0

**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

 
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

می گویند عمر بعضی پروانه ها فقط یک روز است. اما همان یک روز آن قدر بال بال می زنند و از نعمت زندگی لذت می برند که وقتی از دنیا می روند از زندگی خود ناراضی نیستند!

بسیاری از اوقات اگر ما بپذیریم که مثل همان پروانه برای چشم برهم زدنی فرصت زندگی یافته ایم خیلی از کارها و رفتارهای مان عاقلانه تر ومحبت آمیزتر و زندگی مان شیرین تر می شود.

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 16 تیر 1396  11:37 AM
تشکرات از این پست
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

گاهی تمام چیز هایی که برای جستجو کردن لازم است داریم.

چشم هست مغز هست.

ولی نه میبینیم نه فکر میکنیم.

فقط ادای دیدن و فکر کردن را در میاوریم.

همین باعث میشود که زندگی زیبا را یک امر غیر ممکن تلقی کنیم.ر

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 16 تیر 1396  11:39 AM
تشکرات از این پست
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

سنگ در بیابان بی ارزش است ولی اگر آن سنگ را پله کنی باعث ترقی میشود.

اشتباهات موجب ناراحتی هستند ولی اگر آن هارا  تجربه کنی برای خودت،

و مثل پله ازشون بری بالا و به موفقیت برسی خیلی به درد بخور هم هستند.

اگر به هدفتان یقین دارید از اشتباهات هراس نداشته باشید، حتی آن ها برایتان فرصت هستند.

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 16 تیر 1396  11:39 AM
تشکرات از این پست
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

میلتون اریکسون وقتی دوازده ساله بود دچار فلج اطفال شد. ده ماه بعد شنید که پزشکی به مادرش گفت:
پسرتان شب را تاصبح دوام نمیاورد.

اریکسون صدای گریه مادرش را شنید. فکر کرد شاید اگر شب را دوام بیاورم مادرم اینطور زجر نکشد...
تصمیم گرفت تا سپیده دم صبح بعد نخوابد وقتی خورشید بالا آمد به طرف مادرش فریاد زد: من هنوز زنده ام!
چنان شادی عظیمی درخانه در گرفت که تصمیم گرفت همیشه تمام تلاشش را بکند که یک شب دیگر درد و رنج خانواده اش را عقب بیندازد!

اریکسون در سال ۱۹۹۰ در هفتاد و پنج سالگی در گذشت و از خود چندین کتاب مهم درباره ظرفیت عظیم انسان برای غلبه بر محدودیت هایش بجا گذاشت...

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 16 تیر 1396  11:40 AM
تشکرات از این پست
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

🌷🌷🌷
برای رسیدن به آرامش سه چیز را ترک کن :

اینکه دائم دیگران را کنترل کنی.

اینکه بخواهی دائم مورد تأیید دیگران قرار بگیری.

اینکه بخواهی دائم در مورد دیگران پیش داوری کنی یا خود مورد پیش داوری قرار بگیری.

همیشه بگو:
خدایا، کمک کن دیرتر برنجم، زودتر ببخشم، کمتر پیش داوری  کنم و بیشتر فرصت دهم.

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 16 تیر 1396  11:41 AM
تشکرات از این پست
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

🌷🌷🌷
الو سلام !
سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان ؟
- بله .. بفرمایید!
. -ببخشید . خواستم بدونم شماچه کار می کنید؟
-ممنون از سوال خوبتون. مابچه های با استعداد درخشان شما رو شناسایی و برای پیشرفت بیشتر حمایت می کنیم.
-احسنت ! ... چه کار خوبی. میشه بگید چطور این کارو می کنید؟
-بله ! ما تستها و آزمونهایی داریم که در پایان دوره ابتدایی و راهنمایی با اونا مشخص می کنیم کدوم یک از بچه های شما مستعد ترن.
-با تست؟ ...عجیبه !
-چی عجیبه؟!
- ...هیچی! بگذریم. ممکنه بگید کدوم استعداد هارو شناسایی می کنید؟
-پدر جان انگار مارو گرفتیا! ما بچه های تیزهوش رو شناسایی می کنیم. هوش هم همون IQ  دیگه! ...افتاد؟!
-بله ! خیلی وقته افتاده ...
راستش دیگه همه میدونن که حداقل ۹ نوع هوش و استعداد تو همه انسانها وجود داره:
هوش زبانی
هوش موسیقایی
هوش جسمی حرکتی
هوش میان فردی
هوش بصری مکانی
هوش درون فردی
هوش هستی گرا
هوش طبیعت گرا
هوش منطقی
و متاسفانه شما فقط دو نوع هوش منطقی و زبانی رو هوش میدونید.
- خب مگه چه عیبی داره ؟!
-عیب که خیلی داره. اولینش اینه که بچه ها رو به خاطر رشد دو نوع هوش، دچار غرور تله هوش می کنید.
نتیجه اش هم این میشه که این بنده های خدا تا آخر عمر، بدون اینکه بفهمن در یک تفکر بسته و محدود باقی میمونن.
. - دوم : بقیه بچه ها هم که برچسب ضعیفتر خوردن نادیده گرفته میشن. درحالی که ممکنه تو انواع دیگه هوش سرآمد و نابغه باشن.میدونین با این کار چه بلایی سر اعتماد به نفسشون میاد؟
-سوم اینکه  همون بچه های به اصطلاح تیزهوش رو به چاله مهندسی و پزشکی هل میدید. جامعه رو از وکیلا و هنرمندا و نویسنده ها و بازیگرا و ورزشکارا و طراحای بزرگی محروم می کنید.
-چهارم ...  
الو؟!
قطع شد ...

بخشی از کتاب "همه دانش آموزان نابغه اند اگر ..."
تالیف: مهدی محسنی

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 16 تیر 1396  11:53 AM
تشکرات از این پست
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

مردی که همسرش را از دست داده بود دختر سه ساله اش را بسیــار دوست می داشت .
دخترک به بیماری سختی مبتلا شد ...
 پدر به هر دری زد تا کودک سلامتی اش را دوباره بدست بیاورد، هرچه پول داشت برای درمان او خرج کرد
ولی بیماری جان دخترک را گرفت و او مرد...
پدر در خانه اش را بست و گوشه گیر شد. با هیچکس صحبت نمی کرد و سرکار نمی رفت.

دوستان و آشنایانش خیلی سعی کردند تا او را به زندگی عادی برگردانند ولی موفق نشدند.

شبی پدر رویای عجیبی دید، دید که در بهشت است
و صف منظمی از فرشتگان کوچک در جاده ای طلایی به سوی کاخی مجلل در حرکت هستند
همه فرشته های کوچک در حال شادی بودنند .
هر فرشته شمعی در دست داشت و شمع همه فرشتگان به جز یکی روشن بود
مرد جلوتر رفت و دید فرشته ای که شمعش خاموش است، همان دختر خودش است.
پدر فرشته غمگینش را در آغوش گرفت و او را نوازش داد
 از او پرسید : دلبندم، چرا غمگینی؟ چرا شمع تو خاموش است؟
دخترک به پدرش گفت: باباجان، هر وقت شمع من روشن می شود، اشکهای تو آن را خاموش می کند و هر وقت تو دلتنگ می شوی، من هم غمگین می شوم هر وقت تو گوشه گیر می شوی من نیز گوشه گیر می شوم نمی توانم همانند بقیه شاد باشم .
پدر در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، از خواب پرید.
اشکهایش را پاک کرد، ناراحتی و غم را رها کرد و به زندگی عادی خود بازگشت.

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 16 تیر 1396  11:55 AM
تشکرات از این پست
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

ﺍﺯ #ﭘﺮﻓﺴﻮﺭ_ﺳﻤﯿﻌﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :

چرﺍ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺍﻋﺘﻘﺎﺩ ﺩﺍﺭید؟!!!
ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﻳﺎ ، ﻣﺮﻏﺎبی ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻡ ﮐﻪ ﭘﺎﻳﺶ ﺷﮑﺴﺘﻪ ؛ ﭘﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺩﺍﺧﻞ ﮔﻞ ﻫﺎﯼ ﺭﺱ ﻣﺎﻟﻴﺪ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺧﻮﺍﺑﻴﺪ ﻭ ﭘﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﺳﻤﺖ ﻧﻮﺭ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﮔﺮﻓﺖ ﺗﺎ ﮔﻞ ﺧﺸﮏ شود ؛ ﺍﻳﻨﻄﻮﺭﯼ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﮔﭻ ﮔﺮﻓﺖ ؛ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﻣﺎﻓﻮﻕ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﯾﻦ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺭﺍ ﺩﺍﺩﻩ ...
ﺣﺎﻻ ﺍﺳﻢ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺮﻭ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﺧﺪﺍ ﯾﺎ ﻫﺮ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ !!!

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 16 تیر 1396  11:57 AM
تشکرات از این پست
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

 آقای دکتر سنایی از متخصصان عرصه سایبری که خوشبختانه در این کانال عضو هستند، این مطلب را ارسال کردند. با تشکر از ایشون:

*گویند مردی وارد مسجدی شد تا کمی استراحت کند*
*کفشهایش را گذاشت زیر سرش و خوابیدطولی نکشید که دو نفر وارد مسجد شدند*
*یکی از آن دو نفر گفت طلاها را بگذاریم پشت جعبه مهرهاآن یکی گفت نه آن مرد بیدار است*
*وقتی ما برویم طلاها را بر میدارد*
*گفتند امتحانش کنیم کفشهایش را از زیر سرش برمیداریم اگر بیدار باشد معلوم میشود...*

*مرد که حرفهای آنها رو شنیده بود خودش را بخواب زد...*
*آنها کفشهایش را برداشتند و مرد هیچ واکنشی نشان ندادوگفتند پس خواب است؛* *طلاها را بگذاریم زیر جعبه مهرهای نماز...*

*بعد از رفتن آن دو مرد بلند شد و رفت که جعبه طلای آن دو را  بردارد*
*اما اثری ازطلا نبود و متوجه شد که همه این حرفها برای این بوده که در عین بیداری کفشهایش رو بدزدند...*

 *امان از خواب غفلت !*
👈*اگر کسی خوابیده باشد* *میتوان او را بیدار کرد ؛ ولی وای به آن روزی که بر اثر غفلت انسانی خودش را به خواب بزند...*

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 16 تیر 1396  12:06 PM
تشکرات از این پست
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

قشنگ ترین متن در مورد حجاب

قشنگ ترین متنی هست که تا حالا در مورد حجاب خوندم😍
 
🔹🔶🔷🔸
آیا تا به حال چیزی راجع به لباس های زبان دار شنیدی؟
لباس هایی که با ما حرف می زنند
و طرز تفکر، نیت ها و اعتقادات کسی که اونها رو پوشیده،
برای ما روشن می کنند.
مثلا
وقتی میری عروسی، کی عروس رو به تو معرفی میکنه؟
خوب معلومه؛
لباس عروس از دور داد میزنه کی عروسه.
یا فرض کن
سرزده رفتی خونه دوستت و دوستت لباس مرتبی پوشیده،
اولین چیزی که به دوستت میگی اینه که :میخواستی بری جایی؟
پس لباس دوستت با تو حرف زده.
مردی رو میبینی که محاسن بلندی داره
و سرتاپا سیاه پوشیده، اولین چیزی که به ذهنت میرسه اینه که
اون مرد عزیزی از دست داده؛
وضع ظاهرش اینها رو میگه.
پس قبل از اینکه با کسی حرف بزنیم،
وضع ظاهر ما حرف میزنه.
بعضی رنگ ها و مدل ها
میگن لطفا به من نگاه نکن
ولی بعضی خانمها و آقایون با مدل مو و آرایش سر و صورت و رنگ لباسشون
توجه هر رهگذری رو جلب میکنن و با زبان بی زبانی میگن:
خواهش میکنم به من نگاه کنید.
حالا شاید نیت کسی که اون رو پوشیده، جلب توجه نباشه
ولی وضع ظاهرش داره با ما صحبت میکنه
نه زبونش و اون نمیتونه به همه توضیح بده که
قصد من جلب توجه نیست، قصد من مثلا مد روز بود ؛ نه......
پس باید خیلی مواظب نوع پوشش و وضع ظاهرمون باشیم.
شاید به خاطر همین است که خدا در قرآن(آیه33سوره احزاب)به زنان میفرماید: خودنمایی نکنید
یعنی در اجتماع طوری ظاهر نشو که
همه نگاه ها متوجه تو بشه
و در آیه 32 همین سوره می فرماید:
موقع حرف زدن هم مواظب باش با ناز و کرشمه حرف نزنی
چون بیماردلان راجع به تو فکر بد میکنن
راستی چقدر خدا به فکر شخصیت خانمهاست که میخواد کسی راجع به اونا
حتی فکر بد هم نکنه!
حالا فکر کن آرایش صورتت و موهات و رنگ لباسهات
به بینندگان چی میگه؟
از طرف دیگه همه انسان ها از نظر زیبایی ظاهری یکجور خلق نشدن،
فرض کن بانویی مثل خیلی از زنها و دخترای امروزی با پوشیدن یک مانتوی
تنگ و به نمایش گذاشتن اندامش
و با آرایش صورتش و موهای خوش رنگش
و حتی رنگ لباسش که توجه هر رهگذری رو جلب میکنه،
توجامعه ظاهر بشه،فکر میکنی مردی که همسری داره
که بهره کمی از زیبایی داره یا اندامی خیلی زیبایی نداره
یا حتی مرد جوانی که همسر نداره با دیدن اون زن چه حالی میشه
شاید کمترینش این باشه که تو دلش آرزو کنه
کاش همسری مثل اون زن داشته باشه
و این کمترینشه و این آرزوها
مقدمه بسیاری از مفاسد دیگر‌ه.
اگه سری به دادگاههای خانواده زده باشی متوجه میشی
که علت بیشتر طلاقها از بین رفتن محبت بین زن و شوهربه خاطر همین بانوان به اصطلاح امروزیه و در حقیقت این افراد به همجنسان خود خیانت میکنند
و باعث میشوند که اونا از چشم همسرشون بیفتند.
شاید بگی گناه زن چیه که به خاطر این مردهای بی جنبه باید خود رو محدود کنن
و اون طوری که دلشون میخواد نباشن؟
اول اینکه
اگه دلخواهی است پس هرکه هرکاری کرد را نباید سرزنش کرد،
چون دلش میخواسته
مثلا اگه کسی آومد کیف شما رو زد،
حق اعتراض نداری
چون دلش میخواسته
حالا از بین رفتن پول کجا و ازبین رفتن سلامت اخلاقی
و روانی مردها در اثر فشارهای جنسی کجا!!!
دوم اینکه
غریزه جنسی هم مثل غریزه گرسنگی و تشنگیه،
آیا شخص گرسنه ای که بوی کباب به مشامش خورده
و هوس کباب کرده بی جنبه است و قابل سرزنش؟
شاید بگی فرق انسان و حیوان همینه
و انسان اگه دلش خواست باید بتونه خودش رو کنترل کنه
مثل انسان روزه دار.
بله درسته؛
ولی روزه دار هم بالاخره افطار میکنه،
تشنه اگه آب بهش نرسه بعد از مدتی میمیره خودداری هم اندازه داره
و این فشارها در بسیاری از مردها بالاخره
یا باعث بیماری روانی میشه
یا مرض اخلاقی و در نهایت ممکنه به فکرهای بدی بیفته
سوم اینکه ما مسلمانیم و معتقدیم که
تمام احکام دینی بر اساس حکمت خداست
و برای سلامت فرد و جامعه و آرامش زندگی دنیا و آخرت است.
پس بانوی مسلمانی که با ظاهر غیر اسلامی وارد جامعه میشه
در واقع به احکام دینش دهن کجی میکنه
و با زبان بی زبانی میگه:
من از خدا بیشتر میفهمم که چطور بگردم
یامن خیلی شجاعم و از عذاب خدا نمیترسم( پناه بر خدا)
شاید به خاطر همین خدا در آیه 31سوره نور به خانمها فرموده:
زینت های خود را آشکار نکنید
حتی برای پسربچه هایی که تفاوت جنسیت زن و مرد رو میفهمن
و به وسیله روسری گردن
و سینه خود را بپوشانید
حتی پاهایتان را محکم به زمین نکوبید
که صدای خلخال که زینت پنهانی شماست شنیده شود
و توجه مردان جلب شود
و از طرف دیگر به مرد و زن دستور داده که مواظب نگاه‌های خود باشند.
ولی انصافا مردها نمیتوانند چشم بسته راه بروند
و قرآن فقط برای مردها نازل نشده
و زن هم باید مواظب نوع پوشش خود باشند...
به امید اصلاح و تغییر و ان شا الله موفقیت🙏🏻

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

جمعه 16 تیر 1396  12:08 PM
تشکرات از این پست
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

عمل

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم

 

مردی از امام سجاد (علیه السلام) سؤالات متعددی کرد و امام به همه آنها پاسخ داد.
مرد خداحافظی کرد و هنوز از در خانه بیرون نرفته بود که با خودش گفت بهتر است تا اینجا هستم سؤالات دیگری هم بپرسم، شاید بعدها به دردم بخورند.

مرد هنوز حرفی نزده بود که امام به او گفت در کتاب مقدس انجیل نوشته شده از آنچه که نمی توانید به آن عمل کنید نپرسید، زیرا علمی که به آن عمل نشود باعث دوری از خداوند می شود.

منبع: کافی، جلد ۱، حکمت ۴

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

چهارشنبه 9 اسفند 1396  5:05 PM
تشکرات از این پست
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

مقرب ترین زن

 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم

روزی رسول خدا (ص) از اصحاب خود پرسید:

- در کدام لحظه، زن به خدا نزدیک تر است؟

هیچ پاسخی مطرح نشد، تا اینکه فاطمه (س) سؤال پدر را شنید و این چنین پاسخ داد:

«ادْنی مَا یکونُ مِنْ رَبّها انْ تَلزِمَ قَعْرَ بَیتِها»؛

«زمانی زن به پروردگار خویش نزدیک تر و مقرب تر است که پیوسته در خانه اش باشد».[1]

پی نوشت

[1] . بحارالانوار، ج 43، ص 92.

منبع : رضایی، محمدمهدی؛ پاسخ ها و پیام های فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، ص: 21

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

چهارشنبه 9 اسفند 1396  5:08 PM
تشکرات از این پست
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

نماز جماعت در عروسی

 بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم

 

 شب عروسیمان در آن گیرودار پذیرایی از مهمان‌ها، به من گفت «بیا نماز جماعت...»
گفتم «نه، الان درست نیست، آخه مردم چی می‌گن!»
گفت«چی می‌خوان بگن؟»
گفتم «می‌خندن به ما!»
گفت «به این چیزا اصلاً اهمیت نده.»

اذان که گفته شد، بلند شد نماز بخواند. دید همه نشسته‌اند و کسی از جا بلند نمی‌شود. از همه مهمان‌ها خواست که آماده شوند برای نماز جماعت. همه هاج و واج به هم نگاه می‌کردند. نماز جماعت در مجلس عروسی؟ عجیب بود. سابقه نداشت. کم‌کم همه آماده نماز شدند.
گفتند «به شرط این‌که خود داماد امام جماعت بشه.» با اصرار همه، نماز جماعت را به امامت سید مسعود خواندیم؛ نمازی که هیچ وقت از حافظه‌مان پاک نمی‌شود.

 

راوی: همسر شهید سید مسعود طاهری

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

چهارشنبه 9 اسفند 1396  5:10 PM
تشکرات از این پست
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

عفاف، عامل عفاف

 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم

گویند مرد خیاطی بود بسیار با عفت و زنی داشت عفیفه. روزی آن زن پیش شوهر خود نشسته بود و زبان به شوخی گشود و گفت که تو قدر عفاف مرا نمی دانی. من چنین و چنان هستم و شروع کرد از عفت خود تعریف کردن. مرد گفت: راست می گویی اما عفاف تو نتیجه عفاف من است. من اگر بی عفت بودم، تو هم عفت نداشتی. زن گفت: هیچ کس نمی تواند زن را نگاه دارد اگر بخواهد بی عفتی کند.

مردگفت: تو را اجازه می دهم هر جا که خواهی برو و هر چه خواهی بکن.

روز بعد او خود را بیاراست و چادر در سر کشید و از خانه بیرون رفت و تا به شب می گشت و هیچ کس توجهی به او نکرد مگر یک مرد که گوشه چادر او را کشید و گذشت و رفت.

چون شب شد، زن به خانه آمد. مرد گفت صبح به شب گردیدی و هیچ کس به تو توجهی نکرد مگر یک کسی که او نیز رها کرد. زن گفت: از کجا دیدی؟ گفت: من در خانه خود بودم اما من در عمر خود به هیچ زن نامحرمی به چشم خیانت نگاه نکردم مگر وقتی که در کودکی گوشه چادر زنی را گرفته بودم و در همان لحظه پشیمان شده و رها کردم. دانستم اگر کسی به ناموس من توجه کند بیش از این نیست. زن به پای شوهر افتاد و گفت مرا معلوم شد که عفاف من از عفاف توست.[1]

پی نوشت

[1] . جوامع الحكايات، ص 338؛ لئالى الاخبار، ج 5، ص 199.

منبع : اکبری، محمود؛ عفت و پاكدامنى در اسلام، ص: 129

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

چهارشنبه 9 اسفند 1396  5:12 PM
تشکرات از این پست
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

سخن چيني

 

بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم

 

 

حضرت علي عليه السلام مي فرمايند:

عَذَابُ الْقَبْرِ يَكُونُ مِنَ النَّمِيمَةِ وَ الْبَوْلِ وَ عَزَبِ الرَّجُلِ عَنْ أَهْلِه‏

عذاب قبر از چند چيز است ؛ كه يكي از آنان سخن چيني است [بحار الأنوار ؛ ج‏6، ص: 222]

داستانك:

 شهيد ثانى در كتاب الغيبه روايت كرده:

هنگامى كه قحطى قوم بنى اسرائيل را فرا گرفت، موسى براى طلب باران مناجات كرد. خداوند به موسى وحى فرمود: من دعاى تو و كسانى كه با تو هستند اجابت نمى‏كنم. چون در ميان شما سخن چيني هست كه كارش هميشه سخن چينى است. موسى عرض كرد:

خداوندا، آن شخص كيست؟ معرفى كن تا از ميان خود بيرون كنيم.

خداوند فرمود: اى موسى، مگر مى‏شود من شما را از سخن چينى منع كنم و خودم سخن چين باشم؟پس بگو همه اينهايى كه در مصلا هستند توبه كنند، تا من با باران آنها را سيراب كنم‏   

 [الجواهر السنية-كليات حديث قدسى ،ص160]

نكته:

از آن طرف هم دقت كنيم ؛ اگر سخن چين براي ما خبري آورد، سريع تصميم نگيريم .تحقيق كنيم ، بعد تصميم بگيريم . خداوند مي فرمايد: إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا ... اگر شخص فاسقى خبرى براى شما بياورد، درباره آن تحقيق كنيد ... [حجرات آيه 6]

 


 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

چهارشنبه 9 اسفند 1396  5:15 PM
تشکرات از این پست
shayesteh2000
دسترسی سریع به انجمن ها