پاسخ به:مشاعره باحرف دال
درد ما را نیست درمان الغیاث
هچر ما را نیست پایان الغیاث
مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه
دیدار یار غائب دانی چه ذوق دارد؟
ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد
دوست آن است که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
در ناامیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است
دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم