0

اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

اشعار شهادت حضرت زینب (س)

💠سلامٌ عَلی قَلبِ زَینَبَ الصَّبور...  💠


خیرت قبول ، دست تو دست بگیر داشت
چشمت عنایتی به من سر به زیر داشت
حاتم نشسته بود که با دست بشمرد ؟
بیت کریم پرور تو چند اسیر داشت؟
دستش شکست بس که حریمت فقیر داشت
لطف خدا میان کمان تو تیر داشت

دستت درست ، روح صغیرم کبیر شد
پس کو برات دیدن شش گوشه ، دیر شد

خانم نگاه کن ز تو جاهی نخواستم
سختی بده ، من  از تو رفاهی نخواستم
من راضیم اگر که بریزی دو تکه نان
بودن کنار سفره ی شاهی نخواستم
گفتی : خودت به درد دلم می خوری فقط
من هم به غیر تو که  پناهی نخواستم

دستت درست ، کار مرا هم درست کن
این قلب تابدار مرا هم درست کن

قلبم گرفت ، تا ز تو گفتم کلام ها
چشمت ندید بعد  حسین احترام ها
بانو شنیده ایم که از پشت بام ها
سنگت زدند جمعیت بی مرام ها
نامرد پست گفت  : بچرخید دورشان ....
دورت زدند چرخ ، تمام غلام ها ....

.... بعد از حسین ، ام بنین را چه می کنی؟
اشکی که ریخت روی زمین را چه می کنی ؟

بعد از  حسین ، سایه ی بر سر نداشتی
پیش رباب ، ساقی و ساغر نداشتی
بهتر بمیرم و ننویسم ، نخوانمش
قاسم نداشتی علی اکبر نداشتی
نامش ببر ، جنازه بگیر از دو دست من
بانو که گفته بود که معجر نداشتی ؟

در زیر آفتاب ، چرا گریه می کنی ؟
با این دل خراب ، چرا گریه می کنی؟

جعفر ابوالفتحی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  2:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

یا زینب کبری (سلام الله علیها)

آبروی اهل ایمان ز آبروی زینب است
حوض کوثر مملو از آب وضوی زینب است


این سوی میزان ملائک مست مست مست مست
آن سوی میزان فقط یک تار موی زینب است

از چه صحن بوتراب از بوی جنت پر شده ؟
درب و دیوار حریمش مست بوی زینب است


کعبه می گردد به دور گنبد شاه دمشق
سوی هر قبله نما حقاً بسوی زینب است


حوض کوثر شد موثّر از صفای اشک او
آب زمزم قطره ای از آب جوی زینب است


قل هو اللهٌ احد ، تفسیر نام مرتضی است
ذوالفقار مرتضی تفسیر هوی زینب است


وحی را با خطبه اش معنا نمود و زنده کرد
جبرئیل الحق گدا و خاک کوی زینب است


رقص مستی ملائک در جنان از روی چیست ؟
رقص مستیشان به شوق نور روی زینب است

 

جعفر ابوالفتحی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  2:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

 

شیعیان حیدریم و خاک پای زینبیم

با نگاه لطف زهرا مبتلای زینبیم

برکت یک عمر گریه بر برادرهای او

لطف فرمودند و حالا ما گدای زینبیم

کربلا از ابتدا تا انتها میدان اوست

از محرم تا صفر غرق عزای زینبیم

در نماز وتر دست گریه کن ها را گرفت

ما حسینی گشته از فیض دعای زینبیم

رازق چشم تر عشاق تنها زینب است

اشک اگر داریم مرهون عطای زینبیم

از نجف تا کربلا هر سال جمع زائران

میهمان سفرهء صحن و سرای زینبیم

روز محشر لحظهء "یوم یفر من اخیه "

با نشان "سینه زن" تحت لوای زینبیم

هر مدافع تا زمین افتاد با خونش نوشت

تا نفس در سینه ها باقیست پای زینبیم

کثرت ایرانیان لشگرش معلوم کرد

بیش از هر قوم دیگر ما فدای زینبیم

او اسارت رفت تا دین خدا احیا شود

ما مسلمانان رنج و غصه های زینبیم

تازیانه خورد اما چادرش را پس گرفت

تا ابد حیران این حجب و حیای زینبیم

 

مصطفی هاشمی نسب

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  2:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

بزرگی زینب چه ناگفتنی ست
شگفتم که این زن چگونه زنی ست
تو زهرا ترین زن پس از مادری
به اقرار تاریخ چون حیدری

صدای تو در صفحه روزگار
چنان جاودان مانده چون ذولفقار
تو خورشید در پرده محملی
علمدار بعد از ابوفاضلی
فلک عاشق عطر تسبیح تو
قلم مانده در کار تشبیح تو
قنوتت ملک را به وجد اورد
نمازت دل از مرتضی میبرد
پس از کربلا کوه واره شدی
خودت یک حسین دوباره شدی
به تسبیح گریه چه ها کرده ای
امام به نی را صدا کرده ای
تو در شام غم محشری کرده ای
به یک کاروان مادری کرده ای
به یک خطبه ای که به لب رانده ای
(به اسلامشان فاتحه خوانده ای)

حسن کردی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  2:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

آنکس که عاشق تو نشد اشتباه کرد
پنجاه سال زندگی اش را تباه کرد

بیچاره ریخت آبرویش را به پای تو
بیجا نوشته اند زلیخا گناه کرد

 

این زن برای عشق در افتاد با خودش
بدجور روزگار خودش را سیاه کرد

باید که دل به دست کسی داد و بعد از آن
یک گوشه ای نشست و دگر آه آه کرد

ای وای از گناه ، گناه نسوختن
در آستان شمع نباید گناه کرد

عشق حسین تربیت طفل میشود
ما را بدین طریق پدر سر به راه کرد

ما را خدا به خاطر زینب پناه داد
ما را خدا به خاطر زینب نگاه کرد

یکجا تمام گیسوی زینب سپید شد
وقتی کمی نگاه سوی قتلگاه کرد

فرصت نشد دوباره ببوسد فقط نشست
با التماس زیر گلو را نگاه کرد
علی اکبر لطیفیان

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  2:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

ای پناه تمام عالمیان
خواهرت بی پناه عالم شد

قامتش زیر بار این غم ها
باز هم مثل کربلا خم شد

حرمش در محاصره افتاد
زائرش رفته رفته هی کم شد

راه سوریه سد شد و هربار
سهم هر شیعه درد و ماتم شد

جبل الصبر… زینب تنها…
ابر چشمان ما چه نم نم شد

زینب و زینب و فقط… زینب
ذکر سینه زنان همین دم شد

تا که دشمن بترسد از شیعه
پرچمی بر مناره محکم شد

پرچمی از تبار دریاها
نام عباس نقش پرچم شد

رمضان است و شیعه بی طاقت
رمضان است؟ یا محرم شد ؟

جای العفو ، ذکر یا زینب
رافع مشکلات آدم شد

جای هر چه دعا ، فقط روضه…
سند بخشش گناهم شد

ذکر یک ماه ما فقط این است:
خواهرت بی پناه عالم شد

پوریا باقری

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  2:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

به مدینه خبرِ سوختنش را نبرید
آه درسایه بیایید تنش را نبرید
پیشِ او نامِ حسین و حسنش را نبرید
از روی سینه یِ او پیرهنش رانبرید
بگذارید که راحت بدهد جان زینب

 

هرچه کردند نسوزد دَمِ آخر که نشد
یا کمی کم بشود گریه یِ خواهر که نشد
یا به عباس نگوید غمِ معجر که نشد
یا نخواند نَفَسی روضه یِ حنجر که نشد
چه پریشان شده امروز ، پریشان زینب

بی نَفس مانده و بالایِ سرش نیست کسی
روبه قبله شده و دور و برش نیست کسی
تابگیرند زیرِ بال و پَرش نیست کسی
یا بگیرند خبر از جگرش نیست کسی
زیرِ لب داشت حسینیم سَنَ قوربان زینب

یادش اُفتاد خودش دید پرش را بُردند
دیر آمد سرِ گودال سرش را بُردند
با سرِ نیزه یِ سرخی پسرش را بُردند
زودتر از زن و بچه خبرش را بُردند
می دَودَ در وسطِ خیمه ی سوزان زینب

یک طرف داشت سنان باز سنان را می زد
یک طرف حرمله هم پیر و جوان را می زد
همه ی قافله را دخترکان را می زد
جای شلاق به تن چوبِ کمان را می زد
تک و تنها شده با جمعِ یتیمان زینب

چه کند ، مادری از طفل نشان می خواد
کودکِ بی رَمَقی تکه یِ نان می خواهد
دختری آمده از عمه توان می خواهد
راه رفتن به رویِ آبله جان می خواهد
می رود تا برسد گوشه ی ویران زینب…
حسن لطفی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  2:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

(زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها)

در دلم آتشی از داغِ تو بر پا شده است
بیشتر از سرِ ِ شب زخمِ سَرَت وا شده است
لخته خون بسته ببین چادرِ مادر امشب
قامتت سرخ شده ، قامتِ من تا شده است
قاتل از شیرِ تو نوشیده به من میخندد
یعنی ای کوفه نشین نوبتِ بابا شده است
باز یک گوشه حسن گرم زبان میگیرد
باز این خانه پُر از روضه یِ زهرا شده است
دیدم آن روز در آن کوچه یِ باریک چه شد
دیدم آن روز که یک مُشت مُهَیّا شده است
وای از آن چهره که دیوار غمش را حِس کرد
آه از آن گونه که زخمی به رویَش جا شده است

حسن لطفی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  2:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

در سینه ام جز مِهر زینب جا نخواهد شد
با او کسی در عاشقی همتا نخواهد شد

عاشق شوی حرف دلم را خوب می فهمی
ذکری شبیه "زینب کبری" نخواهد شد

نوکر که جای خود،غلام نوکرانش هم
درمانده و محتاج در عقبی نخواهد شد

هر کس که گریان شد برای عمه ی سادات
شرمنده پیش حضرت زهرا نخواهد شد

داغ برادرها...اسارت...سیلی و غارت
در چشم بانویی جز او زیبا نخواهد شد

از غیرت و از عفت زهرایی اش پیداست
حتی اگر معجر بسوزد وا نخواهد شد

مِیلش شهادت بود در کرب و بلا،اما
زینب نماند که عدو رسوا نخواهد شد

بعد از ابوفاضل علمدار است و دین حق
جز با اسارت رفتنش برپا نخواهد شد

عمری بلا دیده ولی داغی برای او
مانند داغ عصر عاشورا نخواهد شد
.
.
همراه مادر هر چه بر سر می زنیم انگار
قاتل ز روی سینه ی تو پا نخواهد شد

کل تن تو جای زخم نیزه و تیر است
جایی برای بوسه ام پیدا نخواهد شد؟

مرضیه نعیم امینی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  2:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب(س)-مناجات اول مجلس

 

من زینبم سفینه ی غمهای حیدرم

زیباترین نتیجه اعجاز کوثرم

مجلس به پا کنید محرم رسیده است

عبدخدا شوید در این ماه محترم

اول کسی که آمده در روضه فاطمه است

اول سلام کن به دل خون مادرم

بعد از سلام بوسه بزن با تمام عشق

بر پرچم سیاه عزای برادرم

حرف از وفا کسی نزند با وجود من

شیدا ترین هوایی ارباب بی سرم

باور کنید پرچم عشق حسین شد...!

بر پا به پای پارگی کهنه معجرم

با دست بسته حامی دلدار خود شدم

من زینبم خدیجه عشق پیمبرم

دنباله رسالت ختم رسالتم

من زینبم رسول شهیدان بی سرم

بر من نظر به چشم اسیری مکن خطاست

عالم اسیر ماست چه دانی از این حرم

عباس اگر حریف سپاهی ز کفر بود

من در خطابه با همه دنیا برابرم

مشمول فیض نیمه شب مادرم شده

آن دیده ای که گریه کند بر برادرم

آری عنایت سحری بود آنکه گفت:

در ابتدای یک غزل دیده ی ترم...

آهی کشیدم از دل خسته صدا زدم:

"ای مصحف ورق ورق ای روح پیکرم"

ماتم، ز وضع پیکر بی جامه ات حسین!

"آیا تویی برادر من ؟نیست باورم"

 

مجتبی روشن روان

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  2:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

عالم اگر قطره است، دریا میشود زینب
اشک علی و اشک زهرا میشود زینب
صبر حسن در اوج، معنا میشود زینب

سرجمع، مجموع دو دنیا میشود زینب

 

عشق علی حتما بهایش میشود زهرا
حیدر تمام شب دعایش میشود زهرا
پای قنوت و ربنایش میشود زهرا

سرریز این اوقات،حالا میشود زینب

اشکی به پایش ریختیم و زود نافع شد
راه شهادت باز شد دعوا مرافع شد
زهرا دعایی کرد و سینه زن، مدافع شد

دشمن نخواهد دید تنها میشود زینب

با خطبه هایش شام را زیر و زبر کرده
آنقدر که دشمن هم احساس خطر کرده
خود یک تنه زهراست و شق القمر کرده

پس ذوالفقار دست مولا میشود زینب

زینب خدایم بود من چه دیر فهمیدم
در روضه های او که گشتم پیر فهمیدم
قرآن کلام اوست از تفسیر فهمیدم

اصلاً حسین روی نی ها میشود زینب

زیر هجوم سنگ، محور میکند خود را
در کوچه های کوفه حیدر میکند خود را
پیش یهودی ها پیمبر میکند خود را

هرجا که دین محو است پیدا میشود زینب

کردند اراذل دلخورش اما نمی افتد
رد میشوند از چادرش اما نمی افتد
خورده زمین خانه پُرش اما نمی افتد

با یاحسینی از زمین پا میشود زینب

اینقدر بد مشت و لگد خوردن براى چه ؟
اینقدر مى ترسد از او دشمن براى چه ؟
اصلاً رقیه کشته شد فوراً براى چه ؟

دیدند چون امروز و فردا میشود زینب

دروازه ساعات و ساعتهای طولانی
بازار شام و آن اهانتهای طولانی
چشمان نامرد و جسارتهای طولانی

آنجا دخیل چشم سقا میشود زینب

در دستهاشان روسری بود و نمی دادند
خلخال پای دختری بود و نمی دادند
چادر نماز مادری بود و نمی دادند

با این مصیبت ها قدش تا میشود زینب

قاری او در دست جمعی تیره بخت افتاد
گاهی مسیرش بر کلیسا و درخت افتاد
گاهی مسیرش بر تنور و تشت و تخت افتاد

بعد حسین إنا هدینا میشود زینب

گاهى سر یارش به رَمل و ماسه ها بوده
گاهى به دست خولى و هم کاسه ها بوده
گاهى میان مجلس رقاصه ها بوده

که آن وسط پایین و بالا میشود زینب

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

حضرت زینب (سلام الله علیها) شهادت

عـــزیز و دختر شیر خدایــــم
که سرمست از می قالو بلایـم
پیـــــام آور زدشت کربلایــــم
ولی عــــمری به غمها مبتلایم
به شبهای مصائب کوکبم من
بلورِ اشک هستی زینبـــم من

الا جـــــانم به قربانت بــرادر
فدای صوت قرآنـــــت بـــرادر
منم من دیده گریانـــــت برادر
دم آخـــــر پریشـــــانت برادر
غم و داغ فراغت قاتلـــم شد
دلـــــیل ناله و سوز دلم شـــد

من و یادِ گُلِ درخون نشســـــته
من و طفلان و این دستان بسته
من و یاد کبــــوتر های خستـــــه
من و این یاسهـــــای پر شکسته
ز شام و کوفه دارم من نشـــانه
به جسمـــم مانده جای تازیـــانه

زبـــــالای بلنـــــدی ای بـــــرادر
صدایت میـــــزدم با دیــــده تر
ولی دیدم چو گل گردیده پرپر
تمام پیکرت ای جــــان خواهر
همه روز و همه شب گریه کردم
میان شعله تب گریــــــــه کردم

تن در آفتـــــابت آتشـــــــم زد
دل از غــم کبابت آتشـــــم زد
صـــــدای آب آبت آتشـــــم زد
گهی طفــل ربابت آتشـــــم زد
دم آخـــــــــر برایت سوگـوارم
به شوق دیدنت‌جان می‌سپارم


رسول میثمی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

این خانه گرچه بهرِ تو شاها محقّر است
لطفی کن و بیا که دمِ مرگِ خواهر است
یک عمر زخم بستن و یک عمر اشک و آه
افتاده بر دلم که دگر شامِ آخر است


لبخند چیست? کرده فراموش ذهنِ من
از پنج سالگی فقط این چشمها تر است

اشکم تمام گشته و خون گریه میکنم
امشب همان دو کاسه ی خون خیره بر دَراست

بعد از تو گشته پیرهنت یارِ خاطرم
پیراهنی که با همه عالم برابر است

هرچند ظاهرش شده رنگین ز خونِ تو
بر تار و پود و رگ رگِ آن اشک مادر است

یادم نمیرود ز تنت سخت شد جدا
یادم نمیرود که…! نگوییم بهتر است

پیراهنی که بوی جنان پیشِ او، نسیم
عطرِ تنِ حسین برآن مانده،محشر است

گفتم بیا ولیک دلم شور میزند
تصویر آخرِ بدنت پیشِ منظر است

ترسم دوباره باز شود چشمِ زخمها
یادم نرفته جسمِ شریفی که بی سر است

دارد،هزار شکر،دگر بسته میشود
چشمی که دید زیرِ گلوی تو خنجر است

فرشی به غیر تو به کسی نیست زر خرید
فریاد میزند که در این خانه نوکر است

بهنام فرشی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

تا آخرین نفس که توانی در این تن است
داغت امانتی است که همراه با من است
رفتی و داغ دامن من را رها نکرد
یاد تو در دل من و اشکم به دامن است

چون شمع ذره ذره دلم آب شد ولی
در من هنوز شعله ی امید روشن است

جان می سپارم و دم آخر دلم خوش است
دیدار تو مقارن این جان سپردن است

یک سال و نیم خواهر تو مرد و زنده شد
یک سال و نیم کار دلم غصه خوردن است

سنگ از مصیبت تو دلش آب می شود
دل های دشمنان تو از جنس آهن است

مویی که شانه بود به آن دست فاطمه(س)
دیدم که غرق خون شده در چنگ دشمن است

رفتی و بین این همه نامرد و بی حیا
یک مرد هم نبود بگوید مزن زن است

 هادی ملک پور

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:03 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت زینب (س)

بس که با خود ماتم از کرب و بلا برداشته
بوی غصه کوچه های شام را برداشته


این دوتا تا عرش بالا رفته که گلدسته نیست
زینب است و دست های بر دعا برداشته

در حقیقت چهره ی آیینه ی کرب و بلا
با وفور اشک های خود جلا برداشته

کوچه و محراب و خون تشت را دیده،ولی
چون عمود نیزه را دیده ست تا برداشته

گوییا بر چهره ی زینب زده آن بی حیا
خیزران را وقتی از تشت طلا برداشته

طاقتش دیگر شبیه سالهای پیش نیست
غصه های خویش را از هم جدا برداشته

پهن کرده دور بستر گریه ی یک عمر را
کوله باری را که از کرب و بلا برداشته

تا همین اندازه می گویم که کوه اهل بیت
چند وقتی می شود با خود عصا برداشته

 مهدی رحیمی

 
 
پنج شنبه 24 فروردین 1396  3:03 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها