سید شهیدان اهل قلم(شهادت سید مرتضی آوینی) - ۱
در بهمن ماه سال ۱۳۷۱ بر پی تأکید مقام معظم رهبری، ساختِ سِری جدید روایت فتح را آغاز کرد و در پایان ۲۰ فروردین سال ۱۳۷۲، به هنگام فیلم برداری در منطقه عملیاتی فکّه، بر اثر برخورد با مین به همراه یکی از دوستانش به شهادت می رسد.
سیری در زندگی شهیدآوینی
متفکر و هنرمند فرزانه، شهید سیدمرتضی آوینی، به سال ۱۳۲۶ شمسی در جوار حرم پربرکت سیدالکریم حضرت عبدالعظیم حسنی، در شهر ری دیده به جهان گشود. پس از پشت سر گذاشتن تحصیلات ابتدایی و دبیرستان وارد دانشگاه شد و در سال ۱۳۵۴ در رشته معماری، در مقطع فوق لیسانس فارغ التحصیل شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سال ۱۳۵۸ وارد جهاد سازندگی می شود و از اوایل سال ۱۳۵۹ فیلم سازی و تهیه برنامه های تلویزیونی را در گروه جهاد صدا و سیما آغاز می کند. با شروع جنگ تحمیلی، به جبهه می رود و با تهیه برنامه های ارزش مند، رشادت های رزمندگان اسلام را به تصویر می کشد. در سال ۱۳۷۰ مسؤولیت واحد تلویزیونی حوزه هنری و همین طور سردبیری مجله ادبی و هنری سوره را بر عهده می گیرد. وی در بهمن ماه سال ۱۳۷۱ بر پی تأکید مقام معظم رهبری، ساختِ سِری جدید روایت فتح را آغاز کرد و در پایان ۲۰ فروردین سال ۱۳۷۲، به هنگام فیلم برداری در منطقه عملیاتی فکّه، بر اثر برخورد با مین به همراه یکی از دوستانش به شهادت می رسد.
جست و جوگر حقیقت
شهید آوینی همواره به دنبال حقیقت بود، در نتیجه هیچ چیز او را از دنبال کردن آن باز نداشت. وی در این باره می نویسد: «... تصوّر نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشن فکری ناآشنا هستم، خیر، من از یک راه «طی شده» با شما حرف می زنم. من هم سال های سال در یکی از دانشکده های هنری درس خوانده ام؛ به شب های شعر و گالری های نقاشی رفته ام... ساعت ها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره چیزهایی که نمی دانسته ام، گذرانده ام، من هم سال ها با جلوه فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته ام... اما خوش بختانه زندگی مرا به راهی کشانده است که ناچار شده ام، رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم. عمیقا بپذیرم که تظاهر به دانایی هرگز جای گزین دانایی نمی شود و حتّی از این بالاتر، دانایی نیز با تحصیل فلسفه حاصل نمی آید. باید در جست و جوی حقیقت بود و این متاعی است که هر کس به راستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت.»
خاستگاه دگرگونی روحی
شهید آوینی در تشریح فعالیت های، پیش از انقلاب و دگرگونی روحی بعدی خود می نویسد: «... حالا از یک راه طی شده با شما حرف می زنم... حقیر هر چه آموخته ام، از خارج دانشگاه است. بنده با یقین کامل می گویم که تخصص حقیقی در سایه تعهد اسلامی به دست می آید و لاغیر. قبل از انقلاب بنده فیلم نمی ساخته ام، اگرچه با سینما آشنایی داشته ام، اشتغال اساسی حقیر قبل از انقلاب در ادبیات بوده است... با شروع انقلاب، حقیر تمام نوشته های خویش را اعم از تراوشات فلسفی داستان های کوتاه، اشعار و... در چند گونی ریختم و سوزاندم و تصمیم گرفتم که دیگر چیزی که «حدیث نفس» باشد، ننویسم و دیگر از «خودم» سخنی به میان نیاورم... سعی کردم که خودم را از میان بردارم. خدا را شکر بر این تصمیم وفادار مانده ام. البتّه آنچه انسان می نویسد، همیشه تراوشات درونی خود اوست... امّا اگر انسان خود را در خدا فانی کند، آن گاه این خداست که در آثار ما جلوه گر می شود. حقیر این چنین ادعایی ندارم، اما سعیم بر این بوده است.»
انگیزه های واحد تلویزیونی جهاد
شهید آوینی، در اشاره به عامل اصلی و انگیزه واقعی گروه روایت فتح، در تهیه برنامه های خود می گوید: «انگیزه درونی هنرمندانی که در واحد تلویزیونی جهاد سازندگی جمع آمده بودند، آن ها را به جبهه های دفاع مقدس می کشاند، نه وظایف و تعهدات اداری. روح کارمندی نمی توانست، در این عرصه منشأ فعل و اثر باشد. گروه های فیلم برداری ما با همان انگیزه هایی که رزم آوران را به جبهه کشانده بود، کار می کردند، داوطلبانه و بدون چشم داشت مالی در کمال قناعت و شجاعت و آماده برای شهادت. این آمادگی اصلی بود که باقی ضرورت ها را ایجاب و ایجاد می کرد ... این جا عرصه ای نبود که فقط پای تکنیک و یا هنر در میان باشد. بهترین کارگردان های سینما، اگر آمادگی برای کشته شدن را در جنگ نمی داشتند، نمی توانستند در میان ما مفید و ارجمند باشند ... انگیزش ما برای فیلم سازی از جنگ کاملاً اعتقادی بود».
عنوان فعالیّت ها
شهید آوینی در توصیف مجموعه فعالیت های گروه روایت فتح که خود اداره آن را بدست داشتند، می گوید: « ... مجموعه ما هم چون یک گروه ویژه عمل [می کرد] گروه ویژه ای که بتواند هم پای انقلاب بدود و از هیچ واقعه مهمّی عقب نماند ... ما توانستیم از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی، جز برای دوره ای کوتاه، درباره همه وقایع تاریخی فیلم بسازیم. سیل خوزستان در سال ۵۸. واقعه خلق ترکمن در گنبد، غائله قشقائی ها در شیراز، گم گشته دیار فراموشی درباره مردم محروم به شاگرد، تجاوزهای مرزی عراق قبل از آغاز رسمی جنگ، فتح خون (نبرد شهری پیش از سقوط خرمشهر)، مجموعه یازده قسمتی حقیقت که به وقایع دو سال آغاز جنگ در آبادان، سوسنگرد، دزفول ... می پرداخت و پنج مجموعه یازده تا چهارده قسمتی روایت فتح از عملیات خیبر تا مرصاد ... و بعد از پایان جنگ هم مجموعه بیست قسمتی سراب، مجموعه مستندی پیرامون روی کرد جوانان لبنانی به اسلام، مجموعه مستند دیگری به نام انقلاب سنگ درباره انتفاضه... و بالاخره فیلم فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت، در سوگ عظیم ترین انسان قرون جدید، حضرت روح اللّه علیهاالسلام ».
تألیفات شهید آوینی
شهید آوینی همواره به دنبال انجام وظیفه بود. هیچ گاه به انجام کاری بسنده نمی کرد؛ روزی با نیاز به حضور در جبهه جنگ، اسلحه در دست می گرفت و در سنگر رزم حاضر می شد و روزی در سنگر جهاد سازندگی، به رسیدگی بر مشکلات روستاییان محروم و زحمت کش می پرداخت. روز دیگر، تصویر کشیدن رشادت های رزمندگان اسلام را وظیفه می دانست و روزی هم نگارش مقاله ها و نکته های روشن گرانه را ضرور می دیدند. بر این اساس، اگر چه لحظه لحظه های زندگی او صرف خدمت به فرهنگ و اندیشه اسلامی شد. آن چه از این نوشته ها، به صورت مجموعه مقاله و یا کتاب و سر مقاله در نشریه ها و ... چاپ شده، چند اثر ارزش مند است که برخی از آن ها عبارتند از: آینه جادو، در سه مجلد؛ آغازی بر یک پایان؛ فردایی دیگر؛ تحقیقی مکتبی در باب توسعه و مبانی تمدن غرب؛ فتح خون؛ گنجینه آسمانی.
توان علمی و سلوک معنوی
یکی از علّت های مهم موفقیت شهید آوینی در عرصه های مختلف، برخورداری از توان مندی های بسیار علمی است. یکی از هم کاران او در این باره می گوید: «قلم قوی مرتضی، اوّلاً نشأت می گرفت از تسلط کاملش به مسائل اسلامی. من می دانستم تفسیر را واقعا خوب می داند، زبان عربی بلد بود، حدیث خیلی خوانده و روی نهج البلاغه کار کرده بود، با آن هوش و ذکاوتی که به تعبیر خودش همیشه شاگرد اوّل کلاس ها بود. همه چیزها را توی حافظه خودش نگه داشته بود. از این طرف، در ادبیات و شعر واقعا دست داشت و مسلط بود. سال ها بود، قلم می زد. سال ها با اشعار آشنا بود، از همه مهم تر تسلط بیش از اندازه اش به عرفان و فلسفه بود. با مکاتب فلسفی آشنا بود و از قبل انقلاب درس فلسفه خوانده بود و بسیار مسلط بود. از آن طرف اهل سیر و سلوک بود، واقعا توی این سال ها سعی داشت، آن چه غیر رضای خداست، انجام ندهد».
کار برای خدا
شهید آوینی از جمله مردان الهی بود که در انجام کارهای خود جز خشنودی حقّ به چیزی نمی اندیشید؛ یکی از دوستان او می گوید: «... [آقا مرتضی] می گفت، زمانی که انقلاب شد، سعی کردم تمام افعالم برای خدا باشد ... بارها مثلاً به خاطر صدای گرم و قشنگش به او پیشنهاد می شد، فلان جا بخواند، یا متن بنویسد، می گفت نمی پذیرم، اما یک بار می دیدید که برای بعضی چیزها پا پیش می گذاشت؛ مثلاً فرض کنید رقص عَلَم، اصلاً مرتضی اهل این نبود که برای کسی بنویسد و بخواند، اما در رقص عَلَم هم نوشت و هم خواند. می گفت به خاطر این که این برنامه متعلق به امام حسین علیه السلام است. به من می گفت، اصلاً تعلقی غیر این موضوعات ندارم ... اصلاً هم فکر این را نمی کرد که مثلاً در قبال این امری که انجام داده در اصل چیزی بخواهد ... توی تمام این سال ها ... اصلاً یادم نمی آید به فکرش خطور کرده باشد که نظام باید به من ماشین بدهد... یا خانه بدهد... لذا در زمان شهادتش چیزی از خود باقی نگذاشت... در حالی که یک فوق لیسانس قبل از انقلاب بود و حداقل الان باید یک خانه می داشت، آن هم با این زحمات شبانه روزی اش، کسی که ۲۴ ساعته ۳ شیفت کار می کرد...».
به دنبال وظیفه
شهید آوینی از مردان با اخلاصی بود که در طول عمر با برکت خود، همیشه در صدد انجام تکلیف بود و در مراحل مختلف دوران پس از انقلاب اسلامی، با توجه به ضرورت ها و نیازها که پیش می آمد، به انجام وظیفه می پرداخت. یکی از دوستان او در این باره می گوید: «[آقا مرتضی[ کسی بود که احساس می کرد، تکلیفی بر دوش اوست، چون تکلیف داشت کار می کرد. من مطمئن هستم اگر انقلاب نمی شد تا ۲۰ سال دیگر فیلم مستند نمی ساخت. او معمار بود، ولی چون گفته بودند که تو هم اسلحه خودت را بردار و بیا پشت خاک ریز، آمده بود و من فکر می کنم به غیر از مجاهدت چیز دیگری نبود. به همین دلیل، جنگ که تمام شد تقریبا تمام کارها را کنار گذاشت، به مسئله دیگری روی آورد که همان احیای فرهنگ اسلامی بود».
سادگی و بی توجهی به مادیات
آوینی تا پایان عمر بسیجی ماند. زندگی ساده و بی پیرایه به دور از زرق و برق، بی تکلف بودن، صفا و صمیمیّت، وفا و صداقت از مهم ترین ویژگی های وی بود. همواره به دوستان خود می گفت: «کارتان را انجام بدهید مسائل مالی خودش درست می شود، روزی را خدا می فرستد». چیزی که برایش اصلاً مهمّ نبود، مادیات و دنیا و مسئله های خودش بود. مهم نبود که چه می خورد و کجا می خوابد. گاهی یک کارتن بر زمین می انداخت و روی آن می خوابید که سریع تر بلند شود و به کارهایش برسد...
«ایشان غالبا یک لباس خاکی، شلوار خاکی بسیجی و یک اُورکتی که بچه های جبهه همیشه تنشان بود، به تن می کردند. بیشتر وقت ها با همین تیپ بود، تابستان و زمستان ... ایشان غذای درست و حسابی نمی خورد، یک نان و پنیر و کشمش و... گاهی وقت ها ما هم به ایشان می پیوستیم و یک مدّت نان و پنیر و کشمش می خوردیم، البتّه ما دوام نیاوردیم و برگشتیم به همان روال خودمان اما ایشان ادامه می دادند...»
خستگی ناپذیر در کار
چون شهید آوینی برای خدا کار می کرد، هیچ وقت احساس خستگی نمی کرد و محدوده زمانی خاصّی برای انجام وظیفه نمی شناختند. یکی از هم رزمان وی می گوید: «یادم هست که شبانه روز کار می کرد. از عجیب ترین چیزهایی که در این دوره آشناییمان از مرتضی دیدیم، خستگی ناپذیری اش بود. یادم هست که مثلاً توی اتاق جهاد، فیلم ها را برای مونتاژ کردن می دید؛ چون مونتاژ و صداگذاری و کارگردانی؛ یعنی همه چیزها با خودش بود. فیلم ها را که می دید ما می رفتیم خانه. وقتی بر می گشتیم می دیدیم دوباره پشت میز نشسته، به او می گفتیم: آقا مرتضی چه کار داری می کنی؟ می گفت: دیشب بیدار بودم تا این کار را تمام کنم. گاهی اوقات اتفاق می افتاد که سه شبانه روز مداوم بیدار بود. در تمام این سال ها من یادم هست که بسیار اندک می خوابید. بارها مثلاً بعد از ۲۴ ساعت، ۴۸ ساعت بیداری موقعی که می خواست بخوابد تازه اصرار داشت روز بخوابد. شب ها غالبا نمی خوابید. تازه آن وقت که می خواست بخوابد اصرار داشت که مثلاً ظرف دو ساعت بعد بیدارش کنیم...»
منبع: گلبرگ - فروردین ۱۳۸۳، شماره ۴۹ - سید شهیدان اهل قلم(شهادت سید مرتضی آوینی)