0

جشن اتاق چت

 
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جشن اتاق چت

پاسخ به:جشن اتاق چت

           اى شمع بزم دین، یا باقرالعلوم           وى آیت مبین، یا باقرالعلوم 
           اى سرور امم، وى پنجمین امام          معصوم هفتمین، یا باقرالعلوم

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

جمعه 4 فروردین 1396  8:15 PM
تشکرات از این پست
mty1378
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جشن اتاق چت

لواى حضرت باقر عليه السلام

شاعر : حسن فرح بخشيان (ژوليده نيشابورى)

 

دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر

كه گويم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر

نديده ديده ى گيتى به علم و دانش و تقوا

كسى را برتر و اعلم به جاى حضرت باقر

ز بهر رفع حاجات و نياز خويش گرديده

سلاطين جهان يكسر گداى حضرت باقر

زبان از وصف او لكن، قلم از مدح او عاجز

كه جز حق كس نمى ‏داند بهاى حضرت باقر

نزايد مادر گيتى ز بهر خدمت مردم

به جود و بخشش و لطف و سخاى حضرت باقر

به ذرات جهان يكسر بود او هادى و رهبر

كه جان عالمى گردد فداى حضرت باقر

برو كسب فضيلت كن چو مردان خدا اى دل

ز بحر دانش بى منتهاى حضرت باقر

اگر گردد شفيع ما بنزد خالق يكتا

بهر هر دردى شفا بخشد دعاى حضرت باقر

ز اندوه و غم و محنت بود آسوده و راحت

بزير سايه و تحت لواى حضرت باقر

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

جمعه 4 فروردین 1396  8:17 PM
تشکرات از این پست
mty1378
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جشن اتاق چت

بوى نسيم

شاعر : فائز شوشترى

 

فصل بهار آمد و عالم معطر است

بوى نسيم صبح بسى روح پرور است

گويا ز خلد مى ‏وزد اين باد مشكبيز

كاين سان دماغ ابر ز بوى خوش‏تر است

هم اين زمين مرده شده احيا ز فيض او

هم اين جهان پير، جوان بار ديگر است

چندان نموده عقد عقد جواهر نثار يار

كز فيض او فضاى زمين، پر ز گوهر است

گستره است فرش ز مرد به صحن باغ

دهقان باغ را ندانم چه بر سر است

در بزم بلبل آمد گل، باز بى نقاب

اما به سوز حسن رخش طرفه چادر است

نرگس گشوده چشم تماشا به روى گل

سوسن به صد زبان، پى مدحش ثناگر است

بنگرد مى به شاخه نيلوفر از شعف

در پيچ و خم، چو زلف عروسان دلبر است

ريحان تو گويى آمده از خطّه خطا

مجموع بار او همه از مشك اسفر است

در پاى قصر گل زده خوش خيمه نسترن

گويا طلب نموده چه درويش بر در است

از صوت سار و صلصل و بلبل، به گلستان

چشم حسود كور و همى گوش او كر است

با صد نوا به شاخ گل ارغوان، هزار

طوطى به نعمه بر سر شاخ صنوبر است

من هم زبان گشوده به مدح شهنشهى

كو بر علم حجله موجود، بائر است

نور خدا، امام هدى، باقر العلوم

هادى دين و وارث علم پيمبر است

بابش على و جد كبارش بود حسين

زين العابد را پسر و باب جعفر است

كى عقل مى‏ رسد به در قصر قدر او

جايى كه عشق، مات رخ آن فلك فر اشت

در جاه و رتبه صد چو سليمان، به عّز و جاه

در زير بال طايرى از كويش اندر است

هم لطف اوست مونس يونس، به بطن حوت

هم در طريق، هادى خضر و سكندر است

نعلين مصطفى است به پايش كه عروج

كو قصر جاه و رتبه ‏اش از عرش برتر است

دراعه و قار على هم بر دوش اوست

به تاركش ز نور حسينى هم افسر است

در پيش حر جود و سخايش كجا و كى

بحر محيط قلزم و عمان برابر است

مفتاح قفل گنج سعادت، به دست ست

بر پا از او بناى شفاعت، به محشر است

كى با شهان، گداى درش را مثل زنم

چون بر در گداى درش، صد چو قيصر است

مى ‏خواست تا هشام، حقيرش كند ز كين

با علم آنكه حجت خلاق اكبر است

وقتى طلب نمود به بزم خود آن لعين

كو ايستاده با همه اعيان برابر است

تير و كمان، بهانه خود ساخت آن شقى

با آن عناها كه به قلبش مخمر است

گفتا كمان كشى نبود كار هر كسى

چون كار آزموده يلان دلاور است

شاها تو چون به علم كما ندار اكملى

اكنون كمان و تير در اين بزم حاضر است

بايد كمان كشى بنشان تا كه بنگرم

فضل و هنر، به شان كه امروز در خور است

تير تو چون ز تير قضا مى‏ برد گرو

چشمم به چوب و تير تو شايق چه منظر است

مولاى دين، ز خصم دنى، عذر خواست ليك

راضى نشد ز بغض كه جانش در آذر است

آنكه فكند تير پس آن شاه بر نشان

با آنكه تير از پى حكمش چه چاكر است

با سوزن قضا، به دل خال آن چنان

پيوسته دوخت تير، كه دور از تصور است

نه جوب تير، دوخت به بالاى يكديگر

آنسان كه ذهن و عقل، ز ادراك قاصر است

هر كس كه ديد گفت تعالى از اين هنر

اين دست، دست قدرت خلاق اكبر است

دست ولى خالق كون و مكان بود

تير اين چنين، به راست ى از دست داور است

اما به حيرتم ز چه آن شه به كربلا

مغلوب كوفيان شرير ستمگر است

همراه باب خويش برندش به شهر شام

بر چشم شاميان، چو اسيران مضطر است

با آنكه خود مروج دين خدا بود

با آنكه نور ديده زهراى اطهر است

گاهى به شهر كوفه و گاهى به شهر شام

گه در خرابه، گاه به زندان بى در است

گاهى ز ابتلاى پدر، مى‏ زند به سر

گه فكر دستگيرى آل پيمبر است

فائز ز سوز ماتم او دم مزن دگر

كز آه آتشين تو عالم در آذر است

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

جمعه 4 فروردین 1396  8:18 PM
تشکرات از این پست
mty1378
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جشن اتاق چت

پاسخ به:جشن اتاق چت

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

جمعه 4 فروردین 1396  8:24 PM
تشکرات از این پست
mty1378 3220070256
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جشن اتاق چت

پاسخ به:جشن اتاق چت

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

جمعه 4 فروردین 1396  8:25 PM
تشکرات از این پست
mty1378 fatemeh74
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جشن اتاق چت

پاسخ به:جشن اتاق چت

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

جمعه 4 فروردین 1396  8:26 PM
تشکرات از این پست
mty1378 fatemeh74
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جشن اتاق چت

شاهکار خلقت، شاه ولایت علی(ع)

 

عبدالحسین اقا بزرگی (عبد)

یک ذره از گرد گنه ننشسته بریعسوب دین 
نور ولای عصمتش در ملک دین تابنده بین
 

شد حجت رب فلق برد از رسل گوی سبق 
حق خلاقت چون زحق براو مسلم شد یقین
 

جنت ز دست بوالبشر با گندمی رفته هدر 
مولای صائم را تهی بر سفره بد نان جوین
 

نوح (ع) نبی را چون پسر گردیده گمراه وبغی 
برجور نااهل غریق؛ نوح(ع) نبی بوده غمین 
 

در کربلا آنسان ولی بزم عظیم عشق را 
آراست پور بوتراب نیک اختر طاها و سین
 

بوده خلیل الله را بر لب به حق بوتراب 
این آتش سوزنده کن بر من همی سردو بهین 
 

یعقوب ع از فرق پسر محروم شد از دوبصر 
گویی که هجر پوراو بودش عقابی در زمین 
 

نازم برآن وسع کرم زآن رادی عالی شیم 
درویش محتاج کرم بگرفته سلطانی نگین
 

ام المسیح از رنج زا در بیت حق برده پناه 
اما برون شد لاجرم او را نبد آنجا معین 
 

آنگه که زادی نیک پی می آمد از بنت اسد 
بیت جلیل القدر حق او را شده حصن حصین 
 

موسی ع علم مختفی از خضر ع آموزد ولی 
خضر ع معلم هان بود از باب علمش خوشه چین
 

مبهوت شد عقل بشر از طبع تو ناورده سر 
ای قاسم جنات و نار وی ساقی خلد برین 
 

خص تو شدخصم نبی خصم نبی خصم خداست 
حب تو شد حب خدا ای جان ختم المرسلین
 

یادت بود ذکر خدا محسوب در روز جزا آنکو 
ترا پیرو بود بی شک شود از فا ئزین 
 

آنچه شده خیراتم کرده است یزدان درتو جمع 
باشد هزاران آفرین بر صنع صورت آفرین
 

بنگر به دین احمدی ص سربرفلک ساید همی 
آیین پاک مصطفی( ص) حقا زتو یابیده زین
 

از عاشقان خوی او سرگشتگان کوی او 
یک عاشق دیوانه اش باخویشتن گوید چنین:
 

یا اوست برتر از ملک یاحق بگاه خلقتش 
خوی ملائک یکسره درخلقتش کرده عجین
 

ناگه ز ژرفای روان برخاست غوغایی که هان 
بس کن ازاین قال و مقال کوتاه کن آه وحنین
 

گردند انس و جنیان برکل اوراق جهان 
زاحصاء فضلش ناتوان ناید به وصف حبل المتین
 

او را نگین فضلها هریک عظیم است وثمین 
(عبدا) نیابی خاتمی حتی به حد یک نگین ؟ 

منبع:http://www.iec-md.org/ 

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

جمعه 4 فروردین 1396  8:27 PM
تشکرات از این پست
mty1378
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جشن اتاق چت

ماه غریبستان

                           برای تو می نویسم ...

برای تو می نویسم که به کعبه ولادت یافتی و به مسجد شهادت

وقتی آسمان ، خورشید و رعد، برق آسا برزمین فریاد کشید ، من متولد شدم.

آن زمان که برف سنگین از روی قله های سنگی ذره ذره آب میشد، ودر دل کوه جمع میشد و از لای سنگ های کوچک و بزرگ عبور میکرد و راهی را بنام رود انتخاب کرد آن هنگام امید در دلم جوانه زد.

آن لحظه به همراه رود از خاک لم یزرع خشک گذشتم و به چشم خود دیدم که چگونه زمین با آمدن رود به مهمانیش سبز شد، جوانه زد و رویید و شکوفا شد .

همچون پیچکی  بر عشق تو پیچیدم و با نامت آسمانی شدم، آن هنگام که نامت بر قلبم حک شد، خون سرخ در رگهای خشکیده ام به جریان افتاد و آن روز، زمانی که در غروبی سرخ با تلاطم رود به دریا پیوست ، نهایت را بچشم خود دیدم .

آری هر ذره از عشق تو که بردلم نشست روشنایی ، تاریکی ام را در هم شکست و راه را برایم هموار ساخت . بزرگ بودن معنا یافتن ، به حقیقت پیوستن ، به انتها رسیدن ، به کمال حقیقی منتهی شدن ، بال پرواز داشتن و سبکبال درآسمان نیلگون به پرواز درآمدن ، به مقصد رسیدن و پی مقصود بودن، ارمغان عشق توست که بردلهای سوزناک ما نشسته است .

رود هم به مقصد دریا شدن سنگلاخ ها را در هم می شکست و پیش میرفت، آری ، به اسم آشنایی ، ترک بیگانه کردن .

میتوان ابری شد و با صدا گریست، به مظلومیت مولای خسته، به مولای غریبستان ، در شب های تاریک بقیع به یاد آنها .

مولای من اشک برای آن است که عاشقان تو را به تو می رسانند . چون بخاری از دریا، به قلب آسمان ، و باران رحمت باریتعالی گشتن، التهاب خاک تشنه رابه تمنای غنچه های نیمه باز، گلبرگهای پژمرده  شده اطلسی ها را با طوفانی به یغما میبرند، نگریستن برای بودن، تنها نام توست که تکیه گاهشان میتواند باشد و آب حیاتشان . پس باید باران شد و بارید و تشنگان حیات را با یاد و نام تو زتده ساخت . شاید از خاطر برده اند که علی (ع) کنارشان است و نگاهشان میکند . آری در قلب زمین میتوان آسمانی شد، میشود رویید، ستاره سد و در تاریکی ظلمانی شب به تنهایی درخشید و هم نشین ماه شد.

میشود آبی بود مثل آسمان، یا خاکی شد مثل زمین، میشود بی نهایت شد همچون دریا، میتوان عاشقی دل سوخته شد . میتوان زیبا بود، میتوان زیبا دید. درتلاطم لحظه های سرد و طوفانی غفلت ، یاور صخره های سنگی گناه ، میتوان برای بودن علی را صدا کرد. میتوان با موهبت او ریشه گرفت و چون سروی بلند قامت بر جای ایستاد.

آن هنگام نه طوفان میتواند ریشه برکند و نه سیل آنرا از جا برکند، آری مولای غریب، محبت توست که شیعه را عاشق دلباخته خود کرده .

تنها شیعه میداند و میسوزد که با زهرای مظلومه ات چه کردند، از داغ دل تو عاشقان خبر دارند و از سوز دلت سوزنا کند و به اشک چشم تو ، گریانند. مولا جان ، شیعه و غیر شیعه، هرکه تو را خواند ندایش را لبیک می گویی و سلامش را جواب . با دستان گدایی آستانت ، تو را می خوانیم، تا دل خسته گان را شفای سینه دمی و دل بی عشق را، محبت خویش بخشی.

                                                                          لیلا اسلامی گویا

                                                                 مقدمه کتاب ماه غریبستان

 

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

جمعه 4 فروردین 1396  8:29 PM
تشکرات از این پست
mty1378
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جشن اتاق چت

Image result for ‫ولادت امام خمینی‬‎

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

جمعه 4 فروردین 1396  8:41 PM
تشکرات از این پست
mty1378
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جشن اتاق چت

Image result for ‫ولادت امام خمینی‬‎

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

جمعه 4 فروردین 1396  8:43 PM
تشکرات از این پست
mty1378
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جشن اتاق چت

در روز چهارشنبه 1281/7/1مطابق با 20 جمادی الثانی 1320 ه.ق. یعنی سالروز ولادت حضرت زهرا(س)، از سلاله پاک آن بانوی اطهر در شهرستان خمین مولودی پای به عرصه هستی نهاد که او را روح الله نام نهادند که بعدها به امام خمینی(س) مشهور شد.

 

به مناسبت سالروز تولد امام خمینی(س)

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

جمعه 4 فروردین 1396  8:47 PM
تشکرات از این پست
mty1378
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جشن اتاق چت

گزیده ای از پیام های نوروزی حضرت امام خمینی(س)

امیدوارم که این سال نو یک سال فرح و انبساطی برای ملت ما باشد؛ همه چیزها نو بشود: اخلاق نو بشود، اعمال نو بشود، همه چیزشان نو بشود. و یک نوسازی از ایران بکنند و همه با هم دست به هم بدهند و این مملکت را بسازند.

 

گزیده ای از پیام های نوروزی حضرت امام خمینی(س)

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

جمعه 4 فروردین 1396  8:50 PM
تشکرات از این پست
mty1378
farshon
farshon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آذر 1387 
تعداد پست ها : 43957
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:جشن اتاق چت

در گرامیداشت عید نوروز، حضرت امام خمینی(س) نیز سهم ویژه ای داشتند. در فاصله زمانی ده ساله از 1357 تا 1367 هر ساله لحظه ‏ای پس از تحویل، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران سیمای ایشان را نشان می‏ داد که برای مردم خویش پیام داشتند و سال نو را تبریک می ‏گفتند. مردم مسرور اولین پیام تبریک را از رهبر خویش می ‏شنیدند.

 

دیوان امام خمینی(س) نیز با این غزل از نوروز آغاز می ‏شود:  باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا                                      جامۀ عید بپوشند، چه شاه و چه گدا ..همه در عید به صحرا و گلستان بروند                                   من سر مست ز میخانه کنم رو به خدا ..عید نوروز مبارک به غنی و درویش                                        یار دلـدار ز بتـخانـه دری را بـگشا ..سـالها در صف ارباب عمائم بـودم                                          تا بـه دلـدار رسیـدم، نکنم باز خطا منبع: خمینی روح الله، ج1، سید علی قادری، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص 285 و 286 [1] دکتر علی شریعتی که از جمله روشنفکران دین‏ باوری بود که به جامعیت اسلام بطور جدی باور داشت با نوروز این گونه برخورد دارد: نوروز همه وقت عزیز بوده است؛ در چشم مغان، در چشم موبدان، در چشم مسلمانان و در چشم شیعیان مسلمان همه نوروز را عزیز شمرده ‏اند و با زبان خویش، از آن سخن گفته ‏اند حتی فیلسوفان و دانشمندان که گفته‏ اند: «نوروز، روز نخستین آفرینش است ...» چه افسانه زیبایی، زیباتر از واقعیت! راستی مگر هر کسی احساس نمی‏ کند که نخستین روز بهار، گویی نخستین روز آفرینش است. اگر روزی خدا جهان را آغاز کرده است، مسلماً آن روز، این نوروز بوده است. مسلماً بهار نخستین فصل و فروردین نخستین ماه و نوروز نخستین روز آفرینش است. هرگز خدا جهان را و طبیعت را با پاییز یا زمستان یا تابستان آغاز نکرده است. مسلماً اولین روز بهار، سبزه ‏ها روییدن آغاز کرده ‏اند و رودها رفتن و شکوفه‏ ها سرزدن و جوانه ‏ها شکفتن، یعنی نوروز. بی ‏شک، روح در این فصل زاده است و عشق در این روز سرزده است و نخستین بار آفتاب در نخستین نوروز طلوع کرده است و زمان با وی آغاز شده است. اسلام که همه رنگ‏ های قومیت را زدود و سنت‏ ها را دگرگون کرد، نوروز را جلای بیشتر داد. شیرازه بست و آن را با پشتوانه ‏ای استوار از خطر زوال در دوران مسلمانی ایرانیان مصون داشت. انتخاب علی(ع) به خلافت و نیز انتخاب علی(ع) به وصایت در غدیرخم هر دو در این هنگام بوده است و چه تصادف شگفتی! (کویر، دکتر علی شریعتی ص 264)

مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه

جمعه 4 فروردین 1396  8:57 PM
تشکرات از این پست
mty1378 rasekhoon_m
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:جشن اتاق چت

سلام اولین شنبه سال بخیر پاسخ به:جشن اتاق چت

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

شنبه 5 فروردین 1396  10:45 AM
تشکرات از این پست
omiddeymi1368 rasekhoon_m
omiddeymi1368
omiddeymi1368
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1391 
تعداد پست ها : 6610
محل سکونت : خراسان جنوبی / بیرجند

پاسخ به:جشن اتاق چت

پاسخ به:جشن اتاق چت

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم: 

میهمان، روزی خود را می‌آورد و گناه اهل خانه را می‌برد.

واسه كسي خاك گلدون باش،
كه اگه به آسمون رسيد،
بدونه ريشه‌اش كجاست ...

شنبه 5 فروردین 1396  12:45 PM
تشکرات از این پست
mty1378 farshon amirali123 rasekhoon_m
دسترسی سریع به انجمن ها