0

بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

عشق آمد و مقابل من دفتری گشود
مرغ دلم بهانه گرفت و پری گشود
بال و پری زدم به بلندای آسمان
از لطف خود خدای کریمان دری گشود
احرام سرخ بر تن من بود و ناگهان
دیدم که روبه روم در اخضری گشود
در آن طرف تمامی عالم بهشت بود
یک لحظه نور، پرده زیباتری گشود
بر روی دیدگان پر از التماس من
باری تعال چهره یک سروری گشود
به به چه سروری که مَلَک مست بوی او
جمعی ز انبیاء همه مبهوت روی او

نامش محمد است و لقب باقرالعلوم
عالِم ترین رجال عرب باقرالعلوم
در روز اولي که قدم در جهان گذاشت
گردیده است فخر رجب، باقرالعلوم
تا اینکه می برم به زبان نام اطهرش
شیرین شود دهان چو رطب؛ باقرالعلوم
تابنده تر ز او نبود کس میان روز
زیباترین ستاره شب باقرالعلوم
روح عبادت از پدرش زین العابدین
از عم خود گرفته ادب باقرالعلوم
جابر کمی ز علم شما ارث برده است
یک قطره ای ز جام شراب تو خورده است

قامت قیامت و رختان محشری بود
زور میان بازویتان حیدری بود
احساستان ز برگ گلی هم لطیف تر
احسان و لطفتان بخدا مادری بود
داروی دردهای بشر خاک پایتان
آب دهان اطهرتان، کوثری بود
دوم محمدی و علی عاشقت شده
جانم فدای نام تو، پیغمبری بود
ایمان و زهد و جود و عبادت به یک طرف
علم خدائیت طرف دیگری بود
باشی حسینی و حسنی باقرالعلوم
خوانم، فقط تو عشق منی، باقرالعلوم

مولا! نفس زدی و دوعالم درست شد
از آن گِل وجود تو آدم درست شد
بسکه شما میان منا ناله کرده ای
از گریه تو چشمه زمزم درست شد
از تار و پود و رشته پیراهن عزات
بالای هر حسینیه پرچم درست شد
در ماجرای پر غم وادی کربلا
اشکت چکید و قطره شبنم درست شد
بانی روضه های عطش! با حمایتت
سینه زنی ماه محرم درست شد
هرکس که روضه ای ز شما گوش می کند
یک جرعه می ز دست شما نوش می کند

آقا عنایتی بده بر سینه ناله را
پر کن ز داغ کرببلا این پیاله را
ای باغبان ساقه شکسته به ما بگو
داری به باغ سینه غم چند لاله را
یا حضرت غریب بمیرم برای تو
طی کرده ای چگونه تو این چند ساله را
دیدی که رأس جد غریبت به نیزه شد
دیدی به چشم خود شب غسل سه ساله را
دارم به سر زیارت قبر بقیعتان
امضا بزن به دست خودت این قباله را
یا رب تو دیده را ز غمش پر ز آب کن
ما را غلام حضرت باقر حساب کن

میلاد یعقوبی

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

عشقت شده سرمایه ی کار و بارم

تا از تو نوشتن شده تنها کارم

لطفا برسان مزد رباعی مرا

جاریست هنوز عرق خودکارم !


مرضیه عاطفی/ سمنان

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

چون گنبد و مزار تو شد زینت سما

پل می زند دلم به گلستان کربلا

باشم کنار تربت پاکت سفیر عشق

آیا شود که گوشه چشمی کنی به ما

ابن الامام هستی، ما مفتخر به تو

بر آستانه ات زده ام دست التجا

هرکس به آستانه لطفت زند دخیل

در سایه سار جود تو می گیرد ارتقا

خواهم کنی اجابتم ای قبله گاه عشق

آیا شود که نوکر خود را دهی جزا

عطر مدینه می وزد از خاک اردهال

چون خفته ای سلاله زهرا در این سرا

فرمود امام صادق ع ما این چنین حدیث

دارد زیارت حرمت اجر نینوا

عابد همین بخواه که تو محرم شوی به بیت

افتادگی بکن که تو را میدهد بها

شاعر : محسن عابدینی

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

امام باقر(ع)-مدح و ولادت

 

صحبت از عاشقی و عشق جگر می خواهد

دم زدن از لب معشوق شِکر می خواهد

بال در بال مَلِک دور مَلَک چرخ زدن

نظر حضرت حق، همّت پَر می خواهد

به هواخواهی از یار، علمدار شدن

سینه ای همچو ابالفضل سپر می خواهد

آسمان موهبتی باز فرستاد زمین

صید این موهبت ای دوست هنر می خواهد

نیست معلوم حسن باز نوه خواسته است

یا دل حضرت سجاد پسر می خواهد

دامن فاطمه ای باز قمربار شده

علی دوم زهراست، پسردار شده

پسری آمده همنام رسول دو سرا

احمد دوّمی از نسل علی و زهرا

آمده تا که به اسلام اصالت بدهد

آمده تا که بود پرچم دین پابرجا

خاک می خورد علوم نبوی روی زمین

آمده تا که تکانی بدهد دنیا را

کیست او، آنکه بفرمود نبی در وصفش

باقرالعلم نبییّن و به "اَیٍّ بقرا"

شیعه شد زنده به هر جمله ی قال الباقر

شیعه باقی است به ابقای کلام آقا

آمده روشنی چشم رسول ثقلین

نوه ی مشترک و وارث خون حَسَنین

کیست مولا، نوه ی صاحب کشتی نجات

کیست آقا، پسر ذکر و دعا و صلوات

او همان زمزمه ی یهوه بود با موسی

او همان نور خداوند بود در میقات

او همان است که با نام شریف "باقر"

مژده ی آمدنش داده خدا در تورات

او همان است که از دور و برش می روید

صد هزاران گل خیرات، درخت برکات

عمل دشمن او چیست بجز بار گناه

لغزش شیعه ی او چیست به غیر از حسنات

مهر ارباب، قبولی عمل می باشد

بی ولایش  بخدا لعل، بدل می باشد

هر که سمت حرمش رفت بها می گیرد

از کرمخانه ی ارباب عطا می گیرد

نفس عیسوی اش داروی هر دردی است

کور از هُرم نفسهاش شفا می گیرد

گاه با دستخطش زنده کند مرده و گاه

با همان دست کرم، دست گدا می گیرد

گاه در مزرعه اش کارگری ساده بود

گاه در خانه ی وی مدرسه پا می گیرد

گاه با خاطره ی کودکی اش؛ تنهایی

به سر و سینه زنان بزم عزا می گیرد

چارساله پسری بود به همراه پدر

به سوی دشت بلا، کرببلا کرد سفر

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

حــامل عــلم نـبی را صـلوات

چهـارمین پور ولی را صــلوات

پنجمین نــور امــامت  باقــــر

هـفتمین مـهر جـلی را صـلوات

 

٭   ٭   ٭

شاهی که علوم حق شد از او ظاهر

  نام  و لقبش محمد  است و  باقر

دریــای  ســخای  او  نــدارد  اول

صــحرای ولای او نــدارد آخــر

 

 

٭   ٭   ٭

 

مدیــنه شد به نور  حـق  مـنور

کـــه   آمـــد   بــاقر   عــلم   پیــمبر

ملائک محو آن جــانانه گشتند

بــه  شمع  روی  او  پروانه گشــتند

 

٭   ٭   ٭

ســـاغر زده ام ز جـــام بــــاقر

بشکفته لـــبم بـــه  نـــام  بـــاقر

چشم همه روشن از  جـــمالش

  آمــــد بـــه جـــهان امــــام باقر

 

٭   ٭   ٭

 

برخیز  بده  بوسه  که مهمان آمد

از مقدم او بر تن مـــا جــان آمـــد

جان بر قدمش بریزم و می گویم

صد شکر که جان همه جانان آمد

 

٭   ٭   ٭

 

تو کعبه ای و کعبه گرفتار بقیعت

پیوسته ملک سائل زوار بقیعت

جان و دل و ما شمع  تار  بقیعت

تا چهره گذاریم به دیوار بقیعت

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

همیشه روی به درگاه حق تعالی کن

تمام خواهش خود را ز او تمنا کن

 

به هر طرف که هوا و هوس کشید مرو

و بند معصیت از دست و پای خود وا کن

 

ز فیض ماه رجب بهره گیر و از حالا

برای ماه خدا خویش را مهیا کن

 

کنار سفره ی ذکر و دعای این ایام

دعا برای ظهور عزیز زهرا کن

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:46 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

امام باقر(ع)-مدح و ولادت

 

اى ز سرو قدّ رعنا بر صنوبر طعنه زن

و اى ز ماه روى زیبا مهر را رونق شکن

همچو من هر کس رخ و قد تو بیند تا ابد

فارغ است از دیدن خورشید و از سرو چمن

گر خرامى صبحدم در طرف باغ اى گل عذار

غنچه از شرم دهانت هیچ نگشاید دهن

اى تو شمع انجمن از فرط حسن و دلبرى

هر کجا دارند خوبان دو عالم انجمن

نسبت حسن تو با یوسف نشاید داد از آنک

صد هزاران یوسفت افتاده در چاه ذقن

چشم جادویت نموده شرح بابل مختصر

بوى گیسویت شکسته رونق مشک ختن

کى توانم کرد وصف و چون توانم داد شرح

ز آنچه عشقت مى کند اى نازنین با جان من

بس بود طبعم پریشان از غم زلفت مگر

با خیال قد رعنایت کنم موزون سخن

در مدیح صادر اول امام پنجمین

کش بود مدّاح ذات ذوالجلال ذوالمنن

شبل حیدر سبط پیغمبر خدیو انس و جان

مخزن علم النبیّین کاشف سرّ و علن

حضرت باقر ضیاى دیده خیرالنسا

حامى شرع رسول الله هوادار سنن

جلّ اجلاله توانایى که گر خواهد کنى

روز، شب، خورشید، مه، افلاک، غبرا، مرد و زن

دى به یک ایماى او گردد بهار و خار، گل

بلبل و قمرى شوند از امر او زاغ و زغن

بى ولاى آن گل گلزار دین نبود، اگر

لاله خیزد در چمن یا سبزه روید از دمن

کوى او چون خانه حق قبله اهل یقین

اسم او چون اسم اعظم دافع رنج و محن

هم به آدم شد مغیث و هم به نوح آمد معین

هم به عیسى گفت: کلّم هم به موسى گفت: لن

من چه گویم وصف ذاتش جز که عجز آرم به پیش

درّ دریاى حقیقت را که مى داند ثمن؟

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

 باز هم طبع دل شکوفا شد

  بزم عشق و طرب مهيا شد

 مردي آمد ز خانواده ي نور

 مهر او در دل همه جا شد

 آسمان در مقابلش خم شد

  خاک هم نزد مقدمش پا شد

 آفتاب آمد و همه ديدند

  چه شکافي به علم پيدا شد

 

و کسي نيست مثل خوي او

 وحده لا اله الاهو

 

 جبرئيل آمده به کف سيني

 پر ز ميوه,گلاب و شيريني

 مهد او روي دست حورا بود

  بين تور و روبان تزئيني

 دست شيطان به بند قنداقه

  نشود اهل توبه؟! بدبيني!

 يک کفه عشق و يک کفه مولا

 چه عياري چه شان سنگيني

 

با تجلاي کوثر آمد او

 با سلام پيمبر آمد او

 

 آمده تا که پرده بردارد

  بهر افشاي حق نظر دارد

 وقت ميلاد او همه گفتند

 «چه قدر فاطمه پسر دارد»

 او ز نسل سلوني است،بپرس!

 از تمام فنون خبر دارد

 دست تاريخ مي نويسد که

 چه کسي مثل او جگر دارد-

 

-پيش ظالم ز مدح خود خواند

 وسر جاي خويش بنشاند

 

 از دل ما صفا رود؟! هرگز

  مهر اين مقتدا رود؟! هرگز

 زاهدي بي ولايت و عشقش

 تا وصال خدا رود؟! هرگز

 از در خانه اش کسي ديده

  دست خالي گدا رود؟! هرگز

 وقت جولان نشد,دلاوري است!

  تير آقا خطا رود ؟! هرگز

 

کاش تيري به قلب ما بزند

 بر مزار من و تو پا بزند

 

 پدرش مقتداي اذکار است

  مادرش در پناه ديوار است

 ازدحامي به پشت بيت حسين

  هر دلي در خيال ديدار است

 برو فردا بيا دگر دير است

 گوش عاشق مگر بدهکار است

 همه او را زيارتش کردند

 اي خدا نوبت علمدار است

 

گفت در گوش او به غمخواري

 جانشين مني علمداري

 

کربلا آمد و قيامت شد

  وقت بي ياري و اسارت شد

 ديده هاي امام باقر ديد

  که به زينب چسان اهانت شد

 عمه هايش به بند زنجيرند

  ناله اي کرد و غرق غيرت شد

 آه افسوس! دست او بستند

 آرزومند روز عزت شد

 

نيزه اي قهرمان جنگ سر است

 اشک مي ريزد و نظاره گر است

 

شاعر: رضا تاجيک

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

بر روی مَـهِ امام باقر صلوات

بر خـاکِ رهِ امام باقر صلوات

با یک نگهش،جمله ی حاجات روا

برآن نگهِ امام باقر صلوات

 

حمید رضا گلرخی

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

حکمت فرقان (مدح امام باقر علیه السلام)  

                   

      
اشک از آینه پرسید، غم پنهان را
قصه‌ی تلخ غزل- مرثیه‌ی باران را
اشک از آینه پرسید، که غربت از چیست؟!
از چه دریا نکند فاش غم توفان را
رسم این خاک چرا با دل خوبان سرد است
داغ ماتم بدمد، مردمک و مژگان را
دیدمش گفت: که این درد بسی دیرین است !
خسته کرده ست فقط، خاصیت درمان را
**
خفته در ملک نبی، آینه ای افلاکی
که به هر ذره ز خاکش، اثری، کیهان را
"باقر العلم" که نامید خداوندش، خواست
با سرانگشت ادب، درس دهد، لقمان را
حلمش آموخت از آن:آینه‌ی حق باشد
حکمتش داد: که او زنده کند فرقان را
هر چه مکتوم، به سِحرِ سخن اش واگشته!
هر چه معلوم، همه آینه‌خو، پنهان را
آسمان در نظر اوست: فضایی کوچک !
کهکشان در سفر اوست: غباری، کان را -
یک نفس فرصت پرواز عطا فرمودند
تا سبک‌بال به حیرت ببرد، انسان را

آنچه آموخت به ما، کثرتی از وحدت بود
یک نفس، پرتو آن، بارقه شد عرفان را

"باقر العلم"، خداوند سخن، در گیتی !
نور دانش بدم از پرتو خود، ایران را
ابرِ جهل از همه سو، قصد خرابی دارد
ترسم از یاد برد، مردم شهر، ایمان را
***
اشک از آینه پرسید، چرا حیرانی؟!
گفت: ای کاش که جانان بپسندد جان را  !
آتشِ شمع، تو را سوختن از" جان "آموخت
مانده ام با "دل" خود چاره کنم حرمان را
هر که با عشق به دل، داغ عزیزی دارد
می کند فهم از این قصه، غم هجران را !
بشنو از خاک بقیع، آنچه «سعا» می‌گوید:
قصه‌ی تلخ غزل - مرثیه‌ی باران را
کاش آن روز، در آن صبح قشنگ:  آدینه
یک نفر پاک کند، رنگ غریب ستان را
***
مکتب شعر دینی
مکتب شعر امامیه
سیدعلی اصغرموسوی 

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

عطر لبخند خدا پیچید در دنیای من

پنجمین خورشید تا گل کرد در شب های من

آیه ای نازل شد از سمت بلوغ آسمان

روشنی پاشید بر آیینه ی سیمای من

فصل وصل آمد، زمین پُر شد ز بوی ناب عشق

جلوه گر شد از مدینه، ماه من، مولای من

عصمتی روشن تبسّم کرد بر روی زمین

حضرت حق گفت: «او نوری ست با امضای من»

وارث بوی بهشت است و خِرَد میراث اوست

سیب شیرینی ست او از شاخه ی طوبای من

قاف غیرت، بحر حیرت، کهکشان حکمت ست

باقر نور است ، بشنو از لبش آوای من

فصل لبخند گل پنجم، امام باقرست

پنجمین خورشید ، زد لبخند بر دنیای من

تشنه ی یک جلوه از خورشید سیمای توأم

ای طلوع پنجمین ! ای حجّت فردای من

 

رضا اسماعیلی

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

 

حرفی نزن از تشنگی دریا رسیده

از بی پناهی ها مگو مأوی رسیده

پیغمبر آمد خیر نازل شد از آن پس

فیض مدام از عالم بالا رسبده

فرخنده فیضِ فرخ و فرزانه ای که

آوازه اش تا سدره و طوبی رسیده

آن مدعی کز نسل احمد حرف می زد

حالا ببیند چارمین آقا رسیده

این چارمین حیدر نصب این پنجمین دُر

از کوثر پر گوهر زهرا رسیده

داعیه داری که به علمش ناز می کرد

کارش به شاگردی این آقا رسیده

با " کعب الاحبار" و "هریره" دین نمی ماند

با " قال باقر" شیعه تا اینجا رسیده

لطفش همیشه شامل حال گداهاست

از لطف و از آقایی اش بر ما رسیده

یا باقر العلم النبیّین یا محمّد

فرقی نداری در حقیقت با محمّد

دریای علمت تا ابد ساری و جاری

تو مثل زهرا کوثری، دنباله داری

در جهل تاریک و خزان معرفت ها

با یک بغل نور آمدی، گرم و بهاری

مثل پیمبر دست مردم را گرفتی

با تو سر راه آمده عبد فراری

وقتی تو آقای منی، در خانه ی تو

با آبروتر از گدایی هست کاری؟

از تو نوشتم دفترم شد آسمانی

یک آسمان لبریزِ حس بی قراری

از تو نوشتم یادم آمد که غریبی

افتاد از دستم قلم در یک کناری

یک دست روی سینه و دست دگر را

در پنجره های ضریحی که نداری...

از حال و روزت در بقیع آتش گرفتم

نه سایبانی، نه چراغی، نه مزاری...

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

مهر تو خار نخل هایم را رطب کرد
ما را گدای اول ماه رجب کرد
آقای من مهر تو را واجب نوشتند
یعنی تو را بر غیر تو غالب نوشتند
سال هزار و سیصد و اندی گدایی است
روزی ماها از همین چندی گدایی است
من چهارده قرن دنبال شمایم
مال خودم هم نیستم مال شمایم
ماه رجب تا که به تو آغوش وا کرد
با آبرو شد، خویش را ماه خدا کرد
تو موسی دریا علم بی کرانی
تو آسمان در زمین، فوق زمانی
نام تو را همواره با مد می نویسم
تا می نویسم یا محمد می نویسم
ای گریه ی سجاده های نیمه شب ها
اذن دخول اول ماه رجب ها
ای سالها شهر خدا دنبال نورت
ای که برای مقدمت قبل از ظهورت...
...عرش الهی احترامش را فرستاد
پیغمبر اکرم سلامش را فرستاد
فرمود پیغمبر بزرگ عالمینم
آری حسین از من و من نیز از حسینم
آن کس که دارای تمام حُسن من بود
آنکس حسن بود و حسن بود و حسن بود
حالا حسین و مجتبی وصلت گزیدند
با وصلتِ باهم محمد آفریدند
تو مادری داری که مثلش هیچ زن نیست
مانند او حتی در اولاد حسن نیست
او همره بابای تو کرب و بلائی ست
در عهد تو در منصب خیر النسائی ست
در هر زمان مشغول تبلیغ خدایی
با درد هم ترویج یاد هل اتایی
شب می کنی تا سیدی مولا بگویی
تب می کنی تا ذکر یا زهرا بگویی
آنچه که زهرا مادرت دارد تو داری
روز قیامت هم تو صاحب اختیاری
تو مثل رأس جد خود اعجاز کردی
بابی زحکمت بر نصاری باز کردی
قربان اعجاز تو ای فرزند زهرا
آخر مسلمان تو شد پیر نصارا
تو آبرو بخشی به ما ای آبرو دار
حاجت روامان کن که هستیم آرزودار
نابودی وهابیت امید شیعه است
روز سقوط کفر تنها عید شیعه است
باید که بر این آرزوی خود بنازیم
بهر تو و اجداد تو مرقد بسازیم
همراه بابایت چهل سال و پس از آن
بودی به یاد گودی گودال گریان
تا زنده بودی آب دیدی گریه کردی
تا کودکی بی تاب دیدی گریه کردی
تو روضه خوان روضه ویرانه هستی
تو داغدار عمه دردانه هستی
تو علم خود را از همه گودال داری
تو تا ابد بر خیزران اشکال داری

جواد حیدری

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:48 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

امام باقر(ع)-مدح و ولادت

 

بر چمبر علم و دین نگین بخشیدند

خورشید منوری به دین بخشیدند

یک دستۀ گل  ز گلشن سبز بهشت

امشب  به امام ساجدین بخشیدند

***

از عرش حدیث حق پرستی خواندند

یک صفحه ز دیباچۀ هستی خواندند

وقتی که شکفت امام باقر چون گل

در باغ جنان سرود مستی خواندند

 

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:48 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

یک سبد یاس در بغل دارم

آسمانی پر از غزل دارم

بی خودی شاعرم نکردی که

به سرم شور لم یزل دارم

بار دیگر گرفت دستم را

طبع شعری که از ازل دارم

غزل از جنس لیلی و مجنون

مثنوی های بي مثل دارم

مطلع هر قصیده ام اين شد

دلبری ناب و بی بدل دارم

من و قربانی مرام تو؟؟

دم "أحلی من العسل" دارم

 

من بر آنم که قید غم بزنم

و برای شما قلم بزنم

 

مَثَل صبح صادقی آقا

روشنی مشارقی آقا

مددی یا محمد بن علی

 ولی الله لایقی آقا

با کلامت مرا مسلمان کن

که تو قرآن ناطقی آقا

"جابر" از محضرت تلمذ کرد

تو بزرگ نوابغی آقا

تو که خلق "زراره" ها کردی

گردن من که خالقی آقا

تو خودت شاهدی که میخوانم

روز و شب "لاأفارق" ی آقا

 

عالِمُ السِرِّ فِی النّجُومی تو

سَیِّدی باقرالعلومی تو

 

ما مقلد تو مقتدای ما

ما مصفا تویی صفای ما

همه هستی ما برای شما

نوکری شما برای ما

یا من أرجوه بحق "ماه" رجب

گره خورده به تو دعای ما

مادرت دختر کریم خدا

تو خودت حجت خدای ما

نفس تو حیات می بخشد

نوه ی شاه نینوای ما

تربتت گرچه خاکی است اما

 درگهت باب التجای ما

تو خودت قول داده بودی که ...

پس چه شد إذن کربلای ما

 

نه فقط پیر شیعیان هستی

بلکه آقا تو روضه خوان هستی

 

کربلا کرب و البلا دیدی

غم و اندوه بچه ها دیدی

سوی گودال رفتی آقاجان

و "ذبیح من القفا" دیدی

کربلا غصه ها عذابت داد

خواهری زیر دست و پا دیدی

روی نی راس سیدالشهدا

روی نی گیسوی رها دیدی

کوچه پس کوچه های کوفه وشام

عده ای در برو و بیا دیدی

تا میان خرابه هم رفتی

گریه های رقیه را دیدی

بی گمان ذره ذره جان دادی

سر و تشت و پیاله تا دیدی

 

خاطراتی به سینه ات باقی ست

گریه هایت ز غربت  ساقی ست

 

شاعر: عليرضا خاكساري

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  1:02 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها