0

اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

«بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت
اندر آن شور و نوا خوش ناله های زار داشت»/
باغبان رفت و دل بلبل به گل خوش گشته بود
گرچه از هجر جگرسوزش دلی غمبار داشت/
دشمن پرکینه اما نقشه های بد کشید
زین پس او با بلبل و با گل دوچندان کار داشت/
بار اول سیلی خصمانه ای بر گل بزد
بعد ازآن رخسار گل، ردها ز جای خار داشت/
بار دیگر غنچۀ نشکفته را پرپر نمود
آخر او از ساحت گل نفرتی سرشار داشت/
وحشیانه با لگد می زد که در را وا کند
کی ابا از میخ در یا زبری دیوار داشت/
باغبان صدها سفارش از برای گل نمود
برگ گل کی نسبتی با تیزی مسمار داشت/
بار دیگر آتشی از جان خود بیرون کشید
قصد سوزانیدن گل با همه گلزار داشت/
بعد از آن هم بلبل باغ خدا را بند کرد
آخر این جانی دلی پرکینه و بیمار داشت/
پیش چشم بلبل او شلاق بر گل می زند
از خدا، از خلق، از وجدان خود کی عار داشت/
دیگر اما گل به عمر پر غم و کوتاه خود
چشم پرخون و دل افسرده و غمبار داشت/
گل کتک خورد و پریشان گشت و پژمرد و فسرد
از جفای ناکسان او روزگاری زار داشت/
چـــند روزی بیـــش در زندان آب و گل نبود
بیـــــش از هفت آسمان او خاطرات تار داشت...

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

کاش من هم ،جای زهرا ،سرخِ سیلی می‌شدم
کاش مرهم ،یا دوایِ روی ِنیلی می‌شدم
آتش نمرود گر،بردرگلستان می‌شدش
کاش من هم ،شبنمی‌بریاس سوزان می‌شدم
آسمان آن شب اگر تارو غبار آلوده بود
کاش من هم ،قطره ای برآن بیابان می‌شدم
خشکسالی بوداگر،آبی نبود برآتشی
کاش من هم ،کوثر جاری باران می‌شدم
غنچه‌ها گرد شقا یق ،حلقه ای گلگون زدند
کاش من هم ،نم نمی‌برآن گلستان می‌شدم
ناله ی مادراگر،آه یتیمان راشنید
کاش من هم ،دردشان را گاه درمان می‌شدم
صوت قرآن علی ،بادست بسته جان گرفت
کاش من هم ،همنوای صوت قرآن می‌شدم
فاطمه گرهست نامی‌برزبان وجان من
کاش من هم از گنهکاری پشیمان می‌شدم

سروده :فاطمه خمسی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

بتاب ای ماه امشب در سرای غمسرای من
که تاریک است وبی روح است بی زهرا سرای من
بخوان قرآن برایم سوره کوثربه نام رب
که با صوتت قرین گردد همی سوزو نوای من
شنواز غربت زهرا زبعد رحلت بابا
که دربیت الحزن گرید برای غصه های من
ملک نازل به زهرا شد عطا بنمود مصحف را
خبرداد ازهمه سرّجهان دارا لشفای من
به محراب می درخشید اسوه ی عترت
شب ظلمت منور شد به نور مه لقای من
همی رسوا نموده دشمن بد سیرت خود را
به جنگ سردومخفی کفن ودفنش در سرای من
علی محرم ندارد بعد زهرا تا بگوید رازدل بااو
به چاه تیره سررامی برد مشگل گشای من
زسوزدردوهجرانش مثال شمع می سوزم
پرید ازدست ورفته یار پرمهرووفای من
مدینه کو پرستویی که من بال وپرش بودم
شکسته بال وپر گردیده آن درد آ شنای من
ببین گلهای دامانش که گشته زرد وپرمرده
همه با عضه می گریند امشب پا به پا ی من


سروده :مرحومه بانو فقیه زاده

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

نام زهرا یک جهان معنا بود

نام زهرا احسن الاسما بود


نام زهرا مشتق از نام خداست
زینت کرسی وعرش کبریاست

نام زهرا ذکر اهل دل بود
نام زهرا حل هر مشکل بود

نام زهرا یک مدینه ماتم است
داستان رنج های عالم است

نام زهرا نام یار حیدر است
یاوری که بین دیوار ودر است

نام زهرا نام غمناکی بود
من بمیرم چادرش خاکی بود

نام زهرا نام یک دلخسته است
صاحب یک پهلوی بشکسته است

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:47 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

کوچه باریک شد و بد به دلم شور افتاد
سایه ابر سیه بر روی آن نور افتاد ...

وای این کوچه چرا این همه تاریک شده ...
مادرم زود برو ... کوچه چه باریک شده

تیره و تار شده حال و هوای کوچه
مردم آزار شده حال و هوای کوچه ...

ناگهان چشم من افتاد بر آن دیو بزرگ
سوی ما آمد و اِستاد همان ثانی گرگ

تا نگاهم سویش افتاد فقط ترسیدم ...
نعره زد ... سرخ شد و من به خودم لرزیدم

ناگهان پنجه خود را به روی ماه کشید
مادرم در وسط کوچه فقط آه کشید

مادرم نقش زمین شد به غرورم برخورد
قسمتش سیلی کین شد ... به غرورم برخورد

از سر و پای وجودم ... به غرورم برخورد
کودکی بیش نبودم به غرورم برخورد ...

وسط کوچه چرا مادر من سیلی خورد
چادر خاکی و خونی ... دل من را آزرد ...

مادرم خورد زمین عرش خدا خورد زمین
آسمانها و زمین ... هردو سرا خورد زمین

شاعر اهل بیت (علیهم السلام) : سینا امینی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:48 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

از آن روزی که سوزاندند باغ خانه مارا
به جز غم کس نمی گیرد سراغ خانه مارا

نه ایوب ونه یعقوب ونه ابراهیم ونه یحیی
کند یکدم تحمل درد و داغ خانه مارا

شود هرچند سوزش بیشتر کمتر شود نورش
چه طوفانی فکند از پا چراغ خانه مارا

چه جای شکوه زین مردم که گرداندند روازما
چرا سلمان نمی گیرد سراغ خانه مارا

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:48 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

لطـیف خــانهء مـن ، نازنیــن مـن، بانــــو

میــــان خانـه مـــرو راه بـر روی زانـــو

حریف دشمن من گشته ای نه در خانه

میان کوچه و بازار و مسجد و هرسو

بیا و روی مگیر از من ای حبیبهء من

به من بگو که چرا اینچنین شدی کم رو

ز بس که غربت تو دلخراش و جان کاه است

شبانه بردمت از خانه ، ای گل شب بو

چراغ خانهء من ، روشنای چشم منی

بیا و جان حسن اینچنین مزن سوسو

نود شب است که در خانه گوشه گیر شدی

ز زخم ســـینه و پهــلو و صــورت و بـــازو

تو خـــانه دار تــرین مــــادری ولـی زهـــرا

بیـــا و دست مبـر ایـن سـری تو بر جــارو

نگاه های دم آخرت پر از حرف است

چرا تو خیره شدی اینقدر به زیر گلو

میان مجلسشان یک حرامی ملعون

سرت گرفته به دستش ولی چرا از مو

میـــان کشمــکش قــتله گاه تو زینب

دوید و ناله زد: ای ناکسان لباسش کو

تمام پیکر تو خونی است و زخم شده

امان ز زخم دهن ، صد امان ز زخم گلو

 

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:51 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-صبر مولا

 

فریاد داشت در دلش.... اما سکوت کرد

شد ذره ذره آب، علی... تا سکوت کرد

چون روز روشن است علی حق محض بود

در پیش حق او همه دنیا سکوت کرد

دستش اگر چه بسته ولی دست بسته نیست

تنها به امر عالم بالا سکوت کرد

گفتند یک نفر که یهودی است، شیعه شد

وقتی که دید حضرت مولا سکوت کرد

وقتی صدای (فضه خُذینی) بلند شد

صد بار مُرد و زنده شد، اما سکوت کرد

مردی کنار همسرش از شرم گریه کرد

مردی غریب و خسته و تنها، سکوت کرد

با قاتلین فاطمه هر روز روبروست

خون شد دلش اگر چه در آنجا، سکوت کرد

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:51 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-حمله به بیت ولایت

 

درست لحظه ی برخورد داس با ساقه

صدای مرگ به گوش درخت می آید

به گوش داس صدایی نمی رسد ، امّا

به گوش باغ خروش درخت می آید

 

درست مثل همان ساقه ی غیور و رشید

به کوچه مادر سادات تا هویدا شد

به ضربه های چهل دیو داس بدست

چنان درخت وجود شکسته اش تا شد

 

همین که در وسط کوچه برگریزان شد

صدای پای شیاطین به آسمان پیچید

طنین خش خش برگی که زیر پا افتاد

طناب غم شد و بر دست باغبان پیچید

 

و دست بسته که بوده، بجز امامی که

کنار هیبت او قدّ کوه خم می شد

و ذوالفقار علی تا برقص می آمد

وجود دور و بر او پر از عدم می شد

 

نبست دست علی را کسی بجز دنیا

که جلوه اش بخدا اولّی و دوّمی اند

تبر بدوش کنار سکوت و صبر علی

پی شکست غرور نجیب فاطمی اند

 

غرور فاطمه را دست کم نگیر، ببین

چگونه پای علی شاخ و بال می ریزد

علی که بسته دودستش، فقط ز دیده ی خود

برای فاطمه اشکی زلال می ریزد

 

غم بزرگ پیمبر دوباره اوج گرفت

دوباره آب جری شد، دوباره از سر رفت

همینکه فاطمه افتاد توی کوچه، علی

به خویش گفت دوباره زِ ما پیمبر رفت

 

همیشه آخر این قصه های بغض آلود

شبیه اولشان سختِ سخت می گردد

بقای باغ بهایی نداشت جز اینکه

دوباره باغ علی بی درخت می گردد

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:51 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

رنگ خاکستر و خونابه که درهم شده است...

چهره ات زیر کبودی ش چه مبهم شده است

آنقدر درد کشیدی ز خوراک افتادی....

قوت تو آه و کمی گریه نم نم شده است

کوه صبری ولی از درد به خود می پیچی

بعد از آن ضربه ی در طاقت تو کم شده است

من شریک غم و شادی تو ام فاطمه جان

مثل قد خم تو، قامت من خم شده است

دور بازوی علی مثل رخ تو زخم است

این هم از لطف طناب است که محکم شده است

پیش چشمت که حسین می گذرد، می شکنی

در دلت صحنه گودال مجسم شده است؟

چادر خاکی تو روی زمین نیست دگر

بر در خیمه مهدی تو پرچم شده است

 

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:51 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-مدح و مناجات

 

با ذات خدا، ذات و مقامت واجب

ای باطن کعبه احترامت واجب

"لا ینطق عن الهوی" است تفسیر شما

یعنی که عمل به هر کلامت واجب

از سوی پدر به تو مکرر صلوات

مانند نماز است سلامت واجب

ما نوکر نوکران زهرا هستیم

پس بوسه به دستان غلامت واجب

هرگز نشدی مکدر از صبر علی

چون صبر شده است بر امامت واجب

احساس نبوده همه اش ایمان است

در کوچه و پشت در، قیامت واجب

"یا مهدی" تو ز پشت در یعنی که...

بر حضرت مهدی انتقامت واجب

در روز جزا حکم فقط حکم شماست

راضی شدن شما، قیامت، واجب

 

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:51 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت-غربت امیرالمومنین(ع)

 

نگاه حیدری اش خیره خیره بر در بود

و نیمه های وجودش میان بستر بود

نفس نفس زدن فاطمه عذابش داد

که چشم او همه شب تا خود سحر تر بود

زمین نخورده کسی پیش چشم غیرتی اش

یگانه یار غریبان شهر، حیدر بود

علی، علی است میان مدینه تا وقتی...

کنار حضرت مولا، وجود کوثر بود

و  پشت گرمی او در کشاکش سختی

نگاهِ  فاطمیِ دختر پیمبر بود

فدک بهانه شده بود، کینه دیرینه است

تمام نقشه ی شان انتقام خیبر بود

برای قتل علی تیر و نیزه کاری نیست

برای کشتن او راه های بهتر بود...

هجوم و آتش و دود و غلافِ نامردی...

...دو دست بسته و چشمی که سوی دلبر بود

ندای (فضه خُذینی) بلند شد، یعنی...

ز دست رفته...تمامِ امیدِ مادر بود

هنوز فکر و خیالش چقدر آشفته است

به یاد کوچه باریک و حال معجر بود

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:51 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

جرییل آمده به پرستاری شما

فطرس به سینه می زند از زاری شما

با گریه ی تو عرش خدا گریه می کند

حتی خدا نشسته به غمخواری شما

تنها فدک نه، محسن تان را گرفته اند

یک نسل محسنی است طلبکاری شما

چشمت، سرت، تمام تنت درد می کند

یک ... دو ... سه تا نبوده گرفتاری شما

تا آه می کشی علی از هوش می رود

خیبر شکن شکسته ز بیماری شما

با آه تو حسین و حسن آه می کشند

زینب نشسته است به دلداری شما

در کوچه پرچم علوی دست های توست

حیدر نداشته به علمداری شما

دستت شکست و بعد غرور علی شکست

ساده نبوده حرف فداکاری شما

بدتر ز اهل کوفه زنان مدینه اند

یک تن نیامده به هواداری شما

آتش گرفته جان در و میخ و پیرهن ...

یک خانه است غرق عزاداری شما

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:52 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

یا زهــرا...
وکرامات شما کار دو صد مریم نیست

بخدا اینهمه اعجاز کرامت کم نیست

ما مسلمان شده نان شب زهرائیم

هر که خود نوکر این خانه نخواند آدم نیست

فاطمه اسوه زنهاست به دنیا تنها

بخدا خوبتر از فاطمه در عالم نیست

من فقط فاطمه را در دو جهان دارم هیچ

بخدا حب کسی غیر تو در قلبم نیست

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:52 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حال که چرخیدن این آسیاب از دست رفت

از یتیمان مدینه رنگ خواب از دست رفت

"عالم اسرار حیدر" ،"جان حیدر" رفتی و

مانده ام که فاطمه یا بوتراب از دست رفت

(میخ و سیلی تازیانه) یک طرف چون فاطمه

دید تا بر دست حیدر او طناب از دست رفت

فکر میکردند علی همراه خود یاری نداشت

طرحشان با بود زهرا شد خراب از دست رفت

بی دعای فاطمه دردی دوایش نیست پس...

از دعاهای مدینه استجاب از دست رفت

درد دل کن چاه را از خون قلبش پر بکن

آنکه بودش بر غمت میشد جواب از دست رفت

رفتی اما زینبت پشت وپناهی بود که

کل عمرش در میان اضطراب از دست رفت

شاید آن وقتی نبودی زینبت میگفت که...

آنکه شب ها بر حسین میداد آب از دست رفت

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:52 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها