0

اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

زینبم ، اسطوره ام مهر و وفا را

نور می پاشم تمام کبریا را

در تمام عمر، با صبر و مدارا

یک به یک از پا درآوردم بلا را



مریمم،اما غنی تر،خواندنی تر

کربلایی هستم اما ماندنی تر

روضه هایم بازتر،گریاندنی تر

من به زانو می کشم اشک و بکا را



کی ز یادم می برم تحقیرها را

نیزه ها،شلاق ها،زنجیرها را

صبر کردم یک به یک تقدیر ها را

تا که راضی بنگرم از خود خدا را



آه فرسودم در این یک سال و نیمه

منتظر بودم در این یک سال و نیمه

فکر آن رودم در این یک سال و نیمه

قسمت اصغر نشد آب گوارا



پیش چشمم یوسفم را سر بریدند

خنجر از کین بر گلویش می کشیدند

در بیابان پشت زنها می دویدند

هرگز از یادم نبردم نینوا را



ساربان ما را اسارت برد کوفه

قلوه سنگی بر جبینم خورد کوفه

داشت زینب از جفا می مرد کوفه

تا که خواندی روی نی آن آیه ها را



از بلا شد پیکر من آیه آیه

از نگاه شامیان دارم گلایه

نیست اطمینان دگر،حتی به سایه

بی وفا دیدم غریب و آشنا را



صد حکایت دارد این قد کمانم

کعب نی مجروح کرده استخوانم

یاد مادر می کنم با هر تکانم

جستجو کردم زمرگ خود دوا را



در میان های و هوی نیزه داران

معجرم در کوچه ها شد دستگردان

گیر کردم در میان می گساران

عاق کردم چشمهای بی حیا را



بوی سیب و یاسمن دارم حسین جان

از تو من یک پیرهن دارم حسین جان

با چنین حالی که من دارم حسین جان

سر کنم ساعات شیرین لقا را

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

اشعار ولادت حضرت زینب کبری(س)

 

در گیر و دارِ قافیه ماندن درست نیست

تنها غزل نوشتن و خواندن درست نیست

 

باید که عاشقانه بلا را به جان خرید

پای غم نگار، نماندن درست نیست

 

در کوی عشق صحبت دلداگی خوش است

حرف دگر میانِ کشاندن، درست نیست

 

از دل حرم بساز و بگو یا اَنیسَنا

در سینه غیر یار نشاندن درست نیست

 

حالا در این حرم نظری کن ببین که کیست

دل خانه ی محبت محبوبه ی علی ست

 

گفتم علی دوباره لبم باده خوار شد

گفتم علی، درون دلم انفجار شد

 

گفتم علی، دلم به ثریا عروج کرد

بر شانه ی بُراق محبت سوار شد

 

گفتم علی، جواب شنیدم بلی بلی

دل مستجیرِ مرحمتِ مستجار شد

 

گفتم علی و سینه ی آشفته گُر گرفت

در شعله ی ولایت مولا دچار شد

 

از خاطرم کلام نفیسی خطور کرد

هرکس علی نگفت، گرفتار و خوار شد

 

سرّ خدا برای شما فاش می کنم

زینب اگر که فاتحِ در کارزار شد

 

در کوچه های کوفه و ویرانه های شام

ذکرش چه بود، دشمن بی ریشه زار شد

 

یا قاهر العدوّ و یا والی الولی

یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی

 

ساقی بیار باده که مخمور زینبم

محتاج جام باده ی پر زور زینبم

 

تارم اگر به غصه ی او زار می زنم

چشمم به غیر بسته شده، کورِ زینبم

 

در خیمه ی حمایت او می زنم نفس

سرمست لطف بی بی مَستوره زینبم

 

بر من مگیر خرده اگر نعره میکشم

گرمِ دَمِ خدایی و پر شور زینبم

 

ترسی ندارم از ظلمات زمانه تا

گوشه نشین روضه ی ذوالنّور زینبم

 

دل داده ی علی ام و افتاده ی حسن

سینه زنِ حسینم و منظورِ زینبم

 

مجموعه ی جمال و جلال علی ست، او

آئینه دار کلّ کمالِ علی ست، او

 

زینب تجلی صلواتیِ کبریاست

زینب اساس زندگی دین مصطفی ست

 

زینب ظهور غیرت زهرای اطهر است

زینب شکوه مرتبتِ شاه لافتی ست

 

سرّی دگر به اذن خدا فاش می کنم

زینب، نه جزء آل کسا، که خود کساست

 

زینب شریکه الحسنین است فی المِهَن

زینب انیس خلوت شبهای مجتبی ست

 

زینب شریکه الحسنین است فی البلا

زینب قوام بخش مصیبات کربلاست

 

یک گوشه از تجلی او، می شود حفیظ

زینب هوالرّقیبِ یتیمان نینواست

 

زینب سفینه البرکات محرَّم است

مِهر مدام و چشمه ی فیض دمادم است

 

زینب نگو، بگو شرر قهر کردگار

زینب نگو، بگو لب برّان ذوالفقار

 

زینب نگو، بگو خود نهج الفصاحه است

می بارد از شهامت طوفانی اش، وقار

 

زینب نگو، بگو خود نهج البلاغه است

افتاده است زیر قدم هاش، اقتدار

 

زینب نگو، بگو همه ی عصمت بتول

حجب و حیا نجابت بانوی بی مزار

 

زینب نگو، بگو همه ی صبر مجتبی

پیروز عرصه های بلایای ناگوار

 

زینب نگو، بگو همه ی شور کربلا

نخل قیام با نفسش داده برگ و بار

 

زینب نگو، بگو قسم مستجاب عشق

زینب نگو، بگو شرف بوتراب عشق

 

عالم تمام ذره و خورشید، زینب است

ویرانگر عمارت تردید زینب است

 

بر محور محبت خورشید کربلا

عباس ماه و حضرت ناهید، زینب است

 

از جمله ی تَقَبَّل او می شود عیان

کوه وقار و قله ی توحید زینب است

 

کوفه خیال کرد علی روی منبر است

اما به روی محملِ غم دید، زینب است

 

در جمله ای ز مهدی زهرا رسیده است

در مشکلات مایه ی امید زینب است

 

از دام درد و غصه و غمها رها شدم

هر دم دخیلِ بی بی مشکل گشا شدم

 

قدیسه ی مقدسه والا، دَخیلکِ

ای شمسه ی مشعشعه بالا، دخیلکِ

 

خانم نگاه کن چقدر زار آمدم

ای مهربانی دل طاها، دخیلکِ

 

بیچاره ام، فقیر و گرفتار و بی قرار

آرامش درونی مولا، دخیلک

 

روزیِ هر محرَّم ما در نگاه توست

ای دختر مکرم زهرا، دخیلک

 

چشم مرا همیشه پر از اشک روضه کن

ای کعبه ی مصیبت عظما، دخیلک

 

بانو، توجهی به پریشانی ام نما

ای آسمان عاطفه، بارانی ام نما

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب کبری (علیها السلام) به شهادت امام سجاد (علیه السلام)

دارای مقام علمی بسیار والایی است، آن جا که خطاب به

عمه گرامی اش فرمود:

«وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَةٌ غَیْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَیْرُ مُفَهَّمَة».

الاحتجاج طبرسی، ج2، ص305.

 

آوازۀ حلم تو که عالمگیر است

علم تو ولی فراتر از تحریر است

یک جلوۀ شأن علمی ات یا زینب

آن مجلس با صلابت تفسیر است

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

مجروح ره دين و ولايت شده اي تو

مضروب بديها و حسادت شده اي تو

هرگز نتوان يافت مثال تو دراين دهر

اسطوره ي ايثار شجاعت شده اي تو

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  12:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

امشب غزلی رها نوشتم

از خاتم الأنبیا نوشتم

از مرحمت "رسول رحمت"

از حضرت مصطفی نوشتم

با شوکت و با ابهتی خاص

از غیرت مرتضی نوشتم

یکبار دگر وضو گرفتم

از سیدة النسا نوشتم

باب الکرم و نگاه سائل...

از سفره ی مجتبی نوشتم

با یاد حسین شدم خدایی

من جای "حسین" " خدا" نوشتم

تا اینکه رسید نوبت تو

"تو" نه -بخدا- " شما" نوشتم

هرطور که شد شکسته بسته

ای دختر ایلیا نوشتم

 

تو نیز مرا گدا نوشتی

شاعر نشدم فنا نوشتی

 

تو سیده ای و سروری ها

داری به تمام پا دری ها

منظومه ی راه عشق اینجاست

"زهره" بنگر به " مشتری " ها

تو آمده ای ملیکه باشی

رونق بدهی به نوکری ها

قدّیسه ی آل احمدی تو

از آن تو گشته برتری ها

زهرا به نگات انس دارد

آرامش قلب مادری؟هاا

والله که چیزی دیگری هست

با چشم تو ذره پروری ها

 

أعجوبه ی عالمین هستی

لیلای دل حسین هستی

 

تنها نه که مظهرالصفاتی

انگیزه ی إنماالحیاتی

در هر دو جهان مثل نداری

به به چه شکوه وجناتی

ای عالیه ی تمام عالم

در مرتبت اعلی درجاتی

کشتی نجات اگر حسین است

تو لنگر کشتی نجاتی

همشیره ی پادشاه دنیا

سرمست قتیل العبراتی

 

ای مریم خاندان عترت

ای زینت آسمان عترت

 

ای دخت پیمبر سخن ها

دنبال تو أند از "قرن" ها

عشق از نفست بها بگیرد

دل زنده کنی تو از کهن ها

 تو شیرزنی ظهور کردی

رو دست تمام بت شکن ها

ای سینه زن حسین زهرا

مدیون توأند سینه زن ها

ای مرثیه خوان بخوان دوباره

از کرببلا و بی کفن ها

ای مرثیه خوان بخوان دوباره

از غارت خود و پیرهن ها 

ای مرثیه خوان بخوان دوباره

از شمر و سنان و بد دهن ها

 

عمری به غم شما اسیرم 

ای وای برایتان بمیرم

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  12:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

آنان که مشق اشک مرتب نوشته اند

با خط عشق این همه مطلب نوشته اند

آنان که بال گریه در آورده اند را

هم دوش انبیاءِ مقرب نوشته اند

این چند خط مختصر اما مفید را

هر روز خوانده اند که هر شب نوشته اند

تقدیر دو پیالۀ ما را هزار سال

پیش از شروع گریه لبالب نوشته اند

تکلیف چشم های مرا از همان نخست

از روی اشک حضرت زینب نوشته اند

یعنی که تشنگی ام از این مشرب است و بس

یعنی امام گریۀ ما زینب است و بس

ای دختر تجلی توحید آمدی

ای ماه! روی دامن خورشید آمدی

ای لاله ای که قبل شکوفایی ات حسین

هرگز چنین شکفته نخندید آمدی

هر چند در حجاب ولایت نهفته ای

روشن تر از تمام موالید آمدی

در خانۀ زمینی زهره از آسمان

ای ماه، ای ستارۀ ناهید آمدی

راهی دراز را به هوای برادرت

با صد هزار آرزو - امید آمدی

از نسل آفتابی و مهتاب در حجاب

پلکی بزن به روی برادر کمی بتاب

آیینه نیست این که نشسته برابرت

هم شکل توست، مثل پدر مثل مادرت

سیب بهشت، سیب علی، سیب فاطمه

یک نیمه اش تو هستی و نیمی برادرت

نور است و نور هر طرفی را نظر کنی

لذت ببر از این همه خورشید در برت

قلبت شبیه قبله نما دیده ی تو را

برده به سوی کعبۀ ابروی دلبرت

دختر شدی نه این که فقط خواهری کنی

باید برای اشک پدر مادری کنی

ای کام عرش تشنۀ یک ربنای تو

مشتاق حال راز و نیازت خدای تو

خالق یکی و عشق یکی و  وفا یکی

نشنیده است گوش  فلک هم دو تای تو

وقتی که رو به قبله کنی جلوه می کند

در آسمان هفتم حق رد پای تو

ما نه که بوده وقت نماز شبانه ات

چشم امام ملتمس یک دعای تو

هر کس شهید عشق تو شد زنده می شود

باید بمیرد آن که نمیرد برای تو

در قدر کس چنان تو جلیله نمی شود

هر بانوی عشیره عقیله نمی شود

چه کوچک است وسعت دنیا به چشم تو

کوچک تر از ستاره از این جا به چشم تو

تو از کدام پنجره دیدی که کربلا

هر "ما رأیت" بود "جمیلا" به چشم تو

انگار فصل بارش چشم تو دائمی ست

آخر که ریخت این همه دریا به چشم تو

در صورت سه ساله چه نقشی نشست که

شد زنده یاد صورت زهرا به چشم تو

مانند تو که طعم بلا را چشیده است؟

دوشت هزار بار مصیبت کشیده است

قلب قرار عرش خدا بی قرار توست

نبض نظام بخش جهان هم جوار توست

تو حیدر میان حجاب و رقیه هم

چون قاب عکس کوچک زهرا کنار توست

با نیم اشاره ات نفس زنگ اشتران

در سینه حبس شد اگر، از اقتدار توست

با خطبه کاخ ظلم و ستم را به هم زدن

یا کار مادر تو بود یا که کار توست

با تیغۀ حجاب تو دشمن شکست خورد

این جنگ تو، حماسۀ تو، کارزار توست

یک گوشه از روایتت آیات مریم است

روز ولادت تو شروع محرم است

هر آیه ای ز اشک تو یعقوب می شود

هر سوره ای ز صبر تو ایوب می شود

یاد طلوع غربتت افتاده ام اگر

تنگ غروب ها دلم آشوب می شود

بر مصحف جبین تو با خط سنگ ها

در شام عمق فاجعه مکتوب می شود

در مجلسی که سهم لبت خطبه خواندن است

سهم لب برادر تو چوب می شود

بانو دلم گرفته شبیه صدایتان

رخصت بده کمی بنویسم به جایتان

یا بر سر من، از سر نی، سایبان بده

یا بر بلند نیزه مرا آشیان بده

با گیسوی رها شده در دست بادها

از نی، مسیر قافله ات را نشان بده

جانم به لب رسیده، ولی جان نداده ام

گفتم به دل، که صبر کن و امتحان بده

نیزه سوار گشته ای و تند می روی؟

جا مانده ام، برای رسیدن، زمان بده

پایم دگر برای خودم نیست، باغبان!

بر ساقه های مرده ی من، باز جان بده

دیدم که گفت، چشم ربابت به نیزه دار

گهواره ی عزیز دلم را تکان بده

خون تو و حجاب من، ارکان کربلاست

کشتی به گل نشسته، مرا باد بان بده

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  12:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

در زمین و آسمان ها بی نظیری عمه جان

 

زیر پایت کهکشان راه شیری عمه جان

 

حوریه ، إنسیه ، راضیه ، زکیه ، طاهره

 

عصمت اللهی وبا حق هم مسیری عمه جان

 

بر عوالم با نگاه خود حرارت میدهی

 

باعث ایجاد عشق گرمسیری عمه جان 

 

تا تو را دارم کنار خود خیالم راحت است

 

بین طوفان حوادث دستگیری عمه جان

 

از نگاه نافذت دائم بصیرت می چکد

 

هم غیوری هم اصیلی هم بصیری عمه جان

 

چشمهایت مظهر والای آیات خداست

 

در دل هستی بشیرا و نذیری عمه جان

 

مردی و مردانگی با توست ای چادر به سر!

 

بعد اربابم حسین نعم الأمیری عمه جان

 

دختر شیـرخـدا هستی و کـوثـر زاده ای

 

بی سبب نبود شما خیر کثیری عمه جان

 

دختری آیینه و آیینه دار مرتضی

 

دختری از صلب آقای غدیری عمه جان

 

زاده ی ام البنین پیش تو زانو میزند

 

می نشیند در برت چون سربه زیری عمه جان

 

گر حسین بن علی شاهنشه میخانه است

 

تو در این منظومه ی مستی وزیری عمه جان

 

محضر تو - بهتر از تاج سلیمان نبی ست -

 

کار و کسب آبرومند فقیری عمه جان

 

بهترین کدبانوی حیدر پس از زهرا تویی 

 

خانه داری کرده ای اندر صغیری عمه جان

 

"اسکتوا"یت در زمین گویا قیامت کرده است

 

ماده شیری گرچه در ظاهر اسیری عمه جان

 

چند خطی نذر چشمان تو "مدحت" گفته ام

 

شاعری بی دست و پایم می پذیری عمه جان ؟؟

شاعر: عليرضا خاكساري

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  12:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

خانۀ مولاست امشب جنّة الاعلای دیگر

فاطمه بگرفته در آغوش خود زهرای دیگر

جلوه گر شد اختری تابنده در ماه جمادی

اختری تابنده نه، مهر جهان آرای دیگر

مصحفی دیگر گشوده روبروی دست احمد

سر زده در دامن زهرا گل رعنای دیگر

آسمان از شوق و شادی گاه خندد گاه گرید

صبح صبح دیگر و دنیا شده دنیای دیگر

بار دیگر نخل سر سبز نبوّت میوه داده

آمده بحر ولایت را دُر یکتای دیگر

باید آید حیدر و زهرا و پیغمبر دوباره

تا که باز آید به عالم زینب کبرای دیگر

فاطمه انسیّة الحورا که جان ما فدایش

دارد امشب در بغل انسیّة الحورای دیگر

ساقی امشب جام را همچون دلم در گردش آور

تشنه ام گردان که از کوثر زنم صهبای دیگر

با زبان میثمی در مدح زینب لب گشایم

کز مضامین نخل طبعم میدهد خرمای دیگر

زینب آری زینب آن دخت علی زهرای ثانی

عمّۀ سادات، یاسین دگر طاهای دیگر

گر مقامش را زمن پرسی به پاسخ فاش گویم

کو بود حبل المتین را عروة الوثقای دیگر

جامه تقوا، چادرش عصمت، حریمش کعبۀ دل

ناقه اش باشد بُراق آسمان پیمای دیگر

چیست این دختر ملک یا حور یا انسان کامل

کیست این بانو علّی عالی اعلای دیگر

نیست ممکن مدح آن خاتون عالم را نوشتن

گر چه جنّ و انس بنویسند تا فردای دیگر

می تواند مام خلقت آورد دختر چو زینب

آرد ار مثل امیرالمؤمنین بابای دیگر

شام از یک خطبۀ غرّای او صبح قیامت

کوفه با فریاد خشمش محشر کبرای دیگر

آسمان خاک کف پا در چهل منزل عروجش

ناقه اش را سِیر سبحان الّذی اسری دیگر

خون ثارالله را از صبر او موجی دوباره

دین احمد راست از فیض دمش احیای دیگر

هر پیام زنده اش یک کربلا شور و شهادت

هر قیام تازه اش فریاد عاشورای دیگر

در زمین کربلا دو طفل دلبندش دو عیسی

خود به ایمان و به عصمت مریم عذرای دیگر

کربلا از جوشش خون خدا بحری خروشان

کوفه و شام بلا از شک او دریای دیگر

در پی هر خطبه اش خلقت سراپا گوش گشته

تا بخواند بار دیگر خطبۀ غرّای دیگر

گوشه ویرانۀ شام بلایش نقش پایی

در مقام قرب او ادناش جای پای دیگر

او کلیم الله، کوه طور تلّ زینبیّه

دامن ویران سرایش سینۀ سینای دیگر

با که گویم او که جایش بود در آغوش زهرا

دادش آخر آسمان در حبس کوفه جای دیگر

کاش هر مویم زبانی بود در مدح و ثنایش

یا که هر بند وجودم بود بر او، نای دیگر

بر فراز دست خود بگرفت قربانّی خود را

کرد در آن مقتل خون با خدا سودای دیگر

ای شجاعت را به ارث از حیدر کرّار برده

وی حسین ابن علی را طلعتت سیمای دیگر

ای ز صبرت، صبر حیران وی ز کارت عقل مجنون

وی ز نطق دلفروزت عشق را معنای دیگر

بعد زهرا آنکه در خلقت نظیر او نیامد

چون تو عترت را نباشد زینب کبرای دیگر

غیر تو غیر از حسین ابن علی نبود به عالم

صابران را اُسوه، حزب الله را مولای دیگر

«میثم» ای زهرای ثانی از تو می خواهد زبانی

تا که جز مدحت نخیزد از لبش آوای دیگر

خانۀ مولاست امشب جنّة الاعلای دیگ

فاطمه بگرفته در آغوش خود زهرای دیگر

جلوه گر شد اختری تابنده در ماه جمادی

اختری تابنده نه، مهر جهان آرای دیگر

مصحفی دیگر گشوده روبروی دست احمد

سر زده در دامن زهرا گل رعنای دیگر

آسمان از شوق و شادی گاه خندد گاه گرید

صبح صبح دیگر و دنیا شده دنیای دیگر

بار دیگر نخل سر سبز نبوّت میوه داده

آمده بحر ولایت را دُر یکتای دیگر

باید آید حیدر و زهرا و پیغمبر دوباره

تا که باز آید به عالم زینب کبرای دیگر

فاطمه انسیّة الحورا که جان ما فدایش

دارد امشب در بغل انسیّة الحورای دیگر

ساقی امشب جام را همچون دلم در گردش آور

تشنه ام گردان که از کوثر زنم صهبای دیگر

با زبان میثمی در مدح زینب لب گشایم

کز مضامین نخل طبعم میدهد خرمای دیگر

زینب آری زینب آن دخت علی زهرای ثانی

عمّۀ سادات، یاسین دگر طاهای دیگر

گر مقامش را زمن پرسی به پاسخ فاش گویم

کو بود حبل المتین را عروة الوثقای دیگر

جامه تقوا، چادرش عصمت، حریمش کعبۀ دل

ناقه اش باشد بُراق آسمان پیمای دیگر

چیست این دختر ملک یا حور یا انسان کامل

کیست این بانو علّی عالی اعلای دیگر

نیست ممکن مدح آن خاتون عالم را نوشتن

گر چه جنّ و انس بنویسند تا فردای دیگر

می تواند مام خلقت آورد دختر چو زینب

آرد ار مثل امیرالمؤمنین بابای دیگر

شام از یک خطبۀ غرّای او صبح قیامت

کوفه با فریاد خشمش محشر کبرای دیگر

آسمان خاک کف پا در چهل منزل عروجش

ناقه اش را سِیر سبحان الّذی اسری دیگر

خون ثارالله را از صبر او موجی دوباره

دین احمد راست از فیض دمش احیای دیگر

هر پیام زنده اش یک کربلا شور و شهادت

هر قیام تازه اش فریاد عاشورای دیگر

در زمین کربلا دو طفل دلبندش دو عیسی

خود به ایمان و به عصمت مریم عذرای دیگر

کربلا از جوشش خون خدا بحری خروشان

کوفه و شام بلا از شک او دریای دیگر

در پی هر خطبه اش خلقت سراپا گوش گشته

تا بخواند بار دیگر خطبۀ غرّای دیگر

گوشه ویرانۀ شام بلایش نقش پایی

در مقام قرب او ادناش جای پای دیگر

او کلیم الله، کوه طور تلّ زینبیّه

دامن ویران سرایش سینۀ سینای دیگر

با که گویم او که جایش بود در آغوش زهرا

دادش آخر آسمان در حبس کوفه جای دیگر

کاش هر مویم زبانی بود در مدح و ثنایش

یا که هر بند وجودم بود بر او، نای دیگر

بر فراز دست خود بگرفت قربانّی خود را

کرد در آن مقتل خون با خدا سودای دیگر

ای شجاعت را به ارث از حیدر کرّار برده

وی حسین ابن علی را طلعتت سیمای دیگر

ای ز صبرت، صبر حیران وی ز کارت عقل مجنون

وی ز نطق دلفروزت عشق را معنای دیگر

بعد زهرا آنکه در خلقت نظیر او نیامد

چون تو عترت را نباشد زینب کبرای دیگر

غیر تو غیر از حسین ابن علی نبود به عالم

صابران را اُسوه، حزب الله را مولای دیگر

«میثم» ای زهرای ثانی از تو می خواهد زبانی

تا که جز مدحت نخیزد از لبش آوای دیگر

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  12:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

اي به محمد بهشت ، ياسمن آورده اي

همسر شير خدا شير زن آورده اي

محور هر پنج تن پنج تن آورده اي

هم سخن مرتضي همسخن آورده اي

هاجر و سارا است اين ، مريم عذراست اين

دختر زهراست اين ، زينب کبراست اين

دخت ولي خدا اخت حسين و حسن

دختر علم و کمال مادر صبر و رضاست

يک حسن و يک حسين يک علي مرتضي است

فاطمه ي دومي در بغل مصطفي است

هر سخنش يا حسين هر نفسش يا اخاست

فاضله و عالمه ، فاطمه ي فاطمه

قبله ي جان همه ، بر لب او زمزمه

زمزمه اش برده دل از شه گلگون کفن

آينه ي پنج تن طلعت زهرائيش

مي برد از خلق دل خلقت طاهائيش

سينه ي صحرايي و ديده ي دريائيش

همره مادر رواست ام ابيهائيش

صبر علمدار او ، حلم گرفتار او

داغ شرر بار او ، درد خريدار او

عصمت و زهد و حيا بر تن او پيرهن

از شب ميلاد بود شعله ي تاب و تبش

پيشتر از جد و باب خوانده خدا زينبش

قصه ي کرببلا زمزمه ي هر شبش

فاطمه از جان و دل بوسه زند بر لبش

روح و روانش حسين ، تاب و توانش حسين

جان و جهانش حسين ، ورد زبانش حسين

نطق و بيان علي در نفسش موج زن

عشق سرافراز او صبر زمينگير او

اشک شب فاطمه ريخته در شير او

زخم شهيدان عشق آيه ي تطهير او

آيه ي بالاي ني تشنه ي تفسير او

درس نياموخته ، شمع صفت سوخته

چهره بر افروخته ، ديده به ره دوخته

تا چه شبي با حسين کوچ کند از وطن

خون خدا شهر عشق زينب کبري درش

فخر کند فاطمه خوانم اگر کوثرش

شجاعت از حيدر و شهامت از مادرش

بر سر ني آفتاب گشته به دور سرش

کوفه کشد انتظار ، مي دهد از کف قرار

تا که شود آشکار ، صبح وصال دو يار

گردش خورشيد و ماه بين دو صد انجمن

اي هدف انبياء زنده ز ايثار تو

چشم خدا نوک ني طالب ديدار تو

سرخي خون حسين زينت رخسار تو

معجزه ي حيدري منطق و گفتار تو

حيدر را حيدري ، کوثر را کوثري

قرآن را منظري ، زهراي ديگري

در ادب و در کمال در عمل و در سخن

هر که حسيني بود فطرت او زينبي است

زني که با عفت است عفت او زينبي است

حجاب او زينبي است عصمت او زينبي است

همت او زينبي است غيرت او زينبي است

تو روح را مکتبي ، تو علم را کوکبي

تو زين امّ و ابي ، تو زينبي زينبي

زينب ظالم ستيز زينب دشمن شکن

فاطمه و احمد و پنج امام همام

از تو به اوج جلال گرفته اند احترام

نيست عجب گر خدا بر تو رساند سلام

صبر تو در قتلگاه خريد جان امام

تو زينبي کيستي؟ ، حور ، ملک ، چيستي؟

چو فاطمه زيستي ، اگر تو او نيستي

چگونه نازد حسين به صبرت اي ممتحن

تو از چهل مرز عشق به شام کردي سفر

تو هر قدم داشتي نويد فتح و ظفر

در اختيارت قضا در اقتدارت قدر

به هيجده آفتاب رخ منيرت قمر

به سينه ات چنگ ها ، به پيکرت سنگ ها

به عارضت رنگ ها ، در همه ي جنگ ها

زني نداده چو تو شکست بر اهرمن

تو مصحف کربلا تو آيت محکمي

تو دختر فاطمه تو مادر عالمي

تو در کلاس رضا فراتر از مريمي

تو آبروي حسين به موج درد و غمي

خون خجل از روي تو ، صبر ثنا گوي تو

دشت بلا کوي تو ، مقاومت خوي تو

تو در قيام حسين چو جاني اندر بدن

تو آفتاب حجاز تو ماه ويرانه اي

تو در کنار حسين چراغ هر خانه اي

تو لاله ي فاطمه بين دو ريحانه اي

تو بانگ خشم خدا به پور مرجانه اي

شفاي جانها دمت ، جهان محيط غمت

ثناي عالم کمت ، چه آورد {ميثمت}

ثناي همچون تويي کجا بود حدّ من

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  12:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-مدح و مصائب

 

تو کیستی نایبة الحیدری

فاطمه را فاطمه ی دیگری

دوازده امام معصوم را

عمّه ای و دختری و خواهری

تو در مقام صبر و حلم و رضا

خدا گواه است که پیغمبری

تو زینبی زینت اُمّ و ابی

تو افتخار پدر و مادری

تو در چهل صحنه ی ایثار و صبر

با پسر فاطمه همسنگری

تو میوه ی درخت شرم و حیا

تو صدف عفاف را گوهری

تو پا به پای مادرت فاطمه

روز جزا شفیعه ی محشری

تو در شجاعت و شهامت، حسین

تو آسمان صبر را محوری

تو باب زهرایی و باب الحسین

تو بر حوائج خلایق دری

تو روز تنهایی خون خدا

نه یک نفر یار که یک لشکری

تو از منای سرخ کرب و بلا

حسین را بهین پیام آوری

تو دختر فاطمه یا فاطمه

تو کوثرِ کوثر، یا کوثری

تو یک زنی یک زن مرد آفرین

تو یک حسینِ کربلا پروری

تو خانه دار خانه ی فاطمه

تو نخل امّید علی را بری

تو بعد فاطمه برای علی

فاطمه ای، گر چه بر او دختری

تو روضه خوان گودی قتلگاه

تو حنجر بریده را زائری

تو باعث نجات جانِ حسین

کنار کشته ی علی اکبری

تویی که با قامت افراشته

سفینة النجاة را لنگری

تو شیر دخت شیر پروردگار

تو یادگار فاتح خیبری

تو با تحمّل همه داغ ها

امام عصر خویش را یاوری

تو گل نیلوفر یاس کبود

تو آفتاب فاطمه منظری

تو حوری حوراء الانسیه

تو از همه فرشته گان بهتری

تو روح تفسیر حسین و حسن

محمّدی، فاطمه ای، حیدری

تو باغبان باغ صبر و رضا

تو داغدار لاله ی پرپری

تو در خرابه های تاریک شام

چراغ جاودانه، روشنگری

تو در چهل منزل تا شهر شام

خطیب گویای چهل منبری

تو با خصال و خوی زهرائی ات

دل از حسین فاطمه می بری

تو مریم دو قطعه قطعه مسیح

تو مادر دو کودک بی سری

تو با همان جلالت پنج تن

دوازده امام را مظهری

تو اسوه ی زنان آزاده ای

نه، تو به مردان جهان رهبری

تو کوه شعله در دل «میثمی»

تو در تمام سینه ها آذری

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  12:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-ولادت و مصائب

 

با نام عشق، نام خدا، عشق نام تو

دارم شروع می شوم از فیض عام تو

بر دست های هر که رسیدی دلش شکست

غم را چکانده اند مگر بین کام تو؟

تو آمدی عصاره ی این پنج تن شدی

ای مظهر خدایی عصمت مرام تو

مثل خدیجه هستیِ تو وقف می شود

یعنی که دینمان شده مدیون نام تو

از جانب خدای تمامی یاس ها

واجب شده برای همه احترام تو

قائم مقام فاطمه ی خانه ی علی

تندیس صبر! عالمه ی خانه ی علی

ای قلّه ی نجابت توحید جایتان

تا آسمان کشیده شده ردّ پایتان

باران هم از لطافتتان حرف می زند

وقتی نزول می کند از چشم هایتان

طوفان نور! بال و جبرئیل ریخت

در اولین شب حرم کبریایتان

ای سایه ی ندیده شده، آیه ی حجاب

ارث نجیب فاطمه بوده حیایتان

حالا که بر رسالت محمل نشسته اید

مائیم و خطبه های پس از کربلایتان

دلواپس نگاه حسن ای تب حسین

بنیانگذار عشق، تو ای زینب حسین

مضمون من به قدّ شماها نمی رسد

ذهن حقیر قطره به دریا نمی رسد

از معجزات سوره ی مریم لبالبم

با این همه دوباره مسیحا نمی رسد

ای قبله گاه شمع، از این پس به دست توست

آتش اگر به پیکر پروانه می رسد

چشمان من نشسته سر راه محملت

یا می رسد به پای شما یا نمی رسد

هر دختری که زینب کبری نمی شود

هر دختری به دامن زهرا نمی رسد

آغوش گرم یاس فقط مستحقّ توست

حتی اگر خدات بخوانیم حق توست

سجاده ها دم سحرت را شنیده اند

باران چشم های ترت را شنیده اند

آه ای قنوت وتر! تمام فرشته ها

توصیف های بال و پرت را شنیده اند

وقتی که حرف می زنی انگار خاطرات

طوفان خطبه ی پدرت را شنیده اند

این ابرهای گریه ی ما قبل کربلا

آن سایه های روی سرت را شنیده اند

پر اضطراب بودی و پروا نداشتی

جز ذکر یا حسین به لب ها نداشتی

ای آیه آیه آیه ی تو سرگذشت غم

در رگ رگ جنون من آخر بزن قدم

می آیی از تنفس یک ظهر پر ز آه

ای جبرئیل خسته به طوفان گریه ام

هر قطره قطره اشک تو صد علقمه عطش

هر آه سینه سوز تو صد آسمان حرم

آئینه ی شکسته ی محمل! مسیح زخم

در کوچه های سنگدل کوفیان بدم

با چشم های خیس خودم می نویسمت

من تا ابد تلاطم دریای زینبم

از پشت آن نقاب نجیبت نگام کن

بر روضه های ابری خود مبتلام کن

قلبت تپید و سوره ی مریم شروع شد

تفسیر زخم های مجسم شروع شد

از پشت کوه های ازل با شعاع اشک

نامت طلوع کرد و از آن غم شروع شد

اندازه ی تمامی دنیا دلت شکست

از چشم تو مراثی ماتم شروع شد

از زینبیه سینه زنان تا لب فرات

خون گریه ی سلاله ی زمزم شروع شد

وقتی وزید معجر تو دست بادها

غمگین ترین غروب محرم شروع شد

طوفان گرفت و دار و ندارت به باد رفت

پیراهن عزیز بهارت به باد رفت

دار و ندار آخرتان را گرفته اند

بر روی نیزه ها سرتان را گرفته اند

تنگ غروب روز دهم بی مروّتان

راه عبور معجرتان را گرفته اند

با تازیانه یکنفس از عصر تا به شام

بال و پر مطهرتان را گرفته اند

این لاله های سرزده از باغ مقنعه

سر تا به پای پیکرتان را گرفته اند

چیزی نمانده بر تن این آسمانِ زخم

پیراهن برادرتان را گرفته اند

بی شک اسیر شهر پر از رذل می شوی

وقتی بدون دست ابالفضل می شوی

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  12:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-مدح

 

اسطوره ی صبر و استقامت زینب

مفهوم تقدس و کرامت زینب

با یاری عدل تا ابد احیا کرد

توحید و نبوت و امامت زینب

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  12:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-مدح و مصائب

 

خوبان روزگار مسلمان زینبند

دیوانۀ حسین و پریشان زینبند

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

حتما کنیز و پیر غلامان زینبند

در جنت الحسین تمام حسینیان

هستند غرق ناز که مهمان زینبند

مرغان خوش صدای بهشتی تمامشان

بیچارۀ طنین حسین جان زینبند

هفتاد و چند کشتۀ آقای کربلا

مردان آسمانی گردان زینبند

عباس با تمام جلال و ابهتش

بوده غلام حلقه به گوش و رعیتش

مدیون او کرامت صاحب کمال ها

شد نام او اجازۀ پرواز بال ها

یک شب بدون نافله از عمر او گذشت

این جمله را نوشته خدا در محال ها

کوری چشم خیرۀ ابن زیاد ها

زیباست در نگاه ظریفش محال ها

او مثل مادر و پدرش بی قرینه است

شرمنده می شوند ز وصفش مثال ها

شعرم به درد مدح و مقامش نمی خورد

زینب کجا و بازی این قیل و قال ها

دنیا شوند شاعر او باز هم کم است

مکتب نرفته عالمه ی هر دو عالم است

کعبه رقیب حرمت زینب نمی شود

عالم حریف هیبت زینب نمی شود

این ها که گفته اند ز عیسی مسیح ها

یک قطره از کرامت زینب نمی شود

تنها به احترام حسینش اسیر شد

هر عاشقی که حضرت زینب نمی شود

هر جا که حرف اوست همان جاست کربلا

در هر مکان که صحبت زینب نمی شود

باید به سوی عرش خدایش سفر کند

روی زمین رعایت زینب نمی شود

زینب اگر نبود محرّم نداشتیم

هیئت نبود، این همه آدم نداشتیم

استاد حفظ منزلتش مجتبای او

ارباب ما ز ملتمسین دعای او

تا لحظه ی شهادت پیغمبر حرم

نشنیده اند غیر محارم صدای او

فرعون شام را سر جایش نشاند و رفت

موسی شد و شجاعت او شد عصای او

بوده سه سال حضرت ریحانة الحسین

شاگرد درس عفت و حجب و حیای او

حتی ز کودکان شهیدش نبرد نام

قربان نذر دادن بی سر صدای او

ما بندگان بی سر و سامان زینبیم

دیوانه ی نگاه دو طفلان زینبیم

وقتی غرور حیدری اش جلوه گر شود

هر کس که هست مرد خطر بی جگر شود

تنها پیمبری است که باید چهل مسیر

با شمر ها و حرمله ها همسفر شود

بین حرامیان سپَر هر اسیر شد

اما کسی نبود برایش سپَر شود

با دست های بسته نمی شد به سر زند

سر را شکست تا کمی آرام تر شود

نفرین به دست آن که به او وحشیانه زد

ای خاک بر سرم به تنش تازیانه زد

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  12:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 

سـلام فاطمـه! مـرآت داور آوردی

زهی که خون خدا را پیمبر آوردی

ببـال کوثـر احمد که کوثر آوردی

بـرای حیـدر کـرار، حیـدر آوردی

به روی دامن تو شیرْدخت شیرِخداست

درون سینـۀ او قلـبِ سیدالشهداست

سپهر عصمت! کوکب، مبارکت باشد

تحیـت از طـرف رب مبـارکت باشد

عجب شبی بوَد امشب، مبارکت باشد

شـب ولادت زینـب مبـارکت بــاشد

محمّد آمده یا حیدر است این دختر؟

بگـو که فاطمۀ دیگر است این دختر

فرشتگان! همـه از جـای خـود قیـام کنید

کنــار فاطمــه بــر زینب احتــرام کنید

به خاک مقدمشان سجده صبح و شام کنید

همــه بــه فاطمـه و دخترش سلام کنید

تمـام فاطمه زیـن اب است این دختر

ادب کنید همه، زینب است این دختر

کریمه‌ای که کرامت به او برازنده است

شرف، جلال، زعامت به او برازنده است

نجــات اهـل قیامت به او برازنده است

خدا گـواست: امامت به او برازنده است

شکوه حیدری‌اش بین، مگو که حیدر نیست

خطابه‌خوانــی او کــم ز فتـح خیبر نیست

هنوز شیر ننوشیده ذکر حق سخنش

ز شیـر بهتـر، نـام حسین در دهنش

شمیم فاطمـه آیـد ز بــوی پیرهنش

روان و روح بـزرگ حسیـن در بدنش

ز مهد آمده هم‌سنگرِ امام حسین

نگاه دوخته بر حنجر امام حسین

کسـی کــه بــر سر عالم علم زند، این است

کسـی کــه حکـم خـدا را رقم زند این است

کسی که نقش شیاطین به هم زند این است

کســی کـه شعله به کاخ ستم زند این است

زبان زندۀ حیدر خطابه‌خوان خداست

پیــام‌آورِ پیغــام‌آورانِ خــداست

الا زمام سخن همچنان به فرمانت!

نگاهبــان شهیــدان! خدا نگهبانت

محمّـد و علـی و فـاطمه ثناخوانت

تو زینبــی، پدر و مادرم به قربانت!

عجب نه، گر به حضورت علی قیام کند

سـر حسین، سـر نـی به تو سلام کند

نگفته‌هـای علـی جملـه جمله بر لب توست

کلاس فاطمه- مکتب نرفتـه- مکتب توست

شبی که ماه در آن آب می‌شود، شب توست

تـو آسمانـی و رأس حسین، کـوکب توست

تو مریم دو مسیحی که شد جدا سرشان

مسیـح بوسـه گذارد به زخم پیکرشان

کسـی کـه بــر تــو کند اشک خود روان ز دو عین

به حق که هم به حسن گریه کرده، هم به حسین

چرا که هست تمام وجود تو، حسنین

گریستن به تو هم دین ما بود، هم دیْن

تو با شهامت و صبرت، حسینی و حسنی

حسینی و حُسینی، نـه، تمـامِ پنج تنی

ولادت تــو خبــر از محـرم آورده

به درگهت سر تسلیم، عالـم آورده

به پیشگاه تـو تعظیم، مریـم آورده

نه، در حضور تو مردانگی کم آورده

به پیش سیل بلا کوه محکمی زینب

زنـی و سـرور مـردان عالمی زینب

الا ســلام خداونــد بـــر ســرآغازت

چهل عروج ز خود تا خداست پروازت

بـه هـر خطابـه هـزاران هزار اعجازت

سـر حسین بـه بالای نـی، سرافرازت

اسارت تو کمال شهادت شهداست

خطابه‌های تو رمز سعادت شهداست

تو آسمــان جــلال کرامتــی زینب

تــو پاســدار مقــام امامتــی زینب

تو مـادر شهــدا تــا قیامتــی زینب

قدت خمید، ولی راست قامتی زینب

چه می‌شود ز کرم ای محیط صبر و رضا

کـه نخــلِ «میثم» آلوده را کنی امضا؟

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  12:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

گوهر بحر ولایت پاسدار دین، توئی

در سپهر روشن روحانیان پروین، تویی

دختر شیر خدایی نور چشم فاطمه

 پیکر مهر و وفا را زیور و آذین، تویی

چشمۀ علم و فضیلت اسوۀ حلم و حیا

 مذهب عشق و صفا را مکتب و آئین، توئی

سینه ات گنجینۀ اسرار قرآن مبین

 ای کلام الله ناطق، دختر یاسین، تویی

پشتبان سنگر تقوائی و روح حجاب

 عطر جانبخش حیاء را نافۀ مشکین، توئی

در بلاغت یادگار مرتضائی زینبا

 آتشین نطق علی را شیوۀ شیرین، تویی

یکه تاز عرصۀ ملک صفات و عصمتی

 بانوان را رهبر و سر حلقۀ تمکین، تویی

بهر احقاق حقوق سرور آزادگان

در میان قوم باطل دیدۀ حق بین، تویی

چوبۀ محمل شد از خون سرت رنگین ز عشق

شادی "عنقا" را نشاید تا دل غمگین، تویی

 
 
جمعه 25 فروردین 1396  12:54 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها