0

اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

رنگ صد لاله ز نسرین عذارش ریخته

صد نیستان ناله از آه نَزارش ریخته

فاطمه گر نیست بر بالین او پس از چه روی

این همه یاس پریشان در کنارش ریخته؟

یا پریده در حقیقت رنگ از روی مهش

یا دل آئینه ی آئینه دارش ریخته

تیر دیگر در کمان صیاد دنیا چون نداشت

زهر را چون طرح بر جان شکارش ریخته

خشکسالی جای دارد شهر را ویران کند

آبروی سامرا از چشم زارش ریخته

در عیادت از دلش شاید که دلها بشکند

چون دل اهل و عیال او کنارش ریخته

بس که می سوزد گمانم قالب خورشید را

از دل آتش نهاد داغدارش ریخته

شاید از کرببلا می آید و قبر حسین

ابر دلتنگی که باران بر مزارش ریخته

در کفن پیچید مانند خبر در کوچه ها

در گریز روضه خود طرحی به کارش ریخته

جای دارد تاک روید معنی از خاک درش

اشک چشم عسکری روی مزارش ریخته

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

هرکسی پای ضریحت مستجاب الدعوه است
قدر یک گنبد نباشد مانعی تا آسمان...
شکوفه رحیمی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

من که از هجر مدینه دیده را تر می کنم

می نشینم گوشه ای و یاد مادر می کنم

از مدینه گشته ام تبعید و زندانی شدم

گریه از دوریِ وادیِ پیمبر می کنم

دشمنم دارد هراس از اینکه رسوایش کنم

ترس او باعث شده در بی کسی سر می کنم

تا که حرمت بشکند ویران سرایم می بَرد

گرچه آن ویرانه را پاک و منور می کنم

در زمان عمر من کرب و بلا ویران شده

از غم جدّ غریبم، خاک بر سر می کنم

گر عزیز من گریبان چاک می سازد رواست

می روم او را غریب و زار و مضطر می کنم

بارها در خانه تهدیدم به کشتن کرد خصم

شِکوه از بیداد او بر حیّ داور می کنم

از شرابی که خودش می خورد و تعارف می نمود

زین جسارت ناله تا هنگام محشر می کنم

رفتم آنجا لیک ناموسم به همراهم نبود

گریه بر مظلومیِ آن شاه بی سر می کنم

عمه ام در بین آن نامحرمان آزار دید

خیزران را خونی از زخم لب دلدار دید

 

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)


آبي ست تُنگ آينه بندان مرقدت
حالا كه آسمان شده ميناي گنبدت...
بشری صاحبی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

آه در سینه ام از زهر شراری برپاست

آتشی بر جگر و رویِ لبم واویلاست

سوختم سوختم آبی که نفس می سوزد

حجره ام از جگر سوخته ام کرببلاست

مادرم آمده بالین منِ چشم به راه

تا بگویم غم خود را که دلم پُر غوغاست

دستِ من بست و مرا نیمه شب از خانه کشید

بی حیایی که نمی گفت غریب و تنهاست

گاه می رفتم و گاهی به زمین می خوردم

مثل آن طفل که مبهوت دو چشم باباست

مثل آن دخترکی که نفسش بند آمد

راه می آمد و می دید سری بر نی هاست

سنگ بود و سری که ز لبش خون میریخت

خیزران بود و یتیمی که شبیه زهراست

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

روضه ی زهرا نخوان اینجا که از اندوه و درد
مطمئن هستم که برق از فرق گنبد می پرد
ایوب پرنداور

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع(-مدح و شهادت

 

تا مقیم سرزمین آشنایی می شوم

فارغ از حزن و غم و درد و جدایی می شوم

وقت تسبیح و مناجات سحر با یاد دوست

بیقرار و مست جام ربنایی می شوم

التماسم پای تا سر، مستمند حاجتم

چون دخیلِ دل  پریشانِ دعایی می شوم

دل، مرا باخویشتن این سو و آن سو می برد

نیست دست من كه گاهی سامرایی می شوم

چون كبوتر تا حریم عاشقی پر می زنم

لحظه هایی كه به یكباره هوایی می شوم

با نوای انت مولا و انا مسكینُكَ

در حرم آماده از بهر گدایی می شوم

تا كه میخوانم به روی لب دعای جامعه

با نگاه حضرت هادی فدایی می شوم

كوری چشم عدو با نام زیبای نقی

عشق بازی میكنم من كبریایی می شوم

دومین ابن الرضا و كار حیدر می كند

زین سبب با ذكر نامش مرتضایی می شوم

این علی سوم نسل حسین بن علیست

نام او را برده و كرببلایی می شوم

او كریم و سائلانش دست حاتم بسته اند

من به عشق او گدای بی نوایی می شوم

در شب تاریك انوار ولایش ماه من

اوست، سرِّ گفتن ده بار یا الله من

یك نگاهت قطره را از لطف دریا می كند

ذره را خورشیدِ عالم تاب دنیا می كند

هركه با عصیان و زشتی و خطا بیگانه شد

خویش را در جنت كوی تو پیدا می كند

در میان زائران بارگاه قدسیت

حضرت روح الامین هم خویش را جا می كند

هركه شد خلوت نشین كوی سُرَّ مَن رَءاه

با دم قدسی تو كار مسیحا می كند

هركه می بیند مزار خاكی ات را یك نظر

بی گمان یاد بقیع و قبر زهرا می كند

سامرایت تا قیامت قبله گاه عرشیان

سجده بر خاك حریمت عرش اعلا می كند

یوسف از حُسن خدایی تو مست و بی قرار

دائما بر روی لب نام تو نجوا می كند

روز موعود فرج ، مهدی به روی گنبدت

پرچم فتح و ظفر را نصب و برپا می كند

هر فراز جامعه كه از لسان پاك توست

در دل اهل ولایت شور و غوغا می كند

هر گرفتار غمی از دل هزاران عقده را

لحظه ای با بردن نام شما وا می كند

شیعه مدیون عنایات امام هادی است

تا قیامت آبرومند از كلام هادی است

ای كبوتر از چه رو زخمی و بی بال و پری

از شرار زهر قاتل گوئیا شعله وری

نیست امیدی دگر انگار وقت رفتن است

از تو مانده پیكری تب دار و چشمان تری

در نگاه نا امیدت غم نمایانگر شده

دیده ات سوی در است این لحظه های آخری

می زنی بر روی خاك حجره ی غم دست و پا

زیر لب انگار داری نام زهرا می بری

یاد یاس قد كمان مرتضی افتاده ای

روضه میخوانی به یاد ضرب دیوار و دری

یاد آن خانه كه روزی عده ای آتش زدند

غرق در خون روی خاك افتاد آن جا مادری

لیك با لب های خشكت با نوای العطش

مثل بابای غریبت یاد جد بی سری

یاد آن لحظه كه در گودال دشت كربلا

پاره پاره بر زمین افتاد خونین پیكری

بیقرار شیر خواره دل پریشان رباب

یاد جسم ارباً اربای علی اكبری

خیمه ها می سوزد و اهل حرم در اضطراب

وای من در علقمه افتاده است آب آوری

یك ساله پا برهنه می رود بر روی خاك

صحبت از كشف حجاب است و بسی غارتگری

زینب و نامحرم ظلم و جفای بی حساب

بسته شد دستان ناموس پیمبر با طناب

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:15 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

سینه چاکی نه فقط خصلت زائرهات است
که دل گنبدت از سینه ی ما چاک تر است...
محسن ناصحی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-شهادت

 

تنها، غریب، بی کس و بی آشیان شدی

تبعیدی مجاور یک پادگان شدی

طوفان غم شکوه بهار تو را گرفت

بیهوده نیست این همه رنگ خزان شدی

آقا ...  مدینه ، سامره فرقی نمیکند

وقتی شبیه مادر خود قد کمان شدی

مانند کوه مانده ای و ایستاده ای

هرچند بارها هدف دشمنان شدی

دیروز گنبد حرمت ریخت بر زمین

امروز نیز هجمه ی زخم زبان شدی

سیلی محکمی زده نامت به دشمنان

تو خار چشم طرح زنا زادگان شدی

آقا غرور سینه زنانت شکسته شد

حرمت شکسته ی ستم این و آن شدی

اینک بگو که شیر درآید ز پرده باز

وقتی دوباره سخره ی نا بِخردان شدی

گاهی بلاکش ستم ناروا شدی

گاهی پیاده در پی مرکب روان شدی

گاهی به یاد کرب و بلا گریه کردی و

گاهی کنار قبر خودت روضه خوان شدی

گاهی تو را به مجلس مِی بُرد دشمنت

پر غصه از تعارف نامحرمان شدی

گیرم تو را به بزم شرابی کشیده اند

کی میهِمان طشت زر و خیزران شدی

بزم شراب رفتی و یاور نداشتی

با یاد عمه جان خودت خون فشان شدی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

اي عرش نشين ، در اين دنيا چه ميكني؟

در بين اين خلائق و تنها چه ميكني؟

وقتي بهشت را به تو داده خداي تو

در بين كاروان گداها چه ميكني؟

وقتش رسيده اي متوكل حيا كني

بزم شراب و حضرت آقا ، چه ميكني؟

اي بدترين خليفه ، تو در نيمه هاي شب

با بهترين سلاله ي زهرا چه ميكني

آقا ، امام هستي و باور نميكنم

تو پا برهنه در دل صحرا چه ميكني؟

داري هواي نوكر خود را و ميخري

با آبروت آبرويش را ، چه ميكني

شاعر: مهدي برجلو

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

آسمان را آه جانسوزت ز پا انداخته

 مادرت را باز در هول و ولا انداخته

 

 کاری از دست طبیبان بر نمی آید غریب !

 در کنار بستر تو ، مرگ جا انداخته

 

 پوستی بر استخوان داری به زهرا رفته ای

 خون ِ دل خوردن تو را از اشتها انداخته

 

 رفته رفته حجره ات گودال سرخی می شود

 زهر لبهای تو را از ربنا انداخته

 

 تشنگی بی رحم تر از نیزه ی زیر گلوست

 تارهای صوتی ات را از صدا انداخته

 

 جام می شرمنده ی اندوه چشمانت شده

 ماجرا را گردن شام بلا انداخته

 

 شام گفتم، خیزران آمد به یادم "وای وای"

 گریه ها را یاد طشتی از طلا انداخته

 

شاعر: وحيد قاسمي
 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

هشت سالت شد و امام شدی

منبع فیض ناتمام شدی

 نه فقط دوست،بین دشمن هم

مورد لطف و احترام شدی

 هم به زهد و عبادت بسیار

هم به علم وعمل به نام شدی

 مثل جدّت نبی ((امین))شدی و

مثل جدّت علی گرام شدی

 مثل جدّت حسن کریم شدی

با گداها چه خوش مرام شدی

گربخواهم تو را خلاصه کنم

مظهر تام نـُـه امام شدی

با مرامت میان دشمن هم

صاحب بنده و غلام شدی

کوری چشم((ابن أکثم)) ها

شامل برترین مقام شدی

 آنچه را دروجود خوبان است

یک تنه صاحب تمام شدی

خط به خط جامعه کلام خداست

((مظهرُالله ِ فی الکلام)) شدی

 

ای شکوه رفیع آزادی...!!!

السلام علیک یاهادی

 

دهمین پیشوای دین خدا

پدر و مادرم فدای شما

 کوری هرکه کرده بی ادبی

نیست زیباترازنقی لقبی

 وجه تسمیه عشق یا نقی است

ذکرتسبیح عشق یا نقی است

 دهمین کشتی نجات توئی

روح قد قامت الصلاة توئی

عشق درهاله ی پناه تو بود

شیرهم عاشق نگاه تو بود

 ای تجلـّی ناطق قرآن

ای پناه همه گنه کاران

ای دلیل نزول هر باران

نسل پاکت سلاله ی خوبان

 نسل تان مجمع صفات خداست

بازگشت همه به سوی شماست

 ای امام غریب سامرا

گفتم از مدح تو کمی،اما...

 عمرتو تا که رو به پایان شد

دردلت روضه ها نمایان شد

 ***

 دردلت لحظه های آخر عمر

کوهی از غصه ها وازغم هاست

چه بگویم  ، خودت که میدانی

زهر ارث سلاله ی زهراست

 

در روایات ما چنین نقل است:

که تو را برده اند بزم شراب

شکر ، باتو نبوده در این بزم

نه رقیه ، نه زینب و نه رباب

 

 شکرحق ، درمیان مردم شهر

حرمت خانواده أت نشکست

طفل شش ماهه أت نشد پرپر

یا که شمری به سینه أت ننشست

 

 ساربانی نبود واز دستت

کسی انگشتری نبرد آقا

سرتوروی نیزه ها که نرفت

خیزران بر لبت نخورد آقا

 

 بی کفن نیستی وشکرخدا

پسرت هست تا کند کفنت

گرچه با زهر کین شهید شدی

تیرباران نشد ولی بدنت

 ***

 چه بگویم،که روضه بسیاراست

کارعالم بدون تو زار است

 ای هدایت گر پر از رحمت

بر همه دشمنان تو لعنت

 دست مارا بگیر ، گمراهیم

((ازتوحسن ختام می خواهیم))

شاعر: مجتبي خرسندي
 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

امام هادی النقی(ع)-مدح و شهادت

 

کیستم من مظهر کلِّ صفات کبریایم

هادی اهل زمینم رهبر خلق سمایم

آفتاب مُلک جان در شهر سُرِّ مَنَ رَآیَم

جدّ مهدی، زاده ی پاک علّیِ مرتضایم

هادی آل محمّد شمع جمع اولیایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

من علیِّ چارم از نسل امیرالمؤمنینم

هلی اتی یم، کوثرم، طاها و قدر و یا و سینم

گر چه بی یار و معینم خلق را یار و معین ام

آسمانی اختر برج ولایت در زمین ام

شهریار ملک دینم، انس و جان را مقتدایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

دوّمین ابن الرّضا از آل پیغمبر منم من

شیعه ی اثنی عشر را هادی و رهبر منم من

نام نیکویم علی باب حسن پرور منم من

منجی خلق جهان و شافع محشر منم من

ذات ربّ العالمین را رحمت بی انتهایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

کیستم من گوهر ده بحرم و بحر دو گوهر

رهبر دین حجّت حقّ هادی آل پیمبر

مصلح کلّ مهدی موعود را جدّ مطهّر

از نهم مولا نهم ریحانه ی زهرا اطهر

باب حاجت قبله ی اهل ولا روح دعایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

میوه ی قلب رسول الله شمع جمع آلم

کبریا وجه و محمّد طینت و احمد خصالم

شوکت عبّاسیان گردید پامال جلالم

هر کلام جامعه دُرّی است از بحر کمالم

یادگار مجتبی و نجل شاه کربلایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

نام من در عین غریب شمع محفل هاست آری

کار من از اهل عالم حلِّ مشکل هاست آری

مهر من در سینه چون مه به منزل هاست آری

قبر ویران گشته ی من کعبه ی دلهاست آری

یک جهان دل بوده هر شب زائر صحن و سرایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

آسمانی ها زمینی ها همه محو مقامم

با وحوش و با طیور و دشت و صحرا هم کلامم

بر بنی آدم نه تنها، بر همه عالم امامم

نی عجب گر شیر وحشی در قفس گردید رامم

یا ببوسد یا گذارد صورت خود را به پایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

گاه آمد از بنی العّباس در زندان عذابم

گاه بردند از ره بیداد در بزم شرابم

یاد می افتاد از بزم می و شام خرابم

من که در سنّ جوانی ظلم ها شد بی حسابم

اولیاء سیراب اند از جام ولایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

آن ستم گر سال ها لرزاند جان و پیکرم را

از شقاوت کرد ویران قبر جدّ اطهرم را

بی حیایی بین جسارت کرد زهرا مادرم را

با جسارت هاش آتش زد دل غم پرورم را

دوست دارم دوستانم اشگ ریزند از برایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

محنت و اندوه من بسیار بود و عمر من کم

چشم بستم دست شستم از جهان با یک جهان غم

گر چه هر دم ظلم و طغیان دیدم و بستم فرو، دم

سرکشد سوز دلم از شعله های نخل «میثم»

خوش بُود با نظم او جاری شود اشگ عزایم

من ولیِّ حقّ علیّ بن جواد ابن رضایم

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

وقتش رسیده وقت کنی رو به ما کنی

ما را کبوتر حرم سامرا کنی

درهم بخر نگاه نکن که چه میخری

رسوا شوم اگر که بخواهی سوا کنی

محکم حصار عشق شما را گرفته ام

دل شور میزند که مبادا رها کنی

درمانمان بکن به همان شیوه ی خودت

درمان شویم اگر به خودت مبتلا کنی

ای دست به خیر طایفه ی دست به خیر ها

آقا نمی شود سفری دست و پا کنی؟

عمری نشسته ام به صف عاشقان تو

وقتش رسیده وقت کنی رو به ما کنی

 

آقا قلم به دست گرفتم برای تو

من راضیم فقط به خدا با رضای تو

 

بالاست تا ابد به خدا پرچم شما

جانم فدای جان شما,خاتم شما

تو لطف میکنی که مرا راه میدهی

*ای بچه های فاطمه بازهم دم شما*

از تو به ما زیاد رسیده ست یا نقی

*چیزی کم از زیاد ندارد کم شما*

دل را برای پا قدمت ساختم ببین

بر سر درش نوشته شده مقدم شما...

من را ز راه عشق خودت تا خدا ببر

جبرییل هم رود ره پیچ و خم شما

از تربت تو ریخته در خاک من خدا

این فخر من شده که شدم آدم شما

یک دم اگر که بغض کنی گریه میکنم

جانم بگیر تا که نبینم غم شما

 

آقا شنیده ام که کسی حرمتت نداشت

رحمی به سن و سال تو و غربتت نداشت

 

چون شمع نیمه جان شده سوسو گرفته ای

با آه و غربت و غم خود خو گرفته ای

لاغر شدی,خمیده شدی,آب رفته ای

از پا فتاده دست به زانو گرفته ای

این ارث فاطمه ست به حسن تکیه داده ای

در حجره رفته ای کمک از او گرفته ای

تا تشنه می شوی...صدا میزنی : حسین

در حجره ات چو کشتیِ پهلو گرفته ای

خواهی حسن نبیندت و گریه کم کند

این هست علتش که اگر رو گرفته ای

 

همچون حسین فاطمه دور از وطن شدی

همچون حسین فاطمه,امّا کفن شدی

 

همچون حسین فاطمه امّا سرت نرفت

در زیر تیغ کند عدو حنجرت نرفت

بالا سرت ز حال,دگر مادرت نرفت

با جمعی از اراذل مست خواهرت نرفت

با دست های بسته شده همسرت نرفت

در زیر نعل مرکبشان پیکرت نرفت

در گوشه ی خرابه ولی دخترت نرفت

در طشت,خیزران,به تنوری سرت نرفت

 

این ها کنار,دست شما سالم است هنوز

دستت برای غارت انگشترت نرفت

شاعر: ياسين قاسمي

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:16 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

آسمان را اگر امان بدهند

ابر و باران بیکران بدهند

به دل تنگ او چو گوشه ای از

غربتت را اگر نشان بدهند

تا قیام قیام می گرید

از غمت ای امام می گرید

دهمین حجت و امام سلام

به دل خسته ات سلام سلام

به حریم غریب سامره ات

از دل شیعه مستدام سلام

حرمت قلب شیعه غارت شد

به حریم تو تا جسارت شد

دل تو بوستان احساس است

به اهانت چقدر حساس است

تاول زیر پات آقاجان

اثر ظلم آل عباس است

ظلم کرده است بر امام دهم

متوکّل که بود" أَخبَثَهُم"

متوکل آن خلیفه ی نامرد

تا تو را سوی سامرا آورد

منزلت داد در سرای گدا

بی حیا شرم از رسول نکرد

کاش بودم گدای سامرا

می شدم کاش همنشین شما

به سرای تو یورش آوردند

نیمه شب، پابرهنه ات بردند

تا تو آقا به خانه برگردی

کودکانت چه غصه ها خوردند

آن زمان یاد حیدر افتادی

یاد بازوی مادر افتادی

ای مه فاطمه، عزیز خدا

تو کجا، سفره ی شراب کجا

بی ادب تا به تو تعارف کرد

جامی از آن شراب ای آقا

صورتت سرخ شد، تنت لرزید

گفتی ای وای عمه ام چه کشید

باده تا خورد آن شراب پرست

سر جد مرا گرفت به دست

با اهانت به رأس پاک حسین

چه غروری ز عمه ام بشکست

نظری کرد بر سر ارباب

زینب تو کجا و بزم شراب

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  1:16 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها