0

بیانات مقام معظم رهبری

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت وزیر کشور و استانداران سراسر کشور

تاریخ: 1368/03/19

 

بیانات در مراسم بیعت وزیر کشور و استانداران سراسر کشور


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


از برادر عزیزمان جناب آقای محتشمی و همه‌ی شما برادران عزیز و زحمتکش صمیمانه تشکر میکنم. حقیقتاً خیلی سخت است که ما وضعیت جدید را در ذهنمان تصویر کنیم و آن را جا بیندازیم. تا آن‌جا که من با احساس و عقلم و با مشاهده‌ی جلوه‌های گوناگون وجود این مرد درک کرده‌ام، ارزیابی این ضایعه‌ی بسیار بزرگ و سنگین و خطیر، حقاً و انصافاً میسور نیست و اصلاً قابل مقایسه با آنچه که در کشورهای دیگر رخ میدهد، نمیباشد.

 


امام(ره) فقط یک رهبر سیاسی و یک مقام در سلسله مراتب تشکیلاتی کشور نبود؛ او پشتوانه‌ی معنوی و روحی و مایه‌ی امید ما بود؛ وزنه‌ی بزرگ و قله‌ی عظیمی بود که دایم میجوشید و هر کس را به قدر ظرفیتش سیراب و بهره‌مند میکرد. من به نوبه‌ی خود، این مصیبت بزرگ را به همه‌ی برادران عزیز تسلیت عرض میکنم و امیدوارم با توکل به خدا و استعانت از او، و نیز با تدبیر و عقل و حکمت و صفا و همکاری حقیقی و واقعی با یکدیگر، این کمبود بزرگ و خلأ عظیم پُر شود.

 


از لحاظ تشکیلات کشور، پیکره‌ی نظام جمهوری اسلامی با انتخابات مجلس خبرگان کامل شد؛ اما قضیه به این‌جا خاتمه پیدا نمیکند و ما مسؤولیت سنگینتری به عهده داریم. امروز شما برادران عزیز استاندار و پیکره‌ی وزارت کشور، مسؤولیت سنگینی به عهده دارید و نقش بزرگی را میتوانید ایفا کنید، که به اعتقاد من امروز این نقش را کمتر دستگاهی در جمهوری اسلامی میتواند ایفا کند.

 


من حادثه‌ی جانگداز رحلت امام عظیم‌الشأن را بسیار بزرگ میدانم. این‌که شما دیدید خبرگزاریهای خارجی و تحلیل‌گرهای سیاسی، در روز اول فقدان امام پیش‌بینی کردند که همه چیز تمام شد، ناشی از یک کار تبلیغاتی محض نبود؛ بلکه آنها براساس معیارهای خود محاسبه کرده بودند و این نتیجه را گرفته بودند.

 


آنها حقایق موجود در جامعه‌ی ما را نمیبینند و ایمان و شهادت‌طلبی و ارتباط معنوی بین مردم و مسؤولان و دشمن‌شناسی و دشمنی ملت ایران نسبت به استکبار را مشاهده نمیکنند. من هم حقیقتاً معتقدم اگر بخواهیم این فقدان را از دریچه‌ی محدود مادّی ارزیابی کنیم و از برکات الهی و معجزاتی که همیشه به ما کمک رسانده و انقلاب را به پیش برده است، چشم بپوشیم و توکل به خدا و ایمان به او را نادیده بگیریم، باید همان‌گونه قضاوت کنیم.

 


من به نقش انسان و اراده و قدرت انسانی، ایمان زیادی دارم. این جزو اصول فکری ماست که در طول دوران انقلاب و در بررسی مسایل اسلامی به آن رسیده‌ایم و آن را در عمل اجرا کرده‌ایم و آثار و نتایجش را هم دیده‌ایم. ایمان به اراده‌ی انسانی و در کنار آن، اعتقاد و ایمان و اطمینان به کمک الهی، باعث میشود که بزرگترین مشکلات به آسانی حل شوند. با این دید، من نسبت به آینده‌ی انقلاب و کشور و نظام خوشبینم و این خوشبینی را با قوّت تمام حفظ کرده‌ام و امروز به اندازه‌ی یک ذره، احساس بدبینی و ضعف نمیکنم؛ بخصوص که حرکت عظیم مردم، معجزه‌ی الهی را نشان میدهد و ما را با عظمت و تأثیر نقش مردم آشنا میکند.

 


یکی از نکاتی که شما آقایان در وزارت کشور و استانداریها میتوانید آن را تأمین کنید، یا در تأمینش تأثیر داشته باشید، حفظ روحیه‌ی مردم است. اشاره کردند که برادران عزیز استاندار - علی‌رغم میلشان - در مراسم تشییع و وداع نیامدند. کار بسیار خوبی کردید؛ زیرا همیشه خوف اصلی این است که مأمورینی که در جای خاصی به آنها نیاز است، آن‌جا حضور نداشته باشند. مراکز استانها حقاً و انصافاً مهم هستند و شما کار خوبی کردید که در آن‌جا ماندید؛ حالا هم به نظر من باید زودتر برگردید و در محل مأموریت خود حضور داشته باشید. سعی کنید در میان مردم باشید و دایماً با روحانیون و علما و ائمه‌ی جمعه ارتباط داشته باشید.

 


مراسم را در حدی که متناسب با شأن استاندار است، هدایت کنید و در جزییات کارهایی که مردم میخواهند انجام دهند، دخالتی نکنید. این حرکت، حرکت مردمی است؛ لیکن تسهیل کارها به دست استاندار است. باید حضور استاندار در همه‌ی جوانب بزرگداشت این حادثه که به دست مردم اجرا میشود، محسوس باشد و معلوم شود که استاندار در بهتر اجرا شدن مراسم، نقش و تأثیر دارد. اگر مردم امکانات میخواهند، در اختیارشان بگذارید، و اگر ضایعات دارند، فوراً جبران کنید. برای تسهیل در انجام کارها و رفت‌وآمدها و پشتیبانیها و کارهای اورژانسی و ...، دستورهای لازم به دستگاههای مختلف داده شود.

 


استاندار باید محور کل استان باشد، تا مردم حضور او را احساس کنند. بسیار لازم است که در مراسم عظیمی که انجام میگیرد، از فرصتهای گوناگون استفاده کنید و به عنوان نماینده‌ی دولت، با مردم حرف بزنید، به آنها تسلّا دهید، به لطف الهی امیدوار کنید و روحیه‌ی توکل به خدا را در وجودشان تقویت کنید.

 


بارها گفته‌ام که استاندار، مثل نخست وزیر و یا رئیس جمهور برای استان است. مردم باید این حضور را احساس کنند. البته دستگاهها نیز باید همواره با همفکری شما، در شوراها و کمیسیونهای مختلفی که در استان تشکیل میشود و در این روزها ضرورت تشکیلشان بیشتر است، تلاش خود را مضاعف کنند و گزارش آن را به شما بدهند. استاندار نباید از جریانات کنار بماند؛ بایستی در متن جریانها قرار داشته باشد و در همین خصوص، وزارت کشور، هم در تهران و هم در سطح کشور، میتواند نقش مؤثری داشته باشد.

 


مسأله‌ی دیگر، مسأله‌ی وحدت است. هیجان عظیم عمومی که این روزها جریان دارد، زمینه‌ی خوبی است تا بتوانیم به فضل پروردگار، بددلیها و گله‌مندیها و دودستگیهایی را که متأسفانه در غالب استانها وجود دارد، از بین ببریم. شما اگر با ابتکار و عقل و حکمت و به انگیزه‌ی رفع مناقشات، در صحنه‌ی این حادثه‌ی بزرگ حرکت کنید، من خیلی امیدوار میشوم. البته بعضی جاها مشکل و مسأله‌ی چندانی ندارند، لیکن در بعضی از استانها واقعاً مسأله وجود دارد. در دورانی که ما وزنه‌ی عظیم حضرت امام(ره) را نداریم، حقیقتاً بیش از همه چیز بایستی به یکپارچگی و وحدت مردم بیندیشیم؛ والّا انقلاب تهدید خواهد شد.

 


راه ایجاد وحدت و یکپارچگی، بسته به وضعیت سیاسی هر استان، با استان دیگر متفاوت است و نمیتوان نسخه‌ی واحدی را ارایه کرد. مثلاً در بعضی جاها، از طریق تماس شما با امام جمعه، مسأله حل میشود. در جای دیگر، با میانجیگری شما بین چند نفر از علما، مشکل حل میشود. و در استان دیگر، با کوتاه آمدن شما در مقابل کسی که فرضاً تا حدودی از او نگرانی دارید، مسأله حل میشود. باید در تمام مدتی که مردم این شور و هیجان را دارند، برای ایجاد قاعده و پایه برای همدلی بین آنها تلاش و کوشش کنید.

 


آن روزگاری که افراد به خاطر برخی از ملاحظات فکری و سلیقه‌یی و عاطفی، نیروهای خودشان را استخدام میکردند، گذشته است. امروز، روزی است که همه بایستی از سلایق و انگیزه‌های شخصی عبور کنند و هرچه را هم که در گذشته بوده، پشت سرشان بریزند و از آن عبور کنند و ان‌شاءاللَّه زمینه‌ی یک همکاری عمومی را فراهم سازند.

 


چند ماه آینده، ماههای حساسی هستند؛ زیرا انتخابات ریاست جمهوری و همه‌پرسی قانون اساسی را در پیش داریم و تا دولت جدید سرکار بیاید و جا بیفتد و بخواهد حرکت کند و زمام مشکلات را به دست بگیرد، فاصله‌ی زمانی چند ماهه‌یی باید سپری شود. در این مدت بایستی مسؤولان کشور حداکثر عقل و حکمت را بخرج دهند، تا بتوانند ان‌شاءاللَّه این حرکت را به شکل آرام و صحیحی هدایت کنند.

 


من وقتی به وضع کلی کشور نگاه میکنم و خبرها و اظهاراتی که از خارج میرسد، میبینم و مشاهده میکنم، نگرانییی از آینده ندارم. احساس میکنم که امروز ملت ایران بحمداللَّه آن رشد را دارد که بتواند حرکتی را که آغاز کرده است، براساس رهنمودهای امام عزیز(ره) آن را تداوم بخشد. همه این موضوع را پذیرفته‌اند که انقلاب اسلامی ایران به صورت یک حقیقت غیرقابل خدشه، در ذهنیت سیاسی عالم جا افتاده است.

 


دشمنان ما امید داشتند که شاید از گوشه و کنار قضایا و یا اظهارات و موضعگیریهای داخلی چیزی را احساس کنند، تا بتوانند براساس آن بگویند انقلاب راه و جهتگیریش را عوض کرده است. بحمداللَّه از امیدی که بسته بودند، مأیوس شدند و در این روزها، اخبار خبرگزاریها و اظهارات مقامات سیاسی قدرتهای استکباری، کاملاً منعکس‌کننده‌ی این یأس است.

 


راه ما، روشن و مستقیم است. ابزار کار برای حرکت آماده است و حقیقتاً ملت ایران هوشیار و پُرانگیزه در خدمت هدفهای انقلاب است. مشکلات جزیی و نارضاییهای ناشی از برخی مضیقه‌ها که در بعضی از قشرها بود، الان به‌طور موقت فراموش شده است. اگر تلاش کنیم و خوب حرکت کنیم و از حادثه‌ی عظیمی که امید داشتند به شکست جمهوری اسلامی منتهی شود، حسن استفاده را بکنیم، آنچه که عامل شکست تصور میشد، میتواند عامل تقدم و پیشرفت به حساب آید.

 


بزرگان همیشه همین گونه‌اند. مردان بزرگ و انسانهای والا، همه چیزشان در خدمت انقلاب و اهداف آن قرار میگیرد. حرکت و سکوت و سخن و مبارزات و دیگر خصوصیات امام(ره)، در خدمت اهداف انقلاب بود. فقدان او که ضایعه‌یی غیرقابل مقایسه با هر ضایعه‌ی دیگر است، با تفضلات الهی انقلاب و ملت را به پیش می‌برد. برکت بزرگی نصیب نظام ما شده است؛ (و جعلنی مبارکا این ما کنت) (۱)، (و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیّا) (۲). سلام بر ولادت و مرگ و حیات دوباره‌اش. واقعاً همه‌ی خصوصیات او، مشمول و منشأ سلام و برکت الهی است. این واقعیتی است که وجود دارد و اگر نتوانیم از این واقعیت استفاده کنیم، ضعف خود را نشان داده‌ایم و باید جوابش را بدهیم.

 


امیدواریم که ان‌شاءاللَّه با همفکری و همکاری استانداران عزیز سراسر کشور - که شما هم به نوبه‌ی خود، مسأله را به فرماندارها منتقل میکنید - بتوان راه را خوب و قوی ادامه داد و از تفضلات الهی حداکثر استفاده را کرد؛ (انّه سمیع مجیب). خدای متعال یقیناً از بندگانی که در راه او حرکت میکنند و با اخلاص گام برمیدارند، حمایت خواهد کرد؛ من در این موضوع هیچ تردیدی ندارم. البته تضرع و ابتهال به پروردگار را هم نباید فراموش کنیم؛ (قل مایعبؤا بکم ربّی لولا دعاؤکم) (۳). بدون دعا و توجه و توسل به پروردگار نمیشود راه را پیش برد و من اعتقاد دارم که یکی از علل موفقیت امام(ره)، همین تضرع و توجه به پروردگار متعال بود.

 


خداوند ان‌شاءاللَّه همه‌ی شما را در انجام وظایفتان موفق کند، تا بتوانید روح مطهر امام عزیز را از خودتان راضی و خشنود کنید.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 


--------------------------------------------------------------------------------

 


۱) مریم: ۳۱

 


۲) مریم: ۱۵

 


۳) فرقان: ۷۷

 

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:09 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت فرماندهان سپاه

تاریخ: 1368/03/17

 

بیانات در مراسم بیعت فرماندهان سپاه


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


ما در مقابل اراده‌ی الهی و قضای حتمی پروردگار تسلیم هستیم؛ اما حقیقت این است که همه یتیم شدیم. البته این موضوع اختصاص به ملت ایران هم ندارد. خدا میداند که در این چند روز در سراسر جهان اسلام، تا چه اندازه روحهای امیدوار و دلهای مشتاق و چشمهای منتظر، نالیدند و خون گریستند.

 


شخصیت عظیم رهبر کبیر و امام عزیز ما، حقاً و انصافاً پس از پیامبران خدا و اولیای معصومین، با هیچ شخصیت دیگری قابل مقایسه نبود. او ودیعه‌ی خدا در دست ما، حجت خدا بر ما، و نشانه‌ی عظمت الهی بود. وقتی انسان او را میدید، عظمت بزرگان دین را باور میکرد. ما نمیتوانیم عظمت پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، سیّدالشّهداء(ع)، امام صادق(ع) و بقیه‌ی اولیا را حتّی درست تصور کنیم؛ ذهن ما کوچکتر از آن است که بتواند عظمت شخصیت آن بزرگمردان را در خود بگنجاند و تصور کند؛ اما وقتی انسان میدید شخصیتی با عظمت امام عزیزمان و با آن همه ابعاد گوناگون: ایمان قوی، عقل کامل، دارای حکمت، هوشمندی، صبر و حلم و متانت، صدق و صفا، زهد و بیاعتنایی به زخارف دنیا، تقوا و ورع و خداترسی و عبودیت مخلصانه برای خدا، دست‌نیافتنی است، و مشاهده میکرد که همین شخصیت عظیم، چگونه در برابر آن خورشیدهای فروزان آسمان ولایت، اظهار کوچکی و تواضع و خاکساری میکند و خودش را در مقابل آنها ذره‌یی به حساب میآورد، آن‌وقت انسان میفهمید که پیامبران و اولیای معصومین(ع) چه‌قدر بزرگ بودند.

 


به‌هرحال، این ده سال گذشت و ما دیگر این عزیز را در کنار خود نداریم. خدا میداند که در طول این ده سال، فکر چنین روزی، همیشه دل ما را لرزانده بود. نمیدانستیم دنیای بدون (خمینی) چگونه قابل تحمل است. به همین خاطر، چندین بار به ایشان عرض کردم: دعای بزرگ من در پیشگاه خدا این است که من قبل از شما بمیرم.

 


در همان روز تلخ که حال امام مساعد نبود، من جمعی از اعضای شورای بازنگری قانون اساسی را دعوت کردم و به آنها گفتم که حال امام خوب نیست؛ کار بازنگری را قدری تسریع کنیم و مژده‌ی اتمام آن را به ایشان در بیمارستان بدهیم، تا دل امام شاد شود. واقعاً از تصور آن چیزی که ممکن بود پیش آید، قلب من میلرزید؛ صدایم شکست و نتوانستم حرفم را تمام کنم. شاید چند ساعت بعد از آن بود که اطلاع پیدا کردیم این ودیعه‌ی الهی و این گوهر ارزنده را از دست داده‌ایم.

 


همه‌ی پیامبران و اولیا رفتند؛ چاره‌یی هم جز این نیست. حالا که مقدر بود ما زنده بمانیم، باید طاقت برخورد با این حادثه‌ی بسیار تلخ را هم در خودمان ایجاد کنیم. خداوند به پیامبرش فرمود: (انّک میّت و انّهم میّتون)(1). گزیری از این‌گونه حوادث تلخ نیست؛ اما خرسندیم که میراث او در دست ماست و آن، (جمهوری اسلامی) توأم با ارزشهایی است که او در این جمهوری به وجود آورد؛ یا بهتر است بگوییم با ارزشهایی که او جمهوری اسلامی را با آنها ساخت. ما مس بودیم، او ما را طلا کرد. او کیمیا بود، او اکسیر بود. ما زندگی معمولییی داشتیم، او خمودگیها را تبدیل به تحرک و تپش کرد و انسان ساخت.

 


در پیامی به مناسبت یکی از فتوحات ارزنده‌ی شما در جبهه فرمودند: فتح‌الفتوح، عبارت از ساختن این‌گونه انسانها و جوانهاست. در حقیقت، فاتح این فتح‌الفتوح، خود او بود. او بود که این انسانها را ساخت. او بود که این فضا را مهیا کرد. او بود که مسیر را به وجود آورد. او بود که ارزشهای اسلامی را بعد از انزوا و خمول، دوباره احیا کرد. میراث او، همین ارزشها و همین جمهوری اسلامی است. هر کدام از ما در هر مسؤولیتی که هستیم، عشق و محبت وافرمان را به آن عزیز، باید در حفظ و تداوم ارزشها و نظام جمهوری اسلامی مجسم کنیم.

 


من از احساسات صادقانه و پاک شما برادران عزیز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و اظهار وفاداریتان، صمیمانه تشکر میکنم. از شما که در عمق وجود، به انقلاب و ارزشهای آن ایمان آوردید، جز این هم انتظاری نیست. ما سپاه را با همان چشمی نگاه میکنیم که امام عزیزمان نگاه میکرد: به عنوان بازوی قدرتمند نظام و به عنوان گام استوار در مقابله با دشمنان انقلاب اسلامی. ما شما را به معنای حقیقی کلمه، پاسدار انقلاب اسلامی میدانیم؛ همیشه هم این‌گونه بوده است و من هم این‌طور فکر میکنم.

 


من معتقدم اگر ما امروز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را نمیداشتیم، باید آن را به وجود می‌آوردیم. این‌که بعضیها پس از پذیرش قطعنامه، در گوشه و کنار - داخل و بیرون از سپاه - با زبانهای مختلف، زمزمه‌هایی درست کردند که سرنوشت سپاه چه خواهد شد، به اعتقاد من این زمزمه‌ها یا ناآگاهانه و ناهوشیارانه بود، و یا بدخواهانه و مغرضانه. من به برادران عزیزمان در مسؤولیتهای بالای سپاه این تعبیر را مکرر گفته‌ام که بسیار نابخردی است که مسؤولان یک نظام، مطمئنترین بازوی قدرتمند را قدرناشناسی کنند، یا آن را از دست بدهند و یا تضعیف کنند.

 


سپاه امروز با سپاه ده سال پیش، از زمین تا آسمان فرق کرده است. امروز سپاه مجموعه‌یی از تجربه‌ها و آگاهیها و دانشهای نظامی و دانشهای جنبی مثل دانش تسلیحات نظامی و نیز پیشرفتهای گوناگون را باخود همراه دارد. سپاه را باید همه‌ی مسؤولان کشور، همه‌ی آحاد مردم و همه‌ی آحاد سپاه، کاملاً جدی بگیرند. مبادا در بین برادران سپاه کسانی پیدا شوند که در مأموریتهای سپاه و یا در ضرورتهای بیشماری که نسبت به این نهاد انقلابی وجود دارد، اندکی شک کنند. ما باید نیروهای مسلح - هم ارتش و هم سپاه - را تقویت کنیم. این دو نیرو، دو حقیقتند. این حرفی است که همواره امام عزیزمان تا آخر عمر بر آن تکیه میکردند.

 


بعضی خیال میکردند که اگر من میگویم هم سپاه باشد و هم ارتش، به خاطر این است که من خودم یک گرایش خاصی دارم! خیر، این ادعا اشتباه بود. لزومی نداشت که ما هر حرفی را صریحاً در ملأ عام بگوییم. این، حرف و خواست امام بود. ایشان مکرر این مطلب را به من تأکید کرده بودند و هر وقت صحبت میشد، میگفتند هم سپاه و هم ارتش باید تقویت شوند؛ ارتش را حفظ کنید، سپاه را هم حفظ کنید. هر وقت هر کسی نظری غیر از این داشت، ایشان قبول نکردند. این، خط ایشان و فکر و تشخیص آن بزرگوار بود. البته تشخیص خود من هم همین بود. من با نگاه به صحنه‌ی نظامی کشور و نیازهایش و تحلیل آن، میفهمیدم که ما این دو نیرو را لازم داریم.

 


هر کدام از این دو سازمان، طبیعت خاص خودشان را دارند و یک نظام حکیم و کارآمد و بخرد، آن نظامی است که از هر چیزی به قدر ظرفیت و صلاحیت او، در راه اهداف عالی استفاده کند و آن را در جای خودش به کار ببرد. ما همیشه بر این اساس حرکت کرده‌ایم. نظر من سالهاست که همین است و چنین نیست که امروز به آن رسیده باشم.

 


من سپاه را همواره به عنوان نور چشم و عضو اصلی انقلاب و نهادی که از خود این سرزمین روییده و هسته‌ی آن در سرزمین انقلاب شکل گرفته و از جای دیگر در این سرزمین غرس نشده است و ذره ذره‌ی وجودش با ذره ذره‌ی سرزمین انقلاب خویشاوندی دارد، میشناخته‌ام و راجع به او قضاوت کرده‌ام و نسبت به آن محبت ورزیده‌ام.

 


خدا را شکر میکنیم که سپاه رشد کرد، قوی شد و رو به کمال رفت. امروز چیزهای زیادی در سپاه وجود دارد که همه‌ی آنها مثبت است. در گذشته، این موفقیتها و امکانات را سپاه نداشت. خوشبختانه بعد از آن‌که امام عزیزمان(ره) جانشینی فرماندهی کل قوا را به برادر بسیار ارزشمند و ذیقیمتمان - جناب آقای هاشمی رفسنجانی - دادند، حقیقتاً خیال ما از خیلی جهات راحت شد. ایشان برای این سمت، بهترین کس بودند؛ الان هم هستند و ان‌شاءاللَّه بایستی همان مسؤولیت را ادامه دهند، که البته من این موضوع را تصریحاً هم اعلام خواهم کرد.

 


آنچه که الان میخواهم مطرح کنم، این است که برادران این روزها بیش از همیشه باید استعداد و آمادگی همه‌جانبه‌ی خودشان را حفظ کنند. امروز دنیا دارد به شما و ما و این کشور نگاه میکند. ده سال است خفاشها منتظر ماندند که خورشید غروب کند، تا بتوانند جست‌وخیز کنند و به این در و آن در بزنند. الان اینها منتظرند ببینند چه‌کار میتوانند بکنند. ما باید نگذاریم. ما باید امید آنها را ناامید کنیم. این، هوشیاری همه‌ی ملت و شما را میطلبد. آمادگی، هوشیاری و توجه به عظمت بار مسؤولیت را در خودتان تقویت کنید، تا روح آن بزرگ را خشنود و راضی نگهدارید.

 


امیدوارم که خداوند به شما توفیق بدهد و برای اسلام حفظ کند و دلهایتان را با معرفت و توکل و ایمان به ذات مقدس خودش، منور و مستحکم فرماید.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 


--------------------------------------------------------------------------------

 


1) زمر: 30

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت جمعی از نیروهای نظامی

تاریخ: 1368/03/18

 

بیانات در مراسم بیعت جمعی از نیروهای نظامی


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


حقیقتاً برای انسان بزرگ و شخصیت بی‌نظیری مثل امام عزیز و بزرگوارمان، جا دارد که برگزیده‌ترین انسانها و هوشمندترین ذهنها و صافترین و پاکترین دلها و جانها، از احساس تعظیم و تکریم سرشار شوند. فرق است میان شخصیتی که به خاطر مقام و سمت ظاهریش مورد احترام و تجلیل واقع میشود، و کسی که شخصیت و عظمت و عمق وجود و آراستگیهای گوناگون او، هر انسان بزرگ و قوی و هوشمندی را به تعظیم و تجلیل و ستایش و تکریم وادار میکند. امام عزیز ما، از این نوع انسانها بود.

 


امام(ره)، خصلتهای گوناگونی داشت: بسیار خردمند و عاقل و متواضع و هوشیار و زیرک و بیدار و قاطع و رئوف و خویشتندار و متقی بود. نمیشد حقیقتی را در چشم او واژگونه جلوه داد. دارای اراده‌یی پولادین بود و هیچ مانعی نمیتوانست او را از حرکت باز دارد. انسانی بسیار دلرحم و رقیق بود؛ چه در هنگام مناجات با خدا که از خود بیخود میشد، و چه در هنگام برخورد با نقطه‌هایی از زندگی انسانها که به‌طور طبیعی دلها را به عطوفت و رأفت وادار میکند. انگیزه‌های نفسانی، جاذبه‌های مادّی، هویها و هوسها، نمیتوانست به قله‌ی رفیع وجود باتقوای او دست‌اندازی کند. او امیر هویها و خواهشهای خود بود؛ ولی خواهشها بر او حکومت نمیکردند. صبور و بردبار بود و سخت‌ترین حوادث در اقیانوس عظیم وجود او، تلاطم ایجاد نمیکرد.

 


نوع دشمنیهایی که علیه نظام ما میشد، در تاریخ نظامهای انقلابی دنیا بیسابقه است. در کجا سراغ دارید که بلوک شرق و غرب متفقاً با همدیگر تصمیم بگیرند به دولتی کمک نکنند و به دشمن او کمک برسانند؟! معمولاً این‌گونه است که اگر به کشوری توسط قدرتی فشار وارد شد، بلوک دیگر با کمکهای خود سعی میکند فشار وارد شده را خنثی کند. کشور ما در دوران سختیهای خود، از هر دو بلوک تحت فشار بود. هشت سال جنگ تحمیلی، مصداق بارز این‌گونه فشارهاست.

 


در چنین شرایط سخت و دشواری، ما که مسؤولیت اداره‌ی کشور را برعهده داشتیم، به او پناه می‌بردیم. آن بزرگوار مثل اقیانوسی عمیق و آرام بود و هیچ تلاطمی در او تأثیر نداشت. با نگاه به او، به آرامش میرسیدیم و مشکلات بزرگ را کوچک مییافتیم. هر کدام از این خصوصیات مهم، به تنهایی کافی بود که از دارنده‌ی آن، یک انسان بزرگ بسازد. امام عزیز ما تمام این خصلتهای ارزنده را یکجا در خود داشت.

 


من قادر نیستم خصلتهای انسانی و والای این مرد بزرگ را که مثل خورشید در تاریخ ایران درخشید، توصیف کنم. سالهای متمادی خدمت امام بودم. از سال 37 با ایشان آشنا شدم و به درس او میرفتم. در دوره‌های مختلف زندگی و در بحرانهایی که پیش میآمد، رفتار حساب‌شده‌ی آن مرد را دیده بودم. این انسان استثنایی، اصلاً از نوع مردم زمان ما نبود. واقعاً نمیتوانم خصلتها و خصوصیات این مرد بزرگ را توصیف کنم.

 


حالا که خورشید فروزان وجود او به افول گراییده و دیگر در این دنیای ظلمانی نیست، کسانی که تا دیروز به چشم انکار و عناد نگاهش میکردند، اکنون به ذکر فضایل و مناقب او زبان باز کرده‌اند! حرفهایی که در این چند روز توسط خبرگزاریها و شخصیتهای سیاسی جهان زده شد، واقعاً عبرت‌انگیز است. اینها تا یک هفته پیش حاضر نبودند درباره‌ی امام این حرفها را بزنند؛ اما امروز این حقایق را میگویند و اعتراف میکنند!

 


من دوران بعد از پیروزی انقلاب تاکنون را به خاطر حضور امام(ره) در این ده سال، یک دوران استثنایی میدانم. انقلاب و مردم و هدفها و دشمنیهایی که با ما میشد، نیز استثنایی است؛ ولی از همه استثناییتر، امام(ره) است که متأسفانه امروز از وجود او محروم هستیم. او نعمت بسیار بزرگی بود و افسوس که از دست ما رفت؛ آن هم در حالی که دنیای اسلام هنوز به رهبریها و هدایتها و شخصیتی که او در انسانهای مظلوم و مستضعف و ملتهای تحقیرشده‌ی دنیا میدمید، احتیاج داشتند.

 


امروز جمعی از رهبران نهضتهای بزرگ و معروف اسلامی دنیا برای ابراز همدردی خود، با من ملاقات داشتند. ای کاش حرفهای آنها عیناً ضبط شده بود و به گوش مردم ما میرسید، تا میدیدند که چگونه امواج ساطع‌شده از آن کانون جوشان و خروشان و آن مرکز بی‌نظیر نور و حرارت، به مسلمانان و انسانهای مظلوم و مستضعف و تحقیرشده‌ی دنیا جان و روح و قدرت داده است و توانسته‌اند در برابر سیل تهاجمها و دشمنیها ایستادگی کنند. همین چهره‌های معروف نهضتهای اسلامی لبنان، فلسطین، افغانستان و کشورهای دیگر که اسم آنها را شنیده‌اید، به من میگفتند: ما یتیم شدیم. حقیقتاً هم همه‌ی ما یتیم شده‌ایم و ثقل عظیمی را از دست داده‌ایم.

 


برادران عزیز ارتشی و نظامی! شخصیت هر انسانی، غیر از عوامل و عناصری که وجود خارجی و ظاهری او را تشکیل میدهد - مثل جسم و ذهن و روحیات و خصلتها و خلقیات - مقوّمات دیگری نیز دارد که گاهی نسبت به آن عناصر و عوامل، جنبه‌ی زیربنایی دارد؛ مانند افکار و جهان‌بینی و دیدگاهها. همه‌ی جهان‌بینیها نمیتوانند انسانی مثل امام(ره) تربیت کنند. آن کسی که به خدا، قیامت، حضور در برابر پروردگار، زندگی پس از مرگ، شهادت و توکل معتقد است، در دنیا به گونه‌یی عمل میکند، و کسی که فاقد این جهان‌بینی است، طور دیگر رفتار میکند. پس، جهان‌بینی هر انسانی، در تشکیل شخصیت او تأثیر اساسی دارد.

 


یکی از این مقوّمات، تعیین محدوده‌ی هدفهاست. عمل و شعاع حرکت و کشش ادامه‌ی راه، بسته به نوع هدف و محدوده‌ی آن، متفاوت است. هدفهای بزرگ، به خودی خود، حرکتها و شخصیتهای بزرگ را تولید میکند. هدفها و آرمانها و افکار و تأملات انسان درباره‌ی زندگی و جامعه و آینده و وظایف بشر، عناصر سازنده‌ی شخصیت انسان است.

 


اگرچه امام(ره) عوامل و عناصر و مقوّماتی که وجود ظاهری او را به وجود میآورد و تشکیل میداد، با خود برد، اما افکار، آرمانها، جهان‌بینی، هدفها، توصیه‌ها، راهها و ابزارها را در اختیار ما گذاشت. هم‌اکنون بخش عظیمی از شخصیت امام در اختیار ماست. آرمانهای اعلام‌شده به وسیله‌ی او، برترین و بالاترین آرمانهاست. ما باید اینها را دنبال کنیم. ملتی که این‌طور بر سر و سینه میزنند و اشک میریزند و دل در سینه‌هاشان تاب ماندن ندارد و هرکدام اگر میتوانستند، همه‌ی دنیا را میدادند، تا امام را یک لحظه‌ی دیگر به حیات برگردانند، اینها دنبال افکار امام(ره) هستند و او را به خاطر فکر و ایده و آرمان و راه و مجاهدت و مقاومتش دوست میدارند. ما باید آرمانهای این مردم و شما رزمندگان را نگهداریم.

 


آن افسر جوانی که صاحب زن و دو بچه است و پدر و مادر آرزومندی دارد که دوست میداشتند بچه‌ی آنها لباس افسری بپوشد و به او نگاه کنند و لذت ببرند، همچنین وسیله‌ی آسایش و رفاه او در حد معقولی فراهم بوده است، به جبهه‌ی جنگ میرود و فرمانده‌ی گردان میشود؛ گذشتِ شب و روز و هفته و ماه را نمیشناسد و به گرد و غبار و گرسنگی و تشنگی و جیره‌ی جنگی فکر نمیکند و همه‌ی اینها را با آغوش باز میپذیرد. صدبار گلوله‌ی توپ جلوی پایش، پشت سرش، پشت چادرش و پشت سنگرش منفجر میشود، ولی از حضور در جبهه پشیمان نمیشود و حتّی به زندگی راحت در تهران یا شهرستان هم متمایل نمیگردد. بعد هم در یک عملیات که احساس میکند نیروهای او احتیاج به تقویت روحی دارند، بلند میشود و تفنگش را برمیدارد و راه میافتد و در کنار نیروهایش، علیه دشمن میجنگد و همان‌جا هم به شهادت میرسد.

 


اگر این شخص، آن جهان‌بینی و آرمان را نداشته باشد، این کار را نمیکند. پدر و مادر او، به جای این‌که گریه کنند و اشک بریزند و پیش من و یا دیگران بروند و گله و شکوه کنند و نوازش بطلبند، مقاوم میایستند و سینه‌ی خود را سپر میکنند و در شهادت پسر رشید و جوان و امید زندگیشان، شیرینی پخش میکنند؛ بعد هم میگویند اگر پسرهای دیگری هم داشته باشند، به جبهه میفرستند!

 


فقط با آرمانهای امام(رضوان‌اللَّه‌تعالیعلیه) است که چنین افرادی با این‌گونه جهان‌بینی و عمل پیدا میشوند و بدون آن اصلاً امکان ندارد. امروز آرمانها و آرزوهای امام، از هر چیز دیگر زنده‌تر است؛ دنیا هم از آنها میترسد. خبرگزاریهای جهان و محافل تحلیل‌گر سیاسی، ایران را زیر ذره‌بین گذاشته‌اند و لحظه‌به‌لحظه تحلیلی را منتشر میکنند. آنها بدروغ میگویند رهبر جدید چنین و چنان خواهد کرد؛ بعد که دیدند آن‌گونه نشد و راه و هدف ما، راه و هدف امام است و توصیه‌های او را به کار میبندیم و همواره او را معلم خود میدانیم، لحن گفتارشان عوض شد! آنها از شخص امام، به خاطر آن آرمانها میترسند. ما همان راهی را که آن بزرگوار رفت، ادامه خواهیم داد؛ زیرا برتر و والاتر و شیرینتر و مقدستر و شایسته‌تر از آرمانهای او سراغ نداریم.

 


برادران ارتشی و سپاهی و بسیجی و نیروی انتظامی، با بقیه‌ی ملت ایران از یک نظر تفاوت دارند، و به تعبیر بهتر، از یک امتیاز برخوردارند. امیتازشان این است که امام(ره) با این‌که رهبر همه بود، ولی مستقیماً فرمانده‌ی آنها بود. من بارها به ارتشیها گفته‌ام که غیر از دوران پیامبران، فرمانده‌ی کل قوای عارف و حکیم و عاشق و الهی در دنیا سراغ نداریم.

 


امروز در جهان، فرماندهان نیروهای مسلح، غالباً خشنتر و متقلبتر از دیگران هستند و بِزور و یا از طریق غصب و وراثت، در مرکز فرماندهی قرار گرفته‌اند. آن‌جا هم که رؤسای کشورها فرضاً با انتخابات و شیوه‌ی دمکراسی سر کار آمده‌اند، آدمهای معمولییی هستند با همان احساسات و هویها و هوسها و ضعفهای بیشمار، که ما زندگی و روحیاتِ بسیاری از آنها را از نزدیک دیده‌ایم و میشناسیم.

 


ما در هیچ جای دنیا - نه امروز و نه در گذشته - نیروهای نظامییی را سراغ نداریم که تحت فرماندهی انسانی معنوی و الهی و عارف و دارای رقیقترین احساسات بشری و در عین حال با قاطعیت و صلابتی که هیچ فرماندهی در دنیا از آن برخوردار نیست، به حراست و دفاع از ناموس و حیات شرافتمندانه‌ی ملت در مقابل تجاوزگران بپردازد.

 


برادران عزیز، ارتشیان و نیروهای مسلح! شما باید در راه هدفهای الهی، معنویتر و پاکتر و بیآلایش‌تر و مصممتر از مردم عادی باشید؛ چون تحت فرماندهی انسان والایی قرار دارید. این فرمانده‌ی بزرگ، بیشتر از هر کسی به گردن ارتش حق دارد. البته کشورهایی در دنیا وجود دارند که ارتش آنها برای مردم محبوبند، اما چنین چیزی در گذشته‌ی ایران سابقه نداشته است. امام ارتش را محبوب مردم کرد، و الان شما ارتشیها مورد محبت مردم هستید و مردم از صمیم دل شما را دوست دارند.

 


او تا لحظه‌ی آخر از ارتش دفاع کرد. بعد از آتش‌بس تا همین اواخر، بارها بر سر قضایای مختلف و طرحهای گوناگون که از سطوح متوسط پیشنهاد میشد و گاهی هم جنجال‌برانگیز بود و اگر اجرا میشد، هویت ارتش را به خطر میانداخت، ایستادگی کرد و با یک سخن و حرکت قاطع، همه را نفی کرد.

 


سعی کنیم تا آن‌جا که ممکن است، با استفاده از عناصر معنوی و بهره‌گیری از افکار و رهنمودهای او، شخصیت این بزرگمرد کم‌نظیر تاریخ را ارج نهیم و از زحماتش قدرشناسی کنیم. خوشبختانه او در زمان ما حضور داشت؛ توانستیم او را ببینیم و سخنش را بشنویم. حرکات و وجنات و نگاه پُرمعنا و چهره‌ی نورانیش را - که در تاریخ، نقلِ مانند او را شنیده بودیم - در این زمان به چشم خود دیدیم و لمس کردیم.

 


انصافاً ارتش ما، ارتش بسیار والایی است. امتیازهای زیادی در شما وجود دارد که در دیگران نیست. شما ارتشی هستید که ده سال برای کشور و ملت خود جنگیده‌اید. کمتر ارتشی در دنیا این‌گونه است. خیلی از ارتشهای دنیا، در متن بحرانها قرار نگرفته‌اند و یا لااقل شرایط دشواری نداشته‌اند و امتحانی این‌چنین به مردمشان نداده‌اند. شما با وجود شرایط دشوار، ده سال جنگیدید. جنگ تحمیلی، هشت سال طول کشید؛ اما شما با دشمن ده سال جنگیدید؛ زیرا قبل از شروع جنگ تحمیلی، ارتش در جبهه‌ها بود.

 


از هفته‌ی اول پیروزی انقلاب و از ماجرای پادگان مهاباد، ارتش فعالیت داشت. من از نزدیک شاهد حضور نیرومند ارتش بوده‌ام و پادگانها و خطوط و قرارگاههاتان را دیده‌ام. انسانهای وارسته‌یی وجود داشتند که هفت سال خانه‌ی آنها سنگر، و ویلایشان چادر بیابان بود. خلبانهای شجاع، کادرهای پروازی و غیرپروازی نیروی هوایی، عناصر نیروی دریایی در شرایط سخت دریا، جبهه‌های زمینی، بخشهای پشتیبانی، مثل دستگاههای صنایع و آموزشگاهها و امثال آنها، حقاً و انصافاً امتحان خوبی دادند. من این نکته را با قوّت و قدرت میگویم و به خاطر ملاحظه‌ی حال و دل کسی آن را مطرح نمیکنم.

 


کمتر دستگاهی مثل ارتش، مورد توجه دشمن بود. رادیوهای بیگانه، شایعات گوناگون، سازمانهای پلید و خبیث و مأیوس، مزدورهای امریکا و بعضی کشورهای دیگر، ارتش را هدف گرفتند، تا در آن نفوذ و رخنه کنند و به اهداف خود برسند. بنابراین، کمتر جایی تاکنون هدف این‌همه خباثت و بدجنسی دشمن قرار گرفته است. با وجود همه‌ی اینها، شما محکم ایستادید و حرکت خود را ادامه دادید و عناصر ناباب را مثل دندان فاسد دور انداختید و پشت سرتان را هم نگاه نکردید. اینها امتحانات بسیار خوبی بوده است که شما داده‌اید.

 


ارتش، محبوب مردم و ماست. من ارتش را از صمیم قلب دوست میدارم؛ چون آن را تجربه کرده‌ام و تواناییهای او را دیده‌ام. آن‌جا که از او توقعی میرود و باید خودش را نشان دهد، فداکاری میکند و وظیفه‌اش را انجام میدهد. خوشبختانه امام عزیز(ره) جانشینی فرماندهی کل قوا را برعهده‌ی انسان خوبی گذاشتند؛ من هم تأیید خواهم کرد. برادر عزیزمان جناب آقای رفسنجانی، حقیقتاً از چهره‌های مغتنم و ارزنده و ممتاز ما هستند. در آن روز که این مسؤولیت به ایشان سپرده شد، خوشحال شدم؛ امروز هم از این‌که همان مسؤولیت را داشته باشند، خوشحالم.

 


آنچه را که امروز میخواهم بر آن تأکید کنم، این است که تا آن‌جا که میتوانید، آمادگیهای خود را زیاد کنید. البته منظور این نیست که در آینده جنگی رخ خواهد داد؛ خیر، وقوع این مسأله را خیلی بعید میدانیم و معتقدیم که دشمنان تجربه‌ی ناکام گذشته‌ی خود را تکرار نخواهند کرد. ایجاد آمادگی، همچنین به معنای آن نیست که ما آتش‌بس را متزلزل میبینیم. البته طرف مقابل شرارتهایی میکند، لیکن آتش‌بس همچنان ادامه خواهد داشت.

 


ان‌شاءاللَّه مذاکرات هم به نتایج خوبی خواهد رسید. ما تصمیم داریم که مذاکرات مربوط به قطعنامه‌ی 598 را پیش ببریم؛ باید هم پیش برود و به نقطه‌ی درستی برسد؛ اینها همه به جای خود محفوظ است. ارتش نباید نگاه کند که مذاکره در چه وضعیتی است. مذاکره و قطعنامه هرچه باشد و طرف مقابل هر کاری میخواهد بکند، ارتش باید هر روز آماده‌تر از دیروز باشد.

 


باید در همت خود تسریع کنید، تا واحدهایی که در جبهه هستند، کیفیت عالی پیدا کنند. ارتش مناسب شأن جمهوری اسلامی، باید از نظر آمادگی و انضباط و روحیه، عالی باشد و به تجهیزات در حد توان دست یابد. تجهیزات را در حد عالی نگفتم؛ چون ممکن است کشور نتواند تجهیزاتی را که شما امروز لازم دارید، برایتان فراهم کند؛ اما آمادگی و پرداختن به تعمیر و نگهداری و پشتیبانی و اهتمام به خودکفایی و تولید و ابتکار، باید در حد عالی باشد. من به درجه‌ی خوب و بسیار خوب قانع نمیشوم؛ باید همت کنید و تا درجه‌ی عالی کارتان را به پیش ببرید، و اعتقاد دارم که به نتیجه هم میرسد.

 


این‌که امام(ره) در وصیت‌نامه‌ی سیاسی، الهی خویش به خودکفایی ارتش اشاره کرده بودند و مرقوم فرموده بودند: (امروز چیزهایی را با قیمت ارزانتر میسازند)، در واقع همان گزارشی بود که در آن سال به ایشان دادم و گفتم در زمان طاغوت وقتی میخواستند قطعه‌یی از تجهیزات ارتش را تعمیر کنند، با هواپیما آن را به کشور سازنده می‌بردند و پس از تعمیر، به کشور برمیگرداندند؛ ولی امروز همین قطعات داخل ایران ساخته و تعمیر میشود. این گزارش، امام(ره) را تحت تأثیر قرار داد و ایشان این موضوع را در وصیت‌نامه‌ی سیاسی، الهی خود آوردند. گزارشی که من به امام دادم، براساس شایعات و گفته‌ها نبود؛ بلکه از روی اطلاع و براساس واقعیات ارتش بود که در جریان عمل، به آن رسیده بودم.

 


این روند را ادامه دهید و تلاش خود را بیشتر کنید. هر کس بگوید این کار شدنی نیست، او را به کوتاهی همت متهم میکنم. هیچ کاری نیست که از انسان ساخته نباشد. انسان نیرومندتر از این حرفهاست و میتواند کارهای نشدنی را شدنی کند. تا آن‌جا که میتوانید، باید با قوّت اراده و تصمیم، نظم و انضباط و آموزش و پشتیبانی و کیفیت تجهیزات و ابزارتان را بالا ببرید؛ مخصوصاً واحدهای مناطق مرزی که باید مسؤولان ارتش و نیروی زمینی، به صورت ویژه به آنها بپردازند و هرگونه ساییدگی را از بین ببرند و آنها را قابل عرضه کنند، تا هر کس آرایش واحد و کیفیت استقرار یگانها و افراد و ابزارها را دید، بفهمد که فرماندهی قوی و با کیفیت بالایی بر این واحد حکمفرماست. عین همین مسأله، در تجهیزات هوایی و دریایی مطرح است و البته وزارت دفاع و سازمان صنایع، خوب میتوانند در این زمینه مؤثر باشند.

 


در پایان، نکته‌یی را هم به برادران عزیز عقیدتی، سیاسی متذکر شوم؛ نقش شما برادران در رساندن ارتش به نقطه‌ی مطلوب (حد بالای خوب بودن) نقش بسیار مؤثری است؛ زیرا ایمان قلبی و دینی، تأثیر بسیار فراوانی در حرکتهای سازنده دارد. برعکس ِآنچه که سالهای سال تبلیغات غربی و استکباری وانمود میکرد که دین مایه‌ی تخدیر و انزوا و دنیاگریزی افراد جامعه است، امام(ره) که متدین واقعی بود، با دنیا و سیاست و حوادث و سازندگی، برخورد برجسته و متفاوتی داشت و بطلان ادعای آنها را ثابت کرد.

 


آنها که میگفتند دین، تریاک و افیون ملتهاست، در حقیقت دین را نشناخته بودند؛ شاید هم سوءنیتی نداشتند؛ چون در دسترسشان، یک چیز بیربط و تخدیرکننده به نام دین دیده بودند و فکر کرده بودند که دین تخدیرکننده است. خیر، دین تخدیرکننده نیست؛ دین اسلام، برانگیزاننده و احیاکننده است. این نکته را برادران عقیدتی، سیاسی خوب میتوانند تأمین کنند.

 


امیدوارم خداوند متعال به این برادران عزیز هم توفیق کامل بدهد، تا ان‌شاءاللَّه با سازماندهی قوی و خوب و به‌کارگیری روشهای ابتکاری و استفاده از حداکثر خلقیات و خصلتها و خصوصیات جاذبه‌آفرین و کششدار،این مقصود را عملی کنند. ان‌شاءاللَّه موفق باشید. خداوند به شما کمک کند و توفیق بدهد، تا بتوانید راه امام عزیز و فقید بزرگوار را ادامه دهید.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت نخست‌وزیر و هیأت وزیران‌

تاریخ: 1368/03/16

 

بیانات در مراسم بیعت نخست‌وزیر و هیأت وزیران‌


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


از بیانات جناب آقای مهندس موسوی نخست وزیر محترم تشکر میکنم. متقابلاً این مصیبت بزرگ و بسیار سنگین را به تکتک شما برادران عزیز که در دستگاه اجرایی و در خط مقدم مواجهه با مشکلات جاری کشور فعالیت و جهاد میکنید، صمیمانه تسلیت عرض میکنم.

 


حقیقت این است که در طول ده سال گذشته، یاد چنین مصیبتی دل ما را به لرزه میانداخت و باور نمیکردیم که بتوانیم مصیبت این حادثه را تحمل کنیم. همه‌ی ما یتیم شدیم. مسلمانهای کشورهای دیگر هم احساس یتیمی میکنند. امام عزیز، با عظمت شخصیت خودش، توانسته بود به اینها هویت وامید بدهد و چشم‌انداز روشنی را در مقابل آنها ترسیم کند. زمان ما، زمان بروز حوادث بزرگ، هم در سطح جهان و هم در ایران بود. انقلاب و جمهوری اسلامی، دو پدیده‌ی فوق‌العاده بزرگ عصر حاضرند. حاکمیت ارزشهای اخلاقی و معنوی در نظام ما به معجزه شبیه است؛ زیرا در همه‌ی دنیا تلاش میشود که این ارزشها را منزوی کنند و یا به فراموشی بسپارند.

 


حادثه‌ی باعظمت دیگر، استحاله‌ی بزرگ ملت ایران نسبت به وضعیت گذشته است. ملتی که ضعیف و تسلیم و ستم‌پذیر بود، به ملتی مقاوم و شجاع و متعرض متحول شد و امید را در دل ملتهای دیگر ایجاد کرد.

 


بالاتر از همه‌ی این عظمتها و عظیمها، امام عزیزمان بود که توانست همه‌ی اینها را به وجود آورد. درست است که انقلاب ما مردمی است و سیل خروشان آنهاست که میتواند این‌همه راه هموار و کار بهنجار را از ناهمواریها و ناهنجاریها به وجود آورد، اما تبدیل خود این ملت به چنین حالتی، جز با دست توانای یک انسان معنوی و الهی و متصل به منبع قدرت پروردگار، امکانپذیر نبود. یقیناً خصوصیات امام، استثنایی و ممتاز و بی‌نظیر است و هرچه در ابعاد شخصیت ایشان تأمل کنیم، این استثنا و امتیاز را بهتر و بیشتر مییابیم. حال که این داغ بزرگ، دلهای ما را گداخته است و غم سنگینی قلبهای ما را میفشارد، خلأ وجود او را بیشتر احساس میکنیم.

 


من طلبه‌یی کوچک و مشحون به انواع قصورها و نقصها و کاستیها هستم. به‌هرحال مسؤولیتی به من محول شده است و من با توکل به خدا، همه‌ی همت خود را به کار خواهم گرفت، تا بتوانم این مسؤولیت بسیار سنگین و این بارِ بسیار گران را تحمل کنم و بردارم و پیش ببرم و به سرمنزل برسانم. یقیناً بدون کمک آحاد عظیم‌الشّأن مردم و مدیران کشور، انجام این مسؤولیت امکانپذیر نیست. اعلام حمایت گروههای مختلف مردم و اظهار همراهی آنها در این قضیه، برای من بسیار امیدبخش است. ان‌شاءاللَّه با این اعلام حمایتهای مردمی، خواهیم توانست راه امام(ره) را دنبال کنیم.

 


شخصیت امام تا حد بسیار زیادی به اهمیت و عظمت آرمانهای او مربوط میشد. او با همت بلندی که داشت، هدفهای بسیار عظیمی را انتخاب میکرد. تصور این هدفها، برای آدمهای معمولی دشوار بود و میپنداشتند آن هدفهای والا، دست‌نیافتنی هستند؛ لیکن همت بلند و ایمان و توکل و خستگیناپذیری و استعدادهای فراوان و تواناییهای اعجاب‌انگیزی که در وجود این مرد بزرگ نهفته بود، به کار میافتاد و در سمت هدفهای مورد نظرش پیش میرفت و ناگهان همه میدیدند که آن هدفها محقق شده‌اند.

 


نقطه‌ی اساسی کار او، این بود که در اراده‌ی الهی و تکلیف شرعی محو میشد. هیچ چیز برایش غیر از انجام تکلیف، مطرح نبود. واقعاً او مصداق ایمان و عمل صالح بود. ایمانش به استحکام کوهها میمانست و عمل صالحش با خستگیناپذیریِ باورنکردنی توأم بود. آن‌چنان در تداوم عمل صبور و کوشا بود که انسان را دچار حیرت میکرد. به همین خاطر، هدفهای بزرگ قابل وصول شد و دست یافتن به قله‌ها امکانپذیر گردید.

 


جمهوری اسلامی در حالی به وجود آمد که هیچ‌کس در دنیا باور نمیکرد این نظام پابرجا بماند و بر دشمنان کینه‌ورز و قدرتمند خود، فایق آید. ما باید این راه را ادامه دهیم. آن چیزی که از امام برای ما قابل تقلید است، هدفهای او و حرکت به سمت آن هدفهاست. هیچکدام از هدفها و آرمانهایی که امام معین کردند، صرف‌نظرکردنی نیست. آن بزرگوار برای ملت ایران و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، بهترین و والاترین و اصلیترین هدفها را انتخاب کردند و به زبان آوردند و آنها را در دهها اثر از ادبیات مخصوص خود ثبت کرده و حرکت به سمت آنها را نشان دادند.

 


آرمانهای بزرگی که امام(ره) بیان میکردند، عبارت بود از: مبارزه با استکبار جهانی، حفظ اعتدال قاطع در خط (نه شرقی و نه غربی)، اصرار فراوان بر استقلال حقیقی و همه‌جانبه‌ی ملت - خودکفایی به معنای کامل - پافشاری فراوان و تمام‌نشدنی بر حفظ اصول دینی و شرع و فقه اسلامی، ایجاد وحدت و همبستگی، توجه به ملتهای مسلمان و مظلوم دنیا، عزت بخشیدن به اسلام و ملتهای اسلامی و مرعوب نشدن در مقابل قدرتهای جهانی، ایجاد قسط و عدل در جامعه‌ی اسلامی، حمایت بیدریغ و همیشگی از مستضعفان و محرومان و قشرهای پایین جامعه و لزوم پرداختن به آنها. همه‌ی ما شاهد بودیم که امام در این خطوط، مصرانه و بدون تعلل، حرکتش را ادامه داد. ما باید راه و اعمال صالح و حرکت مداوم او را دنبال کنیم.

 


فردای آن شبی که امام عزیز(ره) به جوار رحمت الهی پیوسته بودند، سحرگاه در حالت التهاب و حیرت، تفألی به قرآن زدم؛ این آیه‌ی شریفه‌ی سوره‌ی کهف آمد: (وامّا من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنی و سنقول له من امرنا یسرا)(1). دیدم واقعاً مصداق کامل این آیه، همین بزرگوار است. ایمان و عمل صالح و جزای حسنی، بهترین پاداش برای اوست.

 


بارها از ایشان شنیده‌اید که همه مسؤول هستند و مسؤولیت در یکجا متمرکز نیست. آحاد ملت و مدیران کشور و کسانی که ارشاد و هدایت جامعه را برعهده دارند، بخصوص کسانی که سررشته‌ی فکر و ذهن مردم در دستشان است، مسؤولیتهای مضاعف دارند و همه‌ی ما تقریباً مصداق این واقعیت هستیم.

 


امیدواریم ان‌شاءاللَّه بتوانیم به وظایف خود عمل کنیم و با همکاری و همدلی و وحدت کلمه - به معنای واقعی آن - راه آن بزرگوار را ادامه دهیم.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 


 

 


--------------------------------------------------------------------------------

 


1) کهف: 88

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در دیدار رئیس جمهور تانزانیا

تاریخ: 1368/03/11

 

بیانات در دیدار رئیس جمهور تانزانیا


بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای رئیس جمهور، میهمانان گرامی، حضار محترم
مایلم مسرت خود را از حضور جناب آقای علی حسن مووینی، رییس جمهوری متحده تانزانیا و هیأت بلند پایه ی همراه در تهران ابراز کنم. خیر مقدم دولت و ملت مسلمان و انقلابی ایران را به میهمانان گرامی از جمهوری متحده ی تانزانیا، کشوری غیر متعهد انقلابی، با سابقه ای بارز از مبارزه علیه استعمار و آپارتاید اعلام دارم. همچنین فرصت مغتنمی است برای آنکه احترامم را به جنابعالی و مردم تانزانیا، برای پایمردی در راه کسب استقلال و مبارزه با استثمار ابراز دارم.
آقای رییس جمهور
علائق تاریخی وفرهنگی میان شما و ما به دهه های دور باز می گردد. سیاست های مستقل، اهداف غیرمتعهدانه، عدم وابستگی به شرق و غرب، هم سویی مواضع و همکاری های دو دولت در مجامع بین المللی و پشتیبانی از نهضت های آزادیبخش جهان و به ویژه در منطقه ی جنوب آفریقا، ما را قادر ساخته که فاصله ی جغرافیایی موجود بین جمهوری متحده ی تانزانیا و جمهوری اسلامی ایران را پر کرده. پیوندهای دوستی را برقرار کنیم. از اینرو جمهوری متحده ی تانزانیا می تواند نسبت به اراده ی قاطع دولت ایران بر توسعه و استحکام همکاری های صمیمانه جمهوری اسلامی ایران با آن کشور مطمئن باشد. بی تردید تلاش طرفین و دیدارهای متقابل هیأت های عالی کمک خواهد کرد تا زمینه های زیادی برای همکاری های دو جانبه ی سیاسی و فرهنگی، اقتصادی و فنی مورد مطالعه و شناخت قرارگرفته و آینده ی روشن تری از روابط صمیمانه را ترسیم کند.
آقای رییس جمهور
حضور جنابعالی که رییس جمهور یک کشور استقلال طلب و آزادیخواه آفریقایی و پیشاهنگ ملتهای مبارز منطقه در مقابله با نژاد پرستی و سیاستهای امپریالیزم می باشید درجمهوری اسلامی ایران روابط گسترده ی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور ما با کشورهای قاره ی آفریقا، سفرهای متقابل هیأت های جمهوری اسلامی ایران از آفریقا و هیأتهای آفریقایی از جمهوری اسلامی ایران و بازدید شخص این جانب از کشور شما و سایر کشورهای مترقی خط مقدم مبارزه با رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی و بازید جنابعالی وهیأت بلند پایه ی همراه در تهران، حمایت های مستمر مادی و معنوی انقلاب اسلامی ازمبارزات قهرمانانه و خستگی ناپذیر مردم نامیبیا علیه رژیم غاصب آپارتاید در صحنه های بین المللی. و قطع کامل روابط با رژیم نژادپرست در نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، همگی مبین توجه و اهتمام جمهوری اسلامی ایران به قاره ی بزرگ آفریقا و جایگاه ویژه ی این منطقه ی حساس از جهان و سرنوشت مردم مظلوم وستمدیده ی آن، در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. آفریقای همیشه مظلوم،سالها تحت ستم بیگانگان، قلدران و سلطه جویان بوده است و لذا ملت بزرگ ما و مردم آفریقا، با احساس و دردی مشترک از ستم مستکبران و اهداف پلید استعمارگران، علائقی نزدیک، عمیق و صمیمی را دنبال می کنند. در نظر ما مقابله ی جدی همه دولت ها وملت های مترقی با پدیده ی بسیار زشت جامعه بشری، نژادپرستی - یک وظیفه ی تردیدناپذیر است. وجود رژیم های نژادپرستی نظیر آفریقای جنوبی و اسرائیل - هم پیمانان استراتژیک استکبار جهانی و استعمارگران شناخته شده تاریخ معاصر - کاملا محکوم ومورد انزجار و مبارزات مردمی و مشروع ملت های این دو سرزمین غصب شده، که صاحبان واقعی این کشورهایند، مورد تایید ماست.
ما صمیمانه و با همه ی وجود، مبارزات مردم نامیبیا علیه نژادپرستان پروتوریا را تأیید می کنیم و به پایداری مردم شما و همه ی کشورهای خط مقدم جبهه مبارزه با آپارتاید علیه این رژیم غیر انسانی و قرون وسطایی، با احترام می نگریم.
دعاهای خیر ما برای پیروزی آنها و آرزوی قلبی ما، توفیق نهایی همگان می باشد.
آقای رییس جمهور
رژیم آفریقای جنوبی و رژیم صهیونیستی، در واقع مجریان سیاست های استکباری - وابسته به جناح مستکبر جهان - به ویژه ایالات متحده آمریکا، می باشند. امروز در سرزمین فلسطین عزیز نیز، مردم مقاوم و مظلوم آن به خاطر آزادیخواهی و مقابله با رژیم اشغالگر قدس، مورد حمله سرکوب قرار می گیرند. ولی حالا، تاریخ این سرزمین، حماسه های بزرگ و شورانگیزی ازقهرمانی ها در خود جای داده است متأسفانه باید گفت مماشات مجامع بین المللی درمقابل جنایات مکرر رژیم اشغالگر قدس هیچ چیز جز تشویق این رژیم به ادامه و توسعه اقدامات غیر انسانی و افزون طلبانه اش نیست.
تجاوز آشکار نظامی اسرائیل به سرزمین لبنان، اعمال فشار، تهدید و شکنجه، کشتار مردم بی دفاع این سرزمین مظلوم، همراه بابمباران های مکرر لبنان، دخالت در سرنوشت و امور داخلی این کشور و تحمیل عناصر دست نشانده ی بیگانه بر مقدرات مردم این سرزمین نیز، همگی شواهدی بر این مدعاست.
جناب آقای رییس جمهور
پیروزی انقلاب اسلامی به رؤیاهای رژیم ستمگر و ضد مردمی پادشاهی و سلطه ی استکبار جهانی در کشور ما پایان داد. شعار بلند استقلال و آرمان اصیل نه شرقی و نه غربی موجب خشم دشمنان انقلاب مردمی ما گردید و اجرای توطئه های گوناگون علیه ملت مسلمان و انقلابی ایران در اوج آن تحمیل جنگی هشت ساله و ناخواسته را، مردم مقاوم و ایثارگر ایران، هوشیارانه پاسخ گفتند و بدخواهان را در راه رسیدن به اهداف سلطه جویانه، ناکام ساختند.
امروز علی‌رغم پذیرش کامل قطعنامه 598 از سوی جمهوری اسلامی ایران، رژیم عراق در راه رسیدن به صلحی با ثبات در منطقه و بازگرداندن آرامش و امنیت به این بخش از جهان، موانع جدی ایجاد می کند. از اینرو انتظار می رود جامعه بین المللی، جنبش عدم تعهد و کشورهای مترقی صلح دوست جهان، با وارد ساختن فشار بر رژیم عراق موجبات استقرار سلحی پایدار در این منطقه مهم ازجهان را فراهم آورند.
از نظر جمهوری اسلامی ایران، اجرای کامل قطعنامه ی 598 از راه طرح دبیر کل سازمان ملل کمک شایانی به برقراری صلح و امنیت در منطقه خلیج فارس خواهد کرد و بی تردید حفظ ثبات این منطقه در گرو همبستگی منطقه ای ما بین کشورهای این حوضه بسیار مهم است و ما از مناسباتی نو، پایدار و عمیق با همسایگان خود درخلیج فارس داشته باشیم، استقبال کرده ایم و متعتقدیم امنیت خلیج فارس تنها در سایه ی همبستگی کل کشورهای حاشیه ی آن و فقط بوسیله ی خود آنها قابل تأمین است.
میهمانان گرامی، حضار محترم
فرصت را مغتنم می شمارم و بار دیگر حضور جناب آقای علی حسن مووینی رییس جمهوری متحده ی تانزانیا و هیأت همراه در جمهوری اسلامی ایران را گرامی می دارم. امیدوارم این بازدید، موجبات گسترش روز افزون و تعمیق بیش از پیش روابط دوستانه ی موجود میان ایران و تانزانیا را فراهم سازد و نتایج ارزشمندی برای دو ملت دوست و مترقی ایران و تانزانیا فراهم آورد.
متشکرم

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در خطبه‌های نمازجمعه

تاریخ: 1368/02/08

 

بیانات در خطبه‌های نمازجمعه


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم
الحَمدُ لِلَّه ربّ العالمین. نَحمَده و نَستَعینه و نَستَهدیه و نُؤمِن به و نَتوکل عَلیه. وَ نُصلّی و نُسلّم عَلی حَبیبِه و نَجیبِه و خِیَرَتِه فی خَلقِه، حافظِ سِرّه و مُبلّغ رِسالاته، بَشیرِ رَحمتِهِ و نَذیرِ نقمَتهِ، سَیّدنا و نَبیّنا ابی‌القاسم ‌مُحمّد وَ عَلی أهلِ بَیتِهِ الأطیَبینَ الأطهَرینَ المُنتَجَبین. سِیّما عَلیٍّ أمیرالمُؤمنین و صَلّ عَلی أئمّةِ المُسلِمینَ و حُماة المُستضعفینَ و هُداة المُؤمِنین. قالَ اللَّهُ الحَکیمُ فی کِتابِهِ: (وَ مِن ‌النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابتِغاءَ مَرْضاةِ اللَّهِ و اللَّهُ رَئُوفٌ بِالْعِبادِ)(۱)
همه‌ی برادران و خواهران نمازگزار عزیز را دعوت میکنم و توصیه میکنم به رعایت تقوی و پرهیزگاری و تبعیت از مولای متقیان و رهبر پرهیزگاران، امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام.
امروز روز بیست‌ویکم ماه رمضان و روز شهادت امیرالمؤمنین علی ابن ابی‌طالب علیه‌الصّلاةوالسّلام است. جا دارد اگر مؤمنین نمازگزار، بخشی از وقت امروز خطبه‌ها را به یاد آن حضرت و حرکت به سمت آشنایی بیشتر و معرفت روشن‌تری از این چهره‌ی تابناک و این خورشید فروزان تاریخ بشر بگذارنند.
البته زندگی امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاةوالسّلام که مجسم‌کننده‌ی نمای بیرونی شخصیت علی ا‌بن ‌ابی‌طالب است، آن‌قدر پرحادثه و پرماجرا است که در وقت کم و جملات کوتاه به هیچ وجه نمیشود اندکی از بسیار را هم به‌درستی روشن کرد. شخصیت امیرالمؤمنین و فضائل مولای متقیان هم آن قدر والا و رفیع و افق‌های دورِ از ذهن انسان‌های معمولی و بشر ناقص مثل ماست که حقیقتاً جز با توجه و استمداد از روح بزرگ و مطهّر خود آن حضرت نمیشود شَبَهی حتی از آن شخصیت عظیم را مشاهده کرد. اما با این حال، این بلندترین قله‌ی بشریت است، نمیشود به آن توجه نکرد و به سمت آن حرکت نکرد.
خوشبختانه فضائل و مناقب آن حضرت مثل دریای عظیمی است که از هر طرف که وارد بشویم و هر رشته‌ای از رشته‌های مَحامد بشری را مطرح بکنیم، فیض عظیمی را خواهیم برد. یکی از جوان‌های آل زبیر -که آل زبیر معروف بودند به دشمنی با امیرالمؤمنین- عبداللَّه ‌بن ‌زبیر، حتی در جنگ جمل هم به عنوان یک چهره‌ای معرفی شد که پدرش زبیر را وادار میکرد به ادامه‌ی جنگ با امیرالمؤمنین. بعدها هم خاندان زبیر غالباً -مگر بعضی از آنها- نسبت به امیرالمؤمنین با چشم خصومت و بغض و حسادت نگاه میکردند. در این خانواده یک جوانی که پسر عبداللَّه بن ‌عروة بن‌ زبیر است، از روی جوانی یک روز در حضور پدر خود مشغول مذمّت امیرالمؤمنین شد. پدر با این‌ که خودش هم نسبت به امیرالمؤمنین ارادتی یا بگوییم محبتی نداشت، اما دید این جوان خام و ناپخته‌ی خودش را خوب است قدری آگاه کند؛ در محیط خلوت خانه به طور خصوصی. آن روزها کسی جرأت نمیکرد در عَلَن نامی از امیرالمؤمنین به‌نیکی ببرد. به پسرش گفت: پسرجان، یک چیزی را من به تو بگویم و او این است که هیچ چیزی را پیدا نمیکنی که دین ساخته باشد، به وجود آورده باشد و دنیا و دست دنیاطلبان بتواند آن را ویران کند. ممکن نیست. بِنایی که دین میسازد، این بنایی نیست که به‌وسیله‌ی دنیاطلبان قابل ویران شدن باشد. (وَ اللَّهِ ما بَنا الناسُ شیئاً إلاّ هَدّمَهُ الدّینُ)(۲) اما به‌عکس؛ هر چیزی که دست دنیاطلبان آن را به وجود بیاورد، بیگمان دین در مقام برخورد و اصطکاک با او اگر قرار بگیرد، آن را از بین خواهد برد. اما عکسش این‌جور نیست. اگر دین چیزی را ساخت، دنیاطلب‌ها نمیتوانند آن را از بین ببرند. بعد وارد اصل مطلب شد. گفتش که تو نگاه کن، ببین این بنیمروان -آن سلسله‌ای از بنی‌امیّه که آن روزها بر جامعه‌ی اسلام حکومت میکردند- گفت ببین این بنیمروان چطور بر روی منبرها و در همه‌ی اقطار دنیای تحت نفوذ خودشان نسبت به امیرالمؤمنین، نسبت به علی بن ‌ابی طالب، او گفت، عیب‌جویی میکنند و عیوب او را آشکار میکنند، ظاهر میکنند، هر چه به دهنشان می‌آید درباره‌ی علی میگویند. اما هر چه آنها بیشتر میگویند، امیرالمؤمنین چهره‌اش منوّرتر و در بین مردم محبوب‌تر میشود. (ألَمْ تَرَ إلَی عَلیٍّ کَیْفَ تُظهِرُ بَنُو مَرْوان مِنْ عَیْبِهِ وَ ذَمِّهِ وَ اللَّهِ لَکَأنّما یأخُذُونَ بِناصِیَتِهِ رَفْعاً إلَی السَّماءِ)(۲)
اینی که بنیمروان عیب علی را میگویند، مثل این‌که خدای متعال اثر عکس میدهد. گویی که علی را بلند میکنند و به آسمان میبرند و در کرسی آسمان علی را قرار میدهند از رفعت و شأن. هر چه بیشتر عیبش را میگویند، بالاتر میرود. اما مُرده‌ها و شخصیت‌های خودشان را بنیمروان با نام نیک، با تشکیل محافل و مجالس مدح و ثنا بزرگ میکنند؛ هر چه بیشتر از گذشتگان خودشان و مرد‌گان خودشان میگویند، مثل این‌که یک لاشه‌ی مرده‌ای، یک جیفه‌ای را هی بیشتر باد میکنند. تَعَفُّنشان بیشتر دنیا را میگیرد. (وَ ما تَری ما یَنْدِبُونَ بِه مَوْتاهُم مِن التَأبینِ وَ الْمَدیحِ وَ اللهِ لَکأنَّما یَکشِفونَ بِه عَن الْجِیَفِ)(۳)
این چیزی است که دشمن امیرالمؤمنین، آن خانواده‌ای که بنای بر بغض و حسادت به امیرالمؤمنین داشتند این‌جور می‌گفتند. یک جمله‌ای معروف است از خلیل‌بن‌احمد نحویِ معروف که او میگوید که دوستان امیرالمؤمنین در طول مدتی برابر چند قرن از ترسشان مدایح امیرالمؤمنین را نگفتند و مکتوم نگهداشتند مدح امیرالمؤمنین را و فضائل او را. و دشمنان امیرالمؤمنین در طول چند قرن مدایح امیرالمؤمنین را مکتوم نگهداشتند از روی بغض و عداوتشان. فَظَهرَ مابَینَ هَذَینِ ما مَلَأَ الخافِقَیْنَ. دو تا کتمان نسبت به مدایح امیرالمؤمنین؛ یکی از روی ترس یکی از روی بغض، اما میان این دو کتمان آن قدر از فضائل امیرالمؤمنین بروز کرد که سرتاسر عالم را و میان مشرق و مغرب را گرفت.
این فضائل علی بن ‌ابی طالب است. یک اقیانوس بیکرانی است که از هر طرف وارد بشویم، از معنویات، از خصال روحی، از توجهات الهی و معنوی، از آن خصلت‌هایی که جز بندگان شایسته و صالح از آنها برخوردار نیستند، از روش اجتماعی، از خصلت‌های خانوادگی، از برخورد با ضعفا، از اداره‌ی امور کشور، از هر طرف امیرالمؤمنین را مورد ملاحظه قرار بدهیم، شگفتیها میبینیم؛ چیزهایی که چشم انسان را خیره میکند و هر چه هم انسان بیشتر میبیند، زمان بیشتر میگذرد، نسبت به شخصیت والای این عظیم بشریت (عظیم العُظَماء) بزرگ بزرگان، انسان بیشتر خاضع میشود.
من فقط یک بخشی از شخصیت امیرالمؤمنین را امروز میخواهم این‌جا مطرح کنم و او مضمون این آیه‌ی شریفه است. چون این آیه‌ی شریفه‌ (وَ مِن النّاسِ مَن یَشری نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللَّهِ)(۱) در شأن امیرالمؤمنین نازل شده و تأویل این آیه علی ‌بن ‌ابی‌طالب علیه‌الصّلاةوالسّلام است. آیه میگوید: در میان مردم کسانی هستند که جان خودشان را، وجود خودشان، یعنی عزیزترین سرمایه‌ای که هر انسانی دارد، این سرمایه‌ی عزیز انحصاری غیر قابل جبران که اگر این را دادی، دیگر به جای این چیزی نمی‌آید. بعضیها همین سرمایه را، همین موجودی را یکجا میدهند برای این‌که خوشنودی خداوند را به دست بیاورند؛ فقط همین. (وَ مِن النّاسِ مَن یَشری)(۱) میفروشد، میدهد (نفسهُ) جان خود را، وجود خود را (ابتغاءَ مَرضاتِ اللَّهِ).(۱) هیچ هدف دیگری، هیچ مقصود دنیویای، هیچ گرایش و انگیزه‌ی خودخواهانه‌ای، در بین نیست؛ فقط و فقط برای جلب رضایت خدا. اما خدا هم در مقابل این‌چنین ایثار و گذشت، یقیناً بدون عکس‌العمل شایسته نمی‌ماند؛ (وَ اللَّهُ رَئوفٌ بِالعِبادِ)(۱). خدا به بندگان خودش رأفت دارد.
این مصداق کاملش امیرالمؤمنین علی بن ‌ابی طالب علیه‌السّلام است‌. من این بُعد را بیان میکنم. شما تاریخ زندگی امیرالمؤمنین را نگاه کنید، از کودکی، از آن وقتی که در ۹ سالگی یا سیزده سالگی به نبوت رسول اکرم ایمان آورد و آگاهانه و هوشیارانه حقیقت را شناخت و به آن تمسک جست، از آن لحظه تا آن لحظه‌ای که در محراب عبادت مثل سحرگاه روز نوزدهم ماه رمضانی، جان خودش را در راه خدا داد و خشنود و خوشحال و سرشار از شوق به لقاء پروردگار رسید. در طول این پنجاه سال تقریباً -یا پنجاه ‌و دو سه سال از ده سالگی تا شصت‌وسه سالگی- شما ببینید یک خط مستمری وجود دارد در شرح حال زندگی امیرالمؤمنین و آن خط ایثار و ازخودگذشتگی است. در تمام قضایایی که در طول این تاریخ پنجاه‌ساله بر امیرالمؤمنین گذشته، شما نشانه‌ی ایثار را مشاهده میکنید از اول تا آخر. حقیقتاً درس است این برای ما.
و ما -من و شما- که علیگو و علیجو و معروف در جهان به محبت علی بن ‌ابی طالب هستیم، باید درس بگیریم از امیرالمؤمنین. صِرف محبت علی کافی نیست، صِرف شناختن فضیلت علی کافی نیست. بودند کسانی که در دلشان به فضیلت علی بن ‌ابی طالب اعتراف داشتند؛ شاید از ماها هم که هزاروچهارصد سال فاصله داریم با آن روزگار بیشتر. همان‌ها یا بعضیشان در دل علی را به عنوان یک انسان معصوم و پاکیزه دوست هم میداشتند، اما رفتارشان رفتار دیگری بود، چون همین خصوصیت را نداشتند؛ همین ایثار را، همین رها کردن منیت را، همین کارنکردن برای خود را. هنوز در حصار خود گرفتار بودند و علی امتیازش این بود که در حصار خود گرفتار نبود. (من) برای او هیچ مطرح نبود. آن‌چه برای او مطرح بود، وظیفه بود و هدف بود و جهاد فی‌سبیل‌اللَّه بود و خدا بود.
اولی که امیرالمؤمنین در اوان کودکی به پیغمبر ایمان آورد، مورد ایذاء و تمسخر همه در شهر مکه قرار داشتند. یک شهری را شما فرض کنید، مردمی که به طور طبیعی هم اهل توسل به خشونتند، مردم متمدنِ بانزاکتِ آهسته‌برو آهسته‌بیایی که نبودند. یک مردم خشن، اهل برخورد اهل اصطکاک، سر کوچکترین چیزی دعوا بکنند، به‌شدت متعصب نسبت به همان عقائد باطل، توی یکچنین جامعه‌ی این‌جوری، یک پیامی از سوی یک انسان بزرگی مطرح شده که همه چیز این جامعه را می‌برد زیر سؤال؛ عقایدشان را، آدابشان را، سنت‌هاشان را. خب طبیعی است که همه با او مخالفت میکنند و قشرهای مختلف با او مخالفت کردند. توده‌های مردم هم با پیغمبر مخالفت کردند. از یک انسان این‌جوری و یک پیام این‌جوری با همه‌ی وجود دفاع کردن و به آن پیوستن، این از خودگذشتگی میخواهد. این اولین قدم از خودگذشتگی امیرالمؤمنین است.
سیزده سال در کنار پیغمبر در سخت‌ترین مواقف، علی ابن ابی‌طالب علیه‌الصّلاة‌والسّلام ایستاد. بعد آن وقتی که سیزده سال رنج داشت به پایان میرسید، درست است که هجرت رسول اکرم هجرت از روی اجبار و ناچاری و زیر فشار قریش و مردم مکه بود، اما آینده‌ی روشنی داشت. همه میدانستند که این هجرت مقدمه‌ی کامیابی‌هاست، مقدمه‌ی پیروزیهاست. درست در آن‌جایی که یک نهضت از دوران محنت دارد وارد دوران راحتی و عزت میخواهد بشود، در همان لحظه که همه معمولاً تلاش میکنند زودتر خودشان را برسانند -اگر بتوانند- از مناصب اجتماعی چیزی را بگیرند، جایگاهی پیدا بکنند، در همین لحظه امیرالمؤمنین آماده شد تا در جای پیغمبر، در بستر پیغمبر، در شبی ظلمانی و تاریک بخوابد تا پیغمبر بتواند از این خانه و از این شهر خارج بشود. توی آن شب، کشته شدن آن کسی که در این بستر میخوابد، تقریباً قطعی و مسلّم بود. این‌جور نبود که حالا چون من و شما قضیه را میدانیم، میدانیم که امیرالمؤمنین در آن حادثه به شهادت نرسید، بگوییم که آن‌جا همه میدانستند. نه‌خیر. مسأله این است که در یک شب ظلمانی در یک نقطه‌ی معینی یک کسی بنا است کشته بشود، قطعی است. میگویند آقا، این آقا برای این‌که بتواند از این‌جا خارج بشود، باید کسی در آن‌ جا به جای او باشد تا جاسوس‌ها که نگاه میکنند، احساس کنند کسی در آن‌جا هست. کی حاضر است؟ این ایثار امیرالمؤمنین خود یک حادثه‌ی فوق‌العاده مهم است، اما زمان این ایثار هم بر اهمیت آن میافزاید. زمان کی است؟ آن وقتی که بنا است این دوران محنت به‌سر‌بیاید. بنا است بروند حکومت تشکیل بدهند، راحت باشند. مردم مدینه -یثرب- ایمان آورده‌اند، منتظر پیغمبرند، همه این را میدانند. در این لحظه این ایثار را امیرالمؤمنین میکند. هیچ انگیزه‌ی شخصی باید در یک انسانی وجود نداشته باشد تا اقدام به یک ‌چنین حرکت بزرگی بکند.
بعد وارد میشوند به مدینه. جنگ‌ها و مبارزات شبانه‌روزی حکومت تازه‌پا و جوان پیغمبر شروع میشود، دائماً جنگ میشود. این خاصیت آن‌چنان حکومتی است؛ دائماً برخورد. از قبل از جنگ بدر برخوردها شروع شد تا آخر دوران زندگی پیغمبر. در این ده سال، در طول این ده سال، چند ده جنگ و برخورد پیغمبر اکرم با کفار و انواع و اقسام کفار و شعب کفار داشت. در تمام این دوران‌ها امیرالمؤمنین به عنوان پیشقراول، به عنوان فداییترین کس و پیشمرگ پیغمبر -آن‌چنانی که خود امیرالمؤمنین بیان میکند و تاریخ هم این را نشان میدهد- در تمام این مراحل و صحنه‌های خطرناک حضور داشته. (وَ لَقَد واسَیتُهُ بِنَفسی فِی المَواطِنَ الّتی تَنکُصُ فیها الأبطالُ و تَتَنافَرُ فیها الأقدام)(۴) آن‌ جاهایی من در کنار پیغمبر ماندم و جانم را سپر بلای او کردم که قهرمانان و شیرمردان در آن‌جا پایشان میلرزید و مجبور به عقب‌نشینی میشدند.
در شدیدترین مراحل امیرالمؤمنین ایستاد. هیچ برایش مطرح نبود که این‌جا خطر است، بعضیها با خودشان فکر میکنند که ما خوب است جان خودمان را حفظ کنیم تا بعداً برای اسلام مفید واقع بشویم. امیرالمؤمنین هرگز خودش را با این‌گونه معاذیر فریب نداد و نفس والای امیرالمؤمنین فریب‌بخور نبود. در تمام مراحل خطر در خطوط مقدم امیرالمؤمنین حاضر بود.
بعد از آنی ‌که دوران پیغمبر به‌سرآمد و رسول اکرم رحلت کردند، به نظر من سخت‌ترین دوران‌های زندگی امیرالمؤمنین در این سی سال بعد، بعد از رحلت پیغمبر شروع شد. سخت‌ترین دوران‌های امیرالمؤمنین آن روزها بود. آن روزی که پیغمبر عزیز و بزرگوار بود و میرفتند در سایه‌ی او مجاهدت میکردند، مبارزه میکردند که روزهای شیرینی بود. روزهای خوبی بود. روزهای تلخ، روزهای بعد از رحلت پیغمبر است که روزهایی است که گاه‌گاه قطعات فتنه، افق دیدها را آن‌چنان مُظلَم میکرد که قدم از قدم نمیتوانستند بردارند آن کسانی که میخواستند درست قدم بردارند.
در یکچنین شرایطی امیرالمؤمنین بزرگ‌ترین امتحان‌های ایثار را داد. اولاً در هنگام رحلت پیغمبر، امیرالمؤمنین مشغول انجام وظیفه شد. نه این‌که نمیدانست یک اجتماعی وجود دارد یا ممکن است وجود داشته باشد که سرنوشت قدرت و حکومت را در دنیای اسلام، آن اجتماع تعیین خواهد کرد. مسأله این نبود برای امیرالمؤمنین. مسأله این است که برای او آن‌چه مطرح نیست، خود است. بعد از آنی ‌که مسأله‌ی خلافت استقرار پیدا کرد و مردم با ابیبکر بیعت کردند و همه چیز تمام شد، امیرالمؤمنین کناره گرفت. هیچ جمله‌ای، کلمه‌ای، بیانی که حاکی باشد از معارضه‌ی امیرالمؤمنین با دستگاه حکومت، دیگر از او شنیده نشد. آن روزهای اول چرا؛ تلاش میکرد شاید بتواند آن چیزی را که به عقیده‌ی او حق است و باید انجام بگیرد، او را به کرسی بنشاند. بعد که دید نه، مردم بیعت کردند، قضیه تمام شد و ابیبکر شد خلیفه‌ی مسلمین، این‌جا امیرالمؤمنین به عنوان یک انسانی که ولو معترض است، هیچ‌گونه از قِبَل او برای این دستگاه ضرری و خطری و تهدیدی وجود ندارد، شناخته میشود در تاریخ اسلام.
امیرالمؤمنین در این دوران، که خیلی هم نبود، مدت کوتاهی این دوران طول کشید، شاید چند ماهی، من دقیقاً الان یادم نیست، فرمود: (لَقَد عَلِمتُم أنّی أحَقُّ النّاسِ بِها مِن غَیری)(۵) گفت: میدانید که من از همه‌ی مردم به خلافت شایسته‌ترم. این را خود شماها هم میدانید. راست هم میگفت امیرالمؤمنین، میدانستند. و واللَّه، سوگند به خدا؛ لأَسْلِمَنَّ یا لأُسَلِّمَنَّ یا لأُسْلِمِنَّ. من دست روی دست خواهم گذاشت و تسلیم خواهم شد (ما سَلِمَتْ أمورُ المُسلِمینَ) تا وقتی که احساس میکنم که امور مسلمین باسلامت در جریان است. تا وقتی میبینم کسی مورد ظلم قرار نمیگیرد، (وَ لَم یَکُن فیها جَورٌ الاّ عَلَیَّ خاصّة)(۶) تا وقتی که به مردم ظلم نمیشود و در جامعه ظلم و جوری وجود ندارد، فقط من مظلوم واقع شدم در جامعه، تا این‌جور است، من هیچ کاری به کار کسی ندارم. هیچ مزاحمتی، هیچ اعتراضی، نخواهم کرد. نشست کنار.
بعد از مدت کوتاهی، شاید چند ماهی بیشتر نگذشته بود که شروع شد به ارتداد گروه‌ها. شاید تحریکاتی هم بود. بعضی از قبائل عرب احساس کردند که حالا پیغمبر نیست، رهبر اسلام نیست، خوب است که یک ایرادی، اشکالی درست کنند و تعارضی بکنند و جنگ و دعوایی راه‌بیندازند و شاید هم منافقین تحریکشان میکردند، درست نمیدانم. بالأخره جریان ردّه پیش آمد؛ یعنی ارتداد عده‌ای از مسلمین. جنگ‌ها شروع شد. جنگ‌های ردّه شروع شد. این‌جا که وضع این‌جوری شد، امیرالمؤمنین دید نه، این‌جا دیگر جای کنار نشستن هم نیست، باید وارد میدان شد به دفاع از حکومت. در این‌جا میفرماید: (فَأمسَکتُ یَدی)(۷) من بعد از آنی که قضیه‌ی خلافت پیش آمد و أبیبکر خلیفه‌ی مسلمین شد، من دست کشیدم کنار، نشستم کنار. این حالت کناره‌گزینی بود، (حَتّی رَأیْتُ راجِعةَ النّاسِ قَدْ رَجَعَتْ یُریدُ مَحْوَ الإسْلامِ)(۷) دیدم نه‌خیر، عده‌ای از مردم دارند از اسلام برمیگردند، میخواهند اسلام را از بین ببرند. این‌جا دیگر دیدم نخیر؛ وارد میدان شدم و امیرالمؤمنین وارد میدان شد به صورت فعال. در همه‌ی قضایای مهم اجتماعی امیرالمؤمنین بود. خود آن حضرت از حضور خودش در دوران بیست‌وپنج ساله‌ی خلافت خلفای سه‌گانه تعبیر میکند به وزارت. بعد از آنی ‌که آمدند امیرالمؤمنین را بعد از قتل عثمان به خلافت انتخاب کنند فرمود: من وزیر باشم بهتر از این است که امیر باشم، همچنانی که در گذشته بودم. بگذارید وزیر باشم. یعنی مقام و موقعیت جایگاه بیست‌وپنج ساله‌ی خودش را جایگاه وزارت میداند. یعنی در امور دائماً در خدمت اهداف و در موضع کمک به مسئولینی که بودند و خلفایی که در رأس امور بودند. این هم یک ایثار فوق‌العاده بزرگی بود که انسان واقعاً گیج میشود وقتی که فکرش را میکند که چقدر گذشت در این کار امیرالمؤمنین وجود دارد.
در تمام این بیست‌وپنج سال به فکر قیام و کودتا و معارضه و جمع کردن یک عده‌ای و گرفتن قدرت و قبضه کردن حکومت نیفتاد. این چیزها به ذهن انسان‌ها می‌آید، امیرالمؤمنین جوانی بود سیوسه ساله. آن وقتی که رسول اکرم از دنیا رحلت کردند، تقریباً حدود سی سال تا سیوسه سال عمر آن حضرت بود، بعدها هم دوران‌های جوانی و قدرت جسمانی را میگذراند، دوران نشاطش را میگذراند، وجهه در بین مردم، محبوبیت در بین توده‌ی مردم و مغز فعال، علم فراوان، همه‌ی جاذبه‌هایی که برای یک انسان ممکن بود وجود داشته باشد، در امیرالمؤمنین به نحو اعلائی وجود داشت. او اگر میخواست یک کاری بکند، حتماً میتوانست بکند. در تمام این بیست‌وپنج سال به هیچ وجه، جز در خدمت همان هدف‌های عمومی و کلی نظام اسلامی که در رأسش هم خلفایی بودند، امیرالمؤمنین هیچ حرکتی نکرد و هیچ چیزی شنید نشد از آنها و ماجراهای فوق‌العاده عظیمی این‌جا وجود دارد که من نمیخواهم حالا وارد شرح موارد تاریخی بشوم.
بعد در شورای شش نفره‌ی بعد از در گذشت خلیفه‌ی دوم، امیرالمؤمنین را دعوت کردند. قهر نکرد وارد شد. بگوید آقا من با این‌هایی که شما میگویید هم‌ردیف نیستم، طلحه و زبیر کجا، عبدالرّحمن‌بن‌عوف کجا، عثمان کجا، من کجا، من نمیآیم با این‌ها. نه‌خیر. شش نفر را به عنوان شورا گذاشتند آن‌جا که این شش نفر بعد از عمر، طبق وصیت عمر، این شش نفر در بین خودشان یک نفر را به عنوان خلیفه انتخاب کنند. رفت، قبول کرد. در بین این شش نفر شانس او برای خلافت از همه بیشتر بود و عبدالرّحمن‌بن‌عوف که رأیش تعیین‌کننده بود در آن شش نفر. یعنی امیرالمؤمنین دو رأی داشت -خودش و زبیر- عثمان هم دو رأی داشت -خودش و طلحه- عبدالرّحمن‌بن‌عوف هم دو رأی داشت -خودش و سعدبن‌ابیوقاص- او رأی عبدالرّحمن‌بن‌عوف در این شورای شش نفره تعیین‌کننده بود. اگر با امیرالمؤمنین بیعت میکرد، او خلیفه میشد. اگر با عثمان بیعت میکرد، او خلیفه میشد. اول رو کرد به امیرالمؤمنین و به او پیشنهاد کرد که با کتاب خدا و سنت پیغمبر و سیره‌ی شیخین -یعنی دو خلیفه‌ی قبلی- حضرت حرکت کنند. فرمود نه؛ من کتاب خدا و سنت پیغمبر. سیره‌ی شیخین را من کاری ندارم. من اجتهاد خودم را عمل میکنم و به اجتهاد آنها کاری ندارم. میتوانست با کوچکترین اغماضی از آن‌چه که صحیح و حق میدانست، میتوانست حکومت را به دست بگیرد و قدرت را قبضه بکند. امیرالمؤمنین به این فکر یک لحظه هم نیفتاد و حکومت را از دست داد و قدرت را از دست داد. این‌جا هم ایثار کرد. این‌جا هم خود و منیّت را مطلقاً مطرح نکرد و زیر پا له کرد این‌گونه چیزها را. اگرچه این احساسات شاید در امیرالمؤمنین، اصلاً از اول بروز نمیکرد.
بعد از آنی که دوازده سال دوران حکومت عثمان گذشت، در آخرِ کار عثمان میدانید، این‌ها در تاریخ هست، فقط هم تاریخ شیعه ننوشته‌اند این‌ها را؛ همه‌ی مورخین اسلام نوشته‌اند. در آخر کار عثمان اعتراضات به او زیاد شده بود، کسانی مخالفت میکردند، اشکالات زیادی بر او وارد میکردند، از مصر آمده بودند، از عراق آمده بودند، بصره و جاهای دیگر؛ بالأخره یک جمع زیادی درست شدند و خانه‌ی عثمان را محاصره کردند، جان عثمان را تهدید کردند. خب این‌جا یک کسی در مقام امیرالمؤمنین چه میکرد؟ یک کسی که خودش را صاحب حق خلافت بداند و بیست‌وپنج سال است که از این حقی که برای خودش مسلم است که این حق اوست، او را کنار گذاشتند، به رفتار حاکم کنونی هم اعتراض دارد، حالا هم میبیند که اطراف خانه‌ی او را گرفته‌اند، او را محاصره کرده‌اند. آدم معمولی، حتی برگزیدگان و چهره‌های والا در این‌جا چه‌کار میکنند؟ همان کاری را میکنند که دیگران کردند. همان کاری را میکنند که طلحه کرد، زبیر کرد، عایشه کرد، بقیه‌ی کسانی که در ماجرای عثمان به نحوی دست داشتند، آنها کردند. که ماجرای قتل عثمان یکی از آن ماجراهای بسیار مهم تاریخ اسلام است و این‌که کی موجب قتل عثمان شد، این را انسان توی نهج‌البلاغه و تو آثار اسلامی و تاریخ اسلامی که نگاه کند کاملاً برایش روشن میشود که کی عثمان را کشت، کیها موجب شدند. این‌ها افرادی که ادعای دوستی با عثمان را بعدها محور کار خودشان قرار دادند، آن‌جا از پشت خنجر زدند، از زیر تحریک کردند. به قول عمرو عاص یکی پرسید از عمرو عاص که عثمان را که کشت، گفت فلانی، اسم یکی از صحابه را آورد. او شمشیرش را ساخت، آن دیگری تیز کرد، آن دیگری او را مسموم کرد، آن یکی هم بر او وارد آورد. واقعیت هم همین است.
امیرالمؤمنین در این ماجرا با کمال خلوص آن وظیفه‌ی الهی و اسلامی را که احساس میکرد دارد، انجام داد. حسنین را، این دو گوهر گرانقدر را و دو یادگار پیغمبر را فرستاد برای دفاع از عثمان به خانه‌ی عثمان. جزو مسلمات است. حسنین را فرستاد آن‌جا برای دفاع از عثمان. اطراف خانه‌ی عثمان را گرفته بودند نمیگذاشتند که آب وارد خانه بشود. امیرالمؤمنین آب فرستاد وارد خانه‌ی عثمان. آذوقه فرستاد. با کسانی که نسبت به عثمان خشمگین بودند، بارها و بارها مذاکره کرد تا خشم آنها را پایین بیاورد. وقتی هم که آنها عثمان را کشتند، امیرالمؤمنین خشمگین شد. خشمگین شد. البته آن کسانی که کشندگان عثمان بودند، بالمباشره یک حالتی داشتند، یک حکمی داشتند، آن کسانی که از پشت تحریک میکردند حکم دیگری داشتند که حالا آن ماجراها را نمیخواهیم وارد بشویم. در این‌جا هم امیرالمؤمنین باز منیّت و خودخواهی و احساسات خودی که برای همه‌ی انسانها وجود دارد، این‌جا در دستگاه امیرالمؤمنین مطلقاً مشاهده نمیشود.
بعد از آنیکه عثمان کشته شد، امیرالمؤمنین میتوانست به صورت یک چهره‌ی موجه، یک آدم فرصت‌طلب، یک نجات‌بخش، بیاید توی میدان بگوید ها مردم دیگر حالا راحت شدید، خلاص شدید، مردم هم دوستش میداشتند. نه. در بعد از حادثه‌ی عثمان هم باز امیرالمؤمنین اقبالی به سمت قدرت و قبضه کردن حکومت، اولِ کار نکرد. (دَعُونی وَ الْتَمِسُوا غَیْری)(۸) چقدر این روح بزرگ است. من را رها کنید ای مردم، بروید سراغ دیگری. اگر دیگری را به حکومت انتخاب کردید، من وزیر او خواهم بود، من در کنار او خواهم بود. این فرمایشاتی است که امیرالمؤمنین در آن روزها کرد. مردم قبول نکردند.
مردم دیگر قبول نکردند. نمیتوانستند غیر از امیرالمؤمنین کس دیگری را به حکومت انتخاب کنند. تمام اقطار اسلامی با امیرالمؤمنین بیعت کردند. تا آن روز، هیچ بیعتی به عمومیت بیعت امیرالمؤمنین وجود نداشت. هیچ بیعتی از بعد از پیغمبر به عمومیت بیعت با امیرالمؤمنین سابقه ندارد؛ جز شام که با امیرالمؤمنین بیعت نکردند. تمام اقطار اسلامی و تمام بزرگان صحابه بیعت کردند. یک تعداد محدودی کمتر از ده نفر فقط ماندند که بعد امیرالمؤمنین فرمود این‌ها را آوردند توی مسجد و یکی یکی از این‌ها پرسید که شماها چرا بیعت نکردید؟ عبداللَّه‌بن‌عمر تو چرا بیعت نکردی؟ سعدبن‌ابیوقاص تو چرا بیعت نکردی؟ یک چند نفری بودند بیعت نکرده بودند. امیرالمؤمنین از این‌ها پرسید. هرکدام یک عذری آوردند، یک حرفی زدند. بعضی باز بیعت کردند، بعضی نکردند. حضرت رهایشان کرد رفت. تعداد خیلی محدودی انگشت شمار، بقیه‌ی بزرگان، چهره‌های معروف، طلحه، زبیر، دیگران، دیگران، همه با امیرالمؤمنین بیعت کردند.
بعد از این‌که امیرالمؤمنین بیعت کردند، البته قبل از آنی ‌که با آن حضرت بیعت کنند، حضرت فرمود که (و اعْلَمُوا) بدانید، (إنّی إنْ أجَبْتُکُمْ) اگر حالا که شما اصرار میکنید من حکومت را به دست بگیرم، اگر من پاسخ مثبت به شما دادم، مبادا خیال کنید که من ملاحظه‌ی چهره‌ها و شخصیت‌ها و استخوان‌های قدیمی و آدم‌های نام و نشان ‌دار را خواهم کرد. مبادا خیال کنید من از این و آن تبعیت و تقلید خواهم کرد. روش دیگران را روش خودم قرار خواهم داد. ابداً. (وَ اعْلَمُوا أنّی إنْ أجَبْتُکُم رَکِبْتُ بِکُم ما أعْلَمُ)(۹) آن‌جوری که خود من علم دارم و میدانم و تشخیص دادم، از اسلام دانستم، آن‌جور من شما را حرکت خواهم داد و اداره خواهم کرد. این اتمام حجت‌ها را هم با مردم کرد امیرالمؤمنین و خلافت را قبول کرد. میتوانست امیرالمؤمنین در آن‌جا هم به خاطر حفظ مصالح و ملاحظه‌ی جوانب قضیه و این چیزها کوتاه بیاد، دل‌ها را به دست بیاورد. این‌جا هم با کمال قاطعیت بر اصول اسلامی و ارزش‌های اسلامی پافشاری کرد به طوری که آن همه دشمن در مقابل علی صف کشید و امیرالمؤمنین در یک اردوگاه، با تجلی کامل زر و زور و تزویر و در یک ارودگاه با چهره‌های موجه و معتبر و معروف، و در یک اردوگاه دیگر با عناصر مقدس‌مآب و علیالظاهر متعبد، اما ناآگاه از حقیقت اسلام، از روح اسلام، از تعالیم اسلام، از شأن و مقام امیرالمؤمنین، و اهل تَشَبُّث به خشونت و قصاوت و بداخلاقی، با این‌گونه افراد مواجه شد. در سه اردوگاه امیرالمؤمنین با سه خط جداگانه که ناکثین و قاسطین و مارقین باشند، امیرالمؤمنین جنگید که هرکدام از این وقایع نشان‌دهنده‌ی همان روح توکل به خدا و ایثار و دور شدن از منیت و خودخواهی در امیرالمؤمنین است.
و بالأخره هم در همین راه امیرالمؤمنین به شهادت رسید؛ که درباره‌ی آن حضرت گفته‌اند: (قُتِلَ فی مِحْرابِ عِبادَتِهِ لِشِدَّةِ عَدْلِهِ) علی را عدلش به خاک و خون غلطاند. اگر امیرالمؤمنین میخواست عدالت را رعایت نکند، اگر میخواست ملاحظه‌کاری بکند، اگر میخواست شأن و مقام و شخصیت خودش را بر مصالح دنیای اسلام ترجیح بدهد، موفق‌ترین خلفاء میشد و قدرتمندترین و هیچ معارضی هم پیدا نمیکرد، اما امیرالمؤمنین شاخص حق و باطل است. اینی ‌که علی بن ‌ابی طالب را معیار و شاخص حق و باطل میدانند و هرکس دنبال علی است و علی را قبول دارد و میخواهد مثل او عمل کند، او حق است و هر که علی را قبول ندارد، باطل است، این به خاطر همین است،. به خاطر این است که امیرالمؤمنین لُبّ وظیفه، بدون ذره‌ای دخالت دادن مَنیّت و احساسات شخصی و منافع شخصی و خود، در آن راه و حرکتی که انتخاب کرده است. یک چنین شخصیتی است امیرالمؤمنین. لذاست که علی علیه‌السّلام میزان‌الحق است واقعاً.
این زندگی امیرالمؤمنین است. (و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات اللَّه)(۱). فقط در شهادت این بزرگوار نبود که یشری نفسه ابتغاء مرضات اللَّه. در لحظه‌ی مرگ نبود که امیرالمؤمنین جانش را در راه خدا داد؛ در طول عمر، امیرالمؤمنین همواره جانش را در راه خدا داد. خودیها را رها کرد و سختیها و محنت‌های بسیاری هم امیرالمؤمنین کشید.
صلی اللَّه ‌علیک یا امیرالمؤمنین. امروز روز شهادت امیرالمؤمنین است. آن مردمی که در مسجد کوفه و در شهر کوفه، در طول این چند سال چهره‌ی آن حضرت را همواره مشاهده کردند، آن معنویت، آن صفا، آن بزرگواری، آن رقّت به ضعیفان و یتیمان را، آن کسانی که صدای گرم علی بن ‌ابی طالب و نفس پاک و معطر آن حضرت را در مسجد کوفه شنیدند، در مثل امروزی احساس میکنند که پدر آنها از میان آنها رفته است. حقیقتاً مردم کوفه حق داشتند اگر امروز احساس یتیمی کنند و واقعاً هم احساس یتیمی میکردند. در نقل‌ها و خبرها آمده که در روز بیست‌و‌یکم ماه رمضان، کوفه غوغا و هنگامه‌ای بود از عزادارای مردم. جمعیت‌های زیاد، مردم، زن و مرد و حتی بچه‌های کوچک، با چهره‌ی عزادار و غبارگرفته و اندوهگین هجوم میآوردند به آن‌جایی که خانه‌ی امیرالمؤمنین بود. از روز نوزدهم که امیرالمؤمنین آن ضربت مسموم دشمن خدا را تحمل کرد و در خانه افتاد، لحظه به لحظه مردم کوفه در نگرانی بودند. دور خانه‌ی امیرالمؤمنین جمع میشدند. خبر میگرفتند. هرکس میرفت داخل، هرکس میآمد بیرون، از حال امیرالمؤمنین سؤال میکردند. شهر بزرگی هم بوده کوفه. شهر پرجمعیتی بوده. جمعیت زیاد، مردم گوناگون، دوستان امیرالمؤمنین، یاران آن حضرت، خانواده‌ی آن حضرت، همه لحظات بسیار پراضطرابی را گذراندند که در آن داستان اصبغ‌بن‌نباته کاملاً مشخص میشود که وضعیت چگونه بوده.
میگوید: دور خانه‌ی امیرالمؤمنین را همه گرفته بودند. ما هم نشسته بودیم آن‌جا منتظر که از داخل خانه یک خبری بیاید بیرون. که بعد میگوید از خانه آمدند بیرون و گفتند به جمعیت که متفرق بشوید و امیرالمؤمنین حال پذیرایی از مردم را ندارد. میخواستند بروند علی را ببینند. میگوید رفتند، اما من طاقت نیاوردم که بروم. ایستادم در همان‌جا چندی بعد کسی از داخل خانه، یکی از فرزندان امیرالمؤمنین شاید، آمد بیرون و دید من نشسته‌ام. گفت مگر نشنیدی که ما گفتیم امیرالمؤمنین کسی را نمیپذیرند، گفتم که من دلم طاقت نمیآورد که از این‌جا دور بشوم و دلم میخواهد یک خبری از مولای خودم پیدا کنم. رفت داخل ظاهراً اجازه گرفت اصبغ‌ابن‌نباته در این روایت گفته است که من وارد خانه‌ی امیرالمؤمنین شدم و رفتم بر بالین آن حضرت؛ آن خانه‌ی ساده و محقر و آن بستر خشن، آن چهره‌ی تابناک و ملکوتی. گفت دیدم حضرت بر روی بستر افتاده، اما رنگ حضرت پریده و بر اثر شدت تأثیر زهر در چهره‌ی آن حضرت، رنگ آن بزرگوار به زردی گرایش پیدا کرده که در همان حال هم امیرالمؤمنین چشم بازمیکنند و میبیند اصبغ بالای سرشان هست. دست او را میگیرند. یک حدیثی را از پیغمبر برای او نقل میکنند. یعنی در حتی آخرین لحظات هم آن حضرت مایل نیستند که از تعلیم دین و آموزش و تربیت افراد منصرف بشوند و این را وظیفه‌ی همیشگی خودشان میدانند. اصبغ میگوید من دیدم حضرت بعد از آنی ‌که یک مقداری صحبت کرد، غش کرد و از حال رفت. من برخاستم از خانه بیرون آمدم. یک مقداری که از خانه دور شدم، دیدم که صدای گریه و زاری از خانه‌ی امیرالمؤمنین برخاست. صلی ‌اللَّه ‌علیک یا امیرالمؤمنین. صلی ‌اللَّه‌ علیک و علی اولادک الطیبین الطاهرین المعصومین. اللّهُم العن قَتَلَةَ أمیرالمؤمنین.
بسم ‌اللَّه‌ الرّحمن‌ الرّحیم. قُل هُو اللَّهُ أحد. اللَّهُ الصمدُ. لم یلد و لم یولد و لم یکن له کُفُواً أحد.
[خطبه‌ی دوم]
بسم ‌اللَّه‌ الرّحمن‌ الرّحیم. الحمدُ للَّهِ رَبّ العالَمینَ وَ الصّلاةُ وَ السّلامُ عَلی سَیّدُنا و نبیّنا ابی‌القاسم‌ِ مُحمّد و عَلی آلِهِ الأطیَبینَ الأطهرینَ الُمُنتجبینَ. سِیَّما عَلیٍّ أمیرِالمؤمنینَ وَ الصّّدّیقةِ الطّاهرةِ و الحَسَنِ و الحُسَینِ و عَلیّ‌بن‌الحسین و مُحمّدبن‌علیّ و جعفربن‌محمّد و مُوسَیبن‌جعفر و علیّ‌بن‌مَوسی و محمّدبن‌عَلیّ و علیّ‌بن‌محمّد و الحَسَن‌بن‌علیّ و الخَلَف القائِمِ المَهدی، حجَجکَ عَلی عِبادِک و أُمَنائِک فی بِلادِک و صَلّ عَلی ‌أئمّة المُسلِمینَ و حُماة المُستَضعَفینَ و هُداةِ الُمُؤمنینَ.
أوصیکُم عِبادَ اللَّهِ بِتَقوَی اللَّهِ. بار دیگر در این خطبه همه‌ی برادران و خواهران نمازگزار را دعوت میکنم به حفظ تقوی و رعایت پرهیزگاری.
و اما در خطبه‌ی دوم، دو مطلب را مطرح خواهم کرد. البته مسائل متعددی در این روزها هست، که درخور تذکر دادن و گفتن است، منتها چون خطبه‌ی اول طولانی شد و قدری وقت گذشته، من اکتفا میکنم فعلاً به این دو مطلب. مطلب اول درباره‌ی روز قدس است. جمعه‌ی آخر ماه رمضان که جمعه‌ی آینده است، به عنوان روز جهانی قدس از سوی امام امت و جمهوری اسلامی از سال‌ها پیش شناخته شده و مطرح شده، و در دنیای اسلام در میان ملت‌ها البته، این روز جا افتاده است. و بهانه‌ای است و فرصتی است برای روح‌های علاقمند به مسأله‌ی فلسطین و دل‌های پرشور جوانان و قشرهایی از ملت‌های مسلمان، که در مثل چنان روزی در جمعه‌ی آخر ماه رمضان، از مردم فلسطین حمایت کنند و دفاع کنند. و به‌خصوص در این دو ماه رمضان اخیر -امسال و سال گذشته- چون در داخل اراضی اشغالی، ملت فلسطین خودشان بدون چشم‌داشت به دولت‌ها و حکومت‌ها قیام کرده‌اند، این حمایت یک معنای دیگری پیدا میکند و شور و حال بیشتری برای ملت‌ها دارد.
مثل همین امروزی که الان ما این‌جا در کمال امنیت در زیر سایه‌ی حاکمیت اسلام، مشغول اقامه‌ی نماز و گفتن حقایق و تحلیل مسائل جهانی اسلام هستیم، و در کشورهای دیگر با تفاوت اوضاع، کم و بیش مسلمین به کارهای خودشان مشغول هستند، برادران و خواهران فلسطینی ما در مسجدالأقصی، در قبله‌ی اولای مسلمین و در خانه‌ی مقدس برای همه‌ی ادیان و ملل توحیدی، زیر فشار صهیونیست‌ها و حکومت غاصب قرار دارند. هم امروز و هم جمعه‌ی آینده مطمئناً فشارها بر این مردم بیشتر است. حالا در این چند سال البته به‌موازات جا باز کردن روز قدس در بین ملت‌ها، دولت‌ها به‌خصوص دولت‌های مرتجع با یک روش‌های بسیار موذیانه‌ای، با اعلام این روز جهانی معارضه کرده‌اند و سعی کرده‌اند آن را کمرنگ کنند، تضعیف کنند اجتماع مردم را در آن معوق کنند. اگرچه به‌طور کامل موفق نشده‌اند.
ما البته هفته‌ی آینده راهپیمایی داریم. مردم ما به سمت مراکز نماز جمعه در همه‌ی ولایات حرکت میکنند طبق معمول، و شعار آزادی قدس و فلسطین را از چنگال غاصبان و دشمنان ناجوانمرد آن سرزمین میدهند.
من عرض میکنم مردم فلسطین و نهضت فلسطین امروز از همیشه مظلوم‌تر است. یک روزی بود که مبارزان فلسطین مثل سوگولی‌های و نورچشمیهای دنیای عرب و دنیای اسلام به شمار میرفتند. همه از آنها بانیکی یاد میکردند. خبرهاشان را کشورهای عربی در رادیوها پخش میکردند. برای آنها اعانه جمع میکردند. دولت‌ها به آنها کمک مالی میکردند. بالاتر از کمک مالی، کمک سیاسی به آنها میکردند. سلاح به آنها میدادند. از آنها به انواع و اقسام حمایت میکردند. کی بودند آنها؟ عده‌ای جوان‌های فلسطینی یا غیر فلسطینی که در دسته‌های مقاومت متمرکز شده بودند، اما نه در داخل سرزمین فلسطین؛ در خارج. در أمّان، در شهرهای دیگر اردن، در سوریه، در لبنان، بعضی از آنها در زیر چادرها، همچنانی که امروز هم در اردوگاه‌ها زندگی میکنند، بالأخره یک زندگیای داشتند. حتی در شهر أمّان در اردن، فلسطینیها با کمال اقتدار اسلحه‌ها را میبستند و میانداختند روی شانه‌شان، توی خیابان‌های اردن راه میرفتند، که بعد با آن سرکوب شدید شاه‌حسین، که تعداد زیادی از این‌ها کشته شدند یا مجروح شدند، دیگر آن وضعیت تمام شد.
در همان روزهایی که، فلسطینیها و جوان‌های مبارز -چه فلسطینی‌شان چه غیر فلسیطینی‌شان- آن‌جور آزادانه توی خیابان‌ها حرکت میکردند، توی کشورهای اسلامی راه ‌میرفتند، کشورهای خلیج فارس میآمدند و جاهای دیگر و جاهای دیگر و آن همه پول و آن همه امکانات سیاسی و آن حمایت همه‌جانبه در دنیای عرب و دنیای اسلام، در آن روز هم حتی به‌درستی که نگاه میکردیم، فلسطین مظلوم بود. قضیه‌ی فلسطین مظلوم بود.
آن روز دولت‌ها برای افتخار خودشان هم که بود، نام فلسطین را میآوردند. دولت‌ها برای وجهه پیدا کردن میان مردمشان، از فلسطین دم میزدند. دولت‌ها برای این‌که در مذاکراتشان در پشت میز با دولت‌های اروپایی برگ برنده‌ای داشته باشند، اسم فلسطین را میآوردند. اسم فلسطین یک اسم رائج و آن کسانی که آن روز رهبران مبارزه را تشکیل میدادند، مردمان بسیار مرفه و متنعم و محترم و آزاد، همه جا برو، همه کار بکن، در آن روز هم حتی فلسطین مظلوم بود، چرا؟ چون اولاً کمکی که اعراب و بقیه‌ی مسلمان‌ها به فلسطینیها میکردند، در مقابل سیل کمکهای تسلیحاتی و مالی امریکا و انگلیس و فرانسه و بعضی دیگر از کشورها به دولت غاصب صهیونیستی چیز ناچیزی بود. یعنی آنها آن‌قدر کمک میکردند، اصلاً صهیونیست‌ها جزئی از وجود و وصله‌ی تن امریکا و انگلیس و بقیه‌ی دولت‌های استعمارگر به حساب میآمدند. کمکهایی که به فلسطینیها میشد، چیزی نبود در جمع آن کمکها. همان‌روز هم واقعاً جا داشت انسان غصه بخورد به حال فلسطینیها، اگرچه آن روز مبارزه‌ی فلسطینیها یک مبارزه‌ی دشوار نبود؛ یک مبارزه‌ی هیجان‌انگیز شیرینی بود. یک مشت جوان پرشور بلند میشدند چند تا نارنجک برمی‌داشتند، سلاح برمی‌داشتند، از مرزها مخفیانه میرفتند داخل، یکجا یک بمبی منفجر میکردند مثلاً، چهار تا گلوله‌ای میزدند و میآمدند بیرون. دنیا را خوشحالی میگرفت که یک عملیاتی انجام شد.
در آن عملیات کرامه که رفتند فلسطینیها و اسرائیلیها را در یک نقطه‌ای شکست دادند، یک مبارزه‌ی محدودی، یک رویارویی مسلحانه‌ی نظامی محدودی انجام گرفت، اگر بدانید شما در دنیا این جنگ کرامه را، چقدر بزرگ کردند. آن روزها ما در ایران دچار اختناق بودیم. کسی جرأت نمیکرد اسم فلسطین را بیاورد. گوشه و کنار بعضیها اسم فلسطین را میآوردند. از مبارزین فلسطین به نحوی حمایت میکردند یا پولی یک گوشه‌ای برایشان جمع میشد. دستگاه جبار پهلوی به خاطر خویشاوندی سیاسی خودش با صهیونیست‌ها اجازه نمیداد و ناراحت میشدند. حتی در آن وقتی که خبرهای فلسطین در ایران منتشر نمیشد، حوادث گفته نمیشد، آن روز توی آن خفقان، در بین مردم، خواص، جوان‌ها، مبارزین، ماجرای فتوحات فلسطینیها و پیشرفت‌های این‌ها، آن‌چنان شیرین تلقی میشد، دهن به دهن نقل میشد. همه جای دنیا این‌جوری بود و حتی در آن روزها هم که آن‌جور مبارزات جلوه داشت و براقیّت داشت، انسان درست که نگاه میکرد، میدید بیچاره‌ها فلسطینیها مظلومند در حالی که مبارزه‌ی آنها، آن چنان مبارزه‌ی دشوار و محنت‌باری هم نبود. به همین دلائلی که عرض کردم.
اما امروز چطور؟ امروز غربت و مظلومیت فلسطینیها صد برابر، صدها برابر بیشتر از آن روز است. امروز متأسفانه قبح مذاکره‌ی با اسرائیل از بین رفته. یک روزی انورالسادات وقتی که با اسرائیلیها مذاکره کرد، تمام دولت‌های عرب با تقریباً اتفاق، مگر با یکی دو تا استثناء قطع رابطه کردند با مصر، مصر را از جامعه‌ی عرب بیرون کردند. امروز مصر یک چیزی هم طلبکار است. به جامعه‌ی عرب برگشته. همان آقایانی که آن روز او را بایکوت کردند، امروز همان دولت را و همان حکومت را و جانشین انورسادات را که همان راه را دارد طی میکند، خیلی هم باعزت میپذیرند. این رژیم عراق که ادعای انقلابیگری میکرد و خودش را جزو جبهه‌ی پایداری میدانست، این جون‌جونیترین رفیق مصر انورسادات و مبارک حالا همین رژیم عراق است. دیگران هم مثل این از رژیم سعودی و رژیم‌های خلیج فارس و دیگران و دیگران و دیگران.
امروز مذاکره‌ی با اسرائیل قبحی ندارد. امروز توی دهن‌ها شایع است که رژیم اردن بارها و بارها در سطح بالا با رهبران اسرائیل مذاکره کرده و قطعی است تقریباً. امروز همه میدانند که رهبران به‌اصطلاح نهضت آزادیبخش فلسطین و مبارزان قدیمی و سابق فلسطینی آماده هستند با اسرائیلیها حرف بزنند. بین‌شان رفت و آمدهایی هم انجام گرفته. آنها حالا ناز میکنند حاضر نیستند با این‌ها حرف بزنند. امروز کمکهایی که برای فلسطین میشود، به مبارزه‌ی فلسطین دیگر نمیشود. به مبارزان واقعی فلسطین امروز کمک نمیشود که در داخل سرزمین‌ها دارند مبارزه میکنند؛ آن هم چه مبارزه‌ی محنت‌باری. کمک میشود به آن کسانی که به نام فلسطین دارند با اسرائیل صلح میکنند و درحقیقت فلسطین را دارند میبخشند به دشمن غاصب فلسطین. کمک هم اگر میشود، به آنها میشود.
آن کسانی هم که به قضیه‌ی فلسطین به قول خودشان کمک میکنند، کمک را به یاسر عرفات میکنند. یاسر عرفات که مبارزه نمیکند. امروز موضع یاسر عرفات همان موضع انورسادات ده سال پیش است. امروز موضع یاسر عرفات همان موضعی است که چند سال پیش نسبت به شاه حسین میدادند، او هم اوائل انکار میکرد، بعد هم دیگر انکار نکرد؛ یعنی مذاکره‌ی با اسرائیل. موضع آشتی با امریکا. موضع بوسیدن و کنار گذاشتن مبارزه. موضع تقبیح مبارزه حتی. با پول دادن به این‌جور آدم‌ها که پول دادن به مبارزه‌ی فلسطین نیست؛ این نوع پول دادن به دشمنان مبارزه‌ی فلسطین است.
امروز در دنیای اسلام هیچ ‌کس از مبارزان فلسطینی یادی نمیکند، نامی نمی‌برد، کمکی نمیکند، حمایت سیاسیای نمیکند. در حالی که امروز مبارزه‌ی فلسطین از آن روزها، هم سخت‌تر و محنت‌بارتر است، هم شبانه‌روزیتر است، هم عمومیتر است. آن روز مردمی که توی چادرها زندگی میکردند، توی اردوگاه‌ها همه که نمیجنگیدند، یک عده‌ای میجنگیدند. یک عده‌ی معدودی از جوان‌ها میرفتند آموزش میدیدند، در عملیات چریکی و پارتیزانی علیه مرزهای اسرائیل شرکت میکردند. امروز این‌جور نیست، امروز توی تلویزیون نگاه کنید ببینید دیگر؛ از نوجوان تا جوان تا پیر تا مرد تا زن از روحانی تا دانشجو تا اداری تا کاسب همه و همه از همه‌ی قشرها در میان مبارزین هستند، دارند میجنگند و مبارزه، مبارزه‌ی محنت‌بار است. تویش کشته شدن هست، تویش غارت شدن هست، تویش کتک خوردن هست، تویش شکنجه شدن هست، دشمنی هم که در مقابل آنها است، با دینشان دشمن است، با ملیتشان دشمن است، با نژادشان دشمن است. یهودیها و عرب‌ها یک دشمنی دیرینی با همدیگر دارند دو تا ناسیونالیسم بسیار بسیار قوی و متعصب در مقابل هم، دینشان و جنبه‌های سیاسی و ملیگرایی و این‌هایشان هم که به جای خود محفوظ.
در غربت کامل، این فلسطینیان مظلوم و مقهور دارند مبارزه میکنند. هیچ کس هم از این‌ها در دنیا حمایت نمیکند. اگر قرار است از مسأله‌ی فلسطین حمایتی بشود، اگر راست است که کسانی به مسأله‌ی فلسطین دل بسته‌اند و دل میسوزانند، روزش امروز است؛ امروز باید از مبارزین فلسطینی حمایت بشود؛ چه حمایت سیاسی چه حمایت مالی، چه حمایت هر نوع، اخلاقی و معنوی و مادی هر جوری که ممکن بشود.
جمهوری اسلامی موضعش را مشخص کرد. ما قاطع بدون هیچ رودربایستی، و آنی که میتواند بدون رودربایستی از شرق و غرب و بزرگ و کوچک و مرتجع مترقینما و غیره حرف بزند، او جمهوری اسلامی است. بقیه هر کدام یک رودربایستیهایی یک جاهایی دارند. بدون رودربایستی از احدی ما گفته‌ایم مبارزه‌ی مردم فلسطین را ما حمایت میکنیم، تصدیق میکنیم، تأیید میکنیم، آن را قبول داریم و معتقدیم هدف این مبارزه عبارت نیست از تشکیل یک حکومت کوچولوی دست‌نشانده‌ی بدبخت توسریخور فلسطینی. هدف این مبارزه عبارت نیست از این‌که بتوانند یک امتیازاتی بگیرند. از نظر ما هدف مبارزه‌ی صادقانه و واقعی در فلسطین عبارت است از بازگرداندن این قطعه‌ی کنده‌شده‌ی از پیکر اسلام به پیکر اسلام. یعنی نابودی دولت غاصب اسرائیل و ایجاد یک دولت در تمام سرزمین فلسطین از خود فلسطینیها.
این راه ماست. این حرف ماست. این شعار ماست. پایش هم ایستاده‌ایم و معتقدیم که این مسأله، یک مسأله‌ی اعتقادی است. ما این را تأکید میکنیم مسأله‌ی فلسطین برای ما نه یک مسأله‌ی تاکتیکی است. حتی یک مسأله‌ی صرفاً سیاسی استراتژیکی هم نیست؛ یک مسأله‌ی اعتقادی است. واجب است بر همه‌ی مسلمین که برای برگرداندن وطن اسلامی از دست غیر مسلمین و دشمنان اسلام به مسلمین جهاد کنند. ما هم جزو مسلمین هستیم. وظیفه‌ی ماست و ان‌شاءاللَّه این کار را خواهیم کرد.
و اما مسأله‌ی دوم، مسأله‌ی قانون اساسی است که این روزها به عنوان یک پدیده‌ی مهم، اصلاح و تتمیم قانون اساسی در جامعه‌ی ما مطرح است. من اوّلاً بایستی از امام عزیزمان حقیقتاً و از بن دندان تشکر کنم. واقعاً هر برهه‌ای از زمان و هر مقطعی از تاریخ پرماجرای ما که میگذرد، ما ارادتمان نسبت به این بزرگمرد آگاه خبیرِ قاطعِ متوکل علیاللَّه بیشتر میشود. واقعاً حرکتی که ایشان در این زمینه انجام دادند، آن بیانیه‌ای که صادر فرمودند و اهتمامشان به این قضیه یکی از آن کارهای بسیار روشنبینانه و بصیرانه است و شأن رهبری است واقعاً. رهبری واقعی یعنی همین.
قانون اساسی یکی از مترقیترین قانون‌های اساسی دنیاست -قانون اساسی ما - این را توجه داشته باشید. یکی از بهترین قانون‌های اساسی است؛ منتها قانون اساسی دو قسمت دارد؛ یک قسمت آن‌جایی که وظائف حکومت اسلامی، وظائف نظام، هدف‌ها و آرمان‌های کلی نظام جمهوری اسلامی، حقوق اساسی ملت و حقوق عمومی، این‌ها را بیان میکند. در این زمینه قانون اساسی ما حقّاً و انصافاً یکی از بهترین قانون‌ها است و مترقیترین است و آن بخش‌هایش اگر هم گوشه و کنارش نقصی داشته باشد، واقعاً دست باید به‌ش نخورد، برای این‌که ما هر کار بکنیم، بهتر از آن را شاید نتوانیم بوجود بیاوریم. علتش هم این است، آن کسانی که نشسته‌اند این قانون را تدوین کردند، دو خصوصیت در آن جمع به طور جمع وجود داشت؛ یک خصوصیت علم دین بود، آگاهی از دین بود، یک خصوصیت روحیه‌ی انقلابی و آگاهی از ایده‌های انقلابی اسلام بود. این مجموعه و این ترکیب، محصول بسیار خوبی را به بار آورده که آن بخش هدف‌ها و آرمان‌ها و وظایف عمومی و حقوق اساسی و این‌جور چیزها کلیات قانون اساسی است. اینش هیچ خدشه‌ای و بحثی ندارد.
قسمت دوم از قانون اساسی، یعنی بخشی از قانون اساسی، بخش تشکیلات اداره‌ی حکومت است. تشکیلات دولت است. یعنی آن سازماندهی نیروها برای اداره‌ی این کشور و به کار گرفتن امکانات کشور برای رسیدن به آن هدف‌ها است. این بخش، همان بخشی است که ناقص است. چرا حالا؟ علتش بسیار واضح است، چون آن آقایانی که نشستند، عزیزانی که قانون اساسی را تدوین کردند، هیچ‌کدام تجربه‌ی حکومت و مُلکداری، حتی دخالت در تشکیلات حکومتی هم نداشتند. هیچ، نه بزرگان علماء، نه روشنفکرانی که آن‌جا بودند، هیچ‌کدام در زمینه‌ی تشکیلات سیاسی کشور، هیچ‌گونه تجربه‌ای نداشتند. ما خودمان در شورای انقلاب نشستیم این پیش‌نویس قانون اساسی را قبل از آنی ‌که برود به مجلس خبرگان، رویش یک قدری کار کردیم و این‌ها، بعد هم که رفت در مجلس خبرگان و آن‌جا هم یک تغییرات زیادی کرد. و نه ما که در شورای انقلاب بودیم، آن روز -سال پنجاه‌وهشت، پنجاه‌وهفت و اوائل پنجاه‌وهشت- نه آن آقایانی که در مجلس خبرگان جمع شدند، هیچ‌کدام از ماه هیچ تجربه‌ای از کیفیت اداره‌ی کشور نداشتیم. قوه‌ی قضائیه چه‌جوری باشد، قوه‌ی مجریه چه‌جوری باشد، قوه‌ی مقننه چه‌جوری باشد. یک کلیاتی را میدانستیم. این از این طرف، از یک طرف.
از طرفی دیگر، همه‌ی ما یک تجربه‌ی تلخی از گذشته داشتیم، که در رژیم گذشته تمام قدرت‌های کشور در یکجا جمع شده بود. قوه‌ی مقننه حرف مفتی بیش نبود. مجلس شورای ملی دوران رژیم هیچ کاری نمیکرد. بگوییم استقلالی داشته باشد، بگوییم واقعاً از روی معرفت و مصلحت یک قانونی، یک کار درست و حسابی توی مملکت؛ ابداً. یکمشت کسانی بودند که به اراده و میل دستگاه حکومت و دربار راه پیدا میکردند در مجلس، با پول در حقیقت این چیزها معامله میشد. آن‌جا هم هر چی دل دربار میخواست و آن قدرت مطلقه، همان را عمل میکردند. آن‌که قوه‌ی مقننه‌اش بود. قوه‌ی قضائیه هم در یک بخش‌هایی البته قوه‌ی قضائیه یک جلوه‌هایی از استقلال نشان میداد از حق نباید بگذریم،. من دیده بودم در بخشی از دادگستریهای سراسر کشور، نه در کل قوه‌ی قضائیه اما، در گوشه و کنار حقیقتاً دیده بودیم ما قاضیهای استخوان‌دار و گردن‌کلفتی را که علی‌رغم میل دستگاه، یک وقتی یک حکمی میدادند، یک حرکتی میکردند، اما مجموع قوه‌ی قضائیه و آن پیکره‌ی کلی قوه‌ی قضائیه چیزی نبود که بتواند در مقابل آن دیکتاتوری و استبداد محمدرضاخانی مقاومت کند و ایستادگی کند. قوه‌ی مجریه هم که دربست در اختیار او بود. وزیر کی بود؟ نخست‌وزیر کی بود؟ همه‌کاره یک نفر بود و او شخص طاغوت خبیث.
این تجربه را ما همه داشتیم. چوبش را خورده بودیم. ضررش را دیده بودیم. اشکالش را برای مملکت شناخته بودیم. همه‌ی تلاش در مجلس خبرگان، بنده خوب در ذهنم هست و یادم است، دور این محور دور میزد که کاری کنند که قدرت یک جا متمرکز نشود. خیلی خوب، ایده‌ی بدی هم نیست قدرت یک جا نبایستی، همه‌ی قدرت‌ها یکجا متمرکز بشوند، اما وقتی افراط در این کار شد، تشتت و پراکندگی قدرت هم از آن طرف پشت بام افتادن است. خب بله، تمرکز زیادی چیز بدی است، اما تشتت زیادی چی؟ آن چیز خوبی است؟ نه آن هم بسیار بد است. حالا ما بعد از ده سال تجربه، من هشت سال است که تقریباً در رأس قوه‌ی مجریه هستم. شاید کمتر کسی در رابطه‌ی با قانون اساسی از لحاظ اجراء به قدر من تجربه دارد. من هشت سال است به عنوان کسی که میخواسته قانون اساسی اجراء بشود و رئیس قوه‌ی مجریه هم بوده با این مسأله سر و کار دارم. گمان میکنم مسئولین بالای دیگر جمهوری اسلامی، برادرمان آقای نخست‌وزیر و بعضی از برادران دیگر هم عیناً همین استنتاج من را آنها هم دارند. هر کسی که سر و کار داشته، یعنی میداند. بنده خب بیش از همه با قانون اساسی و با اجرای این قانون سروکار داشتم، میبینم من.
این‌جوری که در قانون اساسی ما تشکیلات قوه‌ی مجریه، ترسیم شده و همچنین تشکیلات قوه‌ی قضائیه، این‌جوری نمیشود مملکت را به‌درستی و باقدرت اداره کرد. این مشکل دارد. تشتت و پراکندگی بیش از آن مقداری است که مجاز است در یک تشکیلات درست و مقتدر. یک مقداری از نیروها بایستی، قدرت‌ها بایستی یکجا متمرکز بشود. البته هر کسی که قدرت متمرکز داشت، کارش به دیکتاتوری نمیریسد، نمیکشد. اگر دستگاه نظارتی نباشد، اگر کنترلی از سوی نمایندگان مردم نباشد، اگر دستگاه قضایی مقتدری نباشد، بله؛ حرکت به سمت دیکتاتوری از جاهای کوچکی آغاز میشود و به جاهای بزرگی میرسد، اما اگر چنانچه قوه‌ی مقننه‌ی آگاه بصیر هوشیاری وجود داشته باشد و قوه‌ی قضائیه‌ی مستقل زرنگ قوی هوشیاری باشد، در رأس قوه‌ی مجریه اگر کسانی هم باشند که امکانات و قدرت‌های قوه‌ی مجریه توی قبضه‌ی آنها باشد، نمیتوانند کار تخلفی بکنند. میتوانند خوب اداره کنند، اما تخلف نه، میتوان جلوی تخلفات آنها را گرفت. این یک چیزی است که ما با تجربه‌ی این ده ساله به این‌جا رسیده‌ایم و احساس میکنیم خوشبختانه امروز همه‌ی مسؤولین تقریباً دست‌اندرکارها به این نتیجه رسیده‌اند. امام عزیزمان هم که در بیان خودشان فرمودند که از مدتی پیش به این نتیجه رسیده بودم منتها مسأله‌ی جنگ در بین بود، حالا بنشینند این عده آدم‌های مورد اعتماد حضرت امام که آگاهی هم دارند، بنشینند یک چیز خوبی را پیشنهاد کنند و در اختیار آراء مردم گذاشته بشود و اجراء شود.
من به شما عرض بکنم برادران و خواهران عزیز بدانید قانون اساسی من در دو سال قبل از این هم راجع به قانون اساسی تو همین تریبون مفصل صحبت کردم، قانون اساسی را دست کم نگیرید. چیز کوچکی نگیرید. نگویید حالا قانون اساسی به نان و آب و برق و اتوبوس و بقیه‌ی چیزهای ما چه ارتباطی دارد، نه، همه‌ی این‌ها ناشی از قانون اساسی است. تمام امور مملکت، همه‌ی چیزهایی که شما در زندگی شخصیتان و در زندگی اجتماعی و در کار اقتصادی و در کار سیاسی و در کار نظامی، باهاش مواجه میشوید، از خوب و بد و تلخ و شیرین، به نحوی به قانون اساسی ارتباط دارد. سرچشمه آن‌جاست. مبادا مردم خیال کنند حالا قانون اساسی چه اهمیتی دارد. نه‌خیر، قانون اساسی بیشترین اهمیت را دارد. اشکال کوچکی در قانون اساسی که باشد، در زندگی روزمره‌ی مردم بعد از گذشت واسطه‌های زیاد و زمان‌های نسبتاً طولانی، تأثیرات بسیار زیادی را میگذارد و عیوب فراوانی را در زندگی مردم ایجاد میکند.
این اصلاح قانون اساسی یا در یکی دو اصل شاید تتمیم هم باشد؛ هم اصلاح و هم تتمیم. این ان‌شاءاللَّه یک نویدی است برای این‌که وضع زندگی و وضع اداره‌ی جامعه و مدیریت جامعه، بهتر بشود در آینده. مدیر جامعه هر کس که خواهد بود، بتواند آن‌چنانی که صحیح میداند، حق میداند، بجا میداند، بتواند عمل کند، بتواند اقدام بکند. والاّ کسی در موضع مدیریت جامعه قرار بگیرد، یک چیزی هم مصلحت بداند، اما ابزار قانون در اختیارش نباشد برای عمل کردن. خب این چه فایده دارد؟ خب معلوم است که کار پیش نخواهد رفت. مشکلات به وجود خواهد آمد. مردم توجه بکنند که اصلاح قانون اساسی یعنی اصلاح رفتار معمولی و عادی زندگی، اصلاح جهت‌گیریهای زندگی. اصلاح وضع زندگی به فضل پروردگار.
خوشبختانه امام دو ماه را معین کردند برای این زمان. زمان فشرده‌ای است، اما کار فشرده‌ای هم ان‌شاءاللَّه خواهد شد. ما هم در اولین فرصت جلسه را تشکیل دادیم و قرار بر این شد که ان‌شاءاللَّه جلسات مستمر، پشت سر هم، باجدیت، همه‌جانبه، به وسیله‌ی جمع بیست‌وپنج نفره‌ی برادرانی که در آن جلسه هستند، که بیست نفر منتخبین حضرت امامند و پنج نفر هم از برادران مجلس شورای اسلامی هستند که منتخب آن مجلس محترم هستند و ان‌شاءاللَّه کار فشرده‌ی خوبی را انجام بدهند، و بتوانیم‌ {به} در آینده‌ی نزدیکی شاید ان‌شاءاللَّه بتوانیم در انتخابات ریاست‌جمهوری که در حدود شاید مرداد یا اواخر مرداد یا همان حدودها خواهد بود، ان‌شاءاللَّه بتوانیم که این قانون را هم تمام کرده باشیم و به آراء عمومی گذاشته بشود، مردم نظرشان را ان‌شاءاللَّه نسبت قانون هم در هنگام انتخابات ریاست‌جمهوری بدهند.
بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم والعصر إنّ الإنسانَ لفی خسر الاّ الذین آمنوا و عَمِلُوا الصّالحاتِ و تَواصَوا بالحق و تواصَوا بالصّبر
(۱) سوره‌ی مبارکه‌ی بقره، آیه‌ی ۲۰۷
(۲) و فی لفظ آخر للزمخشری: قال [قال عبد الله بن عروة لابنه: إنه والله ما بنت الدنیا شیئاً إلاّ هدّمه الدّین ، و لا بنی الدّین شیئاً فاستطاعت الدنیا هدمه، ألا تری إلی علی (ع) ما تقول فیه خطباء بنی أمیة من ذمه و عیبه؟ و الله کأنما یأخذون بناصیته رفعاً إلی السّماء أو ما رأیت ما یندبون به موتاهم؟ و الله لکأنّما یندبون به جیف الحمیر] ج ۲ ص ۱۶۸
(۳) جواهر المطالب فی مناقب الإمام علی ع ج ۲
(۴) نهج‌البلاغة، خطبه‌ی ۱۹۷
(۵) نهج‌البلاغة، خطبه‌ی ۷۴
(۶) نهج‌البلاغة، خطبه‌ی ۷۴
(۷) نهج‌البلاغة، نامه‌ی ۶۲
(۸) نهج‌البلاغة، خطبه‌ی ۹۲
(۹) نهج‌البلاغة، خطبه‌ی ۹۲

 

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم

تاریخ: 1368/04/25

 

بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


من هم متقابلاً این مصیبت بزرگ و ثلمه‌ی غیر قابل انسداد را به شما برادران و عزیزان، خصوصاً حضرات آقایان علمای اعلام وائمه‌ی محترم جمعه و مدرّسان محترم حوزه‌ی علمیه‌ی اصفهان و همچنین خانواده‌های عزیز شهدای عالیقدر و مفقودان و جانبازان و اسرا و رزمندگان، که با عشق به امام امت و احساس مسؤولیت نسبت به انقلاب، از راه دور تشریف آوردید، از صمیم قلب تسلیت عرض میکنم.

 


حقاً شما عزیزان یکی از بهترین امتحانها را در طول دوران نهضت دادید. خطوط مقدم جبهه و صحنه‌های سیاسی انقلاب و همه‌ی عرصه‌هایی را که حضور ملت طلبیده میشد، شما پُر کردید.

 


اگرچه من بارها در تشییع جنازه‌ی پیکرهای مطهر شهدای شما و اجتماعات بزرگ بسیج و اعزام به جبهه‌ها و مناسبتهای گوناگون دیگر حضور پیدا کردم و احساسات صادقانه‌ی خود را نسبت به شما مردم ابراز داشتم، اما این نکته را یادآور میشوم که آنچه که در طول سالهای مبارزه و پس از پیروزی در راه انقلاب انجام دادید، همه‌ی آنها در پرونده‌ی الهی - چه پرونده‌ی عالم غیب که به دست (کرام برره) و ملائکه‌ی الهی ثبت میشود، و چه در پرونده‌ی واقعیت خارجی - محفوظ است.

 


پرونده‌ی الهی فقط نامه‌ی اعمال غیبی ما نیست که نزد ملائکةاللَّه و مأموران الهی و در علم پروردگار محفوظ است؛ پرونده‌ی دیگر اعمال ما آن چیزی است که سرنوشت و وضع زندگی ما را میسازد و به وجود میآورد.

 


اگر شما ملاحظه میکنید که امروز جمهوری اسلامی در سطح جهان و سیاست بین‌الملل به عنوان یک نظام پابرجا و تثبیت‌شده معرفی گردیده است، و یا اگر امروز کشورهای غربی - که ملت ایران به خاطر رفتارهای سوءشان از آنها ناراضی بوده و هست - با طرق مختلف سعی میکنند رضایت ملت ایران را جلب کنند و سابقه‌ی نامطلوب خودشان در رفتار با ملت ایران را به دست فراموشی بسپارند، و یا اگر میبینید که قضاوت تحلیل‌گرها و سیاسیون و کسانی که راجع به مسایل عالم حرف میزنند، حاکی از این است که ملت ایران قدرت دارد اسلام و جمهوری اسلامی را حفظ کند، همه‌ی این واقعیتها محصول و نتیجه‌ی تلاشهای گذشته و مجاهدتهای امروز شماست. درحقیقت اینها همان فداکاریها و مجاهدتهای شماست که در عالم تکوین ثبت شده است. این، پرونده‌ی ملت ایران است.

 


هر کس و هر گروهی که در میان این ملت تلاش بیشتری کرده است، در افتخارات و پیروزیها سهم بیشتری دارد. اگر ملتی از عزت و شرف خود دفاع نکند و از هدفهای خود دست بکشد و از گردن‌کلفتهای عالم بترسد و حرف خود را پس بگیرد و در میدان مواجهه با دشمن عقب‌نشینی کند سرنوشتش چیز دیگری خواهد بود و نتایجی که برای او حاصل میشود، غیر از آن چیزی میباشد که امروز برای ملت ایران پدید آمده است.

 


برادران عزیز! اگر امروز ملت ایران در دنیا عزیز است، و اگر رهبر ما با ارتحال خود دنیا را تکان داد، و اگر میهمانان خارجی و ناظران بین‌المللی با زبان ستایش راجع به شما حرف میزنند، ناشی از تلاش و مجاهدت شماست. آن روزی که شما در جبهه شهید میدادید و در صحنه‌های انقلاب حضور میلیونی پیدا میکردید، بعضیها کوته‌بین بودند و نمیدانستند فواید این تحرک انقلابی چیست. کوته‌بینی، واقعاً بلای بزرگی است. اگرانسان حال را ببیند، ولی آینده را نبیند؛ موارد نقد را مشاهده کند، ولی کارهای بلندمدت را نبیند، آفت بزرگی برای عقل و سعادت انسان خواهد بود.

 


امروز بحمداللَّه در دنیا وضعمان خوب است. این شعار نیست؛ بلکه عین واقعیت است. وقتی میگوییم در دنیا وضعمان خوب است، این برای یک ملت یعنی همه چیز. وقتی یک ملت توانست در غوغای تنازع قدرتهای بزرگ ثابت کند که برای ماندن و قوی بودن به کسی احتیاج ندارد، پس ملت نیرومندی است.

 


یک وقت است که دنیا آرام است و در منطقه صلح و صفا برقرار میباشد و کسی به عمل کسی کاری ندارد و درست مثل یک فضای بیمزاحم که هر گیاهی قابلیت رشد و نمو دارد، همه‌ی فعالیتها به آرامی انجام میگیرد. اما یک وقت هم است که چنین وضعیتی به چشم نمیخورد؛ یعنی هوا طوفانی است، گرما و سرمای کشنده وجود دارد و هر گیاهی در چنین شرایطی توان حیات ندارد و فقط آن درخت مستحکم ریشه‌دار و ستبر باقی خواهد ماند. امروز وضعیت دنیا این‌گونه است.

 


قدرتهای بزرگ مایلند که ملتها بدون اجازه‌ی آنها نفس نکشند و ثروت و معادن و منابعشان به جای این‌که به درد خود ملتها بخورد، به کار آنها بیاید! قدرتهای بزرگ، هزاران کیلومتر دور از خاک خود و لب مرزهای کشورهای کوچک، کشتی جنگی و تانک و نیروی مسلح میبرند و وقتی از آنها بپرسید شما این‌جا چه‌کار میکنید و چرا به نقاطی دوردست مثل ویتنام، کره، ایران، خلیج فارس و خاورمیانه آمده‌اید، با پُررویی و وقاحت جواب میدهند که ما در این‌جا منافع داریم و برای حفظ آنها تلاش میکنیم! و اگر به آنها گفته شود شما که برای حفظ منافع خودتان به این نقاط آمدید، منافع کشورهای این منطقه را تهدید میکنید، میگویند اصل، منافع ماست، و پایمال شدن منافع ملتها و ناامنی آن نقاط به ما مربوط نیست!

 


وضع ابرقدرتها و سلطه‌گرهای عالم و سرگردنه‌بگیرهای بزرگ دنیا این‌گونه است. مگر میگذارند ملتی بدون اجازه و رضایت آنها آب بخورد؟ ابرقدرتها میگویند آن مقداری که ما میگوییم، نفت بفروشید، و به کسی که ما میگوییم و به قیمتی که ما تعیین میکنیم، عرضه کنید! به کشورهایی که منابع مس یا طلا یا الماس یا اورانیوم دارند، میگویند به قدری که ما میگوییم، استخراج کنید، و به قیمتی که ما میگوییم، بفروشید!

 


امروز در دنیا نظام سلطه حاکم است؛ این یک نظام جهانی است. تسلط نظام سلطه بر دنیا و زندگی بشر، دو طرف دارد: یک طرف، سلطه‌گرها که همان ابرقدرتهایند؛ و طرف دیگر، دولتهای سلطه‌پذیر هستند که دخالتهای وقیحانه و گستاخانه‌ی ابرقدرتها را قبول میکنند؛ اینها هم خودشان شریک جرمند. در این میان، ملتها بیچاره هستند که از روی ناآگاهی و ضعف و یا بیهمتیِ خودشان پایمال میشوند و از بین میروند.

 


در وسط این جنگل وحش و غوغای سلطه‌گری که قدرتها با همدیگر بدند و از خودشان میترسند و حساب میبرند و آتش‌بس پنهانی را بین خود برقرار کرده‌اند تا دنیا را راحت‌تر تقسیم کنند و منابع کشورها را به غارت ببرند، ناگهان ملتی پیدا شده است که به آن قدرتها و وابستگانشان و به زورگوییها و دخالتها و قیمتگذاریشان، (نه) میگوید. این ملت روی پای خود ایستاده است و با شجاعت در چشم قدرتهای بزرگ نگاه میکند و میگوید من با شما و زورگوییهاتان دشمنم و مخالف سلطه‌طلبیتان هستم و تا آن‌جا که بتوانم، با شما مبارزه میکنم.

 


ملتی که این‌گونه با شجاعت و بیاعتنا به قدرتها در مقابل آنها می‌ایستد و با اتکاء به نفس حرف میزند، قاعده‌اش این است که همه‌ی قدرتها با هم متحد شوند و این ملت و نظامی که مردم ایران را این‌طور ساخته است، از بین ببرند. اگر میبینیم ملت و نظام ما با این (نه) گفتنها و با این جرأتها و گستاخیها و با ضرباتی که علیه او وارد میکنند، نه فقط از بین نرفته، بلکه روزبه‌روز قویتر هم شده است، به این دلیل میباشد که ملت ایران خیلی ریشه‌دار و مقتدر است. دنیا مجبور شده است جمهوری اسلامی و ملت ایران را با همین وضع تحمل کند و بپذیرد.

 


من و شما مسؤولیم. مسؤولیت، مخصوص یک فرد و یک جمع نیست. بار بر دوش همه است؛ گاهی بیشتر و سنگینتر، و گاهی کمتر و سبکتر؛ (کلّکم راع)(1). نظام اسلامی این‌گونه است. ما که مسؤولیم، باید با خودمان فکر کنیم که این ثبات و قدرت از کجا آمد و ناشی از چه عاملی بود؛ تا آن عامل را محکم نگهداریم و در آینده به کار بزنیم.

 


ایمان و اخلاص و عمل مخلصانه، عامل قدرت و ثبات ما بود. الگو برای این ارزشها، همین بزرگواری است که امروز با ارتحال خود دنیا را به لرزه درآورده است. آن عزیز که قطعاً جزو اولیاءاللَّه بود، مثل پیامبران و اولیا که به صورت طبیعی فقدان آنها دنیا را تکان میدهد، با ارتحال خودش دنیا را تکان داد.

 


ایمان او به خدا و راه و هدفهایش در حد اعلی بود، و اخلاص بیشایبه‌یی را در خود نگهداشته بود، و فداکاری و آمادگی به کار را هم در طول سالهای متمادی - حتّی قبل از آن‌که نهضت در سال 41 شروع بشود - نشان داده بود. ملت ایران هم انصافاً امت خوبی برای این امام بودند؛ او نیز چنین امتی را میخواست. ملت ایران با اقتدا به امام خود و با پاسخ مؤمنانه و مخلصانه‌یی که به او داد، نزد پروردگار و ملائکةاللَّه و ارواح معصومین(ع) و تاریخ سربلند است.

 


بعد از این، راه همین است که تاکنون ترسیم شده است. با ایمان و عمل صالح و اخلاص میشود این راه را طی کرد و پیش رفت. ما هنوز وسط راهیم. دست نیرومند امام(ره) راه را باز کرد و موانع عمده را برطرف ساخت و برای آینده‌ی ما دستورالعملهای زیادی به جا گذاشت.

 


وظیفه‌ی امروز مردم این است که اولاً وحدت و صفا و برادری را با همه‌ی وجودشان حفظ کنند و از سلیقه‌ها و انگیزه‌های گوناگون صرف‌نظر کنند - نه این‌که سلیقه‌شان را کنار بگذارند؛ بلکه سلایق مختلف را موجبی برای مخالفت و کارشکنی و بدگویی به یکدیگر ندانند - و برادروار با هم زندگی کنند؛ ثانیاً ملت ایران گوش‌به‌زنگ باشند، تا آن‌جایی که انقلاب و نظام حضور آنها را لازم میداند، در صحنه حاضر باشند.

 


میبایست نظام و کشور را که متعلق به خودشان است، به معنای حقیقی کلمه از خودشان بدانند و از آن دفاع کنند، و از مسؤولان کشور و کسانی که بار سنگین اجرا را بردوش دارند، حمایت کنند؛ همچنان که امام(ره) در طول این مدت به مردم توصیه میکردند که مسؤولان را کمک و حمایت و همراهی کنند. بارها این بیانات از زبان مبارک ایشان صادر و شنیده شد؛ بعد از این هم باید همین‌گونه باشد.

 


با حضور آگاهانه و مخلصانه‌ی شما، تمام مشکلات ریز و درشت این کشور و ملت برطرف خواهد شد. ما ملتی هستیم که امکانات زیادی داریم و میتوانیم زندگی مادّی و معنوی سطح بالایی داشته باشیم؛ هم آزاد و آقا و عزیز و مرفه و برخوردار باشیم، و هم مؤمن و پرهیزگار و درستکار و پاکدامن. این، آن زندگییی است که اسلام برای امت اسلامی وطرفداران خود خواسته است و ما میتوانیم این‌گونه زندگی را با این ارکان در دنیا به وجود آوریم. ابزار و وسیله‌ی کار در اختیار ملت ایران است و کشور ما همان کشوری خواهد بود که برای ملتهای دیگر الگو و نمونه خواهد شد وآنها را ان‌شاءاللَّه به وادی نجات و رستگاری سوق خواهد داد و هدایت خواهد کرد.

 


خداوند همه‌ی شما را حفظ کند و توفیق دهد و این زحمات و خدمات را قبول کند و ان‌شاءاللَّه شما را - مثل گذشته - جزو عناصر مؤثر در رسیدن به هدفهای اسلامی قراردهد.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 


--------------------------------------------------------------------------------
1) بحارالانوار، ج 75 ، ص 38

 

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در خطبه‌های نمازجمعه

تاریخ: 1368/04/23

 

بیانات در خطبه‌های نمازجمعه


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


الحمدللَّه رب العالمین نحمده و نستعینه و نؤمن به و نتوکّل علیه و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم محمّد و علی اله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّةاللَّه فی الارضین و صلّ علی ائمّة المسلمین وحماة المستضعفین و هداة المؤمنین. اوصیکم عباداللَّه بتقویاللَّه و نظم امرکم‌

 


همه‌ی برادران و خواهران عزیز نمازگزار را به رعایت تقوای الهی و یاد خدا در همه‌ی مراحل زندگی و پناه بردن به او در همه‌ی مشکلات و امید بستن به فضل الهی در همه‌ی کارها و تلاشها و مجاهدتها، دعوت و توصیه میکنم.

 


چهل روز از فقدان عظیم و مصیبت‌بار امام بزرگوارمان میگذرد و این اولین جمعه‌یی است که من در فقدان آن عزیز به نماز جمعه میآیم و با شما امت وفادار و یاران مخلص او روبه‌رو میشوم. باور کردن این حقیقت تلخ، بسیار سخت است. در طول سالهای گذشته، تصور دنیای بیروح و فضای افسرده و زندگی غم‌انگیزی که در آن، امام و رهبر و مراد و معلم و مرشد و پدر و امید ما حضور نداشته باشد، برایمان بسیار دشوار بود.

 


پروردگارا ! ما در این مصیبت به تو پناه میبریم، از تو تسلا میجوییم، از تو کمک میخواهیم و به تو شکوه میکنیم. ای بقیّةاللَّه، ای حجةبن‌الحسن‌العسکری! تسلیت این مصیبت بزرگ را به تو عرض میکنیم.

 


از خود آن معلم بزرگ و پدر مهربان آموخته‌ایم که مصیبتها را - هرچند بزرگ باشند - باید تحمل کرد. یاران و مؤمنان، مصیبت رحلت پیامبر اسلام(ص) و شهادت علی بن ‌ابی طالب(ع) و دیگر مصیبتهای بزرگ را تحمل کردند و از مصیبت، وسیله‌ی عروج و پلکانی به سمت هدفهای والا و بلند ساختند. ما هم ای امام بزرگ و ای خمینی عزیز! از خدای تو کمک میگیریم و درسهای تو را، درس زندگی خود قرار میدهیم، تا شاید از این مصیبت، پلکانی به سمت هدفهای والا و عزیزی که یک عمر در راه آن مجاهدت کردی، بسازیم.

 


امروز مایلم در خطبه‌ی اول راجع به اماممان صحبت کنم. درباره‌ی او خیلی حرف زده شد؛ اما به اعتقاد من هنوز زود است که تحلیل‌گرهای جهانی بتوانند امام بزرگوار را بدرستی بشناسند؛ شخصیت عظیمی که در طول تاریخ بعد از انبیا و اولیا، امثال او بسیار بندرت ظهور میکنند. آنها کارهای بزرگ انجام میدهند و مثل برق میدرخشند و فضا را منور میکنند و میروند.

 


امام بزرگوار ما کارهای بزرگِ متناسب با بزرگی خود انجام داد و من امروز بعضی از آنها را به یاد شما میآورم. یقیناً اگر تحلیل‌گرها و متفکران کارهای بزرگ امام امت را فهرست کنند، چند برابرِ آن چیزی خواهد شد که من امروز آنها را برمیشمارم.

 


اولین کار بزرگ او، احیای اسلام بود. دویست سال است که دستگاههای استعماری سعی کردند تا اسلام به دست فراموشی سپرده شود. یکی از نخست‌وزیرهای انگلیس در جمع سیاستمداران استعماری دنیا اعلام کرده بود که ما باید اسلام را در کشورهای اسلامی منزوی کنیم! قبل و بعد از آن نیز پولهای گزافی خرج شد تا اسلام در درجه‌ی اول از صحنه‌ی زندگی، و در درجه‌ی دوم از ذهن و عمل فردی انسانها خارج شود؛ چون میدانستند این دین، بزرگترین مانع در راه چپاول قدرتهای بزرگ و استکباری است. امام ما اسلام را دوباره زنده کرد و به ذهن و عمل انسانها و صحنه‌ی سیاسی جهان برگرداند.

 


دومین کار بزرگ او، اعاده‌ی روح عزت به مسلمین بود. این‌گونه نبود که اسلام صرفاً در بحثها و تحلیلها و دانشگاهها و صحن جامعه و زندگی مردم مطرح شود؛ بلکه بر اثر نهضت امام ما، مسلمانها در همه جای عالم احساس عزت کردند.

 


یک نفر مسلمان از کشوری بزرگ که مسلمین در آن در اقلیت قرار دارند، به من میگفت: قبل از انقلاب اسلامی، مسلمان بودن خود را هرگز اظهار نمیکردیم. طبق فرهنگ آن کشور، همه اسم محلی داشتند، و هرچند خانواده‌های مسلمان روی بچه‌های خود اسم اسلامی میگذاشتند، اما جرأت نمیکردند آن اسم را اظهار کنند و از بیان آن خجالت میکشیدند! اما بعد از انقلاب شما، مردم ما با افتخار اسم اسلامی خود را میگویند، و اگر از آنها بپرسند که شما چه کسی هستید، اول آن اسم اسلامی را با افتخار بر زبان می‌آورند.

 


بنابراین، با کار بزرگی که امام(ره) انجام داد، مسلمانها در همه جای دنیا احساس عزت میکنند و به مسلمانی و اسلام خود میبالند.

 


سومین کار بزرگ او این بود که به مسلمانها احساس درک امت اسلامی داد. قبل از این، مسلمانها در هر جای دنیا که بودند، چیزی به نام امت اسلامی برایشان مطرح نبود و یا اصلاً جدی تلقی نمیشد. امروز همه‌ی مسلمانها در اقصای آسیا تا قلب آفریقا و تمام خاورمیانه و در اروپا و امریکا، احساس میکنند که جزو یک جامعه‌ی جهانیِ بزرگ به نام امت اسلامی هستند. امام احساس شعور نسبت به امت اسلامی را ایجاد کرد، که بزرگترین حربه برای دفاع از جوامع اسلامی در مقابل استکبار است.

 


چهارمین کار بزرگ او، ازاله‌ی یکی از مرتجعترین و پلیدترین و وابسته‌ترین رژیمهای منطقه و جهان بود. ازاله‌ی حکومت پادشاهی در ایران، یکی از بزرگترین کارهایی بود که کسی میتوانست آن را تصور کند. ایران مهمترین دژ استعمار در منطقه‌ی خلیج‌فارس و خاورمیانه بود. این دژ، به دست امام ما در هم فرو ریخته شد.

 


کار پنجم او، ایجاد حکومتی بر مبنای اسلام بود؛ چیزی که به ذهن مسلمانها و غیرمسلمانها خطور نمیکرد، و خواب خوشی بود که مسلمانهای ساده‌لوح هم هرگز آن را با خود تصور نمیکردند و نمیدیدند. امام(ره) در حد یک معجزه، به این خیال افسانه‌آمیز لباس واقعیت پوشاند.

 


کار ششم او، ایجاد نهضت اسلامی در عالم بود. قبل از انقلاب اسلامی، در بسیاری از کشورها و از جمله کشورهای اسلامی، گروهها و جوانها و ناراضیها و آزادیطلبها، با ایدئولوژیهای چپ وارد میدان میشدند؛ اما بعد از انقلاب اسلامی، پایه و مبنای حرکتها و نهضتهای آزادیبخش، اسلام شد. امروز در هر نقطه‌یی از دنیای وسیع اسلام که جمعیت یا گروهی به انگیزه‌ی آزادیخواهی و ضدیت با استکبار حرکت میکنند، مبنا و قاعده‌ی کار و امید و رکنشان، تفکر اسلامی است.

 


هفتمین کار بزرگ او، نگرشی جدید در فقه شیعه بود. فقاهت ما پایه‌های بسیار مستحکمی داشته و دارد. فقاهت شیعه، یکی از محکمترین فقاهتها و متکی به قواعد و اصول و مبانی بسیار مستحکمی است. امام عزیزمان این فقه مستحکم را در گستره‌یی وسیع و با نگرشی جهانی و حکومتی مورد توجه قرار داد و ابعادی از فقه را برای ما روشن کرد که قبل از آن روشن نبود.

 


کار هشتم او، ابطال باورهای غلط در باب اخلاق فردی حکام بود. در دنیا پذیرفته شده است که کسانی که در رأس اجتماعات قرار میگیرند، اخلاق فردیِ خاصی داشته باشند! تکبر ورزیدن، برخوردار بودن از زندگی راحت و مسرفانه، تجمل‌گرایی، خودرأیی و خودخواهی و امثال اینها، چیزهایی است که مردم دنیا قبول کردند که کسانی که در رأس حکومتها قرار میگیرند، این اخلاق را داشته باشند. حتّی در کشورهای انقلابی، انقلابیونی که تا دیروز زیر چادرها زندگی میکردند و در دخمه‌ها مخفی میشدند، به مجرد این‌که به حکومت میرسند، وضع زندگیشان عوض میشود و اخلاق حکومتیشان تغییر میکند و همان وضعیتی را به خود میگیرند که بقیه‌ی سلاطین و رؤسای عالم داشتند! ما از نزدیک چنین چیزی را دیده‌ایم؛ برای مردم هم مایه‌ی تعجب نیست.

 


امام ما این باور غلط را عوض کرد و نشان داد که رهبر محبوب و معشوق یک ملت و دیگر مسلمانان عالم، میتواند زندگی زاهدانه‌یی داشته باشد و به جای کاخهای مجلل، در یک حسینیه از دیدارکنندگان پذیرایی کند و با لباس و زبان و اخلاق انبیا با مردم برخورد کند.

 


اگر دلهای حکام و زمامداران به نور معرفت و حقیقت روشن شده باشد، تجمل و تشریفات و اسراف و برخورداریهای زیاد و خودرأیی و تکبر و استکبار، جزو لوازم حتمی زمامداری آنها محسوب نمیشود. از معجزات بزرگ آن بزرگوار این بود که هم در زندگی خود و هم در آن دستگاهی که به وجود آورده بود، نور معرفت و حقیقت تجلی یافته بود.

 


کار نهم او، احیای روحیه‌ی غرور و خودباوری در ملت ایران بود. برادران عزیز! حکومتهای استبدادی و فردی، سالهای متمادی ملت ما را به صورت ملتی ضعیف و مستضعف و توسریخور در آورده بودند؛ ملتی که از استعداد جوشان و خصلتهای جمعیِ فوق‌العاده ممتاز برخوردار است و در طول تاریخ بعد از اسلام، این‌همه افتخارات علمی و سیاسی دارد.

 


قدرتهای خارجی - مدتی انگلیسیها و مدتی هم روسها و دیگر دولتهای اروپایی، و پس از آن امریکاییها - ملت ما را تحقیر کرده بودند. ملت ما هم باور کرده بود که قابلیت و لیاقت کارهای بزرگ را ندارد، سازندگی از او بر نمی‌آید، ابتکار از او ساخته نیست و دیگران باید بر او آقایی کنند و به او زور بگویند! بنابراین، روح غرور و افتخار ملی را در ملت ما کشته بودند؛ ولی امام عزیز ما، روح غرور و افتخار ملی را در ملت ایران بیدار و زنده کردند.

 


در همان حال که ملت ما از احساسات و نخوتهای بیجای ناسیونالیستی - که استکبار عامل آن، و رژیم منحوس پهلوی مروجش بود - مبرا هستند، اما احساس عزت و قدرت میکنند. امروز ملت ما از دست به دست هم دادن و توطئه‌ی مشترک شرق و غرب و ارتجاع نمیترسند و احساس ضعف هم نمیکنند. جوانهای ما احساس میکنند که خودشان میتوانند کشورشان را بسازند. مردم ما احساس میکنند که قدرت و توان آن را دارند که در مقابل تحمیلها و زورگوییهای شرق و غرب بایستند. این روح عزت و خودباوری و غرور ملی و افتخارات حقیقی و اصیل را امام(ره) در ملت ما زنده کرد.

 


و بالاخره دهمین کار بزرگ او، اثبات این نکته بود که (نه شرقی و نه غربی)، یک اصل عملی و ممکن است. دیگران خیال میکردند که یا باید به شرق متکی بود و یا به غرب، یا باید نان این قدرت را خورد و ستایشش کرد و یا آن قدرت را ! فکر نمیکردند که یک ملت بتواند هم به شرق و هم به غرب (نه) بگوید و بایستد و بماند و خود را روزبه‌روز ریشه‌دارتر کند؛ اما امام(ره) این نکته را ثابت کرد.

 


من ده محور از کارهای بزرگ امام(ره) را برشمردم؛ اما اگر بنشینیم فکر کنیم، کارهای بزرگ را در پرونده‌ی منور این مرد الهی چندین برابر خواهیم یافت. در این‌جا دو نکته را یادآوری میکنم:

 


نکته‌ی اول: کسانی که با امام در افتادند، خودشان را روسیاه کردند. بدبخت آن کسانی هستند که به خاطر شادکردن دل صهیونیستها و خوشحال کردن امریکا و پُرکردن کیسه‌ی خود از پولهای نفت ارتجاع، حقیقت را پوشاندند و با امام ما درافتادند. روسیاه آن کسانی هستند که میتوانستند زیر بالهای مهربان این پدر و استاد و معلم قرار بگیرند و از او منتفع شوند؛ ولی به بخت خودشان لگد زدند و به آغوش دشمنان او پناه بردند و الان در اروپا و امریکا و امریکای لاتین و عراق و بعضی کشورهای دیگر سرگردانند.

 


این بیچاره‌ها و روسیاهها هنگامی که داخل کشور بودند، قطره‌یی در مقابل اقیانوس محسوب میشدند؛ اما نمیفهمیدند که چه‌قدر ناچیز و کوچکند. مراسم ارتحال آن بزرگوار به همه فهماند که امام(ره) چه کسی بود و ملت کجاست و چه میگوید و چگونه میاندیشد و چه میخواهد و همچنین مخالفان چه کسانی هستند و کجایند. خدا کند برای خودشان هم دیگر این اشتباه باقی نمانده باشد که خیال کنند چیزی و کسی هستند.

 


آنها حقیقتاً به خودشان جفا کردند که در مقابل امام(ره) ایستادند. آینده و افتخار متعلق به کسانی است که پشت سر امام حرکت کردند؛ یعنی قشر عظیم متن ملت و همه‌ی آحاد مردم. شما مردم نشان دادید که یاران و وفاداران و مخلصان امام هستید و بر این یاری و وفاداری و اخلاص پایدارید.

 


نکته‌ی دوم این است که امام خصوصیات ممتاز فردی خیلی داشت؛ اما توفیقات او بالاتر از آن بود که به خصوصیات فردی یک انسان - هرچه هم بالا - متکی باشد. شجاعت و آگاهی و عقل و تدبیر و دوراندیشی امام بسیار ممتاز بود - در اینها هیچ شکی نیست - اما توفیقاتی که آن بزرگوار به دست آورد، خیلی بالاتر از این است که به شجاعت و عقل و تدبیر و آینده‌نگری زیاد یک انسان متکی باشد.

 


آن توفیقها از جای دیگر نشأت میگرفت، که در درجه‌ی اول از اخلاص او ناشی میشد؛ (مخلصین له الدّین). مخلص خدا بود و کار را فقط برای او - ولاغیر - انجام میداد. لذا اگر همه‌ی دنیا هم در مقابل او قرار میگرفتند و از او چیزی میخواستند که مورد رضای خدا نبود، انجام نمیداد.

 


در درجه‌‌ی دوم، توکل و حسن ظن به خدا داشت. هیچ کاری در نظر او خارج از قدرت الهی نبود. کارهای بزرگ، حرکتهای عظیم، کندن کوههای راسخ و جبال راسیات برای او میسور بود؛ چون عقیده داشت که به خدا متکی است و خدا او را کمک میکند؛ و چون به خدا توکل داشت، لذا با حسن ظن مینگریست.

 


روزی که او نهضت را شروع کرد، کسانی که فکر کنند میشود نهضتی بر پا کرد، خیلی کم بودند. آن روزی که او شعار اسقاط رژیم سلطنت را داد، کسانی که فکر کنند میشود رژیم سلطنت در ایران ساقط شود، بسیار معدود بودند. آن روزی که سیاست (نه شرقی و نه غربی) را اعلام کرد، کسانی که فکر میکردند میشود بدون اتکای به شرق و غرب حکومتی داشت و آن را نگهداشت و اداره کرد، بسیار نادر بودند. آن روزی که گفت: (امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند)، کسانی که باورشان باشد که امریکا نسبت به امام و امتش هیچ غلطی نمیتواند بکند، خیلی کم بودند.

 


او تمام این کارهای بزرگ را به خاطر توکل به خدا انجام داد و میدانست که میتواند انجام دهد. البته برای او، انجام شدن کار هدف نبود. او میگفت: من وظیفه‌ام را انجام میدهم. پیروزی او به این بود که بتواند وظیفه‌اش را انجام دهد. در نظر امام(ره)، پیروزی این نبود که انسان بتواند آن کاری را که میخواهد، انجام بدهد؛ در نظر او، پیروزی این بود که انسان بر طبق تکلیف خود عمل کند. با این روحیه و احساس و انگیزه، او کار را پیش برد و ادامه داد.

 


امام دو خصوصیت دیگر هم داشت، که این هم جز با نورانیت الهی ممکن نبود، و آن عبارت بود از: دشمن‌شناسی و دوست‌شناسی. در شناخت دشمنها و دوستها اشتباه نکرد. از اول دشمنها را شناخت و آنها را اعلام کرد و تا آخر هم در مقابلشان ایستاد، و نیز از اول دوستها را شناخت و آنها را اعلام کرد و تا آخر هم از دوستی آنها منتفع شد.

 


او همیشه بر مردم و ملتها تکیه میکرد. در سفری که میخواستم به خارج از کشور بروم، خدمت امام بزرگوارمان رفتم. در آن زمان جریانی وجود داشت، که به ایشان گفتم در دنیا نسبت به این جریان علیه ما خیلی حرف است. (البته میخواستم به ایشان گزارش بدهم؛ والّا من هم هیچ رعب و خوفی از آن جنجالهای جهانی نداشتم و بعداً هم وارد آن ماجرا شدم). ایشان تمام خبرهای دنیا را همیشه به صورت نزدیک و نقد در اختیار داشتند و غالباً خبرهای جهانی را زودتر از دیگران به دست میآوردند. امام(ره) در پاسخِ من با لبخند رضایتی گفتند: بلی، اطلاع دارم؛ اما همه‌ی ملتها با ما هستند. واقعاً همین‌طور بود که ایشان میفرمودند. در همان سفر، آن‌چنان حضور ملتها در کنار ما آشکار شد که همه را مبهوت کرد. بنابراین، او هم دوستانش را میشناخت، و هم دشمنانش را. از دوستانش منتفع میشد و به آنها اعتماد و تکیه میکرد. بزرگترین دوستانش شما ملت وفادار بودید، و امام چه خوب شما را شناخته بود.

 


ما باید با تکرار این حقیقتها، یک هدف را دنبال کنیم و آن، درس گرفتن است ولاغیر؛ والّا صِرف ستایش کردن فایده‌یی ندارد؛ بلکه گاهی هم مضر است؛ زیرا وقتی که خیال کنیم او کارها را انجام داده است، تصور میکنیم که دیگر کاری به عهده‌ی ما نیست.

 


گر نماز آن بود کان مظلوم کرد

 


دیگران را زین عمل محروم کرد

 


ما آن بزرگوار و انسان والا و مقتدا و قائد را ستایش میکنیم، تا خودمان را به او نزدیک سازیم و راهش را ادامه دهیم. تقوای خدا بر همه‌ی امور زندگی او حاکم بود؛ ما نیز باید تقوای خدا را ملاک همه‌ی امورمان بشماریم. اصل قضیه تقواست. تقوا، یعنی مراقب باشیم برخلاف اراده‌ی الهی حرکتی از ما سرنزند.

 


پروردگارا ! به محمّد و آل محمّد تو را سوگند میدهیم، امام عزیزمان را با برترین و محبوبترین و مقربترین بندگانت محشور بفرما و به او بهترین جزا و پاداش را عنایت کن.

 


بسم‌اللَّه‌‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


والعصر. انّ الانسان لفی خسر. الّا الّذین امنوا و عملوا الصّالحات. و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.

 


بسم‌اللَّه‌‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


الحمدللَّه ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی القاسم محمّد و علی علیّ امیرالمؤمنین و صدّیقة الطّاهرة سیّدة نساءالعالمین و الحسن و الحسین سبطیالرّحمة و امامی الهدی و علیّ‌بن‌الحسین و محمّدبن‌علی و جعفربن‌محمّد و موسیبن‌جعفر و علیّ‌بن‌موسی و محمّدبن‌علی و علیّ‌بن‌محمّد و الحسن‌بن‌علی والخلف القائم المهدی حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک و صلّ علی ائمّةالمسلمین و حماةالمستضعفین و هداة المؤمنین. اوصیکم عباداللَّه بتقوی اللَّه‌

 


در این خطبه مایلم در گفتار کوتاهی، نگاهی به آینده بیندازیم. اولاً، از خبرگان منتخب مردم به خاطر حسن‌ظنی که به این بنده‌ی حقیر ابراز داشتند و مسؤولیت بزرگ و سنگینی را بر دوش من نهادند، تشکر میکنم. ثانیاً، از آحاد ملت بزرگ ایران و گروههای پُرشور و وفادار که در طول این مدت به عنوان بیعت و اعلام وفاداری، با پیام و حضور و پیاده‌روی و تهیه‌ی طومار و غیره، تأیید و حمایت خودشان را اعلام داشتند، صمیمانه و با همه‌ی وجود تشکر میکنم و به خاطر وفاداری بی‌نظیرشان نسبت به امام و مقتدای بزرگ امت در طول چهل روز عزای عمومی، سپاسگزارم.

 


آنچه شما ملت ایران از خود نشان دادید، یقیناً درس بزرگی خواهد بود که در طول تاریخ به ثبت خواهد رسید. از برادران عزیز کشورهای دیگر و مسلمانان سراسر عالم که در این عزای بزرگ با ملت ایران همنوایی کردند و همدردی نشان دادند و یاد امام و قائد بزرگ ما را گرامی داشتند، صمیمانه تشکر میکنم. به میهمانان عزیز جمهوری اسلامی نیز که جمع کثیری از آنها در نماز حضور دارند، خیر مقدم میگویم و از حضورشان در جمهوری اسلامی و احترامشان به امام بزرگوارمان متشکرم.

 


برادران و خواهران عزیز و ملت بزرگ ایران! حضور و اجتماع و وحدت کلمه‌ی شما در این مرحله‌ی بسیار حساس، بزرگترین پیروزی را به جمهوری اسلامی داد. بارها تکرار کرده‌ایم که دشمنان ما به این مرحله - فقدان امام(ره) - چشم امید دوخته بودند. بحمداللَّه با حرکت قاطع شما، طلسم دشمن شکسته شد و خواب و خیال باطل از چشمش رخت بربست.

 


ملت ایران در این مرحله، بهترین حرکت و موضعگیری را انجام داد؛ اما باید به همه‌ی برادران و خواهران عزیز در سراسر کشور بگویم که ما برای سازندگی کشور و تداوم راه امام عزیزمان و تحقق آمال و آرزوها و آرمانها و اهداف این انقلاب الهی و بزرگ، راهی طولانی در پیش داریم. یقیناً دشمنهای کینه‌ورز و توطئه‌گر و خدعه‌گر حاضر نیستند از دشمنی خود با اسلام و جمهوری اسلامی دست بردارند.

 


شما در طول این ده‌سال‌‌ونیمی که از پیروزی انقلاب گذشته، بارها به دشمن تودهنی زده‌اید و او را دچار شکستیخفت‌بار کرده‌اید؛ اما باز هم دشمن دست به توطئه و خدعه و خباثت خواهد زد. البته او انتظار دارد که ملت ایران دهها بار دیگر هم در مقابله با توطئه‌های خبیثانه‌اش، مشت محکم خود را به دهان و سینه‌ی او بکوبد و ان‌شاءاللَّه خواهد کوبید. برای این کار، بیداری ملت ایران و وحدت کلمه‌ی شما مردم همیشه لازم است.

 


در یک موازنه‌ی حقیقی و با توجه به معیارهای الهی و واقعی، شما از همه‌ی دشمنانتان قویترید؛ در این هیچ شکی نیست. ثروتهایی که در اختیار قدرتهای جهانی است، وسایل تبلیغاتییی که آنها دارند و سلاحهای مدرنی که به آن میبالند، قدرت ظاهری است؛ نباید گول خورد و زرق و برقها و ظاهر کارها را ملاک قرار داد. اگر قرار بود اینها دشمن را به اقتدار حقیقی در مقابل ما برساند، ما باید حالا در دنیا وجود نمیداشتیم و جمهوری اسلامی باید یک افسانه میبود؛ میبینید که این‌طور نیست.

 


قدرت واقعی، عبارت است از قدرت ملتی که اولاً آگاه باشد پیرامون او چه میگذرد، ثانیاً به حق و راه خود ایمان داشته باشد، ثالثاً تصمیم بگیرد که این راه را ادامه دهد. اگر ملتی این سه خصوصیت را داشت، هیچ قدرتی در دنیا از او قویتر نیست.

 


ما از حق خودمان دفاع میکنیم. ما که نمیخواهیم به حقوق دیگران دست‌اندازی کنیم. ما که قصد توسعه‌طلبی نداریم. ما که برای دخالت در امور دیگران، به آن سمت دنیا لشکرکشی نمیکنیم؛ اما دشمنان ما این کارها را میکنند. بنابراین، آنها محکوم به شکستند.

 


ما داریم از حیثیت و شرف و دین و انقلاب و حقوق انسانی و استقلالمان دفاع میکنیم. هر ملتی که از حقوق حقیقی خود با آگاهی و ایمان و تصمیم دفاع کند، قطعاً پیروز خواهد شد. بنابراین، ما از دشمنهامان قویتریم؛ منتها توجه کنید که قویتر بودن وقتی به کار می‌آید که بیدار باشیم. یک آدم قوی و پهلوان، هرچه هم که قوی باشد، اما اگر در خواب بماند، ممکن است بچه‌یی هم به او ضربه بزند. باید بیداری را حفظ کنید.

 


قوّت و قدرت ما هنگامی بروز میکند که ملتی یکپارچه باشیم. اگر بین ما اختلاف و دودستگی شد، بگومگو رخ داد، جریانهای مختلف پدید آمد و قدرت‌طلبی شد، قدرتمان را از دست خواهیم داد؛ (و تذهب ریحکم)(1). اختلاف، اصلاحیات و آبرو و اقتدار را از هر ملتی میگیرد. اگر شما وحدت کلمه را حفظ کنید، این قدرت میماند.

 


باید برای حرکت، کمرمان را محکم ببندیم. ما دیگر جنگ نظامی نداریم؛ اما جنگ با موانع سازندگی پیش روی ماست. باید کشورمان را بسازیم، و این کار بزرگی است که در راه آن موانعی وجود دارد. باید با این موانع جنگید و آنها را از سر راه برداشت. این موانع ممکن است تنبلی و بیبرنامگی و بی‌قانونی و نداشتن نیروی لازم باشد. هرچه که هست، باید آنها را از سر راه برداریم و ایران را بسازیم.

 


اسلام و جمهوری اسلامی باید نشان دهد که میتواند ایران را چنان بسازد که در طول تاریخ کشورها، با این کیفیت ساخته نشده باشد. این هنر را اسلام و ملت مسلمان ما دارند. مردم همت کنند و با وحدت کلمه و خلوص و اخلاص و حضور در صحنه، کشور را بسازند و آباد کنند. ببینید مسؤولانی که مورد اعتمادتان هستند - جا هم دارد که مورد اعتماد باشند - از شما چه میخواهند؛ آن را انجام دهید. با همکاری شما مردم، تمام موانع برطرف خواهد شد.

 


این‌که ما میگوییم بر دشمن پیروز بشویم، یعنی کشور را بسازیم. دشمن نمیخواهد ما کشور خود را آن‌چنان‌که شایسته‌ی یک ملت انقلابی و بزرگ است، آباد و آزاد و آراسته و پیراسته بسازیم.

 


ما در اداره‌ی داخلی کشور و در ارتباطات خارجی، از اصول انقلابی و اسلامی پیروی خواهیم کرد و دقیقاً همان راهی را که امام(ره) میپیمود، طی خواهیم کرد. با حضور شما مردم در صحنه، هر ناممکنی ممکن، و هر مشکلی آسان خواهد شد.

 


در پایان لازم میدانم عید سعید قربان را به همه‌ی شما برادران و خواهران عزیز نمازگزار و ملت ایران و مسلمانان جهان تبریک عرض کنم. تقدیر الهی این بود که پایان چهل روز عزاداری ملت ایران، روز عید قربان باشد. این‌هم نگاه روشنی به آینده است. البته یاد امام(ره) هرگز از دل ما نخواهد رفت و عزای او در قلب ما تمام نخواهد شد. دیروز فرزند عزیز و یادگار گرانمایه‌ی امام بزرگوارمان - حجةالاسلام آقای حاج سیّد احمد آقا - بر سر مزار پدر بزرگوارشان به شما مردم گفتند که عزاداری در چهل روز تمام شد، و خواستند که مردم لباسهای سیاه را برکنند و لباس کار و تلاش بر تن کنند.

 


یاد امام هرگز از دل و جان ما رخت نخواهد بست. امام عزیز! مگر ممکن است ما تو را فراموش کنیم؟ یقیناً این غم بزرگ همچنان ما را تا سالهای متمادی همراهی خواهد کرد. امام عزیز! ما از امروز - که عید قربان است - باز هم به خاطر تو زندگی و تلاش را شروع میکنیم؛ چون تو این راه را میخواستی و میپسندیدی و میطلبیدی.

 


برادران و خواهران عزیز! تقوا پیشه کنید. امام ما مظهر تقوا و پرهیزگاری و پارسایی بود.

 


السلام علی ابناء امتنا الاسلامیة فی کل مکان. اتقدّم اولا بأحرّالتهانی لکل المسلمین رجالا و نساء بمناسبة عید الاضحی المبارک اعاده‌اللَّه علی المسلمین و هم یرفلون باثواب العزّة والسؤدد و وفّق ابناء امتنا لاستلهام ما فی هذا العید الکبیر من دروس فیالتضحیة والفداء و تسلیم الوجه للَّه الواحد الاحد القهار.

 


و بمناسبة اربعینیة وفاة القائد الاسلامی الکبیر و إمام الامة الاسلامیة والاب الرؤوف بها عبداللَّه الصالح الامام‌الخمینی (رضوان‌اللَّه‌تعالیعلیه) اعزی امتنا الاسلامیة سائلا اللَّه سبحانه ان یحسن لها العزاء و یجزل لها الاجر فیالمصاب و اناللَّه و انا الیه راجعون.

 


حیاة الامام‌الخمینی(اعلی اللَّه‌کلمته) کانت درسا حیّا فی جمیع ابعاد الاسلام.

 


علّمنا اولا ان نوحّد اللَّه فی کل حرکاتنا و سکناتنا و ان نبتغی وجهه وحده و ان نخشاه و لانخشی سواه.

 


اقیمت الدولة الاسلامیة الکریمة بفضل‌اللَّه و عونه، و تصاعد الجهاد الاسلامی لاقامة حاکمیة اللَّه فی افغانستان و انتفاض الشعب الفلسطینی لیستعید عزّته و کرامته بعد اربعین عامّا من‌الهوان و تحرّک المسلمون علی طریق الرسالة فی بقاع مختلفة من ارض المسلمین.

 


لیس من‌المیسور الحدیث عن عظمة الامام الخمینی فی الصحوة الاسلامیة المعاصرة، و لمکانته الکبیرة هذه عقد اعداء الاسلام الامل علی غیابه عن الساحة، ظنّوا ان هذه الانتفاضة الاسلامیة العالمیة ستخبو بعد وفاته، لکنهم خابوا و خسئوا حینما شاهدوا انّ الامام الراحل العظیم تحول الی امة عقدت العزم علی ان تواصل طریقه، و أن تحث الخطی لتحقیق الاهداف التی عاش من اجلها هذا الرجل الکبیر.

 


لقد شهد العالم بعد وفاة الامام القائد(رفع‌اللَّه‌قدره) عاصفة من‌الاسی والحزن عمّت المسلمین فی کل بقاع العالم، لکنه کان اسیً و حزناً ممزوجین بالعهد الحازم علی مواصلة الطریق و بالمیثاق المؤکد علی الالتزام بالمبدأ والعقیدة والجهاد لاعلاء کلمةاللَّه.

 


کانت کلمةالامام‌الراحل(قدّس‌سرّه) کلمةالاسلام، و کلمةالاسلام هیالکلمة الطیبة التی اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کلّ حین باذن ربها.

 


المیسرة التی بدأها الامام الخمینی(رضوان‌اللَّه‌علیه) متواصلة باذن‌اللَّه حتی تحقیق الاهداف الاسلامیة الکاملة و باللَّه التوفیق.

 


اوصیکم عباداللَّه بتقویاللَّه و استغفراللَّه لی و لکم.

 


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


اذا جاء نصراللَّه والفتح. و رأیت الناس یدخلون فی دین‌اللَّه افواجا. فسبح بحمد ربّک واستغفره انّه کان توّابا.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه‌

 


--------------------------------------------------------------------------------

 


1) انفال: 46

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در دیدار میهمانان خارجی مراسم اربعین امام خمینی(ره)

تاریخ: 1368/04/22

 

بیانات در دیدار میهمانان خارجی مراسم اربعین امام خمینی(ره)


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


اولاً به همه‌ی شما برادران و خواهران که از اقطار جهان اسلام و شهرهای مختلف کشور به قصد زیارت مزار امام عزیزمان و شرکت در مراسم اربعین آن بزرگوار به تهران تشریف آوردید، خیرمقدم میگویم و به مناسبت این مصیبت بزرگ، تسلیت عرض میکنم.

 


یکی از مسایل اساسی در انقلاب اسلامی ایران و حرکت عظیمی که امام امت به وجود آوردند، توجه به امت بزرگ اسلامی و پیوند عمیق و مستحکم میان مسلمانان عالم - علی‌رغم وجود فاصله‌های جغرافیایی و تفاوتهای نژادی و زبانی - است. شاید در دنیای اسلام، یکی از چند مسأله‌ی معدود و درجه‌ی اول که اهتمام همه‌ی مسلمین عالم را طلب میکند، همین مسأله باشد.

 


یکی از هدفهای ورود استعمار به کشورهای شرقی و اسلامی، فاصله انداختن میان مسلمانها بود. راههای گوناگونی را برای ایجاد فاصله میان برادران مسلمان در اقطار اسلامی پیمودند؛ از غلیظ کردن احساسات و انگیزه‌های ناسیونالیستی، تا ایجاد و تشدید اختلافات فرقه‌یی. مسلماً نقش حکومتهای فاسد و دست‌نشانده‌ی استعمار در ایجاد این فاصله، نقش بی‌نظیر و بسیار مؤثری بود.

 


ما امروز در سرتاسر عالم، یک جمعیت حدوداً یک میلیارد نفری را تشکیل میدهیم که در نقاط استراتژیک و حساس و مناطقی که ثروتهای عمده و مورد نیاز جهان امروز در آن‌جا ذخیره شده، پراکنده شده است. در عین حال، مسلمانان عالم در غالب کشورها - چه کشورهایی که در آن به صورت اقلیت زندگی میکنند، و چه کشورهایی که اکثریت قاطع و عمده‌ی بدنه‌ی ملت را تشکیل میدهند - از لحاظ اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، در وضعیت نامطلوبی بسر میبرند.

 


این در حالی است که اسلام و آیات کریمه‌ی قرآن، پیروان خود را به انواع کمالات بشری، مانند علم و فضایل اخلاقی و عدالت اجتماعی و عزت و قوّت و یگانگی و وحدت و تسلیم نشدن در مقابل تحمیلها سوق میدهند. بروشنی میشود فهمید که وضع کنونی مسلمین در دنیای اسلام و سراسر جهان، وضع طبیعی یا تصادفی نیست؛ بلکه این شرایط را بر مسلمانان تحمیل کرده‌اند.

 


از اولین روزی که نهضت اسلامی در ایران به رهبری امام عظیم‌الشأن و بزرگوار ما آغاز شد، یکی از اصلیترین مواد داعیه‌های این نهضت، عبارت از وحدت مسلمین در سرتاسر عالم و کوتاه کردن دست قدرتهای ستمگر و متجاوز از سر مسلمانان بود. این پیام، همچنان پیام انقلاب ماست.

 


رسانه‌های صهیونیستی با جنجال و هوچیگری، ما را به بنیادگرایی نسبت میدهند؛ درحالی که اگر بنیادگرایی را به معنای بازگشت به اصول و بنیادهای اسلامی بدانیم، بزرگترین افتخار را به دست آورده‌ایم. مسلمانان در هیچ نقطه‌ی عالم نباید از نام اصولگرا و بنیادگرا تحاشی کنند. اصول مقدس اسلام، تضمین‌کننده‌ی سعادت انسانهاست. دست استعمار، اصول را در زندگی ما کمرنگ و ضعیف کرد؛ ولی اینک ما افتخار میکنیم که به اصول اسلامی و قرآنی برگردیم.

 


از طرف دیگر، رسانه‌های صهیونیستی و دستگاههای استعماری عالم، جمهوری اسلامی را به صدور انقلاب منسوب میکند. اگر صدور انقلاب به معنای صدور مواد منفجره و ایجاد جنجال و اغتشاش در میان ملتها و کشورهای دیگر باشد، این تهمت از دامان جمهوری اسلامی بکلی دور است. صادر کردن شر و فساد، متعلق به امریکا و دستگاههای جاسوسی و مخرب نظامهای استکباری است. آنها هستند که ناراحتی و اغتشاش و ناامنی را در میان ملتها میبرند و به ناحق در کار و زندگی و امور داخلی آنها دخالت میکنند. آنها هستند که به وسیله‌ی عوامل و مزدورانشان، بر ضد حکومتهای انقلابی ومردمی و نیز بیگناهان وارد عمل میشوند و ایجاد زحمت و ناراحتی میکنند.

 


امروز دست سردمداران رژیم امریکا و عمال و مزدوران آنها و مرتجعان حاکم برکشورهای اسلامی، به خون بیگناهان و غیرنظامیان و سرنشینان هواپیمای مسافربری ایران و چهارصد نفر حاجی و زایر ایرانی و فلسطینیان مظلوم و مردم لبنان آغشته است. آنها تروریست هستند، و جمهوری اسلامی ایران از چنین تهمتهایی مبراست.

 


اگر صدور انقلاب به معنای صدور فرهنگ قرآنی و انسان‌ساز اسلام است، این درست است و به آن نیز افتخار میکنیم. ما وظیفه‌ی خود میدانیم که با صدای بلند و توان بالا، مفاهیم و ارزشها و احکام و معارف اسلامی را که مایه‌ی نجات ملتها و مستضعفان و مظلومان است، اشاعه دهیم. ما احساس میکنیم که اگر به این تکلیف عمل نکنیم، مقصریم.

 


اگر ما اقدام به گسترش مفاهیم و ارزشهای اسلامی و انقلابی هم نکنیم، طبیعت این مفاهیم و معارف آن است که مثل هوای لطیف و عطر گلهای بهاری، خودبه‌خود در فضای ذهنیت جهان گسترش پیدا میکنند؛ چه دشمنان بخواهند و یا نخواهند. امروز مسلمانان عالم باید توجه کنند که دستگاههای استکباری با جنجال‌آفرینی میخواهند آنها را از بیان صحیحترین و صادقانه‌ترین احساسات و معارف باز بدارند.

 


سالهای متمادی، فرهنگ منحط غرب بدون هیچ مانع و رادعی، به تخریب و افساد در کشورهای اسلامی مشغول بوده است. متأسفانه حکومتهای فاسد و وابسته نتوانستند سد محکمی را که از یک حکومت صالح انتظار میرود، درمقابل توطئه‌های فرهنگی و سیاسی دشمنان به وجود آورند؛ لذا سردمداران کشورهای غربی، در راه سلطه‌گری سیاسی و غارتگری اقتصادی خود، به گسترش فرهنگ منحط و خفت‌بار و ذلیل‌کننده‌ی خویش در کشورهای اسلامی پرداختند و هیچ‌کس هم مانع و رادع آنها نشد.

 


امروز، روزی است که دنیای اسلام بیدار شده است و مسلمانان در سرتاسر عالم، احساس عزت و سربلندی میکنند. آن روز که مسلمانان در هر نقطه‌ی عالم، از ابراز مسلمانی خود خجالت میکشیدند، گذشت. امروز مسلمانان به مسلمانی خود افتخار میکنند، و این به خاطر قدرت و عظمت انقلابی است که با دست توانای رهبر بزرگ و امام عظیم‌الشأن ما و با فداکاری و ایثار اعجاب‌انگیز ملت بزرگ ایران در این نقطه‌ی حساس عالم به وقوع پیوست و دنیا را مبهوت کرد.

 


ده سال است که جمهوری اسلامی در مقابل توطئه‌های گوناگون استکبار مردانه ایستاده و از اسلام و موجودیت و ثبات خود با قدرت دفاع کرده و توانسته است ضربات دشمن را به خودش برگرداند.

 


دولتهای استکباری تصور میکنند با تحمیل جنگ هشت‌ساله بر ما و محاصره‌ی اقتصادی و تبلیغاتی و شایعه‌پراکنی و تهمت در سطح عالم، خواهند توانست به ما ضربه زنند؛ غافل از آن‌که اسلام و بیداری مسلمانان، تختهای قدرت آنها را به لرزه درآورده است، و هر روز که بگذرد، امواج سهمگین بیداری اسلامی، تختهای قدرت فرعونهای عالم را بیشتر خواهد لرزاند.

 


برادران مسلمان ما در سراسر عالم بدانند که ملت ایران با اتکال به خدا و با ذخیره‌ی ارزشمندی که از رهبریها و هدایتها و درسهای ماندگار امام عظیم‌الشأن و فقید خود در اختیار دارد و با تجربه‌ی ذیقیمتی که در طول ده‌سال‌ونیم بعد از پیروزی انقلاب به دست آورده است، امروز از همه‌ی دوران بعد از پیروزی انقلاب، با نشاطتر و آماده‌تر و مجربتر و در مقابل دستگاههای استکبار و سلطه‌ی جهانی، باجرأت‌تر است.

 


ما به‌هیچ‌وجه در مقابل توطئه‌های استکبار، احساس ضعف نمیکنیم؛ برعکس، همیشه در دل و عمق جانمان، احساس قدرت میکنیم. قدرت واقعی متعلق به ماست؛ زیرا ما به خدا متکی و متکل هستیم و میدانیم که اتکال به خدا، ذخیره‌ی تمام‌نشدنی است. ما مسؤولان جمهوری اسلامی، متکی به این ملت عظیم و نیرومند و بااخلاص و فداکار هستیم؛ که این هم لطف خدا و نتیجه‌ی عنایت و فضل اوست.

 


ملت ایران بخوبی فهمیده‌اند که اسلام همان عاملی است که دشمنان را علیه آنها بسیج کرده است؛ (و مانقموا منهم الّا ان یؤمنوا باللَّه العزیز الحمید)(1)، و میدانند که همین اسلام، مایه‌ی عزت و پیروزی و سربلندی آنها خواهد شد. این نکته را مردم ما با تمام وجود و اعماق جانشان معتقدند.

 


به نظر ما آینده‌ی بسیار روشن و امیدبخشی در پیش است. راهی را که امام(ره) شروع کرد و ما را با آن آشنا نمود، ان‌شاءاللَّه تا تحقق هدفهای نهایی، آن راه را ادامه خواهیم داد.

 


مسلمانان سراسر عالم، پیوند خود را با برادرانشان در جمهوری اسلامی مستحکم کنند. دلهای آحاد امت بزرگ اسلامی باید روزبه‌روز به هم نزدیک شود. وسایل و ابزارهای تفرقه و اختلاف که به وسیله‌ی دشمن بر ملتهای مسلمان تحمیل شده است، نباید در فضای بیداری امروز مسلمانان مؤثر افتد. مسلمین علی‌رغم بُعد منطقه‌یی و جغرافیایی و اختلاف زبانی و نژادی، باید با یکدیگر همدل و همزبان و همفکر و همگام باشند و به سمت هدفهای بزرگ اسلامی حرکت کنند.

 


بار دیگر از همه‌ی شما برادران و خواهران عزیز که از کشورهای مختلف به جمهوری اسلامی تشریف آوردید و با ملت ایران همصدا شدید و به آنها تسلیت گفتید و در عزای امام عزیز امت اسلام، همدردی و خلوص نشان دادید، و نیز از برادران و خواهران عزیزی که از مشهد تشریف آوردند، صمیمانه تشکر میکنم و همه‌ی شما را به خدا میسپارم.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 


--------------------------------------------------------------------------------

 


1) بروج: 8

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در دیدار حجت‌الاسلام والمسلمین سیّد احمد خمینی‌

تاریخ: 1368/03/15

 

بیانات در دیدار حجت‌الاسلام والمسلمین سیّد احمد خمینی‌


بسم‌اللَّه‌‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


برای ما و همه‌‌ی ملت، شما یادگار عزیز امام(ره) هستید. میزان محبت و علاقه‌ی امام به جناب‌عالی را می‌دانیم و از زبان خود ایشان مکرر شنیدیم که می‌گفتند شما را عزیزترین اشخاص می‌دانند. ما هم به خاطر شخص خودتان و به خاطر احترام به روح بزرگ رهبر عزیز و عظیممان، شما را بسیار عزیز و گرامی می‌داریم و یادگار عزیز و یگانه‌ی حضرت امام(رضوان‌اللَّه‌تعالی‌علیه) به حساب می‌آوریم و از خداوند برای شما صبر آرزو می‌کنیم.

 


این حادثه برای همه، مخصوصاً برای شما و خانواده‌‌ی بزرگوارتان و خانم والده‌ی مکرمه و سایر خانمها، حقیقتاً مصیبت بزرگی است و نسبت به مصیبتهای دیگر، سنگینتر و بزرگتر است. خداوند ان‌شاءاللَّه به شما صبر و اجر بدهد.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت نخست‌وزیر و هیأت وزیران‌

تاریخ: 1368/03/16

 

بیانات در مراسم بیعت نخست‌وزیر و هیأت وزیران‌


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


از بیانات جناب آقای مهندس موسوی نخست وزیر محترم تشکر میکنم. متقابلاً این مصیبت بزرگ و بسیار سنگین را به تکتک شما برادران عزیز که در دستگاه اجرایی و در خط مقدم مواجهه با مشکلات جاری کشور فعالیت و جهاد میکنید، صمیمانه تسلیت عرض میکنم.

 


حقیقت این است که در طول ده سال گذشته، یاد چنین مصیبتی دل ما را به لرزه میانداخت و باور نمیکردیم که بتوانیم مصیبت این حادثه را تحمل کنیم. همه‌ی ما یتیم شدیم. مسلمانهای کشورهای دیگر هم احساس یتیمی میکنند. امام عزیز، با عظمت شخصیت خودش، توانسته بود به اینها هویت وامید بدهد و چشم‌انداز روشنی را در مقابل آنها ترسیم کند. زمان ما، زمان بروز حوادث بزرگ، هم در سطح جهان و هم در ایران بود. انقلاب و جمهوری اسلامی، دو پدیده‌ی فوق‌العاده بزرگ عصر حاضرند. حاکمیت ارزشهای اخلاقی و معنوی در نظام ما به معجزه شبیه است؛ زیرا در همه‌ی دنیا تلاش میشود که این ارزشها را منزوی کنند و یا به فراموشی بسپارند.

 


حادثه‌ی باعظمت دیگر، استحاله‌ی بزرگ ملت ایران نسبت به وضعیت گذشته است. ملتی که ضعیف و تسلیم و ستم‌پذیر بود، به ملتی مقاوم و شجاع و متعرض متحول شد و امید را در دل ملتهای دیگر ایجاد کرد.

 


بالاتر از همه‌ی این عظمتها و عظیمها، امام عزیزمان بود که توانست همه‌ی اینها را به وجود آورد. درست است که انقلاب ما مردمی است و سیل خروشان آنهاست که میتواند این‌همه راه هموار و کار بهنجار را از ناهمواریها و ناهنجاریها به وجود آورد، اما تبدیل خود این ملت به چنین حالتی، جز با دست توانای یک انسان معنوی و الهی و متصل به منبع قدرت پروردگار، امکانپذیر نبود. یقیناً خصوصیات امام، استثنایی و ممتاز و بی‌نظیر است و هرچه در ابعاد شخصیت ایشان تأمل کنیم، این استثنا و امتیاز را بهتر و بیشتر مییابیم. حال که این داغ بزرگ، دلهای ما را گداخته است و غم سنگینی قلبهای ما را میفشارد، خلأ وجود او را بیشتر احساس میکنیم.

 


من طلبه‌یی کوچک و مشحون به انواع قصورها و نقصها و کاستیها هستم. به‌هرحال مسؤولیتی به من محول شده است و من با توکل به خدا، همه‌ی همت خود را به کار خواهم گرفت، تا بتوانم این مسؤولیت بسیار سنگین و این بارِ بسیار گران را تحمل کنم و بردارم و پیش ببرم و به سرمنزل برسانم. یقیناً بدون کمک آحاد عظیم‌الشّأن مردم و مدیران کشور، انجام این مسؤولیت امکانپذیر نیست. اعلام حمایت گروههای مختلف مردم و اظهار همراهی آنها در این قضیه، برای من بسیار امیدبخش است. ان‌شاءاللَّه با این اعلام حمایتهای مردمی، خواهیم توانست راه امام(ره) را دنبال کنیم.

 


شخصیت امام تا حد بسیار زیادی به اهمیت و عظمت آرمانهای او مربوط میشد. او با همت بلندی که داشت، هدفهای بسیار عظیمی را انتخاب میکرد. تصور این هدفها، برای آدمهای معمولی دشوار بود و میپنداشتند آن هدفهای والا، دست‌نیافتنی هستند؛ لیکن همت بلند و ایمان و توکل و خستگیناپذیری و استعدادهای فراوان و تواناییهای اعجاب‌انگیزی که در وجود این مرد بزرگ نهفته بود، به کار میافتاد و در سمت هدفهای مورد نظرش پیش میرفت و ناگهان همه میدیدند که آن هدفها محقق شده‌اند.

 


نقطه‌ی اساسی کار او، این بود که در اراده‌ی الهی و تکلیف شرعی محو میشد. هیچ چیز برایش غیر از انجام تکلیف، مطرح نبود. واقعاً او مصداق ایمان و عمل صالح بود. ایمانش به استحکام کوهها میمانست و عمل صالحش با خستگیناپذیریِ باورنکردنی توأم بود. آن‌چنان در تداوم عمل صبور و کوشا بود که انسان را دچار حیرت میکرد. به همین خاطر، هدفهای بزرگ قابل وصول شد و دست یافتن به قله‌ها امکانپذیر گردید.

 


جمهوری اسلامی در حالی به وجود آمد که هیچ‌کس در دنیا باور نمیکرد این نظام پابرجا بماند و بر دشمنان کینه‌ورز و قدرتمند خود، فایق آید. ما باید این راه را ادامه دهیم. آن چیزی که از امام برای ما قابل تقلید است، هدفهای او و حرکت به سمت آن هدفهاست. هیچکدام از هدفها و آرمانهایی که امام معین کردند، صرف‌نظرکردنی نیست. آن بزرگوار برای ملت ایران و انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، بهترین و والاترین و اصلیترین هدفها را انتخاب کردند و به زبان آوردند و آنها را در دهها اثر از ادبیات مخصوص خود ثبت کرده و حرکت به سمت آنها را نشان دادند.

 


آرمانهای بزرگی که امام(ره) بیان میکردند، عبارت بود از: مبارزه با استکبار جهانی، حفظ اعتدال قاطع در خط (نه شرقی و نه غربی)، اصرار فراوان بر استقلال حقیقی و همه‌جانبه‌ی ملت - خودکفایی به معنای کامل - پافشاری فراوان و تمام‌نشدنی بر حفظ اصول دینی و شرع و فقه اسلامی، ایجاد وحدت و همبستگی، توجه به ملتهای مسلمان و مظلوم دنیا، عزت بخشیدن به اسلام و ملتهای اسلامی و مرعوب نشدن در مقابل قدرتهای جهانی، ایجاد قسط و عدل در جامعه‌ی اسلامی، حمایت بیدریغ و همیشگی از مستضعفان و محرومان و قشرهای پایین جامعه و لزوم پرداختن به آنها. همه‌ی ما شاهد بودیم که امام در این خطوط، مصرانه و بدون تعلل، حرکتش را ادامه داد. ما باید راه و اعمال صالح و حرکت مداوم او را دنبال کنیم.

 


فردای آن شبی که امام عزیز(ره) به جوار رحمت الهی پیوسته بودند، سحرگاه در حالت التهاب و حیرت، تفألی به قرآن زدم؛ این آیه‌ی شریفه‌ی سوره‌ی کهف آمد: (وامّا من امن و عمل صالحا فله جزاء الحسنی و سنقول له من امرنا یسرا)(1). دیدم واقعاً مصداق کامل این آیه، همین بزرگوار است. ایمان و عمل صالح و جزای حسنی، بهترین پاداش برای اوست.

 


بارها از ایشان شنیده‌اید که همه مسؤول هستند و مسؤولیت در یکجا متمرکز نیست. آحاد ملت و مدیران کشور و کسانی که ارشاد و هدایت جامعه را برعهده دارند، بخصوص کسانی که سررشته‌ی فکر و ذهن مردم در دستشان است، مسؤولیتهای مضاعف دارند و همه‌ی ما تقریباً مصداق این واقعیت هستیم.

 


امیدواریم ان‌شاءاللَّه بتوانیم به وظایف خود عمل کنیم و با همکاری و همدلی و وحدت کلمه - به معنای واقعی آن - راه آن بزرگوار را ادامه دهیم.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 


 

 


--------------------------------------------------------------------------------

 


1) کهف: 88

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت فضلا و طلاب حوزه‌ی علمیه‌ی مشهد

تاریخ: 1368/04/20

 

بیانات در مراسم بیعت فضلا و طلاب حوزه‌ی علمیه‌ی مشهد


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


به همه‌ی آقایان محترم و علمای اعلام و اساتید و مدرّسان محترم حوزه‌ی علمیه‌ی مشهد که در حرکت عظیم اسلامی مردم حقیقتاً صادق و ثابت‌قدم بودند و سابقه‌ی درخشانی داشتند و ان‌شاءاللَّه در آینده هم همین خصوصیات برجسته را حفظ خواهند کرد، خیر مقدم عرض میکنم و متقابلاً این مصیبت جانکاه و فقدان بزرگ برای عالم اسلام را به همه‌ی شما، مخصوصاً علمای اعلام و اساتید و بزرگان، تسلیت میگویم.

 


به مناسبت اجتماع شما آقایان محترم و اقتران این روزها با سالگرد شهادت حضرت امام باقر(صلوات‌اللَّه‌وسلامه‌علیه)، بجاست اشاره‌یی به مسایل خاص روحانیت و حوزه‌های علمیه بکنیم. وظیفه‌یی که امروز در نظام جمهوری اسلامی برعهده‌ی علما و روحانیون است، از چند جهت وظیفه‌ی استثنایی است: هم برای خود ما در طول تاریخ روحانیت شیعه و فقاهت اسلام استثنایی است و هرگز چنین دورانی را نداشتیم که فقها و علما وظیفه‌ی سنگینی مانند امروز داشته باشند، و هم نسبت به سایر علمای دین در سراسر جهان این وظیفه استثنایی است؛ چون در کشور و جامعه‌ی ما نظامی استقرار پیدا کرده است که بر مبنای تفکر و شریعت اسلامی شکل گرفته و اداره میشود و این نظام پذیرفته است که به سمت تحقق کامل شریعت و اهداف اسلامی حرکت کند. علما در بلاد اسلامی، از این جهت بار سبکتری بر دوش دارند.

 


اگرچه به یک معنا وظیفه‌ی دفاع از دین عمومی است و سکوت علما در مقابل سلاطین و رؤسای ظالم و ضد دین و مماشات آنها در برابر سیاستهای استکباری - چه شرقی و چه غربی - قابل قبول نیست و خدای متعال وظیفه‌ی دفاع از دین را برعهده‌ی علما و مرشدان ملت و معلمان امت گذاشته است و این امر اختصاص به زمان و مکان خاصی ندارد و در همه‌ی اقطار اسلامی، دفاع از اسلام و قرآن و شریعت اسلامی در درجه‌ی اول برعهده‌ی علماست و در هیچ شرایطی از این کار معاف نمیشوند، منتها در آن کشورها کار علما آسانتر و ساده‌تر است و پیچیدگی کار در نظام اسلامی را ندارد.

 


در آن‌جا مسؤولیت دفاع از حیثیت جهانی اسلام و تنظیم سیستم و نظامی که لزوماً تمام جوانب آن براساس اسلام شکل بگیرد، بر دوش آنها نیست. آنها وظیفه‌ی امر به معروف و نهی ازمنکر را تا حدی که در فقه مشخص شده و به اندازه‌یی که امکان اثر و یا قدرت انجام آن باشد، لازم میدانند؛ اما اداره‌ی نظام و مردم و ساختن و پرداختن و جمع وجور کردن مجموعه‌ی زندگی انسانها براساس اسلام، کار بسیار پیچیده و ظریف و دشواری است که در این زمان بر دوش ما و علما در جامعه‌ی اسلامی است.

 


ممکن است آنها از لحاظ مبارزه‌ی سیاسی، بعضی از دشواریها را داشته باشند؛ اما آن سختیها به مراتب آسانتر و سبکتر از مسؤولیتهایی است که برای دفاع از حیثیت جهانی اسلام در نظام ما وجود دارد. باید باور کنیم که اگر امروز جمهوری اسلامی بد و ضعیف عمل کند، فقط به حیثیت این نظام صدمه نمیخورد؛ بلکه به تمام حیثیت اسلام صدمه خواهد خورد.

 


درحقیقت از نظر ناظران جهانی، قبةالاسلام و عَلَم و مظهر جامعه‌ی نمادین اسلام این‌جاست. اگر ما ضعیف و بد عمل کنیم و نتوانیم احکام اسلامی و عدالت اجتماعی را استقرار ببخشیم و استعدادها را جوشان سازیم و ازآنها استفاده کنیم و نتوانیم اخلاق اسلامی را در جامعه رواج دهیم و روابط انسانها را به صورت مطلوب تنظیم کنیم، قضاوت دنیا این خواهد بود که اسلام نتوانست به وعده‌های خود عمل کند. میبینید که این مسؤولیت فقط برعهده‌ی ماست، و علمای کشورهای دیگر که با نظامهای متفاوت زندگی میکنند، این احساس را در خود ندارند.

 


داستانی را مولوی نقل کرده است که البته نمادین (سمبلیک) است؛ ولی هرگاه به یادم می‌آید، بر خودم میلرزم و به خدا پناه میبرم. او میگوید؛ در شهری که هم مسلمانها و هم مسیحیها زندگی میکردند، مؤذن بدصدایی وارد محله‌ی مسلمانها شد و چند وعده اذان گفت. روزی یک مرد نصرانی از محله‌ی خود به محله‌ی مسلمانها آمد و سراغ مؤذن را گرفت؛ او را راهنمایی کردند، تا بالاخره مؤذن را پیدا کرد و بعد از دیدنش تشکر فراوانی از او کرد! مؤذن گفت: چرا از من تشکر میکنی؟ مرد نصرانی پاسخ داد: تو حق بزرگی بر گردن من داری که هیچ‌کس ندارد؛ زیرا من دختر جوانی در خانه دارم که مدتی است محبت اسلام به دلش افتاده است و تمایل به مسلمانی دارد. هر کار میکردم، به کلیسا نمیآمد و در مراسم ما شرکت نمیکرد و به عقاید ما بیاعتنا بود. ما در کار این دختر، عاجز و درمانده شده بودیم. دو، سه روز پیش که تو اذان گفتی و این دختر صدایت را شنید، گفت: این صدای کریه از کجاست؟! گفتم: اذان مسلمانهاست. از آن لحظه بود که ما راحت شدیم و بکلی محبت اسلام از دل این دختر رفت و در حال حاضر مثل زمان عادی گذشته، به زندگی خود مشغول است و در کلیسا حاضر میشود و مراسم را انجام میدهد! بنابراین، تو بودی که دختر ما را به ما برگرداندی!

 


بارها به خود و دوستانم گفته‌ام که مبادا ما آن مؤذن بدصدا باشیم که عشق به اسلام را در دلها فرو بنشانیم و استفهام عظیمی را که در دنیا برای شناخت اسلام به وجود آمده است، با پاسخ منکر و زشتی پاسخ دهیم.

 


ما مبارزه‌ی خود را برای اسلام و خدا شروع کردیم و قصد قدرت‌طلبی و قبضه کردن حکومت را هم نداشتیم. چندین بار از امام عزیزمان(اعلی اللَّه‌کلمته) پرسیده بودم که شما از چه زمانی به فکر ایجاد حکومت اسلامی افتادید، و آیا قبل از آن چنین تصمیمی داشتید؟ (این پرسش به خاطر آن بود که در سال 1347، درسهای (ولایت فقیه) ایشان در نجف شروع شده بود و 48 نوار از آن درسها نیز به ایران آمده بود). ایشان گفتند: درست یادم نیست که از چه تاریخی مسأله‌ی حکومت برایمان مطرح شد؛ اما از اول به فکر بودیم ببینیم چه چیزی تکلیف ماست، به همان عمل کنیم؛ و آنچه که پیش آمد، به خواست خداوند متعال بود.

 


امام عزیز(ره)، با ایمان و جهاد و اخلاص و عمل صالح خود، سنگ بنای حکومت اسلامی را در ایران گذاشت وخدای متعال هم نصرت خود را بر او نازل کرد. پروردگار عالم اصدق‌القائلین است که فرمود: (والّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا)(1)، (من‌کان للَّه کان اللَّه له)(2)، (و لینصرن اللَّه من ینصره)(3). این آیات و روایات، بیان حقیقت و واقعیت است.

 


در کشور ما، جهاد و مبارزه و تلاش و اخلاص در میان مردم نمود پیدا کرد و خدای متعال هم برکت داد و پیروزی به دست آمد و اسلام حاکمیت یافت و قرآن عزیز شد و مسلمانها در دنیا اعتزاز معنوی پیدا کردند و رویآوری به اسلام را افتخار خود دانستند و از مسلمان بودن خویش خجالت نکشیدند.
اسلام در ایران ریشه دواند و مردم ده سال با مشکلات مبارزه کردند. اینها همه از نعمات و برکات الهی است. بایستی شکرگزار و قدرشناس این نعمات باشیم و همچنان به تکلیف حساس و دقیق و ظریف خود عمل کنیم.

 


اگر ما نتوانیم قضای اسلامی به معنای واقعی را در جامعه پیاده کنیم و عدل اسلامی را در دستگاه قضاوت و حکومتمان نشان دهیم و نتوانیم زمینه‌های تداول ثروت بین اغنیا را که اسلام آن را منع کرده است، با نظام اقتصادی درست در جامعه‌ی اسلامی از بین ببریم و نتوانیم اخلاق و ارزشهای اسلامی را در جامعه مجسم و محقق کنیم، در نتیجه نظامی با پرچم و اسم اسلام، اما با حقیقت و معنای غیراسلامی - و احیاناً جاهلی - خواهیم داشت؛ که هر چیز غیراسلامی باشد، جاهلی است؛ (فماذا بعد الحقّ الّا الضّلال)(4). اگر خدای نکرده چنین شد، ما همان مؤذن بدصدایی خواهیم بود که صدا و آهنگ ناخوش ما، به جای آن‌که به اسلام عزت و آبرو ببخشد، آن را دچار سرشکستگی خواهد کرد.

 


دراین میان، جامعه‌ی روحانیت و حوزه‌های علمیه نقش اول را دارند و مسؤولند که اسلام را درست تبیین کنند و هرجا که احتیاج به متصدیان لایق و مؤمن و عارف و آشنا به رموز اسلامی است، آن‌جا را پُر کنند و مردم را ارشاد و حکومت را نصیحت نمایند و با قدرت معنوی خود، مسیر مشکلات را هموار سازند.

 


حوزه‌های علمیه باید بر سه مبنا تحرک خودشان را افزایش دهند و سازماندهی و نوآوری کنند؛ مبنای اول، فقه سنتی و جواهری است، که تعبیر امام بزرگوارمان بود. صاحب جواهر، مظهر یک فقیه مقید به مقررات فقاهت و قواعد اصولی و فقهی است. او یک ملای اصولیِ مقید و دقیق و منظم بود که از موازین رایج فقهی بین اصولیین، هیچ تخطی نکرد و در بررسی هر مسأله، شهرت و اجماع و ظواهر ادله و اصول و هرچه را که جزو ابزارهای معمولی کار فقاهت شمرده میشود، در اختیار گرفت و آنها را با همان دقتِ یک فقیه اصولی به کار میبست. بنابراین، فقه جواهری، یعنی همان فقه سنتی رایج با متد فقاهت. این روش و متد، همان کیفیت رسیدگی یک مسأله در فقه است.

 


روش رایج فقها، بدین ترتیب است؛ اولاً، استفاده از ظواهر و علاج مشکلات ظواهر و امارات؛ و هنگامی که فقیه دستش از امارات کوتاه شد، مراجعه به اصول، و پیدا کردن اصلی که این‌جا مجرای آن است؛ و اگر معارضه‌یی میان اصول وجود داشته باشد، علاج کردن آن معارضه و دیگر مشکلات باب اجرای اصول ... و بالاخره از آب در آوردن مسأله‌ی فقهی.

 


این، فقه جواهری است. ما دو فقه، یکی سنتی و دیگری پویا نداریم. فقه پویا، همان فقه سنتی ماست. پویاست، یعنی علاج‌کننده‌ی مشکلات انسان و پاسخگوی حوادث واقعه است؛ و سنتی است، یعنی دارای شیوه و متدی است که بر طبق آن (اجتهاد) انجام میگیرد، و این شیوه قرنها معمول بوده و کارایی خود را نشان داده است.

 


باید فقاهت تقویت شود و درسها و حوزه‌های فقاهت مورد اهتمام قرار گیرند. اصولاً بیمایه فطیر است و بدون درس خواندن و زحمت کشیدن و ملا شدن، نمیتوان مفید واقع شد.

 


مبنای دوم، تزکیه‌ی اخلاقی است، که اگر در افراد حوزوی نباشد، همان مسأله‌ی دزدی است که با چراغ می‌آید و کار را مشکلتر میکند. این قسمت، مستغنی از بیان است.

 


مبنای سوم، آگاهیهای سیاسی است. اگرشما اعلم علما هم باشید، ولی زمانتان را نشناسید، محال است بتوانید برای جامعه‌ی اسلامیِ امروز مفید واقع شوید. اگر ندانیم که استکبار چه کار میخواهد بکند و دشمنان ما چه کسانی هستند و از کجا نفوذ میکنند، و اگر متوجه نباشیم که در جامعه‌ی ما چه میگذرد و چه مشکلاتی وجود دارد و علاجش چیست، و اگر اطلاع نداشته باشیم که در جبهه‌بندیهای امروز جهان چه جایگاهی داریم، نمیتوانیم نقش واقعی خود را ایفا کنیم.

 


همیشه کتک و توسری را کسانی میخورند که بین دو جناحِ بازیگر قرار گیرند و ندانند چه اتفاقی میخواهد بیفتد و چه عواملی صحنه‌ی بازی را به نفع خود تغییر میدهند. بصیرت و علم به زمان و استفاده از موقعیتها برای هر عاملی - چه اعلم‌العلماء باشد، و چه کسی که در یک محله احکام دین را به چند نفر تعلیم میدهد - ضروری است؛ منتها هرچه مقام بالاتر باشد، آگاهیهای بیشتر و وسیعتری مورد لزوم است.

 


ما در طول تاریخ تشیع، به خاطر عدم آگاهی علما از حقایق جریانات دنیا، خیلی ضربه خوردیم؛ بخصوص در دویست سال اخیر که دنیا شکل جدیدی پیدا کرد و استعمار پدید آمد و سیاستها عوض شد و دولتهای اروپایی وارد میدان سیاست جهانی شدند و به کشورهای اسلامی تعرض کردند.

 


هرگاه ما عالِم دین و تقیّ و باهوش و زرنگ و دقیقی مثل میرزای شیرازی و شیخ انصاری داشتیم، از شر دشمن محفوظ میماندیم و برنده بودیم؛ ولی آن‌جا که قدری غفلت و ناآگاهی در کار بوده است، ضرر میکردیم، که آن ضرر، به یک نفر و یک حوزه و یک مجموعه و یک شهر و یک سال و چند سال محدود نمیشد؛ بلکه در برخی موارد اثرش تا پنجاه سال تمام، جامعه‌ی اسلامی را تحت فشار قرار میداد.

 


دیگر نباید تسلیم ناآگاهیها شویم. باید آگاهی و بصیرت را در خودمان تقویت کنیم. باید برآن سه مبنا، حوزه‌ها را بازسازی کنیم و توسعه دهیم. حقاً و انصافاً حوزه‌ی مشهد از استعداد بالایی برخوردار است و از نظر علمی و عملی و اخلاقی و سیاسی، اساتید خوب و علمای بزرگ وشخصیتهای برجسته‌یی دارد و طلاب باسابقه‌ی خوب و مستعدی در آن‌جا مشغول تحصیل هستند. ان‌شاءاللَّه حوزه‌ی مشهد بتواند در این زمینه نقشی داشته باشد و اقدام مهمی بکند.

 


امروز دشمنها منتظرند تا به ما ضربه زنند؛ ما باید حواسمان جمع باشد. خوشبختانه امروز طوری است که توطئه‌های استکبار جهانی از نظر ملتها افشا شده است و این جمله‌ی منسوب به امام سجاد(ع): (الحمدللَّه الّذی جعل اعدائنا من الحمقاء)، واقعاً در مواردی صدق میکند. همین توطئه‌ی اخیر حکام سعودی برای متهم کردن ملت بزرگ ایران و مسؤولان آن، از همان قبیل توطئه‌هایی است که تاکنون افشا شده است. همه میدانند و میفهمند که این بغضها و حقدها از کجا سرچشمه میگیرد.

 


مجدداً به همه‌ی آقایان خیرمقدم و تسلیت میگویم و از این‌که راهی طولانی را طی فرمودید و تشریف آوردید، تشکر میکنم. امیدوارم که لطف و فضل الهی شامل حال شما باشد و روزبه‌روز ان‌شاءاللَّه وضعی بهتر از گذشته داشته باشید و قلب مقدس حضرت ولیّ‌عصر(ارواحنافداه‌وعجّل‌اللَّه‌تعالیفرجه) از ما راضی باشد و دعایش شامل حالمان گردد.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 


--------------------------------------------------------------------------------
1) عنکبوت: 69
2) بحارالانوار، ج 85 ، ص 319

 


3) حج: 40

 


4) یونس: 32

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم

تاریخ: 1368/04/21

 

بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم


بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم‌
متقابلا این‌ مصیبت‌ بزرگ‌ و جانگداز و غم‌ سنگین‌ را به‌ همه‌ی شما برادران‌ و عزیزان‌ که‌ با اخلاص‌ و صمیمیتی کم‌نظیر، از راه‌ دور طی طریق‌ کردید و به‌ این‌جا تشریف‌ آوردید، صمیمانه‌ تسلیت‌ عرض‌ میکنم‌.
بارها امام‌ عزیزمان‌ - آن‌ دل‌ حکیم‌ و روح‌ آگاه‌ - درباره‌ی ملت‌ ایران‌ و وفا و اخلاص‌ و صمیمیت‌ شما مردم‌ سخن‌ گفته‌ بود و شهادتهای روشن‌ و قاطعی را بیان‌ فرموده‌ بود. شاید برای امتی، از این‌ بالاتر فخری نباشد که‌ امام‌ و پیشوایی مانند امام‌ بزرگوار ما، از او اظهار رضایت‌ و خشنودی کند و زبان‌ به‌ ستایش‌ و مدح‌ او بگشاید.
شما که‌ در این‌ هوای گرم‌، راههای طولانی را با پای پیاده‌ طی کردید، عشق‌ و صفای خودتان‌ را نسبت‌ به‌ انقلاب‌ و امام‌ به‌ نهایت‌ رساندید و زبان‌ دشمنان‌ را کوتاه‌ و دل‌ دوستان‌ را محکم‌ کردید و امید را در دل‌ ملتهای مسلمان‌ سراسر عالم‌ شکوفا نمودید.
حقیقتا آنچه‌ ملت‌ بزرگ‌ ایران‌ در این‌ چهل‌ روز از خود نشان‌ داد، به‌ عنوان‌ یک درس‌ همیشگی، در تاریخ‌ ثبت‌ خواهد شد. من‌ لازم‌ میدانم‌ صمیمانه‌ترین‌ و مخلصانه‌ترین‌ تشکر خود را از شما برادران‌ و عزیزان‌ ابراز کنم‌. در میان‌ شما، خانواده‌های عزیز شهیدان‌ و جانبازان‌ و اسرا و مفقودان‌ و نیز رزمندگان‌ و مدافعان‌ حریم‌ مرزهای جمهوری اسلامی و علمای اعلام‌ و ائمه‌ی جمعه‌ و روحانیون‌ محترم‌ و سایر قشرهای مختلف‌ هستند. این‌ مجموعه‌ که‌ به‌ عشق‌ امام‌(ره‌) و انقلاب‌، از نقاط مختلف‌ کشور با پای پیاده‌ تشریف‌ آوردند، و دیگر کسانی که‌ با همین‌ روحیه‌ این‌ راهها را طی کردند، بیشک مورد لطف‌ الهی و رضای ولیعصر(ارواحنالتراب‌ مقدمه‌الفداء) و مایه‌ی آبروی اسلام‌ و انقلابند.
مطلب‌ مهم‌ این‌ است‌ که‌ هر وقت‌ اسلام‌ در هر دوره‌یی از دوره‌ها و در طول‌ هزاروچهارصد سال‌ گذشته‌، با چهره‌ی واقعی خود در دنیا آشکار شد، دشمنیهای شدید و کینه‌های عمیق‌ و خباثتهای عجیب‌ و غریب‌ در مقابل‌ آن‌ صف‌آرایی کردند; و هر وقت‌ اسلام‌ از چهره‌ی واقعی خود خارج‌ شد و جلوه‌ها و درخشندگیها و برندگیها و داعیه‌های بزرگش‌ را پنهان‌ کرد، دشمنیها و صف‌آراییها کم‌ شد.
شما ببینید که‌ اسلام‌ در مکه‌ با چه‌ دشمنیها و خباثتهایی روبه‌رو بود. همه‌ی آدمهای بد و حیوان‌صفت‌ و ددمنش‌، در مقابل‌ پیامبراکرم‌(ص‌) و اسلام‌ صف‌ کشیدند. وقتی آن‌ بزرگوار به‌ مدینه‌ تشریف‌ آورد، دشمنیهای خونین‌ و خباثت‌آمیز از سوی آدمهای شریر و پلید ادامه‌ یافت‌. در قرآن‌ سوره‌یی به‌ نام‌ "احزاب‌" است‌ که‌ شرح‌ همین‌ وقایع‌ در آن‌ منعکس‌ میباشد. احزاب‌، جناحهای مختلفی بودند که‌ در مقابل‌ اسلام‌ و رهبر عالیقدر آن‌ صف‌آرایی کردند. در میان‌ آنها، مشرکان‌ قریش‌ و سقیف‌ و اهل‌ کتاب‌ دورافتاده‌ از کتاب‌ و یهود و نصاری و منافقان‌ بودند که‌ همه‌ برای کوبیدن‌ اسلام‌، یکدل‌ و یکدست‌ شده‌ بودند.
در دوران‌ حکومتهای طولانی سلاطین‌ بنیامیه‌ و بنیعباس‌، کسانی که‌ دم‌ از اسلام‌ واقعی و محمدی(ص‌) میزدند، زیر انواع‌ فشارها و شکنجه‌ها و اختناقها بودند و با انواع‌ توطئه‌ها مواجه‌ میشدند. زندگی موسیبن‌جعفر(ع‌) و دیگر ائمه‌، و زندگی علما و محدثان‌ بزرگی که‌ در آن‌ روزگار از دست‌ خلفای جور چوب‌ و تازیانه‌ و کتک خوردند و زندان‌ رفتند و کشته‌ شدند، با همین‌ مشکلات‌ مواجه‌ بوده‌ است‌.
بنابراین‌، هرجا که‌ اسلام‌ ناب‌ و حقیقی ظاهر شد، گروههای شر و فساد در مقابل‌ آن‌ صف‌ میبستند و با همه‌ی توان‌ با آن‌ مبارزه‌ میکردند; اما اسلامی که‌ از شعارهای اصلی و روح‌ خود خالی شد و با ظلم‌ درنیفتاد و با انواع‌ و اقسام‌ فساد اخلاقی دمساز و دمخور شد و از اصول‌ خود چشم‌پوشی کرد و به‌ بعضی از شعایر اکتفا نمود، قدرتها با آن‌ مبارزه‌ نمیکنند وشریرها در مقابل‌ آن‌ صف‌ نمیکشند. این‌ موضوع‌ در تاریخ‌ فصل‌ عریض‌ و مشبعی دارد که‌ شما میتوانید در کتابها بخوانید و مانند آن‌ را در دوران‌ تاریک و سرشار از فساد و تباهی سلطنت‌ رژیم‌ گذشته‌ و دیگر رژیمهایی که‌ بر ایران‌ حاکم‌ بودند، ببینید.
امروز هم‌ در دنیا اسلامی که‌ با ظلم‌ و زورگویی درافتد و چپاولگری و فساد را محکوم‌ کند، وجود دارد. این‌ اسلام‌ باید در انتظار دشمنی ابرقدرتها و امریکا و صهیونیستها و کمپانیهای غارتگر عالم‌ و سلاطین‌ فاسد و رؤسای مفسد امروز دنیا باشد.
روزی که‌ ما پشت‌ سر امام‌ عزیز و علمدار اسلام‌ ناب‌، شعارهای اسلام‌ واقعی را مطرح‌ میکردیم‌، میدانستیم‌ که‌ دشمنها و قدرتها و ابرقدرتها در مقابل‌ ما صف‌آرایی میکنند. در صدر اسلام‌ هم‌ همین‌گونه‌ بود. آن‌ روزی که‌ یهودیها و منافقان‌ و کفار و مشرکان‌، اطراف‌ مدینه‌ی پیامبر را محاصره‌ کردند و جنگ‌ احزاب‌ و خندق‌ را به‌ وجود آوردند، مؤمنین‌ واقعی گفتند: "هذا ما وعدناالله‌ و رسوله‌"; این‌، چیز تازه‌یی نیست‌. خدا و رسولش‌ به‌ ما گفته‌ بودند که‌ بدها و شریرها و فاسدها علیه‌ شما همدست‌ خواهند شد. بنابراین‌، آنها چون‌ صدق‌ وعده‌ی الهی را دیدند، ایمانشان‌ قویتر شد.
هرجا که‌ اسلام‌ واقعی آشکار شد، اگرچه‌ قدرتهای خبیث‌ و پلید در مقابل‌ آن‌ صف‌آرایی کردند، اما انسانهای پاک و دلهای مطهر و روحهای صاف‌ و فطرتهای پاک و ناآلوده‌، با همه‌ی توان‌ و وجود از آن‌ حمایت‌ کردند. چرا ده‌ میلیون‌ انسان‌ عزادار در ایام‌ رحلت‌ امام‌(ره‌) گرد پیکر مطهر آن‌ بزرگوار جمع‌ شدند و آن‌گونه‌ بر سر و سینه‌ی خود میزدند؟ چرا صدها میلیون‌ مسلمان‌ در سرتاسر عالم‌، به‌ خاطر درگذشت‌ یک انسان‌، این‌طور عزادار و داغدار شدند؟ محبوبیت‌ امام‌ ما به‌ خاطر چه‌ بود؟ جواب‌، یک کلمه‌ است‌: به‌ خاطر اسلام‌. خود آن‌ بزرگوار این‌ نکته‌ را به‌ ما یاد داد و خود او به‌ ما فهماند و تأکید کرد که‌ به‌ خاطر اسلام‌، خدا دلها را متوجه‌ انقلاب‌ و رهبر و ملت‌ ایران‌ کرد.
آن‌ چیزی که‌ به‌ پاها و دلهای شما قوت‌ داد، تا بتوانید راههای طولانی را طی کنید و به‌ این‌جا بیایید، اسلام‌ ناب‌ و مدافع‌ مظلوم‌ و ناسازگار با ظالم‌ بود. این‌ اسلام‌ است‌ که‌ دلها را جذب‌ و جمع‌ میکند و نیرویی عظیم‌ و شکست‌ناپذیر به‌ وجود میآورد. راز اصلی همین‌ نکته‌ است‌، که‌ ما باید آن‌ را درست‌ درک کنیم‌ و همیشه‌ به‌ یاد داشته‌ باشیم‌.
انقلاب‌ اسلامی تا وقتیکه‌ در خط صحیح‌ اسلام‌ ناب‌ - یعنی خط امام‌ - با دقت‌ حرکت‌ میکند و شما مردم‌ دین‌ و اسلام‌ را بر هر چیز دیگر ترجیح‌ میدهید و روحیه‌ی دفاع‌ از اسلام‌ و ارزشهای اسلامی را زنده‌ نگه‌ میدارید و شعارهای کوبنده‌ و برخاسته‌ از متن‌ اسلام‌ را مورد توجه‌ قرار میدهید، نه‌ امریکا و نه‌ شرق‌ و غرب‌ و نه‌ ارتجاع‌ و نه‌ هیچ‌ قدرت‌ دیگر، قادر نخواهند بود که‌ شما و کشور و نظام‌ جمهوری اسلامی را از حرکت‌ به‌ سمت‌ هدفهای خود باز دارند.
همه‌ی ملت‌ ایران‌، این‌ درس‌ پرمغز و کوتاه‌ را از امام‌ عزیزمان‌ به‌ یاد داشته‌ باشند و وحدت‌ کلمه‌ بر محور اسلام‌ را فراموش‌ نکنند; "واعتصموا بحبل‌الله‌ جمیعا". به‌ ریسمان‌ الهی چنگ‌ زنید و بر محور اسلام‌ متحد شوید. این‌ اتحاد، علاج‌ همه‌ی دردها و کوبنده‌ی تمام‌ دشمنان‌ است‌. اکسیر اعظم‌ برای پیروزی ملت‌ ایران‌، همین‌ یک نکته‌ است‌: اتحاد کلمه‌ براساس‌ اسلام‌.
البته‌ اسلام‌ را به‌ چندگونه‌ معنا نکنند. اسلام‌ مورد نظر ما، همان‌ اسلامی است‌ که‌ امام‌ عزیز در طول‌ زندگیش‌ از آن‌ دم‌ زد و در ده‌ سال‌ درخشان‌ آخر عمرش‌، با تمام‌ وجود خود برای آن‌ سرمایه‌گذاری کرد; اسلامی که‌ او به‌ ما آموخت‌ و در راه‌ آن‌ حرکت‌ کرد. همه‌ باید بر گرد محور اسلام‌ و خط امام‌، متحد و همدل‌ و مهربان‌ باشند و با یکدیگر همکاری کنند، تا هیچ‌ مشکلی بر سر راه‌ ما باقی نماند.
ما کارهای زیادی داریم‌ که‌ باید انجام‌ بدهیم‌. استکبار ما را هشت‌ سال‌ به‌ جنگ‌ تحمیلی مشغول‌ کرد. قبل‌ از آن‌ هشت‌ سال‌ هم‌ جنگ‌ بود; منتها جنگ‌ اعلام‌نشده‌ بود. ما باید با سرعتی حرکت‌ کنیم‌ که‌ جبران‌ آن‌ هشت‌ سال‌ را بکند. باید برای رفاه‌ کشور، تأمین‌ عدالت‌ اجتماعی، استقرار ارزشهای اسلامی و عمق‌ بخشیدن‌ به‌ انگیزه‌های انقلابی کار کنیم‌ و نیازهای مادی این‌ ملت‌ را برآورده‌ سازیم‌.
اینها کارهای مهمی است‌. این‌ کارهای مهم‌، فقط به‌ دست‌ مسؤولان‌ انجام‌ نمیگیرد. مسؤولان‌ با همکاری ملت‌ و با اعتصام‌ به‌ حبل‌الله‌ و اتحاد و اتفاق‌ بر محور اسلام‌ و خط امام‌، کارها را پیش‌ خواهند برد. مطمئن‌ باشید که‌ دست‌ خدا با این‌ ملت‌ بوده‌ و خواهد بود و دعای ولیعصر(ارواحنافداه‌) به‌ این‌ ملت‌ کمک کرده‌ و باز هم‌ ان‌شاءالله‌ خواهد کرد.
یک بار دیگر از همه‌ی شما که‌ زحمت‌ کشیدید و با پای پیاده‌ مسیر را طی کردید و گرما و ناراحتی و عطش‌ را تحمل‌ نمودید، صمیمانه‌ تشکر میکنم‌; اگرچه‌ من‌ کوچکتر از آن‌ هستم‌ که‌ بتوانم‌ از این‌ همه‌ صفا و صمیمیت‌ تشکرکنم‌. ان‌شاءالله‌ سپاس‌ و شکر الهی شامل‌ حال‌ شما باشد.
والسلام‌ علیکم‌ و رحمه‌الله‌ و برکاته‌

 

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

بیانات در مراسم بیعت فرماندهان کمیته‌‌‌های انقلاب اسلامی

تاریخ: 1368/03/18

 

بیانات در مراسم بیعت فرماندهان کمیته‌‌‌های انقلاب اسلامی


بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌

 


سخت‌ترین کار این است که درباره‌ی فقدان امام عزیز و جان ملت سخن بگوییم. حقیقتاً همه‌ی ما یتیم شدیم. ده سال پیش که ایشان دچار عارضه‌ی قلبی شدند، با جمعی از دوستان - که امروز بسیاری از آنها جزو شهدا هستند و در جوار رحمت الهی آرمیده‌اند - خود را در آن هوای سرد و برفی به قم رساندیم و آن وجود عزیز را که حیات انقلاب مرهون او بود، به تهران آوردیم و در بیمارستان قلب بستری کردیم. چه روزهای سختی گذشت و چه دلهره‌ها و نگرانیهای غیرقابل توصیفی را پشت سر گذاشتیم.

 


از آن روزها تا پایان حیات ایشان، دایماً نگران این حادثه‌ی تلخ بودیم و بارها به پروردگار متعال عرض میکردیم که دعای شوق‌انگیز امت مؤمن و مخلص ما به درگاه تو، سلامت و بقای این قلب تپنده است؛ با بزرگواری خود، دعای امت ما را مستجاب کن. هروقت تصور فقدان این موجود عظیم و عزیز را میکردیم، واقعاً دنیا برای همه‌ی ما بیمعنی و تاریک جلوه میکرد. امروز ما در مقابل چنین مصیبت بزرگ و سختی قرار داریم، که حقیقتاً حادثه‌یی جانکاه و باورنکردنی است و با هیچ مصیبت دیگری قابل مقایسه نیست.

 


شخصیت امام، حتّی برای دشمنان او نیز درخشید و همان کسانی که در طول ده سال تبلیغات زهرآگین و خباثت‌بار، همیشه سعی میکردند چهره‌ی منور این ولیّ خدا را دگرگونه جلوه دهند و امیدی را که در دل مسلمانان و مستضعفان عالم درخشیده بود، خاموش کنند، امروز لحن همه‌ی آنها تغییر کرده و توصیفشان از امام(ره)، توصیفی اعتراف‌آمیز نسبت به عظمت این شخصیت بزرگ است.

 


حقیقتاً این فصل دهساله‌ی تاریخ انقلاب ما، عجیب و تکرارنشدنی است. نمیدانم چگونه این فصل را گذراندیم و چگونه لحظات آن را با وجودمان لمس کردیم. این ایام، درست ده سال و چند ماه - به اندازه‌ی مدت رهبری رسول خدا(ص) در مدینه - طول کشید. حوادث چه‌قدر شبیه به هم اتفاق میافتند. وقتی رسول خدا(ص) از مکه به مدینه تشریف آوردند، مردم یثرب که تازه مسلمان شده بودند، به استقبال پیامبر رفتند. آنها در نقطه‌یی ایستادند، گردنها را کشیدند و چشمها را تیز کردند، تا ببینند محبوبشان کی وارد شهر میشود. در ایران هم شبیه این حادثه اتفاق افتاد. آن روز تاریخی که امام(ره) وارد کشور شدند و سوار بر اتومبیل در خیابانها حرکت کردند، زن و مرد موانع را در مینوردیدند و خودشان را به اتومبیل حامل امام میرساندند، تا چهره‌ی رهبر عزیزشان را ببینند.

 


روز رحلت پیامبر(ص) در مدینه غوغا بود. شبیه آن حادثه، امروز در کشور ما تکرار شده است. شاید بتوان گفت که اخلاص و علاقه و وفاداری عموم مردم ما نسبت به مردم زمان پیامبر، خیلی بیشتر است. با توجه به شرایط آن زمان و روزگار ما، مردم ایران اخلاص و علاقه‌ی بیشتری از خود نشان دادند، و در حالی که معنویت و ارزشهای اخلاقی در دنیای معاصر افول کرده بود و به مادّه و جسم بهای بیشتر داده میشد، امام عزیز معنویت را زنده کردند.

 


شخصیت امام(ره) با هیچکدام از رهبرهای دنیا قابل مقایسه نیست؛ او را فقط با پیامبران و اولیا و معصومان(ع) میتوان مقایسه کرد. او شاگرد و دنباله‌روِ آنها بود و به همین خاطر نمیتوان با رهبرهای سیاسی دنیا مقایسه‌اش کرد. ما رهبرهای سیاسی دنیا را میشناسیم و تاریخ مبارزه‌ی آنها و ملتها را با دقت مطالعه کرده‌ایم؛ واقعاً حیف است که به آنها رهبر بگوییم و امام را هم با همین عنوان یاد کنیم. اگر به آنها رهبر بگوییم، باید عنوان دیگری برای امام(ره) انتخاب کنیم. او اصلاً از جنس و خمیره‌ی انبیا بود. توصیف و ترسیم چهره‌ی آن عزیز خدا و عزیز بندگان صالح او، واقعاً خیلی مشکل است.

 


داغ بزرگی بر قلب ملت، و حادثه‌ی عظیمی در تاریخ کشور ایجاد شده است. ما باید لحظه‌لحظه‌ی آن ده سال را مورد مداقه قرار دهیم و از کلمه‌کلمه‌ی سخنان امام(ره)، درس بگیریم. آن فصلی که در تاریخ ملت ما گذشت، استثنایی بود و دیگر به این آسانی و زودی تکرار نخواهد شد. ما در مقابل این واقعیت قرار گرفته‌ایم و باید بدان واقف باشیم.

 


بعد از رحلت رسول گرامی(ص) نیز مسلمانان در هر سطحی که بودند چه در سطح امیرالمؤمنین(ع) یا فاطمه‌ی زهرا(س)، و چه در سطح مسلمانان معمولی آن روز، که طبعاً احساسات و برداشتهای مشابه یکدیگر هم نداشتند - احساس کردند که باید راه آن بزرگوار را ادامه دهند؛ همچنان که امروز شما ملت ایران احساس میکنید که باید راه امام(ره) را ادامه دهید.

 


اگر ما امام را دوست داریم - که واقعاً همین‌گونه است و هیچ‌کس نمیتواند تردید کند که ملت ایران در عشق و محبت به امام صادق نیست - باید راه و درس او را زنده نگهداریم و هدفهایش را، هدفهای حقیقی و اصلی انقلاب به حساب آوریم و به سمت آنها حرکت کنیم و هدف دیگری از خودمان درست نکنیم. هدفهای امام(ره) مشخص و روشن است و احتیاج به کار زیاد ندارد.

 


حال که خدای متعال این‌طور مقدر کرد که بنده‌ی صالحش در نیمه‌ی این راه بار را به دیگران بسپارد و به ملکوت اعلی بپیوندد و در جوار او آرام بگیرد، ما نخواهیم گذاشت این بار روی زمین بماند. باید همه‌ی آحاد ملت - کوچک و بزرگ - مسؤولان در سطوح مختلف و هرکس که کاری در دستش است، این نکته را حدیث نفس خود کند و پیمان ببندد که راه امام را ادامه دهد و به سمت هدفهای او حرکت کند. در این صورت، عشق و محبت و ارادت و شاگردی ما نسبت به او صادق خواهد بود؛ والّا اگر در فراق او گریه کنیم و بر سر و سینه‌ی خود بزنیم، ولی راه او را از سمت دیگر ادامه دهیم، محبت و احترام و وفاداری ما صادقانه نخواهد بود. وفاداری این است که عیناً در همان خط و هدف او حرکت کنیم و به بیراهه نرویم.

 


برادران عزیز! درست است که شما مورد توجه امام(ره) و سرباز او بودید و هستید و آن عزیز از شما راضی بود، ولی باید به این نکته توجه کنید که راهی را که امام(ره) دنبال میکرد و کار سنگینی که او انجام میداد، فقط با عقل و درایت و قوّت بدنی و نیروی سیاسی پیش نمیرفت؛ او از خلوص و صفای باطنی و رابطه‌ی با خدا نیز برخوردار بود، تا توانست این موفقیتها را به دست آورد. هرچند خصوصیات بشری امام، در مرتبه‌یی بالاتر از افراد معمولی بود، ولی کسی خیال نکند که این انقلاب، صرفاً با حکمت و قوّت عقلانی و خصوصیات معمولی و بشری امام به پیروزی رسید و ادامه یافت.

 


ویژگیهای بشری او، کمتر در افراد عادی پیدا میشود. اگر یکی از آن خصوصیات در فردی مشاهده شود، او انسان بزرگی به شمار میرود؛ چه رسد به آن‌که همه‌ی ویژگیهای ممتاز را یکجا در خود جمع کرده باشد. امام(ره) انسانی بسیار عاقل، دوراندیش، حکیم، آدم‌شناس، تیزبین، حلیم، متین و آینده‌نگر بود؛ که هرکدام از این صفات، کافی بود که شخصی را در مرتبه‌یی والا جای دهد و احترام همگان را جلب کند. متانت و بردباری و حلم امام به‌گونه‌یی بود که اگر صد نفر در مجلسی سخنانی میگفتند که او آنها را قبول نداشت، تا لازم نمیدانست، حرفی نمیزد و سکوت میکرد؛ در صورتی که اگر در حضور آدمهای معمولی کلمه‌یی گفته شود که برخلاف عقیده‌ی آنها باشد، طوفانی در روحشان به وجود می‌آید که سریعاً پاسخ بدهند.

 


همه‌ی شما دیدید که در پایان وصیت‌نامه‌ی ایشان، به مواردی اشاره شده بود که امام قبلاً نسبت به طرح آنها سکوت کرده بودند. در زمان بنیصدر که من خدمت امام(ره) رسیده بودم، ایشان میگفتند: حرفهایی که او از قول من میگوید، همه‌اش خلاف واقع است و حقیقت ندارد. بنابراین، هر حرفی که زده میشد، فوراً او را نمیآشفت و تحریک نمیکرد و در صدد پاسخ سریع برنمیآمد. این متانت، بردباری، حلم، تسلط بر نفس و سعه‌ی صدر، در هرکس که باشد، از او یک انسان بزرگ خواهد ساخت. درعین‌حال اگر امام(ره) آن عوامل اصلی معنویت، ارتباط با خدا، کار برای رضای او، تقوا و انجام تکلیف را نمیداشت، نه انقلاب به پیروزی میرسید، نه شما مردم این‌گونه عاشقش میشدید، نه میتوانست این طوفان را در دنیا به وجود آورد، و نه قادر بود در مقابل تهدید و ارعاب دشمن، مثل کوه بایستد.

 


بارها ایشان میفرمود که ما کار را برای رسیدن به (نتیجه) نمیکنیم؛ بلکه مأمور به انجام (تکلیف) هستیم. اگر فرض کنیم بعد از برگشتن امام(ره) از پاریس، آنچه که تاکنون پیش آمد، اتفاق نمیافتاد، بلکه برعکس، مردم را میکشتند، اطرافیان امام را اعدام میکردند و خود امام را نیز مثل گذشته تبعید میکردند، در آن صورت باز هم امام(ره) احساس شکست نمیکرد و اعتقاد داشت که پیروز شده است. آن کس که برای انجام تکلیف کار میکند، پیروزیش به این نیست که به مقصود خود دست پیدا کند؛ بلکه زمانی احساس پیروزی میکند که موفق شود به تکلیفش عمل کند.

 


به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل‌

 


که گر مراد نجویم به قدر وسع بکوشم‌

 


در حادثه‌ی مدرسه‌ی فیضیه و سپس در قضیه‌ی پانزده خرداد، عده‌یی میگفتند فایده‌یی ندارد، بیخود معطلید؛ آنها چند برابر شمایند! بعد هم که در سال 43 امام(ره) را تبعید کردند، باز این طرز فکر در بعضی از این افراد راسخ شد و گفتند امام بی‌جهت زحمت میکشند و تلاش میکنند؛ ایشان به جایی نمیرسند! در حقیقت اگر کسی بخواهد با عقل و منطق معمولی محاسبه کند، همین نتیجه را میگیرد؛ ولی آن چیزی که امام را وادار میکرد که علی‌رغم همه‌ی این حرفها، امیدش را از دست ندهد و به حرکت خود ادامه دهد، انجام تکلیف الهی بود. او معتقد بود که این انقلاب را یک دست غیبی هدایت و پشتیبانی میکند و ما نباید به دنبال نتیجه‌ی کار خود باشیم.

 


در همین خصوص خاطره‌یی در ذهنم مانده است که نقل میکنم: چند روز قبل از پایان سال 65 که خدمت امام بودیم، چون یکی از روزهای فروردین 66 با ولادت یکی از ائمه(ع) مصادف میشد، من و آقای هاشمی رفسنجانی و حاج احمد آقا اصرار کردیم که ایشان در حسینیه‌ی جماران با مردم دیداری داشته باشند. امام استنکاف کردند و قاطع گفتند: حالش را ندارم. من در ایام نوروز به مشهد رفته بودم و آقای هاشمی هم از جبهه دیدار داشتند. در همان روزها، ناگهان قلب امام مشکلی پیدا میکند و چون حاج احمدآقا - که حق بزرگی بر گردن همه‌ی ملت دارد و امام را در این چند سال حفظ کرد - همه‌ی وسایل را برای بهبود امام(ره) مهیا کرده بود، فوراً به وضعیت جسمی ایشان رسیدگی شد و خطر برطرف گردید.

 


وقتی در بیمارستان بر بالین ایشان حاضر شدم، عرض کردم: چه‌قدر خوب شد که آن شب اصرار ما را برای ملاقات با مردم نپذیرفتید؛ والّا اگر خبر این ملاقات اعلام میشد، مردم به زیارت شما میآمدند و آن‌وقت شما با این حال نمیتوانستید مردم را ملاقات کنید و انعکاس آن در دنیا خوب نبود. این کار شما، خواست خداوند و کمک الهی بود و در آن زمان تصمیم بجایی گرفتید. ایشان در پاسخ من گفتند: آن‌طور که من فهمیدم، مثل این‌که از اول انقلاب تا حالا، یک دست غیبی در همه‌ی کارها دارد ما را هدایت و پشتیبانی میکند.

 


واقعاً همین‌طور است؛ والّا محاسبات معمول سیاسی، اقتصادی و محاسباتی که براساس آن دنیا دارد اداره میشود، این نتایج را به دست نمیدهد. آن چیزی که امام را بر هدایت و اداره و رهبری ملت ایران و انقلاب عظیمش قادر میکرد، عبارت بود از ارتباط با خدا و اتصال و توجه و توکل به او. او واقعاً عبد صالح خدا بود. من هیچ تعبیری را بهتر از این برای امام(ره) پیدا نمیکنم.

 


معنویت مردم و خانواده‌ی شهدا و اخلاص رزمندگان در جبهه‌ها، امام را به هیجان میآورد. من چند بار گریه‌ی امام را - نه فقط به هنگام روضه و ذکر مصیبت - دیده بودم. هر دفعه که راجع به فداکاریهای مردم با امام صحبت میکردیم، ایشان به هیجان میآمدند و متأثر میشدند. مثلاً موقعی که در محل نماز جمعه‌ی تهران، قلکهای اهدایی بچه‌ها به جبهه را شکسته بودند و کوهی از پول درست شده بود، امام(ره) در بیمارستان با مشاهده‌ی این صحنه از تلویزیون متأثر شدند و به من که در خدمتشان بودم، گفتند: دیدی این بچه‌ها چه کردند؟ در آن لحظه مشاهده کردم که چشمهایشان پُر از اشک شده است و گریه میکنند.

 


بار دیگر موقعی گریه‌ی امام را دیدم که سخن مادر شهیدی را برای ایشان بازگو کردم: در شهری سخنرانی داشتم. بعد از پایان سخنرانی، همین‌که خواستم سوار ماشین شوم، دیدم خانمی پشت سر پاسدارها خطاب به من حرف میزند. گفتم راه را باز کنید، تا ببینم این خانم چه‌کار دارد. جلو آمد و گفت: از قول من به امام بگویید بچه‌ام اسیر دست دشمن بود و اخیراً مطلع شدم که او را شهید کرده‌اند. به امام بگویید فدای سرتان، شما زنده باشید؛ من حاضرم بچه‌های دیگرم نیز در راه شما شهید شوند. من به تهران آمدم، خدمت امام رسیدم، ولی فراموش کردم این پیغام را به ایشان بگویم. بعد که بیرون آمدم، سفارش آن مادر شهید به ذهنم آمد. برگشتم و مجدداً خدمت امام رسیدم و آنچه را که آن خانم گفته بود، برای ایشان نقل کردم. بلافاصله دیدم آن‌چنان چهره‌ی امام درهم رفت و آن‌چنان اشک از چشم ایشان فرو ریخت، که قلب من را سخت فشرد.

 


برادران عزیز! عامل اخلاص امام(ره) و رابطه‌ی او با خدا و نیز اخلاص مردم، تاکنون ما را به این‌جا رسانده است؛ بعد از این هم باید همین‌گونه باشد. اگر هدفها و راه ما، هدفها و راه امام است، وسایل ما هم باید وسایل امام باشد. وسیله‌ی امام(ره)، کمک گرفتن از خدا بود. بیایید از خدا کمک بگیریم. این کار، با زبانِ تنها میسر نیست؛ بلکه با خلوص و اخلاص عملی و ترک گناه و تقویت رابطه‌ی بین خود و خدا که در قلب انسان جای میگیرد، عملی است. این، درس همیشگی امام برای ماست.

 


شما برادران عزیز، شغلتان حساس و خطیر است. همه‌ی شما - چه مقامات بالای کمیته، و چه حتّی یک پاسدار معمولی این نهاد - با زندگی و جان و مال و عرض مردم سروکار پیدا میکنید؛ به همین خاطر باید خیلی متدین باشید، با خدا بسیار رابطه داشته باشید، از او کمک بگیرید، نماز باحال بخوانید، قرآن تلاوت کنید، تقوا داشته باشید، اخلاق و ادب اسلامی را رعایت کنید و در مقابل جلوه‌های فریبنده‌ی دنیا تسلیم نشوید. من هم مثل شما هستم. من هم باید همین کارهایی را که به شما توصیه میکنم، به صورت مضاعف انجام دهم. همه‌ی ما باید تقوای الهی پیشه کنیم.

 


شما جوانها، باصفا و بیآلایش و دارای دلهای پاک و روحهای صاف هستید. کار شما از ما راحت‌تر است و این راه را آسانتر از ما میپیمایید. شما نسل و نهال انقلاب هستید و نهادتان نیز انقلابی است. شما میتوانید بندگان صالح و مؤمن و متعبد و ذاکر و پرهیزکار باشید. توصیه میکنم این خصوصیات را حفظ کنید. وصیت امام هم بر این نکات تأکید داشت.

 


ایشان تا آخرین لحظات حیاتشان، ذکر و نماز و دعا را از دست ندادند. حاج احمدآقا فرزند عزیز حضرت امام میگفتند: پیش از ظهر روز آخر حیات امام(ره)، ایشان روی تخت دایماً نماز میخواندند. مدتی گذشت، بعد پرسیدند: ظهر شده است؟ گفتم: بلی. آن وقت خواندنِ نماز ظهر و عصر با نوافلش را شروع کردند. بعد از اتمام نماز، مشغول ذکر گفتن شدند و تا لحظاتی که در حالت اغما بسر می‌بردند، مرتب پشت سر هم میگفتند: (سبحان‌اللَّه والحمدللَّه ولااله‌الّااللَّه واللَّه‌اکبر، سبحان‌اللَّه والحمدللَّه ولااله‌الّااللَّه واللَّه‌اکبر). این کار برای ما درس است. ما که رهبرمان را دوست داریم، باید به کارها و روحیات او توجه کنیم و از آن درس بگیریم.

 


استقامت و استحکامتان را حفظ کنید. دشمنها خیال میکردند که در خلأ وجود حضرت امام(ره) خواهند توانست شیطنت و شرارت کنند. الحمدللَّه حضور مردم، آنها را مأیوس کرد. نباید صرفاً به حضور مردم در شهرها که به مناسبت ایام عزاداری امام انجام میشود، اکتفا کرد. عامه‌ی مردم حضورشان همین است؛ ولی حضور شما در مراکز خدمتتان است. باید قوی و محکم، با سوداگران مرگ و بدخواهان و توطئه‌گران، در محدوده‌ی مسؤولیت و قلمرو فعالیت کمیته‌ی انقلاب اسلامی، برخورد کنید. باید نشان دهید که امت امام و فرزندانش، این نکته را از او یاد گرفته‌اند که همیشه خدا را شاهد و ناظر اعمال خود بدانند، و اگر امامشان در قید حیات نیست، خدای امامشان با آنهاست. مسؤولیتها و مأموریتها را خیلی قوی و محکم و با قاطعیتِ کامل و با حضور وسیع و همه‌جانبه انجام دهید و دشمن را مأیوس کنید.

 


خداوند ان‌شاءاللَّه همه‌ی شما را حفظ کند و موفق بدارد و دل و روح آن عزیزِ محبوبِ فقید را از شما شاد کند و دعای حضرت ولیّ‌عصر(ارواحنافداه) را شامل حال همه‌ی شما وامت اسلامی بکند.

 


والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‌

 

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  9:10 PM
تشکرات از این پست
mosadegh
mosadegh
کاربر طلایی3
تاریخ عضویت : بهمن 1388 
تعداد پست ها : 1778
محل سکونت : ایران

پاسخ به:بیانات مقام معظم رهبری

زنده باد امام خامنه‌ای

که

وجودش مایه برکت،آرامش،آسایش و امنیت است

و

کلام و بیاناتش راهگشای زندگی یست

 

.تفکر از تخصص مهمتر است📌

جمعه 18 فروردین 1396  9:10 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها