0

اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

استاد درس مکتب من زینب است و بس

پــس مــا رایــت پــای تــو الا جــمیل ها

حسين صيامي

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

یا ام المصائب...

وای از نگاه بد هر یهودی
ممنونتم به داد من رسیدی
با خوندن قرآن روی نیزه
آبروی زینب اتو خریدی

امیررضا قدیری

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:02 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

می توان مانند کوهی درد بود
شام با یک قافله شبگرد بود
می توان چون شیر دشت کربلا
نام زینب داشت اما مرد بود

کاظم علیپور

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

یا ام المصائب...

زینب و پاهای خسته
زینب و سر شکسته
تو بازار شامی ها آوردن و
شامی ها خندیدن و
رقصیدن و خندیدن و رفتن

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

چه صفاييست لب تشنه و تنها مُردن

در عطش سوختن و در غم سقا مُردن

بي كفن ماند حسينم ، چه كنم با اين درد؟

چاره ام چيست؟  زدن بر سر    و   رو    تا مُردن

بوريايي بدهيدم كه كفن جايز نيست

حق من نيست جدا از همه اينجامُردن

بگذاريد كه خورشيد بسوزد جانم

قسمتم بوده  در اين شدت گرما مُردن

شد حسينم هدف تير و سرش بر ني رفت

واي  از  تشنگي  و  بر لب  دريا   مُردن

خيمه ها سوخت  ، حرم رفت به يغما ، آري

بي نظيرست  رها از غم ، دنيا مُردن

ديدم از دور تن هر دو جوانم بر خاك

ارث زهراست چنين  عاشق و شيدا مُردن

مرگ من بود زماني كه حسينم گم شد

تا بيابم بدنش  صد ره و صد جا  مُردن

گشت خون قلب من از ناله ي محزون رباب

آرزو   بود مرا    ، در تب صحرا مُردن

آه ، آن شب  غم ياران همه يك سو ، يك جا

غصه ي دخترك    و  در غم بابا مُردن

سهم ما نيست  كه آسوده بميريم و تمام

شيوه ي ماست  غريبانه و  زيبا مُردن

شاعر: ياسر قرباني

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

من با رباب هر دويمان گريه ميكنيم

او بر كبوديِ رويِ تو من به مويِ تو...

 رسول ملكي

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

چشم هايم دوباره بارانيست

حال و روزم پر از پريشانيست

هر تپش آه ميكشم با درد

نفسم بين سينه زندانيست

در دلم شوق پر زدن دارم

ولي امشب هوا چه طوفانيست

دلم از سنگ غم ترك خورده

كه فرو ريختن دلم آنيست

بي قرار و خراب و دلتنگم

آنقدر كه دلم به دنيا نيست

كوچه كوچه اسير و شبگردم

كار و برام هميشه حيرانيست

 

خسته و زار و پر تبم امشب

مرثيه خوان زينبم امشب

 

بانوي عشق حضرت زينب

بي كران‌ست رحمت زينب

همه عالم به دست من باشد

ميكشم باز منت زينب

دختر فاطمه و زين اَب است

به به از اين هويت زينب

تا قيامت شود كه درس گرفت

لحظه لحظه ز نهضت زينب

باورش هم براي ما سخت است

عمر پر از مصيبت زينب

 

السلام عليك يا زينب

بانوي مرد كربلا زينب

 

با تو زنده است نام عاشورا

تويي ركن قيام عاشورا

ضامن ماندگاري عشقي

اعتبار و دوام عاشورا

در نماز شبت دعايم كن

به تو گفته امام عاشورا

خطبه خواني تو در اوج وقار

مرتضاي نيام عاشورا

استوار و هميشه پا برجاست

با كلامت تمام عاشورا

 

حضرت صبر ، قهرمان بلا

سر فرازي در امتحان بلا

 

آمدي تو اگر ، خداي حسين

آفريده تو را براي حسين

همه ي عمر لحظه هايت را

سپري كرده اي به پاي حسين

از جواني خود گذشتي تو

همه چيزت شده فداي حسين

اولين زائر تن و زخم و

پيكر بر زمين رهاي حسين

سپر در برابر دشمن

حامي و يار بچه هاي حسين

 

شير زن با غرور يا زينب

در مصيبت صبور يا زينب

 

در دل درد پرورت چه شده؟

با نگاه ز خون ترت چه شده؟

نفست در شماره افتاده

بگو با قلب مضطرت چه شده ؟

از چه دور و برت شده خلوت

قاسم و عون و اكبرت چه شده

راستي از رقيه ات چه خبر؟

يادگار برادرت چه شده

ياد عصر دهم مزن بر سر

مگر آنروز معجرت چه شده؟

 

اي عزادار روضه هاي حسين

چادر توست بورياي حسين

شاعر: محمد حسن بيات لو

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

یا زینب...

به سمت خلق نرو جلوه ی تو ربانیست..

نصیب قلب تو از زندگی پریشانیست..

سکوت گرچه نشان است بر نجابت زن

صدای خسته ی تو حجت مسلمانیست..

شکوه شمس به تابیدن پس از ابرست..

بتاب گرچه هوای دل تو بارانیست..

به ریزه خواری خوان کرامت تو خوشم..

که موری در تو برتر از سلیمانیست..

حریم قرب ندارد حساب فقر و غنا

دراین حریم اطاعت کمال سلطانیست..

مفسران پی تفسیر خطبه های تواند..

که جمله جمله ی آن آیه های قرآنیست

کسی ندید چهل روز بی قراری تو..

که اجر داغ به این غصه های پنهانیست

به پای فضل تو موسی به لکنت افتاده..

کمی زمدح تو بی یی مسیح درمانیست..

نظر بحال گدا کردن از کرامت توست..

نشسته بر سر این سفره در پی نانیست..

نم وضوی نمازت حیات آب بقا..

نوشتن از حسناتت بضاعت ما نیست..

پناه عالمیان در پناه چادر توست..

یقین زمین و زمان در پناه چادر توست..

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

وای زینب....

پیشانی ام شکست چو پیشانی حسین...

دست و سر و تن و بدنم فانی حسین

اکبر که رفت،ساقی وشش ماهه بعداز آن...

حالا رباب ماند و  پریشانی حسین

 

رسول ملکی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

به روي  منبر  نيزه ،  به وقت  صوت  قرآنت

دو دست عرش را ديدم كه مي گيرند دامانت

خداي عشق بازي ها ! نگاهت هم عبادت بود

ملائك سجده  مي كردند  بر لبخند چشمانت

جواب تو  به  هر  شمشير ، هزار الحمدلله بود

چه خوش تلفيق مي دادي، سلوك عشق و عرفانت   

همين  كه  آفتاب  گرم ، روي  معجرم  افتاد

تو  روي  نيزه ها  خواندي  نماز   ناز   بارانت

همان  هيهات من الذله ات  را شرح مي دادم

پيام  خطبه هايم   شد  ،  تجلي گاه  جولانت

تو  در  رمز  كلام  من ،  شدي  پيداي  ناپيدا

كرامت  را  هويدا  كرد ،  اين  پيدا  و  پنهانت

سرت حتي  به روي نيزه ها هم پادشاهي كرد

تو روي  تخت نيزه ، عالمي شد تحت فرمانت

عجب آيينه اي بودي كه با چشمان خود ديدم

تمام   سنگ هاي    بام ها   بودند   حيرانت

سرت   خورشيد   امّا   سايبان  كاروانت  بود

به زير سايه ي خورشيدي ات بوديم مهمانت

نداي وحي مي آمد ، از آن رگ هاي خونينت

نداي  وحي  را  راهب  شنيد و  شد مسلمانت

امان از چوبه ي محمل ، امان از چوب نااهلان

شكست از اين سر زينب ، شكست از آن دو دندانت  

تو در  گودال ، خوشحالي و روي نيزه غمگيني

گذشتند از تو خيلي ساده ، پيچيده ست جريانت

به مقتل هم به خود تكليف ديدم از تو برگيرم

دو   بوسه  با  نيابت  از   تمام  دوست دارانت

همان دم  بود  عالم را (اسيرِ) بوسه ها  ديدم

تو  در  گودال  افتادي  و  عالم  بود  گريانت

شاعر: حميد رمي

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

تب کردم از فراغ تو ای یار سر جدا..
یک دم کنار بستر این غمزده بیا..
موی سفید قامت خم گریه ی مدام
دارم به پیکرم ز فراغت نشانه ها..
من را زدند پیش نگاه رقیه ات..
من را زدند دسته ی اوباش بی حیا..
با چوب نیزه زد به سرم نانجیب و گفت..
اینقدر آه و ناله نکن زودتر بیا..
دستی رسید و حرمت روبنده ام شکست..
پایی رسید و چادر من گشت نخ نما..
عمداً مرا مقابل تو بر زمین زدند..
عمداً تو را زدند به پیش نگاه ما..
من مانده ام چگونه بدون تو زنده ام..
دست مرا بگیر و ببر این شکسته را..
رد طناب هست به دستان من هنوز..
جامانده بر رخم اثر مشتِ بی هوا..
یادت که هست سفره ی احسان یثربم؟
زینب کجا و قصه ی خیرات نان کجا؟!
بی تو نفس برای من از زخم بدتر است..
وقتی حسین نیست دگر زندگی چرا؟!
من ماندم و غریبی و اشک یتیم ها..
زینب گرفت روضه ی یک سال و نیم ها..

سید پوریا هاشمی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 حضرت زینب ( سلام الله علیها)-مرثیه گودال

 

دار و ندار زینب، روح بهار زینب

به گلشن نبوّت بنفشه زار زینب

ای که حسین ماند از تو یادگار زینب

زِ سرّ حق تعالی پرده برآر زینب

نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب

ای که برادرانت همه مطاف بودند

به دور تو چو کعبه گرم طواف بودند

کنار چادر تو به انعطاف بودند

اُف به سراب دنیا، به روزگار زینب

نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب

بیا به قتلگاهم ماهِ منیر بنگر

بیا برادرت را یک دل سیر بنگر

به زیر پای نیزه مرا حصیر بنگر

حصیر را به شن ها وامگذار زینب

نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب

کشته شده حسینت چو آفتاب تشنه

به روی خاک اِبنِ ابوتراب تشنه

مثل دو تا علیّ اش رفته بخواب تشنه

بیا به زخم هایم گریه ببار زینب

نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب

دور و برم هزاران رنگ پریده نیزه

به جسم من چو باران نیزه چکیده، نیزه

سه شعبه، نه دلم را نیزه دریده، نیزه

چقدر دشمن از من نیزه کشیده، نیزه

دمیده نیزه زار از این تن زار زینب

نیزه شکسته ها را بزن کنار زینب

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

اشعار شهادت حضرت زینب کری(س)

 

در برت تقدیم جان میخواستم اما نشد

چون کبوتر آشیان میخواستم اما نشد

 

تا کنم گریه به یک زخم از سراپا زخم تو

روضه ای فوق زمان میخواستم اما نشد

 

زخم و خاک و آفتاب و خیمه ی غارت شده

من برایت سایبان میخواستم اما نشد

 

تا به جای تو لگد کوب سواران میشدم

من هزاران جان میخواستم اما نشد

 

دور تا از محمل زینب کند نامحرمان

غرش یک پهلوان میخواستم اما نشد

 

تا که شاید لحظه ی آخر به پایت دق کنم

مهلتی از ساربان میخواستم اما نشد

 

غسل و کفن و دفن و تشیع ات بماند آه من

بر سرت سنگ نشان میخواستم اما نشد

 

نه عمامه نه عبا خاتم نه در وقت سفر

از لب لعل لبت اذان میخواستم اما نشد

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

اشعار شهادت حضرت زینب کری(س)

 

پیری زمین گیرم… صبوری ناخوش احوال

یادم نرفته گیر کردی بین گودال….

 

از کربلایت زخمی و بی بال رفتم

با چشم هایی تار از گودال رفتم

 

از حال و روزم بی خبر بودم برادر

با شمر و خولی همسفر بودم برادر

 

با دست خالی جنگ آن اغیار رفتم

با چادر خاکی سر بازار رفتم

 

زخم زبان از شهر پر نیرنگ خوردم

در کوفه از شاگردهایم سنگ خوردم

 

از ازدحام کوچه ها ترسید زینب

از هم محلی کم محلی دید زینب

 

همسایه ای داغ دلم را تازه میکرد

چادر نمازم را سرش اندازه میکرد

 

خاکستر غم بر سر من ریخت کوفه

خورشید را از شاخه ای آویخت کوفه

 

رفتم برای ماندن اسلام رفتم

با آستینی پاره شهر شام رفتم

 

از شعله ها خاکسترت را پس گرفتم

از خیزران آخر سرت را پس گرفتم

 

از راه های سخت و بی برگشت رفتم

با دست هایی بسته ...

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

تا که افتاد به این کوچه گذارش محتاج

پر شد از لطف کسی کوله بارش محتاج

 

جمع کرد آبروی ریخته ای را با لطف

آبرو داد سر داد و هوارش محتاج

 

شرط بستم سر این دل که بیاید ببرد

عاشق آنست که باشد به قمارش محتاج

 

پوزه مالیدن من رزق برایم دارد

هرکسی هست بهر حال به کارش محتاج

 

من خودم میبرمش سمت جهنم فردا

صورتی را که نباشد به غبارش محتاج

 

انبیا هم به نماز شب او محتاجند

خانوم نافله ها هست هزارش محتاج

 

سر بازار مرا متهم عشق کنید

کس به اندازه ی من نیست به دارش محتاج

 

دستگیری تمامی عوامل با اوست

عرش هم برود هست کنارش محتاج

 

شانه اش کوه رشیدی است که حتی میشد

شیر سرخ عربستان به وقارش محتاج

 

تا قیامت به پریشانی مویش سوگند

کربلا هست به الطاف مزارش محتاج

 

متوسل شده یکدگرند این دو حرم

نشده که نشود یار به یارش محتاج

  

علی اکبر لطیفیان

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:04 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها