای دیگری بودند، الان اکثریت جمعیت الا نادرشان، نادرشان که چند نفری در هر شهری ممکن است پیدا بشود که یادشان است آن وقت، اگر هم یادشان باشد آن وقت معلوم نیست که اکثر اینها به یک حدی رسیده بودند که رای داشته باشند، بچه بودند یا جوان بودند، خوب حالا ما فرض می کنیم که در 70 سال پیش از این، و یا 100 سال پیش از این یک جمعیتی آمدند، جمعیتی که پدران این طایفه بودند و آمدند و رأی دادند به اینکه وکلائی تعیین کردند، می گوئیم حالا آزاد بودند (همه اش گفتنی است والا نیست اینطورها) فرض کنیم که خیر، آزاد بودند وکلا را تعیین کردند آنها، آن وکلا، وکلای اینها بودند، بسیار خوب وکلای آنها حق داشتند که یک کسی را تعیین کنند که مقدرات اینها دست او باشد. درست خوب به چه مناسبت این وکلا، وکلای ما که نبوده اند، خوب شما که آن وقت نبودید تا وکیل داشته باشید، وکیل های شما که نبودند. به چه مناسبت آنها مقدرات شما را دست پسر رضاخان دادند؟ چه حقی، پدران ما چه حقی داشتند که یک همچنین کاری بکنند؟ نه ما پدرانمان را وکیل کرده بودیم و نه خودمان وکیل کرده بودیم این وکلا را، اینها بیجا یک همچون کاری کردند.
بنابراین اصل رژیم سلطنتی بطلانش همراه خودش است، خود قانون اساسی آنوقت که این فروعش همه اش پوسیده است، همین خود قانون اساسی می گوید که سلطنت یک موهبتی است الهی که به اعلیحضرت آن را مردم می دهند. حالا موهبت الهی است و مردم می دهند، حالا این چه جور، شده که مردم وکیل خدا هستند، این موهبت را مردم می دهند، این چه است؟ شاید آن وقت هم اینها دیدند که نمی شود مثلاً دعوا کرد با رضاخان یا با آن سلاطین که آن وقت بودند نمی شود خیلی دعوا کرد، خواستند، یک استخوان لای زخم بگذارند. قضیه این حرف ها نیست بیخود است، این نظام غلط پوسیده ای است. در هر صورت در خود قانون اساسی هم این است که سلطنت موهبت الهی است که مرم می دهند به شاه. حالا ما همین ماده را می خواهیم عمل بکنیم به آن. مردم باید سلطنت را بدهند به شاه، ما از

صحیفه نور جلد 3 صفحه 151

سرتاسر این مملکت سؤال می کنیم که سلطنت ایشان را آیا شما دادید به ایشان؟ هیچ کس جواب آره ندارد برای اینکه اگر هم صحیح باشد پدران شما (اگر صحیح باشد، من عرض می کنم دروغ است این حرف اما اگر هم صحیح باشد) این موهبت الهی را دادند به رضاخان، خوب رضاخان مرد و سلطنت او هم تمام شد. پدران ما نه وکیل ما بوده اند نه ولی ما بودند، هیچی نبودند. آن وقت اکثر مردم نبودند در کار تا پدرشان یک کاری برایشان بکنند. بنابراین به چه دلیل الان محمدرضاخان به حسب قانون اساسی، به حسب همین قانون که موهبت الهی است که مردم دهند به شاه، خوب از ایشان ما می پرسیم که کدام مردم به شما چنین رای دادند؟ شما خودتان قبول دارید که این رای را به پدر شما دادند، آن هم آنهائی که دادند، الان از آنها کمی مانده است، هیچی نمانده است تقریبا، اگر هم داده باشند. بنابر این روی موازین قانون اساسی یعنی روی همین ماده ای که شاه به آن استناد می کند برای سلطنت خودش، روی همین ماده ایشان سلطنت ندارد برای اینکه موهبت الهی باید ملت بدهند به یک کسی که شاه بشود و ملت نداده اند به او. عرض کنم اینها روی فرض این است که سلطنت رضا شاه را مردم داده باشند به او و مردم نداده اند و ما دیگر می دانیم و ما فرض می کنیم که خیر، آن سلطنت موهبت الهی بوده است که مردم داده اند به شاه. حالا ما این هم فرضش می کنیم که خیر، خود این مردم همه با هم جمع شدند و این موهبت الهی را تقدیم آقای آریا مهر کردند، خوب الان که مردم همه دارند گویند نمی خواهیم، خوب تمام می شود قضیه. خوب یک چیزی را مردم دادند، حالا می گیرند. یک چیزی که اختیار دادنش دست یکی کسی است، اختیار گرفتنش هم دست خود اوست.
ما فرض می کنیم که همه مردم جمع شدند یک روزی گفتند که محمدرضاخان سلطنت برای او باشد، ما این موهبت الهی را تقدیم ایشان کردیم، حالا را شما چه می گوئید؟ تو حالا می خواهی سلطنت بکنی، سلطنت سابق بسیار خوب، تا حالا قانونی هستی به قول خودت، از حالا که مردم دارند گویند نه، دیگر چه؟ می گوئید که همه باز هم می گویند آره؟ اصفهانی ها داشتند آتش می زدند به همه چیز، باز آنجا، مردیکه آنجا (ایشان بود یا یک کسی از رفقایشان) می گفت که مردم شاهدوست اصفهان!! الان هم اینها این حرف ها را می زنند که مردم شاهدوست ایران!! خوب الان این مردم شاهدوست همه با هم جمع شده اند می گویند ما نمی خواهیم یک مطلبی را، یک کسی را من وکیل کردم، مادامی که عزلش نکردم وکیل است، وقتی عزلش کردم دیگر نمی تواند بگوید تو وکیل کردی مرا دیگر حق نداری حرف بزنی. خوب سلطنت یک چیزی بوده که مردم باید بدهند به یک کسی، حالا ما هم فرض کنیم مردم دادند به شما، حالا می گویند نمی خواهیم، حالا دیگر ایشان چه می گوید؟ پس ایشان یاغی است الان. اینکه من گاهی می نویسم یاغی، نه این است که مبالغه ای است، مبالغه نیست، ایشان الان یاغی است یاغی عبارت از آن آدمی است که بیاید بیخودی یک جایی، یا به ضد قوانین بخواهد یک حکومتی بکند، بخواهد یک کلاهبرداری بکند، ایشان تمام این استفاده هائی که در این مدت کرده روی یاغیگری بوده است و کلاهبرداری بوده. اگر فرض کنید سلطنت یک حقوقی داشته است و ایشان حقوقش را گرفته، کلاهبرداری بوده برای اینکه سلطنت نبوده که تا حقوق بگیرد ایشان. ما فرض می کنیم که

صحیفه نور جلد 3 صفحه 152

خیر، ایشان همچو موافق با همه مواد قوانین عمل کرده و سلطنت هم یک حقوقی داشته و آن حقوق ناچیز را هم ایشان گرفته، ما از ایشان پرسیم که شما به چه دلیل گرفتی؟ شما که سلطان نیستید که حقوق بگیرید. الان که مردم دارند فریاد می زنند که (نه) به چه مناسبت شما در جایی که مال ملت است نشسته ای؟ جائی که مال ملت است روی حکمفرمائی می کنی، مردم را دعوت می کنی - شما که - مال ملت است اینها، چه می گوئی به مردم؟
بنابراین این اصلی که ایشان نباید باشد، مردم می گویند نباید باشد اما حالا مردم می گویند نباید باشد، شاید اکثراً غافل باشند از اینکه این نباید که از اول باشد، نبوده از اول، نه اینکه نباید باشد. نباید باشد، مال آنی است که تا حالا بوده، حالا می گوئیم آقا تا حالا شما بودید بسیار خوب، حالا از این به بعد چه گوئید، خوب برو دیگر بس است دیگر، تا حالا هر کاری کردی خوب یا بد، بسیار خوب از حالا ما نمی خواهیم. این مال (نباید باشد) است اما وقتی که مطلب را بازش کنیم از هم یا تاریخ این سلطنت ایشان را آنهائی که یادشان است و آنهائی که توی کتاب ها نوشته اند، اگر نوشته باشند و جرأت کرده باشند، نوشته اند، منتهی ظاهر نیست، بعد پیدا می شود اینها و آنهائی که اطلاع به واقعه دارند خوب، می دانند که قضیه این نبوده است که یک سلطنت اعطائی باشد که قانون اساسی گوید که اعطا کردند. این سلطنت رضاخان، پدر محمدرضا، این یک سلطنت زوری، قلدری، مجلس سرنیزه ای و الزامی به اینکه شما باید رای بدهید به اینکه آن دسته بروند و این دسته بیایند، نه آن دسته درست بود و نه این دسته درست بود.
 

دلیل پشتیبانی ابرقدرت ها از شاه تثبیت منافع خودشان است

قضیه این نبود که یک مجلس قانونی بوده و یک انتخاب قانونی بوده و اینها و ما حالا می گوییم که شما تا حالا درست بودید. اصلاً از اول غلط بوده، از اول نبوده ایشان شاه، پدرش را انگلیسی ها تحمیل کردند به ما و خودش را هم متفقین یعنی هم انگلیس و هم روس و هم آمریکا تحمیل کردند به ما، الان هم پشت سرش ایستادند و هر شب و هر روز داد می زنند به اینکه نه، ما این را خواهیم، ما بهتر از این کسی را نداریم (با تعبیر اینکه بعضی وقت ها تعبیر به اینکه، می گویند تعبیر شده است به اینکه این آدم ماست) کارتر بگوید این را که (این آدم ماست، این باید باشد.) ما نمی خواهیم آقا، خوب یک کسی که شما گذاشته اید برای منافع خودتان، ما منافع خودمان را باید ملاحظه کنیم، ملت ایران می گوید منافع خودم را می خواهم ملاحظه کنم، نه منافع آمریکا را. خوب، آمریکا و انگلستان و روس همه شان جمع شدند به اینکه - ایشان را - باید باشد ایشان. همه فریاد ملت ایران این است که اینها چکاره اند که می گویند این باید باشد؟ ما ملت و مملکت مال ما، هیچ کدام شما حق ندارید بگوئید که ایشان باید باشند. (منافع ما را ایشان بهتر از دیگران حفظ می کند) !! خوب منافع شما را حفظ می کند، به ما چه ربطی دارد؟ وقتی بناشد منافع شما را اینها حفظ می کنند شما ببریدش یک جائی هر چه هم دلتان می خواهد به او، هر کاری می خواهید بکنید این چه معنا دارد که شما یک کسی منافع شما را چیز

صحیفه نور جلد 3 صفحه 153

می کند ولکن از ما می دزدد و به شما می دهد. ما می خواهیم ندزدد، می خواهیم دستش را بگیریم که ندزدد دیگر، مال مردم را برندارد بدهد به شما. ما اشکالمان سر هر دوی شماهاست، سر آمریکاست که دارد می خورد و می برد، سر این است که دارد می دهد اموال مردم را به غارت. در اینجا حرف های دیگر هست، حرف ها می زنند، ایشان مکرراً این را می گویند که اگر چنانچه من بروم این مملکت تجزیه می شود، حالا ایران است، بعد ایرانستان می شود، یعنی تبع مثلاً روس ها، یک تکه اش تبع روس ها مثل ازبکستان و نمی دانم چه می شود این هم ایرانستان شود و آن طرفش هم چهار قسمت می شود، آن طرفش هم دست انگلیس ها می افتد آن طرفش هم دست مثلاً روس ها می افتد این طرفش هم دست آمریکائی و تجزیه می شود ایران.
الان که ایران، ایران است برای خاطر، به صدقه سر ایشان است که ایران است، اگر ایشان نباشند این تجزیه می شود، و هر کدام یک تکه اش را می برند!! خوب اینکه هر کدام یک تکه را می برند، به نفع آنهاست یا به ضرر آنها است؟ خوب، لابد به نفع آنهاست که می برند. خوب حالا ما باید ملاحظه کنیم ببینیم که اگر ایشان باشند تجزیه می شود، یا اگر ایشان نباشند؟ اگر بناشد که شما نباشید تجزیه می شود، اگر بروید تجزیه می شود که به نفع آنهاست، چه شد که همه اینها طرفدار شمایند؟ شما می گوئید اگر من نباشم آذربایجان را روس ها می برند، روس ها از خدا می خواهند آذربایجان را ببرند، آن طرف هم انگلیس ها می برند، آنها هم از خدا خواهند که یک طرف را ببرند، یک مقدارش را هم مثلاً فرض کنیم که کسی دیگری می برد، آمریکائی ها می برند، آنها هم که می خواهند. اگر رفتن شما به نفع آنهاست و اگر شما بروید تجزیه می شود، پس چرا از شما اینقدر تائید می کنند؟
کارتر هر روز هر وقت یک صحبتی پیش آید می گوید که ما این را لازمش داریم، این باید باشد، این نفع ماست. این که نباشد نفعش بیشتر است. می گوئی آنها نمی فهمند تو می فهمی؟ کارتر و آمریکائی ها و انگلستان و اینها نمی فهمند که اگر من بروم اینجوری می شود و به نفعشان است، از این جهت پشتیبانی می کنند؟ که نمی توانی تصدیق کنی پس معلوم می شود که با بودن شما تجزیه است و الان تجزیه است. الان ما یک مملکت مستقلی نداریم، یک مملکتی که ارتشش زیر دست یک کس دیگر است، فرهنگش باز زیر دست دیگری است، مجلسش به دست دیگری است، ما چه داریم آخر؟
یک مملکتی مجلس دارد، اگر یک مجلسی دارد، مملکتی است، ما مجلس نداریم. تو خودت در نوشته هایت گفتنی، در صحبت هایت گفتی که لیست می آوردند. زمان پدرش را دارد می گوید یا توجه ندارد، یک وقت شروع می کند تعریف کردن از پدر و یک وقت هم می گوید تا چند سال پیش از این لیست می آوردند می دادند به ما، به حکومت ها که وکلا را تعیین کنند. زمان پدرش هم می گوید همین طور بوده است و زمان خودش هم تا مدتی اینطور بوده منتهی حالا دیگر، حالا دیگراینطور نیست. خوب ما که مملکتمان وضعش این است که لیست باید بیاورند تا وکلائی که مردم باید تعیین کنند، حتی تو هم نباید تعیین کنی، باید سفارتخانه ها تعیین کنند که اینها را شما باید قرار بدهید و کیل - ما که - پس مجلس ما نداریم. وقتی مجلس نداریم دیگر قانون اساسی یعنی عمل به قانون اساسی معنا ندارد، مجلسی

صحیفه نور جلد 3 صفحه 154

نیست که عمل به قانون اساسی باشد. پس ما قانون اساسی هم که به آن عمل بکنیم الان نیست در کار.
یک قانون اساسی بوده است و نوشته اند و گذاشتند کنار. فرهنگ ما را هم که همه می دانید که فرهنگی است که آنها درست کرده اند برای ما، نظاممان که آنطوری است، اقتصادمان که از همه چیز بدتراست، همه اینها الان تحت تصرف دیگران است. الان مملکت ما یک مملکت تجزیه شده ای، مملکتی است که تحت نظر دیگران و تحت سلطه دیگران است و هر چه منافع هست دارند می برند و می خورند و علاوه بر آن دارند جوانان ما را خراب می کنند و ضایع می کنند و از طرفی نمی گذارند تحصیل بکنند. حتی اینهائی که در خارج آمده اند، اینها که الان در خارج آمده اند برای نیروی اتمی، اینها خوب چند دسته شان یک دو دسته شان پیش من آمده اند و حرفشان این است که نمی گذارند که ما تحصیل بکنیم درست، ما را به یک حد پائین تر از آن که هستیم نگه می دارند و نمی گذارند تحصیل بکنند. اینها نمی گذارند در خود دانشگاهمان تحصیل بکنند، اینها تحصیلشان را به یک حد محدودی که بیشتر از آن حد نروند که مبادا آدمی پیدا بشود در مقابلشان بایستد. پس رفتن شما اسباب این می شود که این تجزیه برداشته بشود یعنی استقلال بشود، مستقل بشویم.
 

حکومت اسلامی تجزیه بردار نیست

این طرحی که ما داریم را ایشان می گویند که این طرح اصلاً همان قضیه تجزیه است. اینکه همه مردم دارند می گویند (حکومت اسلامی) یعنی یک حکومت تجزیه شده!! و همه اطراف مملکت یک صدا دارند می گویند ما حکومت اسلامی خواهیم این معنی لاتجزیه است، این معنی این است که همه یک چیز می خواهند. تجزیه معنایش این است که یک دسته چیزی را بخواهد و دسته دیگر چیز دیگری را. یکی از حرف هایش این است که آنوقت کردستان خودش علیحده می شود. اگر به این ترتیبی که اینها گویند کردستان علیحده می شود، بلوچستان علیحده می شود، لرستان علیحده یعنی هر کدام حکومت مستقل و خودمختاری خواهند، ما می گوئیم که الان وضع همه جا خراب است.
اینهمه مردم که الان دارند فریاد می کنند که ما حکومت اسلامی می خواهیم معنایش این است که تجزیه نمی خواهیم، معنایش این است که کردستان علیحده حکومت اسلامی می خواهد، آن هم حکومت اسلامی می خواهد، آن هم حکومت اسلامی. همه شان دارند حکومت اسلام می خواهند. الان شما به کردستان بروید فریاد حکومت اسلامی است، به بلوچستان بروید فریاد حکومت اسلامی است، به خراسان بروید، به هر جا بروید همین صحبت هاست، همین آش است و همین کاسه که حکومت اسلامی می خواهیم. وقتی بنا شد یک ملتی همه اش حکومت اسلامی بخواهد، این دیگر تجزیه بردار است؟!! این را می شود گفت تجزیه؟!! این تبلیغات است. حالا من خسته شدم که مابقی فرمایشات ایشان را درست توضیح بدهیم. انشاءالله خداوند تائید کند همه شما را و اصلاح کند امور مسلمین را و ایران را.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

مصاحبه امام خمینی با مجله هفتگی ویکلی گرین

تاریخ: 1357/08/24

 

مصاحبه امام خمینی با مجله هفتگی ویکلی گرین

سؤال: شما فرمودید که مبارزه مسالمت آمیز خواهد بود، چرا از این حد بیرون رفته و به صورت فعالیت های تخریبی در آمده است؟
جواب: مبارزه از طرف ملت با آرامی شروع شد لکن از طرف شاه خشونت آمیز شد و مردم را به عصیان بیشتر وا داشت، به علاوه بسیاری از این تخریب ها به دست خود مامورین شاه انجام گرفته و می گیرد، مردم فقط مراکز فساد را می کوبند زیرا خواستار یک حکومت حق هستند.
سؤال: شما گمان می کنید که نظامیان به دستور شاه از روز یکشنبه شهرها را رها کردند و رفتند تا این کارها انجام بگیرد و سوژه باشد برای حکومت نظامی که بعداً ایجاد کنند؟
جواب: اکثر آتش سوزی های آن روز از طرف دستگاه بوده است و مردم فقط مراکز فحشا و استثمار را از بین می بردند.
سؤال: اگر شاه برود، بر سر ایران چه می آید؟ آیا ایران از تحت نفوذ آمریکا بیرون می رود؟
جواب: به منظور ما اگر چنانچه شاه برود، ایران، ایران خوبی خواهد شد انشاءالله، نفوذ ابرقدرت ها از آن برداشته می شود و ایران مال ایرانی می شود و همه قوای ایران بعداً صرف تعمیر خرابی های شاه خواهد شد.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

مصاحبه امام خمینی با خبرنگار روزنامه فرانسوی لوموند

تاریخ: 1357/08/22

 

مصاحبه امام خمینی با خبرنگار روزنامه فرانسوی لوموند

سؤال: کشور ما، کشور آزادی است و ما بسیار خوشحالیم که حضرتعالی به فرانسه تشریف آورده اید. حضرت آیت الله درباره وضع ایران پس از توقیف دکتر سنجابی چه نظری دارند؟
جواب: با توقیف دکتر، اسباب تحولی نمی شود. این هم از دست و پاهائی است که شاه می زند به خیال اینکه دکتر را تسلیم کند و معلوم نیست که کسی تسلیم شاه بشود یا اشخاص محترمی تسلیم شاه بشوند.
سؤال: نظر حضرتعالی درباره احتمال مبارزه مسلحانه چیست؟ دو سه روز پیش از این آقای شریعمتداری در این باره گفته اند هنوز تصمیمی در این باره گرفته نشده است.
جواب: ما امیدواریم قبل از اینکه نوبت به مبارزه مسلحانه برسد، مسائل به دلخواه ملت ختم شود. اگر چنانچه یک وقت مقتضی شد، آنوقت تجدید نظر می کنیم.
سؤال: حضرتعالی می فرمائید که بایستی در ایران، جمهوری اسلامی استقرار پیدا کند و این برای ما فرانسوی ها چندان مفهوم نیست زیرا که جمهوری می تواند بدون پایه مذهبی باشد، نظر شما چیست؟ آیا جمهوری شما بر پایه سوسیالیسم است؟ مشروطیت است؟ بر انتخاباتی استوار می باشد؟ دموکراتیک است؟ چگونه است؟
جواب: اما جمهوری به همان معنائی است که همه جا جمهوری است لکن این جمهوری بر یک قانون اساسی ای متکی است که قانون اسلام می باشد. اینکه ما جمهوری اسلامی می گوئیم برای این است که هم شرائط منتخب و هم احکامی که در ایران جاری می شود، اینها بر اسلام متکی است لکن انتخاب با ملت است و طرز جمهوری هم همان جمهوری است که همه جا هست.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

پیام امام خمینی به کارگران و کارمندان شرکت نفت

تاریخ: 1357/08/24

 

اعتصاب کارگران شرکت نفت، اعتصابی کوبنده و با ارزش

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام من و ملت ایران بر کارگران و کارمندان شرکت نفت ایران. رحمت خداوند تعالی بر شما آگاهانی که با اعتصاب پر ارزش خود، روی ملت را سفید نمودید. اعتصاب شما هر روز و هر ساعتش با ارزش و کوبنده است، ارزشمند برای ملت غارت زده ایران که از جریان این طلای سیاه و مخزن پر برکت کشور که سال هاست خائنان به غارت داده اند و نفتخواران به غارت برده اند، جلوگیری کرده و از هدر دادن مال ملت فقیر به اندازه قدرتتان منع نموده اید، و کوبنده خائنانی که چوب حراجش را پشتوانه برای بقاء حکومت طاغوتی خویش و تخت لرزان شیطانی خود می دانند. هر ساعت اعتصاب شما خدمتی است به خداوند تعالی و به کشور اسلام. کسانی که به زور می خواهند این اعتصاب مقدس را بشکنند، مجرم و خدمتگزار اجانب و خائن به ملت و کشورند.
بر ملت شریف ایران است که در مواقعی که کارگران و کارمندان شرکت نفت و سایر موسسات و ادارات دولتی دست به اعتصاب می زنند از آنان با کمال جدیت پشتیبانی کنند و ضررهای آنان را به بهترین وجه جبران نمایند و آنان را در اعتصابات مقدسشان که برای اظهار تنفر از شاه خائن و خاندان کثیفش و پشتیبانی از مبارزات همگانی مردم است، تشویق و تقدیر کنند.
 

دولت نظامی، دوامی ندارد

دولت نظامی غیر قانونی سعی دارد با سرنیزه مردم را به حالت عادی خود برگرداند، غافل از آنکه با سرنیزه نمی شود رضایت ملت را جلب کرد، این سرنیزه ها بالاخره انفجار عظیمی را به بار خواهد آورد.
دولت یاغی نظامی، آخرین راهی است که شاه برای نجات خویش به آن متوسل شده است، این دولت نیز، دوامی نمی تواند داشته باشد، چرا که این نظام از باطن پوسیده است.
طرفداران کثیف و خائن شاه، مردم را از رفتن شاه و خلاء بعد از آن می ترسانند، باید دید که بودن شاه چه نقصی را تکمیل و چه خلائی را پر کرده است، شاه غیر از پر کردن جیب اجانب و خود و بستگان طمعکارش، چه خلائی را پر کرده است؟ به امید خدا دیر یا زود این خائنین مجازات خواهند شد.

صحیفه نور جلد 3 صفحه 162

 

آمریکا باید در پشتیبانی از شاه تجدید نظر کند

آمریکا باید بداند که اگر بخواهد با فشار خود دولت نظامی را سر پا نگاه داشته و مردم بی پناه ما را هر روز و هر شب زیر رگبار گلوله مزدوران خود قرار دهد و اگر بخواهد با تهدید و ارعاب، هر چه بیشتر کارمندان محترم و کارگران محروم شرکت نفت را که خواستار رفتن شاه شده اند، زیر فشار قرار دهد، طرح هائی برای چاه های نفت داده می شود تا مخازن پر بهای ما برای نسل های آتیه باقی بماند. آمریکا باید در پشتیبانی از شاه تجدید نظر کند سیاستمداران آمریکا، دولت خودشان را از این سیاست ظالمانه و مخالف حقوق بشر که بالمال مخالف مصالح مردم آمریکاست، برحذر کنند.
 

سهمگین بودن قهر انقلابی ملت

نهضت مقدس اسلامی ما عمر چپاولگری ها و دیکتاتوری ها را در ایران به سر آورده است. صاحب منصبانی که بر روی ملت آتش می گشایند، باید بدانند که پیروزی ملت نزدیک است و انتقامش از خائنین، سخت. عهد و پیمان شاه، سست است و قهر انقلابی ملت، سهمگین و باید بدانند که شاه ممکن است آنان را نیز مانند نوکرهای وفادارش برای ابقای خود، به محاکمه و زندان بکشد.
من از اعتصاب جمیع جناح ها، فرهنگیان و بازاریان و جمیع اصناف، اعتصاب شرکت نفت، اعتصاب مخابرات، اعتصاب شرکت واحد و مطبوعات و اعتصابات سایر ادارات و موسسات دولتی و خصوصی که برای نجات میهن و برای خدمت به اسلام و مسلمین بوده است، تشکر می نمایم و از حضرات روحانیون عظیم الشان سرتاسر کشور اعلی الله کلمتهم که هادیان طریق نجات و پیشقدمان نهضت بزرگ اسلامی و سد بزرگ در مقابل ابرقدرت های شرق و غرب و خدمتگزاران به ولی الله اعظم ارواحنا فداه هستند، با کمال تواضع و احترام تقاضا دارم که ضررهائی را که به مناسبت مسائل مبارزاتی از هر نوع، بر طبقه ضعیف که همیشه پیشقدمان مبارزات مردمی ما بوده اند، وارد شده و می شود، از سهم مبارک امام علیه السلام و وجوه شرعیه ترمیم فرمایند. من از زحمات ملت شریف خصوصا روحانیت تشکر می نمایم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
روح الله الموسوی الخمینی

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

مصاحبه امام خمینی با خبرگزاری انگلیسی رویتر

تاریخ: 1357/08/25

 

مصاحبه امام خمینی با خبرگزاری انگلیسی رویتر

سؤال: در تحلیل شما از وضعیت فعلی و تحول آن در ایران، آیا از یک عکس العمل نمی ترسید؟
جواب: آنچه که به طور مختصر می توان گفت این است که فشار بیش از حد شاه، مردم را چنان در تنگنا قرار داد که آنان دست به یک قیام همگانی زدند. شاه استقلال سیاسی، نظامی، فرهنگی و اقتصادی ما را از بین برده است و ایران را در همه ابعاد وابسته به غرب و شرق کرده است، مردم ایران را زیر شکنجه و سیاهچال های زندان کشته است، از تمام علما و خطبا برای گفتن حقایق جلوگیری کرده است. تمام اینها موجب شده است که مردم مسلمان ایران خواستار یک حکومت اسلامی باشند، حکومت اسلامی ای که بر پایه استقلال و آزادی بنا می باشد. و اما راجع به عکس العمل خشن نظامی، مگر اکنون ما گرفتار چنین حکومتی نمی باشیم؟ آیا خشونتی را بیش از آنچه اکنون ملت ایران بدان گرفتارند در تاریخ دیده اید و سراغ دارید؟ آیا بیش از 50 سال نیست که ما با عکس العمل خشن نظامی روبرو هستیم؟ یک کودتای نظامی هم مانند دولت نظامی نمی تواند مبارزات مردم ما را متوقف کند. مبارزه تا برچیده شدن نظام شاهنشاهی و سقوط این دودمان ادامه دارد.
سؤال: چرا حضرت آیت الله راه حل میانه را نمی پذیرند؟
جواب: راه حل میانه یعنی تسلیم بر رژیم شاه، زیرا بساط سلطنت و همه بنیادهای فشار و اختناق و تمام برنامه ای که اجرایشان ایران را بدین روز انداخته است و کار را به بن بست فعلی رژیم کشانده است، پا برجا هستند. بنابراین راه حل میانه یعنی پیوستن به رژیم شاه و این نه تنها بن بست را از بین نمی برد بلکه کامل می گرداند و ملت کسانی را که به این راه حل ها گوش می دهند، نه تنها نفی می کند بلکه خائن می شمارد.
سؤال: آیا نمی ترسید پوشش گروه های مارکسیستی باشید؟

صحیفه نور جلد 3 صفحه 165


جواب: اصولا ما گروه هائی که دارای پایگاهی در بین مردم باشند، به عنوان گروه یا گروه های مارکسیتی نمی شناسیم و وجود هم ندارد. چند نفر بچه را بگذارند کنار که آنان نه تنها از جامعه ایران شناختی ندارند بلکه هنوز بیش از دو سه کتاب هم مطالعه نکرده اند. می بینید که چگونه شاه از این عده در قالب حمله، طرفداری می کند. می بینید که همه از چند بچه چیزی ساخته اند. نهضت ما عمیقاً مذهبی است و نفوذ معنوی آن به حدی است که دنیا از آن وحشت کرده است.
سؤال: آیا رژیم شاه باعث نشده است و یا نمی شود که ایران به طرف شوروی سوق پیدا کند؟
جواب: به همان اندازه که شوروی را خائن می دانیم، به همان اندازه آمریکا و انگلیس را استثمارگر و چین هم در همین ردیف است.
سؤال: حضور آقایان مهندس بازرگان و کریم سنجابی با شما چگونه بوده است؟
جواب: بارها گفته ام که ملت ایران خواهان برچیده شدن رژیم شاهنشاهی و سقوط دودمان منحوس و خائن پهلوی و برقراری حکومت اسلامی می باشد. هر کس اینجا آمده است من این موضوع را با او مطرح کردم. این دو آقا هم آمدند و من مطرح کردم، آنان پذیرفتند و رفتند. هر کس بر خلاف خواست ملت مسأله ای عنوان کند، خائن به ملت و مملکت است.
سؤال: دولت های عرب و دولت های غربی از شاه حمایت می کنند، این حمایت چه تاثیری دارد؟ و اگر حمایت سلب بشود چه تاثیری در وضع خواهد داشت؟
جواب: البته اگر این دولت ها دست از حمایت شاه بردارند، رژیم شاه سریعاً سقوط خواهد کرد ولی این بدان معنی نیست که اگر از شاه حمایت کنند پیروز نمی شویم. پیروزی ما حتمی است، شاه رفتنی است و باید برود، چه دولت های عربی و غربی از او دفاع بکنند یا نکنند. ولی توقع ما از برادران عربمان این بود که آنان آگاهی دینی لااقل داشته باشند. ملت های عرب با ما هستند و در زمان پیروزی ما وضع تمامی آنان تغییر خواهد کرد.
سؤال: روابط شما با دولت فرانسه چگونه است؟
جواب: اخیراً محدودیت ها رفع شده است.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

مصاحبه امام خمینی با روزنامه آلمانی دنیای سوم

تاریخ: 1357/08/24

 

مصاحبه امام خمینی با روزنامه آلمانی دنیای سوم

سؤال: آقای خمینی! آیا به نظر شما با توجه به افزایش فشار بر رژیم شاه، دوران سلطنت وی رو به پایان است؟
جواب: بله، رژیم شاه با اعمال خشونت و کشتار بی سابقه مردم در سال گذشته و با فساد بی حد و حصر، آنچنان کشور را بر هم زده است که جز با رفتن شاه امکان ندارد راه حلی را که مورد قبول مردم باشد عنوان نمود.
سؤال: پس از سرنگونی رژیم شاه چه نوع حکومتی را پیشنهاد می کنید؟ آیا شما درصدد حفظ نظام سلطنتی در چهار چوب قانون اساسی و همچنین حفظ سلطنت پهلوی هستید؟ شما چه نوع حکومتی را ترجیح می دهید؟
جواب: ملت ایران خواستار حکومت اسلامی است و من جمهوری اسلامی متکی به آراء مردم را پیشنهاد کرده ام و سلطنت پهلوی و یا نظام شاهنشاهی چیزی است که ملت ایران طی بیش از یک سال گذشته عموماً آن را نفی کرده اند و هر کسی با آن موافق باشد، خائن به ملت ایران است.
سؤال: خواست های مردم در مورد در آمد بیشتر و شرائط اجتماعی - اقتصادی بهتر، نقش اساسی در موقعیت سیاسی کنونی ایران ایفا می کند، این منافع موجه مردم چگونه می تواند به دست آمده و عملی گردد؟
جواب: با رفتن شاه ترمیم خرابی ها ممکن خواهد بود. کشاورزی که بکلی از بین رفته است، اصلاح می گردد. در آمد حاصله از نفت که حیف و میل و صرف هزینه های زائد و مضر شده است، به مصرف رفاه حال مردم فقیر خودمان خواهد رسید. توزیع ثروت و درآمدها براساس عدالت اسلامی، وضع توده های مردم ما را بهبودی خواهد بخشید.

صحیفه نور جلد 3 صفحه 157


سؤال: برای برنامه های اصلاحی شاه که به عنوان (انقلاب سفید) یا (انقلاب شاه و مردم) مطرح است، چه اهمیتی قائل هستید؟ امروزه شما درباره اصلاحات ارضی چگونه فکر می کنید؟ و اثرات آن را را بر جمعیت روستائی و مهاجرت مداوم آنها چگونه می بینید
جواب: اصلاحات ارضی شاه جز برنامه ای برای از بین بردن کشاورزی ایران و تحمیل اقتصاد تک محصولی بر جامعه ما چیزی نبود، به طوری که امروز اکثر نیازهای غذایی ما از خارج وارد می شود. با بر هم خوردن وضع کشاورزی، دهقانان، دهات و زمین ها را رها کرده و به شهرها هجوم آورده اند. سیاست غلط شاه هم در مورد صنایع مونتاژ، نه تنها مشکلی را حل نکرد و زندگی روستائیان مهاجر را حتی در حد قابل تحمل تأمین ننمود، بلکه کشور را هر چه بیشتر وابسته به اجانب کرد که اثرات سوء اقتصادی آن غیر قابل محاسبه است.
سؤال: همزمان با اصلاحات ارضی، سرمایه ای کردن صنایع در ایران نیز به شکل پروژه های موقت صنعتی توسعه پیدا کرده است. تاسیس این صنایع منجر به تغییراتی در تولید و توزیع کالاها می شود. بازاریان تقاضای کاهش تولید کالاهای صنعتی را نکردند، بلکه خواستار بازگشت به شرائط تولیدی سنتی گشتند، آیا شما فکر می کنید که با توجه به منافع بازاریان و مصرف کنندگان، توسعه کالای های مصرفی صنعتی چگونه باید سازمان داده شود؟
جواب: سیاست صنعتی رژیم شاه، توسعه صنایع مصرفی و مونتاژ و وابسته کردن صنایع به صنایع اجنبی است. سیاست صنعتی دولت جمهوری آینده براساس ایجاد صنایع بنیادی و مادر خواهد بود به طوری که هر گونه وابستگی از بین برود. با ایجاد صنایع بنیادی مادر، توسعه کالاهای مصرفی صنعتی نیز به شکلی توام با آن پیشرفت می کند که منافع مصرف کنندگان ایرانی را مقدم بر هر چیز حفظ خواهد کرد.
سؤال: به گفته شاه قرار است ایران ظرف 20 سال آینده به یک کشور صددرصد غربی تبدیل شود. این موضوع، هم به دموکراسی غربی (صرفنظر از احزاب کمونیست) و هم به شرائط تولید و سطح زندگی در غرب دلالت دارد، آیا به نظر شما این مسأله آینده مطلوبی برای ایران در بر دارد؟ و شما چه راه حلی پیشنهاد می کنید؟
جواب: شاه برای اغفال مردم از اینگونه حرف ها بسیار گفته و می گوید و امروز در ایران و در بسیاری از کشورها برای کسی کمترین تردیدی باقی نمانده است که شاه برای سرپوش گذاشتن بر روی جنایات و نیز شکست های پی در پی خود متوسل به چنین دروغپردازی ها

صحیفه نور جلد 3 صفحه 158

می شود. گذشته از این ملت ایران با داشتن مکتبی مترقی چون اسلام، دلیلی ندارد که برای پیشرفت و تعالی خود از الگوهای غربی و یا کشورهای کمونیست تقلید کند.
سؤال: آیا شما دارای نظریات به خصوصی درباره کاهش تفاوت فاحش زندگی بین مردم شهری و روستائی، بورژوا و کارگر و دهقان هستید؟
جواب: آری، برنامه های اسلامی ما که در آینده به خواست خداوند اعلام و اجرا خواهد شد به بهترین وجهی می تواند به این امر مهم بپردازد تا سرمشقی برای همه مردم جهان باشد.
سؤال: شما چگونه می خواهید فساد مالی کنونی و تورم همراه آن را از بین ببرید؟
جواب: چنانچه دست دزدها و غارتگران داخلی و خارجی کوتاه شود و برنامه های اقتصادی بر اساس نیازهای معقول و منطقی جامعه طرح ریزی و اجرا گردد و نیز قوانین غیرالهی که وسیله دست سود جویان است از میان برود، مسأله ای به نام تورم برای مملکت باقی نخواهد ماند.
سؤال: در دولت بدون شاه، شیعه چه نقشی به عهده خواهد داشت؟
جواب: اساسا در تشکیلات حکومتی، شاه و مقام سلطنت زائده ای است که اگر دخالتی در امور نکند که نباید بکند، دلیلی بر ماندنش نیست و اگر دخالت کند که همیشه شاه چنین کرده است و با دخالتش در امر حکومت، حقوق تمامی ملت را پایمال کرده و هنگامی هم که مردم می خواهند حق خود را از وی بگیرند لجاجت می کند و دست به کشتار می زند، اینجاست که شیعه دست به کار می شود و با استمداد از فرهنگ غنی اسلام چنین نهضت عظیمی بپا می کند و تا جایگزینی نظامی که منطبق با موازین مورد قبول اسلام است از پای نمی نشیند.
سؤال: تشیع در نظر کشورهای غربی به عنوان عنصری محافظه کار در پیشرفت قلمداد شده است. همچنین ما خواست های شیعیان را مبنی بر کناره گیری زنان از صحنه زندگی اجتماعی و نیز بازگشت به قوانین شیعی که می خواهد سنت مذهبی مبنای قوانین حکومتی قرار گیرد، همانطوری که در قانون اساسی که به طور غیر قانونی به صورت از بین رفته در آمده نیز ذکر شده است، شنیده ایم. ما همچنین شنیده ایم که تشیع، سبک زندگی غربی را برای اینکه با سنت های مذهبی توافق ندارد رد می کند، آیا ممکن است شما نظر خود را درباره این مسأله بر

صحیفه نور جلد 3 صفحه 159

اساس مذهب تشیع بیان کنید
جواب: تشیع که مکتبی است انقلابی و ادامه اسلام راستین پیامبر است همچون خود شیعیان همیشه مورد حملات ناجوانمردانه مستبدین و استعمارگران بوده است. تشیع نه تنها زنان را از صحنه زندگی اجتماعی طرد نمی کند، بلکه آنان را در جامعه در جایگاه رفیع انسانی خود قرار می دهد. ما پیشرفت های دنیای غرب را می پذیریم ولی فساد غرب را که خود آنان از آن ناله می کنند نه.
سؤال: ایرانی بودن، یک موقعیت ملی مستحکمی را بوجود آورده است که تناقضات چندانی را بین اقلیت های مذهبی از قبیل یهودی ها، مسیحی ها و یا روحانیون اقلیت ها در ایران بوجود نیاورده است. در حکومت مورد نظر شما روابط بین این اقلیت ها چگونه خواهد بود؟
جواب: اسلامی بودن، بیش از ایرانی بودن بین افراد ملت ایران روابط مستحکم برقرار کرده است. اقلیت های مذهبی نه تنها آزادند، بلکه دولت اسلامی موظف است از حقوق آنان دفاع کند و دیگر اینکه هر ایرانی حق دارد که مانند همه افراد از حقوق اجتماعی برخوردار باشد. مسلمان یا مسیحی و یا یهودی و یا مذهب دیگر فرقی ندارد.
سؤال: نفوذ غرب در ایران دارای اهمیت است. مثلاً 40000 مستشار آمریکائی به طور دائم در ایران به سر می برند که اغلب در ارتش هستند. سیاست خارجی شما چگونه خواهد بود؟
جواب: حضور مستشاران نظامی آمریکائی در ایران، به دنبال سیاست های ضد اسلامی و ضد ملی رژیم ایران است که علاوه بر هزینه هنگفت آن که بر ملت سنگینی می کند آنان را چنان تسلطی بر ارتش و مقدرات کشور داده است که شرف و حیثیت صاحب منصبان و درجه داران ارتش را به دست آنان لکه دار و نابود کرده است و ما در اینگونه موارد بر اساس یک سیاست مستقل و آزاد بدون دخالت قدرت ها عمل خواهیم کرد.
سؤال: در مقایسه با کشورهای (اوپک) نرخ کنونی نفت در ایران بسیار پایین است. آیا به نظر شما در مقایسه با کالاهای سرمایه ای خریداری شده از غرب، بهای نفت ایران کافی است یا تعدیلاتی باید صورت گیرد؟
جواب: طبقه سرمایه دار غرب به منظور حداکثر سود و نیز تسکین بحران های اقتصادی، در مصرف

صحیفه نور جلد 3 صفحه 160

نفت بی نهایت اسراف می کند بدون آنکه به بحران عظیم و خطرناک آینده جهان به هنگام پایان یافتن این ماده حیاتی بیاندیشد. بحرانی که از یک سو کشورهای تولید کننده نفت که پس از پایان این منابع عظیم، قدرت خرید خود را از دست می دهند و از سوئی سایر کشورها نیز ناچار خواهند شد بهای غیرقابل تحملی برای انرژی لازم بپردازند. بنابر این مسأله نفت، تنها مسأله قیمت آن نیست که هم اکنون غیر عادلانه است، مسأله این است که باید به نفت نقش بایسته و حساب شده در اقتصاد کشورها و به طریق اولی کشورهای نفتخیز داد و به اقتصاد کشور قابلیت رشد واقعی بخشید و نه رشد کاذب. ما سیاست نفتی خود را بر این اساس تنظیم خواهیم کرد. در این صورت است که می توانیم به عنوان طرف مساوی درباره قیمت نفت و فرآورده های آن و قیمت کالاهائی که می خریم، به آنچه عدل است عمل نمائیم.
سؤال: به نظر شما روابط آینده تان با روسیه شوروی، کشورهای عضو پیمان ورشو و چین کمونیست چگونه است؟ روابط کنونی این کشورها با ایران ممکن است خیلی سرد توصیف شود.
جواب: در حال حاضر روسیه شوروی و چین هر دو خود را با حمایت از شاه در صف مخالفین ملت ایران قرار داده اند. در آینده، سیاست خارجی ما بر مبنای اصل حفظ آزادی و استقلال کشور و احترام متقابل خواهد بود. آنها با رعایت این اصل باید تصمیم بگیرند.
سؤال: شما برای ایران چه اهمیتی را در خلیج فارس و اقیانوس هند قائل هستید؟
جواب: اهمیت استراتژیکی منطقه غیر از اهمیتی است که برای کسانی که چشم طمع به منطقه دوخته اند، دارد. ما بر اساس حفظ آزادی و استقلال بدون قبول نقش ژاندارمی، با سایر مردم منطقه امنیت آن را حفظ خواهیم کرد و مانع نفوذ ابرقدرت ها خواهیم شد.
سؤال: روابط شما با برادران عرب مسلمان چگونه خواهد بود؟ این روابط در حال حاضر تا حدودی محدود است.
جواب: روابط ما برادرانه است که منشاء آن از مذهبمان است و تاریخ و فرهنگمان نیز مشترک است. ما همیشه مشکلات یکدیگر را می فهمیم و دشمنانمان نیز مشترک هستند.
سؤال: در حال حاضر ممکن است ایران را در مناقشات خاورمیانه طرفدار اسرائیل نامید، چه اصلاحاتی را پیشنهاد می کنید؟

صحیفه نور جلد 3 صفحه 161


جواب: رژیم شاه در شرائط فعلی طرفدار اسرائیل است و من نزدیک 20 سال است که در اعلامیه ها و سخنرانی های خود با این امر مخالفت کرده و طرفداری خود را از مبارزات بحق ملت عرب و فلسطین اعلام داشته ام.
سؤال: چرا شما مجبور شدید عراق را ترک کنید؟ چرا برای ادامه تبعید خود، در پاریس اقامت می کنید؟ در صورتی که امکان بازگشت به ایران به شما پیشنهاد شده است، چرا پاریس را دوست دارید؟
جواب: عراق تحت فشار شاه مرا در فشار قرار داد و من وظیفه شرعی و الهی خودم دیدم که برای انجام مبارزات خود بناچار آن کشور را ترک کنم. در فرانسه موقتاً می باشم و مکان هم برای من مطرح نیست .

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

مصاحبه امام خمینی با رادیو- تلویزیون آلمانی زبان سوئیس

تاریخ: 1357/08/25

 

مصاحبه امام خمینی با رادیو- تلویزیون آلمانی زبان سوئیس

سؤال: حضرت آیت الله! در ایران همه چیز به شاه بستگی دارد، در اطراف او هیچ نهضت سیاسی قدرت نفس کشیدن ندارد، شما خواستار رفتن شاه هستید، آیا شما دعوت به بی نظمی و آشوب نمی کنید؟ آیا مارکسیست ها نخواهند توانست کشور را به طرف الحاد بکشانند؟
جواب: چیزهائی که به شاه بستگی داشت، از هم گسیخته شد و اکنون شاه در ایران هیچ نقشی ندارد. تمام این ناآرامی ها و اختلافات برای این بود که شاه، با استبداد و خیانت با این ملت عمل می کرد، این استبداد و خیانت باعث این مسائل شد. اگر شاه برود و حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی جانشین این رژیم شود، تمام این ناآرامی ها برطرف می گردد و ایران صورت دموکراسی حقیقی به خود می گیرد. و اما مارکسیست ها و کمونیست ها هیچ نقشی در ایران که بیش از 30 میلیون مسلم دارد و همه با فریادهای اسلام طلبی بپاخاسته اند، آنها هیچ نقشی ندارند و ما هیچ خوفی از آنها نداریم.
سؤال: شما حضرت آیت الله با کریم سنجابی از جبهه ملی در پاریس بحث مهمی داشتید، آیا شما با این حزب سیاسی مشترکاً مبارزه خواهید کرد؟ یعنی آیا ائتلاف می کنید؟
جواب: من مسائل و مطالبی که داشتم و امکان ندارد یک قدم از آنها برگردم، به ایشان گفتم و ما با جبهه خاصی ائتلاف نداریم، همه ملت با ما و ما با همه ملت هستیم و هر کس این مطالبی که ما داریم و عبارت است از استقلال مملکت یا آزادی همه جانبه و جمهوری اسلامی که قائم مقام رژیم سلطنتی است، هر کس با اینها موافقت کند، از گروه ماست و از ملت است و اگر موافقت نکند، برخلاف مصالح اسلام و ملت گام برداشته است و ما هیچ ربطی با او نخواهیم داشت و آنهائی که با ما موافقت کنند، ما هم با آنها هم صدا خواهیم بود و لیکن ربط خاصی با کسی نداریم.
سؤال: حضرت آیت الله! آمریکائی ها تاثیر به سزایی روی ارتش ایران دارند. چرا تا به حال ارتش

صحیفه نور جلد 3 صفحه 167

نسبت به شاه وفادار مانده است؟ آیا فکر می کنید وفاداری ارتش به شاه ادامه خواهد داشت؟ و آیا نیروهای مخالف آنقدر قوی هستند که شاه را علیرغم پشتیبانی ارتش به زیر بکشند و سرنگون کنند؟
جواب: با این وضعی که الان هست، قیامی که ملت کرده است، معلوم نیست ارتش وفادار به شاه باشد، چون ملت از خود آنهاست و آنها هم از ملتند و ملت به واسطه همبستگی که به هم دارند، قدرتی دارند که بالاخره ارتش را جذب می کنند. این آمریکائی ها هستند که به واسطه نفوذی که در ارتش دارند، ارتش را نگه داشته که از شاه محافظت کنند، والا خود ارتش معلوم نیست که وفادار باشند و اگر هم فی الجمله وفاداری باشد، ملت آنها را جذب خواهند کرد.
سؤال:ایران برای غرب از اهمیت اقتصادی و استراتژیکی به سزایی برخوردار است. آیا حضرت آیت الله فکر می کنند آمریکائی ها حاضر باشند موقع خودشان را در منطقه خلیج، با اجازه دادن به تغییرات اساسی در ایران، به خطر بیاندازند؟
جواب: خطری که متوجه منطقه است، از بی لیاقتی شاه و فساد دستگاه وی و دستگاه حاکمه است. ما می دانیم که دولت های صنعتی به نفت و چیزهای دیگر نیاز دارند لکن ما به ملت متکی هستیم و جمهوری اسلامی، یک جمهوری متکی به ملت است که باید آزاد و مستقل باشد و به جائی پیوسته نباشد و ما نیازهای آنها را با مصالحی که داریم، در مواقع خودش به نحوی که احترام متقابل بین دول مزبور و ما باشد، انشاءالله برآورده می کنیم و نفت را آنطوری که مشتریان نفت با رعایت و حفظ مصالح ما بخواهند، به آنها می دهیم و اگر خطری باشد، از ناحیه خود آنها خواهد بود که می خواهند با بی عدالتی با ما رفتار کنند، نه از ناحیه ما که می خواهیم با عدالت و احترام متقابل عمل کنیم. این پشتیبانی لجوجانه ای که آمریکا از شاه می کند، محتمل است موجب یک انفجار عظیم باشد که اشکالات سیاسی و اجتماعی و مالی به بار می آورد، باید آمریکا از این لجاجت دست بردارد.
سؤال: حضرت آیت الله! بانک ها یکی از هدف های حملات مردم است و سوئیس کشور بانک های مهم بین المللی است، چنین به نظر رسد که به طور قطع، مقدار زیادی از سرمایه های ایران به سوئیس منتقل شده باشد، در این باره شما چه فکر می کنید؟
جواب: خرابی هائی که در ایران پیدا شده و انقلاب ایران در اثر مفاسدی است که در هیأت حاکمه

صحیفه نور جلد 3 صفحه 168

وجود دارد و همچنین بر اثر کارهای مخالف عقل است که شاه انجام می دهد و خرابی هائی که با دست عمال شاه در سراسر مملکت انجام می گیرد، برای ضربه زدن به مردم و بد جلوه دادن مبارزات اصیل مردم ایران است که با حمله به مراکز استثمار و فحشاء و فساد، تنفر خود را از هر چیزی که موجب انحراف و غارتگری است، اعلام می کنند. الان خبرگزاری های داخلی و خارجی اطلاع می دهند که در شهرهای ایران دستجاتی از اشرار و یا عده ای از کماندوها به صورت کولی ها و بومی ها به شهرها حمله می آورند و خرابکاری می کنند و اینهاست که موجب شده ثبات مملکت متزلزل شود.
اگر شاه برود و حکومت جمهوری اسلامی که حکومت دموکراسی واقعی است به جای آن بیاید، این ناآرامی ها از بین می رود و در ایران ثبات برقرار خواهد شد. رژیم ایران به یک نظام دموکراسی تبدیل خواهد شد که موجب ثبات منطقه می گردد و سرمایه ها به ایران برمی گردد و به نفع مردم از آن استفاده می شود.
سؤال: حضرت آیت الله! سیاست اقتصادی رژیم فعلی به وابستگی شدید ایران به خارجه منجر شده است، آیا برگشت به یک سیاست اقتصادی مستقل امکان دارد؟ و شما چگونه این کار را خواهید کرد؟
جواب: یکی از خیانت هائی که شاه به کشور ما کرده است، وابسته کردن اقتصاد ما به اجانب می باشد. اقتصاد ما به واسطه اعمال شاه، چه در اصلاحات ارضی که به طور کلی موجب فساد زراعت شده و چه هزینه های بسیار فوق العاده ای که به طور بیهوده خرج شده، مثل خریدن سلاح های بسیار زیاد که برای ملت ما نفع که ندارد، ضرر هم دارد و برای اجانب با آن سلاح ها پایگاه درست شده است و موجب ضعف اقتصاد و پاشیدگی اقتصادی و به هم ریختن بنیادهای اقتصادی است. مردم ما با انقلابی که شده است، قادر هستند همه امور را در مجرای صحیح و مستقل قرار دهند.
سؤال: حضرت آیت الله! دیروز امینی با شاه ملاقات کرده است، اگر او به نخست وزیری منصوب گردد، آیا به نظر شما این آخرین شانس برای نجات رژیم خواهد بود؟
جواب: دیگر هیچ چیز برای شاه، شانس بقاء ندارد. همه ملت ایران در تمام شهرستان ها قیام کرده اند و با این قیام ملت، تا شاه نرود، آرامش پیدا نخواهد شد و کسی نمی تواند شاه را نجات دهد، او چاره ندارد جز اینکه برود و ابرقدرت ها چاره ندارند جز اینکه با ملت ما مخالفت نکنند، اگر مخالفت کنند، برای آنها بدتر خواهد شد.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در مورد نفی اصل رژیم سلطنتی و لغو کلیه قراردادهای استعماری

تاریخ: 1357/08/26

 

اصل باطل رژیم سلطنتی باید ملغی شود

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
دنباله آن دو اصلی که از آن سه اصل ما و ملت ایران پیشنهاد دارند که اصل اولش اینکه این سلسله پهلوی سلطنت شان قانونی نیست و باید بروند و اصل دوم اینکه اصل سلطنت و رژیم سلطنتی یک امر باطلی است و باید برچیده بشود و همین ماده ای که در قانون اساسی هست ما باید یک توجهی به آن بکنیم. این ماده ای که مستند است سلطنت محمدرضا شاه و ایشان استناد به آن می کند که در قانون اساسی است که سلطنت موهبتی است الهی که ملت به شخص سلطان آن را اعطاء می کند، ملت یک جمعیتی هستند که بالفعل و در حال حاضر این جمعیت در این مملکت ساکن هستند و از اهالی این مملکت هستند و یک وحدت عقیده ای و یا وحدت جهات دیگر دارند. این که ملت است، این طبقه موجود، ملت است یا این - که طبقاتی که الان دیگر نیستند، آنها هم الان ملت ایران هستند؟ آنها ملت بودند یا ملت هستند؟ خوب، شکی نیست در اینکه آنهائی که نیامدند حالا، مثلاً 500 سال دیگر، خوب ایران هم باز دارای یک جمعیتی از خود ملت است اما آنها الان ملت ایران هستند؟ یا بعدها که آمدند ملت ایرانند؟ همانطور که مثلاً علمای ایران، حزب مردم ایران، علمای ایران عبارت از آنهایی هستند که در 500 سال بعد از این می آیند! اگر گفتند باید یک چیزی به رای علمای مثلاً ایران باشد یا به رای اطبای ایران باشد، آیا آنهائی که بعدها می آیند اطبای ایران هستند؟ آنها که الان نیستند تا اسمشان طبیب باشد یا اسمشان عالم باشد. همانطوری که نسبت به اشخاصی که بعدها می آیند معنا ندارد این مطلب، یعنی این قانون منطبق نیست که اگر گفتند ملت ایران اعطا کند یک چیزی را، سلطنت را اعطا می کند، عبارت از آن ملتی که بعدها وجود پیدا می کند نیست. هر ملت، آنوقت ملت است که موجود است بالفعل. اینهایی که الان موجودند بالفعل، اینها اطبای ایران، طبیب هایشان اطبای ایران هستند، علمایشان علمای ایران هستند - عرض بکنم که - مهندسین شان مهندسین ایران هستند، طوایفشان - طایفه مثلاً کردشان - طایفه ایران است و اما آنهایی که در 500 سال بعد وجود پیدا می کنند، الان نه از علمای ایران هستند و نه از مهندسین ایران هستند و نه از اطبای ایران هستند و نه ملت ایران. آنهایی که 500 سال پیش از این موجود بوده اند و حالا موجود نیستند، اینها علمای ایران یک

صحیفه نور جلد 3 صفحه 170

وقتی بوده اند اما حالا دیگر نیستند، تمام شد. مهندس هایشان مهندسین ایران بوده اند، نه مهندس ایران هستند. در قانون آنطوری که حالا اینها به آن تشبث کردند این است که سلطنت یک موهبتی است الهی که ملت ایران به شخص سلطان می دهد. خوب روی این میزان باید همین ملتی که الان ملت است، این سلطنت را بدهد، آنهایی که فرض کنید در 500 سال پیش از این دادند، ما فرض کنیم 500 سال پیش از این آنها به علم غیب می دانستند که محمد رضاخان در سنه کذا می آید در ایران و آنها روی آن علمی که داشتند در آنوقت گفتند که سلطنت مال آن محمدرضا خان است که بعد از 500 سال می آید، آنها ملت ایران نبودند، ملت ایران در زمان خودشان بودند الان باید ملت ایران اعطاء کند یک چیزی را به او، الان ملت ایران عبارت از اینهاست که موجود هستند، اینها ملت ایرانند. اگر این ملت ایران به حسب این قانون اساسی که مورد تمسک ایشان است، اگر این ملت ایران الان به ایشان رای دادند و گفتند شما سلطان باشید به حسب این ماده قانون اساسی ایشان می شود سلطان. این ملتی که الان هستند که رای ندادند به او، کدام یک از این ملت رای داده به ایشان؟ حالا ما آنهایی که رأیشان را پس گرفتند نمی گوئیم، برای اینکه مردم می گویند (نه) حالا ما قبل از اینکه آن مطلب را بگوئیم، می گوئیم که شما می گوئید که قانون اساسی می گوید که سلطنت موهبتی است الهی که ملت به شخص سلطان می دهد، ملت باید به شخص سلطان، یعنی آنوقتی که به سلطان می خواهند بدهند، باید اسمش ملت باشد که بدهد. آنهائی که 500 سال پیش از این به جد اعلای مثلاً یک سلطانی رای دادند، نسبت به آن سلطانی که رای دادند ملت ایران بودند و رای دادند بر یک مصداقی که، شخصی که عبارت از آن سلطان بوده است، بسیار خوب، به حسب قانون اساسی آنهایی که در آنوقت رای داده بودند به ایشان، به آن آدم، او شد سلطان، اما نسبت به آن اشخاصی که در آنوقت بودند، نسبت به این آدمی که حالاست که رای ندادند، بر فرض اینکه رای داده بودند، حالا ملت ایران نیستند، رای داده بودند، خودشان پوسیدند و رای هایشان هم پوسید تمام شد رفت پی کارش، نه خودشان الان هستند نه رای آنها دارند. الان می تواند کسی بگوید که آراء اشخاصی که در 500 سال پیش از این است، آرایشان عبارت از این است حالا؟ خوب رای ندارند حالا، همه فوت شدند، خدا رحتمشان کند.
 

تفویض سلطنت (این موهبت الهی!!) به سلسله پهلوی با آراء ملت یا کودتا و سرنیزه؟!

به حسب قانون اساسی ملت رای به ایشان ندادند برای اینکه ملت اجتماع بر این معنا (همه مان می دانیم که) نکردند که رای بدهند به ایشان. ما فرض می کنیم که آنها رای داده باشند، یعنی آن طبقه جلویی که زمان رضاخان بودند، آن طبقه ای که زمان رضاخان بود الان از آنها نیست الا چهار، پنج تا، ده تا، صد تا پیرمرد که اینها ملت ایران نیستند، الان ملت ایران را این طبقه ای که الان موجودند تشکیل کرده اند. خوب ما از این طبقه ای که موجودند که اینها ملت هستند، آنها دیگر حالا ملت ایران نیستند یعنی آنهائی که رفتند و فوت شدند ملت ایران نیستند و پدران ما ملت ایران نیستند، ملت ایران الان ماها هستیم که موجود هستیم، ماهائی که موجود هستیم، شما در تمام ایران بگردید و ببینید که کی رأی

صحیفه نور جلد 3 صفحه 171

داده است به ایشان تا اینکه این ماده قانون منطبق باشد که عبارت است از اینکه سلطنت موهبتی است الهی که ملت اعطا می کند به شخص سلطان. پس بنابراین، این قانون منطبق بر ایشان نیست. باز اشکال دیگر است و آن این است که در قانون دارد که (در همین قانون) سلطنت یک موهبتی است الهی که ملت اعطاء می کند به شخص سلطان، در 50 سال پیش از این شخص سلطانی که می خواست اعطاء کند ملت به او عبارت از پدر (فرض کنید، اگر صحت داشت، صحت که ندارد، حالا اگر صحت داشت) ایشان یک شخصی آنوقت بوده است، آنهائی که رای دادند بعداً گفتند و سلسله ایشان، سلسله ایشان شخص نیست، یک عنوانی است، شخص عبارت از این است، عالم شخص نیست، این آقا شخص است.
قانون می گوید که سلطنت موهبتی است الهی که ملت می دهند به شخص سلطان. اینکه سابق آنها فرض می کنیم حالا این اشکال نبوده که ملت نیستند آنها، خوب می گوئیم. ملت بوده اما قانون می گوید که باید اعطاء کنند به شخص، یعنی این آدم یک ذرع و نیمی دارای کذا و دارای وصف کذا و اسمش محمدرضاخان و دارای همچو اخلاق کریمه ای که همه مردم را می کشد و اینها، این شخص موجود در خارج، این یک سر و دو گوش که موجود است در خارج در اول سلطنت رضا شاه که آن هم همه جهاتش را گفتم که همه اش باطل اندر باطل اندر باطل است آنهائی که رای دادند نسبت به شخص رضاشاه، بسیار خوب، به شخص رضا شاه اینها این موهبت الهی را نعوذبالله دادند، اما نسبت به ایشان که دیگر ندادند، به شخص ندادند بعد گفتند سلسله پهلوی و اولاد او، اولاد که شخص نیست، یک چیز کلی می باشد، این خلاف قانون است. قانون می گوید باید به شخص او بدهند، ندادند به شخص او. اینها همه اش روی فرض این است که (یک فرض های باطلی است که ما می کنیم) خیر، در زمان رضاخان، در آنوقتی که کودتا کرد و آمد و تهران را گرفت و آن کارها و رسوایی ها را کرد، مردم ایران رای داده باشند به رضا شاه، مردم ایران اطلاعی از این مسائل اصلاً نداشتند، کاری نداشتند به این که، اصلاً مخالف بودند ذاتاً با رضاخان، منتهی سرنیزه بود همانطوری که الان حکومت نظامی، حکومتی نیست، سرنیزه ای است. سرنیزه بود و با سرنیزه آمدند و مجلس درست کردند. یک عده ای را آوردند در مجلس بدون اینکه اصلاً ملت اطلاعی از این مطلب داشته باشد، رضایتی روی این مطلب داشته باشد، همه آن باب، باب سرنیزه بود. با سرنیزه مجلس درست کردند، با سرنیزه حکم کردند که باید خلع کنید قاجاریه را، با سرنیزه گفتند باید نصب کنید رضا شاه را. قضیه همه اش سرنیزه ای بود، هیچ وقت قضیه ای نبود که ملت روی این ماده قانونی تاکنون عمل نشده، یعنی از اولی که دنیا سلطان به خودش دیده تا حالا، شما رجوع کنید به تاریخ از اولی که دنیا (2500 سال است که اینها می گویند، بگوئید 000/100 سال) سلطان به خودش دیده تا حالا یک دسته دزدی بودند که می آمدند به زور یک مملکتی را می گرفتند و بعدش هم حکمفرمائی می کردند، مردم رای می دادند به اینها؟ یا آنها کاری به مردم داشتند؟ قبل از مشروطه که حرف این قانون هم نبوده، هر که گرفت هر جا را، گرفت. بسیار خوب، هر دزدی اول دزد بود بعد هم که آمد رفت و مملکت را فتح کرد، و آنوقت شد اعلیحضرت!

صحیفه نور جلد 3 صفحه 171

 

عدم دخالت اراده مردم در تفویض قدرت به مدعیان سلطنت

زمانی که مشروطه بوده، تا حالا هم چنین چیزی نشده، از اول مشروطه که زمان مظفرالدین شاه بود تا الان که زمان شماها هست این چند نفر از سلاطین که آمدند که بعد از مظفرالدین شاه که یک چند وقتی هم محمدعلی میرزا بود و یک مدتی هم احمدشاه بود و بعد هم رضاشاه، شاه شد، بعد این شد، از آنوقت تا حالا به این ماده قانون هیچ عمل نشده. اینکه موهبتی است الهی که ملت اعطاء می کنند به شخص سلطان، ایشان بیایند یک شاهدی بیاورند که یک ملتی، یک دهی را ایشان چیز بکنند، یک ده را اگر ایشان درست کردند که، اما آزاد بگذارند مردم را - نه اینکه - خوب ممکن است همه مردم را با سرنیزه وادار کنید که رای بدهند، نخیر اینها آزاد بگذارند مردم را یعنی سرنیزه را بگذارند کنار و بیایند مثل یک آدم عادی در میدان و بگویند که آقا به کی رای می دهید. اگر یک ده به ایشان رای داد ما تصدیق می کنیم که ایشان سلطان السلاطین هستند اما نیست همچو چیزی، نه رای دادند تا حالا، نه به این ماده از قانون تاکنون عمل شده است، نه در زمان سابق، نه در زمان سلطنت ایشان، به این ماده قانون عمل نشده است. بر فرض اینکه این اشکالاتی که ما راجع به این ماده داریم اینها را غمض عین کنیم لکن عمل نشده به این ماده. یک ماده معطلی است، مثل خیلی از مواد قانون اساسی معطل است. از اول عمل نشده تا حالا به آن. خوب روی این زمینه که سلطنت این آقا قانونی نیست، اولا یاغی است، کسی که سلطنتش قانونی نیست و آمده به زور دارد سلطنت می کند، به حسب قانون اساسی ایشان یاغی است، ایشان باید محاکمه بشود که چرا آمدی، چر ادعای سلطنت تو داری می کنی؟ چرا تاجگذاری کردی؟ چرا مردم را چه کردی؟ چرا مالیات گرفتی؟ چرا حقوق سلطنت گرفتی؟ همه اش چرا،همه اش چرا. ایشان هم جواب ندارد بدهد و مهم این است که کلیه قراردادهائی که از زمان مشروطه تا حالا شده کلیه قراردادها باطل است به حسب قانون اساسی برای اینکه قانون اساسی می گوید که باید مجلس باشد به آراء مردم و سلطان وقت که قسم خورده است برای مردم و وفاداری و کذا و کذا، او هم امر بکند به اینکه انتخابات آزاد چه بشود و انتخابات درست بشود و بعد از انتخابات، آنها رای به مثلاً هر چه دادند با قواعد دیگری که هست از قانون اساسی و متمم قانون اساسی آنوقت قانونیت پیدا می کند.
 

حق تعیین سرنوشت مملکت و انتخاب وکلای مجلس به عهده سفارتخانه ها یا ملت؟!

این قراردادهائی که در زمان مشروطیت، چه زمان مظفرالدین شاه و چه زمان احمدشاه و چه زمان این دوتای دیگر، تمام این قراردادها که شده است، نه سلطانش سلطان قانونی بوده به حسب قانون اساسی، نه مجلس، مجلس قانونی بوده. اما سلطان قانونی نبوده است که عرض کردم که مردم رای هیچ وقت ندادند بر سلطنت ایشان، ایشان باید خودشان قبول داشته باشند منتها اینهاگویند که اصلاً ملت زائیده که شده است، هر بچه ای که آمده است، او سلطنت را میل دارد! دوست دارد!
الان هم که مردم دارند فریاد می زنند که مرده باد شاه، باز اگر از ایشان بپرسی، می گویند مردم

صحیفه نور جلد 3 صفحه 173

شاهدوست هستند، این علامت شاهدوستی شان است. بنابر این، خوب، نه سلطنت، سلطنت قانونی است و می آئیم سراغ مجلس، مجلس هم تا آن اندازه ای که ما اطلاع داریم، به آراء مردم نبوده که مردم بیایند رای بدهند یک چیزی را، در زمان رضاشاه در زمان محمدرضاشاه اینها جزء واضحات است، هر کس یادش است. خوب شما همه تان این مجلس ها را یادتان است تا حالا - این - شما که اطلاع دارید، عقیده تان این است که در تهران، در اصفهان، در یزد، در کرمان، در هر جا خود مردم جمع شدند و یک وکیل درست کردند؟! یا اینکه به قول خود شاه لیستش را از سفارتخانه ها آوردند؟ خود ایشان گفتند لیست را از سفارتخانه ها آوردند و می دادند می گفتند اینها باید وکیل بشوند، مردم چکاره اند، اینها باید بشوند، دولت چه کاره است، شاه چکاره است آن که باید تعیین کند سرنوشت ما را سفارت آمریکا و سفارت انگلستان است و سفارت شوروی است و اینها و تا حالا همین کارها را کردند. لیست این وکلا را آنها تعیین کردند و آنهائی که دوستان آنها یا به تعبیر دیگر نوکرهای خودشان بوده اند، آنها را تعیین کردند که اینها باشند تا رای بدهند به هر چیزی که آنها دلشان می خواهد. بنابراین آنقدری که ماها یادمان است در زمان این دو تا - عرض می کنم که - دیکتاتور، در زمان اینها ابداً یک مجلس قانونی، یک مجلس ملی که ملت رای داشته و داده باشند به آنها، ابداً چنین چیزی نبوده است.
ما فرض می کنیم حالا چهار تا وکیل هم ملت به او رای داده اما سایرین رای ندادند. چهار تا وکیل هم، مثلاً فرض کنید تهران یک قدری چیزهائی بوده است، ملاحظاتی بوده است به چهار نفر وکیل هم رای داده باشند مردم، مثل مرحوم مدرس رای داده اند به او اما مجلس وقتی قانونی است که همه اهالی مجلس که می آیند به حسب قانون توی مجلس آمده باشند، رایشان دخالت دارد در مطالب. اکثریتی که حاصل می شده در مجالس که به این اکثریت یک شرکتی را، یک قراردادی را، یک بساطی را درست می کردند، این اکثریت اگر چهارتایشان هم فرض بکنیم که ملی بودند و ملت تعیین کردند لکن باقیشان نبوده. این را هیچ کس نمی تواند ادعا بکند. که در زمان سلطنت رضا شاه و محمدرضا شاه این مجلس یک مجلسی بوده است ملی و مردم آن را، اینها را تعیین کردند، هیچ کس نمی تواند یک چنین ادعائی بکند مردم تعیین کردند. اگر کسی هم ادعا بکند در یک دوره، دو دوره مردم به مدرس رای می دادند، بله به مدرس رای دادند، بعضی اشخاص دیگر هم نظیر او را رای دادند اما یکی، دو تا، چهار تا وکیل که کار را درست نمی کند. باید تمام این وکلا ملی باشند یعنی ملت تعیین کرده باشد تا اینکه وقتی یک مجلسی تشکیل می شود یک مجلس قانونی باشد تا اینکه وقتی رای دادند، اکثریت رای داد به حسب قانون، اکثریت رأیش مثلاً صحیح باشد، درست باشد، باید قانونی باشد لکن اینها که نبوده در کار.
 

تجدید نظر در قراردادهای غیرقانونی بعد از تشکیل حکومت اسلامی

تمام قراردادهائی که در زمان مشروطه شده است و این قراردادهائی که در زمان رضاخان شده است، این قراردادهائی که در زمان محمدرضاخان شده است، تمام این قراردادها بر خلاف قانون

صحیفه نور جلد 3 صفحه 174

اساسی است، به خلاف میل این ملت است.
این ملت مخالف با همه اینهاست. یکی از آن هم قانونی نیست. بنابراین تمام این قراردادها با هر که قرارداد کرده باشند، خوب فرض کنید یک قرارداد مفیدی برای ملت هم باشد قانونی نیست. بله اگر چنانچه یک حکومت ملی اسلامی تشکیل شد و این قراردادها را مطالعه کردند و دیدند یک قراردادی مفید به حال ملت است (اگر توی آن باشد، نمی دانم هست یا نه) اگر دیدند یک قرارداد مفیدی به حال ملت است، خوب آن را امضاء می کنند، آن را هم قبول می کنند یعنی قبول می کنند که از حالا قرارداد می شود، قبلا باز باطل بوده، از حالا قرارداد می شود، یعنی آن دولتی که قانونی است وقتی که قرادادی را قبول کرد، قانوناً صحیح می شود این اما نه اینکه عطف به جلو هم بکنند، جلو هم، مستقر بشوند، نه آنها همه آن خلاف قانون بوده و اگر اینهائی که پشتیبانی دارند می کنند از محمدرضاخان، این دولت هائی که پشتیبانی می کنند، اصرار بر پشتیبانی شان بکنند همه قراردادهایشان ولو اینکه مفید برای ملت باشد لغو خواهد شد، باید تجدید نظر در این مسائل بکنند.
 

ایستادگی قاطع مردم

ملت ایران زیر بار این زورها نخواهد رفت. بله ممکن است که بریزند، همین طور که الان الوات را دارند می ریزند به شهرها و مردم را کتک می زنند و یا کولی ها را یا - عرض می کنم - ارتشی ها را به صورت دیگری در می آورند می ریزند مردم را کتک می زنند و اینها، ممکن است که یک وقتی هم فرض کنید که دولت شوروی و دولت آمریکا بریزد جمعیتشان را ولی شعر است اینها حالا دیگر این حرف ها نخواهد شد، ممکن است، اما شعر است. الان نمی شود روی موازینی که دنیا دارد، دنیای امروز غیر از دنیای دیروز است، اینطور نیست که هر که هر کاری هر که هر زوری دارد، آن زور را باید اعمال بکند، اینطور نیست. باید روی موازین باشد و یک ملتی همه ایستادند و می گویند که ما می خواهیم مستقل باشیم یعنی ما می خواهیم که آمریکا دخالت نداشته باشد در مملکتمان، شوروی هم دخالت نداشته باشد، انگلستان هم نداشته باشد، یک مملکتی باشد مال خودمان.
 

اخطار به تمامی پشتیبانان رژیم شاه

حالا ما اعلام می کنیم که اگر چنانچه این دول به اصرار خودشان باقی باشند در پشتیبانی کردن از محمدرضاخان، دولتی اگر تشکیل شد، ملت ایران امر می کند به اینکه تمام این قراردادهائی که کردید ولو به نفع ما هم باشد نمی خواهیم. اگر آمریکا زیاد اصرار در این باب بکند دیگر با او قراردادی بسته نخواهد شد. از حالا باید مقام خودش را موضع خودش را احراز کند، درست کند. هر کدام از این رئیس جمهورها و این دولت ها از حالا باید حسابشان را درست کنند با مملکت ایران و میزان این است که پشتیبانی از این آدمی که این مردم را 50 سال خانواده اش اختناق کرده اند و الان در این چند سال و در این آخر یک سال اینهمه کشتار کردند و 15 خرداد آنقدر کشتار کرده یک نفر آدم و دشمن مردم است

صحیفه نور جلد 3 صفحه 175

و مردم دشمن او هستند، اگر چنانچه اینها پشتیبانی از این بکنند و اصرار به این پشتیبانی بکنند، ملت ایران تمام قراردادهائی که اینها دارند لغو می کند و بعد از این هم با اینها قرارداد نمی بندد، نه نفتی هست، نه چیز دیگری، زهر مار هم به آنها نمی دهیم. و اگر چنانچه نه، پشتیبانی نکنند و مثل آدم زندگی کنند، موضعشان را حالا با ایران معین کنند، نفت را ما نمی خواهیم بخوریم، می فروشیم نفت را، اما می فروشیم و از آنها پول می گیریم برای ملت، نه می فروشیم و برایشان اسلحه می گیریم که به نفع خود آنها باشد.
 

دلیل اصلی مبارزات مردم بر علیه شاه وابستگی او به اجانب است

همین دیروز، چند روز پیش از این که آقای کارتر صحبت کردند جزء حرف هائی که زدند این بوده است که الان مملکت ایران 18 میلیارد دلار از ما 18 میلیارد دلار از ما، اسلحه خریده و یک مملکت قوی ایجاد کرده است که این اسباب این می شود که برای ما یک منافعی دارد، کمونیست ها را نمی گذارد چه بشود، مسلمان های چپگرا را نمی گذارد چه بشود، ژاندارم خلیج هست برای ما و ما این برایمان خیلی ارزش دارد.
ملت ایران روی همین حرف ها دارد می گوید ما این را نمی خواهیم که 18 میلیارد از شما چیز خریده و نفت ما را داده برای اینکه ژاندارم شما باشد، پاسدار شما باشد. ملت ایران برای همین جهت است که دارد جوان می دهد، دارد مال می دهد دارد، همه چیز می دهد تا اینکه نباشد یک آدمی که اینطور خیانتکار به ملت است. همین مطلب را ایشان، یکی از مناقب ایشان حساب می کند که 18 میلیارد دلار اسلحه خریده و مملکت را یک قدرتی به آن داده که در مقابل کمونیست که دشمن ماست، در مقابل چپگراها از مسلمین که دشمن ما هستند و حافظ منافع ما در خلیج است و از این حرف ها می زنند همین حرف هائی که ملت ایران به واسطه همین حرف ها دادش بلند شده است که آقا ما نمی خواهیم بسته به غیر باشیم، ما نمی خواهیم همه منافع مملکت ما به شما داده بشود، ما می خواهیم منافع مملکت ما صرف این فقرا و بیچاره ها بشود، صرف اینهائی که آب ندارند بخورند و هیچ چیز ندارند. مناطقی در ایران هیچ چیز ندارند. شما خیال می کنید، اینها می آیند بعضی ها را نشان می دهند، آنوقت بنابراین بوده وقتی خواست مثلاً شاه عبور کند از یک جائی با یک نفر رئیس کذا، مردم را الزام کردند به اینکه باید سر جاده همه کت و شلوار خوب از جائی پیدا بکنید بپوشید بایستید اینجا، اینها ببینند تا خیال کنند همه مملکت ما دارای لباس فاخر و چه هستند. بیچاره ها گرسنگی اینجا می خوردند لکن آنوقت باید از خارج یک عده ای بیایند با کت و شلوار بایستند آنجا، یا خود اینها بروند لباس نو از یک جائی تعیین کنند بایستند آنجا و زنده باد بگویند تا اینکه آن آدمی که آمده خیال کند که واقعاً اینها یک مملکت مرفه هستند. چهار تا خیابان تهران را ملاحظه نکنید، بروید خوزستان را ببینید و اطراف خوزستان که آب همین طور هدر می رود و زمین همین طور هدر می رود و مردم همین طور گرسنگی می خورند. بروید آنجاها را ببینید که بر حسب روزنامه اطلاعات که در چند وقت پیش از این نوشته بود یا کیهان نوشته

صحیفه نور جلد 3 صفحه 176

بود به اینکه از بی آبی صبح که می شود بچه که چشمش به هم به واسطه تراخم چیز شده، با بول چشم او را باز می کنند. شما تهران را نگاه نکنید چهار تا خیابان را درست کردند و چه می کنند، به رخ دیگران می کشند که خیر، مرفه و مرفه، مملکت را باید، همه مملکت را باید نگاه کرد. آن دور افتاده ها را نگاه کن. شما در خود تهران این زاغه نشین ها را ملاحظه کنید اینها چه می کنند، چه زندگی ای دارند. داد مملکت، ملت ایران که بلند شده است برای یک همچو وضعی است که الان پیش آوردند اینها از آن طرف در بلندگوهایشان و در تبلیغاتشان هی تا رادیو را باز می کردند (اعلیحضرت آریامهر) شما شاید پیدا نمی کردید که یک جائی که تا باز می کنند (اعلیحضرت چه کرد، والا حضرت چه کرد) از آن طرف آنهمه حرف ها بود، از این طرف مردم را اینطور ضعیف و ذلیل و بیچاره نگه داشته بودند و همه گرسنه و بیچاره، یک عده هم البته مرفه داشتند از باب اینکه از خودشان بود یا اینکه روابطی با خودشان داشت یا خیر، فرض کنید یک دسته هم اینطور بود.
 

ایستادگی و مقاومت مردم در برابر حکومت نظامی و کودتای آمریکائی

در هر صورت الان مردم دیگر گوش به این حرف ها نمی دهند، حکومت را نظامی کنید، همین است که هست، دولت را هم نظامی کنید، خوب همین است که هست نظامی هست الان دیگر، حالا تو تغییرش بده اسمش را دولت بگذار. الان مدت هاست که ایران با حکومت نظامی دارد می گذراند، چند تا شهرش رسماً نظامی است، بقیه اش هم غیر رسمی نظامی است. خوب غیر نظامی در کار نیست. مگر تو می توانی بدون سرنیزه زندگی کنی؟ تو یک روز سرنیزه را بردارند به باد فنا خواهی رفت. نمی توانی زندگی کنی.
حالا فرض کنید که آمریکا نقشه اش هم این باشد که بعد از این یک دولت دیگری در کار بیاورد و شاه را ببرد و یک کودتای نظامی بکند، همین نظامی است و همین بساط و همین کشتار و همین کردار، مردم هم همانند که هستند. دست برنمی دارند مردم، مردم می خواهند از زیر این بار بیرون بیایند. باید فکر بکنند، باید رها کنند ایران را، باید بروند سراغ کارشان رها کنند ایران را.
انشاءالله خداوند همه تان را توفیق بدهد. موفق باشید انشاءالله.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

مصاحبه خبرگزاری لیبی با امام خمینی

تاریخ: 1357/08/26

 

مصاحبه خبرگزاری لیبی با امام خمینی

سؤال: نظر شما در مورد ادعاهای شاه مبنی بر اینکه می خواهید کشور را به قطعات گوناگون تقسیم نمائید چیست؟
جواب: نظر ما این است که شاه دروغ گفته است. ما اگر نظر نداشته باشیم که تمام اقطار اسلام یکی بشود، این چنین نظری نداریم که ایران از هم جدا بشود. اینها تبلیغاتی است که شاه می کند و واقعیت ندارد.
سؤال: موضع شما در مورد کشورهائی که از شاه حمایت نموده و از کشتار فرزندان مردم مسلمان ایران چشم می پوشند چیست؟
جواب: ما آنان را محکوم می کنیم و در موقع خودش اگر چنانچه اصرار بر این امر داشته باشند، تجدید نظر خواهیم کرد.
سؤال: به هنگام اعلان شما برای شروع مبارزه مسلحانه برضد حکومت پهلوی، آیا از جانب کشورها و خلق های عربی و اسلامی مترقی انتظار کمک دارید؟
جواب: اگر چنانچه موقع آن رسید البته مسلمین همه باید به هم کمک کنند.
سؤال: به ایرانی اسلامی و پیشرو، در میان خاورمیانه و مشکلات کنونی آن و اوضاع جهانی چگونه می نگرید؟
جواب: ملت ما مسلم مشکلات را رفع می کند و ما نسبت به همه مشکلات مسلط خواهیم شد انشاءالله و نسبت به سایر دول هم با احترام متقابل عمل می کنیم.

صحیفه نور جلد 3 صفحه 181


سؤال: موافقت نامه های (کمپ دیوید) و تنازل سادات در مورد بیت المقدس را چگونه ارزیابی می فرمائید؟
جواب: من جداً او را محکوم می کنم.
سؤال: آیا توقع آن را دارید که در جهان اسلام بر ضد رژیم های ارتجاعی که برای محافظت منافع استعمار عمل می کنند، یک انقلاب اسلامی مترقی بوجود آید؟
جواب: ما امیدواریم اینطور بشود و همه مسلمین بر ضد استعمار قیام کنند واز دولت هائی هم که خیانت به ملت می کنند، بر ضد آنها هم قیام کنند.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:34 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها