"انار ماه"
انارِ ماه وقتی می رسد,ناگاه می افتد
و هر سو در بیابان, دانه ای از ماه می افتد
دریدند آنقدر شمشیرها قرآنِ جسمت را
که با هر ضربه ای یک لفظِ "بسمِ الله" می افتد
چقدر ای گنبدِ خضرای خون آلود, ویرانی
یقین دارم ستون های تو با یک آه می افتد!
به قدری عاشقی گویی که هر لفظ از اذان هایت
پرستو می شود, تا آسمان ها راه می افتد
بنازم چون تو شیری اِرباً اِربا را که در میدان
هنوز از نعره هایت وحشتی جانکاه می افتد
"محمّد !","وا محمّد",جبرئیل است این که دنبالت
هراسان, هر قدم بر خاک قربانگاه می افتد
رسید آن لحظه ی پیغمبری, "اقرأ !" علی اکبر!
به کامت عاقبت آن جرعه ی دلخواه می افتد
انار من! که عاشق کرده ای شمشیر ها را هم
به زودی بر سر جسمت چه خونی راه می افتد!
علیرضا رستمی- کرمانشاه