0

اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

غزل شهادت امام هادی ع:

دست اگر بست،دگر جان به خطر می افتد
بال پروانه اگر بست،دگر می افتد

نام او باز “علی” بود و حکایت این است
دست و پا بسته شد و بین گذر می افتد

حالتش سخت عجیب است،چه یادش افتاد؟
تا به مجلس ببرندش چقَدَر می افتد!!!

تا که او میشنود:”تند برو...تند برو
....حرکت کن...”به دوتا دیده ی تر می افتد

حتم دارم که اگر بگذرد از این بازار
یاد یک حادثه ی تلخ دگر می افتد:

ناگهان هلهله شد...سنگ پس از سنگ آمد
همه دیدند که سر از پی سر می افتد...

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

چون یا کریمِ خسته و بی بال و پر شده

در حجره ای که بسته درش محتضر شده

برگـشته رنگ و روش تنش تیر می کشد

وقتــی كه زهــر بر بــدنــش كــارگر شده

بـا چشم تـار تا به زمین خورد لـب فشرد

این ضـعف چـیره بر بـدنش دردسـر شده

یك دست زد به پهلو یك دست روی خاك

یـعنی كـه ارث مــادری اش بیـشـتر شده

دارد به روی مـــادر خـود فــكر مـی كند

خورشید عشق هر نفسش شـعله ور شده

دریــا میان چشم تـَرَش جــا گرفـته است

آری دوباره روضه ی زهرا گرفته است

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

گفتن از شأن تو چه دشوار است

"اهل بیت نبوتی" آقا

"مهبط الوحی" و "معدن الرحمه"

تو تمام کرامتی آقا



عادت و خلق و خویتان احسان

"أمرُکُم رشد" و حرفتان نور است

من چه گویم که" شأنکم حقٌ "

ذهن من از مقامتان دور است



خط به خط جامعه کبیره تویی

چه نیازی به وصف من داری؟

صلب تو نور و نسل تو نور است

فوق نوری فراتری، آری



تو ز قوم و قبیله ی آبی

و مبرّا زِ عیب و ایرادی

نامت آیینه را زِ رو برده

یا علی النقی و یا هادی



آمدی تیرگی فراری شد

قمرانه به شهر می تابی

و سیاهی تو را نمی فهمد

خارج از فهم کرم شب تابی



دشمنت هرچه گفت باکی نیست

تو نقی، پاک، مثل بارانی

چشم "شاهین" و جغد و کرکس کور

تا همیشه همای یزدانی



"متوکل" امام این قوم است

همشان مثل "معتز" و "واثِق"

با دهان قصد نورتان دارند!

نورکم حق و کلُّهم زاهِق ...

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

آن دشمنی كه بر جگرم نقش غم كشید

جان از تنم به حربۀ زهرِ ستم كشید

ابنُ الرضایم و ز رضا ارث برده ام

زهر جفا مرا به همان پیچ و خم كشید

در احتضارم و بدنم درد می كند

این سَمّ جان شكار ، توان از دلم كشید

وقتی كه دید، تشنگی ام قاتل من است

جان را اَجل ز سینۀ من لاجَرم كشید

عمرم شبیه مادر پهلو شكسته شد

نخل جوانی ام ثمر از عمرِ كم كشید

جز زهر كینه مایۀ آرامشم نشد

دریا ز موج خسته شد و چشمه نَم كشید

طاغوت، با سلالۀ زهرا چه ها نكرد

ما را برون ز خانه چو یك متّهم كشید

بالا گرفت كار جسارت به اهل بیت

كارم به سوی بزم شراب و ستم كشید

من وارث بلای خرابه نشینی ام

سوز دلم دوباره به درد و اَلَم كشید

ای كربلا! چو شاهدِ ویرانی ات شدم

گویی كه ابن سعد سنان بر تنم كشید

بهتر كه قبر مادر ما مخفیانه ماند

ورنه كدام حرمله دست از حرم كشید

این ظلم ها هدایت ما را عوض نكرد

شكر خدا، ولایت ما تا عجم كشید

نام علی و فاطمه جاوید مانده است

دشمن خیال كرد بر آنان قلم كشید

ما روی دوش، پرچم عصمت كشیده ایم

دردا، عدو علیه عدالت علَم كشید

دنیا كه خود به خود، قفسِ جانِ خسته بود

تبعید هم به گوشه ای از مَردمَم كشید

از آفتاب زندگی ام بهره كم گرفت

شرمنده ام كه سختی از آن اُمتّم كشید

افطار كردم و جگرم پاره پاره شد

جدّم رسید و وقت سحر در برم كشید

در آخرین نفس، پسرم چون بغل گشود

بُغضش گرفت و پارچه ای بر سرم كشید

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-مناجات

 

طلوع صبح می پرد دو پلک من برای تو

دلم عجیب می کند هوای تو، هوای تو ...

و بعد از آن دو چشم من پر از خیال می شود

و چکه چکه می کند به راه آشنای تو

اگر چه تا به حال من ندیده ام رخ تو را

ولی چه ساده می رسد به گوش من صدای تو

فضای خانه ی دلم پر از گلاب می شود

همین که گریه می کنم دوباره پا به پای تو

چه شاعرانه می شود اگر شبی دو چشم من

نگاه خود بیفکند به چشم دلربای تو

سوال بی جواب من پر از نیاز و خواهش است

شود که بوسه ای زنم به خاک سامرای تو؟!

عجیب غصه ای شده نبودنت میان ما

عجیب قصه ای شده دوباره ماجرای تو

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-محکومیت توهین ها

 

باید اول معرفی بکنم

ریشه و اصل و اعتبارم را

که بفهمند مردم تاریخ

از تو دارم هر آن چه دارم را

 

بی شک اجداد من غلامان

حلقه به گوش آستان توأند

در همین خطه تا نفس دارند

میزبان نوادگان توأند

 

توی این کشور علی مذهب

که همه مردمش مسلمان اند

اولین مردمی که شیعه شدند

مردم سربلند گیلان اند

 

همه هستند در ولایت ما

مست مولا علی و اولادش

زندگی تمام ماست که در...

...دست مولا علی و اولادش

 

ما مگر مرده ایم که بعضی

به شما احترام نگذارند

بنویسند نام تان را و

بعد علیه السلام نگذارند

 

به تو روزی اگر جسارت شد

بی شک آن روز، روز مردن ماست

تا قیامت از این جسارت ها

لکه ی ننگ روی دامن ماست

 

برتر از هر چه هست می بینم

روی ماه امام هادی را

با جهان ها عوض نخواهم کرد

یک نگاه امام هادی را

 

مرد درد آشنای سامرا

پدر روزهای سامرا

باید آقا برای دیدن تو

بنشینم کجای سامرا؟

 

نور ناب همیشه ی دنیا

دست من را به دست خود بسپار

معنی سرّ حق تو هستی و

مرقدت هست مخزن الاسرار

 

این طرف ها اهانت به شما

آن طرف ها به مردم بحرین

من قسم می خورم که برخیزم

من قسم می خورم به خون حسین

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-مناجات

 

گرفته گنبد ویرانه چشم زائر را

و غرق غربت غم کرده هر مجاور را

نشست از حرمت خاک سرد بر سر شهر

گرفت خاک عزا چهره‌ی معابر را

چه قدر کفتر بی خانمان برایت ماند...

قفس شده‌ست زمین، دسته‌ی مهاجر را

دوباره مرثیه شد غصه‌های سنگینت

شکست حرف غمت قامت منابر را

زبان شعر به لکنت رسید در این بیت

غمت گرفت گلوگاه شعر شاعر را

اگر چه حال من و شعر رو به ویرانی‌ست

ولی تحمل کن این دو بیت آخر را

شکستِ قافیه‌هایم فدای گنبد تو

شکسته است غبارِ نبودنش دل را!

و شاعری که تهی دست از مضامین است

نوشته از تو که باشد گدای سامرّا

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

اين شعر تقديم به امام هادي ع شد


ای منبع فیض خدا

وي سامرايت كربلا

با اين غزل هاي ضعيف

كي حق تو گردد ادا؟

---

عالم ترينِ مردمي

هادي ترين خلق خدا

اي واي اگر از دامنت

دستان من گردد جدا

---

بر درد مندان آمدي

چون رحمت و فيض خدا

مطلب تويي طالب تويي

هم ابتدا ، هم انتها

---

ابن الرضاي دومي

در بين مخلوق خدا

فيض مدام سرمدي

خلق از تو مي گردد رضا

---

در روز محشر مي رسد

از سوي داور اين ندا

اي نوكر ابن الرضا

آخر شدي حاجت روا

اصغر چرمي

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:29 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-مناجات و شهادت

 

مثل امواج خروشان كه به ساحل برسند

وقت آن است كه عشاق به منزل برسند

هادی راه تو هستی و یقیناً بی تو

ناگزیرند از آغاز به مشكل برسند

رهروان از تو و از جامعه تا بی خبرند

كی به درك قلم و قاف و مزمل برسند

واجب دین خدا بودی و تركت كردند

در شتابند به انجام نوافل برسند

در جهان حاكم جبار فراوان دیدیم

كه بعید است به پای متوكل برسند

سامرای تو مدینه ست مبادا یك روز

صحن های تو به ویرانی كامل برسند

با هم از غربت و داغ تو سخن می گویند

شاعرانی كه به درك متقابل برسند

واژه ها كاش كه از سوی تو الهام شوند

تا به این شاعر آشفته ی بیدل برسند

 

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-مدح و مناجات و شهادت-رباعیات

 

یک عمـــر برای دین منادی بودی

 آیینــــه ی صبری متمادی بودی

 این قوم همیشه با تو بد تا کردند

 با اینکه برای همه "هادی" بودی

***

یک عمر دلت به حال مردم می سوخت

 روشنگری تو درس دین می آموخت

 تو مرد شکنجــه دیده ای بودی که

 با صبـر دهـان دشمنانش را دوخت

***

 با کفــر اگر حکومـتی پا برجاست

 با ظلم و ستم هر آینه رو به فناست

 هرجا که ستم شود اَبَر مردی هست

 هر جا متوکلیست "هادی" آنجاست

***

افشاگری ات ضامن دینداری شد

 در چشم تمام دشمنان خاری شد

 این نهضت حق به یمن روشنگری ات

 بیــدارتــرین نهضـت بیـــداری شد

***

" ماییم و نوای بی نوایی " آقا

 در پیش خدا شفیع مایی آقا

 این ورد زبان الکن شاعر هاست:

 خورشید غریب سامرایی آقا

***

 در بستر دین چه بی قراری کردی

 از مذهب شیعه پاسداری کردی

 در اوج شکنجه ها و بیداد ستم

 تو سی و سه سال بردباری کردی

***

 از حلم و حیا و دین سرودی یک عمر

 جز عشق کسی را نستودی یک عمر

 از این همه بگذریم در زندگی ات

 مثل پدرت"جواد" بودی یک عمر

***

 در چشم همه مرد نجیبی بودی

 هم مرهم درد و هم طبیبی بودی

 تا روز قیامت دل ما یاد شماست

 آقا تو عجب مرد عجیبی بودی

***

 ماهی و به قصد قربتت می آیم

 اصلا به هوای تربتت می آیم

 آقا چه ضریح با صفایی داری

 رخصت بدهی به خدمتت می آیم

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت

 

از ذات ذوالجلال و خلایق به صبح و شام

ای تـا ابـد چـراغ هدایت تو را سـلام

ابن‌الرضــای دوم زهـرا! دهـم امـام!

حـق را تمـام مظهـری و مظهر تمام

فرزنـد نـُه ولی، پدر پاک دو ولی

در چارده جمال ازل چارمین علی

ای گنج بی‌حدود خـدا در خزانه‌ات

بـاغ بهشت، عـکسِ درِ آستـانه‌ات

بار غـم تمامـی امـت بـه شانه‌ات

صحن تو سامرا و دل خلق، خانه‌ات

بیت‌الحرام اهل سجود است کوی تو

روشنگر تمـام وجـود است روی تو

روح مسیـح می‌دمـد از سامـرای تو

کعبه سلام داده به صحن و سرای تو

موسی به رود نیل زده با عصای تو

وحی خداست در نفس جان‌فزای تو

کهف تُقی، حقیقت تقوا، گـل تقی

جان جهان فدای تو یا هادی النقی

تعریف ما و وصف شما هست نابجا

توصیف ما کجا و مقـام شما کجا؟!

از تو همه عنایت و از مـا همـه رجا

حتـی درنـدگان بـه تـو آرنـد التجا

آنچه به وصف قدر و جلالت شنیده‌ایم

در داستـان زینـب کذابـه دیده‌ایـم

حق از تو، در تو، با تو بود در تمام حال

نوریـد نـورِ نـور خداونـد ذوالجــلال

هرکس که در محبت‌تان یافت اتصال

دوزخ بر او حرام و بهشتش بود حلال

در گوش ما ز جامعه تا حشر این نداست

آن کو جدا شود ز شما از خدا جداست

دشمن به حضرتت ستم بی‌حساب کرد

در ظلم خود به آل پیمبر شتاب کرد

یک روز، قبرهای شما را خراب کرد

روزی تو را تعـارف جـام شراب کرد

یک روز ریخت خون دلت را به ساغرت

یـک روز کنـد قبـر تـو را در برابـرت

در مجلس شـراب به دل بود آذرت

دیگر نخورد چوب به لب‌های اطهرت

دیگر سـر بریـده نمی‌دید خواهرت

دیگر نبود بسته دو بازوی خواهرت

دیگر به غصه عترت تو مبتلا نبود

دیگر سـرت میانۀ تشت طلا نبود

هر چنـد زهـر داد بـه عمـر تـو خاتمه

دیـدی جفـا و غصـه و بیـداد از همه

این غم تو را بس است که بی ‌رعب و واهمه

آن بی‌حیـا نمـود جسـارت بـه فاطمه

دشنام او ز نیزه و خنجر شدیدتر

او بـود از یزیـد ستمگـر یزیدتر

من کیستم؟ گـدای گدای گدای تو

خاک قـدوم زائر صحن و سرای تو

دارم امیـد تذکــرۀ سـامــرای تـو

سوزی بده که اشک بریزم برای تو

بر خاک آستان شما سر نهاده‌ام

دست مرا بگیر که از پا فتاده‌ام

 

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

نور تو، روح مرا منزل به منزل می برد

کشتی افتاده در گِل را به ساحل می برد

مرد صحرایی و با تو شوق باران هم سفر

بوی بارانت مرا منزل به منزل می برد

عاقل و دیوانه محکومند، آری چشم تو

هم ز مجنون می برد دل، هم زِ عاقل می برد

«اهل بیت نور» هستید، «آسمان وحی»، ها....!

«جامعه» ما را به شرح این فضائل می برد

ای حبیب غربت تو حضرت عبدالعظیم

شهر ری با اذن تو از کربلا دل می برد

مجلسی که یاد شام انداخت اندوه تو را

گاه سوی طشت و گاهی سوی محمل می برد

کربلا، ظهر عطش، گودال سرخ قتلگاه

اشک هایت عشق را تا آن مراحل می برد

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-مدح

 

شده ام بر آن که پری زنم به هوات یا علیَ النقی

سفری کنم و سری زنم به سرات یا علیَ النقی

به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس

برسم به مأمن آسمانِ رهات یا علیَ النقی

هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن

بنویس سر در مشق های سیات یا علیَ النقی

بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت

شود آب های جهان اگر که دوات یا علی النقی

بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم

که دمیده جامعه ای بدان جلوات یا علیَ النقی

تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی

و سروده ای غزل از زبان خدات یا علیَ النقی

و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت

شده اید رب جلی ولی به صفات یا علیَ النقی

ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن

و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علیَ النقی

منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو

که سلام می دهمت به شوقِ لقات یا علیَ النقی

نبُوَد به بودن تو غمم، به خدا که حُرِ جهنمم

که گرفته ام به ولات برگِ برات یا علیَ النقی

بگذار کعبه ی سامرا، قدمی طواف کنم تو را

سر خویش را بزنم به کویِ منات یا علیَ النقی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

بگذار کمی عرض ارادت بنویسم

دور از تو و با نیت غربت بنویسم

سجاده ی شب پهن شده، حیّ علی شعر

بگذار برایت دو سه رکعت بنویسم

بگذار که ده مرتبه در ظلمت این شهر

یا هادی، یا هادیِ امت بنویسم

شاید که چنان رود سر راه بیایم

بر صفحه ی صحرای جنون خط بنویسم

مقصود من از "یا من ارجوه رجب ها"

غیر از تو، که را وقت عبادت بنویسم؟

با ذره ای از مهر تو، ای چشمه ی خورشید

از نور تو، تا روز قیامت بنویسم

با این همه آلودگی، ای آیۀ تطهیر

از سوره ی انفاق و کرامت بنویسم

برداشته باد از رخ تو پرده و من نیز

بی پرده برای تو روایت بنویسم

شیر آمده از پرده برون با نفس تو

تا من هم از این رتبۀ خلقت بنویسم

تو ضامن شیر و پدرت ضامن آهوست

حق دل من نیست که حسرت بنویسم

من شاعر چشم توام، المنّة لله

پس می شود از روی بصیرت بنویسم

هر لحظه بر افروختم از داغ، چو لاله

هر آینه از درد به حیرت بنویسم

از غفلت ما بوده که شاهین شده کرکس

پس با قلم شرم ز غفلت بنویسم

از سنگ زدن بر دل آیینه بگویم

از سوختن پرده ی حُرمت بنویسم

دست و قلمم نه، دهنم بشکند امروز

چیزی اگر از حدّ جسارت بنویسم

من آمده ام نقطه سر خط بنویسم

از جامعه، از شرح زیارت بنویسم

اندیشۀ من شاخۀ خشکی ست بیا تا

با بارشت از میوۀ علمت بنویسم

ای مهبط وحی! ای نفست معدن رحمت

بگذار که از چشمه ی حکمت بنویسم

حالا که تویی راه رسیدن به خداوند

این قافیه را نیز هدایت بنویسم

آه! ای دهمین ذکر مجیبّ الدعواتم

مضطرّم و بگذار که حاجت بنویسم

حالا که نوشتند: "و کُنتم شفعایی"

بگذار از اسباب شفاعت بنویسم

از خون گلویی که به قنداقه نشسته

از دست قلم گشته ی غیرت بنویسم

من آمده ام نقطه سر خط بنویسم

از مردمِ نامرد شکایت بنویسم

از حمله ی بر خانه ات، از بام بگویم

از بستنِ دستِ علویت بنویسم

از زهر جگر سوز نوشتم، که بسوزم

از تشنگی ات وقت شهادت بنویسم

از رفتن با پای پیاده پی مرکب

از ماندن در هُرم حرارت بنویسم

شب بزم شراب، آیه تطهیر، تعارف

باید چقدر ذکر مصیبت بنویسم

امشب چقدر سامره نزدیک به شام است

کوتاه شده است فاصله راحت بنویسم

از روی سرِ بر سر نی روضه بخوانم

از خط کبودیِ اسارت بنویسم

هشتاد زن و بچۀ در سلسله بسته

هر سلسله را غرق جراحت بنویسم

سخت است سه ساله وسط بزم پیاله

سخت است که از چشم حقارت بنویسم

یک بار دگر نقطه سر خط بنویسم

بر منتقمش نامۀ دعوت بنویسم

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:30 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

شده ام بر آن که پری زنم به هوات یا علی النقی

سفری کنم و سری زنم به سرات یا علی النقی

به هوات تازه کنم نفس، به سرات آیم از این قفس

برسم به مأمن آسمان رهات یا علی النقی

هله ای قلم تو شروع کن، ز درون درآ و طلوع کن

بنویس سردر مشق های سیات یا علی النقی

بنویس دست مِداحتم نرسد به عرش فضائلت

شود آبهای جهان اگر که دوات یا علی النقی

بنویس اوج کدام دم، برسد به وسعت آن قلم

که دمیده جامعه ای بدان جلوات یا علی النقی

تو همان تجلّی ایزدی، که به شکل بنده درآمدی

و سروده ای غزل از زبان خدات یا علی النقی

و به استناد زیارتت، تو و اهل بیت نبوتت

شده اید رب جلی ولی به صفات یا علی النقی

ز عدم وجود درست کن، ز نبود بود درست کن

و به شیر جان بده با مسیح نگات یا علی النقی

منم آشنای قدیم تو، ز دیار عبدالعظیم تو

که سلام میدهمت به شوق لقات یا علی النقی

نبود به بودن تو غمم،بخداکه حر جهنمم

که گرفته ام به ولات برگ برات یا علی النقی

بگذار کعبه ی سامرا، قدمی طواف کنم

سر خویش را بزنم به کوی منات یا علی النقی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:31 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها