0

اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

عشق من ، جان من ، یا امام هادی
روح ایمان من ، یا امام هادی
احسان و جود عادتکم یبن فاطمه
سلم لمن سالمکم یبن فاطمه
ما دشمنان دشمن فتنه گر تو ایم
حرب لمن حاربکم یبن فاطمه
مولایم تویی آقا
******

 

کن دعا تا مهدی زهرا بیاید
عقده از دل ما شیعیان گشاید
ای آفتاب خفته به وادی سامرا
یک دم نظر نما تو به احوال زار ما
حقّ علیّ اصغر جدت عنایتی
با ذکر تو روند ، محبین به کربلا
ثارالله گل زهرا
**********
شاعر: امیر عباسی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:49 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-مناجات

 

شُکر کبوترِ هوایِ تو ایم

نفس نفس زیرِ لوای تو ایم

مدافعانِ حرمِ زینبیم

فدائیانِ سامرایِ تو ایم

 

حسن لطفی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

علت روی زمین ریختنم معلوم است

اثر زهر به هر عضو تنم معلوم است

جگرم سوخته از زهر... تنم می ‌وزد   

لخته‌های جگرم در دهنم معلوم است

چقدر درد از این شهر به خاطر دارم

از دل سوخته درد و محنم معلوم است

حق من رفتنِ در خان صعالیک نبود*

در نگاهم غم هجر وطنم معلوم است

وسط سجده به کاشانه‌ی من ریخته‌اند

رد پا روی عبا و بدنم معلوم است

از همین کوچه و توهین و دو دست بسته

روضه‌ی ارثیه از پنج تنم معلوم است

هتک حرمت جلوی اهل و عیالم شده‌ام

شرم در چهره‌ی هر یاسمنم معلوم است

مردک پست به من باده تعارف کرده

خجلتم در دل شعر و سخنم معلوم است

یک نفر هست کنار من و شکرش باقی است

دور بالین من اشکِ حسنم معلوم است

حسنم روضه بخوان، روضه‌ی جسمی عریان

من که بر روی تنم پیرهنم معلوم است

در میان کفنم تربت یک بی‌کفن است

غربت جد من از این کفنم معلوم است

یاد تشنه‌شدن و پا زدنش افتادم

تشنه‌ام علت پرپر زدنم معلوم است

 

* طبق دستور «متوکل لعنة الله علیه» روز ورود به سامراء به بهانه اینکه هنوز  محل اقامت امام آمده نیست! حضرت را در محل پستى که به «خان الصعالیک» (کاروانسراى گدایان و مستمندان) معروف بود، وارد کردند و حضرت آن روز را در آنجا به سر برد. البته هدف از این کار تحقیر موذیانه و دیپلمات مآبانه حضرت بود.

 

محمد جواد شیرازی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

سلام حضرت هادی ، سلاله ی زهرا

سلام ، عاشر آل محمّد طاها

 

بگیر دست گداهای بی شمارت را

فدای نام هدایت گرت شوم آقا

 

دلم برای حریمت چقدر بی تاب است

بگیر صحن خودت را ز دست دشمن ها

 

چقدر غربتتان در جهان نمایان است

حرم که هیچ… به نام تو شد اهانت ها

 

همیشه خواسته ایم از شما هدایت را

ولی اگر نشد آقا ، ذلیلشان فرما

 

به شاه دین قسم ، این «شاهْ ئینِ» بد دل را

سپرده ام به دو دست بریده ی سقّا

پوریا باقری

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

دهم امامِ غریبی که جود کارش بود
زمین سامره امروز بی قرارش بود

اگرچه آخرِ عمری غریب و تنها شد
ولی دقایق آخر پسر کنارش بود

ملایکه همه پوشیده اند رخت عزا
برون ز هجره اجل هم در انتظارش بود

نبود ماندنِ در کاروان سرا، جایش
کسی که عالم هستی در اختیارش بود

شکست حُرمتِ سنِ چهل و دو سالگی اش
به مجلسی که فقط آه، غم گسارش بود

امامِ طاهرِ ما را تعارفِ مِیْ کرد
همان کسی که نجاسات، زهرِمارش بود

سه بار دشمنِ دون حمله کرد بر قتلش
پیمبر آمد و اینجا خلاصه یارش بود

ولی حسین خودش بود و نیزه و شمشیر
که خواهرش نگران بود و داغدارش بود

رسید شمر و سرش را برید و بر نی زد
همان دقیقه که ارباب، احتضارش بود

رضاباقریان

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

دارد امید که دردش به مُداوا نکشد
با چنین درد غمش کاش به فردا نکشد

زهر خوردو جگرش سوخت لبش را سوزاند
چکند از دل اگر ناله ی زهرا نکشد

بار اول که در این خانه نبوده اما
کاش می شد بکنار پسرش پا نکشد

سینه وقتی که بسوزد نفست می گیرد
نیست امید که کارش به تقلا نکشد

پسرش چاک گریبان زده بر بالینش
چکند دست اگر بر سرِ بابا نکشد

ظرف آبی به لبش دید فقط گفت حسین
نفسی نیست اگر وای حسینا نکشد

کربلا آب رسیدو به زمین اما ریخت
خواست نامرد که یک آه هم آقا نکشد

دست خواهر به سرش ، داشت دعایی شاید
لحظه ی آخرِ او کار به دعوا نکشد

ضربه ها اینهمه بر صورت آقا نزنید
هیچ کس نیست که یک تیغ در اینجا نکشد

شعله اُفتاده به دامانِ یتیمی اما
می دَود تا که کسی گیسوی او را نشکد

بیشتر می شود آتش اگر اینقدر دَوَد
عمه ای کاش که این شعله به بالا نکشد

می برد هرچه دلش خواست حرامی باشد
کاش فریاد سرِ دختر نوپا نکشد

خوب شد بود عمو بر سر نیزه تا که
حال این خواهر تنها به تماشا نکشد

حسن لطفی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

تا که به روی نام تو گردید وا لبم
با ذکر خیر تو شده از هم جدا لبم
 
لب وا کنم اگر، همه را مست می کنم
از بس که از شراب لب تو لبالبم
 
نام تو زمزمه شد و زمزم درست شد
با گریه اینچنین شده است آشنا لبم
 
خون شد دل حروف و لب بسته وا نشد
نام تو شد کلید که گردید وا لبم
 
جان میدهد به مرده فقط "ها" ی اسم تو
"هادی" نگفته از دم عیسی لبالبم
 
جانم به لب رسید و به یک بوسه راضیم
پس در خیال ناله کنم ، بینوا لبم
 
در خواب دیده ام که به پابوس می رسم
در خواب دیده ام که ز سر تا به پا لبم
 
محمد بختیاری

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

هر چند روزی ام بجز این ابر غم نشد
شکر خدا که سایه ی این ابر، کم نشد
 
جان میدهم به گوشه ی چشمی که ابرویش
جز ذوالفقار با احدی هم قسم نشد
 
گفتم که غم به یاد تو بیرون کنم ولی
غم با مرور خاطره، شد بیش و کم نشد
 
این قبله خانه ای که نه، بتخانه بود و بس
جز با ولایت تو حرم محترم نشد
 
باید بریزد از عرق شرم بر زمین
این آسمان که در غم تو زیر و بم نشد
 
بغض خیال راه گلوی مرا گرفت
می رفت تا که مرگ کند فارغم، نشد
 
محمد بختیاری

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

سید محمد فرزند امام هادی (ع)

 

بین راه سامرا خورشید پیدا میشود
آسمان درهاش روی زائران وا میشود
یک حیاط کوچک و یک گنبد فیروزه ای
روستا با این حرم عرش معلی میشود

هرقبیله اختلافاتش به پایان میرسد
تا گدای آستان قدس اقا میشود
قاضی مردم خود سبع دجیل است و یقین
با قسم بر نام او حل معما میشود
دست رد اینجا ندیده هیچکس! چیزی بخواه
برگه حاجات خیلی زود امضا میشود
چه فلج ها که دراینجا روی پا می ایستند
چه مریضی ها که با لطفش مداوا میشود
ما گرفتاریم اما هیچ جای غصه نیست
حضرت سید محمد شافع ما میشود
آنقدر بالاست شانش که امام عسکری
در عزای رفتن او قامتش تا میشود
رفت از دنیا ولی پیراهنش غارت نشد
پای داغش روضه گودال افشا میشود
نه کسی با پا به پهلویش لگد زد چند بار
نه کسی با خنجری از سینه اش پا میشود..

سید پوریا هاشمی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

برق نگاهت ریگ صحرا را طلا کرد

شب را به نور صبحگاهان آشنا کرد

 

قبل تو شهر غصه و غم بود اما

حسن وجودت سامرا را سامرا کرد

 

گرچه مسیحا زنده کرده یک نفر را

لطف تو بر جمع غلامان،جان عطا کرد

 

با جامعه کار عصا کردی و موسی

ذکر دعایت، جامعه را باخدا کرد

 

همچون نشا بودیم، لطف گریه هات

ما را درخت سرو ایمان و حیا کرد

 

سنگینی دل های ما بی مشتری بود

احسان تو جنس بدل را کیمیا کرد

 

برگ خزان گردیده از مرکب فتادند

اوج شکوهت دشمنت را مبتلا کرد

 

باد از نشان پلکهایت تا وزیده

راز مگوی پرده ها را بر ملا کرد

 

عیاش را اشعار تو بر سجده افکند

شیطان انسی را کمی هم باخدا کرد

 

اشک دوچشمانت روان شد آن دمی که

دشمن مزار کربلا را بی بنا کرد

 

تبعید و غربت،بی کسی، ارثیه ات شد

کاری که دشمن با رضا و مجتبی کرد

 

رسم جگر آتش زدن را باب کردند

هرکار کرده با جگر زهر جفا کرد

 

این تعارف شربت پر از کینه ست والله

باید که دست رد زد و از آن ابا کرد

 

عالم بمیرد چونکه تنها بودی آقا

اصلا غریبی تو ما را در عزا کرد

 

شعر رثای صیمری باید بخوانیم

از داغ تو اینگونه ابیاتش صدا کرد

 

“بار عزای تو چو زلزال است آقا“

“باید از این غصه برایت جان فدا کرد“

قاسم احمدی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

السلام ای ابوالحسن هادی
وارث غصه و محن هادی

السلام ای امام مظلومان
تا ابد هم کلام مظلومان

 

حرمت بوده حسرت شیعه
ای چراغ هدایت شیعه

باز کن از کرامتت گره ای
تو امام غریب سامره ای

تو به درد همه دوا هستی
نوه ی حضرت رضا هستی

بوده است حافظ تو با اولاد
بین گهواره ی تو حرز جواد

ذولفقاری سینجلی داری
تا نشانی تو از علی داری

گرچه مظلومی و غریبی تو
گرچه بی یار و بی حبیبی تو

گرچه بزم شراب را دیدی
آن همه اضطراب را دیدی

شمر و زجر و سنان ندیدی که
چکمه روی دهان ندیدی که

پیرمردی عصا زنان نرسید
به تنت نیزه و کمان نرسید

گرچه بسیار درد و غم داری
باز هم شکر که حرم داری

امیر فرخنده

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

دهمین حجت خدا هستی
کعبه ی شهر سامرا هستی

هادیِ راهی و رسولان را
تا قیامت تو رهنما هستی

شأنتان را کسی نمی داند
تو فراتر ز ماسوا هستی

مثل زهرای مرضیه آقا
لحظه لحظه به فکر ما هستی

غم روزی نمیخورم هرگز
تا که مولای من شما هستی

آنقدر خوب و مهربانی که
دائما در پی گدا هستی

کشتی عشق و جود و احسان را
ای ابر مرد ناخدا هستی

دشمنت هم مریدتان گشته
بسکه آقا تو دلربا هستی

در غریبیِ تان امام دهم
چقدر مثل مجتبی هستی

شب به شب در میان حجره تان
مرثیه خوان کربلا هستی

روضه های سه ساله پیرت کرد
که چنین دست بر عصا هستی

#کلب_آستان_علی_علیه_السلام


ابراهیم_لآلی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

اشعار امام زمان(عج) - شهادت حضرت امام علی النقی(ع)
 
هرچند بی تو غصه هست و نیست شادی
از یادت اما با صفاتر نیست یادی
 
شادی وصلی هست حتما بعد از این که
در سینه ام درد فراقت را نهادی
 
آقا به یاد صبح موعودت می افتم
با جلوه ی خورشید از هر بامدادی
 
گستاخی این چند خط درد دلم را
بگذار روی جهل ، روی بی سوادی
 
هر بار که می خوانمت من حتم دارم
که حرف این آلوده را هم گوش دادی
 
نام تو را می خوانم و می دانم آقا
هست از سر من این سعادت هم زیادی
 
تو مهربانی ، تو کریمی ، تو جوادی
باب الحوائج هستی و باب المرادی
 
ما میهمان خانه ات هستیم امشب
ای مرثیه خوان مصیبت های هادی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت

 

اینجا به گنبد و به مناره چه حاجت است

اصلا بهشت را چه نیازی به زینت است

وقتی ضریح نیست به نفع فقیرهاست

زائر بدون واسطه گرم زیارت است

زائر سرا چرا؟به روی خاک خوشتریم

زیبایی وصال همین رنج و زحمت است

پای همه به صحن شما وا نمیشود

در سامرا ملاک زیارت لیاقت است

هر صبح و شام ساعت ده گریه میکنیم

باتو قرار گریه ما رأس ساعت است

وقتش رسیده حق غمت را ادا کنیم

تا در رجب محرم دیگر بپا کنیم

تبعید میبرند تو را خون جگر شوی

در خانه حبس باشی و بی بال و پر شوی

سنگین شده سر تو اثر کرده است زهر

چیزی نمانده غش کنی و محتضر شوی

بنشین!قدم نزن که نیفتی به روی خاک

تا کم دچار تشنگی و دردسر شوی

از آب آب تو جگر اهل خانه سوخت

قسمت براین شده ز عطش شعله ور شوی

رد طناب دست تو ما را به شام برد

گویا بناست تا که تو هم نوحه گر شوی

از عمه ای بگو که به بازار رفته است

از کربلا به کوفه به اجبار رفته است

 

سید پوریا هاشمی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:56 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

من از احوال حریمت آقا...

شدت فاجعه را می خوانم...

با دل خسته مفاتیح به دست...

خط به خط جامعه را می خوانم...

 

عادت دست شما احسان است...

من به دنبال کرم آمده ام...

از گدایان قدیمی توٱم...

بازهم سمت حرم آمده ام...

 

اینقدر آه نکش می سوزم...

از دلم زمزمه بر می خیزد...

تا که بر روی زمین می افتی...

ناله ی فاطمه بر می خیزد...

 

چشم خونین تو امشب آقا...

راوی واقعه ی عاشوراست...

یاد غم های حسین افتادی...

سامراء شعبه ای از کرببلاست...

 

تشنه بودی و پریشان احوال

وسط بزم شراب افتادی

در همان حین که گریان بودی

یاد احوال رباب افتادی

 

زیر لب نوحه کنان می گفتی

جای هر تکه کلامی...ای وای

زینب و مجلس رقص و شادی

عمه و چشم حرامی ای وای

 

آن که بر ساحت قدسی شما

غرق در کینه اهانت کرده

چند روزی است به دلدار حسین

به ابالفضل جسارت کرده

 

برسد کاش ببینیم همه

حال او عبرت بین المللی ست

شک ندارم...به خدا می دانم

پاسخش با خود عباس علی ست

 

ما کجا...درک ابالفضل کجا؟!!

عقل کو تا که تورا فهم کند

وای از آن دم که غضبناک شوی

باید اینبار خدا رحم کند

 

اسماعیل شبرنگ

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:57 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها