0

اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-مصائب

 

امیر غم امیر درد زینب

و خاتون دلیر درد زینب

پری‌زاد غم و رنج و مصیبت

مراعات النظیر درد زینب

 

زهرا فولادی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-مدح

 

در کلامت چو حیدری زینب

بی قرار برادری زینب

در حیا و در استقامت و صبر

تو همانند مادری زینب

چهره ات منتها به ثارالله

پس حسین مکرری زینب

خطبه هایت کمر شکن بودند

ساده گویم قلندری زینب

مسجد کوفه بر خودش لرزید

صیحه ای زد که حیدری زینب

تا صدایت رسید ، فهمیدیم

کهکشان را مسخری زینب

چوب محمل گواهی ات داده

تا همیشه تو سروری زینب

کربلا با تو شد قیامت اشک

پس بگویم تو محشری زینب

گفته بوده پدر بزرگ شما

بین غم ها شناوری زینب

آخرین لحظه های عمرت بود

یاد جسم برادری زینب

در همان لحظه ها تو می دیدی

می برید از قفا سری ، زینب

بعد آن هم هجوم آوردند

کل لشگر به پیکری ،زینب

ای که خون شد دلت برای حسین

به ! بنازم چه خواهری زینب

من نگفتم غزل برای شما

تو خودت ذره پروری زینب

 

 

سید مهدی بهار

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-مدح و مرثیه

 

مظهر عصمت و حیا زینب

 به رضای خدا، رضا زینب

این گهر را صدف بود زهرا

 دُخت دلبند مرتضی زینب

صبر از صبر او به حیرت شد

بود صابر به هر بلا زینب

با برادر شریک غم ها بود

 دوش بر دوش و پا به پا زینب

انقلابی به کوفه بر پا کرد

 زآتشین نطق جانفزا زینب

در تزلزل فتاد کاخ یزید

تا در آنجا نهاد پا زینب

شام را شام کرد بر دشمن

تا که بگذشت زان سرا زینب

با فداکاری رقیّه نمود

 کاخ ظلم و ستم فنا زینب

با اسیری خویش زنده نمود

 تا ابد دین مصطفی زینب

تا قیام قیامت کبری

 داده درسی به ما سوی زینب

ای «هنرور»، شفیعه تو شود

 از ره مهر در جزا زینب

 

علی هنرور

 

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

شكسته بال و پرت پر كشيدنت سخت است

ميان اين همه يوسف خريدنت سخت است



هزار و سيصدو ده نيزه بر تنت پاشيد

درون اين همه نيزه كشيدنت سخت است



تو ميوه ي غزل باغ آل طاهايي

وبيت پنجم سيب-چيدنت سخت است



نميشود نگذارم كه قطعه قطعه شوي

به روي خاك عطشناك غلطيدنت سخت است



سگ قبيله ي جوشن ميان مقتل شد

به دست گرگ بيابان دريدنت سخت است

جهانسوز

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:22 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

كنج حياط خانه ي خود،بين بسترش

 

بانو رسيده بود به ساعات آخرش

 

خيره به گوشه اي شده بود و يكي يكي

 

رد مي شدند خاطره ها از برابرش

 

خورشيدوار ... در تب گرماي شهر شام

 

مي سوخت آسمان ز نفسهاي آخرش

 

همراه هر نفس زدنش، آه مي كشيد

 

آن كهنه يادگاري خونين دلبرش

 

هر روز ؛روضه داشت حسينيه ي دلش

 

اين مدّتي كه بود بدون برادرش

 

يك سال و نيم ميل تبسّم نكرده بود

 

از خنده رو گرفت ، لب روضه پرورَش

 

يك سال و نيم با عطش آن كوير سُرخ

 

درياي اشك بود دو تا ديده ي ترش

 

يك سال و نيم بود كه خونابه مي چكيد

 

گاه از كنار روسري اش ؛ گاه از پرش

 

يك سال و نيم بود كه او آب رفته بود

 

يعني كه بيشتر شده بود عين مادرش

 

يك سال و نيم غير كبودي و زخم و درد

 

چيزي دگر نبود در اعضاي پيكرش

 

وقت سفر چقدر غريبانه پر كشيد

 

مثل حسين سرور و سالار بي سرش

 

شاعر:محمد قاسمی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

سرچشمه بود، روشن و پاک و زلال بود

زینب خدایِ بندگی ذوالجلال بود

 

در قله های معرفت و عاشقیِ حق

زهرا سرشت و عابد و احمد خصال بود

 

در مدح او بس است همین که نوشته اند

عالِم به بطنِ هر سخن و هر سؤال بود

 

زهرا که رفت مادر یک خانواده شد

در آن زمانه ای که خودش خردسال بود

 

او سال های سال کنار حسین بود

یعنی جدایی اش ز برادر محال بود

 

اما میان کرب و بلا حرمتش شکست

روزی که داغْ دیده و بشکسته بال بود

 

خود را رساند بر سر گودال پر ز خون

با حالتی که تشنه و آشفته حال بود

 

صد تازیانه خورد ولی باز هم رسید

زینب تمام فکر و خیالش وصال بود

 

بی بی جدا نشد ز تن پاره پاره اش

مست شمیم رایحه ی لایزال بود

 

میگفت ای برادر من، از فراز تل

دیدم برای پیرهنت هم جدال بود

 

با کعبِ نی زدند بماند بقیه اش

این قد خم نتیجه ی آن انفصال بود

 

حق داشت بعد کرب و بلا روضه خوان شود

او شاهد مصیبت سخت هلال بود*

 

مقتل نوشته است "که در شام..." بگذریم

کاش آنچه گفته ابن مقرم خیال بود

 

آتش گرفت و سوخت در آن شهر بی حیا

آن جا نظر به آل پیمبر حلال بود

 

داغی چشیده است که محصور واژه نیست

این روضه های سخت برای مثال بود

 

محمد جواد شیرازی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

پهن کن بستر مرا امروز

گوشه ای از حیاط بی زحمت

تا بتابد کمی به من خورشید

مثل آن روز پر غم و محنت

 

بهتر از هرکسی تو میدانی

غصه ام بهر چیست، عبدالله

همسر خوب من حلالم کن

زینبت رفتنیست، عبدالله..

 

آب دیدم، دوباره آب شدم

گرچه بگذشته آب از سر من

تا نمردم ز خجلت اصغر

ببر این آب را تو از بر من

 

کاملا واضح است اینکه دگر

بیش از این زنده من نمی مانم

وقت رفتن رسیده عبدالله

ساعت آخر است میدانم

 

میروم لیکن از محالات است

جلوه ی ذات من افول کند

بچه هامان شدند نذر حسین

از من و تو خدا قبول کند

 

اشک ماتم نریز همسر من

دست از این اشک و زاریت بردار

بیقراری مکن سلامت را

برسانم به جعفر طیار؟

 

میروم تا به حشر عزادار

غربت شاه بی سرم باشم

میروم جمعه ها به کرب و بلا

من کمک حال مادرم باشم

 

یک بیابان که بود کرب و بلا

کربلا نه بگو پریشانی

دور تا دورمان پر از دشمن

هشت روزی شدیم زندانی

 

از صدای مهیب هلهله ها

نگرانی ما عیان گردید

بدن کودکان ما از ترس

داخل خیمه گاه می لرزید

 

بخدا بعد کربلا من به

غم آن تشنه لب اسیر شدم

لطف کردی تحملم کردی

چند ماهی که پیرِ پیر شدم

 

غصه ی شام و کوفه پیرم کرد

یک جهان ظلم و جور و نامردی

در مدینه میان آن خیمه

از چه من را به جا نیاوردی؟

 

تو که مجروح جنگی عبدالله

قاسم و عون و جعفری هم نیست

هر دو فرزند ما شهید شدند

و ابالفضل و اکبری هم نیست

 

زیر تابوت را که میگیرد؟؟

همه که رفته اند تنهایی

تو که هستی ولی خودت بند

کفنم را ببند، تنهایی!

 

من فقط فکر آن زمانم که

وقت دفنم چه چاره ای داری

محرمی نیست تا کمک بدهد

تن من را به خاک بسپاری

 

راستی گفته ام که عاشورا

تا به گودال خون دویدم من؟

پس یقینا حسین می آید

موقع احتضار و جان دادن

 

همه ی دلخوشی من این است

که رخش را دوباره می بینم

چه رخی؟ وای خانه ی خولی!

سوختم پا به پای یاسینم

 

جامه ی غرق خون شاهم را

با خودم میبرم،خداحافظ

دست حق یارو یاورت باشد

با وفا همسرم،خداحافظ...

 

شاعر:عماد بهرامی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

ﺗﻮ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﺣﺴﻴﻦ ,ﺟﺎﻥ ﻧﺜﺎﺭ ﻫﺴﺘﻲ ﺗﻮ 

ﭼﻬﺎﺭ ﻓﺼﻞ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ,ﺑﻬﺎﺭ ﻫﺴﺘﻲ ﺗﻮ

 

ﺯ ﺷﺮﻡ ﺭﻭﻱ ﺗﻮ ﮔﺎﻫﻴﺴﺖ ﻣﺎﻩ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ

ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺭﺽ ﻭ ﺳﻤﺎ ,ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﻫﺴﺘﻲ ﺗﻮ

 

ﻫﺮ ﺁﻥ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻩ ﺳﺠﺪﻩ ﺍﺕ ﻛﺮﺩﻩ

ﻣﮕﺮ ﻛﻪ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻫﺴﺘﻲ ﺗﻮ

 

ﺑﻪ ﻭﻗﺖ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﺧﻄﺒﻪ ﻛﺴﻲ ﻧﻔﺲ ﻧﻜﺸﻴﺪ

ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ,ﺫﻭﺍﻟﻔﻘﺎﺭ ﻫﺴﺘﻲ ﺗﻮ...

 

ﺗﻮ ﺩﺧﺘﺮ ﻋﻠﻲ ﻭ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺍﺑﺎﻟﻔﻀﻠﻲ

ﭼﻪ ﺷﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻗﻪ ﻋﺮﻳﺎﻥ ,ﺳﻮﺍﺭ ﻫﺴﺘﻲ ﺗﻮ!!!

 

شاعر:ﻋﻠﻴﺮﺿﺎ ﺳﻠﻴﻤﺎﻧﻲ

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

ای وای ای وای...

من دراین کوفه خاطره دارم

همه جا با برادرم بودم.

بین این کوفه روزگاری من..

بین مردم چه محترم بودم...

 

آن النگو که تو به من دادی

یاده تو هست در شب عقدم؟

عصر روز دهم به غارت رفت

هدیه ی تو.. النگوی زردم..

 

تا ببینی به یاده تو هستم

مثل تو زیر آفتابم من

خیزران و لبت بمیرم..آه

فکر آن مجلس شرابم من



شب به شب خواب نیزه میبینم

بی تو من از زمانه بی زارم

شمر ایل مرا گرفت از من

نه پسر نه برادری دارم


تشنه بود و نفس نفس میزد

تشنگی عاقبت هلاکش کرد

زنده زنده حسین من را کشت

با کف چکمه نیز خاکش کرد..

 

خنجر کهنه ای به دستش بود

لعنتی سوی شاه بی جان رفت

من که یادم نمیرود هرگز..

لحظه ای که برید و خندان رفت



هرکسی میرسد ته گودال

میزند شاه تشنه کامم را

آه که خولی عاقبت انداخت

ته خورجین سر امامم را

 

حامد جولازاده

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:23 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

راه ما راه حسین ومقصد ما کربلاست

  افتخار و اعتبار مکتب ما زینب است

 

با وقار و با صلابت -کن صدایت را بلند

چون که رمز اقتدارما دم یازینب است

 

چشم او غیر"حسین ابن علی"چیزی ندید

 روشنی "ما رأیت الا جمیلا" زینب است

 

هاله ای ازنور دورش را همیشه میگرفت

آری آن مستوره ی دور از تماشا زینب است

 

آنکه ازحجب وحیا و پاکی وشرم وعفاف

چشم همسایه ندیده سایه اش رازینب است

 

 خم به ابرویش نیامد بین طوفان بلا

آنکه صبراز دست او افتاد از پازینب است

 

آنکه باآن خطبه ی غرای خود یکباره کرد

مردمان کوفه راگریان و رسوازینب است

 

 حجت خلق خدا را باوجودش حفظ کرد

آنکه بااحیاگری اش کرد غوغا زینب است

 

 

 آنکه عصر واقعه با آن همه داغ  عزیز

دشمنان رابرد از رو ماند برجا زینب است

 

 

 

شاعر:محمدحسن بیات لو

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

جانم زینب...

زینب حسین وحسن کربلاست

زینب خودش پنج تن کربلاست

پشت و پناه ساقی علقمه ست

دخترفاطمه خودش فاطمه ست

زینب به هیچ کسی امون نمیده

معجرشو به این و اون نمیده

چه غیرتی داره!خدامیدونه

چه عصمتی داره!خدامیدونه

زینب اسیر این و اون نمیشه

کوهه قدش،کوه که کمون نمیشه

هرآنچه غم روی دلش نشست،خورد

شکسته شد ولی یزیدشکست خورد

این خورشید روزه و ماه شبه

یزید چی فکر کردی تو این زینبه

زینب برا خداش سرمیاره

پایه های کاخت و درمیاره
 
ی ذره از مقام او کم نشد

خیلی زدن ولی سرش خم نشد

خیلی زدن کنج قفس بیفته

خیلی زدن که از نفس بیفته

ولی پیام اون گلوها رو برد

آبروی بی آبروها رو برد

 لحظه آخر دست گذاشت روی دست

چشماش به در نشست دلش هم شکست

خدا ببین که بی حبیب میمیرم

مثل برادرم غریب میمیرم

چرا کسی بالاسرم نیومد

خدا چرا برادرم نیومد

منتظرم برام کفن بیاره

سر من و به دامنش بزاره

یادش بخیر به پیکرش رسیدم

کشون کشون بالاسرش رسیدم

رسیدم و دیدم کفن نداره

برادرم پیرهن به تن نداره

رسیدم و نشد روش و ببوسم

من پیر شدم تا گلوش و ببوسم

صداى آب آبش و شنيدم

من با همين چشماى خسته ديدم:

اون زخمایی که رو تنش جاشده

از بسکه جابجا شده واشده‎ ‎

خدا می دونه دیگه جون نداشتم

دیگه تو زانوهام توون نداشتم

گفتم اگرچه قدکمون اومدم

 اما شبیه سایه بون اومدم

 

علی اکبر لطیفیان

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

یا بنت الحیدر...

به نام حضرت پروردگار یا زینب

فقط دوای دل بیقرار یا زینب

و ذکر مردم شب زنده دار یا زینب

براین کویر دو چشمم ببار یا زینب

دل ترک ترکم از تو عشق میخواهد

هوای تازه کمی از دمشق میخواهد

تو معنی همه ی عاشقانه ها هستی

پیمبر سفر شام و کربلا هستی

به خیل اهل جنون هم تو مقتدا هستی

اجازه هست بگویم شما خدا هستی

پس از حسین علمدار این قبیله تویی

بزرگی و جبل الصبری و عقیله تویی

علی و فاطمه یا که پیمبری بانو

عزیز فاطمه را هم تو دلبری بانو

به بانوان زمانت تو سروری بانو

مرا کنار حریمت نمیبری بانو

نخی ز معجرتان کم شود زبانم لال

ستون عرض و سما خم شود زبانم لال

تو یک تنه اسدالله کوفه و شامی

تو آفتابی و تو ماه کوفه و شامی

تو با رقیه حریف سپاه کوفه و شامی

هزار مرتبه آه از نگاه کوفه و شامی

به گوش خلق رساندی صدای عاشورا

چقدر ناله زدی پا به پای عاشورا

شبیه بارش ابر بهار میباری

بدون وقفه و بی اختیار میباری

به یاد خنده ی آن نیزه دار میباری

به یاد روضه ی آن ده سوار میباری

دوباره در نظرت رد پای شمر آمد

و پیش چشم ترت چکمه های شمر آمد

دروغ روضه بخوانیم سر بریده نشد

نه معجری ز سر کودکی کشیده نشد

قد عقیله ی این کاروان خمیده نشد

و خونی از نوک سر نیزه ای چکیده نشد

قلم میان دو دستم فسرده شد خشکید

عقیله گریه کند حرمله به آن خندید

تلذی و عطش و شیرخواره یادش هست

و غارت حرم و گوشواره یادش هست

کنار علقمه ماه و ستاره یادش هست

هنوز گریه ی آن مشک پاره یادش هست

کنار ام بنین گفت پرپرش کردند

کنارعلقمه چندین برابرش کردند

هنوز صحنه ی گودال و شمر یادش هست

هنوز پیکر پامال و شمر یادش هست

هنوز غارت خلخال و شمر یادش هست

هنوز گریه ی اطفال و شمر یادش هست

چقدر او عطش دیدن اجل دارد

هنوز پیروهن پاره را بغل دارد

میان بستر و پر التهاب میسوزد

به یاد مجلس و شام و شراب میسوزد

و پای روضه ی او آفتاب میسوزد

رباب گفته و او با رباب میسوزد

عروس خانه مان بود و آب آبش کرد

زبان درازی بزم شراب آبش کرد

 

 

امیر علوی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

یا زینب...

هفتاد و دو شهيد به صحراى زينب است

پايين نامه همه امضاى زینب است

 ميميرم و دم تو مرا زنده ميكند

قارى من صدات مسيحاى زینب است

از سربلندى تو سرافراز ميشوم

بالاى نيزه ها سرت آقاى زینب است

 جاى مرا گرفته اى و پس نميدهى

جاى تو نيست بر سر نى، جاى زینب است

 امروز که مشاهده کردى مرا زدند

عين همين مشاهده، فرداى زینب است

در طول زندگانى پنجاه ساله ام

اين اولين نماز فراداى زینب است

 اين جلوه هاى مختلف روى نيزه ات

از"مارايت الا جميلا"ى زينب است

 طورى قدم زدم که همه باخبر شدند

کاخ يزيد زير قدمهاى زينب است

 دارند سمت من صدقه پرت ميکنند

خرماى نخلها جلوى پاى زينب است

 هرچه زدند سنگ، سرش آخ هم نگفت

آخر حسين گرم تماشاى زينب است

 

علی اکبر لطیفیان

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

یا عقیلة العرب...

کیست این بانو که بر دلها خدایی میکند

کِشتیِ بی بادبان را ناخدایی میکند

هرکه گوید یاحسین او را هوایی میکند

آنکه امشب باز ما را کربلایی میکند

دختر یعسوب دین حیدر، مسلّم زینب است


قافله سالار، بعد از حضرت ارباب، اوست

آنکه دارد یک دل آزرده و بی تاب، اوست

آنکه اِستاده چو کوهی در دل گرداب، اوست

روضه خوانِ کربلا و نیزه ی مهتاب اوست

آنکه دارد سینه ای آکنده از غم زینب است


اینکه افتاده به پایش وسعت کرببلا

لابه لای نیزه ها میرفت اما بی صدا

رفت اما سوخت جانش در میان خیمه ها

یک نگاهش روی محمل جانب خون خدا

بینِ گودال آنکه دیده داغ اعظم زینب است


بین خیمه معجرش آتش گرفت و دم نزد

گوشه ی چشم ترش آتش گرفت و دم نزد

گیسوان خواهرش آتش گرفت و دم نزد

از عطش بال و پرش آتش گرفت و دم نزد

آنکه دارد در دلش شورِ محرّم زینب است

 

رضا باقریان

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:24 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

وای زینب...

كنج حياط خانه ي خود،بين بسترش

بانو رسيده بود به ساعات آخرش

خيره به گوشه اي شده بود و يكي يكي

رد مي شدند خاطره ها از برابرش

خورشيدوار ... در تب گرماي شهر شام

مي سوخت آسمان ز نفسهاي آخرش

همراه هر نفس زدنش، آه مي كشيد

آن كهنه يادگاري خونين دلبرش

هر روز ؛روضه داشت حسينيه ي دلش

اين مدّتي كه بود بدون برادرش

يك سال و نيم ميل تبسّم نكرده بود

از خنده رو گرفت ، لب روضه پرورَش

يك سال و نيم با عطش آن كوير سُرخ

درياي اشك بود دو تا ديده ي ترش

يك سال و نيم بود كه خونابه مي چكيد

گاه از كنار روسري اش ؛ گاه از پرش

يك سال و نيم بود كه او آب رفته بود

يعني كه بيشتر شده بود عين مادرش

يك سال و نيم غير كبودي و زخم و درد

چيزي دگر نبود در اعضاي پيكرش

وقت سفر چقدر غريبانه پر كشيد

مثل حسين سرور و سالار بي سرش

 

محمد قاسمی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:25 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها