پاسخ به:مشاعره بهاری
نوروز بزرگم بزن ای مطرب نوروز زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز
ز بس بشکفت گوناگون شکوفه / هوا گردید مشکین و معطر بسی شد بر فراز شاخساران / زمرّد همسر یاقوت احمر
هر صبح پلک هایت فصل جدیدی را از زندگی ورق میزند
سطر اول همیشه این است:خدا همیشه با ماست
پس بخوانش با لبخند
رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود درود باد بر این موکب خجسته، درود
به هرکه درنگری، شادیی پزد در دل به هرچه برگذری، اندُهی کند بدرود
"ملک الشعراء بهار"
واسه كسي خاك گلدون باش، كه اگه به آسمون رسيد، بدونه ريشهاش كجاست ...
دلتنگ ز غربتیم و شادان باشیم از آنکه درست عهد و پیمان باشیم بادا که چو نوروز رسد دیگر بار با سفرهی هفت سین در ایران باشیم
مگوئید حرفی مگر نو ز روز
بــدوزید جـــامه ز بهــر تموز
همــــه دشت پر لاله گل شده
نبریدشاخه نسازیدآن را بسوز
غی البداهه:منصور مقدم 2/1/1396
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
یکبار دگر نسیم نوروز وزید دلها به هوای روز نو باز تپید نوروز و بهار و بزم یاران خوش باد در خاک وطن ، نه در دیار تبعید
دگر ای مادر غمدیده بخون زیور کن جشن نوروز بهل، شیون شهریور کن
نقل و سبزه در میان سفره نیست جامت از آن می که می باید تهی است
تــــو نیستی دل این چتــــر ، وا نخــــواهد شد
غمی ست باران…وقتی هوا هوای تو نیست…!
اصفهان نگین فیروزه ای جهان
تنور لاله چنان بر فروخت باد بهار كه غنچه غرق عرق گشت و گل بجوش آمد
در موسم گل توبه ز می دیر نپاید گشتند در این باغ و گذشتند هزاران
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
یک عالمه عطر بید تقدیم تو باد تبریک بسی شدید تقدیم تو باد تنها دل و قلوه ایست دارایی ما این هم دم صبح عید تقدیم تو باد
دل آزرده ما را به نسیمی بنواز / یعنی آن جان ز تن رفته به تن باز رسان