0

📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙

دایم به حال سجده دخیل دعا شویم 
شاید که حاجتش ز عنایت روا شود 

گوید علی به ناله خدایا مدد نما 
بار دگر سرای غمم با صفا شود 

یارب به حرمت و غرور شکسته ام 
راضی مشو که فاطمه از من جدا شود 

یارب بیاو نذر علی را قبول کن 
زهرا شفا بگیردو حیدر فدا شود 

یارب مدد که باز نبینم مغیره را 
از دیدنش تمام وجودم عزا شود 

از هجمه ی پیاپی آن تازیانه اش 
دیگر امید نیست که زهرا بپا شود 

تا مزد بیشتری بگیرد ز دومی 
آنگونه زد که فاطمه دستش رها شود 
 سروده ی جواد حیدری 


 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 7 اردیبهشت 1396  7:27 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙

اشعار حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة والثنا


***
باز هم دربدر شب شدم ای نور سلام

باز هم زائرتان نیستم از دور سلام

با زبانی که به ذکرت شده مأمور سلام



به سلیمان برسد از طرف مور سلام

کاش سمت حرمت باز شود پنجره ها

باز از دوریت افتاده به کارم گره ها

ننوشته ست گنهکار نیاید به حرم

پس بیایید اگر خوب و اگر بد به حرم

برسد خواهش این ناله ی ممتد به حرم

زود ما را برسانید به مشهد ، به حرم

مست از آنیم که از باده به خم آمده ایم

ما سفارش شده ایم ، از ره قم آمده ایم

یاد دادید به ما رنج کشیدن زیباست

پس از این فاصله تا طوس دویدن زیباست

پا برهنه شدن و جامه دریدن زیباست

بعد هم پای ضریح تو رسیدن زیباست

پیچش قافله ی ما که به سوی نور است

رگه ای در دل فیروزه ی نیشابور است

چه خبر در حرم ضامن آهو شده است؟

صحن ها بیشتر از پیش چه خوش بو شده است

طرف پنجره فولاد هیاهو شده است

باز یک چشمه از آن لطف و کرم رو شده است

مادری گریه کنان ذکر رضا می گیرد

دست و پای فلجی باز شفا می گیرد

با شفا از تو ، چه زیبا شده بیمار شدن

به تو وابسته شدن با تو گرفتار شدن

کار من هست فقط گرمی بازار شدن

گر چه در باور من نیست خریدار شدن-

-یوسفم باش، بدون تو کجا برگردم؟

من برایت دو سه تا بیت کلاف آوردم

تو خودت خواسته ای دار و ندارم باشی

کاش لطفی کنی و آخر کارم باشی

مرد سلمانی تو باشم و یارم باشی

لحظه ی مرگ بیایی و کنارم باشی

قول دادی به همه پس به خدا می آیی

هر که یک بار بیاید تو سه جا می آیی

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 7 اردیبهشت 1396  7:27 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙

بهترین شعرهایی که خوانده ام

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 7 اردیبهشت 1396  7:28 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙

دوباره بساط طرب شد محیا

دوباره رسیده شب شور و غوغا 
شب می فروشی شب باده نوشی 
شب لب نهادن به لبها ی صحبا 
شب هوو کشیدن گریبان دریدن 
شب پر کشیدن پریدن به بالا
چه شب که زهرا دعا کرده تا ما
همه شیعه گردیم و بیتاب مولا 
غلامی این خانواده دلیل و مراد خدا بوده از خلقت ما 
مسیرت مشخص امیرت مشخص
مکن دل دل ای دل بزن دل به دریا 
که دنیا به خسران عقبی نیرزد 
به دوری ز اولاد زهرا نیرزد 
و این زندگانی فانی جوانی
خوشی های امروز و اینجا 
به افسوس بسیار فردا نیرزد
اگر عاشقانه هوادار یاری
اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش 
یقینا یقینا خریدار یاری
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت 
چه اندازه در ندبه ها زارِ یاری
به شانه کشیدی غم سینه اش را 
و یا چون بقیه تو سر بار یاری
اگر یک نفر به او وصل کردی 
برای سپاهش تو سردار یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟
چه مقدار بیما رو بی تاب یاری
اگراشک داری به شکرانه اش هااا !!!
که مست نگاه گوهر بار یاری
دل آشفته بودن دلیل کمی نیستی 
اگر بی قراری بدان یار یاری
و پایان این بی قراری بهشت است
بهشتی که سر خوش ز دیدار یاری
نسیم کرامت وزیدن گرفته 
و باران رحمت چکیدن گرفته 
مبادا بدوزی نگاه دلت را
به مردم که بازار یوسف فروشی در این دوره ی بد شدیدا گرفته 
خدایا به روی درخشان مهدی
به زلف سیاه و پریشان مهدی
به قلب رئوفش که دریای داغ است
به چشمان از غصه گریان مهدی
به لبهای گرم علی یا علی اش
به ذکر حسین و حسن جان مهدی
به دست کریم و نگاه رحیمش
به چشم امید فقیران مهدی
به حال نیازو قنوت نمازش 
به سبحانَ سبحانَ سبحانِ مهدی
به برق نگاه و به خال سیاهش
به عطر ملیح گریبان مهدی
به حج جمیلش به جاه جلیلش
به صوت حجازی قران مهدی
به صبح عراق شبانگاه شامش 
به آهنگ سمت خراسان مهدی
به جان داده های مسیر عبورش
به شهد شهود شهیدان مهدی
مرا دائم الاشتیاقش بگردان
مرا سینه چاک فراقش بگردان
تفضل بفرما بر این بنده ی بی سرو پا 
مرا همدمو محرم و هم رکاب 
سفرها ی سوی شام و خراسان عراقش بگردان
ندیدم شَهی در دل آرامی تو
به قربان اخلاق مولایی تو
تو خورشیدی و ذره پرور ترینی
فدای سجایای زهرایی تو 
نداری خماری به مشتاقی من 
ندیدم نگاهی به صحبایی تو
نداری خرابی به بی تابی من
ندیدم صبویی به مینایی تو
نداری به کویت زمن بینوا تر
ندیدم کریمی به طاهایی تو
نداری گدایی به رسوایی من 
ندیدم نگاری به زیبایی تو
نداری مریضی به بد حالی من 
ندیدم دمی چون مسیحایی تو
نداری غلامی به تنهایی من
ندیدم غریبی به تنهایی تو
نداری اسیری به شیدایی من 
ندیدم کسی را به آقایی تو
امید غریبانِ تنها کجایی
چراغ سر قبر زهرا کجایی
تجلی طاها 
گل اشک مولا 
دل آشفته ی داغان
کوچه ی غم
گرفتار گودال خونین
در افکار غم های زینب
سیه پوش قاسم 
عزادار اکبر گل باغ لیلا
پریشان دست علم گیر سقا
نفس های سجاد
نواهای باقر
دعاهای صادق
کس بی کسی های شب های کاظم
حبیب رضا و انیسِ غریبِ جواد الائمه
تمنای هادی 
عزیز دل عسکری
پس نگارا بفرما کجایی
دلم جز هوایت هوایی ندارد
لبم غیر نامت نوایی ندارد
وضو و نماز و قنوتم بدون ولایت صفایی ندارد
دلی که نشد خانه یاس نرگس خراب است ویران بهایی ندارد
مرا در کمندت بیفکن که دیگر گرفتار عشقت رهایی ندارد
خوشا آنکه غیر از ظهورت نگارا شب قدر دیگر دعایی ندارد
ید الله ی و حق به جز دست مشگل گشای تو مشگل گشایی ندارد
غلام تو ام از ازل تا قیامت که این بنده گی انتهایی ندارد
بیا تا جوانم بده رخ نشانم 
که این زندگانی وفایی ندارد
نگارا نگاهی به جز نوش لعلت دل زخم خورده دوایی ندارد
بیا تا نمردم به فکر دوا باش
به فکر علاج بی نوا باش
کریما ریحما رئوفا عطوفا نگارا بهارا بیاا جان مولا
بیا جان زهرا بیا جان زینب بیا جان سقا 
سحر خیز مکه 
سحر خیز کوفه 
سحر خیرمشهد

سحر خیز کربو بلا و مدینه
سحر یاد ما باش...

سحر یاد ما باش...
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 7 اردیبهشت 1396  7:28 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙

نبض عالم تند تر از پیش گویا می زند

طبع سرد خاک هم دارد به گرما می زند

علت معراج رفتن ها مشخص شد ، چه بود

هر که زهرا را بفهمد ... دل به دریا می زند

می رود رو به کمال آنقدر که حیدر شود -

ذو الفقار عدل و رحمش ، برق خوشنامی زند

فاطمه نوریست که وقت طلوعش ، آفتاب -

چون خجالت می کشد از این سمت ، جا می زند

از مناجات خدیجه می شود فهمید که ؛

حرف هایش را چونان طفلی به زهرا می زند !

خانه ی حیدر ندارد احتیاجی به حصیر

مادر این خانه بر فرش جنان پا می زند

واقعش این است دنیا رفته ، به پابوس او

هر چه در ظاهر قدم بر خاک دنیا می زند

پاره ی جان رسول ، آنگونه وارد می شود ؛

که روایت حرف از " قام الیها " می زند

می نویسد تا خدا امضای خود را "فاطمه"

زیر آن با مهر خود " ام ابیها " می زند



مجتبی کرمی

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 7 اردیبهشت 1396  7:28 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙

بهترین شعرهایی که خوانده ام

از روز اول دل بــــه ان دلـــدار دادیــــم
ما اختـــیار خــود بــــه دست یــــار دادیم

جز مــــهر او در سینه دیــــگر جـا نـــدارد
در خــــانه ی دل غــیر دلــبر جــــا ندارد

هـــر عـــابری از کــــوچه ی عشاق رد شد
با دام چشم نــــرگسش حبس ابـــد شد

هر صــبح با گل مثـــل شبنم عهد بستیم
تنـــها به امــید وصالــش زنـــده هستیم

از کودکی دلـــدادگی بــــا مــــا قـرین است
در مذهب ما عشق از ارکـان دیــن است

بی عشق حتی روز هـم رویش سیاه است
هر شب نگـــاه اسمان بــر چشم ماه است

عشق علی و بچـــه هایـــش روزی ماست
ای شــــیعیان روز فــرج پیــــروزی ماست

جان دو عـــالم نــــذر یـک لبخند یـــــارم
من غـــیر دل سرمایــــه ای دیگــــر ندارم

اقا بیـــا که مــــادرم چشم انتـــــظار است
مویش زمستان شد ولی چشمش بهار است

چیـــزی نمانــــده تــــا پــــدر ی عــقوب گردد
برگرد یوسف تا که چشـــمش خـــوب گردد

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 7 اردیبهشت 1396  7:28 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙

به حریم خلوت خود شبی چه شود نهفته بخوانیم
به کنار من بنشینی و به کنار خود بنشانیم
من اگر چه پیرم و ناتوان تو ز آستان خودت مران
که گذشته در غمت ای جوان همه روزگار جوانیم
منم ای برید و دو چشم تر ز فراق آن مه نوسفر
به مراد خود برسی اگر به مراد خود برسانیم
چو برآرم از ستمش فغان گله سر کنم من خسته جان
برد از شکایت خود زبان به تفقدات زبانیم
به هزار خنجرم ار عیان زند از دلم رود آن زمان
که :نوازد آن مه مهربان به یکی نگاه نهانیم
ز سموم سرکش این چمن همه سوخت چون بر و برگ من
چه طمع به ابر بهاری و چه زیان ز باد خزانیم
شده‌ام چو هاتف بینوا به بلای هجر تو مبتلا
نرسد بلا به تو دلربا گر ازین بلا برهانیم


هاتف اصفهانی 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

پنج شنبه 7 اردیبهشت 1396  7:29 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙

نبض عالم تند تر از پیش گویا می زند

طبع سرد خاک هم دارد به گرما می زند

علت معراج رفتن ها مشخص شد ، چه بود

هر که زهرا را بفهمد ... دل به دریا می زند

می رود رو به کمال آنقدر که حیدر شود -

ذو الفقار عدل و رحمش ، برق خوشنامی زند

فاطمه نوریست که وقت طلوعش ، آفتاب -

چون خجالت می کشد از این سمت ، جا می زند

از مناجات خدیجه می شود فهمید که ؛

حرف هایش را چونان طفلی به زهرا می زند !

خانه ی حیدر ندارد احتیاجی به حصیر

مادر این خانه بر فرش جنان پا می زند

واقعش این است دنیا رفته ، به پابوس او

هر چه در ظاهر قدم بر خاک دنیا می زند

پاره ی جان رسول ، آنگونه وارد می شود ؛

که روایت حرف از " قام الیها " می زند

می نویسد تا خدا امضای خود را "فاطمه"

زیر آن با مهر خود " ام ابیها " می زند

 

شنبه 8 خرداد 1400  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙

دوباره بساط طرب شد محیا

دوباره رسیده شب شور و غوغا
شب می فروشی شب باده نوشی
شب لب نهادن به لبها ی صحبا
شب هوو کشیدن گریبان دریدن
شب پر کشیدن پریدن به بالا
چه شب که زهرا دعا کرده تا ما
همه شیعه گردیم و بیتاب مولا
غلامی این خانواده دلیل و مراد خدا بوده از خلقت ما
مسیرت مشخص امیرت مشخص
مکن دل دل ای دل بزن دل به دریا
که دنیا به خسران عقبی نیرزد
به دوری ز اولاد زهرا نیرزد
و این زندگانی فانی جوانی
خوشی های امروز و اینجا
به افسوس بسیار فردا نیرزد
اگر عاشقانه هوادار یاری
اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش
یقینا یقینا خریدار یاری
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت
چه اندازه در ندبه ها زارِ یاری
به شانه کشیدی غم سینه اش را
و یا چون بقیه تو سر بار یاری
اگر یک نفر به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟
چه مقدار بیما رو بی تاب یاری
اگراشک داری به شکرانه اش هااا !!!
که مست نگاه گوهر بار یاری
دل آشفته بودن دلیل کمی نیستی
اگر بی قراری بدان یار یاری
و پایان این بی قراری بهشت است
بهشتی که سر خوش ز دیدار یاری
نسیم کرامت وزیدن گرفته
و باران رحمت چکیدن گرفته
مبادا بدوزی نگاه دلت را
به مردم که بازار یوسف فروشی در این دوره ی بد شدیدا گرفته
خدایا به روی درخشان مهدی
به زلف سیاه و پریشان مهدی
به قلب رئوفش که دریای داغ است
به چشمان از غصه گریان مهدی
به لبهای گرم علی یا علی اش
به ذکر حسین و حسن جان مهدی
به دست کریم و نگاه رحیمش
به چشم امید فقیران مهدی
به حال نیازو قنوت نمازش
به سبحانَ سبحانَ سبحانِ مهدی
به برق نگاه و به خال سیاهش
به عطر ملیح گریبان مهدی
به حج جمیلش به جاه جلیلش
به صوت حجازی قران مهدی
به صبح عراق شبانگاه شامش
به آهنگ سمت خراسان مهدی
به جان داده های مسیر عبورش
به شهد شهود شهیدان مهدی
مرا دائم الاشتیاقش بگردان
مرا سینه چاک فراقش بگردان
تفضل بفرما بر این بنده ی بی سرو پا
مرا همدمو محرم و هم رکاب
سفرها ی سوی شام و خراسان عراقش بگردان
ندیدم شَهی در دل آرامی تو
به قربان اخلاق مولایی تو
تو خورشیدی و ذره پرور ترینی
فدای سجایای زهرایی تو
نداری خماری به مشتاقی من
ندیدم نگاهی به صحبایی تو
نداری خرابی به بی تابی من
ندیدم صبویی به مینایی تو
نداری به کویت زمن بینوا تر
ندیدم کریمی به طاهایی تو
نداری گدایی به رسوایی من
ندیدم نگاری به زیبایی تو
نداری مریضی به بد حالی من
ندیدم دمی چون مسیحایی تو
نداری غلامی به تنهایی من
ندیدم غریبی به تنهایی تو
نداری اسیری به شیدایی من
ندیدم کسی را به آقایی تو
امید غریبانِ تنها کجایی
چراغ سر قبر زهرا کجایی
تجلی طاها
گل اشک مولا
دل آشفته ی داغان
کوچه ی غم
گرفتار گودال خونین
در افکار غم های زینب
سیه پوش قاسم
عزادار اکبر گل باغ لیلا
پریشان دست علم گیر سقا
نفس های سجاد
نواهای باقر
دعاهای صادق
کس بی کسی های شب های کاظم
حبیب رضا و انیسِ غریبِ جواد الائمه
تمنای هادی
عزیز دل عسکری
پس نگارا بفرما کجایی
دلم جز هوایت هوایی ندارد
لبم غیر نامت نوایی ندارد
وضو و نماز و قنوتم بدون ولایت صفایی ندارد
دلی که نشد خانه یاس نرگس خراب است ویران بهایی ندارد
مرا در کمندت بیفکن که دیگر گرفتار عشقت رهایی ندارد
خوشا آنکه غیر از ظهورت نگارا شب قدر دیگر دعایی ندارد
ید الله ی و حق به جز دست مشگل گشای تو مشگل گشایی ندارد
غلام تو ام از ازل تا قیامت که این بنده گی انتهایی ندارد
بیا تا جوانم بده رخ نشانم
که این زندگانی وفایی ندارد
نگارا نگاهی به جز نوش لعلت دل زخم خورده دوایی ندارد
بیا تا نمردم به فکر دوا باش
به فکر علاج بی نوا باش
کریما ریحما رئوفا عطوفا نگارا بهارا بیاا جان مولا
بیا جان زهرا بیا جان زینب بیا جان سقا
سحر خیز مکه
سحر خیز کوفه
سحر خیرمشهد

سحر خیز کربو بلا و مدینه
سحر یاد ما باش...

سحر یاد ما باش...
 

شنبه 8 خرداد 1400  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙

چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند

و تماشای تو زیباست اگر بگذارند

من از اظهار نظرهای دلم فهمیدم

عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند

دل سرگشته من اینهمه بیهوده مگرد

خانه دوست همین جاست اگر بگذارند

سند عقل مشاع است اگر بگذارند

عشق اما فقط از ماست اگر بگذارند....

 
شنبه 8 خرداد 1400  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙

خون خدا

نمی‌دانم تو را در ابر دیدم یا کجا دیدم
به هر جایی که رو کردم فقط روی تو را دیدم

تو را در مثنوی، در نی، تو را در‌ های و هو، در هی
تو را در بند بند ناله‌های بی‌صدا دیدم

تو مانند ترنم، مثل گل، عین غزل بودی
تو را شکل توسل، مثل ندبه، چون دعا دیدم

دوباره لیلة القدر آمد و شوریدگی‌هایم
تب شعر و غزل گل کرد و شور نینوا دیدم

شب موییدن شب آمد و موییدن شاعر
شکستم در خودم از بس که باران بلا دیدم

صدایت کردم و آیینه‌ها تابید در چشمم
نگاهم را به دالان بهشتی تازه وا دیدم

نگاهم کردی و باران یک ریز غزل آمد
نگاهت کردم و رنگین کمانی از خدا دیدم

تو را در شمع‌ها، قندیل‌ها، در عود، در اسپند
دلم را پَرزنان در حلقه پروانه‌ها دیدم

تو را پیچیده در خون، در حریر ظهر عاشورا
تو را در واژه‌های سبز رنگ ربنا دیدم

تو را در آبشار وحی جبرائیل و میکائیل
تو را یک ظهر زخمی در زمین کربلا دیدم

تو را دیدم که می‌چرخید گردت خانه کعبه
خدا را در حرم گم کرده بودم، در شما دیدم

شبیه سایه تو کعبه دنبالت به راه افتاد
تو حج بودی، تو را هم مروه دیدم، هم صفا دیدم

شب تنهای عاشورا و اشباحی که گم گشتند
تو را در آن شب تاریک، «مصباح الهدی» دیدم

در اوج کبر و در اوج ریای شام ـ ‌ای کعبه ـ
تو را هم شانه و هم شان کوی کبریا دیدم

دمی که اسب‌ها بر پیکر تو تاخت آوردند
تو را‌ ای بی‌کفن، در کسوت آل عبا دیدم

دلیل مرتضی! شبه پیمبر! گریه زهرا(س)
تو را محکمترین تفسیر راز «انّما» دیدم

هجوم نیزه‌ها بود و قنوت مهربان تو
تو را در موج موج ربنا در «آتنا» دیدم

تو را دیدم که داری دست در دستان ابراهیم
تو را با داغ حیدر، کوچه کوچه، پا به پا دیدم

تو را هر روز با ‌اندوه ابراهیم، همسایه
تو را با حلق اسماعیل، هر شب همصدا دیدم

همان شب که سرت بر نیزه‌ها قرآن تلاوت کرد
تو را در دامن زهرا(س) و دوش مصطفی(ص) دیدم

تنور خولی و تنهایی خورشید در غربت
تو را در چاه حیدر همنوای مرتضی دیدم

سرت بر نیزه قرآن خواند و جبرائیل حیران ماند
و من از کربلا تا شام را غار حرا دیدم

به یحیی و سیاوش جلوه می‌بخشد گل خونت
تو را ‌ای صبح صادق با امام مجتبی(ع) دیدم

تو را دلتنگ در دلتنگی شامی غریبانه
تو را بی‌تاب در بی‌تابی طشت طلا دیدم

شکستم در قصیده، در غزل، ‌ای جان شور و شعر
تو را وقتی که در فریاد «ادرک یا اخا» دیدم

تمام راه را بر نیزه‌ها با پای سر رفتی
به غیرت پا به پای زینب کبری(س) تو را دیدم

دل و دست از پلیدی‌های این دنیا شبی شستم
که خونت را حنای دست مشتی بی حیا دیدم

چنان فواره زد خون تو تا منظومه‎ی شمسی
که از خورشید هم خون رشیدت را فرا دیدم

مصیبت ماند و حیرت ماند و غربت ماند و عشق تو
ولا را در بلا جستم، بلا را در ولا دیدم

تصور از تفکر ماند و خون تو تداوم یافت
تو را خون خدا، خون خدا، خون خدا دیدم


علیرضا قزوه

 

شنبه 8 خرداد 1400  9:10 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙

ای روی تو آئینه ذات احدی
ای در تو عجین شده صفات صمدی
بار غم ایام مرا پشت شکست
ای حیدر صف شکن خدا را مددی

شنبه 8 خرداد 1400  9:11 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙

نام من سرباز کوی عترت است

دوره ی اموزشی ام هیئت است

پادگانم چادری شد وصله دار

سر درش عکس علی با ذوالفقار

ارتش حیدر محل خدمتم

بهر جانبازی پی هر فرصتم

نقش سر دوشی من یا فاطمست

قمقمه ام پر ز اب القمست

رنگ پیراهن نه رنگ خاکی است

زینب ان را دوخته پس مشکی است

اسم رمز حمله ام یاس علی

افسر مافوقم عباس علی(ع)

شنبه 8 خرداد 1400  9:11 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙

خوشا چشمی که باشد لانه اشک

ببارد روز و شب دردانه اشک

نگردد آشنا با چشم مستی

اگر چشمش شود بیگانه اشک

نگیرد خانه در زنجیر زلفی

نگردد گر دلی دیوانه اشک

نگیرد گرد غم گرد دلی را

که همسایه است با کاشانه اشک

نهی بر شانه عرش خدا پای

گذاری دست اگر بر شانه اشک

صفا را گر طلب داری شبی را

گذرکن بر در میخانه اشک

شوی پروانه بزم محبت

اگر داری ملک پروانه اشک

دلم مفهوم آبادی نفهمید

نشد تا خانه اش ویرانه اشک

به دامان کویر تشنه مهر

خوشا سیلاب بی صبرانه اشک

به هر شب تا سحر با بی قراری

من و گلبوسه پیمانه اشک

ببین بر چشمه سار چشم هایم

زبان جاری مستانه اشک

از آن بر ملک من فرمانروایم

که دارم گوهر شاهانه اشک

بسا افسانه ها خواندم ولیکن

ندیدم خوشتر از افسانه اشک

 
شنبه 8 خرداد 1400  9:11 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙

دی بنواخت یار من بنده غم رسیده را

داد ز خویش چاشنی جان ستم چشیده را


هوش فزود هوش را حلقه نمود گوش را
جوش نمود نوش را نور فزود دیده را


گفت که ای نزار من خسته و ترسگار من
من نفروشم از کرم بنده خودخریده را


بین که چه داد می‌کند بین چه گشاد می‌کند
یوسف یاد می‌کند عاشق کف بریده را


داشت مرا چو جان خود رفت ز من گمان بد
بر کتفم نهاد او خلعت نورسیده را


عاجز و بی‌کسم مبین اشک چو اطلسم مبین
در تن من کشیده بین اطلس زرکشیده را


هر که بود در این طلب بس عجبست و بوالعجب
صد طربست در طرب جان ز خود رهیده را


چاشنی جنون او خوشتر یا فسون او
چونک نهفته لب گزد خسته غم گزیده را


وعده دهد به یار خود گل دهد از کنار خود
پر کند از خمار خود دیده خون چکیده را


کحل نظر در او نهد دست کرم بر او زند
سینه بسوزد از حسد این فلک خمیده را


جام می الست خود خویش دهد به سمت خود
طبل زند به دست خود باز دل پریده را


بهر خدای را خمش خوی سکوت را مکش
چون که عصیده می‌رسد کوته کن قصیده را


مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن
در مگشا و کم نما گلشن نورسیده را

 
شنبه 8 خرداد 1400  9:11 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها