0

اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت

 

امامی که از انوارش قیامت می شود معنا

اگر هادی ست از اسمش هدایت می شود معنا

صبوری جلوه می گیرد اگر یک گوشه بنشیند

اگر برخیزد از جایش شجاعت می شود معنا

عرق از روی پیشانیش اگر بر روی آب افتد

از آن یک قطره دریای طهارت می شود معنا

کسی که حلقه ی وصل محمد با محمد شد

علی هم گر شود با او رسالت می شود معنا

علیِّ چارمین وقتی که خود جد محمد شد

برای شیعه اش قطعا ولایت می شود معنا

علیِّ آخرین یعنی که بعد از حیدر کرّار

امامت در امامت در امامت می شود معنا

نه اینکه کور بینا گردد و از جا به پا خیزد

فقط با بردن نامش شفاعت می شود معنا

برای جامعه از یک فراز«جامعه» بی شک؛

دیانت می شود پیدا، سیاست می شود معنا

علیِّ دیگری هم برده شد در بزم«مِی»این بار؛

به سامرّا به جای شام غربت می شود معنا

گریز روضه دارد می رود در بزم«مِی» وقتی؛

میان تشت، خورشید قیامت می شود معنا

حسابش را بکن مستی بگیرد چوب در دستی

دراین حالت برای ضربه سرعت می شود معنا

دوچندان می شود در حالت مستی توان فرد

بدین ترتیب دربرخورد شدت می شود معنا

وَ دربرخوردها یک روز هم آیینه بر در خورد

شکستن بعد از آن برخورد راحت می شود معنا

یکی ازدست،آن یک از در و آن دیگر از دیوار

فقط سیلی براین صورت سه صورت می شود معنا

 

مهدی رحیمی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

غریب آقام...

بی هوا درب خانه ات وا شد

عده ای نانجیب آمده اند

بین سجده، بدون عمامه

پیِ تو ای غریب آمده اند


می کِشد با دو دستِ بسته تو را

دل به تقدیر داده بودی تو

دشمنانت سوار بر مرکب

پشت مرکب پیاده بودی تو

 


جان فدایت که روضه خوان بودی

یادِ نور دو عین افتادی

عقب قافله زمین خوردی

یادِ بنتُ الحسین افتادی

 


تا رسیدی به کاخ آن ملعون

پر و بالت تمام خاکی شد

ذره ای از بها نمی افتد

گیرم اصلا امام خاکی شد

 


متوکل شراب آورد و...‌

بعد از آن هم کمی به تو خندید

طعنه زد لااقل بخوان شعری

شعر خواندی...وجودِ او لرزید

 

دل زهراییت شکست آن جا

یادت افتاده بود بزم شراب

یاد دندان و خیزران بودی

یادت افتاده بود اشک رباب

 


یادت آمد شراب را می ریخت

به روی زخم دیده ی جدت

چشم عباس خیره شد ناگه

سوی رأس بریده ی جدت

 


می چکید اشکش از نوک نیزه

همه ی های و هویم این جا بود

دختری زیر لب فقط می گفت:

کاش الآن عمویم این جا بود

 

محمد جواد شیرازی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

ابن الرضا...

يا من ارجوه لكل خير يا ابن الرضا

روضه اي مهمانمان كن سامرا ، ابن الرضا

جامعه خواندن چه زيبا مي شود در صحن تان

شام هجران ، گوشه ى ايوان طلا ، ابن الرضا

لطف كن با بال اشك روضه دل را پر بده

در هواى زخمى ، از زهر جفا ، ابن الرضا

با گريز روضه ات دل مي شود غرق بلا

سامرا هم مي شود كرببلا ، ابن الرضا

 روضه خوان مي گفت جسم پاكتان تشيع شد

جان فداى آن سر از تن جدا ، ابن الرضا

لحظه ى آخر سرت بر زانوى فرزند بود

واي من از رأس روي نيزه ها ، ابن الرضا
 
نيست در شأن شما ابيات ناچيز حقير

گوشه چشمي تا شود حقت ادا ، ابن الرضا

كاش مي شد تا بيايد مهدي صاحب زمان

با دل غرق به خونت كن دعا ، ابن الرضا

 

اصغر چرمی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

زائر آن بار كه قسمت شد و سامرّا رفت

 

همه ي درد و غمش در حرم از دنيا رفت

 

چشم را بست و دعا كرد كه عاشق بشود

 

پلكِ او وا نشده ، ديد دعا بالا رفت

 

چار تا قبر ، در إحرامِ سيادت ديد و

 

دل او تا حرم گمشده ي زهرا رفت

 

خواست تا "جامعه خواني" كند،از روي ادب

 

دست بر سينه، سوي قبر دوتا آقا رفت

 

گفت:صد مرتبه تكبير و زيارت را خواند

 

هر فرازي كه نفهميد، پيِ معنا رفت

 

خيس شد صورتش از گريه كه درهرسطري

 

دل آشفته و طوفاني او صد جا رفت

 

يادش افتاد شبي تلخ وَ مردي را كه

 

پابرهنه ،وسط كوچه ،پيِ اعدا رفت

 

جگر ختم رُسُل سوخت دل زهرا سوخت

 

دست بسته ز حرم چون پسر مولا رفت

 

يادش افتاد كه "آقاي غريبي" ، هادي

 

از سر جبر سوي بزم مِي ، از اينجا رفت

 

يادش افتاد كه از ناي جگر سوخته اي

 

تا دل عرش خدا نوحه ي واويلا رفت

 

يادش افتاد كه در ساعت تشييعِ تني

 

پسري پاره گريبان ، عقبِ بابا رفت

 

ناگهان صحنه ورق خورد و به گودال رسيد

 

شمر روي تن غارت شده اي با پا رفت

 

بعد از آن ديد ميان غُل و زنجيرِ ستم

 

پسري با تن تبدار كه با سرها رفت...

 

*****

 

يار تنهاست بپرهيز تو هم از تن ها

 

بُرد كرد آنكه به سرداب حرم تنها رفت

 

همه گفتند پس از رجعت سرخ طبسي

 

آخرين بار خودش را چه قَدَر زيبا رفت

 

شاعر:محمد قاسمی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت

 

خورشید در کرامت بی انتهای توست

جنس ستاره وصله ی رو عبای توست

یا ایهاالنقی غم عشقت برای من

یا ایهاالنقی سر و جانم برای توست

قلبم که بین سینه به عشق تو می تپد

از عاشقان کنیه ی ابن الرضای توست

غصه نخور برای کبوتر نداشتن

جبرییل خود کبوتر صحن و سرای توست

مثل پیمبری ولی از جنس مرتضا

سرداب خانه ی تو همانا حرای توست

چشمان ما به درک حریمت نمی رسد

بر بام عرش سایه ی گلدسته های توست

آقا به رتبه ات فقها غبطه می خورند

نه نه پیمبران خدا غبطه می خورند

قبل تو سامرا سر بامش علم نداشت

دستی شبیه دست تو جود و کرم نداشت

موسی کجا و معجزه ی دست تو کجا؟

حتی مسیح نیز شبیه تو دم نداشت

تفسیر آیه های خدا درس جامعه ست

قرآن بدون ذکر تو نون و قلم نداشت

تقصیر ماست اینکه تو در اوج غربتی

تنها تر از تو عمر زمین از عدم نداشت

آقای من فدای سرت گنبد خراب

تو مادرت کسی ست که عمری حرم نداشت

تو بی کسی قبول ، ولی مثل او که نه..

سیلی نخورده ای تو و رویت ورم نداشت

از غربت تو ارض و سما گریه میکنند

هرشب فرشته های خدا گریه می کنند

شرمنده گی ست دیده ز خون تر نداشتن

روز شهادت تو علم بر نداشتن..

اوج سعادت است برای کسی چو من

پای رکاب مقدمتان سر نداشتن...

سخت که امام دهم باشی و علی

اما کسی شبیه به قنبر نداشتن

سخت بین شهر پر از ظلم و بی کسی

هی بار غم کشیدن و لشگر نداشتن

سهم تو شد زمان هجوم هزار غم

دردی شبیه غصه ی مادر نداشتن

آن لحظه ای که زخم به قلبت هجوم برد

سهم تو بود مالک اشتر نداشتن

در کربلا حسین به عباس تکیه کرد

تو بودی و غریبی و یاور نداشتن

تنها میان لشگر اعدا چه میکنی؟؟

در کاروان سرای گداها چه میکنی؟؟

آقا اگرچه سینه ات از غم کباب بود

اما همیشه مشک شما پر ز آب بود

بردند اهل سامره فیض از دعای تو

اما همیشه خوبی تو بی جواب بود

حیف از دعای جامعه ات که غریب ماند

هر خط آن برابر با صد کتاب بود

آن لحظه ای که پای برهنه دواندنت

آقا گمان کنم که به دستت طناب بود

پای برهنه بردن تو جای خود ولی...

...سنگین ترین غمت می و بزم شراب بود

بزم شراب رفتن تو طشت زر نداشت

با این وجود حال تو خیلی خراب بود

در مجلسی که راس امام و شراب بود

در اوج غصه لحظه ی مرگ رباب بود

دنیای غم به خانه ی قلب رباب ریخت

آنجا یزید بر سر آقا شراب ریخت

 

مهدی نظری

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

دلم امشب گدای سامراست

از تو غیر از تو را نخواهم خواست

یا علیّ النقیٍ الهادی

حرم تو بهشت قرب خداست

آسمان خاکبوس گنبد تو

کهکشان پیش پای تو برخاست

«مهبط الوحی و معدن الرحمه»

دل دریایی و زلال شماست

ذره با یک اشاره ات خورشید

قطره با یک نگاه تو دریاست

« من عصاکم فقد عصی الله »است

که مطیع شما مطیع خداست

قصه ی دوستی تان مولا

شرح و تفسیر وال من والاست

«قد نشرتم شرایع الاحکام»

راه غیر از شما فریب و خطاست

«قولکم صدق ، فعلکم حقٌّ

امرکم متبع » که حکم قضاست

بسته بر بال هر ملک آمین

نفس جاری تو عین دعاست

«من اتاکم نجی» ، برای همه

آن ضریح شکسته قبله نماست

مشعل جامعه کبیره ی تو

به یقین رهگشای اهل ولاست

هر فرازش کتاب معرفت است

سطر سطرش شعور و شور افزاست

و خدا در طلیعه ی خلقت

عرش خود را به نورتان آراست

برج و باروی اقتدار شما

تا قیامت بلند و پا بر جاست

بزم می ، برکة السباع ، ای وای

روضه هایت گریز عاشوراست

خاکبوس در تو سلطان است

هرکه بیچاره ی تو شد آقاست

 

کمیل کاشانی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:57 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

همراه با زیارت زیبای جامعه

در هر فراز نام تو را ذکر میکنم

"یا إهدنا الصراط"ِ نماز مقربین

در هر نماز نام تو را ذکر میکنم

 

حتی مسیحیان به دمت معتقد شدند

وقتی مسیح نذر تو کرد و شفا گرفت

دیشب مریض خانه ی ما با وساطتت

شد رو به راه ، تذکره ی کربلا گرفت

 

پیچیده سوز ناله ی تو بین قرن ها

آهت اثر نمود و جهان پر شراره شد

با پاره پاره ی جگرت این غزل گریست

با خون دل نوشته شد و چارپاره شد

 

بالا سر تو ضامن آهو کشید آه

بر جمع سوگوار تو آهو اضافه شد

از روی درد ناله زدی: وای مادرم

کم شد ز سینه درد و به پهلو اضافه شد

 

روز دوشنبه زهر و مغیره یکی شده *

با تازیانه بر جگرت حمله ور شدند

روز دوشنبه داغ دلت باز تازه شد

یادآور مصیبت دیوار و در شدند

 

گر چه به روی سینه ی تو زهر پا گذاشت

دور و بر تو خولی و شمر و سنان نبود

گر چه به تو تعارف جام شراب شد

دیگر خبر ز طشت و لب و خیزران نبود

 

از قتلگاه کرببلا سر در آورد

هر کس که کرد مرثیه خوانیِ قتل تو

یک تا دوازده... همه را شمر کشته است

آن ضربه ی دهم شده بانی قتل تو

 

* بنا بر بعضی روایات امام هادی(ع) در روز دوشنبه به شهادت رسیدند.

 وقتی پیکر مطهر آن حضرت را حرکت می دادند، شنیدند کنیزی میگوید: 

(ما ذا لقینا فی یوم الاثنین قدیماً و حدیثاً(

یعنی ما چه کشیدیم از نحوست روز دوشنبه از قدیم الایام تا این زمان

 و با این جمله به روز شهادت پیغمبر (ص) و آتش زدن در خانه ی

 حضرت صدیقه (س) اشاره کرد.

منتهی الآمال،شیخ عباس قمی ص ۱۲۹۰

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

سلام ای حضرت دلبر سلام ای سبط پیغمبر

سلام ای معدنُ الرَّحمه سلام ای شافع محشر

 

کسی که جامعه خوانده دلش در سامرا مانده

چرا قسمت نشد دیگر نماز و اشکِ بالاسر

 

دوباره غربت شیعه دوباره ناله ی زهرا

دوباره دیده گریان شد برای زاده ی حیدر

 

امام شهر سامرا دلم خون است ای آقا

چرا رنگ رُخَت زرد و چرا جسمت شده لاغر؟

 

بمیرم در غمت آقا چه کرده قاتلت باتو

که فرزندت کنار تو زند بر صورت و بر سر

 

دوباره تشنگی افتاده بر جان گل زهرا

دوباره گوشه ی حجره به خود پیچیده یک رهبر

 

الا یا ایهاالهادی فدای غربتت مولا

که می بُردند از خانه تو را با وضع شرم آور

 

نمی دانم چه در ذهنت تداعی گشت وقتی که

شراب آورد و تعارف زد به تو آن پست خیره سر

 

ولی جانها شده برلب برای عمه ات زینب

که در بزم شراب آمد خمیده قدّ و بی معجر

 

اگر چه لحظه ی آخر فقط پیشت حسن بوده

ولی در پیش چشمانت نشد فرزند تو پرپر

 

به روی دست جد تو گلوی اصغرش خون شد

سه شعبه آمد و دیگر نمانده چیزی از حنجر

 

شما را با سر عریان میان کوچه می بردند

ولی دیگر نشد رأست جدا با ضربه ی خنجر

 

امان از عصر عاشورا که شاه دین زمین افتاد

امان از ضربه ی آخر امان از شیون مادر

شاعر:مهدی علی قاسمی 

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

کسی کـه بندۀ خاص خدای یکتا بود

وجـود اطهر او در هجوم غـم ها بـود

هماره ذکر خداوند بـر لبش گل کـرد

همیشه گلشن محـراب از او مصفا بـود

ز دشمنان که بر او عرصه تنگ میکردند

ولی اعظم حق را چـه بیم و پروا بـود

قدم به برکه شیران اگرچه او بگذاشت

وحوش را سر بوسه به خاک آن پا بـود

اگرچو جّد غریبش علی به خانه نشست

بـه یاد غُربت درد آشنای بابا بـود

اگرچه ریخت شبانه به خانه اش دشمن

نداشت بیم ز خصم و به یاد زهرا بـود

ز زهر دشمن ظالم، ز پا فتاد کسی

که پاره های دل او پُر از خدایا بـود

دریغ ودردکه گلچین زکینه پرپرکرد

گلی که زینت گلزار سبز طاها بود

امام عسکری از ماتمش سیه پوشید

غبار غم ز سرا پای او هویدا بود

شبی که شمع وجودش خموش شد ،دیدند

فضای سامره تاریک و غرق غوغا بـود

زخاک سامره اش نور بر فلک تابد

که او تجّلی آئینه های تقوا بـود

ز ماتمش نه همین سینۀ «وفائی» سوخت

که داغ او به دل لاله های صحرا بود

 

سید هاشم وفائی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-مناجات

 

در دل نگذار این همه داغ علنی را

پنهان نکن ازما غم دورازوطنی را

این داغ مرا کشت ، چه باید بنویسم

خورشیدِ شب مکه و ماه مدنی را

از بغض لبالب شدم از هتک حریمت

صبرتو به هم ریخته دنیای دنی را

ای ماه دهم ، پیش تو آورده ام امشب

در هاله ای از بهت دلی سوختنی را

آن ها که جگر سوخته ی  سامره هستند

باید بشناسند گدایان غنی را

آنقدر دل سوخته ی پشت حصارت

خون کرد دل عبدالعظیم حسنی را

آنقدر که آتش شدو ری سوخت برایت

آنقدر که خون کرد عقیق یمنی را

دشمن به خیال غلط خویش کشیده است

دور و بر خورشید ، شبی اهرمنی را

اما خبرش نیست خدا داده به دستت

مانند علی بازوی لشکر شکنی را

ای عطر دلارای نماز شبت از دور  !

تا سامره آورده اویس قرنی را

واکن لب نورانی خود را و بیاموز

با جامعه در جامعه شیرین سخنی را*   

بگذار سهیم غم پنهان تو باشیم

نگذار به دل این همه داغ علنی را

 

*جامعه ی اول دراین مصراع زیارت جامعه ی کبیره است که امام هادی علیه صلوات الله الملک المبین آن را به موسی بن عبدالله نخعی تعلیم فرمودند

 

عباس شاه زیدی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

بر سرم سایه ی ایوان طلایی دارم

گوشه ی صحن عجب حال و هوایی دارم

از سر سفره ی او نان و نوایی دارم

سامرایی ام عادت به گدایی دارم

 

سامرا کرب و بلایی به نظر می آید

این دو شش گوشه به دنیا چقدر می آید

 

ردّ پایش همه جا قبله نما میسازد

یک خط از جامعه اش جامعه را میسازد

خادم خانه اش از خاک طلا میسازد

کرمش نیز به شدت به گدا میسازد

 

بی سبب نیست اگر عادتش احسان شده است

نوه ی ارشد آقای خراسان شده است

 

ذوالفقار تو به هر معرکه گفتار تو است

مثل آن حرز جوادی که نگهدار تو است

چه کسی با چه امیدی پِی آزار تو است

نفس فاطمه و دست علی  یار تو است

 

گوشه ی چشم تو کافی است اشارت بکند

دشمنت که عددی نیست جسارت بکند

 

شیعیان تا به ابد بر سر پیمان هستند

تو اگر امر کنی گوش به فرمان هستند

صف به صف لشگرت از مردم ایران هستند

که به فرماندهی شاه خراسان هستند

 

سخت سیلی زده بر بی ادبی ، با ادبش

هرکه لبیک علی النقی آید به لبش

 

ناله ها از دل بیچاره کنم کافی نیست

خویش را از غمت آواره کنم کافی نیست

گریه بر داغ تو همواره کنم کافی نیست

پیرهن در غم تو پاره کنم کافی نیست

 

سال ها هم نفس حجره ی صبرت شده ای

کنج زندانی و همسایه ی قبرت شده ای

 

مجید آقاجانی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

منکه شد گوشۀ تبعید ، عبادت ، کارم

سالها دشمن من داد ز غم آزارم

دوستان شیفتۀ خلق خوش و رفتارم

دشمنان نیز خجالت زده از کردارم

نیست جز یاریِ قرآن و تلاوت یارم

ظلم و جور خلفا بود که خونبارم کرد

متوکل ز همه بیشتر آزارم کرد

هیبت حیدری ام تیر به اعدا می زد

معجزاتم همه شمشیر به اعدا می زد

ذکر من بود که زنجیر به اعدا می زد

من ستم دیدم و تقدیر به اعدا می زد

گاه یک شیر ز تصویر به اعدا می زد

روز و شب در غم و اندیشۀ مردم بودم

بیشتر همنفس اهل ری و قم بودم

خصم پنداشت که من بی کس و تنها هستم

غافل از اینکه خدا را یَد و بَیضا هستم

خواست تهمت بزند دید مبرّا هستم

خواست تحقیر کند دید که والا هستم

جرمم این بود که من زادۀ زهرا هستم

آنکه در گوشۀ تبعید گرفتارم کرد

تا توانست به تهدید گرفتارم کرد

دشمنان بر سر من بسکه بلا آوردند

دل پر صبر و قرارم به صدا آوردند

گاه در بزم شرابی ز جفا آوردند

گاه در مجلس اغیار مرا آوردند

بارها در نظرم کرب و بلا آوردند

کاروانِ اُسرا در نظرم می آمد

مجلس شام بلا در نظرم می آمد

یاد آن بزم شرابی که میان اُسرا

عمه ام بود و همه قافلۀ کرب و بلا

بسته در سلسله ای سلسلۀ آل عبا

وسط طشتِ طلا بود سر خون خدا

بزم مشروب کجا و حرم آل کسا

جمع کفار کجا جمع عزیزان حسین

تهمت زشت کنیزی به یتیمان حسین

شعلۀ فتنه کفار بر افروخته بود

صورت ماه یتیمانِ حرم سوخته بود

چشم حضّار به ناموس خدا دوخته بود

غصّه جدّ غریبم به دل اندوخته بود

زینب از مادر خود فاطمه آموخته بود

عمۀ مقتدرم خطبۀ غرّا می خواند

و سر خون خدا سورۀ طه می خواند

خیزران بود که روی لب و دندان می زد

بر لب ماه نه بر ناطق قرآن می زد

بانویی بر سر خود لطمه فراوان می زد

این رباب است که بوسه به سر از جان می زد

باز هم حرمله ای طعنه به مهمان می زد

داغ شش ماهه فراموش نمی گردد آه

نالۀ فاطمه خاموش نمی گردد آه

 

حاج محمود ژولیده

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

می‌ خواهم امشب بگویم، شعری برای نگاهت

یك سوره رحمت بخوانم، از مصحف روی ماهت

می ‌خواهم امشب بگردم، دور كرامات چشمت

احرام عرفان ببندم، با زائران نگاهت

می ‌خواهم امشب خدا را، در عرش چشمت ببینم

ای كهكشان هدایت ! در پرتو مهر و ماهت

پشت دلم را شکسته ، تشریف داغ غیورت

چشم یتیمم نشسته ، در كوچه ی غم به راهت

ای عصمت سبز و روشن ! تزویر شب پرپرت كرد

آیینه‌ها را سرودی، این است تنها گناهت

لرزید اركان هستی ، وقت نزول غم تو

ترسم بگیرد جهان را ، یك روز طوفان آهت

ای هادی نسل آدم ، ای وارث اسم اعظم !

منظور هستی تو هستی ، آیات قرآن گواهت

«هل من...» بگو تا به عشقت ، لبیك غیرت بگویم

مولای من ! كو حسینت ؟ كو كربلا و سپاهت ؟

من عاشقی بی ‌پناهم ، شبگرد گم كرده راهم

مِهر دَهُم، هادی عشق ! كو آفتاب پناهت ؟

با لهجه ی شرقی غم، امشب تو را گریه كردم

مولای من ! این « غزل ـ غم » تقدیم داغ نگاهت

 

 

رضا اسماعیلی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:58 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

هرچند بی تو غصه هست و نیست شادی

از یادت اما با صفاتر نیست یادی

 

شادی وصلی هست حتما بعد از این که

در سینه ام درد فراقت را نهادی

 

آقا به یاد صبح موعودت می افتم

با جلوه ی خورشید از هر بامدادی

 

گستاخی این چند خط درد دلم را

بگذار روی جهل ، روی بی سوادی

 

هر بار که می خوانمت من حتم دارم

که حرف این آلوده را هم گوش دادی

 

نام تو را می خوانم و می دانم آقا

هست از سر من این سعادت هم زیادی

 

تو مهربانی ، تو کریمی ، تو جوادی

باب الحوائج هستی و باب المرادی

 

ما میهمان خانه ات هستیم امشب

ای مرثیه خوان مصیبت های هادی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:59 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

آیا که شود باز ببینم وطنم را
آرام کنم سینه ی پر از محنم را

دلتنگ مناجات سحرهای بقیعم
با مادر غمدیده بگویم سخنم را

از سوز عطش تار شده راه نگاهم
آخر چه کنم؟ لرزش دست و بدنم را

آتش زده بر جان و دلم صوت حزینی
سخت است تماشا کنم اشک حسنم را

آن روز که در گوشه ویرانه نشستم
لرزاند، غم عمه ی سادات تنم را

من کشته ی بی حرمتی بزم شرابم
با آنکه نبسته لب چوبی، دهنم را

آن روز که آمد به میان حرف کنیزی ...
سخت است که تفسیر نمایم سخنم را

ناموس خدا، خیره سری، چشم حرامی
سر بسته گذارید بلای کهنم را

در این دم آخر به خدا یاد حسینم
زیر سرم آماده نهادم کفنم را

تشییع تن سالم من کار ندارد
غارت ننموده است کسی پیرهنم را

 

قاسم نعمتی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:59 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها