عشق بیانگر دلبستگى فیزیكى و شخصى متقابلى است كه دو نفر نسبت به یكدیگر احساس مىكنند. این روزها بسیارى از ما در باره این نظر كه عشق همیشگى است تردید داریم اما معمولاً فكر مىكنیم كه عاشق شدن از احساسات و عواطف انسانى ناشى مىگردد. براى زوجى كه عاشق مىشوند كاملاً طبیعى به نظر مىرسد كه بخواهند زندگى مشتركى را آغاز كنند و رابطهشان با یكدیگر در جستجوى ارضاى شخصى و جنسى باشد.
عشق در بهترین حالت یك ضعف اجتنابناپذیر و در بدترین حالت نوعى بیمارى روانى تلقى مىگردد. (گیدنز، 1989: 10)
عشق: بد یا خوب
منطقى بودن رفتار ممكن است این تصور را در ذهن ایجاد كند كه عشق در روابط همسران غیرضرورى و غیرقابل پذیرش است. اما هرگز چنین نیست بلكه عشق براى تداوم زندگى پس از ازدواج ضرورى و مهم است. عشق عنصر ناگریز خوشبختى است و هدیهاى است كه از سوى خداوند براى زن و مرد از آسمان فرود مىآید ؛ پیوند دهنده قلبها و روشنى بخش چشمهایى است كه به امید داشتن هدفهایى والا مبادرت به آن كردهاند. هدف ما از بحث، عشقزدایى كردن و پاكسازى آن در ازدواج نیست زیرا همان گونه كه ازدواج كوركورانه در اثر عشقى آتشین، ویران كننده و نامطمئن است، حسابگرى كامل در ازدواج، سرانجام مطمئنى نخواهد داشت.
نقص ازدواج عاشقانه، كاستى در شناخت و آگاهى شخصى است كه نیاز هست بیشتر به عیبهاى او نظر انداخت.
«مهمترین دلیل جدایى به فرایند معیوب انتخاب همسر برمىگردد و اینكه ازدواج صرفاً بر اساس روابط احساسى و زودگذر شكل مىگیرد. تحقیقات نشان داده است 30 درصد طلاقها در سه سال اوّل ازدواج رخ مىدهد چرا كه در طى دو سال اوّل زندگى احساسات فروكش كرده و چهره واقعى افراد مشخص مىشود و مشكلات زندگى خود را نمایان مىسازد.» (تواناعلمى،1383)