پاسخ به:مشاعره بهاری
یک دل خوش دارم
که شده سنگ صبور
نو در این خانه تکانی بتکان
هر چه از درد حکایت می کرد
میلاد جانمحمدی
در اين بهار تازه كه گل ها شكفته اند لبخند عشق زن كه شكوفا ببينمت
تا رسد نوبت بهار دگر تا بکوش تا شود آن بهار رنگین تر (فی البداهه)
اصفهان نگین فیروزه ای جهان
رقص رنگین شکفتن را در چشمه ی نور مژده دادم به بهار
روشنایی را خواندم با آب و سحر را به گل و سبزه بشارت دادم
هوشنگ ابتهاج
تا بجوشد آبت از بالا و پست *
میان سبزه و گل نشیمنگاه بلبل ز دور آید صدایی چون سروش آسمانی ز نی های شبانی
((خلیلی))
آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رخ متاب
يادمان باشد اگر گل چيديم
عطر و برگ و گل و خار، همه همسايه ديوار به ديوار همند
دگر ای مادر غمدیده بخون زیور کن جشن نوروز بهل، شیون شهریور کن
کارگاه آموزشی غدیر ( آنلاین)
مسابقه امتیازی سالار شهیدان
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد
در بهاران شاد باش و حمد کن زیباییش را آفرینش را تو بنگر سجده کن هر دم خدا را (فی البداهه)
توجه:
از زدن اینترهای بی دلیل در پستها خودداری کنید.
سری بعد، پستهایی که به این صورت ارسال شده باشند، به دلیل وقت گیر بودنِ ویرایشِ تک تک آنها، حذف خواهند شد.
از همه سوی جهان جلوه او میبینم
جلوه اوست جهان کز همه سو میبینم
چون به نوروز کند پیرهن از سبزه و گل
آن نگارین همه رنگ و همه بو میبینم
شهریار
مگر نسیم خطت صبح در چمن بگذشت که گل به بوی تو بر تن چو صبح جامه درید
(حافظ)
در این پیاله ندانم چه ریختی، پیداست
که خوش به جان هم افتاده اند آتش و آب
فرشته روی من ای آفتاب صبح بهار
مرا به جامی از این آب آتشین دریاب
فریدون مشیری
بهار آمد و چنگی به دل نزد رودش نگر به رود که بی رود و چنگ می گذرد
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
«حافظ»