0

اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

بوی باران همت یک زن

در هوای حضور پیش خدا

شاعر این بار می رود سمت

کوچه ی با صفای شعر شما

##
می رسم ابتدای کوچه عشق

باید از صولتش قلم بزنم

دختر حیدر است پس باید

شعر را خیبری رقم بزنم

 

عشق آغاز راه شهر خداست

عشق یعنی چکاچک شمشیر

در بیابان ، شکوه زینت حق

مثل کوهی مقابل تحقیر

 

عشق یعنی نفوذ قدرت نور

در تگرگ سکوت جمع خواص

عشق یعنی تردد غیرت

در کلام زنی بدون هراس

 

ما رایت بجز شکوه قمر

بین دود سیاه و تاریکی

ما رایت بجز هراس یزید

از سیاهی چادری خاکی

 

آخر کوچه سمت باب العشق

لحظه وصل می رسد گویا

چقدر سخت می شود ، شاعر !!

باز خوانی ظهر عاشورا

 

آسمان رنگ ظهر غصه گرفت

سرخ شد باز حرف باران است

ابرها را بگو شروع کنند

خشکسالی ما نمایان است

##
خواهرت باز پیرهن در دست

شیب گودال را تماشا کرد

بین نیزار خشک نامردی

پیکرت را چه دیر پیدا کرد

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

زنی که وارث اندیشه تبارش بود...
 
چه سرنوشتی عجیبی در انتظارش بود
زنی که وارث رنج و غم تبارش بود
کسی که نام گرفت از خودِ خدا، زینب(س)
زنی که حضرت جبریل سوگوارش بود
هم عشق بود، هم اندیشه بود، هم غیرت
ولی همیشه غم و غصه در کنارش بود
هزار چشمه به چشمان او حسودی داشت
که سیل اشک همیشه، در آبشارش بود
کسی که آیه تطهیر را تجسم داد
و پاکدامنیش، اوج افتخارش بود
حیای آینه ها را هم او نگه می داشت
و آب، مهریه ی مادرش، خمارش بود
حجاب، بر تن او، حس امنیت می کرد
عفاف خود، ز مریدان بی شمارش بود
به بوی معجرش انگار عشق می ورزید
تمام ثانیه ها چادرش دچارش بود
کسی نداشت، اگر زهره نظر بر او
به غیرِ غیرت عباس، از وقارش بود
ببین که عمر چه آورده است بر سر او
که تازه فصل غم مادرش، بهارش بود
چگونه کرب بلا هم به وصل منجر شد،
هم عاشقانه ترین، هجر روزگارش بود؟
چشید هرچه که می شد کشید، از عالم
کشیده و لگد و تازیانه خوارش بود
همه شهید شدند و رها ز غم، اما
برای زینب، این، ابتدای کارش بود
سوار بود به پای پیاده اش تا شام
و کوفه مات قدمهای استوارش بود
اگرچه فوج فوج، موجِ سنگ می آمد
در اوج فاجعه، در اوج اقتدارش بود
حقیقت از همه ی کاروان او می ریخت
و مهرهای سر نیزه، اعتبارش بود
علی میان فتاوای او عیان می شد
تمام علم لدنّی، در اختیارش بود
چه خطبه های عجیبی، به قلب ها می خواند
هزار آیه ی ناخوانده، در شعارش بود
چکاند خون خدا را به پای دین خدا
حقیقت است که اسلام، وامدارش بود
عقیله ایست که تفسیر روح قرآن است
زنی که وارث اندیشه ی تبارش بود
*****
نمی شود که ز زینب قصیده بی غم گفت
که بیت بیت همین شعر، داغدارش بود

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حریم حضرت زینب

حریم حضرت زینب حریم امن خداست

مهاجمان به حرم کافران ملعونند

یقین ز نسل یزیدند و نسل ابن زیاد

که از عدالت و انصاف سخت بیرونند

ز نور گنبد زینب دو چشمشان کور است

چو موش کور به گوری سیاه مدفونند

یزید خوار شد از خطبه های تو بانو

قسم به عشق که این قوم نیز مغبونند

مدافعان حرم همچو حضرت عباس

برای حفظ حرم عهد بسته با خونند

 

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

عمه افطار به خرما میکرد

 

رطب حاصل بین الحرمین

 

جرعه ای آب...به گریه میگفت

 

به فدای لب عطشان حسین...!.

 

 

سفره ای ساده...غم و بد حالی

 

گریه ی عمه و بد احوالی

 

سر افطار همیشه میگفت ؛

 

جای داداش حسینم خالی...!.

 

شاعر : سید نیما نجاری

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

جای آن است که خون جگری بفروشیم

رنگ بنیاد کنیم و اثری بفروشیم

 

دخل تدبیر کفایت نکند هستی را

مصلحت دید من آن است سری بفروشیم

 

غسق معمار اگر رخنه ی دیوار گرفت

دیده را در قِبَل بال و پری بفروشیم

 

نکند باد سر دست ز بس معتبریم

سر سجاده چو انگور تری بفروشیم

 

خبر مرگ گدا را بخرند اهل کرم

گر بمیرد یکی از ما خبری بفروشیم

 

خواب در نوبت پرداخت تو خوابیده

تا مگر مخمل یک دست تری بفروشیم

 

ذرهبینی ز تو و خصلت خاشاک ز من

دانگ بگذار که با هم شرری بفروشیم

 

توبه ای هست که بر یک دو سه ساغر ارزد

گر گذارند که ما هم گوهری بفروشیم

 

ذوق کردن ترک انداخت به جان و دل ما

 نازکی بین که شده ذوق جنون قاتل ما

 

خوبیِ گریه در آن است که در شب باشد

گریه خوب است که بر معجر زینب باشد

 

زینب از هر چه مجال است به یک گوشه گریخت

شاه عالم مگر این قدر مودب باشد!؟

 

حدسم این است که در عمر نکرده است تبی

شعله داغ است، چه معناست در او تب باشد؟

 

هر شب از کودکی اش داده سلامی به حسین

عشق خوب است که چون عیش مرتّب باشد

 

پنج تن گرد سرش دست فشان می چرخند

کعبه دل خوشنکی شد که مکعب باشد

 

مست و مستور زآبشخور هم می نوشد

چه عجب گر به نجف مرقد زینب باشد

 

احتیاطاً همه باید که بر او سجده بریم

روز محشر چه بسازیم گر او رب باشد؟

 

جانمازی که به ایوان دمشق افتاده

خود به خود جانب سلطان دمشق افتاده

 

زینب اللهی ام این بار بیا بگذر از این

بر نمی گردم و دستی نکشم دیگر از این

 

 مُهر برگشت ز کوی تو به رویم زده اند

زینب آباد ندارد خبری بهتر از این

 

چوبِ خشک تو شدن بوسه به پایت زدن است

دو سه پله بتراشند اگر منبر از این

 

دل سنگی است در این سینه ی پر فریادم

پا اگر داد تراشم دو سه انگشتر از این

 

هدیه ی حضرت عباس و حسین و تو کم

تا که آن دو بشناسند مگر خواهر از این

 

ز آن هم گیس سپیدی  لباست کهنه است

آن دو هم بوده جمال رُخشان بهتر از این

 

بگذرم مثل صبا زین همه زخم جگرت

بگذرم چون نفس نی چو اصغر از این

 

یک رباب همه علم به خودش چنگ زده

نیست معنی به ره عاطفه مادر تر از این

 

بوسه را با نفس خویش فرستاد به نی

جان از ان بوسه ی خونین به نفس داد به نی

شاعر: محمد سهرابي

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:31 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)





خمپاره پاره های دلم را نشان گرفت
آتش به خانه دل پیر و جوان گرفت
 

خمپاره سمت صحن حرم رفت و ناگهان
خورشید شعله ور شد و در آسمان گرفت
 

زینب چه قدر کرب و بلا پیش چشم داشت
 تا در دمشق قافیه عشق جان گرفت


باید زبان گشود ، بخوان خطبه ای شگرف
 روشنگر آنچنان که سر از خیزران گرفت


آن خطبه ای که شام سرافکنده می شنید
آن خطبه ای که رونق گردنکشان گرفت
 

خمپاره را کدام یزیدی به  دست داشت؟
آن دست را کدام ابوسوفیان گرفت؟

ای آبروی هرچه کلام و زن و ادب
پیشت قلم خجل شد و لکنت - زبان گرفت
 

قلبم فشرده تر شد و روحم شکسته تر
شاید خدا نخواست بمیرم،اذان گرفت
 

باران غم،دعای سحر، تا نماز صبح
 تنها برای از تو سرودن زمان گرفت
 

عباس ها حریم تو را حفظ می کنند
 خمپاره گرچه صحن حرم را نشان گرفت
 


نغمه مستشارنظامی/سحرگاه  یازدهم رمضان

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

شعرترکی حضرت زینب(س)
ادیبله زینبی نالان ؛ ایراق گوزونن ابوالــفضـل

اولوبدی قلبی پریشان؛ایراق گوزونن ابوالفضل

گلوبدی قافله غملی؛باخیلاکوفنین اهلی

رقیّه ن اولدی هراسان؛ایراق گوزونن ابوالفضل

گلوبله زینبه قارداش ؛ آتیلا زینبیوه داش

مثال بارش باران ؛ ایـراق گوزونن ابوالـــفضــــل

ادیبله زینبی دلگیر ؛ الیمده واردی زنجیر

ویروبلار نیزۀ قرآن ؛ ایـراق گوزونن ابوالــفضـــل

طنابه باغلیدی قوللار؛حسین دینده ویرولار

ویروبلار طعنه فراوان ؛ ایراق گوزونن ابوالفضل

یارالی باشیوی گوردوم؛باشیمی محمیله ویردوم

دوتوبدی معجریمی قان؛ایراق گوزونن ابوالفضل

یادیندا ناقه دوتاردون؟همان باجیوی گور الان

مینیبدی محملِ عریان؛ایراق گوزونن ابوالفضلش

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

می نویسم ازتو یا زینب

ای علمدارکربلا، زینب

دخترصبرمرتضی، زینب

هل اتی زینب انما زینب

افتخارقبیله، یا زینب

السلام ای عقیله یا زینب

قاب قوسین عرش، معبرتوست

اوادنی، جمال منظر توست

کشتی کربلا، برادرتوست

لنگر آن، نخی زمعجر توست

باد هم سمت معجر تو نرفت

بی اجازه به محضر تو نرفت

ای نبوت به شان زن، زینب

اسدالله بت شکن، زینب

فاطمه، حیدروحسن، زینب

یک تنه، کل پنج تن، زینب

عمه جان امام های منی

بهترین احترام های منی

اول عرش ، جان ما ز تو بود

زنده اسلام با نماز تو بود

بس که محو خدا، نماز تو بود

حسرت انبیا، نماز تو بود

کربلا، مرحبا به تو گفته

التماس دعا به تو گفته

وقت اوجت، همه حقیر شدند

خطبه های تو بی نظیر شدند

همه ی کوفه، سر بزیر شدند

تو که نه، کوفیان اسیر شدند

کارهای پیمبری کردی

صد و ده بارحیدری کردی

نان خود را به دختران دادی

سهم خود را به دیگران دادی

تو تسلی به مادران دادی

معجرت را به خواهران دادی

سائل کشتی نجات شدی

سرپناه مخدرات شدی

ازهمین جابه گنبد تو سلام

به نگهبان مرقد تو سلام

به مقامات بی حد تو سلام

به سپاه زبانزد تو سلام

گرغباری رسد به قبر شما

زیر و رو میکنیم دنیا را

سالها ما به سر زدیم همه

با نگاه تو آمدیم همه

احدی و موحدیم، همه

مرجعی و مقلدیم، همه

پای درست خداشناس شدیم

ما همه کربلاشناس شدیم

سه برادر کبوترت بودند

بچه های برادرت بودند

راه بندان معبرت بودند

پاسبان های معجرت بودند

همه دور و بر شما، خانم

که مبادا به کوچه ها، خانم

وسط کوچه ها نرفت که رفت

چادرت زیر پا نرفت که رفت

به کجا کارها کشیده شده

سر بازارها کشیده شده

به پَرَت خارها کشیده شده

روی تو بارها کشیده شده

معجرسوخته، حجابت شده

گوشه ی آستین، نقابت شده

غصه و درد بی کران هم بود

دور تو خولی و سنان هم بود

ترس از کشتن زنان هم بود

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

سَلامُ عَلي قَلبِ زِينَب الصَّبور

 

علی گویان عالم ، ذوالفقارم

و ای زهرائیان ، زهرا تبارم

اگر بارانی ام ابر بهارم

من از روز نخستین گریه دارم

 

علی مرتضی را کوکبم من

الا یا اهل العالم زینبم من

 

هجوم درد و غم پیرم نموده

و اینگونه زمین گیرم نموده

و از این زندگی سیرم نموده

به دام غصه زنجیرم نموده

 

به رنگ نیلی ام یاس کبودم

من از اول که اینگونه نبودم

 

از آن روزی که دیگر مادرم رفت

از آن روزی که باباحیدرم رفت

حسن نور دو چشمان ترم رفت

حسین تنها امید آخرم رفت

 

شدم در آسمان ها نجم ثاقب

شدم أم البکا أم المصائب

 

به چشم خود گلی پژمرده دیدم

 و کتف و پهلويي آزرده دیدم

و یک بانوی سیلی خورده دیدم

و حتی کودکی افسرده دیدم

 

خودم دیدم هجوم وحشیانه

و جای زخم میخ درب خانه

 

خودم دیدم که دشمن دسته دسته...

خودم دیدم علی را دست بسته...

خودم دیدم علی فرق شکسته...

امیرالمومنین را زار و خسته...

 

خودم دیدم ولی الله میگفت

شبانه حرف دل با چاه میگفت

 

خودم دیدم ميادين خطر را

خودم دیدم نگاه شعله ور را

بساط کینه توزی و شرر را

حسن را طشت را خون جگر را

 

در آن ساعات پایانی حسن گفت

و از کرببلا با من سخن گفت

 

حسین خورشید و من ماه حسینم

به دنبال قدمگاه حسینم

شریک آه آه آه حسینم

خدا را شکر همراه حسینم ...

 

شدم کرببلایی آی مردم

 وحتی نینوایی آی مردم

 

خودم دیدم که اکبر دست و پا زد

خودم دیدم که اصغر دست و پا زد

و فرزند برادر دست و پا زد

و عباس دلاور دست و پا زد

 

خودم دیدم که حلق شیرخواره...

خودم دیدم رباب و گاهواره ...

 

خود من با محن بیرون کشیدم

تبر را از بدن بیرون کشیدم

و تیری را ز تن بیرون کشیدم

و نیزه از دهن بیرون کشیدم

 

خودم دیدم که او بی حال افتاد

خودم دیدم ته گودال افتاد

 

خودم دیدم که بی وجدان دوید و ...

میان گودی مقتل رسید و...

و پیش چشم من خنجر کشید و ...

ز پشت گردنش سر را برید و...

 

دوازده مرتبه خنجر فرو شد

دل غمدیده ی من زیر و رو شد

 

خودم بال و پرش را جمع کردم

و گیسوی سرش را جمع کردم

بساط حنجرش را جمع کردم

ز کنجی مادرش را جمع کردم

 

خودم بودم که همواره شکستم

تن او را گرفتم روی دستم

 

امان از شور تزویر سم اسب

امان از روز تقدیر سم اسب

اشارات نفس گیر سم اسب

منم مانند او زیر سم اسب...

 

شبیه محتضر ها نیمه جان ها

فتادم آخر از پا ، استخوان ها...

 

فقط کم مانده بود آنجا حرم را...

فقط کم مانده بود آنجا پرم را...

میان دود و آتش خواهرم را...

سنان از من بگیرد معجرم را...

 

از آنجا هتک حرمت باب گردید

از آنجا روسری نایاب گردید

 

اگر یکسال و اندی بی قرارم

اگر یکسال واندی گریه دارم

تمام روز و شب شد گریه کارم

بگو با من که حق دارم ، ندارم؟

 

شعار من بود در هر دو دنیا

ابد والله ما ننسا حسینا

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

روزم بدون گریه به تو سر نمی شود

داغ غم تو باور خواهر نمی شود

هرروز گریه می کنم از داغ تو ولی

هر گریه ای که گریه مادر نمی شود

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

سَلامٌ عَلی قَلبِ زِینَبِ الصَّبور

 

دیدم از روی بلندی که تنت غلطان است

غلت خوردی ته گودال و لبت خندان است

قاتلت - شمر- عزیزم چقدر بد برید

همه رگ های تو از حنجرت آویزان است

 

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:32 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-مصائب

 

امشب سری به خلوت پروانه ها بزن

با یک دل شکسته خدا را صدا بزن

امشب بیا به روضه یک خواهر شهید

طعنه به غربت دل آیینه ها بزن

با اشک لقمه ای ز سر سفره عزا

با نیت تقرب محض و شفا بزن

و بعد در میان عزادارهای عشق

خود را شبیه اهل سماوات جا بزن

وقت عزای حضرت زینب رسیده است

حرف غریب بودن یک تشنه را بزن

با یاد خاطرات خودش خواهری گریست

یاد غمی که گفت کسی: بی هوا بزن

تا می زدند طفل یتیم سه ساله را

می گفت عمه: بس کن و اصلاً مرا بزن

در لحظه های آخر خود بی قرار بود

زینب دلش گرفته و چشم انتظار بود

می ریخت روی دامن غربت ستاره را

در دست داشت پیرهن پاره پاره را

در ماندن و نماندن خود مانده بود که

انداخت از نفس نفس استخاره را

چیزی نمانده بود پس از غارت حرم

در دست داشت خاطره گوشواره را

در زیر آفتاب فقط آه می کشید

پنجاه و چند سال ز سینه شراره را

بر روی دست های خودش دست می کشید

حس کرد لحظه ای غم و درد دوباره را

یک سال و نیم هست که همراه آه خود

با زجر می کشد نفس نیمه کاره را

با یاد جیغ دختری از خواب می پرید

می گفت: برد عمه کسی گاهواره را

مانده هنوز در نظرش چکمه های شمر

ای کاش بود پیش برادر به جای شمر

این جا عروج بال و پرت طول می کشد

تسکین سوزش جگرت طول می کشد

دور و برت شلوغ شده پس نشستن

گرد و غبار دور و برت طول می کشد

طوری تو را زدند که حتی گشودن

لب ها و چشم های ترت طول می کشد

با خنجر شکسته در دست قاتلت

معلوم بود ذبح سرت طول می کشد

این جا چقدر غارت پیراهن تن

عریان همچو محتضرت طول می کشد

با خنجری عذاب تو پایان گرفته است

اما عذاب همسفرت طول می کشد

این جا چه دردهای زیادی کشیده ای

درد نشسته بر کمرت طول می کشد

ای وای قاتلی نفست را گرفته است

پایش به روی سینه تو جا گرفته است

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

تسلیت باد وفات حضرت زینب کبری (س)

این کیست که شانه ای مجلل دارد
گرچه به دلش غمی مفصل دارد
یک روز اگر رتبه به دردش بدهند
بی شک به جهان مقام اول دارد


داغت اگرچه سخت خوشبختانه می برد
سنگینی داغت سبک بر شانه می برد

قصری مجلل بود در جریان تن او
هر چند در خود خانه ای ویرانه می برد

بوی بهار آغوش مغناطیسی اش داشت
بر شانه داغ و در بغل پروانه می برد

از خواب چون بیدار  می شد غنچه هایش
شبنم برای غنچه ها صبحانه می برد

با توده ی ابری پر از باران سفر کرد
در پلک های خسته این سامانه می برد

با مادرش گاهی رقابت داشت در صبر
در این رقابت گاهی از ریحانه می برد

در گونه هایش کشف مروارید می شد
تنها خدا پی بر غم دردانه می برد

توبرسر نی زینب اما در پی نی
داغ بزرگت این چنین بر شانه می برد

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-وفات و مصائب

 

ای وقار تو وقار پنج تن

گردش تو در مدار پنج تن

خطبه هایت، ذوالفقار پنج تن

ای همه دار و ندار پنج تن ...

... عفّت و شرم و حیا پابست تو

آسمان ها و زمین در دست تو

احترامات تو پا برجا که هست

ما مگر مردیم این جان ها که هست

ذوالفقار حضرت مولا که هست

بر حریمت پرچم سقا که هست

نبش قبر تو خیال باطل است

قبله ی دل ها به سویت مایل است

ای نَمای تو نَمای مرتضی

آیه های «انّما»ی مرتضی

زینتی هستی برای مرتضی

خطبه هایت خطبه های مرتضی

ذوالفقار نُطق تو کولاک کرد

کوفیان را یک به یک در خاک کرد

نذر کردی با برادر باشی و ...

پای به پای او مکرّر باشی و ...

حافظ اسرار مادر باشی و ...

یک تنه مانند لشکر باشی و ...

هدیه ات تقدیم بر ارباب شد

دسته گل هایت گلاب ناب شد

ای عقیله! عقل ها حیران توست

«آفرینش» بیتی از دیوان توست

دست ها بر رشته ی دامان توست

شهر کوفه گوش بر فرمان توست

«اُسکُتوا» گفتی همه ساکت شدند

زنگ ها بی زمزمه ساکت شدند

مرتضای دوم مایی شما

انعکاس نور زهرایی شما

نقطه ی عطف تولّایی شما

راوی «الّا جمیلا» یی شما

ای «خلیله»! ای که هستی بت شکن!

جای زینب می نویسم «شیر زن»

کعبه ی ماتم شدی یک سال و نیم

مو سفید و خم شدی یک سال و نیم

سوختی و کم شدی یک سال و نیم

وارث «آدم» شدی یک سال و نیم

گریه هایت سوزناک و آتشین

روضه می خواندی دم آخر چنین: ...

... ای برادر! سایه ی روی سرم!

ای حسین جان! ای غریب مادرم!

رفتی و بی تو بدون یاورم

بی علمدار و علیِ اکبرم

مثل تو در زیر نور آفتاب

پهن کردم بسترم را با شتاب

یادم آمد از حرم دل کندنت

بوسه های مادرم بر گردنت

یادم آمد زخم های بر تنت

با تماشای گل پیراهنت ...

... خاطرات کربلایت زنده شد

کوفه و شام بلایت زنده شد

کوچه و بازار شام ای وای وای

سنگ های پشت بام ای وای وای

هتک حرمت بر امام ای وای وای

مردمان بی مرام ای وای

دشمنت با حیاییِ تمام

خیزران می زد به لب هایت مدام

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 مدح حضرت زینب (س)

زینبی هستم خدائی می کنم

من ز عدوانش جدائی می کنم

او خودش فرموده با یک گوشه چشم

مشهدی را کربلائی می کنم

 


 

من به عشق شهر پر عشق دمشق

 مرغ قلبم را هوائی می کنم


با سفرها تا ضریح پر غمش

چشم خود پایین پایی می کنم

با زدن بر سینه ام ای عارفان

از دلم دنیا زدائی می کنم

حرفه ای هستم درون کار خویش

سائلانه من گدائی می کنم

مادرم من را به او تقدیم کرد

مادرم را هم دعائی می کنم

گه مدینه می روم گه تا دمشق

قلب پر غم را دو جائی می کنم

 

سروده جعفر ابوالفتحی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  4:33 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها