0

اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-مرثیه

 

خون دلی که خورده ای آغاز راه بود

پرواز آسمانی ات از دودِ آه بود

خورشید خردسالی ات اندوه ابر داشت

وقتی ز داغ مادر تو تیره ماه بود

می دید موج مدّ نگاهت که همچو ماه

دریای ناله های علی رو به چاه بود

از روزهای زخم که بر مجتبی گذشت

خون لخته های طشت فقط عذرخواه بود

مثل تو شوق نیزه و شمشیر بوسه خواست

وقتی دلت به گوشه ای از قتلگاه بود

می سوختی که در تب حمله به یوسفت

کاری اگر ز دست تو آمد نگاه بود

رو کرده ای به سمت مدینه که ای رسول

این پاره تن، حسین تو روحی فداه بود

***

اندوه های قلب تو از سرمه رنگ داشت

از زخم صبح آینه ات شام زنگ داشت

خون بود لخته لخته به چشم تو می نشست

لختی اگر وداع برادر درنگ داشت

از روی تل برای پیمبر سخن بگو

این گیسوان کیست که قاتل به چنگ داشت؟

دیدی که از دلت عطش بوسه می چکید

از آن گلو که از شفق و لاله رنگ داشت

خطبه شکن شده است کسی که به نیزه ها

آیات وحی بر لبش آغوش تنگ داشت

سر را بزن به چوبه ی محمل که روی نی

پیشانیِ برادرت، اندوه سنگ داشت

***

تو صبح شبنمی که به خورشید رو کنی

حاشا که شام، با خبر از تار مو کنی

طوفانی و حماسه، اگر سر بر آوری

آتشفشان دردی، اگر سر فرو کنی

عطر حسین در همه جا می پراکنی

همچون نسیم تا سفر کو به کو کنی

پنهان شده است گل، پس خاشاک قتلگاه

باید که خاک را به تمنّاش، بو کنی

گاه وداع آمده با پاره های دل

یک بوسه وقت مانده که نذر گلو کنی

با سر برای چوبه ی محمل سخن بگو

سخت است از کجاوه به نی گفتگو کنی

پرده مزن کنار ز محمل، که باز هم

آئینه را به آینه ای روبرو کنی

***

سبز است باغ آینه از باغبانی ات

گل کرده شوق عاطفه از مهربانی ات

از بس که خار خاطره بر پای تو نشست

چشم کسی ندیده گل شادمانی ات

حتی در آن نماز شبی که نشسته بود

پیدا نشد تشهّدی از ناتوانی ات

آنجا که روز کوفه ز رزم تو شام بود

شوق حماسه می چکد از خطبه خوانی ات

اما شکست خطبه ی پولادی تو را

بر نیزه آیه های گل ناگهانی ات

با آن سری که در طَبق آمد شبی بگو

لبریز بوسه باد لب خیزرانی ات

عمر سه ساله صبر دل از لاله می گرفت

آتش نمی زنیم به داغ نهانی ات

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

هنگامه وصال من و دلبرم شده

این الحسین زمزمه آخرم شده

چشمم به راه مانده کجایی عزیز من

پیراهن تو گرمی بال و پرم شده

از گریه پینه بسته دگر چشم های من

عالم سیاه پیش دو چشم ترم شده

موی سپید و قد کمانم چه دیدنی ست

غم های کربلاست چنین یاورم شده

من پیر سالخورده ام و دست های من

محتاج شانه های علی اکبرم شده

از خاطرم نمی رود آن لحظه فراق

ناله زدی که وقت وداع از حرم شده

داغیِ بوسه از لب تو مانده بر لبم

خون گلوی تو نفس حنجرم شده

من بین قتلگاه تو جان دادم ای حسین!

این چند ماهه جان تو درد سرم شده

می خواستم بغل کنمت جان تو نشد

نیزه شکسته زحمت این پیکرم شده

من پا به پای پیکر تو ضربه خورده ام

سر تا به پا تمام تنم پر ورم شده

دشمن همین که پا به روی چادرم گذاشت

گفتم به خویش ارثیه مادرم شده

جان خودت به زور کشیدند چادرم

شاهد ببین که پارگی معجرم شده

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

شیعه تنها مدد از حضرت حیدر گیرد

از دل خاک چو "حجر بن عدی" پر گیرد

در دفاع از حرم دختر مولا حتی

او کفن پاره کند زندگی از سر گیرد

 

شاعر : مهدی انصاری

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

نذر حضرت زینب (س):
 
بار سنگین فراق عشق، پیرت کرده است
صبرت ای روح بصیرت! بی نظیرت کرده است
مثل دریا بودی اما در مسیر این سفر
تابش خورشید روی نی کویرت کرده است
در میان وامداران سقیفه  باز هم
خطبه هایت ترجمانی از غدیرت کرده است
آه ای سرو سر افرازی که روی  نیزه ها
رقص رأس سربلندی سر به زیرت کرده است
چیست رمز رؤیت "ألّا جمیلا"ی تو؛ چیست
رمز زیبایی که دنیا را اسیرت کرده است؟
تشنگی را برده ای از خاطرت زیرا که – آه –
اشک های کودکان از آب سیرت کرده است
...
نینوا با دردهایش سخت بر زینب نبود
"کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود"

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت ام البنین(س)-مدح و مصائب

 

ای همسر سردار جهان، مادر عباس

وی دامـن تـو مهـد ادب‌ پـرور عباس

در بیت علـی آمده! هـمسنگر عباس

خوانده است تو را مادر خود خواهر عباس

ام‌الشهـدا، فاطمه ی دوم حیدر

هم فاطمه ی دوم و هم زینب دیگر

تو چشمه ی فیض از نفس پنج امامی

تو فاطمه ی بیت شـه عـرش‌ مقـامی

تو همسر تنهـا وصـی خیرالانامی

تو مـادر والا گهـر خـون و قیامی

جوشـد ادب و فضـل ز آیات کلامت

پیوسته ز هفتاد و دو تن باد سلامت

شک نیست به این رتبه که حیدر به تو نازد

زینب کـه بـود عصمـت داور به تو نازد

تـا روز جــزا آل پیمبــر بــه تـو نازد

عبـاس تـو در عـرصه ی محشر به تو نازد

کی مثل تو ای خاک رهت هم سر و هم جان

یک روزه دهد چـار پسر در ره جانان؟

ای سوخته در شعلـه ی مصباح هدایت

ای مادر جود و کرم و فضل و عنایت

خشنـود ز رفتـار تـو زهـرای ولایت

جان همه خوبان جهـان باد فـدایت!

با آن همه قدر و شرف و جاه و عزیزی

کـردی بـه بنـی‌فاطمـه اظهـار کنیزی

عون تـو شـده در صف عـاشور فدایی

عثمان تو بگرفت ز خون رنگ خدایی

تا دادن جـان، جعفر تو بود ولایی

عباس تو از روز ازل کـرب‌وبـلایی

چون حرمت زهرا به تو شد واجب عینی

گشتنـد عزیـزان تـو هرچار، حسینی

تـو ام‌ بنینـی نــه! تـو ام‌الشهـدایی

پیوسته به ثاراللَه و از خویش جدایی

دلباختـه ی جلـوه ی مصبــاح هــدایی

بیش از پسران گریه کنِ خون خدایی

ای بوسه ی خورشید به خاک کف پایت

حق است کند فاطمه پیوسته دعایت

دادی بـه ره شمـس ولا چـار قمـر را

دور پسـر فاطمــه گـردانـده پسـر را

در ماتم‌شان ریخته بس اشک بصر را

آتـش زده از گریه دل اهـل‌ نظـر را

از بس که در امواج بلا یار حسینی

بـا داغ پسرهـات عــزادار حسینی

یک روزه به دل داغ روی داغ تو دیدی

چون فاطمه یـا فاطمه از غصه خمیدی

بر گرد همـان چـار مزاری که کشیدی

از داغ حسین‌بـن‌علـی جامـه دریـدی

با آن کـه دلت خون ز غم چار جوان بود

چشمت به حسین‌بن‌علی اشک‌فشان بود

بـا داغ چهـار اختــر تابنده جبینت

گفتـی کــه نخـوانند دگر ام‌بنینت

آتش نزند کس به دل زار و حزینت

ای لشکر ماتم به یسـار و به یمینت

خون خوردی و نالیدی و از پای فتادی

تـا جـان بـه سـر گریه ی پیوسته نهادی

روزی که تو رفتی و جهان غرق عزا بود

تابـوت تـو بـر دوش عزیـزان خدا بود

با داغ تو خـون بـر جگر اهـل ولا بود

عباس تو ای مـادر عبـاس! کجا بود؟

ای کاش که چون عون، کنارت پسری بود

از جعفر و عثمـان عزیـزت خبری بود

ای قبله ی دل تـربت بی‌شمـع و چـراغت

ای داغ پس از داغ دوبـاره روی داغـت

ای چارگل خفته به خون، حاصل باغت

باشـد کـه بیایـم بـه مدینه به سراغت

با آن که شدم زائر بی‌صبر و قرارت

نگذاشت عدو گل بفشانم به مزارت

یا فاطمه خون دلـم از دیـده روان است

قبر تو عیان است عیان است عیان است

چشم همـه بـر تربت پاکت نگران است

آن فاطمه قبرش ز چه از خلق نهان است؟

از اشک، مگـر خاک بقیع تو بشویم

آن تربت پنهان شده را بلکه بجویم

هرچند که خون جگرت بود روانه

دیگـر بدنت دفـن نگـردید شبانه

بر بازوی و پهلـوت ندیدنـد نشانه

ای کوه غم چار جوانت روی شانه

بر «میثم» دل‌ سوخته کن اشک، عنایت 

تا خـون دل خـویش کنـد وقف عزایت

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 بعد از قتال خامس آل عبا،حسین

زینب کشید ناله ی واویلتا حسین

آمد کنار مقتل و چشمش نظاره کرد

در قتله گاه خویش فتاده زپا حسین

یادش فتاد خاطره ای از مدینه و

یک روز داغ و زینب غمدیده با حسین

خوابیده بود دخت علی زیر آفتاب

پوشاند روی خواهر خود با عبا حسین

زینب اشاره کرد که یک روز میشود

جبران کنم محبت امروز را حسین

زینب که دید روز،همان روز موعد است

در زیر آفتاب زند دست و پا حسین

ناچار دیده بست به جسم برادرش

گفتا فدای تو گل ریحانه یا حسین

چیزی که نیست من بکشم روی جسم تو

غارت نموده اند اثاث مرا حسین

رو کرد سمت آفتاب و غریبانه گریه کرد

یک دم اشاره کرد به خون خدا حسین

ای آفتاب کم کن از آن سوز آتشت

زیرا که سوخت جسم گل مصطفی حسین

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:43 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

دلی پر خون برایش مانده و چشمان تر زینب

چه سوغاتی بهمراه آوَرَد از این سفر زینب !


در آن صحرا که هر کس را نصیبی از مصیبت شد

همه داغ جوان دیدند اما بیشتر زینب !


پریشان شد زمین هفت آسمان پیچید و درهم شد

ولی از این جهان دارد دلی آشفته تر زینب


غروب از سر گذشت و "سر" گذشت و سرگذشتش را

که دنیا خوب می داند چه آورده ست بر زینب


زمانی را که دنیا در تب سجاد می سوزد

امامی نیست پرچم را برافرازد مگر زینب


به حق که سفره ی زهرا چه مردان بزرگی را

نمک پرورده اش کرده؛

پدر ...

همسر ...

پسر ...

زینب !!

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

ما روضه دار روضهء رضوان زینبیم

در بین شهر ، شهره به عنوان زینبیم

 

ما داغ دیده ایم که بر سینه میزنیم

این است علتش که پریشان زینبیم

 

ما از نژاد قوم عرب زاده برتریم

از قوم و از قبیله سلمان زینبیم

 

از رشته های چادرش اسلام میچکد

ما از عشیره های مسلمان زینبیم

 

هفتاد و چند آیه از او وحی میشود

ما دسته دسته کشتهء قرآن زینبیم

 

از دست توست جیرهء ماهانهء همه

ما مستحق تکه ای از نان زینبیم

 

هر چند مجتباست به بیت ولا کریم

بانو کریمه است و گدایان زینبیم

 

ما را برای گریهء خود انتخاب کرد

مدیون چشم زینب و دستان زینبیم

 

ما را گدای پشت در او نوشته اند

ما مور ملک عشق سلیمان زینبیم

 

مامور امر عمهء صاحب زمان شدیم

گریه کنان حضرت سلطان زینبیم

 

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

چه كنم؟ تقدیم به دل خونین زینب س

پس از تو اي سحر من، سپيده را چه كنم؟

اگر كه بر تو نگريم دو ديده را چه كنم؟



اگر سپيدي مو را به خون خضاب كنم

دل شكسته و قد خميده را چه كنم؟



به روي مركب عريان اگر سوار شوم

حسين (ع)! اين گل در خون تپيده را چه كنم؟



وگر كه جان بسپارم كنار پيكر ماه

ستارگان به خون آرميده را چه كنم؟



اگر به خون دل خسته‌اش نيارايم

سرشك تازه به دامان چكيده را چه كنم؟



وگر به آهِ فغان‌پرورش بدل نكنم

بگو كه هستيِ بر لب رسيده را چه كنم؟



براي من غزلي چشم خون‌فشان كافي‌ست
چرا قصيده بگويم؟ قصيده را چه كنم

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

دلش دریای صدها کهکشان صبر
غمش طوفان صدها آسمان ابر

دو چشم از گریه همچون ابر خسته
ز دست صبر ِزینب، صبر خسته

صدایش رنگ و بویی آشنا داشت
طنین ِموج آیات خدا داشت

زبانش ذوالفقاری صیقلی بود
صدا، آیینه ی صوت علی بود

چه گوشی می کند باور شنیدن؟
خروشی این چنین مردانه از زن

به این پرسش نخواهد داد پاسخ
مگر اندیشه ی اهل تناسخ :

حلول روح او، درجسم زینب
علی دیگری با اسم زینب

زنی عاشق، زنی اینگونه عاشق
 زنی، پیغمبر ِقرآن ناطق

 

زنی، خون خدایی را پیامبر
 زن و پیغمبری ؟ الله اکبر !

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

این قاسطین که قلب شما را شکسته اند

قوم به جای مانده ز آل امیه اند

تعجیل کن امام زمان، این حرامیان

در فکر انهدام ضریح رقیه اند

 

برگرد منتَظَر که شیاطین علم شدند

حالا فرشته ها همه در ذکر یا رب اند

آقا حریم عمه ی تو در محاصره است

نا محرمان هنوز در اطراف زینب اند

 

از جور نطفه های کثیف سقیفه ای

این بار دست مرتضوی تو بسته شد

آقا به جان مادرتان زود تر بیا

قلبم از این همه غم و اندوه خسته شد

 

یا صاحب الزمان چقدر بی کسی شما

آقا دوباره داغ به قلبت نشانده اند

غصه نخور امام زمان بهر یاریت

اصحاب حضرت اسد الله مانده اند

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

عاقبت صبح ظفر در پی این شب برسد

کاسۀ صبر من از کار تو بر لب برسد

ای که در سر هوس فتنۀ دیگر داری

وای اگر دست تو بر مرقد زینب برسد

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:44 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

چادر خاکی نشان مادری زینب است

 ارث زهرا صورت نیلوفری زینب است

خط فکرم بر گرفته از دمشق و کربلاست

هرچه دارم از دعای مادری زینب است

پیکرم صحرای تربت، در رگم آب فرات

این یکی از راه شیعه پروری زینب است

من کیم تا دم زنم از عمه سادات چون

ذات الله الصمد خود مشتری زینب است

کشتی ارباب با دستان زهرا می رود

لنگر کشتی نخی از روسری زینب است

علم او از بس که از حد تصور خارج است

حضرت جبریل هم پا منبری زینب است

بیمه کردم قلب بیمارم به اشک روضه ها

خوش به حال آن کسی که بستری زینب است

قلب ما سنگ است و با گریه طلایی میشود

مجلس روضه محل زرگری زینب است

رنگ خاکستر برای ما گریز پر غمی ست

غیرت ما معجر خاکستری زینب است

با تمام این مصیبتها چه زیبا گفته است

" ما رایت الا جمیلا " برتری زینب است

شاه افتاد از فرس، رخداده در مجلس، ولی

مات کردن شیوه افشاگری زینب است

لال شد عالم در آن وقتی که گفتی اُسکُتو
اهل عالم این صدای حیدری زینب است

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

بنال از دل که اشک از دیده ریزد

بریز ای اشک کز دل ناله خیزد

بنال از دل که از دوری مادر

چنین می گفت خواهر با برادر

شبی در خواب دیدم مادرم را

شکوه عشق و نخل باورم را

همی دیدم که آن پهلو شکسته

چو گل پهلوی پغمبر نشسته

ولی با محنت و غم خو گرفته

ز بابا هم در آن جا رو گرفته

بسان گل در آغوشش گرفتم

می از لعلِ لب نوشش گرفتم

به او گفتم که این جا جای غم نیست

نشان از کینه و ظلم و ستم نیست

چرا سر بر سر زانو گرفتی

چرا از محرم خود رو گرفتی

گرفت او دست زینب پا به پا برد

به خلوت بهر شرح ماجرا برد

چنان که دل پریش و دیده تر داشت

ز رخسار دل آرا پرده برداشت

خسوف ماه را ناگاه دیدم

کزآن دیدن گریبان را دریدم

حسین من تو هستی جان خواهر

بکن تعبیر خوابم ای برادر

به پاسخ گفت نور هر دو عینش

عزیز فاطمه یعنی حسینش

اگر خواهی کنم این خواب تعبیر

هر آن چه گویمت اینک تو بپذیر

اگر تعبیر آن آید به گوشت

شود صدها هزاران نیش نوشت

گهِ تعبیر باید گوش باشی

بری از ناله و خاموش باشی

هر آن چه دیده ای در خواب خواهر

به بیداری ببینی بار دیگر

ز دشت کربلا تا کوفه و شام

شوی مأمور نشر حکم اسلام

کنی منزل به منزل راه را طی

دم دروازه کوفه سر نی

خسوف ماه را آن جا ببینی

به بیداری تو آن رؤیا ببینی

 

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:45 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)


خوابم گرفته بود، تمامم سیاه بود، 

می خواستی دوباره مرا زنده ام کنی 

از پیچ و تاب جاده کشاندی مرا که باز

با یک نگاه سرزده شرمنده ام کنی

 

از راه دور، با دلی از شب کبودتر

دلتنگ، آمدم که پُر از غم ببارمت

آنقدر ابری ام  که سراسیمه آمدم 

هم بی صدا، صدا کُنَمَت، هم ببارمت

  

قدری نگاه کن به نگاه کویری ام

بگذار از ترنّم لطف تو، تر شوم 

دریاب روح عاصی و سرگشته ی مرا 

دستی بکش به سینه ام آرامتر شوم

  

چشمم به وسعت حرمت خیره مانده تا

اعجاز عشق را به نگاهم نشان دهی 

اذن دخول خواندم و چشمم به راه که 

آرام بند، بند دلم را تکان دهی

  

بی بی سلام! آمده ام مرهمم شوی 

قلبم شبیه بُهت بیابان گرفته است 

داری چه  بی مقدمه اعجاز می کنی!!!! 

- خورشید می درخشد و باران گرفته است -

  

بو می کشم تو را و نفس می کشم تو را 

اردی بهشت می وزد از سمت گنبدت. 

می بارم و تمام تو را سجده می کنم 

بی بی! فدای آینه باران مرقدت.

  

گلدسته های آبی صحنت چقدر خوب

تا اوج عشق چله برایم گرفته اند

اینجا هنوز بغض ِ غریبِ تو جاری است

اینجا تمام ثانیه ها غم گرفته اند. 

 

باران گرفته، دُورِ  حرم گیج می خورم 

این لحظه ها مدام تو را ضجّه می زنند 

جانم فدات! بی بیِ قامت خمیده ام 

پس کوچه های شام تو را ضجّه می زنند. 

  

چشمم به ناکجای غمت خیره مانده است 

شب می تراود از نفس گنگِ آسمان 

گوشم پر از صدای سکوتی نگفتنی ست  

آیینه ی جمال علی! خطبه ای بخوان 

□ □ □ 

از راه دور آمـــــدم امّیــــــدوار کـــه

لبریزِ روشنی شود این سینه با خودت 

امسال خواستی که تو آغازِ من شوی

حسن ختامِ این غم دیرینه، با خودت.

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:45 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها