براي سالك عاجز، اضطرار اول سير است. آنجا كه حساب ما صفر ميشود،گنجهاي نهفته او ظهور ميكنند. آنجا كه ما هيچ ميشويم، به هستي او دستمييابيم، و راه آنجا آغاز ميشود كه ما تمام ميشويم.
سالك واقف، با بلوغ آگاهي، به تفويض ميرسد و اختيار خود را به محبوبواگذار ميكند و در اضطرار وحشتي ندارد، كه اول العلم معرفه الجبار و اخرهتفويض الامر اليه.
تطهیر ـ جلد1