0

خاطره ی از عارف به حق رجبعلی خیاط:

 
13691367
13691367
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1394 
تعداد پست ها : 2603

خاطره ی از عارف به حق رجبعلی خیاط:

مرحوم آقا شیخ رجبعلی خیاط با عده ای به کربلا مشرف شدند. در میان آنها یک زن و شوهری بودند.

یک روز که پس از زیارت از حرم آمدند، این زن و شوهر با فاصله ی زیادی جلوی شیخ حرکت می کردند، در میان راه بینشان صحبتی درگرفت و زن نیش و کنایه ای به شوهر زد و او را آزار داد.

هنگامی که به اقامتگاه برگشتند، شیخ به همه زیارت قبول گفت ولی به زن که رسید فرمود: تو که هیچ! همه را ریختی زمین و از بین بردی!

خانم می گوید: ای آقا! چطور؟! چرا؟! من این همه راه آمدم کربلا!

شیخ فرمود: از حرم که بیرون آمدی به شوهرت حرف آزار دهنده ای زدی و رنجش دادی!

 همه ی نور و فیوضاتی که به دست آورده بودی را از بین بردی.

پنج شنبه 24 فروردین 1396  7:16 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها