0

بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

مه رجب، مه تسبیح، ماه صدق و صفاست

مه نماز، مه روزه، ماه ذکر و دعاست

مه عبادت پروردگار حیّ ودود

مه محمد و ماه علی، مه زهراست

نسیم صبحگهش خوب تر ز بوی بهشت

فضای شامگهش بهتر از نسیم صباست

طلوع این مه نورانی از شب اول

ولادت وصی پنجم رسول خداست

امام پنجم شیعه، محمد دوم

که خاک درگهش این چار امّ و هفت آباست

تمام دانش در لوح سینه اش محفوظ

تمام قرآن در مصحف رخش پیداست

اگر به ذره نظر افکند شود خورشید

وگر به قطره نگاهی کند همان دریاست

محمدی که محمد سلام داده بر او

که خود سلام محمد سلام ارض و سماست

سلام را چو جواب سلام باید گفت

شفای دیدة جابر جواب آن مولاست

قیام علمی او چون قیام سرخ حسین

پیام زندة او انقلاب کرب و بلاست

کلام اوست شکافندة تمام علوم

علوم را نفسش خوشتر از دم عیساست

دُری ز مخزن علمش به دست شیعه بود

که نام آن دُر مکنون دعای عاشوراست

به کور چشمی ناباوران تیره درون

مزار و بارگهش در مدینة دل هاست

به بزم شام که بیش از چهار سال نداشت

علیه پور معاویه ناگهان برخاست

بسان رعد خروشید آن چنان که هنوز

بنی امیّه به هر دور و هر زمان رسواست

گشود لب که یزیدا به قوم خویش مبال

که نسل شان ز حرام است و اصل شان ز خطاست

دهد به کشتن آل رسول رأی کسی

که او ز پشت پدر نبود و ز نسل زناست

گهی بسان رعیت گرفته بیل به دوش

گهی به نور هدایت به خلق راهنماست

روا بود که به افلاک سر بلند کنیم

ندا دهیم محمد امام پنجم ماست

هنوز دشمنش از عفو مانده شرمنده

هنوز خُلق خوشش روح بخش اهل ولاست

هنوز کرسی درسش بود به شانة عرش

هنوز شعشعة دانشش به اوج سماست

هنوز علم به دنبال او روانه بود

هنوز سائل درس و تعلّمش دنیاست

هنوز زمزمة قصة عزیز و عُزیز

از آن ولیّ الهی شنیدنش زیباست

خدا گواست جدا از خدا و قرآن است

هر آن کسی که مسیرش ز اهل بیت جداست

مدینة دل شیعه بقیع دیگر اوست

از آن جهت دل مؤمن، همیشه عرش خداست

                                                          حاج غلامرضا سازگار

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

بیا به پای دل خود سفر کنیم امشب

زکوچه های مدینه گذر کنیم امشب

خدا به زین عبادش عطیه ای بخشید

بیا تمام جهان را خبر کنیم امشب

بیا سلام و درود و تهیت خود را

نثار این پدر و این پسر کینم امشب

در آسمان ولا مهر و مه هم آغوشند

بیا نظاره شمس و قمر کنیم امشب

دگر به دیدن باغ بهشت حاجت نیست

اگر به باغ ولایت نظر کنیم امشب

برای این که بگیریم عیدی از زهرا

سزد ارادت خود بیشتر کنیم امشب

بپاس مقدم دریا شکاف علم و کمال

زاشک شوق نثارش گهر کنیم امشب

شب ولادت او در مدینه جشنی نیست

بیا زغربت او دیده تر کنیم امشب

تمام فرصت ما وقف خدمت بر اوست

چه حاجت است که کار دگر کنیم امشب

اگر که چشمه ای از معرفت شود پیدا

نهال مهر ورا بارور کنیم امشب

کنار خرمنی از عشق او بیا بنشین

که فکر توشه راه سفر کنیم امشب

بگو به خلق(وفائی) زجای برخیزد

لباس خدمت بر او به بر کنیم امشب

                             سید هاشم وفائی

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

بر لب ساحلی که جا ماندم
شادم از اینکه که کشتی ام آمد
باید امشب به آسمان بروم
چون که ماه بهشتی ام آمد
باید این شهر را مناره کنیم
آسمان را پر از ستاره کنیم
یا من ارجو لکل خیر بیا
تا به سمت شما اشاره کنیم
خبر تازه اینکه کفر اینجا
توی این شهر می شود تقدیس
آن طرف عده ای فرشته نما
تازه دارند می شوند ابلیس
گرچه خون کرده اند بعضی ها
دل این ماه آسمانی را
ولی این ماه صاحبی دارد
که زمین می زند کسانی را
گرچه آغاز شعر امشب را
گله از دست ناکسان کردیم
بگذریم ماه، ماه علی است
به علی واگذارشان کردیم
روی بال فرشته های خدا
همصدا با دعای ماه رجب
بفرستید با ملائک عرش
صلواتی به وسعت امشب
شب میلادهایمان مثل
شب دلدادگی، شب وصل است
این بهاری که از خدا داریم
یک بهار چهارده فصل است  

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

خشکی ام رفت و وصل دریا شد
سردی ام رفت و فصل گرما شد
فارغم از خودم خدا را شکر
آسمانی شدم خدا را شکر
آمدی و دلم نجات گرفت
باز هم مرده ای حیات گرفت
ای حیات مجدد دنیا
دومین یا محمد دنیا
یا من ارجوی آستان لبم
پنجمین رکعت نماز شبم
ای که تنها خدا شناخت تو را
مثل بیت الحرام ساخت تو را
قافیه های بیت ما تنگ است
در مقامت کمیت هم لنگ است
ای نسیم پر از بهار حسین
حسنی زاده تبار حسین
قبله مردم مدینه تویی
حسن دوم مدینه تویی
ای ظهور پیمبر اکرم
حاصل وصلت دعا و کرم
مادرت دختر کریم خدا
پدرت حضرت کلیم خدا
وسط هفته ها برای منی
التماس سه شنبه های منی
سر شب فکر نور تو بودم
فکر شب های طور تو بودم
خواب سجادهٔ تو را دیدم
صبح دیدم کنار خورشیدم
ای نماز پر از قنوت حسن
حاصل چله سکوت حسن
تو تولای دفترم هستی
قسم نون والقلم هستی
تکیه بر بال جبرئیل زدی
مزرعه داشتی و بیل زدی
بهترین میوه تو ایمان بود
گندم کال تو پر از نان بود
بی تو این حوزه ها کمال نداشت
میوه ای غیر سیب کال نداشت
وقت آن است اجتهاد کنی
بی سواد مرا سواد کنی
وقت آن است منبری بزنی
حرف یک حرف بهتری بزنی
عِلم را باز هم شکف دهی
در کلاست مرا طواف دهی
اگر علم تو را حساب کنند
زندگی تو را کتاب کنند
علم و اخلاق می شود با هم
آدمی می کند بنی آدم
پر جبریل زیر پای تو بود
گردن آویز بچه های تو بود
میوهٔ بهتر از رطب سیب است
باعث التیام تب سیب است
فاطمه سیب جنت الاعلاست
پس شفای تب تو یا زهراست
چه کسی گفته بی مزاری تو
یا چراغ حرم نداری تو
قبر تو بارگاه توحید است
شمع بالاسر تو خورشید است
چه کسی گفته سایبانت نیست
صحن در صحن آسمانت نیست
عرش که آسمان نمی خواهد
نور که سایبان نمی خواهد
تو خودت سایبان دنیایی
بهترین آسمان دنیایی
مردی از خانوادهٔ خورشید
امتداد غم امام شهید
انعکاس صدای عاشوراست
روضه های غروب مناست
مرد سجاده، مرد نافله ها
مرد شب زنده دار قافله ها
مردی از جنس آیه تطهیر
خستگی های بردن زنجیر
هم سفر با ستاره غم هاست
«کربلا زاده» محرّم هاست
هم نژاد امام بی کفنان
دومین مرد کاروان زنان
راه طی کرده بیابان ها
قدم زخمی مغیلان ها
یاد خون طپنده گودال
خنده های زننده گودال
زخم بال و پر کبوترها
پا به پای اسارت سرها
بغض غمگین عصر عاشورا
گریه پشت پای معجرها
غیرت دست بسته محمل
شاهد التماس دخترها
کوچه کوچه؛ گذر گذر، همه جا
هم رکاب صدای حنجرها
برگ سبزی است با نشانه سرخ
کودک زیر تازیانه سرخ
طفل رفته، خمیده برگشته
باغ گل رفته چیده برگشته
آفتاب کمی غروب شده ست
گل یاس بنفشه کوب شده ست
آشنای صدای سلسله هاست
سوزش ناگهان آبله هاست
او که آیینه محرم بود
گریه هایش به رنگ ماتم بود
از ستاره گرفته تا شبنم
از بنفشه گرفته تا مریم
همه محو صدای او هستند
پای مرثیه های او هستند

شاعر: علی اکبر لطیفیان

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

مهر تو خار نخل هایم را رطب کرد
ما را گدای اول ماه رجب کرد
آقای من مهر تو را واجب نوشتند
یعنی تو را بر غیر تو غالب نوشتند
سال هزار و سیصد و اندی گدایی ست
روزی ماها از همین چندی گدایی ست
من چهارده قرن دنبال شمایم
مال خودم هم نیستم مال شمایم
ماه رجب تا که به تو آغوش وا کرد
با آبرو شد، خویش را ماه خدا کرد
تو موسی دریا علم بی کرانی
تو آسمان در زمین، فوق زمانی
نام تو را همواره با مد می نویسم
تا می نویسم یا محمد می نویسم
ای گریه ی سجاده های نیمه شب ها
اذن دخول اول ماه رجب ها
ای سال ها شهر خدا دنبال نورت
ای که برای مقدمت قبل از ظهورت...
...عرش الهی احترامش را فرستاد
پیغمبر اکرم سلامش را فرستاد
فرمود پیغمبر بزرگ عالمینم
آری حسین از من و من نیز از حسینم
آن کس که دارای تمام حُسن من بود
آن کس حسن بود و حسن بود و حسن بود
حالا حسین و مجتبی وصلت گزیدند
با وصلتِ باهم محمد آفریدند

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

بهار آمد هوا چون زلف يارم باز مشكين شد 
 زمين چون رويش از گل هاى رنگارنگ رنگين شد
نگارستان چينى شد زمين از نقش گوناگون 
چمن رشك ختن از ياسمين وز بوى نسرين شد

 

دلِ آشفته شد محو گلى از گلشن طاها 
 اسير سنبلى از بوستان آل ياسين شد
چه گويم از گل رويش؟ مپرس از سنبل مويش 
 ز فيض لعل دلجويش مذاق دهر شيرين شد
به ميزان تعادل با گل رويش چه باشد گل 
 كه با آن خرمن سنبل كم از يك خوشه پروين شد
جمال جانفزاى او ظهور غيب مكنون بود
دو زلف مشك ساى او حجاب عزّ و تمكين شد
به باغ استقامت اوّلين سرو آن قد و قامت 
به ميدان كرامت شهسوار ملك تكوين شد
سليل پاك احمد، زيب و زين مسند سرمد 
ابوجعفر محمد، باقر علم نبييّن شد
محيط علم ربّانى، مدار فيض سبحانى
كه در ذات و معانى ثانى عقل نخستين شد
حقايق گو، دقايق جو، رقايق جو، شقايق بو 
 سراج راه حق، كز او رواج دين و آيين شد
مرارت ها چشيد آن شاه خوبان از بنى مروان 
 مگر آن تلخ كامى بهر زهر كين به تمرين شد
عجب نبود گر از آن اخگر سوزان سراپا سوخت 
چه او را شاهد بزم حقيقت شمع بالين شد
براى يكّه تاز عرصه ميدان جانبازان 
 ز جور كينه مروانيان اسب اجل زين شد
 (غروى اصفهانى)

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)


شمس عيان 
امشب ز لطف كبريا عالم همه پرنور شد 
 شمس عيان شد در جهان ظلمت دوباره دور شد
خفاش سان خصم ولى از نور تابان كور شد 
نور دو چشم ساقى كوثر از آن مسرور شد

 

ابليس ديد اين نور را آزرده و رنجور شد 
 دل هاى مردان خدا پر از نشاط و شور شد
آمد امام پنجمين از فاطمه بنت حسن
چشم على بن الحسين روشن از اين فخر ز من
بيت امام ساجدين روشن شد از نور خدا 
 از اين تجلى در عجب سكّان عرش كبريا
سبّوح گو، قدوس گو كروبيان اندر سما 
 گويى عيان آمد ز نو انوار ختم الانبيا
آمد به دنيا زاده دخت امام مجتبى 
 رويش حسن بويش حسين از نسل پاك مرتضى
به به از اين زيبا پسر كز دامن عصمت بود 
 از علم و حلم و فضل او دين نبى محكم بود
هم نام جدش مصطفى آن رهبر عالم بود 
 مانند شاه لافتى فرمانده اعظم بود

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:36 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

 مدينه غرق شادى 
شهر مدينه غرق شادى بود آنشب
اكنده از بانگ منادى بود آنشب
آنشب شفق ائينه دار لطف حق بود
چشم انتظار جلوه نص علق بود

 

آنشب قلم ، شمشير خود را تيز ميكرد
پيمانه انديشه را لبريز ميكرد
آنشب منادى داد عدل و داد ميزد
بين زمين و آسمان فرياد ميزد
كاى اهل عالم قلب عالم منجلى شد
نام محمد  زنده از نام على شد
ماه رجب را عزم جولان ساز گرديد
يعنى گره از كار رجعت باز گرديد
بايد زمان ائينه دار راز گردد
درهاى رحمت بر رخ ما باز گرديد
بايد سحر شعر طلوع فجر خواند
بهر سپيده ، ايه هاى قدر خواند
اينك شكوه علم را تفسير بايد
كلك قضا را قدرت تحرير بايد
الاله بايد باده ، در پيمانه ريزد
گلواژه ها در مقدم جانانه ريزد
كامشب شب مرگ غم و وقت سرور است
هنگامه ازادى و ميلاد نور است
جولان جشن پنجمين مولاست امشب
عيد علوم كل ما فيهاست امشب
امشب شب پيدايش بحر العلوم است
اكنده از شور و شعف ، قلب عموم است
خورشيد علم از شهر يثرب سر زد امشب
ارض و سما، فرياد شادى بر زد امشب
ماه جمادى عزم رفتن ساز كرده
درياى هستى را سرا پا ناز كرده
ائينه دار نهضت فرداست امشب
ميلاد پيك روز عاشوراست امشب
هنگامه شادى زين العابدين است
ميلاد مسعود امام پنجمين است
آمد بدنيا آنكه نامش جاودانى است
روشنگر ائين و راه زندگانى است
آمد بدنيا مظهر يكتا پرستى
احيا گر دين خدا در ملك هستى
آمد بدنيا تشنه جام محمد(ص )
همفكر و هم ائين و هم نام محمد(ص )
از كوشش او دين حق پاينده گردد
از دانش او علم و دانش زنده گردد
احمد به وصفش با على تفسير گويد
زهرا زيمن مقدمش تكبير گويد

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:37 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

فصل بهار آمد و عالم معطر است 
بوى نسيم صبح بسى روح پرور است 
گويا ز خلد مى ‏وزد اين باد مشكبيز 
كاين سان دماغ ابر ز بوى خوش‏تر است

 

هم اين زمين مرده شده احيا ز فيض او 
هم اين جهان پير، جوان بار ديگر است 
چندان نموده عقد عقد جواهر نثار يار 
كز فيض او فضاى زمين، پر ز گوهر است 
گستره است فرش ز مرد به صحن باغ 
دهقان باغ را ندانم چه بر سر است 
در بزم بلبل آمد گل، باز بى نقاب 
اما به سوز حسن رخش طرفه چادر است 
نرگس گشوده چشم تماشا به روى گل 
سوسن به صد زبان، پى مدحش ثناگر است 
بنگرد مى به شاخه نيلوفر از شعف 
در پيچ و خم، چو زلف عروسان دلبر است 
ريحان تو گويى آمده از خطّه خطا 
مجموع بار او همه از مشك اسفر است 
در پاى قصر گل زده خوش خيمه نسترن
گويا طلب نموده چه درويش بر در است 
از صوت سار و صلصل و بلبل، به گلستان 
چشم حسود كور و همى گوش او كر است 
با صد نوا به شاخ گل ارغوان، هزار 
طوطى به نعمه بر سر شاخ صنوبر است 
من هم زبان گشوده به مدح شهنشهى 
كو بر علم حجله موجود، بائر است 
نور خدا، امام هدى، باقرالعلوم 
هادى دين و وارث علم پيمبر است 
بابش على و جد كبارش بود حسين 
زين العابد را پسر و باب جعفر است 
كى عقل مى‏ رسد به در قصر قدر او 
جايى كه عشق، مات رخ آن فلك فر اشت 
در جاه و رتبه صد چو سليمان، به عّز و جاه 
در زير بال طايرى از كويش اندر است 
هم لطف اوست مونس يونس، به بطن حوت 
هم در طريق، هادى خضر و سكندر است 
نعلين مصطفى است به پايش كه عروج 
كو قصر جاه و رتبه ‏اش از عرش برتر است 
دراعه و قار على هم بر دوش اوست 
به تاركش ز نور حسينى هم افسر است 
در پيش حر جود و سخايش كجا و كى 
بحر محيط قلزم و عمان برابر است 
مفتاح قفل گنج سعادت، به دست ست 
بر پا از او بناى شفاعت، به محشر است 
كى با شهان، گداى درش را مثل زنم 
چون بر در گداى درش، صد چو قيصر است 
مى ‏خواست تا هشام، حقيرش كند ز كين 
با علم آنكه حجت خلاق اكبر است 
وقتى طلب نمود به بزم خود آن لعين 
كو ايستاده با همه اعيان برابر است 
تير و كمان، بهانه خود ساخت آن شقى 
با آن عناها كه به قلبش مخمر است 
گفتا كمان كشى نبود كار هر كسى 
چون كار آزموده يلان دلاور است 
شاها تو چون به علم كما ندار اكملى 
اكنون كمان و تير در اين بزم حاضر است 
بايد كمان كشى بنشان تا كه بنگرم 
فضل و هنر، به شان كه امروز در خور است 
تير تو چون ز تير قضا مى‏ برد گرو 
چشمم به چوب و تير تو شايق چه منظر است 
مولاى دين، ز خصم دنى، عذر خواست ليك
راضى نشد ز بغض كه جانش در آذر است 
آنكه فكند تير پس آن شاه بر نشان 
با آنكه تير از پى حكمش چه چاكر است 
با سوزن قضا، به دل خال آن چنان 
پيوسته دوخت تير، كه دور از تصور است 
نه جوب تير، دوخت به بالاى يكديگر 
آنسان كه ذهن و عقل، ز ادراك قاصر است 
هر كس كه ديد گفت تعالى از اين هنر 
اين دست، دست قدرت خلاق اكبر است 
دست ولى خالق كون و مكان بود 
تير اين چنين، به راست ى از دست داور است 
اما به حيرتم ز چه آن شه به كربلا 
مغلوب كوفيان شرير ستمگر است 
همراه باب خويش برندش به شهر شام 
بر چشم شاميان، چو اسيران مضطر است 
با آنكه خود مروج دين خدا بود 
با آنكه نور ديده زهراى اطهر است 
گاهى به شهر كوفه و گاهى به شهر شام 
گه در خرابه، گاه به زندان بى در است 
گاهى ز ابتلاى پدر، مى‏ زند به سر 
گه فكر دستگيرى آل پيمبر است 
فائز ز سوز ماتم او دم مزن دگر 
كز آه آتشين تو عالم در آذر است 

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:37 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

باز عطر نسيم مى‏ آيد          
بوى يار كريم مى‏ آيد
در ميخانه باز مى‏ گردد      
وقت فيض از نماز مى ‏گردد
پسرى آمده پيمبر رو        
غنچه ‏اى آمده بهشتى بو
نور پنهان و منجلى باشد       
او طلوع مه على باشد
شجر طيبه ثمر داده           
به شه سجده ‏ها پسر داده
گر بيايد، نسيم انفاسش       
شيعه مستى كند ز احساسش
شوق ديدار او پيمبر داشت 
مهر او را به سينه حيدر داشت
چشمه‏ ي كوثر است و خود ساقى     
روح كوثر ز نام او باقى
بى ولايش على نمى ‏بينى       
رطب از نخل حق نمى ‏چينى
او كه حاكم به ملك سينه بود        
باعث عزت مدينه بود
سرو كار دلم فقط با اوست   
كه به زهرا قسم مسيحا اوست
روح كعبه به كعبه مى‏ آيد       
گره از كار كعبه بگشايد
پسر سيد الكباء آمد         
ثمر كعبه و منا آمد
او صفاى مه رجب باشد         
رهنما مه رجب باشد
روزه دار مه خدا آمد       
تشنه جام كربلا آمد
او كه شب زنده دار مى ‏باشد  
بهر ما بى قرار مى‏ باشد
رزق شبهاى قدر در دستش  
كرم فاطمه به پيوستش
او شكافنده علوم خداست   
ذره‏ اى علم او در اين دنياست
به خدا مولدى تبارك اوست     
سفره دار مه مبارك اوست
هر كه خواهد به كربلا برسد   
بايد از او به اين عطا برسد

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:37 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

مطلع بیتهای ماه رجب

مظهر شکوه و علم و ادب

با تو ظلمت فرار می کند و

می شود مثل روز،حال شب

چون گل همیشه لبخندی

دور بوده از تو خشم و غضب

مثل تو نیست واعظی آقا

بهترین سخنوری به عرب

 

مادرت ماه،پدرت خورشید

می شود با تو روشنی را دید

 

چلچراغ طریقت احمد

باقری بر شریعت احمد

بر منابر همیشه می گفتی

از سجایا، فضیلت احمد

گوش مردم حدیث می خواندی

درسهای بصیرت احمد

نیست فرقی میان حیدر با

منش و فعل و سیرت احمد

بعد او علی ولی الله

گفته ای آن نصیحت احمد

 

نعم مولی علی و نعم امیر

منبرت شد خطابه های غدیر

 

منجی روزگار شیعه شدی

مایه افتخار شیعه شدی

قال باقر تو غوغا کرد

عزت و افتخار شیعه شدی

بعد از آن خزان کربوبلا

در زمستان بهار شیعه شدی

منبرت کم نداشت از خیبر

با زبان ذوالفقار شیعه شدی

ریشه ی شریعه خشکاندند

چشمه و جویبار شیعه شدی

 

منبرت چشمه های زمزم بود

بر تمام زخمها مرحم بود

 

شده ماه پیام پیغمبر

می رساندی کلام پیغمبر

مهربانی همیشه با هرکس

راه و رسمت مرام پیغمبر

ماه میلاد تو مه نبی ا ست

نام تو هم چو نام پیغمبر

گفته ای بارها به منبرها

نشکنید احترام پیغمبر

 

دین فقط مهر حیدر و زهراست

بغض مولا، حرام پیغمبر

 

برلبانت نصیحت احمد

منکر مرتضی علی مرتد

 

مانده ام کربلا مگر بودی

در بلاهای آن، اگر بودی

آن زمان که خیام سوزاندند

بین خیمه در آن گذر بودی

یا نه اصلاً درون خیمه ی خود

پیش بستر، بر پدر بودی

یا برای مخدرات آنجا

مثل کوهی و چون سپر بودی

عده ای گفته اند نه،برخی

گفته اند در آن سفر بودی

 

وای از آن بلای کربوبلای

وای از غصه های کربوبلا

 

قاسم احمدی

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

دل ها به هم لب ها به هم سرها به هم خوردند
خیل ملک از قسمت پرها به هم خوردند


بر دیدن ماهی که نور فاطمه دارد
در کهکشان انگار اخترها به هم خوردند

نور حسین آمیخت با نور حسن، درتو؛
بالاخره نور برادر ها به هم خوردند

یک مرتبه در اکثر میخانه های شهر
دروقت میلاد تو ساغر ها به هم خوردند

درمکتب هست علم قطعا بهتر از ثروت
غیراز ابوذرها، ابازرها به هم خوردند

غیر از ابوذرها و سلمان ها، دراین درگاه؛
درکثرت خُدّام قنبرها به هم خوردند

در رفت و آمدها به یاد مادر افتادم
در رفت و آمدها که هی درها به هم خوردند

ای وای، از آن کوچه های تنگ وقتی که؛
بر روی نِیْ چون جام مِیْ  سرها به هم خوردند

مهدی  رحیمی

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

امام باقر(ع)-مدح و ولادت

 

وزیده دوباره نسیم رجب

مرا خوانده حق در حریم رجب

دلم را هوائی خوبان نمود

خدای رئوف و رحیم رجب

خدایا کمک کن که با لطف تو

شوم بهره مند از نعیم رجب

نگاهی بفرما براین روسیاه

به حق نگار کریم رجب

مناجاتی ام کن دراین ماه نور

مقیمم بفرما به درگاه نور

مرا شوق یاریست والا تبار

امامی گرامی و زهرا تبار

من از ایل مجنونم و دلشده

و او از عزیزان لیلا تبار

کریمی زنسل کریمان عشق

ومن عاشقی مست و شیدا تبار

نسب از دو سو فاطمی، حیدری

به قربان این ماه غوغا تبار

جمال جمیلش بهشت عدن

دو جد گرامش حسین و حسن

تعلق ندارد به کس خاطرم

گدای کرمخانۀ باقرم

به لطف خداوند زهرائی ام

خدا را براین موهبت شاکرم

به منصب نیازی مرا نیست... نیست

خوشم در حریم علی شاعرم

اگرچه سرودم غزلها ولی...

ز وصف علی زادگان قاصرم

قلم ازنفس ماند و یارم نشد

حریف نگاه نگارم نشد

سلام ای علوم خدا را امین

پدر خوانده ی علم، حق الیقین

اگرچه زنسل علی آمدی

محمدترینی،محمدترین

چنان فانی عشق پاکت شدم

ز سرحد مستی گذشتم ببین

مریض مریض تو عیسی مسیح

مرید مرید تو روح الامین

به قربان نازی که داری شما

وآغوش بازی که داری شما

به روی اسیرت نگارا بخند

بر این بینوا دیده ات را مبند

نگاهی... که جاهلترین نوکرت

ز دریای علمت شود بهره مند

امیر رسولان به تو داده دل

مرا هم امیرا فکندی به بند

حسن زاده ای و حسینی خصال

نگاهت قیامت... لبت کان قند

چه گردد از آن لب شه ذوالمنن

کلامی خصوصی بگوئی به من

من امشب زچشم تو دم می زنم

به نام نگاهت قلم می زنم

رجب آمده غرق شور و طرب

شرر بر دل و جان غم می زنم

سراپای من غرق لطف شماست

دم از حُسن صاحب کرم می زنم

کدامین سحر می شود بنگرم

کنار مزارت قدم می زنم

و یا اینکه یک روز خوش بنگرم

سر قبر پاکت علم می زنم

ضریحی نداری نباشد غمت

برای تو در دل حرم می زنم

مرا عفو کن اگر دلبرا

ز اوصاف تو حرف کم می زنم

تو بالائی و ما دراین قعر خاک

الا حضرت عشق روحی فداک

دلم پرشده از ولای شما

سرم خاک پای گدای شما

چه دارم به جز اینکه آقا فقط

بگویم وجودم فدای شما

چه می شد نصیب دل ما شود

نسیمی ز فیض دعای شما

مبارک بود پیش من مرهم و...

غم و لطف زخم و شفای شما

شبم را شما نور باران کنید

مرا با نظر اهل ایمان کنید

 

مجتبی روشن روان

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

گوهر از بطن دریا تا هویدا می شود امشب
جمال ایزد منان تجلا می شود امشب

ملک در باغ رضوان است دست افشان، که از ره کِی
گل زهرای مرضیه شکوفا می شود امشب

 

به یمن مقدم باقر، امام پنجم شیعه
مدینه باز هم عرش معلا می شود امشب

زمین و آسمان را نورباران کرده حق، زیرا
علی بن الحسین این بار بابا می شود امشب

ملایک صف به صف استاده، در کف جام مِی دارند
دوباره آبِ کوثر هم گوارا می شود امشب

علی و فاطمه بانیِ این جشن و سرور هستند
چه جشنی در ثریاّ باز بر پا می شود امشب

خدای حلم و علم و حکمت از ره می رسد وقتی
تمام علم در یک جمله معنا می شود امشب

ز دامان عروسی پاک دامن در اذانِ صبح
گلی زیبا به عالم باز اِهدا می شود امشب

نیازی نیست دریا موج بردارد به پای او
دو چشم مادرش آنگونه دریا می شود امشب

گدایی پشت دربِ خانه بنشسته به امیّدی
تمام شهر هم آید پذیرا می شود امشب

زمستان هم که باشد روزهای عاشقی گرم است
که با لبخندِ گرمش فصلِ گرما می شود امشب

امامِ باقر از ره می رسد ظلمت عَدَم گردد
و درد عاشقی با او مداوا می شود امشب

بشارت می دهد جبریل بر زهرا و بر حیدر
که یک غنچه ز نسل فاطمه وا می شود امشب

رضاباقریان

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:بانک اشعار ولادت امام محمد باقر (ع)

امام باقر(ع)-مدح

 

مانده یادت بیاد خاطرها

در دل خاطر مسافرها

ته این جاده گر بتو وصل است

خوش بحال تمام عابرها

زنده کن مرده را به یک جمله

تا که مستت شوند ساحرها

بشکاف این علوم را آقا

که مسلمان شوند کافرها

زده زانو به پای علم شما

صدهزاران هزار جابرها

هرچه داریم از کلام شماست

از همین قال قال باقرها

**

هرچه گویند باز کم گفتند

در رثایت تمام شاعرها

غم نخور چونکه صد حرم داری

در دل بی قرار زائرها

 

محمود یوسفی

 
 
جمعه 11 فروردین 1396  12:43 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها