مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر فخیم المیزان به نقل از معانىالاخبار شیخ صدوق روایتی را آورده که نشان میدهد حضرت یعقوب پیامبر (علیه السلام) به علت رد کردن فقیر، به هجران حضرت یوسف(علیه السلام) مبتلا شده است.
اظهار حاجت و تن دادن به دریوزگی و تکدیگری، از نگاه اسلام، مطلوب نیست اما گاه میشود که انسان به خاطر موانعی عرف،عقلی و یا حتی شرعی،از برآوردن حوایج ضروری خویش ناتوان است. در چنین مواقعی، چه باید کرد؟
براستی تکلیف ما در مواجهه با فقیری که از روی استیصال و نه از سر بیعاری و تنپروری و کَلّ بر ناس بودن، اظهار حاجت میکند چیست؟ آیا به بهانه گریز از گداپروری، میتوان دست رد به سینه چنین سائلی زد؟
پیامبر به استناد کریمه «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ»، مامور است که فقیر را از در خانه اش نراند. ولو روی سخن در این خطاب، متوجه پیامبر است اما حکم، کلی است و متوجه عموم مردم است. به دیگر سخن، پاره ای از احکام مانند وجوب نماز شب، یا ازدواج با بیش از چهار زن، تنها متوجه شخص پیامبر است و بس. اما حکم نراندن فقیر، عمومیت دارد. بنابراین،از باب اسوه بودن پیامبر، اهل ایمان باید در مواجهه با سوال سائل، به حضرتش تاسی کنند و حاجت حاجتمند را تحت شرایطی خاص، روا کنند.
کدام سائل را نباید رد کرد؟
اولا ببینیم منظور از" سائل" در اینجا چه كسى است؟ در ذیل این آیه، چند تفسیر وجود دارد:
نخست اینكه منظور كسانى است كه سؤالاتى در مسائل علمى و اعتقادى و دینى دارند، به قرینه اینكه این دستور تفریعى است بر آنچه در آیات قبل آمده" وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى"" خداوند تو را گمشده یافت و هدایت كرد" پس به شكرانه این هدایت الهى تو نیز در هدایت نیازمندان كوشا باش، و هیچ تقاضا كننده هدایتى را از خود مران.
دیگر اینكه منظور كسانى است كه داراى فقر مادى هستند، و به سراغ تو مىآیند، باید آنچه در توان دارى به كار گیرى، و آنها را مایوس نكنى، و از خود نرانى.
سوم اینكه هم ناظر به فقر علمى است و هم فقر مادى، دستور مىدهد كه به تقاضاى سائلان در هر قسمت پاسخ مثبت ده، این معنى هم تناسب با هدایت الهى نسبت به پیامبر ص دارد و هم سرپرستى از او در زمانى كه یتیم بود.
عجب اینكه بعضى از مفسران براى اثبات اینكه مقصود از" سائل" در اینجا تنها سؤال كننده از مسائل علمى است گفتهاند كه تعبیر" سائل" در قرآن مجید هرگز به معنى تقاضا كننده مالى نیامده است .در حالى كه مكرر در قرآن در این معنى به كار رفته است، چنان كه در آیه 19 ذاریات مىخوانیم: وَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ:" در اموال آنها حقى است براى سائل و محروم" همین معنى در آیه 25 معارج و 177 بقره نیز آمده است. (تفسیر نمونه، ج27، ص: 108)
ابوحمزه ثمالی می گوید: به امام علی بن الحسین (ع) عرض کردم «خدا مرا قربانت گرداند، یوسف چه وقت آن خواب را دید؟» فرمود «در همان شب که یعقوب و آلش شکم پر، و «دمیال» با شکم گرسنه به سر برد.
مفهوم این نهى فلا تنهر مانند نهى فلا تقهر این است كه اگر نتوان نیاز سائل را برآورد نباید رانده و رنجور و ناامیدش نمود زیرا هر سائلى بیش از نیاز مادى كه امكان انجامش گاه هست و گاه نیست، به روى باز و پذیرش درخواست نیازمند است و اگر چنین پذیرشى نیافت و رانده شد شكست خورده و ناامید می شود و بهر پستى تن می دهد. (پرتوى از قرآن،ج4،ص 148)
مرحوم علامه طباطبایی در المیزان به نقل از معانى الاخبار روایتی را آورده که نشان میدهد حضرت یعقوب پیامبر (علیه السلام) به علت رد کردن فقیر، به هجران یوسف(علیه السلام) مبتلا شده است. متن روایت به نقل از المیزان چنین است:
روایت امام سجاد (ع) درباره داستان یوسف و علت ابتلای یعقوب به فراق یوسف
در معانی الاخبار به سند خود از ابی حمزه ثمالی روایت کرده که گفت: من با علی بن الحسین (ع) نماز صبح روز جمعه را خواندم. بعد از آنکه از نماز و تسبیح فارغ شد برخاست تا به منزل برود، من هم به دنبالش برخاستم و در خدمتش بودم حضرت، کنیزش را که سکینه نام داشت، صدا زد و به او فرمود: «از در خانه ام سائلی دست خالی رد نشود، چیزی به او بخورانید، زیرا امروز روز جمعه است.» عرض کردم «آخر همه سائل ها مستحق نیستند.» فرمود: «ای ثابت! آخر می ترسم در میان آنان یکی مستحق باشد، و ما به او چیزی نخورانیم و ردش کنیم، آن وقت بر سر ما اهل بیت بیاید آنچه که بر سر یعقوب و آل یعقوب آمد، به همه آنان طعام بدهید. یعقوب رسمش این بود که هر روز یک قوچ می کشت و آن را صدقه می داد و خود و عیالش هم از آن می خوردند، تا آنکه وقتی سائلی مؤمن و روزه گیر و اهل حقیقت که در نزد خدا منزلتی داشت در شب جمعه ای موقع افطارش از در خانه یعقوب می گذشت، مردی غریب و رهگذر بود، صدا زد که از زیادی غذایتان چیزی به سائل غریب و رهگذر گرسنه بخورانید، مدتی ایستاد و چند نوبت تکرار کرد، ولی حق او را ندادند و گفتارش را باور نکردند. وقتی از غذای اهل خانه مأیوس شد و شب تاریک گشت «انالله» گفت و گریه کرد و شکایت گرسنگی خود را به درگاه خدا برد و تا صبح شکم خود را در دست می فشرد و صبح هم روزه داشت و مشغول حمد خدا بود. یعقوب و آل یعقوب آن شب سیر و با شکم پر خوابیدند، و صبح از خواب برخاستند در حالتی که مقداری طعام از شب قبل مانده بود.»
امام سپس فرمود: «صبح همان شب خداوند به یعقوب وحی فرستاد که تو، ای یعقوب! بنده مرا خوار داشتی، و با همین عملت غضب مرا به سوی خود کشاندی، و خود را مستوجب تأدیب و عقوبت من کردی؛ مستوجب این کردی که بر تو و بر پسرانت بلاء فرستم. ای یعقوب! محبوبترین انبیاء نزد من و محترم ترین آنان آن پیغمبری است که نسبت به مساکین از بندگانم ترحم کند، و ایشان را به خود نزدیک ساخته طعامشان دهد، و برای آنان ملجا و ماوی باشد. ای یعقوب! تو دیشب دم غروب وقتی بنده عبادت گر و کوشای در عبادتم «دمیال» که مردی قانع به اندکی از دنیا است به در خانه ات آمد، و چون موقع افطارش بود شما را صدا زد که سائلی غریب و رهگذری قانعم، شما چیزی به او ندادید او «انا لله» گفت و به گریه درآمد، و به من شکایت آورد، و تا به صبح شکم خالی خود را بغل گرفت و حمد خدا را به جای آورد و برای خشنودی من دوباره صبح نیت روزه کرد، و تو ای یعقوب با فرزندانت همه با شکم سیر به خواب رفتید با اینکه زیادی طعامتان مانده بود.
ای یعقوب! مگر نمی دانستی عقوبت و بلای من نسبت به اولیائم سریع تر است تا دشمنانم؟ آری، به خاطر حسن نظری که نسبت به دوستانم دارم اولیائم را در دنیا گرفتار می کنم (تا کفاره گناهانشان شود) و بر عکس دشمنانم را وسعت و گشایش می دهم. اینک بدان که به عزتم قسم بر سرت بلائی خواهم آورد و تو و فرزندانت را هدف مصیبتی قرار خواهم داد، و تو را با عقوبت خود تأدیب خواهم کرد، خود را برای بلاء آماده کنید، و به قضای من هم رضا دهید و بر مصائب صبر کنید.»
ابوحمزه ثمالی می گوید: به امام علی بن الحسین (ع) عرض کردم «خدا مرا قربانت گرداند، یوسف چه وقت آن خواب را دید؟» فرمود «در همان شب که یعقوب و آلش شکم پر، و «دمیال» با شکم گرسنه به سر بردند و صبح از خواب برخاسته برای پدر تعریف کرد، یعقوب وقتی خواب یوسف را شنید در اندوه فرو رفت، همچنان اندوهگین بود تا آنکه خدا وحی فرستاد: اینک آماده بلاء باش.( ترجمه تفسیر المیزان جلد ۱۱ صفحه ۱۵۲)
نویسنده: شکوری_ تبیان