0

اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

السلام ای ابوالحسن هادی
وارث غصه و محن هادی

السلام ای امام مظلومان
تا ابد هم کلام مظلومان

حرمت بوده حسرت شیعه
ای چراغ هدایت شیعه

باز کن از کرامتت گره ای
تو امام غریب سامره ای

تو به درد همه دوا هستی
نوه ی حضرت رضا هستی

بوده است حافظ تو با اولاد
بین گهواره ی تو حرز جواد

ذولفقاری سینجلی داری
تا نشانی تو از علی داری

گرچه مظلومی و غریبی تو
گرچه بی یار و بی حبیبی تو

گرچه بزم شراب را دیدی
آن همه اضطراب را دیدی

شمر و زجر و سنان ندیدی که
چکمه روی دهان ندیدی که

پیرمردی عصا زنان نرسید
به تنت نیزه و کمان نرسید
******
گرچه بسیار درد و غم داری
باز هم شکر که حرم داری

شاعر : امیر فرخنده

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:28 PM
تشکرات از این پست
aliada
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

روز سوم از رجب شد سامرا غرق عزا
گشت سوگ شیعه واولاد آل مرتضا

شد دهم مهر ولا پنهان به زیر ابر کین
هادی شیعه بشد مسموم از زهر جفا

بود بالین پدر تنها امام عسکری(ع)
واغریبا گو وگریان بود مشغول دعا

زهر کین پاره جگر بنمود مولامان نقی(ع)
خون دل شد با دهانش آخرین دم آشنا

کرد رو سوی مدینه ناله از دل برکشید
یاد زهرا(س) مادرش کرد وعمویش مجتبا(ع)

با دهانی پر زخون نام حسین(ع) آمد به لب
یادش آمد لحظه ی آخر به دشت کربلا

کربلا جان داد فرزندی در آغوش پدر
سامرا گریان پسر بگرفته بر بابا عزا

تسلیت بادا به مولا حضرت صاحب زمان
از برای جد مظلومش بود صاحب عزا

شاعر : اسماعیل تقوایی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

يا من ارجوه لكل خير يا ابن الرضا
روضه اي مهمانمان كن سامرا ، ابن الرضا

جامعه خواندن چه زيبا مي شود در صحن تان
شام هجران ، گوشه ى ايوان طلا ، ابن الرضا

لطف كن با بال اشك روضه دل را پر بده
در هواى زخمى ، از زهر جفا ، ابن الرضا

با گريز روضه ات دل مي شود غرق بلا
سامرا هم مي شود كرببلا ، ابن الرضا

 روضه خوان مي گفت جسم پاكتان تشيع شد
جان فداى آن سر از تن جدا ، ابن الرضا

لحظه ى آخر سرت بر زانوى فرزند بود
واي من از رأس روي نيزه ها ، ابن الرضا
 
نيست در شأن شما ابيات ناچيز حقير
گوشه چشمي تا شود حقت ادا ، ابن الرضا

كاش مي شد تا بيايد مهدي صاحب زمان
با دل غرق به خونت كن دعا ، ابن الرضا

شاعر : اصغر چرمی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

من از احوال حریمت آقا...
شدت فاجعه را می خوانم...
با دل خسته مفاتیح به دست...
خط به خط جامعه را می خوانم...
 
عادت دست شما احسان است...
من به دنبال کرم آمده ام...
از گدایان قدیمی توٱم...
بازهم سمت حرم آمده ام...
 
اینقدر آه نکش می سوزم...
از دلم زمزمه بر می خیزد...
تا که بر روی زمین می افتی...
ناله ی فاطمه بر می خیزد...
 
چشم خونین تو امشب آقا...
راوی واقعه ی عاشوراست...
یاد غم های حسین افتادی...
سامراء شعبه ای از کرببلاست...
 
تشنه بودی و پریشان احوال
وسط بزم شراب افتادی
در همان حین که گریان بودی
یاد احوال رباب افتادی
 
زیر لب نوحه کنان می گفتی
جای هر تکه کلامی...ای وای
زینب و مجلس رقص و شادی
عمه و چشم حرامی ای وای
 
آن که بر ساحت قدسی شما
غرق در کینه اهانت کرده
چند روزی است به دلدار حسین
به ابالفضل جسارت کرده
 
برسد کاش ببینیم همه
حال او عبرت بین المللی ست
شک ندارم...به خدا می دانم
پاسخش با خود عباس علی ست
 
ما کجا...درک ابالفضل کجا؟!!
عقل کو تا که تورا فهم کند
وای از آن دم که غضبناک شوی
باید اینبار خدا رحم کند

شاعر : اسماعیل شبرنگ

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

بی هوا درب خانه ات وا شد
عده ای نانجیب آمده اند
بین سجده، بدون عمامه
پیِ تو ای غریب آمده اند

می کِشد با دو دستِ بسته تو را
دل به تقدیر داده بودی تو
دشمنانت سوار بر مرکب
پشت مرکب پیاده بودی تو

جان فدایت که روضه خوان بودی
یادِ نور دو عین افتادی
عقب قافله زمین خوردی
یادِ بنتُ الحسین افتادی

تا رسیدی به کاخ آن ملعون
پر و بالت تمام خاکی شد
ذره ای از بها نمی افتد
گیرم اصلا امام خاکی شد

متوکل شراب آورد و...‌
بعد از آن هم کمی به تو خندید
طعنه زد لااقل بخوان شعری
شعر خواندی...وجودِ او لرزید

دل زهراییت شکست آن جا
یادت افتاده بود بزم شراب
یاد دندان و خیزران بودی
یادت افتاده بود اشک رباب

یادت آمد شراب را می ریخت
به روی زخم دیده ی جدت
چشم عباس خیره شد ناگه
سوی رأس بریده ی جدت

می چکید اشکش از نوک نیزه
همه ی های و هویم این جا بود
دختری زیر لب فقط می گفت:
کاش الآن عمویم این جا بود

شاعر : محمد جواد شیرازی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

بمناسبت شهادت امام هادی (ع)

ای که از ظرف لبت شهد و شکر می ریزد
از بر پلک تو صد شمس و قمر می ریزد
آنقدر راه بلد هستی و عاشق داری
که ز هر آجر دیوار تو در می ریزد
گوشه ی چشم تو که جای خودش را دارد
دارد از گوشه ی نعلین تو زر می ریزد
تو فقط لطف کن و از سر قبرم‌ بگذر
صد مسیحا ز دمت وقت گذر می ریزد
تو که هستی که اگر حضرت جبریل امین
اوج گیرد به سماوات تو پر میریزد
تا خود صبح ز طوبا ز تو می پرسیدم
گفت از یمن دم توست ثمر میریزد

شهره به شهر شعوری و شعارت عشق است
می زدن از لب آن چشم خمارت عشق است

شب دراز است اگر ماه رخت ، مه باشد
راه کوتاه اگر نور تو در ره باشد
عاشق آن نیست که در سجده ، منیت دارد
عاشق آنست که از رتبه ات آگه باشد
آنزمانی که ز تو شعر ، شرف می گیرد
بهتر آنست که در قافیه به به باشد
ولی الله ، جهان بین یدت گردویی است
قد ذهن بشر از درک تو کوته باشد
خب طبیعی است اگر بلبل عاشق کارش
روی هر شاخه گل مهر تو ، چه چه باشد
پادشاه است بگو تاج به سر بگذارد
بر سر سائل اگر دست شهنشه باشد

می روم تاج شهادت به سرم بگذارم
تاج را تا به قیامت به سرم بگذارم

سر مستور خدایی و روایت شده ای
هادی نوری و با نور، هدایت شده ای
علم کلی و پر از حلم و درایت شده ای
دهمین پادشه تخت ولایت شده ای
اوج گیرنده تر از بال نهایت شده ای
تو به اندازه ی ده جمله روایت شده ای
موسی طور چرا باز به خود می پیچی؟
باز از سامریان غرق شکایت شده ای
زهر دادند تو را ، از ته دل آه نکش
آه، بازیچه ی دستان جنایت شده ای
اشک گشتی و چو باران صفا باریدی
در دل اهل بکا ، گریه ، سرایت شده ای

سامرا هست ، به کعبه چه نیازی دارم
تا خدا هست ، به کعبه چه نیازی دارم

شاعر : جعفر ابوالفتحی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

ای نجل جواد، ابن رضا، حضرت هادی

بگرفته حسن بر تو عزا حضرت هادی

یک عمر ستم دیـده ز جور «متوکل»

در آینۀ صبح و مسا حضرت هـادی

دل سوخته از طعنه و از زخم زبان‌ها

خونین جگر از زهر جفا حضرت هادی

بردند همان شب که سوی بـزم شرابت

چون از تو نکردند حیا؟ حضرت هادی

افسوس که کشتند تـو را از ره بیـداد

بی جرم و گنه، قوم دغا حضرت هادی

افسوس، به جور از حرم مادر و جدت

گشتی تو غریبانه جدا حضرت هادی

کس از غم ناگفته‌ات ای یوسف زهرا

آگاه نشد غیر خـدا حضرت هـادی

کشتند تو را در دل غربت، به چه جرمی؟

ای جان جهانت بـه فدا! حضرت هادی

بزم می و خون دل و حبسِ ستم و زهر

حق تو عجب گشت ادا حضرت هادی

در ماتـم تـو ای خلف پـاک پیمبـر

شد سامره چون کرب و بلا حضرت هادی

"میثم" به تو و غربت تو اشک فشاند

ای کشتۀ بی‌جرم و خطا حضرت هادی

شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

با سرانگشتم نوشتم آه... باران گریه كرد

كنج چشم شیشه جاری شد خرامان گریه كرد

تیرگی‌ها را كه باران از نگاه گریه شست

شاعری مهمان دریا شد پریشان گریه كرد

تا که پرسیدم چرا نام تو کمتر خوانده اند

چشم ماهی های دریا در بیابان گریه کرد

در هجوم کشف های ناگهانی گر گرفت

شعله زد چشم غزل چون دید قرآن گریه کرد

نیمه شب، دریا، اسارت! مجلس شومِ شراب...

خاطراتم از حرم تا شام ویران گریه كرد

سیر اسرار ازل در روضه‌های شفع و وتر

سطرهای جامعه در سوگ انسان گریه كرد

آه ای دریای نور ای مهربان ای لطف محض

در جوابم یک حرم، در خاك، ویران گریه کرد

تا نوشتم نام مولایم علی هادی است

از مدینه پاسخ آمد جان، خراسان گریه كرد

هادی ای مظلوم ای سرّ خدای فاطمه

غربتِ نامِ تو را اندوهِ باران گریه کرد

شاعر : کاظم رستمی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

خورشید در کرامت بی انتهای توست
جنس ستاره وصله ی رو عبای توست
یا ایهاالنقی غم عشقت برای من
یا ایهاالنقی سر و جانم برای توست
قلبم که بین سینه به عشق تو می تپد
از عاشقان کنیه ی ابن الرضای توست
غصه نخور برای کبوتر نداشتن
جبرییل خود کبوتر صحن و سرای توست
مثل پیمبری ولی از جنس مرتضا
سرداب خانه ی تو همانا حرای توست
چشمان ما به درک حریمت نمی رسد
بر بام عرش سایه ی گلدسته های توست
آقا به رتبه ات فقها غبطه می خورند
نه نه پیمبران خدا غبطه می خورند
قبل تو سامرا سر بامش علم نداشت
دستی شبیه دست تو جود و کرم نداشت
موسی کجا و معجزه ی دست تو کجا؟
حتی مسیح نیز شبیه تو دم نداشت
تفسیر آیه های خدا درس جامعه ست
قرآن بدون ذکر تو نون و قلم نداشت
تقصیر ماست اینکه تو در اوج غربتی
تنها تر از تو عمر زمین از عدم نداشت
آقای من فدای سرت گنبد خراب
تو مادرت کسی ست که عمری حرم نداشت
تو بی کسی قبول ، ولی مثل او که نه..
سیلی نخورده ای تو و رویت ورم نداشت
از غربت تو ارض و سما گریه میکنند
هرشب فرشته های خدا گریه می کنند
شرمنده گی ست دیده ز خون تر نداشتن
روز شهادت تو علم بر نداشتن..
اوج سعادت است برای کسی چو من
پای رکاب مقدمتان سر نداشتن...
سخت که امام دهم باشی و علی
اما کسی شبیه به قنبر نداشتن
سخت بین شهر پر از ظلم و بی کسی
هی بار غم کشیدن و لشگر نداشتن
سهم تو شد زمان هجوم هزار غم
دردی شبیه غصه ی مادر نداشتن
آن لحظه ای که زخم به قلبت هجوم برد
سهم تو بود مالک اشتر نداشتن
در کربلا حسین به عباس تکیه کرد
تو بودی و غریبی و یاور نداشتن
تنها میان لشگر اعدا چه میکنی؟؟
در کاروان سرای گداها چه میکنی؟؟
آقا اگرچه سینه ات از غم کباب بود
اما همیشه مشک شما پر ز آب بود
بردند اهل سامره فیض از دعای تو
اما همیشه خوبی تو بی جواب بود
حیف از دعای جامعه ات که غریب ماند
هر خط آن برابر با صد کتاب بود
آن لحظه ای که پای برهنه دواندنت
آقا گمان کنم که به دستت طناب بود
پای برهنه بردن تو جای خود ولی...
...سنگین ترین غمت می و بزم شراب بود
بزم شراب رفتن تو طشت زر نداشت
با این وجود حال تو خیلی خراب بود
در مجلسی که راس امام و شراب بود
در اوج غصه لحظه ی مرگ رباب بود
دنیای غم به خانه ی قلب رباب ریخت
آنجا یزید بر سر آقا شراب ریخت

شاعر : مهدی نظری

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

در دل نگذار این همه داغ علنی را

پنهان نکن از شعر ، غم بی وطنی را

این داغ مرا کشت ، چه باید بنویسم

خورشیدِ شب مکه و ماه مدنی را

از بغض لبالب شدم از هتک حریمت

صبرتو به هم ریخته دنیای دنی را

ای ماه دهم ، پیش تو آورده ام امشب

در هاله ای از بهت دلی سوختنی را

آن ها که جگر سوخته ی  سامره هستند

باید بشناسند گدایان غنی را

آنقدر دل سوخته ی پشت حصارت

خون کرد دل عبدالعظیم حسنی را

آنقدر که آتش شدو ری سوخت برایت

آنقدر که خون کرد عقیق یمنی را

دشمن به خیال غلط خویش کشیده است

دور و بر خورشید ، شبی اهرمنی را

اما خبرش نیست خدا داده به دستت

مانند علی بازوی لشکر شکنی را

ای عطر دلارای نماز شبت از دور  !

تا سامره آورده اویس قرنی را

واکن لب نورانی خود را و بیاموز

با جامعه در جامعه شیرین سخنی ر 

بگذار سهیم غم پنهان تو باشیم

نگذار به دل این همه داغ علنی را

شاعر : عباس شاه زیدی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

سیرتش نه در حقیقت صورت دنیایی اش


ماه را شرمندهء خود می کند زیبایی اش



می چکد نهج البلاغه از لب پایینی اش


می چکد آیات قرآن از لب بالایی اش



لحظه لحظه خیر او حتماً به مردم می رسد


آن کسی که«جامعه»بوده دم لالایی اش



«جامعه»«عجِّل فرج» به به چه تلفیقی شده ست


نسبت فرزندی اش با نسبت بابایی اش



سیزده دیگر برای هیچ کاری نحس نیست


یازده در ذکر بالا می رود کارایی اش



نوکر اربابم و یک بخش از آقایی ام


ریشه دارد بی برو برگرد در آقایی اش



طعم توحید و امامت را به هم آمیخته


نیمه ی مکّی او با نیم سامرّایی اش



هرقَدَر که خسته باشی بعد از آن دیوارها


روبراهت می کند یک استکان از چایی اش



ازحرم برگشته می داند که وقت بازگشت


چایی دوم دوچندان می شود گیرایی اش

 

چونکه تنها می روی هرگز به  سامرّا نرو


چون خجالت می کشد تنهایی از تنهایی اش

شاعر : مهدی رحیمی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

تو سینه می تپه با یاد تو دلم       شرر زده غمت آقا به حاصلم
حرمت دست کم نداره از بقیع / غربت از صحن تو میباره بی صدا 2
دل شیعه جریحه داره تا ابد / به یاد غربت بقیع و سامرا
امشب طنین غمها  توی دلا می پیچه
گـویا صدای زهرا  تو سامرا می پیچه
مظلوم امام هادی 4
********
می سوزه سینه از مصیبتای تو    تو مجلس شراب نبوده جای تو
توی بزم شراب با چشمای پر اشک / آقا با قلب خون شده از غصه ها
شاید اومد به یادت اونجا روضه / لب قرآن ناطق و تشت طلا
تو مجلس حرامی  زینب با حال مضطر
با سوز و ناله میگفت  قرآن بخون برادر
مظلوم امام هادی 4
********

شاعر : امیر حسین سالاروند

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

 به زمین خوردی و آهت دل ما را سوزاند
جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند
پشت این حجره در بسته چه گفتی تو مگر
که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند
عمر کوتاه تو پایان غم انگیزی داشت
جگر تو جگر ثانیه ها را سوزاند
بی حیا لحظه سختی که به تو آب نداد
با چنین کار دل عرض و سما را سوزاند
بس که در فکر رخ حضرت زهرا بودی
داغ آن صورت مجروح شما را سوزاند
گرچه مثل پدرت سوختی از زهر ولی
مجتبائی شدنت آل عبا را سوزاند
شیشه عمر تو را هلهله ها سنگ زدند
این جوان بودن تو بود خدا را سوزاند
طشت ها تا که به هم خورد خودت میدیدی
خیزران روی لب خشک، حیا را سوزاند
تا کبوتر به تو و صورت تو سایه فکند
ماجرایی دل خون شهدا را سوزاند
بعد غارت شدن جسم غریبی دشمن
خیمه های حرم کرب و بلا را سوزاند

 

شاعر : مهدی نظری

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

از شـرار زهــر کـیـنـه پـیـکــرم آتـش گــرفـت   
از جـفـای همسـرم خـاکـستـرم آتـش گـرفـت
هـمــدم نــا آشنــایــم قــاتــل جـــانــم شـده         
از جسـارت هـای او پـا تـا سـرم آتـش گـرفـت
بــا کـنیـزان خـنده بـر لـب دارد و کـف می زنـد      
قلب من از خنده هـای همسرم آتـش گـرفـت
در مـیـان حجـره ام پــا می کـشم روی زمـیـن     
از شــرار آه سیــنــه، بــسـتـرم آتـش گـرفـت
روضه ی شهـر مـدیـنـه ذکـر لـب هـایـم شـده    
خـاطـرم از غـصّـه هـای مــادرم آتـش گـرفـت
یــاد آن روزی بـسـوزم کــه ابَــر مــرد حـنـیـن    
بـا قـد خـم نــالـه می زد کـوثـرم آتـش گرفـت
آن قـدَر گـــریــه نــمــودم از غـم سـنـگـیـن او    
ای خـدایـا پـلک چـشمـان تـرم آتـش گـرفـت
تـشـنـگـی تــاب و تــوانــم را رُبــوده ای خــدا!    
می بـرم نــام حسین و حنجـرم آتـش گـرفـت
 روز عـاشورا حسین می گـفـت در زیـر لـبـش
حـنـجـر خـشک عـلـیّ اصـغــرم آتـش گـرفـت

شاعر : محمد فردوسی

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت امام علی النقی الهادی (ع)

اهل دردم، غم هادی دارم
سامرایی است دل بی تابم
زنده ی فیض مدام یارم
مرده ی یك نفس سردابم
***
امشب از خویش برون می آیم
تا به چشمان پرآبش گریم
گاه بر آهِ دلِ شعله ورش
گاه بر قبر خرابش گریم
***
كینه اهرمن تیره سرشت
با مدار طبق نور چه كرد
فتنه ی قوم پلید ابلیس
با جمال پسر حور چه كرد
***
دست تذویر دوباره بی رحم
آتش كینه ی خود را افروخت
در پس پرده ی تنهایی خود
مردی از نسل سلابت میسوخت
***
رفته رفته اثری سخت نمود
زهر در جان شریف آقا
در تب و تاب شد و سوسو زد
شمع چشمان شریف آقا
***
خاك  بر فرق من از این جمله
همه چو بسمل به قفس پرپر زد
پسرش پاره گریبان گریان
در عزاداری او بر سر زد
***
جگر زهر چشیده یعنی
آب گردیدن گل در آتش
هر كه از نسل علی شد مسموم
ناله زد فاطمه؛ مادر؛ آتش
***
تا نمانده به تن و دیده پر آب
سینه سوزان و لبش خشك ولی
زمزمه كرد و به سینه كوبید
كه فدای تو حسین ابن علی
***
بر سر پای پسر سر بنهاد
لحظه ی آخر جان دادن بود
از لبش ذكر نمی افتاد و
یاد آن صحنه ی افتادن بود
***
یاد میكرد از آن ساعت كه
از فراز فرس آقا افتاد
تشنه لب با بدن غرق به خون
گوشه ای در دل صحرا افتاد
***
یاد آن یوسف افتاده به چاه
گرگ ها دوروبرش زوزه كشان
گرگ وحشی تری از راه رسید
چنگ زد گرگ سرش زوزه كشان
***
گوش كن مابقی قِصّه ز من
گر چه این روضه دهد آزارت
سر بریدند و دوان سوی حرم
این بود معنی قتل و غارت

 
 
شنبه 12 فروردین 1396  12:37 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها