0

صحیفه نور امام خمینی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در مورد لزوم تداوم نهضت تا انتقراض سلسله پهلوی

تاریخ: 1357/08/02

 

غارت و کشتار دستجمعی نشانگر ضعف و یاس شاه

بسم الله الرحمن الرحیم
حال من امشب مقتضی اینکه مزاحمت کنم به آقایان نیست، اوضاع ایران برای ما حالی باقی نگذاشته. حتمی است تقریباً در ایران باز یک کشتار هست، باز این رژیم منحط، این رژیم سفاک به جان مردم افتاده است و دارند ما را قتل عام می کنند. در عین حال اوضاع رضایتبخش است، در عین حال که کشتار هست،
اوضاع طوری است که ایشان را مأیوس کرده است، دیگر ایشان از وضع خودش مایوس است و تصدیق هم می کند به اینکه من مأیوسم و باید هم مایوس باشد لکن در این حال یأسش الان دارد از یک طرف ارزهای ملت را می برد بیرون، جواهرات سلطنتی را می گویند با طیاره حمل کردند به خارج این جزیره ای که برای کارهای زشت درست کرده بودند و خیلی چیزهای زیاد در اینجا خرج شده بود و موسسات زیاد، آنها را هم بعضی از آقایان گفتند که فروخته است به شرکت نفت و پول هایش را حمل کرده به خارج و از یک طرف هم حالا که مأیوس شده است افتاده است به کشتار دستجمعی و به هیچ کس رحم نمی کند.
 

مهلتی به شاه مصیبتی برای ملت

باید ملت ایران مهلت به این دیگر ندهد، باید بدون مهلت این را کنار بزند و قطع ید او را از سر ملت بکند. اگر مهلت پیدا بکند این مصیبت است برای ملت ایران. گاهی یک پیشنهادهائی از بعضی اشخاصی که خیلی توجه به تمام مسایل ندارد می شود، از بعضی از آقایان، از محترمین که مثلاً خوب است که اصل رژیم باقی باشد و این شخص برود لکن بعضی تصریح به این می کنند که (ایشان هم باشد لکن همانطوری که قانون اساسی تکلیف سلطان را معین کرده است که سلطان باشد و حکومت نکند، همین سلطنت بکند، بایستی ما هم همین طور رفتار کنیم و بگوئیم که ایشان سلطنت بکند و حکومت نکند و حالا به این مطلب قانع بشویم و بعد کم کم یک قدم، یک قدم جلو برویم) این جزء اشتباهاتی است که آقایان دارند، آنهائی که سوء قصد دارند، یعنی می خواهند این رژیم را حفظش کنند و بعد هر کاری خواهد بکند، آنهایی که حسن نیت دارند و آنطور نیست که بخواهند

صحیفه نور جلد 2 صفحه 191

یک ظلمی ادامه پیدا بکند آنها هم اشتباه دارند.
 

سازش با شاه برای حفظ آرامش، خیانت به ملت است

اگر چنانچه ملت ایران که اینهمه جنایات برایش واقع شده است، این آدم الان حدود سی سال است که دارد جنایت می کند، در این سال اخیر چقدر جمعیت از ایران به دست این و به امر این کشته شده است حالا بعد از اینهمه کشتار، بعد از اینکه همه مخازن ما را، نفت ما را، همه چیز ما را، مراتع ما را، جنگل های ما را به دیگران واگذار کرده است و نفت را بکلی از بین برده است و زراعت را بکلی از بین برده است و این ملت را همچو کرده است که بعد از چند سال دیگر هیچ ندارد این ملت، هیچ پشتوانه ندارد، یک کسی که اینهمه جنایات را کرده ما بگوییم که خوب آقا، شما حالا دیگر بفرمائید بالای مسند بنشینید بروید سراغ الواطی تان، به حکومت کار نداشته باشید؟! این ملتی که اینقدر خون داده حالا آقا را سلطانش، به سلطنت قبولش بکند و بگوید که خوب شما، ببخشید حالا دیگر همان سلطنت بکنید، آن آقا باشید شما، دیگر لازم نیست که قوه اجرائیه هم باشید!
خوب، کدام، کدام مسلمان از ما یک همچو مطلبی را قبول می تواند بکند؟ کدام آدم منصف قبول می کند که بچه های مردم را، جوان های مردم، دخترهای مردم، بچه های کوچک مردم را این مرد، این آدم سفاک به کشتن داده است، خودش در 15 خرداد متصدی فرمان بوده و به طوری که می گویند پانزده هزار نفر جمعیت را با فرمان او کشتند و امکان ندارد که این کشتارهایی که می شود بی فرمان او باشد، جرات نمی کنند بی فرمان او آدم بکشند، یک دفعه هم ایشان نگفته است که من نکردم و مأمورهای من کردند برای اینکه معلوم است مسأله. یک آدمی که یک عمر جنایت بر این ملت کرده است، یک عمر خیانت بر این ملت کرده است، یک عمر خون بچه های این مملکت را ریخته حالا ما بگوئیم که خوب حالا برای اینکه آرامشی پیدا بشود ایشان سلطان باشند، آقا باشند، دیگران خدمتگزار این را کدام ملت می تواند این را از ما قبول کند؟ کدام آدم که اعتقاد به خدا و اسلام دارد می تواند این نقشه را پیاده کند و تصدیق این مطلب را بکند؟ جز آن کس که اشتباه کرده، ما آن آدمی که اشتباه کرده می گوئیم از اشتباه بیرون بیاید.
 

ملت با اتحاد و یکپارچگی به غارت و خیانت شاه مهلت ندهد

و ثانیاً باید بدانند این آقایان که اگر این آدم را امروز شما مهلت دادید و گفتید سلطان باشد و حکومت نکند، این حالا قبول می کند. خودش هم در مجلس گفته است که قانون برای من وظیفه معین کرده است و من قبول کردم. این را قبول کرده است اما همین آدم می خواهد شما را بازی بدهد. مردم را بازی بدهد تا حالا سکوت بشوند مردم، این نهضتی که الان پیدا شده است و همه دستجمعی می گویند که ما نمی خواهیم این آدم را، مرگ بر این سلطنت، این خاموش بشود، این که خاموش شد امکان ندارد دوباره مثل حالا بشود یعنی این قیامی که الان شد و این نهضتی که الان شده است و آن همه زحمت ها

صحیفه نور جلد 2 صفحه 192

کشیده شده است تا به اینجا رسیده، اگر این نهضت بخوابد و مردم بروند سراغ کارهایشان، سراغ زندگیشان بروند دیگر محال است که برگردد این و این نهضت پیدا بشود و این آدم از این قدمی که گذاشته بر می گردد، این وقتی که برگشت، تمام مردم را، تمام مخالفین خودش را خواهد قتل عام کرد بدتر از حالا.
کدام آدم همچو، کدام عقل این مطلب را اجازه می دهد که ما یک دشمن سرسخت یک ملتی را رساندیم تا آنجائی که دارد حالا خاضع می شود و دارد گورش را گم می کند برود ما حالا مهلتش بدهیم که بعدها، بعدها یک قدمی برداریم؟ الان باید این را چاره کرد، الان باید قطع کرد این ریشه را، ما همه مان باید شرکت کنیم در این مطلب، همه قشرهای ملت باید شرکت کنند در این مطلب، اگر کسی در این مطلب موافقت با ما نکند، این سوءنیت یا دارد یا آدم نفهمی است، جاهلی است، آن که جاهل است باید به آن حالی کرد، آن که سوءنیت دارد باید به آن تشر زد که این دست بر دارد از این. خیانت است به یک ملتی که خون داده است حالا ما بگوئیم که خیر، ما این قدم اولمان که بر داریم که ایشان حالا سلطان باشد و فرح خانم، یا سلطان یا این برود و فرح خانم سلطان مملکت ما بشود و شورای مملکتی، شورای سلطنتی پیدا بشود و بعدش آنوقت بیائیم قدم دوم، بگوئیم نه او هم نباشد. آقا همین حالا باید این کار را کرد، اشتباه است، همین حالا، همین حالا باید این ملت تا اینجا که رسانده حرکت بدهد و همین طوری که مثل سیل دارد یکی پایه ها را یکی بعد از دیگری می ریزد، همه پایه ها را بریزند تمام دست هائی که در این مملکت قدرتمندی کردند و با قدرتمندی دارند ذخائر ما را می برند اینها تمام باید قطع بشود، این دست ها باید قطع بشود و کنار بروند. مملکت، مملکت ماست و ما خودمان می خواهیم اداره کنیم مملکت را، مستشار آمریکائی ما نمی خواهیم، اینکه یکی گاز ما را ببرد و آن یکی عرض می کنم که نفت ما را ببرد و آن یکی مرتع ما را ببرد و آن یکی جنگل ما را ببرد. چه برای مملکت ما باقی گذاشته این آدم؟
 

انقراض سلسله پهلوی یک تکلیف الهی است

حرف ما این است و - از - این حرف، حرف من نیست آقا که من بگویم حقی مال من است و این حقم را گذشتم، این حق، حق الهی است، این حکم، حکم خداست، مسأله، مسأله تکلیف شرعی الهی است، کسی نمی تواند تخلف بکند، نباید تخلف بکند. یک کسی که سر تا پایش ظلم است باید قطعش کرد، این ریشه را باید قطع کرد، این مسلمین را دارد به، مسلمین ایران را دارد به نابودی می کشد، این را باید قطعش کرد تا اینکه مردم بتوانند یک نفسی بکشند. پنجاه سال بیشتر مردم خفقان گرفته بودند، مردم را سلب آزادی همه طرفه کرده بودند اینها، پنجاه سال است که مردم زجر کشیدند، اولادهایشان را دادند، چه زمان آن پدر و چه زمان این پسر حالا که مردم رسیدند به اینجا و قیام کردند، یک قیام مردانه کردند مردم ایران، الان هم در ایران، همین حالا که من و شما اینجا نشستیم بلا

صحیفه نور جلد 2 صفحه 193

اشکال در ایران یک هیاهوئی هست و تلفن صدایش بوده است که می گفتند صدای تفنگ ها الان دارد می آید، همین امروز چیز کردند، همدان هم که آن قیام هست و اطراف کرمان هم لابد هست، تهران هم که همیشه یک چیزی هست در کار. الان که این مردم مهیااند و به اینجا رساندند و حاضرند مردم برای همه جور جانفشانی برای اسلام، برای ملت خودشان، ما حالا بیائیم بگوئیم که حالا باشد، بگذارید بعدها این کار را می خواهیم بکنیم، حالا این قدم اولی را بر می داریم، ایشان را می گوئیم آقا سلطان باشد لکن حکومت نکند!! این چه حرفی است که از دهن ما بیرون بیاید؟ کدام ملت می تواند این مطلب را قبول بکند؟ خیر.ایشان باید بروند این سلسله باید منقرض بشود، ایران این سلسله را نمی خواهد، بچه هفت ساله اش هم نمی خواهد، پیرمرد هشتاد ساله اش هم نمی خواهد.
 

تمام قوای مسلمین بر علیه تبلیغات اجانب بسیج شوند

و الان وقت کار است که همه دست به هم بدهیم، شماها که در خارج مملکت هستید، با تمام قوائی که دارید کمک کنید به این مملکت، به اهل مملکت خودتان آنها دارند خون می دهند، شما قلم قدم عرض می کنم که تظاهر، هر چه بلدید، هر طوری که می توانید، خطا به بخوانید برای مردم این مملکت ها، صحبت کنید برایشان، مطالب ایران را به آنها بگوئید، حالیشان کنید که وضع در ایران چه می گذرد و ما چه مصیبت هائی داریم و ایرانی ها گرفتار چه مصیبت هائی هستند بلکه انشاءالله ملت های دیگر هم بیدار بشوند. الان به ما می گفتند که ملت فرانسه همه الان راجع به اینکه این باید برود همه قبول دارند که این باید برود، راست هم می گویند و لیکن باید فهماند به آنها، باید گفت، خوب تبلیغات چقدر ساله الان آنجاست که شاید بسیاری از مردم ندانند که این بیچاره مردم چه چیز دارند می گویند، خوب آزادی داده و کارتر می گوید چون آزادی تندی داده است به مردم از این جهت مردم از این جهت مردم با او مخالف هستند!! آخر این چه حرف احمقانه ای است؟ مردم آزادی چون دادند به آنها حالا دارند داد می کنند که آزادی بده؟! مردم را، مملکت را چون رو به ترقی دارد می برد از این جهت مردم از ترقی مملکتشان وحشت دارند!!
 

بقای سلطنت در ازای نابودی مملکت

مملکت را برده تا لب هلاکت و اگر اینطور این آدم خدای نخواسته باقی بماند شما بعد از چند سال دیگر نه نفت دارید برای اینکه تمام راه لوله ها را باز کردند و همین طور دارد می رود، نه نفت دارید، نه زراعت دارید، وقتی که نفت نیست و زراعت نیست چی دیگر، ما چی داریم ؟هیچی .این آدم اگر چند سال باشد ما را می کشد به نابودی، ملت نابود خواهد شد.
 

رجال صالح عهده دار اداره مملکت خواهند بود

الان وقت این است که همه دست به هم بدهیم و این ریشه را قطع بکنیم و دنبالش ریشه های

صحیفه نور جلد 2 صفحه 194

دیگر هم قطع بکنیم، مملکت مال خودمان است و حرف حق داریم، حرف صحیح داریم که مملکت خودمان را می خواهیم خودمان اداره کنیم، ما داریم اشخاصی که اداره کنند مملکتمان را، ما رجال صالح داریم، ما رجال مسلم داریم، ما تحصلیکرده ها داریم، عده کثیری در اروپا و آمریکا هستند نمی توانند برگردند به مملکت برای اینکه مورد زجر و حبس و اعدام و این چیزها واقع می شوند، آنها می آیند به مملکت خودشان، زندگی می کنند و اداره می کنند مملکت را. (نباشد ایشان کمونیست می شود) یک حرف غلطی است، کمونیستی دیگر در کار نیست، ایران کمونیستی ندارد، چهار تا بچه اگر یک وقتی یک چیزی بازیشان بدهند، یک صحبتی بکنند، اگر از خود آنها نباشد و تحریک خود آنها نباشد چهار تا بچه هم که از بین می روند، چیزی نیستند اینها تا اگر ایشان نباشند، یک مملکتی که سی میلیون جمعیت علم بلند کرده و داد می زند اسلام، اسلام اینجا می شود کمونیستی باز کرد؟ خفه می کنند کمونیست را، مگر می شود یک همچو چیزی؟ این تبلیغات شاه است برای اینکه خودش را نگه دارد و برای اینکه چند روزی زنده بماند و این می گوید اگر من نباشم کمونیست می شوند، خودت از کمونیست هم بدتر هستی.
 

تبلیغ نهضت و تهذیب نفس تکلیفی برای عموم مسلمین

در هر صورت شما همه، ما همه موظفیم به اینکه کمک کنیم به رفقایمان در آنجا، کمک ما در اینجا و در ممالک خارجه این است که تبلیغات کنیم یعنی هر کدامتان یک مبلغ، یک خطابه خوان باشید برای مردم، می روید توی مدرسه تان آنجا چند نفر را پیدا می کنید صحبت کنید، بگوئید که مسأله این است، مملکت ما اینطور است، مردم این را می خواهند، این آدم این کار را کرده این حرف را که می دانید همه تان، همه تان می دانید اطلاع دارید الان چه می گذرد به مملکت ما. انشاءالله خداوند همه تان را موفق کند و حفظ کند و سالم باشید و خودتان را بسازید برای مملکتمان. انشاء الله همه با هم وارد مملکت بتوانید بشوید و سالم باشید، مملکتتان از خودتان باشد انشاءالله.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:28 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در میان جمعی از ایرانیان

تاریخ: 1357/08/06

 

توجه و دعوت قرآن کریم به هر دو بعد معنوی و مادی است

بسم الله ارحمن الرحیم
من بازیک تذکراتی برای آقایانی که در خارج کشور، در صفوف جماعات هستند لازم می دانم که یک تذکراتی برای آقایان بدهم. سابق، البته یک مدتی که از اسلام گذشت دستجات مختلفه ای از مردم اهل علم، اینها توجهشان به معنویات اسلام بود و نظرشان به آن آیاتی و روایاتی که مربوط به معنویات و تهذیب نفس و ماوراءالطبیعت داشت احکام را و در قرآن کریم آیات زیاد راجع به امور معنوی است یعنی آن وجهه انسانی که از عالم غیب است. تا مدت ها وضع اینطور بود که - توجه - به آن احکام اجتماعی و سیاسی و اینها که در اسلام بود توجه کم بود یا نبود، کم کم دستجاتی پیدا شدند که مسائل اجتماعی و مسائل سیاسی و مسائل روز را عنوان کردند و اینها از این طرف افتادند یعنی توجهشان به صرف همین اجتماعیات و احکام سیاسی و احکام حکومتی بود و به این جهات نگاه کردند. آنها تا مدت های قبل به آن طرف ورق نگاه می کردند مثل فلاسفه و عرفا و صوفیه و اینها، آن طرف ورق را نگاه می کردند و در حرف هایشان بیان همین معنویات بود و مردم را دعوت می کردند به همان جهات معنویه اسلامی، حتی روایات یا آیاتی که وارد شده بود راجع به امور طبیعی و راجع به امور اجتماعی و سیاسی، بعضی شان کوشش می کردند که اینها را برگردانند به همان امور معنوی و همه را به آن ورق حساب کنند، جهت باطنی اسلام و قرآن را ملاحظه کنند. در مقابل آنها الان ما مبتلا هستیم به، البته آن هم ابتلائی بود، این جهت هم که فقط صرف معنویات را نظر کردند و از اجتماعیاتی که در قرآن هست از آیات و اخباری که وارد شده است راجع به حکومت اسلام، راجع به سیاست اسلام، راجع به امور اجتماعی، راجع به تعمیر این عالم، این غفلت کردن، غفلت کردن از اسلام بود که اسلام را به یک ورق شناخته بودند، ورق دیگرش را، عالم طبیعتش را توجه نداشتند که اسلام توجه به عالم طبیعت هم دارد توجه به تمام اموری که احتیاج دارد، انسان دارد و لهذا یک ابتلاء اسلام این بود که این اشخاصی که از قبیل متکلمین و بیشتر فلاسفه و بیشتر عرفا و صوفیه و اینها، همه آیاتی که در قرآن کریم بود، - خیر - خواستند، نظر داشتند که برگردانند به همان امور معنوی، حتی اخبار یا روایاتی که راجع به، آیاتی که راجع به اجتماعیات و راجع به عالم طبیعت وارد شده بود آنها کوشش می کردند که بر گردانند به همان معنویات. آنها غافل بودند از اسلام و توجه داشتند، توجه

صحیفه نور جلد 2 صفحه 225

داشتند به یک ورق اسلام و غافل بودند از یک ورق دیگرش، باطن را ملاحظه می کردند و از ظاهر غافل بودند. حالا ابتلاء اسلام اینطور شده است که جوان های ما، جوان ها و روشنفکرها و اشخاصی که دانشمندان بالا هستند و علوم طبیعی را یاد گرفته اند آنها کوشش دارند به اینکه تمام آیات قرآنی و روایات را برگردانند به همان امور طبیعی، از معنویات غافل بشوند، حتی آیاتی که راجع به امور معنوی است آن را برگردانند به یک امور طبیعی و عادی. اینها هم توجه به اسلام دارند و غافل هستند یعنی یک ورقش را خوانده اند، یک ورقش را از آن غافل هستند و این دو طایفه اسلام را به تمام معنا نشناختند که اسلام چیست. اسلام نه دعوتش به خصوص معنویات است و نه دعوتش به خصوص مادیات است، هر دو را دارد، یعنی اسلام و قرآن کریم آمده اند که انسان را به همه ابعادی که انسان دارد بسازند او را، تربیت کنند او را.
 

قابلیت تربیتی نامتناهی و قوه عاقله، از امتیازات انسان بر سایر موجودات

انسان را وقتی که ملاحظه می کنید، اول نشوش با سایر نباتات فرقی ندارد. نبات را، هسته خرما را، هسته چیز دیگری را می اندازند توی خاک و خاک تربیت می کند و آن نمو می کند یک جای خاصی که در آن جای خاص نمو می کند. حیوان هم نطفه اش در رحم واقع می شود و یک بذری است، این بذرش محلش آنجاست یعنی جای تربیتش آنجاست که اگر یک جائی را یک وقتی طرحی درست کنند که همین خاصیت و همان چیزها را داشته باشد و نطفه را درآنجا مثل رحم بتواند تربیت کند ممکن است بتواند تربیت بشود و یک وقتی هم انسان بشود. یک نباتی است اول، مثل سایر نباتات می ماند، با نباتات فرقی ندارد، این نمو دارد فقط آن هم نمو دارد منتهی آن را در محل خاصی و با جهات خاصی، نباتات در یک محل خاص دیگری و جهات خاصی اما هر دو در این معنی مثل هم هستند که کشت شده اند و این کشت شروع می کند به نمو کردن به واسطه قوائی که خداوند تبارک و تعالی در زمین قرار داده است و به واسطه قوایی که در رحم قرار داده است اینها با هم شرکت دارند، کم کم اینکه در زمین کاشته شده است، این نبات تا آخر همین نبات است تا می رسند به ثمره، ثمره شان هم ثمره نبات است. آنهائی که در زمین کاشته نشده اند که حیوانات، همه حیوانات منجمله انسان باشد آنها کم کم از مرتبه نباتی بالا می آیند و در همین رده ای که هستند یک روح حیوانی پیدا می کنند، ممتاز می شوند از سایر موجودات نباتی لکن همه شان حیوانند یعنی شراکت دارند، روح حیوانی دارند این تولد در این عالم که می شوند و منفصل می شوند از محل خودشان باز این یک امتیازی است که با نباتات دارند که نبات اگر منفصلش کنند دیگر تمام است لکن آنها منفصل می شوند در آنوقتی که مقتضی است و آن جهت نباتی شان کمال پیدا کرد و جهت حیوانی پیدا شد و احتیاجشان از رحم منقطع شد می آیند در این عالم. همه حیوانات در خوردن و خوابیدن وشهوات - اینها - شریکند همه با هم هستند، امتیازی ندارند الا به همه جهات حیوانی .حیوانات هم، همین حیواناتی که هستند، در ادراکات با هم فرق دارند. میمون بیشتر از مثلاً حیوان دیگری ادراک می کند، چیز می فهمد. انسان در بین این حیوانات

صحیفه نور جلد 2 صفحه 226

ممتاز می شود به اینکه یک ترقیات دیگری می شود بکند. هم در ادراکات با آنها فرق دارد و هم در غایات ادراکات فرق دارد. حیوانات تا یک حدودی ادارکشان هست و محدود است و تمام می شود. انسان ادارکاتش و قابلیتش برای ترتیب تقریباً باید گفت غیر متناهی است پس انسان همه عالم را دارد به اضافه، همه چیزهائی که در عالم هست از اول موجودات تا آنجائی که آن ممتاز شده است با همه حیوانات و با نباتات و با معادل آنها شرکت دارد لکن یک اضافه دارد و آن اینکه در انسان یک قوه عاقله و قوه بالاتر هست که در آنها نیست. اگر انسان مثل سایر حیوانات تا همان حدی که حیوانات رشد می کردند بود انبیائی لازم نبود، انبیاء می خواستیم چه کنیم، انسان می آید اینجا مثل حیوانات زندگی می کند و مثل حیوانات می خورد و مثل حیوانات می خوابد و تا می میرد... اینکه احتیاج به انبیاء ما داریم برای اینکه انسان مثل حیوانات نیست که یک حد حیوانی داشته باشد و تمام بشود، انسان یک حد مافوق حیوانی و یک مراتب مافوق حیوانی مافوق عقل تا برسد به مقامی که نمی توانیم از آن تعبیر کنیم و آن آخر مقامی مثلاً تعبیر می کنند، فنا تعبیر می کنند (کالالوهیه) ، یک تعبیرات مختلفی چون که تربیت انسان به همه ابعادش، هم تربیت جسمی و هم روحی و عقلی و هم مافوق آن نمی شود در عهده بشر باشد برای اینکه بشر اطلاع ندارد از احتیاجات انسان و کیفیت تربیت انسان نسبت به ماوراءالطبیعت، تمام قوای بشر را روی هم بگذارید همین طبیعت را و خاصیت طبیعت را می تواند بفهمد منتهی باز هم خاصیت های طبیعت برای بشر هم کشف نشده است،تا حدودی کشف شده است، اخیراً خوب، زیاد پیشرفت کرده است لکن مانده است خیلی چیزها که بعدها کشف خواهد شد اما تا آخر هر چه باشد مال طبیعت است، مال این عالم است و هر چه بشود مال این ورق است. آن چیزی را که بشر می تواند ادراک کند و حد ادراک طبیعی خودش هست این است که عالم طبیعت را، همه خصوصیات (فرض کنید یک وقتی) عالم طبیعت را انسان بفهمد و همه چیزهائی که مربوط به کمال طبیعت است و ترقیات در طبیعت، اینها را هم انسان کشف بکند لکن حدش حد طبیعت است بیشتر نیست. آن ورق بعد را اطلاعی برآن ندارد و نمی داند چه خبر است آنجا و روابطی که مابین اشیا هست با هم، آنقدر را انسان اگر هم تا آخر کوشش کند می تواند بفهمد، آن روابطی است که در طبیعت بین اشیا، علل و معلول و سبب و مسببات، روابطی که در اشیا طبیعت است انسان می تواند ادراک بکند.تا آخر هم وقتی که تربیت بشود و تحصیل بکند و کشفیات این عالم واقع بشود تا آخر هم همین است که این طبیعت را با تمام خصوصیاتی که دارد و تمام روابطی که ما بین اجزاء این طبیعت است او کشف می کند، می تواند که ادراک کند که رابطه مثلاً زلزله چه جوری است با زمین، چه وقت می آید، نتایج و آثارش را همه را معین کند و چه قدر می آید، چه جوری می آید، افقی است، عمودی است، چی است، همه اینها را پیدا بکند، روابط ما بین طبیعت انسان با فلان چیز چه است، تمام آنها را که ادراک بکند و فرض کنیم که دیگر مجهولی برایش نماند همه اش طبیعت است، پایش را از طبیعت بالا نمی تواند بگذارد و ادراک آنجا را نکرده است و لهذا یک طایفه از آن فلاسفه و فلاسفه طبیعی و آنها هستند که چون ادراک نکرده اند ماوراء عالم طبیعت راحسی نبوده است، با چشم نمی شده است ادراک بکنند،

صحیفه نور جلد 2 صفحه 227

منکر آن شدند، منکر بی دلیل. یعنی گفتند ما که ندیدیم و زیر چاقوی ما نیامده است این مثلاً عقل مجرد، نمی توانیم بپذیریم، نیست. پس آن (نیست) غلط است برای اینکه باید بگوید من نمی دانم، نباید بگوید نیست. یک چیزی را آدم نمی داند، خوب آدمی هست که می گوید من تا این حد رسیدم اینقدر را تصدیق می کنم مابقی اش را نمی دانم، اما اینکه (نیست) را از باب اینکه اطلاع ندارد. شما هم که احاطه بر همه چیز همه عالم ندارید نباید بگوئید نیست. آنها تا آن حد رسیدند و این حد وقتی هم تمام خصوصیاتش معلوم بشود همین حدشان است، حد طبیعت است اینکه ما احتیاج و این آمال طبیعی انسان را می تواند برآورده کند، یعنی احتیاجاتی که ما در طبیعت داریم هر احتیاجی آنوقتی که طبیعت با همه جهاتش کشف شد و همه قوای عالم طبیعت کشف شد، همه روابط اجزاء طبیعت به هم کشف شد، احتیاجات طبیعی ما را حاصل کرد بیشتر از احتیاجات طبیعی را نمی تواند حاصل کند. هر چه حاصل بشود همین احتیاجات طبیعی است منتهی احتیاجات طبیعی به حسب قوای مختلف که حالا کشف شده است، آدم می بیند که الان محتاج به این است که وقتی می خواهد برود، سوار طیاره بشود. آنوقت ها همین که می خواست برود با شتر رفت حالا با طیاره می رود، یک وقت هم بالاتر از این، بالاتر شود اما همه اش طبیعت است و احتیاجات طبیعی.

صحیفه نور جلد 2 صفحه 226

 

بعثت انبیا از الطاف الهی برای تربیت و سعادتمندی انسان ها

انسان اگر به همین حد طبیعت بود و بیشتر از این چیزی نبود، دیگر احتیاج به اینکه یک چیزی از عالم غیب برای انسان فرستاده بشود تا انسان را تربیت بکند، تربیت آن ورق را بکند چون آن ورق نبود احتیاج هم نبود لکن چون انسان مجرد از این عالم طبیعت یک حقیقتی است، همین خود خصوصیاتی که در انسان هست دال بر این است که، یک ماورائی از برای این طبیعت هست چون انسان یک ماورائی دارد و به حسب براهینی که در فلسفه ثابت است ماوراء این طبیعت در انسان هست و انسان دارای یک عقل بالامکان مجرد و بعد هم مجرد تام خواهد شد، تربیت آن ورق که ورق معنوی انسان باشد باید کسی این تربیت را بکند که علم به آن طرف، علم حقیقی به آن طرف داشته باشد و علم به روابطی که مابین انسان و آن طرف طبیعت و آن طرف هست، آن روابط را بتواند ادراک بکند و آن بشر نیست، بشر ندارد. همین قدر مورد طبیعت را او می تواند ادراک بکند، هر چه ذره بین بیندازند ماوراء طبیعت با ذره بین دیده نمی شود. آن محتاج به آن است که یک معانی دیگری در کار باشد و چون این روابط بر بشر مخفی است و خدای تبارک و تعالی که خالق همه چیز است این روابط را می داند از این جهت به وحی الهی برای یک عده ای از اشخاصی که کمال پیدا کرده اند و کمالات معنویه را دنبالش کردند و فهمیدند، روابطی حاصل می شود مابین انسان و عالم وحی، به او وحی می شود و برای تربیت آن ورق دوم انسان بعث می شوند اینها می آیند در بین مردم و مردم را تربیت می خواهند بکنند.
خدای تبارک و تعالی نه احتیاج به ماها دارد و نه احتیاج به تربیت ما دارد، همه ما اگر مشرک

صحیفه نور جلد 2 صفحه 228

هم بشویم، شدیم جهنم، همه ما هم موحد هم بشویم یک نفعی نمی رسد. تمام مربوط به خودماست. بعث انبیا برای تربیت ماست که ما در آن ورق که باید تربیت بشویم، جوری تربیت بشویم که آنجا هم زندگیمان زندگی سعادتمند باشد. اگر این تربیت نباشد و انسان با همان خوی حیوانی از این عالم به عالم دیگر برود، در آن عالم سعادت ندارد و به شقاوت می رسد، انسان در آن عالم به ظلمات می رسد. انبیا آمده اند که ما را از این عالم طبیعت کم کم تربیت کنند و آن مقداری که مربوط به تربیت های معنوی است به ما بفرمایند به وحی من الله تعالی تا ما که اگر انبیا نباشند یک حیوانی هستیم که هر چه هست همین طبیعت است، بیشتر از این ادراک نداریم، ما را ببرند به آن عالم و تقویت کنند که ما وقتی از این عالم منتقل به یک عالم دیگری شدیم زندگی آن عالم هم یک زندگی سعادتمند باشد. تمام نکته آمدن انبیا این است که تربیت کنند این بشر را که قابل از برای این است که تربیت بشود و مافوق حیوانات است، این را تربیتش کنند برای اینکه همان طوری که اینجا زندگی سعادتمند، اگر همه اوضاع طبیعت به وفق مراد باشد یک زندگی سعادتمند در اینجا دارند، آنجا هم زندگی سعادتمند داشته باشند. لطفی است از جانب خدای تبارک و تعالی به بشر که قابل از برای این است که تربیت بشود و تربیت بشر به وحی خدا و به تربیت انبیاء این است که چیزهائی که رابطه بوده است مابین آن عالم و این عالم، چیزهائی که اگر آن کارها را ما انجام بدهیم در تربیت معنوی ما دخالت دارد، آنها را به ما بیان کردند که این کارها را بکنیم ما نمی دانیم البته که آیا رابطه ما بین نماز و سعادت آن عالم چیست، رابطه اش را ما نمی دانیم خدا می داند، چنانچه من و شما که طبیب نیستیم نمی دانیم که رابطه ما بین این قرصی که طبیب می دهد با آن مرض چیست لکن رابطه دارد. آن که عالم است این رابطه را ادراک کرده است و به ما گفته است و ما هم باید اطاعت کنیم تا مرضمان خوب بشود. این رابطه را که بین این اعمال ماست، اعمال صالحه ما با آن عالم است این را انبیاء می دانند به وحی خدای تبارک و تعالی و آمده اند برای اینکه به ما بگویند که فلان کار را اگر بکنید این رابطه دارد اینجا با آن عالم و روح شما را تربیت میکند این که شما در آن عالم وقتی که می روید با سعادت هستید. چیزهائی که اگر چنانچه آن چیزها را انسان ارتکاب کنند مثل سمومات می ماند که اگر انسان یکی که مسموم است بخورد مسموم می شود و به هلاکت می رسد، در عالم ماوراءالطبیعت و روح هم اینطوری است که بعضی از چیزها است که اگر چنانچه آن چیزها را عمل کند انسان، یا اعتقاد به آن پیدا کند مثل سم قاتل می ماند به مراتبش که یک وقت مسموم می کند انسان را لکن قابل علاج است یک وقت مسموم می کند و اگر تا آخر برود دیگر علاج هم ندارد. آنها هم برای ما گفته اند که نکنید، گفته اند نکنید، این کار رانکنید آن کار را نکنید، آن کار را نکنید، البته یک مقداری از اموری که آنها فهمیده اند (بکنید و نکنید) باز برای تنظیم عالم طبیعت است و اجتماع است لکن بسیاری از امور راجع به تنظیم امور اجتماع نیست، راجع به ماوراءالطبیعت است. انسان چون یک مجموعه ای است که احتیاج به همه چیز دارد، انبیاء آمده اند که آن همه احتیاجات انسان راهر چه احتیاج دارد انسان برای انسان بیان کنند که انسان اگر عمل بکند به سعادت تمام می رسد.

صحیفه نور جلد 2 صفحه 229


بنابراین این دو طایفه که یک طایفه طرف معنویت را گرفته اند و طرف اجتماع را رها کردند و این طایفه طرف اجتماع و علم اجتماع و علم سیاست و علم - نمی دانم - این معانی را دارند و آن طرف را رها کردند و این دو نه این اسلام شناس است، نه آن اسلام شناس است. اسلام شناس کسی است که این دو مطلب را، این دو جبهه را، هم جبهه معنوی را بشناسد هم جبهه ظاهری را یعنی هم اسلام را بشناسد به آن جهات معنوی که دارد و هم اسلام را بشناسد به آن جهات مادی که دارد، کسی که اسلام را بخواهد بشناسد باید به اینجور بشناسد یعنی آیات و روایاتی و احکامی که وارد شده است راجع به جهات معنوی آنها را بشناسد تا آن اندازه ای که می داند و آیات و روایات و - عرض می کنم - احکامی که وارد شده است برای تنظیم امور جامعه و برای امور سیاسی و برای امور حکومتی آنها را هم بشناسد، کسی که این دو جنبه را شناخت به اندازه ای که انسان می تواند بفهمد، این اسلام را شناخته است. اسلام مثل رهبانیت مسیح نیست، البته مذهب مسیح حالا نسخش کردند و الا مذهب مسیح این نبوده است که همه اش روحانیت و چیز نباشد مثل مذهب مسیح نیست که فقط مربوط به ...عنایتش طبیعت بیشتر باشد والبته حضرت موسی علیه السلام که از انبیاء معظم و از انبیاء اولی العزم است کامل بوده است چیزش به اندازه ای که محتاج بوده است بشر، لکن از بین رفته است کتاب حضرت موسی، کتاب حضرت عیسی، هر دوتایشان از بین رفته اند. اینکه الان دست اینهاست اینها خود متن شان دلالت بر این می کند که اینها تورات اصلی و انجیل اصلی نیستند لکن کتاب ما بحمدالله همین طور سال به سال از اول تا به حال محفوظ است حتی قرآن به خط حضرت امیر یا به خط حضرت سجاد هم الان موجود است در بین ما که همین است، غیر از این هیچ نیست، همین قرآن است، هیچ تغییری نکرده است.
 

سعادت انسان در گرو تبعیت امور معنوی و مجاهدات ظاهری تواماً

در هر صورت چون اسلام برای تربیت ماها آمده است، تا تبعیت از آن نکنیم به همه ابعادش تربیت نمی شویم. نباید حالائی که شما جوان های عزیز ما مشغول شده اید به علوم طبیعی یا مشغول شده اید به یک مجاهداتی که لازم است حالا بکنید و همین جهادی که از جهاد اکبر است که باید بکنید شما، یعنی باید همه ما، لازم است که همه ما با این برادران اسلامی که در ایران مبتلا هستند، کمک کنیم، کمک تبلیغاتی لااقل در آن محیطهائی که هستیم، اما نه اینکه حالا که مشغول شدید به علوم طبیعی یا مشغول شدید به این مجاهدات، دیگر کار به آن طرف نداشته باشید. شما همین نیستید که، همین رجل مجاهد نیستید، همین رجل طبیعی نیستید، شما یک انسانی هستید. انسان معنویات دارد، مادیات دارد، مادیاتش اینهاست، معنویاتش هم باید کوشش کنید، شما باید عنایت کنید به همه احکام خدا، نمی شود یک مسلمانی بگوید که من مجاهداتش را قبول دارم و معنویاتش را قبول ندارم. یا یک مسلمانی بگوید من معنویات اسلام را قبول دارم و مجاهدات اسلام را قبول ندارم. همه اش را باید ما قبول داشته باشیم. مسلمان این است که همه چیزهائی که نبی اکرم آورده است برایش، قبول کند و عمل کند. بنابراین شما

صحیفه نور جلد 2 صفحه 230

این احکام ظاهریه ای که التفات به آن نیست که حالا بفهمد چه می شود و چه ربطی ما بین روح انسان و این عمل هست سبک نگیرید، اینها مهم است برای شما، برای زندگانی ماوراءالطبیعت شما مهم است و شما، هم مجاهدات ظاهری تان را و علوم ظاهری تان، علوم طبیعی تان را تکمیل کنید و هم تبعیت کنید راجع به امور معنوی و جهات الهی این شی تا سعادتمند بشوید.
 

تکلیف بر طرح و تبلیغ مسائل ایران و کمک به نهضت اسلامی

خداوند انشاءالله همه شما را سعادتمند کند و همه ماها به تکلیفمان عمل بکنیم که یکی از تکالیف ما این است که حالا نسبت به این جنبشی که در ایران، نهضتی که در ایران پیدا شده است و مردم دارند الان جانشان را، مالشان را، بچه هایشان و عزیزانشان را دارند در این راه صرف می کنند ما هم باید به اندازه ای که در اینجا هستیم، به اندازه ای که می توانیم و استطاعت داریم باید به آنها کمک بکنیم و شماها آقایان با هر یک از این اقشاری که در اینجا هستند، اگر در اروپا هستید با اروپائی ها، در آمریکا هستید با آمریکائی ها، هر جا هستید با اهالی آنجا که رفقا دارید، آشنا دارید، هر وقت می نشینید طرح کنید مسائل ایران را و تبلیغات کنید. هر یک از شما تبلیغ بکند این مسائل را و این خلافکاری های سلسله پهلوی را و خلافکاری های این شاه که از همه سلاطین که تا حالا آمده اند هم خیانتکارتر و هم جنایتکارتر، یا خیر، جنایاتش مثل آنها به اضافه خیانت های زیاد. این آدم الان دارد ایران را به یک وضع بدی در می آورد و دارد خراب می کند، می خواهد برود خرابش می خواهد بکند و شما تبلیغات بکنید به رفقای آمریکائی تان، اروپائی تان اینها بگوئید، در مدارس که می روید بگوئید به رفقایتان که در آنجا هستند. انشاءالله بلکه در آنجا یک موجی پیدا بشود و کمک بکنند به ایران، حکومت هایشان کمک بکند، آنهائی که - عرض می کنم که - انصاف دارند کمک بکنند به ایران تا بلکه شر آن آدم کنده بشود که انشاءالله کنده می شود و ایران مال خودتان بشود و شر خارجی ها هم کنده بشود و ایران دست خودتان بیاید و خودتان اداره اش بکنید.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:28 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در مورد تبلیغات اجانب بر علیه اسلام و روحانیت

تاریخ: 1357/08/08

 

تبلیغات کذب اجانب بر علیه پشتوانه های مقاومت مسلمین

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
ما مواجه هستیم با تبلیغاتی که از آنوقتی که خارجی ها راه پیدا کردند به ایران و مطالعات کردند در ایران و خواستند ذخائر ایران را ببرند، شروع به تبلیغاتی کردند که اسلام و روحانیت اسلام را در نظر مردم یک چیز مخالف با زندگی، مخالف با عقل، ارتجاعی، به درد زندگی نخور، از این چیزها معرفی کنند. با آن تبلیغات دامنه دارشان این تهمت ها را زدند که مثل ادیان افیون هستند برای تخدیر مردم و این هم سرمایه دارها درست کردند و علمای اسلام هم عمال همین سرمایه دارها هستند و مردم را تخدیر می کنند که مردم صدایشان در نیاید، انقلابی پیدا نشود. و این کاری است که مبلغین و آنهائی که اسلام را سدی از برای منافعشان می دانستند و علمای اسلام را هم سدی دیگر، این تبلیغات را کردند.
ما بسیاری از مطالبش را تدریجاً در این روزهایی که اینجا بودیم برای این آقایان که البته مرتب عوض می شوند و اشخاص دیگر می آیند گفته ایم من جمله از چیزهائی که گفته شده است و لازم است باز گفته بشود این است که باید انسان ببیند که سند اسلام که قرآن است، آیا این سند، سندی است که اگر کسی مطالعه آن را بکند یا تعلیمات آن را یاد بگیرد، این جزء افیون هاست و می رود توی خانه اش می نشیند یا مردم را دعوت می کند به دیر و خرابات؟ یا اینکه قرآن محرک جامعه است؟ طرف رد ظلم و رد ستم کارهائی که در خارج می شود هست؟
کسی که یک مقداری آشنا باشد به منطق قرآن، می بیند که این قرآن است که وادار کرد پیغمبر اسلام را به این که با این سرمایه دارها دائماً در جنگ باشد و با این کسانی که در حجاز و در طائف و در مکه و اینها، سرمایه دار بودند و صاحب قدرت و اشخاص قلدری که قدرتمند بودند، قرآن بود که پیغمبر اکرم را وادار کرد به اینکه با این مردمی که با ملیت مردم، با منافع توده های مردم مخالف هستند و استثمار می کنند اینها را، با اینها باید جنگ بکنید و تادیبی حاصل بشود.
جنگ هائی که پیغمبر در زمان حیاتشان فرموده اند (بعد از اینکه آنوقتی که اسباب جنگ فراهم شد برایشان) این جنگ همیشه با زورمندها بوده است، با آنها مثل ابوسفیان و امثال آنها که

صحیفه نور جلد 2 صفحه 237

قدرتمندها بودند و اینها منافع ملت ها را، ملت خودشان را می خواستند برای خودشان چیز بکنند و ظلم و ستمکاری و اینهابیعدالتی رایج بوده است و جنگ هائی که واقع شده بین مستضعفین بوده و مردم طبقه سه (فقرا) با این زورمندها واینهائی که می خواستند حق فقرا را بخورند و لسان قرآن در آیاتی که در باب جنگ، جنگ با این مشرکین که در آنوقت دارای قدرت بودند، آیاتی که وارد شده است یکی و دو تا نیست، بسیار آیات درباب جنگ است و در جدال با اینها و در تمام قرآن اگر پیدا بکنید یک آیه ای که مردم را بگوید با اینها ملایمت بکنید و بروید توی خانه تان بخوابید تا اینها هر کاری بخواهند بکنند، بکنند، اگر این جور پیدا شد، آنوقت حق دارد کسی بگوید که این قرآن آمده است و دین آمده است و افیون است. افیون معنایش این است که مثل تریاک که، این مواد مخدره که استعمال می کنند و انسان بعد از استعمالش به چرت می رود، قرآن آمده است که مردم را به چرت وادار کند! این تبلیغی بوده است که بر ضد قرآن شده است و نکته این تبلیغ هم این بوده است که مسلمین را از قرآن جدا کنند و منطق قرآن را بشکنند در بین مسلمین، تا اینکه این شرقی ها که مسلمین هستند و دارای مخازن هستند، دیگر پشتوانه ای نداشته باشند که مقاومت کنند. اگر قرآن و روحانیت قرآن نباشد، این مردم و توده ها، اینها مقاومت نمی کنند.اینها هستند که ممکن است، اینطور مطالعات به آنجا رسیده که اینکه سد است از برای راه استفاده غرب، این عبارت از قرآن است و عبارت از آن کسانی که درس قرآن خوانده اند، آنها ممکن است یک وقتی جلوگیری بکنند از منافع، پس باید این دو تا سد را شکست تا راه باز بشود. قرآن را با این منطق به قول خودشان شکستند یا خیال شکستنش را داشتند که اصلاً دین، نه دین اسلام، اصلاً دین از اول که بوده است یک مخدری بوده. این برای این است که، نه اینکه آنها اطلاع نداشتند، آنها اطلاعاتشان صحیح بوده، داشتند اطلاعات، آنها فریبکاری می کردند، ماها اطلاع نداشتیم که فریب می خوردیم، آنها فریب می دادند و مقصد داشتند، مقصد سیاسی داشتند که منافعش به خودشان برسد و لیکن مسلمین فریب خوردند. ما بی اطلاع بودیم، شاید در بین جوان های ما حالا هم باز که به برکت اسلام و قرآن و روحانیت واینها، یک همچنین اساسی را دارند به هم می زنند و متزلزل می کنند، حالا هم اگر یک کسی که از عمال آنهاست یا خیر، خودش بازی خورده، شاید آن هم حالا همین حرف را باز تکرار کند که نه، قرآن و مثلاً روحانیون، اینها مخدرات هستند. با اینکه می بینند این نهضتی که در پانزده سال پیش از این تا حالا به پا شده است و الان متزلزل کرده است نه شاه را متزلزل کرده است آمریکا را، انگلستان را، شوروی را و اینها دارند مطالعه می کنند که چطور تخلص پیدا کنند و نمی توانند هم تخلص پیدا کنند برای اینکه از سرنیزه کاری بر نمی آید در مقابل اراده ملت، اینها هم باز در بینشان شاید پیدا بشود یک جاهلی که یک همچنین کلمه ای بگوید و لیکن از بی اطلاعی است.
انبیای سابق هم هر کدامشان که ما از تاریخ شان اطلاع داریم یک اشخاصی بودند از طبقه سوم و از این فقرا و اینها قیام می کردند در مقابل سلاطین شان، مثل حضرت موسی (علیه السلام) در مقابل فرعون، یک مرد شبانی با یک عصائی قیام می کند و مردم را دعوت می کند و می رود سراغ فرعون و فرعون را می خواهد دعوت کند برای اینکه او را آدمش کند. این جور نبوده است که از فرعون بعث شده باشد

صحیفه نور جلد 2 صفحه 238

موسی برای تخذیر توده پیدا شده است یعنی خدا از توده انتخاب کرده است این را در مقابل قدرت فرعون و هکذا سایر انبیاء (علیه السلام) و آنهائی که ما اطلاع از آنها داریم اینطور بوده اند و پیغمبر اکرم که دیگر نزدیک به ماست نسبت به آنها و اطلاعمان از تاریخ آن بیشتر است و جنگ هائی که او کرده همه معلوم است که چند تا جنگ کرده و با کی جنگ کرده، جنگ ها همه با اشخاص ظالم و متعدی و قلدر بوده است. پس این منطق که اسلام یا سایر ادیان از مخدرات است، این منطق اجانب است که می خواهند مال شما را بخورند، می خواهند ما را از قرآن منفصل کنند تا اینکه پشتوانه ای نداشته باشیم، مثل قدرت قرآنی پشت سر ما نباشد و ما متفرق بشویم و هر کسی یک چیزی بگوید و تبلیغات آنها اثر بکند و جوان های ما را منحرف کند و اسباب این بشود که آنها مشغول کارشان بشوند.

صحیفه نور جلد 2 صفحه 237

 

کیفیت زندگی و سیاست روسای حکومت اسلامی و حکومت های مارکسیستی

وقتی می آئیم سراغ آنهائی که دین را تبلیغ می کردند، مثل خود پیغمبر و حضرت امیر (علیه السلام) خلفای پیغمبر یعنی خلفای صوری پیغمبر تا آنوقتی که باب خلافت در کار بود و به سلطنت نرسیده بود، بعد از علمای اسلام، شما اگر تاریخ را ملاحظه کنید همیشه جنگ ما بین این طایفه و قلدرها بوده، هیچ وقت همچون نبوده است که اینها ساکت بنشینند، منتهی به مقدار قدرت و به مقداری که عرض می کنم توانائی داشتند و کم بوده است توانائی شان، آن هم البته عللی داشته است که نقصی، نقیصه هائی در کار بوده و ما در زمان خودمان، در این مدتی که خودمان مشاهده کردیم، قیام هائی از همین طبقه دیده ایم در مقابل رضا شاه آنوقت که آمد و کودتا کرد و عرض بکنم آن بساط را در آورد و آن ظلم ها و آن تعدیات به همه طبقات مردم، هیچ قدرتی در مقابلش نایستاد الا قدرت روحانی که قیام های متعدد شد که ما همه اش را یادمان است، قیام هائی که از علمای اصفهان شد، در قم جمع شدند همه با هم، از علمای بلاد هم آمدند در قم، قیامی که از خراسان شد که همه علمای خراسان را که قیام کرده بودند گرفتند و بردند در زندان، مثل مرحوم آسیدیونس و مرحوم عاصفه و دیگران، قیامی که از آذربایجان شد، علمای بزرگ آذربایجان را مثل مرحوم آمیرزا صادق آقا و مرحوم انگجی و دیگران را گرفتند و از آنجا بردند، تبعید کردند. قیام های متعدد، قیاس که مرحوم آقای قمی کرد که آمد به تهران و مردم با او همراهی درست نکردند و ایشان هم گرفتند و تبعید کردند. قیام زیادی کرده اند که تاریخ نشان می دهد که اینها این جور نبود که مردم را دعوت به آرامش کنند که مردم در مقابل ظلم حرف نزنند، در مقابل ظلمه حرف نزنند، این تبلیغات بوده است که کار ماها را به اینجا رسانده است که الان هم باز صحبتش را می کنند، یعنی منحرف ها صحبتش را الان هم می کنند و اینها کمک می کنند به بنگاه ظلم. آنهائی که این مسائل را زمزمه می کنند، اینها یا اینکه خودشان از دستگاه ها هستند و عمال آنها هستند یا فریب خورده اند از عمال آنها. این شعارهای مثلاً کمونیستی و شعارهای مارکسیستی اینها از همان قماش هست که اینها یک دسته ای از جوان های بازی خورده اند به واسطه اینها، اینها مطالعه نکرده اند در احوال آنهائی که اینها را دعوت می کنند به کمونیستی و به مارکسیستی

صحیفه نور جلد 2 صفحه 239

دعوت می کنند، مطالعه در احوال آنها نکرده اند ببینند خود آنها چکاره بودند مثلاً استالین که در اخیر ما همه ادراکش کردیم و در زمان او بودیم و بعضی شما هم بودید، این چه جور بوده خودش، خودش چه آدمی بوده است تا اینکه اینها می خواهند تبعیت از او بکنند.
بله آنوقتی که جنگ عمومی واقع شد، لشکر ارتش روسیه آمدند به ایران، تقریباً از آن طرف تهران تا خراسان و آنجا آنها بودند و مال انگلستان و مال آمریکا هم آن طرف ها را گرفته بودند، هر کدام یک گوشه ایران را ضبط کرده بودند و بودند در ایران و ما دیدیم، من خودم دیدم و یک مطلب هم آنوقت معروف معروف شد. اما آن مطلبی که معروف شد آنوقتی که متفقین آمدند یعنی روسای متفقین، استالین و روزولت و چرچیل و آن یکی هم روزولت و اینها آمدند به ایران، استالین، آن آدمی که این آقایان می گویند که خیر، آن آدم کمونیست بود، آن آدم توده ای بود، آن با مردم چطور بود، به او قارداش می گفتند، برادر بود، همه اینها، وقتی خودش آمد به ایران حتی گاو شیرده برایش می آوردند که مبادا این آقا از شیر گاو ایران بخورد. این آقای کرملین نشین که قارداشش عبارت از این عرض کنم - ارتشش و توده های مردم بود، این وقتی که آمد، در همان جنگ عمومی برای یک مشورت آمد به ایران، آنوقت معروف بود به اینکه ایشان یک گاو خاصی عرض می کنم که همراهش آوردند که شیر آن گاو را بخورد و مبادا خدای نخواسته این شیر گاو نباشد و مبتلا بشود به شیر گاو ایران. این زندگی اشرافی او بود. و من خودم این را دیگر دیدم که ما از تهران می رفتیم به مشهد با اتوبوس، بر خوردیم به این لشکرهایی که از روسیه بودند که عقیده شان این بود که ما و استالین هر دو برادر هستیم و همه با هم مثل هم می مانیم، اینها می آمدند برای گدائی سیگار یا چیز دیگر، وقتی یک سیگار به آنها دادند، گرفت این سیگار را آنقدر خوشحال شد که بنا کرد سوت زدن و راه رفتن، برای یک سیگار گدائی می کرد. او وقتی که آمد، با طیاره آمد و با چه وضعی و با چه اشخاصی و با کذا، گاو شیرده هم آوردند که آقا شیر بخورد از آن گاو!. اینها بازی می دهند مردم را، اینها مردم را بازی می دهند. لنین که اینقدر از او تعریف می کنند و کذا، اولاً به واسطه یک شکست جنسی خودش وارد شده و مخالفت کرده است با آنهائی که دیانت داشتند، با آن علمائی که آنوقت بودند و علمای خودشان، یک مسأله جنسی بوده است که آنها منعش کردند و او عصبانی شده، آنوقت یک قصه هم از او نقل می کنند که ایشان گفته است که باید ما حساب کنیم ببینیم که این افرادی که در مملکت ما هست، خرج و دخلشان چه جوری است، هر نفر آدمی که حساب کردیم در سال خرج و دخلش با هم مساوی است یا دخلش بیشتر از خرجش است این را ما نگاه می داریم برای اینکه خوب خرج خودش را دارد، یک چیزی هم به ما می دهد، هر آدمی که دخلش کمتر از خرجش است، این را باید توی دریا انداخت. این آدم انساندوست یک همچنین آدمی است، این که حالا اینقدر از او تعریف می کنند یک همچو آدمی است که این فقرا که نمی توانند کار بکنند، پیر مرد حالا شده است، ضعیف شده است، یک عیبی دارد که نمی توانند کار بکند به اندازه مخارج خودش، این دیگر به درد نمی خورد، این را باید ریخت تو دریا راحت بشود! توی دریا هم بریزید که دیگر محتاج به اینکه زمین را بکنند و اینها، نباشد! اینها بازی می دهند جوان های ما را و

صحیفه نور جلد 2 صفحه 240

تبلیغات است همه اش واقعیت نیست. این یک حکومت و یک عرض بکنم که رئیس برای آنها و ما هم حکومت خودمان را نشان می دهیم، آن حکومتی که ما می خواهیم. آن حکومتی که ما می خواهیم مصداقش یکی خود پیغمبر اکرم است که حاکم بود ما بناست که روسا را بگیریم، روسا را نظر بکنیم، سیره رؤسا رانظر بکنیم، یکی از هم آنها حضرت امیر بود، یکی هم عمر بود، ما ببینیم اینها مثل عمر هم هستند؟ خود پیغمبر را هر کس که سیره نوشته است از رسول اکرم نوشته، وضعش در زندگی کمتر بوده است از این مردم عادی که آن وقت در مدینه زندگی می کردند. اطاق گلی اینها داشتند توی مسجد یک اطاق گلی داشتند، سوار الاغ می شده است یک کسی هم دنبالش، پشت سرش می نشسته و می رفته، آنوقت هم برای او مسأله می گفته، او را تربیت می کرده. شما بیاورید یک حاکمی، یک رئیس عرض می کنم کلانتری، یک کد خدای یک شهری یک دهی بیاورید که اینطوری باشد، سلوکش با ملت این باشد که وقتی توی مسجد مسجد محل اداره حکومت، می آمدند آنجا وقتی که پیغمبر توی مسجد نشستند و عرض می کنم که چند نفر هم همراهشان هستند، با هم نشسته اند و دارند صحبت میکنند، اشخاصی که نمی شناختند، از خارج می آمدند نقل شده است که نمی شناختند اینها کدام یکی عرض می کنم که حاکم است و کدام یکی محکوم، کدام یکی پیغمبر است و کدام یکی مردم دیگر. یک زندگی اشرافی و یک زندگی عرض می کنم چیزی نداشته در عین حال که خودش اینطور بوده آنقدر به این فقرا رسیدگی می کرده و به این ضعفا رسیدگی می کرده است که مردم همه از ذکرش فرض کنید عاجز بودند.
آن هم حضرت امیر با سلطنت (جسارت است که من سلطنت به ایشان بگویم) با خلافت چندین مملکتی که ایران یکی از آنها، حجاز یکی از آنهانمی دانم عراق یکی از آنها، اردن یکی از آنها مصر یکی از آنها، این یک همچو دامنه ای آنوقت داشته سلطنت ایشان، با این دامنه سلطنت، زندگی خودش را ببینیم که آیا این غمخوار ملت است یا آنهائی که اینها می گویند؟ مقایسه بکنید و زندگی شان را در تاریخ ببینید. آن چیزی که نقل می کنند، یک پوستی ایشان داشته است یک پوست گوسفندی داشته شب ها خودش و عیالش رویش می خوابیدند، روز هم این را می گذاشتند آنجا برای شترشان علف می ریختند. این زندگی حضرت امیر در عمرش شاید یک دفعه یک نان سیری نخورده باشد. این وضع خوراک حضرت امیر که در آن چیز را برحسب نقل مهر می کرده، آنجایی که توی آن نان جو بوده است مهر می کرده است، که مبادا اینها باز کنند یک چیز دیگر توی آن بریزند (یک چربی، یک چیزی که مثلاً به حسب ترحمی که فرزندانش می خواستند به پدر بکنند و زینب مثلاً می خواسته به پدر بکند، چیزی داخل این بکند) مهر می کرده که دست نخورده باشد. این خوراک حضرت امیر سلام الله علیه بود.
آن شبی که شبی فوت ایشان است شب ضربت خوردن ایشان هست، آن شب مهمان ام کلثوم می گویند بوده است، وقتی که برایش غذا می آورند، ایشان غذا برای افطار می آورد، می بیند که نمک آورده و شیر، می گوید تو چه وقت دیدی من دو تا خورش داشته باشم؟ یکیش را بردار، می گویند که رفته

صحیفه نور جلد 2 صفحه 241

است نمک را بردارد، گفته است به جان من شیر را بردار، دو لقمه نمک دست برد و خورد. این حکومت ماست، حکومت اسلام است حاکم اسلام است، آن هم حاکم کمونیست و مارکسیسم و اینها.

صحیفه نور جلد 2 صفحه 240

 

هدف اجانب از سرکوبی مروجین اسلام، دستیابی به ذخایر مسلمین

انسان باید تعقل کند ببیند کجا گول خورده است، این گول برای چه، این تبلیغات چه برای چه بوده است؟ این نکته اینکه شما را می خواهند جدا کنند از اسلام، جدا کنند از حکومت اسلامی، باید دید نکته چیست که شما را می خواهند جدا کنند از حکومت اسلامی. نکته این است که آن آقا گاز مملکت ما را می خواهد، آن آقا نفت مملکت ما را می خواهد، خوب، نفت و گاز صاحب دارد، ممکن این است که داد وقالشان در آید. اسلام می گوید که هیچ قدرتی حق ندارد، هیچ قدرتی نمی تواند بیاید به مسلمین تحمیل بشود، اینها هم که می خواهند تحمیل کنند همه چیز را، اینها می خواهند، یک محمدرضا را بیاورند و اینجا بگذارند، مأمور کنند (مأموریت برای وطنم) که این آدم همه استفاده هائی که این مملکت دارد، به اینها بدهد، خوب ممکن است آخوند صدایش در آید، آخوند را خفه می کنند، (آخوندها مفتخورند، این آخوندها همه مفتخورند) اینها می گویند آخوندها مفتخورند این آخوندی که حالا دارد مفتخوری می کند در این حجرات مدرسه آن زندگی را دارد، چهار تا کتاب و یک گلیم و نمی دانم چه، آنهائی به اینها می گویند مفتخورند که خودشان دارای کذا و کذا هستند. (این آخوندها تنبل هستند) ! این آخوندها تنبل هستند که 70 سال پشتکار دارند یک کار را انجام می دهند تا آخر برای حفظ عرض می کنم ملت خودشان و حفظ دیانت خودشان یا آنهائی که هر روز دارند دور می گردند برای عرض می کنم بیعاری کردن؟ اینها دارند به اینها می گویند تنبل هستند اینها، همه تبلیغات برای این است که آخوند را از نظر ملت بیندازد، این قدرت را از این ملت بگیرد، آن قدرت اسلام را که بالای سر همه قدرت هاست از دست بگیرد، این قدرت کسانی که مروج اسلام هستند، این قدرت را هم بگیرد، وقتی که این دو تا قدرت را گرفت، سر صبر، محمدرضا هر کاری دلش می خواهد بکند، یکی نگوید چرا. آن روزی که رضا شاه آمد و آن همه کارها را کرد، باز یک آخوند بود که توی مجلس، به اسم مدرس (رحمة الله) که مقابلش می ایستاد و می گفت که نه. هیچ کس نبود، مدرس بود، چند نفر هم که اطراف او بودند، دیگر در تمام مملکت هیچ قدرتی در مقابل او نمی ایستاد. مدرس یک آقای عمامه ای ملا، متقی و با یک پیراهن کذا و عبای کذا و تنبان کرباسی که شعر آنوقت برایش گفتند که تنبان کرباسی قدردانی از او کردند و شعر برایش گفتند، انتقاد از او کردند، این ایستاد در مقابل رضا شاه و (نه) گفت.
آنوقتی که التیماتوم کرد روسیه به ایران که در یک قضیه ای بود که من حالا یادم نیست، التیماتوم کردند و لشکرشان هم حرکت کرده بود و آمده بود تا فلان جا، آوردند به مجلس که، التیماتوم را آوردند به مجلس که وکلا چیز بکنند، خوب لشکر روس است و بناست بیاید و التیماتوم کرده و اگر فلان کار را انجام ندهید چه خواهیم کرد تنها کسی که خود آنها نوشتند وکلا همه نشسته بودند و

صحیفه نور جلد 2 صفحه 242

هیچ حرف نمی زدند و قدرت این که کاری بکنند نداشتند خوب چه بکنند نوشته یک سید یک معمم یک ملائی با دست لرزان آمد پشت آنجا و گفت حالا که بناست ما از بین برویم، چرا به دست خودمان از بین برویم؟ نه، ما رد می کنیم این را، کردند و هیچ غلطی هم آنها نکردند. قدرت پیدا کردند به قول ایشان، وکلای دیگر هم قدرت پیدا کردد و رای برخلاف دادند و قبول نکردند حرف آنها را، آنها هم هیچ کاری نکردند، اینها می خواهند ما را بترسانند.
 

شکست طرح اجانب در عقب راندن مسلمین

الان هم که شما خیال می کنید که از آن طرف همین دیروز باز تلگرافی در چهار آبان کرده بودند (چند روز پیش از این) این سران مفتخور نفتخور، این تلگراف را کرده بودند و تبریک گفته بودند به شاه چهارم آبان را، اظهار پشتیبانی، می نویسند کارتر که قیامت کرده بود در اظهار پشتیبانی که ما پشتیبان شما هستیم و فلان پریروز هم، چند روز پیش از این وزیر خارجه انگلستان مسأله را همانطوری که بود گفت، گفت (ایشان حافظ منافع ماست (قریب به این معنا) حافظ منافع ماست، ما منفعت در آنجا داریم، ما باید حالا پشتیبانی از او بکنیم.)
نه، ما نمی گذاریم تو پشتیبانی بکنی، ملت دیگر گول این حرف ها را نمی خورد. حالا هم این حرف هایی که اینها می زنند، خیال نکنید که حالا اگر این ملت ایستاد و پشت سرهم ایستاد و رد کرد این حرف ها را به آنها لشکر بیاورند از آن طرف، نخیر اینها همه شعر است، اصلاً دنیا دیگر این را قبول نمی کند از کسی. یک ملتی وقتی حرف صحیح دارد می زند، حرف حق دارد می زند، می گوید که ما نمی خواهیم منافعمان را شما ببرید، ما نمی خواهیم ذخائر ما را شما ببرید، ما می خواهیم خودمان در این مملکتمان مستقل باشیم، ما می خواهیم آزاد باشیم، شما خودتان در - نمی دانم - اعلامیه حقوق بشر این حرف ها را زده اید، ما می خواهیم همین مطابق اعلامیه حقوق بشر عمل بکنیم، ما می خواهیم آزاد باشیم، ما در مملکتمان استقلال می خواهیم، آزادی می خواهیم، بچه های ما هم دارند داد می زنند این معنی را، پیر مردهایمان هم دارند می گویند همین معنا را نمی شود با یک همچو ملتی با سرنیزه چیز کرد، نه حکومت نظامی جلوی این ملت را دیگر می تواند بگیرد و نه عرض می کنم که حکومت غیر نظامی، اصلاً نمی شود، نه کارتر می تواند بگیرد نه - عرض می کنم که کرملین نشین ها می توانند این کار را بکنند، نمی شود این معنا. اینها همین طور می گویند برای اینکه با گفتن می خواهند شما را از دم، در کنند و لا عمل نمی کنند که بیایند هجوم بیاورند. اینها هر کدام منافعی دارند، منافع بین المللی و این چیزها را دارند که نه او جرات می کند از ترس این یک قدم جلو بیاید و نه این جرأت می کند از ترس او یک قدم جلو بیاید. اینها هر کدام از هم می ترسند لکن خوب می خواهند این حرف ها را حالا می زنند برای ترس ما، آنوقت هم یک آخوند ایستاد و گفت (نه) منتهی خوب مردم همراه نبودند، مجهز نشده بودند مردم، تبلیغات جوری کرده بود که آخوند را سوار اتومبیل نمی کردند خدا می داند، مرحوم حاج شیخ عباس طهرانی (رضوان الله) علیه گفت که در عراق من می خواستم سوار اتومبیل

صحیفه نور جلد 2 صفحه 243

بشوم، شوفر گفت ما دو طایقه را سوار نمی کنیم، یکی آخوندها را و یکی فاحشه ها را. وضع آخوند این جور شده بود آن روز یعنی این جور کرده بودند. جدا کردند اینها را از ملت، رضاخان هر کاری خواست کرد آن آخوندها هم، آقایان هم قیام کردند، چند تا قیام کردند لکن ملت از باب اینکه گول خورده بود نتوانست، همراهی نکرد، آنها هم لشکری نداشتند. الان هم تبلیغات پشت سر هم تبلیغلت هست، تبلیغ پشت سر تبلیغ، فلانی (امام خمینی) در قصر ییلاقی چیز، آنجا هست و جوان ها می روند پیش او در قصر ییلاقی. این قصر ییلاقی ماست که نداریم یک اطاقی که آقایان بتوانند بنشینند، باید اینطوری بایستند. این تبلیغات، آقا می خواهند اینطوری جدا کنند مردم را از این دین ولی حالا دیگر این حرف ها را گوش نمی دهند، حرف ها گذشت دیگر، روشن شده اند مردم، مطلع شده اند مردم بر حیله ها، دیگر به این حرف ها گوش نمی دهند و باید برود این آدم، هیچ چاره ندارد و اگر بخواهید ایران اصلاح بشود، با بودن محمدرضا در آنجا و این سلسله خبیثه پهلوی، این ایران اصلاح شدنی نیست، باید این برود تا ایران اصلاح بشود، دنبال او باید دست آمریکا انگلستان عرض می کنم که شوروی، این سه ابر قدرت باید دستشان قطع بشود از ایران و ایران، مستقل برای خودش باشد تا اصلاح بشود. ما دنبال این معنی هستیم انشاءالله.
 

انعکاس وقایع انقلاب اسلامی، تکلیفی برای ایرانیان مقیم در خارج

حالا ببینیم تکلیف شما که اینجا نشستید چیست؟ (من خسته شدم که نمی توانم دیگر ادامه بدهم) تکلیف ماها چیست؟ برادرهای ما در ایران دارند تکلیفشان را عمل می کنند یعنی الان هم که ما اینجا نشستیم، شما خاطر جمع باشید در قم یا در جای دیگر یک صدائی هست. در تهران نمی دانم در زنجان، هر جا بروید یک مطلبی هست، یک نهضتی هست، یک فریادی هست، یک کتک خوردنی هست، یک - عرض می کنم قتل و غارتی هست آنها مشغول هستند و ما و شما در اینجا مواجه با آن جهت مع الاسف نیستیم اما شما هر کدامتان می توانید تبلیغ کنید در همین خارج هر کدام اهل عرض می کنم که مدارس هستید، دانشگاه هستید، 10 نفر آدمی که آنجا ایستاده از این خارجی ها، بروید سراغشان بگوئید که ایران وضعش اینطور است، دارند این کار را می کنند، این سران ممالک دارند اینطور ظلم به ما می کنند این شاه دارد اینطور ظلم می کند، اینطور مردم را می کشد، مردم حرفشان این است این را می خواهند، مردم وحشی نیستند. این مردیکه دارد می گوید این مملکت ما مردمش قابل نیستند که آزادی به آنها دادیم و می گوید قابل نیستند کارتر می گوید که آنقدر آزادی دادند که اینها دیگر داد و فریادشان در آمده، اینهمه قتل و غارت برای زیادی آزادی است به منطق کارتر، با تصریح. من نمی فهمم این چه جور دماغی است، این چه جور آدمی است. در روزنامه بود، روزنامه اطلاعات یا کیهان که ایشان گفته اند که شاه یک آزادی تندی به مردم دادند و این، منشاء این اختلافات است، این آزادی تند منشاء این است که مردم دادشان بلند شده است که ای آزادی، آزاد آزادی. مقصود از هی آزادی این است ما نمی خواهیم آزادی، ما نمی خواهیم آزادی و حرف کارتر این

صحیفه نور جلد 2 صفحه 244

است. اینها دارند اینطوری معرفی می کنند. این مردیکه می گوید که (باز او بهتر است از این) این ملت ما قابل آزادی نیستند، نمی شود به آنها آزادی داد برای اینکه اگر آزاد بشوند مرا نمی خواهند. حرف او این است تا به آنها گفتند (آزادی) می گویند (مرگ بر شاه) . آن آدم هم می گوید از بس آزادی دادند، دارند داد میزنند. ما گرفتار یک همچو دو نفر آدمی هستیم، یکی از آن طرف افتاده، یکی از آن طرف افتاده. این گرفتاری ماست. ما که در اینجا نشستیم و تمام با هم داریم و شما که تماس با این رفقای اروپائی یا آمریکائی تان دارید، بگوئید مطالب را، درد ایران را یا درد این ملت را بگوئید، بگوئید که این بچه های صغیر را اینها دارند می کشند، بچه های 7 ساله را، بچه های 8 ساله را اینها دارند می کشند.
ما می خواهیم که انعکاس این مطلب که در خارج اینها یک مردم وحشی هستند، نوشته بود، از قول یک خبرنگار بود که اروپائی بود، انگلیسی بود، نوشته بود که من در این اجتماعی که در روز عید فطر مردم با تمام وقار داشتند می رفتند و شعارهائی می دادند ولی هیچ زد و خورد تو کار نبود و آرام بود، نوشته است که من رفتم که بروم، یک اتومبیل بود مال یک آمریکائی، نگه داشت دید من خارجی هستم، سوار شدم، رو من کرد، گفت ببین وحشی ها را. به او گفتم، اینها وحشی اند؟ شما در کجای دنیا اطلاع دارید که نیم میلیون، یک میلیون جمعیت راه بیفتد و اینطور آرام اینطور صحیح راه بروند؟ خوب، اینها حقشان را می خواهند، اینها وحشی هستند؟ اینها در خارج منعکس کرده اند که ایران وحشی هستند، وحشی را که نمی شود آزاد کرد، وحشی باید در باغ وحش درش را باید محکم قفل کرد. اینها دارند شماها را اینطور معرفی می کنند. شما برای اینکه از ذهن این خارجی ها بیرون بیاورید این مطلب را، بگوئید مطلبی که ما داریم چیست، مطلبی که ایرانی ها دارند چیست، این است. تا این مسأله از ذهن اینها بیرون برود وقتی بیرون رفت، در اینجا هم یک موجی پیدا می شود. این حکومت ها، اینها هم از ملت خودشان یک قدری ملاحظه ممکن است داشته باشند. این برای این جهت است، نه اینکه برای این است که اینها بلند شوند بیایند کار ما را حل کنند، ما کارمان را باید خودمان حل کنیم. لکن این مطلب که دارند درست می کنند برای ملت ایران که ملت ایران وحشی است و آزادی نمی تواند بپذیرد یا ملتی است که از زیادی آزادی دادش در آمده است، این مطلب را شما باید منعکس کنید و بفهمانید که مسأله و داد ملت ایران چیست و اینها چه چیز می خواهند. بچه 8 ساله شان داد می زند آزادی، استقلال، حکومت اسلامی، پیر مردش هم اینها را می خواهد، ملایش هم این را می خواهد - عرض می کنم که اهل منبرش هم این را می خواهد، فضلایش هم این را می خواهند، بازاری هم این را می خواهد، دبیرستانی هم این را میخواهد، اینها می خواهند آزاد باشند. گرفتار بودند، 50 سال اختناق، اینها می خواهند که مستقل باشند، سال های طولانی (بیش از 50 سال) تحت اسارت بودند، می خواهند بیرون بیایند از این اسارت. ماها باید در اینجا که هستیم تبلیغ کنیم یعنی بگوئیم به این افراد این مملکت، با هر کس که روابط داریم مسائل ایران را طرح کنیم و به اینها بگوئیم تا این مطلب از ذهن اینها بیرون بیاید که (اینها یک دسته وحشی هستند که دارند بانک را نمی دانم - آتش می زنند،

صحیفه نور جلد 2 صفحه 245

حالا اگر هم آتش بزنند اینها، یک وقت از خود آنها نباشد. این یک دسته وحشی هستند اینها، اینها را اگر آزاد کنند، چه خواهند کرد؟ چه خواهند کرد. چه خواهند کرد. نه مسأله این نیست، این بیچاره ها برای آزادی دارند داد می زنند، بچه هایشان را هم می دهند که مبادا که باز در قید و چیز اجانب باشند.
انشاءالله خداوند همه شما را حفظ کند، موفق باشید و اسلام را تقویت کنید. امیدواریم که این ملت با این وضعی که دارد، پیروز بشود و پیروز خواهد شد انشاءالله.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:28 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمنی در مودر عفو زندانیاان سیاسی رژیم شاه

تاریخ: 1357/08/03

 

امید باطل شاه برای نجات از قیام عمومی مردم با عفو زندانیان سیاسی

بسم الله الرحمن الرحیم
امروز اطلاع دادند که زندانی های سیاسی را یک مقداری آزاد کردند و مقداری را هم حالا آزاد خواهند کرد. ببینیم که این آزاد کردن جبران کند این مسائل را؟ امت های اسلام را ده سال، پنج سال یا کمتر یا بیشتر از همه جهات ساقط کنند، همه آزادی ها را از او بگیرند، در حبس همه شکنجه ها و زجرها را به او بدهند بعدش بگویند که آزادید!! خوب این پنج سال تضییع عمر یک مسلمان، یک انسان، پنج سال، ده سال زجر دادن به یک انسان، به یک مسلم، اینها هیچ؟! حالا آزاد، تمام شد قضیه ؟! همین که آزاد کردند یک عده ای از علما را و سایر طبقات را ما قانع هستیم؟! حالا دیگر آرام باید بشود ملت؟! آشتی کردند آنها با ملت؟ با اینکه جو یک محیطی است که برایشان دیگر امکان نمانده است که ادامه بدهند، دست و پا می زنند برای اینکه خودشان را از این محیط جوی که تمام نفوس بر ضد آنها توجه پیدا کردند، با این دست و پاخواهند نجات بدهند خودشان را، لکن آیا می شود؟! قابل نجات هستند اینها؟! این شاه که حدود سی سال بر ما حکومت کرده، به مسلمان ها حکومت کرده، این حکومت چنگیزی اینهمه از مسلمان ها را کشته، اینهمه از مسلمان ها را از وطن آواره کرده، اینهمه از انسان ها را از حقوق بشری جدا کرده است، محروم کرده است، حالا می گوید که خوب آزادشان کردیم دیگر چی می خواهید از جان ما. ده سال عمرخواهند از جانتان، شما ده سال عمر یک انسان را در حبس، در یک اتاق دو ذرعی هدر دادید. زندگی یک انسان که باید به این مردم خدمت کند، باید با قلم و قدم در محیط آزاد به مردم خدمت کند تو گرفتی از او ده سال عمر یک ملت را ضایع کردید، حالا آزاد کردید دیگر ما چه خواهیم؟ ما جبران این ده سال را می خواهیم، مردم جبران اینکه بچه هایشان را، اولادشان را ده سال در زندان زجر دادی جبران این را می خواهند و این جبران در این دنیا امکان ندارد. از ادله واضحه بر اینکه باید خدای تبارک و تعالی، یک جای دیگر باشد که سزای این ظالم ها را بدهد، این است که شما فرض کنید که جمع شدید و محمدرضا خان را تکه تکه اش کردید، یک آدم را کشتید، یک آدم هم یک آدم پست، خوب یک آدم در مقابل یک آدم، ما فرض می کنیم که خیر ایشان هم یک آدم شریف اما همه در مقابل یک آدم شریف؟! اینهمه آدم شریف را ایشان از هستی ساقط کرده، اینهمه جوان های ما را کشته است و از هستی ساقط کرده. حالا یک نفر آدم را که یک کسی کشت،

صحیفه نور جلد 2 صفحه 207

جزایش این است که خود او را عوض او بکشند، اگر... فوج فوج مردم را به کشتن داد و کشت، می شود مااینجا جبرانش را بکنیم؟! البته باید اینجا جزا به او بدهیم به اشد جزا، اما می شود که جبران بشود این ؟! جبران یک عائله، یک عائله را که او از هستی ساقط کرده، از هستی اگر او را ساقط بکنیم جبران یک عائله است، عائله های دیگر چی؟ حالا ما دلمان را خوش کنیم که آقا عفو فرمودند؟! اینها مردانی بودند که عفو شاه اعتنائی ندارند، قضیه عفو نیست، قضیه الزام است و الان ملزمی که اینها را بیرون کنید. بسیاری از حبسی ها بودند که آن حبس غیر قانونی شان تمام شده بود وقتش. از اول حبس غیر قانونی بوده، این حبس غیر قانونی هم وقتش تمام شده بوده و اینها را نگه داشتند همین طور بیخود این عمال ساواکی که اینقدر جریمه مرتکب شده اند، حالا آمدند در حبس را باز کردند آنها را از حبس بیرون کردند، تمام شد مطلب؟! اول مطلب هست حالا. این و تمام عمال این باید محاکمه بشوند و بعد هم که همه شان فرض کنید که اعدام بشوند باز جبران نشده است برای اینکه صد نفر در مقابل صدها نفر، در مقابل هزارها نفر. در یک کشتارشان در تهران چهار، پنج هزار نفر می گویند کشته شده. همین کشتار آخری همدان را می گویند تا صد نفر بود، من نمی دانم دیروز، پریروز. الان هم همدان باز متشنج است .همین دیروز و امروز هم در قم تشنج ها بود و صدای تیر می آمد... زنجان هم همین مسائل بوده است، کرمان هم خونریزی همه جا بوده است. هر جا دست رویش بگذاری جنایت بوده است، حالا عفو فرمودند!! غلط کردند عفو فرمودند، اگر فشار عمومی ملت نبود و این توجه همه طرفه ملت نبود که اینها عفو نمی کردند. این عفو نیست، این، این الزام است. جبران نمی شود جنایات اینها به این مسائل. ماها نمی توانیم جبران کنیم برای اینکه چطور، چطور ما کشتن چهار، پنج هزار نفر را جبران کنیم و یک نفر از بین برود آنهم یک نفر آدم اینطور که می بیند. این دلیل بر این است که باید یک عالمی باشد که در آن عالم دائماً در عذاب باشد تا جبران بشود، دائماً در آن عذاب هائی که مهیا شده است برای آن ستمکارها.
 

ایستادگی در برابر سلاطین جائر، سیره و روش انبیاء و اولیاء الله برای صیانت اسلام

ما نمی دانیم واقعاً چه بکنیم با این وضع فعلی ایران. البته وضع امید بخش است، اینطور نیست که حالا ما نگران باشیم که وضع چرا اینطور است اما خوب می دانید چه می کنند، چه دیوانگی راه انداختند لکن همه این مسائل ارزش دارد که یک ملتی را نجات دهد. نباید ما نگران باشیم از اینکه فدائی می دهیم، این سیره انبیاء بوده این کارها را می کرده اند انبیا، اولیا در مقابل ظلمه، در مقابل اشخاص که ظلم به مردم می کردند، قیام می کردند و کشته می شدند و کشتار می کردند و جوان هایشان را می دادند و اصحاب شان را می دادند مسأله ای نیست که ما حالا یک نگرانی داشته باشیم که مبادا خون راه بیفتد. باید خون راه بیفتد، باید یک ملتی که می خواهد خودش را نجات بدهد از زیر بار اینهمه جنایات و اینهمه خسارات که بر او وارد شده است،همین طور مجانی نمی شود که

صحیفه نور جلد 2 صفحه 208

انسان به دست بیاورد. یکی از این مادرها ظاهراً در بهشت زهرا ایستاده و صحبت کرده که درخت آزادی محتاج به آبیاری است و خون پسر من یکی از چیزهایی است که آبیاری می کند. ما یک چنین شیر زنان داریم. احتیاج دارد اسلام به اینکه فدا بدهیم برای این اسلام از صدر اسلام تا حالا چه نفوس طیبه ای فدائی شدند. حضرت امیر که جنگ کرد و در صفین هیجده ماه با معاویه جنگ کرد و چقدرها (بیشتراز ده هزار نفر) کشته دادند و کشتند (خیلی بیشتر) معاویه یک مردی بود که می گفت که من مسلمانم و من خلیفه پیغمبر باید باشم و نماز جماعت می خواند و امام جمعه بود و همه کارها را او انجام می داد همه این ظواهر را انجام می داد، معاویه ظواهر را خوب حفظ می کرد مثل یزید نبود که ظواهرش هم ناجور بود، ظواهر را حفظ می کرد و اظهار اسلام هم می کرد، خوب چه شد که حضرت امیر به جنگ او پا شد؟ برای اینکه یک ظالم بود که مردم را استثمار کرده بود، رفته بود زمام را گرفته بود مقابل حکومت اسلام و مردم راداشت به ظلم به تعدی وادار می کرد، چپاول می کرد مال مردم را، بیت المال را. حضرت امیر تکلیف داشت به اینکه با او جنگ بکند، چه شکست بخورد چه شکست بدهد. حضرت امیر دیگر مبالات این را نداشت که حالا من که می روم، لعل شکست بخورم. وقتی دید که می تواند حالا مقابل او بایستد، لشکر کشید و جنگ شد و بالاخره حضرت امیر در اینجا شکست خورد. سیدالشهدا (سلام الله علیه) وقتی می بیند که یک حاکم ظالمی، جائری در بین مردم دارد حکومت می کند، تصریح می کند حضرت که اگر کسی ببیند که حاکم جائری در بین مردم حکومت می کند، ظلم دارد به مردم می کند باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند هر قدر که می تواند. با چند نفر، با چندین نفر که در مقابل آن لشکر هیچ نبود لکن تکلیف بود آنجا که باید قیام بکند و خونش را بدهد تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا اینکه این علم یزید را بخواباند و همین طور هم کرد و تمام شد. خونش را داد و خون پسرهایش را داد و اولادش را داد و همه چیزهای خودش را داد برای اسلام. مگر ما خون ما رنگین تر از خون سیدالشهداست؟ ما چرا بترسیم از اینکه خون بدهیم یا اینکه جان می دهیم؟ آنها هم در ماجرای دفع سلطان جائری که می گفت مسلمانم، مسلمانی یزید هم مثل مسلمانی شاه بود اگر بهتر نبود بدتر نبود لکن چون با ملت اینطورکرد و مردی بود متعدی و ظالم و ملت را می خواست زیر بار اطاعت خودش بی جهت ببرد، سیدالشهدا لازم می دید که سلطان جائر را سراغش برود ولو اینکه جان بدهد. خوب ما همین است سیره انبیا همین بوده است که اگر چنانچه یک سلطان جائر بر مردم حکومت می خواهد بکند بایستید در مقابلش و یا به هر جا می خواهد منتهی بشود باید برویم سراغش و نهی از منکرش و امر به معروفش کنیم و بکشیم او را پائین از آن تخت باطل. پس ما مبالاتی نداریم در اینکه کشته می دهیم، کشته بدهیم، البته باید هم بدهیم.
 

بکشیم و کشته شویم در راه حق، پیروزیم

ما می خواهیم یک ملت را آزاد کنیم، ما می خواهیم یک امت را آزاد کنیم، ما می خواهیم یک امت را مستقل کنیم، ما می خواهیم از زیر بار آمریکا و انگلستان و روسیه بیرون برویم، البته فداکاری

صحیفه نور جلد 2 صفحه 209

می خواهد، جوان دادن می خواهد، حبس می خواهد، ده سال حبس می خواهد. لازم است این امور، همه چیز لازم دارد و ما اصلاً در این معنا ناراحت نیستیم که داریم حبس می رویم، جوان های ما دارند از بین می روند، برای اینکه در مقابل حق است، برای خداست. وقتی یک امری برای خدا شد و مقابل ظلم شد، ما چه غمی داریم، دیگر این غمی ندارد که ما برای خدا داریم کار می کنیم و جوان های ما برای خدا دارند فداکاری می کنند. هیچ ابداً از این هراسی به دلتان راه ندهید. وسوسه های شیاطین که خوب (ما چه کنیم، چه می شود که) یا از این حرف هائی که شیاطین القاء می کنند و بعضی شیاطین می گویند به ماها و به شما، هیچ ابداً، خودتان محکم بایستید و هیچ هراسی به دلتان راه ندهید که شما پیروزید ان شاءالله. چه کشته بشویم و چه بکشیم حق با ماست. ما اگر کشته هم بشویم در راه حق کشته شدیم و پیروزی است و اگر بکشیم هم در راه حق است و پیروزی است.
 

با سرنیزه نمی شود حق را ساقط کرد

هیچ باکی از این مسائل نداریم هر چه می خواهند حمله کنند لکن خواهند به خاک غلطید و خواهند آنها از بین رفت. هر چه هم می خواهند این ممالک بزرگ اعلام پشتیبانی کنند از ایشان، هر کس می خواهد این کار را بکند لکن یک ملت ایستاده و (نه) دارد می گوید. در مقابل (نه) یک ملت هیچ توپ و تانکی اثر ندارد و لهذا دیدیم که حکومت نظامی، الان قم حکومت نظامی است، دیروز با تظاهرات زیاد بوده است و امروز هم گفتند بوده اعتنا نمی کنند مردم دیگر به این، نمی شود دیگر، با سرنیزه نمی شود حق را ساقط کرد، قابل نیست. انشاءالله خداوند همه ما را حفظ کند و توفیق بدهد که خدمت بکنیم همه مان به این ملت و به اسلام و به تکلیف مان که به عهده ماست عمل بکنیم انشاءالله.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:28 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در مورد لزوم اتحاد قوای مسلمین در مقابل دسائس استعمارگری

تاریخ: 1357/08/09

 

اتصال قطرات اجتماع مسلمین پیدایش قدرت واحدی برای نابودی ابرقدرت هاست

بسم الله الرحمن الرحیم
این گروه هایی که هستند، این گروه ها یک اختلافات سلیقه ای و مسلکی بینشان موجود است. من خودم هم که در اینجا آمدم این معنا را یک قدری احساس کردم هست.
یک جامعه ای که یک مقصدی دارد و می خواهد که آن مقصد را تا آخر ببرد و مقدماتش را فراهم کند و به نتیجه برسد، این جامعه را می شود تشبیه کرد (افراد جامعه و خود جامعه را) به قطرات و نهرها و سیل و دریا. قطره باران یکی یکی وقتی که ملاحظه بکنید، هر قطره ای وقتی از قطره های دیگر جدا باشد یک برگ را هم تر نمی کند یک قطره باران به قدر اینکه یک برگی را تر بکند نیست. اگر هم فرض کنید که میلیون ها قطره باشد، این قطره ها از هم جداباشند، هیچ اتصالی باهم نداشته باشند، اگر چنانچه میلیاردها قطره وجود داشته باشد. و این ها قطره قطره باشند، باز کاری از آنها نمی آید. هر قطره ای تا اجتماعی نباشد کاری از آن نمی آید، حالا اگر اتصال با هم پیدا کردند، یک وقت اتصالشان یک مقداری است، مثلاً در یک جایی که قطرات آمده اند، یک مقداری از این قطرات با هم اتصال پیدا کرده اند و لیکن به مقدار دیگری یا اتصال ندارند یا اتصال پیدا کرده اند لیکن آنها دیگر به این قطراتی که با هم متصل شده اند، اتصال نداشته باشند، آن یک جویی را، یک نهری را تشکیل می دهد، آن هم یک نهری را تشکیل می دهد یا اگر با هم اتصال پیدا نکرده باشند به همان قطره باقی می مانند. از این نهر یک کاری بر می آید اما کار اساسی نیست. از این اتصالی که بین این قطرات پیدا شده است و یک نهری ازآن درست شده است، می شود که یک زمینی را مثلاً آبیاری کنند و به او کشتی بکنند لیکن محدود است انتفاع از آن آن نهر هم همین طور، و آن قطرات اگر باشد که هیچی. اما اگر چنانچه این نهرها به هم متصل شد و یک سیلی و رودخانه ای راه انداخت، قدرتش زیاد می شود قطره بود آنوقت، قبل از اینکه سیل بشود، آنوقت که قطره بود، قدرتش یک قدرت قطره ای بود که یک برگ را نمی توانست تر بکند یا حرکت بدهد، حالا که اتصال پیدا کرد و یک نهری از او وجود پیدا کرد، این حالا به واسطه اتصال، قدرت پیدا کرد یعنی قدرتهای کوچک جمع شدند، ضعیف جمع شدند، وقتی با هم شدند یک قدرت واحد پیدا شد که این قدرت واحد نسبت به آن قطره به اندازه ای است که عدد آن قطرات است، اینها با هم که مجتمع شدند این ضریب آن قطرات است و شاید گاهی هم

صحیفه نور جلد 2 صفحه 247

قدرت بیشتر بشود لکن باز یک قدرت محدودی است، به همین اندازه ای که یک زمینی را می تواند یا اینکه اگر راه بیفتد می تواند یک جوی کوچکی راه بیندازد، یک خاشاکی را حرکت بدهد. اگر این جوی هایی که از این نهرهائی که پیدا شده است از این قطرات، با هم اتصال پیدا بکنند و یک سیلی تشکیل بدهند، قدرت زیاد می شود که حالا این سیل خروشنده می شود و ممکن است که بکند یک درخت هایی را، یک بناهایی را خراب کند با آن خروش خودش و اگر اینها همه به هم اتصال پیدا بکنند و این رودخانه ها همه با هم اتصال پیدا کنند و به شکل یک دریا در آیند، قدرت بسیار زیاد خواهد شد که یک موجش کشتی ها را می شکند.
این جامعه ما هم همین طور است، یکی یکی افراد را حساب کنید، اگر صد میلیون یکی یکی باشد یعنی صد میلیونی باشد که هر کدام خودشانند، کاری به دیگری ندارند، این صد میلیون جمعیت هیچ کاری از آنها نمی آید، هر کدام به اندازه خودشانند اما اتصال چون ندارند کار از آنها نمی آید و مثل آن قطره ها می مانند که یک برگی را نمی توانست حرکت بدهد. یک نفر آدم یک قدرتی دارد اما قدرتش بسیار بسیار محدود است که بخواهد یک کار اساسی را انجام بدهد، از او نمی آید کار انجام بدهد، اگر هم فرض کردیم که این یک نفر یک جا یک جمعی با او هم عقیده شدند و با هم در یک مقصدی شرکت کردند لکن سایر افرادی که در جامعه هست با این یا هم فکر نباشند و بدتر، اینکه فکر مخالف داشته باشند، اگر هم فکر نباشند و به آنها کار نداشته باشند، این یک قدرتی است که از آن کارهای محدودی می آید، کارهای کمی از او می آید برای اینکه خودش به واسطه این اتصالی که افراد به هم پیدا کرده یک قدرتی پیدا کرده است، چون مزاحم هم ندارد از این جهت یک کارهایی را می تواند انجام بدهد اما اگر بنا شد که یک جمعیت دیگری باشند که با این مخالف باشند در این راهی که دارد می رود، اینها از این راه می خواهند بروند، آنها مزاحمت می کنند، به واسطه این مزاحمتی که واقع می شود، کارها خنثی می شود یعنی نه او به مقصد خودش می رسد و نه این جمعیت به مقصد خودشان می رسند. اگر این می خواست به همان مقصد جزئی خودش برسد، مزاحم باید نباشد در کار. اگر شما بخواهید از اینجا بروید تا مثلاً بیرون این شهر، اگر یک مزاحمی نباشد می توانید بروید اما اگر مقابل شما یک مزاحمی، یک سیلی باشد، یک غول باشد، مزاحمی باشد، نمی توانید بروید.
این اجتماعی که ما فرض کردیم، حالا از افراد محدود واقع شد و اینها در یک مقصدی این جمعیت شرکت داشتند و خواستند یک حرکتی بکنند، اگر چنانچه در مقابلشان یک جمعیت دیگری نبود که با اینها مزاحمت کند، آن خودش یک حرکتی می کرد و یک نتیجه جزئی هم از آن حاصل می شد اما اگر یک جمعیت دیگر پیدا شد و مزاحمت با این جمعیت کرد، شما فرض کنید که صد تا، دویست تا جمعیت که هر کدامشان مجتمع داشته باشند، دویست تا جمعیت باشند لکن دویست تا جمعیتی که اینها همه کارهای مختلف و عقاید مختلف دارند و مزاحمت از هم می کنند، اینطور نیست که کار به هم نداشته باشند، مزاحمت از هم می کنند، این دویست تا قدرت به واسطه این مزاحمت هایی که می شود، خنثی می شود یعنی بیکاره می شود، نمی رسد هیچ کدام به مقصد، همه ناکام خواهند شد در مقصد. چه

صحیفه نور جلد 2 صفحه 248

وقت ممکن است که مقصد یک جامعه ای جامه عمل به خودش بپوشد؟ آنوقت که این افراد این جامعه، مثلاً حالا ما فرض می کنیم افراد مسلمین، این افراد مسلمین که مثلاً هشتصد میلیون، شاید حالا یک میلیارد باشد، اینکه می بینید که این یک میلیارد جمعیت همه شان زیر سلطه هستند، پیدا نمی کنید در این یک میلیارد جمعیت که از مسلمین تشکیل شده است (که همه مسلمند) الا اینکه هر جایش را که دست می گذاری می بینی که ابرقدرتی در آن دست دارد، اینکه یک میلیارد جمعیت اسیر یک ابرقدرت دارای مثلاً دویست میلیون جمعیت، صدوپنجاه میلیون جمعیت است برای این است که آن صدو پنجاه میلیون جمعیت با هم یک اجتماعی دارند در یک مقصدی و این یک میلیارد جمعیت با هم که اجتماع ندارند، با هم مخالف هم هستند.
وقتی که رجوع می کنید به ایران ملاحظه میکنید ایران با آنهایی که مجاورش هستند، ممالک مجاورش خوب نیست. ممالک اسلامی به این صورت در آمده و این همین طوری نیست، اینطور نیست که این ممالک اسلامی که با هم اختلافات دارند و اختلافات سرسختانه با هم دارند، گاهی هم به جنگ هم برمی خیزند، این من باب اتفاق شده باشد، خیر، این نقشه های آن ابرقدرت هاست که اینها را وادار می کند که به هم بپرند و اجتماع نداشته باشند، این قدرت یک میلیاردی نیاید روی کار که حوصله را برآنها سخت کند و به همه غلبه بکند. آن باید چه بکند؟ باید این جمعیت ها را، این چیزها را مثل نهرهای مختلف مجتمع اند اما آن نهر با آن نهر مجتمع نیست، اینها را متفرق بکنند از هم ، و او یک مسلک داشته باشد و آن هم یک مسلک داشته باشد، آن هم یک مسلک، هر کدام یک راه خاصی به خودشان داشته باشند و با دیگران مخالفت داشته باشند، دعوا و جنگ داشته باشند. این یا از خیانت سران ممالک است (ممالک اسلامی) و یا از جهل و بی اطلاعی شان هست که نتوانستند اینها با هم تفاهم کنند و همه با هم مثل یک دریایی بشکنند با موج خودشان هر چی که در مقابلشان می آید.

صحیفه نور جلد 2 صفحه 247

 

توطئه ابرقدرت ها برای از بین بردن تفاهم دول عربی

می بینید که شما در فلسطین یک عده محدودی از این صهیونیست ها، از این یهودی ها، یک قسم از این
اسرائیل، یک عده محدودی اینقدر ممالک عربی را که بیش از صد میلیون جمعیت دارد طوری کرده است که یا بعضی شان تسلیم او شده اند، بعضی شان هم نمی توانند هیچ کاری بکنند. الان چقدر سال است که اسرائیل آمده و غصب کرده است این اراضی فلسطینی ها را و اینهمه جمعیت عرب و ممالک عربی اینقدر عرضه نداشته اند که این فلسطین را رد بکنند، می گویند آمریکا پشت سر اوست، خیر بی عرضه هستید، بی عرضه اند، نه این است که آمریکا، اگر این قدرت، قدرت صد میلیونی عرب با هم مجتمع بشوند، آمریکا هم نمیتواند کاری بکند اروپا هم نمی تواند، هیچ جا نمی تواند کاری بکند لکن مجتمع نیستند.
بله آنها کاری که می کنند این است که اینها را نگذارند مجتمع بشوند. آن کاری که آنها می کنند این است که اگر یک وقت استشمام این را کردند که این دول عربی می خواهند با هم مجتمع بشوند، یک کاری بکنند بر هم بخورد این اجتماعشان مثلاً رئیس مصر را ببرند به آنجا،

صحیفه نور جلد 2 صفحه 249

رئیس جمهور مصر را ببرند به آمریکا و با او قرادادی بکنند، چه بکنند و از یک راهی، او را یک راهی ببرند که دیگران آن راه را ندارند، آن یکی را ببرند یک راه دیگری که آنها آن راه را ندارند. این از کم فهمی ماهاست و از بی عرضگی ما مسلمین است که اینطور اسیر هستیم و همه ما در تحت سلطه هستیم و همه منافع شرق را دارند آمریکا و شوروی و امثال اینها می برند برای اینکه این قطرات در آنجائی هم که با هم مجتمع اند، اجتماع نیست.
 

تشکیل احزاب و گروه های مختلف، حیله ای برای دست یابی اجانب به بیت المال مسلمین

شما ملاحظه بکنید، خوب حالا ما حساب آنکه می خواستیم بکنیم حساب ایران است. ایران وقتی که یک جمعیت سی و چند میلیونی، به حسب اینطوری که حالا می گویند، یک جمعیت 35 میلیونی اگر بنا باشد سی و پنج میلیون یک نفر یک نفر باشند اینها 35 میلیون یک نفر یک نفر، کار یک نفر یک نفری می توانند بکنند، کار اجتماعی نمی توانند بکنند برای اینکه ربطی به هم ندارند. حالا که با هم مجتمع شدند و یک مثلاً فرض کنید جامعه ای تشکیل شده است از آنها، در همین متن جامعه ایجاد اختلاف می کنند و افراد را که با هم می خواهند مجتمع بشوند، نمی گذارند. مسلک های مختلف، این احزابی که می بینید که در ایران
 (حالا ما صحبتمان سر ایران است) این احزابی که از اول، مثلاً شاید از مشروطه به این طرف این احزاب پیدا شده باشد، این احزاب مختلفه خیال نکنید که من باب اتفاق یک دسته ای با هم جمع شدند و حزبی تشکیل دادند، این با یک نقشه شیطانی بوده قدرت های بزرگ برای اینکه ایران را نگذارند با هم بشوند، یک حزب درست کرده اسمش را این گذاشته و یک حزب دیگری درست کرده اسمش را آن گذاشته، این حزب با آن دشمن است، آن حزب با این دشمن است. احزاب در بطن این جامعه درست کرده اند، جبهه مختلف درست کرده اند و این احزاب و جبهه های مختلف هم اینطور نیست که آن کار خودش را بکند و راه خودش را برود به آن کار نداشته باشد، آنهم کار خودش را بکند به این کار نداشته باشد،نخیر با هم مختلفند،با هم مخالفند. یک راه استفاده غرب از ما و استفاده آمریکا و شوروی از مخازن و ممالک ماها همین معناست که در بطن خود یک جامعه که باید برای خودش یک حسابی داشته باشد و یک پیشرفتی بکند، در همان بطن جامعه از طریق های مختلف اختلاف درست می کنند، اختلاف مسلک های مختلف عرض می کنم که جنگ ترک و فارس، جنگ کرد و مثلاً غیر کرد، جنگ مثلاً فرض بفرمائید که بلوچ و غیر بلوچ از این مسائل درست می کنند و می تراشند. یک مملکتی که باید همه با هم مجتمع بشوند، هر کدام را به یک راهی می برند یعنی نقشه ها می برد اینها را به راه های مختلف و به واسطه همین اختلافاتی که در بطن خود جامعه است نمی گذارد این جامعه رو به ترقی خودش برود. آنها استفاده خودشان را می کنند، اینها می زنند توی سر هم و آنها می آیند نفت هایشان را می برند و گازهایشان را می برند، هر چه دارند آنها غارت می کنند کسی هم نیست که حرف بزند برای اینکه یک فکر واحد نیست، افکار متشتت و مختلف

صحیفه نور جلد 2 صفحه 250

است. بنابراین، این یک سنخ اختلافاتی است که توی جامعه و بطن جامعه ما می اندازند و من باب اتفاق نیست و نقشه است که این اختلافات را درست می کنند.
 

نقشه های اجانب، عامل اختلاف و راه تحکیم سلطه گران و سدی در برابر پیشرفت اسلام

یک سنخ دیگر این است که قبل از ماه مبارک و قبل از ماه محرم که دو ماهی است که - اجتماعات مسلمین هست، در ماه عرض می کنم که ماه رمضان، ماه اجتماعات است، مساجد که این مردم توجه دارند به این اجتماعات، ماه محرم هم در ایران وقت اجتماعات است، این را دیگر دولت های خودمان آنها هم کمک می کنند همه با هم. دولت های خودمان در این دو موسم (شما حالا بعدها امتحان کنید در این دو موسم) قبل از اینکه این دو موسم بیاید یک چیزی توی کار می آورند. ما دیدیم که دو سال، سه سال، حالا هم تتمه اش هست و چه بساطی درست کردند برای کتاب شهید جاوید، با هم اختلافات، اهل منبر و اهل محراب، اهل بازار و اهل کذا، یکی از آن طرف کشید و یکی از آن طرف کشید و یک ماه مبارک و یک ماه محرم و سایر ایام خودشان را صرف کردند و قوا را هدر بردند و اعلیحضرت با کمال آرامش اموال این ملت را خورد و سلطه خودش را تحکیم کرد بر آنها. آقایان هم همه متوجه هستند که کجای کتاب شهید جاوید چی چی نوشته، کجایش چی چی نوشته، مقصودش این است، مقصودش آن است، دعوا کردند سر این مطلب و اختلافات و منبرهایی که باید صرف این بشود که این سدی که سر برای اسلام، برای پیشرفت اسلام، برای پیشرفت مملکت است بشکنند، این سد محمدرضا شاهی را بشکنند همه قوا صرف کتاب شهید جاوید شد و اختلافات سر کتاب شهید جاوید هدر دادند قوای خودشان را چند سال، الان هم دنبالش هستند، بعد از آن دوباره یک چیز دیگری را آوردند، مرحوم شمس آبادی خدا رحمتش کند، رفتند مثلاً یا کشتند او را یا کشته شد، یک بساطی هم آنطور بود یکسال هم مردم را معطل این کردند که آن آقای شمس آبادی را کی کشتش، کی کشتش، دعوا سر یک همچنین مسأله ای کردند و این بی نقشه نیست، شما خیال نکنید که همین طوری واقع شده یک کسی را کشته شد و یک کس را هم چیز کرده، خیر این یک نقشه ای است که روی این نقشه حساب شده است. آنوقتی که شما می خواهید اجتماع با هم پیدا کنید وآنها می ترسند که مبادا در این اجتماعات چه بشود، یک همچنین مطلبی را پیش می آورند، یک قدری کهنه می شود یک چیز دیگر پیش می آورند، (علی شریعتی) . چقدر قوای ما را، قوای اسلامی را تحلیل بردند و همه را به هم متوجه کردند و همه قدرت ها را کوبیدند برای اختلاف بین این اهل منبر، داد و قال و اهل محراب چه و دانشگاهی چه و دانشکده چه.
الان هم این اختلافات هست، همین اختلافات اسباب این شده است که دشمن های اصیل شما با دل راحت بخوابند و بگویند الحمدالله خودشان به جان خودشان افتاده اند و دارند توی سر خودشان می زنند.

صحیفه نور جلد 2 صفحه 250

 

بیداری و انسجام در کارها، از بین برنده نقشه های شیاطین

باید بیدار بشوند نسل جوان، توجه پیدا کنند نسل جوان به این نقشه های شیطانی که می ریزند. الان در اروپا شما چندین هزار جمعیت دارید، این چندین هزار جمعیت اگر چنانچه با یک مقصد راه بروند، یعنی شما در فرانسه هستید، یک دسته دیگر در آلمان هستند و یک دسته دیگر آمریکا هستند، اینها همه با یک مقصد حرکت بکنند، کارهایشان منسجم باشد، یک نظام داشته باشد و اینها با هم یک نقشه را بخواهند پیاده بکنند خیلی کار از آنها بر می آید. مع الاسف نیست یک همچنین چیزی، اختلافات باز هست، یک گروهی او درست کرده، یک گروهی او درست کرده، این گروه ها با هم اختلاف دارند، او می آید برای او یک چیزی می گوید، او می آید برای او یک چیزی می گوید. در ایران هم اینطور است، الان که ایران به خود آمده یک قدری و الان در توده های مردم ایران اختلافات در این مقصد کم هست یا نیست و آنهایی هم که مثلاً احتمال اختلاف در آنها می رود، آنها هم در اقلیت واقع هستند، یا خیر کم کم به خود آمده اند، الان وقت این نیست که ما در این قضایای جزئیه بنشینیم با هم اختلاف کنیم، این نظیر این می ماند که یک زلزله ای واقع بشود در یک شهری و بخواهد خانه ها را خراب کند، شما با هم بنشینید مباحثه بکنید که فلان قصه چه جوری است، قصه بگوئید به هم، زلزله خواهد همه را کشت.
 

امروز اختلاف خیانت به قوای متحد مسلمین است

الان که تمام قوای مسلمین ایران جمع شده با هم، در مقابل قدرت ها ایستاده است، در مقابل شاه و آن قدرت هایی که دنبال او هستند الان ایستاده است این خیانت بر اسلام است که ما اختلاف بیندازیم بین خودمان و با هم ما اختلاف کنیم. این خیانت به یک ملت است که به واسطه اختلافات ما خنثی بشود این حرکتی که در ایران پیدا شده است. اگر این حرکتی که در ایران پیدا شده و سابقه ندارد در تاریخ، نه در تاریخ ایران، شما در تاریخ نمی توانید پیدا کنید که بچه اینقدری آن همزبان باشد با پیرمرد در یک مطلب، همه با هم باشند. اگر خدای نخواسته این جنبش و نهضتی که در ایران پیدا شده و سابقه ندارد این اگر چنانچه بی نتیجه بخوابد، تا ابد زیر سلطه غیر خواهید بود، خواهید بود زیر چکمه غیر تا ابد، قطع می کنند، قطع می کنند نسل های شما را.
 

همصدایی بر ضد رژیم، حکم عقل و شرع است

اینها حالا فهمیدند که یک قدرتی هست در این جمعیت. ایران دارای یک قدرتی هست، یک قدرتی است که نظامی نمی تواند این را به هم بزند، حکومت نظامی نمی تواند این کار را به هم بزند، یک قدرتی است که الان ابرقدرت ها را متزلزل کرده که باید چه بکنند، چه شیطنتی بکنند این قدرت را بگیرند، الان مشغول مطالعه و بررسی و نقشه کشی هستند که این قدرتی که الان، این جنبشی که الان پیدا شده و مثل سیل خروشان دارد حرکت می کند و خنثی میکند آن نقشه های آنها را، چه نقشه ای

صحیفه نور جلد 2 صفحه 252

پیش بیاورند که خاموش بشود این، بایستد این نهضت. اگر این نهضت خدای نخواسته به نتیجه خودش نرسد و بخوابد، ایران و اسلام و مسلمین تا ابد زیر سلطه اروپا و آمریکا خواهند جان داد. اگر یک همچو چیزی هست (هست، اگری ندارد) اگر یک همچو چیزی را احراز ما کردیم یا احتمالش را دادیم، حکم شرع و عقل این است که باید همه با هم همصدا باشیم. جائز نیست که ما با هم اختلافات داشته باشیم و هر کسی یک راهی برود، همه با هم یک صدا باید بکنند و همه بگویند نه، نه محمدرضا شاه و نه سلسله پهلوی و نه لندن و نه آمریکا و نه شوروی خودمان، اسلام، مسلمین، خودمان. اگر این پیشرفت را کردید، امروز اگر این اتحاد را حفظ کردید و پیشرفت کردید و نجات پیدا کرده اید. و اگر الان نجات پیدا نکنید خدا می داند تا آخر گرفتار هستید.
 

خدایا! من گفتم

خدایا! من گفتم، من آن چیزی را که می فهمم گفتم به آقایان، گفتم به جامعه ایران و من تقصیر ندارم. مطلب یک مطلب شوخی نیست، مطلب این است که یک ملتی در طول تاریخ زیر سلطه سلاطین جور بوده اند، در طول تاریخ 2500 سال زیر سلطه سلاطینی بوده است که همه اش جور بوده است، حتی آن عادل هایشان خبیث بودند، حتی آن انوشیروان عادلش هم از خبیث ها بوده است، حتی آن شاه عباس جنت مکانش هم از اشخاص ناباب بوده است، پسر خود را کور کرده است. در طول تاریخ این ملت زیر سلطه و چکمه این سلاطین خبیث بوده.
 

مطالعه و شناسایی آداب و روحیه اقوام، راهی بر دستیابی مخازن

در 200 سال پیش از این، 300 سال پیش از این که خارجی ها راه یافتند به اینجا، مطالعات کردند و همه چیز را بررسی کردند و روحیه مردم را بررسی کردند و زمین ها را بررسی کردند، با شتر رفتند بیابانهای ما را بررسی کردند که چه دارد چه ندارد تاریخ را ببینیدبا شتر اینها آمدندو رفتند آنوقتی که اتومبیل و اینها نبوده است با شتر رفتند تمام این بیابان های بی آب و علف را گردش کردند و مطالعه در آن کردند، مطالعه در روحیه همه این مملکت و اشخاصی که در این مملکت یعنی طوایفی که در این مملکت است از بلوچ گرفته تا عرض می کنم کرد گرفته تا لر گرفته همه رامطالعه اینها کرده اند که چه جوری می شود اینها را نگهشان داشت به حال عقب ماندگی و اینها را قانع کرد یک وقت انقلاب نکنند. ازآنوقت تا حالا ما زیر سلطه آمریکا و اروپا هستیم، اولش اروپا بوده و انگلستان بوده و اینها و بعدش هم حالا آمریکا آمده در کار که بدتر از آنهاست، شوروی و آمریکا، هر کس از یک طرف. خوب اینهاخواهند مخازن ما را ببرند، همه چیز ما را می خواهند از بین ببرند، استفاده کنند و ما را به یک حال عقب مانده و بیچاره نگه دارند. خوب،چه کنند؟ مطالعه کرده اند به این رسیده اند که باید اینها را باید از هم جدا کرد. خیلی مسایل اینها دارند، خیلی مسائل دارند. باید به واسطه همین که مسلمین را اول از هم جدابکنند که این عراق و این ایران، این افغانستان، این

صحیفه نور جلد 2 صفحه 253

پاکستان و این چه و آن چه، اینها از هم جدا، هر کدام به دیگری جنگ بکنند، خوب این یک راه فرجه ای برای اینکه نتوانند اینها، به خودشان مشغول باشند و نتوانند اینها با هم مجتمع بشوند که مقابل ابر قدرت بایستند.
 

رژیم، سرکوبگر روحانیت و جلوگیرنده اجتماع مسلمین

در داخله هر مملکتی مثلاً حالا مملکت ایران کوشش کردند به اینکه در داخله ایران از راه های مختلف یک کارهایی بکنند که قوا با هم مجتمع نشوند. آخوند را پیش مردم زمان رضاشاه همچو مبتذل کرده بودند - آخوندرا - که آخوند نمی توانست ازخانه، بیرون آید نه از دست دولت از دست مردم، مردم را اینجور کرده بودند. (این آخوندها همه درباریند!) آن دربار داشت آخوندها را می کوبید، ازآن طرف اینها می گفتند اینها درباریند، این دربار آخوندهای ما را، ملاهای ما را داشت می کشت، در حبس می برد می کشت، از آن طرف هم ملت گفت اینها همه درباریند. ترزیق کرده بودند به آنها که باید این ملا که ممکن است در مقابل قدرت ها بایستد باید بشکنند آنرا در بین ملت خودش، ملت را از آن جدا بکنند، وقتی که جدا کردند از خودش قوه نیست دیگر در کار، یک کسی که جلو بیفتد و کار بکند و ملت هم با او همراه باشد نیست. آخوند است، آخوند باید شکسته بشود.
 

رهائی مسلمین در گرو بازگشت به قرآن

اکتفای به آخوند نکردند، (اسلام افیون است! دین اصلاًافیون است!) این دینی که همه تحرک ها به واسطه دین است قرآنی که آیات قتالش آنطور روشن است، آیات تحرکش آنطور روشن است اسمش را می گذارند افیون یعنی می خواهند مردم بیچاره را بخواباند تا قدرتمندها بخورند. قرآنی که به جنگ قدرتمندها آمده است، اینها می گویند قدرتمندها درست کرده اند که بیچاره ها بخوابند! آن نبی اکرم و سایر کسانی که اسلامی هستند، جنگ هایش با همین قدرتمندها بوده است، معذالک تزریق کرده اند که (اینها قدرتمندها آوردند روی کار) . اینها نقشه هاست برای اینکه شماها را جدا کنند خودتان را از هم و شما را از قرآن جدا کنند. قرآن یک سدی است که اگر به آن تشبث کنند و کرده بودند، مسلمین به این گرفتاری نمی شدند. قرآن را ما رها کردیم، این سد را ما به آن تشبث نکردیم رسیدیم به اینجا که از هر طرف توی سرما دارند می زنند، از هر جا که سربلند کنید یک ماموری گذاشتند تو سرما می زنند.
 

شکست فرهنگ و اسلام ماموریتی برای شاه آمریکائی

این محمد رضا شاه خودش گفت که متفقین صلاح دیدند که ما باشیم. پریروز هم که وزیر خارجه انگلستان گفت که (ایشان برای ماست، ایشان منافع ما را دارد حفظ می کند، چطور ما با او چیز نکنیم) ما می دانیم که ایشان منافع شما و آمریکا را دارد حفظ می کند، داد ملت همین است که ایشان آمده برای

صحیفه نور جلد 2 صفحه 254

منافع شما، خدمت به وطن بکند! ماموریت برای وطن دارد! ماموریت از طرف آمریکا دارد و انگلستان، باید مردم را اینطور کند، باید ایران را عقب نگه دارد، فرهنگ ایران را بشکند، روحانیت ایران را بشکند، اسلام را عقب بزند، تاریخ اسلام را تغییر بدهد، شما خیال کردید کم کاری کرد این خبیث؟ از اول که این جنایت کرده تا آخر هم جنایتی بکند یک طرف، تغییر تاریخ اسلام یک طرف، این کم جنایتی بود که این مرد کرد؟ اینها همه دست به هم دادند برای اینکه این سدها را بشکنند و الان که ایران قیام کرده و همه یکصدا دارند می گویند (مرگ بر این سلطنت) ، الان اختلاف چه در خارج کشور، چه در داخل کشور انتحار است، خودکشی است. اختلافات بین طبقات روشنفکر و غیر روشنفکر، در دانشگاه بین این جمعیت و آن جمعیت، الان اختلاف بین اینها یک انتحاری است، یک خودکشی است، مملکت را به باد دادن است، خیانت است بر مملکت، خیانت است بر اسلام. برای چی اختلاف دارید؟ چرا شما یک عده ای که آمدید در خارج کشور زحمت می کشید با هم مختلف هستید؟ جمع بشوید، با هم اجتماعات داشته باشید، یک راه بروید همه تان یکصدا داشته باشید، همه تان، تا این به صورت سیل درآید و این سیل بنیان کن، بکند بنیان این سلسله را و آنهایی که منافع ما را به واسطه اینها از بین می برند. انشاءالله خداوند همه شما را محفوظ نگه دارد و همه ما را انشاءالله عفو کند.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:28 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

مصاحبه امام خمینی با رادیو - تلویزیون اطریش

تاریخ: 1357/08/10

 

مصاحبه امام خمینی با رادیو - تلویزیون اطریش

سؤال: چرا حضرت آیت الله عراق را ترک کردند؟
جواب: دولت عراق زیر فشار شاه، مرا از فعالیت سیاسی که مسوولیت آن را بر دوش می کشم منع نمود، از این جهت آنجا را ترک کردم.
سؤال :آیا تصمیم دارید به ایران بروید؟ چرا به ایران نرفته اید
جواب: حضور در خارج برای افشای جرائم شاه در سطح جهانی مناسبتر است
سؤال: شانس مخالفین را در به دست گرفتن قدرت چگونه ارزیابی می کنید؟ جواب مخالفین رژیم، یک ملت است و ناچار ملت پیروز است.
سؤال : ارزیابی شما از شاه به عنوان رهبر کشور، خصوصاً بعد ازقتل عام چیست؟
جواب: شاه هیچ گاه رهبر کشور نبوده و مزاحم رهبری بوده است و پس از این قتل عام ها پایگاهی نخواهد داشت، چنانچه در بین ملت قبلاً هم نداشته است ولی اکنون ملت ما به بیداری بر ضد او قیام کرده است و ناچار باید این رژیم تغییرکند.
سؤال: نظرتان درباره تغییرات و تحولات آینده ایران چیست؟
جواب: با قیام انقلابی ملت شاه خواهد رفت و حکومت دموکراسی و جمهوری اسلامی برقرار می شود، در این جمهوری، یک مجلس ملی مرکب از منتخبین واقعی مردم امور مملکت را اداره خواهند کرد. حقوق مردم خصوصا اقلیت های مذهبی، محترم بوده و رعایت خواهد شد

صحیفه نور جلد 2 صفحه 256

و با احترام متقابل نسبت به کشورهای خارجی عمل می شود نه به کسی ظلم می کنیم و نه زیر بار ظلم می رویم. کشور در حال حاضر ورشکست شده است و همه چیز از بین رفته است. با استقرار جمهوری اسلامی، ساختمان واقعی و حقیقی کشور شروع خواهد شد.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:28 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

مصاحبه امام خمینی با روزنامه لاکروا

تاریخ: 1357/08/10

 

مصاحبه امام خمینی با روزنامه لاکروا

حضرت آیت الله العظمی خمینی رهبر ملی و مذهبی ایران در مصاحبه با روزنامه مذهبی (لاکروا) که به عنوان ارگان مسیحیان چپ (یومیه مسیحی چپ) شهرت دارد، فرمودند: قوانین اسلام، قوانین پیشاهنگ و پیشرو هستند. ما مبارزه می کنیم زیرا رژیم کنونی ایران و آنها که این رژیم را به ملت تحمیل کرده اند، می خواهند ارزش های انسانی و فرهنگی و مذهبی ما را نابود کنند.
در این مصاحبه که توسط یک خبرنگار کشیش به عمل آمد، آیت الله العظمی خمینی در مورد ایدئولوژی اسلام فرمودند: اسلام به این منظور به وجود آمد که به انسان، ابعاد واقعی و شان انسانی اعطا کند یعنی انسان را از نظر زندگی اجتماعی، شخصی و سیاسی تحول بخشد و به غنای روحی انسان یاری دهد. اسلام قادر به ایجاد چنین تحولی هست. قوانین اسلام به نیازهای انسان پاسخ می گوید، این قوانین بسیار صریح و روشن هستند. اسلام روش و رفتار هر فرد را در برابر جامعه، طی قوانین خاصی مدون و تنظیم کرده است. اسلام چگونگی سیاست جامعه را در رابطه با اقلیت های مذهبی، مشخص ساخته است. از این نظر قوانین اسلام واقعا پیشرو و پیشاهنگ هستند. اگر قوانین اقتصادی اسلام اجرا شود، مملکت یک اقتصاد مترقی خواهد داشت.
یکی از بنیادهای اسلام آزادی است. انسان واقعی ملت مسلمان قطره یک انسان آزاد شده است. رژیم کنونی ایران می خواهد و می کوشد و تاکنون کوشیده است که این بنیادهای مترقی را در هم بشکند. بنیاد دیگر اسلام، اصل استقلال ملی است. قوانین اسلام تصریح دارند که هیچ ملتی و هیچ شخصی حق مداخله در امور کشور ما ندارد اما رژیم این استقلال را از ما گرفته و بر باد داده است. رژیم می خواهد مساجد ما را کنترل کند، دانشگاه های مذهبی و مدارس اسلامی را به میل خود در آورد. رژیم می خواهد دانشگاه های علمی و امروزی کشور را در وضع عقب مانده نگه دارد زیرا نمی خواهد و نمی تواند تحمل کند که در برابر خود پزشکان، مهندسان، تکنیسین ها و افراد سیاسی لایق، مستقل و منور داشته باشد. این رژیم که با آن مبارزه می کنیم، کوشیده است که همه این سنت ها و بنیادهای اسلام را نابود کند و به همین دلیل ملت ایران به طور یکپارچه به ضدیت با رژیم پرداخته است.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:28 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

مصاحبه امام خمینی با خانم الیزابت تارگود خبرنگار روزنامه انگلیسی گاردین

تاریخ: 1357/08/10

 

مصاحبه امام خمینی با خانم الیزابت تارگود خبرنگار روزنامه انگلیسی گاردین

سؤال: آیا حضرت آیت الله فکر می کنند که شاه به عنوان رئیس قوای مسلح بتواند از مبارزات حاضر بر ضد حکومتش جان سالم بدر برد (باقی بماند) ؟ اگر نه، چرا؟
جواب: خیر، سلطنت شاه و خاندان پهلوی بر ملت ما تحمیل شده است. فرماندهی کل قوای مسلح بودن شاه نیز بر ارتش تحمیل شده است. شاه به هیچ وجه معرف واقعی ارتش نیست. رژیم در طی 50 سال گذشته از ارتش و نیروهای انتظامی برای سرکوبی ملت استفاده کرده است. امید می رود که ارتش به خود آید و به جنبش ملت بپیوندند. من مطمئن هستم که شاه از این مبارزات کنونی علیه خود و سلطنت خاندانش جان سال به در نخواهد برد.
سؤال : تحت چه شرایطی حضرت آیت الله بازگشت به ایران را مورد بررسی قرار خواهند داد؟ آیا با وجود شاه، تنها به عنوان پادشاه بر موازین قانون اساسی (سلطان و نه حاکم) موافقید؟ آیا حضرت آیت الله می توانند بیشتر توضیح فرمایند؟
جواب: با توجه به تجارت تلخ گذشته ملت ما از این خاندان، هیچ گونه راه حلی در چهارچوب شاه سلطنت کند و نه حکومت، قابل قبول نخواهد بود. علی الاصول ما با رژیم سلطنتی مخالف هستیم و بازگشت به ایران بستگی به پیشرفت اهداف جنبش دارد، فعلاً قرار رفتن به ایران را ندارم.
سؤال: آیا خود شاه یا اعضای دیگر دولتش (به طور مثال اردشیر زاهدی) سعی به نزدیک شدن و ملاقات با حضرت آیت الله کرده اند؟ آیا هیچ نکته ای به عنوان اساس احتمالی مذاکره با حضرت آیت الله پیشنهاد شده است؟
جواب: خیر.

صحیفه نور جلد 2 صفحه 258


سؤال: آیا هیچ یک از مخالفین دستگاه، کوششی به عنوان میانجی بین حضرت آیت الله و شاه کرده اند برای مثال مهندس بازرگان و یا کریم سنجابی؟ اگر بله نتیجه این منیانجیگری چه بوده است؟
جواب: خیر، هرگز.
سؤال: آیا هیچ فردی را در داخل ایران حضرت آیت الله به عنوان نخست وزیری قابل قبول مورد بررسی قرار خواهند داد؟ اگر آری چه کسی؟
جواب: در چهار چوب نظام سلطنتی، هیچ فردی را به عنوان نخست وزیر تایید نخواهم کرد.
سؤال: حضرت آیت الله فرموده اند که هیچ راه حلی برای ایران نیست مگر سرنگونی سلسله پهلوی، آیا حضرت آیت الله در حال حاضر برای سرنگونی شاه کاری می کنند؟ اگر آری، اساس کار خود را چگونه قرار داده اید؟ به طور مثال آیا برای این کار، روش هائی طرح شده است؟ نقشه متدیک هست
جواب: نهضت عظیم کنونی ملت ما علیه شاه و نظام سلطنتی است، بنابراین در جهت سرنگونی این رژیم مبارزه میشود.- برای - رهنمود ما ایجاد وحدت کلمه در میان همه اقشار جامعه است. روش های مبارزه را مردم خود یافته اند و می یابند. رهنمودهای اصلی از جانب ما به موقع خود به عمل می آید. در صورت عدم کفایت روش های فعلی، اتخاذ روش های دیگر مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
سؤال: برای رفتن شاه، چگونه تدارکات دراز مدتی دیده شده است؟ آیا جوانان احتمالاً برای پست های بالا مورد نظر قرار گرفته اند یا حضرت آیت الله می توانند روی حمایت دولت امروز حساب کنند؟ در چنین جستجوئی وفاداری یا قابلیت در مرحله نخست قرار خواهند گرفت؟
جواب: در ایرانی چه در داخل و چه در خارج استعدادهای بسیار وجود دارد که حکومت شاه مانع از بروز آنها می شود، این استعدادها بر اساس لیاقت و وفاداری به اسلام و ملت به کار دعوت می شوند.
سؤال: حضرت آیت الله به مدت طولانی از سیاست های شاه انتقاد کرده اند، در چه حدودی

صحیفه نور جلد 2 صفحه 259

سیاست های خود ایشان نسبت به موارد زیر با سیاست های شاه فرق خواهد کرد؟
الف - اجتماعی: آیا قوانین اسلامی به مورد اجرا گذارده می شود و چگونه فرقی در زندگی روزمره نسبت به قوانین حاضر پیش خواهد آمد؟ تحت لوای حکومت اسلامی، آیا حضرت آیت الله می توانند به طور دقیق تر این مفهوم را شرح دهند؟ آیا زن ها قادر خواهند بود به طور آزادانه بین حجاب و لباس غربی حق انتخاب داشته باشند؟ آیا سینماها می توانند به وجود خود ادامه دهند؟ اگر آری، چگونه فیلم هایی انتخاب خواهد شد؟آیا مشروبات الکلی ممنوع خواهد شد؟ درآخر، آیا ایران یک عربستان سعودی یا لیبی دیگر خواهد شد؟
ب - دفاع و خارجه و نفت حضرت آیت الله به طور دائم نقش خارجی ها را مورد انتقاد قرار داده اند، به طور اخص آمریکا را، در ایران به طور دقیق چگونه تغییراتی شما مایلید در رابطه با نفوذ خارجی در صادرات نفت و وادارت و خرید اسلحه ببینید؟
ج - امنیت جهانی: ساواک در اصل برای تضمین امنیت داخلی علیه تحریکات داخلی به وجود آمد، آیا آیت الله ساواک را منحل خواهند کرد؟ و اگر چنین است، چه نیروئی را در نظر دارید که جانشین نیروهای امنیتی بنمائید؟
جواب: الف - اجرای حدود در اسلام، موکول به تحقق شرائط و مقدمات بسیار است و باید جهات بسیاری را از روی کمال عدالت و توجه به اینکه اسلام در کلیت خود اجرا گردد در نظر گرفت. اگر این امور در نظر گرفته شوند، ملاحظه خواهد شد که مقررات اسلامی کمتر از هر مقررات دیگری خشونت آمیز است. زنان در انتخاب فعالیت و سرنوشت و همچنین پوشش خود با رعایت موازینی آزادند و تجربه کنونی فعالیت های ضد رژیم شاه، نشان داده است که زنان بیش از پیش آزادی خود را در پوششی که اسلام می گوید یافته اند. ما با سینماهائی که برنامه های آنهافاسد کننده اخلاق جوانان ما و مخرب فرهنگ اسلامی باشد موافق هستیم. مخالفیم اما با برنامه هائی که تربیت کننده و به نفع رشد سالم اخلاقی و عامی جامعه باشد موافق هستیم. مشروبات الکلی الکلیسم و سایر مخدرات که مضر به حال جامعه باشند، جلوگیری خواهد شد. حکومت جمهوری اسلامی مورد نظر ما با هیچ یک از رژیم های مزبور (عربستان سعودی و لیبی) منطق نخواهد بود.
ب - روابط ما با تمام خارجی ها بر اساس اصل احترام متقابل خواهد بود. در این رابطه نه به ظلمی تسلیم می شویم و نه به کسی ظلم خواهیم کرد و در زمینه تمام قراردادها بنابر اساس مصالح سیاسی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ملت خودمان عمل خواهیم کرد.
ج - بله، ما ساواک و تمامی سازمان های امنیتی ضد مردمی را منحل خواهیم کرد. آگاهی مردم و مشارکت و نظارت و همگامی آنها با حکومت منتخب خودشان، خود بزرگترین ضمانت حفظ امنیت در جامعه می باشد.

صحیفه نور جلد 2 صفحه 260

سؤال: آیت الله فرموده اید که خواهان قدرت شخصی نیستید، فرض کنیم که حضرت آیت الله یک روز که شاه رفته باشد به ایران مراجعت بفرمائید در آن صورت خلا قدرت سیاسی را چگونه پر خواهید فرمود؟ نظر شما درباره امکان یک کودتای نظامی چیست؟
جواب: با رفتن شاه، خلا قدرت سیاسی بوجود نخواهد آمد. ادامه حکومت شاه، خود ایجاد خلا قدرت سیاسی کنونی را در ایران نموده است، عمر دوران راه حل با کودتای نظامی پایان یافته است اگر خارجیان این کودتا را انجام دهند، ارتش ایران بیش از پیش به یک ارتش وابسته و اشغالگر تبدیل خواهد شد و این امر، خلا قدرت سیاسی کنونی ایران را تشدید خواهد کرد.
سؤال: درباره مجلس حضرت آیت الله خواهان سرنگونی رژیم سلطنتی موجود و جانشین شدن یک جمهوری هستید، چه نوع جمهوری در نظر دارید؟ (مثل سیستم آمریکائی یا فرانسوی) .
جواب: ما خواهان استقرار یک جمهوری اسلامی هستیم و آن حکومتی است متکی به آراء عمومی. شکل نهائی حکومت با توجه به شرایط و مقتضیات کنونی جامعه ما توسط خود مردم تعیین خواهد شد.
سؤال :پشتیبانی آیا حضرت الله با این موضوع موافق هستند که در ایران معروفیت و محبوبیت حضرت آیت الله در بین جوانان ایرانی برای آن است که شما تمامی آن چیزهائی را که شاه فاقد است معرفی می نمائید؟
جواب: مسأله مقایسه دو شخص مطرح نیست، مسأله آگاهی و بیداری سیاسی مردم ما و هویت اسلامی آنها و معیارهای اسلامی است. هر کسی بر اساس این معیارهای اسلامی با مردم حرکت کند، مورد قبول و محبوبیت مردم خواهد بود.
سؤال: در مورد کمونیست ها آیت الله به شناخت علیه کمونیست ها مشهور است (کمونیست ها را مورد اعتماد نمی داند) اما کمونیست های جوان که در تهران هستند این روزها (نه اجباراً توده ای که دنباله روی خواسته های بخصوصی هستند) به خاطر اینکه آنها قبول ندارند که یک نفر چه شاه و چه خمینی تنها کار کند، خواستارند که یک حکومت ملی برای مردم تشکیل شود. آیا آیت الله فکر می کنند که می توانند این خواسته را اجرا کنند؟ و اگر چنین است، چگونه؟ یا بهتر گفته شود آیا خمینی حزب کمونیست را دائماً غیر قانونی می داند؟

صحیفه نور جلد 2 صفحه 261


جواب: در اسلام، معیار رضایت خداست و نه شخصیت ها. ما شخصیت ها را با حق می سنجیم و نه حق را با شخصیت ها، معیار حق و حقیقت است. بر خلاف اسلام، کمونیست ها شخصیت را بت و قدرت را در او متمرکز می سازند. حکومت اسلامی ما متکی به آراء عمومی خواهد بود و همه احزابی که برای مصالح ملت ما کار کنند آزاد خواهند بود.
سؤال: عراق چه چیز باعث شد که آیت الله نجف را ترک کنند؟ آیا فکر می کنند که عراق با تهران توافق کرده بودند؟ و اگر چنین است آیا چنین است آیا می توانید شرح دهید؟
جواب: ظاهراً شاه ایران دولت عراق را تحت فشار قرار داد که مانع فعالیت های سیاسی من و انجام وظائفی که برعهده دارم بشود لذا من عراق را ترک کردم.
سؤال: فرانسه تحت چه ضابطه ای آیت الله در پاریس زندگی می کنند؟ آیا نقشه دارند در پاریس بمانند؟ و اگر نه، به کجا خواهند رفت آیا کشورهای دیگر خصوصاً الجزایر و سوریه پیشنهادهائی برای پذیرایی آیت الله کرده اند؟ آیا آیت الله می توانند پیشگویی کنند چگونه وجود ایشان در پاریس ممکن است اثری در برنامه ایران و فرانسه در خصوص قرارداد پایگاه اتمی و قرارداد مترو تهران داشته باشد؟
جواب: توقف من در فرانسه موقتی است. تنها ضابطه توفق من در هر کجا که باشد، امکان انجام وظایفم می باشد. با توجه به این توضیح، رابطه ای بین حضورم در فرانسه و مسائل مربوط به روابط ایران و فرانسه فعلاً مطرح نیست.
سؤال: در چه آینده نزدیکی شاه سقوط خواهد کرد؟
جواب :این مسأله مطلبی نیست که بتوانیم پیش بینی کنیم اما برحسب قرائن خیلی دیر نیست.
سؤال: آیا آیت الله جهاد مسلحانه را به عنوان وسیله مبارزه خود مورد توجه قرار خواهند داد؟
جواب: امیدوارم کار به جهاد مسلحانه نرسد و همین طور که ملت عمل می کند، مسائل حل شود و مقصد ملت که رفتن رژیم و برقراری حکومت اسلامی است تحقق پیدا کند لکن اگر مسائل خیلی طول کشیده و پیچیده شود ممکن است در آن تجدید نظر نمائیم.

صحیفه نور جلد 2 صفحه 262


سؤال: بنابر این شما همین روش های مسالمت آمیز و بدون خونریزی را ترجیح می دهید؟
جواب: بله.
سؤال: پس از رفتن شاه در موقع برگشتن به ایران، آیا خود شما رهبر جمهوری اسلامی نخواهید شد؟

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:28 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در مورد سیاسی - عبادی احکام اسلام و کیفیت حکومت اسلامی

تاریخ: 1357/08/06

 

مراتب و اختصاصاتی که انسان را از حیوانات ممتاز می سازد

بسم الله الرحمن الرحیم
...انسان را به همه ابعادی که از برای انسان هست. انسان، خود انسان عبارت از این صورت ظاهر که می خورد و می آشامد و - عرض می کنم که - سایر کارهایی که سایر حیوانات هم انجام می دهند اینقدر نیست، با سایر حیوانات فرق ها دارد. این مقداری که می بینید که انسان در عالم طبیعت زندگانی می کند سایر حیوانات هم، سایر موجودات طبیعی هم، همه در این عالم طبیعت، آنهایی که زندگی حیوانی دارند، زندگانی حیوانی می کنند و با انسان مشترکند و آنهایی که زندگیشان نباتی و کمتر از اوست هم این زندگانی را دارند. در میان همه موجوداتی که در این طبیعت موجود هستند انسان اختصاصاتی دارد که سایر موجودات ندارند - انسان - یک مرتبه باطن، یک مرتبه عقلیت، یک مرتبه بالاتر از مرتبه عقل در انسان به قوه هست، از اول در سرشت انسان هست که این انسان از عالم طبیعت سیر بکند تا برسد به آنجایی که وهم ماها نمی تواند برسد و همه اینها محتاج به تربیت است. همانطوری که تربیت های مناسب با طبیعت هست، تربیت های مناسب با مراتب دیگرش هم هست که بعضی هایش را بشر می تواند مطلع بشود و بعضی هایش را و بیشترش را بشر نمی تواند مطلع بشود. اطلاع را خدای تبارک و تعالی دارد و بعث انبیاء برای این است که این بشر این چیزهایی را که اطلاع ندارد، این مراتب از انسانیت را که خود بشر مطلع نیست و کیفیت تربیت را تا اطلاع بر خود درد و دوا نباشد نمی شود معالجه کرد - انبیاء آمدند تا این انسان را به آن مراتبی که کسان دیگر، علمای طبیعت نمی توانند این مراتب را اطلاع پیدا کنند و تربیت کنند انسان را، این مراتب را تربیت بدهند و نمو و مورد ارتقاء بدهند. تمام علمای طبیعت به هر مرتبه ای که برسند، آخر ادارکاتشان، این مراتب ادراکات همین خصوصیات عالم طبیعت است. از عالم طبیعت به ماورای این عالم طبیعت که آن عالم با این عالم در موجودیت شبیه اند والا در مرتبه وجود، آنجا خیلی بالاتر از اینجاست و ما الان خواب هستیم و آنجا را الان با این چشم طبیعی نمی توانیم ببینیم چون انسان قابلیت این را دارد که تربیت بشود و آن مراتب مافوق طبیعت را هم پیدا بکند و کسی نیست که به انسان این نحو تربیت را بکند، خدای تبارک و تعالی انبیاء را مامور فرمودند که اینها بیایند و تربیت کنند این انسان را که برسد به آن مراتب مافوق طبیعت و هر چیزی که در آن قابلیت هست فعلیت پیدا بکند و تربیت یک تربیت الهی بشود.

صحیفه نور جلد 2 صفحه 231

 

احکام اسلام، نسخه هایی از طرف اطبای روح

شما آقایان که در خارج از کشور یا در داخل کشور، جوان هایی که مورد علاقه ماها هستید و شماها مثل فرزندان ما هستید و در خارج کشور یا در داخل وارد زندگی تازه شده اید، شما الان همین صورت ظاهر عالم طبیعت را می بینید و فعالیت های شما هم مربوط به همین رشته است. اینکه من برای شما می خواهم عرض کنم، این است که شما همان فقط رشته طبیعت را و چیزهایی که مربوط به طبیعت هست مثل همین مبارزاتی که الان شود ولو این مبارزات، مبارزات الهی است و برای رساندن این مردم است به حقوقشان و این البته با امر الهی است لکن تمام این معانی که حاصل بشود، اینها چیزهایی است که مربوط به همین عالم طبیعت است و ما یک مراتب بالاتری داریم که باید شماها به آن توجه کنید. آن عباداتی که انبیاء آورده اند و شما را به آن دعوت کردند مثل نماز، مثل روزه، مثل حج، اینطور چیزها، اینها یک اموری هستند که، نسخه هائی هستند از طبیب های واقعی که آمدند شما را برسانند به یک مرتبه کمالی که همانطوری که از طبیعت استفاده می کنید مادامی که در طبیعت هستید، وقتی که نفوس شما از این طبیعت بیرون رفت و نفس عاقله شما در یک عالم دیگر رفت آنجا هم با یک تربیت صحیح رفته باشد و یک زندگانی کاملاً سعادتند شما داشته باشید. من به گوشم اینجا می خورد که بعضی از این جوان های ما نسبت به این احکام ظاهری اسلام مثل نماز که بسیار در اسلام اهمیت دارد، اینها خیلی آنچنان تمام و تام عمل نمی کنند و این مسأله، مسأله ای است که اسباب تأسف ماست که شما جوان های مسلم به آن نسخه هائی که اطبای روح داده اند عمل خدای نکرده نکنید و بعد در عاقبت یک وقت پشیمانی برای شما پیدا بشود که آنوقت دستتان دیگر کوتاه باشد. اسلام مثل مسیحیت نیست که فقط یک جهت را ملاحظه کرده باشد، اسلام تمام جهاتی که انسان به آن احتیاج دارد، برایش احکام دارد. احکامی که در اسلام آمده است، چه احکام سیاسی، چه احکامی که مربوط به حکومت است، چه احکامی که مربوط به اجتماع است، چه احکامی که مربوط به افراد است، احکامی که مربوط به فرهنگ اسلامی است تمام اینها موافق با احتیاجات انسان هست یعنی هر مقداری که انسان احتیاج دارد، احتیاج به طبیعت دارد احکام طبیعی هست. این احتیاجات به ماورای طبیعت که من و شما الان از آن غافل هستیم انسان دارد، آنهم احکام دارد اسلام برای اینکه این احتیاجات را رفع بکند و به عبارت دیگر برای اینکه تربیت کند ما را و ما را سعادتمند کند.
 

تفاوت حاکمان حکومت های اسلامی با سلاطین

خدای تبارک و تعالی هیچ احتیاجی به اعمال ما و خود ما ندارد، انبیاء هم احتیاج به من و شما و به اعمال ما ندارند. تمام زحماتی که انبیا کشیدند، وقتی که ما کیفیت زندگی آنها را مطالعه کنیم، زندگی حضرت موسی، حضرت عیسی سلام الله علیهما را و خصوصاً زندگی حضرت رسول اکرم پیغمبر خودمان را اگر ملاحظه کنید و به تاریخ اسلام و به تواریخی که حکایت از اینها کردند و از زندگیشان

صحیفه نور جلد 2 صفحه 233

کردند ملاحظه کنید و می فهمید که اینها تشکیل حکومت بعضی شان دادند، احکام حکومتی دارند لکن خودشان وقتی به زندگیشان مراجعه کنید می بینید که اصلاً مثل روسای جمهوری یا سلاطین این عالم اصلاً نبودند، یک شکل دیگر، یک وضع دیگر داشتند در ممالک دیگر، هم در زمانشان تحت لوای ایشان بوده است در عین حال وقتی زندگیشان را، کیفیت معاشرتشان را ملاحظه می کنیم می بینیم که اصلاً این طور مسایلی که رئیس کلانتری یک ناحیه داشته، ایشان نداردچون که با وجودی که الان سلطان حجاز است و فرمانفرمای حجاز است وقتی که توی مسجد نشسته است و رفقای خودش، اصحاب خودش نشسته اند، آدم هایی که از خارج می آیند نمی توانند بفهمند که کدام یکی از اینها آن پیغمبری است که رئیس اینهاست و کدام سایرین هستند.
معاشرتش این طور بوده است خیال نکنید یک همچو مسندی که حالا من پیرمرد را شما نشانده اید، او هم روی مسند نشسته باشد، او روی همانجایی که شما نشسته اید، همانجوری نشسته بوده است که وقتی از خارج می آمدند نمی فهمیدند که این پیغمبر است یا آن یکی. وضعش اینطور بوده است، این طور نبوده که مثل رئیس جمهورهای حالا اگر کسی بخواهد خدمتشان برسد باید مدتها زحمت بکشد، آن هم چه شخصی باشد، همه مردم که نمی توانند بروند پیش او. در مسجدش باز بود و همه می آمدند، غنی وفقیر و درویش و مسکین و همه می آمدند پیش ایشان حرف هایشان را می زدند و جواب هایشان را می شنیدند ومسائلشان را گوش می کردند و اینها، وقتی هم منزل داشتند یک مسجدی اینها داشتند، خیال کنید مثل مسجد حالای مدینه بوده، یک تکه زمین بوده و دورش را با چوبهایی ازدرخت و شاخه هایی از درخت محفظه ای گرفته بودند که حیوانات نروند آن جا. آن مسجدشان بوده است و یک دوسه تا هم چند تا هم خانه، اطاق گلی درست کردند درآن ودرآن هم ابداً هیچ ابداً از این تجهیزات که حتی منزل تو و من دارد نداشته. این پیغمبر اکرم وقتی می آییم سراغ حضرت امیر سلام الله علیه که وصی به حق اوست آنوقتی که حضرت امیر سلطنت حالا من جسارت می کنم بگویم سلطنت و امام یک ممالک بزرگ بوده است و تمام حجاز و تمام عراق و تمام سوریه و لبنان و مصر وایران و همه اینها تحت لوای او و تحت حکومت او بوده است، خودش زندگیش چه جور بوده است؟ باز مثل امیرالامرا بوده است؟ یک پوستی داشتند، پوست گوسفندی داشتند که شب ها آن طور که نقل می کنند و تاریخ دارد می انداختند خودشان و همسرشان روی آن می خوابیدند، روزها همین پوست گوسفند را علف می ریختند توی آن برای آن شترشان که علف بخورد. این حکومت اسلام. حضرت امیر سلام الله علیه با دست خودشان، با کلنگ خودشان قنات درست می کردند. در تاریخ هست همان روزی که بیعت کردند با حضرت امیر به خلافت آن هم خلافتی که دامنه اش این قدر زیاد بود همان روز بعد از این که بیعت تمام شد، ایشان بیل و کلنگش را برداشت رفت سراغ آن کاری که می کرد، کار می کرد، آن وقت کار که می کرد نه این که کار می کرد برای استفاده خودش که حا قنات داشته باشد، وقتی که آب زد بیرون آن وقت قلم و کاغذ را گرفت وقفش کردبرای فقرا - و برای مثلاً

صحیفه نور جلد 2 صفحه 234

چیز وقف کرد - ما یک همچنین حاکمی می خواهیم، ما که این قدر زحمت می کشیم و فریاد می زنیم و ملت اسلام را دعوت می کنیم، دعوت می کنیم که ما یک حاکمی می خواهیم. یک سلطانی می خواهیم که خیانتکار نباشد. داشت حساب بیت المال را می کرد، حساب زکات و چیزهائی که، مالیات هایی که به بیت المال باید مردم بدهند، چراغ روغنی اش (آن وقت چراغ مثل اینکه با روغن روشن می شده) پیه سوز به اصطلاح ما، این چراغ روشن بود و حضرت مشغول نوشتن حساب بود، یک کسی آمد (به حسب آن چیزی که نقل شده است) کسی آمد با حضرت صحبت بکند حضرت آن چراغ را خاموش کرد گفت آن وقت که این روشن بود برای حساب بیت المال مسلمان ها بود حالا که خواهید با من صحبت کنید مربوط به این نیست من چراغ را خاموش کردم، مال مردم، مال بیت المال است، من حق ندارم.

صحیفه نور جلد 2 صفحه 233

 

حکومت اسلامی مانعی برای خیانت، غارتگری و هرج و مرج

حالا شما ملاحظه کنید که این رئیس جمهورها چه می کنند، این سلاطین چه می کنند، چون از آنها اطلاع نداریم برگردید ایران را نگاه کنید، برگردید ببینید که این آقا که حالا این همه فساد کرده چه می کند، با بیت المال مردم چه می کند، با بیت المال مسلمین. ما یک چنان حاکم هایی را می گوئیم که، هی می پرسند اسلام چیست، اسلام چیست؟ اسلام یک چیزی نیست که بخواهد همه چیز را به هم بزند. اسلام تمام نظام طبیعت را حفظ میکند، فسادهایش را جلوگیری می کند. حکومت باشد اما حکومت چپاولگر نباشد، حکومت خائن نباشد، نه این که می خواهد حکومت را به هم بزند، خوب آنها خودشان حکومت داشتند. سلطنت به معنای حکومت (نه به این معنای خلافکاری و اینها) به معنای حکومت اسلامی هست، حاکم اسلامی است، نظام اسلامی هست لکن این چپاول ها و این دزدی ها و این خیانت ها نیست، منهای اینهاست.
فریاد ما که می گوئیم که حکومت اسلامی می خواهیم و مرگ بر این سلطنت کثافت کاری، برای این است که ما می بینیم که خودمان می دانیم، و هم یک وقت تاریخ می خوانیم، سلاطین سابق هر چه بودند، جبار بودند لکن خیانت در آنها کم بوده جبار بودند، تبهکار بودند، تعدی می کردند به مردم اما مملکتشان شان را به یک مملکت دیگری، منافع مملکتشان را به مملکت دیگری نمی دادند. من ندیدم که یکی از سلاطین سابق مملکتش را فروخته باشد به یک کسی، منافع مملکتش را تقدیم دیگری کرده باشد، این اخیراً شده و خصوصاً در زمان این آقا، در زمان این سلطان مفسد این مسائل پیدا شده است که هر چیزی که ما داریم اینها از بین برده اند. زندگی خودشان این زندگی است، زندگی شما این است که می بینید، توی اینجا بنشینید، توی این جاهای نم. این زندگی آنهاست. که من این را دو سه دفعه گفته ام تا حالا (که نوشته بود کسی برای من و یا در مجله خواندم، الان یادم نیست) که یکی از خواهرهای این آقا یک ویلایی در کجا تهیه کرده که پول آن ویلا را من الان یادم نیست، خیلی قلم درشت محیرالعقولی بود، آنی که یادم هست این کلمه اش است که پنج میلیون دلار خرج گلکاری و تزئینات گلکاریش شده یعنی 35 میلیون تومان. ما یک همچنین سلطانی دیده ایم که چراغ را خاموش

صحیفه نور جلد 2 صفحه 235

می کند که آن چراغ به قدر دو دقیقه که با این شخص می خواهد صحبت عادی بکند، صحبت رفاقتی مثلاً بکند این دیگر روشن نباشد، خودش هم دستگاه بارگاهش این مسجد است، توی این مسجد می آید می نشیند، همه می آیند حرف هایشان را به او می زنند، از مسجد هم لشگر درست می کند می فرستد به این طرف آن طرف برای عرض می کنم پیشرفت اسلام لکن زندگیش همین است که عرض کردم که یک پوست هست و وقتی که شب مردنش، شب شهادت حضرت، وقتی که مهمان بود منزل دخترش نمک آورد و شیر، گفت تو چه وقت دیده بودی که من (بر حسب نقل) دو تا چیز همراه بخورم، رفت نمک را برداشت فرموده که، به جای نمک شیر را بردار، نان با نمک را خورد آن سلطان حجاز، ایران، سوریه، لبنان، عراق، ماورای اینها، اردن و امثال ذلک. این شب آخر زندگی ایشان در حال آن قدرتمندی. ایشان، خواهر بزرگوار!! این آقا خواهر جنایتکار این جنایتکار، پنج میلیون دلار خرج گلکاری، نوشته بود خرج گلکاری این ویلائی که ایشان تهیه کرده است در خارج کرده. دیشب هم که در یکی از روزنامه های اینجا من خواندم که نوشته بودند،که آورده بودند که شب چهارم آبان شاه خودش با فرح جشن گرفته برای اینکه دیگران که از خانواده او بودند همه رفته اند، پول ها را برداشتند و رفتند. مال این ملت رفت به آمریکا و چند روز پیش از این هم گفتند که از ایران تلفن کرده بودند که یک طیاره پر از جواهرات، جواهرات سلطنتی را نقل کردند به آمریکا. حالا که ایشان احتمال رفتن می دهد دارد چپاول می کند این ملت را، دارد می برد. ما که حکومت اسلامی می گوئیم این هرج و مرج نباید باشد، به ما می گویند که شما حکومت اسلامی می خواهید بکنید، می خواهید که اصلش چرخ این مملکت را بخوابانید. این غلط است که می گویند اینها تبلیغات باطل است، ما چرخ ها را به راه میخواهیم بیندازیم. الان چرخ های مملکت طرف اروپا دارد حرکت میکند، نفت های شما الان به اروپا و به آمریکا دارد می رود. ما میخواهیم جلوی این گرفته شود، یک مقدار عاقلانه اش فروش برود آنهم ارز دست ما بیاید نه اینکه نفت ما را ببرند و پایگاه برای آمریکا درست بکنند، عوض آن این باشد که اسلحه بیاورند و پایگاه برای آمریکا درست کنند. ما می گوئیم هرج و مرج باید نباشد، نمی گوئیم حکومت نمی خواهیم، ما حکومت می خواهیم اما این نحو حکومت، نه به آنطور. البته هیچ کس نمی تواند آنطور اما یک حکومتی باشد که دزد نباشد، لااقل خیانتکار و جنایتکار نباشد، یک حکومتی که برای اینکه یکدفعه بگویند مرگ بر شاه، یک عده ای را نکشند - شما خیال کردید که اگر - در هر صورت مسأله این است، حکومت اسلامی این است، از حکومت اسلامی شما را نترسانند، حکومت عدالت است، حکومت است که زندگی شما را زندگی مرفه انشاءالله قرار می دهد، برای مردم نفع دارد، برای مردم همه اش منفعت است و امید است انشاءالله به زودی این عمل انجام بگیرد.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:28 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

مصاحبه امام خمینی با رادیو تلویزیون لوکزامبورگ

تاریخ: 1357/08/11

 

مصاحبه امام خمینی با رادیو تلویزیون لوکزامبورگ

سؤال: شما از فرانسه، مردم ایران را به شورش دعوت می نمائید آیا تصور می کنید که این تنها راه حل مشکلات ایران است؟
جواب: مردم از اختناق و خیانتهای پنجاه ساله به جان آمده و برای مطالبه حقوق اولیه خود قیام نموده اند. ما آنان را در این راه حیاتی مشروع، چه زمانی که در ایران بودیم و چه در خارج ایران تشویق می کنیم، اکنون راه حلی برای سرنگونی رژیم فاسد جز نهضت و مطالبه حق با داد مظلومیت نداریم و اگر مقتضی شود به راه دیگری دست می زنیم.
سؤال: آیا هدف شما در دست گرفتن قدرت است وقتی شاه برود؟ در صورتی که شما امکان در دست گرفتن قدرت داشته باشید چکار خواهید کرد؟ (منظور برنامه آینده شما برای حکومت در ایران است که باید جانشین شاه بشود) بسیاری از ناظرین در ایران معتقدند که بازگشت به قانون اساسی صحیح است.
جواب: هدف ما برقراری جمهوری اسلامی است و برنامه ما تحصیل آزادی و استقلال است و تصفیه وزارتخانه ها و حذف ماده هائی که رضاشاه و شاه فعلی با سرنیزه در قانون گنجانده اند و حذف مواد مربوط به سلطنت مشروطه.
سؤال: آیا شما تصور می کنید که خطر یک قیام ملی و شورش همگانی در ایران وجود داشته باشد؟
جواب: اگر همانطور که ملت خواستار است شاه و دودمانش بروند و حامیان خارجی او دست از حمایتش بردارند مشکل ساده تر خواهد شد در غیر این صورت امکان قیام مسلحانه ملی می باشد.
سؤال: آیا شما ولیعهد را به عنوان رئیس حکومت به جای پدرش خواهید پذیرفت؟

صحیفه نور جلد 2 صفحه 265


جواب: خیر، ملت ایران از این سلسله خاطره های بسیار تلخ دارد و تحمل حکومت هیچ یک از افراد آن را ندارد.
سؤال: آیا باعث تعجب شماست که دولت فرانسه که همیشه از حکومت ایران پشتیبانی می نموده است، تا به حال مزاحم صدور پیام های شما که ایرانیان را به قیام و شورش دعوت می کند نشده است؟
جواب: اگر مزاحمت بکند موجب تعجب است ما مطالبه حقوق اولیه بشر را می کنیم و مزاحمت با آزادی، مخالف با حیثیت فرانسه و موجب تعجب ملت ما و آزادیخواهان جهان است.
سؤال: برنامه شما برای آینده چیست
جواب: ادامه نهضت تا رسیدن به نتیجه.
سؤال: نظامیان در تظاهرات دیروز دخالتی نکردند و شاه عقب نشینی می کند و عقب نشینی خود را پذیرفته است. شاه حاضر است کریم سنجابی را بپذیرد. شنیده شده است آیت الله، سنجابی را پذیرفته است، آیا حالا که شاه حاضر به سازش شده است شما حاضر هستید؟ آیا مخالفین حاضرند نوعی با شاه کنار بیایند؟
جواب :تظاهرات تهران برای آقای طالقانی و تظاهرات قم برای آقای منتظری تظاهراتی بود که مردم علیه شاه کردند و از آنان به عنوان مخافین شاه تجلیل کردند. در ایران از هر نغمه ضدشاهی تجلیل به عمل می آید. شاه با این دست وپا زدن ها و طلبیدن ها ی این و آن کاری از پیش نمی برد، این تلاش ها دیگر دیر شده است و برای او مفید نیست، او باید برود.
ما سازش را از هر کس و به هر شکلی باشد نخواهیم پذیرفت چون ملت نخواهد پذیرفت. در مذاکرات خود با این اشخاص مطالب خود را قاطعانه بیان کرده ایم، هر کس قبول کند، با ماست، والا از ما جداست.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:29 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

پیام امام خمینی به آیت الله طالقانی پس از آزادی از زندان شاه

تاریخ: 1357/08/11

 

پیام امام خمینی به آیت الله طالقانی پس از آزادی از زندان شاه

بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید محمود طالقانی دامت برکاته
این مسأله امر طبیعی است که شخصیت هائی مثل جنابعالی که عمر گرانمایه خود را در راه آزادی و استقلال کشور و مخالفت بی امان با دستگاه جبار و غارتگران بین المللی صرف نموده اند در حبس و شکنجه بسر برند و از آزادی محروم باشند.
آزادی امثال جنابعالی برخلاف منطق شاه و موازین دولت اوست. فشار اراده آهنین ملت به طوری اعصاب شاه را خرد کرده است که دیوانه وار دست به جنایات ننگ آوردی زده است که روی تاریخ را سیاه نموده، به طوری که مستحضر هستید دست به جنایات تعجب آوری زده، در شهرستانها دسته های ناشناس از کولی ها و اجیرها با چماق و قداره و پشتیبانی قوای انتظامی به جان مردم محروم افتاده و جنایاتی به بار آورده و می آورند. دولت که باید حافظ مردم باشد، قوای انتظامی او به صورت مخرب و قوای تخریبی در آمده است
 

تغییر مفاهیم در رژیم شاه

در عصر ما، در کشور بی پناه ما، منطق ها و لغت ها جای خود را عوض نموده، فضای باز سیاسی همان اختناق ها و سانسورهای همه جانبه است، تمدن بزرگ، وحشیگری های بدتراز قرون وسطاست، دولت آشتی با مسلسل و توپ و تانک و اخیراً با چماق و قداره، مردم را به تباهی کشیدن است، اصلاحات ارضی، کشاورزی را ساقط نمودن است، استقلال، وابستگی اقتصادی و فرهنگی و نظامی به اجانب است، فریاده های مرگ بر این سلطنت پهلوی، شاهدوستی و علاقه به رژیم است.
 

تحول روحی و عملی ملت

شما اکنون که از حبس کوچک به حبس بزرگ منتقل شده اید، با این حقایق عجیب و لغات تازه مواجه هستید ولی از طرف دیگر با یک تحول عظیم روحی ملت، از حیث شناخت و تحول عملی عظیم تر از حیث عمل مواجه هستید. توده های مردم که قبل از نهضت عظیم اسلامی، نظام شاهنشاهی را مظهر ملیت و مدار عظمت کشور می دانست و فرمان شاه را مطاع و متبع و از گزاف گوئی های

صحیفه نور جلد 2 صفحه 267

شاهان و گویندگان درباری و مدیحه سرائی آنان کشور را در سایه رهبری شاه مترقی و پیشرفته تا دروازه تمدن بزرگ می پنداشت و استقلال مملکت را در زیر پرچم شاهنشاهی بیمه شده به حساب می آورد، با یک جهش و شناخت همگانی، تمام پایه ها و کنگره های این قصر خیالی ناگهان فرو ریخت و محتوای این لغات و الفاظ فریبنده و بزک شده ظاهر شد و تهی بودن این طبل های پر سرو صدا از محتوی معلوم گردید و ورشکستگی اقتصادی و به غارت رفتن بیت المال و تباهی کشاورزی و وابستگی فرهنگی و ارتشی برملا گردید.
و نیز توده هائی که قبل از نهضت به امر یک پاسبان به جشن برمی خاست و بر بالای مغازه ها بیرق شادمانی می زد و فرمان شاه را به دنبال جزافه های شعراء درباری، فرمان ایزد میدانست، با یک جهش اسلامی به عصیان برخاست و با مشت های گره کرده و فریادهای مرگ بر این سلطنت پهلوی، مردوزن و کوچک و بزرگ به خیابان ها ریخته و در مقابل مسلسل و توپ و تانک، قهرمانانه مقاومت نموده و با فداکاری و خون جوانان برومند خود، قدرت شاهانه متکی بر ابرقدرت ها را شکسته و او را مجبور به تسلیم نموده، ولی تسلیم او را نپذیرفته و نخواهند پذیرفت. با چه منطق ممکن است از خیانت ها و جنایت های بی پایان این اهریمن جهنمی بگذرد و به مقام سلطنت غیرقانونی او سرنهد. ما با این منطق مخالف و کسانی که با آن موافقند، با ملت و ما که خدمتگزا ملتیم موافق نیستند. والی الله المشتکی.
والسلام علیکم و رحمة الله
روح الله الموسوی الخمینی

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:29 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

پیام امام خمینی به فقیه عالیقدر آیت الله منتظری پس از آزادی از زندان شاه

تاریخ: 1357/08/11

 

ترس خیانتکاران از رجال عدالتخواه

بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ حسینعلی منتظری دامت برکاته
هیچ از دستگاه جبار جنایتکار تعجب نیست که مثل جنابعالی شخصیت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سال ها از آزادی، ابتدائی ترین حقوق بشر محروم و با شکنجه های قرون وسطائی با او و سایر علمای مذهب و رجال آزادیخواه رفتار کند. خیانتکاران به کشور و ملت از سایه مثل شما رجال عدالتخواه می ترسند. باید رجال دین و سیاست دربند باشند تا برای اجانب و بستگان آنان هر چه بیشتر راه چپاول بیت المال و ذخائر کشور باز باشد.
 

فضای آزاد سیاسی، از دیدگاه ابرقدرت ها

در منطق کارتر و سایر نفتخواران مفتخوار، فضای آزاد یعنی به زندان کشیدن جناح های آزدایخواه و استقلال طلب، از علمای روشنفکر مذهبی تا رجال سیاسی و دانشجویان و رجال محترم بازار و سانسور مطبوعات و دستگاه های تبلیغاتی و در این منطق، ترقی و تمدن کشور یعنی وابستگی شریان های آن از فرهنگ و اقتصاد و ارتش تا دستگاه های قانونگذاری و قضائی و اجرائی. این برنامه در کشور ما بیش از پنجاه سال دوران سیاه پهلوی پیاده و مورد عمل بوده و هست.
 

جناح های پیشرو، حق تخلف از خواست ملت را ندارند

اکنون که ملت غیور ایران با نهضت عظیم اسلامی به پا خاسته و با مشت گره کرده در مقابل دستگاه های ستمگری و چپاول چون سدی آهنین ایستاده و پایه های بنیادهای آن یکی پس از دیگری فرو ریخته یا در حال فرو ریختن است، بر جناح های پیشرو از مراجع عظام و علمای اعلام مذهب و خطبای محترم و مدرسین و دانشمندان تا رجال سیاسی و روشنگران دانشگاه ها و بازارها و کارمندان محروم و کارگران مظلوم روشنفکر لازم است این فرصت الهی را از دست نداده، بی امان جمیع اقشار ملت را به پیش هدایت کنند و از خواست ملت که برچیده شدن نظام سلطنتی و قطع دست اجانب از

صحیفه نور جلد 2 صفحه 269

دخالت در مقدرات کشور و از غارتگری ها و قیام جمهوری اسلامی ضامن آزادی و استقلال به جای رژیم سلطنتی منشا تمام بدبختی ها و عقب ماندگی ها، سرموئی تخلف و عقب نشینی نکنند که آن هدر دادن خون جوانان عزیز اسلام و به تباهی کشیدن همه جانبه کشور و کمک به هدم احکام، بلکه اساس اسلام است که از اعظم کبائر و بالاترین خیانت است.
ما با بودن رژیم حاضر، دموکراسی را هم به فرض محال اگر تامین گردد نمی پذیریم. ملت نمی تواند از خون جوانان عزیز خود و خیانت های چندین ساله صرفنظر کند. اسلام تکلیف این جانی را معین فرموده.
والسلام علیکم و رحمة الله
روح الله الموسوی الخمینی

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:29 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در مورد عوامفریبی و تشبثات رژیم شاه

تاریخ: 1357/08/12

 

دولت آشتی ملی خدعه ای برای خوابانیدن نهضت

بسم الله الرحمن الرحیم
نهضت اسلامی ایران به اوج خودش رسیده است و مرتبه شکوفائی را دارد طی می کند. شاه انواع تشبثات را می کند و کرده است یکی از تشبثات او این بود که یک دولتی پیش آورد، یک دولت آشتی! و دولت آشتی همان بود که از زمان انتقالش تا حالا هزارها از جوان های ما را کشتند و به خاک و خون کشیدند و سرتاسر ایران را به عزا نشاندند و می خواستند که با صورت آشتی مردم را اغفال کنند و لهذا دولت اعلان آشتی داد و گفت تاریخ هم همان تاریخ قانونی اول، اسلامی. از قانون گبرها دست برداشتند و از حزب رستاخیز هم دست برداشتند، بعد هم از قراردادهائی که راجع به اسلحه کرده بودند تخفیف دادند، از قراردادهای اتمی هم لغو یا تخفیف دادند. اینها همه خدعه هائی است که اینها مشغول هستند که این نهضت را بخوابانند و این موجی که در ایران پیدا شده است و مثل سیل خروشان همه چیز را دارد به باد می دهد، آنها این سیل را خاموش کنند، شعله قلوب را خاموش کنند و ابتدایش هم ممکن است یک ملایمت هائی بکنند و یک به اصطلاحشان آزادی های فضای باز آزادی هم یک صورتی درست بکنند و دنباله اش آنچه که این امور سرد شد و این زبانه های آتشی که الان در ایران بلند شده است خاموش شد، دنبالش - بعد از مهلتی که پا را محکم کردند به جای خودش و خاطر جمع شدند که یک همچو نهضتی دیگر نخواهد بپا شد - همچو حمله بکنند و همچو به همه جهات ملت صدمه وارد بیاورند که نه جناح روحانی و نه جناح سیاسی و نه دانشگاه و نه بازار، دیگر تا آخر نتوانند نفس بکشند.
 

به شاه، این افعی زخم خورده مهلت ندهید

الان این وضعی که ایران پیدا کرده است این افعی را زخمی کرده، آن چیزهائی که او در مغزش پخته بود همیشه که (منم و دیگر ملت هم همه هوادار من، شاهدوستی در سرتاسر ایران هست، همه به حکم من هستند و کسی مخالف با من نیست، نمی شود باشد!) اینها همه فروریخت، این کنگره های خیالی که به مردم جا زده بودند، واقعیتی نداشت و لیکن یک الفاظ خوشگل بزک کرده ای تسلیم مردم می کردند، پرده ها تا یک حدودی پس رفت و این کنگره های بلند خیالی که درست کرده

صحیفه نور جلد 2 صفحه 282

بودند، اینها یکی بعد از دیگری فرو ریخت و آمال و آرزوهائی که داشت بسیاریش پایمال شد. این الان یک افعی زخمی است که اگر مهلت به او بدهند و ملت سردی و سستی از خودش نشان بدهد این سربلند می کند و این دفعه زهرش را به تمام اقشار ملت می ریزد، زهری که دیگر نتوانند اینها به علاجش برخیزند.
 

خطر مهره های اسلام نما بیشتراز حکومت نظامی

همه این تشبثاتی که ایشان کرده است، مثل دولت آشتی پیش آوردند و حالا هم دیدند که آن آشتی از جنگ های دولت ها با هم مثل اینکه بدتر بود و این ملایمت به خیال خودشان به صورت یک حکومت نظامی خشن در آمد و بعد هم در حکومت نظامی شان شکست خوردند. حکومت نظامی ها حالا خودشان ماندند و اعلامیه هایشان، اعلام می دهند که اعلامیه نمره چند که مردم دو نفر همراه هم، بیشتر از دو نفر نباید همراه هم در خیابان ها راه بروند. در مقابل این در همان جائی که حکومت نظامی است 000/500، 000/300 بلکه در گاهی بیشتر از اینها راه می افتند در خیابانها و شعار می دهند و هر چه دلشان می خواهد می گویند. حکومت نظامی هم شکست خورد، با شکست خوردن حکومت نظامی و مقابله مشت و تانک، فهمیدند که مشت بر تانک مقدم است اراده ملت بر توپ و مسلسل پیشی دارد. اینها از کودتای نظامی هم مأیوسند ولی ذکرش را می کنند، کودتای نظامی، الان همان کودتای نظامی است، مگر کودتای نظامی چه می کند؟ کودتای نظامی یک نظامی می آید سر کار با خشونت با مردم رفتار می کند اگر چنانچه خیلی آدم خشنی باشد، گاهی هم ممکن است که خشونت نداشته باشد. خوب الان در تمام ایران حکومت نظامی است منتهی در عده ای از شهرها رسماً حکومت نظامی است و در مابقی ایران به طور غیر رسمی حکومت نظامی است. همان معانی نظامی بودن و مردم را از همه چیز محروم کردن به خیال خودشان، در همه ایران الان هست.
 

شکست رژیم در برقراری دولت آشتی ملی و حکومت نظامی

بنابراین آن فریب اولشان که حکومت آشتی و - عرض کنم - با همه چه و روحانیون، اولی که این دولت آمد روی کار، به عنوان یک روحانی خودش را معرفی می کرد. پدر روحانی و پدر و مادر هم روحانی و این حرف ها، معرفی می کرد بعد هم شروع کرد به آن کارهای ملایمت آمیز و فریبنده که من در همان اولی که تاسیس شد، این را به مردم گوشزد کردم که فریب نخورید که این بدتر از آن حکومت نظامی هاست، این خطرش بیشتر از آن است. انسان با حکومت نظامی می داند که این آمده روی کار که با سرنیزه با انسان رفتار کند، خوب احتیاط خودش را می کند و اینها، اما آن که با فریب می آید روی کار و می خواهد ملت را با خدعه و فریب عقب بزند، این مردم را غافلگیر می کند و این خطرش زیاد است و من در همان وقت های اول، همان اولی که اعلام حکومت آشتی شد، من مطالب را آنطوری که می توانستم به مردم رساندم. این حکومت آشتی شکست خورد، شد حکومت نظامی در همه ایران و در

صحیفه نور جلد 2 صفحه 283

12 شهر عظیم ایران به طور رسمی و همین حکومت نظامی هم شکست خورده هست، الان هم حکومت نظامی هست اما این حکومت نظامی شکست خورده است. باید به حسب ترتیب حکومت نظامی، کسی شبها بیرون نیاید (مردم) از قراری که گفته اند دو ساعت عقب انداختند دوباره برگشتند به اینکه جلو انداختند که باید دو ساعت هم جلوتر چه بکنید، مردم در دکان هایشان نشستند و باز کردند و شروع کردند به قرآن خواندن، ملزم شدند به اینکه برگردند و باز به همان مقدار قبل و تظاهرات هم در همه اینجاهائی که حکومت نظامی هست و غیر نظامی (یعنی آنهائی که نظامی رسمی است و نظامی غیر رسمی) تظاهرات هم در همانجا به قوت خودش باقی است پس این هم شکست خورد. از شکست خوردن این، باز یک کودتای نظامی یا یک نخست وزیر نظامی شکست خورده است، اگر بی عقلی کنند و یک حکومت نظامی سرتاسری یعنی یک نخست وزیر نظامی بیاورند و بخواهند مردم را با آن حکومت نظامی بترسانند، مردم ترسشان ریخته است دیگر، اعتنا به این حرف ها ندارند. همان بچه های کوچولو هم پاسبان ها را عاجز کردند و مقابله کردند با پاسبان ها، آنها با سرنیزه و توپ و تانک، مردم با مشت و سنگ و از این چیزها. پس حکومت نظامی و حکومت آشتی و کودتای نظامی، اینها شکست خورده است، اینها را دیگر نمی شود پای چیزی حساب کرد. این تشبث، تشبثی است که درست از کار در نمی آید و نیامد، بخواهند بکنند هم نمی شود.
 

به کارگیری مهره های جدید، فریبی تازه برای اغفال ملت

یک تشبث دیگر به این است که بعض رجال را برای نخست وزیری مثلاً انتخاب کنند و از این راه پیش بیایند، گاهی به اینکه کسی را انتخاب کنند که مثلاً پیش مردم یک قدری معروف است و کذا و گاهی به اینکه کسی را انتخاب کنند که در این حکومت هائی که بوده است و در این اوقاتی که ایشان مشغول ظلم و ستم بوده اند، این در دستگاه نبوده است، خوب چون فهمیده اند که کسانی که در این دستگاه یک شغلی داشتند، یک وزارتی داشتند، یک وکالتی داشتند، اینها دیگر مقبول ملت نیستند، این اشتباه است که می خواهند همان ها مردم را بازی بدهند، گاهی از شغل وزارت استعفا بکنند، گاهی از شغل وکالت استعفا بکنند، گاهی از - عرض می کنم که - حزب رستاخیز کنار بروند. همه اینها دیگر یک حرف هائی است که این ملت ما نمی پذیرد.
 

سفارتخانه ها عهده دار تعیین وکلا!

ممکن است واقعاً به حسب واقع هم یک نفر آدم توبه کرده باشد، بگذرد از آن معصیت بزرگی که تا حالا کرده، از خیانت هایی که تا حالا کرده - ممکن است که از آن خیانت - یک خیانت مشترک بین همه این است که همه این وکلای مجلسین می دانند که وکیل ملت نیستند، این دیگر یک چیزی نیست که به خود این وکلا مخفی باشد، همه می دانند که مجلس، مجلس ملی نیست و مجلسی است که با فرمان شاه و با سرنیزه، سرنیزه هم که نمی خواستند، آنوقت دیگر این حرف ها را نمی خواست، حالا

صحیفه نور جلد 2 صفحه 284

سرنیزه می خواهد، آنوقت با فرمان بود، فرمان هم نه اینکه حالا این فرمان هم از ایشان باشد، آن هم از سفارتخانه ها لیستش می آمد. خودایشان اقرار کرد که در چند وقت قبل از این لیست می آوردند و پوکلا را با سفارتخانه ها تعیین می کردند و حالا این جور نیست. نخیر حالا هم این جور است و بدتر از آن هست. این وکلا همه آنها این را بی استثنا می دانند که و می دانستند آنوقتی که وارد مجلس شدند، به اینکه اینها وکلای ملت نیستند و این مجلس خلاف قانون اساسی است معذالک رفتند، همه شان رفتند، اینهائی که نقض قانون اساسی را کردند و خودشان دانسته به اینکه این خلاف قانون اساسی است، رفتند در مجلس، همان قدمی که توی مجلس گذاشت این خیانتکار است، حالا ما به کارهائی که اینها انجام دادند و تغییر تاریخ اسلام را دادند یک همچو جنایت بزرگ، یک همچو جسارت بزرگ به مقام رسول اکرم، ما از این هم اگر صرف نظر بکنیم با اینکه نمی شود کرد، که همه آنها اینها را رای دادند و به تصویب همه اینها بوده، حالا ممکن است یکی از آنها عذر بخواهد که آنوقتی که این را آوردند من رای نمی خواستم بدهم ترسیدم یا فرض کنید که رای ندادم، اما تو وارد شدی به عنوان وکالت از ملت در یک مجلس مخالف قانون اساسی، این خیانت است، خود این قدم، قدم خیانتی است، پس ملت، این اشخاصی که در این حکومت بودند یعنی در این حکومت غیر قانونی.
 

اساس سلطنت پهلوی و منتخبات آن بر خلاف قانون اساسی است

باز نکته دیگر این است که اصلاً اساس سلطنت سلسله پهلوی مخالف قانون اساسی است، اساس سلطنت، به دلیل اینکه هر کس که به سن من است یا یک قدری هم کوچکتر یادش است، آنها هم که یادشان نیست، از آن پیرمردها بروند اگر نشنیده اند بپرسند. لکن خوب مسأله چیزی است معلوم و معروف که رضاشاه وقتی که آمد و کودتا کرد، احدی قدرت بر اینکه در مقابل او یک کلمه بگوید نداشت، هیچ کس همچو قدرتی نداشت، اگر هم یکی دو تا همچو قدرتی داشتند، دوتایی بودند که اثری نداشت، کاری ازش نمی آمد. مجلسی که در زمان رضاشاه برای تغییر مواد قانون اساسی در زمان رضاشاه تاسیس کردند، مجلسی بود که ملت باهاش مخالف بود، نه اینکه خبر نداشت، مخالف بود ملت لکن جرات اظهار مخالفت نداشت اما هیچ کس هم نمی رفت رأی بدهد، مردم سرجای خودشان بودند، مردم مشغول کار خودشان بودند، جرأت نمی کردند حرف بزنند. آن مجلسی که تاسیس شد برای اینکه مواد قانون اساسی را تغییر بدهند و سلسله قاجار را منقرض کنند و سلسله پهلوی را منصوب کنند به مجلس مبعوثان، وکلای او وکلای ملت نبودند، این را همه می دانند، خود رضاخان هم می داند، الان توی قبر می داند این را که وکیل نبوده اند، پسرش هم می داند. این وکلا که اطلاعات دارند دیگر مثل ما توده مردم نیستند که اطلاعتشان کم باشد، اینها را همه می دانند که اصل اساس سلطنت پهلوی بر خلاف قانون است، مخالف قانون اساسی، اگر او مخالف قانون اساسی بود، سلطنت پهلوی مخالف قانون اساسی بود، سلطنت پسرش هم مخالف قانون اساسی است برای اینکه همان است مسأله. وقتی سلطنت ایشان مخالف قانون اساسی است تعیین وکیل ولو وکیل را مردم تعیین کنند لکن قانون اساسی

صحیفه نور جلد 2 صفحه 285

می گوید باید شاه فرمان بدهد. ما شاه نداریم که فرمان بدهد شاه. شاه نداشتند مردم، این شاه نبود هیچ، شاهی که خلاف قانون اساسی است شاه نیست. این وکلا می دانند به اینکه این سلسله از سلاطین به اصطلاح، بر خلاف قانون اساسی روی کار آمده اند و دنباله اش هر کاری که اینها انجام بدهند خلاف قانون اساسی است. این با اصطلاح خودشان من دارم حرف می زنم، با منطق خود آنها من دارم حرف می زنم که قانون اساسی را خوب به آن اعتناء دارند، روی همین قانون اساسی و مواد قانون اساسی، اینها وکیل ملت از اول، از زمان رضاشاه تا حالا ما وکیل ملت نداشتیم، مردم بی خبر بودند یا اگر خبر داشتند نمی توانستند وکیل تعیین کنند، نبود. بنابراین در تمام دوره اینها، هم سلطنت بر خلاف قانون اساسی بود و هم مجلسین بر خلاف قانون اساسی، مجلی سنا که باید نصفش را شاه تعیین کند و نصفش هم ملت، ملت که اطلاع نداشت، شاه هم که نداشتیم تا تعیین کند و نصب کند برای اینکه شاه قانونی نبود. بنابراین آنهائی که در وکالت و وزارت و عرض می کنم اینها بودند همه بر خلاف قانون اساسی وکالت و وزارت کرده اند، همه شان. این تشبث شان به اینکه تغییر بدهند یک مهره ای را به یک مهره دیگری و یک کسی که - در - به خیال خودشان که یک کسی را بیاورند که این عیب را نداشته باشد که در این دورانی که اینها حکومت داشتند، حکومت داشته باشد، مثلاً بروند از توی دانشگاه یک استاد دانشگاه بیاورند که در زمان اینها حکومت نداشته، حالا که می خواهد وارد بشود خلاف قانون اساسی است، برای اینکه کی واردش می کند؟ کی او را نصبش می کند به نخست وزیری؟ و چه مجلسی تصویب می کند نخست وزیری او را؟ کدام مجلس؟ مجلس بر خلاف قانون اساسی است، سلطنت بر خلاف قانون اساسی، پس نخست وزیری بر خلاف قانون اساسی است. شما فرض کنید که نعوذ بالله جبرئیل امین را اینها بروند از آسمان بیاورند زمین مجسمش کنند اینجا که پاک و پاکیزه و طاهر است، لکن به حسب منطق خودشان باید شاه مشروطه تعیین کند نخست وزیر را و مجلس، مجلسین تصویب کنند این را. ما شاه مشروطه نداریم که، مشروطه از آن روز اول عمل به آن نشد. قانون اساسی از روز اول، همین قانون اساسی که همه آنها قبول دارند از روز اول عمل به آن نشد. یکی از مواد قانون اساسی این است که باید 5 نفر از مجتهدین در مجلس باشند، نظارت کنند که مبادا احکامی که اینها صادر می کنند بر خلاف حکم شرع باشد، این قانون اساسی ما اینطور است متمم قانون اساسی این است. پس ما از اولی که مشروطه را درست کردند مردم، مردم را بازی دادند، از اول بازی دادند، مثل همین حالا که می خواهند بازی بدهند و دولت مثلاً آشتی می خواستند روی کار بیاورند. از اول که مشروطه را اینها درست کردند این شیاطین که متوجه مسائل بودند، روحانیون و مؤمنینی که تبع آنها بودند، بازی دادند اینها را، خدعه کردند، متمم قانون اساسی را قبول کردند و اینها، لکن وقت عمل، عمل نکردند به متمم قانون اساسی یعنی 5 نفر مجتهد را در مجلس ما نیاوردند، بله چیز اول یک صورتی ابتدا درست شد اما آن صورتی بود که تمام شد. حالا قریب 50 سال است، بیشتر از 50 سال است که ابداً در مجلس روحانی راه ندارد تا نظارت بکند و این خلاف قانون اساسی است. پس الان اگر چنانچه ما فرض کنیم که این آقای جبرئیل آمدند در زمین و

صحیفه نور جلد 2 صفحه 286

تبع اعلیحضرت می خواهند بروند در مجلس با نصب ایشان و تعیین ایشان و با تصویب مجلس شورا و مجلس سنا، همان جبرئیل امین هم خلاف قانون اساسی کرده، قانونی نیست، وزارتش - چیزش - قانونی نیست. پس بنا علیه این تشبث درست از کار درنمی آید.
 

جابجائی مهره ها توسط رژیم، جوابی به مخالفت مردم با دستگاه شاه!

علاوه بر این حالا ما از آن وجه قانونی و منطق خودشان حالا بگذریم، علاوه بر این، مگر این چیزها این صدای مردم را می اندازد؟ مگر مردم صدایشان این است که واوزیرا؟ ای وزیر ما چطور است؟ مردم می گویند ما شاه نمی خواهیم، تو می خواهی وزیر درست بکنی؟ این جواب این که ما شاه نمی خواهیم این است که وزیر شما این بود این باشد؟ خوب بروند ببینند منطق این خارجی ها که می گویند این ملت چی می گوید، چی می خواهد، ملت را بروند ببینند توی بازارها چه می گویند، توی مدرسه ها چه می گویند، توی دانشگاه ها چه می گویند، بیرون دانشگاه چه می گویند، توی مزارع چه می گویند، خوب بروند ببینند اینها، ببینند که این ملت سرتاسر این ایران چه دارند می گویند، چه می خواهد این ملت. اگر یک شبانه روز بر اینها گذشت و از هر آدمی چند دفعه این کلمه را نشنیدند، خوب ما از خونمان برمی گردیم و می رویم سراغ زندگیمان، اگر نشنیدند که ما نمی خواهیم این را، مرگ بر این شاه، از بچه اینقدری تازه زبان باز کرده این را می گوید تا آن پیرمردی که حالا دیگر یواش یواش باید حرف بزند، مثل من، خوب همه نمی خواهند. وقتی یک ملتی، وقتی که یک چیزی را نخواست، خوب شاه برای ملت است وقتی ملت نمی خواهد او را که نمی شود که به زور آورد او را آوردند به زور اما فایده ندارد. بخواهند با این تشبث که یک وزیری را بردارند یک وزیر دیگر بگذارند، یک وزیری که خیر بسیار هم آدم خوبی است (فرض کنید) و اجزایش هم و سایر وزراء هم انتخاب کند همه را از دانشگاه یا از رجال پاک دامن، اگر آنها لبیک بگویند به این حرف ها، اما مردم سر وزرا حرف ندارند تا ما مردم را اغنا کنیم به اینکه آقا بسم الله وزیر خوب ما به شما تحویل دادیم. آنها می گویند ما اصلاً سلسله شاهنشاهی را نمی خواهیم - ما اصل - اصل نظام شاهنشاهی، نظام باطل و غلطی از اول بود، حالا نظام شاهنشاهی را هم فرض کنیم همه ملت این حرف را نزند، اما سلسله پهلوی که دیگر نمی شود کسی انکار کند که همه ایران دارند می گویند ما سلسله پهلوی را نمی خواهیم. آنها گویند ما سلسله پهلوی نمی خواهیم، شما می گوئید که من وزیر را برداشتم یک وزیر دیگر کردم!؟ جواب آن سؤال این جواب نیست. خواست مردم این نیست تا اینکه مسأله به این ختم بشود، اگر خواست این بود که ما وزیرمان بد است، ما وکیلمان بد است خوب وزیر را عوض می کردند، وکیل را عوض می کردند می شد خوب، اما وقتی خواست مردم این نیست شما یک کاری می کنید که خواست مردم نیست، آنی که خواست مردم است نمی کنید، پس نمی تواند درست شود این هم به شکست منتهی می شود، صددرصد شکست است برای اینکه یک مطلبی نیست که یک کلمه اش درست باشد. این نیرنگ هم هر جوری اش بکنند فایده ندارد، بخواهند نظامی اش کنند، نظامی هست و شکست خورده، نظامی

صحیفه نور جلد 2 صفحه 287

شکست خورده یک نظامی دیگر رویش بیاید، معلوم نیست حالا دیگر نظامی ها هم قبول بکنند این معنا را برای اینکه وقتی دیدند یک نظامی قلدری مثل آن مردک شکست خورده، آنها هم دیگر بالاتر از او نیستند، آنها هم دیگر بالاتر از او نیستند در شقاوت، می دانند که آنهم شکست خورده هست. پس نه حکومت نظامی و نه کودتای نظامی و نه این خدعه ها و حکومت آشتی، اینها فایده ای نکرد.
 

اجیر کردن چماق به دستان، نشانگر ضعف و یاس قوای انتظامی رژیم

یک راه دیگر هم اینها دارند طی می کنند و این آن است که تشبث کردند به کولی ها. خدا می داند که ننگ یک مملکت هست که قوای انتظامی دارند و قوای انتظامی را از آنها مایوسند یا جرات کنند که همه شان را وادار کنند به کار. یک مملکتی که به حسب اصطلاح باید شاهش و وزیرش و عرض بکنم قوایش اینها در صدد این باشند که نظم برقرار کنند اینها تشبث می کنند به یک عده چماق به دست، در کرمان کولی، در جاهای دیگر هم این کسانی که اجیرشان هستند. اینها زیر سایه چماق کولی ها می خواهند زندگی کنند. این ننگ است برای ما که یک همچو کسی به ما حکومت کند، یک همچو کسی به ما برای ما وزارت کند، وکالت کند. زیر سایه چماق کولی الان ادامه حیات دارد ایشان می دهد. این هم فایده ندارد. وقتی بنا شد چماق باشد، مردم هم چماق دارند، کردند - اینهم - مردم هم مقابلش چماق به دست گرفتند و بیرونشان کردند اینها را، البته آن چماق به دست ها در پناه نظامی بودند چنانچه در مدرسه فیضیه و قم که ریختند در 15 خرداد، قبل از 15 خرداد ریختند در مدرسه و آن خرابکاری ها را کردند، یک دسته ای را آوردند از خودشان - چه - در پناه پاسبان ها و در پناه لشکری ها ریختند تو مدرسه و آن کارها را کردند، حالا هم دارند این کار را می کنند که در پناه قوای انتظامی، قوه انتظامی، در پناه قوای انتظامی به خرابکاری مشغولند. قوای انتظامی! این از همان لغات است که عرض کردم محتوی رااز دست داده و همین صورتی است، قوای انتظامی است دیگر، الان قوای انتظامی ما قوای مخرب شده است، در سایه آن چماق به دست ها می ریزند به شهرستان ها، چند شهرستان تا حالا با همین طور ریختند و خرابکاری کردند. این تشبث هم فایده ندارد، اینها فایده ندارد.
 

تبلیغات اجانب در وابستگی نهضت

تبلیغات آمریکائی ها و انگلیسی ها و اینها، اینها هم دیگر گذشته است، فاید ندارد. در آمریکا می گویند که داشت در نوشته هائی که رابطه زیرزمینی بین انگلیس و شوروی است که این آشوب ها را درست کرده!! یعنی این حرف هائی که من حالا دارم به شما می زنم و همه برادرهای شما از قبیل این جور حرف ها و.... می گویند، این، انگلیس ها و روس ها با هم دست به هم دادند و به من گفته اند بگو، من می گویم. به بازاریان هم گفته اند داد کن آنها هم داد می کنند. به ملاها هم گفتند داد کن - به مثلاً فرض کنید اینهائی هم که در - به شماها هم که شعار دارید می دهید می گویند آمدند به شما هم گفتند که

صحیفه نور جلد 2 صفحه 288

بیائید فریاد بزنید چه، در آمریکا گفته شده که رابطه زیرزمینی بین انگلیس ها و شوروی است، این آشوب ها را این انگلیس ها و شوروی ها دارند درست می کنند، انگلیس ها احتمال می رود در این فضولی دخالت داشته باشند این بنایشان بر این است که فحش برای خودشان درست می کنند که مقاصدشان را پیش ببرند تا اینکه این نهضت را آلوده کنند به اینکه نهضت انگلیسی، شوروی است! این هم فایده ندارد برای اینکه بچه های ما هم حالا می دانند که هر چی اینها بگویند خلاف است، هر چه می خواهند بگویند، بگویند. بچه های کوچک ما هم می دانند، همه جوان ها و پیرهای ما می دانند که اینها، حرف ها و نیرنگ هاست اینها و برای این است که این نهضتی که دارد همه این اقشاری که ما را دارند غارت می کنند، می لرزاند و انشاءالله سرنگونشان می کنند. این چیزها را می دانند که اینها برای این است که این نهضت را بخوابانند، این آتشی که در قلب ها افروخته شده است، این را خاموشش کنند، این را دیگر مردم می دانند این حرف ها را. بنابراین این تشبث هم فایده ای ندارد.
 

نجات مملکت، با خروج شاه و خاندانش

آنی که فایده دارد کلیدش دست خود اعلیحضرت همایونی است، هیچ کس هم نمی تواند و آن این است که ایشان پا شود برود، کلید دست خودش است، اگر بخواهد آرامش پیدا بشود، ایشان دست زن و بچه اش را بگیرد برود از این مملکت، نجات بدهد خودش را برای اینکه من خوف این را دارم که یک آشوبی بشود و بچه های کوچک - اینها - را هم بکشند و ما میل نداریم یک همچنین چیزی را که بچه کوچک ها هم از بین بروند. خود این، البته ملت خودش با این چیزها دارد. این صلاحش این است، من صلاحش را می دانم، صلاحش این است که سوار یک طیاره ای شب بشود بی صدا و برود سراغ ویلاهائی که در خارج مملکت تهیه کردند با آن پول های هنگفت، اگر ملت ما بگذارد.
انشاءالله خداوند شما را موفق بدارد، انشاءالله پیش ببرید، پیروز بشوید، پیروزید شما، یعنی تا الان پیروزید، لازم نیست که او برود، شما این را از تختش پائین کشیدید، این الان سر تخت دیگر نیست، این حالا دائماً به این و آن متشبث می شود. من میل ندارم بعضی تشبثاتش را بگویم، من میل ندارم بگویم، اما دائماً در تشبث است. شما این را از آن مرتبه بالای آریامهری کشیدید او را پایین، آوردید او را در مراتب پائین که الان مشغول تشبث به این به آن است، به کولی ها تشبث می کند. این پیروزی شما است و خداوند شما را پیروز کند و به نهایت این پیروزی برسید که این ملت یک ملت مظلومی بوده است تا حالا و این ملتی است که زیر پا و چکمه های خارجی و داخلی تاکنون دست و پا می زده است و انشاءالله خداوند موفق کند شما را و همه ما را به اینکه نجات بدهیم این ملت را.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:30 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

بیانات امام خمینی در مورد تمدن بزرگ و اصلاحات اراضی!

تاریخ: 1357/08/11

 

فضای باز سیاسی واژه ای از لغت نامه شاه

از چیزهائی که ما در این عصر مواجه هستیم، این لغات و واژه هاست که عوض شده است بسیاری از واژه ها و لغت هاست که در عصر ما در ایران یک صورت دیگری پیدا کرده و یک لغتنامه جدیدی باید برایش باز بکنند، مثلاً از لغاتی که حالا استعمال می شود فضای باز سیاسی که آن در کلمات شاه زیاد دیده می شود که یک فضای باز سیاسی ما در ایران اعطا کردیم و ایجاد کردیم و در کلمات ارباب هایش هم مثل کارتر مثلاً همین مسأله تکرار می شود که این شاه یک فضای سیاسی همین دیروز ظاهراً ولیعهد را یعنی پسر شاه ولیعهد، البته این هم مثل اوست، برده اند پیش کارتر و انگار تقدیر کرده است از شاه که آزادی داده است. این یکی از لغت هائی است که در عصر ما معنای خودش را از دست داده به یک معنای دیگر. فضای باز سیاسی در ایران یعنی اختناق همه چیز، سانسور همه مطبوعات و جلوگیری از هر اظهار نظر. بشر در اظهار نظر خودش آزاد است، فضای باز سیاسی یعنی جلوگیری از هر اظهار نظری، در زندگی خودش، در مقدرات خودش هیچ حق اظهار نظر ندارد، مطبوعات هیچ حق ندارند که یک کلمه برخلاف آنکه دیکته به آنها می شد بنویسند. خوب حالا اخیراً یکقدری اینجا صحبت می کنند و رادیو هم همین طور و این توجه عمومی و این مشت های گره کرده برادران ما در ایران، این موجب این شد که نتواند دیگر همچو آنطور که دلشان می خواست عمل بکنند.
 

شاه، نقطه اصلی جنایات

حالا هم باز به آن آزادی نیست و لهذا می بینید که در تمام این روزنامه ها و در تمام این رادیوها و دستگاه تبلیغی، آن نقطه اصلی را باز نمی توانند ذکر کنند. همه مان می دانیم، همه شان می دانند، همه مطبوعات و ارباب مطبوعات می دانند این را که آن نقطه اصلی که البته نقطه اصلی که عرض می کنم، نقطه اصلی در این صف نوکرها، نه در آن صف اربابها، آن نقطه اصلی عبارت از شاه است یعنی تمام این جنایت هایی که در ایران واقع شده است در عصر ما، در این عصر، تمام این جنایت ها با امر شاه است. امکان ندارد که یک سربازی سرخود آدم بکشد یا یک صاحب منصبی سرخود اجازه آدمکشی بدهد یا یک وزیری، یک - نمی دانم - نخست وزیری همچو قدرتی داشته باشد که سرخود دستور

صحیفه نور جلد 2 صفحه 271

کشتن، دستور زخم زدن، این دستوارات را بدهد. تمام این جنایت هایی که واقع شده و شود با امر مستقیم شاه است که (باید بزنید) در 15 خرداد از قراری که معرف شد که فرمان دار خود او بوده است و با آنکه خودش بالای آنها چیز کرده است و امر می کرده، امرش این بوده است که به جاهائی بزنید که دیگر زخمی نباشد مریضخانه ها، به جاهائی بزنید که بکشد.
آزادی و فضای آزاد سیاسی معنایش این است که هیچ کس حق اظهارنظر ندارد، چنانچه مطبوعات ما حالا هم حق اظهارنظر ندارند، اگر یک وقتی آزاد بشود مطبوعات ما و دستگاه های تبلیغاتی از قبیل رادیو و تلویزیون و اینها، آنوقت معلوم می شود قضیه چه هست و چه بوده است یعنی حالا نه من و نه شما و نه اکثر مردم اطلاع نداریم از اینکه چه گذشته است، ما اطلاع از این ظواهر داریم، از این خیابان ها که کشته ها تویش پشته شده است و از این ظواهر امر، از این سطح ظاهری ماها اطلاع داریم، از آن سطح باطن و از آن مسائلی که بر ایران گذشته است و می گذرد زیر پرده است، از آنها ما الان اطلاع نداریم لکن اشخاصی هستند که اطلاع دارند و در عمق مسائل بوده اند و حالا شاید همه چیزها هم نباشد لکن خوب بیشترش در تواریخ هست. الان شما مطمئن باشید که کتاب ها نوشته شده است لکن اینها نتوانسته اند این کتاب ها را طبع کنند و منتشر و آنوقتی که آزاد بشود به معنای حقیقی آنوقت هست که این کتاب ها بیرون می آید، آنوقت مطبوعات دیدنی است. حالا هم باز مطبوعات ما سانسور است ولهذا اسم جانی حقیقی در هیچ یک از مطبوعات ما نمی شود منعکس بشود و نشده است و هیچ یک از در خطابه های هیچ یک از رجال باز یک همچو مطلبی که جانی حقیقی را معرفی کنند، - لکن - این کسی که همه جنایات را کرده است این، آن شخص، محمدرضا پسر رضا، هیچ نتوانسته اند تا حالا بگویند ولی مردم گویند، این در لسان مردم، بچه های 12 ساله و 10 ساله می گویند، مردم توی خیابان های قم و تهران و سایر شهرستان ها می گویند مطلب را اما رجال ما نمی توانند بگویند.
 

مادران، مشوق جوانان در مبارزه ضد رژیم

به این توده مردم چون نمی شود خیلی دست درازی کرد، یا حاضرند توده مردم به اینکه کشته ای هم بدهند، بلکه کشته هایی بدهند، بلکه جوان هایشان را هم می دهند و بعد هم افتخار می کنند مادرهای امروز نمونه است خدا می داند، یعنی در طول تاریخ مثل این مادرها ما نداشتیم الا کم که فرزندانش کشته بشود و بعد بیاید بگوید که نه، من افتخار دارم. بعضی از جوان ها به من می گفتند که این مادرها ما را گرم نگه داشته اند، این عکس العمل این مادرهای جوان مرده ما را زنده نگه داشته و گرم نگه داشته برای اینکه اینها هستند که به ما شجاعت می دهند، اینها هستند که ما را تشویق می کنند. این فضای آزاد سیاسی ماست یعنی این لغت تفییر کرده است و معنایش را از دست داده. معنایش الان در منطق آقای کارتر و منطق شاه این شده است که همه این اختناق ها اسمش شده است فضای آزاد سیاسی!!

صحیفه نور جلد 2 صفحه 271

 

تمدن بزرگ در لسان شاه و کارتر

از لغت ها، تمدن بزرگ، دروازه تمدن بزرگ، تمدن بزرگ هم از آن چیزهایی است که، این واژه ای است که معنای خودش را از دست داده یک معنای دیگر در منطق اینها دارد. این هم در لسان شاه زیاد است، در لسان کارتر هم که پدر بزرگ ایشان هست، این هم در لسان او شبیه این هست که تمدن بزرگ و اینها، تمدن بزرگ در لسان اینها هم این است که تمام آثار تمدن یک ملت زیر پا و سرکوب بشود. فرهنگ یک ملت در راس تمدن بزرگ واقع شده، فرهنگ باید یک فرهنگی باشد موافق با تمدن و فرهنگ ما وقتی که ملاحظه می کنید یک فرهنگ وابسته غیرمترقی منحط است که جوان های ما را نگذارید یک قدم بالاتر از یک حدی، تا یک حدی یک قدم بالاتر بروند. در ایران که اینطور هست هیچ، این جوان های ما که آمده اند در خارج، همین دیروز پریروز، دیشب، کی، چند تایشان، جوان های خوبی آمدند اینجا تو این اطاق پیش من گفتند که ما در فلان مملکت که حالا دیگر یادم نیست زیاد، یادم نمی ماند، ما در اینجا تحصیل می کنیم لکن به ما چیزی نشان نمی دهند، ما همانجا هستیم به اسم، گفت ما تحصیلاتمان در ایران به یک حدی بود، اینجا که آمدیم ما را در حد پائین تر الان دارند استعمال می کنند، در حد پائین تر و ماهمین طور اینجا هستیم بیخود و شما اجازه بدهید که ما برویم به ایران، آنجا بلکه یک کاری انجام بدهیم یعنی کاری با برادرهایمان انجام بدهیم.
 

الفاظ، پوششی برای فرهنگ استعماری

در ایران بنابر این بوده است که یک فرهنگ وابسته، فرهنگ وابسته به معنای اینکه یک فرهنگی داشته باشیم ما، دانشگاه داشته باشیم نگویند دانشگاه داریم، دانشکده، دانشگاه، دانشسرا همه این الفاظ موافق با فرم تمدن الفاظش را داشته باشیم لکن محتوی نداشته باشد که که صورت شبیه تمدن ولی تو خالی. از اولی که مدارس در ایران، مدرسه ای که می خواسته که یک رشدی بکند، در ایران تاسیس شده، از اول اینطور بوده منتهی به این فساد نبوده، از اول اینطور بوده که بنابر این بوده است که نگذارند یک فرهنگ حقیقی و واقعی یک تحصیلکرده های صحیح در ایران پیدا بشود و مزاحمت خواهند کرد. با مقاصدی که آنها دارند و با منافع آنها منافعشان چپاول کردن مال این ملت است، مزاحمت دارد. اینها از اول نقشه را جوری کشیدند که این فرهنگ، یک فرهنگی که قابل این باشد که این جوان های ما را ترقی بدهد و یک جوان فرهنگی صحیح بار بیاورد، از این مانع شدند و حالا دیگر به آن شکوفایی مسأله ای که آنها خواستند درآمده که اصلش هیچ فرهنگ ما صورت فرهنگ به معنای واقعی ندارد و جوان های ما را عمرهایشان را دارند ضایع می کنند یعنی رفتن در این دانشکده و در این دانشگاه ها جز تضییع عمر معلم و متعلم چیزی نیست. معلم ها هم این را می دانند، متعلم ها هم این را می دانند همه می دانند لکن وضع اینطوری است. ما که می گوئیم باید این ورق برگردد، پیچیده بشود تمام این نقشه هایی که خارجی ها به دست این عمال خبیث شان در ایران پیاده کرده اند باید اینها برداشته بشود، برای این است که ما می بینیم که هر جا دست بگذاریم فاسد است، اگر ما یک مدرسه و

صحیفه نور جلد 2 صفحه 273

دانشگاه به معنای حقیقی داشتیم چطور وقتی که ثروتمندهای ما، خود عالیجناب وقتی یک کسالت پیدا میکنند باید از خارج یا بیاورند یا اینها را منتقل کنند به خارج، باید بروند لندن خودشان را معالجه کنند - اگر ما - چطور از لندن هیچ وقت نمی آیند تهران خودشان را معالجه کنند یا جای دیگر بروند، باید از اینجا برویم، از ایران باید بروند به لندن برای معالجه، این دلیل بر این است که ما طبیب نداریم به معنای حقیقی، طبیب داریم طبیب - چیز هم گرفته - تصدیق هم گرفته، دیپلم هم دارد، همه چیز دارد، پروفسور هم به او می گویند اما به معنای واقعی ندارد، محتوای ندارد، صورت است، یک چیزی که نه، منظورم این است که تغییر کرده، از همان لغات است که تغییر کرده است، پروفسور هم هست یعنی این لفظ را گذاشته اند روی یک معنایی که آن معنا را ندارد محتوای ندارد و لهذا وقتی که یکی مریض می شود می گویند نه، باید برود لندن، خود طبیب ها، به طبیب هم که آمده، می گویند اینجا، اینجا دیگر معذوریم بروند، ایشان بروند لندن! این فقر ماست در فرهنگ فقر ماست در دانشگاه ها، در دانشکده ها و اینها می خواهند ما فقیر باشیم برای چه ما طبیب داشته باشیم؟! باید یک قدری از این ملت احتیاج داشته باشد به، وابسته باشد، ملت هم می خواهند وابسته باشد به این دولت های دیگر و به ملت های دیگر.
 

تمدن بزرگ یا عملگی استعمار؟!

وابستگی همین است که فرهنگمان وابسته است و دلیلش این است که ما فرهنگ داشتیم اما حالا می خواهند یک سدی درست کنیم، چطور قرارداد سد را باید ما با شرکت آمریکائی، شرکت نمی دانم کجا، شرکت کجا، قرارداد سد با اینها، روی چه زمینه است؟ چرا ما وقتی عمله نداریم، چرا عمله ها همه از ایرانند، آن که باید خشت بکشد و عرض کنم شن بکشد وری دوشش با یک قیمت کمی، یک اجر کمی یک اجرت کمی بگیرد و از صبح تا غروب کار کند، آن از ایران حساب می شود. در شرکت نفت همین طور است، همه جا همین است، نقشه این است که به شکل یک کارگر درجه 3 درآمده ایم و تمدن بزرگ هم داریم، تمدن بزرگ هم داریم، تمدن بزرگ!
محتوای این تمدن بزرگ در ایران عبارت از یک دسته عمله، یابه شکل عمله، به شکل فرض کنید که فرهنگی و عمال برای این ارباب ها، نفت را حمل کنند وبدهند به حلقوم آقای کارتر و رفقای او، عملگی کنند اینها با یک قیمت کمی، با یک اجر کمی و نفت ها را حمل کنند برای آنها، سد هم می خواهند بسازند باید از، کارشناس بیاید او امر کند و نقشه به قول خودشان بکشد، برای نقشه کشیدنش چند میلیون دلار می گیرد که یک نقشه بدهد، یک شب بنویسد،یک نقشه بدهد یا دو شب و آنوقت چند میلیون دلار او می گیرد، خوب ما چی؟ شما عملگی باید بکنید ماها، ماها عملگی باید بکنیم، ما آجر باید حمل بکنیم، کاری دیگر از ما نمی آید، چرا نمی آید؟ برای اینکه ما فرهنگ نداشتیم، ما نتوانستیم که خودمان سد خودمان را بسازیم.

صحیفه نور جلد 2 صفحه 273

 

الفاظ بی محتوی

هر چی را آدم دست رویش می گذارد در این تمدن بزرگ، الفاظش سر جای خودش است. الفاظ سر جای خودش است اما محتوایش را آدم می بیند ندارد. مهندس و نمی دانم دکتر و از این قبیل الفاظ زیاد است اما محتوی چیست؟ محتوی ندارد. در نظاممان هم که می رویم الفاظ زیاد است، اینقدر سپهبد و ارتشبد ما داریم که، فوج ها سپهبد و ارتشبد ما داریم. یکی از ظرفا می گفت در تمام آمریکا دو تا ارتشبد، سه تا ارتشبد به صورت این معنا هست اما ایران صدها از ارتشبد هست، صدها نمی دانم - سپهبد هست. آن الفاظ همه اش به قوت خودش باقی است لکن محتوایش را وقتی بروی، آقای ارتشبد محتوا ندارد.
در آنوقت که هجوم کردند این خارجی ها به ایران، قوای متفقین به ایران، قبل از آمدن آنها همین حرف ها بود، این الفاظ بی محتوی بود که اعلیحضرت، آنوقت اعلیحضرت او بود دیگر، این آنوقت نبودش، اعلیحضرت او بود و همه ظلم ها هم به ارث به این رسیده مع الاضافه، آن چون رو به تمدن است اضافه کرده است، اگر چه بکند، دست همه را کوتاه کرده است، دیگر همه ایران همچو مستقل شده است که همه چیز چه شده است، لشکر چه و پلیس چه واز این حرف ها. چون اهل علم و علما را کتک می زدند و به کلانتری ها بردند و اهانت می کردند و زن ها را آنقدر به آنها ظلم کرده اند که خدا می داند چه مصیبت ها در ایران ما کشیدیم و مردها را چه و بچه ها، همه بساط را در آورده بودند. در تبلیغات این بود که دیگر هیچ مملکتی در مقابل مملکت ما، مثلاً آنوقت ظرفا می گفتند که آن یکی که دو نداشت، آن عبارت از آن چیزی بود که راجع به جنگی که اینها می خواستند بکنند و حفظ کنند سرحدات را، اعلامیه اول بود که دیگر دومی نداشت، آن سه ساعت طول کشیده بود، وقتی رضاشاه به یکی از صاحب منصب ها گفته بود چه، گفته بود یک ربع هم نباید طول بکشد، ما چیزی نداشتیم آنها همه چیز داشتند، سربازها را خودم تو خیابان های تهران دیدم که راه افتاده اند، همین طور سربازخانه ها را رها کرده اند راه افتاده اند توی خیابان ها برای اینکه سرباز نبود، ارتش نبود. شما حالا خیال می کنید ما یک ارتش 250 هزار یا 350 هزار نفری داریم که ارتش است برای ما؟ الفاظ همان الفاظ است که در همه ممالک استعمال می شود، از صاحب منصبش گرفته تا پایین، الفاظش همان الفاظ است ولی محتوایش را وقتی که ملاحظه کنید محتوی ندارد، عوض شده همه چیزها، باقیش هم شما به همین ترتیب.
 

اصلاحات ارضی پوششی برای استعمار اقتصادی

اقتصاد، یکی از چیزهای خوب اقتصاد است و ایشان هم از علمای اقتصاد است، خوب می داند اینها را، باید اینجا زندگی کند، نباید خدمت کند به مملکت خودش اقتصاد ما چه بود؟ دیگر ما وابستگی نداریم!؟ فلان. میرویم سراغ اصلاحات ارضی که این هم خودش از لغات اصلاحات، می بینیم که آنقدر که فاسد کردند این زراعت ما را، آنقدر کشاورزی ما را برگرداندند به هیچ و منهدم کردند که ما در همه چیز محتاجیم، دستمان را دراز کرده ایم، به اسرائیل که به ما حتی میوه

صحیفه نور جلد 2 صفحه 275

بدهد! هر چه گندم، جو، چه، هی دائماً دارد می آید که اگر یک روز جلویش را بگیرند این ملت باید گرسنگی بخورد. می گویند برای 30 روز یا 33 روز، تمام زراعت ایران برای 33 روز یا 30 روز ایران کافی است، مابقی آن را باید از خارج بیاورند. یک مملکتی که صادر کننده بود حالا باید اینطور باشد. اصلاحات، کلمه اصلاحات محتوی ندارد، لفظ، لفظ خوبی است، خیلی قشنگ انقلاب سفید، انقلاب سفید، انقلابش انقلاب است اما سیاه هست سرخ است. اینها، همه این حرف هائی که اینجاست همه همان الفاظی است که خیلی لفظ قلمبه است و جالب است، نقاشی شده است الفاظ اما این الفاظ را روی چه گذاشتند؟ وقتی زیر این لفظ را می بینیم، چه دارد، کی، چه چیز را معرفی می کند؟ وقتی زیر پرده را می بینیم، محتوی ندارد، الفاظی است که برای دلخوشی ماها، دلخوشی ملت، آنوقت که ملت نمی توانست صدا بکند و غافل بود از این مسائل، حالا این جوری است محتوی ندارد. اصلاحات ارضی یعنی بازار درست کردن برای آمریکا و شعب آمریکا و اذناب ما بازار مصرفیم، باید آنها گندم هایشان زیادی است که گاهی از زیادی برای اینکه خراب می شود می ریزند به دریا، خوب چه بهتر که اصلاحات ارضی که شروع کردند، آن گندم ها را دیگر به دریا نمی ریزند، اصلاحات ارضی شده است، گندم ها دیگر تو دریا ریخته نمی شود، گندم ها را می دهند و پول می گیرند.
 

ایران، پایگاه تسلیحاتی آمریکا

- به ما نفت -از ما نفت می گیرند و اسلحه می دهند، اسلحه یعنی چه؟ یعنی چیزی که باید پایگاه درست کند آمریکا در مقابل مثلاً شوروی، باید در ایران یک پایگاه هایی درست کند، نفت می گیرد پایگاه درست می کند. این از معجزات آمریکاست که هم نفت ما را می برد، عوض این نفت چی چیز؟ این هست که من پایگاه درست کنم در ایران، پایگاه درست کنم والا این اسلحه هایی که میلیاردها دلار، میلیارد، میلیاردها دلار اسلحه می دهند، ایران احتیاج به این اسلحه ها دارد؟ - ایران - اصلاً همچو کارشناسی ما داریم که اسلحه را به کار بیاندازد؟ شما آسفالت هم که می خواهید بکنید کارشناس می آورید برای اسفالت، آن وقت این اسلحه هایی که آنها درست کرده اند و با جهاز فنی، محتاج به اشخاصی است که فن این مسائل را داشته باشند و ایران الفاظش هست محتوایش نیست، دیگر توپ را نمی شود که با الفاظ درست کرد، آن را با محتوی باید درست بکنند، محتوی ما نداریم. این اسلحه هایی که آورده اند و قیمت نفت است که این هم یکی از لغات است که محتوایش را از دست داده که قیمت نفت راکه ارز را باید به ما بدهند، به جای اینکه به ما ارز بدهند، اسلحه می آورند در ایران برای خودشان یک پایگاهی درست می کنند که اگر یک روز گرفتار شدند، اینجا پایگاه داشته باشند. این وضع ایران است که زراعتش از آن طرف از دست رفته، نفتش از آن طرف از دست رفته و دارد می رود، دارند می برند، به این جور می برند. از همین جا، از همین مملکت متمدن در ازای نفت، طیاره - نوشته بود- 350 میلیون دلاری و 550 میلیون دلاری، این طیاره را خواهیم چه کنیم ما؟ ما می خواهیم بین مقصد قم تهران برویم، طیاره 350 میلیون دلاری و آخر من تصورش را نمی توانم

صحیفه نور جلد 2 صفحه 276

بکنم آن باید که دستمان بماند؟ همه جا، همه جا همین طور است.
 

حزب رستاخیز تجلی فضای باز سیاسی

وضع ما اینطوری است که الفاظ خیلی جالب، اصلاحات ارضی، چه بساطی، مثل حزب رستاخیز دیگر، حزب رستاخیز فراگیر!! که در آنجا هم همان اولی که این حزب را به پا کردند ما حرف هایمان را زده ایم، آنقدر که باید صحبت کنیم، صحبت کرده ایم حالا راجع به این است که این فراگیریش محتوی نداشت، با زور یک عده ای از خودشان، از سازمانی و اینها بودند که مردم قبول نکردند (بله) نگفتند، آنها هم که گفته بودند، معلوم شد همه زور بوده است برای اینکه همچو که یک قدری سستی پیدا شد از اطراف، آن کنار رفت، آن کنار رفت، همه کنار زدند رفتند سراغ کار خودشان، حالا شده یک حزبی که سایر حزب ها را به حزبیت می شناسد. این را به حزبیت اصلاً نمی شناسند، این حزب فراگیر!! خوب شما دیدید که راجع به این حزب چقدر حرف زد این آقا، چقدر، یکی از حرف هایش این بود که هر که این حزب را این جزء همان آزادی است قبول کند، قبول کرده هر که قبول نکند تذکره اش را بگیرد و برود، این که اهل این مملکت نیست، تمام اهل مملکت آنهایی هستند که داخل این حزب هستند، فراگیر! اما محتوایش چه بود؟ محتوایش هیچ چیز، محتوی نداشت، معلوم شد هیچ چیزنیست و هکذا هر جایش را بگیرید، این الفاظ، حالا اگر بخواهیم ما تفضیلش را بگوئیم طولانی است و من دیگر حال این را که اینقدر بحث بکنم، صحبت بکنم ندارم.
 

پذیرفتن شاه، انهدام اسلام و مسلمین است

انشاءالله که خداوند شماها را حفظ بکند و همه تان سرباز باشید برای ملت خودتان، مسأله را جدی بگیرید. الان مسائل ایران، یک مسائل جدی است، مسائل حیاتی است الان مسائل ایران، باید شماهایی که در خارج هستید مسائل را جدی تلقی کنید، صحبت، صحبت شوخی نیست، صحبتی است که الان ایران در یک مرزی واقع شده است که یا باید نابود بشود و از بین برود تا آخر و یا باید حیات خودش را تجدید کند و موجودیت خودش را ثابت کند. الان ما سر این دو راهی واقع هستیم، دو راه بیشتر ما نداریم یا حیات و یا موت، موت، تا آخر رفتن. شما گمان نکنید که اگر ما یک قدم از این مطلبی که ملت ما الان دارد و آن اینکه این سلطنت باید از بین برود، این رژیم اصلش باید از بین برود، این فاسد است، رژیم سلطنتی و شاهنشاهی از الفاظ بی محتواست، محتوایش فاسد است، این ملت می گوید این باید برود، ما استقلال هم را می خواهیم، می خواهیم خودمان مملکت خودمان را اداره کنیم، نمی خواهیم تحت نظر دیگران باشد. مملکت مال ماست، خوب است مال ماست، خوب است مال ماست، بد است مال ما. ما نمی خواهیم دیگران در مملکت ما دخالت کنند. اگر ما یک قدم از این حرف عقب بنشینیم با به اصطلاح آقایان قدم قدم بخواهیم پیش برویم یعنی قدم اول را ما حالا تسلیم بشویم که آقا سلطنت بکنند نه حکومت، تز آقایان این است، تز بعضی ها این است که حالا این حرف را بزنیم بگوئیم که ایشان

صحیفه نور جلد 2 صفحه 277

سلطنت بکند نه حکومت، معنی اش این است که یک نفر آدمی که قریب سی سال خودش و قریب پنجاه و چند سال خود و پدرش به ما جنایت کرده است، جوان های ما را کشته است، هتک حرمات ما را کرده است، مملکت ما را به غارت داده است، حالا آقا سلطان باشد، سلطان سلاطین، شاهنشاه، ما قبول کنیم این معنا را که ایشان حالا سلطان باشد، حکومت نباشد، اگر ما این مطلب را از اینهایی که تزشان این است قبول کنیم، اسلام را و مسلمین را و مملکت اسلامی را منهدم کرده ایم تا آخر و این بالاتر خیانتی است که ما بر کشور خودمان بخواهیم بکنیم و به اسلام کرده ایم.
 

بالاترین خیانت، توقف در نهضت و سازش با شاه

اگر این قدم را ما سست بگیریم و بگوئیم حالا ما به همین حد، قلم های ما را خرد خواهند کرد. این دفعه اگر این مار زخمی، این دفعه گرم بشود، همچو زهری بر ایران و ایرانی خواهد زد که تا ابد سرش را نتواند بلند کند. بیدار بشوید آقایان! ملتفت باشید، خیال نکنید که ما قدم قدم می خواهیم برویم، این غلط است، این تز غلط است، یا شاهنشاهی حالا باشد، به قانون اساسی عمل بکنیم و انتخابات آزاد، اینها چیزهایی است که خود شاه تزریق می کند، این چیزهایی است که خود او تزریق می کند. الان دید و بازدیدها در ایران رواج شده است، الان برای حبس ملت دید و بازدیدها شروع شده است، شاه دو ساعت با یک نفری خلوت کرده. امروز یکی از همین کسانی که آمده بودند مصاحبه کنند گفتند این را که دو ساعت یک نفری با شاه مصاحبه کرده و حالا می خواهد با سران قوم مصاحبه کند. اینها، اگر اینها یک قدم ما را متوقف بکنند قدم ها و قلم های ما را خرد خواهند کرد ایران را دیگر تا آخر ایرانی روی زندگی و روی آزادی و روی استقلال نخواهد دید - دیگر - هیچ خیانتی بالاتر از این نیست که مشت های ملت بلند است و گره است و درمقابل ایستاده است، هیچ خیانتی بالاتر از این نیست که این مشت ها رابه زمین بیاورد، این دست های بلند شده را فروبنشاند و این آتشی که الان در ایران به پا شده است خاموش کند. اگر این خاموش بشود، محال است دوم پیدا کند و دیگر روشن بشود.
 

افشای حقایق، تکلیف ما در برابر تبلیغات رژیم

حالا آقا، باید همه، قدرت ها روی هم بیایند، همه یعنی آقا چیز دارد تکلیف دارد، آقا تکلیف دارد، آقا تکلیف دارد، بنده تکلیف دارم، همه تکلیف این است که اینجا هر قدر می توانید تبلیغات کنید بگویید مسائل را به کسانی که اطلاع ندارند. تبلیغات آنها اسباب این شده است که ماها را یک آدم های ارتجاعی معرفی کنند، آخوند را ارتجاعی معرفی کنند، این آخوند می گوید آقا ما حقمان را می خواهیم، ما آزادی می خواهیم، ما استقلال می خواهیم، این ارتجاع است ؟مال ما را بردن ارتجاع نیست! تمدن است ؟! مالمان را می خواهیم ندهیم، مرتجع هستیم؟ ما را در قید و بند می خواهید نگه دارید و اسیر تا آخر نگه دارید، شما مرتجع نیستید؟ اما ما که می گوئیم آزاد می خواهیم باشیم ما مرتجع هستیم ؟! اگر ما

صحیفه نور جلد 2 صفحه 278

دست برداریم از آن تز خودمان، از این مقصد خودمان، تا آخر زیر بار این ظلم و این ستم، تا آخر باید باشیم. باید هر کس، هر فرد الان تکلیف دارد، تکلیف الهی دارد، تکلیف انصافی دارد، تکلیف وجدانی دارد که با این ایرانی هایی که الان ایستاده اند و فریاد می زنند، با این ایرانی ها کمک بکنند، هر قدر می تواند کمک بکند، اینها دارند جانشان را می دهند، دارند جوان هایشان را می دهند در راه ما و در راه اسلام، در راه ملت دارند می دهند اینها، ما هم از ملت هستیم، باید ما هم کمک بکنیم، هر که هر قدر می تواند، می توانید مصاحبه مطبوعاتی بکنید مصاحبه مطبوعاتی بکنید، مصاحبه بکنید مطالبتان را بگویید، می توانید به این رفقائی که در دانشگاه ها و در جاهای دیگر دارید صحبت کنید و بایستید چند نفر را ببینید صحبت کنید از ایران، این است وضعش و با ایران این کار را دارند می کنند، با اینها اینقدر ظلم کرده اند، ما چه می خواهیم، این داد و قال ها برای چه هست که ما می خواهیم؟!، ما آزادی زیاد دادند و ما داد می زنیم که چرا اینقدر آزادی می دهید؟ آزادی تند سخت دادند به قول آقای کارتر که چون آزادی تند داده است اعلیحضرت، از این جهت اینها فریاد زنند؟!. ما که فریاد می زنیم آزادی یعنی ما آزادی زیاد، تخمه کردیم مااز آزادی دیگر ندهید آزادی ؟! مسأله این است، مسأله این است؟ آقای کارتر این را می گوید دیگر. ما همه تکلیف داریم، باید، باید همه ما هر چه قدرت داریم اعمال کنیم برای نجات این کشور اسلامی، نجات یک ملت مسأله شوخی نیست، مسأله نجات یک ملت است. همه باید با هم دست برادری بدهیم و پیروز هستید ان شاءالله، انشاءالله پیروزید .خداوند همه تان را پیروز کند.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:31 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:صحیفه نور امام خمینی

مصاحبه امام خمینی با پائزه سرای ایتالیائی

تاریخ: 1357/08/11

 

مصاحبه امام خمینی با پائزه سرای ایتالیائی

سؤال: چرا سقوط سلسله پهلوی و تشکیل جمهوری اسلامی برای خروج ایران از بحران اسف انگیز، غیر قابل اجتناب است؟
جواب: شاه از ابتدای سرکار آمدنش قانونی نبوده، و از هیچ نوع مشروعیتی برخودار نیست و اکنون هم به دلیل زیر پا گذاشتن همه حقوق ملت و اعمال و ظلم های بی حسابش به طرز بی سابقه ای ملت، او و خاندانش را تحمل نمی کنند و به دلیل اینکه اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران مسلمانند لذا بدیهی است با سقوط این رژیم به چیزی جز یک نوع حکومت اسلامی راضی نمی شوند.
سؤال: چطور می توان از خطر به قدرت رسیدن ارتش که مخالفین میانه رو دولت آنقدر از آن می ترسند، جلوگیری کرد؟
جواب: امروز ملت ایران است که می خواهد سرنوشت خود را تعیین کند و این ملت، دولت نظامی را تحمل کند، گذشته از اینکه تاکنون هم حکومت شاه در محتوی چیزی جز حکومت ارتش و نظامیان نبوده است.
سؤال: آیا یک راه حل ملی برای رفع بحران فعلی ممکن است در حالی که آمریکا و کشورهای غربی قبل از همه انگلستان از شاه پشتیبانی می کنند و همچنین وجود ارتش که از طرف آمریکائی ها احاطه شده و رهبری می شود.
جواب: راه حل در ایران امروز، همان چیزی است که عموم ملت در بیش از یک سال گذشته با پشتوانه خون خودشان به گوش همه دنیا از جمله آمریکا و سایرین رسانده اند وآن هم عبارت است از سقوط سلسله پهلوی و برچیده شدن نظام شاهنشاهی و استقرار حکومت اسلامی.

صحیفه نور جلد 2 صفحه 280


سؤال: به شما این را نسبت می دهند که می خواهید رژیم توحیدی اسلامی تشکلی دهید، در حالی که جمهوری های مسلمان دیگر مثل الجزیره که توحیدی نیست و رژیم های اسلامی دیگر مثل عربستان سعودی که فئودالی است، انزجاری در غرب ایجاد نکرده اند. آیاتوانید مشخصات جمهوری اسلامی را که در نظر دارید بیان کنید که چگونه است؟ در مورد محتوای اجتماعی، سازماندهی سیاسی خصوصاً برای احزاب، سندیکاها و مطبوعات.
جواب: امروز در جهان، آن چیزی که مقصود ما از جمهوری اسلامی است دیده شود. هیچ یک از خصوصیات اصولی جمهوری اسلامی در حکومت عربستان سعودی دیده نمی شود. آیا مگر ملت ایران برای تعیین سرنوشت خویش باید ببیند که دولت های غربی چه چیزی را می پسندند؟ مگر سایر دولت ها هم برای تعیین خطمشی سیاسی خودشان و یا تعیین نوع حکومتشان به آراء ملت ایران مراجعه می کنند؟
در جمهوری اسلامی، زمامداران مردم نمی توانند با سوء استفاده از مقام، ثروت اندوزی کنند و یا در زندگی روزانه امتیازی برای خود قائل شوند، باید ضوابط اسلامی را در جامعه و در همه سطوح به دقت رعایت کنند و حتی پاسدار آن باشند، دقیقاً باید به آراء عمومی در همه جا احترام بگذارند، هیچ گونه تسلط و یا دخالت اجانب را در سرنوشت مردم نباید بپذیرند. مطبوعات در نشر همه حقائق و واقعیات آزادند. هر گونه اجتماعات و احزاب از طرف مردم در صورتی که مصالح مردم را به خطر نیندازند آزادند و اسلام در تمامی این شؤون حد و مرز آن را تعیین کرده است.
سؤال: مقام بین المللی چنین جمهوری در جهان امروز خصوصاً در مقابل مسائل بزرگ کشورهای جهان سوم، در رابطه با بحران های اقتصادی (نفت و مواد اولیه) چگونه است؟
جواب: به صورت یک کشور صددر صد مستقل عمل خواهد کرد و هرگز خود را بازیچه دست قدرتهای استعمارگر نمی سازد و ما هرگز به هیچ ملتی به خاطر منافع داخلی خودمان تجاوز نمی کنیم و تا آنجا که در توان ملت ما باشد بر حسب تاکیدات اسلامی می کوشیم تا در رفع مشکلات ملت های مظلوم سهیم باشیم.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

شنبه 2 اردیبهشت 1396  9:31 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها