0

اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

من حیدرم که ساقی اهل ولا شدم

خیبر شکسته شد که شه لافتی شدم

من حیدرم که در شب معراج احمدی

در پیش چشم خیس محمد(ص)، خدا شدم

در زیر چادری که نه خاکی، نه پاره بود

من هم عمود خیمه ی اهل کسا شدم

کیسه به دوش شهر غم و غصه ها منم؛

من همنشین سفره سرد گدا شدم

من حیدرم که صاحب داغ ولایت است

من حیدرم که در غم زهرا(ع)، فنا شدم

من حیدرم ، به  خیبریان آشنا ترم؛

حالا اسیر حیله نسل زنا شدم

فصل صبوری است و همان طرفه خاک غم

عاشق شدم که لایق جام بلا شدم

دستی که بسته است و چهل مرد نابکار....

شرمنده تر ز حضرت خیر النسا شدم


او تا به آخرین نفسش پای کار من؛

من هم به داغ غربت او مبتلا شدم


آن ضربه های آخری اش خواب هر شبم؛

آن آخرین لگد... که  ز زهرا(س) جدا شدم


شق القمر نمودن ما اکتسابی است

من ماهرانه صاحب فرق دوتا شدم

این ضربتی که زد به سرم، نعمت خداست

از فکر خنده های مغیره رها شدم

من هم شبیه قلب حسن(ع) با سکوت و درد

اهل غروب و گریه و بغض و  خفا شدم

از ماجرای کوچه و سیلی و میخ در؛

مشکل گشای عالمم و  بی دوا شدم

رد می شوم ز کوچه و دود و هجوم و در؛

آتش درون سینه نهفتم...فدا شدم

این بار دوم است که من میخورم زمین؛

آندفعه از هراس هجوم و تو...پا شدم


مادر، میان کعبه مرا نذر قبله کرد

حالا میان قبله ی چشمت ادا شدم


شاعر: حنیف منتظرقائم

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

گذر قوم اراذل به مصلی افتاد
آتشی بر جگر حضرت مولا افتاد
یک نفر خنده کنان آمد و هیزم در دست
فکر آتش زدن خانه ی دریا افتاد
تا که گفتند برآنیم علی را ببریم
لرزه بر جان و تن دختر طاها افتاد
تا که گفتند علی فاطمه از جا برخواست
به مصاف جریان پشت در را افتاد
تا شنیدند همه هست علی پشت در است
بر در سوخته ای سیل لگد ها افتاد
تا که در از روی لولاش جدا شد،یک آن
چند تن روی در و در روی زهرا افتاد
ناله پیچید و علی دید و همه فهمیدند
میخ در بود که در دنده ی او جا افتاد
ناگهان دید علی را دست بسته میبرند
با همان حال ،پی حیدر تنها افتاد
چادر سوخته آنقدر نمی پوشاند
وای...در کوچه به مادر چه نظر ها افتاد...
ضربه بر فاطمه زد یا که به پشت حیدر...
قبل از حضرت زهرا خود مولا افتاد
به خودش آمد و پرسید: علی را بردند؟
خواست دنبال امامش رود...اما افتاد
همه ی آنچه که گفتم دم در زینب دید
دید مادر به زمین خورد و همانجا افتاد
شاعر:میثم میرزایی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 بي تو نابودم و اي واي... زبان مي گيرد

 باغ ايمان دلم رنگ خزان مي گيرد
 
 با تو سرسبزتر از فصل بهارم مادر

 عشق در زندگي من جريان مي گيرد
 
 وا‍ژه ها در شب ميلاد تو هييت دارند

 وزن شعرت دم «يا فاطمه جان» مي گيرد
 
 كوثرم، سوره ي قرآن شدنت حكمتي است

 اين عياني است كه حجت به بيان مي گيرد
 
 بركت گندم ما بسته به دستاس شماست

 سفره ي مردم ري،كي غم نان مي گيرد
 
 مادري كن! پسرت خورده زمين،زود بيا

 دستم از گرمي دست تو توان مي گيرد
 
 تيرابليس مرا از تو نگيرد خوب است!

 بال ايمان مرا فقر، نشان مي گيرد
 
 اشك هايم به هواي نخي از چادرتان

 سربازار ولاي تو دكان مي گيرد
 
 در شلوغي قيامت تو فقط فكر مني

 دستم از دامنتان برگ امان مي گيرد
 
 در ركوعت همه ي عرش به هم مي ريزد

 سجده را طول نده ! پهلويتان مي گيرد
 
 چه قنوتي سرسجاده ات اي حضرت صبر

 درد انگشت تعجب به دهان مي گيرد
 
 اي قلم صحبتي از رفتن وتابوت نكن

 دل مظلوم ترين مرد جهان مي گيرد
 
شاعر : وحید قاسمی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-حمله به بیت ولایت

 

یکباره آسمان در، جوش و خروش آمد

با نالۀ ملائک، بانگ سروش آمد

دشمن هجوم آورد، بر گلشن ولایت

از پشت در صدای زهرا به گوش آمد

در بین آتش و دود ، یک غنچه گشت مفقود

با ناله در برِ گل ، تا گلفروش آمد

وقتی که محسن او، در خون خویش غلطید

با پهلوی شکسته زهرا به هوش آمد

آنجا که دید دشمن، بسته امام او را

با باری از رسالت ، بر روی دوش آمد

در کوچه های غربت، بگرفت دامنش را

خون در رگان عصمت، ناگه به جوش آمد

بازوی او شکسته، شد از غلاف شمشیر

امّا چو موج و توفان، او درخروش آمد

تا که برد به خانه ، تنها امام خود را

از خانه تا به مسجد ، او سخت کوش آمد

جان امام خود را، زهرا نجات بخشید

امّا به بستر بیماری خموش آمد

زینب ز مادر خود ،آموخته «وفائی»

در نهضت حسینی ، گر لاله پوش آمد

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:17 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

بی مهر فاطمه دل ما ارزشی نداشت

بی اشک های او گل ما ارزشی نداشت

با گریه های اوست که ما گریه کن شدیم

ورنه حیات باطل ما ارزشی نداشت

او مادرانه زحمت مارا کشیده است

بی باغبان که حاصل ما ارزشی نداشت

از برکت ولایت زهرای اطهر است

دنیا اگر مقابل ما ارزشی نداشت

گمراه می شدیم اگر نور او نبود

سیر و سلوک جاهل ما ارزشی نداشت

زهرا اگر نبود در این سیر بندگی

طی کردن مراحل ما ارزشی نداشت

بی نور نام فاطمه در بین عرشیان

زینت نداشت منزل ما ارزشی نداشت

نام حسین گر شده گرمی بزم ما

بی فاطمه محافل ما ارزشی نداشت

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

مادرم...

آیه الکرسی مادر به سفر پشت سرم

خوانده میشد وبگفتا بسلامت پسرم

من به دنیام فقط مادر خود را دارم

و شب و روز و سحر بوسه به دستش کارم

مادر بهتر از ان برگ درختی یست که هست

مادرم ریشه صد برگ و شجر دارد دست

مادرم مثل همه فاطمه هست الگویش

مادرم کل حجاب است کمی انسویش

مادرم در دل خود غصه ما را دارد

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

بي تو اي هستيِ حيدر(ع)چه عذابي بكشم

زار و سرگشته و مُضطر چه عذابي بكشم

هر نفس ، هر دلِ شب آرزوي مرگ كنم

سرِ اين قبرِ مُطَّهر چه عذابي بكشم

چقدر عمرِ تو در خانه¬ي من زود گذشت

آه اي سوره¬ي كوثر چه عذابي بكشم

بعدِ نُه سال از اين شرم، كه خم گشته و پير

دادمت دستِ پيمبر(ص) چه عذابي بكشم

موقعِ رفت و شد از خانه كه مي گردد باز

لنگه¬ي سوخته¬ي در چه عذابي بكشم
نيمي از صورتِ تو پرده¬ي اِبهام گرفت

از غمِ سيلي و معجر چه عذابي بكشم

هر شب از روضه¬ي تكراري كابوسِ حسن(ع)

مادرم را نزن آخر چه عذابي بكشم

زينبت(س)بر سرِ سجاده زبان مي گيرد

من از اين نوحه¬ي مادر چه عذابي بكشم

از خدا در غمِ تو صبرِ مرا مي خواهد

چادر انداخته بر سر چه عذابي بكشم

بچه هاي تو سرِ سفره تحمّل نكنند

جايِ خاليِ تو ديگر چه عذابي بكشم

هيچ كس از خبرِ مرگِ تو افسوس نخورد

بعدِ  تو گشته مُقدر چه عذابي بكشم

بينِ مسجد همه برگشته به من خيره شدند

قاتلت رفت به منبر چه عذابي بكشم
 
از چهل مرد نمائي كه تو را سخت زدند

شده تقدير مكرر چه عذابي بكشم

خارِ چشمم شده خنديدنِ قنفذ هر روز

بي تو اي لاله¬ي پرپر چه عذابي بكشم

                                                شاعر : عليرضا شريف

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

فاطمه سوخت,کباب شد
در رو سرش خراب شد
علی هی دید و آب شد
آخه خرمن اش سوخت
وصله تنش سوخت
غیرتی ها زنش سوخت
زن جلو شوهرش سوخت
بچه با مادرش سوخت

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

هرکه بی دل نشود محرم جانان نشود

آنکه سرگشته یار است پریشان نشود

لقمه نان تو غلامان همه منا سازد

ورنه هر دلشده ای حضرت سلمان نشود

نه دلم ، دارو ندارم ز غم هجر تو سوخت

جز به دستان تو این سوخته درمان نشود

«جابر العظم کسیری» دل ما را دریاب

نقص این عمر به جز وصل تو جبران نشود

گنهم دیدی و یک بار به رویم نزدی

وای بر حال غلامی که پشیمان نشود

ترسم این است و بدانم که سرم می آید

من بمیرم شب هجران تو پایان نشود

عرضه ی عشق کنم محضرت ای محبوبم

سِرّ این غربت خود را ، ز چه عنوان نشود؟

بر تسلای دل هرچه غریب وطن است

هیچ ذکری به خدا ذکر «حسین جان» نشود

قاسم نعمتی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

یا زهرا (س)

 

تحویل سال من با ذکر تو خو گرفته

با قطره های اشکت چشمم وضو گرفته

در فصل شادکامی مشکی به تن نمودم

چون بلبل پر از غم یاد از چمن نمودم

در فاطمیه دارم سالی پر از غم و درد

کانون گرم خانه از داغ تو شده سرد

یافاطمه به روی لبهای من نشسته

چون دل کنار پای یک بی کفن نشسته

زینب به گریه گوید مادر کمی قدم زن

حرف از جدایی از ما جان علی تو کم زن

زخمی به روی گونه زخمی به سینه داری

تو داغ کوچه های تنگ مدینه داری

سیلی و تازیانه ... اشک حسن روانه

طفلی که ناله می زد: مادر بیا به خانه ...

 

سروده : جعفر ابوالفتحی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

تا شاهد شمس و قمر و دورِ زمینیم
جز دستِ خدا درپسِ هـر کار نبیـنیم

از گردش ایّام و تحوّل به مه وسال
یاد آور آن قـادرِ بی چـونِ مُبینـیم

یک عدّه اگر شاد شوند از پی نوروز
در شادی و غم یکـسره ما تابع دینـیم

هفت سین نبود سفره ما چون به همه عُمْر
از سفره احسان علی خوشـه بچینـیم

ما شیعـه نظر بر جَم و جمشید نداریم
سَـروَر بجز از آل پیمبــر نگزینـیم

نوروز مصادف شـده با ماتم زهـرا
ما نیـز ادب کـرده به شادی ننشینـیم

مهدی چو عزادارِ غم مادرِ خویش است
ما هم به تَبَع گشتـه عزادار ؛ چنینـیم

سرگرم به نوروز شدن ؛ غفلتِ از دین
این شرطِ وفا نیست اگر اهل و امینـیم

ایّامِ شهادت شده ما عیــد نگیریم
کز کـوثرِ پرپر چـو شـود یاد غمینیم

آداب و رسـومات زقرآن و زعترت
َآموخته ایم ما و دراین حصنِ حَصینیم

نی سویِ گُنَه رفته و نی عُذر که عید است
ما پیـرو شرعیـم و به کردار متینــیم

سرسبـزی مـا از اثر فیــض ولایت
کـز لطف خـدا با نبی و آل قرینـیم

تا حفظ شود شیعه بسی سعی نیاز است
دلســوز اگر بهر چنیـن دُرِّ ثمینـیم

آید چو بهـار از قدمِ منـجی عالم
ما منتـظر مقـدم آن خوبتـرینـیم

 

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

یازهرا ...

دنده ای کم بشود از کمر یک مادر

پیچ در پیچ شود برگ و بر یک مادر

کاش درباره ی خونی شدن یک سینه

صد و ده بار بپرسم نظر یک مادر

بعد جریان در و سینه و مسمار ای کاش

باز پرپر نشود بال و پر یک مادر

بعد اینکه حسن افتاد به خاک ای عالم

کاش بر خاک نیفتد پسر یک مادر

کوچه ی تنگ مدینه .... حسنش خورد زمین

زیر پا له شده آیا سپر یک مادر؟

وچه سنگین و ثقیل است درون کوچه

ناظر واقعه باشد پدر یک مادر

چه قَدَر سخت و نفسگیر و بد و پر داغ است

درد پهلو بشود همسفر یک مادر

نکند باز خدایا وسط آن کوچه

به سگی پست بیفتد گذر یک مادر

نکند باز بگویند که همسطح شده

با زمینی بدن مختصر یک مادر

 

سروده : جعفر ابوالفتحی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:18 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-مدح

 

گر نگاهی به ما كند زهرا

دردها را دوا كند زهرا

بر دل و جان ما صفا بخشد

گر نگاهی به ما كند زهرا

كم مخواه از عطای بسیارش

كانچه خواهی عطا كند زهرا

خانه ی وحی را ز رخسارش

رشك غار حرا كند زهرا

بضعه ی مصطفی بُوَد آری

جلوه چون مصطفی كند زهرا

نه عجب گر به شأن او گویند

خاك را كیمیا كند زهرا

این مقام كنیز او باشد

تا دگر خود چه ها كند زهرا

چهره پوشد ز مرد نابینا

تا بدین حد حیا كند زهرا

در طرفداری از خدا و رسول

به علی اقتدا كند زهرا

جان خود را و محسن خود را

در ره دین فدا كند زهرا

تا سه شب قوت خانه ی خود

بر مساكین عطا كند زهرا

روز محشر كه از شفاعت خویش

حشر دیگر به پا كند زهرا

همچو مرغی كه دانه بر چیند

دوستان را جدا كند زهرا

چه شود گر ز رحمت بسیار

حاجت ما روا كند زهرا

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-مدح

 

از بوی یاس اوست، جنان آفریده شد

او راز خلقت است و نهان آفریده شد

هم کفو نور حیدر کرار ، فاطمه ست

با این حساب مثل همان آفریده شد

هفت آسمان چو ذره به خاک ره ش شدند

تا چادرش تکاند و جهان آفریده شد

از گندمی که روزی آدم نبود و نیست

از روی لطفِ فاطمه، نان آفریده شد

آب و گلاب و بوته یاس و دوا و درد؛

هر آنچه خواست مادرمان، آفریده شد

بعد خدا و نام نبی، «یاعلی» که گفت؛

حی علی الصلاه و اذان آفریده شد

دست کبود فاطمه از خاک کربلا

مشتی گزید و شیعه از آن آفریده شد

قبل « نفخت فیه...» خدا خنده زد به او

تا خنده کرد فاطمه، جان آفریده شد

اصلا برای گفتن نام حسینِ او

راهی به دل زدند و دهان آفریده شد

لب آفریده شد، عطش و اضطراب هم؛

او گریه کرد و اشک روان آفریده شد

یک قطره اشک مادری اش، بر جهان چکید

از گریه های اوست، امان آفریده شد

تا مُهر شیعه گی به دل و قلب ما زنند

این زخم روی سینه عیان آفریده شد

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:19 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

خمیده تر شده ای بسکه درد بسیار است

نرو بمان که امامت غریب و بی یار است

دوباره دور و بر خانه دیدمش امروز

هنوز قنفذ بی شرم فکر آزار است

میان کوچه تو را پیش من کتک می زد

یکی نگفت نزن، فاطمه عزادار است!

ز بسکه پلک پر از گریه ات ورم کرده

مرددم که به خواب است یا نه بیدار است

سه چارمرتبه امروز بر زمین خوردی

عزیز جان علی چشم تو مگر تار است؟

بیا به جان حسینت زیاد گریه نکن

که خوب نیست برای کسی که بیمار است

ز حال رفته حسن در حیاط افتاده

هنوز لکه خونت به روی دیوار است

دلیل لاغری ات را چه زود فهمیدم

بدون شک همه اش کار نیش مسمار است

بهار خانۀ حیدر چرا چنین شده ای

خودت خزانی و پیراهن تو گلزار است

برو که محسن درخون نشسته آنطرف است

برو که رفتنت انگار بهترین کار است

 

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:19 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها