يکوقت کسي نزد پيغمبر آمد، خرما داد و گفت: آقا هديه است. حضرت گفت: دست شما درد نکند. خورد! وقتي خورد، گفت: پولش را بده. پيغمبر خنديد. گاهي هم که پيغمبر خسته ميشد، ميگفت: کاش آن مرد عرب ميآمد و مرا ميخنداند. يعني پيغمبر به خنده نياز داشت. يکي از اشکالهاي ما اين است که عرضه نداشتيم خندههاي حلال و حکيمانه را توليد کنيم. 38 سال از انقلاب رفت، نتوانستند، حتي نهادهاي فرهنگي، مثلاً ارشاد يک سايت خنده داشته باشد. خنده حکيمانه يعني آدم هم بخندد و هم چيزي ياد بگيرد.
برنامه سمت_خدا ، مورخ ۹۵/۱۲/۰۸