مشاعره باحرف دال
دراین پست می خواهیم مشاعره ای داشته باشیم که باحرف دال شروع میشه:
پاسخ به:مشاعره باحرف دال
دست از طلب ندارم تا کار من برآید
یا تن رسد به جانم یا جان ز تن برآید
مدیرتالارلطیفه وطنزوحومه
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم//از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم
در جهان تا میتوانی ساده و یکرنگ باش//قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاده است
دارمت دوست به حدی که خدامیداند//رازاین قصه فقط بادصبامیداند
دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی/
یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی
در این دنیا کسی محرم اسرار کسی نیست//
ما تجربه کردیم کسی یار کسی نیست
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد/
حالتی رفت که مهراب به فریاد آمد
دانی که چرا راز نهان با تو نگویم / طوطی صفتی طاقت اسرار نداری
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو بستم / باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند / واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند / گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود / تا دل شب سخن از سلسله موی تو بود
ده روز مهرگردون افسانه است وافسون / نیکی به جای یاران فرصت شماریارا
در آن نفس که بمیرم در آرزوی توباشم / بدین امید دهم جان که خاک کوی توباشم