0

اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

قرار من چه کسی بعد تو قرار علیست
پس از تو بانوی خانه! که خانه دار علیست

تو جسم و جان منی بین قبر خوابیدی
و این مزار، مزار تو نه مزار علیست

دلیل خیسی این خاک، اشک نیست فقط
کمی هم از عرق روی شرمسار علیست

تو یاس بودی و در باغ، پرپرت کردند
عجیب نیست اسیر خزان، بهار علیست

پس از تو آنچه سپید است گیسوی حسن است
پس از تو آنچه سیاه است روزگار علیست

غذای دیشبمان دستپخت زینب بود
چنان تو و پدرت، دخترت کنار علیست

دری که سوخته، دارد هنوز می سوزد
چرا که مستمع روضه های یار علیست

منم که ماندم و لبخند و طعنه ی یک شهر
وگرنه خانه ی تو نزد کردگار علیست

به روی شانه ی تو چند موی سوخته بود
نه موی سوخته بلکه طناب دار علیست

محمد بیابانی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

رفتی، ببین به غصه وغم مبتلا شدم

بایاد سیلی و رخ نیلی چه ها شدم

بعد از نبی دلم به حضور تو گرم بود

بعد از تو دلشکسته صد ماجرا شدم

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:42 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-تشییع و تدفین

 

مولا ز فراق خونجگر بود

از هر شبِ خود غریب تر بود

تابوتِ حبیبه اش به دوشش

خاموش و بر آسمان خروشش

شب سوخت به اشکِ بی صدایش

تابوت گریست از برایش

میبُرد کتابِ غربتش را

میدید ز دور، تربتش را

میسوخت به یادِ آن شهیده

میرفت به قامتِ خمیده

دنبالِ جنازه با دلی چاک

هر چندقدم فتاد بر خاک

یک دست به سویِ حَیِّ مَنّان

دستِ دگرش به دوشِ سلمان

مقداد بر او نظاره میکرد

تقدیم غمش ستاره میکرد

میریخت سرشک بر عُذارش

میکرد نگه به قبر یارش

کای قبر، امیدِ حیدر است این

پاکیزه گُلِ پیمبر است این

جانانِ من است این تن پاک

آرام به بر بگیرش ای خاک

او صَدْمه یِ بیشمار دیده

او در پسِ در فشار دیده

اکنون که تو گشته ای مزارش

ای قبر دگر نده فشارش

اُمّیدِ دلِ مرا، زمانه

بگرفت زمن به تازیانه

این است شهیده ی ولایت

خونِ کفنش کند روایت

دستش به غلافِ تیغِ دشمن

گردید جدا ز دامنِ من

پس چشم ز جان خویشتن بست

بگرفت جنازه را سَرِ دست

جان بر سر دست خود نهاده

تنها و غریب ایستاده

دیدند برای اوّلین بار

لرزید علی در آن شب تار

کس نیست جنازه را بگیرد

ای وای اگر علی بمیرد

ناگه دل شب در آن بیابان

از قبر، دو دست شد نمایان

کای مظهر اقتدار و غیرت

وی رفته فرو به بحر حیرت

من صاحب این امانت هستم

بسپار گل مرا به دستم

آن شب که چو گُل ز هم شکفتی

زهرای مرا ز من گرفتی

بر دست تو دست او نهادم

کی یاس کبود بر تو دادم؟!

دردا که گلم پر از نشانه است

نیلوفرِ دست تازیانه است

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

ما به زیر علم زهراییم

گرد و خاک قدم زهراییم

 

افتخار همه ی ما این است

نوکران عجم زهراییم

 

سفره اش تا به قیامت پهن است

ریزه خوار نِعَم زهراییم

 

نفَسش حکم مسیحا دارد

زنده از فیض دم زهراییم

 

مدح او زمزمه های لب ماست

چون که ما محتشم زهراییم

 

ما دو تا چشمه ی کوثر داریم

گریه کن های غم زهراییم

 

بین هیأت همه احساس کنیم

در طواف حرم زهراییم

 

«الف قامت» او «دال» شده

راوی قدّ خم زهراییم


زخم پهلویش اگر جلوه گر است

همه اش زیر سر میخ در است

 

مرد خیبر، سپرش افتاده

بین بستر قمرش افتاده

 

چه قدَر فاطمه بی حال شده

به روی شانه سرش افتاده

 

به کجا خیره شده کاین گونه

آتشی بر جگرش افتاده

 

خانه را می نگرد با دقّت

خانه ای را که درش افتاده

 

عکس دیوار و در سوخته ای

باز هم در نظرش افتاده

 

اشک در دیده ی او حلقه زده

باز یاد پسرش افتاده

 

شجر طیّبه ی باغ خدا

ثلثی از برگ و برش افتاده

 

تا گل زخم گل یاس شکفت

مرد خیبر کمرش تا شد و گفت :

 

فاطمه! حال مرا زار نکن

غصّه را بر سرم آوار نکن

 

گفته ای تا که حلالت بکنم

باشد ... این گونه تو اصرار نکن

 

چه کنم خانه تکانی نکنی؟!

عشق خود را به من اظهار نکن

 

فضّه و زینبت این جا هستند

دیگر امروز غذا بار نکن

 

زخم پهلوی تو سر وا کرده

این قدَر جان علی کار نکن

 

باز هم خاطره ها زنده شده

هی نظر بر نوک مسمار نکن

 

لااقل پیش دو چشم حسنت

تکیه بر قامت دیوار نکن

 

این قدر آه نکش پیش حسین

گریه بر دست علمدار نکن

 

جمله ی « آه غریب مادر» ...

... را دگر این همه تکرار نکن

 

این قدر روضه ی گودال نخوان

این قدر از تن پامال نخوانش

شاعر : محمد فردوسی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

می نویسم به چشم تر مادر

می نویسم به روی در مادر

با همین پاره ی جگر مادر

سوختم از سکوت اگر مادر

می نویسم مرا ببر مادر

خواهرم نامِ مادر آورده

چادر گریه آور آورده

غم من باز هم سرآورده

کوچه دادِ مرا در آورده

باز رفتم به آن گذر مادر

کوچه بود و عبور بانویش

کوچه و یک بهشت در کویش

مادری و فرشته هر سویش

باد حتی نخورده بر رویش

من از کوچه بی خبر مادر

کوچه بود و غروب غم بارش

کوچه بود و دو تا عزا دارش

کوچه ی سنگی و دو دیوارش

کوچه و سنگ های بسیارش

کوچه پر شد زِ رهگذر مادر

دیدم آنجا هزار مشکل را

بسته بودند راه منزل را

جمع نا محرم و ارازل را

دیدم آن روز دست قاتل را

وای از چشم خیره سر مادر

چشم خود را که بست زد سیلی

دید بی حیدر است زد سیلی

وای با پشت دست زد سیلی

گونه ای را شکست زد سیلی

سنگ دیوار بود و سر مادر

می زدم داد که نزن نامرد

کُشتی اش پیش چشم من نامرد

جای مادر مرا بزن نامرد

یک نفر بین چند تن نامرد

از غرورم شکسته تر مادر

او زد و هر دو تا زمین خوردیم

هر دوتا بی هوا زمین خوردیم

پیش نامردها زمین خوردیم

خنده کردند تا زمین خوردیم

چادر و خون و خاکِ تر مادر


شاعر : حسن لطفی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

خبر رسیده به چیدن سر تبر گرم است

اگرچه مادر خانه به بستر است ولی

تنور خانه سه ماه است بیشتر گرم است

تنور خانه ی زهرا"س" اگر که در سر ظهر

تنور غصه ی حیدر ولی سحر گرم است

نشسته اند ملائک به مکتب زهرا"س"

جهان به قصه ی دیوار و میخ سرگرم است

چهل نفر بشود کل شهر، در عالم

فقط علی ست که پشتش به یک نفر گرم است

پسر به گرمی آغوش مادرش زنده است

اگر چه تا ابد آغوش این پدر گرم است

خبر رسیده که بعد از هزار و اندی سال

بدون آتش و هیزم هنوز در گرم است

شاعر :  مهدی رحیمی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:43 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

ای شهر جای زخم کمی التیام باش

ای روزگار چند صباحی به کام باش

جمعیتی رسید ز دارالنّفاق شهر

روح الامین مراقب دارالسّلام باش

ای داد بی طهارت نامحترم خموش

پشت در است طاهره با احترام باش

این هیزم از کدام جهنم رسیده است

ای در نسوز جان علی با دوام باش

اینجا "خلیله" در وسط شعله مانده است

یا نار بهر فاطمه "برداً سلام" باش

ای آهنی که کوره ی هیزم چشیده ای

دور از محل بوسه ی خیرالانام باش

سیصد مهاجم آمده ای بی دفاع من

در فکر دفع کردن این ازدحام باش

دیدم که تازیانه به گوش قلاف گفت

حالا پی شکنجه ی روح امام باش

شاعز : میلاد حسنی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

محبوبه ی حق نور دل حضرت خاتم

ای صدر نشین شرف و عصمت تاریخ

مجموعه ی هستی شده در در هست تو متغم

جائی که خدا وصف تو را کرده به کوثر

جائی که دمادم بزند دم ز تو ادم

جائی که تو را مدح کند ایهء تطهیر

جائی که پدر خوانده تو را ام پدر هم

گویم چه به توصیف تو ای نادره ء دهر

هرگز نتوان قطره کند منقبت یم

انقدر بگویم که توئی فوق تصور

عاجز بود از انکه کند درک تو را وهم

حق خوانده تو را طاهره در مجمع قران

زیرا که تویی پاکتر از پاکی شبنم

در عرش به منصوره توئی شهره ء افاق

در فرش تو را نام فراوان شده توام

یک فوج تو را فاطمه خوانند که هستی

یک دسته تو را راضیه دانند مسلم

هم فاطمه و عالمه و عاطفه ای تو

بین همه اسماء تو زهرا شده اقدم

از شوق تو در مروه کند هروله هاجر

شد در هدفش اسیه بهر تو مصمم

سارا و صفورا زده اند دست توسل

بر دامن پر مهر تو ای بانوی عالم

ام النجبا ام اب و ام کتابی

ناموس خدا هستی و هم همسر بن عم

گنجینه ء اسراری و در خلوت لاهوت

کس نیست به اسرار خدا غیر تو محرم

از شرم تو شرمنده بود تا ابد الدهر

ماه و زحل و مشتری ونیر اعظم

از چشمه جوشان تو شد ساری و جاری

در کعبه و در باغ جنان کوثر و زمزم

از جود و سخای تو زبانم شده الکن

چون ریزه خور خوان گدایت شده حاتم

از یمن قدوم تو زمین خلد برین است

از مقدم تو باغ ولایت شده خرم

از بس که مقام تو عظیم است و رفیع است

شد اینه دار حرمت حضرت مریم

ای مام حسین و حسن ای شافعه ء حشر

نسوان جهانند موخر تو مقدم

با این همه قدر و عظمت بعد پیمبر

در فصل جوانی ز چه شد قامت تو خم

از ضربت در پهلویت از کینه شکستند

کز بهر علی دوخته شد جامه ء ماتم

زخمی که زداغ پدرت بو به سینه

بودش مگر میخ در سوخته مرحم

سیلی عوض مزد رسالت که تو را زد

ا نسان که تو رخ را ننمودی به علی هم

جا دارد اگر شهپر جبریل بسوزد

از ماتم جانسوز تو مظلومه ء عالم

حمیدکریمی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

کور بودی و ندیدی پسرم می لرزید؟

دستهای حسنم دورو برم می لرزید؟

کور بودی که سرم گوشه دیوار گرفت

ابرویم خون شد و چشمان ترم می لرزید؟

حسنم دست به زیر بغلم می برد و

وقت برخواستنم هم کمرم می لرزید؟

شهر با ضربه تو دور سرم می چرخید

چند ثانیه ندیدی که پسرم می لرزید؟

تازدی از وسط کوچه مسیرم گم شد

چند باری به زمین خورد پرم می لرزید

بی مروت تو ندیدی که به هنگام زدن

وسط خاک وجود پدرم می لرزید؟

تو از اول سرفرصت پی سودی بودی

شک ندارم که همیشه تو یهودی بودی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

هم فاطمه پس از دو ساعت پسر نداشت

هم مرتضی پس از دو سه هفته سپر نداشت

تقسیم شد نداشتنی ها به اعتدال

پهلو اگر شکست علی هم خبر نداشت

هم جان خویش داده و هم جان جان خویش

زهرای تو ببخش از این بیشتر نداشت

رفتم که پیش مرگ ولایت شوم ببخش

زهرای تو بدون تو قصد سفر نداشت

شش ماه لااقل تو و محسن نفس زدید

اما علی پدر شد و قنداق بر نداشت

یک سنگ قبر بود برای همه ولی

دنیا به احترام تو انگار در نداشت

شاعر : مهدی رحیمی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

با اینکه هست گریه برایت مفیدتر

اما شدم ز ماندن تو نا امیدتر

 

کم گریه کن عزیز دلم پیر میشوی

هر روز میشود مژه هایت سپیدتر

 

ای قرص ماه من تو هلالی شدی چرا

هرشب ز روز قبل شوی ناپدیدتر

 

هنگام رفت و آمدم انقدر پا نشو

با این بساط درد تو گردد شدیدتر

 

از عمق بوسه گاه نبی میرسدبه گوش

همراه سرفه ی تو صدایی جدیدتر

 

با این رکوع نصفه وکوتاه، میشود

امکان ماندن تو برایم بعیدتر...

 

محمد مهدی شفیعی

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

هر چند که اتهام در معلوم است

از آتش و دود ، این فضا مسموم است

پهلوش میان در و دیوار شکست

دیوار هم اندازه ی در محکوم است

 

علیرضا قاسم نژاد

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-مناجات

 

توحید من به جلوه ی قرآنی ات سلام

بانوی من به محشر نورانی ات سلام

اسلام را به ساحت تو افتخارهاست

جانان من به شور مسلمانی ات سلام

روح نماز شب ، تو کمال تهجدی

وقت سحر به دیده ی بارانی ات سلام

زیباترین ترانه ی جاوید بندگی

زهرا تویی به شیوه ی عرفانی ات سلام

هر لحظه در عروج و کمال دوباره ای

ای داده حق ، کرامت یزدانی ات سلام

سائل نشد ز کوی تو دست تهی رود

ای مهربان به دائم الاحسانی ات سلام

در هر قدم به رهگذرت لاله ای شکفت

ای گلشن وفا به گل افشانی ات سلام

تنها نه بر حماسه ی جانبازی ات درود

جانا به سوز ناله ی پنهانی ات سلام

تصویر دست بسته قرار تو را ربود

ای صابره ترین ، به پریشانی ات سلام

یعقوب دل دعای فرج را دوباره خواند

هر روز و شب به یوسف کنعانی ات سلام

 

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

زهی کوی کسی کز خون بود آب خیابانش

ز سرهای عزیزان چیده گلدان گرد میدانش

 

به خورشید قیامت می شود منجر به هر جلوه

تشرف های آئینه به صحن شبنمستانش

 

به زیل نام او جز حاشیه متنی نمی جوشد

که دارد منشئاتش شأن فرعیت به عنوانش

 

چنان وقت کرم از شش جهت بر تاخت می آید

که از پیراهن خود نیز رد گردد به طوفانش

 

کدامین نعره از سجاده حیدر را مدد فرمود

که می پوشد نعم یا سیدی شمشیر عریانش

 

زکاتی داشت خونم گیج تحویلش شدم

دیدم که حتی میرود عید سعید فطر، قربانش

 

دچار رنگ تیغ جلوه اش هم بهت مقبول است

شهید آید به محشر هر جان بازد به بهتانش

 

زهی بانوی جعفر پاسبان حمزه دربانی

که صد چشمی نگه دار است اورا مرد مردانش

 

زکوران نیز در ستر تجلی گشته او پنهان

که ممکن بود دیدارش دهد چشمی به کورانش

 

اگر میلش به اطعام تجلی می کشد حیف است

سر ما شاعران را خود نسازد آب گردانش

 

گناهانم فدای عصمت محضی چنین یا رب

که یوسف می شود با دیدن او گرگ کنعانش

 

چنان معصوم بگذشته است از همسایه اش کز

شوق به کارت می برد مریم هنوز از چشم جیرانش

 

اگر از ناز عزت پشت پلکی می کند نازک

همان کیفیت لطف است افتاده به مژگانش

 

به جمع پنج تن از چهار سو در هشت چشم آید

علی موسی الرضا پیدا شدا از آئینه بندانش

 

به قم به چادرش افتاده جمعی یارضا گویان

گروهی حضرت معصومه گویان در خراسانش

 

چنین شأنی که من میبینم از حیث أحد کامل

ندارم شک که در خلوت پرستیدست شیطانش

 

حدیث کامل لولاک شرح کاملی دارد

چو لولای در جنت بچرخد تحت فرمانش

 

به شأن خویش دارد إلتجی از فرط آگاهی

اگر دستی بگیرد در خرامیدن به دامانش

 

عبور از شام ظلمانی است شرط مردن روشن

کلید برق هستی مانده در آنسوی دارانش

 

جلالت مرحمی از نوع دیگر دارد ای غافل

همان شمشیر بیرون می زند آخر ز درمانش

 

به دربار زنی کز غیر خود رو در حجاب آرد

نظر دارد به الله الصمد نقاش ایوانش

 

به شهر قم به چشمم از دهانی شادباش امد

کدامین پسته خندیدست به بادام سوهانش

 

به امکان کسی دلداده ام کز شدت اعجاز

جمل را در ته سوزن کند با بار کوهانش

 

مگو گستاخ شیون بوده این نو شاعرالکن

به قدر وسع خود کرده است معنی تازه کتمانش

 

شد زنام دگران گرچه مکدر گوشم

خورد از نام علی قند مکرر گوشم

 

هر کسی نام تو را گفت شنیدم به دو گوش

می برد فیض زبان را دوبرابر گوشم

 

گوش چپ نیست کم از راست که در میلادم

دو سری خورده می از نام علی هر گوشم

 

من زهر لب طلب نام علی داشته ام

نیست امروز بدهکار کسی گر گوشم


***محمد سهرابی***

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:44 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حضرت زهرا(س)-بستر شهادت

 

بیمار من که دیده گهربار می کنی

اشکی نثار گلشن ایثار می کنی

از یک خزان زود رسی گلشن مرا

با این نسیم درد خبردار می کنی

می خوانی از نگاه علی راز سینه را

هرگه نظر به دفتر اسرار می کنی

دارم به دوش  بار گرانی ولی مرا

با یک نگاه گرم سبکبار می کنی

سرتا به پای دردی و لبخند می زنی

بر من تو مهر خویشتن اظهار می کنی

ای همدم و امید و مسیحادم علی

بیماری و طبابت بیمار می کنی

گل کس ندیده ،تکیه به دیوار غم دهد

ای گل چرا تو تکیه به دیوار می کنی

ای چلچراغ زندگیم گر شوی خموش

روز مرا ز غصه شب تار می کنی

زین شرح سینه سوز«وفائی» دگر مگو

دل را به داغ و درد گرفتار می کنی

 

 
 
جمعه 22 بهمن 1395  11:45 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها