0

بیانات مقام معظم رهبری

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم تودیع کارکنان نهاد ریاست جمهوری

تاریخ: 1368/05/18

 

بیانات در مراسم تودیع کارکنان نهاد ریاست جمهوری


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


یکی از چیزهایی که مطمئناً جزو نعم الهی محسوب میشود، این است که هرکسی در مقاطع مختلف زندگی خود، وقتی به محاسبه‌یی دست زد و جریان کار در آن مقطع را مشاهده کرد، با معرفتی که به حال و کار خود دارد، احساس کند که پیش وجدانش و وجدان بیدار کسانی که در جریان این عمل قرار خواهند گرفت، سرافراز است. این، حقیقتاً یک نعمت است. من احساس میکنم که در محاسبه‌ی همکاریِ دوران هشت‌ساله‌یی که با جمع همکاران نهاد ریاست جمهوری داشتیم، از این نعمت برخوردارم.

 


اگر مجموعه‌ی این دستگاه نسبتاً کوچک که در جایگاه ممتازی قرار دارد و داشت، در طول این دوران - که یک مقطع طولانی از یک استمرار کاری است - مورد محاسبه‌ی منصفانه قرار بگیرد، هم خود این مجموعه و من که با او سر و کار داشتم و هم کسانی که با چشم باز و وجدان بیدار، با این مجموعه مواجه بوده‌اند یا کار آن را مورد ارزیابی قرار داده‌اند یا خواهند داد، دچار آرامش وجدان و رضایت خاطر خواهند بود. لذا من از مجموعه‌ی همکاران دوران هشت‌ساله‌ی کار در نهاد ریاست جمهوری، احساس رضایت میکنم.

 


ادعا نمیکنیم که در این مجموعه‌ی کوچک ما، کاستی و قصور و خطا وجود نداشته است؛ زیرا از یک مجموعه‌ی بشری انتظار نمیرود که هیچ قصور و خطایی نداشته باشد و همچنین از یک مجموعه‌ی نوپا که از صفر شروع کرده و اول کارش است و در طول این مدت - که در عمر کارهای نهادی و سازمانی عمر کوتاهی است - هیچ‌گونه سابقه و تجربه‌یی از گذشته به او به ارث نرسیده، انتظار نمیرود که بتواند خودش را آن قدر کامل بکند که کاستی و کمبودی از او سر نزند. کمبودها و بیتجربگیها و کاستیها، طبیعی است. خطاها و اشتباهات هم - در آن حدی که بوده - قابل قبول است. در این مدت، مجموعه، مجموعه‌ی خوبی بوده است.

 


شاید بعضی گمان کنند که من از پاره‌یی نابسامانیها و نارساییها در داخل مجموعه بیخبرم. باید بگویم که نه، بیخبر نیستم؛ اما برای خوب بودن و خوب نبودن یک مجموعه، ملاک چیست؟ ما کاری به کشورها و نظامهای دیگر نداریم که در یک مجموعه در این سطح، چه کارهایی انجام میگیرد و چه مشکلاتی به وجود می‌آید، ربطی هم به ما ندارد؛ اما اگر شما این مجموعه‌ی کوچک را با سایر مجموعه‌هایی که در نظام جمهوری اسلامی وجود داشته، مقایسه کنید، خواهید دید که این مجموعه، بعد از آنچه که مربوط به مقام معظّم رهبری میشده، بالاتر از همه‌ی مجموعه‌های دیگر بوده است. این جا، مجموعه‌ی ریاست جمهوری بوده که همه‌ی مجموعه‌های دیگر، از لحاظ سطح اداری و اعتبار، پایین‌تر از این است.

 


دو نکته را مورد نظر قرار بدهیم؛ یک نکته، استفاده‌ی غیرقابل قبول از اعتبارات و سمتها و عنوانهاست - آنچه که اصطلاحاً به آن قدرت‌نمایی میگویند - و دیگری، استفاده‌ی نامشروع از موارد مالی است. البته در جمهوری اسلامی، بحمداللَّه همه‌ی دستگاهها مبنی بر صلاحند؛ اما در مجموعه‌های مبنی بر صلاح، بالاخره این‌طور نیست که شیطان راه پیدا نکند. در عین حال، اگر مقایسه کنید، میبینید که بحمداللَّه این مجموعه از لحاظ این دو ملاک و معیار - که شاید مهمترین و حساسترین ملاکها و معیارها باشد - سالم مانده است. خیلی مهم و قابل توجه است که کسانی از انتصاب به دستگاهی در سطح بالای جامعه و در دستگاههای گوناگون، استفاده‌ی نامشروع نکنند. این، برای من ملاک بالا و مهمی است. ما بحمداللَّه این وضعیت را در این جا حاصل میبینیم. معلوم میشود که در این قسمت و نیز در آن مقوله‌ی دوم، تدین برادران و توجه مسؤولان به اندازه‌یی بوده است که توانسته از بروز چنین مشکلی جلوگیری کند.

 


برادرانی که در این نهاد، کارهای محتوایی یا شکلی انجام میدادند، در دوران گوناگون و فراز و نشیبهای این هشت سال، گاهی خدماتی میکردند و سختیهایی را هم تحمل مینمودند که نخواستند به رخ دیگران بکشند. بعضی از عناصر کارآمد، در این مجموعه بوده‌اند که بیشک در ردیف اولِ کارایی و معرفت و گره‌گشایی برای نظام جمهوری اسلامی قرار میگرفتند؛ ولی این را هیچ‌وقت در بوق نکردند. مسلماً کار آنها، بر اجرشان میافزاید. آن عدم تبلیغات گسترده، شاید هم قدری به خلقیات من ارتباط پیدا میکرده است. نمیدانم که این خلقیات، در ارتباط با حقوق معنوی برادران، چه‌قدر مثبت بوده است. در عین حال، دوست نمیداشتم که از بعضی از تواناییها و کاراییها و معرفتها و اطلاعات، استفاده‌ی تبلیغاتی کنم؛ اگرچه آن‌جایی که برای دستگاهها لازم میدانستیم، هر چه که بوده، در اختیار دستگاهها قرار میدادیم؛ زیرا متعلق به مملکت و انقلاب بوده است.

 


اگر کسی علم و کارایی و معرفت درست دارد، متعلق به انقلاب است و باید در اختیار آن قرار بگیرد؛ اما این که حالا علم و کارایی را مطرح کنیم و در آفاق ذهنیت جامعه یا نظام سیاسی و دولتی، به جلوه درآوریم، این‌طور نبوده است. برادران، در موارد بسیاری، خدمتشان را خاموش و بیسر و صدا و بیتوقع در این‌جا انجام دادند؛ در حالی که کاراییهای خیلی خوبی هم وجود داشته و زحمات خوبی هم کشیده شده‌است.

 


اینها، به اعتماد اجر الهی و برای مقاصد حسنه، کار را انجام میدهند که اگر مورد قبول خدا قرار بگیرد، بزرگترین پاداش برای آنهاست و کاری ندارند که مردم از فعالیت آنها مطلع بشوند یا نشوند. لازم است از همه‌ی کسانی که در دو دوره‌ی ریاست جمهوری یا در بخشی از این مدت، کارهای فکری و خدماتی و محتوایی و شکلی انجام دادند و خالصانه و مخلصانه و بیتوقع و بیسروصدا فعالیت کردند، سپاسگزاری کنم. مطمئناً سپاسگزاری پروردگار از آنها، بسیار بالاتر و باارزشتر است.

 


نسبت به آینده، بایستی خودمان را برای خدمت در هر جا و به هر گونه آماده کنیم؛ بدون این‌که قبلاً در جایی، خدمت خود را نشان و مشخص کرده باشیم. از اول انقلاب، خودم این‌گونه بودم و بنایم بر این بود. هنگامی که قرار بود امام(ره) تشریف بیاورند و ما در دانشگاه تهران تحصن داشتیم، جمعی از رفقای نزدیکی که با هم کار میکردیم و همه‌شان در طول مدت انقلاب، نام و نشانهایی پیدا کردند و بعضی از آنها هم به شهادت رسیدند - مثل شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید باهنر، برادر عزیزمان آقای هاشمی، مرحوم ربانی شیرازی، مرحوم ربانی املشی - با هم مینشستیم و در مورد قضایای گوناگون مشورت میکردیم. گفتیم که امام، دو سه روز دیگر یا مثلاً فردا وارد تهران میشوند و ما آمادگی لازم را نداریم. بیاییم سازماندهی کنیم که وقتی ایشان آمدند و مراجعات زیاد شد و کارها از همه طرف به این‌جا ارجاع گردید، معطل نمانیم. صحبت دولت هم در میان نبود.

 


ما عضو شورای انقلاب بودیم و بعضی هم در آن وقت، این موضوع را نمیدانستند و حتّی بعضی از رفقا - مثل مرحوم ربانی شیرازی یا مرحوم ربانی املشی - نمیدانستند که ما چند نفر، عضو شورای انقلاب هم هستیم. ما با هم کار میکردیم و صحبتِ دولت هم در میان نبود؛ صحبتِ همان بیت امام بود که وقتی ایشان وارد میشوند، مسؤولیتهایی پیش خواهد آمد. گفتیم بنشینیم برای این موضوع، یک سازماندهی بکنیم. ساعتی را در عصر یک روز معیّن کردیم و رفتیم در اطاقی نشستیم. صحبت از تقسیم مسؤولیتها شد و در آن‌جا گفتم که مسؤولیت من این باشد که چای بدهم! همه تعجب کردند. یعنی چه؟ چای؟ گفتم: بله، من چای درست کردن را خوب بلدم. با گفتن این پیشنهاد، جلسه حالی پیدا کرد. میشود آدم بگوید که مثلاً قسمت دفتر مراجعات، به عهده‌ی من باشد. تنافس و تعارض که نیست. ما میخواهیم این مجموعه را با همدیگر اداره کنیم؛ هر جایش هم که قرار گرفتیم، اگر توانستیم کارِ آن‌جا را انجام بدهیم، خوب است.

 


این، روحیه‌ی من بوده است. البته، آن حرفی که در آن‌جا زدم، میدانستم که کسی من را برای چای ریختن معیّن نخواهد کرد و نمیگذارند که من در آن‌جا بنشینم و چای بریزم؛ اما واقعاً اگر کار به این‌جا میرسید که بگویند درست کردن چای به عهده‌ی شماست، میرفتم عبایم را کنار میگذاشتم و آستینهایم را بالا میزدم و چای درست میکردم. این پیشنهاد، نه تنها برای این بود که چیزی گفته باشم؛ واقعاً برای این کار آماده بودم.

 


من، با این روحیه وارد شدم و بارها به دوستانم میگفتم که آن کسی نیستم که اگر وارد اطاقی شدم، بگویم آن صندلی متعلق به من است و اگر خالی بود، بروم آن‌جا بنشینم و اگر خالی نبود، قهر کنم و بیرون بروم. نخیر، من هیچ صندلی خاصی در هیچ اطاقی ندارم. من وارد اطاق میشوم و هر جا خالی بود، همان‌جا مینشینم. اگر مجموعه احساس کرد که این‌جا برای من کم است و روی صندلی دیگری نشاند، مینشینم و اگر همان کار را نیز مناسب دانست، آن را انجام میدهم.

 


گفتن این مطالب، شاید چندان آسان نباشد و ممکن است حمل بر چیزهای دیگر شود؛ اما واقعاً اعتقادم این است که برای انقلاب باید این‌طوری باشیم. از پیش معیّن نکنیم که صندلی ما آن‌جاست واگر دیدیم آن صندلی را به ما دادند، خوشحال بشویم و برویم بنشینیم و بگوییم حقمان بود و اگر دیدیم آن صندلی نشد و یا گوشه‌اش ذره‌یی ساییده بود، بگوییم به ما ظلم شد و قبول نداریم و قهر کنیم و بیرون برویم. من، از اول این روحیه را نداشتم و سعی نکردم این‌طوری باشم. در مجموعه‌ی انقلاب، تکلیف ما این است.

 


قبل از رحلت حضرت امام که دوران ریاست جمهوری در حال اتمام بود، دست و پایم را جمع میکردم. مکرر مراجعه میکردند و بعضی از مشاغل را پیشنهاد مینمودند. آدمهای بیمسؤولیت، این مشاغل را پیش خودشان به قد و قواره‌ی من بریده و دوخته بودند! ولی من گفتم که اگر یک وقت امام به من واجب کنند و بگویند شما فلان کار را انجام دهید؛ چون دستور امام تکلیف است و برو برگرد ندارد، آن را انجام میدهم. اما اگر چنانچه تکلیف نباشد - و من از امام خواهش خواهم کرد که تکلیفی به من نکنند تا به کارهای فرهنگی بپردازم - دنبال کارهای فرهنگی میروم.

 


نه تنها برای این مقطع، که برای همیشه خودتان را آماده نگه‌دارید تا انقلاب - به هر طریق که اقتضا میکند - از شما استفاده کند. این یادگاری را با هم داشته باشیم. یک وقت، بهترین استفاده از یک انسان زنده و عاقل و باشعور این است که مثل نردبان بشود و یک نفر پایش را روی دوش او بگذارد تا دستش به جایی برسد که کاری انجام بدهد. چه اشکالی دارد؟ اگر مصلحت انقلاب و کشور اقتضا میکند، باید چنین کاری هم کرد.

 


توصیه‌ام به شما برادران عزیز این است که هر جا هستید، هر کاری که احساس میکنید انقلاب بدان نیاز دارد، آن را انجام بدهید. انقلاب به کار آدمهای کارآمد و صادق نیاز دارد. صدق و اخلاص، شرط اول است. اگر ما در کسی صدق و اخلاص نبینیم، خیلی احتمال دارد که کار او هم به درد نخورد و یا در مواقعی مشکل درست کند. انسانی که صدق و اخلاص ندارد، ولی کارایی دارد، مثل ماشینی میماند که اگر مراقبش نبودند و یک پیچ آن اشکال پیدا کرد، گاهی میبینید که ضربه‌یی هم به آدم میزند. کارایی انسانی به این است که هر فردی، از روی اخلاص و صدق و نیت صحیح، کاری را که به عهده‌اش است، انجام دهد تا انسان تلقی شود و ماشین نباشد.

 


مجدداً از برادران و خواهران عزیزمان که زحمات زیادی هم کشیده‌اند، تشکر میکنیم و امیدواریم که ان‌شاءاللَّه خداوند به شما توفیق بدهد تا همیشه در خدمت انقلاب و کشور و اسلام باشید و از نیروهای شما - در هر جا که شد - برای انقلاب و اسلام و کشور، حداکثر استفاده بشود. خدا هم ان‌شاءاللَّه به ما و شما توفیق بدهد که بتوانیم همواره اخلاص و صفای نیّتمان را حفظ کنیم.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  8:55 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری

تاریخ: 1368/05/12

 

بیانات در مراسم تنفیذ حکم ریاست‌جمهوری


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


حسینیه‌ی جماران، نقطه‌یی است که همواره سازنده‌ی تاریخ انقلاب ما در طول ده سال اخیر بوده است. در این نقطه و در زیر همین جایگاه مقدس و متبرک بوده که ما توانسته‌ایم در طول این ده سال، تجربه‌های دشوار را از سر بگذرانیم و مقاطع حساس را در زندگی انقلابی خود شروع کنیم و درسهای سازنده را از امام و معلم و مرادمان بگیریم. خلاصه این که ملت ایران، در این نقطه حرکتها را آغاز کرده، در مشکلات به این نقطه پناه آورده و از این نقطه، مقاطع حساس را آغاز کرده است.

 


ما امروز با فقدان رهبر و امام عزیز و معظّم و بی‌نظیرمان، بیشک دچار کمبود و خلأ مهمی هستیم؛ لیکن با یاد صلابت و قاطعیت و معنویت و روحانیت آن بزرگوار و با الهام از درسهای فراموش‌نشدنی ایشان، امروز مقطع و دوران دیگری را آغاز میکنیم.

 


به نظر من، امروز روز مهم و شروع مقطع حساس و حایز اهمیتی است. البته، بلندگوهای تبلیغاتی استکبار جهانی و صهیونیسم، میخواهند هم به ملت ایران و هم به افکار عمومی عالم و شاید هم به بعضی از مسؤولان القا کنند که نظام جمهوری اسلامی، دوران جدیدی با جهتگیری جدیدی را آغاز کرده است! این حرف، مثل همه‌ی حرفهای القا شده از سوی بوقهای استکباری، هم غلط و هم بسیار ناشیانه و ابلهانه است.

 


دوران جدید، اگر به معنای انصراف از خطوط ترسیم شده‌ی قطعی به وسیله‌ی امام عزیزمان باشد - که همان خطوط انقلاب و اسلام است و چیزی از آن فراتر نیست - هرگز در انقلاب ما پیش نخواهد آمد. تا وقتی که دلهای بیدار و مردم مسؤول و مسؤولان مؤمن و اسلام‌شناس و امام‌شناس، در این کشور هستند، امریکا و دیگر دشمنان و مستکبران عالم و بدخواهان و منافقان، باید آرزوی چنین روزی را به گور ببرند.

 


خطی که امام برای انقلاب ترسیم کردند و ده سال است که ملت ایران بر اساس آن حرکت میکند، خط عظمت اسلام و مسلمین و دفاع از محرومان و مستضعفان در سراسر عالم است. خط و راهی است که ملت ایران را در دنیا، به صورت یک ملت زنده و سرافراز و مستقلترین و زنده‌ترین و فعالترین ملتهای دنیا درآورده و ما را از حالت ملت عقب‌افتاده‌ی وابسته‌ی مرده، خارج ساخته است. خطی است که ایمان و محبت و عشق مردم به اسلام را برانگیخته و آنها را در این راه، به فداکاریهای اعجاب‌انگیز و بی‌نظیر واداشته است. این خط، زندگی و همه‌ی هستی و هویت ملی و انقلابی ماست و به فضل پروردگار این خط، با قاطعیت و قدرت و امید و با همان روحیه‌یی که امام در طول دوران نهضت و انقلاب، عملاً به ما تعلیم دادند، به پیش خواهد رفت. ما برای تحکیم راه امام و انقلاب و فداکاری و تلاش و کوشش شبانه‌روزی، آماده‌ایم. جانها و خونهای ما، فدای این راه و خط است. سعادت ما در این است که زندگی خود را در این راه بگذرانیم. در این، هیچ تردیدی نیست.

 


ما امروز، فصل جدیدی را - که برای ملت ایران و مسؤولان قابل توجه است - آغاز میکنیم. ما آن خانواده‌ی بزرگ و فعّالی هستیم که امید و اتکاء و قوّت قلبش، به پدر این خانواده بود. با بودنش، همه‌ی تکیه‌ها - بعد از خدا - به او بود. هر مشکلی برای کشور و مسؤولان پیش میآمد، سرانگشت هنرمند و کارآمد او بود که گره را باز میکرد. در جنگ و سیاست خارجی و مسایل داخلی و مسایل اقتصادی و اجتماعی، ملت و دولت و مسؤولان، حقیقتاً پشتشان به امام بزرگوارمان گرم بود. این، واقعیتی است که ما ده سال این‌طور حرکت و سیر کردیم و این کشور را اداره نمودیم.

 


در دوران مسؤولیت ممتدی که از روزهای اول انقلاب داشتم، بارها به یاد این جمله‌ی امیرالمؤمنین(علیه‌الصّلاةوالسّلام) میافتادم که میفرماید: (اذا اشتدّ بنا الحراق التجینا برسول‌اللَّه)(1). امیرالمؤمنین میفرمایند: وقتی در جنگها کار بر ما سخت میشد و احساس میکردیم که در مقابل حادثه ضعیفیم، به رسول خدا پناه می‌بردیم. وقتی این جمله‌ی امیرالمؤمنین(صلوات‌اللَّه‌علیه) به یادم میآمد، میدیدم بر وضع ما نیز صادق است.

 


مکرّر اتفاق افتاد که سر قضایای مختلف، با برادران مسؤول مینشستیم و فکرهایمان را تبادل میکردیم و مشکل را در مجموعه‌یی میگذاشتیم و خدمت امام(ره) می‌بردیم و او بود که با نظر صایب و اراده‌ی قوی و ایمان و توکل بی‌نظیر خود، مشکل را حل میکرد. خدا شاهد است که در مدت عمر خود، کسی را در این حد از توکل و حسن‌ظن به خدا ندیده و نشنیده‌ام. او، مشکل را حل و گره را باز میکرد. امروز، این پدر خانواده و آن متّکای محکم و کسی که خاطرمان آسوده بود که در مشکلات، به او مراجعه خواهیم کرد، در میان ما نیست.

 


در چنین شرایطی، باید مثل همه‌ی خانواده‌هایی که پدر و بزرگ خود را از دست میدهند، عمل کنیم. در چنان وضعیتی، هر کدام از افراد خانواده، به نوبه‌ی خود احساس مسؤولیت تازه‌یی میکنند و گاهی یک جوان پانزده ساله که تا دیروز مشغول بازی یا درس خواندن بود و احساس مسؤولیتی نمیکرد، امروز در خانه، چهره‌ی یک مرد را به خود میگیرد و احساس میکند که بایستی او هم به سهم خود، نقشی داشته باشد و مقداری از این خلأ را پر کند.

 


برادران عزیز! این، خصوصیت دوران جدید ما مسؤولان و ملت است. باید با تلاش و همکاری مسؤولانه و محبت و پیوند مستحکم و حضور دایمی مردم در صحنه و دلسوزی کامل علمای اعلام و بزرگان اسلام و قشرهای مختلف کشور و با وحدت کلمه و حفظ حاکمیت نظام جمهوری اسلام و مرکزیت این نظام و تجمع حول این محور و تسلیم در مقابل جهتگیریهایی که برخاسته از همان رهنمودها و اصولی که بر طبق مصالح کشور است، این خلأ را پر کنیم.

 


شکی نیست که فقدان امام بزرگوارمان را به هیچ‌وجه به معنای پایان یافتن راه یا تکلیف یا امید، به حساب نمیآوریم. پیامبر خدا(ص) از دنیا رفت و تازه فتوحات عظیمه‌ی مسلمین شروع شد. او، با ایجاد بنا و قاعده‌ی یک نظام عظیم جهانی، توانست جامعه‌یی اسلامی بسازد که قرنها پس از رحلتش، به صورت مقام و قدرتِ اولِ سیاسی و اقتصادی و نظامی و اجتماعی، در دنیا خود را نشان داد.

 


اگر فساد سردمداران در دوره‌های بعد نبود که به نام اسلام، سالها بعد از رحلت پیامبر(ص)، در میان مردم حکومت کردند، یقیناً اثر حرکت رسول خدا، تا قرنهای متمادی دیگر و شاید تا این روزها ادامه میداشت؛ منتها فساد سردمداران، راه را قطع کرد. ما میتوانیم بعد از رحلت امام(ره)، راه او را ادامه دهیم. همچنان که رسول خدا، ده سال و چند ماه در میان امت خود بود، امام عزیز ما هم که شاگرد و پیرو راه انبیا و اولیا بود، حدود ده سال و چند ماه در میان ما بود.

 


اگر ما همان اصول و خطوط و همان قاعده و مبنا را به معنای حقیقی کلمه و به‌صورت جدی و با همان اراده و امید در دست بگیریم، این راه را ادامه خواهیم داد. امیدها و تلاشها پایان نیافته است. با همت و تلاش همه جانبه‌ی شما ملت و با محبت و صمیمیتی که روح مطهر و مبارک آن عزیز فقید، بر سرتاسر این ملت پاشید و آنها را با عطر محبت و ابزارهای کارآمد مطهر و معطر کرد، ما میتوانیم راه را خیلی خوب و سریع ادامه بدهیم.

 


من، حقیقتاً به مدیریت جدید کشور، از اعماق دل اعتقاد و اطمینان و امید دارم. من، آن روزی را میبینم که این مدیریت صالح و سالم و کارآمد و انقلابی، بتواند ان‌شاءاللَّه به کمک مردم - که شرط اصلی است - همه‌ی این گرههایی را که وجود دارد، باز کند و راهها را هموار نماید. البته، همان‌طور که بارها گفته شده‌است و باز هم تکرار و تأکید میکنیم، مبادا مردم انتظار معجزه داشته باشند. این کشور، هشت سال در جنگ بود و اگر درست نگاه کنیم، ده سال جنگ میکرد. مسؤولان دلسوز و عزیز و خدمتگزاری که در این هشت سال، برای مردم کار کردند، با انواع مشکلات دست و پنجه نرم نمودند تا توانستند کشور را در یک شرایط قابل قبول و بالنّسبه خوب - که مبالغه هم نمیکنیم - نگه دارند و حفظ کنند. در عین حال، مشکلات جنگ از بین نرفته و تمام نشده است.

 


بعضی خیال میکنند تا جنگ تمام شد، همه‌ی مشکلاتِ جنگ از بین خواهد رفت. نه، مشکلات جنگ، باید بعد از جنگ برطرف بشود. برطرف کردن یک مشکل، بسیار طولانیتر از ایجاد مشکل خواهد بود. یک بمب میخورد و در یک لحظه، ساختمانی را ویران میکند. ما اگر بخواهیم همین ساختمان را دوباره سرپا کنیم، زمان زیادی لازم است. این همه ویرانیهایی که در جنگ به وجود آمد، این همه منابعی که تعطیل ماند، این همه منابعی که ضایع و خراب شد، این همه مشکلاتی که بر مردم وارد آمد، ترمیمش زمان زیادی لازم دارد. نباید عجله بخرج داد و زیاد طلبکاری کرد. این فکر را نباید القا کرد که به مجرد آن‌که دولت تشکیل بشود، با فاصله‌ی کوتاهی همه‌ی مشکلات برطرف خواهد شد. البته مشکلات، در زمان معقول و مناسب برطرف خواهد شد. برنامه‌ریزی و تلاش و گرفتن همکاری از مردم و ابتکارات گوناگون لازم است تا ان‌شاءاللَّه مشکلات برطرف بشود.‌

 


این جمله را هم مطرح کنم که علاج مشکلات ما در این است که سازندگی کشور را در کنار تأمین روحیه‌ی انقلابی در مردم و حفظ همان صلابت و چهره‌ی باعظمت و هیبت انقلاب ببینیم. اگر به رفاه عمومی نیندیشیم و به سازندگی کشور فکر نکنیم، مطمئناً نظام جمهوری اسلامی نخواهد توانست الگو و تجربه‌ی مطلوب را به دنیا ارایه بدهد.

 


اگر در مسایل رفاه زندگی عمومی و ایجاد تسهیلات و رفع مشکلات غرق شویم، به طوری که جهتگیریهای انقلابی را به دست غفلت بسپریم، به ابهت و هیبت انقلاب ضربه زده‌ایم و جاذبه‌ی آن را در دنیا مخدوش کرده‌ایم و این، مطمئناً به کارایی ما ضربه خواهد زد. بنابراین، این دو در کنار هم مطرحند.

 


البته، در مسایل داخلی و سازندگی، رفاه و رفع مشکلات و ایجاد سازندگی، تنها هدف نیست. در مسایل داخلی هم، تأمین عدالت اجتماعی و امنیت عمومی و رعایت طبقات ضعیف و محروم، یک رکن اصلی است؛ همچنان‌که در سطح حرکت عمومی کشور، اخلاق و روحیات اسلامی و برادری و گذشت و ایثار و بقیه‌ی خلقیات حسنه‌ی اسلامی هم، باید مورد توجه قرار بگیرد.

 


توکل ما به خداست. ان‌شاءاللَّه عزم و همت مردم و مسؤولان، کارها را روبه‌راه و راهها را هموار خواهد کرد و دعای حضرت بقیةاللَّه‌الاعظم(ارواحنافداه‌وعجّل‌اللَّه تعالیفرجه) ان‌شاءاللَّه ما را کمک خواهد کرد و به پیش خواهد برد و امیدواریم آن روز دور نباشد که ببینیم بسیاری از آرمانهای امام بزرگوارمان، در جامعه‌ی اسلامی و انقلابی ما تحقق پیدا کرده است.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  8:55 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری

تاریخ: 1368/05/15

 

بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری


بسم‌اللَّه‌‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


در ابتدا از همه‌ی آقایان محترم به خاطر حسن ظن و نظرشان نسبت به بنده که این مسؤولیت مهم و بار سنگین را به این‌جانب موکول کردند و بنده را مسؤول قراردادند، صمیمانه تشکر میکنم. همچنین از حضرت آیةاللَّه مشکینی، به خاطر اظهارات و بیانات محبت‌آمیز و بزرگوارانه‌شان متشکرم.

 


لازم نیست تأکید بکنم که این بارِ مسؤولیت، بسیار سنگین و خطیر میباشد و امتحان الهی هم است. البته، مسؤولیتهای بزرگ به نسبت عظمت و خطورتشان، مورد توجه و عنایت بیشتر پروردگار هم قرار میگیرند و باید عرض کنم که: (هذا من فضل ربّی لیبلونی أ اشکر ام اکفر)(1). اگر خدای متعال توفیق بدهد و دعای حضرت ولیّ‌عصر(ارواحنافداه) شامل حال بشود و بتوانم این وظایف بسیار خطیر و سنگینی که به من متوجه است، ان‌شاءاللَّه آنها را انجام بدهم، لطف و فضل الهی و افتخاری بزرگ برای من خواهد بود. و به خدا پناه میبریم از این که این توفیق را لطف نکند و در این صورت، البته مشکلات زیادی خواهد بود.

 


من، همین‌طور که از اول تا حالا به این قضیه نگاه میکنم و وضعیت تمهید مقدمات و ترتیب نتایج بر مقدمات را میبینم، احساس میکنم مثل این که اراده‌ی الهی و خواست خداست. لذا من هم در مقابل آن چیزی که به نظر میرسد خدای متعال اراده فرموده، کار به این شکل انجام بگیرد، تسلیم میشوم و آن را به‌عنوان قضا و تقدیر الهی تلقی میکنم و مسؤولیت را با همه‌ی سنگینی و خطورتش، بر دوش میگیرم.

 


نکته‌‌یی که برای من در درجه‌ی اول مهم است، همین نکته‌یی است که فرمودند؛ یعنی همکاری و کمک و همفکری از سوی همه‌ی آقایان محترم و بقیه‌ی کسانی که در سطح کشور از مسؤولیتی در چشم مردم و در نزد پروردگار برخوردارند. با این همکاریها، هیچ مشکلی نیست که قابل حل نباشد و هیچ راهی نیست که پیمودنی نباشد؛ همچنان که از اول انقلاب تاکنون هم، به برکت همدلی و همکاری و همراهی قشرهای مختلف - مخصوصاً علمای محترم و عیون ملت و اعیان امت - بوده که بحمداللَّه کارها پیش رفته و ما توانستیم در مقابل مشکلات بایستیم و آنها را در مقابل اراده‌ی عمومی این ملت خاضع کنیم. بعد از این هم، همین‌طور خواهد بود.

 


وقتی که بزرگان قوم و علمای امت و موجّهان میان مردم و متشخصان و مسؤولان قشرهای مختلف، احساس مسؤولیت میکنند و عظمت بار و مسؤولیت و هدفهایی را که در مقابل داریم، به خوبی تشخیص میدهند و خودشان را سهیم میدانند و همکاری میکنند، در این صورت این ظرفیت را داریم که به فضل پروردگار، خود را به هدفهای عالی این انقلاب نزدیک کنیم.

 


خدا را شکر میکنیم که در دل ما ذرّه‌یی دلبستگی و عشق و علاقه به امور دنیویِ مسایل مربوط به انقلاب نیست. یعنی این مسؤولیتها، از جنبه‌ی ظاهریش برای ما هیچ‌گونه کشش و انگیزه‌یی ندارد. این، لطف خداست و با جرأت آن را بیان میکنیم و همین‌طور هم ان‌شاءاللَّه عمل مینماییم. آنچه که هست، مسؤولیت - یعنی اهداف دینی - است.

 


من، امروز در این مسؤولیت کنونی، همان احساس و روحیه‌یی را دارم که در روزهای اختناق، با دشواریهای فراوان، برای رسیدن به هدفهایی که بحمداللَّه هیچ تغییر نکرده - بلکه روشنتر هم شده است - حرکت میکردم. میدانم که آقایان محترم و مسؤولانی که از اول انقلاب کارهای بزرگ انقلاب را بر دوش داشتند، همین‌طور هستند. دوستان همکار خود را میشناسیم؛ کسانی که از اول انقلاب تا حالا با آنها بودیم و کار کردیم و میدانیم که همه همین‌طور فکر میکنند و با همین روحیه و انگیزه حرکت میکنند. وقتی این گونه باشد، به نظر میرسد مشکلی بر سر راه نیست که قابل حل نباشد. این درس را هم سعی کردم که از امام عزیز بزرگوار فقیدمان به یاد داشته باشم که باید مقصود ما انجام تکلیف باشد؛ حالا چه آن اقدامی که ما میکنیم، به نتایج مرسوم و مفروض خود در عرف معمول برسد و چه نرسد.

 


ما برای نتایج کار نمیکنیم؛ اگر چه به آن نتایج علاقه داریم و میخواهیم جمهوری اسلامی، قدرتمند و ثروتمند باشد و آسیب دشمنان جهانی به ما نرسد و از لحاظ مادّی و معنوی، ملت ما برجسته و برخوردار باشد. اما حقیقت این است که این‌گونه نیست که اگر ما با تلاش خود و طبق وظیفه و حجت، به این مقاصد نرسیم، احساس شکست بکنیم. این نکته را امام(ره) در طول ده سال گذشته، قولاً و عملاً به همه‌ی ما تفهیم کردند.

 


آن چیزی را که احساس میکنیم تکلیف شرعی ماست، ان‌شاءاللَّه‌انجام میدهیم. در تشخیص تکلیف هم سعی میکنیم نهایت دقت و احتیاط را انجام بدهیم. چیزی که من برای خود فرض میدانم، این است. در تشخیص تکلیف، ان‌شاءاللَّه‌دچار سهل‌انگاری و آسان‌نگری نمیشویم. جوانب امر را مطالعه میکنیم تا آن چیزی که به‌عنوان تکلیف، در سمت هدایت عمومی ملت بر دوش ماست، تشخیص بدهیم. وقتی که تشخیص دادیم، پا را در آن‌جا محکم میگذاریم و بدون هیچ‌گونه تردید و ترسی و بدون هیچ‌گونه ملاحظه‌یی از هیچ قدرت سیاسی و نظامی عالم و هیچ تهدید کننده و خطر هشدار دهنده‌یی و بدون رعایت آن چیزهایی که انسان مجاز نیست آنها را در راه انجام تکلیف رعایت کند، عمل میکنیم. این، ان‌شاءاللَّه شیوه و سیره‌ی ما خواهد بود؛ یعنی تشخیص درست تکلیف و اقدام قطعی در جهت آن.

 


البته، اگر خدای متعال به آن حرکت برکت داد و نتایج را بر این اقدام مترتب کرد، خوشحال و مسرور خواهیم بود و تحقق وعده‌های الهی برای همه‌ی کسانی که به آن وعده‌ها اعتقاد دارند، لذتبخش و شیرین خواهد بود. اگر هم خدای متعال مقدّر نفرمود که آن نتایج بر این مقدمات مترتب بشود، ما خوشحالیم که تکلیفمان را انجام داده‌ایم و کار خود را کرده‌ایم. این، آن روش و خط اساسی است که انجام میدهیم.

 


معیار کار هم تکلیف شرعی است؛ همان چیزی که براساس موازین مرسوم و رایج بین متدیّنان و متشرّعان، تکلیف شرعی محسوب میشود. این، مقصود و هدف ماست و ان‌شاءاللَّه در این خط پیش خواهیم رفت. البته، همان‌طور که عرض کردم، بعد از عنایت و تفضل الهی - که چشم ما به اوست و بدون او هیچ کاری از ما ساخته نیست و خودمان هیچ نیستیم - اتکاء و امید به شما آقایان محترم و بزرگوار و چهره‌‌های موجّه روحانی و اساتین امت و ملت است که کمک و راهنمایی و همفکری و همکاری شما، مطمئناً کارها را آسان و نتایج را نزدیک خواهد کرد.

 


مجدداً از شما به‌خاطر لطف و حسن ظنّی که به من داشتید و بنده را برای تحمل و قبول این مسؤولیت شایسته دانستید، تشکر میکنم. خواهش میکنم در حق ما دعاکنید که ان‌شاءاللَّه صعاب را آسان و مشکلات را برطرف کند.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  8:55 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم تودیع اعضای هیأت دولت‌

تاریخ: 1368/05/18

 

بیانات در مراسم تودیع اعضای هیأت دولت‌


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


غرض من از این دیدار و جلسه این بود که یک بار دیگر در جمع شما برادران عزیز و همکار در دولت جمهوری اسلامی ایران بنشینیم؛ هم تجدید عهدی بکنیم و یاد روزهای دشوار همکاری را گرامی بداریم و هم ان‌شاءاللَّه خاطره‌ی خوبی را برای ایامِ بعد از این بگذرانیم.

 


البته، روش معمول من این بود که غالباً با وزرایی که به هر دلیل از جمع دولت آقای مهندس موسوی جدا میشدند، تماس میگرفتم و گاهی دعوتشان میکردم و با آنها جلسه میگذاشتم و این خداحافظیِ جمعی را به تنهایی با آنها انجام میدادم. گاهی هم که وضع به گونه‌یی بود که چند نفر با هم جدا شده بودند، برادران را به صورت جمعی زیارت میکردیم و با آنها احوال‌پرسی و خداحافظی میکردیم و با خوبی از هم جدا میشدیم.

 


البته این دفعه، من هستم که از جمع شما جدا شدم. شاید بسیاری یا بعضی از شما، در مجموعه‌ی آتی دولت حضور داشته باشید. به هر حال فرقی نمیکند، خطِ خدمت یک خط مستمر است و مجموعه‌ی دولت، مجموعه‌ی واحدی است و هر وقت و هر جا که برادران مشغول کار باشند و هر کدام از ما در هر جایی قرار داشته باشیم، در این مجموعه‌ی بزرگ و خانواده‌ی عظیم نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران، با هم همکاریم. ممکن است نوع همکاریها فرق کند؛ ولی بلاشک اصل همکاری تغییری نخواهد کرد. این‌گونه نیست که اگر ما با هم دور یک میز ننشینیم و در یک شغل و مجموعه‌ی واحد کار نکنیم، به معنای این باشد که ما دیگر با هم همکار نیستیم. نه، واقعاً روحیه‌ی من این نیست. در جمهوری اسلامی، جدایی از مجموعه‌ی دستهای کارآمد و مغزهای هوشمند، متصور نیست؛ هر جا باشند، با همند.

 


قبل از رحلت حضرت امام(اعلی اللَّه‌مقامه) که ماههای آخر مسؤولیت من بود، با خودم فکر میکردم که به کارهای فرهنگی مشغول خواهم شد. این، گرایش اصلی ماست که دوست میداریم به کارهای فرهنگی بپردازیم. ذهنیت من، آقای مهندس موسوی و بعضی دیگر از دوستان، غالباً همین‌طوری است؛ یعنی کشش اصلیمان به سمت کارهای فرهنگی است، مگر این‌که مسؤولیتی بر دوشمان قرار بگیرد و بر ما واجب بشود.

 


البته، همان‌وقت هم در جمعی گفتم که اگر بر من واجب و تکلیف بشود که در سمت ریاست عقیدتی، سیاسی گروهان ژاندارمری زابل - که میدانم آن‌جا گروهانی هست و عقیدتی، سیاسی هم دارد - مشغول شوم، میرفتم و مشغول میشدم. واقعاً هر جا که انسان کار کند، احساس نمیکند که از مجموعه‌ی کارآمدها و مجرّبینِ کاریِ این نظام جداست.

 


علی ایّ‌ حال، الان هم که ما این جلسه را تشکیل دادیم و با هم صحبت میکنیم، به معنای خاتمه‌ی یک مقطع کاریِ یک مجموعه‌ی خاص است؛ نه به معنای جدا شدن از یکدیگر و عدم همکاری، که این برای من نسبت به برادرهای متعهد و خوب - که همه‌ی شما این‌گونه‌اید و با همین اوصافی که مطرح کردم، هستید - اصلاً متصور نیست. طبیعی است که ما هر جا باشیم، با هم همکاری داریم؛ منتها حالا این مجموعه‌ی دولت و این جمع ما چیز خاصی است که بعد از این، دیگر دور هم نخواهیم بود.

 


من، نسبت به این گذشته‌ها احساس خاصی دارم. درست است که هشت سال دایماً جنگ و خون دل و دلهره و نگرانی بود و روزی نبود که از خواب برخیزیم و در باب مسایل اساسی کشور - که در رأس و اهمّ آنها جنگ بود - نگرانی و غصه‌یی نداشته باشیم و درست است که جنگ، مشکلات و ناتوانیهای زیادی را بر ما تحمیل کرد که شاید جزو طبیعت ما نبود. بسیاری از کارها را خیلی مجموعه‌ها میتوانند بکنند؛ اما وقتی عارضه‌یی می‌آید، امکان آن کار - و حتّی کاراییش - را از آنها میگیرد. این، واقعیتی است که وجود داشت و تلخ و سخت و همراه با زجر و ناراحتی بود؛ لیکن به مقتضای این که در راه خدمت و محبت و مطلوب و هدفی که معشوق انسان است و انسان به او عاشقانه دل بسته است، بوده، هر زحمتی به یک معنا لذتی است.

 


وقتی من به این دوران هشت‌ساله نگاه میکنم و آن رنجها و تجربه‌ها و آن ساعات دشوار را به یاد میآورم، همان حالتی به من دست میدهد که وقتی به دوران مبارزه‌ی قبل از انقلاب نگاه میکنم، یعنی اگرچه خشنودیم که مبارزاتی که ملت ایران و عناصر مبارز کردند، بحمداللَّه به نتیجه‌ی به این خوبی رسید؛ اما لذت دوران مبارزه‌ی توأم با محنت در راه خدا، چیزی است که دیگر قابل فراموش کردن و تعویض با چیز دیگر نیست. حقیقتاً در دوران مبارزه، آن سختیها و محنتها و دلهره‌ها و اضطرابها، با خودش لذت خاصی را به همراه داشت که در دوران راحت و عافیت، متصور نیست. آن لذت معنوی، ناشی از محبت و عشق و تلاش عاشقانه‌ی یک انسان به سمت هدفی است که محبوب و معشوق اوست.

 


عین این احساس را نسبت به همین دوران هشت‌ساله‌ی جنگ داریم. سال گذشته، به دنبال آن تهاجم نامردانه‌یی که رژیم عراق بعد از پذیرش قطعنامه کرد، به منطقه‌ی جنگی رفتم و این روزها را - مثل همین ایام دهه‌ی محرّم - در آن جا بودم و اتفاقاً همین امروز قبل از آمدن به این جلسه، فکر آن حالات و ساعات و لحظات و احساساتِ آن روزها و ساعات را میکردم و میدیدم که واقعاً قابل معاوضه با هیچ‌چیز دیگری نیست. لحظاتی که انسان برای خدا و در راه او زحمتی را متحمل میشود و بار سنگینی را بر دوش میگیرد و اضطراب و محنتی را بر جان خودش میپذیرد، واقعاً نمیشود آن را با چیز دیگر معاوضه کرد.

 


این هشت سالی که ما با مجموعه‌ی شما بودیم، واقعاً دیگر قابل تجدید نیست. البته، همه‌ی شما در دوران هشت‌ساله نبودید، بعضی از اوایل و بعضی از اواسط و برخی هم از اواخرش تشریف آوردید. روزهای خاص و مقطع عجیب و فراموش نشدنییی بود. روزهایی که به تعبیر آقای مهندس موسوی، واقعاً برادران تلاش میکردند و زحمت میکشیدند و همه‌ی همتها به کار میافتاد تا بتوانند آن چیزی را که هدف کاریشان بود، تحقق ببخشند و این در حالی بود که فضای کشور، به یک محنت عظیم ملی - نه متعلق به یک قشر و یک جمع و یک گوشه‌ی مملکت - آغشته بود. محنت جنگ بر او تحمیل شده بود و در کنار این محنت، جوشش فداکاریها و ایثارها و جلوه‌های زیبای حضور انقلابی ملت در صحنه‌های گوناگون، به چشم میخورد و روی همه‌ی اینها، به خیمه‌ی منوّر حضور امام و نظر فراگیر آن بزرگوار و اراده‌ی همه جا حاضر او - که واقعاً مثل کوه پشت سر ما بود - دلخوش و دلگرم بودیم.

 


هم زحمت میکشیدیم، هم محنت عمومی را درک میکردیم، هم از احساسات و تلاشها و فداکاریهای مردم به هیجان میآمدیم و هم در یک فضای آمیخته به معنویت و عرفان و حماسه و اراده و عزمی که از وجود و حضور امام ناشی میشد، زندگی میکردیم. این، واقعاً چیزی است که دیگر قابل تکرار و تجدید نیست.

 


ما این هشت سال را در زندگی و خاطره‌مان، خوب حفظ کنیم. هشت سال عجیب و پرماجرایی بود و یکی از مقاطع عظیم ملت ایران به حساب می‌آید و حالا خدای متعال این‌گونه مقدّر کرده بود که در این مدت، جمع ما با همدیگر، یکی از مهمترین و اصلیترین کارهای این مملکت را به عهده داشته باشد و با هم مشغول انجام آن کار باشیم.

 


به گذشته با این چشم باید نگاه بکنیم؛ یعنی با چشم رضایت و نگاه از روی احساس انجام تکلیف که هر مؤمنی وقتی تکلیفی را انجام دهد، خوشحال است و این خوشحالی عیب نیست، بلکه حسن است. این خوشحالی، با تکبر و عجب و این‌طور چیزها، به هیچ‌وجه مخلوط نشود. این، یک احساس دیگر است. انسان میگوید: الحمدللَّه توفیق پیدا کردم، در این مدت تکلیفم را انجام دادم. ما باید یاد زیبای آن روزها را واقعاً در ذهنمان نگهداریم و حفظ کنیم و اگر بتوانیم، بر روی کاغذ بیاوریم تا برای آینده بماند.

 


آنچه مطرح کردیم، مربوط به گذشته است؛ اما آنچه نسبت به آینده باید گفت، این است که ما آینده را نمیشناسیم چگونه است و از آن خبر نداریم. همه چیز مبتنی بر حدس و تحلیل است. گذشته، عینیات و حسّیات ماست و وجود ما با همه‌ی شراشر حیاتش، آن را درک و لمس کرده است؛ ولی ما آینده را به حدس درمییابیم. در عین حال، این حدس آمیخته به اراده‌ی ماست؛ یعنی ما اجازه نمیدهیم که آینده، جدای از اراده و خواست ما، به جهتی حرکت کند. ما میخواهیم اراده‌ی خود را در آینده دخیل کنیم. این هم خاصیت انسان مؤمنِ باهدف است. اگر هدفی داریم و اگر مشخص است که کجا میخواهیم برویم و اگر تصمیم بر رفتن داریم، پس آینده قابل حدس است و این حدس، ناشی از اراده‌ی ما میباشد.

 


ما در این راه حرکت خواهیم کرد و البته، در بین راه ممکن است حوادثی پیش بیاید و عوارض و آفات و مشکلاتی عارض بشود. همینهاست که یقین را به حدس تبدیل میکند. اگر احتمال این حوادث نبود، وقتی اراده داریم و میخواهیم و میدانیم به کجا میرویم، در آن صورت به یقین میرسیدیم؛ اما چون احتمالاتی هم وجود دارد، به حدس تبدیل میشود. پس، در تکوین حدسی که نسبت به آینده میزنیم، اراده‌ی ما دخیل است. من میگویم این اراده را بایستی آن‌چنان قرار بدهیم که احساس کنیم موجب رضای خداست. طبعاً حدس ما هم، این خواهد بود.

 


مجموعه‌ی ما باید تصمیم بگیریم که خط انقلاب را به معنای حقیقی کلمه و بدون هیچ‌گونه کمبود و کسری و پذیرش ساییدگی در گوشه‌یی از این هدفها، با قاطعیت و قدرت به سمت هدفهای انقلاب ادامه دهیم. صحنه، صحنه‌ی وسیعی است. همه‌جایش میشود حضور داشت و این احساس را کرد؛ چه در پست وزارت و چه در پست مدیریت اجرایی کشور - مدیریتهای بالا و یا پایین - و یا حتّی اگر چنانچه کسی در مجموعه‌ی دستگاه و دولت هم نخواهد کار کند (که البته این، نسبت به آن شق دیگر مرجوح است)، در هر جایی از این کشور که بخواهد کار بکند، میتواند مفید باشد.

 


اگر مدیریتهای بالای اجرایی و کارآمد هم نخواهند کاری به عهده بگیرند، خارج‌شدن از مجموعه‌ی دستگاه اجرایی کشور را مصلحت نمیدانیم. هر کسی میتواند مفید باشد؛ اما در این مجموعه بیشتر میتواند مفید باشد. همه بایستی بالاخره در این مجموعه، تا آن‌جا که ممکن و میسور باشد، ان‌شاءاللَّه مسؤولیتهایی را بپذیرند.

 


هر جا که باشیم، بایستی تصمیم را بر این قرار بدهیم که با هماهنگی کامل و با یاد امام، به سمت هدفها حرکت کنیم. حالا که امام را نداریم، اما یاد ایشان برای ما زنده و مشخص است. باید ببینیم که امام چه فکر میکردند و چگونه حرکت مینمودند، تا ان‌شاءاللَّه آینده را به این شکل ترسیم کنیم. شاید اگر چند سال دیگر بگذرد و ما زنده‌باشیم، باز این مجموعه احساس بکند که دوران مهمی را پشت سر گذاشته و کارهای مهمی را در این دوران انجام داده و زمان تعیین‌کننده‌یی را از سر گذرانده است. حدس ما هم همین است که همین‌طور خواهد بود.

 


البته، ممکن است نوع این دوره و سالهای آینده‌یی را که حدس میزنیم، با نوع آنچه که در گذشته بود، متفاوت باشد؛ اما شک نداریم که اهمیت دورانی که در پیش داریم، از لحاظ تعیین‌کننده بودنِ سرنوشت این کشور و انقلاب، نسبت به آنچه که در گذشته گذراندیم و پشت سر گذاشتیم، تقریباً کمتر نخواهد بود. این دوره را هم ان‌شاءاللَّه بایستی با عزم و همت و توکل به خدا گذراند.

 


به هر حال، لازم میدانم از یکایک برادران عزیزمان تشکر کنم؛ بخصوص آنهایی که دوران همکاری با آنها طولانیتر بوده و در درجه‌ی اول، خود آقای مهندس موسوی و بعد بعضی دیگر از برادران که الان آنها را میبینم و جلو چشمم هستند. بعضی از برادران، از همان روزهای اول تشکیل این دولت بودند و بعضی هم در بین راه ملحق و متصل شدند و با هم حرکت کردیم. حالا بعضی باز جدا شدند؛ لیکن در ذهنمان، مجموعه را به صورت یک مجموعه میبینیم.

 


از همه‌ی شما به خاطر آنچه که بین ما گذشته و بسیار خوب بوده است، صمیمانه تشکر میکنم و امیدوارم که ان‌شاءاللَّه همواره ارتباطات ما، ارتباطات خوب و صمیمانه و مبنی بر ایمان و محبت باشد و خدای متعال توفیق بدهد تا بتوانیم با این همکاریها، وظایف اساسی خود را انجام بدهیم.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  8:55 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت مسئولان احداث مرقد امام خمینی(ره)

تاریخ: 1368/04/28

 

بیانات در مراسم بیعت مسئولان احداث مرقد امام خمینی(ره)


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم
اولاً لازم میدانم که این مصیبت عظیم و فراموش‌نشدنی و جبران‌ناپذیر را به شما عزیزان و نیروهای مخلص و وفادار به امام بزرگوار و انقلاب، تسلیت‌عرض کنم.

 


هر کس که در مجموعه‌ی ملت بزرگ ما، برای انقلاب و اسلام و امام فداکاری و اخلاص بیشتری بخرج داده است و میدهد، در مصیبت امام(ره) صاحب‌عزاتر است. با این حساب، شما جانبازان و جهادگران و سپاهیان عزیز و نیروهای بسیجیِ دستگاههای مختلف، حقیقتاً صاحب‌عزا هستید. امام به معنای حقیقی کلمه متعلق به شما بود.

 


ثانیاً میبایست از زحمات تحسین‌برانگیز و تلاش نمونه و سرمشقی که در ساختن و پرداختن و آماده‌کردن قبله‌ی دلهای همه‌ی ما - یعنی مزار منور امام عزیزمان - بخرج دادید، با همه‌ی وجود تشکر کنم. البته زبان از تشکر نسبت به اخلاصها و زحمات همه‌ی افرادی که مثل شما مخلصانه و دلسوزانه کار میکنند، قاصر است؛ اما به هرحال وظیفه دارم تشکر قلبی خودم را به شما ابراز کنم.

 


زحمت کشیدید، تلاش کردید، ساعات مستمر و طولانییی را بدون استراحت و بدون اندیشیدن به چیزی غیر از کار و زحمت صرف کردید؛ اما آنچه محصول مبارک این تلاشها شد، باید مایه‌ی روشنی چشم شما باشد و هست. حرکت و تلاشی که برای احترام به امام و تعظیم و تکریم نسبت به مقام والای آن بزرگمرد انجام میگیرد، همان صدقه‌ی جاریه‌یی است که تا دنیا هست و اسلام باقی است، اثر و نتیجه‌‌ی آن هرگز کهنه و مندرس نخواهد شد.

 


درباره‌ی شخصیت حضرت امام(ره) واقعاً نمیشود حرف زد. وقتی بخواهیم راجع به ابعاد شخصیت این عزیز دوران و یادگار پیامبران حرف بزنیم، میدانیم که ناقص خواهد ماند. زمان زیادی لازم است تا زبانهای گویا بتوانند عظمت این شخصیت را حیطه‌بندی کنند؛ لذا من نمیخواهم در آن‌باره واقعاً صحبت کنم؛ زیرا ما کوچکتر از آن هستیم که بتوانیم در این زمینه به بررسی ابعاد شخصیت آن بزرگوار بپردازیم.

 


اما این نکته را میخواهم بگویم که اگر نظام جمهوری اسلامی و این انقلاب بزرگ و جهانی را، و رستاخیز عظیمی که در دنیا به وجود آمده، و رستاخیز عظیمتری که در درون انسانها پدید آمده، و این تحولی که مسها را طلا کرده است، کلمه‌ی طیبه و شجره‌ی طیبه بدانیم - که هست - ریشه‌ی این شجره‌ی طیبه، همین‌شخصیت عظیمی است که همه چیز از او رویید. او بود که این درخت مبارک را رویاند. او همه چیز بود، و اگر نبود، ما هیچ چیز نداشتیم.

 


در گذشته، همین ایران و ملت و موقعیت جغرافیایی و همین فقه و قرآن و نهج‌البلاغه بود؛ اما در واقع چیزی نداشتیم و روزبه‌روز عقبتر میرفتیم و بیشتر بر سرمان میخورد وشخصیت ما هضم میشد. بعد که او پدید آمد و قدم در صحنه گذاشت، مثل وجودی که ماهیات را هستی و تحقق میبخشد، و مثل خورشیدی که میتابد و اشیا را آشکار میکند، و مانند روحی که به کالبدی دمیده میشود و اجزای آن را زنده میسازد، ما را زنده و نمایان کرد و به حرکت درآورد؛ آن‌وقت ارزش جغرافیایی و تاریخی و فرهنگ گذشته و قرآن و نهج‌البلاغه و ملت ما احیا شد و به کارمان آمد.

 


او کلید بود. او ریشه‌ی این درخت محسوب میشد. این ریشه باید محفوظ بماند. اگر این نظام از ریشه‌ی خود - یعنی از امام عزیز(ره) - جدا شود، مثل درختی است که (اجتثّت من فوق الارض)(1)؛ یعنی از روی زمین آن را اره کرده باشند و بین تنه و ریشه‌ی آن فاصله انداخته باشند. ممکن است چهار روزی هم نمود و هیکلی داشته باشد، اما سرنوشتش معلوم است: دیگر رابطه‌ی حیاتی و تغذیه‌یی بین این دو نیست.

 


ما نباید بگذاریم نظام اسلامی از ریشه‌ی خودش - یعنی امام(ره) - جدا شود. ممکن است بگویید امام از ما جدا شد و در عالم ملکوت بسر می‌برد و ما با او مرتبط نیستیم. ولی باید بگویم شخصیت امام(ره) مثل‌شخصیت پیامبران، فقط به وجود خارجی او نبود. آن روزی که حضرت موسی(ع) از مردم خودش گرفته شد، آیا بنیاسرائیل و امت موسی(ع) بکلی از منبع خودشان جدا شدند؟ خیر، ارتباط و اتصال درشخصیتهای معنوی و روحی که به وجود خارجی آنها وابسته نیست. آن روزی که رسول اسلام، حضرت محمّدبن‌عبداللَّه(ص) رحلت فرمود، آیا امت اسلام بیپیامبر شد؟ ما که در قرنها و نسلهای بعد آمدیم، آیا دیگر پیامبر نداشتیم؟ چرا، ما هم پیامبر داشتیم؛ در حالی که جسم او نزد ما نبود و در عالم ملکوت و بالاتر از آن بسر می‌برد.

 


هویت ‌شخصیتهای معنوی، به جسم و حضور دنیویشان نیست؛ بلکه به فکر و راه و رهنمود و سرانگشت اشاره‌شان - که همواره باقی است - وابسته است. پیامبر و اولیا و همین امام بزرگوار ما با انگشتشان به یک طرف اشاره میکردند و راه را نشان میدادند. البته خودشان هم جلوتر از همه حرکت میکردند؛ نه این‌که بایستند و بگویند شما بروید. در حال حاضر، این انگشت اشاره همچنان موجود است. اینها تعیین‌کننده‌ی هویت امام و منبع و ریشه‌ی حیاتی یک جامعه است که دایماً میشود از آن تغذیه کرد؛ زیرا دیگر وابسته به جسم او نیست.

 


اگر ما بخواهیم این فکر را نگهداریم، اما شخصیت امام و یاد و خاطره‌ی او مورد اهتمام نباشد، مطمئناً دچار اشتباه خواهیم شد. لذا میبینید که به ما گفته‌اند هرسال برای امام حسین(ع) گریه کنید. گریه کردن، به معنای زنده بودن یک مصیبت است؛ گویی همین دیروز اتفاق افتاده است. انسانی هزاروچندصدسال قبل به شهادت رسیده است، چرا باید امروز برای او گریه کرد؟ گریه‌ی ما به خاطر این است که اگر یاد او با همه‌ی ابعادش در ذهن و زندگی و بساط هستی ما زنده نماند، بتدریج فکر و سرانگشت اشاره‌ی او کمرنگ خواهد شد؛ چه ما بخواهیم و چه نخواهیم.

 


اگر ساخت گنبد و بقعه و مرقد و صحن و سرای امام(ره) مورد اهتمام شما قرار بگیرد و برای آن نیرو و پول و عمر و ابتکار خرج کنید، به معنای کار برای یک شخص نیست؛ بلکه به معنای فعالیت برای هویت فکری امام است. این کار در بقای آن فکر تأثیر دارد. عمل شما، صدقه‌ی جاریه و به معنای زنده نگهداشتن یاد امام(ره) است.

 


ایجاد گنبد و بارگاه و بقعه و مقبره برای بزرگان، از چند قرن پیش مورد اعتراض و انتقاد عده‌یی از خشکمغزهای عالم اسلام قرار گرفت. بعدها دست سیاست انگلیس، اینها را به شکل حکومت و دولت و سیاست درآورد و آنها هم با این‌گونه بزرگداشت بشدت مبارزه کردند. تئوریسینهای خشکمغز و سیاسیون خیانت‌پیشه اصرار داشتند که مقبره‌یی ساخته نشود! دیدید که بر سر مقبره‌ی ائمه‌ی هدی(ع) و اصحاب پیامبر(ص) و یاران و نزدیکان رسول خدا و شهدای اُحد چه بلایی آوردند. اگر از مسلمانها نمیترسیدند، مقبره‌‌ی پیامبر(ص) را هم به همان روز درمی‌آورند و با خاک یکسان میکردند!

 


آدمهای خشکمغز و جاهلِ بدبخت حرفش را زدند و مطلبش را در کتابها نوشتند؛ زیرا از حقایق اسلام بیخبر بودند؛ اما اینهایی که عملش را کردند، جاسوسهای صهیونیستِ استعمارزده‌ی مزدورِ بدبختی بودند که همه‌ی وجودشان با یادگارهای اسلامی دشمن بود و حاضر نبودند آنها را تحمل کنند؛ الان هم حاضر نیستند تحمل کنند، و اگر این اماکن وسیله‌ی پول و اعتبار دنیوی نبود، شاید همین الان آن نقاط را میزدند و با خاک یکسان میکردند!

 


طبق بینش ما، یادگارهای اسلامی عزیزند. میشد اسلام به مردم بگوید بروید در زمین صافی بایستید و نماز بخوانید و عبادت کنید؛ در صورتی که به عمارت مسجد دستور داده است؛ (انّما یعمر مساجد اللَّه)(2). آباد کردن مسجد ملاک است و تجسم و تجسد خارجی این کار مورد نظر اسلام میباشد؛ چون تأثیر بسزایی دارد. در مورد شخصیتها هم همین‌طور است.

 


ان‌شاءاللَّه این مزار و بقعه‌ی مبارک، مرکز برکات و نورانیت و گسترش تفکرات و الهامات الهی و حال و روح عرفانی و توجه مردم عاشق و اهل بصیرت و محبت خواهد بود و هر کسی از شعبه‌ی خودش از این مکان استفاده خواهد کرد. بنابراین، کاری که کردید، باارزش است.

 


به جانبازان عزیزی که در این محفل حضور دارند، این نکته را یادآوری میکنم که هرچه در راه خدا میدهیم، برای ما میماند و درحقیقت برای (منِ) واقعی خودمان خرج کرده‌ایم. هرچه برای خودمان نگه میداریم، درحقیقت برای ما نمی‌ماند و مثل همه چیز دیگر دنیا از بین خواهد رفت. من در این خصوص اعتقاد راسخ دارم و هیچ نقطه‌ی غباری در ذهنم نیست.

 


در زمان پیامبر اکرم(ص) بزغاله‌یی را خدمت ایشان آوردند و حضرت آن را ذبح کردند. فقرا و مستحقان نزد ایشان آمدند و طلب گوشت کردند. پیامبر(ص) مرتب از گوشت آن بزغاله‌یی که برای خودشان ذبح کرده بودند، میبریدند و به فقرا میدادند. نهایتاً از تمام گوشتها، فقط کتف آن باقی ماند. چون دیگر کسی نبود، آن را به خانه‌ی خود بردند، تا بپزند و بخورند. یکی از همسران حضرت عرض کرد: یا رسول‌اللَّه! همه‌ی بزغاله‌ی ما رفت و فقط همین کتفش برایمان ماند. پیامبر(ص) فرمودند: خیر، همه‌اش ماند و همین کتفش است که از دست ما خواهد رفت؛ چون این کتف را میخوریم و تمام میشود، اما آنهایی را که انفاق کرده‌ایم، برای ما میماند.

 


بنابراین، هرچه از مال و ثروت دنیا دادید، برای شما خواهد ماند؛ و هرچه خرج کردید یا برای دیگران گذاشتید تا بعد از شما بخورند، از دست شما خواهد رفت.

 


جسم هم همین حالت را دارد. هرچه شما از جسمتان در راه خدا استفاده کردید و مثلاً دست و پا و چشم و سایر اعضا را در راه جبهه و سازندگی و خدمت به خلق خدا و تلاش برای دیگران و سایر کارهای خیر صرف کردید و با فکر و حرف و عمل خود خدمتی را انجام دادید، بدانید که هرمقدار بیشتر از این کارها کردید، ثوابش بیشتر است.

 


نقطه‌ی اوج آن‌جاست که انسان عضوی را در راه خدا میدهد. بالاتر از این کار چیزی نیست. اگر شما صدسال دیگر هم چشم میداشتید و در این مدت از چشم خود هزاران استفاده را در راه خدا میکردید، فضیلتش به قدر حالا که این چشم را در میدان جنگ و در راه خدا از دست دادید، نیست. و اگر دست و پایی که از شما قطع شده است، تا صدسال دیگر هم با آن کار وتلاش میکردید و برای خدا میدویدید و گرههای مردم را میگشودید - که همه‌ی این کارها فضیلت دارد - اما به‌قدر این نیست که اعضای بدن خود را در راه خدا تقدیم کرده باشید.

 


آنها که شهید شدند، به حد اعلی و اوفی رسیدند؛ اما شما که شهید نشدید، درحقیقت اعضای قطع‌شده و آسیب‌خورده‌ی شما شهید شده‌اند. قدر این ایثار را بدانید؛ چون شما را به سلسله‌ی طیبه‌ی شهدای فی‌سبیل‌اللَّه ملحق میکند.

 


یکوقت در مورد جانبازها فکر میکردم، که به نظرم رسید گاهی فضیلت آنها از شهدا هم بیشتر است. جانباز کسی است که بعد از آن‌که قسمتی از بدنش را در راه خدا داد و عضو یا اعضای شهیدی را با خودش همراه کرد و در بقیه‌ی مدت زندگی و عمرش هم متقی و شکرگزار بود و عمل صالح انجام داد، خدای متعال در مورد این‌گونه از مجروحین جنگ در قرآن میفرماید: (الّذین استجابوا للَّه و الرّسول من بعد ما اصابهم القرح للّذین احسنوا منهم و اتّقوا اجر عظیم)(3). کلمه‌ی (عظیم) در پایان این آیه‌ی شریفه، قابل تأمل است.

 


یکوقت من و شما این کلمه را به کار میبریم و مثلاً میگوییم کوه عظیمی است، و یکوقت هم هست که خداوند تبارک و تعالی آن را بیان میفرماید؛ خدایی که تمام عظمتها ناشی از اوست و با اراده‌اش همه‌ی کون و مکان به وجود می‌آید و از بین میرود؛ خدایی که بزرگتر از آن است که بشود او را توصیف کرد. چنین خدایی، با این عظمت غیرقابل تصور میفرماید: اگر تقوا و احسان پیشه کردید، اجر عظیمی خواهید داشت. این عظمت، فوق تصور من و شماست.

 


جانبازان عزیز باید قدر این موقعیت را - اگرچه با سختی مواجهند - بدانند. من میدانم که شما سختی میکشید. محرومیت از پا و دست و نخاع و چشم و سلامتی، برای شما که در دوران جوانی بسر میبرید و میتوانستید سالم باشید، سخت است. هیچ پاداش بزرگ و خوبی را بدون سختی به انسان نمیدهند. شما خیال نکنید که انسان بدون تحمل سختیها ممکن است به اجرهای عظیم برسد؛ خیر، چنین چیزی نیست؛ (افضل الاعمال احمزها)(4): بافضیلت‌ترین کارها، سخت‌ترین و دشوارترین آنهاست. در مقابل این سختییی که تحمل میکنید، آن اجر عظیم را به شما میدهند.

 


شما، هم عضو شهیدی را با خود همراه دارید، و هم زنده‌اید و از تنعمات زندگی در حد زیادی برخوردار میشوید. وقتی انسان بین مرگ و زندگی قرار میگیرد، اگر به او بگویند زنده بمان، اما فلان عضو را نداشته باش و یا این‌که مرگ را انتخاب کن، میگوید زنده بمانم، آن عضو را هم بگیرید. زندگی شیرین است و هر انسانی آن را میخواهد. بنابراین، جانبازان ما، هم از نعمت زندگی برخوردارند، و هم عضو شهیدی را با خود همراه دارند، و هم - اگر تقوا و احسان را در عمل رعایت کنند - به آن اجر عظیم و باورنکردنی میرسند. قدر این نعمات را بدانید.

 


فعلاً به جنبه‌ی عملی وظایف مسؤولان که چه مسؤولیتهایی را برعهده دارند، کاری ندارم؛ چون حدود آن واضح است و توصیه هم نمیخواهم بکنم؛ چون توصیه‌ی در سخنرانی، بر توصیه‌ی خصوصی ترجیح ندارد. بحمداللَّه تشکیلاتی برای کار جانبازان وجود دارد که امیدواریم روزبه‌روز کارهایش بهتر شود. من میخواهم جنبه‌ی معنوی قضیه برایتان روشن باشد. شما جانبازان عزیز توجه داشته باشید که فرصت و موقعیت خوبی در اختیار دارید. ان‌شاءاللَّه خداوند به شما صبر و اجر و عوض خیر بدهد و آنچه را که از شما گرفته شده است، در معنا به صورت اضعاف مضاعف برگرداند.

 


آرزو میکنیم که خداوند به شما شفا عنایت کند، که شفا هم چیزی است که کاملاً مورد امید میباشد. امیدواریم ان‌شاءاللَّه پیشرفتها و امکانات روزافزون موجب شود که همه‌ی شما عزیزان بتوانید کمبودها را جبران کنید.

 


مجدداً از همه‌ی شما برادران عزیز تشکر میکنم و روز ولادت حضرت هادی(ع) را به شما و ملت بزرگ ایران تبریک میگویم.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 


--------------------------------------------------------------------------------

 


1) ابراهیم: 26

 


2) توبه: 18

 


3) آل‌عمران: 172

 


4) بحارالانوار، ج 67 ، ص 191

 

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  8:55 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در دیدار جمعی از روحانیون

تاریخ: 1368/05/11

 

بیانات در دیدار جمعی از روحانیون


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


اولاً، بر خود لازم میدانم مصیبت بزرگ فقدان امامِ مروّجان قرآن و پیشوای مدافعان اسلام را که حقیقتاً ضایعه و ثلمه‌یی غیرقابل جبران است، به جمع معظّم علمای دین و شاگردان مروّج مکتب قرآن، تسلیت عرض کنم؛ زیرا بعد از رحلت امام عزیزمان، برای من فرصتی پیش نیامده است که به علمای اعلام و مبلّغان و سنگرداران مرزهای عقیده و معارف اسلامی - که صاحب‌عزاهای واقعی هستند - تسلیت عرض کنم. ثانیاً، لازم است از همه‌ی شما آقایان محترم و علما و متشخّصان روحانی و مبلّغان و ائمه‌ی جماعت، که این اجتماع را تشکیل دادید و این فرصت را به من دادید که درباره‌ی مسایل مربوط به مجموعه‌ی روحانیت، مطالبی را مطرح کنم، تشکر میکنم.

 


در آستانه‌ی ماه محرّم، آنچه که به نظر میرسد طرح آن مفید باشد، دو مطلب است: یکی، آنچه مربوط به مسایل محرّم و عزاداری سالار شهیدان و مطالبی که در این محدوده است و دوم، مسایل عام مربوط به حوزه‌ی روحانیت و وظایف ویژه‌ی ما معممان و علمای دین و روحانیون در این برهه و شرایط خاص زمان میباشد. اینها مطالبی است که برای آقایان روشن و واضح است؛ لیکن در تکرار واضحات هم فوایدی وجود دارد.

 


در مورد مسأله‌ی محرّم و عاشورا، باید بگویم که روح نهضت ما و جهتگیری کلی و پشتوانه‌ی پیروزی آن، همین توجه به حضرت ابی‌عبداللَّه(علیه‌الصّلاةوالسّلام) و مسایل مربوط به عاشورا بود. شاید برای بعضیها، این مسأله قدری ثقیل به نظر برسد؛ لیکن واقعیت همین است. هیچ فکری - حتّی در صورتی که ایمان عمیقی هم با آن همراه باشد - نمیتوانست توده‌های عظیم میلیونیِ مردم را آن‌چنان حرکت بدهد که در راه انجام آنچه احساس تکلیف میکردند، در انواع فداکاری ذره‌یی تردید نداشته باشند.

 


اساساً مادامیکه ایمان، با محبت و عشق عمیق و رنگ و بوی پیوند عاطفی همراه نباشد، کارایی لازم را ندارد. محبت است که در مقام عمل و تحرک - آن هم در حد بالا - به ایمان کارایی میبخشد. بدون محبت نمیشد ما نهضت را به پیش ببریم. بالاترین عنوان محبت - یعنی محبت به اهل بیت - در تفکر اسلامی، در اختیار ماست. اوج این محبت، در مسأله‌ی کربلا و عاشورا و حفظ یادگارهای گرانبهای فداکاری مردان خدا در آن روز است که برای تاریخ و فرهنگ تشیع، به یادگار گذاشته شده است.

 


در آن روزهایی که مسایل اسلامی، با دیدهای نو مطرح میشد و جاذبه‌های خوبی هم داشت و برای کسانی که با دین و اسلام سر و کار زیادی نداشتند، موضوع مبارکی هم بود و گرایشهای نو در تفکر اسلامی، چیز بدی نبود - بلکه برای عالم اسلام و بخصوص قشر جوان ذخیره محسوب میشد - یک گرایش شبه روشنفکرانه به‌وجود آمده بود که ما بیاییم مسایل ایمانی و اعتقادی اسلام را از مسایل عاطفی و احساسی - از جمله مسایل مربوط به عاشورا و روضه‌خوانیها و گریه - جدا کنیم!!

 


شاید بسیاری در آن روزها بودند که با توجه به این‌که در ماجرای ذکر عاشورا و روایت فداکاری اباعبداللَّه(علیه‌الصّلاةوالسّلام) چیزهایی وارد شده بود و احیاناً به شکلهای تحریف‌آمیزی بیان میشد، این حرف برایشان مطلوب و شیرین بود و این گرایش رشد میکرد؛ لیکن در صحنه‌ی عمل، ما بوضوح دیدیم که تا وقتی این مسأله از طرف امام بزرگوارمان، به صورت رسمی و علنی و در چارچوب قضایای عاشورا مطرح نشد، هیچ کار جدی و واقعی انجام نگرفت.

 


در دو فصل، امام(ره) مسأله‌ی نهضت را به مسأله‌ی عاشورا گره زدند: یکی در فصل اول نهضت - یعنی روزهای محرّم سال 42 - که تریبون بیان مسایل نهضت، حسینیه‌ها و مجالس روضه‌خوانی و هیئات سینه‌زنی و روضه‌ی روضه‌خوانها و ذکر مصیبت گویندگان مذهبی شد و دیگری، فصلِ آخر نهضت - یعنی محرّم سال 57 - بود که امام(ره) اعلام فرمودند: (ماه محرّم گرامی و بزرگ داشته بشود و مردم مجالس برپا کنند). ایشان، عنوان این ماه را ماه پیروزی خون بر شمشیر قرار دادند و مجدداً همان طوفان عظیم عمومی و مردمی به وجود آمد؛ یعنی ماجرای نهضت که روح و جهت حسینی داشت، با ماجرای ذکر مصیبت حسینی و یاد امام حسین(ع) گره خورد.

 


این، در مقام عمل بود. در مقام تبلیغ و واقع و ثبوت هم که مطلب روشن است. حرکت امام حسین(ع) برای اقامه‌ی حق و عدل بود: (انّما خرجت لطلب‌الاصلاح فی امّة جدّی ارید ان امر بالمعروف وانهی عن‌المنکر ...)(1). در زیارت اربعین که یکی از بهترین زیارات است، میخوانیم: (و منح‌النّصح و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من‌الجهالة و حیرةالضّلاله)(2). آن حضرت در بین راه، حدیث معروفی را که از پیامبر(ص) نقل کرده‌اند، بیان میفرمایند: (ایهاالنّاس انّ رسول‌اللَّه صلّیاللَّه علیه و اله و سلّم قال: من رأی سلطانا جائرا مستحلّا لحرم‌اللَّه ناکثا لعهداللَّه مخالفا لسنة رسول‌اللَّه صلّیاللَّه علیه و اله و سلم یعمل فی عباداللَّه بالاثم والعدوان فلم یغیّر علیه بفعل و لاقول کان حقّا علی اللَّه ان یدخله مدخله)(3).

 


تمام آثار و گفتار آن بزرگوار و نیز گفتاری که درباره‌ی آن بزرگوار از معصومین رسیده است، این مطلب را روشن میکند که غرض، اقامه‌ی حق و عدل و دین خدا و ایجاد حاکمیت شریعت و برهم زدن بنیان ظلم و جور و طغیان بوده است. غرض، ادامه‌ی راه پیامبر اکرم(ص) و دیگر پیامبران بوده است که: (یا وارث ادم صفوةاللَّه یا وارث نوح نبیّ‌اللَّه ...)(4) و معلوم است که پیامبران هم برای چه آمدند: (لیقوم‌النّاس بالقسط)(5). اقامه‌ی قسط و حق و ایجاد حکومت و نظام اسلامی.

 


آنچه که نهضت ما را جهت میداد و امروز هم باید بدهد، دقیقاً همان چیزی است که حسین‌بن علی(علیه‌السّلام) در راه آن قیام کرد. ما امروز، برای شهدای خود که در جبهه‌های گوناگون و در راه این نظام و حفظ آن، به شهادت میرسند، با معرفت عزاداری میکنیم. آن شهید و جوانی که یا در جنگ تحمیلی و یا در برخورد با انواع و اقسام دشمنان و منافقان و کفار به شهادت رسیده، هیچ شبهه‌یی برای مردم ما وجود ندارد که این شهید، شهید راه همین نظام است و برای نگهداشتن و محکم کردن ستونهای همین نظام و انقلاب، به شهادت رسیده است؛ در حالی که وضع شهدای امروز، با شهدای کربلا که در تنهایی و غربت کامل قیام کردند و هیچ‌کس آنها را به پیمودن این راه تشویق نکرد، بلکه همه‌ی مردم و بزرگان وجوه اسلام، آنها را منع میکردند، متفاوت است. در عین حال، ایمان و عشقشان آن‌چنان لبریز بود که رفتند و غریبانه و مظلومانه و تنها به شهادت رسیدند. وضع شهدای کربلا، با شهدایی که تمام دستگاههای تبلیغی و مشوقهای جامعه به آنها میگوید بروید و آنها هم میروند و به شهادت میرسند، فرق دارد. البته این شهید، شهید والامقامی است؛ اما او چیز دیگری است.

 


ما که امروز این نظام اسلامی را لمس میکنیم و برکات آن را از نزدیک میبینیم، بیشتر از اسلاف خود، قدر نهضت حسینی(علیه‌السّلام) و معنای آن را درک میکنیم و باید بکنیم. آن بزرگوار، برای چنین چیزی حرکت کرد. آن بزرگوار، برای همین قیام کرد که رژیمهای فاسد و مخرّب انسان و دین و ویرانگر صلاح، در جامعه نباشند و نظام اسلامی و الهی و انسانی و مبنی بر صلاح، در جامعه استقرار پیدا کند. البته، اگر آن نظام در زمان آن بزرگوار و یا در زمان ائمه‌ی بعدی(علیهم‌السّلام) - که معصومند و به منبع وحی متصلند - تحقق پیدا میکرد و آنها در رأس آن نظام قرار میگرفتند، طبیعی است که وضعشان با ما متفاوت بود. در عین حال، هیکل و هندسه‌ی قضیه، یکی است و آنها هم برای همین‌طور نظامی، حرکت میکردند. حالا این یک بحث طولانی است که نمیخواهم در این‌جا وارد آن بشوم که آیا ائمه(علیهم‌السّلام) برای ایجاد نظام اسلامی، عزم جدی داشتند یا کار آنها صرفاً به عنوان سرمشق بود.

 


آنچه که از روایات مربوط به زندگی ائمه(علیهم‌السّلام) به‌دست می‌آید و شواهد زیادی بر آن وجود دارد، این است که ائمه(علیهم‌السّلام) جداً میخواستند نظام اسلامی به وجود آورند. این کار - آن طور که تصور میشود - با علم و معرفت امام منافات ندارد. آنها واقعاً میخواستند نظام الهی برقرار کنند. اگر برقرار میکردند، تقدیر الهی همان بود. تقدیر الهی و اندازه‌گیریها در علم پروردگار، با شرایط گوناگون اختلاف پیدا میکند که حالا این موضوع را بحث نمیکنیم. اجمالاً، در این‌که حرکت آنها برای این مقصود بوده است، شکی نیست. ما امروز، به برکت آن نهضت و حفظ فرهنگ و روحیه‌ی آن نهضت، در جامعه‌ی خودمان این نظام را به‌وجود آورده‌ایم. اگر در جامعه‌ی ما، عشق به امام حسین(ع) و یاد او و ذکر مصایب و حوادث عاشورا معمول و رایج نبود، معلوم نبود که نهضت با این فاصله‌ی زمانی و با این کیفیتی که پیروز شد، به پیروزی میرسید. این، عامل فوق‌العاده مؤثری در پیروزی نهضت بود و امام بزرگوار ما، در راه همان هدفی که حسین‌بن علی(علیه‌السّلام) قیام کرده بودند، از این عامل حداکثر استفاده را کردند.

 


امام(ره) با ظرافت، آن تصور غلط روشنفکرمآبانه‌ی قبل از پیروزی انقلاب را که در برهه‌یی از زمان رایج بود، از بین بردند. ایشان، جهتگیری سیاسیِ مترقیِ انقلابی را با جهتگیری عاطفی در قضیه‌ی عاشورا پیوند و گره زدند و روضه‌خوانی و ذکر مصیبت را احیا کردند و فهماندند که این، یک کار زاید و تجملاتی و قدیمی و منسوخ در جامعه‌ی ما نیست؛ بلکه لازم است و یاد امام حسین و ذکر مصیبت و بیان فضایل آن بزرگوار - چه به صورت روضه‌خوانی و چه به شکل مراسم عزاداری گوناگون - باید به شکل رایج و معمول و گریه‌آور و عاطفه‌برانگیز و تکان‌دهنده‌ی دلها، در بین مردم ما باشد و از آنچه که هست، قویتر هم بشود. ایشان، بارها بر این مطلب تأکید میکردند و عملاً هم خودشان وارد میشدند.

 


ما در آستانه‌ی محرّمِ انقلاب و محرّمِ امام حسین(ع) که یکی از محصولات آن نهضت، نظام جمهوری اسلامی است، قرار داریم. محرّمِ دوران انقلاب، با محرّمهای قبل از انقلاب و دوران عمر ما و قبل از ما، متفاوت است. این محرّمها، محرّمهایی است که در آن، معنا و روح و جهتگیری، واضح و محسوس است. ما نتایج محرّم را در زندگی خود میبینیم. حکومت و حاکمیت و اعلای کلمه‌ی اسلام و ایجاد امید به برکت اسلام در دل مستضعفان عالم، آثار محرّم است.

 


ما در دوران خود، محرّم را با محصول آن، یکجا داریم. با این محرّم، بایستی چگونه رفتار کنیم؟ پاسخ این است که ما معممان، همه‌ی علمای دین، همه‌ی مبلّغان و همه‌ی ذاکران، باید مسأله‌ی عاشورا و مصایب حسین‌بن علی(علیه‌السّلام) را به صورت یک مسأله‌ی جدی و اصلی و به دور از شعار، مورد توجه قرار بدهیم. واقعاً اگر بخواهیم این مسأله را جدی بگیریم، راهش چیست؟

 


اولین شرط این است که ما حادثه را از پیرایه‌های مضر خالی کنیم. چیزهایی وجود دارد که اگرچه پیرایه است، اما نه مضر و نه حتّی دروغ است. همه‌ی کسانی که بخواهند با بیان هنری، حادثه‌یی را ترسیم کنند، فقط متن حادثه را نمیگویند. وقتی شما میشنوید که در شرایط خاصی، سخنی از زبان کسی خارج شده، میتوانید احساسات آن گوینده‌ی سخن را هم حدس بزنید. این، یک چیز قهری است. اگر در بیابانی و در مقابل لشکریانی، انسانی حرفی بر زبان جاری میکند، بسته به این که آن حرف چه باشد - دعوت و التماس و تهدید و ... - قاعدتاً حالاتی در روح و ذهن این گوینده وجود دارد که این برای شنونده‌ی عاقل، قابل حدس است و برای گوینده‌ی هنرمند نیز قابل بیان میباشد. گفتن اینها، اشکالی ندارد.

 


ما وقتی بخواهیم حالات امام و اصحابش(علیهم‌السّلام) را در روز و شب عاشورا - آن مقداری که در کتب معتبره خواندیم و یافتیم - بیان کنیم، قهراً خصوصیات و ملابساتی دارد. فرض کنید سخنی را که امام(ع) با یارانش در شب عاشورا گفته است، میتوانید با این خصوصیات بیان کنید: در تاریکی شب و یا در تاریکی غم‌انگیز و حزن‌آور آن شب و از این قبیل. این پیرایه‌ها، نه مضر و نه دروغ است؛ اما بعضی از پیرایه‌ها دروغند و بعضی از نقلها خلاف میباشند و حتّی آنچه که در بعضی از کتابها نوشته شده است، مناسب شأن و لایق مفهوم و معنای نهضت حسینی نیست. اینها را بایستی شناخت و جدا کرد.

 


بنابراین، اولین مسأله این است که ما حادثه را خالص کنیم و آن حادثه‌ی خالص‌شده و دقیق و متقن را، به انواع بیانهای هنری - از شعر و نثر و سبک روضه‌خوانی که خودش یک سبک هنری مخصوصی است - بیامیزیم. این کار، اشکالی ندارد و مهم است. ما باید این کار را بکنیم. کسانی که در این رشته متصلّب و واردند، باید این کار را انجام بدهند. اگر ما از حادثه‌ی عاشورا، مثلاً (لیستنقذ عبادک من‌الجهالة و حیرةالضّلالة)(6) را بیان کردیم - که امروز معنا و مفهوم آن برای ما روشن است - ولی آن معنا و مفهوم را نقض کرد و با آن مخالف و مغایر بود؛ این کار، خدمت به مرام حسینی و حادثه‌ی عاشورا نیست. ما باید حادثه را خالص کنیم و سپس ابعاد مختلف آن را برای مردم تشریح نماییم.

 


من نمیخواهم به آقایان علما و مبلّغان و گویندگان و ذاکران محترم و همه‌ی جمع ما که اهل منبر و روضه و بیان مصایب و محامد سیّدالشّهداء(علیه‌الصّلاة والسّلام) هستیم، مطلبی را در آن زمینه‌ها مطرح بکنم؛ ولی به طور کلی باید بگویم که این حادثه - به عنوان پشتوانه‌ی نهضت و انقلاب - باید آبرومند و پرتپش و پرقدرت باقی بماند. اگر برخورد امروز ما با این حادثه، مثل روضه‌خوانی باشد که در پنجاه سال قبل برخورد میکرد - یعنی چیزی را در جایی میدید و مثلاً بر حسب احتمال ذهنی، آن را ترجیح میداد و نقل میکرد و مؤمنین را میگریاند و هم آنها و هم خود او به ثواب میرسیدند - ممکن است به حادثه ضرر بزنیم.

 


امروز این حادثه، پشتوانه‌ی یک نهضت است. اگر امروز به ما بگویند ریشه‌ی این نهضتی که به وجود آورده‌اید، کجاست؟ ما میگوییم: ریشه‌اش پیامبر و امیرالمؤمنین و امام حسین(علیهم‌السّلام) است. امام حسین کیست؟ کسی است که این حادثه را به وجود آورده و در تاریخ از او نقل شده است. پس این حادثه، پشتوانه‌ی این نهضت است. اگر ما ندانسته و بیتوجه و از روی سهل‌انگاری، حادثه را با چیزهایی که جزو آن نیست، مشوب کردیم، به آن حادثه و نیز به انقلابی که ناشی از آن حادثه است، خدمت نکرده‌ایم.

 


شاید بتوان گفت که امسال در مجالس و محافل ماه محرّم، آقایان حتّی از سالهای قبل، وظایف بیشتری دارند. ما امسال، مصیبت امام بزرگوارمان را هم که هنوز داغ آن تازه است، داریم. نباید دستگاه تبلیغی اسلامی کشور بگذارد که یاد امام(ره) - حتّی اندکی - کهنه بشود؛ که البته کهنه هم نخواهد شد. امام، با شخصیت و عظمت خود و با خصوصیاتی که در او بود و بعد از معصومین(ع) در هیچ کس جز او ندیده‌ایم و نشنیده‌ایم، پایه‌ی اصلی و ریشه‌ی این شجره‌ی طیبه است. این ریشه، باید همیشه محکم و زنده و تازه بماند. یاد امام را با ابعاد حقیقی شخصیت و بیان افکار و بخشهایی از وصیت‌نامه و محکمات و مسلّماتِ فرمایشها و جهتگیریهای او، زنده کنیم و زنده بداریم.

 


امسال، با توجه به این که یک دوره‌ی جدید اداره‌ی کشور را شروع میکنیم، انتظارات زیاد است. از همه سؤال شد که شما از رئیس جمهوری که انتخاب خواهد شد، انتظار دارید که چه کاری برای شما انجام بدهد؟ در کنار این پرسش، باید این سؤال هم میشد و باید بشود که به رئیس جمهور و دولت جدید، چه کمکی میخواهید بکنید؟ انتظارات بجاست؛ اما وظایف هم در کنار انتظارات است.

 


این نظام، مردمی است. نظام مردمی، به معنای تأثیر نه فقط اراده، بلکه عمل آحاد مردم در اقامه‌ی این نظام و بپاداشتن آن است. مردم باید کمک کنند. البته، زمام اداره‌ی کشور، دست مسؤول اجرایی است؛ اما اگر کمک و حمایت و همکاری و محبت و صبر مردم و منطقی نگریستن به قضایا از سوی آنها وجود نداشته باشد، هیچ دست معجزه‌گری قادر به هیچ‌کاری نیست. این، نکته‌یی است که باید شما آقایان در این مجالس به مردم بگویید.

 


سخنی که شما در جلسه، روی منبر به مردم میگویید، با حرفی که در رادیو به مردم گفته خواهد شد، فرق میکند؛ ولو خود شما آن حرف را بزنید. من بارها این نکته را گفته‌ام که در نشستن و در چشم هم نگاه کردن و نفس و صدای همدیگر را شنیدن و حضور و گرمای وجود یکدیگر را لمس کردن میان مستمع و گوینده، اثری است که در پیامِ از راه دور، آن اثر نیست. ما معممان، این را قدر بدانیم. بارها در جلسات اهل علم و وعاظ، این مطلب را تکرار کرده‌ام و گفته‌ام این امتیاز که در جلسات مردم، چشم به چشم و روبه‌رویشان، با آنها حرف میزنیم و نه فقط امواج صدای ما، بلکه وجودمان را حس میکنند، متعلق به ماست. این، چیز خیلی مغتنمی است و تأثیر مضاعفی دارد. باید در این دوره و فصل جدید که به حق، امیدهای زیادی هم نسبت به آن وجود دارد و میبایست آن امیدها و انتظارات برآورده شوند، مردم به وظایف اساسیشان تذکر و توجه داده شوند.

 


نکته‌ی بعدی که باید در این مجالس مورد توجه قرار بگیرد، همین مسأله‌ی وحدت کلمه‌ی آحاد مردم است. تقریباً در این دو ماهه دیدیم که اتحاد مردم و وحدت کلمه‌ی آنها، چه تأثیر معجزآسایی در سیاست جهانی و در فضای بین‌المللی به وجود میآورد. ما بعد از ده سال، یک بار دیگر این معجزه را لمس کردیم. وقتی مردم با صدا و نفس و اراده‌ی واحد، اقدامی میکنند و حرفی میزنند و راهی را میروند، نفس دنیا در سینه‌اش حبس میشود و خیره میماند و قدرتهای قویپنجه، زبون و کوچک میشوند و از کار میمانند.

 


انتظار و توقع و طمع دشمن در دورانِ بعد از امام، چیز کوچکی نیست. قضیه، خیلی جدی بود. آنها، سالها منتظر این ساعت بودند. ما - بیننا و بین‌اللَّه - برای این ساعت هیچ برنامه‌ریزییی نکرده بودیم؛ اما تمام دشمنان ما - هر کس به نحوی - برای آن ساعتها و آن روزها، برنامه‌ریزی کرده بودند و خودشان را آماده ساخته بودند. (انّهم یکیدون کیدا و اکید کیدا)(7)؛ اما خدای متعال به برکت وحدت کلمه‌ی مردم، کید و مکر الهی خودش را نشان داد. البته، خودِ آن وحدت کلمه هم کار خدا بود: (ولکنّ‌اللَّه الّف بینهم)(8). کار هیچ‌کس نبود، فقط کار او بود.

 


حالا که خدا این نعمت را به ما داده است، باید حفظش کنیم. اولاً، در جلساتی که تشکیل میشود، از طرف خود گویندگان، سخن و اشاره و حرکتی که به اختلافی اشاره کند، مطلقاً نباید وجود داشته باشد. هیچ بهانه‌یی مجوّز این نمیشود که ما در جلسه‌یی، چیزی را که ممکن است بین دو دسته از مردم، اختلافی به وجود آورد، مطرح کنیم. در قضایای سیاسی و دینی و در مسایل مربوط به دولت و روحانیت و مرجعیت و رهبری و دیگر مسایلی که میتواند بین مردم، اختلاف و شکاف و دودستگی و بگومگو ایجاد کند، نباید سخنی از گویندگان مذهبی صادر شود که وحدت کلمه‌ی مردم را خدشه‌دار کند؛ بلکه به عکس، گویندگان مذهبی کوشش کنند که فضا، فضای محبت‌آمیز باقی بماند و همکاری بین مسؤولان و مردم و نیز وحدت کلمه، توصیه بشود.

 


این نکته را هم بایستی در این مجالس و محافل تذکر داد که اگر چه ما امروز بحمداللَّه از لحاظ سیاسی، در موضع قوّتیم و دشمن - یعنی استکبار - در موضع انفعال قرار دارد؛ اما این به معنای تمام شدن کید و مکر دشمن نیست. (ولن ترضی عنکالیهود ولاالنّصاری حتّی تتّبع ملّتهم)(9). البته بر مبنای: (قل انّ هدیاللَّه هوالهدی)(10)، جناح حق به خواست دشمن تسلیم نمیشود؛ ولی به هر حال، طبیعت دشمن را باید شناخت. ما نباید هیچ لحظه‌یی از کید دشمن غافل باشیم. این نکته را باید به مردم گفت. ما امروز در قوّتیم و دشمن و استکبار جهانی، در انفعال است.

 


استکبار جهانی در طول این چند وقت، همواره نسبت به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، تهدیدهایی صریح و غیرصریح و مستقیم و غیرمستقیم داشته است. ملتی در مقابل تهدیدهای دشمن، مطلقاً تحت تأثیر قرار نمیگیرد که با خدا ارتباط دارد و خودش را وابسته‌ی به خدا میداند. امروز، مصداق آن به صورت سیاسی و جمعی، نظام جمهوری اسلامی و ملت مسلمان ایران است. بنابراین، ما از تهدید دشمن به هیچ وجه دچار رعب نمیشویم و از هیچ دشمنی نمیترسیم و از هیچ قدرتی در دنیا هراس نداریم.

 


دشمنان ما، عملاً نشان دادند که قادر نیستند به صورت جدی و قاطع به ما ضربه بزنند؛ به خاطر این‌که در این ده سال، هر کاری که میتوانستند، کردند و ما امروز بحمداللَّه از همیشه قویتر و پابرجاتر و در بین خود، امیدوارتریم. امروز، آینده برای ما از همیشه روشنتر است. ما از دشمن نمیترسیم و دشمن هم قادر به ضربه زدن به ما نیست؛ اما همه‌ی اینها مشروط به حفظ هوشیاری و حضور آحاد مردم در صحنه است. این طور نباشد که مردم احساس کنند که حالا دیگر بحمداللَّه کارها تمام شد و هر کسی سراغ کار خود برود. نه، صحنه را نباید خالی کرد. ملت، نباید حمایت از نظام و مسؤولان و مجریان و مدیران کشور را، یک لحظه فراموش کند. البته، مسؤولان و مدیران هم، در قبال این ملت وظایف زیادی دارند که بیان و ذکرش، جای خود را دارد و مسلّم است.

 


در مورد فصل بعدی هم، فقط یک جمله‌ی کوتاه مطرح کنم: من دو سه سال پیش، به مناسبتی خدمت حضرت امام(رضوان‌اللَّه‌تعالیعلیه) رسیدم تا پیشنهادی را در میان بگذارم. به ایشان عرض کردم که به اعتقاد من، پیروزی این نظام، فقط به آبروی روحانیتِ زمان ما انجام نگرفت؛ بلکه آن سرمایه‌یی که ما خرج کردیم تا این انقلاب - که واقعاً معجزه بود - به پیروزی برسد، عبارت از آبروی ذخیره و نقد روحانیت شیعه، از زمان شیخ کلینی و شیخ طوسی تا زمان ما بود. امام هم در آن روزی که این مطلب را عرض کردم، مطلب را تلقی به قبول کردند، معلوم بود که نظر شریف خود ایشان هم همین میباشد و این واقعیتی است.

 


ما اگر آن ریشه‌ی تاریخی را نداشتیم، مردم آن محبت و اعتماد را به ما نداشتند و به اشاره‌ی روحانیت حرکت نمیکردند؛ به طوری که بیایند و جان و فرزندانشان را در راهی قربانی کنند. مگر آسان است؟ آن پشتوانه و ذخیره وجود داشت و حالا هم در نظام جمهوری اسلامی تبلور پیدا کرده است. این نظام، نظام اسلامی است و من و شما هم که معمم هستیم، مظاهر اسلامیم.

 


اگر امروز که دین و روحانیت، قدرت پیدا کرده است، عملی انجام بدهیم که - خدای نکرده - اندک اختلال و خدشه‌یی در آن سرمایه و ذخیره‌ی قرنها به وجود بیاید، ضایعه‌یی خواهد بود که دیگر جبران آن، با یک نسل و دو نسل ممکن نخواهد بود. سرمایه‌ی یک نسل مصرف نشد تا اگر - خدای نکرده - از بین رفت، یک نسل دیگر بیایند و این سرمایه را دوباره تجدید کنند. ایمان مردم به روحانیت، ناشی از سابقه‌ی طولانی روحانیت شیعه و نفوذ و تأثیر آنها در ذهن و ایمان مردم است. ما باید این ایمان را حفظ کنیم.

 


امروز، اگر روحانیت از زیّ خود خارج بشود و قدرت‌طلبی و قدرت‌نمایی و سوء استفاده بکند و اگر عملی از او سر بزند که حاکی از ضعف تقوا و ورعی باشد که مردم در او سراغ کردند و به او اعتماد دارند، هر کدام از اینها لطمه‌اش غیرقابل جبران است. از این جهت هم، امروز وضع ما روحانیون استثنایی است؛ یعنی با دوره‌ی قبل از انقلاب فرق میکند. البته، در دوره‌ی قبل از انقلاب هم، اگر از یک روحانی کاری سر میزد، ضایعه بود و به همه‌ی روحانیت سرایت میکرد؛ اما امروز چون نظام، نظام اسلامی است و روحانیون مظهر اسلام هستند، ضایعه فقط متوجه جمعی از روحانیون - یا حتّی جمع روحانیت - نمیشود؛ بلکه ضایعه متوجه اسلام میشود و به این زودی هم قابل جبران نخواهد بود.

 


در این زمینه، امام بزرگوارمان خیلی توصیه‌های آموزنده کردند. باید حفظ زیّ روحانیت و همان رابطه‌های قدیمی و معمولی با مردم و همان اعمال و حرکاتی که انتزاع تقوا و ورع و ایمان و پایبندی شدید به دین از آن میشد و اجتناب از هر چیزی که این اصل را مخدوش بکند، مورد تأکید و توجه قرار بگیرد. البته این خطاب، به جمع حاضر نیست؛ متعلق به همه‌ی ما روحانیون در سراسر کشور و هر جا که هستیم، میباشد.

 


امروز، انتزاعی که از کار ما خواهد شد و معنایی که هر حرکت و سکون ما خواهد داشت، یک چیز تعیین‌کننده است. اگر در گوشه و کنار، از معممان کسانی پیدا بشوند که امتیاز عظیمی را که امروز نظام اسلامی به مسلمین و مؤمنین و روحانیون و علما داده است، درک نکنند و خدای نکرده در اظهاراتشان حرفی باشد که مردم را نسبت به این نظام، یا بدبین کند و یا مردّد نماید - اگر چه مردم با حرفهای خنّاسان متزلزل و مردّد نمیشوند، اما به هر حال در یک دایره‌ی محدودی تأثیر میگذارد - این افراد بلاشک عملشان، خیانت به اسلام و قرآن و مسلمین است و باید با برخورد خود جامعه‌ی روحانیت، مواجه بشود. مساجد و حسینیه‌ها و مجالس عزاداری را بایستی خوب اداره کرد. باید از سوی خود علما و مسؤولان روحانی، نظمی برای این مراکز به‌وجود آید.

 


امیدواریم خدای متعال به برکات سیّدالشّهداء(صلوات‌اللَّه‌وسلامه‌علیه) ما را هدایت کند، نهضت را پابرجا بدارد، روحانیت را - که قوام دستگاه و نظام به قوام اوست - روزبه‌روز در این جامعه عزیز کند و به همه‌ی ما روحانیون توفیق دهد که بتوانیم اسلام و دین و معارف اسلامی و قرآنی و حسینی را به بهترین شکل و وجه، برای اذهان عمومی مردم بیان کنیم.

 


مجدداً از همه‌ی آقایان محترم، به‌خاطر تشکیل این جلسه‌ی خوب، تشکر میکنم. امیدوارم که محرّم آینده، یکی از بهترین محرّمها در جهت ترویج مبانی اسلامی و انقلابی برای همه‌ی ما و مؤمنین باشد.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 


--------------------------------------------------------------------------------
1) بحارالانوار، ج 44، ص 329

 


2) مفاتیح‌الجنان، زیارت اربعین‌

 


3) بحارالانوار، ج 44، ص 382

 


4) مفاتیح‌الجنان، زیارت وارث‌

 


5) حدید: 25

 


6) مفاتیح‌الجنان، زیارت اربعین‌

 


7) طارق: 15 و 16

 


8) انفال: 63

 


9)

 


10) 1و2. بقره: 120

 

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  8:55 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت فرماندهان سپاه

تاریخ: 1368/04/19

 

بیانات در مراسم بیعت فرماندهان سپاه


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


من هم به همه‌ی برادران عزیز صمیمانه تسلیت عرض میکنم. در دیدارهایی که با شما برادران در طول سالهای گذشته - چه قبل از شروع جنگ و چه در دوران جنگ - داشتم، همیشه افتخارم این بود که از طرف امام(ره) و به نمایندگی او با شما حرف میزنم، و هیچگاه فکر نمیکردم که روزی امام نباشد و باز من با شما به عنوان همکار و مسؤول بخواهم صحبت کنم.

 


به هر حال، مصیبت سنگین و بزرگی برای عالم اسلام بود و خلأ عظیمی ایجاد شد، و اگر کسانی میباید تلاش کنند تا این خلأ را به نحوی جبران و پُر کنند، آنهایی هستند که به امام ارادت بیشتری داشتند و نزدیکی بیشتر و رابطه‌ی مستحکمتری بین خودشان و امام احساس میکردند، و شکی نیست که شما برادران عزیز سپاهی، از جمله‌ی پیشقدم‌ترین و برترین افراد در این زمینه هستید.

 


تکلیف امروز شما در مقایسه با گذشته و نسبت به دیگران، بیشتر است. خوب است که بر غمهای خود چیره شویم و از احساسمان نسبت به امام عزیز نردبانی درست کنیم، تا به قله‌ی آرمانهایی که او به ما نشان داده بود و همیشه ما را در پیمودن راه به سمت آن آرمانها تشجیع کرده بود، برسیم.

 


او به ما تعلیم داده بود که میتوانیم هر کاری را انجام دهیم، و از این‌که بترسیم و تردید کنیم، ما را برحذر داشته بود. سعی کنیم ان‌شاءاللَّه همتها و دلها را یکی کنیم، راه را بپیماییم و به مقصد اعلایی که آن بزرگوار به ما نشان داده و ما را به سمت آن هدایت کرده بود، برسیم.

 


ما حقیقتاً مرده بودیم؛ امام(ره) ما را زنده کرد. ما گمراه بودیم؛ او ما را هدایت کرد. ما از وظایف بزرگ انسان و مسلمان غافل بودیم؛ او ما را بیدار کرد و راه را به ما نشان داد و دست ما را گرفت و ما را تشجیع نمود و خودش هم جلوتر از همه حرکت کرد. خدا را شکر میکنیم که با همه‌ی وجودمان سخن او را باور کردیم و پشت سر او حرکت کردیم و متوقف نشدیم و در نیمه‌ی راه او را رها نکردیم.

 


بحمداللَّه شما امتحان سخت و بزرگی را دادید. این جنگ برای شما نعمت بسیار بزرگی بود؛ شما را باصفا، و جوهرهای وجودتان را آشکار کرد. اگر جنگ اتفاق نمیافتاد، معلوم نبود که ما چگونه باشیم و در چه وضعیتی بسر ببریم.

 


مایلم چند نکته‌ی کلی را در جمع شما مطرح کنم؛ نکته‌ی اول این است، تا مادامی که نظام جمهوری اسلامی با انقلاب همراه است، نباید لحظه‌یی تصور شود که تهدیدی متوجه او نیست. خدا نکند آن روزی بیاید که جامعه و انقلاب ما، مثل بعضی از کشورهای به اصطلاح انقلابی که صرفاً اسمشان انقلابی است، اما در میدان سیاست هیچ مسأله و مشکل انقلابییی برایشان مطرح نیست و مثل کشورهای دیگر با همه رابطه و همخوانی دارند و چیزی به نام آرمان در نظر آنها مطرح نیست، باشد. خدا نکند که ما سرنوشتمان به آن‌جا برسد و جمهوری اسلامی از انقلاب جدا شود و با او نباشد.

 


اگر فرض ما این است که جمهوری اسلامی را توأم و آمیخته با انقلاب اسلامی فهمیدیم و قبول کردیم، پس بایستی فرض ما بر این باشد که دشمنی و تهدید برای این انقلاب - که مثل روحی در کالبد این جمهوری وجود خواهد داشت - همواره متصور خواهد بود و نیرویی که از انقلاب باید دفاع کند، همیشه لازم است.

 


البته آن نیرو، همه‌ی ملتند؛ اما همه‌ی ملت که مسلح نیستند. آن سازمان مسلحی که باید بر خود حتم کند که از انقلابی که همچون روحی در کالبد این جمهوری است، دفاع کند، کدام است؟ بنابراین، باید با چنین تصور و احساس لزوم حضور و دفاع دایمی و احساس همیشگیِ در سنگر بودن، مسایل نیروهای مسلح و سپاه و کشور را مورد بررسی قرار دهیم. هر پایه‌ی دیگری برای تحلیل، غلط و غیرواقع‌بینانه است.

 


ما باید فرض کنیم که همواره دشمن داریم و انقلاب تهدید میشود. نمیخواهم بگویم حتماً جنگی علیه ما به راه خواهد افتاد؛ شکل خاصی از تهدید مورد نظرم نیست؛ اما آنچه که میتوانم در قلبم به آن معتقد باشم، این است که تهدید علیه نظام جمهوری اسلامی که انقلاب را با خود دارد و از او جدا نشده است، همیشگی است. فقط یک شق دیگر وجود دارد که ما آن شقه را رد کردیم و آن، این است که جمهوری اسلامی برقرار باشد، اما دیگر انقلاب نباشد؛ در آن صورت فرض میشود که ما دشمنی هم نداشته باشیم!

 


این امر اصلاً قابل تصور نیست. ما برای جمهوری اسلامی تعریفی نداریم که با نبودن انقلاب و یا جدایی از آن منطبق باشد و بسازد. باید همه‌ی تصمیم گیریها برای آینده را بر اساس این تحلیل و مبنا قرار بدهیم.

 


اعتقادم این است که اگر سپاه نباشد و یا ضعیف باشد، امکان ندارد بتوانیم در مقابل تهدیدی که وجودش را مسلّم میدانیم، دفاع کنیم. شما به نظرات من در مورد نیروهای مسلح آشنا هستید. شاید تاکنون با خیلی از شما در جمعهای کوچک، دوبه‌دو و سه‌به‌سه نشسته‌ام و صحبت کرده‌ام. شما نظرات من را میدانید. همان‌طور که حضرت امام(رضوان‌اللَّه‌تعالیعلیه) معتقد بودند و تا آخر هم اعتقادشان همین بود که سپاه و ارتش نبایستی به نفع دیگری هضم بشوند و از بین بروند، بلکه هر دو باید بمانند، من هم همین نظر را دارم و بارها آن را با شما در میان گذاشته‌ام. اگر من چنین نظری هم نمیداشتم، لازمه‌ی تبعیت از امام(ره) همین بود که مطرح کردم.

 


ارتش هم مانند سپاه میماند؛ اما عقیده‌ی من بر این است که تنها نیرویی که قادر است از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، انقلابی دفاع کند، فقط سپاه است. اگر ما سپاه را نداشته باشیم و یا ضعیفش را داشته باشیم، قادر نخواهیم بود از انقلاب دفاع کنیم. البته این عقیده‌ی جدیدی هم نیست. از اول که سپاه شکل گرفت، من این عقیده را داشتم و در طول جریانات جنگ هم این عقیده برای ما روزبه‌روز روشنتر شد.

 


اگرچه الان علیالظاهر در دوران جنگ نیستیم و شرایط صلح هم فراهم نشده است، لیکن تا سالهای متمادی این دید نسبت به سپاه وجود خواهد داشت. ما برای هیچ مسأله‌یی تا دویست سال و یا صد سال دیگر پیش‌بینی نمیکنیم و در مورد آن نظر نمیدهیم؛ اما در همان بُرد دیدی که معمولاً انسان میتواند مسایل را پیش‌بینی کند - یعنی لااقل تا ده، بیست، سی سال دیگر میگوییم وضعیت همین‌گونه است. بعد از سی سال دیگر هم هر کس بود، ما نمیدانیم که چه خواهد شد و چه تصمیمی خواهد گرفت. فعلاً در حال حاضر آنچه که ما فکر میکنیم و بُرد نگاه و تحلیل ما ایجاب میکند، همین است که با شما در میان گذاشتم.

 


باید به معنای حقیقی کلمه، سپاه را تقویت کرد. این تکلیفی است که هم بر گردن شما و هم برعهده‌ی من است. به بُعد معنوی، یعنی روحیه و فکر و اعتقاد و اخلاص و همان چیزهایی که سپاه را از بقیه‌ی نیروهای مسلح متمایز میکند و اگر آنها را از او بگیریم، معنایش این است که سپاه را نداریم، باید توجه کرد. همچنین سازماندهی اداری و نظامی و سلسله مراتب فرماندهی و استحکام مدیریت و تواناییهای علمی و رزمی و ابزار و سایر چیزهایی را که لازم است، باید جدی گرفت. این دو بُعد را باید مبنای کار قرار دهیم.

 


اشتباهاتی در فهم این قضیه و چگونگی تقویت سپاه و عناصر آن همواره وجود داشته است. اختلاف نظرها هم غالباً از همین‌جا ناشی میشده است. یک نفر تقویت را در چیزی فهمیده است، و نفر دیگر در چیز دیگر؛ یکی جامعتر فهمیده، و دیگری ناقصتر متوجه است. ما چنین اشتباهاتی را نباید بکنیم. بایستی سپاه را به عنوان نیروی مطمئن و قابل اعتماد و کارساز از همه جهت، در وسط صحنه‌ی انقلاب و کشور داشته باشیم. این، هدف ماست و بایستی هر طرحی بر مبنای این هدف شکل بگیرد.

 


امروز در داخل سپاه آن‌قدر نیروی مؤمن وجود دارد که اگر از یکی دو نهاد انقلابی بگذریم، شاید در هیچ مجموعه‌یی از مجموعه‌های فراوان و متعدد کشور نتوان این‌همه نیروی خوب و بااخلاص را یکجا مشاهده کرد؛ نیروهایی که علم و ابتکار و تجربه و اخلاص و شوق و نشاط و امید دارند. این، سرمایه‌ی عظیمی است. اگر ما توانستیم از این سرمایه خوب استفاده کنیم، پیش خدای متعال سربلند خواهیم بود؛ والّا هیچ عذری نزد او نخواهیم داشت.

 


نکته‌یی که علی‌العجاله میخواهم به شما بگویم، این است که کوشش کنید در کادرهای سپاه یأس و تردید راه پیدا نکند؛ با این امر بشدت مبارزه کنید. در سال گذشته که قطعنامه‌ی پایان جنگ مطرح بود، به هر نقطه‌یی از سپاه که سر میزدم، میدیدم که این تردید وجود دارد. اول در کادرهای پایین آن را دیدم و سپس در کادرهای بالاتر هم به چشم میخورد. این تردیدها نابودکننده است.

 


کاری که در آن وقت میتوانستم بکنم، این بود که به برادرها بگویم جای تردید نیست، و الان میتوانیم عملاً نشان دهیم که این تردید بیجاست؛ منتها فرصتی لازم است که بتوانیم آن را به صورت عملی و قطعی و تردیدناپذیر در فضای کشور تحقق ببخشیم. شما کمک کنید که در این فواصل - بخصوص با حادثه‌ی تکان‌دهنده‌ی فقدان حضرت امام(ره) - این تردید در دلها جا نکند.

 


گاهی اوقات مواردی در مراکز قانونگذاری یا امثال آن مشاهده میشود که ممکن است مایه‌ی تردید و نگرانی شود. نباید هیچ پدیده‌یی مایه‌ی تردید و نگرانی بشود. برای یک فرد سپاهی، قاعدتاً بیش از این چیزی که من گفتم، مطلوب نیست؛ یعنی داشتن یک سپاه قوی و مقتدر و کارآمد و با مسؤولیت عظیم. به نظر من، این بالاترین خواست یک فرد سپاهی علاقه‌مند به سپاه است. تصمیم گیری در مورد این کار با ماست. این‌طور نیست که یک قانون یا یک تصمیم‌گیری یا حتّی حرف و زمزمه‌یی در مراکز گوناگون موجب شود کسی به تردید افتد که آیا سپاه با همان قدرت مورد نظر و توانایی دوام خواهد داشت یا خیر. بایستی با این تردید در ذهنها بشدت مبارزه و مقابله شود.

 


نکته‌ی دیگر - که البته به این اندازه اصولی نیست، اما مهم میباشد - این است که حضور در جبهه و خطوط دفاعی، باید حضور قوییی باشد. آن‌طور که من شنیدم، برادران بسیجی کمتر از برادران وظیفه در آن‌جا مشغول هستند. شاید آن استحکام و اقتداری که در خطوط دفاعی متوقع است، در بعضی از نقاط به آن اندازه نباشد. بایستی استحکام خطوط دفاعی - بخصوص در این دوران - در حد اعلی باشد. خود این مسأله، در روحیه‌ی افراد سپاهی و مراودین با این نهاد منعکس خواهد شد. یعنی اگر به کسی مأموریتی میدهید تا در منطقه حضور پیدا کند، چنانچه در آن‌جا حالت اختلال و تزلزلی مشاهده کند، اگر این فرد امیدوار هم باشد، با مشاهده‌ی آن اختلال، امیدش دچار تردید و تزلزل خواهد شد. هرکاری که ممکن است، باید برای استحکام خطوط مقدم کرد.

 


نکته‌ی آخر این است که تا آن‌جا که میتوانید، سعی کنید حالت عدم تفاهم و روحیه‌ی تنافری که بین این دو سازمان نظامی - ارتش و سپاه - هست، از بین ببرید. شما دیدید که چه‌قدر امام(رضوان‌اللَّه‌تعالیعلیه) روی این مسأله تکیه میکردند. ایشان روی وحدت و تفاهم و محبت - بخصوص بین سپاه و ارتش - بسیار تأکید میکردند، و من خیال میکنم که لازمه‌ی وفاداری به آن بزرگوار این است که سعی کنید این روحیه‌ی تنافر را یکجانبه از طرف خود مرتفع کنید و آن را به روحیه‌ی محبت تبدیل سازید. چنانچه محبت باشد، کارایی به حد کمال خواهد رسید؛ و اگر محبت نباشد و تنافر جای آن را بگیرد، کارایی وجود نخواهد داشت.

 


شما در سطوح بالا هستید و حرفتان در جمع کثیری از برادران سپاه نفوذ دارد. خدای متعال به شما کمک خواهد کرد؛ چون برادران خوبی هستید و حقاً و انصافاً مظهر فداکاری و صفا و صدق برای انقلابید و این را در سخت‌ترین جاها و مراکز نشان دادید وبه منصه‌ی ظهور درآوردید. حقیقتاً میدان امتحانی به این عظمت، کمتر وجود داشته‌است.

 


یک جمله را هم با برادران عزیز روحانی در میان میگذارم. اگرچه حق این عزیزان بیش از یک جمله است، منتها چون ذهنم بکلی به این مسأله مصروف شده است، به عنوان اظهار علاقه و ارادت به آقایان میگویم. برادران عزیز روحانی که در سرتاسر سپاه حضور دارند، بایستی این نقش حساس و مهم را خیلی گرامی و عزیز بشمارند؛ زیرا حقیقتاً نقش تعیین‌کننده‌یی است و همان‌طور که گفتم، قوام و شخصیت سپاه به معنویتش است، و این معنویت از طریق شما آقایان و علمای محترم که معلمان اخلاق و معنویت و تزکیه هستید، قابل تأمین است.

 


هم برادران بایستی قدر شما آقایان را بدانند، و هم شما بایستی این صفحه‌ی قلوب منور برادران مؤمن سپاه را برای منقش کردن بهترین معارف و بهترین خصوصیات مغتنم بشمارید. ان‌شاءاللَّه این مجموعه، مجموعه‌ی کاملی است و امیدواریم که خدای متعال، هم به شما برادران که به کار تعلیم و تربیت مشغول هستید، و هم به شما که به کار سازماندهی و اداره سرگرمید، کمک کند، تا بتوانید این نهاد عزیز را به سطح مطلوب خود و جایگاهی که شایسته‌ی آن است و انقلاب به آن نیاز دارد، برسانید.

 


از آقایان محترم که این دیدار خوب را ترتیب دادند، تشکر میکنم و از این‌که شما را بعد از مدتها مجدداً زیارت کردم، خوشحالم. خداوند ان‌شاءاللَّه شما را حفظ و تأیید کند. دست پروردگار همیشه یار و مدد کارتان باشد.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:01 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم

تاریخ: 1368/04/18

 

بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


متقابلاً این ضایعه‌ی جانسوز و مصیبت‌بار برای جهان اسلام را به یکایک شما برادران و خواهران صمیمانه تسلیت عرض میکنم و توفیق کامل همه‌ی شما عزیزان را از خداوند متعال مسألت میکنم. همچنین لازم میدانم از همه‌ی برادران و خواهرانی که از شهرهای مختلف و اقطار گوناگون کشور و راههای دور و نزدیک تشریف آوردند، مخصوصاً علمای اعلام و ائمه‌ی محترم جمعه و روحانیون معظم و خانواده‌های مکرم شهیدان و جانبازان صمیمانه تشکر کنم.

 


در زندگی همه‌ی ملتها و بلکه در زندگی هر انسان فرصتهایی پیش می‌آید که اگر توفیق خدا به کمک آن ملت و فرد بیاید، عقل و هوش او برانگیخته میشود و از آن فرصتها حداکثر استفاده را میکند؛ اما اگر خداوند توفیق ندهد، فرصتها از دست میروند و غالباً هم به آسانی و بزودی تجدید نمیشوند. در تاریخ ملتها از این قبیل حوادث زیاد مشاهده میشود.

 


نباید شک کرد که ده سال رهبری عینی و قدرتمندانه‌ی امام بزرگوار و عظیم ما، برای ملت ایران فرصت مغتنمی بود. تا آن‌جا که ما به یاد داریم، بعد از انبیا و ائمه‌ی معصومین(ع)، ملت ما هیچ شخصیت و رهبری را با این عظمت و قدرت و توفیقات هرگز به خود ندیده است. انصافاً ملت ما از این فرصت حداکثر استفاده را کرد. شما مردم باوفا و مؤمن و فداکار، در اطاعت و پیروی از این امام بزرگ و بزرگوار، هیچ کم نگذاشتید.

 


وقتی ملت خودمان را با دوران مختلف تاریخ اسلام و ملتهای دیگر مقایسه میکنیم، میبینیم واقعاً ملت ما خیلی بهترند و در بعضی موارد حتّی قابل مقایسه هم نیستند. با دوره‌ی صدر اسلام هم که مقایسه کنیم، باز هم در مجموع ملت ما بهتر و فداکارتر و صادقترند و ایثارشان بیشتر است. البته اگر شخصیتها و چهره‌های برجسته‌ی عهد رسول‌خدا(ص)، مثل صحابه‌ی خاص و نزدیک و حواریون ایشان و شخص امیرالمؤمنین(ع) را در نظر داشته باشیم، مسلماً آنها خیلی ممتاز و کم‌نظیرند.

 


شکی نیست که خدای متعال به حسب عمل ملتها به آنها پاداش و جزا میدهد، که گاهی آثار آن را ما میفهمیم و گاهی هم متوجه نمیشویم. آیات کریمه‌ی قرآن دلالت میکنند که اگر ملتی عمل صالح انجام داد و مخصوصاً آن را با ایمان و تقوا همراه کرد، زندگی و دنیا و عزت و استقلال او تأمین خواهدشد؛ حتّی اگر با ایمان و تقوا هم همراه نبود، باز هم خدای متعال پاداش خواهد داد؛ (کلّا نمدّ هولاء و هولاء)(1): هم کسانی که برای دنیا کار میکنند، و هم افرادی که برای آخرت تلاش میکنند، خدای متعال همه را جزا خواهد داد.

 


این‌که میبینید بعضی از ملتها دین و تقوا هم ندارند، اما از زندگی مادّی و علیالظاهر مطلوبی برخوردارند، به خاطر آن است که کار دنیا را خوب انجام میدهند؛ منتها این‌گونه زندگی عاقبت خوشی ندارد و با فساد همراه میشود و آن شخص را از بین خواهد برد. تمدن مادّی امروز جهان، این روش زندگی را برگزیده است؛ لیکن ملتی که مؤمن باشد و مثل شما تلاش کند، شکی نیست که خدای متعال به او پاداش خواهدداد. این پاداش فقط مخصوص آخرت نیست؛ بلکه در دنیا هم پاداش داده خواهدشد. پاداش دنیا این است که طبق عملی که انجام داده‌اند، خوشبخت و عزیز خواهندشد و از ذلت و زور و تحمیل بیرون خواهند آمد.

 


امروز شاید در بین ملتهای دنیا، ملتی مانند ایران نباشد که از هیچ قدرت خارجی فرمان نبرد و ملاحظه‌ی آنها را نکند و خودش تصمیم بگیرد و راه خودش را انتخاب کند و مستقل باشد. در داخل ایران هم امور کشور در دست خود مردم است. بحمداللَّه بساط حکومتهای استبدادی و زورگو از این کشور برچیده شده است. آنها قرنهای متمادی بر کشور و ملت ما حاکمیت داشتند و مردم کمترین دخالتی در امور خودشان نداشتند.

 


در دوران رژیم گذشته، اگر قطع رابطه و یا ایجاد ارتباط میشد؛ اگر معامله‌یی انجام میگرفت و اگر سفری برگزار میگردید، آن کسی که نه نظرش خواسته میشد و نه در جریان امور قرار میگرفت و نه از احترامی برخوردار بود، ملت ایران بود.

 


مجلس شورایی هم که در آن وقت وجود داشت، درحقیقت از نمایندگان مردم تشکیل نشده بود، تا آنها ناظر و حاضر کارها باشند. مجلس از دست‌نشانده‌های خود دستگاه و خوانین و زورگوها و گردن‌کلفتهای محلی و متنفذین تشکیل میشد و مردم هم در کناری سرشان پایین و مشغول کار خودشان بودند و با سختی زندگی را میگذراندند و دستگاه نیز ثروت مملکت را برای خودش برمی‌داشت و میفروخت و استفاده میکرد و میخورد و میپاشید و حسابی هم به کسی پس نمیداد!

 


انقلاب اسلامی که پیروز شد، همه چیز را عوض کرد. امروز رئیس جمهور و دولت و نمایندگان مجلس و رهبری متعلق به مردمند. مردم تصمیم میگیرند و امضاء میکنند، و درحقیقت اراده‌ی آنها برای مسؤولان مورد توجه و محور اصلی کار است.

 


پاداش الهی همین است که زندگی یک ملت، زندگی خوب و مطلوب و مستقل شود؛ خودش تصمیم‌گیری کند و رئیس جمهور و نماینده‌ی مجلس را برگزیند؛ آنها را از خود بداند و مطمئن باشد به او ایمان و اعتقاد دارند، به او محبت میورزند، در حقش خیانت نمیکنند و برای مصالح او تلاش میکنند. پس از تأمین این موارد، آنگاه ملت به کمک مسؤولانی که خود معین کرده است، میشتابد و با آنها همکاری میکند و به عمران و آبادانی کشور میپردازد.

 


کشور ما یکی از نادرترین کشورها در زمینه‌های عمران و آبادانی است. ما اگر دو برابر امروز هم جمعیت داشته باشیم، باز هم میتوانیم بدون کمترین نیازی به کشورهای دیگر، خود را به بهترین وجه اداره کنیم. این ظرفیت خوب، هم در خاک بابرکت ما، و هم در استعدادهای انسانی ممتاز کشور، و هم در دستورات و روش و قانون اساسی، و هم در مسؤولان ما وجود دارد.

 


اگر جنگ هشت‌ساله را بر ما تحمیل کردند، به خاطر این بود که ما دیرتر به بازسازی کشور و زنده کردن زمینه‌های عمران بپردازیم. استعمار و استکبار میدانند که اگر ملت ما به کمک مسؤولان و گردانندگان و مدیران دلسوز کشور بتواند ایرانی آباد و آزاد بسازد و آحاد جامعه را کاملاً مرفه و برخوردار از عدالت اجتماعی و سایر ارزشهای اسلامی کند و در زیر چتر شریعت مقدسه‌ی اسلام نگهدارد، در آن صورت انقلاب بزرگ و شکوهمند ما به خودی خود و بدون آن‌که کسی تلاش کند، به همه‌ی کشورهای اسلامی صادر خواهد شد و الگوی دیگران قرار خواهد گرفت.

 


ده سال فشار وارد آوردند، تا این دگرگونی پیش نیاید؛ ولی کوشش آنها بی‌فایده بود. ملت ما، ملتی زنده و لایق و بارشد است. این ملت باعث شد تا حادثه‌ی رحلت امام و رهبرش که حادثه‌ی تلخ و جانسوزی بود و همه‌ی دنیا منتظر بودند تا این حادثه موجب ضعف ملت و تشکیلات و نظام شود، موجب قوت نظام گردد.

 


ملت ما با تجمع خود و ابراز وفاداری و سرسپردگی مخلصانه نسبت به روحانیت دلسوز و علاقه‌مند، لیاقت خود را به اثبات رساند. امریکا و اذناب او هرچه تلاش کنند، نخواهند توانست این ملت را از رسیدن به قله‌یی که امام عزیزش همه را به آن سمت هدایت میکرد، باز بدارند. اگر تمام گردن‌کلفتها و قلدرهای دنیا هم دست در دست یکدیگر دهند، نمیتوانند ما را از حرکت به سمت جامعه‌ی اسلامی مرفه و عادل و آباد باز بدارند. ما بحمداللَّه اراده‌ی پیمودن این راه و انجام این کار را با لطف الهی و کمک مردم داریم و چیزی هم کم نداریم.

 


فقط مواظب باشید وحدت و شور و احساس تکلیف را در خود حفظ کنید. قرآن به مسلمانها خطاب میکند و میگوید: اگر مؤمن باشید، نه از کسی بترسید و نه سست شوید(2). مظهر ایمان، همین شور و نشاط و تلاش و وحدت و حضور در صحنه است؛ دشمن هم از همین میترسد. تا وقتی حضور قوی و پُرشور شما مردم استمرار دارد، ان‌شاءاللَّه لطف خدا هم با ما خواهد بود.

 


امیدوارم دعای حضرت ولیّ‌عصر(ارواحنافداه‌وعجّل‌اللَّه‌تعالیفرجه) و توجهات روح ملکوتی امام عزیزمان همیشه با شما باشد و کمکتان کند، تا بتوانید راهی را که انقلاب و اسلام تعیین کرده‌اند، تا آخرین مراحل و منازل ادامه دهید. خداوند شما را حفظ کند. مجدداً از همه‌ی شما عزیزان تشکر میکنم. خواهش میکنم سلام من را به مردم عزیز شهرهای خود برسانید.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 


--------------------------------------------------------------------------------
1) اسراء: 20
2) آل‌عمران: 139

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:03 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت مسئولان دستگاه‌های اطلاعاتی کشور

تاریخ: 1368/04/18

 

بیانات در مراسم بیعت مسئولان دستگاه‌های اطلاعاتی کشور


بسم‌اللَّه‌‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


لازم است از برادران عزیز تشکر کنم که این فرصت را فراهم کردند، تا از زحمات و تلاشهای شبانه‌روزی و مجاهدتهای خاموش و آرام و بیریاشان سپاسگزاری کنم.

 


امام عزیز(ره) علی‌رغم آن‌که سابقه‌ی ذهنی با مسایل اطلاعات نداشتند، اما چه‌قدر نسبت به این مسأله اهتمام داشتند. آن‌قدر ایشان برای وزارت اطلاعات و مسؤولان آن اهمیت قایل میشدند و حرف آنها را ملاک میدانستند که من نمونه‌ی آن را برای هیچ دستگاهی ندیدم. این، بلوغ فکری آن بزرگمرد را نشان میداد که همه چیز را با دید حکمت الهی نگاه میکرد.

 


ایشان خیلی سنجیده فرمودند: برادران مشغول در جبهه‌ی اطلاعات، سربازان گمنامند. حقیقتاً همین‌گونه است. شما در جبهه‌یی درگیر هستید که به‌هیچ‌وجه خطر و توطئه و زحمت و مجاهدتش از جبهه‌ی نظامی کمتر نیست. شما از افتخارات و هیجانات ظاهری و تعریف و تمجیدهایی که معمولاً در کار نظامی وجود دارد، چشم پوشیدید و در این سنگر زحمت میکشید. خداوند ان‌شاءاللَّه همه‌ی شما را حفظ کند و توفیق دهد، تا ذهن و اراده‌ی شما روشن و قوی باشد و سلاح هوش و ابتکار که اصلیترین سلاح شماست، بیش از پیش برّا شود.

 


تلاش موفق اخیر شما که به انهدام یک شبکه‌ی خطرناک اطلاعاتی و استکباری در داخل کشور منتهی شد، واقعاً کار بزرگ و قابل تحسین و باارزشی بود که مشترکاً با برادران عزیز حفاظت اطلاعات ارتش انجام گرفت و مجموعه‌ی خطرناکی را که همه گونه عضو - آخوند و ارتشی و بازاری و ... - در آن به چشم میخورد، منهدم کرد. خداوند ان‌شاءاللَّه از شما قبول کند.

 


البته دشمن دست‌بردار نیست و توطئه‌ی خودش را متوقف نخواهد کرد؛ ضربه را میخورد، ولی باز خودش را برای ضربه‌ی بعدی آماده و جمع‌وجور میکند؛ و بدون شک ضربه‌ی بعدی دشمن، با توجه به نقصهای او در ضربه‌ی اول است. یعنی دقت میکند ببیند شما چگونه و از چه راهی توانستید به او تودهنی بزنید، قطعاً آن روزنه را محکم خواهد گرفت. دشمن بیشترین تلاش خود را در ارزیابی دقیق نقطه‌ی ضعفش میکند و با دستگاههای آماده و منسجم و قوییی که دارد، فوراً نقاط ضعف کار خود را پیدا میکند و به جبران آنها میپردازد. شما هم بایستی در نوبت بعد ضربه‌ی ابتکارآمیز دیگری بزنید.

 


همیشه ابتکار عمل دست مهاجم است؛ به همین خاطر، او شیوه‌ی برخورد را انتخاب میکند. شما بایستی هوشمندی خود را به کار ببرید و شیوه‌یی را که او در بین صدها احتمال انتخاب کرده است، پیدا کنید و به خودش برگردانید. آن وقتی که شما به عنوان دستگاه اطلاعاتی اسلام و حق، حمله میکنید و به آنها ضربه وارد میآورید، این معادله برعکس خواهد شد؛ یعنی آنها باید ببینند شما از چه شیوه‌یی استفاده میکنید.

 


کار آنها سخت‌تر است؛ چون آنها شیوه‌های ما را نمیشناسند. شیوه‌های آنها، قابل حدس و استاندارد و شبه‌استاندارد است. ابزار و پول و نفوذی و شهوات جنسی و... ، روشهای شناخته‌شده‌یی هستند که معمولاً با ابتکار هم توأم میشوند و ضربه‌ی خود را میزنند؛ اما شیوه‌های شما برای آنها ناشناخته است و به همین‌خاطر کارشان دشوارتر است. شما از ایمان و دین و تلاش و زحمتِ بیشتر استفاده میکنید، که نقطه‌ی قوّت کار شماست و درک همه‌ی اینها برای آنها آسان نیست.

 


هنگامی که دشمن حمله میکند، ابتکار عمل در دست اوست؛ شما باید کاملاً حواستان جمع باشد و مثل جبهه‌ی جنگ آمادگی خود را حفظ کنید؛ چون ما نمیدانیم که دشمن از کجا حمله خواهدکرد؛ ممکن است از جبهه‌ی میانی و یا بالا و پایین حمله کند. به هرحال، باید در همه جا بیدار باشیم. باید در طول جبهه‌یی که یقیناً از لحاظ معنوی به مراتب طولانیتر از مرزهای ماست، دایماً بیدار باشید و فوراً ضربه را به خودشان برگردانید.

 


همین الان هم آنها مشغول کارند. در حال حاضر، جاسوسهای امریکا و انگلیس و دیگر رژیمهای استکباری، میان مردم و دستگاههای مختلف و حوزه‌های علمیه هستند و قصد ضربه زدن به نظام و انقلاب را دارند. این شما هستید که باید با همت بلند خود و با اتکاء به پروردگار دنبالشان باشید و نقشه‌های آنها را خنثی کنید.

 


صحنه‌یی که شما درگیر آن هستید، صحنه‌ی بسیار عجیبی است. شاید در میان سنگرهایی که جمهوری اسلامی مبارزه میکند - مبارزه به معنای خاص آن و دست‌به‌یقه‌شدن و ضربه زدن و ضربه خوردن - هیچ سنگری بافضیلت‌تر از سنگر شما نباشد؛ چون همیشه و در همه جا، خطر از ناحیه‌ی نفوذ اطلاعاتی دشمن بیشتر است.

 


در قضیه‌‌ی جنگ هم اگر ما بیشتر میزدیم و کمتر میخوردیم، به خاطر این بود که کار اطلاعاتی شایسته و ممتازی انجام میدادیم. با چشم بسته که نمیشود به جنگ رفت؛ باید با چشم باز دشمن را دید و محل پرتاب ضربه‌اش را برآورد کرد، تا متقابلاً پاسخ کوبنده‌تری به او داد.

 


کار ضداطلاعاتی شما بسیار مهم است؛ حتّی از کارهای اطلاعاتی آفندی و کارهای نظامی هم مهمتر و بافضیلت‌تر است. سنگر عظیمی در اختیار شماست؛ مواظب باشید اخلاصتان را از دست ندهید. اگر توانستید با همین اخلاص و صفا و دلسوزی، برای مردم و انقلاب و اسلام کار کنید و احساسات و انگیزه‌ها و نیتهای خود را خالص کنید، بدانید پیروزید و هیچ عاملی نمیتواند به شما ضربه بزند؛ اجر الهی هم در جای خودش محفوظ است؛ (و ما عنداللَّه خیر و ابقی)(1).

 


بزرگترین پاداش انسانی که تلاش میکند، موفقیت اوست؛ اما آنچه را که پیش خدا دارید، از شادیهای دنیایی باارزش‌تر و بالاتر است. این سنگر را محکم نگهدارید و مبادا برای لحظه‌یی دلسرد و خسته و مردد بشوید؛ با همدیگر همکاری کنید.

 


خداوند ان‌شاءاللَّه از شما راضی باشد و توفیقتان دهد و روح مطهر و مقدس امام عزیزمان را با اولیایش محشور کند و شما را مورد تأیید خودش قرار دهد.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 


--------------------------------------------------------------------------------

 


1) قصص: 60

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:03 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم

تاریخ: 1368/04/15

 

بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


از همه‌ی برادران و خواهران که از نقاط مختلف کشور و راههای دور به این‌جا تشریف آوردند، صمیمانه تشکر می‌کنم و این مصیبت بزرگ و جانگداز را که حقیقتاً برای جهان اسلام و همه‌ی مسلمین عالم و بخصوص برای ملت ایران سنگین بود، به شما تسلیت عرض می‌کنم.

 


امروز بزرگترین وظیفه‌ی ما ملت ایران که مریدان قدیم و اولین یاران امام‌خمینی(ره) بودیم، این است که درسهای آن امام بزرگوار را مرور کنیم. شخصیت عظیم رهبر کبیر انقلاب و جوهر درخشانی که همه‌ی دنیا را تحت تأثیر قرار داد، در درسها و بیانات و رهنمودهای او آشکار شده است. البته همه‌ی ما با شناخت کامل آن شخصیت عظیم خیلی فاصله داریم و بدون مبالغه و اغراق باید گفت که هنوز ابعاد بسیاری ازشخصیت آن روح ملکوتی و انسان بزرگ و والا برای ما شناخته‌شده نیست.

 


ما از نزدیک قضایا را می‌دیدیم و همه‌ی کسانی که از چنین فاصله‌یی در کنار وقایع قرار می‌گیرند، به آسانی قدرت جمع‌بندی ندارند. جمع‌بندی آن شخصیت و تحلیل ابعاد گوناگون آن انسان بزرگ و والا، قدری تدبر و تأمل لازم دارد، که به این زودیها برای ما که در عصر امام و نزدیک به او بودیم، میسر نخواهد شد؛ ولی بیانات آن بزرگوار برای ما درس است، و درس چیزی است که در دسترس و اختیار ماست.

 


تدبر در درسهای آن بزرگوار، خواهد توانست ما را با ابعاد شخصیت آن راحل عظیم‌الشأن آشنا کند و راه را بر ما بنمایاند. این درسها را نمی‌شود در چند جمله خلاصه کرد. در هر بخشی از زمان و در هر حادثه‌یی از حوادث، یکی از آن درسها می‌تواند به عنوان رهنمود راهگشای ما باشد.

 


با توجه به شرایطی که امروز در جهان برای کشور ما و موقعیت عظیم ملت ایران در اذهان عالم به وجود آمده است، درس بزرگ امام عزیزمان عبارت است از قدردانی از وحدت و انسجامی که به اراده‌ی الهی برای ما پیش آمد. امروز دلهای ملت ایران از غالب اوقاتِ دوران دهساله‌ی انقلاب به هم نزدیکتر است؛ این هم از برکات روح ملکوتی امام بزرگوارمان بود.

 


آن چیزی که ابرقدرتها را در مقابل ملت ایران مرعوب کرده است، در درجه‌ی اول وحدت کلمه بود. وقتی در میان ملتی وحدت کلمه باشد، قدرت آنها چند برابر می‌شود. اگر دشمن در مقابل خود ملت مقتدری را مشاهده کرد، مجبور به عقب‌نشینی خواهد شد. علت عقب‌نشینیهای مکرر دشمن در طول مبارزه و بعد از پیروزی انقلاب هم همین بود.

 


گمان نکنیم که اگر ما ضعیف باشیم، دشمن ترحم خواهدکرد. آن چیزی که مردم مادّی را که معنویات و ارزشها برایشان مطرح نیست، می‌ترساند، قدرت است. برای دولتهای گردن‌کلفت و مقتدر و زورگوی عالم، هیچ ارزش انسانی و اخلاقی مطرح نیست. آن چیزی که از آن واهمه دارند، قدرت است. قدرتهای بزرگ مادّی دنیا هم احتیاط می‌کنند.

 


علت این‌که دولتهای استعمارگر در کشورهای ضعیف جهان سوم، بدون ملاحظه تاخت‌وتاز کردند، این بود که در آن کشورها در مقابل خودشان قدرتی مشاهده نکردند و مانعی بر سر راه خود ندیدند. هرجا که استکبار مانع نبیند، تاخت‌وتاز خواهد کرد؛ حدی هم نمی‌شناسد؛ اما اگر در مقابل خود قدرتی مشاهده کرد، مجبور به توقف خواهد شد.

 


ملت بزرگ ما بحمداللَّه در سالهای آخر عمر رژیم گذشته و در طول ده سال پس از پیروزی انقلاب، آن‌چنان قدرتی از خود نشان داد که استکبار جهانی و امریکا و قلدرهای عالم و همدستان آنها احساس کردند که نباید با ملت ایران بی‌احتیاط برخورد کرد. ملت ایران قدرتهای بزرگ را مرعوب خود کرد، و این یک واقعیت است.

 


نباید کشور ما را با کشوری از جهان سوم که مثلاً سی و یا پنجاه میلیون جمعیت دارد، مقایسه کرد. بسیاری از کشورها هستند که شاید جمعیت آنها به اندازه‌ی جمعیت کشور ما و یا بیشتر از آن باشد؛ اما آن کشورها قدرت ملت ما را ندارند. علت این است که متأسفانه حکومتهای فاسد در بسیاری از این کشورها مردم را از صحنه خارج کرده‌اند و برای آنها شأنی قایل نیستند و قدرت به مردم متکی نیست و با آنها سروکار ندارد؛ بلکه به دولتمردان و رؤسا و مسؤولان کشور قائم است!

 


در کشور ما ملت در صحنه است و خودش را صاحب مملکت و مدافع ارزشهای انقلاب و کشور می‌شناسد و خود را از مسؤولان جدا نمی‌داند؛ لذا در این‌جا، قدرت متعلق به مسؤولان و دولتمردان نیست؛ بلکه قدرت جنبه‌ی عمومی دارد و متعلق به مردم است؛ مسؤولان هم به پشتیبانی مردم و - از همه مهمتر - به ایمان و توکل به خدا متکی هستند. هر فرد و جمعیتی از این عامل برخوردار باشد، در هیچ میدانی احساس شکست نخواهد کرد. ما این سرمایه‌ها را داریم، و همین سرمایه‌ها بود که ده سال ملت ما را در سخت‌ترین مراحل مبارزه نگهداشت و بر دشمن غالب کرد و پیش برد.

 


همه باید در این برهه‌ی زمانی، دو درس را از امام به یاد داشته باشیم: اول، وحدت کلمه و حفظ انسجام و محبت به یکدیگر و دور ریختن عوامل تفرقه و اختلاف؛ دوم، حضور عمومی در صحنه؛ همچنان که امروز بحمداللَّه همه‌ی ملت ایران در صحنه حاضرند.

 


در آینده‌ی نزدیک، همه‌پرسی و انتخابات ریاست جمهوری انجام خواهد شد. حضور مردم در آن صحنه‌ها باید به گونه‌یی باشد که مشت محکمی به سینه‌ی دشمنان کوبیده شود. سازندگی کشور و حرکت به سمت آبادانی و عمران و توسعه‌ی اقتصادی، ابتکار و تلاش و همکاری با دستگاههای دولتی، شرکت در بازسازی کشور با پول و فکر، حضور مردم را در صحنه نشان خواهد داد. همین کارهاست که تاکنون انقلاب را با طراوت و با نشاط نگهداشته است و روح مقدس امام(ره) را خشنود خواهدکرد.

 


استکبار جهانی نسبت به اسلام و انقلاب، از اعماق وجود کینه دارد، و تا ملتی از اصول و دین خودش دست برندارد و تسلیم نشود، آنها راضی نخواهند شد. خداوند متعال به مسلمانها فرمود: (ولن ترضی عنک الیهود ولاالنّصاری حتّی تتّبع ملّتهم)(1). بنابراین، کینه‌ی استکبار به خاطر اعتقادات و استقلال‌خواهی و شعار(نه شرقی و نه غربی) و پایبندی عمیق مردم ما به اسلام است. کینه‌ی استکبار تمام‌شدنی نیست؛ اما علی‌رغم کینه‌ی عمیق او علیه ملت ما، به لطف پروردگار امیدوار و دلگرمیم که ان‌شاءاللَّه ملت ایران بتواند در همه‌ی صحنه‌های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی، به مقاصد الهی دست یابد و دشمن را وادار به عقب‌نشینی کند.

 


امیدواریم خداوند فضل و لطف و رحمت خود را شامل همه‌ی شما برادران و خواهران کند و به ملت ایران توفیق دهد که راه امام عزیز را تداوم بخشند. مجدداً از همه‌ی شما، مخصوصاً علما و ائمه‌ی محترم جمعه و روحانیون و فضلا و خانواده‌های معظم شهدا صمیمانه تشکر می‌کنم. در مراجعت به شهرها و مراکز خودتان، سلام من را به اهالی آن دیار برسانید.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 


--------------------------------------------------------------------------------

 


1) بقره: 120

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:03 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم

تاریخ: 1368/04/14

 

بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


متقابلاً این مصیبت عظیم و حادثه‌ی فراموش‌نشدنی را از صمیم قلب به همه‌ی شما برادران عزیز و مؤمن و بااخلاص و پُرشور تسلیت عرض می‌کنم و از همه‌ی برادران و خواهران که زحمت کشیدند و از نقاط مختلف کشور به این‌جا تشریف آوردند، مخصوصاً برادران عزیزی که این راه طولانی را با پای پیاده طی کردند و عاشقانه به زیارت مزار مطهر و منور آن محبوب دل مسلمین عالم، بلکه محبوب ملائکةاللَّه و همه‌ی عباد صالحین رفتند، همچنین از آقایان علمای اعلام و ائمه‌ی جمعه‌ی محترم و خانواده‌های شهدا صمیمانه تشکر می‌کنم.

 


دست نیرومندی که دلهای شما مردم را به انقلاب و امام و جمهوری اسلامی با استحکام متصل کرد، و نیروی عظیمی که ملت ایران را مثل اقیانوسی مواج در تمام مراحل انقلاب - از جمله بعد از رحلت امام امت(ره) - در مقابل چشم جهانیان قرار داد، عبارت از ایمان و اعتقاد شما به خدا و اسلام است؛ این عامل اصلی را نباید دست کم گرفت.

 


اگر ایمان مردم به اسلام نبود، انقلاب به پیروزی نمی‌رسید. اگر امام عزیزمان در دلهای یکایک مردم - چه در داخل کشور و چه در اقطار عالم - نفوذ عمیق داشت و اشاره و سخن و رفتار او برای مردم مسلمان داخل و خارج از کشور درس بود، به خاطر این بود که مردم به خدا و اسلام ایمان داشتند.

 


در تحول عظیمی که در دنیا اتفاق افتاده، نقش ایمان به اسلام، نقش درجه‌ی یک است. چون ما برای اسلام کار می‌کنیم، خدای متعال هم نصرتش را بر ما نازل می‌کند. چون ملت ایران به خدا و اسلام و قرآن مؤمنند، ملتهای دیگر عالم نسبت به مردم ما احساس احترام می‌کنند. چون قلب آن رهبر عزیز، منور به نور ایمان صادقانه و مخلصانه و روشن‌بینانه بود، این‌گونه در میان مردم جا باز کرد و بر ذهن و روح آنها تأثیر عمیق گذاشت و خدا به او قدرت و قوّتی بخشید، تا بتواند بزرگترین کارهای این روزگار را انجام دهد.

 


رازی را که ما کشف کرده‌ایم و آن را عامل اصلی پیروزی انقلاب می‌دانیم، مجموعه‌ی دشمنان ما، یعنی استکبار و قلدرهای دنیا و صاحبان زور و زر و مرتجعان وابسته و مزدور نیز آن را کشف کرده‌اند و به علت اصلی عظمت ملت ایران و پیروزی او پی برده‌اند و درست مثل صدر اسلام و دوران پیامبر اکرم(ص)، با تمام قوّت و قدرت برای کوبیدن ایمان مردم بسیج شده‌اند. بنابراین، عامل عمده‌ی دشمنیها ایمان است، و استکبار فهمیده است که این ملت به برکت ایمان متحد شد و رهبر خود را انتخاب کرد و از قدرتهای بزرگ دنیا نترسید. آنها متوجه شدند که همه‌ی موفقیتها و پیشرفتهای ما به برکت ایمان به دست آمده‌است؛ لذا با ایمان و اسلام ما دشمن شدند و با روشهای تبلیغاتی و سیاسی خود سعی کردند چهره‌ی واقعی اسلام و انقلاب را مخدوش کنند. آنها به خیال خود به ما دشنام می‌دهند و ما را بنیادگرا می‌خوانند! در حالی که این کار، تعریف از ماست.

 


ما افتخار می‌کنیم که به اصول و بنیانهای اسلامی برگشته‌ایم؛ این راز قوّت و قدرت ماست. در این چند سال، تمام تبلیغات استکبار جهانی بر روی اهانت به ایمان اسلامی مردم ما متمرکز بوده‌است. مردم ما از کسانی که نسبت به اسلام و ایمان اسلامی آنهابه هر شکلی اهانت کنند، نخواهند گذشت. اسلام و ایمان اسلامی، مایه‌ی عزت و نصرت ماست و دنیا و آخرت ما را اصلاح خواهد کرد.

 


ملتی که با ایمان صادقانه و صحیح اسلامی حرکت کند، از عزت و راحتی و رفاه مادّی برخوردار خواهد شد و دیگر کسی نمی‌تواند چیزی را بر او تحمیل کند. ما به‌فضل پروردگار و در سایه‌ی ایمان عمیق ملتمان خواهیم توانست در این قطعه از عالم، جامعه‌یی آباد و آزاد و مرفه و راحت به وجود آوریم که مشاهده‌ی آن برای ملتها درس باشد و منجر به صدور فکر انقلاب شود. تاکنون فضل پروردگار شامل حال ملت ما بوده است و بعد از این هم خواهد بود.

 


باید وحدت کلمه‌یی را که به برکت ایمان به اسلام و اعتقاد به خدا در میان اقشار مختلف مردم به وجود آمده است، صنع الهی بدانیم و از آن قدرشناسی و پاسداری کنیم. امروز ابهت ملت ایران به برکت همین ایمان است. حتّی دشمنان ملت هم این حقیقت را قبول دارند و اعتراف می‌کنند که ملت ایران، شجاع و آزاده و نیرومند و تحمیل‌ناپذیر است. سعی کنیم روزبه‌روز این ایمان را در دلهامان تقویت کنیم. علمای محترم و روحانیون و وعاظ و گویندگان و نویسندگان دینی که معلمان و مبشران بشارتهای الهی برای مردم هستند، بایستی در عمق بخشیدن به ایمان مردم تلاش کنند.

 


همان‌طور که خدای متعال در قرآن وعده فرموده، تا وقتی ایمان عمیق اسلامی با مردم همراه است، هیچ خطری ملت و انقلاب را تهدید نمی‌کند و هیچ قدرتی نمی‌تواند کمترین آسیبی به جمهوری اسلامی و انقلاب شکوهمند ایران وارد آورد.

 


خداوند شما برادران و خواهران را مشمول رحمت و فضل خودش بکند و ان‌شاءاللَّه این زحمات را از شما قبول فرماید. یک بار دیگر از همه‌ی حضار محترم که از راههای دور و استانهای مختلف کشور به این‌جا تشریف آوردند، صمیمانه تشکر می‌کنم و این مصیبت بزرگ را به شما تسلیت می‌گویم و سلام و اخلاص خود را به وسیله‌ی شما به همه‌ی همشهریان محترمتان ابلاغ می‌کنم.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:03 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت جمعی از بانوان سراسر کشور

تاریخ: 1368/04/15

 

بیانات در مراسم بیعت جمعی از بانوان سراسر کشور


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


از همه‌ی خواهران عزیز که از راههای دور و نزدیک تشریف آوردند، صمیمانه تشکر می‌کنم و مصیبت جانگداز ارتحال امام عزیزمان را به شما تسلیت می‌گویم.

 


حضور خانمها در همه‌ی مراحل انقلاب، حضوری زنده و نیرومند و قوی بود و توانستند بارهای سنگین را تحمل کنند و مصیبتهای بزرگ را از سر بگذرانند. در طول تاریخ اسلام، مانند زنهای ما، نادر و کمیاب بوده است. یقیناً اگر پشتیبانی و حمایت بانوان کشورمان نمی‌بود، در دوران جنگ و پیش از آن در همه‌ی مراحل انقلاب، این پیروزیها به دست نمی‌آمد.

 


چه‌قدر مادران و همسران و خواهران شهدا و سایر بازماندگان آنها در دوران جنگ و قبل از آن استقامت و ثبات از خود نشان دادند که گاهی موجب تعجب انسان می‌شود؛ زیرا نمونه‌ی آن را در تاریخ اسلام کم می‌بینم. در مراحل دیگر هم حضور خواهران، حضور نیرومندی بود. در بسیج و نهادهای انقلابی دیگر، خواهرانی را می‌شناسیم که وظایف سنگینی را برعهده دارند و مشغول کار هستند.

 


زنان کشور ما در طول مدت انقلاب، پشتوانه‌ی حرکت مردها بودند. اگر احساسات و ایمان قوی زنها نبود، شاید بسیاری از مردهای ما این قدرت را پیدا نمی‌کردند که در میدانهای سخت مبارزات گوناگون حضور داشته باشند. امروز هم همان مسؤولیت بر دوش خانمهاست.

 


شما که می‌دانید دشمنان ما درصددند به انقلاب ضربه بزنند و اطلاع دارید که وحدتِ به وجود آمده در کشور ما چه‌قدر باارزش است و حضور مردم ما در صحنه‌های انقلاب تا چه اندازه اهمیت دارد، باید این حضور را حفظ کنید و مردها و فرزندان و شوهران و برادرانتان را به حضور قوی در همه‌ی صحنه‌ها و حفظ وحدت و پشتیبانی از آرمانهای عزیز انقلاب - که امام بزرگوارمان تأمین آنها را از ما انتظار داشتند - وادار کنید.

 


من برای همه‌ی شما خواهران دعا می‌کنم. امیدوارم خداوند لطف خودش را نازل کند و به شما توفیق دهد و ان‌شاءاللَّه این زحمات را از همه‌ی شما قبول فرماید و روح مقدس اماممان را شاد و خوشحال و راضی بدارد.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:03 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم

تاریخ: 1368/04/13

 

بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم


بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم‌

 


من‌ هم‌ متقابلا به‌ همه‌ی شما برادران‌ و خواهران‌ عزیز که‌ از راه‌ دور و مناطق‌ کردنشین‌ تشریف‌ آورده‌اید، صمیمانه‌ تسلیت‌ عرض‌ میکنم.
محبت‌ و صمیمیت‌ و وحدت‌ کلمه‌یی که‌ در همه‌ی نقاط کشور، از جمله‌ در مناطق‌ کردستان‌ و شهرها و روستاها و بخشهای کردنشین‌ نشان‌ داده‌ شد، مظهر عظمت‌ و علو اسلام‌ است‌ و بدون‌ شک دشمنان‌ جمهوری اسلامی را مأیوس‌ خواهد کرد و از ادامه‌ی توطئه‌ نسبت‌ به‌ اسلام‌ و انقلاب‌ اسلامی، ناامید خواهد ساخت.
ترکیبی که‌ من‌ در این‌جا از برادران‌ عزیز کرد و فارس‌ و سنی و شیعه‌ مشاهده‌ میکنم، شبیه‌ همین‌ اجتماعات‌ و محبتها و صمیمیتها را قبلا دیده‌ام. این‌ ترکیب‌ و یگانگی، برای دوستان‌ زیباست، و برای دشمنان‌ دردآور است. این‌ نعمت‌ را باید با همه‌ی وجودتان‌ حفظ کنید.
خیلی از مسایل‌ وجود دارد که‌ هنوز در دنیا حل‌ نشده‌است‌; اما جمهوری اسلامی به‌ برکت‌ انقلاب‌ و روحیه‌ی انقلابی مردم‌ و قوت‌ و شخصیت‌ و معنویت‌ و ایمان‌ امام‌ بزرگوار و قائد عظیم‌الشأن، آنها را حل‌ کرده‌ است. یکی از آن‌ مسایل، مسأله‌ی قومیتها و فرقه‌های اسلامی است‌ که‌ به‌ برکت‌ اسلام‌ و انقلاب‌ و امام‌ در ایران‌ حل‌ شده‌ است.
همه‌ی افراد هوشمند در این‌ زمان‌ میفهمند که‌ دشمن‌ مایل‌ است‌ بین‌ فرقه‌های اسلامی اختلاف‌ بیندازد و بین‌ اقوام‌ و قشرها و گروههای ملت، جدایی ایجاد کند. جدایی و دشمنی، یک امر طبیعی نیست‌; کار شیطان‌ است. شیطان‌ بین‌ برادران‌ و دوستان‌ و نزدیکان‌ اختلاف‌ ایجاد میکند. وقتی ما شیطان‌ استعمار و شیطان‌ امریکا و شیطان‌ سیاستهای توسعه‌طلبانه‌ی خارجیها را از کشور بیرون‌ راندیم، به‌خودیخود این‌ مشکلات‌ حل‌ شد.
من‌ از اول‌ انقلاب‌ تاکنون، نسبت‌ به‌ حالت‌ صمیمیتی که‌ همیشه‌ فکر میشد باید بین‌ برادران‌ باشد، حساس‌ و علاقه‌مند بودم. این‌ هم‌ از توجیهات‌ و ارشادهای آن‌ حکیم‌ بزرگ‌ و آن‌ روح‌ معنوی و الهی(اعلیالله‌مقامه‌واعلیالله‌ کلمته) بود.
امروز بحمدالله‌ احساس‌ میکنیم‌ که‌ دشمن‌ از ایجاد اختلاف‌ میان‌ اقوام‌ ایرانی و برادران‌ مسلمان‌ در داخل‌ کشور مأیوس‌ شده‌است. البته‌ طبیعت‌ شیطان‌ این‌ است‌ که‌ هرگز از وسوسه‌ و نفوذ و خرابکاری به‌طور کامل‌ مأیوس‌ نمیشود. شما میبینید حتی "عبادالله‌ المخلصین‌" هم‌ در معرض‌ وسوسه‌ی شیطان‌ قرار میگیرند؛ حتی انبیای عظام‌ الهی هم‌ در معرض‌ نفوذ و دخالت‌ آراء و وسوسه‌های شیطانی قرار میگیرند؛ منتها شیطان‌ زورش‌ به‌ آنها نمیرسد، ولی به‌ هر حال‌ اقدام‌ خودش‌ را میکند.
شیطان‌ نمیگوید که‌ چون‌ این‌ شخص، مؤمن‌ و صالح‌ و عبد مخلص‌ خداست، دیگر نمیتوان‌ او را گمراه‌ کرد و نباید سراغ‌ او رفت‌; خیر، شیطان‌ حتی سراغ‌ مخلصین‌ هم‌ میرود؛ منتها مخلصین‌ به‌ شیطان‌ تودهنی میزنند؛ "ان‌ الذین‌ اتقوا اذا مسهم‌ طائف‌ من‌ الشیطان‌ تذکروا فاذا هم‌ مبصرون‌".
شیطان‌ بزرگ، شیطان‌ استکبار و شیطان‌ سیاست‌ هم‌ عینا همین‌گونه‌ است‌; تودهنی را میخورد، اما بکلی مأیوس‌ نمیشود. خیال‌ نکنیم‌ که‌ چون‌ از اول‌ انقلاب‌ تاکنون، به‌ شیطان‌ بزرگ‌ رو و میدان‌ ندادیم‌ تا بین‌ ما ایجاد اختلاف‌ کند، پس‌ دیگر درصدد وسوسه‌ی ما برنخواهد آمد؛ خیر، شیطان‌ بزرگ، یعنی امریکا و نیز اذناب‌ او - حکومتهای مرتجع‌ - با روشهای سیاسی و ایجاد مذهبهای اختراعی و اعمال‌ سیاستهای شیطانی خود، دایما در این‌ فکرند که‌ بین‌ دو برادر تنی را هم‌ جدایی بیندازند؛ چه‌ رسد بین‌ برادران‌ دینی و میهنی و اقوام‌ گوناگون!
مع‌الاسف‌ در حال‌ حاضر قلمها و زبانهایی در سطح‌ کشورهای اسلامی فعالیت‌ دارند و با پول‌ و دلارهای حاصله‌ از نفت‌ که‌ متعلق‌ به‌ مسلمانهاست، برخلاف‌ نظر اسلام‌ بین‌ مسلمین‌ تفرقه‌ میاندازند و جمع‌ کثیری از مسلمین‌ را از دایره‌ی اسلام‌ بیرون‌ میکنند. بزرگترین‌ هنر (!) بعضی از مذاهب‌ دست‌ساخته‌ی استعمار این‌ است‌ که‌ به‌ بهانه‌های مختلف، انبوه‌ جمعیت‌ مسلمین‌ عالم‌ را از دایره‌ی اسلام‌ واقعی خارج‌ کنند، و عجیب‌ آن‌ است‌ که‌ همه‌ی این‌ کارها را به‌ نام‌ دین‌ و توحید انجام‌ میدهند!
امروز ابزار کار امریکا و سردمداران‌ سیاستهای امریکایی در منطقه، عمدتا همان‌ آخوندهای درباری مزدور و قلم‌فروش‌ و دین‌فروش‌ هستند که‌ میتوان‌ اثر انگشت‌ پلیدشان‌ را در بسیاری از نفاق‌افکنیها و توطئه‌پراکنیها مشاهده‌ کرد.
سعی زیاد میشود که‌ بین‌ مسلمین‌ اختلاف‌ بیندازند؛ مخصوصا از زمانی که‌ انقلاب‌ اسلامی پرچم‌ وحدت‌ اسلامی را بلند کرد و به‌ دوش‌ کشید، این‌ تلاش‌ بیشتر شد. در داخل‌ کشور ما هم‌ کوشش‌ زیادی کردند، تا در مناطقی که‌ برادران‌ اهل‌ سنت‌ و برادران‌ شیعه‌ سکونت‌ دارند، عده‌یی را وادار کنند بذر اختلاف‌ بپاشند. متأسفانه‌ همه‌ی این‌ اقدامات‌ شوم‌ هم‌ به‌ نام‌ دین‌ انجام‌ میگرفت. البته‌ کسانی که‌ پرچمهای قومیت‌ و طرفداری از خلق‌ کرد را در دست‌ داشتند، به‌ گونه‌یی دیگر مزدور شیطان‌ بزرگ‌ و آلت‌ دست‌ امریکا بودند. بحمدالله‌ همه‌ی اینها به‌ وسیله‌ی ایمان‌ و هوشیاری و توجه‌ شما به‌ کید دشمن‌ خفه‌ شدند و کارشان‌ بی‌نتیجه‌ ماند. اگر ملتی هوشیار باشد، بسیار باارزش‌ است‌; "العالم‌ بزمانه‌ لاتهجم‌ علیه‌ اللوابس‌". خاصیت‌ علم‌ به‌ زمان‌ و آگاهی از توطئه‌های دشمنان، این‌ است.
در سفری که‌ به‌ کردستان‌ و آذربایجان‌ غربی کرده‌ بودم‌ و با مردم‌ سنندج‌ و مهاباد و عزیزان‌ کرد و روحانیون‌ و روشنفکرهای آن‌ مناطق‌ دیدار داشتم، آنها نسبت‌ به‌ امام‌ و انقلاب‌ اظهار اخلاص‌ میکردند، که‌ حقیقتا تودهنی محکمی به‌ دشمنان‌ و مدعیان‌ و تفرقه‌افکنان‌ بود. وقتی به‌ تهران‌ برگشتم، خدمت‌ امام‌ رسیدم‌ و شرح‌ آن‌ دیدارها را برای ایشان‌ گفتم. دیدم‌ دل‌ منور آن‌ مرد روحانی شاد شد و آثار آن‌ در چهره‌ی پاک و مطهر او آشکار گردید.
نظر امام‌(ره) از اول‌ همین‌ بود که‌ مردم‌ با انقلاب‌ و اسلام‌ همراهند؛ چون‌ مسلمان‌ و مؤمنند. آن‌ کسی که‌ با انقلاب‌ و جمهوری اسلامی موافق‌ نیست، ضد اسلام‌ است‌; والا جمهورییی که‌ بر مبنای اسلام‌ تشکیل‌ شده‌ است، چرا باید مورد مخالفت‌ کسی قرار بگیرد که‌ معتقد به‌ اسلام‌ است!؟ کسانی که‌ با انقلاب‌ اسلامی مخالفت‌ میکنند، با اسلام‌ بدند.
لعنت‌ خدا برآنان‌ که‌ به‌ خاطر خشنودی اسرائیل، با اسلام‌ و انقلاب‌ و جمهوری اسلامی جنگیدند و مقابله‌ کردند. امت‌ اسلام‌ و تاریخ‌ اسلامی، زشت‌رویی کسانی که‌ با امریکا و اسرائیل‌ و دشمنان‌ اسلام‌ صلح‌ کردند و صفا نشان‌ دادند و برای آنها امنیت‌ خاطر فراهم‌ کردند، اما با اسلام‌ و جمهوری اسلامی و امام‌ امت‌ مقابل‌ شدند، فراموش‌ نخواهد کرد و از آنها نخواهد گذشت. البته‌ شما مردم‌ از اول‌ انقلاب‌ تاکنون، تودهنی محکمی به‌ آنها زدید و با وفاداری و اتحاد و یکپارچگی خود، باز هم‌ خواهید زد.
آنچه‌ مهم‌ است، این‌ است‌ که‌ همه‌ی آحاد جامعه‌ در هر جای کشور که‌ هستند، برای آبادانی و سازندگی کشور احساس‌ مسؤولیت‌ کنند؛ وظیفه‌ی اول‌ ما همین‌ است. ما در دوران‌ بعد از جنگ‌ هستیم‌ و باید همه‌ی نیروهای خود را برای آبادانی و عمران‌ واقعی و توسعه‌ی حقیقی کشور متمرکز کنیم‌; کاری که‌ هیچ‌وقت‌ کشور ما به‌ صورت‌ درست‌ از آن‌ برخوردار نبود. بعد از انقلاب‌ که‌ میخواستیم‌ مشغول‌ سازندگی شویم، دشمن‌ جنگ‌ را بر ما تحمیل‌ کرد؛ حالا هم‌ با کارشکنی در مسأله‌ی قطعنامه، اخلالگری میکنند؛ اما بالاخره‌ بر این‌ مشکلات‌ فایق‌ خواهیم‌ آمد.
باید ملت‌ ایران‌ و مسؤولان، کار اصلی سازندگی را به‌ طور جدی شروع‌ کنند. اگرچه‌ الان‌ هم‌ کارهای زیادی در حال‌ انجام‌ است، لیکن‌ بایستی حرکت‌ بنیانی برای سازندگی کشور، با برنامه‌ریزیهایی که‌ انجام‌ شده‌ و میشود، با تمام‌ قوت‌ جلو رود. مسؤولان‌ همت‌ خود را به‌ کار گیرند و آستینها را بالا بزنند و از مردم‌ کمک بخواهند؛ مردم‌ هم‌ با دل‌ و جان‌ به‌ آنها کمک کنند.
ایران‌ کشور بااستعدادی است. مناطق‌ غرب‌ کشور از بالا تا پایین‌ و مناطق‌ دیگر، هر کدام‌ به‌ نسبت‌ خود استعدادهای زیادی از لحاظ کشاورزی و توسعه‌ی صنعت‌ صحیح‌ و عمران‌ روستاها و توسعه‌ی دانشگاهها و سرمایه‌گذاری در علم‌ و تحقیق‌ دارند. ما از همه‌ جهت‌ امکانات‌ فراوان‌ داریم‌ که‌ باید ان‌شاءالله‌ ملت‌ ایران‌ از آنها برخوردار شود، و این‌ با تدبیر صحیح‌ مسؤولان‌ و پشتیبانی مردم‌ از آنها میسر است.
باید بیش‌ از گذشته، "وحدت‌" را برای اسلام‌ و پیشرفت‌ به‌ سمت‌ هدفهای اسلامی و سازندگی کشور رعایت‌ کرد. خیلی مراقب‌ باشید که‌ نفوذیهای دشمن، پرچمهای اختلاف‌ را بلند نکنند. هر پرچم‌ اختلافی که‌ بلند شد، شما آن‌ را متهم‌ کنید که‌ نفوذی دشمن‌ است‌; هرچند خودش‌ نداند.
گاهی مفسد نمیداند و توجه‌ ندارد که‌ فساد میکند؛ "قل‌ هل‌ ننبئکم‌ بالاخسرین‌ اعمالا الذین‌ ضل‌ سعیهم‌ فی الحیوه‌ الدنیا و هم‌ یحسبون‌ انهم‌ یحسنون‌ صنعا". خیال‌ میکنند که‌ دارند کار خوب‌ انجام‌ میدهند؛ در حالی که‌ فساد میکنند.
متأسفانه‌ کسانی هستند که‌ با حرفهای بیمبنای خود و یا از طریق‌ موضعگیریها و کارهای نامطلوب، در جامعه‌ فساد میکنند. بنابراین، آن‌ کس‌ که‌ دم‌ از اختلاف‌ زد و صحبت‌ از یأس‌ و ناامیدی کرد، شما او را متهم‌ کنید که‌ دانسته‌ و یا ندانسته، تحت‌ تأثیر دشمن‌ است‌; از او تبری کنید و ان‌شاءالله‌ خدای متعال‌ هم‌ کمکتان‌ خواهد کرد.
مجددا از وفاداری صمیمانه‌ی همه‌ی شما، مخصوصا آقایان‌ علما و ائمه‌ی محترم‌ جمعه‌ و خانواده‌های معظم‌ شهدای عزیزمان‌ تشکر میکنم‌ و امیدوارم‌ که‌ خداوند به‌ همه‌ی شما توفیق‌ دهد و لطف‌ خودش‌ را افاضه‌ کند.
والسلام‌ علیکم‌ و رحمه‌الله‌ و برکاته‌

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:03 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم

تاریخ: 1368/04/12

 

بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم


بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم‌
متقابلا به‌ همه‌ی برادران‌ و خواهران‌ که‌ از راههای دور تشریف‌ آوردند، این‌ مصیبت‌ بزرگ‌ و داغ‌ سنگین‌ را تسلیت‌ عرض‌ میکنم‌. امیدوارم‌ روح‌ مطهر امام‌ و باطن‌ نورانی آن‌ مرد خدا، به‌ همه‌ی ملت‌ ایران‌ و دیگر مسلمانان‌ عالم‌ مدد دهد، تا بتوانند ان‌شاءالله‌ راه‌ پرافتخار مورد رضای پروردگار را دنبال‌ کنند.
انقلاب‌ ما دارای دو بعد بود: بعد داخلی و بعد خارجی. در بعد داخلی، ملت‌ فداکار ایران‌ زندگی دست‌ساخته‌ی فرهنگ‌ غرب‌ و آلوده‌ به‌ فساد قدرتهای استکباری را به‌ زندگی اسلامی - که‌ آرزوی همه‌ی مردم‌ ایران‌ بود - تبدیل‌ کرد. در این‌ بعد، پیشرفتهای بسیار چشمگیری هم‌ پدیدار شد. امروز روحیات‌ و واقعیات‌ زندگی ملت‌ ایران‌، با آنچه‌ که‌ قبل‌ از پیروزی انقلاب‌ وجود داشت‌ و دستهای استعماری روی آن‌ کار کرده‌ بودند، تفاوتهای بسیار زیادی دارد. البته‌ نمیگوییم‌ که‌ امروز زندگی ما کاملا اسلامی است‌; ولی معتقدیم‌ در مقایسه‌ با گذشته‌، به‌ مراتب‌ به‌ زندگی اسلامی نزدیک شده‌ایم‌ و باید تلاش‌ کنیم‌ که‌ باز هم‌ نزدیکتر شویم‌.
زندگی و حیات‌ طیبه‌ی اسلامی، یعنی سعادت‌ دنیا و عقبی و رفاه‌ مادی و تعالی معنوی. انقلاب‌ ما این‌ حرکت‌ را در کشور به‌ وجود آورد و دست‌ قدرتمند الهی رهبر و امام‌ بزرگوار آن‌ را به‌ پیش‌ برد، و از این‌ جهت‌ امروز بحمدالله‌ در دنیا ملتی نمونه‌ هستیم‌.
اهمیت‌ بعد خارجی انقلاب‌، کمتر از بعد داخلی آن‌ نیست‌. در بعد خارجی، انقلاب‌ ما توانست‌ ملتهای مسلمان‌ را با هم‌ آشنا، و نسبت‌ به‌ یکدیگر دلسوز و علاقه‌مند کند. سالهای متمادی استعمار در میان‌ کشورهای اسلامی کار کرد، تا آنها را از هم‌ جدا کند و یا در مقابل‌ یکدیگر قرار دهد; فارس‌ در مقابل‌ عرب‌، هر دو در مقابل‌ ترک، هر سه‌ در مقابل‌ ملت‌ پاکستان‌، و همه‌ در مقابل‌ ملتهای دیگر مسلمان‌. استعمار قصد داشت‌ با این‌ کار، بین‌ کشورها و دولتها، مرزهای جغرافیایی و نژادی و ملی به‌ وجود آورد. این‌که‌ امروز میبینید بعضی از سلاطین‌ و رؤسای دست‌نشانده‌ی استعمار فریاد ملیت‌گرایی و قومیت‌گرایی را در دنیا سر میدهند، در اصل‌ همان‌ خطوط و روشهای استعماری را دنبال‌ میکنند.
انقلاب‌ ما ملتها را با هم‌ آشنا و نزدیک کرد. امروز کشورها و ملتهای اسلامی، به‌ برکت‌ انقلاب‌ ایران‌ احساس‌ میکنند که‌ روحیه‌ی مسلمانی در آنها زنده‌ شده‌ است‌. ملتهای عرب‌، پیش‌ از آن‌که‌ به‌ عرب‌ بودن‌ خود افتخار کنند - اگر وجدان‌ و ایمانشان‌ آزاد باشد - به‌ مسلمانی خویش‌ افتخار میکنند. ملت‌ مسلمان‌ شبه‌قاره‌ی هند و آفریقا و سایر ملتهای مسلمان‌ آسیا نیز به‌ مسلمانی خود افتخار میکنند.
اسلام‌ به‌ برکت‌ انقلاب‌، به‌ صورت‌ یک ارزش‌ درآمد و مسلمانها با احساس‌ اسلام‌، به‌ هم‌ نزدیک شدند; و از سوی دیگر، دشمنان‌ جهانی اسلام‌ - یعنی استکبار جهانی و شرق‌ و غرب‌ متجاوز و امریکای تجاوزکار و غارتگر - که‌ از اعماق‌ وجود با اسلام‌ مخالفند، از وحدت‌ اسلامی و آشنایی ملتهای مسلمان‌ با یکدیگر، دچار وحشت‌ شده‌اند.
ما که‌ امروز برای امام‌(ره‌) عزادار هستیم‌، باید این‌ دو بعد را با کمال‌ جدیت‌ مورد توجه‌ و نظر قرار دهیم‌; والا اگر خدای ناخواسته‌ راه‌ و وصیت‌ امام‌ فراموش‌ بشود - که‌ ان‌شاءالله‌ هرگز فراموش‌ نخواهد شد - نتایج‌ زحمات‌ طولانی آن‌ بزرگوار از بین‌ خواهد رفت‌.
امروز هر دو بعد انقلاب‌ برای ما حایز اهمیت‌ است‌. در بعد داخلی، باید تمام‌ اقشار ملت‌ و مسؤولان‌ و علمای اعلام‌ و معلمان‌ و گویندگان‌ و نویسندگان‌ و سازندگان‌ و برنامه‌ریزان‌ و سیاستگذاران‌ تلاش‌ کنند، تا باز هم‌ جامعه‌ را به‌ سمت‌ زندگی اسلامی جلوتر ببریم‌ و به‌ آرمانها نزدیکتر کنیم‌. و در بعد خارجی انقلاب‌ نیز، باید همه‌ی ملتهای مسلمان‌ - بخصوص‌ علما و روشنفکران‌ و کسانی که‌ حرفشان‌ بر ذهن‌ مردم‌ اثر میگذارد - تلاش‌ کنند، تا وحدت‌ و نزدیکی و آشنایی ایجادشده‌، حفظ و تقویت‌ شود.
در مراسم‌ حج‌ که‌ متأسفانه‌ دست‌ مزدوران‌ دست‌نشانده‌ی استکبار جهانی، ملت‌ ما را در این‌ دوسال‌ از زیارت‌ خانه‌ی خدا و مرقد مطهر رسول‌ اکرم‌(ص‌) محروم‌ کرده‌ است‌، باید بازگشت‌ به‌ اسلام‌ و نزدیک شدن‌ آحاد امت‌ اسلامی به‌ یکدیگر، مورد تأکید قرار گیرد. مسلمانان‌ کشورهای اسلامی و نیز مسلمانانی که‌ در کشورهای غیراسلامی در اقلیت‌ هستند، باید بدانند که‌ ملت‌ ما پیوند الهی و اسلامی خود با ملتهای مسلمان‌ دیگر را هرگز فراموش‌ نخواهد کرد و به‌ آن‌ اهمیت‌ خواهد داد. این‌، وصیت‌ امام‌ بزرگوار(ره‌) است‌.
من‌ به‌ شما برادران‌ و خواهران‌ عزیز که‌ از راههای دور تشریف‌ آوردید و همچنین‌ به‌ برادران‌ محترم‌ پاکستانی توصیه‌ میکنم‌ که‌ هرگز احساس‌ کار و تلاش‌ برای ساختن‌ جامعه‌ی اسلامی کامل‌ در داخل‌، و پیوند مستحکم‌ برادری و اسلامی در خارج‌ را فراموش‌ نکنید. دو رکن‌ اساسی و دو روی صفحه‌ی انقلاب‌ ما، همین‌ نکته‌ است‌.
امیدوارم‌ خدای متعال‌ به‌ همه‌ی مسلمانان‌ عالم‌ کمک کند، تا در راه‌ پیروزی جهانی اسلام‌ تلاش‌ کنند، و مخصوصا به‌ ملت‌ بزرگ‌ ایران‌ توفیق‌ دهد، تا بتواند راه‌ پرافتخار و شرافت‌آمیزی که‌ امام‌ بزرگوار ما را در آن‌ مسیر رهبری و هدایت‌ کرد، ادامه‌ دهد.
در مراجعت‌ به‌ شهرهای خود، سلام‌ من‌ را به‌ همه‌ی برادران‌ و خواهران‌ عزیز همشهری خویش‌ ابلاغ‌ کنید. خداوند ان‌شاءالله‌ شما را تأیید کند و روح‌ مقدس‌ امام‌(ره‌) را از همه‌ی ما راضی کند و دعای حضرت‌ بقیه‌الله‌(ارواحنافداه‌) را شامل‌ حال‌ ما قرار دهد.
والسلام‌ علیکم‌ و رحمه‌الله‌ و برکاته‌

 

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:03 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت ائمه‌ی جمعه‌

تاریخ: 1368/04/12

 

بیانات در مراسم بیعت ائمه‌ی جمعه‌


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


الحمدللَّه ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیّةاللَّه فی‌الارضین‌

 


به همه‌ی آقایان محترم و برادران عزیز خیرمقدم میگویم، و به خاطر این‌که روز اول این سمینار بزرگ و مجمع پُرفایده را مصروف کردید تا ما در خدمتتان باشیم، تشکر میکنم. امیدوارم ان‌شاءاللَّه این تجمع برای همه‌ی ما و مردم مؤمن و صالح، حاوی خیر و برکت باشد.

 


در این برهه‌ی حساس، مسأله‌ی اصلی (رهبری) است، که سعی میکنم به نحو اجمال آن را تبیین کنم؛ برای ملت ایران و انقلاب و آینده‌ی کشور و در جهت حفظ انتظام و انسجام ملت، زمان مهمی سپری میشود. ما در طول ده سال گذشته، نسبت به این برهه‌ی حساس - که یقین داشتیم روزی حادثه‌ی فقد امام(ره) پیش خواهد آمد - نگرانی بسیار داشتیم و حالا ناگهان میبینیم که در همان فصل از زمان هستیم. با توجه به این امر، احساس میکنیم که همه باید در این فصل بسیار مهم و حساس و خطیر و تعیین‌کننده، حداکثر ابتکار و تلاش و اخلاصی را که از آنها برمی‌آید، ارایه کنند، تا بتوانیم ان‌شاءاللَّه انقلاب را از این پیچ بسیار مهم و نقطه‌ی عطف بسیار خطیر، بسلامت عبور دهیم.

 


آنچه که در خصوص تعیین رهبر واقع شد و بار این مسؤولیت بر دوش بنده‌ی کوچک ضعیف حقیر گذاشته شد، برای خود من حتّی یک لحظه و یک آن از آنات گذشته‌ی زندگی، متوقع و منتظر نبود. اگر کسی تصور کند که در طول دوران مبارزه و بعداً در طول دوران انقلاب و مسؤولیت ریاست قوّه‌ی اجرایی، حتّی یک لحظه در ذهن خودم خطور میدادم که این مسؤولیت به من متوجه خواهد شد، قطعاً اشتباه کرده است. من همیشه خودم را نه فقط از این منصب بسیار خطیر و مهم، بلکه حتّی از مناصبی که به مراتب پایینتر از این منصب بوده است - مثل ریاست جمهوری و دیگر مسؤولیتهایی که در طول انقلاب داشتم - کوچکتر میدانستم.

 


یک وقتی خدمت امام(ره) این نکته را عرض کردم که گاهی نام من در ردیف بعضی از آقایان آورده میشود، در حالی که در ردیف آنها نیستم و من یک آدم کوچک و بسیار معمولی هستم. نه این‌که بخواهم تعارف کنم؛ الان هم همان اعتقاد را دارم. بنابراین، چنین معنایی اصلاً متصور نبود.

 


البته در آن ساعات بسیار حساسی که سخت‌ترین ساعات عمرمان را گذراندیم و خدا میداند که در آن شب شنبه و صبح شنبه چه بر ما گذشت، برادرها از روی مسؤولیت و احساس وظیفه، با فشردگی تمام، فکر و تلاش میکردند که چگونه قضایا را جمع‌وجور کنند. مکرر از من به عنوان عضو شورای رهبری اسم میآوردند، که البته در ذهن خودم آن را رد میکردم؛ اگرچه به نحو یک احتمال برایم مطرح میشد که شاید واقعاً این مسؤولیت را به من متوجه کنند.

 


در همان موقع به خدا پناه بردم و روز شنبه قبل از تشکیل مجلس خبرگان، باتضرع و توجه و التماس، به خدای متعال عرض کردم: پروردگارا ! تو که مدبر و مقدر امور هستی، چون ممکن است به عنوان عضوی از مجموعه‌ی شورای رهبری، این مسؤولیت متوجه من شود، خواهش میکنم اگر این کار ممکن است اندکی برای دین و آخرت من زیان داشته باشد، طوری ترتیب کار را بده که چنین وضعیتی پیش نیاید. واقعاً از ته دل میخواستم که این مسؤولیت متوجه من نشود.

 


بالاخره در مجلس خبرگان بحثهایی پیش آمد و حرفهایی زده شد که نهایتاً به این انتخاب منتهی شد. در همان مجلس، کوشش و تلاش و استدلال و بحث کردم، تا این کار انجام نگیرد؛ ولی انجام گرفت و این مرحله گذشت.

 


من همین الان خودم را یک طلبه‌ی معمولی و بدون برجستگی و امتیازی خاص میدانم؛ نه فقط برای این شغل باعظمت و مسؤولیت بزرگ، بلکه - همان‌طور که صادقانه گفتم - برای مسؤولیتهای به مراتب کوچکتر از آن، مثل ریاست جمهوری و کارهای دیگری که در طول این ده سال داشتم. اما حالا که این بار را روی دوش من گذاشتند، با قوّت خواهم گرفت؛ آن‌چنان که خدای متعال به پیامبرانش توصیه فرمود: (خذها بقوّة)(1).

 


برای این مسؤولیت، از خدا استمداد کردم و باز هم استمداد میکنم و هر لحظه و هر آن، در حال استمداد از پروردگار هستم، تا بتوانم این مسؤولیت را در حد وسع خودم - که تکلیف هم بیش از وسع نیست - با قدرت و قوّت و حفظ شأن والای این مقام، حفظ کنم و انجام بدهم. این تکلیف من است، که امیدوارم ان‌شاءاللَّه مشمول لطف و ترحم الهی و دعای ولیّ‌عصر(عج) و مؤمنین صالح باشم.

 


برادران عزیز و آقایان محترم! شما که زمام اندیشه و ایمان و روحیه‌ی دینی مردم را به میزان زیادی در دست دارید، خوب است که اهمیت زمان و حساسیت وضع را به طور کامل و دقیق مورد توجه قرار دهید. دشمنان ما فرض کرده بودند که جامعه از هم گسسته شود و میان مردم حیرت به وجود آید و در بین مسؤولان اختلاف کلمه بروز کند و انقلاب از حمایت مردمی و حصار دفاع عمومی محروم شود. آنها به این فرض امید بسته، و برای آن لحظه سرمایه‌گذاری کرده بودند.

 


بحمداللَّه در آن برهه دشمن نا کام شد و مردم وحدتشان را حفظ کردند و نسبت به انقلاب و امام(ره) وفاداری فوق تصوری از خود نشان دادند. مسؤولیت جای خودش را پیدا کرد و مورد تسالم خواص و عامه‌ی مردم قرار گرفت. دشمن حیرت کرد، و حتّی تحلیل‌گرهای سیاسی آنها در روزهای اول حادثه سعی کردند وانمود کنند که قضیه جدی نیست؛ گفتند قضیه موقتی و مصلحتی است! آنها میخواستند وانمود کنند که آنچه را که در انتظارش بودند، هنوز فوت نشده است؛ بنابراین هنوز جای این است که بین مردم اختلاف بیفتد و صفوف از هم جدا بشود و حمایت عمومی مردم نسبت به انقلاب، از بین برود!

 


با گذشت زمان و با قاطعیتی که رهبران امت و خواص ملت و وفایی که عامه‌ی مردم نشان دادند و با آگاهی و هوشیاری عمومی، وضع عوض شد. امروز تحلیلها و برداشتهای دنیا طور دیگر است. بالاخره دشمن تودهنی را از مردم ما خورد.

 


برادران عزیز! ما در طول این ده سال، تجربه‌های زیادی کسب کرده‌ایم. حقیقتاً به این کلام امیرالمؤمنین(ع) رسیده‌ام که: (و من نام لم ینم عنه)(2). اگر غفلت کردیم، در همان لحظه‌ی غفلت، ضربه را خواهیم خورد. دشمن از ضربه زدن و هجمه کردن و توطئه کردن علیه این بساط دینی و اسلامی، هیچ‌وقت منصرف نخواهد شد؛ منتها آن وقتی که ما قاعده‌ی کار را محکم کرده باشیم، دشمن مأیوس خواهد شد. اگرچه در حال یأس هم بتواند، ضربه میزند، منتها وقتی امید دشمن از او گرفته شد، طبعاً تلاش و تحرک او هم کم خواهد شد.

 


ما باید خودمان را به آن‌جا برسانیم، و در وضع کنونی نباید یک لحظه از کید و توطئه‌ی دشمن و طرق گوناگون آن غافل باشیم. فکرنکنیم که چون مسأله‌ی رهبری حل شد، قانون اساسی شکل مطلوب خودش را پیدا کرد و مردم حضور قوی خودشان را در صحنه نشان دادند، پس همه‌ی قضایا تمام شد، و بنابراین از دقت وسواس‌آمیز و مراقبتهایی که باید بکنیم، خدای نکرده غافل بشویم و منصرف بمانیم؛ نه، من در مسؤولیت خودم، مسؤولان گوناگون کشوری و عامه‌ی مردم در کار خودشان، و بخصوص شما آقایان محترم در مسؤولیت و وظیفه‌ی خطیری که بر دوشتان گذاشته شده و بسیار مهم و تعیین‌کننده است، نباید غافل شویم، که دشمن از طرق مختلف ممکن است وارد شود و ضربه بزند.

 


ما در نظام جمهوری اسلامی، با روحیه و ایمان مردم پیش میرویم و حرکت میکنیم. اگرچه استعداد و امکانات و منابع ما به عنوان یک کشور و ملت، خیلی زیاد است و بحمداللَّه تجربه‌ی انقلابیِ کشورداریِ سطح عالی هم در اختیار مسؤولان کشور است، اما آنچه که نقداً و بالفعل در اختیار ماست و قبل از آن‌که منابع استخراج بشوند و صنعت ما شکل لازم را پیدا کند و توسعه‌ی کشور به نحو صحیحی انجام گیرد، آن را در دست داریم، همین مردمی هستند که در همه‌ی آنات، رضایت و قبول و حمایتشان، پشت سر مسؤولان کشور بوده است و ضمن این‌که ایمانشان خیلی بالاست، اما در مواردی به خاطر کمبودها و کسریها و یا حتّی به خاطر بعضی از واردات ذهنییی که به وسیله‌ی دشمن یا دوست در ذهن مردم جای میگیرد، ممکن است روحیه‌ی آنها آسیب‌پذیر هم باشد.

 


آنچه که درحقیقت این حصار را الان نگهداشته، ایمان و روحیه‌ی مردم است. ایمان و روحیه را چه کسی برای مردم حفظ میکند؟ به نظر من، یکی از مهمترین عوامل حفظ ایمان و روحیه در مردم، همین نمازهای جمعه و خطبه‌های جمعه و حضور معنوی مردم در صحنه‌ی نمازجمعه است و این‌که یک نفر انسان امین، با زبان صادقی که مردم او را قبول دارند، هر جمعه از اوضاع کشور برای مردم میگوید و آنها را نصیحت، و جهتگیریشان را تصحیح میکند.

 


به اعتقاد من، این مهم یکی از پایه‌های اساسی حفظ نظام اجتماعی ماست؛ در تاریخ هم همین‌طور بوده است. هم ائمه‌ی عدل - مثل رسول مکرم اسلام(ص) - و هم خلفای جور در دوران بنیامیه و بنیعباس و امرای آنها در اقطار بلاد اسلامی، از نمازجمعه برای تحکیم پایه‌های حکومت استفاده میکردند. اینها که نظام باطلی داشتند، بر مبنای ظلم و تبعیض و عمل فاسقانه کار میکردند - مثل حجاج‌بن‌یوسف‌ثقفی - و نمازجمعه‌شان حقیقی نبود و دعوت به تقوایی که میکردند، به خاطر عمل غیرپرهیزکارانه‌ی خودشان، اثر حقیقی را نداشت، اما درعین‌حال این حرفها تأثیر زیادی میگذاشت؛ چون حساسیت و اهمیت این تریبون زیاد است.

 


در حال حاضر، دستگاه حقی بر مبنای امامت و ولایت حق به وجود آمده است و کسانی که امروز متصدی امر امامت جمعه‌اند، حقیقتاً انسانهای مؤمن و متقی و صادق و معنوی و روحانی و بیطمع هستند و قصد اقتدار و قدرتمندی ندارند و این منصب را مقام و موقعیت دنیایی نمیدانند. تأثیر و نقش این تریبون در چنین شرایطی، فوق‌العاده و طراز اول خواهد بود و قوام معنوی و حصار ایمانی جامعه را حفظ خواهد کرد. اگر ما این تریبون را نمیداشتیم، معلوم نبود وضع انقلاب و روحیه‌ی مردم چگونه بود. این، یکی از برکات انقلاب بود و امام(ره) به این نکته توجه داشتند.

 


اوایلی که به امامت جمعه‌ی تهران منصوب شده بودم، تشکیل این سمینار را خدمت حضرت امام(ره) پیشنهاد کردم. به ایشان گفتم: ما در سرتاسر کشور، تعدادی علمای محترم داریم که امام جمعه هستند - البته در آن وقت تعدادشان به اندازه‌ی الان نبود - و درحقیقت یک شبکه‌ی سراسری برای اداره‌ی معنوی جامعه و حفظ ایمان و حصار ایمانی کشور تشکیل میدهند. اگر شما موافقت کنید، ما این شبکه را به هم وصل کنیم و بعداً بین این مجموعه و ائمه‌ی جمعه‌ی جهان اسلام، کنگره‌هایی تشکیل دهیم.

 


ایشان از این پیشنهاد خیلی خرسند شدند و استقبال کردند. پس از جلب موافقت امام(ره) به قم آمدیم و آن سمینار اول را که در کتابخانه‌ی مدرسه‌ی فیضیه برگزار شد، تشکیل دادیم و نتیجتاً این کار پایه‌گذاری شد و بحمداللَّه تا امروز هم ادامه دارد.

 


شبکه‌بندی منصب امامت جمعه و نگاه کردن به این مجموعه به عنوان حصار معنوی و ایمانی کشور و ملت، امر فوق‌العاده مهمی است که مطلقاً نبایستی مورد غفلت قرار گیرد. هنگامی این شبکه حقیقی خواهد بود و خواهد توانست به صورت یک حصار واقعی کار کند، که این اجتماعات به شکل مرتب و منظم انجام بگیرد.

 


توصیه‌ی مؤکد من به آقایان محترم اعضای دبیرخانه این است که سمینارهای ائمه‌ی جمعه - چه سمینارهای سراسری، چه سمینارهای استانی و چه سمینارهای بین استانی که گاهی چند استان در یک منطقه سمینار دارند - مطلقاً وقفه و تعطیلی پیدا نکند؛ بلکه به صورت منظم و زمان‌بندی شده تشکیل شود. باید این کار جدی تلقی شود؛ نه این‌که مجمعی به وجود آید، تا افراد دور هم بنشینند و حرفی بزنند و قضیه تمام شود.

 


سمینار، مجمعی است که افراد شرکت‌کننده، مسایل مربوط به آن مجموعه را به صورت تحقیقی و بنیانی بیان کنند، تا همه نسبت به این مسایل مشترک، دید واحدی پیدا کنند و راه واحدی را برگزینند و گاهی هم از تجربیات و تحقیقات یکدیگر استفاده کنند؛ یعنی مجموعه همسان بشود و سطحش بالا رود.

 


یک سمینار حقیقی باید دو خاصیت داشته باشد: اولاً مجموعه را همسان و سطح آنها را به هم نزدیک کند، ثانیاً سطح را در مجموع بالا ببرد. یعنی با هر سمیناری که تشکیل میشود، ما شاهد آن باشیم که قوام و استحکام معنوی امامت جمعه و تریبونی که در شهر شماست، از گذشته بیشتر شده است.

 


بعد هم ان‌شاءاللَّه این سمینارها را به کنگره‌ی جهانی ائمه‌ی جمعه وصل کنید که الان مدتی است چنین کنگره‌یی - که بسیار لازم و مفید میباشد - تشکیل نشده است. باید برادران محترم دبیرخانه همت کنند و مقدمات کار را فراهم آورند و وقت بگذارند و قبل از آن‌که به این سمینار تشریف بیاورند، روی مسایلی که فکر میکنند باید مطرح بشود، مطالعه و فکر و تحقیق کنند. ممکن است بعضی از آقایان اهل تتبع و تحقیق واسعی باشند؛ در این اجتماع تشریف بیاورند و مسایل را مطرح کنند، تا سطح مجموعه بالا رود.

 


از سوی دیگر، باید محتوای خطبه‌ها و آنچه که ارایه میشود، به صورت روزافزون اعتلاء داشته باشد و سطحش بالا رود. البته به نظر من، این کار کاملاً عملی و میسور است و از کارهای جنبی خیلی مهمتر میباشد. اگر میخواهیم در نمازجمعه فکر مردم را از لحاظ اسلامی به استدلالهای لازم آشنا کنیم، یا ذهنشان را از لحاظ جهتگیری سیاسی توجیه و ایمانشان را تقویت کنیم، این امر احتیاج به کار و مطالعه دارد و بدون آن ممکن نیست.

 


من برای رفتن به نمازجمعه، شاید به طور متوسط سه ساعت مطالعه میکنم و همیشه هم ناراضیم؛ به خاطر این‌که واقعاً سه ساعت وقت کمی است. به دلیل اشتغالات زیادی که همیشه داشتم، قبل از روز جمعه‌یی که میخواهم به نماز بروم، فرصت نمیکنم مطالعه کنم. روز جمعه از ساعت هشت صبح تا وقتی که به نماز میروم، مینشینم مطالعه میکنم؛ در عین حال احساس میکنم وقتِ بسیار کمی است.

 


واقعاً جا دارد که یک خطبه‌ی روز جمعه، هفت، هشت ساعت مطالعه پشت سر خودش داشته باشد. اگر ما بتوانیم این مهم را تأمین کنیم، احساس میشود که یک کلاس عمومی سراسری برای عامه‌ی مردم خواهیم داشت، و این چیزی است که قطعاً انقلاب را پیش خواهد برد. بنابراین، بایستی هم ارتباط و اتصال آقایان روزبه‌روز مستحکمتر بشود، و هم آنچه که به مردم داده میشود، روزبه‌روز سطحش بالاتر رود.

 


مردم به نمازجمعه و امام جمعه و چیز فهمیدن و یادگیری مسایل سیاسی عالم علاقه‌مندند. هر کس قدری از اخبار و تحلیلها و حرفهای تازه‌ی دنیا و کشور را برای مردم بزند، آنها با شوق و علاقه دور او جمع میشوند و به حرف او گوش میدهند. اگر این برنامه در نمازجمعه باشد، بلاشک جاذبه پیدا خواهد کرد. باید با جاذبه‌های گوناگون، نمازجمعه را مورد توجه مردم قرار داد، تا آنها بیایند و اهمیت آن را درک کنند.

 


آنچه که من مطرح میکنم، به معنای این نیست که حرف تازه‌یی میزنم و شما آن را نمیدانید؛ خیر، حرفهایی است که همه میدانند و بارها هم گفته شده است؛ بعضی از آنها مخصوصاً مورد تأکید امام بزرگوار و عزیزمان بود که مکرر بیان میکردند و ایشان عمده یا همه‌ی آنها را فرموده‌اند، که لازم نیست دیگر من تکرار کنم؛ فقط چند نکته را مورد تأکید قرار میدهم:

 


نکته‌ی اول، برخورد پدرانه در شهرها ومراکز نمازجمعه است؛ این واقعاً مهم است. یکی از خطرهایی که انقلاب را تهدید میکند، همین است که مردم دچار دودستگی شوند و جناح‌بندی و صف‌آرایی و خط و خطوط بر آنها حاکم شود. اگر امام جمعه به زبان بگوید که من به جایی وابسته نیستم و جناحی را تقویت نمیکنم و حتّی این نکته را در نماز جمعه هم تأکید بکند، اما در واقع این‌گونه نباشد، مردم متوجه این دو موضع میشوند.

 


این‌طور نیست که ما در تریبون نمازجمعه به مردم بگوییم به هیچ طرف وابستگی نداریم و از کاندیدایی حمایت نمیکنیم و پدر همه هستیم، اما در کنار این حرفها، با تعبیرات و گوشه و کنایه و بعضی از کارهای جنبی، برخلاف این گفته و ادعا عمل کنیم؛ مردم زود میفهمند. این اشتباه است که ما خیال کنیم مردم به زبان فریب میخورند و خیال میکنند که ما به یک طرف و جناح گرایش و تمایل خاصی نداریم؛ خیر، مردم این اختلاف را حس میکنند و تفاوت بین قول و عمل امام جمعه، اثر معکوس خواهد بخشید.

 


واقعاً باید آقایان ائمه‌ی جمعه پدرانه برخورد کنند. البته امکان ندارد انسان در دل خود، با دو آدم یا دو جریانی که از لحاظ فکری و سیاسی و سلیقه‌یی در مقابل هم قرار دارند، یکسان برخورد کند. طبیعی است که بالاخره شما از این دو نظر، یکی را قبول دارید و دیگری را نمیپذیرید و به همان اندازه نسبت به آن‌که با شما همفکر است، گرایش قلبی بیشتری دارید - اشکالی هم ندارد - اما دقت کنید که برداشت ذهنی شما نبایستی در عمل و اظهارات و برخوردتان اثر بگذارد.

 


نماینده‌یی که به مجلس می‌آید، احساس رقابت با امام جمعه نکند. مسؤولی که در مسندی گمارده میشود - که ممکن است به جناحی هم وابسته باشد - احساس مخالفت و مقابله با امام‌جمعه نکند. امام جمعه با همه، گرم و مهربان و صمیمی برخورد کند. البته کار مشکلی است، ولی باید تمرین و تلاش کنیم که ان‌شاءاللَّه این کار انجام بگیرد.

 


نکته‌ی دوم، با مردم بودن و ساده‌زیستی است. البته شما این‌چنین هستید و الحمدللَّه همه‌ی آقایان از لحاظ زندگی - با عرض نسبتاً عریضی در کیفیتها - در سطح متوسط قرار دارند؛ منتها برخی از این حفاظتهای زیادی که در بعضی از شهرستانها مشاهده میشود، به اعتقاد ما غیرضروری است و در جاهایی اصلاً حفاظت لازم نیست. این کار، امام جمعه را از مردم دور میکند. نباید وانمود شود که امام جمعه فردی است که مورد تهدید و خطر است و باید برایش محافظ گذاشت.

 


البته نمیخواهم بگویم اگر خطر واقعی وجود دارد، آن خطر دفع نشود. معلوم است که حفظ جان عزیز آقایان واجب است؛ اما مهم آن است که در این کار مبالغه نشود. باید واقع‌بین بود. این‌طور نباشد که اگر حقیقتاً احتمالی نیست و یا به قدر معقول و مورد اعتنایش وجود ندارد، باز ما همان ترتیب اثر را بدهیم که گویی انسان یقین دارد که خطر هست. آن مقداری که واقعاً لازم است، حفاظت انجام بگیرد و به همان اندازه‌ی ضروری (تقدّربقدرها) با قضیه برخورد شود، نه بیشتر.

 


در تأمین امکانات نیز اعتقاد شخصیم این است که امام جمعه باید به مردم متکی باشد و همان رابطه‌ی آخوندی سنتی با مردم حفظ شود. این بهتر از آن است که امام جمعه به مرکز متکی باشد و مرکز برای امام جمعه خانه بسازد و یا ماشین تهیه کند. یکوقتی احتیاج و ضرورت وجود دارد، که یقیناً بایستی این پشتیبانیها از مرکز انجام بگیرد؛ اما باید روال عمومی و طبیعی این باشد که امام جمعه مثل یک روحانیِ معمولی عمل کند.

 


البته در بین برادران اهل سنت، وضع طور دیگر است و نوع رابطه‌ی با مردم و پشتیبانیهای مالی آنها، با ما متفاوت است. ارتباط مالی و معیشتی ما با مردم، بسیار خوب است. آن وقت که در مشهد بودم، بارها این نکته را به دوستان گفته بودم که وقتی کسی وجوهاتش را به ما - که روحانی محل هستیم - میدهد، درحقیقت دل و محبت خودش را هم به ما میدهد. وقتی مردم روحانی را پشتیبانی مالی میکنند، با او احساس پیوند میکنند.

 


بعضی خیال کرده‌اند که اگر مردم به روحانیون پول بدهند و آنها را پشتیبانی مالی بکنند، کارخوبی نکرده‌اند؛ خیر، من عقیده‌ام بعکس است. من معتقدم این کار، یکی از بابرکت‌ترین و بهترین روشهاست که مردم خودشان روحانی را پشتیبانی مالی بکنند. درمورد ائمه‌ی جمعه نیز عقیده‌ی من همین است و طبعاً مقدار بیشتری هم تأمین میشود.

 


در خصوص ارتباطات و کارهایی که ائمه‌ی جمعه با من دارند، مثل گذشته عمل کنند. البته اعضای محترم دبیرخانه‌ی مرکزی که در قم هستند، به کار خودشان ادامه میدهند و همان مسؤولیتها و وظایفی را که دارند، باز هم پیگیری میکنند. از جناب آقای رسولی هم خواهش کردم که اگرچنانچه آقایان ائمه‌ی جمعه با من کاری داشته باشند و یا بخواهند موضوعی را پیشنهاد کنند، قبول زحمت بکنند و این زمینه را فراهم آورند.

 


نکته‌ی سوم، حفظ وحدت است. دشمن امیدوار است که از طریق ایجاد دودستگی و اختلاف، در میان ما نفوذ کند. این، کار بسیار ظریف و دقیقی است که روی آن سرمایه‌گذاری میکند. این‌طور نیست که ما بگوییم دشمن میخواهد تفرقه‌افکنی کند، ما هم مشتها را گره میکنیم و شعار میدهیم و نمیگذاریم دشمن به اهدافش برسد؛ خیر، او روشها و مکانیسمهای بسیار حساب‌شده و دقیقی را برای این کار دارد؛ لذا ما باید هوشیار باشیم.

 


آن‌جا که حرفی را از کسی پیش ما می‌آورند، یا شایعه‌یی را علیه کسی و مقامی و مدیری و مسؤولی درست میکنند، یا در ذهن کسی شکل وظیفه‌ی شرعی را مجسم میکنند و میگویند باید این حرف را بزنی یا این موضع را بگیری، در همه‌ی این موارد، اولین چیزی که باید به ذهن بیاید، این است که شاید طرح این موارد را دشمن برنامه‌ریزی کرده است، تا به وسیله‌ی آن اختلاف ایجاد کند.

 


حفظ وحدت را اصل قرار بدهیم و اگر تکلیف شرعییی هم احساس کردیم، ولی دیدیم عمل به این تکلیف ممکن است مقداری تشنج به وجود آورد و وحدت را از بین ببرد، قطعاً انجام آنچه که تصور میکردیم تکلیف شرعی است، حرام است و حفظ وحدت واجب خواهد بود.

 


پس از رحلت امام(ره)، مسؤولان خوب و ارزشمند کشور در سطوح بالا، خوشبختانه با قضایا هوشمندانه و قوی برخورد کردند. همه‌ی افراد و مراکزی که دشمن فکر میکرد بتواند روی آنها سرمایه‌گذاری کند، در مقابله با توطئه‌ی دشمن، قوی و صادقانه و مخلصانه برخورد کردند. از بیت شریف حضرت امام و بازماندگان ایشان و فرزند ارجمند و عزیزشان، تا مسؤولان کشور وشخصیتهای روحانی و چهره‌های طراز اول جامعه‌ی ما، خیلی خوب و قوی و قاطع و هوشمندانه و مخلصانه و مؤمنانه با قضایا برخورد کردند و حقیقتاً دشمن را دچار حیرت کردند.

 


در ردیفهای بعدی، مدیران گوناگون کشور نیز همین‌گونه بودند. عامه‌ی مردم هم که واقعاً در صفا و اخلاصشان هیچ‌وقت شک و تردیدی نبوده و نیست، در این مقطع بسیار خوب عمل کردند. بایستی همین هوشمندی و توجه به کید و توطئه‌ی دشمن، دایماً مورد توجه باشد. وقتی که دشمن میخواهد اختلاف ایجاد کند، صریحاً نیت خود را بیان نمیکند؛ بلکه حرفی را برای اذهان اشخاص مطرح میکند که فکر میکنند واقعاً حرف منطقی است و باید عکس‌العمل نشان داد و اعتراض کرد. همین‌جاست که هوشمندی لازم است و باید با این توطئه‌ها مقابله کرد.

 


بهار سال 1365 را - روزی که امام(ره) در بستر بیماری بودند - فراموش نمیکنم. ایشان دچار ناراحتی قلبی شده بودند و تقریباً ده، پانزده‌روزی در بستر بیماری بودند. در آن زمان من در تهران نبودم. آقای حاج احمد آقا - آقازاده‌ی محترم ایشان (حفظه‌اللَّه‌وسلمه‌وایده)- به من تلفن کردند و گفتند سریعاً به آن‌جا بیایید؛ فهمیدم که برای امام(ره) مسأله‌یی رخ داده است. آناً حرکت کردم و پس از چند ساعت طی مسیر، خود را به تهران رساندم. اولین نفر از مسؤولان کشور بودم که شاید حدود ده ساعت پس از بروز حادثه، بالای سر ایشان حاضر شدم. در آن وقت برادر عزیزمان جناب آقای هاشمی در جبهه بودند و هیچ‌کس دیگر هم از این قضیه مطلع نبود.

 


روزهای نگران‌کننده و سختی را گذراندیم. خدمت امام(ره) رفتم و هنگامی که نزدیک تخت ایشان رسیدم، منقلب شدم و نتوانستم خودم را نگهدارم و گریه کردم. ایشان تلطف فرمودند و با محبت نگاه کردند. بعد چند جمله گفتند که چون کوتاه بود، به ذهنم سپردم؛ بیرون آمدم و آنها را نوشتم. برادر عزیزمان آقای صانعی هم در اتاق بودند. از ایشان کمک گرفتم، تا عین جملات امام(ره) را بازنویسی کنم.

 


در آن لحظه‌یی که امام(ره) ناراحتی قلبی پیدا کرده بودند، ما بشدت نگران بودیم. وقتی که من رسیدم، ایشان انتظار و آمادگی برای بروز احتمالی حادثه را داشتند. بنابراین، مهمترین حرفی که در ذهن ایشان بود، قاعدتاً میباید در آن لحظه‌ی حساس به ما میگفتند. ایشان گفتند: قوی باشید، احساس ضعف نکنید، به خدا متکی باشید، (اشدّاء علی الکفّار رحماء بینکم)(3) باشید، و اگر با هم بودید، هیچ‌کس نمیتواند به شما آسیبی برساند. به نظر من، وصیت سیصفحه‌یی امام(ره) میتواند در همین چند جمله خلاصه شود.

 


او واقعاً حکیم بود و مصداق کامل (صیرورت الانسان عالما عقلیّا مضاهیا للعالم العینی)(4) محسوب میشد. انسان احساس میکرد که تمام حقایق عالم در وجود او منعکس بود. او چیزهایی را بوضوح و روشنی و باهمان نورانیت نفسانی و نگاه رحمانی و حکمت خودش - نه با استدلال و تمهید مقدمات معمولی - میدید و میفهمید که دیگران عصازنان خودشان را به آن نقطه میرساندند.

 


این مرد حکیم الهی مجرب دلسوزی که چندین سال این جامعه را اداره کرده بود، مهمترین مسأله را همین چند کلمه میدانست، که یکی از آنها (رحماءبینهم) است. من وصیت حقیقی امام(ره) را تحقق همین نکات میدانم. باید بر سلایق پا گذاشت؛ آن‌جا که موجب جداشدن از دیگران است؛ چه رسد به اهواء و هوسها و انگیزه‌های مادّی که حالش معلوم است.

 


همچنین باید از نفوذ عناصر ناباب دشمن در مراکز حساس جلوگیری کرد، که البته این نکته را در درجه‌ی اول بایستی خود من به آن متوجه باشم. توجه به این نکته، صرفاً مخصوص من و امثال من نیست. مراکز حساس در همه‌جا هست؛ از جمله در آن‌جایی که شما تشریف دارید؛ یعنی مرکز امامت جمعه، که بایستی در انتخاب افرادی که آن‌جا هستند، خیلی توجه و ملاحظه داشت، تا خدای نکرده دشمن از آن طریق ضربه‌یی وارد نکند؛ زیرا ضربه‌ی معنوی، به مراتب سخت‌تر و بالاتر از ضربات مادّی است.

 


مجدداً از همه‌ی آقایان که تشریف آوردید و اظهار لطف کردید و روز اول این سمینار را اختصاص به این دیدار دادید، تشکر میکنم؛ امیدوارم که سمینار مفیدی برای همه باشد. ظاهراً صحبت بر این است که از همین‌جا کار کمیسیونهای سمینار شروع بشود و آقایان در این کمیسیونها جداً بحث کنند و مسایلی را که فکر میکنند باید به وسیله‌ی شبکه‌ی عظیم امامت جمعه در ذهنیت و فضای جامعه منتشر بشود، مشخص بکنند و اشکالات و راه علاجها و پیشنهادها را مورد بررسی قرار دهند، تا محصول محسوسی از این اجتماع بزرگ به دست آید.

 


مجدداً تأکید میکنم که دبیرخانه‌ها باید فعال باشند و به سمینارهای استانی و بین‌استانی اهمیت بدهند و ان‌شاءاللَّه سمینار سراسری هم بایستی شکل منظمی بگیرد. واقعاً احساس میکنم که سالی یک بار برای تشکیل چنین مجمعی کم باشد. البته بستگی به این دارد که برنامه‌ریزیهای آقایان چه‌طور جواب دهد و وقتتان چگونه اقتضاکند. ما احتیاج به این داریم که اجتماع بیشتر باشد و بخصوص قبل از هر اجتماعی، روی مسایلی که میخواهد بحث شود، مطالعه و تدبر انجام گیرد، تا ما را به پیش ببرد.

 


ان‌شاءاللَّه آقایان موفق و مؤید باشند.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 


 

 


--------------------------------------------------------------------------------

 


1) اعراف: 145

 


2) نهج‌البلاغه، نامه‌ی 62

 


3) اشاره به فتح: 29

 


4) الاسفارالاربعه، ج 1 ، ص 20

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:03 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها