0

حكمت نامه لقمان

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:حكمت نامه لقمان

الاختصاص عن الأوزاعيّ ـ فيما قالَ لُقمانُ عليه السلام لاِبنِهِ ـ : يا بُنَيَّ ، دَع عَنكَ التَّجَبُّرَ وَالكِبرَ ، ودَع عَنكَ الفَخرَ ، وَاعلَم أنَّكَ ساكِنُ القُبورِ . حكمت نامه لقمان الاختصاص ـ به نقل از اوزاعى ، 
درباره آنچه لقمان عليه السلام به پسرش گفت ـ : اى پسرم! زورگويى و تكبّر و تفاخر را از خود دور كن، و بدان كه تو [سرانجام] در قبر ساكن خواهى شد.

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  4:01 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:حكمت نامه لقمان

الاختصاص عن الأوزاعيّ ـ فيما قالَ لُقمانُ عليه السلام لاِبنِهِ ـ : يا بُنَيَّ ، إيّاكَ وَالتَّجَبُّرَ وَالتَّكَبُّرَ وَالفَخرَ ، فَتُجاوِرَ إبليسَ في دارِهِ ... يا بُنَيَّ، اِعلَم أنَّهُ مَن جاوَرَ إبليسَ وَقَعَ في دارِ الهَوانِ ، لا يَموتُ فيها ولا يَحيا . حكمت نامه لقمان الاختصاص ـ به نقل از اوزاعى ، درباره آنچه لقمان عليه السلام به پسرش گفت ـ : 
اى پسرم! از زورگويى و تكبّر و تفاخر بپرهيز، و گرنه ، با ابليس در خانه اش همسايگى كن ! ... اى پسركم ! بدان كه هر كس با ابليس همسايگى كند، همانا در سراى خوارى و پستى قرار مى گيرد كه در آن ، مرگ و زندگى نيست .

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  4:01 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:حكمت نامه لقمان

الاختصاص عن الأوزاعيّ ـ فيما قالَ لُقمانُ عليه السلام لاِبنِهِ ـ : يا بُنَيَّ ، وَيلٌ لِمَن تَجَبَّرَ وتَكَبَّرَ ، كَيفَ يَتَعَظَّمُ مَن خُلِقَ مِن طينٍ ، وإلى طينٍ يَعودُ ، ثُمَّ لا يَدري إلى ماذا يَصيرُ إلَى الجَنَّةِ فَقَد فازَ ، أو إلَى النّارِ فَقَد خَسِرَ خُسراناً مُبيناً وخابَ. ويُروى : كَيفَ يَتَجَبَّرُ مَن قَد جَرى في مَجرَى البَولِ مَرَّتَينِ . الاختصاص ـ به نقل از اوزاعى ـ : لقمان به پسرش گفت : 
«اى پسرم! واى بر كسى كه زور گويد و تكبّر ورزد! چگونه خود را بزرگ مى شمارد كسى كه از گل آفريده شده و به گِل باز مى گردد و نمى داند به كجا خواهد رفت؟! يا به بهشت [مى رود] ، كه در اين صورت ، رستگار است ؛ يا به جهنّم ، كه در اين صورت ، آشكارا زيان كرده و بدبخت شده است» . 
و نيز روايت شده است : «چگونه زور گويد كسى كه دو بار ، در مجراى بول قرار گرفته است؟!» .

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  4:01 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:حكمت نامه لقمان

 

آرام گام برداشتن و آهسته سخن گفتن 


«وَ اقْصِدْ فِى مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَ تِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ» . 
«و در راه رفتنِ خود ، ميانه رو باش . و صدايت را آهسته ساز، كه بدترينِ آوازها بانگ خران است» .

تفسير القمي :قَولُهُ: « وَ اقْصِدْ فِى مَشْيِكَ » أي: لا تَعجَل. « وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ » أي: لا تَرفَعهُ « إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَ تِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ » . 
تفسير القمى :سخن خدا : «و در راه رفتنِ خود ، ميانه رو باش» يعنى: شتاب نكن. «و صدايت را آهسته ساز» يعنى: آن را بالا نبر «كه بدترينِ آوازها بانگ خران است» .
 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  4:01 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:حكمت نامه لقمان


الكافي عن أبيبكر الحضرمي :سَأَلتُ أبا عَبدِ اللّه عليه السلام عَن قَولِ اللّه ِ عَزَّ وجَلَّ : « إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَ تِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ » قالَ : العَطسَةُ القَبيحَةُ حكمت نامه لقمان . 

الكافى ـ به نقل از ابو بكر حَضرَمى ـ : 

از امام صادق عليه السلام درباره اين سخن خداوند عز و جل پرسيدم :

«و در راه رفتنِ خود ، ميانه رو باش» . 

فرمود : «[منظور ،] عطسه زشت است» .

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  4:01 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:حكمت نامه لقمان

مجمع البيان : «وَ اقْصِدْ فِى مَشْيِكَ» أي : اِجعَل في مَشيِكَ قَصداً مُستَوِياً عَلى وَجهِ السُّكونِ وَالوَقارِ، كَقَولِهِ «الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا» حكمت نامه لقمان . قالَ قَتادَةُ . مَعناهُ : تَواضَع في مَشيِكَ . وقالَ سَعيدُ بنُ جُبَيرٍ : ولا تَختُل في مَشيِكَ . «وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ» أي : اُنقُص مِن صَوتِكَ إذا دَعَوتَ وناجَيتَ رَبَّكَ، عَن عَطا . 
وقيلَ : لا تَجهَر كُلَّ الجَهرِ، وَاخفِض صَوتَكَ ولا تَرفَعهُ مُطاوِلاً بِهِ . 
«إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَ تِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ» أي : أقبَحُ الأَصواتِ صَوتُ الحَميرِ، أوَّلُهُ زَفيرٌ وآخِرُهُ شَهيقٌ، عَن قَتادَةَ . يُقالُ : وَجهٌ مُنكَرٌ أي : قَبيحٌ . أمَرَ لُقمانُ ابنَهُ بِالاِقتِصادِ فِي المَشيِ وَالنُّطقِ . 
ورُوِيَ عَن زَيدِ بنِ عَلِيٍّ أنَّهُ قالَ : أرادَ صَوتَ الحَميرِ مِنَ النّاسِ، وهُمُ الجُهّالُ، شَبَّهَهُم بِالحَميرِ كَما شَبَّهَهُم بِالأَنعامِ في قَولِهِ : «أُوْلَئِكَ كَالأَْنْعَـمِ» . حكمت نامه لقمان 
ورُوِيَ عَن أبي عَبدِ اللّه عليه السلام قالَ : هِيَ العَطسَةُ المُرتَفِعَةُ القَبيحَةُ، وَالرَّجُلُ يَرفَعُ صَوتَهُ بِالحَديثِ رَفعاً قَبيحا، إلاّ أن يَكونَ داعِياً، أو يَقرَأَ القُرآنَ . حكمت نامه لقمان


مجمع البيان: «و در راه رفتنِ خود ، ميانه رو باش» ؛ يعنى : راه رفتنت را ميانه و همچون راه رفتن در حالت آرامش و وقار قرار ده ، مانند اين سخن خدا : «كسانى كه روى زمين ، به نرمى گام بر مى دارند» . 

قَتاده مى گويد: معناى آن چنين است: در راه رفتنت ، فروتن باش . 
سعيد بن جُبَير مى گويد : در راه رفتنت ، فريبكارى نكن . 
«و صدايت را آهسته ساز» ؛ يعنى : هر گاه پروردگارت را خواندى و مناجات نمودى، صدايت را كوتاه كن .


و گفته شده كه يعنى : فرياد نزن، و صدايت را فرو ببَر و آن را بلند و كشيده نكن . 
«كه بدترينِ آوازها بانگ خران است» از قَتاده نقل شده كه يعنى : زشت ترينِ صداها آواز درازگوش است كه آغاز آن عرعر ، نفس بلند براى عرعر و پايان آن ، نفس فرو بردن براى عرعر است . گفته مى شود: وجه منكر ؛ يعنى صورت زشت . لقمان عليه السلام پسرش را به ميانه روى در گام برداشتن و سخن گفتن ، امر كرد . 

و از زيد بن على روايت شده كه گفت: منظور، در آوردنِ صداى اُلاغ توسّط مردم است و آنها [كه چنين صداهايى از خود در مى آورند] نادان ها هستند كه خداوند به اُلاغ ، تشبيهشان كرده ، چنان كه در آيه ديگرى آنان را به چارپايان تشبيه فرموده است : «آنان مانند چارپايان اند» . 

و از امام صادق عليه السلام روايت شده كه فرمود: «[منظور از آن ،] عطسه بلند و زشت است، و مرد ، صدايش را براى سخن گفتن ، به زشتى بلند مى كند، مگر آن [هنگامى] كه دعا كند يا قرآن بخواند» .

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  4:01 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:حكمت نامه لقمان

فصل سوم: داستان هايى از حكمت هاى لقمان 

نپذيرفتن داورى ميان مردم 



رسول اللّه صلى الله عليه و آله :حَقّاً لَم يَكُن لُقمانُ نَبِيّاً ، ولكِن كانَ عَبداً صَمصامَةً ، كَثيرَ التَّفَكُّرِ ، حَسَنَ الظَّنِ ، أحَبَّ اللّه َ فَأَحَبَّهُ ، وضَمِنَ عَلَيهِ بِالحِكمَةِ ، كانَ نائِماً نِصفَ النَّهارِ إذ جاءَهُ نِداءٌ : يا لُقمانُ ، هَل لَكَ أن يَجعَلَكَ اللّه ُ خَليفَةً فِي الأَرضِ تَحكُمُ بَينَ النّاسِ بِالحَقِّ؟ 
فَانتَبَهَ فَأَجابَ الصَّوتَ ، فَقالَ : إن يُجبِرني 
حكمت نامه لقمان رَبّي قَبِلتُ ، فَإِنّي أعلَمُ إن فَعَلَ ذلِكَ بي أعانَني وعَلَّمَني وعَصَمَني ، وإن خَيَّرَني رَبّي قَبِلتُ العافِيَةَ ولمَ أقبَلِ البَلاءَ . 
فَقالَتِ المَلائِكَةُ بِصَوتٍ لا يَراهُم : لِمَ يا لُقمانُ؟ 
قالَ : لِأَنَّ الحاكِمَ بِأَشَدِّ المَنازِلِ وأكدَرِها يَغشاهُ الظُّلمُ مِن كُلِّ مَكانٍ يَنجو ويُعانُ وبِالحَرِيِّ أن يَنجُوَ ، وإن أخطَأَ أخطَأَ طَريقَ الجَنَّةِ ، ومَن يَكُن فِي الدُّنيا ذَليلاً خَيرٌ مِن أن يَكونَ شَريفاً ، ومَن يَختَرِ الدُّنيا عَلَى الآخِرَةِ تَفتِنهُ الدُّنيا ولا يُصيبُ مُلكَ الآخِرَةِ . 
فَعَجِبَتِ المَلائِكَةُ مِن حُسنِ مَنطِقِهِ ، فَنامَ نَومَةً فَغُطَّ بِالحِكمَةِ غَطّا فَانتَبَهَ فَتَكَلَّمَ بِها ، ثُمَّ نودِيَ داوُدُ بَعدَهُ فَقَبِلَها ولَم يَشتَرِط شَرطَ لُقمانَ . . . وكانَ لُقمان يُؤازِرُهُ بِحِكمَتِهِ حكمت نامه لقمان وعِلمِهِ ، فَقالَ لَهُ داودُ : طوبى لَكَ يا لُقمانُ ، اُوتيتَ الحِكمَةَ وصُرِفَت عَنكَ البَلِيَّةُ ، واُوتِيَ داوُدُ الخِلافَةَ وَابتُلِيَ بِالرَّزِيَّةِ أوِ الفِتنَةِ . حكمت نامه لقمان 

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : در حقيقت ، لقمان ، پيامبر نبود ؛ ليكن بنده اى بود مصمّم، انديشه مند و با حُسن ظن . خدا را دوست مى داشت . پس خدا نيز او را دوست داشت و حكمت را بر او ضمانت كرد. وسط روز ، خوابيده بود كه ناگهان به پذيرش خلافت ، فرا خوانده شد كه : «اى لقمان! آيا مى خواهى كه خداوند ، تو را خليفه اى در روى زمين قرار دهد تا در ميان مردم ، به حق ، داورى كنى ؟» . 
لقمان ، بيدار شد و در پاسخ گفت : «اگر پروردگارم مرا وادار كند، مى پذيرم؛ زيرا مى دانم كه اگر با من چنين كند . يارى ام مى نمايد و دانشم مى آموزد و از خطا نگاهم مى دارد. ولى اگر پروردگارم مرا مخيّر سازد، عافيت را مى پذيرم و بلا را نمى پذيرم» .
فرشتگانى كه نمى ديدشان ، با صدايى به او گفتند: اى لقمان! چرا چنين گفتى؟ 
گفت: «زيرا حكمران ، در سخت ترين و مشكل ترين مقام ، جاى گرفته كه ظلم از هر طرف ، بر او احاطه دارد؛ [امكان دارد] خوار شود يا يارى گردد . اگر به صواب داورى كند، اميد است كه نجات يابد و اگر [در داورى] به خطا رود، راه بهشت را به خطا رفته است. هر كس در دنيا حقير و بى مقام باشد ، بهتر از اين است كه صاحب مقام باشد ، و هر كس دنيا را در مقابل آخرت بر گزيند، دنيا او را مى آزمايد ؛ ولى به پادشاهىِ آخرت ، دست نمى يابد» . 


فرشتگان از زيبايىِ گفتار او ، در شگفت شدند. لقمان ، لحظه اى خوابيد و سراسر وجودش آكنده از حكمت شد. پس ، از خواب بيدار شد و [از آن پس ]حكيمانه سخن گفت . 
پس از او، داوود عليه السلام به پذيرش خلافت ، فرا خوانده شد و او آن را پذيرفت و شرط لقمان را مطرح نكرد... . لقمان با دانش و حكمتش ، داوود را يارى مى كرد. داوود گفت: «خوشا به حالت ، اى لقمان! به تو حكمت داده شد و بلا از تو دور گرديد ؛ ولى به داوود خلافت داده شد و دچار مصيبت و فتنه گرديد» .


 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  4:01 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:حكمت نامه لقمان

سخن حكيمانه لقمان درباره نپرسيدن 



حكمت نامه لقمان المستدرك على الصحيحين :قالَ أنَسٌ : إنَّ لُقمانَ عليه السلام كانَ عِندَ داوُدَ وهُوَ يَسرُدُ حكمت نامه لقمان الدِّرعَ ، فَجَعَلَ يَفتِلُهُ هكَذا بِيَدِهِ ، فَجَعَلَ لُقمانُ عليه السلام يَتَعَجَّبُ ويُريدُ أن يَسأَلَهُ ، ويَمنَعُهُ حِكمَتُهُ أن يَسأَلَهُ ، فَلَمّا فَرَغَ مِنها صَبَّها عَلى نَفسِهِ فَقالَ : نِعمَ دِرعُ الحَربِ هذِهِ . 
فَقالَ لُقمانُ : الصَّمتُ مِنَ الحِكمَةِ وقَليلٌ فاعِلُهُ، كُنتُ أرَدتُ أن أسأَلَكَ فَسَكَتُّ حَتّى كَفَيتَني . حكمت نامه لقمان




المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از اَ نَس ـ : لقمان عليه السلام نزد داوود عليه السلام بود كه او داشت با دست خودش زره مى بافت. لقمان [كه زره نديده بود ، ]در شگفت بود و مى خواست از او بپرسد ؛ ولى حكمتش مانع مى گرديد. وقتى داوود عليه السلام كارش تمام شد، زره را بر دوش خود انداخت و گفت: اين ، چه زره جنگىِ خوبى است! 
لقمان گفت: «سكوت ، از حكمت است ؛ ولى رعايت كننده آن ، اندك است. تصميم گرفته بودم كه از تو بپرسم ؛ ولى ساكت شدم تا اين كه تو خودت كفايتم كردى [و پاسخم را دادى]» .



حكمت نامه لقمان إرشاد القلوب :رُوِيَ : أنَّ لُقمانَ رَأى داوُدَ يَعمَلُ الزَّرَدَ فَأَرادَ أن يَسأَلَهُ ثُمَّ سَكَتَ ، فَلَمّا لَبِسَها داوُدُ عَرَفَ لُقمانُ حالَها بِغَيرِ سُؤالٍ . حكمت نامه لقمان


إرشاد القلوب:روايت شده كه لقمان عليه السلام داوود عليه السلام را ديد كه زره مى بافد . خواست از او بپرسد [كه چيست] ؛ ولى سكوت اختيار كرد . وقتى كه داوود عليه السلام آن را پوشيد، لقمان بدون پرسش، وضعيت و چگونگىِ زره را شناخت .
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  4:01 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:حكمت نامه لقمان

نخستين حكمتى كه از لقمان آشكار شد 
بحار الأنوار :أوَّلُ ما ظَهَرَ مِن حِكَمِ لُقمانَ أنَّ تاجِراً سَكِرَ وخاطَرَ نَديمَهُ أن يَشرَبَ ماءَ البَحرِ كُلَّهُ وإلاّ سَلَّمَ إلَيهِ مالَهُ وأهلَهُ ، فَلَمّا أصبَحَ وصَحا نَدِمَ وجَعَلَ صاحِبُهُ يُطالِبُهُ بِذلِكَ . 
فَقالَ لُقمانُ : أنَا اُخَلِّصُكَ بِشَرطِ أن لا تَعودَ إلى مِثلِهِ . قُل : أ أَشرَبُ الماءَ الَّذي كان فيهِ وَقتَئِذٍ فَأتِني بِهِ ، أو أشرَبُ ماءَهُ الآنَ فَسُدَّ أفواهَهُ لِأَشرَبَهُ ، أو أشرَبُ الماءَ الَّذي يَأتي بِهِ فَاصبِر حَتّى يَأتِيَ ، فَأَمسَكَ صاحِبُهُ عَنهُ .

حار الأنوار:نخستين حكمتى كه از لقمان آشكار شد، اين بود كه: تاجرى مست شد و با هم پياله اش شرط بست كه همه آب درياچه را بنوشد و گرنه ، خود و عيالش تسليم او شوند. وقتى صبح شد و به هوش آمد ، [از اين شرط بندى] پشيمان شد. رفيقش از او مى خواست كه به شرط عمل كند . 
لقمان گفت : «من تو را [از اين مخمصه] خلاص مى كنم ؛ به شرط اين كه ديگر چنين كارى نكنى . [به طلبكار] بگو: آيا آبى را كه شرط كرديم، بنوشم ؟ پس آن را بياور [تا بنوشم] . يا آبى را كه الان در درياچه است ، بنوشم ؟ پس دهانه هايش را ببند تا آن را بنوشم . يا آبى را كه بعدا خواهد آمد ، بنوشم ؟ پس صبر كن تا بيايد!» . 
[با اين استدلال] ، رفيقش از او دست بر داشت .
.........
روایت دیگر:

الدر المنثور عن عكرمة :سَكِرَ مَولاهُ فَخاطَرَ قَوماً عَلى أن يَشرَبَ ماءَ بُحَيرَةَ ، فَلَمّا أفاقَ عَرَفَ ما وَقَعَ مِنهُ ، فَدَعا لُقمانَ فَقالَ : لِمِثلِ هذا كُنتُ أخبَؤُكَ . فَقالَ : اِجمَعهُم ، فَلَمَّا اجتَمَعوا قالَ : عَلى أيِّ شَيءٍ خاطَرتُموهُ ؟ قالوا : عَلى أن يَشرَبَ ماءَ هذِهِ البُحَيرَةِ . قالَ : فَإِنَّ لَها مَوادَّ ، فَاحبِسوا مَوادَّها عَنها . قالوا : كَيفَ نَستَطيعُ أن نَحبِسَ مَوادَّها ؟ قالَ : وكَيفَ يَستَطيعُ أن يَشرَبَها ولَها مَوادُّ! حكمت نامه لقمان الدرّ المنثور ـ به نقل از عِكرِمه ـ : مولاى لقمان، مست شد و با گروهى شرط بست كه آب درياچه اى را بنوشد . وقتى به هوش آمد، فهميد كه چه شرطى [مُحال] بسته است. لقمان را خواست و به او گفت: تو را براى چنين مشكلاتى پنهان داشته ام [ ، پس چاره اى بينديش] . 
لقمان گفت: «آنها را جمع كن» . 
وقتى گرد آمدند ، به آنان گفت: «بر سرِ چه چيز با او شرط بستيد؟» . 
گفتند: بر سرِ اين كه آب درياچه را بنوشد. 
لقمان گفت: «اين درياچه مواد و اجسامى دارد . آنها را جدا سازيد» . 
گفتند: چگونه مى توانيم اجسام آن را جدا كنيم؟ 
لقمان گفت: «پس چگونه مى تواند آب را با آن اجسام بنوشد؟! » .


 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  4:01 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:حكمت نامه لقمان

دل نبستن به خشنودىِ مردم 

فتح الأبواب :روايت شده كه لقمان حكيم ، در سفارش به فرزندش گفت: «به خشنودى و مدح و ذمّ مردم، دل خوش مدار؛ زيرا اين، دستْ يافتنى نيست؛ هر چند انسان در تحصيل آن ، نهايت تلاش خود را به انجام رساند» . 
فرزندش به او گفت: معناى اين سخن چيست؟ دوست دارم براى آن ، مَثَلى يا كارى و يا سخنى را ببينم. 
لقمان به او گفت: «من و تو بيرون برويم» . 
بيرون رفتند و لقمان عليه السلام حيوانى را كه با آنها بود، سوار شد و پسرش را پياده رها كرد تا پشت سر او بيايد . بر گروهى گذر كردند، كه آنها گفتند: عجب پير سنگ دل و بى رحمى است ؛ خودش كه قوى تر است ، سوار حيوان شده و بچه را پياده رها كرده! اين ، كار بدى است . 
لقمان به فرزندش گفت: «آيا سخن آنان را شنيدى كه سوار شدن من و پياده رفتن تو را بد شمردند؟» . 
گفت: آرى. 
لقمان عليه السلام گفت: «حال ، تو سوار شو تا من پياده بيايم» . 
فرزند ، سوار شد و لقمان ، پياده راه افتاد تا اين كه بر گروه ديگرى گذر كردند، و آنها گفتند: عجب پدر و فرزند بدى هستند! پدر به اين دليلْ بد است كه بچه را خوب ادب نكرده و او سوار شده و پدر را پشت سر خود ، پياده رها كرده، در حالى كه پدر ، سزاوار احترام و سوار شدن است. فرزند نيز بد است ؛ زيرا او با اين حال، عاقّ پدر شده است. بنا بر اين، هر دو ، كار بدى كرده اند. 
آن گاه ، لقمان به فرزندش گفت: «شنيدى؟» . 
گفت: آرى . 
لقمان گفت: «حال ، هر دو با هم ، سوار حيوان مى شويم» . 
سوار شدند و وقتى بر گروهى ديگر گذر كردند، آنها گفتند: عجب! در دل اين دو سوار، رحمى نيست و از خدا بى خبرند؛ هر دو ، سوار اين حيوان شده اند و خارج از توان، از آن ، بار مى كشند. بهتر بود يكى سوار شود و ديگرى پياده برود . 
لقمان گفت: «شنيدى؟» . 
گفت: آرى. 
آن گاه گفت: «حال ، بيا حيوان را بدون سواره، از پشت سر برانيم» . 
چنين كردند و وقتى بر گروهى گذر كردند، آنها گفتند: اين كارِ اين دو شخص ، عجيب است كه حيوان را بدون سواره رها كرده اند و خودشان پياده مى روند. 
در هر حال، آنها را مذمّت كردند. لقمان به فرزندش گفت: «مى بينى كه تحصيل رضايت مردم ، محال است . پس به آن اعتنا نكن و به جلب رضايت خداوند ـ جلّ جلاله ـ مشغول باش ، كه كسب و كار و سعادت و خوش بختىِ دنيا و روز حساب و سؤال ، در آن است» .


 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  4:01 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:حكمت نامه لقمان

 

طولانى ننشستن در مستراح 
مجمع البيان :قيلَ إنَّ مَولاهُ دَخَلَ المَخرَجَ فَأَطالَ فيهِ الجُلوسَ فَناداهُ لُقمانُ : إنَّ طولَ الجُلوسِ عَلَى الحاجَةِ يُفجَعُ مِنهُ الكَبِدُ ، ويورَثُ مِنهُ الباسورُ ، و يَصعَدُ الحَرارَةُ إلَى الرَّأسِ . وَاجلِس هَوناً وقُم هَوناً . 
قالَ : فَكَتَبَ حِكمَتَهُ عَلى بابِ الحُشِّ . حكمت نامه لقمان 
مجمع البيان :گفته شده كه مولاى لقمان ، داخل مستراح شد و مدّت طولانى در آن جا نشست. لقمان او را ندا داد : «طولانى نشستن براى قضاى حاجت، كبد را درد مى آورد و موجب بواسير مى شود و حرارت و تب را به سر منتقل مى كند . بدين خاطر ، سبك بنشين و سبك پا شو» . 
راوى مى گويد: لقمان حكمتش را بر درِ مستراح نوشت
 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  4:01 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:حكمت نامه لقمان

تنهانشينى طولانى 

حكمت نامه لقمان تنبيه الخواطر :كانَ لُقمانُ يُطيلُ الجُلوسَ وَحدَهُ ، فَكانَ يَمُرُّ بِهِ مَولاهُ فَيَقولُ : يا لُقمانُ ، إنَّكَ تُديمُ الجُلوسَ وَحدَكَ ، فَلَو جَلَستَ مَعَ النّاسِ كانَ آنَسَ لَكَ . 
فَيَقولُ لُقمانُ : إنَّ طولَ الوَحدَةِ أفهَمُ لِلفِكرَةِ ، وطولَ الفِكرَةِ دَليلٌ عَلى طَريقِ الجَنَّةِ . 
حكمت نامه لقمان


تنبيه الخواطر:لقمان به تنهانشينى عادت داشت . وقتى مولايش از كنارش مى گذشت، به او مى گفت: اى لقمان! تو زياد تنها مى نشينى . اگر با مردم بنشينى، برايت خوب است. لقمان مى گفت: «تنهايىِ زياد، انديشه را فهيم تر مى كند و انديشه زياد، راه نماى راه بهشت است» .
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  4:01 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:حكمت نامه لقمان

 

دور كردن تهمت از خود


عرائس المجالس عن عِكرِمة :

كانَ لُقمانُ مِن أهوَنِ مَملوكٍ عَلى سَيِّدِهِ ، فَبَعَثَهُ مَولاهُ مَعَ رِفقَةٍ لَهُ إلى بُستانٍ لَهُ لِيَأتوهُ بِشَيءٍ مِن ثَمَرِهِ ، فَجاؤوا ولَيسَ مَعَهُم شَيءٌ ، وقَد أكَلُوا الثَّمَرَةَ وأحالوا عَلى لُقمانَ . 
فَقالَ لِمَولاهُ : إنَّ ذَا الوَجهَينِ لا يَكونُ عِندَ اللّه‏ِ أميناً ، فَاسقِني وإيّاهُم ماءً جَميعاً ، ثُمَّ أرسِلنا لِنَقذِفَهُ ، فَفَعَلَ ، فَجَعَلوا يَتَقايَؤونَ الفاكِهَةَ ، وجَعَلَ لُقمانُ يَتَقايَأُ ماءً نَقِيّاً ، فَعَرَفَ صِدقَهُ مِن كَذِبِهِم . 



عرائس المجالس

ـ به نقل از عِكرِمه ـ: لقمان از ساده ‏ترين غلامان در نزد مولايش بود. مولايش او را به همراه رفيقانش ، به بستان خود فرستاد تا ميوه‏اى برايش بياورند. آنها بدون ميوه از بستان برگشتند ؛ ميوه را خورده بودند و آن را به گردن لقمان انداخته بودند. لقمان به مولايش گفت: «شخص دو رو، نزد خداوند امانتدار نيست. پس به من و آنها همگى ، آب بنوشان . سپس وادارمان كن تا [قى كنيم و ]ميوه را بيرون بياوريم» . 
او اين كار را كرد و آنها ميوه را قى مى ‏كردند ؛ ولى لقمان آب گوارا بيرون آورد. بدين ترتيب، مولا راستگويىِ لقمان را از دروغگويىِ آنان باز شناخت .


عرائس المجالس : ص 313 . 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  4:01 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:حكمت نامه لقمان

 

عيب گرفتن بر نقش يا نقّاش؟


عرائس المجالس عن شَقيق :

قيلَ لِلُقمانَ : ما أقبَحَ وَجهَكَ! 
قالَ : تَعيبُ بِهذا عَلَى النَّقشِ أو عَلَى النّاقِشِ؟! 



عرائس المجالس

ـ به نقل از شقيق ـ: به لقمان حكيم گفته شد : چه قدر صورت تو زشت است! 
گفت: «آيا تو [با اين سخن ،] بر نقش ، ايراد مى‏گيرى يا بر نقّاش؟ (به خدا و يا كارش عيب مى‏گيرى؟!)» .


عرائس المجالس : ص 314 . 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  4:01 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:حكمت نامه لقمان

 

كِشتنِ جو به جاى كنجد 

محبوب القلوب :وكانَ سَيِّدُهُ أمَرَهُ أن يَزرَعَ لَهُ في أرضِهِ السِّمسِمَ ، فَزَرَعَ الشَّعيرَ ، فَلَمّا دَنَا الحَصادُ ، قالَ لَهُ سَيِّدُهُ : لِمَ زَرَعتَ الشَّعيرَ ، وقَد أمَرتُكَ بِزَرعِ السِّمسِمِ؟ 
فَقالَ لُقمانُ : كُنتُ رَجَوتُ مِنَ اللّه ِ أن يُنبِتَ لَكَ السِّمسِمَ . 
فَقالَ لَهُ سَيِّدُهُ : هَل يَكونُ ذلِكَ مُمكِناً؟ 
فَقالَ لُقمانُ : أراكَ تَعصِي اللّه َ تَعالى وتَرجو مِنهُ الجَنَّةَ ، فَقُلتُ : لَعَلَّ ذلِكَ يَكونُ ، فَبَكى سَيِّدُهُ فَتابَ عَلى يَدِهِ ، فَأَعتَقَهُ .



محبوب القلوب:مولاى لقمان به او دستور داد كه در زمينش ، براى او كنجد بكارد ؛ ولى او جو كاشت . وقتى كه زمان درو فرا رسيد، مولا گفت: چرا جو كاشتى، در حالى كه من به تو دستور دادم كه كنجد بكارى؟ 
لقمان گفت : «از خدا اميد داشتم كه براى تو ، كنجد بروياند» . 
مولايش گفت: مگر اين ممكن است؟ 
لقمان گفت: «تو را مى بينم كه خداى متعال را نافرمانى مى كنى، در حالى كه از او اميد بهشت دارى ؛ لذا گفتم شايد آن هم بشود» . 
آن گاه ، مولايش گريست و به دست او توبه كرد و او را آزاد ساخت .
 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

جمعه 18 فروردین 1396  4:01 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها