0

اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

جــلـوه جـنـت به چـشم خـاكيان دارد بـقـيـع
يــا صــفـاي خـلــوت افــلاكـيــان دارد بـقـيـع
مـي تـوان گـفت از گـلاب گـريـه اهـــل نـظر
صــد هـزاران چـشـمـه آب روان دارد بـقـيـع

 

گـر چـه مي تابد بر اوخورشيد سوزان حجاز
از پـــر و بــال مــلائـك ســايـبـان دارد بـقـيـع
قـرن ها بگـذشـته بر ايـن ماجـرا اما هــــنوز
داغ هـجـده سـاله زهراي جوان دارد بـقـيـع
خــفـتـه بـين مـنبـر و مـــحرابي امـا بـاز هم
از تــو اي انســيه حــورا نشـان دارد بـقـيـع
راز مــخفي بودن قـــبـر تـو را بـا مـا نـگفـت
تابه کي مهر خموشي بر دهان دارد بـقـيـع
شب كه تنها ميشود با خـلوت روحاني اش
اي مـــديـنـه انـتــظـار ميــهمان دارد بـقـيـع
شب كه تاريك است و در بر روي مردم بسته است
زائــري چــون مــهــدي صاحــب زمـــان دارد بـقـيـع 

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

حسرت گرفته باز حصار مدينه را 
غم تيره كرده است ديار مدينه را
از غربت بقيع كه غمخانه على ست 
 گلرنگ خون زدند حصار مدينه را

 

آثار خون فاطمه و غربت على 
 پر كرده است گوشه كنار مدينه را
در كوچه هاى شهر چو ماه على گرفت 
 رنگى دگر نماند عذار مدينه را
زآن گل كه از جسارت مسمارِ در شكفت 
 نقش خزان زدند بهار مدينه را
در خلوت بقيع به جز اشك مهدى اش
شمعى كجا بود شب تار مدينه را
من جان نثارِ مكتب اويم، مؤيّدم 
 دارم ازو اميد جوار مدينه را

 


 (سيّد رضا مؤيّد)

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

خدا! ز سوز دلم آگهى، كه جانم سوخت
دلم ز فرقت ياران مهربانم سوخت
چو ديد دشمن ديرينه، انزواى مرا 
 ز كينه آتشى افروخت كآشيانم سوخت

 

هنوز داغ پيمبر به سينه بود مرا 
 كه مرگ فاطمه ناگاه جسم و جانم سوخت
اميد زندگى و، يار غمگسارم رفت 
 ز مرگ زودرسش قلب كودكانم سوخت
دمى كه گفت: على جان! دگر حلالم كن 
 به پيش ديده ز مظلوميَش، جهانم سوخت
به حال غربت من مى گريست در دم مرگ 
 ز مهربانى او، طاقت و توانم سوخت
گشود چشم و سفارش ز كودكانش كرد 
 نگاه عاطفه آميز او، روانم سوخت
چو خواست نيمه شب او را به خاك بسپارم 
 از اين وصيّت جانسوز، استخوانم سوخت

 

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

در جهان، هم شأن و همتايى، كجا دارد بقيع 
 چون كه يك جا، چار محبوب خدا دارد بقيع
نور چشمان رسول و، پور دلبند بتول 
 صادق و سجّاد و باقر، مجتبى دارد بقيع

 

خلق شد عالم ز يُمنِ خلقت آل عبا 
 يك تن از آن پنج تن آل عبا دارد بقيع
همدم دلدادگان و محرم محراب راز 
 هست زين العابدين، بنگر چه ها دارد بقيع
حاصل آيات قرآن، باقر علم رسول
وارث فضل و كمال انبيا دارد بقيع
صادق آل محمّد، ناشر احكام حق 
 دين و دانش را، رئيس و پيشوا دارد بقيع
در نظر آيد، زمين بر چرخ سنگينى كند 
 بس كه خاكش گوهر سنگين بها دارد بقيع
گرچه تاريك است و در ظاهر ندارد يك چراغ 
 همچو ايوان نجف نور و صفا دارد بقيع
رازها گويد به گوش شب در اين جا كهكشان 
 رمزها از خلقت ارض و سما دارد بقيع
اختران حيران و مه مات است و شب غرق سكوت 
 يا كه پاس احترام اوليا دارد بقيع؟
سايه ها نجواكنان بر مدفن اين چار تن 
 كرده شب گيسو پريشان؟ يا عزا دارد بقيع؟
سر به ديوارش زند هر كس از اين جا بگذرد 
 در سكوتش، ناله ها و گريه ها دارد بقيع
چار معصومند و دورند از حريم جدّشان 
 شكوه ها از دشمنان مصطفى دارد بقيع
مى كند محكوم ظالم را، به هر دور زمان
گفته ها با زائران آشنا دارد بقيع
بشنو از اين قبرها، بانگ: اَنَا الْمَظْلوم را
تا كه مهدى باز آيد، اين ندا دارد بقيع
تا شود ثابت، كه نور حق نمى گردد خموش
گرچه ويران شد، جلال كبريا دارد بقيع
ناله اُمُّ البَنين با اشك زهرا همدم است 
 در غبار غم جمال كربلا دارد بقيع
چون «حسان» اين جا بود، شب ها، مسير فاطمه 
 تا كه نامحرم نيايد، انزوا دارد بقيع

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:52 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

در عزايت اين دل ديوانه مى سوزد هنوز 
 شمع، خاموش ست و اين پروانه مى سوزد هنوز
در ميان سينه، قلب داغدار شيعيان 
 از براى محسن دُردانه، مى سوزد هنوز

 

ناله جانسوز زهرا مى رسد هردم به گوش 
 از شرارش اين دل ديوانه مى سوزد هنوز
مرغ خونين بال و پر را، زآشيان صيّاد برد 
 در ميان شعله ها، كاشانه مى سوزد هنوز
زآن شرر كاندر گلستان ولا افروختند 
 گل فتاد از شاخه و، گلخانه مى سوزد هنوز
در غم زهرا ز سوز آشنا كم گو «فراز»! 
 در عزاى فاطمه، بيگانه مى سوزد هنوز


 (سيد تقى قريشى «فراز»)

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

درين شب ها ز بس چشم انتظارى مى برد زهرا 
پناه از شدّت غم ها، به زارى مى برد زهرا!
ز چشم اشكبار خود، نه تنها از منِ بى دل 
 كه صبر و طاقت از ابر بهارى مى برد زهرا

 

اگر پشت فلك خم شد چه غم؟! بار امانت را 
 به هجده سالگى با بردبارى مى برد زهرا
زيارت مى كند قبر پيمبر را به تنهايى 
بر آن تربت گلاب از اشكِ جارى مى برد زهرا
همه روزش اگر با رنج و غم طى مى شود، امّا 
 همه شب لذّت از شب زنده دارى مى برد زهرا
نهال آرزويش را شكستند و، يقين دارم 
 به زير گِل، هزار امّيدوارى مى برد زهرا
اگرچه پهلويش بشكسته، در هر حال زينب را 
 به دانشگاه صبر و پايدارى مى برد زهرا
شنيد از غنچه نشكفته اش فرياد يا محسن! 
 جنايت كرده گلچين، شرمسارى مى برد زهرا
به باغ خاطرش چون ياد محسن زنده مى گردد 
 قرار از قلب من با بى قرارى مى برد زهرا
به هر صورت كه از من رخ بپوشد، باز مى دانم 
 كه از اين خانه با خود يادگارى مى برد زهرا


 (غفورزاده «شفق»)

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

رنگ خزان گرفت بهار جوانى ام 
در دشت غم نشست گل شادمانى ام
بعد از تو اى پيمبر رحمت به روزگار 
 امّت نگر، چه خوب كند قدردانى ام!

 

شب ها به ياد ماه رخت اختران چرخ 
 نظاره گر شوند به اختر فشانى ام
بابا ز جاى خيز و ببين زير بار غم 
 بشكست در فراق تو پشت كمانى ام
وقت دعا زحق، طلب مرگ مى كنم 
 از بس كه بى علاقه به اين زندگانى ام
از جور چرخ پير و ز بيداد روزگار 
 با قامت خميده به فصل جوانى ام
شد «حافظى» به پاى على هستى ام فدا 
 تاريخ شاهد است بر اين جانْ فشانى ام

 


 (محسن حافظى)

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

دلم از خون شده دريا و چشمم چشمه جويى 
 خدا را تا بگريم بيشتر اى اشك! نيرويى!
قدَم خم گشته در پاى سرشك خود، بِدان ماتم
كه سروى، قامتش در هم شكسته بر لب جويى

 

چنان در شهر خود گشتم غريب و بى كس و تنها
كه غير از چشم گريانم، ندارم يار دلجويى..
به خون ديده بنويسيد بر ديوار اين كوچه 
كه اين جا كشته راه ولايت گشته، بانويى
گرفتم در ميان كوچه، پاداش رسالت را!
چه پاداش گرانقدرى! چه بازوبند نيكويى!
مدينه! ثبت كن اين را، كه در امواج دشمن ها 
 حمايت كرد از دست خدا بشكسته بازويى

 

 


 (غلام رضا سازگار «ميثم»)

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

دیروز جان نثاری زهرا اگر نبود
امروز از ولایت و قران اثر نبود
آن آتشی که خانه زهرا دران بسوخت
رشک غدیروو بغض علی بدشرر نبود

 

سیلی که خورد فاطمه بهر بقای دین
تاثیر آن جدای زشق القمر نبود
آنجا قمر دو پاره شد این جا قمر گرفت
آنجا خبر زمعجزه این جا خبر نبود
آنجا به شهر مکه این جا مدینه بود
آنجا نبود دختر واینجا پدر نبود
آن جا فراز کوه و دراینجا به کوچه ها
آنجا خدیجه بودراینجا دگر نبود
ماه علی گرفت دراینجا که نیمه روز
هنگامه گرفتن قرص قمر نبود
گویند عده ای سند میخ در کجاست
ما نیز قائلیم که کاش این خبرنبود
اما فشار ضرب درآن گونه خرد کرد
آن سینه را که حاجت گل میخ در نبود


سيدرضا مويد

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

از تیغه تیز باد خزون

می ریزه گلبرگای یاسمون

چشمای زهرا از روی علی

مثل ابر سرخ تو آسمون

ناله ناله صدای مادر بین آتیش بین دوده

شاخه شاخه گل شکسته یا سیاه یا کبوده )

 

طناب روی دستای علی

طوفان و موج دریای علی

همه خوشی دنیای علی

ماه تموم شبای علی

به روی خاک به پای علی

مادر ما و زهرای علی

کاسه ی خون چشمای علی

ضربه ضربه غلاف تیغ و روی و پهلو دست و بازو

دسته دسته فرشته ها در زیر دست و پای بانو

ناله ناله صدای مادر...

دشمنا علی رو بردند

تو کوچه ها علی رو بردند

به پیش چشمای غریب و آشنا علی رو بردند

از توی شعله ها علی رو بردند

تو اشک و ناله ها علی رو بردند

میون خنده ها علی رو بردند

جلوی چشمای بارونی بچه ها علی رو بردند

یکی نزد صدا میون کوچه ها که چرا علی رو بردند

یکی جونش به لب اومده

به زیر دست و پا علی رو بردند

گریه گریه چشای زینب ابر اشک عالمینه

پاره پاره دلای گریون غصه هاشون از حسینه

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

رسد نواى غم افزا مرا به گوش امشب 
 پيام غم رسد از نغمه سروش امشب
چه روى داده خدايا كه اين چنين در عرش
برآورند ملايك ز دل خروش امشب

 

عزا عزاى چه آزاده ايست كز ماتم 
 شوند مردم عالم سياه پوش امشب
شب عزاى پيمبر بود گمان دارم 
 على ز داغ نبى مى رود ز هوش امشب
عجب مدار اگر زين مصيبت عظما 
 فتاده عالم هستى ز جنب و جوش امشب
على كه لنگر عرش خداست مى لرزد 
 كه جسم جان جهان را كشد به دوش امشب
چه روى داده كه از غرفه هاى باغ بهشت 
 نواى واحَسنا مى رسد به گوش امشب
چه آتشى شده از آب آن سبو روشن 
 كه شد چراغ امامت از آن خموش امشب
بريز اشك عزا «خسرو» از براى حسن
برآر بهر پيمبر ز دل خروش امشب

 

 


(محمّد خسرونژاد)

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:53 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

روز شهادت زهراى اطهر است

روز شهادت زهراى اطهر است 
 عالم پر از مصيبت و دل ها مكدّر است
خشكيده چون نهال برومند عمر او 
چشم جهانيان همه از اشك غم تر است

 

عالم ز بس كه پر شده از ناله هاى زار 
 مردم گمان برند كه صحراى محشر است
امروز از شكنجه و غم مى رود به خاك 
 جسمى كه در شكوه ز افلاك برتر است
پنهان به خاك تيره شود با همه فروغ 
 رويى كه تابناك چو خورشيد خاور است
آن چهره اى كه زهره برد روشنى از او 
 آن صورتى كه بر سر خورشيد افسر است
پژمرده در بهار جوانى شد، اى دريغ! 
 پژمردگى نه درخور سرو و صنوبر است
اين مرگ زودرس كه شرر زد به جان او 
 از آتش مصيبت مرگ پيمبر است
او طاقت جدايى و مرگ پدر نداشت 
 زيرا كه سال هاست عزادار مادر است
جز اندكى، درنگ به عالم نكرد و رفت 
 بعد از پدر كه مرگ به كامش چو شكّر است
در انزوا به كشور خود مى رود به خاك
«آن نازنين كه خال رخ هفت كشور است»
خواهد كه نشنوند خسان بوى تربتش 
 با آن كه همچو مشك زمينش معطّر است
با ديده اى كه ريزد از او خون به جاى اشك
زينب نشسته بر سر بالين مادر است
هم زار و دلشكسته از آن مرگ جانگداز 
 هم خسته دل ز رنج دو غمگين برادر است
آن كودكان كه زاده دخت پيغمبرند 
 هريك ز قدر، با همه عالم برابر است
آن يك به گلستان صفا لاله بود و گل 
 وين يك به آسمان شرف ماه و اختر است
اكنون ز مرگ مادر خود هر دو تن ملول 
 دامانشان ز اشك پر از لعل و گوهر است
گنج مرادشان چو نهان مى شود به خاك 
خوناب اشكشان همه ياقوت احمر است
بر سر زند حسين و كَنَد موى خود حسن 
 زينب دهان گشوده به الله اكبر است
فريادشان به ناله و زارى بلند شد
امّا دريغ و درد كه گوش جهان كر است
تلخ است و جانگداز ز مادر جدا شدن
از بهر كودكى كه چنين نازپرور است
آن هم چه مادرى؟ كه وفاى مجسّم است
آن هم چه مادرى؟ كه صفاى مصوّر است
آن مادرى كه بانوى زن هاى عالم است 
پيغمبرش پدر شد، مولاش شوهر است
آن مادرى كه آسيه كمتر كنيز او است 
 آن مادرى كه مريم عذراش خواهر است
اطفال را كه خانه بود جايگاه امن 
 بس دلگشاست سايه مادر كه بر سر است

 

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

  زدست اهل مدینه چه خون جگر شده ام 
زتیشه های خزان نخل بی ثمر شده ام 
کسی غریبی من را چرا نمی فهمد 
شکسته بال ترین مرغ خون جگر شده ام 
یه غیر فضه کسی حال من نمی داند
که دید پشت در خانه بی پسر شده ام
من و فراق پدر باورم نمی آید
خمیده خسته شکسته پس از پدر شده ام
دو روز  پیش زنی آمد و نگاهم کرد
گرفت گریه اش از بس که مختصر شده ام
سید محمد جوادی

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

 سیب ها روی خاک غلطیدند 

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد

 

سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد وغبار
قبلا این صحنه را...نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید،حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت:آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم...
دست من را بگیر،گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن ! این صدای روضهء کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در ودیوار خانه ای مشکی است
مربع
با خودم فکر می کنم حالا
کوچه ء ما چقدر تاریک است
گریه،مادر،دوشنبه،در،کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:54 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)

جای گل یاس کنج گلدونه
حالا خوابیده گوشه ی خونه 
گلی که براش دنیا زندونه وای 
میسوزه بین تب (وای)(4)
تب داره روز و شب (وای)(4)


پرستوی نحیف من
یه زخمه روی هر پرش 
با هر آهی کشه 
پر از گل میشه بسترش 
در فکر رفتنند (وای)(4)
دلتنگ محسنه (وای)(4)
مادر من از زندگی سیره 
جلوی چشام داره می میره 
پیش چشام از دستمون می ره وای 
جای گل یاس کنج ...
گلی که ...
می سوزه بین تب ...
رد سرخ شکستگی 
روی بازو و دستشه 
یه تسبیح تو دستی که 
رو پهلوی شکسته 
آتیش تو دلش (وای)(4)
زرده شمایلش (وای)(4)
شده خونمون مثل ویرونه 
زمین و زمون روضه می خونه 
ماه آسمون دل پریشونه وای 
جای گل یاس...

 
 
شنبه 2 اردیبهشت 1396  11:54 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها