0

اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-فاطمیه

 

ای کاش سرود معرفت می خواندیم

از دل همه را به غیر حق می راندیم

در مطلع فاطمیه یاری میگفت :

" ای کاش که فاطمیه ای می ماندیم "

***

ما صاحب یک سینه ی غم پروردیم

با فاطمیان الی الابد هم دردیم

سخت است اگر به پشت در جا ماندیم

ای کاش به فاطمیه وارد گردیم

***

ای یاس سپید فاطمیه زهرا

سردار رشید فاطمیه زهرا

ای کاش که در رکاب تو جان بازیم

گردیم شهید فاطمیه زهرا

***

ای وای که آن دل پر احساس شکست

در شهر مدینه قدر الماس شکست

تردید مکن به نا مسلمانی شان

این است سند که شاخه ی یاس شکست

***

صد باغ پر از جوانه تقدیم تو باد

صد دفتر پر ترانه تقدیم تو باد

ای یاس خزان دیده ی مهمانی عشق

این روضه ی نوبرانه تقدیم تو باد

 

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:54 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-فاطمیه

 

نام علی در سینه ما ریشه دارد

آه علی در قلب زهرا ریشه دارد

این ذکر یا زهراست ما را زنده کرده

چونکه در انفاس مسیحا ریشه دارد

این چشم های ما که وقف روضۀ اوست

خشکیده اما بین دریا ریشه دارد

یاس امیرالمؤمنین خشکیدنی نیست

در بهترین گلدان دنیا ریشه دارد

این روضه های فاطمیه مطمئن باش

که در غدیر و بغض مولا ریشه دارد

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:54 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

هوالحي


يا فاطمه شكوه وفا در صفاي توست

قطعا تمام خلقت وهستي براي توست

بي اذن تو كسي نشود وارد بهشت

رمز نجات آدم و عالم ولاي توست

 

مهدی عظیمی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:55 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

با اينكه او آخر ِ سر بوريا شود

 

عريان به رويِ خاكِ بيابان رها شود

 

 

تا فرصت است بهر ِ كفن دست به كار شو

 

 

جانِ شهيد ِ پاره بدن دست به كار شو

 

تا فرصت است در غم ِ غارت شدن بسوز

 

 

خـانـم بـراي ِ زيـنـبـتـان مـعـجـري بـدوز

 

تا فرصت است به زير ِ گلو بوسه اي بزن

 

تا كه نخورده نيزه به او بوسه اي بزن...

 

 

با بازوي شكسته نشستي و دوختي

 

 

با چشم ِ نيم بسته نشستي و دوختي

 

هر سوزني كه رفت به دستت دلت شكست

 

 

ديدي سه شعبه اي وسطِ سينه اش نشست

 

تا تير و نيزه در دهن پادشاه رفت

 

 

بر رويِ پيكر ِ پسرت يك سپاه رفت

 

پـيـراهـنـش هـمـيـنـكـه بـه زيـر ِ گـلـو رسيد

 

 

خنجر به دست و چكمه به پا شمر به او رسيد

 

با بغض و كينه آمد و بر پشت او نشست

 

 

با ضربه هايِ خنجر ِ خود گردنش شكست

 

بين ِ دو نَهر "نَحر" شد آخر حسين تو

 

 

تا كه به نيزه زد سر ِ نور ِ دو عين تو.....

 

.....از هوش رفتي و كفنش نصفه كاره ماند

 

زينب گريست... پيروهنش نصفه كاره ماند...

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:55 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

وصف آن کس که نگنجد به دهان فاطمه است

مدح آن زن که خدا کرده بیان فاطمه است

روز محشر که خلائق همه حیران هستند

آنکه بر ماست فقط دل نگران فاطمه است

فاطمه روح صلات است خدا می داند

" اشهد ان علی " هم به اذان فاطمه است

چهارده قرن سر حرف خودش مانده هنوز

مردتر از همه مردان جهان فاطمه است

دستش افتاد ولی دست علی بالا رفت

یار حیدر به همان قد کمان فاطمه است

این حسینی شدن ما نظر زهرا بود

دوستدار همه ی سینه زنان فاطمه است

مادران شهدا فخر به عالم دارند

مادر هر گل بی نام و نشان فاطمه است

پرورش یافته ی دامنش آیینه ی اوست

زینب فاطمه ، انگار همان فاطمه است

شاعر : رضا رسول زاده

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:55 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 غزل پندیات ، فاطمیه

 

 فدائیان ولایت شعارشان این است

 " که  : مرگ سرخ ، به از زندگی ننگین است "

 

نماز و روزه و حج و زکات جای خودش

مرا مودت یاران حضرتش دین است

 

به فقر خویش بنازد ، گدای دولت دوست

که رزق فقر به از سفره های رنگین است

 

عنان بندگی ازکف مده به خود خواهی

که پیروی ز هوا شیوه ی سلاطین است

 

 مس وجود به کین و حسد چه آلودن ؟

دلی که وقف امامش نگشته مسکین است

 

شکایتی مکن از جور این زمانه ی تلخ

دلا به پای ولی ، جام زهر شیرین است

 

ز آشنا و غریبه ، نصیب ما درد است

شمیم یاد تو بر سوز سینه تسکین است

 

بترس ، خدعه گر ، از آه سینه ی مظلوم

امام منتظران ، راحم المساکین است

 

لباس نور به تن کن ، به خیمه اش رو کن

حریم پاک ، چه جای وجود چرکین است ؟

 

دل عزیز خدا را شکسته کردن چیست ؟

مرید نفس شدن ! این چه رسم و آئین است ؟

 

قدم نهد به دل عاشقان مخلص خود

اقامتش به حریم قلوب حق بین است

 

  *** 

 

دوباره قصه ی قهر از علی و شعله ی در

دوباره یاس ولایت اسیر گلچین است

 

دوباره کوثر طاها و شعله ای جانسوز

دوباره خون به دل یادگار یاسین است

 

 بدان که فاطمه بر درد سینه گریه نکرد

ولی ز غربت مولای خویش غمگین است

 

گلی که بوسه به دستان او نبی می زد

چه شد که مستحق ضربه های سنگین است ؟

 

سید محمد میر هاشمی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:55 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

بعد از این مسجد برو راحت برو راحت بیا

یک سر مویی اگر کم شد ز مویت پای من

 

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:55 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

غزل حضرت زهرا (س)

 

صمیمی است همیشه بیان دست خدا

سرود عاطفه خواند زبان دست خدا

 

 سر تمام خلائق به پای اهل ولا

سر ملائکه بر آستان دست خدا

 

چرا ز ماذنه ی دل نمی رسد بر گوش ؟

اذان عشق که باشد از آن دست خدا

 

امان ز دست زمانی که عشق گم گردد

به یادم آمده اینک زمان دست خدا

 

چه فتنه ها همه در جای جای شهر خدا

چه غصّه ها همه در آشیان دست خدا

 

بریده بود نفس های سینه ای آنجا

بریده بود به کوچه امان دست خدا

 

نهفته بود غم غربتی به سینه ی حق

شکفته بود گلی در میان دست خدا

 

الهه ای که به عالم زبانزد کرم است

نشسته منتظر ارمغان دست خدا

 

تو ای مدافع قامت کمان دست خدا

تو ای مسافر غربت به جان دست خدا

 

ببین که ساحل چشمان عشق طوفانی است

ببین که موج زند دیدگان دست خدا

 

سرشک دیده اش از دست تو تمنّا داشت

شکسته بود مگر استخوان دست خدا

 

گل قنوت سحرگاه او پر از شبنم

ببارد از غم تو آسمان دست خدا

 

اگر چه شد ز سرت سایه ی نبی کوتاه

چه غم ، پناه تو شد سایبان دست خدا

 

توان نمانده علی را ، کند پرستاری

تو را که بوده ای عمری توان دست خدا

 

نوازش تن مجروح توست مرگ علی

چه سخت می گذرد امتحان دست خدا

 

تو را شکسته دلان در بقیع چه می جویند ؟

که هست مرقد تو پرنیان دست خدا

 

به پای محمل سبزت فرشته دست افشان

که دست خویش ندادی نشان دست خدا 

 

سید محمد میر هاشمی

 

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:55 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

تا ابد هر دو جهان بر سر خوان زهراست

عطر جنت ز دم مشک فشان زهراست

سر مستور خدا کیست بجز کفو علی ؟

زنده حیدر به خدا با ضربان زهراست

این زمین ظرفیت روح خدایی ش نداشت

سند معتبرم قبر نهان زهراست

خون او در رگ عشاق علی می جوشد

جان ما فاطمیون بسته به جان زهراست

روز محشر که فراری است پسر از مادر

روی پیشانی ما خط امان زهراست

ترسی از مرگ نداریم و همه خوشحالیم

کار ما تا که به دست پسران زهراست

گنبد مسجد و محراب ، اگر هست هلال

یادگاری ز همان قد کمان زهراست

شاعر : رضا رسول زاده ...

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:56 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

همین که آه میکشی، حیدر خجالت میکشد

از این نگاه خسته تا محشر خجالت میکشد

تا ماجرای کوچه را یک یک حکایت میکنی

حس میکنم غیر از حسن، معجر خجالت میکشد

پهلو به پهلو میشوی، دردت مکرر میشود

پهلو اگر آرام شد، از سر خجالت میکشد

یک سوم از سادات را با فاطمه آتش زدند

حالا کنار شعله، خاکستر خجالت میکشد

آری یقینا هر چه شد، بین در و دیوار شد

وقتی مقصر بوده میخِ در، خجالت میکشد

هر روز درد تازه ای در پیکرت رو میشود

از رنگ سرخ پیرهن، بستر خجالت میکشد

هنگام دفن فاطمه، دستی ز قبر آمد برون

حالا علی در لحظه ی آخر خجالت میکشد

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:56 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-کوچه بنی هاشم

 

وقتی که می افتد، می افتم بی اراده

مادر به من افتادگی را یاد داده

او می دود در کوچه با رنگی پریده

من می دوم دنبال او، پای پیاده

من می دوم این کوچه ها را با دلی خون

او می رود پیش پدر خاکی و ساده

آمد به خانه مادرم مثل همیشه

انگار اصلاً اتفاقی رخ نداده

امّا خودم دیدم که مردی راه سد کرد

با مادرم آن بی حیا در کوچه بد کرد

سیلی زد و مادر به روی خاک افتاد

روح پدر با سر به روی خاک افتاد

از روی ماه فاطمه در کوچه ای تنگ

دیدم هزار اختر به روی خاک افتاد

یک گل در این دنیا ز پیغمبر به جا بود

آن هم ولی پرپر به روی خاک افتاد

در مادر زمین افتاد امّا شکر می کرد

با چادر و معجر به روی خاک افتاد

ای وای از کربُبلا و عصر غارت

ای وای از بی معجری، وای از جسارت

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:56 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

ساقی از من خواسته سر پای ساغر بشکنم

پای این مستی سر خودرا مکرر بشکنم

هرکسی افتاده تر باشد به عرشش میبرند

نوبت آنست پیش حضرتش پر بشکنم..

نرخ ناز چشم یار از سیم و زر بالاتر است

باید از بهر نگاهش قیمت زر بشکنم

تا قیامت ننگ بر پیشانی من مستدام

قامتم را جز در این خاندان گر بشکنم...

بی قرار بی قرارم وقت آن کی میرسد

کاسه صبر خودم را پیش دلبر بشکنم

کم محلی ها مرا پابندتر هم میکند..

در برویم گر ببندد یار من در بشکنم...

باده میخانه دلدار میسازد به من

ساغر هرکس به جز ساقی کوثر بشکنم

هرچه میخواهی دراین دنیا بیاور برسرم

لطف کن نگذار پیش خلق محشر بشکنم..

نور بر قبرش ببارد خوب گفت استاد من!

که غرورم را فقط در پیش حیدر بشکنم

این سه ماهه نذر کردم در تمام روضه ها

بغض خودرا در غم پهلوی مادر بشکنم..

پای تا سر بهر سر دادن به پایش آمدم

ساقی از من خواسته سر پای ساغر بشکنم..

شاعز : سید پوریا هاشمی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:56 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-زبان حال حضرت زینب(س)

 

زودتر کاش بمیرم ز غم اما چکنم

مانده ام با تن تبدار توُ با چکنم

خواستم تا که نَگِریَم به کنار بابا

خواستم تا که نَگِریَم به تو اما چه کنم

گریه سخت است به مَردِ تو ولی می گرید

زیر لب زمزمه اش این شده زهرا چکنم

از سر شب که زدی شانه به مویم به لبت

خون به جای نفست آمده حالا چکنم

بسکه خون می چکد از پیرهن تازه ی تو

بارها گفته ام ای وای که بابا چکنم

دیدم آن روز چه آمد به سرت در آتش

مانده بودم که در آن همهمه تنها چکنم

در و دیوار به هم خورد و تو را خُرد نمود

می شنیدم نفست را که خدایا چکنم

من به دنبال تو و ، فکر همه کشتن تو

کَس نمی گفت که در زیر قدم ها چکنم

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:56 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

رشیده ام چه شده دست بر کمر داری؟

به جای خنده چرا چشم های تر داری؟

جمیله ام چقدر صورتت عوض شده است

حبیبه ام چه شده حال محتضر داری؟

طبیبه ام که نگاهت مسیح قلب من است

نرو، نرو، تو که از حال من خبر داری

از این نگاه پر از اشک می توان فهمید

چه خاطرات مگویی از آن گذر داری؟

برای وضعیت پهلویت ضرر دارد

اگر ز روی زمین پرِّ کاه برداری

قرارمان که ز یادت نرفته فاطمه جان

شریک غربت من نیت سفر داری؟

میان کوچه خودم با دو چشم خود دیدم

تو بیشتر ز چهل مرد هم جگر داری

چگونه ضربه به تو این همه اثر کرده؟

تویی که از پر جبرییل ها سپر داری

 

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:56 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

وای مادرم....

نـخـل امـیـد مرتضی برگ و برش ریخت

 

تـا لـشـگر کینه به روی هـمسرش ریخت

 

 

تـصـویـر سـبـز خـانـه اش آتش گرفت و

 

بـا صـاعـقـه از خـاطـرات او درش ریخت

 

 

آغـاز حـج فـاطـمـه از پـشـتت در بــود

 

در اولـیـن طـوف حرم بال و پرش ریخت

 

 

زهـرا حـمـایـل کـرده بود عزم خودش را

 

صـد حـیف اما لشگری روی سرش ریخت

 

 

حـجـم طـنابی را که دست شوهرش دید

 

گـرد غـبـار زیـر پـایـش را سرش ریخت

 

 

یـک لـشـگـری از ابـرهـه دور ولـی بـود

 

یک یاعلی گفت و سپاهی در برش ریخت

 

 

زهـرا کـمــربـنـد عـلـی را ول نمی کرد

 

چـنـدیـن نفر باهم زدند تا آخرش ریخت

 

 

با یک غلافی که در آن شمشیر هم داشت

 

او را زدنـد تـا کـه نگین ها و زرش ریخت

 

 

آن هـا حـریـف جـنـگ بـا حـیدر نبودند

 

زن را زدنـد تـا کـه غرور شوهرش ریخت

 

 

قـنـفـذ رسـیـد و تـازیـانـه مـاند و مادر

 

آنـقـدر زد تـا رنـگ از نـیـلوفرش ریخت

 

 

جـای فـتادن هـای او را  مـی توان یافت

 

حـتی میـان راه چند جایی سرش ریخت  

 

 

آمــاده شــد عـالـم شـود ویـرانـه آبـاد

 

تـا فـکر نـفـرین از کنار معجرش ریخت ...

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  12:04 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها