هر نعمتي که داد خدا، بي سوال داد
وصل تو را، که خواسته ام، بي گمان دهد
از خلقت تو، خواست خداوند لامکان
ما را کنار رحمت عامش مکان دهد
گر جان دهم، به يک نگهت، سود با من است
کالاي خويش را، که بدين حد گران دهد؟
بي امتحان مرا به غلامي قبول کن
رسوا شوم، اگر دل من امتحان دهد
دارم اميد، لطف تو گيرد چو دست من
دامان پر ز گرد گناهم تکان دهد
مي خواست گر خداي نبخشد گناه ما
ما را چرا امام چنين مهربان دهد؟
آن پرچمي که بر سر بام حريم توست
راه بهشت را به محبان نشان دهد
قلب (حسان) به ياد تو از غصه فارغ است
در انتظار اين که به پاي تو جان دهد
روز جزا که در صف قرآن و عترتيم
ما را امام ثامن ضامن امان دهد
حبيب چايچيان" حسان "