0

اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

شهادت حضرت زهرا
برد در شب تا نبیند بی‌نقاب
ماه نورانی تر از خود، آفتاب
بُرد در شب پیکری همرنگ شب
بعد از آن شب، نام شب شد ننگ شب

 

شسته دست از جان، تن جانانه شست
شمع شد، خاکستر پروانه شست
روشنانش را فلک خاموش کرد
ابرها را پنبه‌های گوش کرد
تا نبیند چشم گردون، پیکرش
نشنود تا ضجّه‌های همسرش
هم مدینه سینه‌ای بی‌غم نداشت
هم دلی بی‌اشک و خون، عالم نداشت
نیست در کس طاقت بشنیدنش
با علی یا رب چه شد؟ با دیدنش
درد آن جان جهان، از تن شنید
راز غسل از زیر پیراهن شنید
جان هستی گشته بود از تن جدای
نیستی می‌خواست، هستی از خدای
دست دست حق چو بر بازو رسید
آنچنان خم شد که تا زانو رسید
دست و بازو گفتگوها داشتند
بهر هم، باز آرزوها داشتند
دست، از بازوی بشکسته خجل
بازو از دستی که شد بسته خجل
با زبان زخم، بازو، راز گفت
دست حق، شد گوش و آن نجوا شنفت
سینه و بازو و پهلو از درون
هر سه بر هم گریه می‌کردند خون
گفت بازو، من که رفتم خونفشان
تو، یدالله، فوق ایدیهم، بمان
راز هستی در کفن پیچیده شد
لاله‌ای با یاسمن پوشیده شد

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

پرستاری ندارم

چه غم گر هر کسی از من بجز غم رو بگرداند
مبادا از سرم رو کاسه‌ی زانو بگرداند


رهین منّت دردم که بنشسته به پهلویم
به بستر، او مرا زین سوی، بر آن سو بگرداند

 



نگاه شوهر تنهای من این راز می‌گوید
که دیده؛ همسری از همسر خود رو بگرداند


ز بس بیزارم از دشمن عیادت چون کند از من
کمک از فضّه گیرم تا رخم از او بگرداند


دلم را مژده دادم تا اجل آید به امدادم
کجا بیمار رو، از کاسه‌ی دارو بگرداند


پرستاری ندارم بر سر بالین بیماری
مگر آهم ازین پهلو به آن پهلو بگرداند


فدایی علی هستم پی حفظش دلم خواهد
اجل دست مرا گیرد به دور او بگرداند

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

تشیع آیینه

نیمه شب تابوت را برداشتند
بار غم بر شانه‌ها بگذاشتند


هفت تن، دنبال یک پیکر، روان
وز پی‌ آن هفت تن، هفت آسمان

 


این طرف، خیل رُسُل دنبال او
آن طرف احمد به استقبال او

ظاهراً تشییع یک پیکر ولی
باطناً تشییع زهرا و علی

امشب ای مَه، مهر ورزو، خوش بتاب
تا ببیند پیش پایش آفتاب

دو عزیز فاطمه همراه‌شان
مشعل سوزان‌شان از آه‌شان

ابرها گریند بر حال علی
می‌رود در خاک آمال علی

چشم، نور از دست داده، پا، رمق
اشک، بر مهتاب رویش، چون شفق

دل، همه فریاد و لب، خاموش داشت
مُرده‌ای تابوت، روی دوش داشت

آه، سرد و بغض، پنهان در گلوی
بود با آن عدّه، گرم گفت و گوی


آه آه ای همرهان، آهسته‌تر
می‌برید اسرار را، سر بسته‌تر

این تنِ آزرده باشد جان من
جان فدایش، او شده قربان من

همرهان، این لیله‌ی قدر من است
من هلال از داغ و این بدر من است

اشک من زین گل، شده گلفام‌تر
هستی‌ام را می‌برید، آرام‌تر

وسعت اشکم به چشم ابر نیست
چاره‌ای غیر از نماز صبر نیست

چشم من از چرخ، پُر کوکب‌ترست
بعد از امشب روزم از شب، شب‌ترست

زین گل من باغ رضوان نفحه داشت
مصحف من بود و هجده صفحه داشت

مرهمی خرج دل چاکم کنید
همرهان، همراه او خاکم کنید

علی انسانی

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:55 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

با آنهمه جلالت و عزّت كه زاده شد 
 يا رب، مراسم شب دفنش، چه ساده شد
طاها مگر كه بار دگر دفن شد به خاك 
 بر خاك، چون كه صورت زهرا نهاده شد

 

آن شهسوار وادى صبر و توان، على 
 بى تاب شد، ز مركب طاقت پياده شد
سرّ خدا به دست يَدُ اللّه شد نهان 
 بر قبر او ز غيب، حجاب اوفتاده شد
رسم است، بر قبور عزيزان، دهند آب 
 بر قبر او، ز اشك على، آب داده شد

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

نشینم تا سحرگه بر سر قبرت من دلخون

بر احوالم ببار ای ابر اشگ از آسمان امشب 
که من با دست خودسازم گلم در گل نهان امشب
مکن ایدیده منع¬ام گر بجای اشگ خونبارم 
که میگریم من از هجران زهرای جوان امشب

 

حسن نالان حسین گریان پریشان زینبم از غم 
چسان آرام بنمایم من این بی مادران امشب
نشینم تا سحرگه بر سر قبرت من دلخون 
چو بلبل از فراقت سر کنم آه و فغان امشب
گرفتم آنکه برخیزم بسوی خانه برگردم 
چگویم گر زمن خواهند مادر کودکان امشب
زمین با پیکر رنجیده زهرا مدارا کن 
که این پهلو شکسته برتو باشد میهمان امشب

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:09 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 ای بقیع !

برگشا مُهر خاموشى از زبانت اى بقيع!

جاى زهرا را بگو با زائرانت اى بقيع!

ديده گريان ما را بنگر و با ما بگو

 در كجا خوابيده آن آرام جانت اى بقيع!

 


لطف كن، گم كرده ما را نشان ما بده

بشكن اين مُهر خموشى از زبانت اى بقيع!

گر دهى بر من نشان از قبر زهرا، تا ابد

 برندارم سر ز خاك آستانت اى بقيع!

گفت مولا رازِ اين مطلب مگو با هيچ كس

 خوب بيرون آمدى از امتحانت اى بقيع!

گر ندارى اذن از مولا كه سازى برملا

 لااقل با ما بگو از داستانت اى بقيع!

فاطمه با پهلوى بشكسته شد مهمان تو

 دِه خبر ما را ز حال ميهمانت اى بقيع!

آرزو دارد به دل خسرو كه تا صاحب زمان

 برملا سازد مگر راز نهانت اى بقيع!

 (محمّد خسرو نژاد)

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

شعر شهادت حضرت زهرا (س)

شبس كه دل بى ماه رويت در دلِ شب ها گريست 
 آسمان ديده ام زين غصّه يك دريا گريست
باغبان عشق، در سوگت نه تنها ناله كرد 
 اى گل پرپر به حالت بلبل شيدا گريست

 

بارالها! بين ديوار و درى، آن شب چه شد؟
كآسمان بر حال زار زُهره زهرا گريست
گشت خون آلوده چشم اختران آسمان
بس كه زهرا تا سحر بر غربت مولا گريست
شد كوير تشنه سيراب اى فلك از بس على
داغ بر دل، لاله آسا، در دل صحرا گريست
تا نبينند اشك او را، تا سحر هر شب على 
يا حديث دل به چَهْ گفت از غريبى، يا گريست
شير ميدان شجاعت بود و يك دنياى صبر 
 من ندانم اى فلك با او چه كردى تا گريست
سوخت همچون شمع و از او غير خاكستر نماند 
 بس كه از داغ تو خورشيد «جهان آرا» گريست

 

شاعر : جواد جهان آرايی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

بیمارت ای علی جان، جز نیمه جان ندارد  
میلی به زنده ماندن، در این جهان ندارد  
غم چون نسیم پائیز، برگ و بر مرا ریخت  
این لاله بهاران، غیر از خزان ندارد 

 

بگذار تا بمیرد زین باغ پربگیرد  
مرغی که حق ماندن در آشیان ندارد  
خواهم که اشک غربت، از چهره ات بگیرم  
شرمنده ام که دیگر، دستم توان ندارد  
بگذار کس نداند در پشت در چه بگذشت  
من لب نمی گشایم محسن زبان ندارد  
هر کس سراغم آمد با او بگو که زهرا  
قدرش عیان نگردید، قبرش نشان ندارد  
شهری که در امانند حتی یهود در آن  
در بین خانه خود زهرا امان ندارد  
ای ناله ها برآئید، ای لاله ها بریزید  
گلزار وحی دیگر، سرو روان ندارد  

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا س

اشک
 
بر ديده ام، كه موج زند قطره هاى اشك 
 اى كاش بوده جلوه رويت به جاى اشك!
بعد از غروب ماه رخت، خانه ام پدر! 
 ماتم سراى دل شد و خلوت سراى اشك

 

دود دلم ز سينه برآيد به جاى آه 
 خون دلم ز ديده بريزد به جاى اشك
وقتى كه همرهان ز برم پا كشيده اند 
 اشكم انيس گشته، بنازم وفاى اشك
روز و شبم كه مى گذرد با هزار درد 
 پيوند مى زنند به هم دانه هاى اشك!
تا نخل سايبان مرا قطع كرده اند 
 هر روز مى روم به «اُحُد» پابه پاى اشك!


(سيّد رضا مؤيّد)

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

زهراست یادگاری نور خدای من
خورشید صبح و ظهر و غروب سرای من
پرواز می کنیم از این خانه تا خدا
من با دعای فاطمه او با دعای من

 

ما نور واحدیم، نه فرقی نمی کند
من جای او بتابم و یا او به جای من
مست تجلیات خداوندی همیم
من با خدای اویم و او با خدای من
یک طور حرف میزند انگار بوده است
از ابتدای خلقت و از انتهای من
من افتخار می کنم این که در عالمین
زهراست مادر همه بچه های من
دنیار! تمام انچه که داری برای تو
یک تار موی خاکی زهرا برای من
هر شب دلم به گفتن یک فاطمه خوش است
از من نگیر دلخوشیم را خدای من
ما یک سپر برای جهازش فروختیم
چیزی نبود تا که بریزد به پای من
کاری که کرد فاطمه کار امام بود
زهراست پس علی من و مرتضای من

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:10 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

میشود با فاطمیه تا خدا پرواز کرد
راه را تا قاب قوسین این چنین اغاز کرد
فاطمی گشتن یکی از حسن هایش این بود
می شود از بهر رفتن در جنان هم ناز کرد

 

قفل این دنیا به نام فضه هم وا می شود
باب خلقت را خدا با نام زهرا باز کرد
می توانم از محبینش شوم این سخت نیست
با زبان اشک باید عشق را ابراز کرد
از حسن باید بپرسم بعد از ان یوم الفدک
مادرش رو از چه پوشاند و دلیلش راز کرد

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

بنام خدا

حیدر غریبه فاطمه

دل بی شکیبه فاطمه(2)

دلخونم محزونم ای نگار حیدر

شرمنده از روی باب توپیمبر

ای یار همزبونه من

زهراجان مهربونه من

داغت پشته من شکسته

................................................................................

 

 

رفت از برم مادر مادر

ذکر لبم مادر مادر(2)

میرود از برم سوی آسمانها
محزونه مادرم از فراق وغمها

با ماه خورشید غم خود گویم

وزروی مادر توشه ای چینم

مینالم از این جدایی

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

بنام خدا

یارب به ‌چشمانم ـ اشكِ غم جاریست
می‌رود یارم  ـ مظلومه زهرا
قلبم شده زخمی ـ زخمِ من كاریست
می‌رود یارم  ـ مظلومه زهرا
احساسِ حیدر الماسِ حیدر
ای یاسِ حیدر  مظلومه زهرا
مظلومه زهرا (4)
* * *‌

 

می‌سوزم از داغت ـ كنجِ این خانه
همچو پروانه ـ‌ مظلومه زهرا
هجرت دل من را ـ كرده ویرانه 
عشقِ دردانه ـ‌ مظلومه زهرا
ناهید  حیدر خورشید حیدر
امیدِ حیدر  مظلومه زهرا 
مظلومه زهرا (4)
* * *‌
هر جا كه دیدم من ـ یادگاریت 
جای زاریت  ـ‌ گریان شدم من
دیدم به‌پشت‌ در  ـ قطره‌های‌خون 
میخ ِ  در گلگون  ـ نالان ‌شدم‌ من
دستم كشیدم بر ـ زخمِ بازویت
زخمِ پهلویت ـ اشكم روان شد
غسل وكفن‌كردم ـ تاكه آن ‌رویت
روی نیلی‌ات ـ‌ عمرم خزان شد
هستی تو آهم بودی پناهم
ای تكیه گاهم  مظلومه زهرا
مظلومه زهرا (4)
* * *‌
هستی به من دادی ـ‌ مرغِ زیبایم 
یارِ غمهایم ـ با یك تكلّم
از من نهان كردی ـ ناله‌هایت را 
غصه‌هایت را ـ‌ با یك تبّسم
ای یارِ شیرینم ـ بی تو دلگیرم 
بی تو می‌میرم  ـ‌ طاقت ندارم
در وقتِ غسل تو ـ ‌ناله شد كارم 
روی خاكِ غم  ـ  سر می‌گذارم
ای دلبرِ من  تاجِ‌ سرِ من
ای یاورِ من  مظلومه زهرا 
مظلومه زهرا (4)

شاعر:حاج حسن فطرس

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

اونا که فصل بهارو به روز سیاه کشوندن

جمع شدن با چن تا هیزم باغ لاله روز سوزوندن 

جاری شدپایین چشمات چشمه آب کبودی

بال پروازت شکسته توی آسمون دودی 

زخمی شد درخت عمرت وقتی که تبر پا می زد

غیرتش خرج نگا شد هر کسی دلش جا می زد


اونا که روزیشونو از سفره لطف تو بردن

عمریه آب حیات از چشمه مهر تو خوردن 

چی شد از صدای سیب گریه بهشتی خستن

پل اعتراضشون رو به روی اشک تو بستن 

ریسمون انداختن به جون دستای حیدر کرار

بوسه گاه مصطفی رو میخ زدن به قاب دیوار 

قدر یوسف شما رو ندونستن و فروختن

برای قامت خونت پیرهن عزا می دوختن 

پاشیدن نمک به روی صدای زخمی خونه

علی رو تنها گذاشتن بدون عذر وبهونه 

شما یکتنه خودت رو به آب و آتیش کشیدی

از دهان تازیانه حرف نا مربوط شنیدی 

آخرش این نا مرادی جوابش می رسه از راه

همین آدما یه روزی می افتن از چاله تو چاه 

باشه امتحان همینه زمونه داره تموشا

چی میگن اگه سوال کرد جواب خدا رو فردا 

یه روز ی می یاد اقامون بر می داره ذوالفقارو

با همون هیزم اون روز می زنه آتیش اونارو

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:11 AM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

ای شمع سینه سوخته‌ی انجمن علی
تقدیر تست سوختن و ساختن، علی


ای رهبری که منزوی‌ات کرده جهل خلق
ای آشنای درد، غریب وطن علی‌


من پهلویم شکسته و تو دل شکسته‌ای
من بر تو گریه می‌کنم و تو، به من علی‌


من سینه خُرد گشته و تو سینه سوخته
من با تو گفتم و تو به کس دم مزن علی


من بازویم سیه شده تو دست، روی دست
بر گو کجاست بازوی خیبر شکن علی‌


سربسته به، که بعد حمایت ز حقّ تو
در اختیار من نَبُوَد دست من علی‌


گفتم به شب کفن کن و شب دفن کن ولیک
از تن نمانده هیچ برای کفن علی‌

 
 
یک شنبه 3 اردیبهشت 1396  12:11 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها