0

اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

كربلا دارالنعیم زینب است

کعبه خود تحت حریم زینب است

عمر زینب وقف مولا بود و بس

او به زهرا المثنی بود و بس

چهره‌ي حیدر چو حق آئینه زد

سنگ زینب را حسین بر سینه زد

عشق؛ با زینب تبانی کرده است

رنگ گل را ارغوانی کرده است

هست و کیش رهبریت کیش او

صبر زانو می‌زند در پیش او

شاخص شخصیت زینب حیاست

گر بگویم دومین زهرا سزاست

کیست زینب؟ قدرت کل امم

عرش را با فرش می‌دوزد به هم

هم تراز زینب کبری کجاست؟

هر زنی را زینبی خواندن خطاست

زینب کبری ذلیل و خوار نیست

از زنان کوچه و بازار نیست

در رگ سرخ شهیدان شط اوست

حضرت عباس هم در خط اوست

مدعی رسوا شدی گر تافتی

عرشیان چون بر حسین دل باختند

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  1:06 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

وجودش مثل دریا بود عمه

دقیقا مثل زهرا بود عمه

 

اگرچه کربلا جا مانده بودی

حسین دوم ما بود عمه

 

هجوم یک سپاه تازیانه

ولی افسوس تنها بود عمه

 

خدا خیرش دهد این خواهرت را

کسی سیلی نخورد تا بود عمه

 

و بعداز ساقی آب آور ما

علم بر دوش و سقا بود عمه

 

تمام راه را مشغول ذکر

حسینم وا حسینا بود عمه

 

در اوج عاطفه چون مرد جنگید

اگر چه قامتش تا بود عمه

 

سرش بشگست اما دشمنش دید

سرش بالای بالا بود عمه

 

وبعد از این همه رنج و مصیبت

خدا را شکر بر پا بود عمه

یاسر مسافر

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  1:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-مناجات و مصائب

 

بیاور با خودت نور خدا را

تجلی های مصباح الهدی را

به پا کن کربلایی در دل ما

تو که تا شام بردی کربلا را

***

به پا شد شور محشر خطبه می خواند

به خود لرزید منبر خطبه می خواند

شکوهش کوفه را در هم فرو ریخت

همه گفتند حیدر خطبه می خواند

***

غروب قافله یادت نمی‌رفت

صدای هلهله یادت نمی‌رفت

گلو و چشم و قلبت ‌سوخت عمری

سه تیر حرمله یادت نمی‌رفت

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  1:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

تویی که شهره شهری به عشق ورزیدن

تویی که منتخب هستی به نیزه سر دیدن

 

بگو برای من از خاطرات خود بانو

کنار مقتل عشق و گلو و بوسیدن

 

ز بعد کرب و بلا کودکان بی بابا

شنیده ام که همیشه گرسنه خوابیدن

 

الا مفسر قرآن چقدر لذت داشت

صدای قاری قرآن زنیزه بشنیدن؟

 

بجز شما چه کسی می تواند ای خانم

شبیه ابر بهاری ز غصه باریدن

 

و ما رایتُ و الا جمیلتان یعنی

تویی که دیده نیالوده ای به بد دیدن

 

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  1:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

گر بگرید ابر ، چشمِ اشکبار آرم به یاد

ور بخندد لاله، قلبِ داغدار آرم به یاد

گر ببینم شمع سوزانی میان انجمن

سرگذشت عمه را بی اختیار آرم به یاد

صحنه های هر یک به چشم من مجسم می شود

لحظه های دردناک و ناگوار آرم به یاد

ابر، گَه گَه گرید، اما چشم من، هر روز و شب

روزهای شام با شب های تار آرم به یاد

گر گلی پژمرده بینم در کنار غنچه ای

هم رباب تشنه و هم شیرخوار آرم به یاد

زینت و زیور چو بینم رو بگردانم از آن

گوش های زخمی بی گوشوار آرم به یاد

گر گلی بینم به شاخی، خارها برگرد او

راس باب و نوک نی با نیزه دار آرم به یاد

در خزان، هر برگی افتد از درخت از جورِ باد

بر زمین افتادن اطفال زار آرم به یاد

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  1:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

ای یاد تو قد قامت «قول» ست و «قصیده»!

نام تو تجلّای عقیق ست و عقیده

عنوان تو نورست که از نور می‌آید

تصویر تو «ماه» ست که از «مِهر» دمیده

ای وصف تو دریا به کفِ دست گرفتن!

ای دیدن رویِ تو «ملاقات دو دیده»!

توفان به نگاه تو امان‌نامه گرفته

ای خشم تو زانوی زمین‌لرزه بریده!

هنگام اذان ست و تو ناموس اذانی

نام تو بلندست در این عرش خمیده

مثل تو کسی جانب حق را نگرفته

مثل تو کسی «دار اَناالحق» نخریده

مثل تو کسی مَحرم اسرار نگشته

مثل تو کسی میوه‌ی ممنوعه نچیده

مثل تو کسی «دَم» نزد از «خونِ» سرِ نور

مثل تو کسی سر نزد از سمت سپیده

مثل تو کسی در جلووِ مرگ ناِستاد

مثل تو کسی پشتِ سرِ خون ندویده

در حادثه تنها سفرِ عشق، دمشق ست

بر جاده‌ی باران‌زده از خونِ چکیده

با قافله‌ای از سر و با پای برهنه

با روح پُر از آبله با جسم تکیده

يك سلسله كوه از كمر و ريشه مي‌انداخت

توفان بلايي كه به سمتِ تو وزيده

دل‌ها همه دستِ تو اسیرند و در این دشت

جان‌ها همه پایِ تو شهیدند، شهیده!

خون، ريخته در صحنه‌ي چشمان تو كه انگار

مَي ريخته در صحن مصلّاي سپيده

یک چلّه به اشک آمد و یک چلّه به خون خُفت

«چشمی که تو را دیده و چشمی که ندیده»

شامات غریبانه‌ی ما با تو سحر شد

در سینه‌ی ما دل به هواي تو تپیده

ای پاک‌تر از پاک‌تر از پاک‌تر از پاک!

ای صبح‌تر از صبح‌تر از صبحِ رسیده!

ما را چه به توفیق ملاقات تو خاتون!؟

با چشم، در آورده و با نای بریده

 

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  1:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-مصائب



چه یکدست و مرتب بود باران

دلی از غم لبالب بود باران

رها، یکریز، با احساس، انگار

دو قطره اشک زینب بود باران

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  1:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب (س)-مدح و مصیبت

 

در صحنۀ با شکوه عاشورایی

در بارش تیغ و غربت و تنهایی

با قافله ای که رنج با خود می برد

والله ندیده ام به جر زیبایی!

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  1:07 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

زصبرت در شگفتی اسمان شد

ز وصفت ناتوان وصف وبیان شد

چه کردی روزعاشورا که چشم

تمام افرینش خونفشان شد

در ان روز بلا غارت حرم شد

و پشت اسمان یکباره خم شد

تو بودی راست قامت در حوادث

اگر چه سینه ات کانون غم شد

زمین لرزید وقتی قلب محزون

گذشتی از لب گودال پر خون

تو چشم خویش خورشید ان زمان بست

نبیند انچه تو دیدی به هامون

اگر زینب تو عاشورا نبودی

نشان از کربلا و ما نبودی

تو روح صبر و ایثار و عفا فی

حقیقت بی تو پا بر جا نبودی

گهی زهرا به را در طشت دیدی

زمانی از سری قران شنیدی

اسارت تازیانه چوب و طعنه

تو هر چه درد و غم بوده چشیدی

غم از تو اشناتر گل ندیده

صبوری چون تو کجا جایی شنیده

خجالت می کشد از چهره ات غم

که تا بوده ترا همسایه دیده

گهی خواندی نمازت را شکسته

گهی پیش تنی بی سر نشسته

گهی در گوشه ی ویرانه امد

مبارکباد تو غم دسته دسته

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  1:08 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

ستر ناموس نبوت چون حجاب زینب است

محتجب لفظ حجاب از احتجاب زینب است

دانش آموز علی خواهر ناموس دین

کی دهد معجر زسر ، قرآن کتاب زینب است

از مزارش گر صدای سوز و سازی بشنوی

آن صدای سوزش قلب کباب زینب است

از میان تربتش بوی حسین آید برون

کهنه پیراهن گمان در مزار زینب است

جامه ی یاران سیاه و محمل و پرچم سیاه

آری آری این سیاهی یادگار زینب است

پرچم ات گر سرنگون شد من نگه می دارمش

غم مخور بعد از تو پشتیبان پرچم زینب است

ملجع اهل حرم تا ظهر اگر عباس بود

شب نگه بان در کنار نهر علقم زینب است

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  1:08 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

هرگز ندیده کس به دو عالم زن این‌چنین

خون خوردن آن‌چنان و سخن گفتن این‌چنین

در قصر ظالمان به تظلم که دیده است

شیرآفرین‌زنی که کند شیون این‌چنین

هر گونه‌اش پناه یتیمی دگر شده‌ست

آری بود کرامت آن دامن این‌چنین

زندان به عطر نافله‌ی خود بهشت کرد

زینب چراغ نامه کند روشن این‌چنین

پیش حسین اشک و به قصر یزید لعن

با دوست آن‌چنان و بَرِ دشمن این‌چنین

در دشت بیند آن تن دور از سر آن‌چنان

بر نیزه خواند آن سر دور از تن این‌چنین

آه ای سر حسین! چو سر در پی توام

خورشید من! به شام مرو بی‌من این‌چنین

از خون حجاب صورت خود کرده یا حسین

جز خواهرت که بوده به عفت زن این‌چنین؟ 

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  1:08 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-در مسیر کوفه و شام



شبی دراز شبی خالی از سپیده منم

طلوع تلخ غروبی به خون تپیده منم

پی نظاره‌ات ای یوسف سرا پا حسن

کسی که دست و دل از خویشتن بریده منم

خوشا به حال تو ای سرو رسته بر سر نی

نگاه کن منم این بید قد خمیده منم

کسی که از همه سو زخم تیغ دیده تویی

کسی که از همه زخم زبان شنیده منم

اگر به کوره‌ی داغ تو سوختم خوش باش

غمت مباد که شمشیر آبدیده منم

فتاده آتش غم بر دوازده بندم

غزل تویی و سرآغاز این قصیده منم

خوشا به حال تو این ره به پای می‌پویی

کسی که این همه ره را به سر دویده منم

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  1:08 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حجت‌الاسلام جواد محمدزمانی

حضرت زینب(س)-سیاسی اجتماعی



ای خوشا حرف عاشقانه زدن

تیر بر گُرده‌ی نشانه زدن

سر نهادن به شانه‌ی معشوق

گیسوی خاطرات شانه زدن

نیست جز شرح ماجرای فراق

حرفی از تلخی زمانه زدن

دل ما خانه‌ی محبت اوست

مستحب است سر به خانه زدن

ما سیه‌مست جام توحیدیم

حدّ ما نیست تازیانه زدن

بس كن ای مرغ بازمانده ز باغ

تا به كی حرف آب و دانه زدن

تا به كی بال شوق را بستن

تا به كی دم ز آشیانه زدن

می‌رسد فصل رویشی تازه

می‌رسد لحظه‌ی جوانه زدن

فصل ما چون بهار، رنگین است

فصل بیداریِ فلسطین است

سوخت در هُرم شعله‌ها غزّه

ننشسته ولی ز پا غزّه

همه شب از ستم به لب دارد

ناله‌های خدا خدا غزّه

هست امروز، شمر، اسرائیل

هست امروز، كربلا، غزّه

وقت «لبّیك یا حسین» است و

وقت «روحی لك الفدا» غزّه

ما كه همواره یار مظلومیم

عهد خون بسته‌ایم با غزّه

السلام علیك یا مظلوم

السلام علیك یا غزّه

رهبر ما اگر كه اذن دهد

یكصدا می‌رویم تا غزّه

مثل یاران سیدالشهدا

كه ندارند در جهان همتا:

مثل صحراییان جنون سازند

لیلیان عشیره‌ی نازند

شاعران حماسه‌ی صبح‌اند

از دوبیتی قصیده می‌سازند

در ردیف دلیرمردان‌اند

پیش كس قافیه نمی‌بازند

یا كه داوود پرده‌ی شوق‌اند

یوسف كاروان اعجازند

چون قناری رفیق بوی خوش‌اند

مثل گل همنشین آوازند

تا بتابد به جانشان خورشید

مثل آغوش پنجره بازند

خبر از راز عاشقی دارند

شور و حال شقایقی دارند

هر یكی داشت شور و حال عجیب

روزگاری پر از فراز و نشیب

آن یكی كه زهیر نامش بود

سرنوشتش بسی عجیب عجیب

پیری‌اش نوبه‌نو جوانی بود

آن سفركرده تا حبیب، حبیب

از سرانجام كار حر پیداست

می‌شود عاقبت‌به‌خیر، نجیب

بی زره می‌رود سوی میدان

مرد هنگامه عابس بن شبیب

هر یكی شد سپر به جان حسین

كه مبادا به او رسد آسیب

هر یكی جان خسته را واعظ

هر یكی در دل شكسته خطیب

دشت لبریز از دعای سحر

خیمه سرشار از تب تهذیب

بندگی را به حق سزاوارند

چشم بد دور، حال خوش دارند

باغ‌های بهشت را دیدند

سبزی سرنوشت را دیدند

شب آخر پی شهودی سبز

آشكارا بهشت را دیدند

آب‌های زلال می‌گفتند:

پاكی هر سرشت را دیدند

پی عطر خوش غلام سیاه

فرق زیبا و زشت را دیدند

همچو باران شكوهشان جاری‌ست

همت مثل كوهشان جاری‌ست

گرچه پایان گرفت عاشورا

نهضتی تازه بود پابرجا

گفتن این پیام شهر به شهر

باز هنگامه می‌كند برپا

سیدالساجدین و زینب را

می‌سزد این مسیر پرغوغا

حفظ جان امام سجاد است

از سجایای زینب كبری

آن زمان كه به خیمه‌ها افروخت

آتش خشم و كینه، خصم دغا

دید در بین خیمه می‌سوزد

تن تب‌دار آن امام هدی

رفت در بین شعله‌ها زینب

حفظ جان كرد از ولی خدا

***

روز دیگر چو دید هست گران

بر امام آن غم توان‌فرسا

گفت او: یا بقیة‌الماضین

جان به كف می‌نهی، چگونه؟ چرا؟

گفت عمه چگونه صبر كنم

من كه می‌بینم این غم عظما؟

تن پاك سلاله‌های رسول

غرقه در خون رهاست در صحرا

***

باز در مجلس عبیدالله

زینب آن مردآفرین زهرا

آتش افروخت كاخ دشمن را

نعره زد «ما رأیتَ إلّا» را

دید دستور می‌دهد دشمن

قتل سجاد را به بانگ رسا

زینب آن‌جا كشید در آغوش

علی‌بن‌الحسین را، حتّی

گفت واللهِ لا اُفارقُهُ

گر كُشی پس بكش مرا با او

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  1:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

زینب که بود عالم غم را خدای صبر
در غربت دیار ستم آشنای صبر
 

معنا گرفت ماتم عظمی چو جاگرفت
بر شانه‌های زینب کبری همای صبر
 

مجموعه‌ی مصائب دنیا به او رسید
ایوب هم نبودچو او مبتلای صبر
 

در کودکی بدید که در کوچه‌های شهر
سیلی زدند مادر او را برای صبر
 

تا تیغ کینه فرق پدر را دو نیمه کرد
دختر گذاشت بر سر زخمش دوای صبر
 

از زهر فتنه جان برادر چو پر کشید
خواهر کشید بر سر و چشمش عبای صبر
 

خارج شد از منی به تمنای کربلا
تا کربلا بگشت برایش منایِ صبر
 

خون‌های کربلا همه می‌گشت پایمال
تا زینبی نداشت به لب کیمیای صبر
 

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  1:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

هیچ حرفی نزنی تا گله از غم باشد

چشم هایت نکند چشمه ی زمزم باشد

از سفر می رسی امّا چه بگویی، سخت ست

ارمغان سفرت غصّه و ماتم باشد

شبی از داغ دو فرزند جوان پیر شدن

شبی از داغ برادر کمرت خم باشد

همه رفتند کسی نیست که بازوی تو را...

جز خدا هیچ کسی نیست که محرم باشد

تا کجا قافله را... قافله را... قافله را...

تا کجا راه چنین تیره و مبهم باشد؟

زخم آنقدر زیادست که باید بر آن

دست های علی و فاطمه مرهم باشد

آمدی تا زنی ازکوفه به تیغ سخنش

راوی سرخ ترین قصّه ی عالم باشد

خواهر کوچک خورشیدی، نامت باید

به یقین ماه ترین ماه محرّم باشد

 

شاعر: ساجده جبارپور

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  1:39 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها