پاسخ به:مشاعره بهاری
دل که به نو بهار تو هر جا رود خوش است پس رخ نما که این دل با روی تو بس خوش است
تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار كه غنچه غرق عرق گشت و گل بجوش آمد
درست اول اين نوبهار عاشق شد *** دلم ميان همين گير و دار عاشق شد
در اين بهارِ تازه كه گل ها شكفته اند
لبخندِ عشق زن كه شكوفا ببينمت
تو اگر نبودی ای درخت سبز سبزه و گل و بهار هم نبود
این هوای خوب و سایه های خیس در کنار جویبار هم نبود
دمی نالان چو جوی کوهساران
دمی آسوده با درد و غم خویش
نگویم حال دل با رازداران
ز بیم اینکه ذوقش کم نگردد
منبع: tebyan.net
در این پیاله ندانم چه ریختی پیداست
که خوش به جان هم افتاده اند آتش وآب
فرشته ی روی من ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین در یاب
فریدون مشیری
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست
منبع: haftegy.ir
ز آمده شادمان ببايد بود وز گذشته نکرد بايد ياد «رودکي»
در دلم هوای بهاری پیداست
حیف که فقط خود بهار را کم دارم
در مسلخ عشق نشان بهار پیداست
(فی البداهه )
مطربا در این بهار چون بلبلان نغمه سَر دِه، عود و چنگ را ساز کن (فی البداهه)
اصفهان نگین فیروزه ای جهان
نواها زنده شد در شاخساران
زمستان را سر آمد روزگاران
كه مى آید ز طرف جویباران
گلان را رنگ و نم بخشد هواها
ای وطن آمده بودم به سلام نوروز مگرم کوکب اقبال تو تابد پیروز
زیرا که نیست از گل و از یاسمن کمى
تا کم شده ست آفت سرما ز گلستان
از ابر نوبهار چو باران فروچکید
چندین هزار لاله ز خارا برون دمید
درخت غنچه برآورد و عاشقان بهشتی
به روی شاخ و گل و برگ چون غزلخوان