0

اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

صورت به خاک مانده و چشمم به در بیا

 

ای یاور غریب ترین محتضر بیا

 

پایین نرفت بعد تو آب خوش از گلوم

 

تا بیشتر ازین نگدازد جگر بیا

 

خشکیده ام به یاد تو لب می زنم به هم

 

با آب قهرم ای غم چشمان تر بیا

 

خورشید یار گریهٔ هر روزهٔ من ست

 

مهمان آفتاب سه روزه، دگر بیا

 

می میرم و به یاد زمین خوردن توام

 

افتاده ام به زانوی غم، زودتر بیا

 

کابوس قتلگاه رهایم نمی کند

 

زجر مرا مخواه از این بیشتر، بیا

 

پیچیدن کفن چقدر کار می برد؟

 

عمر مرا رسانده همین غم به سر بیا

 

گودال لب به لب شده بود از هجوم زخم

 

از چشم گود رفته بپرس این خبر بیا

 

جان دادنم شبیه تو بی کس شده حسین

 

شرمنده ام نیامدم ای همسفر بیا

 

شاعر : علی ناظمی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

مدح زینب کبری (س) 

حضرت زهرا خودش آئینه دار زینب است

حضرت زهرا همیشه بی قرار زینب است

تیغ در دستش ندیده هیچ کس در عالمین

چون که عباس دلاور ذوالفقار زینب است

عالمان را عاملان خواندند با لطفش... چرا ؟

ریشه ی طوبای دین در چشمه سار زینب است

زینب کبری خودش سر خداوند جلی است

حامل سر خدا خود رازدار زینب است

"زینب اللهی نیم اما مرید زینبم"

این دل غمدیده ی بیمار یار زینب است

حضرت زهرا که عمری بیقرارش بود، گفت

غم ندارم چون حسینم در کنار زینب است

سروده جعفر ابوالفتحی

 

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

خنجر که سر برید،آب و هوا گرفت
جان تو را گرفت،جان مرا گرفت
لعل تو را شکست،جام مرا شکست
بر قاب عکس تو وقتی عصا گرفت
پروانه ات شدم،خاکسترت شدم
شمع مرا ولی،آن بی حیا گرفت
دیدی که خواهرت ،بر گیسوان خود
از خون گردنت،قدری حنا گرفت
نقّاش کربلا،با آن مداد سرخ
جسم تو را کشید،سر را جدا گرفت
دیدم به چشم خود،پَستی به روی تو
با نیزه تا که زد،راه صدا گرفت
از پا فتاده ام، با خاطرات تو
جان مرا حسین،این غصه ها گرفت
در زیر آفتاب،عطر شما وزید
تا کهنه پیرهن، بر سینه جا گرفت
لحظات آخری یک سر به من بزن
شاید که خواهرت زینب شفا گرفت

شاعر: علی حسنی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

خوردي زمين و با عجله من به سر زنان

 

هرطور كه بود آمدم از بين كوفيان

 

 

 

ديدم كه بي هوا به سرت سنگ ميخورد

 

در زير ِ دست و پا بدنت چنگ ميخورد

 

 

 

يك عده گرگ دور ِ تنت پَرسه ميزدند

 

شمر و سنان و حرمله هم هر سه ميزدند

 

 

 

يادم نميرود كه سنان حرفِ بد زد و

 

شمر ِ حرامزاده به جسمت لگد زد و

 

 

 

بر سينه ات نشست بميرم كه واي واي...

 

تا كه سرت شكست زدم زير ِ هاي هاي

 

 

 

گفتم چنين نبُر كه حسينم شكار نيست

 

اين رسم ِ ذبح كردنِ اين روزگار نيست

 

 

 

لب تشنه را كه با عجله سر نميبُرَند

 

حداقل مقابل دختر نميبرند...

 

 

 

شاعر : رضا قربانی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

با روضه های زینب زیباست محفل ما

با گریه های زینب هم سفره ایم هر روز

با نوحه های زینب حزن است حاصل ما

با آیه های زینب شد ماندگار اسلام

شد خطبه های زینب قرآن نازل ما

گاهی میان محمل گاهی کنار مقتل

با نغمه های زینب آمیخته گل ما

گاهی به کنج ویران گاهی درون زندان

گاهی میان عدوان اشک است شامل ما

وقتی که در کجاوه، آتش نثار او شد

هم سوخت محمل او هم سوخت محفل ما

از کربلا و کوفه تا شام زد شکوفه

منزل به منزل آمد تا کنج منزل ما

سوز تهجّد او اشک تشهّد او

از نافله دهد روح تا قلب غافل ما

طعم دعای زینب شب ناله های زینب

تا های هایِ زینب نَجوای کامل ما

باشد به آل حیدر زینب حسین دیگر

زهرای دوّمین است بانوی فاضل ما

در هر بلا صبور است در قتلگه شکور است

قلب صبور زینب حلال مشکل ما

حبّ ولای زینب مشمول هر کسی نیست

این بادۀ طهوراست در آب و در گل ما

جَهد و جهاد زینب عهد و معاد زینب

آئینه ای خدایی ست هر دم مقابل ما

این طاعت و شجاعت درسی ست از اطاعت

سرشار از بصیرت، این گونه شد دل ما

زینب اسیر مولاست کِی او اسیر اعداست

دشمن اسیر زینب تا فجرِ عاجل ما

ای مقتدای زینب! ای منتقم نظر کن!

غم های عمّه جانت همواره قاتل ما

شاعر: محمود ژولیده

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

بشکند دستی که بر عمه جسارت میکند

 

کاش بودی تا ببینی هتک حرمت میکند

 

چادرش را از سرش... بالای نی دیدی خودت

 

گوشها را ...لعنتی تقسیم غیرت میکند

 

ما و قرآن نزد اینها دو امانت بوده ایم

 

پس چرا دارد خیانت در امانت میکند؟

 

راستی ناموس یعنی چه؟چرا عمه هنوز

 

ازعمو عباس هم دارد شکایت میکند

 

صبرزینب...صبر زینب را شنیدی؟گوش کن

 

عمه دارد با خودش اتمام حجت میکند

 

مردتر از مردها هر لحظه و هر ثانیه

 

با غدیر روی نی تجدید بیعت میکند

 

شاعر : سمانه تیموری

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

مادر گریه! مادر غم ها! جان از غصه آمده بر لب! 
روضه دار شبانه روز حسین! السلام علیکِ یا زینب!
چشم های تو از نجابت و نور، چشم های تو جنس باران است
گریه های زیاد آبت کرد،  بس که زخم دلت فراران است
بین بستر که روضه میخوانی، وسط گریه میروی از حال
وسط روضه ی در و دیوار، وسط روضه ی سر و گودال
رو به کرببلا بکن بانو، لحظه های وداع سنگین است
درد دل کن تو با برادر خود، روضه بی شک دلیلِ تسکین است
*****
خاطرم مانده ای برادر من، زلف هایت به چنگ گرگ افتاد 
گره در بین زلف تو می خورد، روی سینه نشست یک صیاد
حرمتت را حرامیان بردند، غارت پیکر تو یادم هست 
دست و پا می زدی مقابل من، زخم بال و پَر تو یادم هست 
نیزه بر پهلوی تو چنگ انداخت، ناله ی مادر تو درآمد
آن قدر سعی کرد خواهر تا، نیزه از پیکر تو درآمد
آمدم پس بگیرمش اما، حنجرت را به زور می بردند 
دل من را که خوب سوزاندند، سر تو تا تنور می بردند

شاعر :محسن حنیفی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:34 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

ای راوی تمام مقاتل چه میکنی

در جنگ علیه جبهه ی باطل چه میکنی

سیدتی عالمه ی بی معلمه

در پیش روی مردم جاهل چه میکنی

گیرم کنار قبر برادر نمانده ای

با نیزه دارهای مقابل چه میکنی

از تازیانه ها چه به روز تو آمده

با درد استخوان و مفاصل چه میکنی

ایتهالمحدثه ناموس کبریا

در زیر دست و پای اراذل چه میکنی

تا قبل از این کسی به اسارت نرفته است

بانوی من میان سلاسل چه میکنی

امشب بیا و ای سپر بچه ها بگو

با درد شانه وقت نوافل چه میکنی

با خنده های حرمله آتش گرفته ای

با شمر و زجر و خولی بزدل چه میکنی

ای جان نثار خون خدا مادر شهید

با عامر بن نهشل قاتل چه میکنی

منزل به منزل از غم تنهایی ات بگو

با سختی میان منازل چه میکنی

از زخم تیغ و نیزه و شمشیر بدتر است

با طعنه ی زنان قبایل چه میکنی

بزم شراب خواری و در پیش چشم تو...

با پیشنهادهای معامل چه میکنی

بر روسری پاره ی تو خیره میشوند

با چشم چران های محافل چه میکنی

نیمه شب و خرابه و طفل سه ساله ای

با این همه  مصیبت و مشکل چه میکنی

****

پیراهن و ناله و در زیر آفتاب

ای راوی تمام مقاتل چه میکنی

شاعر : علیرضا خاکساری

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

قیامت زخم  

هلا! تورا چه بنامم به غیر حضرت زخم
که هست نام تو یادآور تمامت زخم
رسول آینه های هزار تکه شده !
امام آینه های چشیده غربت زخم !
زبان لاله وشان به خاک وخون خفته!
نسیم کوچه ی دل های دیده وسعت زخم!
چه بود رمز بزرگی وجاودانگی ات
به جز قیامت صبر تو در قیامت زخم
"جمیل " بود به چشمت  قیام مردانی
که عاشقانه پریدند تا نهایت زخم
شکستی وننشستی که کارگر نشود
به استواری وبشکوهی ات شرارت زخم
پیاده در سفر اشک راه پیمودی
که منتشر شود از این سفر شرارت زخم
چه خارها که به پایت نشست ودم نزدی
چقدر راه توشد سرخ از سخاوت زخم !
صدای بغض تو وقتی بلند شد در شام
که فاتحانه سرودی از استقامت زخم؛
یزید ،با همه ی هیبت دروغینش
شکست وبر سرش آوار شد ضیافت زخم
نماز توبه به پاشد درون کاخ فریب
-پس از خروش سترگ تو- با امامت زخم
بهار خون همه جا جار زد حضورش را 
وباغ سوخته گل داد از کرامت زخم

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

وقت خزان زینب پر غم رسیده است

آری دوباره سوز محرم رسیده است

در بین آسمان ترنم به یک نگاه

ام المصائب و غم اعظم رسیده است

یک سال از فراق حسین سر نکرده است

حالا شبیه مادر ماتم رسیده است

از بین دود و قافله و غم گذشته او

با انتظار و گریه ی نم نم رسیده است

با چادری شبیه به دیوار خورده ها

مویی سپید و خاکی و درهم رسیده است

شاعر امیرفرخنده

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

ای وارث درد مرتضی  یا زینب(س)

وي بانی سوز روضه هایا زینب(س)

داغ تو  فراتر از غم عالم بود

مأمور به صبر كربلا  يا زينب(س)

اصغر چرمي

 

 

تو حافظ اسرار خدايي زينب(س)

مأمور به صبر هر بلايي زينب(س)

هر آنچه كه در مدينه آمد به سرت...

باشد...تو سفير كربلايي زينب(س)

اصغر چرمي

 

ای نام تو احیاگر آئین علی

وی راه تو بنیان کَن هر شرّ و بدي

فرياد علي گونه ات عالم گير است

مرهون نفس هاي تو شد سيد علي

تقديم به رهبر عزيزم

اصغر چرمي

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

دختر شیر خدایی زینبا

ثانی خیرالنسایی زینبا

از همان طفلی اسیر روضه ی

مادرت در قتلگاهی زینبا

---

زینت آغوش مادر بوده ای

لنگر دین پیمبر بوده ای

دختر زهرای اطهر بوده ای

خار چشم خصم حیدر بوده ای

---

روی نی هجده ستاره دیده ای

ناله های شیر خواره دیده ای

مشکهای پاره پاره دیده ای

زخم های بی شماره دیده ای

---

دیده ای آشوب بین قتلگاه

شمر با چکمه به روی جسم شاه

ناله ها از دل کشیدی غرق آه

یا اباالفضل ای علمدار سپاه

---

چشم پرخون باز کن بر خیمه ها

وای از،چشمان بي شرم و حيا

بعد تو حق پيمبر شد ادا

يوسف زهرا به زير دست و پا

---

كوفيان من زينبم باور كنيد

نسل پاك احمدم باور كنيد

شرم از اولاد پيغمبر كنيد

رحم بر صديقه ي اطهر كنيد

---

تا شنيدي ناله ي واغربتاه

بيرون از خيمه دويدي غرق آه

اي امان از خيمه هاي بي پناه

مادرت محزون ميان قتلگاه

---

درد هجران تو شد اشك بصر

در فراغت تا ابد سوزد جگر

در ره دين خدا دادي ثمر

بر گدايانت نما امشب نظر

اصغر چرمي

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

آه ای صبور قافله ی غم سفر بخیر

راوی روضه های محرم سفر بخیر

خلوت نشین نیمه شب ندبه های اشک

دلگیر بغض های دمادم سفر بخیر

یکسال ونیم غربت و دلتنگی و فراق

یکسال ونیم گریه ی نم نم سفر بخیر

ای شاهد مراثی گودال قتلگاه

ای وارث مصیبت اعظم سفر بخیر

بغض غریب خاطره های کبودِ شام

امن یجیب کوچه ی ماتم سفربخیر

روی کبود ونیلی وآشفته ی فراق

موی سپیدو خاکی و درهم سفربخیر

زلفی بخون نشسته سرِنیزه ها رهاست

بانو به زیر سایه ی پرچم سفر بخیر

چه بگویم که به من گشت چه ها دریک روز

هیجده یوسفم افتاد ز پا در یک روز

همرهانم همه گشتند فدا د ر یک روز

هستیم رفت ز دستم بخدا در یک روز

وای ازآن لحظه که از پیکر من جان میرفت

چه غریبانه حسینم سوی میدان میرفت

من عزیز همه بودم که حقیرم کردند

داغها بر جگر سوخته ، پیرم کردند

سِیر دادند به هر شهر و اسیرم کردند

خاک را پرده ی رخسار منیرم کردند

هیجده دسته گلم را به سر نی دیدند

دور محمل همه بر گریه ی من خندیدند

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

انگار رنگ این قلم اشکال دارد

یا برگه خیس دلم اشکال دارد

دریای شعرم جذر و مد عشق دارد    
اینجا خسوف ماه هم اشکال دارد

ماهی که نامش را خدا زینب نهاده
گر بی وضو جاری کنم اشکال دارد

بوی جنون عشق، عطر زیـنـبـیــَـــست
اینجا فقط دم، بازدم اشکال دارد

اینجا زمانی حضرت جبریل میگفت
بر زینب کبری، ستم اشکال دارد

پیش مزار دختری که مادری هست
حرفی زدن از قد خم اشکال دارد

بال مگس نه، مثل اقیانوس ارام    
این طول موج گریه ام اشکال دارد

جایی که صحنش بال جبریل است با کفش،
برداشتن های قدم اشکال دارد

اینجا خودم را مست میبینم خدا... یا_ 
آیینه کاری حرم اشکال دارد

اینجا دعا کردن که معنایی ندارد    
در زیر این گنبد، قسم اشکال دارد

ای کاش کل عالم امکان حرم بود    
هستی اگر باشی، عدم اشکال دارد

زینب امامت کرده ای آیا درست است؟
یا این که شعر محتشم اشکال دارد

تنها چهارده عدد معصوم داریم؟        
یا اینکه اعداد و رقم اشکال دارد 

احساس من اینست معصومین زیادند
من شاعرم، شاید "منم" اشکال دارد

باید گریز شعر من  عباس باشد
جاماندن دست قلم اشکال دارد

من کلنا عباس یا زینب نوشتم    
یعنی سپاه بی علم اشکال دارد

وقتی که پرچم میرسد در شام یعنی    
ماندن در این شهر عجم اشکال دارد

حالا که دشمن جنگ نرمش سخت گشته

جنگیدن اکنون با قلم اشکال دارد

 

شاعر:امیرحسام یوسفی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-مدح و مرثیه

 

تصویر تمام کربلا زینب بود

تفسیر پیام کربلا زینب بود

در عشق و فداکاری و ایمان و وفا

زهرای قیام کربلا زینب بود

مؤید

×××

زیبایی گلشن علی زینب بود

پرورده دامن علی زینب بود

بر خصم شکست داد ولی خود نشکست

آیینه نشکن علی زینب بود

مؤید

×××

در فضل، محیط بیکرانی زینب

در صبر، بسیط آسمانی زینب

ای خورده به سینه ات مدال عظمت

بانوی همیشه قهرمانی زینب

مؤید

×××

زینب که به عشق جوشش آموخته است

ماه است و چو مهر رخ برافروخته است

کارآیی انقلاب خونین حسین

بر قامت صبر او نظر دوخته است

مؤید

×××

زینب که به کار عاشقی غوغا کرد

صد بار شهادت به رخش در وا کرد

دو دسته گل یاس که در دامن داشت

تقدیم به باغبان عاشورا کرد

مؤید

×××

من مظهر صبر، زینب کبرایم

هر جا که بود حسین، من آن جایم

هر چند که آفتاب بی سایه بود

من سایه آفتاب عاشورایم

مؤید

×××

زینب که شکوه عشق پاینده از اوست

ماهی ست که نور صبر تابنده از اوست

اسلام ز کربلا بود زنده، ولی

تاریخ حیات کربلا، زنده از اوست

مؤید

×××

زینب که دل و روح دلیری دارد

در یاری دین سهم کثیری دارد

همچون حسن و حسین و زهرا و علی

نیرویِ شکست ناپذیری دارد

مؤید

×××

زینب که قیام کربلا زنده ازاوست

ایثارگری و صبر پاینده از اوست

از جلوه او چهارده قرن گذشت

امّا به خدا همیشه آینده از اوست

سازگار

×××

با داغ و فراق، آشنایی زینب

با درد و غم و عشق، دوایی زینب

سوگند به مظلومی زهرای بتول

تو فاطمه کرب و بلایی زینب

وفائی

×××

 

چون قافله عشق رسیدند ز راه

بر تربت شاه دین، به صد ناله و آه

زینب به سر قبر برادر می گفت

لا حول و لا قوة الاّ بالله

صفا تویسرکانی

×××

از جوهر خلقت و ز انوار جلی

مجموعه علم و حلم و فیض ازلی

خلاّق ازل نهاد نامش زینب

وز راه کرم عطا نمودش به علی

صفا تویسرکانی

×××

تسلیم و رضا نگر که آن دُخت بتول

در مقتل کشتگان چو فرمود نزول

شکرانه سرود، که ای خداوند جلیل

قربانی ما به پیشگاه تو قبول

فؤاد کرمانی

×××

تسکین دل شکسته، آهم ندهد

بی هم نفسم کسی، پناهم ندهد

 

من زینب بی حسینم و برگشتم

 جا دارد اگر مدینه راهم ندهد

موحدیان ـ امید

×××

سر در بر امر حق فرود آوردم

شاهد به غمش، تن کبود آوردم

رفتم ز مدینه و پس از آن همه داغ

جز طفل سه ساله، هر چه بود آوردم

موحدیان - امید

×××

بر حنجر خون، نوای عشقی زینب

دلداده و جان فدای عشقی زینب

در بهت سکوت کوفه، در ظلمت شام

پیغامبرِ خدای عشقی زینب

شفق

×××

بر حنجر خون، نوای عشقی زینب

دلداده و جان فدای عشقی زینب

در بهت سکوت کوفه، در ظلمت شب

پیغامبر خدای عشقی زینب

شفق

×××

زینب، تو که در حنجر حق، آوایی

تندیس علی، آیینه ی زهرایی

در مکتب عارفان و در دفتر عشق

گلواژه انقلاب عاشورایی

شفق

×××

آن روز که خون عاشقان ریخت به دشت

دریای فرات، غرق در خون می گشت

دیدم که به دنبال حسینش، زینب

 سر تا سر دشت کربلا را می گشت

حسن علی پور

×××

مآل اندیش فردا بود زینب

در آن صحرا چه تنها بود زینب

به هنگام غروب تنگ آن روز

تمام غربت ما بود زینب

یدالله گودرزی

×××

ای شمع شبستان وِلا، یا زینب

ای اختر صحرای بلا، یا زینب

دریاب که از کف نرود دامن صبر

سوگند به خون شهدا، یا زینب

سپیده کاشانی

×××

ناموس خدا و دخت حیدر، زینب

پرورده آغوش پیمبر زینب

صابر چو حسن، شجاع مانند حسین

در حفظ بقاء دین داور زینب

سیفی شیرازی

×××

در مسلخ عشق کرده غوغا زینب

در سنگر صبر، کرده مأوا زینب

همراه رقیّه رفته در شام بلا

برگشته ز شهر شام تنها زینب

ژولیده نیشابوری

×××

ای پرچم کربلا به دوشت، زینب

قربان تو و خشم و خروشت زینب

تا موی سرت، سپید شد از غم دوست

شد کعبه ی دل، سیاه پوشت زینب

علی موسوی گرمارودی

×××

می سوخت چو شمع و پایداری می کرد

دل از مژه جای اشک جاری می کرد

 

شب دختر شیر حقّ به جای عباس

از عترت عشق پاسداری می کرد

احد ده بزرگی

×××

زان فتنه خونین که به بار آمده بود

خورشید ولا، بر سر دار آمده بود

با پای برهنه، دشت ها را زینب

دنبال حسین، سایه وار آمده بود

حسین اسرافیلی

×××

زینب که مه برج کمال وادب است

در خلق به بهترین نسب منتسب است

در وصف و مقام او همین باشد بس

که این دخت علیّ مرتضی زین اب است

شکوهی

×××

از داغ غمت خون جگر دارم من

وز یاد لبت دیده تر دارم من

تو از سر نی سایه فکندی به سرم

یا سایه خورشید به سر دارم من؟

 

شکوهی

×××

ای واسطه رحمت رحمان زینب

وی عالمه علوم قرآن زینب

 

در نام گذاریت محمّد فرمود:

خوانده است ترا خدای سبحان زینب

قانع

×××

در عشق علامتی به جز زینب نیست

در صبر قیامتی به جز زینب نیست

آن جامه عصمتی که زهرا پوشید

زیبنده قامتی به جز زینب نیست

موید

×××

زینب که شکوه جاودانی دارد

هر جا حضور آسمانی دارد

ازدست حسین بن علی، خون خدا

برسینه مدال قهرمانی دارد

مؤید

×××

ای تالی فاطمه به آئین و مرام

ای صبر تو و نطق تو همدوش قیام

ما دست طلب به سوی تو آوردیم

ای دخت امام و عمّه و اُخت امام

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:43 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها