0

اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

کیست زینب آسمان در مَحضَرَش اُفتاده است
پیشِ او خورشید با خاکسترش اُفتاده است
شام چیزی نیست تا ویران کُنَد با خطبه اش
بالِ عزرائیل پایِ شَهپَرَش اُفتاده است


چادرش را می تکاند می تکاند کوفه را
کیست زینب کوفه یادِ حیدرش اُفتاده است

می کَنَد از جا زمینِ شام را با کاخها
راهِ مولا باز هم بر خیبَرَش اُفتاده است

 کیست زینب لحظه هایی که علی در رزم بود
ذوالفقار اینَک به دستِ دخترش اُفتاده است

قبل از آنیکه یزید از پیشِ خانم پا شود
دید یِکجا سقفِ ظلمش بر سرش اُفتاده است

مرتضیٰ بر دستمالِ زرد خود می زد گِره
یا که زینب دو گره بر معجرش اُفتاده است

هر کجا می رفت چشمی سویِ او جرات نکرد
بر سرِ او سایه یِ آب آورش اُفتاده است

کارِ او پیغمبریِ کربلا تا شام بود
بیرقِ عباس دوشِ خواهرش اُفتاده است

یادِ ایامی که شد سایه برادر با سرش
ظهر در گرمایِ سوزان بسترش اُفتاده است

داشت بر سینه لباسی را که مادر داده بود
یادِ مادر یادِ روزِ آخرش اُفتاده است
 
رو به قبله بستر است و رو به دَر چشمانِ او
باز اشکی سرخ از چشمِ تَرَش اُفتاده است

بادِ گرمی می وزید و بویِ سیبی می رسید
دید از تَل آنطرف تَر پیکرش اُفتاده است

وای دستِ حرمله گهواره ای پاشیده بود
آه دستِ ساربان انگشترش اُفتاده است
 
محملش را دید وقتی می رود از کربلا
می رود با دختری که زیوَرَش اُفتاده است

می شنید از مَحمِلی لالاییِ گرمِ رُباب
حق بده چشمانِ او بر اصغرش اُفتاده است

خُطبه اش را گیسویِ از نِی رهایی قطع کرد
ردِ خونی رویِ چوبِ منبرش اُفتاده است
 
چشم را بالا گرفت اما برادر را ندید
تاب خورده نیزه و حتماً سرش اُفتاده است

زیر دست و پا نگاهی کرد دنبالِ حسین
دید سَر این سو و آن سو مادرش اُفتاده است

حسن لطفی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

آمدم سوی غمکده خانم !
که عزای تو آمده خانم !
اذن سینه زدن بده خانم!
جبل الصبر ! سیده خانم !


کوه ایمانی و یقین زینب!

خواهر غصه ! مادر غم ها !
رونوشت صلابت زهرا
ای شکوهت همیشه پابرجا
السلام علیک یا حلما

خانمی مؤمن و متین زینب!

معجزه به وضوح میکردی
کاه را رشته کوه میکردی
با دمت قبض روح میکردی
خوب فتح الفتوح میکردی

اسدالله چندمین زینب !

تو معلم ندیده استادی
پی تفسیر عدل و بیدادی
دو جوان در مسیر حق دادی
آه ، بانو به زحمت افتادی

درد داری درد دین زینب !

از لبت دائما گوهر میریخت
از دل خطبه ات جگر میریخت
با خروش تو کرک و پر میریخت
 رنگ از چهره ی خطر میریخت

زن ندیدم من اینچنین زینب!

عزت و آبروی مکتب من
اسم پاکت نشسته بر لب من
مدح تو نغمه ی مرتب من
شصت و نه بار ذکر هر شب من

فقط إیاک نستعین زینب !

هاشمی زاده زینت بابا
در مسیر ولایت بابا
وارث  درد و غربت بابا
عمه جان به روایت بابا…

بهترینی تو بهترین زینب !

راه تو راه سرخ عاشوراست
اخت الارباب پرچمت بالاست
عمه جان از خطابه ات پیداست
کربلا در نگاه تو زیباست

به نگاهت صد افرین زینب!

تا ابد هست نوکرت محتاج
به دعای مکررت محتاج
به نگاه برادرت محتاج
و به الطاف مادرت محتاج

أنا مسکین و مستکین زینب !

خودت آتش بزن محافل را
باخبر کن دوباره مقبل را
تا روایت کند مقاتل را
جان زهرا بیا و این دل را

کربلا کن ، فقط همین زینب !

درد ها را به جان خریدی ، آه
دم دروازه تا رسیدی -آه-
طعنه از این و آن شنیدی ، آه
خیری از زندگی ندیدی ، آه

با مصیبت شدی عجین زینب!

عاقبت شام میهمان شدی و…
سر بازار نیمه جان شدی و…
دل پریشان  و قد کمان شدی و…
همه دیدند ناتوان شدی و…

بچه ها از غمت غمین زینب!

ای بزرگ عشیره افتادی
در بلایی کبیره افتادی
در شبی سرد و تیره افتادی
پیش چشمان خیره افتادی

با لگدهای سهمگین زینب !

روضه را بغض در صدایت گفت
تاول روی دست و پایت گفت
ورم زیر چشم هایت گفت
دختر شام ناسزایت گفت

گریه ی شهر را ببین زینب !

همه ی عمر موکنان خواندی
گریه کردی و بی امان خواندی
از یهودی بد دهان خواندی
از سر و تشت و خیزران خواندی

مرثیه هایت آتشین زینب !

 علیرضا خاکساری

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

از هرم آتش عطشت آفتاب سوخت
از خشکی لبت جگر نهر آب سوخت
از بس برای ماتم تو نوحه خوانده ام
از سوز ناله ام دل زار رباب سوخت

با شرح روضه های تو بین مقاتلت
هر حرف و سطر و صفحه میان کتاب سوخت

مهلت نداد داغ تو آهم به لب رسد
قلبم کنار مقتل تو بی حساب سوخت

پرسیدم از تو ای تن زخمی سرت کجاست
رگ های گردن تو به وقت جواب سوخت

لب های خشک چوب، به حال لبت حسین
هنگام خواندن تو به بزم شراب سوخت

مردم پس از غم تو ولی بیشتر دلم
وقتی که شد محاسنت از خون خضاب سوخت

آتش گرفت جان و تنم بعد رفتنت
حتی وجود خواهر تو بین خواب سوخت

 امیرحسین حیدری

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

ما همه نوکر دربار حسین و زینب
نسل در نسل بدهکار حسین و زینب
همه پشت سر انصار حسین و زینب
الگوی ماست علمدار حسین و زینب


نام ما سینه زن طایفه ای بی همتاست
کربلا، زینبیه ، کعبه و میخانه ی ماست.

ما که هستیم سیه پوش عزای زینب
کاش یک روز بمیریم به پای زینب
روز و شب عادت ما گریه برای زینب
هر چه شادی است در عالم به فدای زینب
ما عزادار ولی تا به ابد دلشادیم
در غم عمه سادات جوانی دادیم

وای از آن روز که شد بی کس و یاور زینب
ماند تنها وسط آن همه لشکر زینب
لب گودال ، غریبی ، تن بی سر ، زینب
خیره بر پیکر زخمی برادر زینب
زیر لب فاطمه یا فاطمه با خود می خواند
آن همه نیزه و شمشیر تنش را لرزاند

غم او گفتنش حتی به اشاره سخت است
ماجرای بدنی غرق ستاره سخت است
به خدا بوسه زدن بر رگ پاره سخت است
سخن از مرکب ده مرد سواره سخت است
داشت می سوخت همه ارض و سما واویلا
یک زن و این همه اندوه و بلا واویلا

روز و شب داشت ازین رسم زمانه گله ها
دختر فاطمه شد همسفر حرمله ها
وای از خوندن روضه وسط هلهله ها
آه ، بی حرمتی کعب نی و سلسله ها
وای از آتش اشرار که سوزاند پرش
وسط کوچه و بازار شکستند سرش

وای از خون دل و اشک مدام و زینب
وای از آن همه سنگ لب بام و زینب
خیزران ، تشت طلا ، بزم حرام و زینب
وای از قصه ویرانه ی شام و زینب
دردها دارد و نشنیده کسی فریادش
تا ابد داغ رقیه نرود از یادش

دم رفتن چه قدر غم به دلش جا دارد
قامتی خم شده چون حضرت زهرا دارد
گله پشت گله از مردم دنیا دارد
به بغل پیرهن کهنه آقا دارد
وقت مهمان شدنش پیش حسین و حسن است
گفت لبیک حسین چشم ازین دنیا بست

محمد حسین رحیمیان

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

زیبا ترین بانوی دنیا بعد زهرا
با تو شود تکرار زهرا بعد زهرا
ای صاحب کرببلا بعدِ برادر
ای صاحب عرش معلیٰ بعد زهرا


یا حضرت ام المصایب در همه عمر
یا حضرت ام ابیها بعد زهرا

ای عمه ی ما قبلِ کلثوم و رقیه
هستی خودِ تو مادرِ ما بعد زهرا

پیغمبره هستی،امامت هم که داری
عصمت رسیده بر تو در جا بعد زهرا

مثل و شبیهت را ندیده چشم هستی
وقتی تو زن هستی خوشا بر زن پرستی

ای بر سر هر پنج تن هم تاج زینب
ای روح تو همیشه در معراج زینب

آرامش دشت و وقار کوه داری
دریای طوفان دیده ی مواج زینب

چادر نمازت چادر بیت الحرام است
دور تو میچرخند پس، حجاج زینب

خم شد قدت خم بر دو ابرویت نیامد
با اینکه بودی غصه را آماج زینب

اعجوبه ی حیدر نمایی که ندادی
بر دشمنت هم در اسارت باج زینب

خلق خدا هستند وقتی بنده ی تو
لفظ اسیری نیست پس زیبنده ی تو

عمری به پای گریه هایت گریه کردم
بر غصه ی بی انتهایت گریه کردم

بانو شنیدم چادرت آتش گرفته
آتش گرفتم در عزایت گریه کردم

گودال جای زن نبود اما تو رفتی
جان خودت خیلی برایت گریه کردم

نیزه نخوردی در ازایش سنگ خوردی
اینجا خود من در ازایت گریه کردم

تو روضه ی دروازه ی ساعات خواندی
بر شام بیش از کربلایت گریه کردم

خندید دشمن بر پریشانیت بانو
بر چوب محمل خورده پیشانیت بانو

علیرضا وفایی (خیال)

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

چشم هایم دوباره بارانیست

حال و روزم پر از پریشانیست

 

هر تپش آه میکشم با درد

نفسم بین سینه زندانیست

 

در دلم شوق پر زدن دارم

ولی امشب هوا چه طوفانیست

 

دلم از سنگ غم ترک خورده

که فرو ریختن دلم آنیست

 

بی قرار و خراب و دلتنگم

آنقدر که دلم به دنیا نیست

 

کوچه کوچه اسیر و شبگردم

کاروبارم همیشه حیرانیست

 

خسته و زار و پر تبم امشب

مرثیه خوان زینبم امشب

 

 بانوی عشق حضرت زینب

بی کران‌ست رحمت زینب

 

همه عالم به دست من باشد

میکشم باز منت زینب

 

دختر فاطمه و زین اَب است

به به از این هویت زینب

 

تا قیامت شود که درس گرفت

لحظه لحظه ز نهضت زینب

 

باورش هم برای ما سخت است

روزگار اسارت زینب

 

السلام علیک یا زینب

بانوی مرد کربلا زینب

 

با تو زنده است نام عاشورا

تویی رکن قیام عاشورا

 

ضامن ماندگاری عشقی

اعتبار و دوام عاشورا

 

در نماز شبت دعایم کن

به تو گفته امام عاشورا

 

خطبه خوانی تو در اوج وقار

مرتضای نیام عاشورا

 

استوار و همیشه پا برجاست

با کلامت تمام عاشورا

 

حضرت صبر ، قهرمان بلا

سر فرازی در امتحان بلا

 

آمدی تو اگر خدای حسین

آفریده تو را برای حسین

 

همه ی عمر لحظه هایت را

سپری کرده ای به پای حسین

 

از جوانی خود گذشتی تو

همه چیزت شده فدای حسین

 

اولین زائر تن و زخم و

پیکر بر زمین رهای حسین

 

سپر در برابر دشمن

حامی و یار بچه های حسین

 

شیر زن با غرور یا زینب

در مصیبت صبور یا زینب

 

در دل درد پرورت چه شده؟

با نگاه ز خون ترت چه شده؟

 

نفست در شماره افتاده

بگو با قلب مضطرت چه شده؟

 

از چه دوروبرت شده خلوت

قاسم و عون و اکبرت چه شده

 

راستی از رقیه ات چه خبر؟

یادگار برادرت چه شده

 

یاد عصر دهم مزن بر سر

مگر آنروز معجرت چه شده؟

 

ای عزادار روضه های حسین

چادر توست بوریای حسین

 

محمد حسن بیات لو

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

گفته بودم که دیر یا زود از
راه می ایی و مرا با خود
بعد یک سال و نیم خون گریه
میبری تا وصال خود، تا خود
چقدر چشم من به راهت بود
صبح و شب نامتان به روی لب
امدی و خوش امدی اما
دیر کردی و پیر شد زینب

نه درست است،اشتباهی نیست
چهره ام یک کمی فقط اخر…
نه که یک سال و نیم کم باشد
بی تو چل سال رفته بر خواهر

خب بیا بگذریم وقتش نیست
یک کمی از خودت بگو اقا
خودتان شرح می دهی یا من
روضه را باز تر کنم حالا

تشنه لب لحظه های اخر را
از دم اخر تو می گویم
سرِ زینب فدات،دلدار از
رنج های سرِ تو می گویم:

زخم زیر گلو؟ نه طاقت نیست
قلب و تیرِ سه شعبه؟ اصلآ نیست
سنگ و شمشیر سختیش مثلِ
لحظه های به نیزه رفتن نیست

اسمان ریخت بر سرم وقتی
صوت تکبیر در هوا می رفت
جلوی چشم را نمی دیدم
افتابم به نیزه ها می رفت

روزِ تشییع پیکرت در دشت
پسرت بود و بوریا هم بود
بدنت را به قبر وقتی چید
قطعه هایی ز پیکرت کم بود

کوفه بود و جواب خوبی ها
کوفه بود و تلافیِ مردم
پشت بام و هنرنمایی با
سرِ تو سنگ بافیِ مردم

تو برای خودت سری بودی
روی نی استوار و پا بر جا
هر زمانم ز نیزه افتادی
می شدی تو دوباره از سر جا

افتابم به خواب خود هرگز
سایه ام را ندیده بود اما
روز محمل سواری ام در شهر
زینبت بی نقاب بود انجا

نفسِ اخرم رسید و من
چشم هایم به سمت امدنت
یادگاریِ تو به روی قلب
می گذارم دوباره پیرهنت

حسن کردی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:04 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

خدا نوشته مرا پاسبانشان باشم
مدافع حرم عمه جانشان باشم

خدا نوشته که بعد از هزار و اندی سال
شعاعی از قمر خاندانشان باشم

نبرده رنج، چه گنجی به من عطا گشته
همین که کلب در آستانشان باشم

خدای، روزی من را چنین مقدر کرد
که ریزه خوار شب و روز خانشان باشم

میان باغ، مرا میل غنچه گشتن نیست
خوشم که خار گل بوستانشان باشم

ز هر چه رنگ تعلق پذیرد، آزادند
غلام همت پیر و جوانشان باشم

پناه عالمیان را به من نیازی نیست
به شام آمده ام در امانشان باشم

به شام آمده ام کفتر حرم گردم
همیشه گوشه ای از آسمانشان باشم

و هست آرزویم لحظه شهادت را
کنار مادر قامت کمانشان باشم

و بعد پیکر من را سوی نجف ببرند
که زائر پدر مهربانشان باشم

محمود مربوبی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-وفات

 

ببین زمانه چه آورده است بر سر من

نشسته گرد اسارت به روی پیکر من

نپرس موی سفیدم نشانه ی چه غمی ست

نپرس از دل خون و نگاه مضطر من

حسین و اکبر و عباس و قاسم و... شده بود

تمام دشت پر از لاله های پر پر من

ورق ورق شده بودی ، نرفته از یادم

چگونه جمع نمودم تو را برادر من

تمام جان و دلم سوخت بعد رفتن تو

چرا که سایه ات افتاده بود از سر من

به روی تل ، دم گودال ، پیش طشت طلا

همیشه قبل تر از من رسید مادر من

نبود طاقت شرمندگی بیشتری

هزار شکر نگفتی کجاست دختر من

اگرچه بعد تو یکسال ونیم رفت ، هنوز

سری به نیزه بلند است در برابر من

 

مجتبی خرسندی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

تقدیم به مدافعان حرم

 

در خط جهاد همیشه گمنام شدند

با ذکر حسین و زینب آرام شدند

اینان نه فقط مدافعان حرم اند

امروز مدافعان اسلام شدند

***

خوشا آنان که زینب یارشان شد

صداقت در عمل گفتارشان شد

به عباس اقتدا کردند و رفتند

علمدار حسین سردارشان شد

 

حسین جمالی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-مدح

 

یا حسین گویان عالم در پناه زینبند

عرشیان مأمور حفظ بارگاه زینبند

گوشه ای از این حرم حاشا که بردارد خراش

تا زمانی شیعیان مردِ سپاه زینبند

***

کیست گوید یک نفر همپایۀ عباس اوست

عشق این خواهر همه سرمایۀ عباس اوست

بارگاه زینب و تخریب؟!... حرفش را مزن

این حرم تا حشر زیر سایۀ عباس اوست

 

مهدی مقیمی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-وفات

 

هر جا که روضه ایست به پا باورت شود

بی تاب تر ز هر دل بی تاب زینب است

اصلاً خدا گواست که در سال شصت و یک

بنیانگذار روضۀ ارباب زینب است

 

معلوم بود موقع رفتن ز چشمهاش

در سینه رازهای عجیبی نهفته داشت

این روضه های عام که مردُم شنیده اند

صدها نمونه سخت ترش را نگفته داشت

 

از قطعه ای ز پیرهنی کهنه حرف داشت

با یک سند که بود به مشتی گره شده

از پیکری که طبق روایت مشبک است

از ضربه های تیغ ، شبیه زره شده

 

تا لحظه های آخر عمرش عجیب بود

یک لحظه هم ز یاد حسینش جدا نشد

جایی نبود عمّۀ سادات رفته و

یک لحظه بعد روضه در آنجا به پا نشد

 

هر جا که رفت دختر حیدر تمام عمر

گریه برای حضرت شیب الخضیب کرد

بر صورت و سرش زد و کم کم ز حال رفت

تا یاد جای چکمۀ آن نانجیب کرد

 

افتاد هر زمان که به گرما به یاد او

او که سه روز زیر تب آفتاب ماند

رفت و به یاد پیکر او تا دمِ غروب

در زیر آفتاب ،کنار رباب ماند

 

گرچه که داستان سرش روی نیزه ها

سخت است و خواهر این همه را باورش نبود

اما گمان کنم که جگرسوز و سخت تر

از داستان غارت انگشترش نبود

 

روزی هزار مرتبه با یاد آب سوخت

آبی که قسمت علیِ اصغرش نشد

تیغی نماند در کف دشمن که آشنا

با جسم پُر ز خون علی اکبرش نشد

 

تا انتهای زندگی اش گریه کرد و بس

با یاد خشکیِ لب او بر لب فرات

با یاد گریه های سه ساله به زیر پا

با شعله های دامن علیا مخدرات

 

اکنون که با گذشتن بیش از هزار سال

هر روز ، روضه گرم تر از روز دیگر است

بی شک حیات شیعه ز خون برادر و

مدیون اشکهای پر از حرف خواهر است

 

زینب شهیده است به مرگ خودم قسم

او کشتۀ جسارت بازار برده است

غیر از شهیده هر که بگوید به عمه جان

در حق خاندان علی ظلم کرده است

 

 

مهدی مقیمی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

نروی گرد حریمی که مکعب باشد
در طواف حرمی رو که در او رب باشد
هر که بر درگه ارباب مودب باشد
مستی اش از خم خمخانه ی زینب باشد

تو بگو باده حرام است ولی می خوارم
سهم هر روزه من از باده ی زینب دارم

بر لبم بوسه ی جبریل اگر جا دارد
یا اگر فاطمه بر سینه نظر ها دارد
و گدا هم شرف عرش معلی دارد
همه از دولتی زینب کبری دارد

به خداوند که بر جود تو ایمان دارم
گوشه ای از حرم پاک تو دکان دارم

از سراپای ابالفضل ادب می جوشد
به لب نیشکرش نخل و رطب می جوشد
خم به ابرو ببرد شهر حلب می جوشد
خون زینب به رگ شاه عرب می جوشد

ادب از روز ازل جوهر مادر زاد است
به وفاداری او خواهر او استاد است

زین اب آمده تا زینت حیدر باشد
عین حق است و خدا خواسته دختر باشد
نگرانی همه در دیده ی مادر باشد
چشم او منتظر روی برادر باشد

فطرس آمد به سخن گفت سخن حاجت نیست
زینب آمد به بر یار به من حاجت نیست

آینه چون همه ی چشم خلایق ماتت
پاک چون پارچه ی سبز حریری ذاتت
برتر از حد تصور همه ی اوصافت
انبیاء کاسه به دستان صف خیراتت

زن افتاده به پای تو شبی مریم شد
خاک پایت شرف خیل بنی آدم شد

لب خود باز کنی بوی عسل می پیچد
خبر آمدنت همچو مثل می پیچد
دور این خانه مگر ماه و زحل می پیچد
به سرم حی علی خیر العمل می پیچد

این اذان حرم ماه دمشق است و بس
سجده بر خاک درش نیت عشق است و بس

قطره در پیش تو آمد ز نگاهت یم شد
نفس ما توبه ی آدم که شنید آدم شد
هر کسی گفت حسین بر دو جهان محرم شد
چایی روضه ی ما از دم زینب دم شد

حال برخیز که با نیمه ی جان می گویم
روی گلدسته ی صحن تو اذان می گویم

عاشقان وقت خروش است و سبب نزدیک است
همه آماده که رسوایی شب نزدیک است
به خداوند قسم فصل طرب نزدیک است
حرف ناموس میان است و غضب نزدیک است

نگذاریم که خشت حرمت کم بشود
علم افتاده و یا پیش کسی خم بشود

محمد رضا ناصری

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-وفات

 

این لحظه بدونِ سایه ات جانکاه است

باز آ و بگو که فاصله کوتاه است

هر چند تمامِ تَنِ من هم زخم است

کمتر زِ هزار و نُهصد و پنجاه است

***

بر سینه یِ خود پیرهن ات را دارم

بد جور هوای دیدنت را دارم

وا کن گره یِ مُشتِ مرا تا بینی

با خویش عقیقِ یمنت را دارم

***

گفتم که زِ ساربان پس اش می گیرم

یک روز نفس زنان پس اش می گیرم

گفتم که تقاصِ خونِ لبهایت را

در شام زِ خیزران پس اش می گیرم

 

حسن لطفی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:05 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

بازهم روضه ی زینب همه جا ریخت بهم

حال و روز همه ی اهل سما ریخت بهم

 

بازهم پیرهنی را به سر و روش کشید

آسمان تیره شد و حال هوا ریخت بهم

 

زیر خورشید نشسته به خودش میگوید

به چه جرمی همه ی عزت ما ریخت بهم؟

 

اشک هایش چقدر حالت مادر دارد…

آه … از بی کسی اش کرب و بلا ریخت بهم

 

لحظه ی آخر عمرش دل او بی تاب است

کهنه پیراهنی از آل عبا ریخت بهم

 

میرود تا به برادر برسد اما حیف…

گریه هایش همه ی مرثیه را ریخت بهم

 

یاد آن لحظه ی بی طاقتی گودال است

نیزه آمد که تن خون خدا ریخت بهم

 

پوریا باقری

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:06 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها