0

اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

بنال از داغ آن بلبل، که خون قوت دلش بوده
بــــه جای لاله و ریحان، خرابه منزلش بوده
واویــلا   آه    واویلا،   واویلا،   آه   واویلا
بگوئید ای بنی الزهرا، همین ذکر غم فزا را
الهــــــی بشکند دستی، که می زد عمۀ ما را
واویـــــــــلا   آه   واویلا،  واویلا، آه واویلا
پس از قتل حسین خود، دگـر تنهایِ تنها بود
کــــــــــــلام آخر او هم، حسینم واحسینا بود
واویـــــــــلا   آه   واویلا،  واویلا، آه واویلا
وصـــــال مادر و دختر، بود امشب تماشایی
دو مظلومـــــه ستم دیده، کنند از هم پذیرائی
واویلا   آه    واویلا،    واویلا،   آه   واویلا
 

 
 
پنج شنبه 7 اردیبهشت 1396  6:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

به دردرم هیچ مرهم نیست
امیدی بر حیاتم نیست
چهل روزه ز تو دورم
داداش یک اربعین کم نیست
ولیکن دخت زهرایم ،شده ویرانه ها جایم
به حال جسم مجروحم،بگرید تاول پایم
کبود ضربه ی مشتم،شکسته مهره ی پشتم
خدا داند مسلمانم،نه نصرانی نه زرتشتم
چه گویم من ز بزم می،چه گویم از خزان نی
چه گویم از جسارتها،که شد منزل به منزل طی
گروهی مست و لامذهب،گروهی ناسزا بر لب
نبودی هر کس و نا کس،صدقه دادو بر زینب
چرا غم را خَمش کردن،دلم بر نیزه خوش کردن
فقط سر بسته می گویم،که ما را ضجرکش کردن
حیسنم وا حسینم وا
امان از معجر پاره،امان از گوش و گوشواره
رباب با گریه می خونه،لالایی بهر گهواره
نگاهم خیس ابر تو،سلام بر روی قبر تو
مرا کشته حسین جانم حدیث قتل صبر تو
ز هجرت گریه ها کردم،عدو خندید و بر دردرم
طبیب تشنه ام برخیز،برایت ب و آوردم
حیسنم وا حسینم وا
مپرس از چه رخم زرد است،که این از قحطی مرد است
برای دختر زهرا،غم بی محرمی درد است
غمت در سینه گنجاندم،نماز وصل تو خواندم
چه شد لایق ندانستی،رقیه رفت و من ماندم
حیسنم وا حسینم وا
 

 
 
پنج شنبه 7 اردیبهشت 1396  6:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

به پابوس تو آمد سفر کرده کویت
به قربان صفایت دل عاطفه جویت
به یک بوسه که آن روز زدم زیر گلویت
گرفت از تو طراوت بهار دل زینب
میون همه دلها امان از دل زینب
شد آینه ی عشقت سرا پای وجودم
اگر رنگ بنفشم اگر یاس کبودم
در ایام جدایی پر از یاد تو بودم
که شد ذکر جمیلت گل محمل زینب
اگر باغ گلم رفت به تاراج و به غارت
اگر سنگ ستم کرد به آیینه جسارت
مرا برده بر سوی اگر موج اسارت
ولی در دل دریا تویی ساحل زینب
میون همه دلها امان از دل زینب
آهم که شعله بر جگر غم کشیده ام
اشکم که قطره قطره به پایت چکیده ام
آیینه ام که زخم ترک خورده ام ز سنگ
سروم که سایبان شده قد خمیده ام
ای تل خاک غرق به خون برادرم
باور نمی کنم که کنارت رسیده ام
یادم نمی رود که در آن روز در پی ات
صد بار و این مسیر سیه را دویده ام
نبش نظار و ضربت دشمن گرفته ام
طعم هزار و صد سنگ ستم را چشیده ام
یادم نمی رود که در آن شام و از تنت
صد تیغ و تیر ونیزه و خنجر کشیده ام
اکنون رسیده ام که ببوسم دوباره ات
آه ای گلو بریده کجا این بریده اند
 

 
 
پنج شنبه 7 اردیبهشت 1396  6:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

زینب ای دختـــــــر والای علی     
ای تــــــــو آئینــــۀ سیمای علی
زینب ای دختــــــر کبرای علی   
وی شهــــامت ز وجود تو جلی
ای فـــــــــــروزنده چراغ نَبَوی  
نـــــــــــــام تو زینت بزم علوی
تو مهی، فــــــاضله و عالمه ای     
تــــــــــــــربیت یافتۀ فاطمه ای
چون تـو از ریشۀ آن آب و گِلی   
در جهان نیست چو تو شیر دلی
ذوالفقــــار علی اندر لب توست      
درس آزادگـــی از مکت توست
زینب ای قــــــــــافله سالار بلا    
زینب ای همسفـــــــر خون خدا
زینب ای خـواهر ممتاز حسین    
همــــه جا همدم و همراز حسین
ای بـــــــــزرگ اُسرا قافـله را    
تــــــــرک ناکرده شبی نافله را
روزها صائم و شبهـــــــا قـائم   
بــــــــــــــر لبت نغمۀ قرآن دائم

 
 
پنج شنبه 7 اردیبهشت 1396  6:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

ای پـــــــرچم کربلا به دوشت زینب      
قربان تو و خشم و خروشت زینب
تا موی سرت سفید شد از غم دوست    
شـــد کعبـــۀ دل سیاه پوشت زینب
بـــــــــــــا داغ و فراق آشنایی زینب    
بر درد غـــــم عشق، دوائی زینب
سوگند بــــــه مظلومی زهرا و علی  
تــــــــــــــو فاطمۀ کرببلائی زینب
تـــــــــــــو که خود داغ برادر دیدی   
تـــــــو کــــه گلها همه پرپر دیدی
تـــــــــو که تن ها همه بی سر دیدی 
تو که در خــــون علی اکبر دیدی
تــــــــــــــــو که قنداقۀ اصغر دیدی  
ای مــــــــــــرا خاک قدوم تو بسر
ای مــــــــرا خــــــاک قدوم تو بسر    
تــــــو که دادی که ره دین دو پسر
زینب مــــن کــــــــه چنین پیر نبود   
همسر مـــن کــــــه زمین گیر نبود
زینبی گــــر تو حسین تو کجاست؟      
دو پسر نور دو عــین تو کجاست؟
زادۀ حیــــدر کـــــــــــرار چه شد؟     
گو کــــــــه عباس علمدار چه شد؟
اَشبه النــــــــاس بــــــه پیغمبر کو؟      
زادۀ لیـــــلی عــــــلی اکــــبر کو؟
 

 
 
پنج شنبه 7 اردیبهشت 1396  7:00 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

عظمی و کبرا زینب است
تمدید زهرا زینب است
جبریل به عیسی گفت به عرش
اینجا مسیحا زینب است
ای عشق بی مثل
ای شاه بیت غزل
ذکرت همچون حسین
اهلا من العسل
عرش کجاست کرب و بلاست صحن مطهر حسین
دستمال اشک برا خداست چادر مادر حسین
من بی غمم بی ماتمم تا که حسین یار منه
بزار بگم دیوونه ام زینب خریدار منه
ثارالله ابی عبدالله
مریم کنیز مادرش
قلبم دخیل اصغرش
روی گلو بند ملک
ناد علی اکبرش
نام کرب و بلا ضربان دعا
ای که عبایی بر کل آل عبا
صفا کنید دعا کنید نیت کربلا کنید
دم اباالفضل بگیرید مادرش صدا کنید
با هروله با زمزمه روزی بخواید از فاطمه
دعا کنید یه روز بشید ماهی نهر علقمه
سرباز کوی عترتم
در پادگان در خدمتم
دوره آموزشیمه
که سینه زن هیئتم
گر غرق ماتمم
سنگین تر از غمم
چون زاده دهه
ماه محرمم
هر گلی یک بویی داره اما بوی یاس نمیشه
علقمه رفتن به خدا بی ذکر عباس نمیشه

 
 
شنبه 9 اردیبهشت 1396  6:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

ای اذان پر از نماز حسین
جا نماز همیشه باز حسین
نام سبزت، اقامه ی زهرا
زندگی ات ادامه ی زهرا
مثل بیت الحرام، یا زینب
واجب الاحترام، یا زینب
ذکر ایّاک نستعینِ لبم
آیه های تو همنشین لبم
حضرت مریم قبیله ی ما
آیة اللهِ ما، عقیله ی ما
ما دو آئینه ی مقابل هم
جلوه های پر از تکامل هم
بال یکدیگریم، در همه جا
تا خدا می پریم، در همه جا
ای حیات دوباره ی هستی
زینت گوشواره ی هستی
پر من بال من کبوتر من
سایه بان همیشه ی سرِ من
پیشتر از همه رجز خواندی
بیشتر زیر نیزه ها ماندی
تو ابوالفضل در برابرمی
تو حسین دوباره ی حرمی
عصمت الله، دختر زهرا
آن زمانی که آمدیم این جا
چشم هایت سپیده ی ما بود
پای تو روی دیده ی ما بود
از برایم تو خواهری کردی
خواهری نه که مادری کردی
به تو امّ الحسین باید گفت
محور عالمین باید گفت
آفتاب غروب خیمه ی من
ضلع گرم جنوب خیمه ی من
ای پریشانی به دنبالم
التماس کنار گودالم
ای فدای غرورِ دلخور تو
در نگاه فرار چادر تو
صبح فردای بعد عاشورا
ده نفر از قبیله هایِ زنا
روی شن ها تن مرا بستند
نعل تازه به اسب ها بستند
بدنم را به خاک تن کردند
مثل یک لایه پیرهن کردند
یک نفر فیض از حضورم برد
یک نفر نیز در تنورم برد
ای ورق پاره های تا خورده
زائر این زمین جا خورده
رنگ و روی شما پریده نبود
بال های شما بریده نبود
بعد یک انتظار برگشتی
سر ظهرِ قرار برگشتی
ماه رفتی و هاله آمده ای
یاس رفتی و لاله آمده ای
از چه داری به خویش می پیچی
نکند بی سه ساله آمده ای؟
ای غریب همیشه تنهایم
آفتاب نجیب صحرایم
پیش چشمان خیره ی مردم
صبح دلگیر روز یازدهم
دختران مرا کجا بردی؟
اختران مرا کجا بردی
ای مناجات خسته حرف بزن
ای نماز شکسته حرف بزن
با من از خارهای جاده بگو
از اسیریِ خانواده بگو
از کبودی و دست های عرب
از تماشای بی حیای عرب
راستی از سفر چه آوردی؟
غیر از این چند سر چه آوردی؟
آن پرت را بگو که پس دادند؟
معجرت را بگو که پس دادند؟
آن شبی که کنارتان بودم
میهمان بهارتان بودم
دخترم در خرابه ای که نخفت
درِ گوشم چه چیزها که نگفت
حال از این نگات می پرسم
از همین چشم هات می پرسم
ای وقار شکسته ی عباس
اقتدار شکسته ی عباس
سر بازار ازدحام چه بود؟
ماجرای کنیز و شام چه بود؟
شاعر:علی اکبر لطیفیان

 
 
شنبه 9 اردیبهشت 1396  6:12 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

رها از ما و من بودیم یک عمر
غریب یک وطن بودیم یک عمر
نزن حرف جدایی با من آخر
که یک جان و دو تن بودیم یک عمر
بمیرم کوهی از دردی برادر
چه بر روز من آوردی برادر
مزن آتش به جانم بیش از این
نگو که بر نمی گردی برادر
فدای اشک هایت خواهر تو
مرا کشته نگاه آخر تو
کمی آهسته تر تا جای مادر
بگیرم بوسه ای از حنجر تو
شاعر:یوسف رحیمی

 
 
شنبه 9 اردیبهشت 1396  6:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

اگر چه پای فراق تو پیرتر گشتم
مرا ببخش عزیزم که زنده برگشتم
شبیه شعله شمعی اسیر سوسویم
رسیده ام سر خاکت ولی به زانویم
بیا که هر دو بگرییم جای یکدیگر
برای روضه مان در عزای یکدیگر
من از گلوی تو نالم تو هم ز چشم ترم
من از جبین تو گریم تو هم به زخم سرم
من از اصابت آن سنگ های بی احساس
و از نگاه یتیمت به نیزه عباس
بر آن صدای ضعیفت بر این نفس زدنم
برای چاک لبانت به جای جای تنم
من از شکستن آن ابروی جدا از هم
تو از جسارت آن دست های نامحرم
به زخم کاری نیزه که بازی ات میداد
به نقش های کبودی که بر تنم افتاد
همین بس است بگویم که زخم تسکین است
و گوش های من از ضرب دست سنگین است
چهل شب است که با کودکان نخوابیدم
چهل شب است که از خیزران نخوابیدم
چهل شب است نه انگار چهار صد سال است
...هنوز پیکر تو در میان گودال است
هنوز گرد تنت ازدحام می بینم
به سمت خیمه نگاه حرام می بینم
هر آن چه بود کشیده ز پیکرت بردند
مرا ببخش که دیر آمدم سرت بردند
مرا ببخش نبودم سر تو غارت شد
کنار مادرم انگشتر تو غارت شد
شاعر:حسن لطفی

 
 
شنبه 9 اردیبهشت 1396  6:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

در بین آغوشم سر ذوالجناحت
با اشک من غوغا شده خیمه گاهت
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم روبرو شد
به دنبالت تا میدان دویدم من
کمی آهسته تر که بریدم من
رحم کن به خواهرت مرا هم ببر
حسین جان مادرت مرا هم ببر
پا در رکاب و دل به دریا سپردی
چشمان زینب را به سینه فشردی
بیا قبل از رفتن ای کس و کارم
به حلقومت یک بوسه بدهکارم
ای غریب تشنه لب مرا هم ببر
رسید جان من به لب مرا هم ببر
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم روبرو شد
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
آب به خیمه نرسید فدای سرت
حسین قامتش خمید فدای سرت
رحم کن به خواهرت مرا هم ببر
حسین جان مادرت مرا هم ببر

 
 
شنبه 9 اردیبهشت 1396  6:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

مهر جانماز من تربت کربلاست ولی
متبرک شده از خاک پای دخت علی
زینب یا زینب
عزت کرب و بلا از اعتبار زینبه
گردش چرخ و فلک روی مدار زینبه
زن مگو که مردا از مردی اون کم میارن
دختری صبور باشه اسمشو زینب می زارن
زینب یا زینب
عمریه که قلب اون خونه درد و ماتمه
خود غم میگه هر چی بگم از غمش کمه
واسه دیدنش ملائک وقت قبلی می گیرن
میانو می بینن و به عشق زینب می میرن
می دونی چرا دلم تپش تپش سینه زنه
آخه از روز ازل در غم زینب می زنه
مریم و آسیه که بانوی آسمونن
خودشونو کنیز حضرت زینب می دونن
اینکه میگم واسه من دعای هر روز و شبه
الهی یه روز دلم از عشق زینب بسوزه
 

 
 
شنبه 9 اردیبهشت 1396  6:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حال و هوای کربلا در حال من پیدا بود
هر کس حسینی می شود با نام من شیدا شود
من زینبم دخت علی آئینه زهرا منم
پیغمبر پیغمبران مجموعه ی غمها منم
من چشم خود وا کرده ام از ابتدا سوی بلا
از بهر اهل دل رسد از نام من بوی بلا
گرچه نیم از چهارده معصوم امّا اطهرم
از بعد آنان از همه پیمغبران هم برترم
شاگرد درس عصمت زهرای اطهر بوده ام     
آئینه جمع فضائل بهر حیدر بود ه ام
داغ پیمبر دید ه ام و از داغ او دلخون شدم
همراه اشک مادرم گریان شدم محزون شدم
دیدم تنش روی زمین مانده است و امت غافلند
تا اینکه غصب حق کنند از پیروان با طلند
دیدم به سمت اهل نار افتاده هیزمهای کین
دیدم زبانه می کشد آتش به روی باب دین
همراه مادر بود ه ام با او در آتش آمدم
از بهر حفظ مادرم خود را به آتش می زدم 
مادر برای حفظ دین می سوخت بین شعله ها
درس فداکاری به من آموخت بین شعله ها
با چشم خود دیدم چسان فضه مددکاری نمود
یک دُرِ خون آلود ه را از زیر دست و پا ربود
دیدم که مادر پشت در افتاده پر پر می زند
گر چه میان خون بود فریاد حیدر می زند
ا صورت نیلی شده با پهلویِ غرقه  بخون
با سینه ای زخمی شده از باب خانه زد برون
دامان بابا را گرفت اما  عدو نامرد بود
سنگینی تیغ و غلاف از دست او طاقت ربود
دستش ز کار افتد وشد در کوچه ها نقش زمین
از این زمین خوردن شده حیدر امیرالمومنین
خلّوُ ابْنُ عمّی ناله اش در لحظه ای دشوار بود
تنها در آنجا مادرم با حیدر کرار بود
گفتا اگر نفرین کنم بر پا قیامت می شود
جانم فدای ماندن امر امامت می شود
بابای من پیغام داد ای دخت طاها صبر کن
جان علی نفرین مکن با ظلم اعدا صبر کن
آری دو صد کرب و بلا من در مدینه دیده ام
من ریشه ی هر زخم را در زخم سینه دیده ا م
در کوفه رفتم صورتی غرقاب خون شد قاتلم
دیدم سر بشکسته ی بابا و پر خون شد دلم
دیدم که او را مثل مادر نیمه ی شب می برند
ولای عالم را غریب از پیش زینب می برند
از بعد او دیدم حسن رزمش شده زخم زبان
نی از عدو محنت کشید او زخم دید از شیعیان
در خانه اش ایمن نبود بیرون خانه جا نداشت
یک پا رکاب و همنفس سوگند بر زهرا نداشت
گر چه دلش از کودکی پر آتش و صد پاره بود
اما چه گویم زهر کین چه با گل زهرا نمود
گفت  بیا ای خواهرم طشتی بیاور در برم
پاره جگرها را ببین اینهاست نذر مادرم
با لخته های خون او من انس دارم ای خدا
از غصه تشییع او من بیقرارم ای خدا
عباس آن روح ادب با من نگفت آخر چه شد
با من نگفت از تیر کین تابوت با پیکر چه شد
من در تمام درد ها بسیار کردم شور و شین
اما دلم خوش بود دارم دلبری مثل حسین
این دل خوشی را عاقبت دست خدا از من گرفت
دارو ندارو هستییم را کربلا از من گرفت
بعد علی اکبر که شد صد پاره جسم اطهرش
دیدم به زیر سم اسب افتاده قاسم پیکرش
دیدم علمدار حسین مشکش تهی از آب شد
تا تیر بر چشمش نشست چشم فلک بی تاب شد
دیدم علم  افتاده و بشکسته پشت دلبرم
دیدم پس از سقا شده غارت تمامی حرم
دیدم سه شعبه تیر را اندر کمان حرمله
دیدم گلوی کودکی گشته نشان حرمله
من در وداع آخرین دادم به دست دلبرم
پیراهن کهنه که بود از دستباف مادرم
لبهای او خشکیده و پیشانی اش بشکسته بود
در قتلگاه دیدم عدو بر سینه اش بنشسته بود
دیدم اشاره می کند برگرد زینب در حرم
جان می دهی گر بنگری در پنجه ای موی سرم
من از حرم تا قتلگاه سعی و صفایی کرده ام
بعد از حسین در کربلا بالله خدایی کرده ام
شام غریبان دیده ام بازار کوفه دیده ام
از دیدن راس حسین برنیزه ها رنجید هام
آنچه مرا بی صبر کرد بزم شراب شام بود
آنجا که باشد مقتلم کنج خراب شام بود
شاعر:جواد حیدری

 
 
شنبه 9 اردیبهشت 1396  6:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

عاشقی را تو دفتری زینب
عاشقان را تو رهبری زینب
تو گل بوستان زهرایی
مادرت را تو مظهری زینب
پدرت را ز گوهر عصمت
بهترین زیب و زیوری زینب
در نگهداری وفا به خدا
با حسینت برابری زینب
از برای ورود اهل بهشت
هاتف روز محشری زینب
تو خود از زمره شهیدانی
روحِ اللهُ اکبری زینب
با کلام و خطابه ات امروز
رونق اهل منبری زینب
مادرت آیه های کوثر و تو
دخت ساقی کوثری زینب
انقلابی ترین زنی به جهان
فخر حوا و هاجری زینب
عاجز از شرح ماتم تو بود
قلم هر مفسّری زینب
شاهد آخرین ضیافت غم
وقت افطار حیدری زینب
تو گواه شهادت محسن
بین دیوار و آن دری زینب
بعد اکبر شبیه پیغمبر
شاهد قتل اصغری زینب
تشنه لب در کنار شط فرات
همچو گلهای پرپری زینب
گاه با دیدگان خون بارت
محو روی برادری زینب
نازنین دختر برادر را
در خرابه چو مادری زینب
کس رعایت نکرده در عالم
چون تو آیین خواهری زینب
شاعر:سید مصطفی بشیری

 
 
شنبه 9 اردیبهشت 1396  6:13 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

بعد زهرا بهترین زن بین زن ها زینب است
لاف نَبود گر بگویم عین زهرا زینب است
گر بپرسی کیست استاد دبیرستان عشق
خیل شاگردان همه گویند تنها زینب است
گر بسنجی در ترازوی عمل معیار صبر
صبر گوید قهرمان صبر دنیا زینب است
گر مقام او بود از جمع معصومین جدا
آن که ازهرمعصیت باشد مبرّا زینب است
در ریاضی گر حساب جمع از مِنها جداست
آن که از جمع شفاعت نیست مِنها زینب است
آن که با تیغ زبان، کار دو صد شمشیر کرد
کوه صبر و استقامت روح تقوا زینب است
آن که با ایراد نطقی کرد مانند علی
زاده مرجانه را محکوم و رسوا زینب است
آن که بهر ما جهاد فی سبیل الله را
با اسارت می کند تفسیر و معنا زینب است
با شهامت چون اسارت گشت توأم، عقل گفت
آن که در دنیا نظیرش نیست پیدا زینب است
شد رقم پرونده اسلام با خون حسین
آن که با خون سر خود کرد امضاء زینب است
شاعر ژولیده می گوید به آواز جلی
بین زن ها بهترین زن بعد زهرا زینب است
شاعر:زولیده نیشابوری

 
 
شنبه 9 اردیبهشت 1396  6:14 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

وقت جان دادن من مادر من بود ای کاش
 شاهد گریه و چشم تر من بود ای کاش
تا اذان وقت کمی مانده  که من جان بدهم
 وقت مُردن، علیِ اکبر من بود ای کاش
شام از قبل گرفته همه ی جانم را
 جان رسیده به لبم، دختر من بود ای کاش
بسترم را به سوی کرببلا پهن کنید
 رو به قبله شده ام، سرور من بود ای کاش
دست و پا می زنم و یاد شما می افتم
 زخمی خنجرشان حنجر من بود ای کاش
دفن کردند تو را با قدم مرکب ها
 زیر مرکب پر من، پیکر من من بود ای کاش
تا کفن پوش کنم آن تن عریانت را
 بوریا کهنه چرا؟ معجر من بود ای کاش
من زمینگیر شدم تا که زمین خورد سرت
 روی نی جای سر تو سر من بود ای کاش
شاعر:محسن حنیفی

 
 
شنبه 9 اردیبهشت 1396  6:14 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها