0

**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

 
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

درویشی كه بسیار فقیر بود و در زمستان لباس و غذا نداشت. هر روز در شهر هرات غلامان حاكم شهر را می‌دید كه جامه‌های زیبا و گران قیمت بر تن دارند و كمربندهای ابریشمین بر كمر می‌بندند. روزی با جسارت رو به آسمان كرد و گفت خدایا! بنده نوازی را از رئیس بخشندة شهر ما یاد بگیر. ما هم بندة تو هستیم.
زمان گذشت و روزی شاه خواجه را دستگیر كرد و دست و پایش را بست. می‌خواست بیند طلاها را چه كرده است؟ هرچه از غلامان می‌پرسید آنها چیزی نمی‌گفتند. یك ماه غلامان را شكنجه كرد و می‌گفت بگویید خزانة طلا و پول حاكم كجاست؟ اگر نگویید گلویتان را می‌برم و زبانتان را از گلویتان بیرون می‌كشم. اما غلامان شب و روز شكنجه را تحمل می‌كردند و هیچ نمی‌گفتند. شاه آنها را پاره پاره كرد ولی هیچ یك لب به سخن باز نكردند و راز خواجه را فاش نكردند. شبی درویش در خواب صدایی شنید كه می‌گفت: ای مرد! بندگی و اطاعت را از این غلامان یاد بگیر.

 مثنوی معنوی
 مولانا

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 18 فروردین 1396  12:58 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

در دنیا، هیچ چیز پایدار نیست و اگر انسان، توقعِ بقای چیزی را داشته باشد، احمق است.
اما اگر از آنچه که برای مدتِ کوتاهی دارد، لذت نبرد، از آن هم  احمق ‌تر است...!

 سامر ست موام

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 18 فروردین 1396  12:58 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

زنها ترسواند
زنها از همه چیز می ترسند
از تنهایی
از دلتنگی
از دیروز
از فردا
از زشت شدن
از دیده نشدن
از جایگزین شدن
از تکراری شدن
از پیر شدن
از دوست داشته نشدن

و مردها برای رفع این ترس ها،
نه نیازی به پول دارند
نه موقعیت
و نه قدرت...
نه زیبایی
و نه زبان بازی!!!!
کافیست دوست داشتن و ماندن را بلد باشند!

تقصیر مردها بود که زنها اینقدر عوض شدند...!
عشق ورزیدن و عاشق کردن هنر مردانه ست...
وقتی زنها شروع می کنند به ناز خریدن و ناز کشیدن،
"تعادل دنیا به هم می خورد"....

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 18 فروردین 1396  12:58 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

در دنیا، هیچ چیز پایدار نیست و اگر انسان، توقعِ بقای چیزی را داشته باشد، احمق است.
اما اگر از آنچه که برای مدتِ کوتاهی دارد، لذت نبرد، از آن هم  احمق ‌تر است...!

 سامر ست موام

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 18 فروردین 1396  12:59 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

تولد چیست؟

سوالی که یونسکو برای همه ملتهای دنیا مطرح کرد. بهترین پاسخ : از هند ارسال شد که گفته بود:

تولد؛ تنها روزی است؛ که مادر با گریه های نوزادش لبخند می زند.

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 18 فروردین 1396  12:59 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

بعضیا فقط جا اِشغال میکنن تو زندگیت
نه باعث دلگرمین
نه خوشحالی
نه موقع ناراحتی پیشتن
نه بقیه وقتا...
کلا بود و نبودشون فرق نداره!

بیرون کنید از زندگیتون این اضافه کارها رو...

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 18 فروردین 1396  1:00 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

همواره زمانی فرا می‌رسد که باید میان تماشاگر بودن و عمل یکی را برگزید ...
این معیار انسان شدن است!

 آلبر کامو

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 18 فروردین 1396  1:03 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

مستندی می دیدم درباره ی زندگیِ یک خانم آمریکایی، که شغلش سنگ تراشی بود.
در یک روستای دور افتاده زندگی می کرد و خودش به عزم و اراده ی خویش سنگ های محیط اطراف را انتخاب می کرد و به سلیقه ی خود طرح می داد.
در بین صحبت هاش حرف جالبی زد؛ گفت: وقتی میخواهم سنگ ها را انتخاب کنم، بعضی هاشونُ اصلا نمی تونم از جاشون تکون بدم. انگار صداشونُ می شونم که میگن، دستتُ بکش ما نمی خواهیم تغییر کنیم؛ دوست داریم همین طوری باقی بمونیم!وَ در آخر هم پیروز میشن...
قصه ی آدما هم همینه ...
بعضی آدما، خودشونُ به دست هر کسی می سپارن تا شاید بتونن به خواسته هاشون برسن ...
هر تغییریُ می پذیرن و میشن اونی که اون طرف میخواد ...
سنگی که به وسیله ی سنگ تراش تراشیده می شه، هیچ وقت از شکلی که سنگ تراش بهش داده راضی نیست ...
هیچ وقت از مکان تازه ای هم که مستقر میشه  خوشنود نیست ...
 به خواسته هاش که نمی رسه هیچ، این وسط می مونه یه خودِ فراموش شده و یه دل ناراضی !
اما بعضی آدما، از اول تا آخر داستان خودِ خودشونن !
می چسبن به تصویری از خودشون که دوست دارن !
سنگ هایی که دستای غریبه رو پس میزنن همیشه همون چیزی هستن که از بودنش لذت می برن ...
هیچ وقت هم از جایی که هستن نا خشنود و ناراضی نیستن ...
دل شون می تپه برای خودِ ساده و بی ریاشون ...
 دست در دست زمان زندگی می کنند و فقط دعوت به مهمانی تغییر زمانُ می پذیرن...
با گذشت زمان "تجربه" کسب می کنن و همین تجربه باعث میشه "تغییر" کنن ...
خیال شون راحتِ که همه ی تلاش شون کردن تا خودشون باقی بمونن ...
این آدما با همین یه جمله زندگی می کنن:

هر چیز که در جستن آنی، آني

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 18 فروردین 1396  1:03 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

برای دوست داشتن دیگران لازم نیست که هر بار آنها را ببوسید و کاسه های برنجتان را میان گرسنگان تقسیم کنید و یا مدام تکرار کنید که دوستشان دارید.
بلکه عشق حقیقی آن است که دیگران را کمتر در معرض قضاوت قرار دهید و بگذارید خودشان باشند و آنچه میخواهند بپوشند و آنگونه که میخواهند زندگی کنند و همانی باشند که خود میخواهند، نه آنگونه که شما میخواهید!

 اشو

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 18 فروردین 1396  1:04 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

پسری پدرش از دار دنیا رفت و او در مرگ پدر به سوگواری نشست. روزهای اول هركس می رسيد و سبب مرگ پدرش می پرسيد، پسر با آب و تاب از ابتدای بيماری پدر تا لحظه مرگ را تعريف می كرد كه ناچار اگر صبح بود دنباله تعريف به ظهر می کشید و مجبور بود ناهار بدهد و اگر بعد از ظهر بود دنباله صحبت به شب می كشيد و مجبور می شد به مهمانان شام بدهد.
رندان اين خبر را شنيدند هر روز يك عده قبل از ظهر و يك عده بعد از ظهر برای عرض تسليت به خانه پسر می رفتند و از او سبب مرگ پدرش را می پرسيدند او هم طبق معمول با آب و تاب تعريف می كرد و رندان را شام و ناهار می داد.
بالاخره پسر از این وضعیت عاصی شده و با بزرگتری مشورت میکند و او دستور میدهد که از این پس هرکسی علت مرگ پدرت را پرسید یک کلام بگو:
خدا بیامرز تب کرد و مُرد...

 تمثیل مثل

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 18 فروردین 1396  1:04 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

کاش من به جای دهخدا بودم تا چند فعل را از زبان فارسی حذف میکردم
مانند؛
نبودن...
رفتن...
دوست نداشتن...!

 میلاد سمیعی

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 18 فروردین 1396  1:04 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

اکثریت، زمانی که حس می‌کنیم موردتوجه واقع شدیم
و کسی دوستمان دارد،
سعی می‌کنیم خودمان را شبیه به آن چه آن یک نفر فکر می‌کند، تغییر بدهیم ...
ولی اصل داستان این است که:
آن یک نفر، شیفته‌ی خود واقعی ما شده و نه خود تغییریافته از ما ..

 جان ماکسول کوتزی

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 18 فروردین 1396  1:04 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

همزمان که پیرتر میشویم بیشتر
و بیشتر در می یابیم که
مهم نیست چه ظاهری داریم یا
مالک چه هستیم!
مهم انسانی ست که
به آن مبدل گشته ایم!

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 18 فروردین 1396  1:05 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

برف را دوست دارم چون فقط با برف می شود آدمی ساخت که هم درونش سفید باشد و هم بیرونش!
 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 18 فروردین 1396  1:06 PM
تشکرات از این پست
siryahya
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

"زن است دیگر 
جوری "عاشق" می شود 
که حس می کنی
هیچگاه از کنارت نمی رود.
اما وقتی می شکند
جوری می رود
که حس می کنی هیچگاه عاشقت نبوده!!!
 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 18 فروردین 1396  1:06 PM
تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها