0

متافيزيك وحقيقت ذكر(منابع حديث)

 
hrobatik
hrobatik
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 161
محل سکونت : اصفهان

متافيزيك وحقيقت ذكر(منابع حديث)

 
امام علي(عليه السلام): ياد كردن ، نشستن با محبوب است. ميزان الحكمه، ص1837،ح6339 
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): پروردگارم مرا فرمودند كه گفتارم ذكر (خدا) باشد و سكوتم انديشيدن و نگاهم عبرت آموختن. ميزان الحكمه، ص1837،ح6340 
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): هيچ چيز را بر ياد خدا ترجيح مده، چه او مي فرمايد:«و ياد خدا بزرگتر است.» ميزان الحكمه، ص1839،ح6348 
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): هيچ عملي نزد خداي تعالي ، محبوب تر و هيچ عاملي در نجات بنده از هرگناهي، در دنيا و آخرت مؤثرتر، از ذكر خدا نيست. ميزان الحكمه، ص1839،ح6349 
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): بر تو باد به تلاوت قرآن و بسياري ياد خدا، زيرا كه آن در آسمان براي تو نام (وآوازه) است و در زمين نور. ميزان الحكمه، ص1839،ح6351 
امام علي(عليه السلام): ـ زبان شخص نيكوكار ، شيفتة مداومت بر ياد (خدا) است. ـ مداومت بر ذكر(خدا) دوست صميمي اولياء است. ـ مؤمن پيوسته به ياد خداست و بسيار انديشه مي كند. ميزان الحكمه، ص1841،ح6361تا6363 
امام علي(عليه السلام): كسيكه به ياد خداي سبحان باشد همنشين اوست. ميزان الحكمه، ص1845،ح6384 
امام علي(عليه السلام): ـ ريشه صلاح و پاكي دل، پرداختن آن به ذكر خداست. ـ مداومت بر ذكر، خوراك روح و كليد صلاح و پاكي است. ميزان الحكمه، ص1847،ح6394و6395 
امام علي(عليه السلام): ـ در ياد خدا، حيات دلهاست. ـ هركه به ياد خداي سبحان باشد، خداوند دلش را زنده و انديشه و خردش را روشن گرداند. ـ ياد خدا روشنايي خردهاست و زندگي بخش جانها و صيقل دهنده سينه ها. ميزان الحكمه، ص1849،ح6398تا6400 پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): با ياد خدا دلها زنده مي شوند و با فراموش كردن او مي ميرند. ميزان الحكمه، ص1849،ح6401 
امام علي(عليه السلام): ـ ياد خدا خوراك جانها و نشستن با محبوب است. ـ همواره به ياد خدا بودن خوراك جانهاست. ـ بر تو باد به ذكر خدا كه آن روشنايي دلهاست. ـ ياد خدا نور است و هدايت، فراموشي تاريكي است و گم كردن (راه حق) ـ ياد خدا جلا دهندة بينش ها و روشنايي درونهاست. ـ ياد خدا ماية هدايت خردها و بصيرت جانهاست. ـ ثمرة ياد خدا، نوراني شدن دلهاست. ـ ياد خدا موجب موفقيت دركارها و روشنايي درونها مي شود. 
هركه بسيار به ياد خدا باشد، خردش روشني گيرد. ـ هركه به ياد خدا باشد، بينش و بصيرت يابد. ـ مداومت بر ياد خدا دل و انديشه را روشن مي كند. ـ ياد خدا خرد را آرامش مي دهد، دل را روشن مي كند و رحمت (خدا) را فرود مي آورد. ميزان الحكمه، ص1849،ح6402تا6413 
امام صادق(عليه السلام): ذكر زبان، حمد و ثنا، ذكر نفس، سخت كوشي و تحمّل رنج، ذكر روح، بيم و اميد، ذكر دل، صدق و صفا، ذكر عقل، تعظيم و شرم، ذكر معرفت، تسليم و رضا و ذكر باطن و درون، مشاهده و لقاست. ميزان الحكمه، ص1867،ح6489 
پبامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): ـ بهترين عبادت گفتن جمله لا اله الا الله است. ـ نه من و نه گويندگان پيش از من سخني چونلا اله الا الله را نگفته ايم. ميزان الحكمه، ص3605،ح12339و12340 
اميرالمؤمنين حضرت علي(عليه السلام): ـ در ياد خدا بودن، نور است. ـ سلامتي ده بخش است، نُه بخش آن در سكوت جز به ياد خدا بودن و بخش آخر آن در ترك همنشيني با سَفيهان است. ـ ياد خدا نور خرد، حيات جانها و جلاي سينه هاست. ـ ياد خدا مونس عقل و روشن كننده دل و فرود آورنده رحمت است. ـ مؤمن همواره به ياد خداست ، بسيار در انديشه است، بر نعمت الهي سپاسگزار و درگرفتاريها شكيباست. جلوه هاي حكمت، ص240و241،ح3،4،11،12،13 
امام صادق(عليه السلام): …چنان باش كه گويي روحت از بدن جدا شده و در عرصة محشر هستي و مورد باز خواست قرارگرفته اي …ذكر دو نوع است: ذكر خالص كه قلب با آن همراهي كند و ذكر صادق كه خدا را با آن صفاتي كه مي خواند، پذيرفته باشد، چنان كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)(به خداوند) عرضه داشت:«ستايش و ثناي تو را نتوانم به بيان و شمارش آورم. تو همان گونه اي كه خود ثناي خويش گفته اي.» مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب پنجم، ص27 …

یک شنبه 19 دی 1389  7:56 PM
تشکرات از این پست
hrobatik
hrobatik
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 161
محل سکونت : اصفهان

خروج روح از کالبد

 
کساني که در خواب آگاه ميشن ممکنه درباره احتمال زياد رخ دادن برون فکني کالبد اختري پيش اين افراد شنيده يا خونده باشن. ولي ممکنه تابحال چنين پيشامدي رو تجربه نکرده باشن. در ابتدا درباره اينکه به چه چيزي ميگن برون فکني کالبداختري توضيحي بدم. اين حالت رو وقتي ميگن که شخص حس کنه از جسد فيزيکي جدا شده و ميتونه جسدش رو ببينه. اين حالت رو دانشمنداي شکاک به هيچ عنوان قبول ندارن و از اون به عنوان نوعي حالت ويژه مغزي که قسمتي از مغز اون رو ايجاد ميکنه نام ميبرن. و ادعا ميکنن که افرادي که از بيماري روحي رنج ميبرن دچار اين حالتها ميشن ولي هيچ تفسيري براي رخدادن اين حالت بين ساير افراد ندارن. احساس جدايي در اين حالت کاملا قابل حس و فرد ميتونه در دنيايي که در واقع موازي با دنياي فيزيکي قرار داره حرکت کنه. شخص خودش رو ميبينه که خوابه و ممکنه توي خونه قدم بزنه و يا به جاهاي مختلفي بره. اين حالت البته نشانه هاي معيني داره که شما ميتونيد بفهميد آيا تا بحال چنين حالتي براي شما هم رخ داده يا نه. قسمتي از نشانه ها:

.> شخص حس ميکنه درون بدنش به حالت آزاد قرار داره و ميتونه از اون خارج بشه

.> شخص موجي از انرژي رو در تمام يا قسمتهايي از بدنش حس ميکنه که به سرعت گسترش پيدا ميکنه و همراه با صداي وز وز بسيار بلند که البته ارتعاش صدا و موج انرژي ممکنه کم يا زياد باشه. اين پيش درآمديه که يا به خروج از بدن مي انجامه يا به بازگشت شخص به بدنش.

.> شخص در حالي که بيرونه خودش رو در حال خواب ميبينه.

براي بعضي از افراد ممکنه اين نشانه اختلاف داشته باشه مثلا شخص صداي فردي رو در حال حرف زدن با اون بشنوه.

اين نشانه ها در حالت آگاهي از خواب وجود ندارن.

اختلافي که بين اين دو وجود داره نوع واقعيت مورد تجربه است. در خواب توهمات به مقدار بسيار زيادي وجود دارن. حتي ممکنه کل تجربه بيداريي که در خواب داشتيد غير واقعي باشه و شخصيتهاي مورد مشاهده در واقع خود اون افراد نباشن. ولي در حالت برون فکني کالبداختري در اکثر حالات فرد خودش رو در حال مشاهده وقايع و جاهايي پيدا ميکنه که واقعا وجود دارن و اتفاقات و حرفهايي که زده شده واقعيت دارن. مثلا ممکنه شخص به آشپزخانه بره و مادرش رو در حال تهيه غذا ببينه و از اون بپرسه که در حال درست کردن چه غذايي هست و پس از بازگشت به بدن هم اطلاعات کسب شده دقيقا درست باشن. ولي اين حالت در مورد آگاهي در خواب بسيار کم و حتي در اکثر مواقع وجود نداره و شخص در دنيايي از عجيبترين موجودات و مکانها قدم ميذاره که از لحاظ کيفيت و واقعي بودن در حد خوش در درجه بسيار بالايي قرار داره ولي وقتي با برون فکني کالبد اختري مقايسه ميشه تجربه اي خيالي و نادر حساب ميشه چون تجربيات برون فکني کالبداختري انسان رو با بعدهايي آشنا ميکنه که مستقيما با محيط فيزيکي شخص ارتباط داره.
ميزان واقعيت آگاهي در خواب در مقايسه با تجربه برون فکني کالبداختري بسيار ناچيز است. ولي اين دليل بر هم سنخ نبودن اين دو تجربه نيست. حالت خاصي که دانشمندان رو به خودش جلب کرده حالت بي حسي کامل بدن درخواب ميباشد1. اين حالت در خيلي از موارد به اينصورت پيش مياد که شخص خودش رو عاجز از تکان دادن بدنش ميبينه و اکثرا از اين حالت به وحشت ميفتن ولي بعد از مدتي اين حالت از بين ميره و شخص ميتونه بدنش رو تکان بده. اتفاقي که در اين حالت افتاده اينه که بدن هنوز خوابه ولي انسان آگاهيش رو بدست آورده به همين دليل تا بيداري کامل بدن شخص امکان هيچگونه تحرک رو نداره. اين حالت کاملا طبيعيه و درصد زيادي از مردم حداقل يکبار در زندگيشون اين حالت رو تجربه کردن. من خيلي از اين حالات رو تجربه کردم. انسان ممکنه حس کنه چيزي روي سينه اش نشسته و اين احساس اونو به وحشت ميندازه. وقتي حالت بي حسي کامل به من دست داد من فکر ميکردم چيزي روي من نشسته که اين فکر به ذهنم رسيد که نکنه جن باشه. ترس من وقتي پايان پذيرفت که به حقيقت اين اتفاق آگاه شدم. من اين حالت رو به اين دليل براي شما بيان کردم چون به بحث ما کاملا مرتبطه. در کساني که در خواب آگاه ميشوند اين حالت وجود ندارد. ولي وقتي برون فکني کالبداختري رخ ميدهد اين حالت دقيقا وجود داره. در حقيقت انسان وقتي ميتونه برون فکني کنه که ديگه از حواس پنجگانه اش استفاده نکنه و ديگر هيچ احساسي رو از بدنش دريافت نکنه. اگه بخوام ساده تر بگم وقتي ما بتونيم بدنمون رو به خواب ببريم و هنوز آگاه باشيم احتمال برون فکني کالبداختري بسيار بالاست. اينکه ميگم احتمال چون عوامل ديگري هم در موفقيت برون فکني کالبداختري تاثيرگذار هستند که انشاءالله در فرصت مناست بيان خواهم کرد. ولي سوالي که ممکنه براي شما در اين لحظه پيش بياد اينه که چطور ميشه از آگاهي در خواب براي برون فکني کالبد اختري استفاده کرد؟ بذاريد اينطوري براتون بگم. محيط و شرايط موجود در آگاهي در خواب تقريبا با محيط و شرايط موجود در تجربه برون فکني کالبداختري يکي ميباشد. آگاهي در خواب در واقع شامل همه تخيلات غني ذهن ميتونه باشه که ما به اونها واقعيت بخشيديم و همچنين شامل خيلي از تمايلاتي است که مانع از ديدن حقيقت ميشود. من اولين تجربه برون فکني کالبداختري که داشتم از درون يک خواب روشن اتفاق افتاد. نصف شب بود و من همان روز امتحان داشتم. ساعت 2.30 شب بود که به رختخواب رفتم. از همان ابتدا که به خواب رفتم خواب ديدنم شروع شد و جالب اينکه خوابي که ميديدم چندين بار تکرار ميشد. دقيقا همان خواب بارها تکرار شد. در اون مدت که نزديک به چند ماه ميشد من هر روز کاملا براي آگاهي در خواب تمرين ميکردم و نتايج بسيار خوبي گرفته بودم به طوري که هر هفته چندين بار در خواب آگاه ميشدم. ولي اين بار بسيار فرق داشت. من شاهد خوابي بودم که چندين بار تکرار ميشد. خواب من به اين صورت بود، من درون مکاني که ديوارهاي کاملا سفيد داشت قرار داشتم. شخصي روبروي من ايستاده و با من حرف ميزند. من هم سعي در فهميدن حرفهايش دارم براي همين هم به صدايش گوش فرا ميدهم و هم به حرکت لبهايش نگاه ميکنم و روي آنها دقت زيادي ميکنم مگر بتوانم هماهنگي بين حرکت آنها و صدايي که ميشنيدم رو تشخيص بدهم. بعد از مدتي که اين کار را ميکردم احساس سرگيجه و عدم تعادل ميکردم و به روي زمين مي افتادم. بلافاصله بعد از آن خواب تکرار ميشد. بعد از مدتي من دقيقا خواب را که داشت تکرار ميشد به خاطر داشتم و از آنجا که براي آگاهي در خواب به خوبي تمرين کرده بودم در يکي از فاصله هاي کوتاهي که شايد يک ثانيه نميشد درباره اين خواب فکر کردم و به خودم گفتم «اين خواب داره تکرار ميشه، پس دفعه بعد که خواب دوباره تکرار شد من ميدونم که خواب هستم». خواب دوباره تکرار شد! ايندفعه من ميدونستم چي ميشه. کمي به صحبتهاي اون مرد دقت کردم و به لبهاش دقت کردم تا مگر بتونم همانگي رو بين صدا و حرکت لبهاش تشخيص بدم و بفهمم چي داره ميگه! بلافاصله من به اون مرد گفتم حرفهاتون با حرکت لبهاتون هماهنگي نداره و بعد از اون من به سردرد، سرگيجه و عدم تعادل دچار شدم و به سمت ديوار در حرکت بودم که به اون بخورم و زمين بيفتم ولي اينبار فرق داشت چون من به خواب آگاهي نسبي داشتم پس فکري رو که کرده بودم به يادم اومد و اينبار به جاي اينکه به ديوار بخورم از اون رد شدم! در يک آن کل محيطي که در اون بودم محو شد و من حالت خلئ شديدي را احساس کردم و مثل اينکه به يک باره از زير فشار خارج بشم خودم رو در يک حالت آزادي و سبکي بي اندازه اي ببينم. بدرون اتاقم پرتاب شدم به هيچ عنوان احساس وحشت نداشتم ولي بجاش احساس تنهايي شديدي داشتم. هيچوقت تا بحال مثل اون رو احساس نکرده بودم با تمام وجودم حس کردم تنهام. صورتم در فاصله 10-20 سانتيمتري از زمين اتاق قرار داشت. احساس موج بسيار شديد و صداي ارتعاش و وزوز شديدي رو ميشنيدم. زماني که سرم رو به اطراف حرکت ميدادم بيشتر ميشد. من به وضوح ميتونستم قالي کف زمين رو ببينم. کمي در جزئيات قالي دقت کردم و به يکباره کنترل خودم رو از دست دادم و همانطور که در هوا معلق بودم شروع به چرخش کردم. فکر ميکنم براي لحظه اي خودم رو که خوابيده بودم ديدم. بعد از اون من خودم رو درون کره اي از عکسها ديدم. من ميچرخيدم و به عکسها نگاه ميکردم. اختلافي که اين عکسها براي من داشتند اين بود که من حس ميکردم اين عکسها عکسهايي از جاهايي واقعي هستند و کاملا زنده هستند. سعي کردم به جايي بروم ولي موفقيتي نداشت بعد از مدتي چرخش من به بدنم برگشتم 

یک شنبه 19 دی 1389  7:57 PM
تشکرات از این پست
hrobatik
hrobatik
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 161
محل سکونت : اصفهان

جن چيست؟؟؟؟؟؟؟

 - جن جانوريست داراي شعور و فيزيکي غير ارگانيک که از لحاظ شان وجودي از ديد اديان پايينتر از انسان و بالاتر از حيوان جاي مي گيرد در فرهنگ فارسي به آن ديو و در فرهنگ عرب به آن جن و در فرهنگ لاتين demon ياjinn نام گرفته است. جن به معناي چيزي است که پوشيده شده و منظور پوشيده ماندن او از حواس ماست

?- خصوصيات فيزيکي جن از ديد انسان اعجاب آور است عنصر اصلي وجودي جن آتش است وبه علت نداشتن عنصر خاک در وجودش مانند بارباپاپا مي تواند به هر شکل و اندازه اي تبديل شود و بسياري از چيزها را در يک آن جا به جا کند همچنين سرعت نقل مکان بسيار بالايي دارد مي تواند مثلا ظرف 5 دقيقه فاصله بين لاهور و تهران را طي کرده و برگرد


3- جن ابزار ساز نيست وبه علت خصوصيات فيزيکي منحصر بفرد قادر است در هر مکان و شرايطي زندگي کند وبراي همين به خانه و مسکن نيازي ندارد زيرا سرما و گرما و باد و بوران بر او کارگر نيست جن به وسايل حمل و نقل بي نياز است و از اينجا مي توان فهميد که جن ها داراي صنعت و تکنولوژي نيستند و شهر و کاشانه اي ندارند مکان معمول زندگي آنها کوه وجنگل و دشت است 

?- جن مانند همه جانداران غذا مصرف مي کنداما به مقداري بسيار کمتر از انسان.
?-جن ها مثل انسان جنسيت ونر يا ماده دارندتوليد مثل مي کنند و تشکيل خانواده مي دهند و به صورت جماعت زندگي مي کنند و جامعه ندارند

?- جن نسبت به انسان زياد عمر مي کند حدود 1000 سال به بالا .جن هايي که در سوره ي جن از آنها نام برده شده که وقتي اولين بار آيات قرآن را شنيدند از شدت ازدحام داشتند بر سر هم خراب مي شدند احتمالا هنوز زنده اند جن ها مانند انسان داناونادان .فرمانده و فرمانبردار ارباب و بنده کافر و متدين شفيق و شرور دارند.وقتي که مردند از بين ميروند و نيازي به قبر و گورستان ندارند

?- جن داراي عقل است اما نه عقل ابزار ساز و عقل فلسفي و خلاقيت هنري .عقل جن به معناي قوه ي ارزيابي امور روزمره يا همان عقل معاش و قوه تشخيص است به اضافه هوشي سرشار اعم از قدرت خواندن فکر و جستجو و يافتن گذشته و آينده

?- جن ها مانند انسان نامگذاري مي شوند و داراي اسم و رسم و شهرت هستند داراي زبان خاص و قوه تکلم هستند و قادر به فهم زبان آدميان
?- معروف ترين جن ابليس يا همان شيطان نام دارد که وصف حال او را شنيده ايد که چون بسيار در قرب به حق کوشيد به جايگاه فرشته هاي مقرب رسيداما چون حاضر به سجده بر انسان يعني شريک قرار دادن بر خدا نشد از درگاه رانده شد

??- طبيعت بين جن و انسان فاصله گذارده است اين پرده عبارت است از شان وجودي آنها و هراس طبيعي هر دو از هم .جن طبيعتا انسان را مي بيند اما انسان جز در شرايط خاص قادر به رويت جن نيست

??- جن در شرايطي قادر به تسخير انسان و انسان در شرايطي قادر به تسخير جن است انسان مسخر شده را مجنون يا ديوانه يا ديو زده و جن تسخير شده را موکل مي نامند گويند خود جنيان بر سه قسمند ديو.جن وپري که از لحاظ مکاني مادون فرشته هستند

??- جن مي تواند در مواردي تربيت شده به انسان خدمت کند چنين سنتي در ميان جنگيران ايران و پاکستان وهند وجود دارد اما به طور کل نه بودا نه دالاي لاما نه اوليا الله و نه عرفا و نه پيامبران هيچکدام به مدد خواستن از موجوداتي که مثل انسان خطا و اشتباه و گناه مي کنند توصيه نکرده اند اما همگي وجود آنها را تاييد کرده اند 

??- جنيان مانند امواج راديويي و ماهواره اي با ما هستند ظاهر نمي شوند اما حاضرمي شوند و بعضي از انها درخانه ها و بدن شخصيت هاي ضعيف رفت و آمد مي کنند يکي از راه هاي دور کردن جنهاي مزاحم خواندن و آويختن 4 آيه از قران است که با قل شروع مي شوند و بسياري ادعيه که درکتب مختلف وجود دارند.اماراه دورکردن انسان شرورچيست!؟

??- جن ها بعضي از ما را به شکل همزاد و غير همزاد دوست دارند و کمکمان مي کنند همينطور جواهرات و اشياي قيمتي ما ازجمله انگشترهايي با نگين سنگ (مخصوصا عقيق)را بسيار دوست دارند (ومخصوصا اگر بر آن آيات و اوراد حک شده باشند) اگر دوستمان داشته باشندو سخني باماداشته باشند بيشتربه خوابمان مي ايند و دلسوزي خود را اعلام مي کنند خيلي ازآنها خدمتگذار ارواح اوليا هستند و دست ماراگرفته اندو خيلي ها هم به کرداراکثرآدميان اهل شيطنت.بيشتر آنها بي ضررند و مثل ما گرفتار اين دنيا و درگير و دار تقدير خويشند

??- اما آنان که ماوراي طبيعت و موجوداتش را باور ندارند چند دسته اند :کساني که انچه که نمي بينند را باور ندارند اينها معمولا فقط آنتي تزقصه هاي جن وپري مادربزرگ ها هستند که حتي زحمت دانستن کوچک ترين اطلاعاتي جز نقد داستان گرمابه هاي تاريک وکوتوله هاي پاسمي و عروسي جن ها رابه خودشان نداده اند اين تيپ آدمها از 7 سالگي که مادر بزرگه داستان هاي جن وپري را براي ترساندن و خواب کردنشان تعريف مي کرده هنوز زير لحاف هستند.و يا اينکه هارد ديسک کوچکشان از مسئله پر شده و ديگر تاب و ياراي درک و پذيرش راز را ندارندمثل من چهارتا کتاب خوانده اند و تمام ماجرا را در همان چهارتا ديده اند.و گروهي که پوچ يا ابسورد هستند کساني که خويش را منکرند چه رسد به ماوراي خويش و گروه آخر کساني که جنها دستشان مي اندازند و در مجالس احضار ارواح در نقش يک روح برايشان شيرين کاري مي کنند تا فردا در مدح روح کتاب چاپ کنند و جايزه بگيرند

جن براي انسان از انسان خطرناک تر نيست همانطور که انسان براي کوسه از کوسه خطرناک تر است!(در تاريخ بشر حتي يک مورد مرگ انسان به دست جن گزارش نشده در حالي که فقط در دوره حکومت استالين 35 ميليون روس به قتل رسيدند آمار کشتار جنگ هاي مذهبي صليبي و جنگ هاي جهاني و قومي و قبيله اي پيش کش) در حقيقت هيچ چيز هراس ناک تر و هوس ناک تر انسان نيست که به قول توماس هابز انسان گرگ انسان است

??- در کل و بدون در نظر گرفتن موارد خاص انها به ما کاري ندارند ماهم به آنها کاري نداريم ازدود و دم و سر و صداهاي شهر و بوي فاضلاب و توالت فراريند مثل ما کارما و مکافات دارند و دست آخر اينکه به عقيده من با تمام اين اوصاف تفاوت اساسي با ما ندارند زيرا که : آنها هم رنج مي کشند

یک شنبه 19 دی 1389  7:59 PM
تشکرات از این پست
hrobatik
hrobatik
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 161
محل سکونت : اصفهان

شنيدن صداي ارواح!

 
روزانه موارد زيادي از وقايع عجيب در جهان رخ مي‌‌دهد كه با بررسي مجموعه‌اي از آن‌ها مي‌‌توان به نتايج خارق‌العاده و البته جذابي دست يافت. اين نتايج ما را به عالم ناشناخته‌ها رهنمود مي‌‌كند تا ببينيم دنيا فقط همان كه ما حس مي‌‌كنيم نيست. اگر آماده‌ايد براي قدم گذاشتن به جهان ناشناخته با ما همراه باشيد.

تصوير روح در برفك تلويزيون
در اواسط دهه 1980 محققي به نام <كلاس اسچربر> يكي از كانال‌هاي برفكي تلويزيون را انتخاب نمود و دوربين فيلم‌برداري را جلوي آن گذاشت و به ضبط برفك‌ها پرداخت. پس از ضبط، تصاوير برفكي را در ويدئو گذاشت و تماشا كرد. خيلي عجيب بود، در تصاوير برفكي تصاويري از دخترش <كارين> كه به تازگي فوت كرده بود، به صورتي مه‌آلود ضبط شده بود. تصاوير، مثل ابر به تدريج ظاهر مي‌‌شدند. او توانست علاوه بر دخترش ساير اعضاي خانواده‌اش را هم ببيند.
اگرچه چنين رويدادي عجيب و تا حدي باورنكردني به نظر مي‌‌رسيد ولي اين تجربه تنها گزارش ارائه شده درباره مواردي از اين دست نيست. در ادامه به چند مورد ديگر اشاره خواهيم كرد.


ارتباط روحي مادر و پسر
<گريس> و پسرش <باب> با كدهاي مورس آشنايي داشتند. در جنگ جهاني اول، باب به فرانسه منتقل و از مادرش دور شد. يك بار گريس در حال خواندن نامه پسرش متوجه شد كه بي‌‌سيم، پيغامي را مي‌‌رساند. پيغام از طرف باب بود: <مادر... من زنده هستم و دوستت دارم. من و ساير پسران نزديك لنز هستيم. اگر پيغام را گرفتي به ديگران هم بگو. ما حالمان خوب است. مادر اين روش ارتباط خيلي سخت است. حسابي گيج شده‌ام. باب.>
آيا ارتباط باب و مادرش ارتباطي روحي بود؟ چطور آن‌ها توانسته بودند بدين شكل با هم ارتباط داشته باشند؟

نوار خالي كاست
<كارول> رژيم لاغري داشت. به همراه رژيم غذايي، نوار كاستي را هم گوش مي‌‌داد يك طرف نوار خالي بود. يك‌بار براي آن كه قسمت ضبط شده را بشنود طرف خالي نوار را گذاشت تا صداهاي محيط اطراف را ضبط كند. بعد از آن كه چند دقيقه‌اي از ضبط صداها گذشت نوار را از اول گذاشت تا ببيند چه چيزي ضبط كرده است. صدايي عجيب و غريب به گوشش رسيد. خيلي برايش عجيب بود. مجددا به ضبط صدا مشغول شد و گوش داد صدايي مي‌‌گفت:<من دوستت دارم! آيا تو هم مرا دوست داري؟> اين اولين تجريه كارول در زمينه پديده صداي الكترونيكي بود.

پيغام هوشياري
در سال < 1915ديويد ويلسون>، اپراتور آماتور بي‌‌سيم و اهل لندن، وسيله‌اي ساخت كه نسبت‌ به تاثيرات الكترونيكي بسيار حساس بود. اين دستگاه به يك گالوانومتر متصل بود كه حضور و ميزان جريان الكتريكي را ثبت مي‌‌كرد. ويلسون حركات گالوانومتر را ثبت مي‌‌نمود. در دهم ژوئن 1915 گالوانومتر حدود هشت دقيقه به صورت پيوسته حركت مي‌‌كرد. كليه حركات گالوانومتر ثبت شد. ويلسون آن حركات را به كدهاي مورس ترجمه نمود. حركات گالوانومتر پيغامي را مي‌‌رساند: <مشكلي بزرگ، پيغام هوشياري، روز پنجم، ساعت شش عصر>
ممكن است كه اين پيغام براي ما مفهوم خاصي نداشته باشد ولي شايد براي ديويد ويلسون حاوي پيام بسيار مهمي بوده، خصوصا اين‌كه از طريق يك گالوانومتر براي او ارسال شده است.

يك تجربه در آزمايشگاه
<ديويدس> براي اولين بار در آگوست 2001 ساعت 9:30 دقيقه به ضبط صدا مشغول شد. چيز خاصي ضبط نكرده بود. مجددا ساعت 11:30 دقيقه به ضبط صدا مشغول شد، هنگام ضبط صدا سوالي را پشت سر هم تكرار مي‌‌كرد: <آيا كسي هست كه دوست داشته باشد با من صحبت كند؟> هنگامي كه به صداهاي ضبط شده گوش داد، صدايي شنيد كه مي‌‌گفت: <آيا كسي پاسخ مي‌‌دهد؟> مو به تنش راست شده بود. مجددا ساعت 5:15 دقيقه به ضبط صدا پرداخت. هنگامي كه صداهاي ضبط شده را گوش مي‌‌داد صدايي مي‌‌گفت: <وقت ندارم.>

انجمن آمريكايي و پديده صداي الكترونيكي
در سال < 1982سارا استپ> در آمريكا انجمن EVP را براي كارهاي تحقيقاتي در زمينه صداي الكترونيكي تاسيس نمود. وي با انتشار كتاب <صداهايي از ابديت> كار خود را آغاز كرد. تيم تحقيقاتي استپ پس از خواندن اين كتاب مصمم شد هر روز راس ساعت و به مدت زمان معيني به ضبط صداها بپردازد و سپس صداهاي ضبط شده را با هدفون گوش دهد. دو روز اول هيچ صداي خاصي ضبط نشده بود. روز سوم، شنبه بود و كار ضبط شروع شد. آنها پس از آن‌ كه با هدفون به صداهاي ضبط شده گوش دادند متوجه شدند صدايي ضعيف به گوش مي‌‌رسد: <كريستال‌ها كمكم كنيد.> لحظه‌اي فراموش نشدني بود. بارها و بارها صدا را گوش دادند.
سارا استپ حدود يك هفته به مدت پنج دقيقه به ضبط صدا مشغول بود. بارها و بارها سوالي را تكرار مي‌‌كرد و از موجودات روحي و ارواح مي‌‌خواست پاسخ بدهند ولي زماني كه مجددا به صداهاي ضبط شده گوش مي‌‌داد هيچ‌ صدايي جز صداي خودش نمي‌‌شنيد. روز ششم كه حسابي خسته شده بود، تصميم گرفت روال عادي كار را تغيير دهد و از ارواح چنين خواست: <خواهش مي‌‌كنم از دنيايتان چيزي بگوييد.> اين بار زماني كه به صداهاي ضبط شده گوش مي‌‌داد صدايي به گوشش رسيد: <زيبا.> 

سارا استپ كار تحقيق و بررسي در زمينه پديده صداي الكترونيكي را متوقف نكرد. او تئوري‌ها و نظريه‌هايي در اين زمينه ارائه داده است. او پيام‌هاي دريافتي را دسته‌بندي و گروه‌بندي كرده است. پيام‌هاي گروه A يا كلاس A، پيام‌هايي هستند كه به راحتي و سادگي از طريق بلندگوي سيستم صوتي شنيده مي‌‌شوند و قابل درك و فهم هستند. اين دسته‌ صداها در آستانه شنوايي انسان قرار دارند و مي‌‌توان صداها را بدون استفاده از تجهيزات خاصي به وضوح شنيد. پيام‌هاي گروه B يا كلاس B پيام‌هايي هستند كه از طريق بلندگوي سيستم صوتي شنيده مي‌‌شوند ولي واضح، كامل و قابل درك نيستند و برخي كلمات آنها قابل تشخيص نيست.
پيام گروه C يا كلاس C، پيام‌هايي ‌هستند كه از طريق هدفون شنيده مي‌‌شوند و درك و فهم آنها مشكل است. تعداد زيادي از اين پيام ها در حالت عادي قابل تشخيص نيستند و فركانس آنها عموما در آستانه شنوايي انسان قرار ندارد.استپ، هر پيامي را با توجه به ويژگي‌هايش در يكي از سه كلاس A يا B يا C قرار مي‌‌دهد.
در ماه مي‌ سال < 2000تام> و <ليزا باتلر> در امور تحقيقاتي به سارا استپ ملحق شدند. اين دو نفر حدود 14 سال در اين زمينه تحقيق و بررسي نموده‌اند. تام، مهندس الكترونيك است و ليزا سابقه طولاني در متافيزيك دارد و هر دو نفر در رشته روان‌شناسي مدرك ليسانس دارند.
در حال حاضر اين انجمن در تحقيقات خود از دستگاه‌هاي الكترونيكي بسيار مجهزي استفاده مي‌‌كند. برخي از دستگاه‌ها تنها به همين منظور طراحي و ساخته شده‌اند.

خبري از انجمن آمريكايي EVPانجمن آمريكاي EVP
از روز سوم تا ششم ماه ژوئن 2004 كنفرانسي در زمينه EVP برگزار مي‌‌كند. اين كنفرانس سه روزه با هدف آشنا كردن عموم مردم با پديده صداي الكترونيكي و ICT و ارائه آخرين گزارشات و دستاوردهاي تحقيقاتي در اين زمينه برگزار مي‌‌شود كه شامل سخنراني، ارائه مقاله، كارگاه‌هاي آموزشي و آشنايي با محققان و موسسات مرتبط با EVP مي‌‌شود. در سايت انجمن، برنامه دقيق كنفرانس و نشست‌هاي مربوط به آن به همراه فرم‌هاي ثبت‌نام و ساير اطلاعات موجود است.

آزمايشات و يافته‌هاي جديد
اخيرا محققي اسكاتلندي به نام <الكساندر مك رايي> دست به تحقيقاتي در اين زمينه زد و به نكات تازه‌اي دست يافت:
_ جنس صداهايي كه به گوش مي‌‌رسيد كاملا معلوم بود. حتي سن صاحبان صدا هم قابل تشخيص بود. اغلب آن‌ها، نام شخص آزمايش كننده را مي‌‌دانستند و به سوالات جواب مي‌‌دادند.
از آن جايي كه نوار ضبط شده يا تصاوير گرفته شده بايد بارها و بارها پخش شود، بهتر است مدت زمان ضبط بين سه تا پنج دقيقه باشد.
_ اگر در زمان ضبط صدا، صدايي مثل هواكش و يا هر نويز (صداي اضافي) ديگري در محيط پخش شود عموما نتايج بهتري در بر خواهد داشت.
_ در زمان ضبط بهتر است شخص آزمايش كننده براي برقراري ارتباط بهتر، مكررا سوالي را بپرسد، در اين صورت تا پنجاه درصد به پيشرفت كار خود كمك كرده است.
محققان ديگري هم در زمينه پديده صداي الكترونيكي به تحقيق پرداخته‌اند و به يافته‌هاي جديدي دست يافته‌اند:
_ اكثر پيام‌هاي دريافت شده مربوط به روزهاي باراني، برفي و يا در طول شب بوده‌اند تا در روزهاي آفتابي و صاف.
_ پيام‌هاي دريافت شده به نوعي با شخصي كه در حال ضبط صوت يا تصوير است در ارتباط است.
_ گاهي مشاهده شده دو نفر در دو مكان مختلف يك پيام مشابه دريافت كرده‌اند. البته اين حالت به ندرت اتفاق مي‌‌افتد و زياد معمول و متداول نيست.
_ اغلب پيام‌ها به شكل معكوس ضبط شده‌اند؛ يعني زماني كه نوار ضبط شده در سيستم صوتي به عقب زده مي‌‌شود كلمات و لغات قابل فهم و درك مي‌‌شوند، گويا ارواح كلمات را بر عكس ادا مي‌‌كنند. در اين صورت با استفاده از نرم‌افزارهاي كامپيوتري مي‌‌توان صداي ضبط شده را در جهت معكوس پخش كرد و شنيد. برخي معتقدند كساني كه از مشكلات روحي رنج مي‌‌برند يا دچار مشكلات ذهني و عاطفي هستند اصلا نبايد دست به تجربه‌ كردن اين پديده بزنند.

پديده‌هاي صدا و تصوير الكترونيكي
<پديده صوتي> شكل جديدي از ارتباط ارواح است. در اين ارتباط از دستگاه‌هاي الكترونيكي استفاده مي‌‌شود. <پديده صوتي> مي‌‌تواند به صورت صوتي يا به صورت تصويري باشد. صداهاي غيرمتعارف و يا تصاوير غيرمتعارف از طريق تجهيزات صوتي و تصويري ضبط مي‌‌شوند كه با اصول و قواعد شناخته شده فيزيك قابل توجيه و تفسير نيستند. در بسياري از تجارب گزارش شده، شخصي كه به كار ضبط صدا يا تصوير مشغول بوده، خيلي ساده و راحت با ارواح ارتباطي دو طرفه و متقابل را تجربه و گاهي حتي خيلي راحت با آنها صحبت كرده است.
با پيشرفت تكنولوژي و اختراع وسايلي مثل تلويزيون، راديو، تلفن و... ارتباط با ارواح هم شكل‌هاي تازه‌تري به خود گرفته و اصطلاحات جديدي هم ميان محققان براي اين‌گونه پديده‌ها و ارتباطات فوق‌العاده به وجود آمده است. به ارواح موجود در تصاوير يا فيلم‌هاي ضبط شده‌ كه در حالت عادي ديده نمي‌‌شوند اصطلاحا ICT مي‌‌گويند...

راه به ناشناخته‌ها
در سراسر دنيا در مورد پديده صداي الكترونيكي نظريات و تئوري‌هاي مختلفي وجود دارد و همه محققان در جستجوي دست‌يافتن و رسيدن به علت وجودي اين پديده هستند. گروهي معتقدند پس از مرگ، انسان به جهان‌ ديگر و يا سطوح ديگري از هستي مي‌‌رود و اين پيام‌ها از طرف همان كساني است كه زماني در ميان ما و در اين جهان زندگي مي‌‌كرده‌اند. البته گاهي مشاهده شده پيام‌ها از طرف كساني ارسال شده كه هم‌اكنون هم در ميان ما زندگي مي‌‌كنند.
سال‌ها پيش يعني در سال 1966، پژوهش‌گري اعتقاد داشت اين صداها مي‌‌تواند بر اثر <تكانه‌هاي الكترونيكي> ارسال شده از ذهن ناخودآگاه تجربه‌كنندگان به وجود آيد. در آن سال‌ها، امكان چنين چيزي را ضعيف مي‌‌دانستند زيرا تصور مي‌‌كردند ذهن نمي‌‌تواند چنين علايمي ارسال نمايد. البته امروزه قدرت تاثيرگذاري ذهن بر ماده بر همگان روشن شده است و بين بسياري از فرآيندهاي ذهني و فعاليت‌هاي بدني ارتباط‌هايي وجود دارد. مثلا بسياري از مردم هنگامي كه بدون صدا پيش خود مطالعه مي‌‌كنند لب‌هايشان مي‌‌جنبد و چنان حركتي در حنجره ايجاد مي‌‌شود كه بسياري از پزشكان به بيماراني كه حنجره‌شان را عمل كرده‌اند، توصيه مي‌‌كنند اصلا مطالعه نكنند تا آسيبي به حنجره‌شان نرسد.
تحقيقات نشان داده اگر دستگاه ضبط صوت درون يك حصار حفاظتي قرار گيرد يا داخل يك اتاق خالي از انسان گذاشته شود، ولو اين كه نوار در حال حركت باشد هيچ صدايي روي آن ضبط نخواهد شد. اين محققان معتقدند بايد در مجاورت دستگاه ضبط حتما انسان حضور داشته باشد. گروهي ديگر اعتقاد دارند شخص ديگري از فاصله دور به صورت تله‌پاتي و با استفاده از نيروي ذهن خود اين كار را انجام مي‌‌دهد. به طور كلي تحقيقات در مورد اين پديده و ساير پديده‌ها در حال انجام است و كماكان ادامه دارد. در كتاب پديده‌هاي انرژي‌زايي و رديابي نشانه‌هاي روح‌زايي در اين‌باره آمده است: < گرچه ما با موضوعاتي سروكار داريم كه تا به حال به خوبي تفسير نشده‌اند ولي در آينده اميد حل معماهايي درباره آن‌ها وجود دارد... امروزه موضوعات تاز‌ه‌‌اي با عناوين ناشناخته در مسايل اعجاب‌انگيز فيزيك و بيولوژي مطرح شده‌ است كه از آنچه ساحران قديمي به آن مي‌‌انديشيدند بسيار عجيب‌تر و اعجاب‌ برانگيزترند.>

پي‌نوشت: پديده‌هاي انرژي‌زايي و رديابي نشانه‌هاي روح‌زايي
منابع: ماهنامه .Fate مارس 2004
روح و دانش‌جديد، پروفسور آيزنك، براود و دكتر واتسن پديده‌هاي 
 

یک شنبه 19 دی 1389  8:01 PM
تشکرات از این پست
hrobatik
hrobatik
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 161
محل سکونت : اصفهان

متافيزيك و عارفان (قسمت2 -منابع حديث)

 
امام علي(عليه السلام): عارف كسي است كه نفس خود را شناخت و آزادش ساخت و آن را از هر آن چه(ازخدا) دورش مي كند و به هلاكتش درمي افكند، پاك و مبرا داشت. ميزان الحكمه، ص3591،ح12270 
امام علي(عليه السلام): ـ عارف چهره اش شاد و خندان است و دلش ترسان و اندوهگين. ـ هرعارفي دنيا را ناخوش دارد. ـ هردانايي غمناك است، هرعارفي اندوهگين است. ميزان الحكمه، ص3591،ح12271و12273و12274 
امام علي(عليه السلام): ـ شوق، يار يكرنگ عارفان است. ـ خوف، پيراهن عارفان است. -گريستن از ترس دورماندن از خدا، عبادت عارفان است. ميزان الحكمه، ص3591،ح12277تا12279 
امام صادق(عليه السلام): عارف جسمش در ميان مردم است و دلش با خداي تعالي، اگر چشم به هم زدني، دل او از خداي تعالي غافل شود، از شوق او جانش برآيد. ميزان الحكمه، ص3591،ح12276 
امام صادق(عليه السلام): هركه خيال كندكه خدا را به حجابي يا به صورتي يا به مثال و هيكلي مي شناسد، مشرك است، زيرا حجاب و مثال و صورت غير اويند. او يكتا و يگانه است. بنابراين، چگونه قائل به يگانگي خداست كسيكه مي گويد او را به غير او شناخته است؟ خدا را فقط كسي شناخته كه او را به خدا بشناسد. پس،كسيكه خدا را به خدا نشناسد او را نمي شناسد، بلكه موجودي جز او را مي شناسد …هيچ آفريده اي چيزي را درك نمي كند مگر به سبب خدا و به شناخت خدا نتوان رسيد، مگر به خدا. ميزان الحكمه، ص3595،ح12291
امام صادق(عليه السلام): …نجواي عارفان همواره بر سه اصل استوار است:1-بيم 2-اميد 3-حب بيم شاخةعلم است و اميد شاخة يقين است و حب شاخة معرفت و عرفان . نشان بيم گريختن است و نشان اميد طلب است و نشان حب آن است كه در ايثار آنچه را كه دوست دارد دريغ نورزد… اين اصول سه گانه مانند: حرم، مسجد وكعبه است كه اگركسي داخل حرم شود، از خلق ايمني يابد و چون داخل، در مسجد شود و بر اندام او از آلودگي به گناه ايمن باشد و اگر داخل كعبه شود، قلبش از اشتغال به چيزي جز ذكر خداي تعالي در امان ماند. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب يكم، ص13 
امام صادق(عليه السلام): اندوه از جمله شعارهاي عارفان است. چرا كه عارف به اسرار خلقت وعظمت خالق پي برده و پيوسته از خداوند ترسان است و قدرت او را بر خود حاكم مي بيند. محزون ظاهرش گرفته و غمين و باطنش گشاده و شاد است. در معاشرت با خلق، بي ميل است و با خداوند انس و نزديكي دارد. محزون غير از متفكر است ، زيرا متفكر، در تكلف و سختي مي باشد و محزون در خوشي و راحتي، و حزن از باطن برخيزد و بر ظاهر اثركند، و تفكر از ديدن رخدادها به درون رسد و ميان اين دو فرق است… . بدان كه سمت راست حزن، شكستگي دل و سمت چپ آن، سكوت است. حزن ويژة كساني است كه به خداوند عارف اند، ولي تفكر هم در خاص و هم در عام مشترك است. اگر لحظه اي قلب عارفان از اندوه تهي شود، دست به استغاثه بلندكنند و اگر در قلب غير آنان كه به خدا چندان اعتقادي ندارند وارد شود بي تابي كنند و آن را نپسندند، پس حزن اولي است كه دوم آن امن است و بشارت به بهشت و تفكر دومي است كه اولش استحكام ايمان به خداوند است و سوم آن اظهار نياز به حضرت اوست براي طلب نجات و رستگاري. فرد محزون متفكر است و متفكر، عبرت آموز و هركدام را حالي و علمي و طريقي و حلمي و مشربي است. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب نودودوم، ص283 
امام صادق(عليه السلام): كالبد عارف با خلق است و قلبش با خدا . اگر قلبش چشم بر هم زدني از خدا غافل شود، از شوق(جبران غفلت با ديدار حق) بميرد. عارف امين وديعه هاي خداوند است وگنجينه اسرار و معدن انوار و راهنماي خلق به سوي رحمت حق و حاصل علوم و ميزان فضل و عدل اوست. از خلق و آرزوي دنيايي بي نياز است، مونسي جز خداوند ندارد و نطقي، اشاره اي و نفسي جز با خدا و براي خدا و از خدا ندارد. پس او در باغ قدس خداوند، در رفت و آمد است و از فضل لطيف خداوند متعال بهره مي گيرد. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب نودوپنجم، ص289 
امام صادق(عليه السلام): مشتاق (ديدار و راز و نياز با خدا) نه ميلي به طعام دارد، نه از نوشيدني ها لذت مي برد، از خواب لذت نمي برد، با دوستان انس نمي گيرد، به آبادي پناه نمي برد، لباس نرم و لطيف نمي پوشد و هرگز آرام نمي گيرد. خداي تعالي را شب و روز عبادت مي كند بدان اميد كه به آنچه كه شوقش در دل دارد برسد و به زبان شوق راز درون خود را با او درميان نهد. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب نودوهشتم، ص295 

یک شنبه 19 دی 1389  8:03 PM
تشکرات از این پست
hrobatik
hrobatik
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 161
محل سکونت : اصفهان

: متافيزيك و پرورش نيروهاي درون(منابع حديث)

 مام باقر(عليه السلام):
به خدا سوگند، هيچ بنده اي از شيعيان ما نخوابد، مگر اينكه خداوند عزوجل روح او را به آسمان بالا برد و آن را بركت دهد. پس، اگر اجلش رسيده باشد، آن را درگنجينه هاي رحمت خود و در باغ هاي بهشت و در سايه عرش خويش قرار مي دهد و اگر اجلش بعداً باشد، آن را به همراه دسته اي از فرشتگان امين خود مي فرستد تا به كالبدي كه از آن بيرون آمده است برگردانند و در آن آرام گيرد.ميزان الحكمه، ص6553،ح20928
 
رسول الله(صلي الله عليه وآله وسلم):
به علي(عليه السلام): اي علي، ارواح شيعيان تو چه در هنگام خواب و چه موقع مرگ به آسمان بالا مي روند و همان گونه كه مردم به هلال ماه مي نگرند، فرشتگان از شوق به آنها و مشاهده منزلتشان نزد خداي عزوجل، به ايشان مي نگرد. ميزان الحكمه، ص6553،ح20929
 امام صادق(عليه السلام):
هر گاه به بسترت رفتي بينديش كه در آن روز چه غذايي روانه شكم خود كرده اي و چه به دست آورده اي و به ياد آر كه خواهي مُرد و معادي در پيش داري.ميزان الحكمه، ص6555،ح20937 
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم):
هر كس وقتي به بستر خود مي رود سورة«قل هو الله احد» را بخواند، خداوند گناه پنجاه سال او را بيامرزد. ميزان الحكمه، ص6557،ح20938
 
امام علي(عليه السلام):
هر كس وقتي به بسترش مي رود سورة«قل هو الله احد» را بخواند، خداوند عزوجل پنجاه هزار فرشته بر او بگمارد تا درآن شب از وي پاسداري كنند.ميزان الحكمه، ص6557،ح20939
امام علي(عليه السلام): خوابيدن چهار صورت دارد: پيامبران(عليهم السلام): به پشت دراز مي كشند و مي خوابند، اما چشمانشان بيدار و منتظر وحي خداي عزوجل است. مؤمن به دست راست و رو به قبله مي خوابد. شاهان و شاهزادگان به دست چپ مي خوابند تا غذايي را كه مي خورند به هضم رسانند و ابليس و برادران او و هر ديوانه و آفت زده اي دمر مي خوابند. ميزان الحكمه، ص6557،ح20943 
امير المؤمنين حضرت علي(عليه السلام): ـ خوابيدن با معرفت و شناخت (امامت) بهتر است از نماز خواندن با شك(درامامت) ـ چه بد دشمني است خواب ، عمر كوتاه را فاني مي كند و پاداش زياد را از بين مي برد. جلوه هاي حكمت، ص596،ح1و3 
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): چشمانم به خواب مي رود، ولي قلبم را خواب فرا نمي گيرد. 
امام صادق(عليه السلام): …و در خوابيدنت چنين نيّت كن كه كار فرشتگان(موكّل) را سبك كني و نفست را از شهوات باز داري …بدان كه خواب برادر مرگ است . خواب را دليلي بر مرگ بدان ، مرگي كه بيداري ندارد و راه بازگشتي از آن نيست تا خير و صلاحي كه از تو فوت شده به انجام رساني. …چنانچه بنده بكوشد تا از سخن گفتن خودداري كند، چگونه مي تواند از شنيدن نيز خودداري كند، مگر به آنچه كه او را از شنيدن مانع شود و خواب وسيله اي است كه در اين راه مي توان از آن بهره جست. …در خواب بسيار آفت و ضررهايي است، بسياري خواب از بسياري نوشيدن است و بسياري نوشيدن از پرخوري است و اين دو نفس را سنگين مي كنند و قلب را از تفكر و خشوع و فرمان برداري از حق تعالي باز مي دارند. هيچ گاه از طلب غفران در سحرها غافل مباش، چرا كه بندگان قانت را در سحرها شوقي ديگر است. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب چهل وچهارم، ص129و130 
امام صادق(عليه السلام): خواب ماية آسايش تن است و سخن ماية آسايش روح و سكوت ماية آسايش خرد. ميزان الحكمه، ص6549،ح20907 
امام هادي(عليه السلام): شب زنده داري، خواب را لذّت بخش تر مي كند. ميزان الحكمه، ص6549،ح20909 
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): خواب برادر مرگ است و بهشتيان نمي ميرند. ميزان الحكمه، ص6549،ح20913 
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): از پرخوابي بپرهيزيد، زيرا پرخوابي صاحب خود را در روز قيامت تهيدست مي گذارد. ميزان الحكمه، ص6551،ح20914 
امام صادق(عليه السلام): در سفارش خود به عبدالله بن جندب: اي پسر جندب، شب كم بخواب و روزكم سخن بگو زيرا در بدن آدمي عضوي كم سپاس تر از چشم و زبان نيست. ميزان الحكمه، ص6551،ح20916 
امام باقر(عليه السلام): حضرت موسي(عليه السلام) (به خدا) عرض كردند: كدام بنده ات نزد تو منفورتر است؟ فرمودند: مردار شب و بيكارة روز. ميزان الحكمه، ص6551،ح20917 
امام كاظم(عليه السلام): ـ چشمانت را به پرخوابي عادت مده، زيرا چشم ها ناسپاس ترين عضو بدن هستند. ـ خداوند عزوجل، از بندة پرخواب و بيكار نفرت دارد. ميزان الحكمه، ص6551،ح20919و20920 
امام صادق(عليه السلام): ـ خداوند عزوجل، از پرخوابي و بيكاري زياد نفرت دارد. ـ پرخوابي، باعث از بين رفتن دين و دنياست. ميزان الحكمه، ص6551،ح20921و20922 
امام علي(عليه السلام): بد طلبكاري است خواب، عمركوتاه را به باد فنا مي دهد و اجر و پاداش فراواني را از كف انسان مي برد. ميزان الحكمه، ص6551،ح20924 
امام صادق(عليه السلام): صاحب عزلت، در دژ محكم خداوند تعالي پناه جسته و در حفاظت اوست. پس خوشا به حال كسيكه در خفا و آشكار با او باشد. عزلت را نياز به ده خصلت است: شناختن حق و باطل، عشق به فقر، برگزيدن سختي و شدت، زهد، خلوت گزيدن و در عواقب امور انديشيدن ، كوتاهي خويش در عبادت ديدن در عين حال كه تمام توان خود را در عبادت به كار بندد، دوري از خودپسندي، بسياري ذكر خداوند كه غفلت در آن نباشد، چرا كه غفلت دام شيطان است و اساس هر بلا و سبب هر دوري و خانه را از زوايدي كه انسان را به خودش مشغول دارد تهي كردن. … مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب بيست وچهارم، ص83 
امام صادق(عليه السلام): ربوبيّت،كنه عبوديّت است. پس آنچه كه در عبوديّت يافت نشود، در ربوبيّت يافت شود و آنچه را كه از ربوبيّت نشناسي ، در عبوديّت به دست آيد. …و تفسير عبوديّت ، گذشتن از چيزهايي است كه موجب مي شود كه نفس از خواست و هوايش منع شود و بر آنچه كه خوش ندارد مجبورگردد. و كليد آن، ترك آسايش و ميل به گوشه گيري و عزلت است و راهي است براي اظهار نياز به درگاه خداي متعال. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب صدم، ص299 
نبي اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم): گوشه گيري عبادت است. ميزان الحكمه، ص3749،ح12884 
مولاي متقيان علي(عليه السلام): ـ گوشه گيري ، برترين خصلت زيركان است. ـ كناره گيري از دنيا پرستان، مجمع هرگونه صلاح و پاكي است. ـ پيوستن به خدا، در بريدن از مردم است. ـ تنهايي، آسايش عبادت پيشگان است. ميزان الحكمه،ص3749،ح12885تا12888
لقمان(عليه السلام): لقمان زياد با خودش تنها مي نشست و خواجه اش بر او مي گذشت و مي گفت: اي لقمان! تو زياد تنها مي نشيني، ميان مردم برو و با آنها دمخور شو. لقمان مي گفت: تنهايي زياد انديشه را فهيم تر مي كند و انديشة طولاني راهنمايي به سوي بهشت است. ميزان الحكمه، ص3749،ح12890 
امام كاظم(عليه السلام): به هشام بن حكم فرمودند: صبر بر تنهايي نشانه توانايي خرد است، هركه از معرفت خدايي برخوردار شود، از اهل دنيا و دنيا خواهان كناره گيرد و به آنچه نزد خداست روي آورد و خداوند مونس خلوت او باشد و يار تنهايي اش و بي نياز كننده نيازش و ماية عزت و قدرت او بي آنكه از ايل و تباري برخوردار باشد. ميزان الحكمه، ص3749،ح12891 
امام علي(عليه السلام): در خلوت كردن براي عبادت خدا، گنجينه هاي پرسودي است. ميزان الحكمه، ص3749،ح12892 
امام صادق(عليه السلام): به امام صادق(عليه السلام) عرض شد: در عقيق(واديي نزديك مدينه) خلوت گزيده اي و به سوي تنهايي شتافته اي. حضرت فرمودند: اگر حلاوت تنهايي را مي چشيدي از خودت هم مي گريختي. آنگاه فرمودند: كمترين فايده اي كه بنده از تنهايي مي يابد، آسوده شدن از مدارا با مردم است. ميزان الحكمه، ص3751،ح12893 
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): گوشه گيري ، موجب سالم ماندن است. ميزان الحكمه، ص3751،ح12897 
مولاي متقيان علي (عليه السلام): ـ خلوت گزيني، شيوة صالحان است. ـ سالم ماندن ، در تنها بودن است. ـ سالم ماندن دين(آدمي)، دركناره گيري از مردم است. ـ هركه كناره گيري كرد، ورعش سالم ماند. ـ هركه از مردم كناره گرفت، از شرّشان سالم ماند. ـ مداومت بر تنهايي، سلامت بيشتر در پي دارد تا آميزش با مردم. ميزان الحكمه، ص3751،ح12895وح12898تا12902 
مولاي متقيان علي (عليه السلام): هركه خدا را شناخت تنهايي گزيد، هركه مردم را شناخت عزلت اختياركرد. ميزان الحكمه، ص3753،ح12910 
امام صادق(عليه السلام): از امام صادق(عليه السلام) دربارة علت گوشه نشيني اش سؤال شد، فرمودند: زمانه فاسد شده و برادران تغييركرده اند، بنابراين ، آرامش دل را در تنهايي يافتم. ميزان الحكمه، ص3753،ح12911 
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): مؤمني كه با مردم مي آميزد و بر آزار و اذيّت آنا ن صبر مي كند، برتر از مؤمني است كه با مردم نمي آميزد و آزار و اذيّت آنان را تحمّل نمي كند. ميزان الحكمه، ص3753،ح12913 
پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله وسلم): به عثمان بن مظعون فرمودند: اي عثمان! خداي تبارك و تعالي رهبانيت را بر ما مقرر نفرموده است، بلكه رهبانيّت امّت من جهاد كردن در راه خداست. ميزان الحكمه، ص2143،ح7470 
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): چون عثمان بن مظعون به رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) عرض كرد: به ما اجازة رهبانيّت بده، پيامبر فرمودند: رهبانيّت امّت من نشستن در مساجد به انتظار نماز است. ميزان الحكمه، ص2143،ح7471 امام علي (عليه السلام): دربارة آيه «بگو: آيا شما را از زيانكارترين افراد خبر دهيم ، آنها كه تلاششان در زندگي دنيا تباه شد»، فرمودند: آنها راهبان هستند كه خودرادرغارهامحبوس مي كنند. ميزان الحكمه، ص2143،ح7474 
امام صادق(عليه السلام): خموشي، شيوة اهل تحقيق است و سرلوحة عمل كساني است كه به حال گذشتگان نگريسته و به تحوّل و تغيير روزگار پي برده اند، كه به تحقيق ، اين تتبّع اساس سكوت و خموشي است . رضايت خداوند در خموشي نهفته و ماية سبك شدن حساب و مصون ماندن از خطاها و لغزش هاست. خداوند، خموشي را پوشش ناداني جاهلان و عالمان را بدان آراسته است. خاموشي، وسيلة دوري جستن از هوا و هوس است و سبب رياضت نفس، شيريني عبادت، زدودن قساوت قلب، موجب عفاف، جوانمردي و زيركي است. پس زبان خود را از باز شدن به سخناني كه مجبور به گفتن آنها نيستي، به ويژه زماني كه شنونده شايسته اي كه براي خداوند و در راه خدا با او سخن گويي، بازدار… علت هلاكت و نجات مردمان ، در سخن گفتن و خاموشي است. پس خوشا به حال كسيكه معرفت سخن نيك و بد و دانش خاموشي و فوايد آن، روزي اش شده باشد كه اين، از اخلاق انبياء و شعار اصفياست.كسيكه ارزش و قدركلام را بداند و به پيامدها و كاستي هاي آن پي برد، خاموشي برگزيند و آن كسيكه از فوايد خاموشي آگاه گشته و بر خزاين گرانبهايش دست يافت ، هم سخن و هم خاموشي او عبادت است و بر اين عبادت وي ، جز خداي ملك جبّار آگاهي نيابد. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب بيست وهفتم ، ص89 
امام صادق(عليه السلام): مؤمن را راحتي و آسايش حقيقي نباشد جز در لقاي خداوند متعال، ولي آسايش دنيا در چهار چيز است: خاموشي و سكوت كه بوسيلة آن حال قلب و نفس خويش و آنچه را كه ميان تو و خالق خويش مي گذرد، بشناسي ، عزلتي كه بدان وسيله از آفات ظاهري و باطني زمان نجات بيابي، گرسنگي اي كه شهوات و وسواس را به واسطه اش بميراني و شب بيداري اي كه قلبت را بدان نوراني كني و طبعت را صفا و روحت را پالايش دهي. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب بيست وهشتم ، ص91 
امام علي (عليه السلام): خاموشي نشانة هوشمندي و ميوة خرد است. ميزان الحكمه، ص3171،ح10803 
امام صادق(عليه السلام): كساني كه پيش از شما بودند خاموشي را مي آموختند و شما سخن گفتن را فرا مي گيريد هرگاه يكي از آنان مي خواست عبادت پيشه كند ده سال پيش از آن تمرين خاموشي مي كرد، اگر به خوبي از عهده اين كار بر مي آمد و تحمّل آن را داشت عابد مي شد و گرنه مي گفت: من لايق ا ين كار نيستم. ميزان الحكمه، ص3171،ح10804 پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله وسلم): در اندرز به ابوذر فرمودند: چهار چيز است كه جز مؤمن به آنها دست نمي يابد: خاموشي كه گام نخست عبادت است. ميزان الحكمه، ص3171،ح10805 
امام علي(عليه السلام): در توصيف مؤمن مي فرمايند: خاموشيش بسيار است و اوقاتش پر(پيوسته دركار و انديشه خدا و آخرت است). ميزان الحكمه، ص3171،ح10808 
امام رضا(عليه السلام): خاموشي يكي از درهاي حكمت است ، خاموشي محبت مي آورد، خاموشي راهنماي آدمي به هر خير و خوبي است. ميزان الحكمه، ص3171،ح10810 
امام علي(عليه السلام): خاموشي، حكمت در پي دارد و سكوت، سلامت. ميزان الحكمه، ص3173،ح10814 
امام علي(عليه السلام): خاموشي ، مرغزار انديشه است. ميزان الحكمه، ص3173،ح10823 
امام علي(عليه السلام): ملازم خاموشي باش، تا انديشه ات روشنايي گيرد. ميزان الحكمه، ص3173،ح10824 
امام علي(عليه السلام): بر خاموشيت بيفزاي تا انديشه ات فزوني گيرد و دلت نوراني شود و مردم از دست تو به سلامت مانند. ميزان الحكمه، ص3173،ح10825 
امام كاظم(عليه السلام): راهنماي خردمند انديشيدن است و راهنماي انديشيدن خاموشي. ميزان الحكمه، ص3173،ح10828 
امام علي(عليه السلام): ـ پاكي انسان در گرو زنداني كردن زبان است. ـ هيچ چيز به اندازه زبان سزاوار زندان طولاني مدت نيست. ـ پيش از آنكه زبانت تو را به زندان طولاني و هلاكت درافكند، او را زنداني كن ، زيرا هيچ چيز به اندازة زباني كه از جادة صواب منحرف مي شود و به جواب دادن مي شتابد ، سزاوار زندان دراز مدت نيست. ـ هركه زبانش را زنداني كند، از پشيماني ايمن ماند. ميزان الحكمه، ص5319،ح18216تا18219 
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): هيچ بنده اي حقيقت ايمان را نشناسد، تا آنگاه كه زبانش را دركام كشد. ميزان الحكمه، ص5319،ح18220 
امام علي(عليه السلام): ـ آدمي بايد زبانش را نگه دارد، زيرا اين زبان در برابر صاحبش سركش است. به خدا سوگند هيچ بنده اي را نمي بينم كه تقوايش او را سود دهد، مگر آنگاه كه زبانش را دركام كشد. ـ زبانت را نگه دار و گفتارت را بشمار، تا سخنانت در جز خير و خوبي كاستي گيرد. ميزان الحكمه، ص5319،ح18221و18222 
امام صادق(عليه السلام): …و زبان، ترجمان و رازدار د ل است كه هر چه بر آن خطوركند، عيان سازد و هم به وسيلة اوست كه رازها بر ملا شود و بر اساس زبان و گفته هاي آن، خلايق در قيامت بازخواست مي شوند. كلامي كه نه براي خدا و رضاي او باشد، چونان شراب(كه انسان را مست مي كند و خرد او را مي ربايد) دل و خرد را مست مي كند. هيچ عضوي چون زبان شايسته زنداني شدن نيست. …اما آرامش و خموشي صفتي زيبا و بلند مرتبه است كه موهبت خدا به مردمي است كه در زمين مي زيند و رازداران اويند. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب چهل وششم ، ص135و136 
اميرالمؤمنين حضرت علي(عليه السلام): ـ خاموشي بسيار، موجب حشمت و عظمت بيشتر است. ـ سكوت نور است. ـ هيچ نگهباني، نگهدارنده تر از سكوت نيست. ـ هر سكوتي كه در آن انديشه و تفكر نباشد، سهو است. ـ نوجوانان را به بحث و جدال، ميانسالان را به فكر و انديشه و پيران را به سكوت و خاموشي فرمان دهيد. جلوه هاي حكمت، ص356و357،ح2،8،9،11و13 
امام صادق(عليه السلام): كم خوري در تمام حالات و در نزد همة اقوام پسنديده است. زيرا در كم خوري مصلحتي است ظاهر و باطن را. خوردني هاي پسنديده چهار چيز مي باشد:1ـ به قدر ضرورت(و حفظ جان) باشد.2ـ براي توان گرفتن باشد.3ـ براي فتوح باشد.4ـ براي قوت باشد. خوردن به قدر ضرورت، از آن برگزيدگان است و خوردن براي توان گرفتن، ويژه پرهيزكاران است و فتوح(آنچه از حلال رسد و صاحبش را راضي كند) از آن متوكّلان باشد و نان خورشي كه حرام بودن آن محرز نباشد، يعني قوت، از آن مؤمنان است. هيچ چيزي چون پرخوري به قلب مؤمن ضرر نرساند، چه اين عمل ، موجب دو چيز است: قساوت قلب و برانگيخته شدن شهوت. گرسنگي نان خورش مؤمنان، غذاي روح طعام قلب و ماية سلامتي بدن است. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب چهل ويكم ، ص121 
امام صادق(عليه السلام): …هيچ حجابي ميان خداوند و بنده اش تاريك تر و وحشتناك تر از نفس و هواپرستي نيست و براي كشتن و از ريشه كندن آن دو، هيچ سلاحي برنده تر از اظهار نياز به خداي سبحان، خشوع ، گرسنگي و تشنگي روز و بيداري شب نيست. پس اگر در اين حال بميرد، شهيد باشد و اگر زنده بماند و در اين راه پايداري كند، عملش او را به رضوان اكبر رساند. مصباح الشريعه و مفتاح الحقيقه، باب هشتادم ، ص243 
اميرالمؤمنين حضرت علي(عليه السلام): ـ خوراكت را كم كن ، بيماريت كم مي شود، سخنت را كوتاه كن، از نكوهش ايمن باش. ـ كم خوردن از پاك دامني و زياد خوردن از اسراف است. ـ مانند زنبور عسل باش وقتي مي خورد، چيز پاكيزه مي خورد و هنگامي كه مي نهد چيز پاكيزه (يعني شهد و عسل) مي نهد، وقتي بر چوبي مي نشيند، آن را(هيچ گاه ) نمي شكند. 
ـ كسيكه همّتش فقط در چيزي است كه مي خورد، قيمتش به اندازه همان چيز است كه از او خارج مي شود. جلوه هاي حكمت، ص51و52،ح6،8،11و18 
نبي اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم): آنكه غذا كم خورد، معده اش سالم ماند و صفاي دل يابد و هركه پرخور باشد معده اش بيمار و قلبش سخت شود. ميزان الحكمه، ص157،ح579 نبي اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم): هركه زياد تسبيح و تمجيد حق كند و كم خورد و كم نوشد و كم خوابد، فرشتگان مشتاق او شوند. ميزان الحكمه، ص157،ح581 
امام علي(عليه السلام): هرگاه خداوند بخواهد بندة خود را اصلاح گرداند سه چيز نصيب او كند:كم گويي،كم خوري وكم خوابي. ميزان الحكمه، ص157،ح582 
امام صادق(عليه السلام): براي قلب مؤمن چيزي زيانبارتر از پرخوري نيست. پرخوري موجب دو چيز مي شود: سنگدلي و تحريك شهوت. ميزان الحكمه،ص157،ح588 رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): با خوردن و آشاميدن زياد دلها را نميرانيد، زيرا همان گونه كه زراعت بر اثر آب زياد از بين مي رود دلها نيز بر اثر پرخوري مي ميرند. ميزان الحكمه، ص157،ح589 
رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): دل در هنگام خالي بودن معده ، حكمت را مي گيرد و هنگام پر بودن معده، آن را به دور مي افكند. ميزان الحكمه، ص159،ح592 رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): كسيكه شكم خود را پركند، به ملكوت آسمانها و زمين وارد نشود. ميزان الحكمه، ص159،ح594 
مولاي متقيان علي(عليه السلام): هركه در خوردن اندازه نگه دارد تندرستيش فزوني گيرد و انديشه اش سالم ماند. ميزان الحكمه، ص161،ح605 
مولاي متقيان علي(عليه السلام): هركه زياد سير شود، پرخوري او را گرانباركند و هركه پرخوري گرانبارش كند، تيزهوشي را از او بگيرد. ميزان الحكمه، ص161،ح609 پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): شكم خود را از غذا سير نكنيد كه نور معرفت در دلهاي شما مي فِسرد. ميزان الحكمه، ص161،ح616 
مولاي عارفان علي(عليه السلام): سيري شكم پارسايي را نابود مي كند. ميزان الحكمه، ص161،ح617 
امام سجاد (عليه السلام): كسيكه به خدا مي انديشد و از او مي ترسد و براي او كار مي كند، بايد خود را برگرسنگي تمرين و عـادت دهد، چندان كه به سيـري شـود شـور و 
شوقي نداشته باشد. اسبها را نيز اينچنين براي مسابقه و ربودن جايزة آن ورزيده و لاغر مي كنند. ميزان الحكمه، ص161،ح622 
رسول الله(صلي الله عليه وآله وسلم): خوشا به حال هركه اندرون از طعام خالي دارد و گرسنگي بكشد و شكيبايي ورزد. اينان كساني هستند كه در روز قيامت سير مي شوند. ميزان الحكمه، ص163،ح623 
امام هادي(عليه السلام): شب زنده داري خواب را دلنشين تر و گرسنگي غذا را لذتبخش تر مي كند. ميزان الحكمه، ص163،ح624 
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): نور حكمت ، گرسنگي است و دور شدن از خدا، سيري، سير نباشيد كه نور معرفت در دلهايتان مي فِسُرد. ميزان الحكمه، ص163،ح627 
مولاي متقيان علي(عليه السلام): هركه بر رياضت دادن نفس خود مداومت ورزد، سود برد. ميزان الحكمه، ص2169،ح7527 
مولاي متقيان علي(عليه السلام): اين نفس خود را با تقوا، رياضت و پرورش مي دهم تا در روز هراس بزرگ در امان باشد و در لبة لغزشگاهها پا بر جا ماند. ميزان الحكمه، ص2169،ح7530 
مولاي متقيان علي(عليه السلام): شريعت ،رياضت و پرورش نفس است. ميزان الحكمه، ص2169،ح7531
مولاي متقيان علي(عليه السلام): مطالعه حكمت و چيره شدن بر عادت، رياضت را به بار مي نشاند. ميزان الحكمه، ص2169،ح7532 
مولاي متقيان علي(عليه السلام): خدمت كردن به نفس در نگهداشتن آن از لذتها و خوشيها و پروراندن آن به دانش ها و حكمت ها و كوشا كردن آن در عبادت ها و طاعت هاست. اينهاست ماية نجات و رستگاري نفس. ميزان الحكمه، ص2169،ح7535 
امام صادق(عليه السلام): در سفارش هاي خود به عنوان بصري مي فرمايند: و اما آنها كه موجب رياضت و پرورش نفس است: از خوردن چيزي كه بدان ميل و اشتها نداري بپرهيز كه اين كار حماقت مي آورد و تا گرسنه نشده اي غذا نخور، خوراك حلال بخور و در موقع خوردن نام خدا را بگوي و اين حديث رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) را به ياد آر كه : آدمي ظرفي بدتر از شكم خود پر نكند. ميزان الحكمه، ص2171،ح7537 
امام علي(عليه السلام): چشم هاي خود را شب ها بيدار نگه داريد و شكم هايتان را لاغر سازيد و از تن هايتان بگيريد و به جان هايتان ببخشيد. ميزان الحكمه، ص2171،ح7539 
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم): شكم هاي خود را گرسنگي دهيد و جگرهايتان را تشنگي و بدن هايتان را برهنگي و دل هايتان را پاك كنيد، باشد از فرشتگان فراتر رويد. ميزان الحكمه، ص2171،ح7541 

یک شنبه 19 دی 1389  8:05 PM
تشکرات از این پست
hrobatik
hrobatik
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 161
محل سکونت : اصفهان

دستورالعمل خودسازي

 

 

«مي گويم: من به خط شيخ ما: بهاءالدين عاملي(قدس الله روحه) چيزي را بدين عبارت يافتم: 
شيخ شمس الدين محمدبن مكي(شهيد اول) گفت: من نقل مي كنم از خط شيخ احمد فراهاني رحمت الله از عنوان بصري؛ و وي پيرمردي فرتوت بود كه از عمرش نود و چهار سال سپري مي گشت. 
او گفت: حال من اينطور بود كه به نزد مالك بن أنس رفت و آمد داشتم. چون جعفر صادق(عليه السلام) به مدينه آمد، من به نزد او رفت و آمد كردم، و دوست داشتم همانطوريكه از مالك تحصيل علم كرده ام، از او نيز تحصيل علم نمايم.
پس روزي آن حضرت به من گفت: من مردي هستم مورد طلب دستگاه حكومتي(آزاد نيستم و وقتم در اختيار خودم نيست، و جاسوسان و مفتشان مرا مورد نظر و تحت مراقبه دارند.) و علاوه بر اين، من در هر ساعت از ساعات شبانه روز، أوراد و أذكاري دارم كه بدانها مشغولم. تو مرا از وردم و ذكرم باز مدار! و علومت را كه مي خواهي، از مالك بگير و در نزد او رفت و آمد داشته باش، همچنانـكه سابقاً حالت اينطور بود كه به سوي وي رفت و آمد داشتي.
پس از اين جريان غمگين گشتم و از نزد وي بيرون شدم، و با خود گفتم: اگر حضرت در من مقدار خيري جزئي را هم تفّرس مي نمود، هر آينه مرا از رفت و آمد بسوي خودش، و تحصيل علم از محضرش منع و طرد نمي كرد.
 پس داخل مسجد رسول(صلي الله عليه وآله وسلم) شدم و بر آن حضرت سلام كردم. سپس فرداي آن روز بسوي روضه برگشتم و در آنجا دو ركعت نمازگزاردم و عرض كردم: اي خدا! اي خدا! من از تو مي خواهم تا قلب جعفر را به من متمايل فرمايي، و از علمش به مقداري روزي من نمايي تا بتوانم بدان، بسوي راه مستقيم و استوارت راه يابم!
 و با حال اندوه و قصه به خانه ام بازگشتم؛ و به جهت آنكه دلم از محبت جعفر اشراب گرديده بود، نزد مالك بن أنس نرفتم. بنابراين از منزلم خارج نشدم مگر براي نماز واجب(كه بايد در مسجد با امام جماعت به جاي آورم) تا به جايي كه صبرم تمام شد. 
در اين حال كه سينه ام گرفته بود و حوصله ام به پايان رسيده بود نعلين خود را پوشيدم و رداي خود را بر دوش افكندم و قصد زيارت و ديدار جعفر را كردم؛ و اين هنگامي بود كه نماز عصر را به جا آورده بودم.
پس چون به در خانه حضرت رسيدم، اذن دخول خواستم براي زيارت و ديدار حضرت. در اين حال خادمي از خانه حضرت بيرون آمد و گفت: چه حاجت داري؟! 
گفتم: سلام كنم بر شريف. 
خادم گفت: او در محل نماز خويش به نماز ايستاده است. پس من مقابل در منزل حضرت نشستم و بر حضرت سلام نمودم. حضرت سلام مرا پاسخ گفتند و فرمودند: بنشين! خداوندت بيامرزد!
پس من نشستم، و حضـرت قـدري به حـال تفـكّر سر به زير انداختند و سپس سر خود را بلند نمودند و گفتند: كنيه ات چيست؟!
گفتم: ابوعبدالله(پدر بنده خدا)! 
حضرت گفتند: خداوند كنيه ات را ثابت گرداند و تو را موفق بدارد اي ابوعبدالله! حاجتت چيست؟! 
من در اين لحظه با خود گفتم: اگر براي من از اين ديدار و سلامي كه بر حضرت كردم غير از همين دعاي حضرت هيچ چيز ديگري نباشد، هر آينه بسيار است.
سپس حضرت سر خود را بلند نمود و گفت: چه مي خواهي؟! 
عرض كردم: از خداوند مسألت نمودم تا دلت را بر من منعطف فرمايد، و از علمت به من روزي كند. از خداوند اميد دارم آنچه را كه درباره حضرت شريف تو درخواست نموده ام به من عنايت نمايد.
 حضرت فرمود: اي اباعبدالله! علم به آموختن نيست. علم فقط نوري است كه در دل كسي كه خداوند تبارك و تعالي اراده هدايت او را نموده است واقع مي شود. پس اگر علم مي خواهي، بايد در اولين مرحله در نزد خودت حقيقت عبوديت را بطلبي؛ و به واسطه عملكردن به علم، طالب علم باشي؛ و از خداوند بپرسي و استفهام نمايي تا خدايت تو را جواب دهد و بفهماند.
گفتم: اي شريف! گفت: بگو: اي پدر بنده خدا(اباعبدالله)! 
گفتم: اي اباعبدالله! حقيقت عبوديت كدام است؟ 
گفت: سه چيز است: اينكه بنده خدا براي خودش درباره آنچه را كه خدا به وي سپرده است ملكيتي نبيند؛ چرا كه بندگان داراي ملك نمي باشند، همه اموال را مال خدا مي بيند، و در آنجاييكه خداوند ايشان را امر نموده است كه بنهند، مي گذارند؛ و اينكه بنده خدا براي خودش مصلحت انديشي و تدبير نكند؛ و تمام مشغولياتش در آن منحصر شود كه خداوند او را بدان امر نموده است و يا از آن نهي فرموده است.
  بنـابراين، اگر بنـده خـدا براي خودش ملكـيّتي را در آنچه كه خدا به او
سپرده است نبيند، انفاق نمودن در آنچه خداوند تعالي بدان امر كرده است بر او آسان مي شود و چون بنده خدا تدبير امور خود را به مدبرش بسپارد، مصائب و مشكلات دنيا بر وي آسان مي گردد و زماني كه اشتغال ورزد به آنچه را كه خداوند به وي امركرده و نهي نموده است، ديگر فراغتي از آن دو امر نمي يابد تا مجال و فرصتي براي خودنمايي و فخريّه نمودن با مردم پيدا نمايد. 
پس چون خداوند، بندة خود را به اين سه چيز گرامي بدارد، دنيا و ابليس و خلايق بر وي سهل و آسان مي گردد؛ و دنبال دنيا به جهت زياده اندوزي و فخريّه و مباهات با مردم نمي رود و آنچه را كه از جاه و جلال و منصب و مال در دست مردم مي نگرد، آنها را به جهت عزت و علوّ درجة خويشتن طلب نمي نمايد و روزهاي خود را به بطالت و بيهوده رها نمي كند.
و اين است اولين پله از نردبان تقوي.خداوند تبارك و تعالي مي فرمايد:
«آن سراي آخرت را ما قرار مي دهيم براي كسانيكه در زمين ارادة بلند منشي ندارند و دنبال فساد نمي گردند؛ و تمام مراتب پيروزي و سعادت در پايان كار، انحصاراً براي مردمان باتقوي است.»
گفتم: اي اباعبدالله! به من سفارش و توصيه اي فرما! 
گفت: من تو را به نه چيز وصيّت و سفارش مي نمايم؛ زيرا كه آنها سفارش و وصيت من است به اراده كنندگان و پويندگان راه خداوند تعالي و از خداوند مسألت مي نمايم تا تو را در عمل به آنها توفيق مرحمت فرمايد.
سه تا از آن نه امر دربارة تربيت و تأديب نفس است و سه تا از آنها دربارة حلم و بردباري است و سه تا از آنها دربارة عـلم و دانـش است.
پس اي«عنوان»آنها را به خاطرت بسپار و مبادا در عمل به آنها از تو سستي و تكاهل سر زند!
«عنوان»گفت: من دل و انديشه ام را فارغ و خالي نمودم تا آنچه را كه حضرت مي فرمايد بگيرم، اخذ كنم و عمل نمايم.
پس حضرت فرمودند: اما آن چيزهايي كه راجع به تأديب نفس است آنكه: مبادا چيزي را بخوري كه بدان اشتها نداري، چرا كه در انسان ايجاد حماقت و ناداني مي كند؛ و چيزي مخور مگر آنگاه كه گرسنه باشي؛ و چون خواستي چيزي بخوري از حلال بخور و نام خدا را ببر و به خاطر آور حديث رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) را كه فرموند: 
«هيچوقت آدمي ظرفي را بدتر از شكمش پر نكرده است. بنابراين اگر بقدري گرسنه شد كه ناچار از تناول غذا گرديد، پس به مقدار ثلث شكم خود را براي طعامش بگذارد و ثلث آن را براي آبش و ثلث آن را براي نفسش.» 
و اما آن سه چيزي را كه راجع به بردباري و صبر است: پس كسيكه به تو بگويد: اگر يك كلمه بگويي ده تا مي شنوي به او بگو: اگر ده كلمه بگويي يكي هم نمي شوي!
و كسيكه تو را شتم و سبّ كند و ناسزا گويد، به وي بگو: اگر در آنچه مي گويي راست مي گويي، من از خدا مي خواهم تا از من درگذرد؛ و اگر در آنچه مي گويي دروغ مي گويي، پس من از خدا مي خواهم تا از تو درگذرد.
و اگر كسي تو را بيم دهد كه به تو فحش خواهم داد و ناسزا خواهم گفت، تو او را مژده بده كه من دربارة تو خيرخواه مي باشم و مراعات تورا مي نمايم.
و اما آن سه چيزي كه راجع به علم است: پس، از علماء بپرس آنچه را كه نمي داني؛ و مبادا چيزي را از آنها بپرسي تا ايشان را به لغزشي افكني و براي آزمايش و امتحان بپرسي. مبادا كه از روي رأي خودت به كاري دست زني؛ و در جميع اموري كه راهي به احتياط و محافظت از وقوع در خلافِ امرداري احتياط را پيشه خود ساز. از فتوي دادن بپرهيز همانطور كه از شير درنده فرار مي كني: و گردن خود را جِسر و پل عبور براي مردم قرار نده.
اي پدر بندة خدا(اباعبدالله) ديگر برخيز از نزد من! چرا كه تحقيقاً براي تو خير خواهي كردم؛ و ذكر و وِرد مرا بر من فاسد مكن؛ زيرا كه من مردي هستم كه روي گذشت عمر و ساعات زندگي حساب دارم و نگرانم از آنكه مقداري از آن بيهوده تلف شود. تمام مراتب سلام و سلامت خداوند براي آن كسي باد كه از هدايت پيروي مي كند و متابعت از پيمودن طريق مستقيم مي نمايد.»  
یک شنبه 19 دی 1389  8:08 PM
تشکرات از این پست
hrobatik
hrobatik
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : دی 1389 
تعداد پست ها : 161
محل سکونت : اصفهان

درک و تفسير هاله قسمت سوم

 

 
در ابتدا ممكن است درخششي به رنگ سفيد مايل به آبي در اطراف سر و بدن سوژه مشاهده كنيد. آنچه مي‎بينيد كالبد اتري است. كالبد اختري ( يك سطح خارج از كالبد اتري ) جايي است كه درك رنگها آغاز مي‎شود. هر چه به طرف سطح خارج هاله مي‎رويم مهارت ما نيز بايد خالص‌تر شود، زيرا هر چه از كالبد اتري به طرف كالبد اختري / عاطفي، كالبد ذهني و بالاخره كالبدهاي معنوي مي‎رويم انرژي خالص‌تر و ظريف‌تر مي‎شود. رنگهايي كه در فاصله‌ي 30 سانتي‌متري از بدن ديده مي‌شوند مربوط به احساسات هستند، 30 سانتي‌متر دوم يا همين حدود مربوط به افكار، و بعد از آن مربوط به موضوعات معنوي است.

اطلاعات زير درباره‌ي رنگها و معاني آنها به عنوان راهنمايي‌هاي كلي براي شما بيان مي‎شود. به هر حال، در همه‌ي تجربيات شما مخصوصاً در موضوعات روحي / معنوي قضاوت نهايي به عهده قوه‌ي شهود شما است.

رنگمايه‎ها و رنگهاي خالص و ملايم نشانگر انرژي مثبت يا سالم و ناب هستند. هرچه رنگ روشن‎تر و خالص‌تر باشد، انرژي مثبت‌تر است. هر چه رنگ تيره‌تر يا سنگين‌تر باشد، انرژي بيشتر آلوده به منفي گرايي، عدم تعادل يا ترس است. هر رنگ داراي سايه‌هاي ( توناليته‎هاي ) بي‌شمار است، بنابراين فريب سادگي ظاهري ليست زير را نخوريد.

رنگ قرمز خالص و روشن در هاله بيانگر تمايل به ماديات است. شخصي كه اين رنگ در هاله‌ي او غالب است فردي ورزشكار يا شهواني، پرشور، با اراده و يا قوي است.



درخشش‌هاي قرمز رنگ اغلب نشانه‌ي خشم، قرمز تيره ( متمايل به آلبالويي ) احتمالاً نشانه‌ي شهوت، و قرمز مات اغلب نشانه‌ي رنجش و ناخشنودي است. در بررسي هاله از لحاظ بيماريهاي جسمي، قرمز اغلب نشانه‌ي تحريك بيش از حد يا التهاب در آن ناحيه است.

نارنجي خالص نشانگر خلاقيت و عاطفه است. اين رنگ اغلب شجاعت و شادي را نشان مي‎دهد. نارنجي كدر مي‎تواند نشانه‌ي تكبر و غرور باشد.

رنگ زرد خالص بطور خيلي شايع در اطراف سر مردم ديده مي‎شود. اين رنگ نشانگر تفكر و خرد است، و وفور رنگ زرد در هاله نشانه‌ي يك فرد انديشمند است. اين رنگ همچنين مي‎تواند نشانه‌ي شادي و سرزندگي، يا خلق و خوي شاد باشد. زرد ناخالص مي‎تواند نشان دهنده‌ي مشغله‌ي شديد ذهني و عدم تعادل فكري، يا شخصي با ذهن بسته، متعصب يا خرده گير باشد.

سبز روشن و خالص نشانگر شفا و رشد است، و اغلب مشخص كننده‌ي يك شفاگر است. بسياري از پرستاران و شفادهندگان طب جايگزين، اين رنگ را به صورت غالب در هاله‌ي خود دارند. پزشكان نيز ممكن است اين رنگ را در ها‎له‌ي خود داشته باشند، اما همچنين ممكن است هاله‌ي آنها بيشتر به رنگ زرد به نشانه تفكر تمايل داشته باشد. رنگ سبز نشانه‌ي مهرباني و دلسوزي نيز هست. سبز كدر نشانه‌ي حرص و طمع است.

ممكن است در هنگام مشاهده‌ي هاله‌ي يك سخنران سايه‎اي به رنگ زرد - سبز كدر و بيمارگونه ببينيد. اين سايه نشان دهنده‌ي تفكري است كه در خدمت طمع و سودجويي قرار گرفته است و بطور كلي شخصي را نشان مي‎دهد كه از تفكر خود براي كسب منفعت و برآوردن نيازهاي خود استفاده مي‎كند. البته نمي‎خواهيم بگوييم كه همه‌ي سخنوران افرادي سودجو هستند، يا سخنوري پيشه‌ي افراد طماع است! به هر حال اگر در هاله‌ي يك سخنران چنين رنگي را مشاهده كرديد بهتر است درباره‌ي او بيشتر تحقيق كنيد.

توناليته‎هاي ( سايه‌هاي ) گوناگوني از رنگ آبي در هاله‌ها ديده مي‎شوند. رنگ آبي بطور كلي نشان دهنده‌ي آرامش، معنويت و پارسايي است، و در هاله‌ي جويندگان حقيقت قابل مشاهده است. رنگ آبي اغلب نشانه‌ي تكامل روحي / معنوي است. آبي فيروزه‎اي مي‎تواند نشانگر يك روح پرشور، جوان، ماجراجو و كنجكاو باشد. آبي سلطنتي روشن نشانه‌ي فرد صادق، درستكار و وفادار است. آبي روشن نشان دهنده‌ي قدرت بالاي تجسم و شهود است. رنگ آبي كدر نشانه‌ي افسردگي و تنهايي و همچنين دلهره و نگراني است.

رنگ بنفش و ارغواني در هاله نشانه‌ي روحيه‌ي معنوي يا مذهبي است. بنفش سلطنتي، قدرت رهبري و اراده را نشان مي‎دهد. بنفش مات نشانه‌ي خودپرستي، تكبر و عقده‌ي ديگر آزاري ( ستمگري ) است؛ چنين شخصي ديگران را به خاطر ضعف‌ها و خطاهاي ناخواسته‎شان مورد سرزنش قرار مي‎دهد.

رنگ صورتي در هاله بطور كلي نشانه‌ي عشق، عاطفه، مصاحبت و يگانگي و علاقه به زيبايي است. صورتي گرم يا سرخ فام ، عاطفه و ازخودگذشتگي واقعي را نشان مي‎دهد. صورتي كدر مي‎تواند نشانه‌ي ناپختگي، وابستگي و نيازمندي باشد.

رنگ طلايي نشان دهنده‌ي قدرت، پيشرفت معنوي، ازخودگذشتگي، الهام بخشي و هماهنگي ( هارموني ) است. طلايي رنگي الهي است.

خاكستري به طور كلي نشانه‌ي ترس است. رنگ خاكستري ساير رنگهاي هاله را نيز كدر مي‎كند و خلوص آنها را ضايع مي‎سازد. نقره‎اي جنبه‌ي مثبت اين رنگ است و نماينده‌ي انرژي‎هاي ايزد بانوها ( الهه‌ها ) است. رنگ نقره‎اي همچنين نشانه‌ي خوشبيني، شهود و بيداري معنوي است. 

رنگ قهوه‎اي اگر زنده و خالص باشد نشانه‌ي تعادل فكري و استقامت است. اين رنگ داراي يك نوسان زميني است. رنگ قهوه‎اي كدر مي‎تواند علامت انسداد و اختلال در انرژي باشد.

رنگ سياه مي‎تواند نشانه‌ي ترس يا نفرت باشد، همچنين نشان دهنده‌ي مشكلات، عدم تعادل و اعتيادها است. البته سياه خالص و براق مي‎تواند نشان دهنده‌ي حفاظت، رمز و راز يا دانشي باشد كه به طرز عاقلانه حفظ شده است.

رنگ سفيد مي‎تواند علامت پاكي، خلوص و راستي باشد، اما اين رنگ اغلب تركيبي از رنگهاي متعدد است كه به خوبي درك و يا تفسير نشده‎اند. گوي‎هاي سفيد رنگ بالاي شانه‎هاي سوژه اغلب نشانه‌ي نگهبانان معنوي يا فرشتگان محافظ هستند كه در زندگي فرد، مهم و تأثيرگذار هستند.

تركيب رنگها نشان دهنده‌ي تركيب جنبه‎هاي گفته شده است. مثلاً تركيب آبي / سبز مي‎تواند نشان دهنده‌ي فردي باشد كه از طريق جستجوي معنوي براي حقيقت، در حال بهبود است.

در مشاهده‌ي هاله، گوش دادن به نداي شهود خود، براي تفسير آنچه مي‎بينيد مهم است. براي درك آنچه مي‎بينيد از آن سئوال كنيد و سيستم ادراك خود را بر پايه‌ي تجربيات خود تقويت كنيد.
یک شنبه 19 دی 1389  8:11 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها