بیانات امام در جمع رؤسای سه قوه، مسؤولین کشوری و لشکری و جمعی از اعضای خارجی کنفرانس وحدت اسلامی
تاریخ: 1366/08/19
هر کس که بخواهد پیغمبر را بشناسد، قرآن را باید بشناسد
بسم الله الرحمن الرحیم
من مطلب تازه ای ندارم و خودم را لایق نمی دانم که راجع به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت صادق سلام الله علیه چیزی عرض کنم برای این که تو آن مرتبه نیستم که بتوانم راجع به این مسایل صحبتی بکنم، فقط می خواهم عرض کنم به آقایان که معرف رسول اکرم، قرآن است. همان طور که خود رسول اکرم و حضرت صادق سلام الله علیه ولی الله اعظم جلوه تام حق تعالی هستند، قرآن هم همان طور است، قرآن هم جلوه نام خدای تعالی است. یعنی با همه اسماء و صفات تجلی کرده است و ولی الله اعظم و رسول اکرم را با آن اشراق هایی که ما ازش اطلاع نداریم و با همه اسماء و صفات محقق کرده است و همین طور ولی الله اکرم حضرت صادق و سایر ائمه را، لکن معرف ایشان خود کتاب الهی است. یعنی هر کس هر چند در این کتاب مقدس دقت کند و توجه داشته باشد بیشتر مطلع می شود که آورنده او کیست و چه جور آدمی است.
قرآن یک سفره ای است که انداخته شده است برای همه طبقات، یعنی یک زبانی دارد که این زبان هم زبان عامه مردم است و هم زبان فلاسفه است و هم زبان عرفای اصطلاحی است و هم زبان اهل معرفت به حسب واقع. در این کتاب شریف، مسائلی هست که مهمش مسائل معنوی است و رسول اکرم و سایر انبیا نیامدند که این جا حکومت تأسیس کنند، مقصد اعلا این نیست. نیامدند که این جا عدالت ایجاد کنند، آن هم مقصد اعلا نیست، اینها همه مقدمه است. تمام زحمت که اینها کشیدند چه از حضرت نوح گرفته، از حضرت ابراهیم گرفته تا آمده است این جا، رسول اکرم رسیده است، تمام مشقت هایی که کشیدند و کارهایی که کردند، مقدمه یک مطلب است و او معرفی ذات مقدس حق. کتاب های آسمانی هم که بالاترینش کتاب قرآن کریم است، تمام مقصدش همین است که معرفی کند حق تعالی را با همه اسماء و صفاتی که دارد. عامه مردم خیلی ازش چیز می فهمند (این کتاب را) و خواص هم مسائل بالاتر می فهمند و اخص خواص هم مسائل فوق آن را می فهمند، لکن (انما یعرف الکتاب ما خوطب به) هیچ کس نمی تواند بفهمد /آنی که پیغمبر/ هر کس که بخواهد پیغمبر را بشناسد قرآن را باید بشناسد. و هیچ کس نمی تواند بشناسد و لهذا هیچ کس پیغمبر را هم نمی تواند بشناسد.
صحیفه نور جلد 20 صفحه 157
معرف ایشان کتاب خودشان است و معرف حضرت صادق سلام الله علیه بعد از این که خود پیغمبر معرف است، خود وجودش معرف است، این فقهی است که با زبان ایشان بسط پیدا کرده است که برای احتیاج بشر از اول تا آخر هر مسأله ای پیش بیاید، مسائل مستحدثه، مسائلی که بعدها خواهد پیش آمد که حالا ما نمی دانیم، این فقه از عهده جوابش بر می آید و هیچ احتیاج ندارد به این که یک تاویل و تفسیر باطلی بکنیم.
خود فقه، خود کتاب و سنت، خود فقهی که اکثرش را حضرت صادق سلام الله علیه بیان فرموده است، این فقه همه احتیاجات صوری و معنوی و فلسفی و عرفانی همه بشر را در طول مدت الی یوم القیامه، این محتوایش این طور است، اینها معرفی است که خود اینها معرف این بزرگوارانند و ما نمی توانیم که از آنها تعریفی بکنیم که لایق آنها باشد.
ادعیه ائمه کتاب صاعد است
ادعیه ائمه هدی دعاهای آنها، همان مسائلی را که کتاب خدا دارد، دعاهای آنها هم دارد با یک زبان دیگر. قرآن یک زبان دارد، یک نحو صحبت می کند و همه مطالب را دارد منتها بسیاریش در رمز است که ما نمی توانیم بفهمیم و ادعیه ائمه علیهم السلام یک وضع دیگری دارد، به تعبیر شیخ عارف و استاد ما، ادعیه کتاب صاعد است، قرآن صاعد. تعبیر می فرمود به این که قرآن کتاب نازل است که از آن جا نزول کرده است و ادعیه ائمه کتاب صاعد است، همان قرآن است رو به بالا می رود، جواب اوست تقریباً. کسی بخواهد بفهمد که مقامات ائمه چی است، باید رجوع کند به آثار آنها، آثار آنها ادعیه آنهاست، مهمش ادعیه آنهاست و خطابه هایی که می خواندند. مثل مناجات شعبانیه، مثل نهج البلاغه، مثل دعای یوم العرفه و اینهایی که انسان نمی داند که چه باید بگوید درباره آنها.
اگر چنانچه ائمه هدی فقط مسأله گو بودند، چکار داشتند بهشان این ظالمین و مستکبرین؟
در هر صورت ما عاجزیم از این که شکر این نعمت را بجا بیاوریم که ما اهل یک مذهبی هستیم که از این دو منبع هر دو استفاده می کنیم. از منبع وحی و از منیع ولایت. و سایر فرق این منبع دوم را کم دارند و ما شکر (این نعمت را نمی توانیم بجای بیاوریم) و از خدای تبارک و تعالی می خواهیم که به ما توفیق بدهد که بتوانیم شکر این نعمت را بجا بیاوریم و وقتی که مفاد آیات شریفه را می خوانیم یا سیره انبیا را ملاحظه می کنیم، می بینیم که آنها تمامشان یکی از کارهایی که البته مقصد نبوده لکن مقدمه بوده، این بوده است که عدالت را در دنیا ایجاد کنند. پیغمبر می خواهد عدالت ایجاد کند تا بتواند آن مسائلی که دارد که آن مسائل، انسان می خواهد درست کند، آن مسائل را طرح کند و از زمانی که وحی
صحیفه نور جلد 20 صفحه 158
برای پیغمبرها آمده است یکی از مسایل شان همین معنا بوده است که معارضه می کردند با کسانی که ظلم داشتند، ظالم بودند، ستمگر بودند، خونخوار بودند و هر کدام به یک صورتی با آنها معارضه می کردند و گمان نشود که هیچ پیغمبری تو خانه اش می نشست و فقط یا دعا می خواند و یا احکام می گفته، خیر این طور نیست. احکام را می گفتند دنبالش می رفتند برای اجرا.
ابراهیم مسایل را می گفت بعد هم بر می داشت بت هایی که آن وقت مثل این بود که یکی به خدای تبارک و تعالی در مذهب ما جسارت کند، این طور معارضه می کرد باهاشان. ولی مسایل را هم می گفت، مقابله می کرد با ستم، مقابله می کرد با ظلم. این معنایی که به خورد ما داده بودند قدرت های مستکبر جهان که نباید دیانت در سیاست دخالت بکند، این از آن سیاست هایی بوده است که آنها داشتند برای عقب نگه داشتن مسلمین و برای این که نگذارند اینها معارضه کنند و لهذا اینها را وادار کردند، این قدر تبلیغ کردند که در بین بسیاری از قشرها این است که آخوند /را/ به سیاست چکار دارد؟ چکار داری، تو برو دعایت را بخوان! حتی حضرت عیسی سلام الله علیه که این اشخاصی که تابع او هستند خیال می کنند که حضرت عیسی فقط یک معنویاتی می گفته است ایشان هم همین طور بوده، از اول بنا بوده بر این که معارضه کند. آن وقتی که متولد شده، تازه متولد شده است می گوید که من کتاب آوردم. قرآن این را نقل می کند که تازه متولد شده بوده، وقتی که مادرش به واسطه آن تهمت هایی که می زدند، (یهود برش می زدند) ناراحت بود همچو که متولد شد گفت که نه، غصه نخور، اگر کسی آمد پیشت باهات صحبت بکند، تو بگو که من صائمم و صائم بوده لابد - و بروید از آن بچه بپرسید. اینها آمدند، حضرت تازه متولد شده بود، آمدند بنا کردند به حضرت مریم حرف های نامربوط زدن، حضرت مریم هم اشاره کرد به او که بروید آن جا، گفتند: ما چه جور با این تکلم کنیم؟ بعد ایشان شروع کرد که خدا به من کتاب داده است. ببینید چی می گوید، این مسأله کتاب دادن معلوم می شود یک مسائلی قبل از این است که ایشان متولد بشود /من را/ کتاب بهم داده، به من توصیه کرده چه بکنم، چه بکنم همان مسائل را می گوید. یک همچو حضرت عیسایی نمی نشیند تو خانه و مسأله بگوید تا چه بشود. اگر مسأله می خواست بگوید و مسأله گو بود، دیگر چرا دارش می کشیدند؟! دیگر چرا اذیتش می کردند؟!
و همین طور سایر انبیا و آن چیزی که از همه مشهودتر است، حضرت رسول سلام الله علیه است که آمد و تشکیل اداره داد، تشکیل حکومت داد. این معنایش این است که کار دارند به حکومت، در سیاست کار دارند. و تشکیل حکومت دادن جز این است که دخالت در سیاست است و وارد شدن در عرصه سیاست است؟ بنابراین، این مسأله ای را که در بین مسلمین همین طور تزریق کردند تا حتی بعض از خواص هم به این معنا اعتقاد پیدا کردند که شما بروید سراغ مسجد، ما هم می رویم سراغ حکومت، این برای این بود که این طور به سر ما بیاورند، این طور به سر همه مسلمین بیاورند که دارید مشاهده می کنید.
مسلمین باید بیدار بشوند، مسلمین از سیره انیبا و خصوصاً مسلمین از سیره پیغمبر اکرم باید
صحیفه نور جلد 20 صفحه 159
مطالعه کنند، ببینند چه کرده است و ما باید تأسی کنیم. اگر پیغمبر آمده بود و فقط تو مسجد مدینه نشسته بود و قرآن را ذکر کرده بود و دیگر کاری هم نداشت، ما هم می رفتیم همین کار را می کردیم، ما تاسی می کردیم. اما کسی که آمده است، از همان اولی که آمده است در مکه مشغول مبارزه بوده است یک نحوی غیر از آن نحوی که در مدینه دیگر مسلحانه بوده تا وقتی آمد مدینه، در مدینه که آمد حکومت تشکیل داد، فرستاد، مبلغ فرستاد، حکومت فرستاد در همه جا، آن جایی که دستش می رسید، مژده داد ایشان به مردم که ما می گیریم دنیا را، همه را از بین می بریم. روم را از بین می بریم، ایران را از بین می بریم. یعنی از آن وضعی که آنها دارند که بت پرستی می کنند یا آتش پرستی می کنند، این را از بین می برند و الا احیا کردند همین مدت کوتاهی که پیغمبر اکرم زندگی کرد، احیا کرد بشر را، مسلمین باید تاسی کنند به او که او چه کرد، ما هم باید آن کار را بکنیم. او حکومت تشکیل داد ما هم باید حکومت تشکیل بدهیم، او جنگ کرد ما هم باید جنگ بکنیم، او دفاع کرد ما هم باید دفاع کنیم. بنابراین، ما اگر تابع این پیغمبر اکرم هستیم، اگر تابع ائمه هدی هستیم، ببینیم که اینها در ایام حیاتشان چه کردند، نشستند و مسأله گفتند؟ اگر چنانچه مسأله گو بودند چکار داشتند بهشان این ظالمین و این مستکبرین که بکشندشان و حبس شان کنند و تبعیدشان کنند و ببرندشان به خارج و نگذارند که کسی پیششان برود؟ در عین حالی که همه این مضیقه ها بوده، شما می بینید که فقه چه جور دامنه ای دارد و چه جور دامنه هایی خواهد داشت و همه اش از کتاب و سنت است.
خدای تبارک و تعالی ما و شما را از شر این مستکبرین نجات بدهد و ملت های ایران را، ملت های دیگران را، همه مسلمین را بیدار کند تا دماغ این مستکبرین را به خاک بمالد و آنها را رسوا کند، همان طوری که تاکنون رسوا کرده است.
والسلام علیکم و رحمةالله