مسافر زندگی
💎مردی جهانگردی شنید زاهد مقدسی در سرزمین خاور زندگی می کند. وسایلش را جمع کرد تا برود و شکوه و عظمت او را ببیند. وقتی به خانه زاهد رسید او را در کلبه محقری تنها یافت در حالی که در آن خانه جز یک قفسه کتاب و میز و صندلی چیزی وجود نداشت.
مرد جهانگرد از زاهد پرسید: « پس وسایل خانه شما کجاست؟»
زاهد پرسید: « وسایل تو کجاست؟»
مرد جهانگرد پاسخ داد: « من وسیله ای ندارم. اینجا مسافرم.»
زاهد نیز پاسخ داد: « من هم وسیله ای ندارم. اینجا مسافرم ...»
وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند
!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد